برزخ چيست؟
برزخ فاصله ميان مرگ تا قيامت كبراست. از اين رو به اين فاصله زماني برزخ گفته اند كه حايل ميان دو نشئه و دو نوع مختلف از زندگي است: زندگي دنيايي كه ويژگي هاي آن را همه ما مي شناسيم و زندگي آخرتي كه در تبيين قرآني زندگي اي است كه جسم و ماده در آن معنا و مفهوم ديگري مي يابد؛ زيرا قرآن بيان مي دارد كه در قيامت، زمين و آسمان به زمين و آسماني ديگر تبديل مي شود: يوم تبدل الارض غيرالارض و السموات.
قرآن بيان مي كند كه در آن نشئه و زندگي، هوا چنان معتدل است كه از خورشيد سوزان و يا سرماي سوزناك خبري نيست. ميوه ها و خوراك هاي آنجا هرچند در برخي موارد شباهت هايي با اين دنيا دارد ولي هم مانند دنيا مي باشد و هم شباهتي ندارد. نوعي بقا و پايداري است كه در دنيا مفهومي ندارد. در سوره هاي واقعه، انسان، قيامت، تكوير و بسياري از سوره ها و آيات به مسأله ويژگي هاي آخرت پرداخته شده است.اما برزخ چگونه نشئه و دنيايي است؟ به نظر مي رسد كه به خاطر حايل بودن، مي بايست از ويژگي هاي دو نشئه ديگر برخوردار باشد. به اين معنا كه برخي از خصوصيات دنيايي مانند رشد و تكامل و بهره مندي از آن در اين زندگي مي بايست وجود داشته باشد، چنان كه مي بايست از نوعي ويژگي قيامتي نيز برخوردار باشد. عالم برزخ از آن جايي كه، عالم ديگري است مي بايست از خصوصيات خاص خود نيز برخوردار باشد. انسان هايي كه در برزخ هستند نه اهل دنيا هستند و نه اهل آخرت. اين عالمي است كه قرآن به صراحت به وجود آن اذعان كرده است.
در تبيين قرآني، كساني به اين عالم برزخ مي روند كه به مرگ طبيعي و يا اختياري از اين زندگي دنيايي بيرون رفته باشند. (مؤمنون آيه 23) اين عالم تا زماني برقرار است كه رستاخيز برپا نشده باشد. با برپايي قيامت، نشئه دنيا و نيز برزخ پايان مي يابد.
ادامه مطلب
آرامش مؤمنان در برزخ
آرامش مؤمنان در برزخ
عالم برزخ به همان اندازه که برای کافران و منافقان و مشرکان سخت است، برای مؤمنان و نفوس مطمئن، عالم آسایش و آرامش و رفاه است. مؤمنان در عالم برزخ با آرامش کامل به پرسش های فرشتگان پاسخ می دهند (ابراهیم، آیه ۲۷) و از امکانات بهشت برزخی بهره مند می شوند (فجر، آیات ۲۷ و ۳۰ و مجمع البیان، ج۹ و ۱۰، ص ۷۴۲) و از آسایش و آرامش و راحتی سود می برند. (واقعه، آیه ۸۹)
پایان عالم برزخی با برپایی قیامت آغاز می شود. (مومنون، آیه ۱۰۰ و نیز روم، آیات ۵۵ و ۵۶) به این معنا که انسان ها در عالم برزخ می مانند تا زمانی که جهان دنیا فرو پاشد و پس از آن قیامت برپا گردد. در آن هنگام عالم برزخ از هم می پاشد و نظام دیگری جایگزین نظام دنیا و نظام برزخ می شود.
به سخن دیگر، نظام دوگانه دنیا و برزخ، تا زمانی است که قیامت برپا نشده است. هنگامی که نظام آخرت برپا می شود دیگر نظام دوگانه کنونی یعنی دنیا و برزخ نخواهد بود، بلکه تنها نظام قیامتی است که همه هستی را در برمی گیرد.
به هر حال، جهان برزخ، جهانی است که برخی از خصوصیات دنیا و آخرت را در خود جمع کرده است. با این همه عالم برزخ، بخشی از جهان پیش از قیامت است و پس از قیامت، دیگر عالمی به نام عالم برزخ وجود نخواهد داشت . از این رو برخی گفته اند که عالم برزخ بخشی از عالم دنیاو یا همان نشئه اولی است و با فروپاشی این نظام مادی دنیا و برپایی نشئه آخرت و جهان رستاخیز، دیگر چیزی به عنوان عالم برزخ نخواهد بود. بنابراین، عالم برزخ همانند عالم دنیا، بخشی از نشئه نخست است و تکراری نخواهد داشت.
ادامه مطلب
عذابهای برزخی
خداوند در آیاتی از قرآن از جمله در آیه ۹۳ سوره انعام از عذاب برزخی ظالمان و ستمکاران در عالم برزخ سخن به میان می آورد (روح المعانی، ج ۵، جزء ۷، ص ۳۲۵) و در آیات ۹۲ و ۹۳ سوره واقعه عذاب هایی را که برای کافران و اصحاب شمال در نظر گرفته، برمی شمارد. از جمله عذاب های دوزخ برزخی می توان به آب داغ (واقعه، آیات ۹۲ و ۹۳ و نیز تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۳۰) و آتش برزخی نحل، آیات ۲۵ و ۲۶ و غافر، آیات ۴۵ و ۴۶) اشاره کرد.
این عذاب های دوزخ برزخی، بسیار اهانت آمیز و خفت بار (انعام، آیه ۹۳) و بد و ناخوشایند (غافر، آیات ۴۵ و ۴۶) است. البته برای برخی تا روز قیامت ادامه می یابد و برای برخی زمان مند خواهد بود. خداوند در آیات پیش گفته می فرماید که عرضه عذاب به صورت همیشگی در بامدادان و شامگاهان برای فرعون و فرعونیان رقم خورده است.
علت این عذاب های اخروی، اموری چون استکبار و ظلم (انعام، آیه ۹۳)، افترا به خدا (همان)، پیروی از رهبران (نوح، آیات ۲۱ و ۲۵)، تکذیب (واقعه، آیات ۹۲ و ۹۳)، گمراهی (همان و نیز المیزان، ج ۱۴، ص ۲۲۶ و البرهان، چ ۳، ص ۷۸۶)، عصیان و لغزش و گناه (نوح، آیات ۲۱ و ۲۵) و غفلت از یاد خدا
(طه، آیه ۱۲۴) می باشد.
خداوند درباره کافران گزارش می کند که آنها در قیامت وقتی به حقیقت قیامت آگاه می شوند، زندگی خود را در دنیا و عالم برزخ کوتاه می پندارند.
(احقاف، آیات ۳۴ و ۳۵)
به هر حال، زندگی در عالم برزخ همانند زندگی در عالم دنیا نسبت به عالم قیامت که زندگی جاودانه است، بسیار کوتاه است. هم چنین زندگی در عالم برزخ، همانند زندگی دنیوی، در نهایت پایانی دارد که از آن به مرگ یاد می شود. از این رو کافران با دو مرگ و دو زندگی مواجه می شوند. البته از کاربرد واژه احیاء و اماته این معنا به دست می آید که کافران در اعتراف خود به زندگی ابتدایی توجهی ندارند؛ از این رو از زنده کردن و میراندن سخن به میان می آورند که عبارت است از اماته و میراندنی که پای آدمی را به عالم برزخ باز می کند و سپس احیا و زنده کردنی که در عالم برزخ اتفاق می افتد و سپس میراندنی که دروازه به سوی آخرت است و در نهایت احیا و زنده کردنی که در قیامت اتفاق می افتد. این همان چهار میراندن و زنده کردنی است که کافران به آن اشاره می کنند. (بقره، آیه ۲۸ و المیزان،ج۱، ص ۱۰۹ و ۱۱۰ و نیز همان ج۱۷، ص ۳۱۳)
عالم برزخ نیز همانند عالم دنیا، عالم کوتاهی است و در نهایت، زندگی در آن پایان می یابد و انسان در عالم برزخ دوباره مرگ را تجربه کرده و میرانده شده و دوباره در رستاخیز احیا و زنده می شود.
برخی بر این باورند که آیات ۳۰ و ۳۳ سوره مریم نیز از زندگی حضرت عیسی(ع) در عالم برزخ سخن می گوید که در امنیت و سلامت در آن عالم می باشد.
از دیگر ویژگی هایی که برای عالم برزخ می توان برشمرد، مسئله گفت وگوهایی است که میان برزخیان صورت می گیرد. در این گفت وگوها می توان این معنا را به دست آورد که ایشان به نوعی آگاهی شهودی دست می یابند. از این رو گفته اند که عالم برزخ همانند عالم قیامت، عالم شهود و دانش حضوری است و آن چه انسان در آن عالم درک می کند، از قبیل علوم حصولی و آگاهی اکتسابی نیست. البته این گونه نیست که کسانی که در عالم برزخ وارد می شوند نسبت به همه چیز علم و آگاهی شهودی تمام و کمال یابند. به عنوان نمونه با این که کافران، فرشتگان را می بینند و با آنها گفت وگو می کنند (فرقان، آیه ۲۲) ولی ایشان نسبت به مدت ماندن خود در عالم برزخ آگاهی و دانشی ندارند (طه، آیه ۱۰۲ تا ۱۰۴ و نیز روم، آیات ۵۵ و ۵۶)
چنان که گفته شد، عالم برزخ نیز همانند عالم دنیا، عالم کوتاهی است و در نهایت، زندگی در آن پایان می یابد و انسان در عالم برزخ دوباره مرگ را تجربه کرده و میرانده شده و دوباره در رستاخیز احیا و زنده می شود. (غافر، آیه ۱۱و نیز مجمع البیان، ج۷ و ۸، ص ۸۱۴ و تفسیر الصافی، ج۶، ص ۲۹۵ و المیزان، ج۱۷، ص ۳۱۳)
از دیگر ویژگی های عالم دوزخ این است که امکان بازگشت انسان به دنیا در آن وجود دارد. از این جاست که مسئله رجعت معنا می یابد. در آیات قرآنی بارها این معنا بیان شده است که کسانی که مرده بودند، از عالم برزخ به عالم دنیا بازگردانیده شدند. از جمله می توان به امت حزقیل اشاره کرد که پس از مرگ دسته جمعی به سبب ترک جهاد به طاعون و بیماری که خداوند بر ایشان حاکم می کند، دوباره زنده می شوند یا داستان زنده شدن مرغان حضرت ابراهیم(ع) یا زنده شدن عزیر و الاغش و یا زنده شدن افراد دیگر که در قرآن گزارش شده است.
بنابراین، عالم برزخ برخلاف عالم قیامت، از این ظرفیت برخوردار است که شخصی که به آن عالم وارد شده به عالم دنیا بازگردد. همین احتمال و امکان بازگشت و رجعت از عالم برزخ به دنیا مشرکان را وسوسه نموده تا از خداوند بخواهند به ایشان امکان رجعت داده شود تا به دنیا بازگشته و کارهای نیک کرده و ایمان واقعی را بروز دهند. (مومنون، آیات ۹۲ تا ۱۰۰)
ادامه مطلب
انسان از چه ساخته شده است؟
سوره روم / 20 : « و من آياته ان خلقكم من تراب ثم اذا انتم بشر تنشرون » و نيز سوره فاطر/ 11 و «و الله خلقكم من تراب ثم من نطفه ثم جعلكم ازواجا ... »
طارق/ 6 « خلق من ماء دافق » و نيز فرقان / 54 : «و هوالذي خلق من الماء بشرا ... »
خلقت انسان: به طور كلي و در يك كلام ‘ تراب منشاء نبات است و نبات منشاء نطفه (1)
بعضي مفسرين مي گويند: مراد از خلقت انسان از خاك‘ خلقت پدر بزرگ ايشان آدم (ع) است چون هر چيزي به اصلش نسبت داده مي شود(2)
در تفسير ،در ذيل آيه 20 سوره روم چنين آمده است: آفرينش انسان از خاك ممكن است اشاره به آفرينش نخستين انسان يعني آدم(ع) بوده باشد ، يا آفرينش همه انسانها از خاك چرا كه مواد غذايي تشكيل دهنده وجود انسان همه مستقيما يا به طور غيرمستقيم از خاك گرفته مي شود.(3)
و اينكه خلقت انسان از آب باشد مثل آيه 6، سوره طارق : كه اين آب ، همان آب مني است كه نطقه در آب منفي قرارداد شناور است (4) و يا آيه 54، سوره فرقان ، كه مراد از آب، نطفه است البته احتمال داده شده است كه مراد از آن ، مطلق آبي باشد كه خدا اشياي زنده را از آن خلق مي كند(5) چنانكه در سوره انبياء آيه 30 مي فرمايد: «... و جعلنا من الماء كل شيء حي ... » يعني آب دخالت تامي در هستي موجودات زنده دارد و نيز آيه 45 از سوره نور «و الله خلق كل دابه من ماء ... » خداوند هر حيوان جنيده اي كه بر زمين حركت مي كند، از نطفه آفريده است، اينكه نطفه را آب ناميده، به خاطر اين است كه اصل در آفرينش موجودات آب است (6) بنابراين ماده اوليه همه انسانها يعني نطفه ، جنسش ( جنس اصلي و بوجود آورنده آن) خاك است پس ما از نطفه اي بوجود مي آييم كه اين نطفه، آب است و اين نطفه خودش از خاك بوجود آمده است .
منابع:
1- تفسير منهج الصادقين، ملافتح الله كاشاني، ج7، ص 435 .
2- مجمع البيان، فضل بن حسن طبرسي،ج 20، ص 316.
3- تفسير الميزان ، سيد محمدحسين طباطبايي، ج 17، ص 32.
4- مجمع البيان،فضل بن حسن طبرسي، ج 19،ص 113.
5- تفسير نمونه ،ناصر مكارم شيرازي، ج16، ص 389.
6- تفسير نمونه،ناصر مكارم شيرازي، ج 26، ص 364.
5- تفسير الميزان، ج 15، ص 316
6- تفسير مجمع البيان، ج 17، ص 153
به نقل از اداره پاسخگويي آستان قدس رضوي
ادامه مطلب
خلقت حضرت حوا(ع)
خلقت حضرت حوا(ع)
بر اساس آيات قرآن كريم، حضرت حوا عليها سلام از همان نفسي آفريده شده كه حضرت آدم از آن آفريده شده بود «يا أَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها»(نساء/1) بنابراين آدم و حوا از يك نفخه الهي و روح خدايي آفريده شده و به لحاظ روح انساني هر دو يكسان هستند. قرآن كريم آفرينش حوا از دنده چپ حضرت آدم عليه السلام يا طفيلي بودن خلقت حوا را نفي مي نمايد و هر دوي آنها را از نفس واحد، مي داند.
از جمله مسائلى كه در قرآن كريم، آيات زيادى را به خود اختصاص داده است، موضوع خلقت زن و مرد است. ومستفاد از آن آيات اين است كه اوّلاً: بر خلاف آنچه كه در بعضى از كتب مذاهب و اديان معتقدند كه، زن از مايهاى پستتر از مايه مرد آفريده شده و يا اين كه به زن، جنبه طُفيلى داده است به اين كه زن مقدمه وجود مرد بوده و براىمرد آفريده شده است به همين جهت حضرت حوا، همسر آدم از باقيمانده گِل آدم خلق شده است، قرآن كريم با كمال صراحت در آيات متعددى مىفرمايد كه زنان را از همان جنس مردان و از سرشت مردان آفريدهايم، و هر دو از يك گوهرند و براى يكديگر آفريده شدهاند هُنّ لباسٌ لكم و انتم لباس لهنّ: زنان زينت و پوشش شما هستند و شما نيز زينت و پوشش آنها، (بقره، 187) توضيح آن كه: آياتى كه مبدأ پيدايش انسانها را مطرح كرده، از فرد يا صنف خاصى سخن نگفته است، بلكه در اين آيات، واژههاى «انسان»، «بشر»، بكار رفته است و مبدأ آفرينش همه را يك چيز مىداند («ماء»، «طين»، «تراب»،«نطفه» و «علقه» و...) و در هيچ يك از مراحل پيدايش نسل انسانى، پى جنسيّت در ميان نبوده است و تفاوتى ميان آفرينش زن و مرد نيست. اما نسبت به آفرينش حضرت حوّا كه در آيات مختلف به آن اشاره شده است (از جمله سوره نساء، آيه 1 / سوره اعراف، آيه 189 / سوره زمر، آيه 6)، گر چه برخى از مفسرين به ظهور ابتدائى آيات شريفه خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها يا ... و جعل منها زوجها يا ... ثمّ جعل منها زوجها تمسك جسته و عقيده دارند زن از مرد خلق شده و جزئى از وجود مرد است، اما بيشتر مفسرين، (حسينى تهرانى، محمدحسين؛ نور ملكوت قرآن، ج 2، ص 98)گفتهاند كه معناى آيه اين است كه زنان از جنس مردان هستند و شاهد بر اين نظر، سه آيه ديگر است كه مىفرمايد«خداوند همسرانتان را از جنس شما قرار داد و من آياته أن خلق لكم من انفسكم ازواجا...، (21 روم) و اللّه جعل لكم من انفسكم ازواجا، (72 نحل) جعل لكم من انفسكم ازواجا، (11 شورى)، زيرا قطعا معناى آيه اين نيست كه همسر هر مردى از آن مرد آفريده شده است بلكه منظور وحدت طينت و سرشت آفرينش زن و مرداست. لذا مرحوم علامه طباطبايى(ره) با بيان اين نكته كه «مِن» در آيات شريفه فوق، «مِن» نشويه است (يعنى منشأچيزى را بيان مىكند مىفرمايد: «ظاهر آيه و خلق منها زوجها (نساء، آيه 1) اين است كه همسرى از نوع مردآفريد و افراد انسانى، بازگشت به دو فرد همانند و مشابه دارند... بنابراين آنچه كه در برخى از تفاسير ذكر شده است كه مقصود آيه، بيان اين نكته است كه زن از آدم، مشتق شده و پارهاى از وجود آدم است و خداوند همسر آدم را از دنده اوآفريد، سخنى بدون دليل است و آيه بر اين مطلب دلالت ندارد»، (الطباطبايى السيد محمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 4،طهران: دار الكتب الاسلامية، الطبعة الرابعة، 1362، ص 145). و هبة الزحيلى و فخر رازى و بسيارى ديگر از مفسرين اهل سنت نيزبر اين نظر هستند، (الزحيلى وهبة، التفسير المنير، ج 1، دمشق: دار الفكر، ص 139). ثانيا: آنچه كه در برخى روايات وجود دارد مانند روايت ابو مقرام از امام صادق(ع) اين است كه خداوند متعال هنگام آفرينش، مشتى از خاك را از زمين برداشت و از آن، آدم را بيافريد و از بقيه (بقيه آن خاك نه بقيه خاك يا گل آدم)حضرت حوا را آفريد، (الطباطبايى، پيشين، ج 4، ص 156 و نيز ر.ك العروس الحويزى عبد على تفسير نور الثقلين، ج 1، قم المطبعة العلمية، الطبعةالثانية، 1383، صص 429 ـ 431). ثالثا: نه تقدم زمانى ملاك شرافت است و نه نوع ماده خلقت، چنانكه بسيارى ازانسانهاى فاجر قبل از بسيارى ازاولياء خاص الهى و حتى قبل از اشرف مخلوقات (حضرت محمد مصطفى(ص)) خلق شدهاند و شيطان نيز در برترى خودش بر آدم و علت اباء از سجده براى آدم به ماده خلقت استناد كرده است كه من از آتش و آدم از خاك خلق شدهاست، (اعراف، آيه 12، ص آيه 76، حجر آيه 33) و خداوند متعال در مقام پاسخ به او فرمودند «علت سجده به آدم، تعليم اسماء الهى به آدم است»، (بقره، آيات 30 تا 34) نه ماده خلقت. و اصولاً يگانه ارزش در بين انسانها، تقواى الهى است، (حجرات، آيه 13) كه كسب آن همگانى و بدون هيچ گونه پيش شرط جنسيتى و نژادى و قومى و... است و راه آن بندگى خداوند ان اعبدونى هذا صراط مستقيم، (يس، آيه 61) بنابراين اولا، آيات قرآن مجيد پيرامون خلقت آدم و حوا بيانگر ترتيب نيست .زيرا به دنبال بيان خلقت حضرت آدم(ع) مي فرمايد: «... وخلق منها زوجها» (سوره نساء، آيه 1) در اين آيه خلقت حوا با كلمه «واو» بر آدم عطف شده كه مفيد ترتيب نيست . بنابراين از نظر اثباتي ظاهر آيه قرآن دلالتي بر چگونگي مطلب ندارد بلكه چه بسا همزمان خلق شده باشند. وقتي شما مي گوييد برادرم وارد خانه شد و خواهرم، معنايش اين نيست که خواهر شما بعد از برادرتان وارد خانه شد ولي اگر بگوييد (برادرم وارد خانه شد سپس خواهرم از اين جمله ترتيب زماني فهميده مي شود. ثانيا، اين آيه بيانگر اين نيست که حواء از باقي مانده و اضافي گل آدم آفريده شده باشد، بلکه آيه چنين است «خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا و نساء کثيرا؛ خداوند شما انسان ها را از نفس واحده آفريد و از آن نفس جفتش را بيافريد...». بحث از گل و آدم نيست و نفرموده که خلق آدم را از گل واحدي بلکه فرموده همه انسان ها را از نفس واحدي معين حقيقت واحدي آفريد يکي از آن انسان ها هم آدم است. پس هيچ يک بر ديگري از نظر حقيقت برتري ندارد، حتي جفت آنها هم از همان نفس و حقيقت آفريده شده. اگر گفته شود مراد از «نفس واحده» در آيه آدم است پاسخ مي دهيم؛ اين ترجمه با ادامه آيه که مي فرمايد «و بث منهما رجالا و نساء ...» و گسترش داد از آن دو (آدم و حوا) مردان و زنان زيادي را سازگار نيست زيرا معناي اول آيه اين مي شود که همه شما را از يک نفر آفريد و معناي آخر آيه اين مي شود که همه شما را از آن دو نفر آفريد و گسترش دارد. اما اين که اگر نفس واحده به معناي حقيقت واحد است نه آدم و خلقکم به همه انسان ها اعم از زن و مرد بر مي گردد پس چرا خلقت زوجش را دوباره تکرار فرمود؟ پاسخش اين است که در ذهن مردم آن زمان چنين بود که جنس و وجود زن طفيلي وجود مرد است و با اين جمله خداوند پاسخ مي دهد که خير همه شما انسان ها از يک حقيقت و نفس آفريده شده ايد و زوج اين حقيقت هم از همين حقيقت است. ثالثا، بر فرض اين که آدم و حوا را در دو زمان آفريده باشد و يکي بعد از ديگري بوده باشد اين مسأله نه دليل بر برتري آدم مي شود و نه دليل بر عدم قدرت خداوند در قرآن مي فرمايد ما زمين و آسمان را در شش شبانه روز (شش دوران) آفريديم يعني با وجودي که قدرت داشت به گونه اي ديگر بيافريند ولي اراده و حکمت متعالي او چنين تعلق گرفت که در شش دوران بيافريند.
ادامه مطلب
حقيقت عالم رحم
رحم:
(بفتح اوّل و كسر دوّم) رحم زن. محل رشد جنين. جمع آن ارحام است «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ» آل عمران: 6. «وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ» لقمان: 34.
رحم بمعناى فوق ، در قرآن هميشه جمع آمده است. به قوم و خويش از آنجهت رحم و ارحام گفتهاند كه آنها از يك رحم خارج شدهاند (مفردات) يعنى ريشه همه يك رحم است. ذو رحم .
استعمال کلمه «عالم » در واژه« رحم» به دليل اهميتي است که اين مکان در جنبه حياتي و تکاملي انسان؛ داراست. براي نمونه:
به [سوره الحج (22): آيات 5 تا 7] نگاه کنيد:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ ...وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ...وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ (7)»
ترجمه:
«اى مردم اگر در رستاخيز شك داريد (به اين نكته توجه كنيد كه) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از مضغه (چيزى شبيه گوشت جويده) كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل، هدف اين است كه ما براى شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم) و جنينهايى را كه بخواهيم تا مدت معينى در رحم مادران قرار مىدهيم (و آنچه را بخواهيم ساقط مىكنيم) بعد شما را به صورت طفل بيرون مىفرستيم، سپس... »
در آيات فوق براى تشريح مساله رستاخيز و امكان آن، حركت انسان را در يك مسير هفت مرحلهاى تشريح كرده است:
مرحله نخست: زمانى كه خاك بود...
مرحله دوم: مرحله نطفه است، خاك اين موجود ساده و پيش پا افتاده و خالى از حس و حركت و حيات تبديل به نطفه مىشود، نطفهاى كه از موجودات زنده ذره بينى اسرارانگيزى تشكيل يافته كه در مرد اسپر و در زن اوول ناميده مىشود، اين موجودات ذره بينى شناور به قدرى كوچكند كه در نطفه يك مرد ممكن است ميليونها اسپر وجود داشته باشد!.
تحولات پى در پى و شگفتانگيز جنين در عالم رحم، به همان اندازه عجيب است كه فى المثل سنجاق كوچك سادهاى با گذشت چند ماه تبديل به يك هواپيما گردد!.
در مرحله سوم: نطفه به مرحله علقه مىرسد...
در مرحله چهارم: كم كم جنين شكل يك قطعه گوشت جويده شده به خود مىگيرد بى آنكه اعضاى مختلف بدن در آن مشخص باشد.
اما ناگهان در پوسته جنين تغييراتى پيدا مىشود، و شكل آن متناسب با كارى كه بايد انجام دهد تغيير مىيابد و اعضاى بدن كم كم ظاهر مىشود، اما جنينهايى كه از اين مرحله نگذرند و هم چنان به صورت سابق و يا ناقص بمانند ساقط مىشوند و از رده خارج مىگردند، جمله مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ ممكن است اشاره به اين مرحله باشد يعنى كامل الخلقه و غير كامل الخلقه.
جالب اينكه قرآن مجيد بعد از ذكر اين چهار مرحله جمله لِنُبَيِّنَ لَكُمْ را آورده است، اشاره به اينكه اين دگرگونيهاى سريع و شگفتانگيز كه سبب مىشود يك قطره كوچك آب به يك انسان كامل تبديل گردد، دليل روشنى است بر قدرت خداوند بر همه چيز.
نکته: چنانکه مشاهده مي شود ، سه مرحله از مراحل تکاملي انسان در «عالم رحم » صورت مي گيرد.
سپس به مراحل سه گانه پنجم و ششم و هفتم جنين كه بعد از تولد صورت مىگيرد يعنى طفوليت و بلوغ و پيرى اشاره كرده است .
ادامه مطلب
دميدن روح در جنين
جنين شش مرحله را طي مي كند: 1. نطفه 2. علقه 3. مضغه 4. استخوان ها ساخته مي شوند 5. گوشت بر روي استخوان ها را مي پوشاند 6. روح بر او دميده مي شود.(مؤمنون (23) آيه 14) { مشهور اين است كه پس از چهار ماه روح بر جنين ديده مي شود. روايتي از پيامبر اكرم(ص) نيز اين مطلب را تأييد مي كند. (جواهر الكلام ، ج 4، ص 112) اگر چه بر حسب برخي روايات ديگر پس از 6 ماه روح به جنين دميده مي شود (همان). بر اساس نظريه ملا صدراي شيرازي ، روح محصول قانون حركت عمودي جوهري است و سرچشمه روح همان ماده متحول و متحرك جنيني است و ماده اين استعداد و شايستگي را دارد كه در دامن خود موجودي را پرورش دهد كه با ماوراء طبيعت هم افق باشد و همين موجود مادي در مراحل ترقي و تكامل خود به موجودي مجرد تبديل مي شود . بنابراين مي توان گفت كه جنين در حركت تكاملي خود كه از نطفه شروع مي كند و به مرحله نهايي تكامل جسماني مي رسد، و در چهار ماهگي استعداد و پذيرش روح را پيدا مي كند كم كم اين روح مراحل ترقي و تكامل را طي مي كند و در نهايت در 6 ماهگي به عنوان موجودي مجرد در انسان تجلي پيدا مي نمايد
ادامه مطلب