مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد
|
علت و فلسفه پيدا شدن حجاب چيست ؟ چطور شد كه در
ميان همه يا بعضی ملل باستانی پديد آمد ؟ اسلام كه دينی است كه در همه
دستورهای خويش فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأييد و
يا تأسيس كرد ؟ . مخالفان حجاب سعی كردهاند جريانات ظالمانهای را به
عنوان علت پيدا شدن حجاب ذكر كنند ، و در اين جهت ميان حجاب اسلامی و غير
اسلامی فرق نمیگذارند ، چنين وانمود میكنند كه حجاب اسلامی نيز از همين
جريانات ظالمانه سرچشمه میگيرد در باب علت پيدا شدن حجاب نظريات گوناگونی ابراز شده است و غالبا اين علتها برای ظالمانه يا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذكر شده است . ما مجموع آنها را ذكر میكنيم . نظرياتی كه به دست آوردهايم بعضی فلسفی و بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است كه ذيلا ذكر میشود : 1 - ميل به رياضت و رهبانيت ( ريشه فلسفی ) 2 - عدم امنيت و عدالت اجتماعی ( ريشه اجتماعی ) 3 - پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نيروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد ( ريشه اقتصادی ) 4 - حسادت و خودخواهی مرد ( ريشه اخلاقی ) 5 - عادت زنانگی زن و احساس او به اينكه در خلقت از مرد چيزی كم دارد ، به علاوه مقررات خشنی كه در زمينه پليدی او و ترك معاشرت با او در ايام عادت وضع شده است ( ريشه روانی ) علل نامبرده يا به هيچ وجه تأثيری در پيدا شدن حجاب در هيچ نقطه از جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذكر كردهاند و يا فرضا در پديد آمدن بعضی از سيستمهای غير اسلامی تأثير داشته است در حجاب اسلامی تأثير نداشته است يعنی حكمت و فلسفهای كه در اسلام سبب تشريع حجاب شده نبوده است همانطور كه ملاحظه میشود مخالفان حجاب گاهی آن را زائيده يك طرز تفكر فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی میكنند و گاهی ريشه سياسی و اجتماعی برای آن ذكر میكنند و گاهی آنرا معلول علل اقتصادی میدانند و گاهی جنبههای خاص اخلاقی يا روانی را در پديد آمدن آن دخالت میدهند ما هر يك از اين علل را ذكر و سپس انتقاد میكنيم و ثابت میكنيم كه اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هيچيك از اين جهات نظر نداشته است و هيچيك از آنها با مبانی مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمیدهد و در خاتمه به يك علت اساسی اشاره میكنيم كه از نظر ما موجهترين آنها به شمار میرود رياضت و رهبانيت ارتباط مسأله پوشش با فلسفه رياضت و رهبانيت از اين جهت است كه چون زن بزرگترين موضوع خوشی و كامرانی بشر است ، اگر زن و مرد معاشر و محشور با يكديگر باشند ، خواه ناخواه دنبال لذتجوئی و كاميابی میروند پيروان فلسفه رهبانيت و ترك لذت برای اينكه محيط را كاملا با زهد و رياضت سازگار كنند بين زن و مرد حريم قائل شده پوشش را وضع كردهاند ، كما اينكه با چيزهای ديگری هم كه نظير زن محرك لذت و بهجت بوده است مبارزه كردهاند . پديد آمدن پوشش طبق اين نظريه ، دنباله و نتيجه پليد دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است ايده رياضت و ترك دنيا همانطوری كه در موضوع مال ، فلسفه فقر طلبی و پشت پا زدن به همه وسائل مادی را به وجود آورده است ، در مورد زن فلسفه تجرد طلبی و مخالفت با جمال را ايجاد كرده است . بلند نگهداشتن مو كه در ميان سيكها ، هندوها و بعضیها در اويش معمول است نيز از مظاهر مخالفت با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرف لذت و ميل به رياضت است . میگويند كوتاه كردن و ستردن مو ، سبب فزونی رغبت جنسی میگردد و بلند كردن آن موجب تقليل و كاهش آن است در اينجا بد نيست قسمتی از گفته برتراند راسل را در اين موضوع بياوريم . وی در كتاب " زناشوئی و اخلاق " صفحه 30 میگويد : " بخصوص در قرون اول مسيحيت اين طرز فكر سن پول ( بولس مقدس ) از طرف كليسا اشاعه تمام يافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده بيشماری راه بيابان پيش گرفتند تا شيطان را منكوب سازند ، شيطانی كه هر آن ذهن آنان را از تخيلات شهوانی مملو میساخت . كليسا ضمنا با استحمام به مبارزه پرداخت زيرا خطوط بدن ، انسان را به طرف گناه میراند . كليسا چرك بدن را تحسين كرده رايحه بدن صورت بوی تقدس را به خود گرفت زيرا باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرايش آن با نظافت روح منافات دارد شپش مرواريد خدا شناخته شد . . . " اينجا اين پرسش پيش میآيد كه اساسا علت تمايل بشر به رياضت و رهبانيت چيست ؟ بشر طبعا بايد كامجو و لذت طلب باشد . پرهيز از لذت و محروم كردن خود بايد دليلی داشته باشد چنانكه میدانيم رهبانيت و دشمنی با لذت جريانی بوده كه در بسياری از نقاط جهان وجود داشته است . از جمله مراكز آن در مشرق زمين ، هندوستان ، و در مغرب زمين يونان بوده است . نخله " كلبی " كه يكی از نخلههای فلسفی است و در يونان رواج داشته است ، طرفدار " فقر " و مخالف لذت مادی بوده است يكی از علل پديد آمدن اينگونه افكار و عقايد ، تمايل بشر برای وصول به حقيقت است . اين تمايل در بعضی افراد فوق العاده شديد است ، و اگر با اين عقيده ضميمه گردد كه كشف حقيقت از برای روح آنگاه حاصل میشود كه بدن و تمايلات بدنی و جسمانی مقهور گردد ، قهرا منجر به رياضت و رهبانيت میگردد . به عبارت ديگر ، اين انديشه كه وصول به حق جزا از راه فنا و نيستی و مخالفت با هوای نفس ميسر نيست ، علت اصلی پديد آمدن رياضت و رهبانيت است علت ديگر پديده رياضت آميخته بودن لذات مادی به پارهای از رنجهای معنوی است . بشر ديده است كه همواره در كنار لذتهای مادی يك عده رنجهای روحی وجود دارد . مثلا ديده است كه هر چند داشتن ثروت موجب يك سلسله خوشيها و كامرانيها است اما هزاران ناراحتيها و اضطرابها و تحمل ذلتها در تحصيل و در نگهداری آن وجود دارد . بشر ديده است كه آزادی و استغناء و علو طبع خود را به واسطه اين لذات مادی از دست میدهد . از اينرو از همه آن لذات چشم پوشيده تجرد و استغناء را پيشه خود ساخته است شايد در رياضت هندی ، عامل اول ، و در فقر طلبی كلبی يونانی عامل دوم بيشتر مؤثر بوده است علل ديگری نيز برای پديد آمدن رياضت و گريز از لذت ذكر كردهاند . از آنجمله اينكه محروميت و شكست در موفقيتهای مادی مخصوصا شكست در عشق ، سبب توجه به رياضت میگردد . روح بشر پس از اين نوع شكستها انتقام خود را از لذتهای مادی بدين صورت میگيرد كه آنها را پليد میشناسد و فلسفهای برای پليدی آنها میسازد افراط در خوشگذرانی و كامجوئی عامل ديگر توجه به رياضت است . ظرفيت جسمانی انسان برای لذت محدود است . افراط در كامجوئی و لذات جسمانی و تحميل بيش از اندازه ظرفيت بر بدن موجب عكس العمل شديد روحی مخصوصا در سنين پيری میگردد . خستگی ، سرخوردگی به وجود میآورد تأثير اين دو علت را نبايد انكار كرد ولی مسلما اينها علت منحصر نمیباشند . تأثير اين دو علت بدين نحو است كه پس از شكستها و عدم موفقيتها ، و يا خستگيها و فرسودگيها ، انديشه وصول به حقيقت در روح بيدار میگردد . توجه به ماديات و غرق شدن در انديشههای مادی خود مانعی است برای اينكه انسان درباره ازليت و ابديت و حقيقت جاودانی بيانديشد و در اين جهت فكر و تلاش كند كه از كجا آمدهام و در كجا هستم و به كجا میروم ؟ اما همينكه به واسطه شكست و يا خستگی ، حالت گريز و بی رغبتی نسبت به ماديات در روح پديد آمد ، انديشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان میگيرد . اين دو عامل هميشه به كمك عامل اول سبب توجه به رياضت میشود . و البته بعضی از افرادی كه به سوی رياضت كشيده میشوند تحت تأثير اين دو عامل میباشند نه همه آنها بررسی اكنون ببينيم از نظر اسلام و طرز تفكری كه اسلام به جهان عرضه داشته است آيا چنين تعليل و توجيهی برای پوشش صحيح است ؟ اسلام خوشبختانه يك طرز تفكر و جهانبينی روشن دارد ، نظرش درباره انسان و جهان و لذت روشن است و به خوبی میتوان فهميد كه آيا چنين انديشهای در جهانبينی اسلام وجود دارد يا نه ؟ ما منكر نيستيم كه رهبانيت و ترك لذت در نقاطی از جهان وجود داشته است و شايد بتوان پوشش زن را در جاهائی كه چنين فكری حكومت میكرده است از ثمرات آن دانست ، ولی اسلام كه پوشش را تعيين كرد نه در هيچ جا به چنين علتی استناد جسته است و نه چنين فلسفهای با روح اسلام و با ساير دستورهای آن قابل تطبيق است اصولا اسلام با فكر رياضت و رهبانيت سخت مبارزه كرده است و اين مطلب را مستشرقين اروپائی هم قبول دارند . اسلام به نظافت تشويق كرده ، به جای اينكه شپش را مرواريد خدا بشناسد گفته است : " « النظافة من اعيمان » " . پيغمبر اكرم شخصی را ديد در حالی كه موهايش ژوليده و جامههايش چركين بود و بد حال مینمود . فرمود : " « من الدين المتعة » " ( 1 ) يعنی تمتع و بهره بردن از نعمتهای خدا جزو دين است . و هم آنحضرت فرمود : " « بئس العبد القاذوره » " ( 2 ) يعنی بدترين بنده شخص چركين و كثيف است اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود : " « ان الله جميل يحب الجمال » " ( 3 ) خداوند زيبا است و زيبائی را دوست میدارد . امام صادق فرمود : " خداو ند زيبا است و دوست میدارد كه بندهای خود را بيارايد و زيبا نمايد و بر عكس ، فقر را و تظاهر به فقر را دشمن میدارد . اگر خداوند نعمتی به شما عنايت كرد بايد اثر آن نعمت در زندگی شما نمايان گردد . به آنحضرت گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمايان گردد ؟ فرمود به اينكه جامه شخص نظيف باشد ، بوی خوش استعمال كند ، خانه خود را با گچ سفيد كند ، بيرون خانه را جاروب كند ، حتی پيش از غروب چراغها را روشن كند كه بر وسعت رزق میافزايد " ( 4 ) در قديمیترين كتابهائی كه در دست داريم مانند " كافی " كه يادگار هزار سال پيش است ، بحثی تحت عنوان " باب الزی و التجمل " وجود دارد . اسلام به كوتاه كردن و شانه كردن مو و به كار بردن بوی خوش و روغن زدن به سر سفارشهای اكيد كرده است عدهای از اصحاب رسول اكرم به خاطر اينكه بهتر و بيشتر عبادت كنند و از لذات روحانی بهرهمند شوند ترك زن و فرزند كردند ، روزها روزه میگرفتند و شبها عبادت میكردند . همينكه رسول خدا آگاه شد آنها را منع كرد و گفت من كه پيشوای شما هستم چنين نيستم ، بعضی روزها روزه میگيرم ، بعضی روزها افطار میكنم ، بعضی روزها افطار میكنم ، قسمتی از شب را عبادت میكنم و قسمتی ديگر نزد زنهای خود هستم . همين عده از رسول خدا اجازه خواستند كه برای اينكه ريشه تحريكات جنسی را از وجود خود بكنند ، خود را اخته كنند . رسول اكرم اجازه نداد ، فرمود در اسلام اين كارها حرام است روزی سه زن به حضور رسول اكرم آمده از شوهران خود شكايت كردند . يكی گفت شوهر من گوشت نمیخورد . ديگری گفت شوهر من از بوی خوش اجتناب میكند . سومی گفت شوهر من از زنان دوری میكند . رسول خدا بيدرنگ در حالی كه به علامت خشم ردايش را به زمين میكشيد ، از خانه به مسجد رفت و بر منبر آمد و فرياد كرد : چه میشود گروهی از ياران مرا كه ترك گوشت و بوی خوش و زن كردهاند ؟ ! همانا من خودم هم گوشت میخورم و هم بوی خوش استعمال میكنم و هم از زنان بهره میگيرم . از روش من اعراض كند از من نيست پاورقی : 1 - " كافی " تأليف محمد بن يعقوب كلينی جلد 5 صفحه 496 ، و وسائل جلد 3 ص . 14 برای روايات نهی از تبتل و اختصا ( رهبانيت و خود را اخته كردن ) رجوع شود به " صحيح بخاری " جلد 7 صفحات 4 و 5 و 40 و " صحيح مسلم " جلد 4 صفحه 129 و " جامع ترمذی " چاپ هند صفحه 173 دستور كوتاه كردن لباس - برخلاف معمول اعراب كه لباسهايشان به قدری بلند بود كه زمين را جاروب میكرد - به خاطر نظافت است كه در اولين آيات نازله بر رسول اكرم بيان شده است : « و ثيابك فطهر »( 1 ) همچنين استحباب پوشيدن جامه سفيد يكی به خاطر زيبائی است و ديگر به خاطر پاكيزگی است ، زيرا لباس سفيد چرك را بهتر نمايان میسازد و به همين موضوع در روايات اشاره شده است : « البسوا البياض فانه اطيب و اطهر » . ( 2 ) رسول اكرم هنگامی كه میخواست نزد اصحابش برود به آئينه نگاه میكرد ، موهای خود را شانه و مرتب میساخت و میگفت خداوند دوست میدارد بندهاش را كه وقتی كه به حضور دوستان خود میرود خود را آماده و زيبا سازد ( 3 ) . ، يعنی لباس سفيد بپوشد كه زيباتر و پاكيزهتر است قرآن كريم آفرينش وسائل تجمل را از لطفهای خدا نسبت به بندگانش قلمداد كرده است و تحريم زينتهای دنيا بر خود ، سخت مورد انتقاد قرآن قرار گرفته است : " « قل من حرم زينة الله التی اخرج لعباده و الطيبات من الرزق »" ( 4 ) . در احاديث اسلامی آمده است كه ائمه اطهار با متصوفه كرارا مباحثه كرده و مرام آنان را با استناد به همين آيه باطل نشان دادهاند اسلام التذاذ و كامجوئی زن و شوهر از يكديگر را نه تنها تقبيح نكرده است ، ثوابهائی هم برای آن قائل شده است . شايد برای يك نفر فرنگی شگفت انگيز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر ، آرايش كردن زن برای شوهر ، پاكيزه كردن شوهر خود را برای زن مستحب میداند . در قديم كه به پيروی از كليسا همه گونه التذاذات شهوانی را تقبيح میكردند ، اين حرفها را تخطئه كرده حتی مسخره میدانستند اسلام التذاذات جنسی در غير محدوده ازدواج قانونی را به شدت منع فرموده است و آن خود فلسفه خاصی دارد كه بعد توضيح خواهيم داد ، ولی لذت جنسی در حدود قانون را تحسين كرده است تا جائی كه فرموده دوست داشتن زن از صفات پيغمبران است : « من اخلاق الانبياء حب النساء » (2) در اسلام زنی كه در آرايش و زينت خود برای شوهر كوتاهی كند ، نكوهش شده است كما اينكه مردانی كه در ارضاء زن خود كوتاهی میكنند نيز نكوهش شدهاند حسن بن جهم میگويد : بر حضرت موسی بن جعفر عليه السلام وارد شدم ، ديدم خضاب فرموده است . گفتم رنگ مشكی به كار بردهايد ؟ فرمود : بلی ، خضاب و آرايش در مرد موجب افزايش پاكدامنی در همسر او است . برخی از زنان به اين جهت كه شوهرانشان خود را نمیآرايند ، عفاف را از دست میدهند ( 1 ) حديث ديگری از پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله نقل شده كه : « تنظفوا و لا تشبهوا باليهود » يعنی نظيف باشيد و خودتان را شبيه به يهود نكنيد . بعد فرمود زنان يهودی كه زناكار شدند بدان جهت بود كه شوهرانشان كثيف بودند و مورد رغبت واقع نمیشدند . خودتان را پاكيزه كنيد تا زنانتان به شما راغب گردند عثمان بن مظعون يكی از اكابر صحابه رسول اكرم است ، خواست به تقليد از راهبان ، به اصطلاح تارك دنيا شود ، ترك زن و زندگی كرد و لذتها را بر خويش تحريم ساخت همسرش نزد رسول خدا آمده عرض كرد يا رسول الله ! عثمان روزها را روزه میگيرد و شبها به نماز بر میخيزد . پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله خشمگين شده برخاست به نزد وی آمد . عثمان مشغول نماز بود . صبر كرد تا نمازش تمام شد ، فرمود : ای عثمان خدا مرا به رهبانيت دستور نفرموده است . دين من روشی منطبق بر واقعيت و در عين حال ساده و آسان است . " « لم يرسلنی الله تعالی بالرهبانية و لكن بعثنی بالحنيفية السهلة السمحة» " ( 3 ) يعنی خداوند مرا برای رهبانيت و رياضت نفرستاده است ، مرا برای شريعتی فطری و آسان و با گذشت فرستاده است . من نماز میخوانم و روزه میگيرم و با همسرانم نيز مباشرت دارم . هر كس كه دين مطابق با فطرت مرا دوست میدارد بايد از من پيروی كند . ازدواج يكی از سنتهای من است عدم امنيت ريشه ديگری كه برای به وجود آمدن پوشش ذكر كردهاند ناامنی است . در زمانهای قديم بيعدالتی و ناامنی بسيار بوده است . دست تجاوز زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بيباكانه دراز بوده است . مردم اگر پول و ثروتی داشتند ناچار بودند به صورت دفينه در زير خاك پنهان كنند . علت مخفی ماندن گنجها اينست كه صاحبان طلا و ثروت جرأت نمیكردند كه حتی بچههای خود را از پنهانگاه ثروت خود آگاه سازند . میترسيدند كه راز آنها به وسيله بچهها فاش شود و مورد تجاوز و گزند قلدران واقع شوند . بدين ترتيب گاهی اتفاق میافتاد كه پدر با مرگ ناگهانی از دنيا میرفت و فرصت نمیكرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد . قهرا دارائی او در زير خاكها مدفون میماند . جمله معروف استر ذهبك و ذهابك و مذهبك : پول و مسافرت و عقيده خود را آشكار نكن ، يادگار آن زمانها است همانطور كه در مورد ثروت امنيت نبود ، راجع به زن هم امنيت وجود نداشت . هر كس زن زيبائی داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگهدارد . زيرا اگر آنها اطلاع پيدا میكردند . او ديگر مالك زن خود نبود ايران دوره ساسانی ناظر جنايتها و فجايع عجيبی در اين زمينه بوده است . شاهزادگان و موبدان و حتی كدخداها و اربابها هرگاه از وجود زن زيبائی در يك خانه مطلع میشدند به آن خانه میريختند و زن را از خانه شوهرش بيرون میكشيدند . در آن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود . سخن از به اصطلاح قايم كردن و مخفی داشتن زن بود كه احدی نفهمد . ويل دورانت در كتاب " تاريخ تمدن " قضايای شرمآوری در اين باره از ايران قديم نقل میكند . كنت گوبينو در كتاب " سه سال در ايران " میگويد : حجابی كه هم اكنون در ايران است بيش از آن اندازه كه مستند به اسلام باشد مستند به ايران قبل از اسلام است . و مینويسد كه در ايران قديم مردم هيچ امنيتی در مورد زنها نداشتند درباره انوشيروان - كه به غلط او را عادل خواندهاند - نقل شده كه وقتی يكی از سرهنگان ارتش او زنی زيبا داشت . انوشيروان به قصد تجاوز به زن او در غياب او به خانهاش رفت . زن جريان را برای شوهر خود نقل كرد بيچاره شوهر ، ديد زنش را كه از دست داده سهل است جانش نيز در خطر است . فورا زن خويش را طلاق گفت . وقتی انوشيروان مطلع شد كه وی زنش را طلاق داده است به او گفت شنيدم يك بوستان بسيار زيبائی داشتهای و اخيرا آن را رها كردهای ، چرا ؟ گفت جای پای شير در آن بوستان ديدم ترسيدم مرا بدرد . انوشيروان خنديد و گفت ديگر آن شير به آن بوستان نخواهد آمد اين نا امنیها اختصاص به ايران و به زمانهای قديم نداشته است داستان اذان نيمه شب كه در " داستان راستان " آوردهايم نشان میدهد كه چگونه مشابه اين جريانها در دوران تسلط مردم ماوراء النهر بر دستگاه خلافت بغداد ، در بغداد هم رواج داشته است . در همين زمانها نزديك خودمان يكی از شاهزادگان در اصفهان از اينگونه تجاوزها زياد داشته است و مردم اصفهان قصههای زيادی از زمان حكومت او نقل میكنند بررسی ما وجود نا امنیها و بيعدالتیهای زمان گذشته و تأثير آنها را در مخفی كردن زن منكر نيستيم مسلما حجابهای افراطی و عقائد افراطی درباره پوشيدن زن معلول همين نوع جريانهای تاريخی است . ولی بايد ببينيم آيا فلسفه پوشش زن در اسلام همين " قر " میزنند و او را از شوهر و فرزند آواره میكنند . اينگونه حوادث و يا حوادثی از قبيل ربودن زنان و دختران به وسيله تا كسی يا وسيله ديگر زياد اتفاق میافتد و در روزنامهها میخوانيم . در روزنامه اطلاعات مورخ 6 أ 47 / 9 تحت عنوان " زنان امريكا در معرض خطر حملات جنسی " مینويسد : . " واشنگتن آسوشيتدپرس - سه پزشك محقق امريكائی در گزارشی كه برای دولت امريكا تهيه كردهاند اعلام نمودهاند كه در ميان ايالات امريكا لوسآنجلس از لحاظ ميزان " زنای به عنف " مقام اول را دارد و واشنگتن مقام سيزدهم را حائز است . البته اين بدان معنی نيست كه زنان و دختران در واشنگتن از حملات جنسی در امانند ، اما امنيت آنها از بسياری از شهرهای بزرگ امريكا بيشتر است . در هر صد هزار جمعيت لوسآنجلس 52 مورد زنای به عنف وجود دارد . در حالی كه در واشنگتن اين رقم 17 / 7 میباشد . در نيويورك در مدت شش ماه 3000 شكايت از هتك ناموس به زور به اداره پليس رسيده است . سن اين عده شاكيان بين شش سال تا هشتاد و هشت سال بوده و قسمت اعظم شاكيان چهارده ساله بودهاند " پس اين ادعا كه در عصر ما امنيت ناموسی كامل برقرار است و صاحبان نواميس بايد از اين نظر خاطرشان جمع باشد ياوهای بيش نيست ثانيا فرض كنيم امنيت ناموسی كامل در جهان برقرار شده و تجاوز به عنف ديگر وجود ندارد و هر تجاوزی كه به نواميس مردم میشود از روی رضای طرفين است ، ريشه نظر اسلام درباره پوشش چيست ؟ آيا نظر اسلام به عدم امنيت بوده تا گفته شود اكنون كه امنيت كامل برقرار شده دليلی برای پوشش نيست ؟ مسلما علت دستور پوشش در اسلام عدم امنيت نبوده است . لااقل علت منحصر و اساسی ، عدم امنيت نبوده است ، زيرا اين امر نه در آثار اسلامی به عنوان علت پوشش معرفی شده است و نه چنين چيزی با تاريخ تطبيق میكند . در ميان اعراب جاهليت پوشش نبود و در عين حال امنيت فردی به واسطه زندگی خاص قبيلهای و بدوی وجود داشت . يعنی در همان وقت كه در ايران ناامنی فردی و تجاوز به ناموسی به حد اعلی وجود داشت و پوشش هم بود ، در عربستان ، اينگونه تجاوز بين افراد قبائل وجود نداشت امنيتی كه در زندگی قبيلهای وجود نداشت امنيت اجتماعی يعنی امنيت گروهی بود و اينگونه عدم امنيتها را پوشش نمیتواند چاره نمايد . به اين معنی كه قبيلهای به قبيله ديگر شبيخون میزد . در اين شبيخونها كه به وسيله قبيله بيگانه انجام میشد همه چيز دستخوش غارت میگرديد ، هم مرد اسير میشد و هم زن ، پوشش زن برای او امنيت نمیآورد زندگی اعراب جاهليت با همه تفاوت عظيم و فاحشی كه با زندگی صنعتی و ماشينی عصر ما داشته ، از اين جهت مانند عصر ما بوده يعنی فحشا و زنا حتی در مورد زنان شوهردار فراوان بوده است . ولی به خاطر يك نوع دموكراسی و نبودن حكومت استبدادی ، كسی زن كسی را به زور از خانهاش بيرون نمیكشيد . با اين تفاوت كه نوعی عدم امنيت فردی در زندگی ماشينی امروز هست كه در آن عصر نبود پوشش ، برای جلوگيری از تجاوز كسانی است كه در يك جا زندگی میكنند . بر حسب خوی و عادت قبيلهای بين افراد يك قبيله اينجور تجاوزها وجود نداشته است . لهذا نمیتوانيم بگوئيم كه اسلام صرفا به خاطر برقرار ساختن امنيت دستور پوشش را وضع كرد فلسفه اساسی پوشش چيز ديگر است كه توضيح خواهيم داد . در عين حال نمیخواهيم بگوئيم كه مسأله امنيت زن از گزند تجاوز مرد به هيچ وجه مورد توجه نبوده است . بعدا در آنجا كه به تفسير آيه " جلباب " میپردازيم ، خواهيم ديد كه قرآن كريم بدين اصل توجه داشته است . مدعی اين موضوع نيز نيستيم كه در عصر ما اين فلسفه بی مورد است و امنيت كامل برای زن از ناحيه تجاوزات مردانه برقرار است . تجاوزات به عنف كه در كشورهای به اصطلاح پيشرفته همه روزه رخ میدهد ، در روزنامه های ما هم منعكس است را خلق كردند گويندگان اين سخن ، سعی كردهاند مسائل ديگری از قبيل نفقه و مهر را نيز براساس مالكيت مرد نسبت به زن توجيه كنند در كتاب " انتقاد بر قوانين اساسی و مدنی ايران " صفحه 27 مینويسد : " هنگامی كه قانون مدنی ايران تدوين شد هنوز از برده فروشی در بعضی از نقاط دنيا اثری به جا بود و در ايران نيز با اينكه اين كار علی الظاهر از ميان رفته بود ولی باز در مغز قانونگزاران آثاری از بردهفروشی و آزار به زير دستان وجود داشت . زن را در آن دوره چون " مستأجره " میپنداشتند . زن حق نداشت با مردان نشست و برخاست كند و در اجتماعات راه يابد و به مقامات دولتی برسد . اگر صدای زن را نامحرم میشنيد آن زن بر شوی خود حرام میشد . خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری میدانستند كه كار او منحصرا رسيدگی به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامی كه اين ابزار میخواست از خانه بيرون برود او را سر تا پا در چادری سياه میپيچانيدند و روانه بازار يا خيابان میكردند " علائم و نشانههای افترا و غرض و مرض از اتمام اين نوشته پيداست . كی و كجا چنين قاعدهای وجود داشت كه اگر صدای زن را نامحرم میشنيد بر شوی خود حرام میشد ؟ آيا در جامعهای كه دائما سخنرانان مذهبيش از بالای منابر خطابه زهرای مرضيه را در مسجد مدينه و خطابههای زينب كبرا را در كوفه و شام به گوش مردم میرسانند ، ممكن است چنين فكری در ميان مردم آن جامعه پيدا شود ؟ ! كی و كجا زن در ايران اسلامی برده مرد بوده است ؟ همه میدانند كه در خانوادههای مسلمان بيش از آنكه زن در خدمت مرد باشد ، مرد به حكم وظيفه اسلامی در خدمت زن بوده وسيله آسايش او را فراهم میكرده است . زن در خانوادههائی مورد اهانت و تحقير و ظلم قرار گرفته كه روح اسلامی در آن خانوادهها نبوده يا ضعيف بوده است 52 عجبا میگويد : " زن حق نداشت كه با مردان نشست و برخاست كند . " من میگويم : بر عكس ، در محيطهای پاك اسلامی اين مرد بود كه حق نداشت در نشست و برخاستها از زن بيگانه بهرهبرداری كند . اين مرد است كه همواره حرص میورزد كه زن را وسيله چشم چرانی و كامجوئی خود قرار دهد . هيچگاه مرد به طبع خود مايل نبوده حائلی ميان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت كه اين حائل از ميان رفته آنكه برنده بوده مرد بوده است و آنكه باخته و وسيله شده زن . امروز كه مردان موفق شدهاند با نامهای فريبنده آزادی و تساوی و غيره اين حائل را از ميان ببرند زن را در خدمت كثيفترين مقاصد خويش گرفتهاند . بردگی زن ، امروز به چشم میخورد كه برای تأمين منافع مادی يك مرد در يك مؤسسه تجارتی خود را صد قلم برای جلب مشتری مرد میآرايد و به صورت " مانكن " در میآيد و شرف خود را در ازاء چندرغا ز حقوق میفروشد اين نشست و برخاستها كه امثال اين نويسنده آرزوی آنرا میكنند جز بهرهكشی مرد و بهرهدهی زن مفهومی ندارد . همه میدانند نشست و برخاستها در محيطهای پاك كه موضوع بهرهكشی مرد از زن در ميان نبوده است هيچگاه در جامعه اسلامی ممنوع نبوده است نويسنده همين كتاب ، تاريخ روابط زن و مرد را از نظر جامعهشناسی به چهار دوره تقسيم میكند : دوره اول مرحله طبيعی و اشتراكی اوليه كه زن و مرد بدون هيچگونه قيد و شرطی با هم خلطه و آميزش داشتهاند . در اين دوره به عقيده اين نويسنده اساسا زندگی خانوادگی وجود نداشته است دوره دوم دوره تسلط مرد است . در اين دوره مرد بر زن غلبه كرده خود را مالك او دانسته او را همچون ابزاری در خدمت خود در آورده است . حجاب يادگار اين دوره میباشد دوره سوم مرحله قيام و اعتراض زن است . در اين مرحله زنان از ناسازگاری مردان به ستوده آمدند و در مقابل مظالم آنها ابتدا مقاومت كردند و چون دريافتند كه طبيعت خشن مردان به اين آسانی حاضر نيست حق آنها را رعايت كند به منظور احقاق حق خود متدرجا عليه مردان طغيان كردند ، اتحاديهها تشكيل دادند ، به وسيله مطبوعات و كنفرانسها و دسته بندیها با مردان مبارزه كردند . ضمنا چون دريافتند كه زورگوئی مردان نتيجه تربيت ناسالم عهد كودكی و مخصوصا تبعيض بين پسران و دختران است در رفع نقائص آموزش و پرورش عمومی كوشيدند دوره چهارم مرحله تساوی حقوق زن و مرد است و به دوره اول شباهت كامل دارد . اين دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده هنوز در همه جا استقرار نيافته است از نظر اين منطق ، پوشش زن عبارت است از زندانی شدن زن به دست مرد ، و علت اينكه مرد ، زن را اينچنين اسير میكرده اين است كه میخواسته هر چه بيشتر از وجود او بهره اقتصادی ببرد استاد مطهری |