1- از آن جا که انسان يک موجود اجتماعي است جامعه
بزرگي که در آن زندگي ميکند از يک نظر همچون خانه او است و حريم آن همچون
حريم خانه او محسوب ميشود پاکي جامعه به پاکي او کمک ميکند و آلودگي آن به
آلودگيش روي همين اصل در اسلام با هر کاريکه جو جامعه را مسموم يا آلوده
کند شديدا مبارزه شده است ؛ چرا که گناه همانند آتش است هنگامي که در
نقطهاي از جامعه اين آتش روشن شود بايد سعي و تلاش کرد که آتش خاموش يا
حداقل محاصره گردد اما اگر به آتش دامن زنيم و آن ار از نقطهاي به نقطه
ديگر ببريم حريقهمه جا را فرا خواهد گرفت و کسي قادر بر کنترل آن نخواهد
بود و از اين گذشته عظمت گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از
آلودگيها خود سد بزرگي در برابر فساد است اشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به
فسق و تسامح در اين موضوع اين سد را ميشکند گناه را کوچکميکند و آلودگي به
آن را ساده مينمايد. 2- حکومت اسلامي موظف است جلو منکرات را بگيرد و
اين به معناي اجبار به حجاب نيست بلکه نوعي واکسينه کردن جامعه در مقابل
بيماريهاي رواني است و در جامعه اسلامي احاد محروم وظيفه دارند به بهداشت
رواني و سلامت روحاني توجه کنند واين همان امر بهمعروف و نهي از منکر و
نظارت ملي است. و حاکمان اسلامي موظفند عوامل مزاحم رشد فضائل انساني را از
بين ببرند و اين در حقيقت بستر سازي براي سلامت رواني جامعه است. 3-
اينکه گفتهايد در زمان پيامبر و امام علي(ع) زنان بد و بي حجاب وجود داشته
است درست است اما اين بدين معنا نيست که آنها ميتوانستند هر جور که دلشان
ميخواست در اجتماع ظاهر شوند اثبات اين مدعا مشکل است چونکه کساني که در
قلمرو حکومت اسلاميزندگي ميکردند قوانين اسلامي را به ظاهر رعايت ميکردند
حتي اقليتهاي مذهبي نيز موظف به رعايت مقررات اسلامي در جامعه اسلامي
بودهاند و اين مطلب در کتب فقهي آمده است آنچه که در زمان پيامبر اسلام(ص)
معمول بوده حجاب نداشتن کنيزگان بوده است آن هم در حدسرو گردن لذا به زنان
آزاد مسلمان دستور داده شده که حجاب اسلامي را کاملاً رعايت کنند تا از
کنيزگان شناخته شوند ؛ 4- بنابراين در آيات 31 سوره نور و 34 و 59 سوره
احزاب کيفيت حرکات در روابط اجتماعي زن مورد توجه قرار گرفته است و بالاتر
از اينها از آيات امر به معروف و نهي از منکر ميتوان استفاده کرد که جلو
هر گونه منکر و زشت بايد ايستاد و اجازه ظهور و بروز به آن نداد. و در
حکومت پيامبر(ص) و امام علي(ع) نيز چنين بوده است و روايات که حدود و
تعزيرات بيان ميکند به نوعي اين مطلب را اثبات ميکند که در آن زمان (هرزه)
آزاد نبودند به دلخواه عمل کنند.
حجاب در اسلام يک وظيفه اي است که بر عهدة زن نهاده
شده است که بايد در معاشرت و برخورد با مرد، کيفيّت خاصي را در لباس
پوشيدن مراعات کند. اين وظيفه نه از ناحية مرد بر او تحميل شده است و نه
چيزي است که با حيثيّت و کرامت او منافات داشته باشد، و يا تجاوز به حقوق
طبيعي او که خداوند برايش خلق کرده است محسوب شود. بلکه پوشيده بودن زن، در
همان حدودي که اسلام تعيين کرده است، مي باشد. داشتن حجاب موجب کرامت و
احترام بيشتر زن است. زيرا او را از تعرض افراد فاقد اخلاق مصون مي دارد.
شرافت زن اقتضاء مي کند که هنگامي که از خانه بيرون مي رود متين و سنگين و
باوقار باشد. در طرز رفتار و لباس پوشيدنش هيچگونه امري که باعث تحريک و
تهيج شود به کار نبرد، عمداً مرد را به سوي خود دعوت نکند، زباندار لباس
نپوشد، و معني دار به سخن خود آهنگ ندهد. چه آنکه گاهي اوقات ژستها سخن مي
گويند، راه رفتن انسان سخن مي گويد. مثلاً حالت يک افسر با نشانه هاي عالي
افسري که به گردن مي افرازد، قدمها را محکم به زمين مي کوبد، باد به غبغب
مي اندازد، صداي خود را موقع حرف زدن کلفت مي کند، او هم زباندار عمل مي
کند. به زبان بي زباني ميگويد از من بترسيد، رعب من را در دلهاي خود جا
دهيد. همينطور ممکن است زن يک طرز لباس بپوشد، يا راه برود که همة افعالش
حرف بزند، که به دنبال من بيا، سر به سر من بگذار، اظهار عشق و پرستش کن، و
... آيا حيثيّت زن ايجاب مي کند که اين چنين باشد؟ آيا اگر ساده و آرام
بيايد و برود، حواس پرت کن نباشد، و نگاههاي شهوتآلود مردان را به سوي خود
جلب نکند،بر خلاف حيثيّت زن است، يا بر خلاف حيثيّت مرد است، ويا بر خلاف
مصالح اجتماعي و يا بر خلاف اصل آزادي فرد است؟ آري اگر کسي بگويد زن
را بايد در خانه حبس، و در را به رويش قفل کرد، و به هيچ وجه به او اجازة
بيرون رفتن نداد،اين با آزادي طبيعي و حيثيّت انسان و حقوق خدا دادي زن
منافات دارد. چنين چيزي در حجابهاي غير اسلام بوده است، ولي در اسلام نبوده
و نيست. امامصادق( از پيامبر( نقل مي کند که فرمودند : "هر زني که
خود را خوشبو کند و از خانه خارج شود، مورد لعنت قرار ميگيرد تا به خانه
مراجعت کند."(1) پس بايد گفت حجاب مصونيّت است نه محدوديت، آري گوهر
پاک مهر و محبت و عطوفت و ساير استعدادهايي که خداوند به زن عنايت نموده
است، بايد در صندوقچة مطمئني به نام حجاب حفظ شده، و از دست نامحرمان در
امان باشد، تا لحظه اي که زن ازدواج کند، و اين گوهر گرانمايه در راه
استحکام نهاد خانواده، کمک به همسر در راه تعالي معنوي او و تربيت فرزندان
قرار گيرد.
آسایش نداشتن خانواده: می دانیم که حجاب
حافظ وقار و شخصیت و کرامت و اصالت و عظمت زن و حافظ زیبایی و منافع او
برای شوهر است. گرمی خانواده ها، استحکام رابطه زن و شوهر، تداوم زندگی،
آرامش قلوب مردان، ثبات دلبستگی و عشق و علاقه مرد به همسر قانونی و شرعی
خود، برپایی خانه و خانواده، برجایی اعتماد و اطمینان مرد به زن، همه و همه
مرهون پوشش و حجاب زنان است و اینکه مردان زیبایی چهره و زینت و زیور
زنانی غیر از زن خود را نبینند. مردان اگر براحتی و به آسانی در تمام
صحنه های اجتماعی به زنان دسترس داشته باشند، ضمانتی برای اثبات محبت و
دلبستگی آنان به همسرانشان نخواهد بود؛ تحریک هوی و هوس و شهوات آنان را از
زندگی خود دلسرد می کند و خود کلنگی برای خراب کردن کانون گرم خانواده
خواهد شد. تاکنون، بی حجابی زن باعث گمراهی میلیونها مرد و به گناه افتادن
دیگران و پیدا شدن هیولای طلاق در خانواده ها و به وجود آمدن عشق مرد به زن
شوهردار و روابط نامشروع شده است. بعضی از مردان به سبب بدحجابی زنان
از کانون خانوادگی خود دلسرد می شوند و دست از همسران خود می کشند و به قول
معروف از زیر بار مخارج خانه که مسئولیتی بر دوش آنان است فرار می کنند و
برای ارضای نیازهای شهوانی خود از زندگی خانوادگی دست شستند. روایت: امیرالمؤمنین (ع) خطاب به حضرت مجتبی (ع) و در
حقیقت خطاب به تمام مردم فرمودند: محرم و نامحرم را جداً مراعات کن؛ زیرا
این برنامه برای تو و همه زنان نامحرم مصونیت از افتادن در خیال گناه و خود
گناه است، و اگر قدرت داری، چنان باش که زنان خانواده تو مردی غیر از تو
را نشناسند.
عواقب بدحجابی:
الف -
ضایع کرن حق شوهر: خداوند سبحان بدن و اعضا و جوارحمان را به عنوان
امانت به ما داده است و صاحب اصلی خداوند بزرگ است. زینت و زیبایی زن که از
نعمت و امانت حق تعالی محسوب می شود نیز پس از ازدواج متعلق به شوهرش است،
نه اینکه آن را در معرض دیدگاه عموم قرار دهد. رسول خدا (ص) فرمودند: هر
زنی که خود را برای غیر شوهرش خوشبو و آرایش کند خداوند نماز او را قبول
نمی کند، مگر اینکه برای پاک ساختن خود از آن غسل کند. ب- محروم از محبت: زن هرچه عفتش بیشتر باشد در قلب مرد
بیشتر جای دارد؛ و زن بی بند و بار چون ترس از خداوند در دلش نیست و عفت
ندارد، نمی تواند محبت شوهرش را به دست آورد. پ- آفت
تحصیل علم: هر چقدر که زن عفت بیشتری داشته باشد در تحصیل علم
موفقتر است. ت- تباهی شخصیت: کمبود تربیت و
شخصیت و محبت را نمی توان با عشوه و ناز و کرشمه و با نگاه کردن مردم به
دست آورد، جز آنکه آدمی روز بروز از نظر روحی افسرده تر و ناامیدتر و از
لحاظ جسمی زشت تر می شود و از نظر اجتماعی مورد تنفر انسانهای مؤمن قرار
خواهد گرفت. زن بدحجاب (به جای اینکه عفت را - که ارزش زیادی دارد - حفظ
کند تا مردم با عزت و احترام به سراغ او بیایند)، با بدحجابی و نشان دادن
خود به دیگران، خود را بی ارزش می کند. س- اضطراب بی
پایان: آنگاه که اصل و کمال در انسان لباس و مدپرستی باشد، هرچه می
بیند می خواهد و پیوسته به فکر تهیه آن است؛ و چون آماده کردن آنها مشکل و
گاهی نامقدور است، روح او همیشه مضطرب و پریشان است و مانند کسی است که گم
کرده خود را پیدا نمی کند. ش- خنده فرشتگان در عالم
قبر: رسول خدا (ص) از حضرت جبرئیل (ع) سؤال کرد که آیا فرشتگان خنده
و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله، (یکی از جاهایی که فرشتگان می
خندند) زمانی است که زن بی حجاب و بدحجابی می میرد و بستگان او را در قبر
می گذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می پوشانند تا بدنش دیده نشود.
فرشتگان می خندند و می گویند: تا وقتی جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک
می کرد و به گناه می انداخت (پدر و برادر و شوهرش) از خود غیرت نشان
ندادند و او را نپوشاندند؛ ولی اکنون که مرده است و همه از دیدنش نفرت
دارند او را می پوشانند.
علاوه بر فواید بسیار زیاد فردی و اجتماعی حجاب در
شکل چادر، حجاب چادری بانوان در انقلابهای دینی، یک سمبل و نماد مبارزه با
اهداف استعماری و استکباری نیز هست. قبلاً در فصل اول کلامی از فرانتس
فانون دربارهی سمبل و نماد ضد استعماری بودن حجاب چادری زنان در انقلاب
الجزایر بر ضد دولت فرانسه نقل شد. به اعتراف دشمنان انقلاب اسلامی، این
سمبل و نماد بودن در مورد حجاب چادری بانوان ایرانی نیز وجود دارد. ریون
کرکت (ادوارد شرلی) صهیونیست و مسئول سابق شبکه جاسوسی سیاه در ایران
میگوید: «چادر نمادی است که وجود انقلاب را در سر هر چهار راه به نمایش
میگذارد؛ با چادر میتوان این احساس را پدید آورد که انقلاب اسلامی هنوز
زنده و جاوید است»[1] به رغم اینکه دشمنان چنین صریح خشم خود را دربارهی
چادر اظهار میدارند، متأسفانه عدهای در داخل در صدد مخدوش جلوه دادن
کارآمدی حجاب در شکل چادر هستند؛ از این رو، فصل پنجم این اثر به بررسی
کارآمدی حجاب و پوشش اسلامی در غالب چادر و چادر مشکی پرداخته است.
مسئله ی دست و پاگیر بودن حجاب در شکل چادر
شبهه: بعضی در
کارآمدی چادر این گونه شبهه کردهاند که «این نوع حجاب دستوپاگیر است.»[2]
آیا ادعای مذکور صحیح است؟ پاسخ: اولاً، گرچه حجاب در شکل چادر رایج
ایرانی، ممکن است برای برخی افرادی که از سنین کودکی استفاده از آن را
تمرین نکردهاند، مقداری مشکل باشد، ولی برای همهی زنان، خصوصاً بانوانی
که تجربهی کافی استفاده از آن را دارند مشکل نیست. به همین دلیل اگر از
زنان متدینی که از سنین قبل از بلوغ به استفاده از چادر عادت کردهاند سؤال
شود که آیا استفاده از چادر برای شما دست و پاگیر است، پاسخ آنها منفی
است. ثانیاً، یکی از علل دست و پاگیر دانستن چادرهای ایرانی و سختی
کنترل آن برای بعضی از بانوانی که خیلی استفاده از آن را تمرین نکردهاند،
باز بودن جلوی آن است، که برای حل این مشکل نیز زنان و دختران میتوانند از
«عباءة» چادرهای مشکی زنان عرب که دارای آستین است استفاده نمایند که
کنترل آن آسان است. هم اکنون نیز عدهای از زنان و دختران ایرانی از این
نوع چادر استفاده میکنند.
حجاب مشکی در تابستان
شبهه:
بعضی گفتهاند: «چون رنگ مشکی نور را جذب میکند، پس در تابستان معمولاً
نمیتوان دختران را به حجاب تیره (مثل چادر مشکی) تشویق کرد».[3] آیا این
ادعا صحیح است؟ پاسخ: اولاًً، پوشش تیره و مشکی در بعضی از مناطق که
دارای تابستان گرم است، اساساً برای دستهای از بانوان و دختران باعث مشقت
نیست و برای دستهای دیگر، بر فرض مشقتآور بودن، قابل تحمل است. دسته
اول (کسانی که در تابستان گرم، حجاب مشکی برای آنها مشقت ندارد) بانوان و
دختران معتقد و مؤمنی هستند که به نقش حجاب برتر، مثل چادر مشکی، اعتقاد و
باور راسخ دارند؛ از این رو نسبت به بعضی مشکلات احتمالی آن، احساس مشقتی
ندارند. اساساً وقتی انسان عملی را از روی عقیدهی راسخ انجام دهد نسبت
به عوارض و پیامدهای سخت آن احساس مشقتی ندارد. در سیرهی انبیای الهی و
معصومین(ع)، اصحاب و یاران ائمهی اطهار(ع) و عالمان مجاهد، نمونههای
بسیار زیادی وجود دارد که در برابر مشقتهای نشأت گرفته از پذیرش یک عقیده و
ایمان، احساس مشقتی نداشتهاند.[4] در روایتی از امام صادق(ع) نیز
تصریح شده است؛ «ما ضَعُفَ بدن عما قوِیت علیه النیة»؛[5]جسم و بدن انسان،
در مقابل کارهایی که بر اساس نیت و اعتقاد درونی قوی انجام میگیرد، احساس
ضعف و مشقت نمیکند. در جریان اسارت زنان اهل بیت(ع) پس از قیام خونین
عاشورا و همچنین کشف حجاب زنان به وسیلهی رضاخان در ایران، حکایتها و
خاطرات تاریخی و ماندگار فراوانی از مقاومت و پایداری زنان مؤمن و عفیف در
مقابل بیحجابی نقل شده است.[6] مطالعهی این حکایتها برای بانوان و
دختران جوان و عفیف بسیار آموزنده و افتخارآمیز است. از این قضایا به
خوبی استفاده میشود که زنان مؤمن، نه تنها احساس مشقتی نسبت به حجاب
نداشتهاند، بلکه بر عکس، جدایی آنها از حجاب برتر، مثل چادر مشکی، باعث
اذیت و آزار روحی آنان بوده است. در قضیهی کشف حجاب رضاخان نقل شده است که
برداشتن چادر از سر زنان باعث گردید که عدهای از آنها از شدت غصه و
ناراحتی دق و فوت نمایند.[7] اما دستهی دوم (کسانی که ممکن است حجاب
تیره و مشکی برای آنها مشقت داشته باشد، ولی سختی و مشقت آن را تحمل
میکنند) بانوان و دخترانی هستند که به دلیل قرار داشتن در محیط دینی و
مذهبی خانواده و جامعه، از کودکی به این گونه حجاب عادت نمودهاند؛ لذا در
بزرگسالی، سختی احتمالی حجاب مشکی برای آنها قابل تحمل است. در علم
روانشناسی و تعلیم و تربیت، در مبحث عادت گفته میشود که اگر انسان از
کودکی به انجام کاری عادت کرد، نه تنها انجام آن برایش مشقتآور نیست، بلکه
برعکس، ترک و جدایی از آن عمل برایش مشقت دارد. همین نکتهی مهم، رمز و
راز توصیهی ائمهی اطهار(ع) به والدین در عادت دادن فرزندان به کارهای
شایستهای، مثل نماز و اذکار آن و روزهی ناقص در سنین کودکی است.[8] بر
اساس همین تأثیر شگرف مقولهی تمرین و عادت متربی به کارهای شایسته، و به
موازات آن آگاهی بخشی دربارهی آثار مثبت کارهای خیر است که معمولاً در
کتابهای تربیت اسلامی از روشهای تربیتی، هم چون «تلقین به نفس» و «تحمیل
بر نفس» در کنار دیگر روشهای تربیتی مهم، مثل «اعطای بینش» بحث میشود.[9]
بنابراین، با اسثثنا شدن دو دستهی قبل نمیتوان به طور مطلق و کلی
ادعا نمود که حجاب مشکی در تابستان مناطق گرم، برای همهی بانوان و دختران،
فارغ از هر مقدار اعتقاد دینی و هر نوع محیط تربیتی مشقت دارد و نمیتوان
به آن تشویق کرد. ثانیاً، اجمالاً میپذیریم که ممکن است حجاب مشکی در
تابستان برخی از مناطق بسیار گرم برای بعضی از افرادی که از دو دستهی قبل
نیستند مشقتآور باشد، ولی نمیپذیریم تحمل هر گونه مشقت و سختی به طور
مطلق غیر معقول و نامطلوب باشد. طبق آموزههای معصومین(ع) که تجربهی زندگی
انسانها و واقعیت خارجی نیز مؤید آن است، اساساً زندگی دنیا بدون سختی و
مشقت وجود خارجی ندارد. در احادیث، دنیا خانهی محنت و سختی معرفی شده است:
«الدنیا دار المحنة»[10]و «دار بالبلاء محفوفة».[11] فلسفه و رمز و راز
آمیختگی دنیا با سختی و مشقت نیز این است که انسان در وصول به سعادت الهی
که برای آن خلق شده است به تحمل سختیهایی که سازندهی کمال انسانی هستند
نیازمند است و به تعبیر قرآن، چه بسا کاری دارای سختی باشد و انسان از
انجام آن اکراه داشته باشد، ولی خداوند خیر و نیکی انسان را در آن قرار
میدهد: فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ
خَیْراً کَثِیراً. [12] علاوه بر این در متون دینی، دستیابی به
کرامتها و بهشت جاودان در گرو تحمل سختی دانسته شده است: المکارم
بالمکاره[13] بالمکاره تنال الجنة.[14] اساساً فلسفهی همراهی بعضی از
احکام و تعالیم، مثل روزه، حجاب و جهاد با کلفت و سختی، در واقع، برای
تأمین نیازمندی مذکور بدون هیچگونه تبعیض بین زن و مرد است؛ مثلاً اگر
استفاده از حجاب کامل در تابستان مناطق گرم برای برخی بانوان و دختران با
سختی و مشقت همراه است، طبق گفتهی قرآن کریم، بعضی از احکام الهی ویژهی
مردان، مانند جهاد نیز با سختی و مشکلات همراه است: کُتِبَ عَلَیْکُمُ
الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ.[15] نکتهی جالب این است که همان
گونه که بعضی افراد، امروزه به بهانهی گرما، در حجاب و پوشش زنان در
تابستان تشکیک مینمایند، طبق فرمودهی قرآن، عدهای راحتطلب برای جهاد
مردان در هوای گرم نیز تشکیک میکردهاند و میگفتند در هوای گرم برای جهاد
کوچ و هجرت نکنید «قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ»[16] که خداوند به
پیامبر(ص) میفرماید در جواب آنها بگو: نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا
لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ؛[17] اگر میدانستند حرارت آتش جهنم از حرارت
گرمای تابستان بیشتر است. علاوه بر نقل، عقل نیز در مواردی که تحمل
سختی در زندگی دنیا باعث دستیابی به هدف والاتر و بالاتر است، حکم به
مطلوبیت آن میکند؛ مثلاً اگر تأمین سلامت جسمانی انسان، به عنوان هدفی
مهم، به انجام عمل جراحی سخت یا خوردن فلان داروی بسیار تلخ و مشقتآور
نیازمند باشد. عقل و نقل هر دو حکم به لزوم تحمل سختی ومشقت میکنند، تا
غرض بالاتر، که حفظ سلامتی جسمانی است، تأمین گردد. چون شارع مقدس به
عنوان یک طبیب روحانی[18] تشخیص داده است که سلامت روحی و روانی افراد
جامعه متوقف بر رعایت حجاب برتر، مثل چادر مشکی در مقابل نامحرم است، لذا
پوشش چادر مشکی، حتی در هوای گرم، عقلاً و نقلاً امری راجح و مطلوب است؛ و
برخلاف شبهاتی که بعضی با تبلیغات القایی منفی، به منظور فرهنگسازی بر ضد
چادر مشکی منتشر میکنند، تجربهی بیش از بیست سال پس از انقلاب اسلامی و
گسترش سریع استفاده از چادر مشکی در بین زنان و دختران مؤمن و عفیف، خود
بهترین شاهد است که استفاده از این نوع حجاب مشکل نیست، و لذا قابل تشویق
است. براساس نظرسنجی و تحقیقی که به تازگی صورت گرفته است 65 درصد از
پاسخگویان، استفاده از چادر مشکی را در مجامع عمومی پسندیدهاند.[19] علاوه
بر عقل، ائمه(ع) و خاندان اهل بیت نیز نظراً و عملاً انسان را به تحمل
مشکلاتی، که در راستای سعادت و تکامل جسمانی و روحانی اوست، تشویق
نمودهاند. در بُعد نظری، امام علی(ع) در وصیتی به فرزند خود، امام حسن(ع)
فرمودهاند: عَوِّدْ نفسَک التصبّر علی المکروه؛[20] نفس خود را به صبر
و بردباری بر کار سخت عادت بده. در روایت دیگری، ایشان کارهایی را که
انسان با اکراه و سختی بر خویشتن تحمیل مینماید از بهترین اعمال دانسته
اند: اَفضَلُ الاعمالِ ما اَکرَهْتَ نفسَک علیه.[21] در بُعد عملی
نیز، فرزند امام سجاد(ع) میفرماید: وقتی جدم امام حسین(ع) شهید شد،
زنان بنی هاشم در عزای حضرت، لباس مشکی پوشیدند و این لباس را در گرما و
سرما تغییر نمیدادند.[22] حاصل این که صرف سخت بودن بعضی از احکام،
مانند پوشیدن چادر مشکی در هوای گرم، باعث نمیشود که این گونه حجاب قابل
ترویج و تشویق نباشد.
رابطه ی حجاب مشکی و بیماریهای
استخوانی
شبهه: بعضی این گونه ادعا کردهاند که استفاده از لباسهای با
رنگ سیاه (مانند مقنعه و چادر مشکی) روی سلامتی خانمها تأثیر منفی دارد و
باعث بیماریهای استخوانی میگردد.[23] آیا ادعای مذکور صحیح است؟ پاسخ:
اولاً، اگر گویندهی محترم با استناد به پژوهشهای میدانی مشخص و متعدد
ادعا کرده بود که پوشش لباسهای مشکی، علت ایجاد بیماریهای استخوانی است،
آن وقت در حد یک احتمال میتوانستیم به ادعای مذکور توجه و آن را مورد
مطالعه و بررسی بیشتر قرار دهیم؛ ولی از آن جایی که ادعا کننده هیچ دلیل و
مدرک علمی معتبری برای ادعای خود ارائه نکرده است؛ بنابراین، ادعای ایشان
فاقد دلیل و مدرک، و در نتیجه، فاقد ارزش و اعتبار علمی است. ثانیاً،
برعکس ادعای فوق، کارشناسان، وجود رابطهی بین پوشش لباسهای مشکی و ایجاد
بیماریهای استخوانی را انکار کردهاند. «استفاده از چادر و مقنعه ـ که
مصداق بارز و رایج آن در جامعهی امروزی ما چادر و مقنعهی مشکی است ـ
بیماری استخوانی ایجاد نمیکند.»[24]
رابطه ی حجاب مشکی
و افسردگی و اندوهناکی
شبهه: بعضی افراد این گونه ادعا کردهاند که
استفادهی مکرر از لباسهایی با رنگ تیره و سیاه (مثل مقنعه و چادر مشکی)
میتواند به افسردگی بینجامد.[25] آیا ادعای مذکور صحیح است؟ پاسخ: از
دو کلمهی «مکرر» و «میتواند» فهیمده میشود که ایشان دو مطلب را قبول
دارد. مطلب اول: ادعا کنندهی محترم قبول دارد که اگر استفاده از پوشش و
لباس سیاه، مثل چادر مشکی، به طور مکرر و دایمی نباشد، بلکه فقط در بیرون
از منزل و در مواجهه با نامحرم باشد، باعث افسردگی نخواهد بود. مطلب
دوم: از کلمهی «میتواند» میفهمیم ادعا کنندهی محترم قبول دارند که حتی
استفاده مکرر و دایمی از لباس سیاه فقط، به طور احتمالی ممکن است به
افسردگی منجر شود؛ یعنی این گونه نیست که بین پوشش مکرر و دایمی لباس تیره و
مشکی و افسردگی رابطهی قطعی و لزومی باشد. بنابراین، مدعای ایشان
مبین یک رابطهی احتمالی بین استفادهی مکرر از لباس سیاه و افسردگی است؛
ولی همین رابطهی احتمالی نیز نادرست است؛ زیرا: اولاً، ادعا کنندهی
محترم، حتی برای اثبات همین رابطهی احتمالی نیز دلیل و مدرک ارائه نکرده
است؛ بنابراین، کلام ایشان مدعایی بدون دلیل و مدرک و در نتیجه، فاقد ارزش و
اعتبار علمی است. ثانیاً، همین رابطهی احتمالی و بدون دلیل و مدرک
گویندهی محترم نیز نادرست است؛ زیرا یکی از روانپزشکان معتقد است «این
حرف که پوشش تیره بانوان یا آقایان در جامعه دلیل افسردگی است کاملاً سخن
غلطی است و هیچ پایهی علمی ندارد»؛[26] همچنین بر اساس نتایج مشورتهای
علمی که نگارنده با بعضی از روانشناسان و روانپزشکان انجام داده، ممکن
است افسردگی بعضی از افراد، علت تمایل آنها به پوشش سیاه باشد، ولی پوشش
سیاه افراد علت ایجاد افسردگی آنها نیست؛[27] و بین این دو نکته تفاوت
بسیار ظریفی است و خلط بین آن دو باعث اظهار نظر نادرست ادعا کنندهی محترم
گردیده است. اگر ادعا شود که همین تمایل احتمالی بعضی افراد افسرده به
پوشش سیاه نیز مبین نوعی رابطهی اجمالی بین افسردگی و پوشش تیره و مشکی
است، باید گفت: اولاً، رابطهی فوق نیز، مانند رابطهی قبلی، احتمالی و
بدون ارائهی دلیل و مدرک است و در نتیجه فاقد ارزش و اعتبار علمی است. ثانیاً،
بر فرض که رابطهی احتمالی مذکور، با پژوهشهای میدانی تأیید شود، باز هم
نتیجهی این پژوهشها قطعی و قابل اعتماد نخواهد بود؛ زیرا کنترل تمامی
عوامل و علایم تأثیرگذار در نتایج پژوهشهای میدانی بسیار مشکل است. توضیح
مختصر اینکه، افسردگی از بیماریهای روحی و روانی بسیار پیچیدهای است که
دارای عوامل و علایم و تظاهرات رفتاری مختلف و حتی متضاد است؛ مثلاً بعضی
افراد افسرده ممکن است به بیاشتهایی و عدهای دیگر به پرخوری متمایل شوند.
در خصوص پوشش نیز ممکن است بعضی از افراد افسرده، به پوشیدن لباس تیره و
عدهای نیز به لباسهایی با رنگ غیر تیره تمایل پیدا کنند؛ بنابراین، حتی
استناد به پژوهشهای میدانی نیز اثبات کنندهی مدعای مذکور نخواهد بود. پس
استفاده از چادر مشکی برخلاف ادعاهای به ظاهر علمی بعضی از افراد، نه تنها
عارضهی منفی ندارد، بلکه با فلسفهی حجاب و پوشش زنان در مقابل نامحرم،
یعنی عدم تهییج و تحریک و ایجاد آرامش روانی در جامعه نیز سازگار است.
امروزه در روانشناسی رنگها، این که رنگ مشکی رنگی صامت و غیر فعال است و
باعث تحریک و جلب توجه نمیشود، یک واقعیت مسلم است. در کتاب روانشناسی
رنگها دربارهی رنگ سیاه گفته شده است که «سیاه نمایانگر مرز مطلق
است»؛[28] بنابراین، فردی که در مقابل نامحرم و در بیرون منزل، از حجاب
مشکی استفاده میکند با این کار، مرز مطلق و کاملی بین خود و افراد نامحرم
ایجاد مینماید. وقتی که خانمی در بیرون منزل چادر مشکی به سر میکند،
میخواهد نشان دهد که نامحرم حق ندارد به این حریم نزدیک شود؛ زیرا این
حریم، حریم حیا و عفت است، نه جای بیحیایی و هرزگی و هوسبازی؛ او با
حجاب مشکی خود میخواهد نگاه تیز هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد نامحرمی
در حریم عفت و پاکی و نجابت او وارد شود و حرمت او را از بین ببرد. همچنین
در روانشناسی رنگها آمده است که سیاه به معنای «نه» بوده و نقطهی مقابل
«بله» یعنی رنگ سفید است؛[29] بنابراین، وقتی بانوان در مقابل نامحرم از
حجاب مشکی استفاده میکنند، در واقع میخواهند به او «نه» بگویند؛ و در
مقابل، آنهایی که لباس سفید میپوشند، در واقع راه نگاهها را به سوی خود
باز میگذارند و آنهایی که لباسهای رنگارنگ و جذاب میپوشند خواسته یا
ناخواسته خود را در معرض نگاههای هرزه و آلوده قرار میدهند. از نظر روانی
نیز وقتی انسان پارچهی مشکی را میبیند، دیگر چندان رغبتی برای نگاه کردن
ندارد و خودبهخود نظر را برمیگرداند؛ و در مقابل، نگاه به رنگهای روشن
چشم را باز میکند و برای دیدن و استمرار آن رغبت ایجاد میکند؛ و
استفادهی بانوان از لباسهای رنگارنگ نیز باعث جلب توجّه مردان نامحرم
میگردد. در حدیثی نقل شده است: حضرت موسی(ع) در یکی از مجالس خود
نشسته بود که ناگهان ابلیس در حالی که کلاه رنگین بر سر داشت وارد شد؛ وقتی
به حضرت موسی(ع) نزدیک شد، کلاه رنگین خود را برداشت و به حضرت موسی(ع)
سلام کرد. حضرت موسی(ع) پرسید: تو کیستی؟ گفت: من ابلیس هستم. حضرت موسی(ع)
گفت: خدا تو را هلاک کند، برای چه نزد من آمدهای؟ ابلیس گفت: به خاطر
مقام و منزلت تو در نزد خدا، آمدم سلامی به تو بگویم. آن حضرت سؤال کرد:
آنچه بر سر داری (کلاه رنگارنگ) برای چیست؟ ابلیس در پاسخ گفت: به وسیلهی
آن قلوب فرزند آدم را میربایم.[30] بدون تردید، همانگونه که دنیا، در
شکل کلاه رنگارنگ ابلیس، باعث فریفته شدن عدهی فراوانی میگردد، مظاهر
رنگین دنیا، مثل لباسهای رنگارنگ در اندام زنان و دختران جوان نیز، باعث
فریفتگی مردان و جوانان میگردد و هیچ انسان منصفی در این مطلب تردید
ندارد. با توجّه به آنچه در مباحث قبل گذشت که رنگ حجاب قرآنی (خمار و
جلباب) نیز - آنگونه که از شواهد لغوی، حدیثی و تاریخی استنباط میگردد ـ
مشکی بوده است؛ و با عنایت به آنچه بیان شد که از نظر روانشناسی، رنگ مشکی
رنگی صامت و غیر فعال است و این ویژگی در تأمین فلسفهی حجاب بانوان نقش
بسیار مؤثری دارد. باید به نگاه روانشناسانهی عمیقِ وحی قرآنی و به
انتخاب زنان مسلمان و ایرانی آفرین گفت که در زمانی که هنوز روانشناسی در
غرب از مادر علم متولد نشده بود، مادران و بانوان مسلمان و ایرانی به برکت
تقوای الهی و نورانیت تعالیم دین مبین اسلام، روانشناسانهتر از دانشمندان
امروزی، چادر مشکی را برای حجاب بیرون از منزل خویش انتخاب نمودهاند.[31]
شبهه: برخی با این عبارت که «فریاد شادیام را آوای شوم میدانند.
چشمهایم را به روی شادی میبندند. من میخواهم سپید بپوشم، شاد باشم، شادی
کنم.»[32] خواستهاند ادعا نمایند که سفیدپوشی شادیآور و بالعکس
سیاهپوشی، باعث حزن و اندوه میگردد. آیا ادعای مذکور صحیح است؟ پاسخ:
اوّلاً، وارد نمودن اتهامِ مخالفت با شادی به عدّهای نامعلوم، روش معقول و
منطقی نیست. ای کاش گویندهی محترم مرجع ضمیرهای «میدانند» و «میبندند»
در عبارت فوق را مشخص مینمود، تا به طور صریح و شفاف میتوانستیم با ایشان
گفتوگوی منطقی داشته باشیم؛ به هر حال چون مخاطب اتهام یاد شده معلوم
نیست، از بررسی آن صرفنظر میکنیم. ثانیاً، این که گفتهاند میخواهند
لباس سپید بپوشند، باید گفت نوع و رنگ پوشش افراد، اعم از زن و مرد، در هر
جامعهای، متأثّر از عوامل و شرایط مختلف شغلی، زمانی، مذهبی و غیره
است؛[33] مثلاً پزشکان و پرستاران در محیط کار خود از لباس سفید استفاده
میکنند؛ دختران جوان، هنگام عروس شدن لباس سپید میپوشند و سپس آن را کنار
میگذارند؛ رهبران دینی و طلّابی که از سلسلهی جلیلهی سادات هستند، به
طور دایمی از عمامهی سیاه رنگ استفاده میکنند؛ برای مردان در مراسم احرام
حج مستحب است لباس سپید بپوشند، ولی به دلیل حساسیت بیشتر نسبت به حجاب و
پوشش زنان، به آنها شرعاً اجازه داده شده از همان لباس معمولی، ولو اینکه
رنگ آن سپید نباشد، استفاده کنند.[34] علاوه بر این، همهی افراد، اعم
از زن و مرد، از پوشیدن لباس شهرت؛ یعنی لباسی که مطابق شأن افراد نیست و
باعث انگشتنما شدن آنان میگردد منع شدهاند؛[35] و واضح است که رنگهای
غیرمتعارف یکی از عوامل تحقق لباس شهرت میباشد. حاصل اینکه ایشان،
همانند هر فرد دیگری، خواه به عنوان یک فرد متدین و خواه به عنوان یک
شهروند ایرانی، در مورد استفاده از لباس سپید، متأثّر از عوامل مختلف یاد
شده هستند و این مطلب منحصر به ایشان نیز نمیباشد، بلکه همهی افراد در
همهی جوامع در انتخاب نوع و رنگ پوشش، متأثّر از عوامل و شرایط متعددی
شبیه عوامل و شرایط فوق هستند. اینکه گفتهاند میخواهند شاد باشند و
دیگران را نیز شاد کنند، بسیار مطلوب است. از نظر اسلام عزیز و احکام
نورانی و مترقی آن نیز، شاد بودن و شاد کردن دیگران بسیار مورد تشویق و
توصیه قرار گرفته است،[36] ولی آنچه در اینجا شایستهی توضیح میباشد دو
نکتهی بسیار مهم است: نکتهی اوّل: عدّهای با پذیرش این پیشفرض که
استفاده از لباس مشکی، لزوماً نشانهی عزا و فقدان شادی است، تلاش میکنند
افراد استفاده کننده از لباسهای مشکی را افراد غمگین، و افراد استفاده
کننده از لباسهای رنگین را افراد شاد بدانند؛[37] حال آنکه این تصور و
پیشفرض، نادرست است؛ زیرا نه همهی افرادی که از لباسهای مشکی استفاده
میکنند، لزوماً افراد غمگیناند، و نه همهی افرادی که از لباسهای رنگین
استفاده میکنند، لزوماً افراد شادی هستند؛ زیرا در جوامع و گروههای
مختلف، لباس مشکی علامت و نشانهی امور مختلفی قرار گرفته است؛ گاهی لباس
مشکی علامت و شعار عدهی خاصی بوده است، مثل بنیعباس که پوشش مشکی شعار
آنان بوده است، یا مثل سلسلهی جلیلهی سادات روحانی که استفاده از عمامهی
مشکی، علامت سیادت برای آنان است. براساس روایات، پیامبر اکرم(ص) نیز از
عمامهی مشکی استفاده میکردند.[38] گاهی از نظر عدهای پوشیدن لباس
مشکی نشانهی زیبایی است؛[39] گاهی پوشش مشکی، نشانهی وقار و سنگینی است،
مثل هنگامی که بانوان از این پوشش در بیرون منزل استفاده میکنند؛ پس
اینکه بعضی خیال میکنند التزام به پوشیدن چادر مشکی، منافی با شادمانی و
ملازم با غم و اندوه و افسردگی است، تصور صحیحی نیست؛ دین و مذهب و
پایبندی به احکام آن، مثل رعایت حجاب برتر و استفاده از چادر مشکی، باعث
آرامش روحی و روانی خود بانوان و دیگر افراد جامعه است. قبلاً دربارهی
یافتههای روانشناسی رنگها در باب مطلوبیت رنگ مشکی برای حجاب بانوان در
بیرون منزل و مطلوبیت این نوع حجاب از نظر متون دینی مطالبی نقل شد. دیل
کارنگی دربارهی هماهنگی و تناسب بین یافتههای علوم جدیدی، مثل روانپزشکی
و تعالیم پیامبران(ص) چنین گفته است: امروز جدیدترین علم، یعنی
روانپزشکی همان چیزهایی را تعلیم میدهد که پیامبران به مردم آموختند؛
زیرا آنان دریافتهاند که داشتن یک ایمان محکم، نگرانی، تشویش، هیجان و ترس
را برطرف میکند.[40] نکتهی دوّم: عدم آگاهی از مفهوم جامع و کامل
شادمانی باعث شده است که برخی شادی و نشاط را فقط در بُعد مادی و زودگذر آن
منحصر نمایند و از شادمانیهای اصیل که از اعتقاد به امور معنوی و پایدار
به دست میآید غفلت نمایند. یکی از پژوهشگرانی که سالیان دراز در غرب
زیسته و دربارهی شادی تحقیقات فراوانی کرده است، به دخالت عنصر معنویت و
اعتقادات در ازدیاد شادیهای اصیل و پایدار تأکید فراوان دارد. ایشان معتقد
است انسان برای نجات از مشکلات کنونی و دستیابی به شادی همیشگی باید
اعتقاد و باور خود را تصحیح کند و بپذیرد که در زندگی شادیهایی به مراتب
عمیقتر از شادیها و لذتهای جسمانی وجود دارند که دستیابی به آنها
نیازمند صرف وقت، تلاش و صبر و حوصله است. وی معتقد است با تقویت ارزشهای
انسانی، همچون: عشق خدمت به مردم، خوشبینی، خیرخواهی، سپاسگزاری، رضایت،
قناعت، گذشت و زدودن رذایل اخلاقی، میتوان به شادی دست یافت.[41]
آیا بانوان مشکی پوش نمیتوانند رنگهای غیر مشکی را بشناسند؟
شبهه:
پدرم هیچ وقت مرا بیرون خانه نمیشناسد، میگوید همهی شما سیاه
پوشیدهاید. راست میگوید، یکدست سیاهیم سیاه... از رنگها تنها سیاه را
میشناسیم، نه قرمز را، نه آبی را، نه سبز را و نه بنفش را،[42] گویندهی
محترم در عبارت فوق دو ادعا نموده است.
ادّعای اوّل:
همهی
زنان در بیرون منزل لباس سیاه میپوشند. پاسخ ادعای اوّل: اوّلاً،
واقعیت عینی و مشهود روزانهی همهی ما حاکی از این است که ادعای سیاهپوش
بودن همهی زنان ادعای درستی نیست. نگاهی به پوششهای رنگین خانمها در سطح
جامعه، اعم از شهرهای بزرگی مثل تهران و غیر آن و پوشش زنان روستایی
استانهای مختلف، تکذیب کنندهی ادعای مذکور است. ثانیاً، فرض کنیم
همهی زنان در بیرون منزل و در مواجههی با نامحرم از مصادیق مختلف حجاب
مشکی، مثل مانتو، مقنعه و چادر مشکی استفاده میکنند، پوششهای یاد شده، به
دلیل تأمین حجاب و پوشش بهتر و بیشتر برای زنان، قابل دفاع عقلی و شرعی
است. طبق تصریح فقها به عنوان کارشناسان مسائل دینی و اسلامی، بانوان در
مواجهه با نامحرم نباید از رنگهای مهیج و تحریک کننده استفاده نمایند.[43]
واضح است که یکی از بهترین رنگهای پوشش بانوان که حالت تهییج و تحریک
نامحرم در آن وجود ندارد رنگ مشکی است. همانگونه که قبلاً گذشت، در
روانشناسی رنگها این مطلب از مسلمات است که رنگ مشکی، رنگی صامت و
غیرفعال و در مواجهه با نامحرم نگاهشکن است؛ و تردیدی نیست که این ویژگی
رنگ مشکی، فلسفه و حکمت حجاب را که عبارت است از عدم تحریکپذیری و ایجاد
آرامش روحی و روانی در سطح جامعه، بیشتر تأمین میکند. برخی مطبوعات و
نویسندگان آنها باید به این پرسش جدی پاسخ دهند که چرا بدون ارائهی هیچ
دلیل معقول و منطقی و با سوء استفاده از زبان شعر و ادب، جنگ روحی و روانی
را بر ضد حجاب و چادر مشکی آغاز کردهاند.
ادعای دوّم:
استفاده
از لباس و حجاب مشکی بانوان در بیرون منزل باعث میشود که استفاده کنندگان
از حجابهای مشکی، رنگهای غیر مشکی را نشناسند. پاسخ ادعای دوّم:
اوّلاً، از نظر منطقی تلازمی بین استفاده از لباسهای مشکی به طور مستمر در
خارج از منزل و نشناختن رنگهای غیرمشکی نیست؛ زیرا استفاده از لباسهای
رنگین در مجالس زنانه، در داخل منزل و در مقابل افراد محرم، امکان شناختن
رنگهای مختلف را فراهم میکند. ثانیاً، علاوه بر داخل منزل، در خارج
از آن نیز ایشان و دیگر بانوان میتوانند از لباسهای دارای رنگهای متنوع
استفاده نمایند، البته به شرط اینکه به طریقی، مثل استفاده از چادر مشکی،
در مواجهه با نامحرم آنها را بپوشانند؛ زیرا تردیدی نیست که لباسهای رنگین
به دلیل زیبایی خیره کننده، از مصادیق عرفی زینت به شمار میآیند و بانوان
و دختران براساس دستور قرآن، از تبرج و نمایش زینتها به نامحرمان منع
شدهاند: ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی[44] و غیر متبرجات بزینة.[45]
البتّه در مجالسی که افراد نامحرم حضور ندارند، مثل مجالس زنانه و
همچنین در حضور شوهر و افراد محرم، میتوانند از زیورآلات و زینتها
استفاده نمایند: «وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ
أَوْ آبائِهِنَّ...»[46] حتی بالاتر از جواز در روایات به استفاده از
زینتها ترغیب و تشویق شدهاند؛[47] زیرا همانگونه که حجاب و پوشش، نیاز
فطری انسان، خصوصاً زنان است، استفاده از زیورآلات و خودآرایی نیز نیاز
فطری انسان، مخصوصاً بانوان است. این از امتیازات احکام نورانی و مترقی
اسلام است که ضمن توجّه و ضرورت پاسخگویی به دو نیاز مذکور، از طرفی با
دستور الزامی زنان به رعایت حجاب و پوشش و از طرفدیگر با تشویق آنان به
استفاده از زیورآلات و زینتها، به شرط عدم تبرّج و نمایش زینتها به
نامحرمان، جلوی سوء استفاده را گرفته است، تا از این طریق زمینهی سلامت
روحی و روانی افراد جامعه فراهم گردد.
پی نوشتها :
[1] . هفتهنامهی فیضیه، کشف حجاب به روش مدرن، 15 بهمن
1379 ص1. [2] . زیبا میر حسینی، پیام زن، شمارهی 49. ص 45. لازم به
تذکر است که پاسخ شبههی مذکور، به طور مختصر در خود مجله نیز آمده است. [3]
. عباس اللهیاری، روزنامهی ایران، شمارهی 1623، 28 شهریور ماه 79، ص 6. [4].
به عنوان نمونه ر.ک: سید اسماعیل گوهری، آرزوی شهادت در بیان معصومین(ع)، ص
75. [5] . محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 10، ص 270. [6] . ر.ک:
احمد عابدینی، «عاشورا حفظ کرامت و حجاب» مجلهی پیام زن، شمارهی 69، ص 38
و حکایت کشف حجاب، از سری کتابهای تاریخ تهاجم فرهنگی، نشر مؤسسهی
فرهنگی قدر ولایت. [7] . غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی
فرهنگی، ص 48. [8] . برای آشنایی با توصیههای مذکور به عنوان نمونه
ر.ک: فروع کافی، ج 3، ص 409، و ج 4، ص 124. [9] . برای اطلاع از
روشهای مذکور و نقش تربیتی آنها ر.ک: دکترخسرو باقری، نگاهی دوباره به
تربیت اسلامی، ص 68 ـ 86. [10] . آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص 131. [11]
. همان. [12] . سورهی نساء (4)، آیه ی 19. [13] . سید اصغر ناظم
زادهی قمی، جلوههای حکمت، گزیدهی موضوعی کلمات امیر المؤمنین علی(ع)، ص
504. [14] . همان. [15] . سورهی بقره (2)، آیهی 216. [16] .
سورهی توبه (9)، آیهی 81. [17] . همان. [18] . ر. ک: دیباچهی
کتاب، روایت «یا عباد الله انتم کالمرضی و ربّ العالمین کالطبیب...». [19].
زنان و تازههای اندیشه، ماهنامهی تحلیلی ـ خبری زنان، مهرماه 1380،
پیششمارهی 2، ص 51، به نقل از روزنامهی ایران 30/5/80. [20] . نهج
البلاغه، تحقیق صبحی صالح، نامهی 31. [21] . همان، حکمت 249. [22]
. البحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج 7، ص 118. [23]
. فاطمه خاتمی، روزنامهی ایران، شمارهی 1627، 2 مهر ماه 1379، ص 4. [24]
. دکتر طباطبایی، روزنامهی ایران، 28 شهریور ماه 1379. [25] . ر.ک:
علیرضا امیر پور، روزنامهی ایران، 3 مهر ماه 79، ص 4، و مجلهی زنان
شمارهی 22، بهمن و اسفند ماه 73، ص 4؛ بر خلاف ایشان که خیلی با احتیاط
اظهار نظر کردهاند، مجلهی زنان طی مصاحبهای با مردم کوچه و بازار، با
روش تبلیغ تلقینی و القایی، به طور صریح، ولی بدون ارائهی هیچ دلیل و مدرک
معتبری این فکر را ترویج نموده است که سیاهپوشی باعث افسردگی است. برخلاف
مجلهی زنان در روزنامهی آفتاب، در تاریخ 24 شهریور 1380، ص 6، آمده است:
«ثابت شده است که رنگ سیاه ناخواسته روحیهی افسردگی و ناامیدی را در
افراد تشدید میکند». خوشبختانه ایشان نیز همانند روزنامهی ایران، مقداری
با احتیاط اظهار نظر کرده است؛ چون از واژهی «تشدید» به خوبی آشکار
میگردد که ایشان نیز قبول دارند پوشش سیاه، سبب ایجاد افسردگی نیست، بلکه
فقط ممکن است بعضی از افرادی که در اثر عوامل دیگر دچار افسردگی شدهاند،
استفاده از لباس مشکی باعث تشدید افسردگی آنها گردد؛ البته دو نکته
دربارهی این ادعا به نظر میرسد. نکتهی اول این که، ایشان ادعا نمودهاند
برای استفاده از لباسهای رنگ سیاه چنین اثری ثابت شده است، اما متأسفانه
همانند همهی افرادی که چنین ادعاهایی میکنند، هیچ سند و مدرکی از
کارشناسان قابل اعتماد و پژوهشهای قابل اطمینان ارائه ندادهاند. نکته دوم
این که، اگر روانشناسان متخصص و متعهد دربارهی فردی که دچار افسردگی است
تشخیص دادند که پوشش سیاه در مورد این فرد خاص باعث تشدید افسردگی او
میگردد، در چنین موردی عقل و شرع به هیچ é ê وجه او را ملزم به استفاده از
لباس مشکی نمیکنند؛ کما این که دربارهی افرادی که دچار افسردگی
نمیباشند نیز چنین الزامی وجود ندارد. آنچه که مطرح است این است که براساس
یافتههای روانشناسی رنگها، چون رنگ مشکی، رنگ صامت و غیر فعال است،
استفادهی زنان از این رنگ در مقابل نامحرم، باعث آرامش روحی و روانی افراد
جامعه میگردد و به همین دلیل استفاده از چادر و پوشش مشکی برای بانوان در
خارج از منزل و در مقابل نامحرم رجحان و مطلوبیت دارد. [26] . دکتر
برهانی (متخصص اعصاب و روان)، هفتهنامهی 19 دی (قم) شمارهی 155،
28/5/81، ص9. [27] . یکی از قراین و شواهدی که مؤید این ادعاست که پوشش
سیاه علت ایجاد افسردگی نیست این است که بسیاری از بانوان روانپزشک و
روانشناس نیز از پوششهای مشکی استفاده میکنند. [28] . دکتر ماکس
لوشر، «روانشناسی رنگها»، ترجمهی ویدا ابیزاده، ص 97. [29] . همان.
[30]. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج 5، ص 177. [31].
حجتالله رحمانی، «اعجاز رنگ سیاه، چرا چادر مشکی؟» نشریهی فیضیه، ص 3،
دوشنبه 7 آذر 1379 (با دخل و تصرّف). [32]. مانا دشتگلی، «نکند پدرم
مرا نشناسد»، روزنامهی نوروز، 24 شهریور، 1380، ص 8. [33]. یکی از
افرادی که در زمینهی عوامل و انگیزههای افراد در انتخاب نوع، جنس و رنگ
لباس تحقیقات خوبی نموده است، نویسندهی زن عرب زبان کتاب «دراسات فی
سیکولوجیة الملابس» است. وی در فصل پنجم کتاب خود (ص 123 ـ 132) عواملی
همچون é ê محیط، ارزشهای حاکم بر یک جامعه، عادتها، تقلیدها، و بالاخره
معیارها و قوانین را از عوامل مؤثر در انتخاب پوشش ذکر میکند. وی همچنین
در فصل هشتم (ص 179) جلب توجّه دیگران، زینت و خودآرایی، احتشام و حیا،
برخورد و ارتباط با دیگران، مورد حمایت قرار گرفتن، تحقق ذات و بالاخره
مدگرایی را از جمله انگیزههای روحی و روانی افراد در انتخاب نوع، جنس و
رنگ پوشش ذکر میکند. برای آگاهی بیشتر ر. ک: دکترعلیة عابدینی، دراسات فی
سیکولوجیه الملابس. [34]. حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل
الشریعة، ج9، کتاب الحج، روایات باب 33 از ابواب احرام، ص41؛ و صدوق،
المقنع، ص 229. [35]. حر عاملی، وسائلالشیعه، کتاب الصلاة، ج3، ص354؛ و
سید محمد کاظم طباطبایی، العروة الوثقی، فصل شرایط لباس مصلی، مسئلهی 42.
[36]. به عنوان نمونه ر.ک: میزانالحکمة، ج 4، ص 438، ذیل واژهی
سرور؛ همچنین ر.ک. به کتابهای احادیث، ذیل واژههای سرور، بهجت، نشاط،
فرح. [37]. به عنوان نمونه، مجلهی زنان، شمارهی 22، طی مصاحبهای
کوچه و بازاری و عوامانه با عنوان «خانم چرا سیاه میپوشید؟» با روش تبلیغ
القایی، تلاش نموده است این تفکر را به مخاطبان خود تلقین نماید. [38].
حر عاملی، وسائلالشیعه، ج 3، کتاب الصلاة، روایت 10، ص 379. [39].
ناصر فرزان، رنگ و طبیعت، دانش رنگها، ص 42. [40]. مجلهی زندگی، دفتر
شادابی، ص 50، بهار 1379، به نقل از کتاب آیین زندگی، ص 37. [41].
مجلهی زندگی، دفتر شادابی، ص 77، به نقل از مهدی بهادرینژاد، کتاب شادی و
زندگی. [42]. مانا دشتگلی، «نکند پدرم مرا نشناسد»، روزنامهی نوروز،
24 شهریور 1380، ص 8. [43]. ر. ک: توضیح المسائل فقها و مراجع تقلید،
ذیل مباحث مربوط به پوشش محرم و نامحرم؛ و استفتائات آخر کتاب. [44].
سورهی احزاب (33)، آیهی 33. [45]. سورهی نور (24)، آیهی 60. [46].
همان، آیهی 31. [47]. حر عاملی، وسائل الشیعه، کتاب الطهارة، ابواب
آداب الحمام باب 52. باب کراهة ترک المرأة للحلی و خضاب الید.
در
پُروتكل انديشمندان يهود آمده است : ما بايد كارى كنيم كه اخلاق در همه جا
ويران شود تا راه سيطره ما را بگشايد فرويد از ماست وبزودى روابط جنسى زن و
مرد چنان آشكارا و بر ملاء انجام مى شود كه در نظر جوان ، ديگر هيچ چيز
مقدسى مفهوم نداشته باشد. پيوسته همت و هدف او اشباع غرائز شهويش گردد
در آن صورت است كه اخلاق فرو مى ريزد. فرانتس فانون كه از طرف فرانسه
مدير بخشى از روانكاوى يكى از بيمارستانهاى الجزاير بود مى گويد: مسؤ
لين ادارى فرانسوى كه در الجزاير ماءموريت داشتند اصالت ملت را نابود سازند
و از طرف مراجع مربوطه موظف بودند مطلقا تمام شكلهاى زندگى را كه ممكن است
از نزديك يا دور واقعيت و اصالت ملى را خاطرنشان مردم سازد، تجزيه كرده از
هم بدرند. (حداكثر كوشش خود را بر مساءله چادر تمركز داده آنرا به
منزله علامت اصالت ملّى و وضع خاص زن الجزايرى تلقّى كردند) آنگاه مى گويد:
موضع گيرى آنچنانى نتيجه الهامى تصادفى نيست بلكه بعد از تجزيه و تحليل
هاى جامعه شناسان و مردم شناسان بود كه متخصصين باصطلاح مسائل بومى و مسؤ
لين ادارات عمومى كار خود را هماهنگ ساختند در بادى امر اين روش تمسكى است
ساده و روشن به ضرب المثل قديمى كه مى گويد: زنها را در دست بگيريم همه چيز
بدنبال آن خواهد آمد. كشفيات جديد جامعه شناسان فقط كارى كه كرده
اينست كه به اين فرمول قديمى روش خالص علمى بخشيده است . وى حضور مختلط
مردان با خانواده خود در مجالس جشن يا ازادواج با دختران فرانسه را از شيوه
هاى انتقال فرهنگ فرانسه به خانواده هاى الجزايرى ذكر مى كند،
بنا بر اين اعترافات ، مى توان اهداف استعمار را بطور خلاصه
چنين ذكر نمود.
1) تحقير فرهنگى كشورهاى جهان سوم و تحميل فرهنگ مبتذل
غرب . 2) صدور فرهنگ تجدد و مصرف بجاى تعليم مبانى تكنولوژى و علوم . 3)
ايجاد جمود فكرى در اثر اشتغال به كامجوئى . 4) تهيه بازار مصرف
كالاهاى توليدى و در يك كلمه استعمار اقتصادى . 5) زمينه سازى براى
تسلط سياسى از طريق سلطه فرهنگى . 6) جلوگيرى از تحرك و هر گونه مبارزه
عليه منافع استكبار و در يك كلمه تسلط همه جانبه بر جهان و منابع اقتصادى
آن.
شيوه هاى استعمار در انتشار فساد
استكبار جهانى
از شيوه هاى ذيل براى اهداف شوم خود استفاده مى كند: 1) تضعيف مكاتب
صحيح و سست كردن عقائد: باابراز فرضيه هاى بظاهر علمى نظير فرضيه هاى فرويد
يا بوجود آوردن مذهب مثل بهائيت مبانى فكرى فساد را مستحكم نمايد. با دقّت
در تاريخ علوم واديان بخوبى مى توان دريافت كه برخى از فرضيه هاى بظاهر
علمى يا انديشه هاى مذهبى باطل ريشه استعمارى دارد سعى در جا انداختن فرهنگ
لذّت و فراموشى هدفهاى متعالى از اين اقدامات است . 2) هدايت و تفسير
تاريخ و علوم و حتّى مذهب در جهت منافع خويش : همفر جاسوس انگليسى مى گويد:
بايد ثابت كنيم كه پوشيدگى زن از دوران بنى عباس متداول گشته و مطلقا سنّت
اسلام نيست . مردم همسران پيامبر را بدون حجاب ديده اند... پس از آنكه
حجاب زن با تبليغات وسيعى از ميان رفت وظيفه ماءموران ما آنست كه جوانان
را به عشق بازى و روابط جنسى با زنان غير مسلمان سوق دهند و كاملا بدون
حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلمان از آنان تقليد كنند. مى بينيم كه تاريخ و
احكام اسلامى خود را نيز بايد از جاسوسان انگليسى بياموزيم و آنان براى ما
بايد مطالب را اثبات نمايند و شيوه زندگيمان را بيان نمايند. 3) مخلوط
كردن فرهنگ محلى با فرهنگ فساد: در ترويج فساد براى هر كشور بفراخور حال
آن برنامه ريزى مى كنند. لذا مى بينيم از نظر پوشش در بعضى از كشورها تنها
سرو گردن زن نمايان است ، در برخى ديگر سروگردن با مقنعه پوشيده امّا
دامنهاى رنگى جذاب با پاهاى برهنه و بدون جوراب وناخنهاى لاك زده تحريك
صورت مى گيرد. امّا در هند شكم زنان نمايان است اگر چه بقيه اندام آنان
پوشيده است ، يا از مراسم مختلف براى اين مقصد شوم استفاده مى گردد. مثلا
در ايران از مراسم عروسى در برخى ديگر كشورها از جشن گندم براى اختلاط زن و
مرد استفاده مى شود. 4) طرح شعارهاى عوام پسندانه بطور مثال : مى
گويند: دلت پاك باد حجاب يك امر ظاهرى است در حالى كه پاكى دل تنها با
داشتن حجاب ميّسر است . يا مى گويند: ديگر جامعه عوض شده است جامعه
امروز اينگونه مى پسندد ولى ما نبايد تحت تاءثير محيط باشيم بلكه بايد بر
محيط تاءثير بگذاريم در زمستان همه جا سرما هست اما بايد خود را از
سرماخوردگى حفظ كنيم . 5) القاء فرهنگ و مطالب غرب در تمام برنامه هاى
صوتى ، تصويرى ، فليم هاى سينمائى ، تئاترها مجلات و روزنامه ها و كتب
منتشر شده خود با استفاده از تكنيكهاى روانشناسى و روانكاوى ، گفته مى شود
تنها در تهيه برنامه هاى راديوئى اسرائيل 40 متخصص روانشناس شركت داشته تا
مطالب به شنونده القاء گردد. 6) طرّاحى و توليد لباس و كفشهاى تحريك
آميز ارزان قيمت : تا مردم براى خريد به آنها روآورده و كم كم بطور
ناخودآگاه الگوى مصرف عادى جامعه گردد، بنظر شما آيا كفشهاى صدادار كه توجه
ديگران را جلب مى كند بدون طراحى استكبار توليد مى گردد؟ آيا جورابهاى
نازك با اين فراوانى و با مدلهاى مختلف بدون برنامه ريزى قبلى توليد و
توزيع مى گردد؟ 7) ترويج مُد گرائى بصورت مستقيم و غير مستقيم . 8)
قالب كردن تجدد بجاى تمدن ، فساد بجاى علم ، شهوترانى بجاى پژوهش . 9)
ايجاد خانه هاى فرهنگ ، رفت و آمد به كشورهاى فاسد، وحتى از روابط تجارى
در اشاعه فساد استفاده مى شود. 10) فراهم آوردن امكان تحصيلات عاليه
براى جوانان با توجّه به محدوديت آن در كشورهاى سوم ، جهت غرب يا شرق زدگى
آنان و باصطلاح تربيت مزدوران محلّى اشاعه دهنده فرهنگ مبتذل غرب بوسيله
تعليم دانش البته اين اقدامات معمولا بصورت تدريجى انجام مى شود بطورى كه
كم كم لباس مورد نظر آنان عادى شده و حتى نسل بعد نمى داند كه آداب و پوشش
نياكانش به چه صورت بوده است ، زيرا حساسيّت ها بتدريج از بين مى رود و با
عادى شدن يك انحراف ، درمان آن نيز مشكل تر مى شود. بطور مثال ابتداء
چادر حذف مى گردد و بعد مقنعه ها تبديل به روسرى مى گردد، كم كم مانتوها
تنگ يا كوتاه شده آنگاه جوراب جاى شلوار مى گيرد و جورابها هر روز نازكتر
مى شود و... باشد كه با هوشيارى ترفندهاى دشمن را شناخته و با آن به مقابله
برخيزيم . واصالت فرهنگى فكرى و مذهبى خويش را پاس داريم و دشمن را از
نفوذ و سلطه نااميد نمائيم .
در عصر كنوني كه غبار ماديت ، چهره ي انسايت را تيره ساخته و
بند بردگي ،گرده ي بشريت مظلوم را فشرده ، در بازار تمدن صنعتي ، كالاي
معنويت ، ارزش خويش را از دست داده و در اين ميان ، شخصيت و والايي هاي زن ،
بيش از همه خسارت ديده است. انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره)
توجهات بشري را به خود معطوف داشت و با نوآوري هاي اميد بخش در جهت رهايي و
رشد شخصيت زن ، چراغ اميد را در عمق جان ها روشن كرد. امام با آگاهي از
روح حاكم بر احكام و حقوق اسلامي زنان ، توجه جهانيان را جلب كرد و در
زمينه هاي مختلف ، جامعه را هدايت نمود. احكام اسلام را بر اساس واقع نگري
دنيوي و اخروي بيان كرده و به ما آموخت كه فلسفه ي احكام ، اصولاً اين است
كه اطراف و حواشي انسان را در نظر مي گيرد و با تكيه بر جغرافياي دين ،
افكار بشري را طوري مهندسي مي كند كه مسير براي راه يابي به سعادت انساني
هموار گردد. در اين راستا زنان براي برخورداري از زندگي سالم و صالح و حضور
فعال در جامعه نيازمند اطمينان و امنيت اند و اين امنيت جز در سايه ي
معنويت تأمين نخواهد شد. طي 50 سال اخير كه حركت هاي فمينيستي رخ داده ،
عمدتاً با ضد و نقيض انجام شده ولي حقوق و قوانين حيات بخش اسلام پس از
1400 سال فراز و نشيب ها و افت و خيزها نشان داده است كه انسان در جامعه ي
ديني احساس آرامش و رضايت دارد ولي جوامع غربي فاقد آن هستند. از جمله
قراردادهايي كه انسان براي خودش فرض كرده ، نوع پوشش است به گونه ايي كه
حجاب ، پاسداري از عفت عمومي و كرامت زنان است و چون مبتني بر آموزه هاي
ديني است ما را به سمت سعادت مي برد. اگر قرار است زن در اجتماع حضور پيدا
كند و در امان و اطمينان باشد ، بايد در هاله ايي از عفاف قرار بگيرد. صورت
مسأله اي خشونت در كشورهاي غربي اين است كه زن وقتي اندام خود را در معرض
ديد قرار ميدهد در معرض خطر هم قرار مي گيرد. اسلام براي حضور زن در اجتماع
،راهكار نشان داده تا بدون عارضه ي جذب و انجذاب زن و مرد كه موجب عوارض
جنبي مي شود و براي اين كه حضور انساني فارغ از ديد و نگرش حيواني باشد ،
حجاب را به عنوان پوشش قاعده مند مطرح كرده است. حجاب ، ضريب ايمني و
اطمينان اجتماعي را بالا مي برد و زنان به راحتي مي توانند تحصيل كنند ،
علم شان را بالا ببرند و فرهنگ و سياست شان را ارتقاء دهند. جامعه ، بستر
تكامل انسان است و محيط هم روي انسان اثر مي گذارد. محيط فرهنگي و اجتماعي
هيچ گاه فردي نيست پس بايد از ديد اجتماعي به آن نگريست و مسائل اجتماعي
نيز به دولت و حاكميت مربوط است و هر دولتي بر اساس بنيان هاي فكري خويش
روي جامعه اثر مي گذارد و حجاب ، يك نماد اعتقادي و فرهنگي است كه روي
جامعه اثر دارد. با عنايت به اين كه حجاب يك مسجد و يك عبادتگاه است پس مي
تواند باعث زيباسازي و بهداشت خانوادگي و اجتماعي گردد. بنابر اين حجاب
فراتر از مسأله ي شخصي و از وظايف حاكميت است ، چرا كه سالم سازي فضاي
جامعه را به عهده دارد و هر چه به سالم سازي اجتماعي كمك كند ، حكومت را
وادار مي كند كه با مسئوليت پذيري استفاده نمايد. محيط اجتماعي سالم زمينه
ساز حضور فعال زنان در عرصه هاي سياسي و اجتماعي و در سطوح تصميم گيري هاي
مهم و مؤثر جهاني است و اين مهم فراهم نمي گردد مگر با بهره گيري از كتاب
آسماني قرآن كريم و پياده نمودن قوانين حيات بخش اسلام در متن جامعه. به
علاوه عنصر اخلاقي حجاب مبتني بر دين است ، مثلاًخانمي كه خود را با حجاب
آراسته ، به بي حيايي و بي عفتي متهم نمي شود و اين داراي ريشه هاي فطري
است. اشتباهي كه در بحث حجاب به وجود آمد و آن را در معرض هجوم فرهنگي قرار
داد ، محدوديت هاي سليقه ايي بود كه باعث شد بحث حجاب را دچار مشكل كند و
الا محجبه زن اين نيست كه در معرض ديد و سنجش جامعه قرار بگيرد و موضوع
اصلي در مسأله ي حجاب بحث عفت و معنويت زن در زواياي مختلف است كه اين را
بايد در روشهاي تربيتي لحاظ نمود. نمود بيروني حكايت از اعتقاد دروني دارد و
كاشف از باطن است. دل پاك ، عمل پاك در پي دارد. جمال باطن را زيبا كردن
موجب جلوه ي جمال ظاهري مي شود. زيبا نمايي و جلوه خواهي جزء روحيات و
گرايش طبيعي و گريز ناپذير زنان است به گونه ايي كه بخشي از بازي دختران در
كودكي ، زيبا جلوه دادن و خودنمايي است ولي اين احساس كه ضروري نيز هست و
موجب گرم كردن خانواده و رونق بخش حيات مادي انسانهاست بايد هدايت يافته و
مهار شده در خانواده باشد تا اثرات مطلوب آن در جامعه مورد بهره برداري
قرار گيرد و الا در صورتي كه كنترل نشود حيات معنوي انسان ها را دچار زوال و
نابودي قرار مي دهد ، بنابر اين جلوه ي ظاهري نبايد به جلوه ي باطني ضرر
وارد كند. پوشش ، ضرورت جامعه ي متمدن است و حجاب اسلامي بر همين اساس پايه
ريزي شده است. اسلام فقط اصول حاكم بر پوشش را تعيين كرده است. لباس نبايد
تبرج داشته باشد كه موجب جلب توجه شود مثلاً تنگ ، كوتاه يا پر زرق و برق
بودن مصداق تبرج است. خدا مي فرمايد :« و لا تبرجن تبرج الجاهليه الاولي» و
در مقابل ،مي فرمايد :« لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها يد نين عليهن من
جلابيهن» جلباب يعني تن پوش كامل كه بدن را تماماً به غير از صورت و دستها
تا مچ ، مي پوشاند. تبرج يعني زن ، خودش را در معرض ديد نامحرم قرار بدهد
كه مي شود جاهليت اولي. امام خميني (ره) در عصر و زماني ظهور كرد كه
اتفاقات جديد در دنيا به روز بود ، از جمله ابعاد و امواج برابري خواهي به
ايران و خاورميانه و كشورهاي اسلامي رسيده و در ايران در خصوص آوردن زنان
به عرصه ي سياست و اجتماع تأثير گذاشته بود. نكته جالب اين است كه انتظار
مي رفت در نظام اسلامي ، زنان كنار گذاشته شوند ولي برعكس ، در نظام اسلامي
زنان از انزوا در آمدند. اشرف پهلوي در كتاب «نگاهي در آينه» مي گويد :«
من وقتي از تركنستان برگشتم و مجبور شدم مسير فرودگاه تا كاخ را با هلي
كوپتر طي كنم ، ديدم خانمها با حجاب جمع شده اند ، فهميدم كه اين همه زحمت
كشيديم ولي نتيجه ي ناميموني داشته است.» او تصور مي كرده ، زنان را براي
حضور در جامعه به بي بند و باري و بي حجابي عادت داده اند ولي با تعجب
مشاهده مي كند زنان محجبه ، نقش آفرين و تأثير گذار در امور اجتماعي و
سياسي هستند. در هر ملاقات سياسي با محققان خارجي مشاهده مي شود كه علاقه ي
فراواني نسبت به آگاهي از وضعيت زنان ايران دارند و وقتي از قبولي چشمگير
زنان در كنكور سراسري دانشگاه ها مطلع شوند تعجب مي كنند. پس از پيروزي
انقلاب اسلامي ، حضور بانوان در عرصه ي اجتماع بيشتر شد ، آن هم حضوري مؤثر
در ابعاد مختلف زندگي ، نه مثل گذشته ، ظاهر فريب و پر تجمل و پر زرق و
برق. گر چه درك اين پديده براي خارجي ها مشكل است كه ببينند كه زن هم حجاب
دارد و هم سواد و فعاليت هاي سياسي و اجتماعي ، زيرا گمان مي كنند زن يا
بايد فعاليت اجتماعي داشته باشد و از سنت و دين جدا شود يا بايد به سنت و
دين پاي بند و بي سواد و دور از اجتماع بماند. ما بايد ذهنيت مردم دنيا را
نسبت به موقعيت زن در ايران اصلاح كنيم. امروزه ما نوترين و جالب ترين حرف
ها را براي گفتن داريم. اعظم حاجي عباسي (خواهر شهيد مهدي حاجي عباسي)
حجاب در لغت حجاب به معناي پوشش و آنچه به وسيله آن خود را
ميپوشانند و نيز حايل بين دو چيز آمده است. جمع حجاب به اين معنا حجب
است.[1] در فرهنگ فارسي، حجاب به معناي پرده، نقاب و چادري است كه زنان
چهره و سرتا پاي خود را با آن ميپوشانند.[2] منتهاي زمين سنگلاخ، ريگ
دراز، بلندي كوه، نور و روشنايي آفتاب يا كناره آن، هر پرده بين دو چيز و
مردن به حال شرك از ديگر معاني حجاب به شمار ميرود.[3] در برخي از آيات و
روايات، واژه حجاب به معناي لغوي آن به كار رفته است از جمله: 1ـ «
وَمِن بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ ؛ ميان ما و شما حاجز و فاصلهاي در
دين وجود دارد».[4] 2ـ «وَ بَينَهُما حِجابٌ؛ ميان اهل بهشت و جهنم،
ديواري است كه سدي براي نرسيدن لذت اهل بهشت به اهل جهنم است».[5] 3ـ
«وَ اِذا قَرَأَتِ القَرآنَ جَعَلنا بَينَكَ وَ بَينَ الَّذين لا يُؤمِنونَ
بِالآخِرَةِ حِجابا مَستُورا؛ زماني كه قرآن ميخواني، ميان تو كساني كه
به آخرت ايمان ندارند، پردهاي قرار ميدهيم (كه آنها از قرآن سودي
نبرند)».[6] 4ـ «حَتّي تَوارَتَ بِالحِجابِ؛ تا اين كه خورشيد غروب
كرد».[7] 5ـ «فَاتَّخَذَت مِن دُونِهِم حِجابا؛ در برابر آنان بر خود
پردهاي گرفت».[8] 6ـ «اِذا سَألتُموهُنَّ مَتاعا فَسَئَلوهُنَّ مِن
وَراء حجاب؛ و هنگامي كه كالايي را از آنان (همسران پيامبر) ميخواهيد، از
پشت پرده بخواهيد».[9] حجاب در اين آيات به معناي پرده و پوشاننده دو
چيز بوده و معناي اصطلاحي آن مورد نظر نيست. اين واژه در برخي روايات
به معنوي لغوي به كار رفته است. امام علي(عليهالسلام) فرموده است: «و در
پشت پرده نگاهشان دار تا ديدهشان به نامحرمان نيفتد كه در پرده بودن،
آنان را (از هر گزند) نگاه ميدارد».[10]
حجاب در اصطلاح
با توجه به معناي لغوي حجاب و كاربرد قرآني و روايي اين واژه، شرع
مقدس حجاب را اين گونه بيان ميكند: «پوشانيدن تمامي اعضاي بدن به جز صورت و
دستها تا مچ».[11] از امام صادق(عليهالسلام) پرسيدند: زن تا چه
مقدار حق آشكار كردن زينت خود را دارد؟ امام صادق(عليهالسلام) فرمود: صورت
و دو دست خود. ام سلمه ميگويد: پس از آمدن دستور حجاب از سوي خدا،
نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) بوديم و ميمونه نيز نزد ايشان بود كه ابن
ام مكتوم وارد شد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: «حجاب خود را
بگيريد...».[12] امام موسي بن جعفر(عليهماالسلام) از پدرانش و از حضرت
علي(عليهالسلام) روايت ميكند: «يك نابينا از فاطمه
زهرا(سلاماللهعليها) اجازه ورود خواست. پس او حجاب خود گرفت. رسول
خدا(صلي الله عليه و آله) به حضرت زهرا(سلاماللهعليها) فرمود: براي چه
حجاب خود را گرفتي، در حالي كه او تو را نميبيند؟ حضرت
زهرا(سلاماللهعليها) فرمود: اگر او مرا نميبيند، من كه او را ميبينم و
علاوه بر اين او بوي مرا استشمام ميكند. آنگاه رسول خدا(صلي الله عليه و
آله) فرمود: گواهي ميدهم كه تو پاره تن من هستي».[13]
حجاب
در تاريخ
پوشش و لباس از نيازهاي انسان به شمار ميآيد كه از آغاز
آفرينش به آن نياز داشته و كوشيده است تا با هر وسيلهاي خود را بپوشاند. فريد
وجدي در دايرة المعارف قرن بيستم مينويسد: حجاب زنان سابقهاي طولاني
دارد... سخن در مورد حجاب در ميان سخنان قديميترين نويسندگان يوناني به
چشم ميخورد... زنان سر را ميپوشاندهاند، ولي صورتشان باز بوده است.
وقتي به بازار ميرفتند بر آنان واجب بود صورتشان را نيز بپوشانند.[14] از
متون تاريخي به دست ميآيد كه حجاب مربوط به دين خاصي نيست و پيش از ظهور
اسلام نيز وجود داشته است. «حجاب يا چادر بخشي از لباس زنان يونان باستان و
روم قديم بوده كه براي زينت از آنان استفاده ميكردند. در ايران پيش از
اسلام زنان نيز از چادر استفاده ميكردند. يوئانيان براي پوشيدن چادر و
حجاب، جنبههاي سحري يا جادويي آن را مورد نظر قرار ميدادند؛ زيرا بر سر
گذاشتن چادر بيشتر در مراسم و مجالس ديني رايج بود و عدهاي ميپندارند كه
پوشيدن چادر براي زنان راهبه لازم بوده است. برخي نيز معتقدند چادري كه
عروس بر سر مينهد، براي پوشانيدن جمال خود از چشم حسودان است... در اروپاي
قرون وسطي، چادر جزئي از زينت سر بوده است».[15] تا پيش از رنسانس
بيشتر زنان حجاب داشتند، ولي با آغاز انقلاب صنعتي و جنگ جهاني دوم، جنبش
آزادي زنان به نام فمينيسم شكل گرفت كه كنار گذاشتن حجاب را تشويق ميكرد.
غلام حسين مصاحب درباره تاريخچه حجاب مينويسد: در دوره فتحعلي شاه قاجار و
پس از آن، چادر خارج از منزل به رنگ سياه يا بنفش بود كه آن را روي
«چاقچور» به سر ميكردند و صورت را با روبنده ميپوشانيدند. پس از مسافرت
ناصرالدين شاه به فرنگ، تغييراتي در لباس زنان روي داد، ولي چادر و چاقچور
باقي ماند... پس از كشف حجاب (سال 1314) به سر كردن چادر در خارج از منزل
بين زنان روشنفكر به كلي و در ديگر موارد نيز با توجه به زمان و مكان و
طبقه اجتماعي كم و بيش از بين رفت. آدام اولشگر ميگويد: «زنان ايراني هرگز
در كوچهها روگشاده نميروند، بلكه در حجاب سفيدي مستورند كه تا زانو
پايين ميآيد و فقط شكافي در مقابل چشمان خود باز ميگذارند تا بتوانند پيش
پاي خود را ببينند».[16] حسين مكي نيز درباره كشف حجاب چنين مينويسد:
در تاريخ 2/4/1314 مردم ايران اعتراض به كشف حجاب در مسجد گوهر شاد (مشهد)
تحصن كردند. عده زيادي به خاك و خون كشيده شدند، ولي رضا خان در 17 دي ماه
به طور رسمي، با حاضر كردن بدون حجاب ملكه و دخترانش در دانشسراي مقدماتي
تهران، آن را به مرحله اجرا گذاشت و چند روز بعد با زور سرنيزه به عملي
كردن حجاب پرداخت.[17]
حجاب در ادبيات
در آثار ادبي
نيز به حجاب و پوشش توجه شده است. در شاهنامه، اشعاري وجود دارد كه پوشيده
بودن زن را مايه افتخار ميداند: ز پرده برون كس نديده مرا نه هرگز كس آوا
شنيده مرا يا در جايي ديگر منيژه ميگويد: منيژه منم دخت افراسياب
برهنه نديده سرم آفتاب در ميان اشعار عربي نيز ابياتي يافت ميشود كه
طرفداران بيبندوباري و طرفداران حجاب آن را سرودهاند. يكي از طرفداران
بيبندوباري چنين ميسرايد: مزقي يا ابنة العراق الحجابا واسفري فالحياة
تنبغي انقلاب مزقيه و احرقيه بلا ريث فـقـد كـان حـارسـا كــذابــا[18]
اي دختر عراقي! حجاب را پاره كن و گشادهرو باش كه زندگي دگرگوني
ميطلبد. بدون درنگ پارهاش كن و بسوزان؛ كه حجاب، نگهبان دروغين بوده است.
در مقابل عبدالحسين ازري ميسرايد: حصروا علاجك بالسفور مادروا ان
الذي حصروه عين الداء او مـــادروا الـفـتــاة بـطـبـعها كـالـماء لم
يحفظ بغير انساء من يـحـفـظ الـفـتياة بعد ظهورها مـمـا يـحـش بخاطر
السفهاء و مـن الـذي ينهي الغني بشابه عـن خـدع كـل فريدة حسناء لـيـس
الـحـجـاب بمانع تهذيبها فـالـعلم لم يرفع علي الازياد[19] «راه چاره
تو منحصر در بيحجابي ديدند و نفهميدند كه آن چه منحصر ميسازند عين درد
است. يا نفهميدند كه طبيعت دختران مانند آبي است كه بدون ظرف نميماند.
كيست كه دختران را پس از عريان بيرون آمدن حفظ كند از آن چه فكر سفيهان را
آشفته ميكند؟ و كيست كه جوانان را در جواني باز دارد از فريب هر مرواريد
زيبارويي؟ حجاب مانع پاكي زن نيست و دانش بر شكل و لباس مخصوص استوار
نميماند». تفاوت ديدگاهها ناشي از اختلاف در جهانبيني است. آن كس كه
حجاب را ملاك ارزش و سعادت ميپندارد، آن را پاسبان دروغين نميداند و در
مقابل، اگر كسي سعادت را در لذت جسمي بداند، هر گونه مانع اين لذت را خرافه
به شمار ميآورد و آن را از سر راه برميدارد. با اين وجود، حتي در ميان
مردمي كه سعادت را در لذت جسم ميدانند، حفظ گوهر عفت و حياي زن قابل توجه
بوده است و تا جايي كه توان داشتند، از آن پاسداري ميكردند. ويل دورانت
مينويسد: «در بريتانياي جديد، پدران و مادران ثروتمند در طول بحران پنج
ساله جواني، دختران خود را در كلبههايي زنداني ميكنند و پيرزناني
پاكدامن را به زندانباني آنان ميگمارند. دختران حق خارج شدن از اين
كلبهها را ندارند و تنها نزديكان ميتوانند آنها را ببينند».[20] وي
در جاي ديگر مينويسد: بايد چنين فرض كرد كه حساسيت جنسي هندوان، آنان را
به هرزگي غير عادي ميكشاند. ازدواج در خردسالي، سدي در برابر مناسبات پيش
از زناشويي به شمار ميرفت. احكام شديد ديني كه در تلفيق وفاداري همسر به
كار ميرفت، موجب ميشود تا زنا بسيار دشوارتر و كمتر از اروپا يا آمريكا
صورت گيرد... «مانو»[21] به مردان هشدار ميدهد كه «سرنوشت زنان هميشه به
گمراهي مرد گرايش دارد. پس مرد نبايد با نزديكترين خويش زن خود در جاي
خلوتي تنها بنشيند».[22]
حجاب در اسلام
قرآن مجيد در
آيه زير پس از بيان حكم نگاه، به مسأله حجاب و پوشش زن ميپردازد و به طور
روشن ميفرمايد كه زنان بايد با پوشش كامل در جامعه اسلامي حاضر شوند و در
برابر افرادي به جز شوهر و محارمشان، بدن خود را بپوشانند: «وَيَحْفَظْنَ
فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا
وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ
زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ... و لا يضربن بارجلهن ليعلم يا
يحفين من زينتهن... ؛ و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را ـ جز آن
مقداري كه نمايان است ـ آشكار نسازند. و (اطراف) روسريهاي خود را بر سينه
خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود) و زينت خود را آشكار
نسازند مگر براي شوهرانشان... و هنگام راه رفتن، پاهاي خود را بر زمين
نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود (و صداي خلخال كه بر پا دارند به گوش
برسد).»[23] نكتههاي تفسيري[24] 1ـ در روايتي از امام
صادق(عليهالسلام) آمده است: «در هر جاي قرآن كه سخن از حفظ شرمگاه آمده
است، منظور از آن پاكدامني از زنا است. به جز در اين آيه كه منظور حفظ آن
از نگاه ديگران است».[25] 2ـ علامه طباطبايي با اشاره به ادب قرآن مجيد
در مورد واژه فرج به نقل از راغب اصفهاني مينويسد: «فرجة و فرج شكاف بين
دو چيز را گويند و به زشتي انسان فرج اطلاق ميشود و اين استعمال قرآني
باعث شده اين كلمه نص در اين معنا گردد».[26] 3ـ كاربرد واژه حفظ به
جاي ستر و پوشانيدن بر تأكيد بر پوشش دلالت دارد؛ زيرا حفظ شرمگاه از نگاه
ديگران اهميت ويژهاي دارد و به گونهاي بايد پوشيده شود كه هي كس حتي
محارم نيز به آن نگاه نكنند و تنها زن و شوهر هستند كه ميتوانند به عورت
همديگر بنگرند. 4ـ زينت در اين آيه، هر چيزي است كه سبب زيبايي شود كه
خود انواع گوناگوني به شرح زير دارد: الف) ظاهر؛ يعني لباس باطن، يعني
خلخال و دست بند و گوشواره. ب) زينت ظاهر شامل: سرمه و انگشتر و دو
طرف صورت و خضاب كف دست. ج) زينت ظاهر شامل: صورت، كف دست و انگشتان. 5ـ
واژه زينتهن دو مصداق دارد: يكي، اعضاي بدن زن كه محل زينت است و ديگري،
اشياي زينتي ماند: گوشواره و دست بند و گردن بند و هر چيزي كه زن با آن
آراسته گردد و بر زيبايي وي بيافزايد. مرحوم طبرسي، مقصود از زينتهن را
اعضاي بدن ميداند، ولي بانوي اصفهاني با رد نظريه مرحوم طبرسي ميگويد: در
عطف جمله «وليضربن بخمرهن» كه بيانگر چگونگي پوشانيدن اعضاي بدن است و از
اين كه معطوف عليه و معطوف نميتواند يك چيز باشد، معلوم ميشود زينت شامل
اعضاي نام برده در آيه و اشيايي است كه زن خود را با آن ميآرايد و بر حسن و
زيبايي او ميافزايد. بنابراين، لباس رنگارنگ، خوش دوخت و مد روز و سايلي
كه با آن آرايش ميكنند زينت به شمار ميروند؛ زيرا زيبايي زن را
ميافزايند و بيشتر مورد توجه قرار ميگيرد و هدف دين، حفظ آرامش در جامعه
است.
از زمانى که خداوند متعال حجاب و ستر و
پوشش را به عنوان تکليفى براى زنان مسلمان مقرر داشته است قرنها مىگذرد
برخى زمان نزول حکم را سال پنجم هجري، برخى قبل از آن و برخى بعد از آن
مىدانند. در طول اين مدت و بويژه در قرن حاضر و بالاخص در ساليان اخير،
بحث و گفتگوهاى فراوانى پيرامون تکليف الهى به عمل آمده است و پس از پيروزى
انقلاب اسلامى و حاکميت مذهب شيعه و فقه اماميه مبحث حدود و اختيارات
حکومت اسلامى در ارتباط با اجراى اين فريضه خداوندى نيز بر ديگر مباحث
مطروحه افزوده شده است که در اين نوشتار بيشتر به اين زاويه بحثنظر خواهيم
افکند. برخى معتقدند هرچند وجوب و الزامى بودن حجاب مورد اتفاقنظر
عالمان مسلمان است ولى اين تنها وظيفه مومنين است. همچنان که در قبال نماز
که از همه واجبات بالاتر است وظيفه ما امر به معروف و نهى از منکر است و
اگر کسى که نماز نمىخواند به امر و نهى ما توجه نکرد وظيفه ما ساقط
است.(1) آيا اين سخن درست است و حکومت اسلامى هيچ وظيفه و مسئوليتى
نسبت به اجراى احکام الهى ندارد؟ و آيا اساسا حکومت اسلامى در زمينه اجراى
احکام اسلامى و به طور ويژه نسبت به اجراى فريضه حجاب داراى اختيار مىباشد
و شارع مقدس چنين اجازهاى را داده است؟ پيش از آنکه وارد اصل بحث
شويم و زواياى بحث را مورد کنکاش و بررسى قرار دهيم به يکى از مصاديقى که
در اظهارنظر فوق آورده شده يعنى مسئله نماز و تارک آن اشاره مىکنيم آيا
در فقه شيعه در مورد تارک نماز، تنها وظيفه امر به معروف و نهى از منکر
مقرر شده و هيچ وظيفه و اختيار ديگرى بيان نشده است؟ براى پاسخ به اين
پرسش، ديدگاه برخى از فقهاى بلندمرتبه اماميه را ذکر مىکنيم. مرحوم شيخ
طوسي(ره) در کتاب خلاف در اين باره مىفرمايد: کسى که نماز را عمدا و بدون
عذر و با علم و آگاهى به وجوب آن ترک کند تعزير مىشود و به او دستور داده
مىشود تا نماز را به جا آورد و پس از آنکه سه مرتبه به او گفته شد ولى وى
همچنان تمرد نموده و خواندن نماز را ترک کرد کشته خواهد شد.(2) مشابه
همين بيان را مرحوم شهيد اول در کتاب دروس آورده است با اين تفاوت که ايشان
معتقد است پس از مرتبه چهارم کشته خواهد شد(3) شهيد ثانى در روضالجنان با
شهيد اول هم عقيده است(4) همچنان که صاحب سرائر با شيخ الطائفه داراى يک
ديدگاه است(5) پس از اين اشاره کوتاه به پرسش اصلى و مهم اين نوشتار
يعنى اختيارات و مسئوليتهاى فقيه حاکم و به تعبير ديگر دولت اسلامى در اين
زمينه مىپردازيم. ممکن است گفته شود آن چه وظيفه ماست امر به معروف و
نهى از منکر است و چون امر به معروف و نهى از منکر مشروط به اثر داشتن
است. بنابراين در صورتى که امر و نهى ما بىتاثير باشد تکليف از عهده ما
ساقط است. نيز مشروط به اين است که ضررى بر آن مترتب نباشد اعم از ضرر
جاني، مالى و عرضى و حيثيتى و چون باتوجه به وضعيت کنونى جامعه در بسيارى
از موارد خوف اين ضررها وجود دارد بنابراين در موارد ترتب ضرر، تکليف از ما
ساقط است ولى آيا اينگونه مسائل در مورد دولت اسلامى و فقيه حاکم و
جامعالشرايط نيز صادق است؟ از آنجا که براساس رواياتى که ولايت عامه
را براى فقها به عنوان نايبان امام عصر - عجلالله تعالى فرجهالشريف -
ثابت مىکند و از سويى در زيارت ائمه(ع) به توصيفهايى چون “اقمت الصلاه” و
“امرت بالمعروف و نهيت عن المنکر” بر مى خوريم و از طرفى قرآن کريم وجود
گروهى را که امر به معروف و نهى از منکر کنند در جامعه اسلامى لازم شمرده
است. “ولتکن منکم امه يدعون الى الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنکر
و اولئک هم المفلحون”(6) و امام صادق - عليهالسلام - فرمود اين وظيفه کسى
است که توانا و مطاع و آگاه به معروف و منکر باشد نه بر ناتوانايى که راه
بر جايى ندارد و حق و باطل را در هم مىآميزد و ترديدى نيست که رعايت حجاب
و پوشش بر زنان امرى واجب و از ضروريات فقه و دين است و ترک چنين واجبى
بىهيچ شائبهاى از گناهان کبيره بوده و موجب فساد و تباهى در جامعه
مىشود، بنابراين از وظايف حکومت و دولت اسلامى است که اين واجب را به
انجام برساند و بىگمان تاثير عملى دولت و شهروندان يکسان نبوده و اگر دولت
با تمهيد مقدمات و فراهم آوردن زمينه آن به اين امر مبادرت ورزد مسلما
موثر خواهد افتاد. ممکن است گفته شود آنچه در امر به معروف و نهى از
منکر حائز اهميت است تاثير واقعى آن است نه تاثير ظاهرى و از روى ترس، از
اين رو وظيفه حاکم و دولت اسلامى نيز ساقط است. در جواب مىگوييم اختيارات و
وظايف فقيه جامعالشرايط و نيز دولت اسلامى منحصر در راهکار امر به معروف و
نهى از منکر نيست تا مشروط به تاثير باشد بلکه راهکارهاى ديگرى نيز وجود
دارد که يکى از آنها مسئله تعزيرات است که شرط آن تاثير يا احتمال تاثير
نمىباشد بلکه مشروط به وجود مصلحت است(7) يعنى در صورت وجود مصلحت، حاکم
مىتواند حکم به اجراى تعزير دهد، هر چند فعل انجام شده گناه هم نباشد و چه
مصلحتى بالاتر از اينکه جامعه اسلامى را از آلودگى و غور در ورطه فساد و
تباهى در امان دارد؟ پرواضح است بىحجابى و بدحجابى و بىبند و بارى و
ولنگارى زمينه بسيارى از انحرافات و در راس آن انحرافات جنسى را فراهم
ساخته و افراد جامعه و بويژه جوانانى را که اميد آينده اين مرز و بومند،
آلوده و ملوث خواهد کرد و به عقيده شهيد اول تعزير تابع مفسدهاى است که
پيدا مىشود، هرچند فعل ارتکابى معصيت نباشد(8) و تعزير نيز همچنان که فقيه
نامدار شيعه ابوالصلاح حلبى فرموده تاديبى است که خداوند آن را براى
مواردى که داراى حد شرعى نيست قرار داده است(9) و فلسفه وجودى آن همان
ضمانت اجراى احکام الهى است. بنابراين اختصاص به عصر حضور امام معصوم -
عليهمالسلام - ندارد چه اين که انحصار آن زمان به زمان حضور و عدم جريان
آن در عصر غيبت موجب بروز هرج و مرج و مفاسد گوناگون در جامعه اسلامى خواهد
بود چيزى که قطعا خداوند متعال به آن راضى نيست(10) و به تعبير ديگر دفع
مفسده و حفظ جامعه و نظام از آلودگى و فساد از واجبات بزرگ و از اهميت خاصى
برخوردار است(11) و از وظايف و اختيارات حکومت و دولت اسلامى محسوب
مىشود. بنابراين ترک حجاب شرعى نيز به عنوان ترک واجب يا فعل حرام در
محدوده تعزيرات حکومت قرار مىگيرد و همانند موارد ديگرى که حد خاصى براى
آن مقرر نشده، مرتکبان براساس تشخيص حاکم تعزير مىشوند (12) در استفتايى
از آيتالله مکارم شيرازى پرسيده شده اگر شخصى همسر خود را در انظار عمومى
ببوسد يا کارى مشابه آن، آيا اين عمل گناه بوده و موجب تعزير است؟ ايشان در
جواب گفتهاند: چنين عملى گناه محسوب نمىشود و تعزير ندارد مگر اينکه
قاضى تشخيص دهد اينگونه اعمال سبب پردهدرى و شيوع فساد در جامعه
مىشود.در اين صورت تعزير مناسب بجاست.(13) بديهى است تعزير منحصر به شلاق،
زندان، جريمه مالى و امثال آن نيست بلکه داراى مراحل و مراتب مختلفى است
که از تذکرات زبانى و اندرزهاى دوستانه و توبيخ شروع مىشود و حتى مىتواند
به قتل و کشتن خاتمه يابد، همان مراتبى که در امر به معروف و نهى از منکر
نيز وجود دارد. شواهد فراوانى در روايات و کلمات فقها مويد اين مدعاست. به
عنوان نمونه، اميرالمومنين - عليهالسلام - خطاب به مردم عراق مىفرمايد:
“يا اهل العراق نبئت ان نسائکم يزاحمن الرجال فى الطريق اما تستحيون”(14)
به من خبر رسيده که زنان شما براى مردان ايجاد مزاحمت مىکنند، آيا شرم و
حيا نمىکنيد؟ اميرمومنان(ع) در مقام حاکم مسلمين، مردم عراق را در اين
باره اين چنين توبيخ مىکند و اين اولين مرحله تعزير است. طبيعى است اگر به
اين اندازه کارساز بوده و موثر افتد نوبت به مراحل بعدى نمىرسد و شايد
حضرت همين مرحله را براى اصلاح وضعيت موجود کافى مىدانستهاند. مشابه
همين تعبير را مرحوم کلينى در کافى نقل کرده با اين تفاوت که به جاى کلمه،
“يزاحمن” در روايت از کلمه “يدافعن” استفاده شده است(15) و يا در روايت
آمده است حضرت امير - عليهالسلام - مردى را به خاطر گناه استمناء و خود
ارضايى آن قدر زد که دستش قرمز شد. سپس با بودجه بيتالمال براى او زمينه
ازدواج را فراهم ساخت.(16) و يا نجاشى شاعر را به خاطر شرب خمر در ماه
رمضان علاوه بر حد شرب خمر و بيست تازيانه، يک شبانه روز حبس تعزيرى
نمود(17) و يا همچنان که فقهاى اماميه بيان نمودهاند کسى که با همسر خويش
در ايام عادت ماهيانه هم بستر شود با 25 ضربه شلاق تعزير مىشود(18) و چنان
که گفته شد در برخى موارد تارک نماز باتوجه به شرايط و مراتب آن محکوم به
قتل نيز مىگردد. برخى اين شبهه را مطرح مىسازند که تعزير تنها در
محدودهاى است که در روايات آمده و مصاديق آن مشخص شده است بنابراين در
ديگر موارد و از جمله مسئله حجاب نمىتوان از اين طريق اقدام نمود. با
مراجعه به کتاب الهى و روايات اهلبيت عصمت و طهارت - عليهمالسلام- و نيز
کلمات فقهاى عظام اماميه نادرستى اين سخن نيز روشن مىشود. در آيات 57 و
58 و 59 سوره احزاب پس از آنکه خداوند، نهى از آزار پيامبر(ص) و مومنان
مىکند و زنان و دختران پيامبر و ديگر مسلمانان را به رعايت حجاب فرا
مىخواند و به آن دستور مىدهد که هرگونه بهانه و مستمسکى را از دست
مفسدهجويان بگيرند، با شديدترين لحن، منافقان و مزاحمان را مورد حمله قرار
مىدهد و مىفرمايد: اگر آنان دست از اين کارشان برندارند ما تو را ضد
آنان مىشورانيم و بر آنان مسلط مىسازيم، سپس جز مدت کوتاهى نمىتوانند در
مدينه بمانند.(19) از اين رو طبق آيه شريفه، حاکم اسلامى مىتواند
هنجارشکنان را تاديب و مجازات کند. بديهى است در اينجا شخصيت حقيقى پيامبر
اعظم - صلىالله عليه و آله و سلم - مدنظر نيست بلکه شخصيت حقوقى و جنبه
حاکميتى آن حضرت ملحوظ نظر است. از اين رو به جانشينان آن حضرت و فقيهان و
حاکمان در عصر غيبت نيز تسرى مىيابد. در روايات نيز علاوه بر بيان
مصاديق، قاعده کلى نيز در اين زمينه بيان شده است. مرحوم شيخ حر عاملى
در وسايلالشيعه اين روايت را از امام صادق - عليه السلام - نقل مىکند که
حضرت رسول - صلىالله عليه و آله و سلم - فرمود: “انالله عزوجل جعل لکل
شيء حدا و جعل على من تعدى حدا من حدود الله عزوجل حدا”(20) خداوند براى
هر چيزى قانونى و مرزى قرار داده و بر هرکسى که از آن بگذرد حدى قرار داده
است. مقصود از حد در ابتداى روايت، قانون و در بخش پايان آن مجازات است که
شامل حدود و تعزيرات مىشود زيرا اولا حد معناى وسيعى دارد که شامل تعزيرات
نيز مىشود و اختصاص به حد مصطلح ندارد(21) و ثانيا مىدانيم ضمانت اجراى
همه قوانين شريعت، حد مصطلح نيست بلکه براى برخى از آنان حد معين شده، برخى
تعزير و برخى قصاص و ديات. بنابر اين حد، معناى وسيعى دارد که تعزير را
نيز در بر مىگيرد. از اين رو حکومت اسلامى و حاکم شرع مىتواند در موارد
خاصى که حد مشخصى ندارد تعزير جارى سازد و در واقع مىتوان گفت که اين
روايت مثبت اين حق براى حاکم شرع است. بررسى کلمات فقهاى اماميه نيز ما
را به اين مدعا رهنمون مىسازد. بسيارى از فقها اين عبارت را در کتب فقهى
خويش آوردهاند که: “کل من فعل حراما او ترک واجبا فللامام تعزيره بما لا
يبلغ احد و تقديره الى الامام” هرکسى فعل حرامى را مرتکب شود يا واجبى را
ترک کند، امام مسلمين مىتواند او را تعزير کند مشروط بر آنکه مجازات
تعزيرى به اندازه حد نرسد و اندازه و مقدار آن به اختيار امام است(22.) فقيه
پرآوازه صاحب جواهر فرموده: از نظر نص و فتوا در اين سخن اختلاف و اشکالى
نيست.(23) مرحوم شيخ طوسى در مبسوط مىفرمايد: “کل من اتى معصيته لايجب
به الحد فانه يعزر” هرکس مرتکب معصيتى شود که حد شرعى ندارد، تعزير
مىشود(24) ايشان در کتاب خلاف مىگويد: بىهيچ اختلافى تعزير از اختيارات
امام است و در صورتى که مرتکب معصيت جز از طريق تعزير وادار به ترک عمل
ارتکابى نشود بر امام واجب است او را تعزير کند.(25) مشابه اين سخن
ابوالصلاح حلبى نيز در کتاب خويش آورده است.(26) امام خميني(ره) در
تحريرالوسيله آوردهاند: “هرکسى واجبى را ترک يا حرامى را مرتکب شود امام و
نايب او حق دارند او را تعزير کنند به شرط آنکه فعل ارتکابى از گناهان
کبيره محسوب شود و مقدار تعزير نيز بايد کمتر از حد شرعى باشد(27) آيتالله
خويي(ره) از فقهاى نامدار شيعه در عصر کنونى نيز مىنويسد: کسى که از روى
علم و عمد کار حرامى را انجام داده يا واجبى را ترک کند، حاکم به هر نحو که
مصلحت بداند مىتواند او را تعزير کند(28) و براصل مطلب، فارغ از حيطه و
گستره آن، ادعاى شهرت عظيم و بلکه اتفاقنظر مىکند.(29) و در مورد فلسفه
اين امر مىنويسد: اسلام نسبت به حفظ نظام مادى و معنوى مسلمانان و اجراى
احکام الهى اهتمام دارد و طبيعى است که حاکم اسلامى اين اختيار را دارد هر
آن کس را که با نظام مورد نظر شرع مخالفت ورزد، تعزير کند(30) همان
گونه که ملاحظه مىشود براساس اطلاق کلام ايشان لازم نيست فعل ارتکابى از
مصاديق گناهان کبيره به حساب آيد همچنان که مرحوم سبزوارى نيز به اين امر
تصريح نموده است.(31) برخى نيز مخالفت شرع را در صورتى که موجب تعدى و
فساد در جامعه شود، موجب تعزير دانستهاند.(32) حاصل آنکه: براساس کتاب،
سنت و آراى جمعى از فقهاى بزرگ شيعه، حاکم اسلامى حق تعزير هنجارشکنان را
دارد هرچند در اينکه آيا هنجار مزبور بايد از مواردى باشد که تخلف از آن
مصاديق کبائر به حساب آيد يا نه؟ اختلافنظر وجود دارد ولى چون حجاب از
واجبات و هنجارهاى لازمالاجراى مسلم در اسلام است و بلکه از ضروريات دين
به حساب مىآيد، حاکم اسلامى حق دارد متجاوزان به اين حريم را تعزير و
مجازات کند. پرسشى که در اينجا مطرح مىشود و برخى نيز به آن اشاره
کردهاند اين است که: اين حکم اختصاص به حوزه مسلمانان دارد ولى
غيرمسلمانان اگر قراردادى با دولت اسلامى منعقد کرده باشند مطابق آن رفتار
مىکنند و گرنه الزام دينى ما را ندارند و شرعا موظف به پوشش اسلامى
نيستند.(33) در اين باره بايد گفت هرچند اقليتهاى دينى در جامعه
اسلامى مىتوانند بر طبق مذهب و دين خود عمل کنند اما اينکه آزادى عمل مطلق
نيست بلکه حد و مرز مشخص دارد و به قول معروف خط قرمزى دارد و خط قرمز آن
نشکستن هنجارها و حريمهاى پذيرفته شده اسلامى به طور علنى است. اگر
آموزههاى دينى اقليتها به آنان اجازه مىدهد شرب خمر کنند بايد آن را محل
زندگى خود و به دور از انظار عمومى مرتکب شود ولى حق ندارد به صورت علنى
شرب خمر کند يا ميکده و مشروبفروشى داير کنند و از آنجا که حجاب نيز از
هنجارهاى پذيرفته شده اسلامى است آنان نيز حق ناديده انگاشتن اين هنجار را
ندارند. از سوى ديگر ما معتقديم غيرمسلمانان نيز همانند مسلمانان، هم مکلف
به اصول دين هستند و هم به فروع آن و بر هر دو نيز عقاب مىشوند. از اين رو
آنان نيز ملزم به رعايت آن مىباشند و ترديدى نيست که حجاب از فروعات مهم
دين اسلام به شمار مىآيد.(34) سخن ديگرى که در ارتباط با حجاب مطرح
مىشود مسئله اختيارى يا اجبارى بودن آن است. برخى با اين استدلال که
“اجبارى کردن حجاب تهى کردن اين مجموعه منسجم از رکن آن و تبديل به يک جسد
بىجان است”(35) و اينکه: “حجاب شرعى اگر چه حکم خداست اما مگر مىشود حکم
خداوند را با زور و مجازات، اقامه کرد؟ پيامبر خدا از راه قلوب مردم در
آنها نفوذ کرد نه با زور و شمشير و قدرت نظام”(36) و اينکه: “تاريخ اعمال
زور و اجبار از سوى رسول اکرم - صلىالله عليه و آله و سلم - يا
اميرالمومنين - عليهالسلام - يا ديگر ائمه هدى - عليهمالسلام - به زنان
را در امر حجاب ثبت نکرده است.”(37) پيشنهاد اختيارى کردن حجاب را
دادهاند، همان سخنى را که مرحوم طالقانى در ابتداى انقلاب مطرح کرد و آيه
شريفه 59 سوره احزاب: “ذلک ادنى ان يعرفن فلا يوذين و کان الله غفورا
رحيما”(اين کار براى اين است که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر
است و خداوند همواره آمرزنده رحيم است) نيز بر همين پيشنهاد منطبق دانسته و
حجاب را به عنوان وجه تمايز زنان مومنه از ديگر زنان برشمردهاند.
در پاسخ به مطالب ياد شده نکاتى چند را يادآور مىشويم؛
1-
نخست آنکه: اگر گمان کنيم وضعيت موجود حجاب در جامعه تنها معلول اجبارى
بودن آن است به طور حتم و يقين به خطا رفتهايم. نوشتار در پى ريشهيابى
وضعيت کنونى حجاب در جامعه نيست ولى به طور اجمال مىتوان گفت: اين قصه سر
دراز دارد و مجموعها ى از علل به اين امر دامن زده است. يکى از آنها
برخوردهاى نامناسبى است که در مقاطعى با مسئله حجاب و بدحجابى و بىحجابى
توسط برخى افراد و گروههاى افراطى يا دستاندرکاران اين امر صورت گرفته
است و گروهى از زنان، مخالفت خويش با آنان را اينگونه نشان مىدهند هرچند
به اصل حجاب نيز اعتقاد دارند. ديگر آنکه به موازات و قبل از پرداختن
به مبارزه با اين هنجارشکنان، به زيرساختها و مقدمات امر توجه نشده است.
همه مىدانيم پيشگيرى بر درمان مقدم است، ولى آيا دستگاههاى فرهنگى مربوطه
و رسانههاى جمعى و در راس آن صدا و سيما و نيز هنرمندان ما زمينه لازم را
براى ارتقاى فرهنگ حجاب، فراهم ساخته و به وظيفه خود عمل نمودهاند؟ بىشک
فاطمه زهرا-سلامالله عليها- و زينب کبري-سلامالله عليها- و ديگر زنان
پاکدامن و عفيف مىتوانند الگويى مناسب براى زنان جامعه ما باشند ولى آيا
توانستهايم شخصيت و منش و رفتار آنان را آنگونه که بايد به جامعه معرفى
کنيم؟ همچنان که مبارزه با برخى گروههاى حاکم و اعتراض به مسائل
اقتصادى و... مىتواند از علل آن باشد، از سوى ديگر کسانى که در پى کشف
حجابند به برداشتن روسرى و چادر اکتفا نمىکنند و آن را تا مرز عريانى و
نيمهعريانى نيز پيش مىبرند و بر فرض که آن را وسيلهاى براى مبارزه با
حاکمان جامعه قراردهند آيا مىتوان براى خلع سلاح آنان عريانى و نيمه
عريانى را نيز آزاد ساخت و همه احکام و تعاليم الهى را ناديده گرفت و به
مشاهده معصيت و نافرمانى خدا نشست؟ وانگهى در درگاه خدا و پيشگاه حضرت
ولىعصر-عج الله تعالى فرجه الشريف- چه کسى جواب فراهم ساختن زمينه فساد و
تباهى جوانان مسلمان را خواهد داد؟ 2- اما اينکه گفته شود مگر حکم
خداوند را مىتوان با زور و مجازات اقامه کرد؟ اين سخن در صورتى درست است
که استفاده از زور بهعنوان اولين راهکار برگزيده شود. ما معتقديم نحوه
برخورد با اين مسئله مهم حساس اجتماعى براساس يک مکانيسم خاص و با
اولويتبندى لازم به عمل آيد. طبيعى است اولويت نخست کار فرهنگى مناسب و
تفهيم قواعد و فلسفه وجودى حجاب براى زنان و دختران جامعه است و از آنجا که
احکام الهى منطبق بر فطرت پاک بشر است اگر اين تبيين به درستى صورت پذيرد
بسيارى از کسانى که به ظاهر، بدحجابند نيز آن را خواهند پذيرفت. مرحله بعد
برخورد صميمانه و توام با رافت و رحمت اسلامى است و توسل به قواى انتظامى و
قضائى بهعنوان آخرين حربه و راهکار مطرح است و برخوردهاى حضرت
رسول-صلىالله عليم و آله و سلم- و اميرالمومنين-عليهالسلام- در زمان
حکومتشان با افراد خاطى که اتفاقا مصاديق آن کم نيست، نشانگر اين معنى است
که توسل به زور و قدرت نيز در ارتباط با کسانى که به هيچ وجه منطق فطرى
اسلام را بر نمىتابند، لازم و مطمح نظر است. اما اين سخن که تاريخ،
اعمال زور و اجبار را از سوى پيامبراعظم-صلىالله عليه و آله و سلم- و ديگر
ائمه -عليهم السلام- ثبت نکرده است. پاسخش اين است که اولا ميان معصومين
تنها رسول اکرم-صلىالله عليه و آله- و اميرمومنان -عليهالسلام-حکومت
داشتهاند که دوران حکومت اميرالمومنين-عليهالسلام- نيز اندک است و هرچند
از نظر تاريخى معلوم نيست که آيا وضعيت زنان قبل و بعد از نزول آيات حجاب
تفاوت داشته يا نه؟ اين مطلب قابل تامل است که نسبت به زمان حاکميت رسول
خدا-صلىاللهعليه و آله و سلم- از آنجا که اين حکم در سال پنجم يا هشتم
هجرى مصداق يافته و زدودن آثار وامانده از عقايد جاهلى نياز به صبر و حوصله
و بردبارى دارد بر فرض که برخورد قهرآميزى نيز صورت نگرفته باشد جا دارد،
زيرا زدودن آثار و عقايد وامانده از دوران جاهليت، زمان مىطلبد و در مورد
حاکميت اميرالمومنين-عليهالسلام- نيز مطلب به درستى روشن نيست اما
نمىتوان بهطور يقين گفت که اصلا برخوردى صورت نگرفته است. اما نکته
مهم در اين زمينه اين است که: مگر مستند ما در استنباط و احکام شرعى تنها
ويژه سيره معصومين- عليهم السلام- است؟ آنچه در فقه شيعه منبع استنباط و
استخراج حکم شرعى است کتاب وسنت و اجماع و عقل است و اتفاقا سيره از آن جهت
که ممکن است شرايط و مقتضيات خاصى در آن زمان حاکم بوده و به تعبير فنى
قضيه موضوعى در ميان بوده داراى اجمال بوده و چندان قابل تمسک نيست. با
عنايت به اين نکته که هم خداوند متعال و هم معصومين-عليهمالسلام- خواهان
اجراى تمامى قوانين الهى هستند که از وصيت پيامبراعظم-صلىالله عليه و آله و
سلم- به معاذبن جبل در آن هنگام که او را به سوى يمن مىفرستاد نيز به
خوبى استفاده مىشود که فرمود: “واظهر الاسلام کله صغيره و کبيره” امر
اسلام را کاملا چه کوچک و چه بزرگ آشکار ساز و از طرف ديگر از آن رو که در
اجتهاد پويا مولفههاى گوناگون نقش ايفا مىکنند و از آن جمله زمان و مکان
که زوايا و وضعيت موضوع مورد حکم را تحت تاثير قرار مىدهد، خود
معصومين-عليهمالسلام- راهکارى انديشيدهاند تا اين پويايى و جاودانگى
احکام اسلام همچنان محفوظ بماند. بدينجهت فرمودهاند “علينا القاء الاصول و
عليکم التفريغ” (38) ما اصول و کليات را به شما عرضه مىداريم و شما
فراخور موضوعات و مصاديق گوناگون، احکام آن را استخراج نموده و بر آن متفرع
سازيد و چنانکه گفته شده در ارتباط با حق حاکم شرع نسبت به تعزير نمودن
مرتکبين معاصى و تارکان واجب، قاعده و قانون کلى از جانب معصومين- عليهم
السلام- بيان شده است و فقيه جامعالشرايط مىتواند اين اصل کلى را بر
موضوعات گوناگون و از جمله مسئله حجاب متفرع سازد و به تعبير مرحوم
بجنوردي، ائمه -عليهمالسلام- اصول را وضع کرده و فقها را بر تفريع آن بر
موضوعات امر نمودهاند.(39) و در علوم اصول ثابت شده است که امر دلالت
بر وجوب دارد، بنابر اين فقيه وظيفه دارد حکم به تعزير را در اين زمينه
اعلام نموده و در صورت وجود شرايط و مصلحت، آن را اجرا کند و پس از گذشت
بيش از 1400 سال از دوران آغاز اسلام، بىتفاوتى در قبال آثار وعقايد
جاهلي، توجيه منطقى ندارد. اما اين سخن که چون قرآن حجاب را وجه تمايز زنان
مومن از غيرمومن قرار داده، در نتيجه اختيارى بودن حجاب را از آن استفاده
کنيم، نيز سخنى ناصواب است زيرا اين بخش از آيه که مىفرمايد: “ذلک ادنى ان
يعرض فلا يوذين” علت حکم را بيان نمىدارد بلکه ناظر به حکمت حکم است و
بين علت و حکمت، فرق اساسى وجود دارد. نخست آنکه وجود و عدم حکم داير مدار و
منوط به وجود عدم علت است اما وجود و عدم حکم وابسته به وجود و عدم حکمت
نيست و ديگر آنکه دايره شمول علت، همگانى است و تمامى مصاديق و افراد را در
بر مىگيرد برخلاف حکمت که از اين شمول و عموم برخوردار نيست و نظر به
افراد غالب حکم است. بنابراين ممکن است در جايى حکم وجود داشته باشد اما
حکمت مزبور را فاقد باشد. علاوه بر اين که در مقصود و مراد حق تعالى از
اين سخن، اختلافنظر وجود دارد. برخى آن را ناظر به تمايز زنان مومن آزاد
از کنيزان و بردگان دانستهاند. برخى گفتهاند مقصود آن است که خود را
بپوشانند تا از زنانى که متمايل به روسپىگرى و زنا هستند، متمايز گردند و
اراذل واوباش و طالبان فساد در پى آنان نباشند. يا با اينکار صف خود را از
غيرمسلمانان جدا سازند.(40) فارغ از صحت و سقم اين احتمالات که کنکاش
پيرامون آن مجال موسع و مقال مفصلى را مىطلبد، هر کدام از احتمالات را
بپذيريم نمىتوان “ذلک ادنى ان يعرض فلا يوذين” را علت و فلسفه اصلى حجاب
قلمداد نمود و حکم به اختيارى بودن آن داد، زيرا همانگونه که يادآور شديم
اولا وجود و عدم حکم داير مدار بود و نبود علت آن است و با فقدان علت،
معلول نيز معدوم مىگردد و از سوى توجه به اين نکته نيز ضرورى است که احکام
خدا جاودانه بوده و اختصاص به عصر و زمان خاصى ندارد. “حلال محمد-
صلىالله عليه و آله و سلم- حلال الى يوم القيامه و حرامه حرام الى يوم
القيامه”، هر چند بنابر مصالحى مىتوان در برههاى از زمان و بهطور موقت
از اجراى آن خوددارى کرد. اگر اين سخن خداوند علت دستور حضرت حق به
پوشش و حجاب زنان باشد بايد گفت در جامعهاى که در آن کنيز و برده وجود
ندارد رعايت حجاب نيز الزامى نخواهد بود زيرا با منتفى شدن بردگي، وجه
تمايز مزبور نيز سالبه به انتفاء موضوع خواهد بود و يا اگر در کشورى يا
شهر و روستايى اقليتهاى دينى نباشند و همه يک دست مسلمان و مومن باشند
حجاب لازمالاجرا نيست و يا اگر اقليتها موجودند ولى به نحوى از پوشش
مشابه اسلامى استفاده مىکنند که در نتيجه وجه تمايز از ميان مىرود، نبايد
علت پوشش را براى زنان مسلمان الزامى دانست و يا اگر در جامعهاى بدحجابى و
بىحجابى نشانگر تمايل به زنا و روسپىگرى و فحشا نيست مراعات حجاب الزامى
ندارد، حال آنکه همه مسلمانان اعم از شيعه و غيرشيعه، حجاب را از مسلمات و
ضروريات دين مىدانند و اين وجوب نيز مطلق بوده و مشروط به شرط و مقيد به
قيدى نمىباشد. از اينجا مىتوان به روشنى دريافت که جمله مزبور تنها
بهعنوان حکمت اين دستور الهى بوده و نمىتوان از آن اختيارى بودن حجاب را
استفاده نمود. بنابراين در صورتى که حاکم اسلامى مصلحت بداند با رعايت
سلسله مراتب، مىتواند با هنجارشکنان، مناسب با شرايط زمان و مکان برخورد
نمايد و قانونگذار مسلمان نيز موظف است قانون و حکم خداوند را به تصويب
رسانده و داراى ضمانت اجرا سازد. پىنوشتها در بخش فرهنگى موجود مى
باشد
پوشش و عفاف از آن جهت که یک امر فطری است و برای حیات
اجتماعی انسان ضرورت دارد، در ادیان و مذاهب الاهی دارای جایگاه خاصی است .
تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمردهاند و جامعه
بشری را به سوی آن فراخواندهاند; زیرا حیا و لزوم پوشش به طور طبیعی در
نهاد زنان به ودیعت نهاده شده و احکام و دستورهای ادیان الاهی هماهنگ و
همسو با فطرت انسانی تشریع شده است . بر اساس اصل لزوم هماهنگی و تناسب
آفرینش و قانونگذاری، (1) خداوند لباس و پوشاک را در لابلای نعمتهای
بیکرانش به بشر ارزانی داشت (2) و اشتیاق درونی زنان به «حجاب» را با
تشریع قانون پوشش مستحکم ساخت تا گوهر هستی «زن» در صدف پوشش صیانت گردد و
جامعه از فرو افتادن در گرداب فساد و تباهی نجات یابد . بدون تردید جهان
بینی و انسان شناسی هر فرهنگ و مکتب، نقش اساسی و مهمی در انتخاب نوع و
کیفیت پوشش دارد . (3) بر اساس جهانبینی ادیان الاهی که انسان خلیفه
خداوند و مرکز و محور جهان هستی است و رسالت کسب معرفت و تهذیب نفس و اصلاح
جامعه را بر دوش دارد و حیاتش در جهان آخرت نیز ادامه دارد، باید جسم زن و
چشم مرد پوشیده گردد تا غرایز شهوانی مهار و کنترل شود و استعدادهای معنوی
و عقلانی بشر در پرتو رهیافتهای فطری و هدایتهای وحیانی شکوفا گردد .
گرچه انتخاب لباس و پوشاک برآیند اندیشه و اراده آدمی است، ولی بر بینش و
اراده انسانی نیز تاثیر میگذارد و میتواند به عنوان زمینهساز تعالی یا
انحطاط فردی و اجتماعی نقش آفرینی نماید . در آیین زرتشت، یهود، مسیحیت
و اسلام - که این مقاله به بررسی آنها میپردازد - حجاب بر زنان امری لازم
بوده است . کتابهای مقدس مذهبی، دستورات و احکام دینی، آداب و مراسم و
سیره عملی پیروان این ادیان چهارگانه، بهترین شاهد و عالیترین گواه بر
اثبات این مدعاست .
حجاب در آیین زرتشت
نخستین مردمی
که به سرزمین ایران آمدند، آریاییها بودند . آنان به دو گروه عمده «مادها»
و «پارسها» تقسیم میشدند . با اتحاد مادها، دولت «ماد» تشکیل شد . پس از
مدتی پارسها توانستند دولت ماد را از بین ببرند و سلسلههای هخامنشیان،
اشکانیان و ساسانیان را بنیانگذاری کنند . پژوهشها نشان میدهد که زنان
ایران زمین از زمان مادها که نخستین ساکنان این دیار بودند، دارای حجاب
کاملی، شامل پیراهن بلند چیندار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند بر
روی لباسها بودهاند . (4) این حجاب در دوران سلسلههای مختلف پارسها نیز
معمول بوده است . (5) بنابر این، در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن،
زنان ایرانی از حجابی کامل برخوردار بودهاند . برابر متون تاریخی، در همه
آن زمانها پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر ایجبوده است و
زنان هر چند با آزادی در محیط بیرون خانه رفت و آمد میکردند و همپای
مردان به کار میپرداختند، ولی این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از
اختلاطهای فسادانگیز همراه بوده است . جایگاه فرهنگی پوشش در میان زنان
نجیب ایرانزمین به گونهای است که در دوران سلطه کامل شاهان، هنگامی که
خشایارشاه به ملکه «وشی» دستور داد که بدون پوشش به بزم بیاید تا حاضران،
زیبایی اندام او را بنگرند، وی امتناع نمود و از انجام فرمان پادشاه سر باز
زد و به خاطر این سرپیچی، به حکم دادوران، عنوان «ملکه ایران» را از دست
داد . (6) در زمان ساسانیان - که پس از نبوت زرتشت است - افزون بر
چادر، پوشش صورت نیز در میان زنان اشراف معمول شد . به گفته ویل دورانت پس
از داریوش، زنان طبقات بالای اجتماع، جرات نداشتند که جز در تخت روان روپوش
دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمیشد که آشکارا با
مردان آمد و رفت کنند . زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی حتی پدر و
برادرشان را ببینند . در نقشهایی که از ایران باستان بر جای مانده است،
هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان نیامده است . (7) تجلیات
پوشش در میان زنان ایران چنان چشمگیر است که برخی از اندیشمندان و
تمدننگاران، ایران را منبع اصلی ترویجحجاب در جهان معرفی کردهاند . (8) از
آنجا که مرکز بعثت «اشو زرتشت» ایران بوده است و آن حضرت در زمینه اصل
حجاب و پوشش زنان در جامعه خویش کمبودی نمیدیده است، با تایید حدود و
کیفیتحجاب رایج آن دوران، کوشید تا با پندهای، خود ریشههای درونی حجاب را
تعمیق و مستحکم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و
استواری حجاب معمول قرار دهد . به پند و اندرزهای «اشوزرتشت» بنگرید
تا تلاش وی برای تعالی و آموزش مبانی حجاب و بیان لزوم توام نمودن حجاب
ظاهری با عفتباطنی، روشنتر شود; او میفرماید: ای نوعروسان و
دامادان! . . . با غیرت، در پی زندگانی پاکمنشی بر آیید . . . . ای مردان و
زنان! راه راست را دریابید و پیروی کنید . هیچ گاه گرد دروغ و خوشیهای
زودگذری که تباه کننده زندگی است، نگردید; زیرا لذتی که با بدنامی و گناه
همراه باشد، همچون زهر کشندهای است که با شیرینی درآمیخته و همانند خودش
دوزخی است . با این گونه کارها، زندگانی گیتی خود را تباه مسازید . پاداش
رهروان نیکی، به کسی میرسد که هوا، هوس، خودخواهی و آرزوهای باطل را از
خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد و کوتاهی و غفلت در این راه، پایانش
جز ناله و افسوس نخواهد بود . فریب خوردگانی که دستبه کردار زشت زنند،
گرفتار بدبختی و نیستی خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است .
(9) گفتنی است که در دین زرتشت، لباس یا کیفیتخاصی برای حجاب زنان
واجب نشده است; بلکه لباس رایج آن زمان که شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش -
یعنی چادر یا شنلی بر روی آن - بوده است، مورد تقریر و تنفیذ قرار گرفته
است . هر چند که استفاده از سدره و کشتی - لباس مذهبی ویژه زرتشتیان -
توصیه شده است . (10) البته بر هر مرد و زن واجب است که هنگام انجام مراسم
عبادی و نیایش، سر خود را بپوشاند . بنا به گفته مؤبد «رستم شهرزادی» پوشش
زنان باید به گونهای باشد که هیچ یک از موهای سر زن از سرپوش بیرون نباشد
. در خرده اوستا، به طور صریح چنین آمده است: «نامی زت واجیم، همگی سر
واپوشیم و همگی نماز و کریم بدادار هورمزد; (11) یعنی همگان نامی ز تو بر
گوییم و همگان سر خود را میپوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز
میکنیم» . بر اساس آموزههای دینی، یک زرتشتی مؤمن، باید از نگاه
ناپاک به زنان دوری جوید و حتی از به کارگیری چنین مردانی خودداری کند . در
اندرز «آذربادماراسپند» مؤبد موبدان آمده است: «مرد بدچشم را به
معاونتخود قبول مکن (12) » . پوشش موی سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از
سقوط ساسانیان نیز ادامه یافته است . به این نمونه بنگرید: پس از فتح
ایران، هنگامی که سه تن از دختران کسری، شاهنشاه ساسانی را برای عمر
آوردند، شاهزادگان ایرانی همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند . عمر
دستور داد تا پوشش از چهره بر گیرند تا خریداران پس از نگاه، پول بیشتری
مبذول دارند . دوشیزگان ایرانی خودداری کردند و به سینه مامور اجرای حکم
عمر مشت زده، آنان را از خود دور ساختند . عمر بسیار خشمناک شد; ولی امام
علی (ع) او را به مدارا و تکریم آنان توصیه فرمود . (13)
حجاب
در آیین یهود
همه مؤرخان، از حجاب سخت زنان یهودی سخن گفتهاند (14) .
ویل دورانت میگوید: گفتوگوی علنی میان ذکور و اناث، حتی بین زن و شوهر
از طرف فقهای دین ممنوع گردیده بود . . . . . دختران را به مدرسه
نمیفرستادند و در مورد آنها کسب اندکی علم را به ویژه چیز خطرناکی
میشمردند . با این همه، تدریس خصوصی برای اناث مجاز بود . (15) نپوشاندن
موی سر خلافی بود که مرتکب آن را مستوجب طلاق میساخت . (16) زندگی جنسی
آنان، علیرغم تعدد زوجات، به طرز شایان توجه ، منزه از خطایا بود . زنان
آنان، دوشیزگانی محجوب، همسرانی کوشا، مادرانی پرزا و امین بودند و از
آنجا که زود وصلت میکردند، فحشا به حداقل تخفیف پیدا میکرد . (17) بدون
تردید مبنای حجاب در شریعتیهود، آیات تورات بود که بر حجاب تاکید مینمود
. کاربرد واژه «چادر» و «برقع» که به معنای روپوش صورت است، در آن آیات،
کیفیت پوشش زنان یهودی را نشان میدهد . تورات تشبه مرد و زن به یکدیگر را
نهی نموده، میگوید: متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد; زیرا هر
که این را کند، مکروه «یهوه» خدای تو ست . (18) بیحجابی سبب نزول عذاب
معرفی شده است; خداوند میگوید: از این جهت که دختران صهیون متکبرند و
با گردن افراشته و غمزات چشم راه میروند و به ناز میخرامند و به پایهای
خویش خلخالها را به صدا میآورند× بنابراین خداوند فرق سر دختران صهیون را
کل خواهد ساخت و خداوند عورت ایشان را برهنه خواهد نمود× و در آن روز،
خداوند زینتخلخالها و پیشانیبندها و هلالها را دور خواهد کرد× و
گوشوارها و دستبندها و روبندها را × و دستارها و زنجیرها و کمربندها و
عطردانها و تعویذها را × و انگشترها و حلقههای بینی را × و زخوت نفیسه و
رداها و شالها و کیسهها را × و آینهها و کتان نازک و عمامهها و برقعها
را × و واقع میشود که به عوض عطریات، فونتخواهد شد و به عوض کمربند،
ریسمان و به عوض مویهای بافته، کلی و به عوض سینهبند، زنار پلاس و به عوض
زیبایی، سوختگی خواهد بود × مردانتبه شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند
افتاد × و دروازههای وی، ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین
خواهد نشست . (19) افزون بر موارد فوق، در کتاب مقدس، وجوب پوشاندن موی
سر (20) لزوم پرهیز از زنان فریبکار و بیگانه (21) ، نهی از لمس و تماس
(22) و واژه چادر (23) ، نقاب (24) و برقع (25) آمده است; به عنوان نمونه
در مورد عروس یهودا میخوانیم: پس رختبیوکی را از خویشتن بیرون کرده،
برقعی به رو کشیده و خود را در چادری پوشید و به دروازه عینایم که در راه
تمنه است، بنشست . (26) در «تلمود» اصلیترین کتاب فقهی که به گفته
ویلدورانت، اساس تعلیم و تربیتیهود (27) است، نیز بر لزوم پوشاندن سر از
نامحرمان، لزوم سکوت زن و پرهیز از هرگونه آرایش برای سایر مردها (28) ،
پرهیز از نگاه زن به مردان بیگانه، (29) اجتناب از نگاه مرد به زنان نامحرم
(30) و لزوم پرهیز از هر امر تحریکآمیز، (31) تاکید شده است . برابر
حکم سختگیرانه تلمود، اگر رفتار زن فضیحتآمیز باشد، شوهر حق دارد او را
بدون پرداخت مبلغ کتوبا (مهریه) طلاق دهد و زنانی که در موارد زیر به رفتار
و کردار آنها اشاره میشود، ازدواجشان باطل است و مبلغ کتوبا (مهریه) به
ایشان تعلق نمیگیرد; زنی که از اجرای قوانین دینی یهود سرپیچی میکند و
فیالمثل بدون پوشاندن سر خود، به میان مردان میرود، در کوچه و بازار پشم
میریسد و با هر مردی از روی سبک سری به گفتوگو میپردازد . زنی که در
حضور شوهر خود، به والدین او دشنام میدهد و زن بلند صدا که در خانه با
شوهر خود به صدای بلند درباره امور زناشویی صحبت میکند و همسایگان او
میشنوند که چه میگوید . (32) برخورد حضرت موسی (ع) با دختران شعیب که
به آنان فرمود تا پشتسر او حرکت کرده، از پشتسر، او را به منزل پدرشان
هدایت کنند، و نیز سیره عملی یهودیان مبنی بر استفاده از چادر و برقع و
روبند، تفکیک و جدا بودن محل عبادت زنان از مردان در کنیسه، ناشایسته شمردن
اشعاری که در تمجید زیبایی زنان سروده شده است و ایراد خطابه توسط زنان از
پشت پرده، بیانگر کیفیتشدید و سختگیرانه حجاب نزد یهودیان است .
حجاب در آیین مسیحیت
مسیحیت نه تنها احکام شریعتیهود در
مورد حجاب را تغییر نداد، بلکه قوانین شدید آن را استمرار بخشید و در برخی
موارد، قدم را فراتر نهاد و با سختگیری بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخت;
زیرا در شریعتیهود، تشکیل خانواده و ازدواج امری مقدس محسوب میشد و طبق
نوشته ویل دورانت، در سن بیستسالگی اجباری بود; (33) اما از دیدگاه مسیحیت
قرون اولیه، تجرد، مقدس شمرده میشد . (34) بنابر این مسیحیت، برای از بین
بردن زمینه هرگونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدتری به رعایت کامل
پوشش و دوری از هر گونه آرایش و تزیین فراخواند . برابر متون تاریخی، چادر و
روبند، برای همگان - حتی برای خاتونهای اشراف - ضروری بود و در اعیاد نیز
کسی آن را کنار نمیگذاشت; بلکه با طلا و نقره و پارچههای زربفت آن را
تزیین مینمودند و حتی برای تفریح نیز با حجب و حیای کامل در مجالس انس و
یا گردشهایی دور از چشم نامحرمان، شرکت میجستند . انجیل در موارد
فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تاکید و پیروانش را به تنزه از اعمال شهوت و
عفاف فراخوانده است; در انجیل میخوانیم: همچنین زنان پیر در سیرت متقی
باشند و نه غیبتگو و نه بنده شراب زیاده، بلکه معلمات تعلیم نیکو× تا زنان
جوان را خرد بیاموزند که شوهر دوست و فرزند دوستباشند× و خرداندیش و
عفیفه و خانهنشین و نیکو و مطیع شوهران خود که مبادا کلام خدا متهم شود×
(35) در «کتاب مقدس» در مورد لزوم آراستگی به حیا و کنار نهادن آرایش
ظاهری چنین آمده است: همچنین زنان، خویشتن را بیارایند به لباس مزین به حیا
و پرهیز; نه به زلفها و طلا و مروارید و رخت گرانبها× . . . زن با سکوت
به کمال اطاعت تعلیم گیرد× و زن را اجازت نمیدهم که تعلیم دهد یا بر شوهر
مسلط شود; بلکه در سکوت بماند× (36) همچنین ای زنان، . . . × و شما را
زینت ظاهری نباشد از بافتن موی و متحلی شدن به طلا و پوشیدن لباس × بلکه
انسانیتباطنی قلبی در لباس غیر فاسد، روح حلیم و آرام که نزد خدا
گرانبهاست × زیرا بدین گونه زنان مقدسه در سابق نیز که متوکل به خدا بودند،
خویشتن را زینت مینمودند . (37) افزون بر موارد پیشین، «عهد جدید»
نیز لزوم پوشاندن موی سر، به ویژه در مراسم عبادی، (38) لزوم سکوت به ویژه
در کلیسا، (39) با وقار و امین بودن زن (40) و نهی از نگاه ناپاک به
بیگانگان را خاطرنشان ساخته، میگوید: کسی که به زنی نظر شهوت اندازد، همان
دم، در دل خود با او زنا کرده است × پس اگر چشم راستت، تو را بلغزاند،
قلعش کن و از خود دور انداز; زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت
تباه گردد، از آن که تمام بدنت در جهنم افکنده شود× (41) دستورات دینی
پاپها و کاردینالهای مسیحی که بر اساس آن پوشاندن صورت الزامی و تزیین
موی سر و آرایش آن و تنظیم آنها در آیینه و سوراخ نمودن گوشها و آویختن
گلوبند، خلخال، طلا و دستبند قیمتی، رنگ نمودن مو و تغییر صورت ظاهری ممنوع
بود، شدت بیشتری رانشان میدهد . (42) در مورد سیره عملی زنان مسیحی،
دائرة المعارف لاروس میگوید: دین مسیحی، برای زن، خمار را باقی نهاد; وقتی
وارد اروپا شد، آن را نیکو شمرد . زنها در کوچه و وقت نماز، خمار داشتند .
در قرون وسطی، خصوصا قرن نهم، خمار رواج داشت . آستین خمار، شانه زن را
پوشیده، تقریبا به زمین میرسید . این عادت تا قرن سیزدهم باقی بود . (43) ویل
دورانت نیز در مورد سیره عملی زنان مسیحی چنین مینویسد: ساق پای زنان
چیزی نبود که در ملا عام و یا رایگان به چشم خورد . . . . البسه بانوان در
مجالس تورنه، موضوع مهمی برای روحانیون بود که کاردینالها، درازی جامههای
خواتین را معین میکردند . هنگامی که کشیشان چادر و روبند را یکی از ارکان
اخلاقیات عیسوی دانستند، به دستور زنها، چادرها را از مشمش ظریف و حریر
زربفتساختند . . . . (44) تصویرهایی که از پوشاک مسیحیان و زنان اروپا
به جا مانده، به وضوح حجاب کامل زنان را نشان میدهد . (45)
حجاب در آیین اسلام
بدون شک، پوشش زن در برابر مردان
بیگانه، یکی از ضروریات دین اسلام است . قرآن کریم میفرماید: «و به بانوان
باایمان بگو چشمهای خود را فروپوشند و عورتهای خود را از نگاه دیگران
پوشیده نگاه دارند و زینتهای خود را، جز آن مقداری که ظاهر است، آشکار
نسازند و روسریهای خودرا بر سینه خود افکنند و زینتهای خود را آشکار
نسازند; مگر برای شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسرانشان، پسران
همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، پسر خواهرانشان، زنان همکیششان،
کنیزانشان و مردان سفیهی که تمایلی به زنان ندارند و کودکانی که از امور
جنسی بیاطلاعند و پاهای خود را بر زمین نکوبند تا زینتهای پنهانشان آشکار
شود و همگی به سوی خداوند توبه کنید ای مؤمنان; باشد که رستگار شوید» .
(46) افزون بر آن، در آیات دیگر، پوشیدگی کامل اندام، (47) نیک و شایسته،
با وقار و بدور از تحریک سخن گفتن و دوری از آرایشهای جاهلیت نخستین، (48)
توصیه شده است . در روایات نیز پوشیدن جامه بدننما و نازک نزد نامحرم
(49) ، آرایش و استعمال عطر در خارج از خانه (50) ، اختلاط فساد برانگیز
زن و مرد (51) ، دست دادن و مصافحه با نامحرم (52) و تشبه به جنس مخالف
(53) منع شده است و مردان با غیرت، (54) به هدایت و کنترل همسر و دختران،
عفت نسبتبه زنان مردم (55) و دوری از چشمچرانی توصیه شدهاند . پس
معلوم شد که تفاوت اساسی حجاب اسلامی با حجاب ادیان گذشته، در این است که
اسلام وجوب پوشش زنان را متناسب با شئونات انسان، با تعدیل و نظم مناسب و
به دور از افراط و تفریط، سهلانگاری مضر یا سختگیری بیمورد به جامعه
بشری ارزانی داشته است . حجاب اسلامی همچون حجاب مورد توصیه پاپها، به
معنای حبس زن در خانه یا پردهنشینی و دوری از شرکت در مسایل اجتماعی نیست;
بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موی سر و اندام
خویش را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد تا در جامعه، غریزه
آتشین جنسی تحریک نگردد; بلکه در محیط خانواده، این غریزه به صورت صحیح
ارضا گردد .
پینوشت:
1 .
روم، آیه 30 . 2 . اعراف، آیه 27 . 3 . شهید مطهری، جهانبینی
توحیدی، ص 75 . 4 . جلیل ضیاءپور، پوشاک باستانی ایرانیان از کهنترین
زمان، ص 17 - 26 و ص51، 54، 56 . . 5 . جلیل ضیاءپور، پوشاک زنان
ایران، ص 64 - 194 . 6 . فرهت قائممقامی، آزادی یا اسارت، ص106;
تورات، باب استر، آیه 1 . 7 . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج1، ص552 . 8
. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج2، ص78 و برتراند راسل، زناشوئی و اخلاق،
ص135 . 9 . یسنا، ص53، پندهای 5 - 8; به نقل از: آموزشهای زرتشت
پیامبر ایران; رستم شهرزادی، آموزش گاتها، انجمن زرتشتیان، آبان 67 . 10
. «سدره» از نه پاره پارچه سفید و نازک دوخته شده و در زیر پیراهن،
چسبیده به بدن پوشیده شود . سدره که در اوستا (ستره) نامیده شده، به معنای
آن نیز هست . علمای اسلام نیز برای بیان حکم حجاب از واژه ستر استفاده
کردهاند . «کشتی» ، کمربند باریکی است که از پشم گوسفند بافته شده و باید
پیوسته آن را بر روی سدره به کمر بندند; مؤبد موبدان، رستم شهرزادی، دین و
دانش، انجمن زرتشتیان تهران، سال 1357 . 11 . خرده اوستا، فصل
آفرینگان دهمان . 12 . سالنمای 1372، چاپ انجمن زرتشتیان تهران، ص10 .
13 . وشنوهای، حجاب در اسلام، ص59، به نقل از السیرة الحلبیه، ج2،
ص49 . 14 . عبدالرسول عبدالحسن الغفار، المراه المعاصره، چاپ سوم،
ص40 . 15 . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج12، ص66 . 16 . ویل
دورانت، تاریخ تمدن، ج12، ص62 . 17 . همان، ص63 . 18 . تورات،
سفر تثنیه، باب 22، فقره 5 . 19 . تورات، کتاب اشعیاء نبی، باب سوم،
فقره 16 - 26 . 20 . تورات، سفر اعداد، باب 5، فقره 18 . 21 .
تورات، کتاب روت، باب دوم، فقره 8 - 10 . 22 . تورات، کتاب امثال
سلیمان نبی، باب ششم، فقره 1 - 10 و 20 - 26 . 23 . همان مدرک، باب
سوم، فقره 15 . 24 . تورات، کتاب اشعیاء نبی، باب 47، فقره 1 و 2 . 25
. تورات، کتاب غزلهای سلیمان، باب 4، فقره 1 . 26 . تورات، سفر
پیدایش، باب 38، فقره 14 و 15 . 27 . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج12،
ص34 . 28 . همان، ص31 . 29 . همان، ج1، ص492 . 30 . همان،
ص30 . 31 . همان، ج12، ص28 . 32 . راب اماکهن، گنجینهای از
تلمود، ص186، میشناکتوبوت 6 : 7 . 33 . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص
439 . 34 . شایان ذکر است که اکنون مسیحیت، ازدواج را برای تمام
مسیحیان مقدس میشمرد و تنها آن را برای پاپ و اسقفهای کلیسا ممنوع
میداند . 35 . انجیل، رساله پولس بتیطس، باب دوم، فقره 1 - 6 . 36
. انجیل، رساله پولیس به تیموناؤس، باب دوم، فقره 9 - 15 . 37 .
انجیل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1 - 6 . 38 . انجیل، رساله اول
پولس رسول به قرنتیان، باب یازدهم، فقره 1 - 17 . 39 . همان، باب
چهاردهم، فقره 34 - 36 . 40 . انجیل، رساله پولس رسول به تیموناؤس، باب
سوم، فقره 11 . 41 . انجیل متی، باب اول، فقره 28 - 30 . و باب هجدهم،
فقره 8 - 10 . 42 . دکتر حکیم الاهی، زن و آزادی، ص 53 . 43 .
مهذب، زن و آزادی، ص 65 . 44 . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 13، ص 498 -
500، با اندکی تصرف و تلخیص . 45 . براون و اشنایدر، پوشاک اقوام
مختلف، ص 116 . 46 . سوره نور (24)، آیه 31 . 47 . احزاب، 59 . 48
. احزاب، آیه 32 . 49 . سنن ابیداوود، ج2، ص383 . 50 . مجلسی،
بحارالانوار، ج103، ص243 . 51 . ناسخ التواریخ، ج2 . 52 . همان،
ص163 . 53 . مجلسی، همان، ج103، ص258 . 54 . نهجالفصاحه،
ص143 . 55 . شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج14، ص138و141 .
اسلام به عنوان آيينى جاودانه و آسمانى كه حاوى دستوراتى
سعادتبخش براى بشر است، نهاد خانواده را به عنوان كانونى مقدس، پايدار،
عاطفى و پاك، ترسيم كرده است تا ميهمانى كه به عنوان همسر، وارد عرصه زندگى
مىشود، با آرامش، عزت، محبت و شادمانى، يك مجموعه رو به گسترش را اداره
كند. قرآن مجيد به پدران و مادران مسلمان دستور مىدهد تا فرزندانشان را كه
هنوز از نعمت تأهل برخوردار نشدهاند، به اين امر مقدس تشويق كرده،
زمينههاى زندگى سالم و حيات طيبه را براى آنان فراهم سازند و اگر شرايط
ازدواج براى كسى وجود نداشته باشد، اسلام راهكار بسيار ارزشمندى را معرفى
مىكند؛ راهكارى كه هم اجرايى است و براى تحقق آن مانعى وجود ندارد و هم
پشتوانه بزرگى براى ورود به عرصه حيات اجتماعى در آينده است و آرامش را
براى اعضاى خانواده، مهيا مىسازد. اين راهكار مهم، عفتورزى است. عفت
ورزيدن براى يك انسان، ضرورت يك زندگى سالم، بانشاط و آرام است؛ ضرورتى كه
تنها در سايه دين به دست مىآيد و در سايه خردمندى، رشد و كمال مىيابد.
انسان امروز، نيازمند اين آموزههاست و پشت كردن به آنها، موجب سستى پيوند
خانوادگى، نفوذ و حضور ديگران در عرصه زندگى، اختلاف، عدم اعتماد به
يكديگر، بيمارىهاى روحى - روانى، وسواس، سوءظن و ... خواهد شد. لازم به
يادآورى است كه عفت و حجاب، دو مقوله جداگانهاند. در عفت ورزيدن، هم
رعايت پوشش ظاهرى خواهد شد و هم مراقبت از امور معنوى و روحى و اين، موضوعى
است كه هم كسانى كه رعايت پوشش دينى را مىكنند، بدان نيازمندند و هم آنان
كه كمى در پوشش خويش، سهلانگارى مىكنند.
1. عفت دل
يكى
از موارد بسيار مهمى كه پيوند خانوادگى را پايدار مىسازد، رعايت عفت دل
است. خانهاى كه تار و پود آن از عشق و محبت ساخته نشود، خانهاى پايدار در
برابر طوفانهاى سهمگين و لرزشهاى فراوان نيست. خانهاى كه در آن، افراد
فراوانى حضور يابند و معشوق يا عاشق احساس نكند كه آن خانه براى سكونت وى
آماده است، ثبات نخواهد داشت. همسر، بايد حريم دل را تنها براى همسرش
بگشايد و غير از او، به هيچ شخص نامحرمى اجازه ورود ندهد؛ چه رسد به سكونت
در آن. كسانى كه قبل از ازدواج، اين حريم را مىشكنند و با ديگران رابطهاى
دوستانه و محبتآميز برقرار مىكنند، پايههاى زندگى آينده را لرزان
مىسازند. شايد زندگى بشر صنعتى را اينگونه ترسيم كردهاند و طراحان
ناصالح جامعه انسانى كه حضور بىپرواى زن و مرد را در كنار هم و با برخى
بىبندوبارىها و عدم رعايت حريمها، رشد و ترقى بشر تلقى كردهاند و انسان
را در برآورده كردن غرايز جنسى آزاد گذاشتهاند، امروز، نتيجه آن راهكار
را در عدم ازدواج جوانان و فراوانى گسست و طلاق خانوادهها - ديده باشند. مرد
شايسته، عرصه دل را در اختيار زن شايسته قرار مىدهد و جز او را به اين
حرم راه نمىدهد و فضاى انديشه و دل را معطر به صفاى او مىكند؛ زن شايسته
نيز چنين مىكند و اگر چنين شد، خداوند، از فضل خويش، آنان را بىنياز
خواهد كرد و اين وعده خدا، حتمى است كه فرمود: زنان پاك، براى مردان پاك
هستند».1
2. عفت نگاه
قرآن مجيد به دين باوران دستور
مىدهد كه چشمان خويش را بىپروا بر هر كس نگشايند. «به چشمانت بياموز كه
هر كس، ارزش ديدن ندارد»؛ زيرا چشم انسان، عرصه واردات دل و فكر او را
فراهم مىسازد. نگاه به نامحرم كه زمينه فساد را فراهم مىكند، حرام
شمرده شده است؛ چه تصوير باشد و چه فردى در كنار انسان و عجيب است كه
انسانها را مىتوان از روى چشمهاى عفيف و غيرعفيف، شناخت. چشمان عفيف،
ارزشمندند و چشم دريده، ادب نگاه نمىدارد. انسان موفق، بر هر آنچه
مىرسد، بىپروا، چشم نمىگشايد و نگاه خويش را محدود مىسازد. اگر كسى
عفتِ نگاه نداشته باشد، چه بسا كه به بىعفتى در عرصههاى ديگر دچار شود.
اين عفت، خاص مردان نيست؛ بلكه زن هم بايد عفت را رعايت كند. گر چه بيمارى
چشمچرانى، در مردان بيشتر شيوع دارد و مردان، با چشمانشان به دام مىافتند
و زنان، با گوشهايشان.
3. عفت كلام
عفت نگاه، پرهيز
از نگاههاى آلوده است كه نتيجه اين پرهيز، پاكى دل و انديشه، از واردات
ناشايست است؛ ولى عفت كلام، پاك ساختن عرصه صادرات دل است. آنان كه
بىمحابا از هر چه بخواهند، سخن مىگويند، هر واژهاى را بر زبان مىآورند و
در پردازش كلمات خويش، محاسبه دقيقى ندارند، نه ارزش خويش را حرمت مىنهند
و نه ارزش مخاطب را. بسيارى از افراد، نمىتوانند برخى از واژههاى
ناشايست شنيده شده را بيان كنند و با نگفتن آن، شادمانترند كه اين، از
سلامت روح و بهداشت روانشان حكايت دارد و در مقابل، كسانى يافت مىشوند كه
بسيار مشتاقند تا هر واژگانى را به كار گيرند و از هر موضوعى - حتى ناشايست
- سخن گويند كه اين، نشان از عدم تربيت درست دارد. انسان مؤمن، حق
ندارد ديگران را مسخره كند؛ لقب زشت دهد؛ تهمت ناروا زند؛ افترا بندد؛ صداى
خويش را بىاندازه بلند كند و يا از واژگان ناشايست، استفاده كند. چنين
انسانى، از عرصه دين، فرو مىافتد و به خشم الهى، دچار مىشود.
4. عفت دامن
يكى از مؤلفههاى مهم عفت، عفت دامن است.
پاكدامنى، از نوجوانى و جوانى سرچشمه مىگيرد و در دوران ميانسالى و
كهنسالى، ثمرهاش به بار مىنشيند. بدترين خيانتها، خيانت در اين عرصه
است و غريزه جنسى، اگر درست در اختيار قرار نگيرد، انسان را به ورطههاى
خطر مىكشاند. در قرآن آمده است: «به زنا، نزديك نشويد»؛2 نه اين كه زنا
نكنيد؛ يعنى حتى بايد از لغزشگاههاى اين خطر مهلك، پرهيز كرد. قرآن
مجيد براى جلوگيرى از خطر فساد جنسى، راهكارهاى زير را ارائه كرده است: الف)
تربيت جنسى از دوران كودكى و رعايت دستورات اخلاقى خانوادگى و زناشويى، از
آغاز تولد كودك تا بلوغ. ب) رعايت حريم ميان نامحرمان و پوشش مناسب. ج)
عدم اختلاط نامحرمان در هر محيطى. د) مراقبت از لغزشگاههايى كه
انسان را به عرصه بىعفتى مىكشاند. ه) محدود كردن بعد عاطفه در خانواده
و عدم دلبستگى به نامحرم در جامعه.
5. عفت شكم
يكى
از عوامل بدبختى انسانها، بىپروايى در خوراك است؛ يعنى اين كه انسان هر
چه بيابد، بخورد و از هر راهى، كسب ثروت كند. غذاى حرام موجب شد كه
مسلماننمايان، در كربلا، در مقابل فرزند رسول خدا صلىاللّهعليهوآله
صفآرايى و به كشتن او افتخار كنند. امام حسين عليهالسلام فرمود: «اگر
نبود طعامهاى حرامى كه شكمهايتان پر از آن گشته است، چنين بىپروا، در
قتل من تلاش نمىكرديد». اگر نفس انسانى را در دو بعد مادى و ملكوتى
ترسيم كنيم، تلاش افرادى كه فقط براى پروار جسم مىكوشند، فربهسازى نفس
مادى را در پى دارد. آنان، همه همتشان اين است كه چه بكنند، تا بيشتر ثروت
اندوزند و شعله شكم افروزند و جسم خويش را در ناز نگهدارند. به قول استاد
علامه حسنزاده آملى: «آنجا كه شكم داير است، دل باير است». امام على
عليهالسلام فرمود: «من كه امير بر شمايم، به قرصى نان جو بسنده مىكنم و
بدا به حال كسى كه به خاطر شكم به دوزخ در افتد». عفت شكم نيز در عفت
دل، تأثير فراوانى دارد. طعام آلوده، جسم را مىآزارد و طعام ناپاك، روح
را. غذاى حرام، روح را از پرواز باز مىدارد و حريم زندگى را بر خطرها
مىگشايد؛ پس بايد در غذايى كه مىخوريم، دقت كنيم. جامعه امروز، هم در
سن ازدواج، هم در نوع زندگى اجتماعى و تحصيلى، هم در بافت خانوادگى و هم
در زمينه فراوانى زمينههاى گناه، با جامعه ديروز، متفاوت است. نوجوان
ديروز، مىتوانست بدون شغل و تحصيلات عالى، ازدواج كند و در كنار خانواده
خويش، روزگار بگذراند. ديروز، زمينههاى آلودگى صوتى و تصويرى و... آن قدر
فراوان نبود؛ شرايط دورى از خانواده و اختلاط ميان دو جنس، اين قدر شايع و
دسترسى به نامحرم، بدين صورت آسان نبود. دوست عزيز! انسان شايسته، در
هر عصر و زمينه، بايد در مقابل آسيبها و خطرها، قد برافرازد و ناملايمات
را هموار سازد. راهكار عفت براى جامعه امروز، ديروز و فردا، كارگشاست. پرهيز
از گشادهدستى در چشم دوختن، اجتناب از سخن ناروا گفتن يا شنيدن، دورى از
اختلاط بىجا و بىمورد، خوددارى از خودنمايى و بدننمايى، مواظبت از جسم،
روزهدارى براى تقويت اراده و كنترل نفس و تربيت جنسى صحيح، راهكارىهايى
هستند كه غفلت از آنها، در همه زمانها، انسان را به سقوط مىكشاند. راهكار
اصلى، پرهيز از شيطان و تلاش دائمى در بندگى خداست كه اين، صراط مستقيم
سعادت و نجات است؛ «الا تعبدوا الشيطان و ان اعبدونى هذا صراط المستقيم».3
حجاب زمينه بروز ارزش هاي واقعي و والاي زن را
ايجاد مي كند. در زمينه هاي اجتماعي حافظ امنيت و شخصيت و احترام وي مي
باشد. زني كه به عفت و پاكدامني و حيا و حجاب شناخته شد،هرگز مورد بي حرمتي
و آزار و طمع ديگران قرارنخواهد گرفت. حجاب مانع از ايجاد جاذبه هاي جنسي
زن و نمايان شدن زيبايي هاي ظاهري او مي شود.
اين بدان معناست كه ديگر نبايد به او به چشم يك
ابزار براي مطامع گوناگون نفساني نگاه كرد. ارزش واقعي يك زن، به ظاهر و
دانستن جاذبه هاي جنسي او نيست، بلكه به كمالات روحي و توانايي ها و قابليت
هاي ديگر اوست. امام علي(علیه السلام) نيز در نهج البلاغه ميزان قوام
در بقاي شخصيت و احترام و امنيت زن را بسته به ميزان حجاب او مي داند و مي
فرمايد به درستي كه حجاب براي حفظ آنان بهتر است. نهج البلاغه نامه3 آيت
الله حائري شيرازي در كتاب تمثيلات خود براي حجاب تمثيلاتي را آورده است
كه در اين مجال به آن مي پردازيم. غنچه غنچه
تا غنچه است در حجاب است هيچ كس هوس چيدن آن را نمي كند. اما همين كه باز
شد و حجاب خود را كنار زد، آن را خواهند چيد. وقتي هم كه چيدند چند روزي
ممكن است در جاي مناسب قرارش دهند اما ديري نمي پايد كه پژمرده و پرپر مي
شود و آن را در سطل زباله مي ريزند.خانم ها هم تا در حجاب هستند، همانند
غنچه اند، هيچ كس دست طمع و تصرف به سمت آنها دراز نمي كند اما همين كه اين
حجاب را كنار گذارند، مورد طمع ديگران واقع خواهند شد. شيشه عطر و سر آن تا زماني كه سر شيشه عطر بسته است،
عطر داخل آن هم محفوظ خواهد بود، ولي به محض اينكه چند ساعتي سر شيشه عطر
برداشته شود، عطر داخل آن مي پرد و تنها شيشه خالي بدون عطر مي ماند كه كسي
بدان ميل ندارد. حجاب همانند سر شيشه عطر است كه بوي خوش و حلاوت،
شادابي زنان را حفظ مي كند و با برداشتن حجاب، آن زيبايي ها و حلاوت از بين
مي رود. رمز زيبايي زن هاي مسلمان هم همين حجاب است. ميوه
پوست كنده تا ميوه اي پوست بر تن دارد، مدت هاي زيادي دوام
خواهد داشت ولي اگر وقتي پوست ميوه اي گرفته شود، بيش از دقايقي دوام
نخواهد داشت و حتي بي احترامي به مهمان است كه قبلاميوه اي را پوست بكنند
بعد در مقابل مهمان بگذارند. حجاب همانند پوست ميوه است كه حافظ سلامت و
تازگي ميوه است و تا زماني كه زن ها اين حجاب و عفت را دارند، از طراوت و
زيبايي و تازگي و سلامت بهره مندند ولي برداشتن حجاب همان و از بين رفتن
سلامت و زيبايي هم همان.
حجاب برای زن، به معنای ذلت نیست؛
بلکه به معنای عصمت و حفظ زن است و نه فقط عصمت و حفظ زن، بلکه عصمت و
حفاظت زن و مرد هر دوست. حجاب به معنای چادر نیست؛ اما چادر در نزد ما
ایرانیها که زنهای ما از قدیم داشتند، بهترین نوع حجاب است؛ بدون چادر هم
حجاب ممکن است. حجاب به معنای پوشیدن سالم [است]؛ نه پوشیدنی که از
نپوشیدن بدتر است. به تعبیرروایات، پوشیده عریان که در عین پوشیدگی، مثل
انسان برهنه و عریان است. آن پوشیدن، به درد نمیخورد؛ حجاب نیست؛ پوشیدن
سالم که سر و مو و گردن و بدن و تمام سر تا پای بدن زن را پوشانده باشد؛
البته صورت و دو دست را بسیاری فقها مستثنا میدانند؛ البته در مواردی که
صورت بدون آرایش و ساده باشد؛ این هم معنای حجاب. البته زنهای ایرانی،
روش چادر را پیدا کردهاند که بسیار هم روش خوبی است و هم زیباست و منافی
با زیبایی زن نیست و هم حجاب حافظ کامل است. به هر حال، حجاب را چه به شکل
ایرانی، چه به شکل عربی، چه به شکل کشورهای دیگر که در هر یک از کشورهای
اسلامی زنها یک جور حجاب خود را حفظ میکنند، هر جوری که حجاب حفظ بشود،
این نظر اسلام، تأمین شده است، این، یکی از پیشگیریهای اسلام است.1 اسلام
در باب حجاب، پوشش را معین نکرده است؛ مقصود را معین کرده است. مقصود این
است که دیدار زن و مرد و ملاقات طبیعی آنها، به صورت روزمره، تبدیل به یک
عامل تحریک نشود و این، هدف اسلام است. در کشورهای اسلامی، خانمهایی
هستند که مقیدند حجاب شرعی را که آیات قرآن به آن ناطق است، رعایت کنند؛
ولی شما ببینید همه آنها یک نوع رعایت میکنند؛ متدینها و مقیدهایشان را
میگویم؟ در کشورهای شمال آفریقا حجابی دارند که شما اصلاً با آن آشنا
نیستید؛ در کشورهای شرقی، یعنی هند و پاکستان، حجابی دارند که باز هم شما
با آن آشنا نیستید. اینها هم ناشی از همان شرایط فرهنگی و اجتماعی است.2
حجاب، به معنای منزوی کردن زن نیست
مسئله حجاب، به معنای
منزوی کردن زن نیست. اگر کسی چنین برداشتی از حجاب داشته باشد، این، یک
برداشت کاملاً غلط است. مسئله حجاب به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش
بیقید و شرط زن و مرد در جامعه است؛ زیرا آمیزش و اختلاط بیقید و شرط، هم
به ضرر جامعه و هم به ضرر زن و مرد، به خصوص به ضرر زن است.3
حجاب و عفت
همیشه ما در طول زمان هر وقت گفتیم حجاب و عفت،
عدهای گفتند آقا حجاب به عفت چه کار دارد؛ خیلیها حجاب دارند؛ عفت
ندارند؛ خیلی هم عفت دارند؛ حجاب ندارند. در طول زمان، هر وقت ما این حرف
را میگفتیم،... بعضی این را میگویند؛ در حالی که این، حرف درستی نیست.
عفت یک چیز است؛ حجاب یک چیز دیگر؛ اما عفت، آن چیز غیرقابل دسترسی و
غیرقابل تأثیرپذیری و آن صخره آسیبناپذیر در انسان نیست؛ مثل همه خلقیات و
خصلتهای انسانی، در معرض تهاجم قرار میگیرد. یکی از چیزهایی که میتواند
آن را از تهاجم به دور بدارد و عفاف زن و طهارت او و تقوای او و حالت
پرهیز و عصمت را در او نگه دارد، نداشتن معاشرت نامناسب در محیط زندگی و
محیط کار و محیط جامعه است. معاشرت نامناسب، یعنی معاشرتی که در او جهات
فرهنگی و اخلاقی خاص رعایت نشده باشد. آن چیزی که میتواند به این نگهداری
و مصونسازی و جداسازی کمک کند، حجاب است. بهترین چیز، حجاب است؛ حجاب از
طرف زن و حجاب از طرف مرد. حجاب مرد هم نگاه نکردن است: حجاب، یعنی مانع؛
یعنی فاصل در زن.4 از نظر غرب و فرهنگ غربی، یکی از ارزشهایی که برای
زن متصور است، این است که با وجود خود و با شخصیت خود، وسایل التذاذ و
بهرهمندی دیگران را فراهم آورد؛ لذا وقتی ما بر اساس فرهنگ اسلامی اعلام
میکنیم که اسلام برای معاشرت زن و مرد، محدودیتی قائل شده و معاشرت بیقید
و شرط زن و مرد را جایز ندانسته، ما را متهم میکنند که شما به زن اهانت
میکنید؛ در حالی که اهانت آن چیزی است که در فرهنگ غرب نسبت به شخصیت زن
دیده میشود.5 این مسئله حجاب و محرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه
نکردن، همه به خاطر این است که قضیه عفاف در این بین، سالم نگه داشته شود.
اسلام به مسئله عفاف زن اهمیت میدهد؛ البته عفاف مرد هم مهم است. عفاف،
مخصوص زنان نیست؛ مردان هم باید عفیف باشند؛ منتها چون در جامعه، مرد به
خاطر قدرت جسمانی و برتری جسمانی، میتواند به زن ظلم کند و برخلاف تمایل
زن رفتار نماید، روی عفت زن بیشتر تکیه و احتیاط شده است. شما امروز هم که
در دنیا نگاه کنید، میبینید یکی از مشکلات زنان در دنیای غرب، به خصوص در
کشور ایالات متحده امریکا، همین است که مردان با تکیه به زورمندی خودشان،
به عفت زن تعدی و تجاوز میکنند. آمار منتشر شده از سوی مقامات رسمی خود
آمریکا را من دیدم که یکی مربوط به دادگستری آمریکا و یکی هم مربوط به یک
مقام دیگری بود. آمارها واقعاً وحشتانگیز است؛ در هر شش ثانیه، یک تجاوز
به عنف در کشور آمریکا صورت میگیرد! ببینید چقدر مسئله عفت مهم است.6
پی نوشتها :
1. از سخنان رهبر
معظم انقلاب در یکی از خطبههای نماز جمعه، 17/5/65. 2. بیانات رهبر
معظم انقلاب در مصاحبه با مجله شاهد بانوان، 28/2/67. 3. بیانات رهبر
معظم انقلاب در دیدار گروهی از خواهران پزشک سراسر کشور، 26/10/68. 4.
بیانات رهبر معظم انقلاب در سمینار نقش زن در جامعه، 11/12/64. 5.
بیانات رهبر معظم انقلاب در کنگره بینالمللی زن و انقلاب، جهانی اسلام
17/11/66. 6. اجتماع خواهران در ورزشگاه آزادی به مناسبت جشن میلاد
کوثر، 30/7/76.
... و لباس التقوي ذلك خير ...، و پوشش حياء آن
بهتر ...
زن را نيمي از پيكر اجتماع دانسته اند و نقش او را
در رشد و تعالي انسان و جامعه انساني مهم تلقي كرده اند. زن افزون بر رسالت
و مسئوليت تربيت نسلي مومن، معتقد و متعهد رسالت حضور در صحنه هاي اجتماع
را نيز دارد. به ديگر سخن بيداري و هوشمندي زن در گرو قرار گرفتن در گردونه
هاي اجتماع و آگاه شدن از چگونگي مسائل آن است. فساد آفريني و دگرگون
ساختن موضع اجتماعي زن و تبديل نمودن او به عنصري هوس آفرين بزرگترين ظلمي
بوده كه به زن روا شده است. در اوج شكوفايي علم و صنعت، در جهان امروز،
الهامات دروني زن، لگد مال هوس هاي زودگذر و سود جويي هاي اقتصادي گرديد.
قانون الهي حجاب ناديده گرفته شده و به نام آزادي! فرهنگ و بي بند و باري
ترويج گرديد. غم انگيز ترين فاجعه آن است كه به تدريج خودآرايي ارزش شد! و
وسيله پيشرفت قلمداد گرديد و حجاب ارتجاع نام گرفت و علامت عقب ماندگي
معرفي شد. ريشه بيشتر انحرافات ديني و اخلاقي نسل جوان را بايد در لابه
لاي افكار و چنين عقايدي جستجو كرد. انحرافات عملي كه در مسئله حجاب به
وجود آمده است مبناي جنجال تبليغاتي عده اي عليه اسلام شده است. پرداختن
به مسئله حجاب و ضرورت الگوگيري از فرهنگ ناب فاطمي در عصر امروز، از عمده
ترين ضرورت هاي فكري و فرهنگي در حال حاضر است. زيرا حجاب و بدحجابي،
مهمترين نماد دينداري و پايبندي به ارزش هاي الهي در جامعه ديني ما به شمار
مي رود. «پوشش و لباس انساني پرچم وجود اوست. پرچمي كه او بر در خانه خودش
نصب كرده است و با آن اعلام مي دارد كه از كدام فرهنگ تبعيت مي كند.» دفاع
از فرهنگ فاطمي و تبيين آثار مثبت آن به عنوان مترقي ترين و متعالي ترين
طرح براي حضور اجتماعي زنان و به عنوان تنها نسخه شفابخش براي زن امروز از
رسالت هاي مهم فرهنگ فاطمي است كه با توجه به اهميت مسئله و تمركز دشمن بر
اين مهم، صاحبان فكر و انديشه و اربابان خود بايد بيش از گذشته اين فرهنگ
را به انسان امروز عرضه نمايند. فلسفه حجاب علت
اساسي پيدايش حجاب، حس و غريزه زن در حفظ و حراست خود در برابر مردان است.
نقطه ضعف مرد نيازي است كه خلقت در او نهاده و او را مظهر عشق و طلب و زن
را مظهر معشوق كرده است. حجاب در اسلام از اين منشا سرچشمه مي گيرد كه
محل انواع التذاذهاي زن و مرد از يكديگر بايد تنها محيط خانواده باشد و
اجتماع منحصرا بايد محل كار و فعاليت باشد. فلسفه حجاب از ديدگاه اسلام
را مي توان در چهار بخش خلاصه كرد: -1 آرامش رواني: غريزه جنسي كه يك ميل
اشباع نشدني است. اين ميل برخلاف ديگر اميال پس از سير شدن يا به صورت حرص
يا تنوع پرستي و يا عشق و غزل درمي آيد. براي حفظ آرامش رواني، گرچه برهنگي
از انحراف هاي مخصوص زنان است، وظيفه مشترك مرد و زن اين است كه حق خيره
شدن به هم را به قصد لذت جويي ندارند. -2 استحكام پيوند خانوادگي: فلسفه
پوشش و منع كاميابي جنسي از غير همسر مشروع اين است كه همسر قانوني شخص از
لحاظ رواني، عامل خوشبخت كردن اوست. -3 استواري اجتماع: كشاندن تمتعات
جنسي از محيط خانه به اجتماع نيروي كار اجتماع را تضعيف مي كند و البته
پوشاندن بدن به جز قرص صورت و كفين مانع فعاليت هاي اجتماعي زن نمي شود و
در واقع فرض اول فلج كردن كل اجتماع است. -4 ارزش و احترام زن: برتري عاطفي
قلبي تنها راه حفظ برتري زن بر مرد است. بر مبناي تعاليم اسلام هر اندازه
زن عفيف تر باشد بر احترامش در نزد مرد افزوده مي شود. ايرادهاي
وارد بر مسئله حجاب 1 - حجاب و آزادي: هيچ كس نبايد بدون دليل
زنداني گشته و آزادي اش سلب گردد- در جواب بايد گفت فرق است بين پوشيده
بودن بدن و در خانه زنداني شدن، حجاب وظيفه خاص زن در چگونگي معاشرت است و
تحميلي از سوي مرد بر او نيست و هدف آن كرامت بخشيدن به زن است. -2 ركود
فعاليت ها: چون هر استعداد طبيعي مبناي يك حق طبيعي است و چون اجتماع محل
شكوفايي استعدادها مي باشد پس حجاب زنان مانع رشد استعدادهايشان مي شود. در
جواب مي گوييم كه حجاب اسلامي هيچ گاه حكم به حبس زن در خانه را نمي دهد
تا جامعه را از وجود زن و شكوفايي استعدادهاي او محروم نمايد بلكه با تعيين
حدود و الزام زن به عمل به آن، ايشان را از چشم چراني و فساد اخلاق مردان
در امان نگه داشته است در حالي كه ترويج بي بند و باري نيروي تمام افراد
جامعه را فلج مي كند. -3 افزايش التهاب: فرويد و راسل معتقدند كه ايجاد
حريم بين زن و مردم موجب تحريك بيشتر غريزه جنسي مي شود. فلذا حتي المقدور
بايد غريزه جنسي را آزاد گذاشت تا عوارض ناشي از آن واقع نشود- در اين صورت
بعد از مدتي مردم از آن خسته شده و ديگر سراغ مسائل جنسي نمي روند- در
جواب مي گوييم برداشتن قيود در غريزه جنسي عشق واقعي را مي ميراند و بي بند
و باري را افزايش مي دهد. با توجه به اشباع ناپذير بودن غريزه جنسي فرض
فوق صحيح نمي باشد. زيرا شهوت از لحاظ جنسي محدود است ولي از لحاظ روحي بعد
از تمتع زياد به صورت يك عطش در مي آيد كه هوس ناميده مي شود. اين هوس پخش
كننده نيروها، سطحي و متمايل به تنوع و تفنن است. همانطور كه محروميت ها
باعث طغيان اين ميل مي شود، تسليم مطلق شدن در برابر آن نيز همين اثر را
دارد. در حقيقت براي آرامش اين ميل دو چيز لازم است 1 -ارضاي آن در حد
طبيعي و -2 جلوگيري از تحريك و تهييج آن- قاعده «الانسان حريص علي منع» در
اين باب در صورتي صحيح است كه انسان از چيزي منع و بعد به سوي آن تحريك
شود. پس با جلوگيري از تحريك مي توان جلوي اين حرص را هم سد كرد. عناصر حجاب -1 استيذان: اسلام رسم غلط بي اجازه وارد
شدن را به دو دليل نسخ كرد -1 امنيت ناموس -2 حفظ اسرار و دستور به استعلام
بوسيله گفتن الله اكبر و سبحان الله، در سوره نور آيه 27 مي خوانيم «يا
ايها الذين آمنوا لاتدخلوا بيوتا غير بيوتكم حق تستاذنوا و تسلموا علي
اهلها ذلكم خيرلكم لعلكم تذكرون» پس مي بايست قبل از ورود به هر مكان
مسكوني اجازه گرفت و حتي در تعاليم اسلامي آمده است اگر صاحب خانه به شما
اجازه ورود نداد، برگرديد و ناراحت هم نشويد. -2 غض بصر: غض به معناي
صرفنظر كردن و كم كردن و عبن و بصر به معناي چشم و ديدن هستند، پس غض بصر
يعني كم كردن نگاه و عدم خيره شدن - در اين باب در قرآن كريم آمده است: قل
للمومنين يغضوا من ابصارهم ... (نور- آيه 30) -3 سترعورت: در قرآن كريم
در دو جا حفظ مزوج به معناي ستر عورت و حفظ از نگاه كردن ديگران است-
يكسان بودن دو حكم غض بصر و حفظ فرج براي زن و مرد نشانگر تاكيد اسلام بر
سالم بودن جامعه است. كيفيت پوشش : واژه
حجاب به دو معني «پوشيدن» و «پرده و حجاب» مي باشد. واژه هايي كه در قرآن
كريم بدين منظور به كار رفته است عبارتند از: جلباب، خمار، جيب و واژه هاي
مرتبط با اين بحث زينت و تبرج است. در مورد واژه جلباب در قرآن مي
خوانيم «يا ايها النبي قل لازواجك و نباتك و نساء المومنين يونين عليهن من
جلابيبهن ذلك ادني ان يعرض فلايوذين» با جمع كردن نظرات مختلف مي توان به
اين نتيجه دست يافت كه مراد از جلباب پوششي است كه از روسري بزرگتر و از
چادر كوچكتر است و مطابق اين آيه زنان مومنين بايد آن را جمع و جور كنند نه
آنكه آن را آزاد بگذارند به طوري كه گاه و بي گاه كنار رود و بدن آشكار
گردد. در جايي ديگر در قرآن كريم مي خوانيم «وليضربن بخمر علي جيوبهن»
(نور30 ) جمع نظرات مفسرين تكيه بر اين دارد كه مراد از خمر همان روسري است
و در اين آيه شريفه دستور داده شده است به اينكه زنان بايستي روسري هاي
خويش را بر گريبان هاي خود بيندازند و نه آن را به صورتي بكار ببرند كه
گردن و قسمت هاي ديگر از سر و سينه آنها مشخص باشد. در سوره احزاب آيه
32 آمده است: «يا نساء النبي لستن كاحد من النساء ان اتقيتن ... و لاتبرجن
تبرج الجاهليه» در آيه فوق به زنان پيامبر توصيه مي شود كه ...« هرگز مانند
دوره جاهليت نخستين خودآرايي نكنيد...» تبيين دقيق واژه تبرج در بحث
حجاب سودمند است. مراد از تبرج در آيه مزبور اين است كه زن زيبايي هايش يا
زينت هايش را در مقابل نامحرم آشكار سازد. بحث از اينكه مراد از زيبايي
ها و زينت ها چيست، بحثي است كه همچنان نيز در مورد آن اختلاف است اما اگر
بخواهيم جمع بندي از اين مباحث ارائه كنيم بايد بگوييم كه زينت در مقابل
شين به معناي زشتي است و مفسرين خضاب، انگشتر و ... را كه در چهره و دو دست
تا مچ به كار مي رود را مصداق زينت دانسته اند. در نهايت اگر بخواهيم
مشخصات پوشش مناسب را از نگاه امروزي بيان كنيم مي توانيم آن را در هفت بخش
خلاصه كنيم. لباس هاي مورد استفاده بويژه براي زنان بايد داراي مشخصه هاي
زير باشد: -1 نازك نباشد -2 ساده باشد و زينت هاي پوشيده را نمايان نسازد3
-مهيج نباشد -4 لباس شهرت نباشد (انسان را انگشت نما نكند)-5 لباس جنس
مخالف نباشد- در اينجا متذكر مي شويم كه معصومين عليهم السلام همواره از
تشبيه شدن مرد به زن و زن به مرد در پوشيدن لباس نهي نموده اند زيرا زن
بايد هويت خويش را پاس بدارد. -6 لباس دشمنان اسلام نباشد. از امام صادق
عليهم السلام روايت شده است كه «خداوند به پيامبري از پيامبران خود وحي كرد
به قوم خود بگو لباس دشمنان مرا به تن نكنيد و ... و خود را به شكل و
قيافه دشمنان در نياوريد كه دشمن من خواهيد بود. فاطمه
زهرا (سلام الله علیها) مظهر عفاف فاطمه (سلام الله علیها)
نمونه عالي، عمل به فريضه الهي حجاب است، وقتي آيه معروف حجاب از طرف
خداوند تبارك و تعالي نازل شد، فاطمه (سلام الله علیها) در عمل به اين
فريضه پيشتاز بودند و تبديل به الگويي رباني براي جامعه بشريت شدند، تا حدي
كه مظهر عفاف و حجاب شدند و حجت را بر همه تمام كردند. ايشان ملاك و
صراط مستقيم زن مسلمان شدند و پوشيدگي، تبديل به نمود بارز مكتب ايشان شد و
با ارائه الگوي عملي، برنامه حضور زن در جامعه با حفظ حريم عفاف و پوشش،
را تبيين و ترسيم نمودند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) نشان دادند كه يك
زن مي تواند در عين برخورداري از پوشش و حجاب و با حفظ سرمايه و دارايي
فطري خود كه عفاف و حياست، در جامعه هم تاثيرگذار باشد و هم تحويل آفرين. آن
روز كه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و علي (علیه السلام) در آغاز زندگي
مشترك خود براي تقسيم كار نزد رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و
سلم) شتافته و از آن حضرت كسب تكليف نمودند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله
و سلم) فاطمه (سلام الله علیها) را مامور به انجام كارهاي داخل خانه كرد و
علي را نيز به امور خارج از منزل مامور ساخت و اين چنين موجب شادماني
فراوان بانوي دو عالم شدند. اصول رفتاري حاكم بر حضور
اجتماعي فاطمه (سلام الله علیها) 1 -رعايت كامل پوشش: ايشان در
عين رعايت كامل پوشش، از رسالت هاي اجتماعي خود غافل نبودند و هر وقت كه
ضرورت اقتضا مي كرد با حجاب كامل در عرصه فعاليت هاي اجتماعي وارد مي شدند.
دفاع حضرت زهرا (سلام الله علیها) از ولايت و حقوق به يغما رفته امير
مومنان (علیه السلام) موجب مي شود كه به مناظره علمي بپردازد ولي در عين
حال لحظه اي از پرده عفاف و حجاب بيرون نرفت و طبق نقل مورخان ايشان در
حالي وارد مناظره علمي مي شد كه مقنعه و روسري اش را بر سر محكم بسته بود و
در ميان زنان متدين در پشت پرده قرار گرفته بودند طوري كه مردان ايشان را
نمي ديدند. 2 - پرهيز از نامحرمان: ايشان در پاسخ به اين سوال پيامبر كه
چه روش و سيره اي براي زندگي بانوان بهتر است، فرمودند: «براي زنان بهتر
آن است كه نه مردان آنان را ببينند و نه آنان مردان را. البته لازم به
ذكر است كه در شرايط عادي، ملاقات زنان با مردان ممنوعيت شرعي و قانوني
ندارد و زنان مي توانند با رعايت ارزش هاي اسلامي و اخلاقي به عرصه هاي
اجتماعي وارد شوند. حكم بيان شده در روايت يك توصيه اخلاقي است نه يك حكم
قانوني ضرورت الگو پذيري زنان از نحوه حضور اجتماعي
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نياز به الگو، ريشه در فطرت انسان
دارد و بي توجهي به الگوهاي رباني و متعالي خسارت هاي جبران ناپذيري به
فرهنگ و ساختار ارزشي جامعه وارد مي كند كه شايد وجود بسياري از بحران هاي
بي شمار اخلاقي و ارزشي در قرن معاصر به اين مسئله باز مي گردد. به جرات مي
توان گفت كه علمي ترين و پيروزمندانه ترين وسيله براي تربيت، ارائه يك
نمونه عملي و سرمشق عيني است. امروزه ضرورت وجود الگو با اهميت تر و حساس
تر شده است زيرا وجود نسخه هاي پيچيده بشري و عدم توفيق آنها در درمان بشر،
بيش از گذشته فرد را دچار خلاو متحير و سرگردان نموده است. اين ضرورت
براي جامعه زنان كه نقشي مهم فرهنگ سازي را بر عهده دارند و صلاح و فساد
جامعه مربوط به اين قشر است اهميت بيشتري پيدا مي كند و به همين دليل است
كه نظام سلطه، براي تغيير فرهنگ زنان در سطح بسيار وسيع به ارائه الگوهاي
كاذب مي پردازد. بنابراين الگويي چون فاطمه زهرا(سلام الله علیها) براي
زنان افقهاي جديدي از سعادت را به روي جوامعه گشوده است. معرفي حضرت فاطمه
زهرا (سلام الله علیها) به جهانيان به عنوان يك الگوي برتر مي تواند بهترين
مرجع براي رفع سرگرداني ها و مشكلات پيش رو باشد و زن امروز مي تواند هر
پرسشي را كه در زمينه كيفيت زندگي خود دارد با مراجعه به افكار بلند ايشان و
منش زندگي او بدست آورد.
منابع
1 -قرآن كريم 2 - مسئله حجاب، مرتضي مطهري، انتشارات
صدرا، قم 3 - حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، فتحيه فتاحي زاده، انتشارات
دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1376 -4 حجاب در اديان الهي، علي
محمدي، آشناني، نشر ياقوت، قم، 1378 -5 وسائل الشيعه، ج 11 -6 بحار
الانوار، ج 23
... و لباس التقوي ذلك خير ...، و پوشش حياء آن
بهتر ...
زن را نيمي از پيكر اجتماع دانسته اند و نقش او را
در رشد و تعالي انسان و جامعه انساني مهم تلقي كرده اند. زن افزون بر رسالت
و مسئوليت تربيت نسلي مومن، معتقد و متعهد رسالت حضور در صحنه هاي اجتماع
را نيز دارد. به ديگر سخن بيداري و هوشمندي زن در گرو قرار گرفتن در گردونه
هاي اجتماع و آگاه شدن از چگونگي مسائل آن است. فساد آفريني و دگرگون
ساختن موضع اجتماعي زن و تبديل نمودن او به عنصري هوس آفرين بزرگترين ظلمي
بوده كه به زن روا شده است. در اوج شكوفايي علم و صنعت، در جهان امروز،
الهامات دروني زن، لگد مال هوس هاي زودگذر و سود جويي هاي اقتصادي گرديد.
قانون الهي حجاب ناديده گرفته شده و به نام آزادي! فرهنگ و بي بند و باري
ترويج گرديد. غم انگيز ترين فاجعه آن است كه به تدريج خودآرايي ارزش شد! و
وسيله پيشرفت قلمداد گرديد و حجاب ارتجاع نام گرفت و علامت عقب ماندگي
معرفي شد. ريشه بيشتر انحرافات ديني و اخلاقي نسل جوان را بايد در لابه
لاي افكار و چنين عقايدي جستجو كرد. انحرافات عملي كه در مسئله حجاب به
وجود آمده است مبناي جنجال تبليغاتي عده اي عليه اسلام شده است. پرداختن
به مسئله حجاب و ضرورت الگوگيري از فرهنگ ناب فاطمي در عصر امروز، از عمده
ترين ضرورت هاي فكري و فرهنگي در حال حاضر است. زيرا حجاب و بدحجابي،
مهمترين نماد دينداري و پايبندي به ارزش هاي الهي در جامعه ديني ما به شمار
مي رود. «پوشش و لباس انساني پرچم وجود اوست. پرچمي كه او بر در خانه خودش
نصب كرده است و با آن اعلام مي دارد كه از كدام فرهنگ تبعيت مي كند.» دفاع
از فرهنگ فاطمي و تبيين آثار مثبت آن به عنوان مترقي ترين و متعالي ترين
طرح براي حضور اجتماعي زنان و به عنوان تنها نسخه شفابخش براي زن امروز از
رسالت هاي مهم فرهنگ فاطمي است كه با توجه به اهميت مسئله و تمركز دشمن بر
اين مهم، صاحبان فكر و انديشه و اربابان خود بايد بيش از گذشته اين فرهنگ
را به انسان امروز عرضه نمايند. فلسفه حجاب علت
اساسي پيدايش حجاب، حس و غريزه زن در حفظ و حراست خود در برابر مردان است.
نقطه ضعف مرد نيازي است كه خلقت در او نهاده و او را مظهر عشق و طلب و زن
را مظهر معشوق كرده است. حجاب در اسلام از اين منشا سرچشمه مي گيرد كه
محل انواع التذاذهاي زن و مرد از يكديگر بايد تنها محيط خانواده باشد و
اجتماع منحصرا بايد محل كار و فعاليت باشد. فلسفه حجاب از ديدگاه اسلام
را مي توان در چهار بخش خلاصه كرد: -1 آرامش رواني: غريزه جنسي كه يك ميل
اشباع نشدني است. اين ميل برخلاف ديگر اميال پس از سير شدن يا به صورت حرص
يا تنوع پرستي و يا عشق و غزل درمي آيد. براي حفظ آرامش رواني، گرچه برهنگي
از انحراف هاي مخصوص زنان است، وظيفه مشترك مرد و زن اين است كه حق خيره
شدن به هم را به قصد لذت جويي ندارند. -2 استحكام پيوند خانوادگي: فلسفه
پوشش و منع كاميابي جنسي از غير همسر مشروع اين است كه همسر قانوني شخص از
لحاظ رواني، عامل خوشبخت كردن اوست. -3 استواري اجتماع: كشاندن تمتعات
جنسي از محيط خانه به اجتماع نيروي كار اجتماع را تضعيف مي كند و البته
پوشاندن بدن به جز قرص صورت و كفين مانع فعاليت هاي اجتماعي زن نمي شود و
در واقع فرض اول فلج كردن كل اجتماع است. -4 ارزش و احترام زن: برتري عاطفي
قلبي تنها راه حفظ برتري زن بر مرد است. بر مبناي تعاليم اسلام هر اندازه
زن عفيف تر باشد بر احترامش در نزد مرد افزوده مي شود. ايرادهاي
وارد بر مسئله حجاب 1 - حجاب و آزادي: هيچ كس نبايد بدون دليل
زنداني گشته و آزادي اش سلب گردد- در جواب بايد گفت فرق است بين پوشيده
بودن بدن و در خانه زنداني شدن، حجاب وظيفه خاص زن در چگونگي معاشرت است و
تحميلي از سوي مرد بر او نيست و هدف آن كرامت بخشيدن به زن است. -2 ركود
فعاليت ها: چون هر استعداد طبيعي مبناي يك حق طبيعي است و چون اجتماع محل
شكوفايي استعدادها مي باشد پس حجاب زنان مانع رشد استعدادهايشان مي شود. در
جواب مي گوييم كه حجاب اسلامي هيچ گاه حكم به حبس زن در خانه را نمي دهد
تا جامعه را از وجود زن و شكوفايي استعدادهاي او محروم نمايد بلكه با تعيين
حدود و الزام زن به عمل به آن، ايشان را از چشم چراني و فساد اخلاق مردان
در امان نگه داشته است در حالي كه ترويج بي بند و باري نيروي تمام افراد
جامعه را فلج مي كند. -3 افزايش التهاب: فرويد و راسل معتقدند كه ايجاد
حريم بين زن و مردم موجب تحريك بيشتر غريزه جنسي مي شود. فلذا حتي المقدور
بايد غريزه جنسي را آزاد گذاشت تا عوارض ناشي از آن واقع نشود- در اين صورت
بعد از مدتي مردم از آن خسته شده و ديگر سراغ مسائل جنسي نمي روند- در
جواب مي گوييم برداشتن قيود در غريزه جنسي عشق واقعي را مي ميراند و بي بند
و باري را افزايش مي دهد. با توجه به اشباع ناپذير بودن غريزه جنسي فرض
فوق صحيح نمي باشد. زيرا شهوت از لحاظ جنسي محدود است ولي از لحاظ روحي بعد
از تمتع زياد به صورت يك عطش در مي آيد كه هوس ناميده مي شود. اين هوس پخش
كننده نيروها، سطحي و متمايل به تنوع و تفنن است. همانطور كه محروميت ها
باعث طغيان اين ميل مي شود، تسليم مطلق شدن در برابر آن نيز همين اثر را
دارد. در حقيقت براي آرامش اين ميل دو چيز لازم است 1 -ارضاي آن در حد
طبيعي و -2 جلوگيري از تحريك و تهييج آن- قاعده «الانسان حريص علي منع» در
اين باب در صورتي صحيح است كه انسان از چيزي منع و بعد به سوي آن تحريك
شود. پس با جلوگيري از تحريك مي توان جلوي اين حرص را هم سد كرد. عناصر حجاب -1 استيذان: اسلام رسم غلط بي اجازه وارد
شدن را به دو دليل نسخ كرد -1 امنيت ناموس -2 حفظ اسرار و دستور به استعلام
بوسيله گفتن الله اكبر و سبحان الله، در سوره نور آيه 27 مي خوانيم «يا
ايها الذين آمنوا لاتدخلوا بيوتا غير بيوتكم حق تستاذنوا و تسلموا علي
اهلها ذلكم خيرلكم لعلكم تذكرون» پس مي بايست قبل از ورود به هر مكان
مسكوني اجازه گرفت و حتي در تعاليم اسلامي آمده است اگر صاحب خانه به شما
اجازه ورود نداد، برگرديد و ناراحت هم نشويد. -2 غض بصر: غض به معناي
صرفنظر كردن و كم كردن و عبن و بصر به معناي چشم و ديدن هستند، پس غض بصر
يعني كم كردن نگاه و عدم خيره شدن - در اين باب در قرآن كريم آمده است: قل
للمومنين يغضوا من ابصارهم ... (نور- آيه 30) -3 سترعورت: در قرآن كريم
در دو جا حفظ مزوج به معناي ستر عورت و حفظ از نگاه كردن ديگران است-
يكسان بودن دو حكم غض بصر و حفظ فرج براي زن و مرد نشانگر تاكيد اسلام بر
سالم بودن جامعه است. كيفيت پوشش : واژه
حجاب به دو معني «پوشيدن» و «پرده و حجاب» مي باشد. واژه هايي كه در قرآن
كريم بدين منظور به كار رفته است عبارتند از: جلباب، خمار، جيب و واژه هاي
مرتبط با اين بحث زينت و تبرج است. در مورد واژه جلباب در قرآن مي
خوانيم «يا ايها النبي قل لازواجك و نباتك و نساء المومنين يونين عليهن من
جلابيبهن ذلك ادني ان يعرض فلايوذين» با جمع كردن نظرات مختلف مي توان به
اين نتيجه دست يافت كه مراد از جلباب پوششي است كه از روسري بزرگتر و از
چادر كوچكتر است و مطابق اين آيه زنان مومنين بايد آن را جمع و جور كنند نه
آنكه آن را آزاد بگذارند به طوري كه گاه و بي گاه كنار رود و بدن آشكار
گردد. در جايي ديگر در قرآن كريم مي خوانيم «وليضربن بخمر علي جيوبهن»
(نور30 ) جمع نظرات مفسرين تكيه بر اين دارد كه مراد از خمر همان روسري است
و در اين آيه شريفه دستور داده شده است به اينكه زنان بايستي روسري هاي
خويش را بر گريبان هاي خود بيندازند و نه آن را به صورتي بكار ببرند كه
گردن و قسمت هاي ديگر از سر و سينه آنها مشخص باشد. در سوره احزاب آيه
32 آمده است: «يا نساء النبي لستن كاحد من النساء ان اتقيتن ... و لاتبرجن
تبرج الجاهليه» در آيه فوق به زنان پيامبر توصيه مي شود كه ...« هرگز مانند
دوره جاهليت نخستين خودآرايي نكنيد...» تبيين دقيق واژه تبرج در بحث
حجاب سودمند است. مراد از تبرج در آيه مزبور اين است كه زن زيبايي هايش يا
زينت هايش را در مقابل نامحرم آشكار سازد. بحث از اينكه مراد از زيبايي
ها و زينت ها چيست، بحثي است كه همچنان نيز در مورد آن اختلاف است اما اگر
بخواهيم جمع بندي از اين مباحث ارائه كنيم بايد بگوييم كه زينت در مقابل
شين به معناي زشتي است و مفسرين خضاب، انگشتر و ... را كه در چهره و دو دست
تا مچ به كار مي رود را مصداق زينت دانسته اند. در نهايت اگر بخواهيم
مشخصات پوشش مناسب را از نگاه امروزي بيان كنيم مي توانيم آن را در هفت بخش
خلاصه كنيم. لباس هاي مورد استفاده بويژه براي زنان بايد داراي مشخصه هاي
زير باشد: -1 نازك نباشد -2 ساده باشد و زينت هاي پوشيده را نمايان نسازد3
-مهيج نباشد -4 لباس شهرت نباشد (انسان را انگشت نما نكند)-5 لباس جنس
مخالف نباشد- در اينجا متذكر مي شويم كه معصومين عليهم السلام همواره از
تشبيه شدن مرد به زن و زن به مرد در پوشيدن لباس نهي نموده اند زيرا زن
بايد هويت خويش را پاس بدارد. -6 لباس دشمنان اسلام نباشد. از امام صادق
عليهم السلام روايت شده است كه «خداوند به پيامبري از پيامبران خود وحي كرد
به قوم خود بگو لباس دشمنان مرا به تن نكنيد و ... و خود را به شكل و
قيافه دشمنان در نياوريد كه دشمن من خواهيد بود. فاطمه
زهرا (سلام الله علیها) مظهر عفاف فاطمه (سلام الله علیها)
نمونه عالي، عمل به فريضه الهي حجاب است، وقتي آيه معروف حجاب از طرف
خداوند تبارك و تعالي نازل شد، فاطمه (سلام الله علیها) در عمل به اين
فريضه پيشتاز بودند و تبديل به الگويي رباني براي جامعه بشريت شدند، تا حدي
كه مظهر عفاف و حجاب شدند و حجت را بر همه تمام كردند. ايشان ملاك و
صراط مستقيم زن مسلمان شدند و پوشيدگي، تبديل به نمود بارز مكتب ايشان شد و
با ارائه الگوي عملي، برنامه حضور زن در جامعه با حفظ حريم عفاف و پوشش،
را تبيين و ترسيم نمودند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) نشان دادند كه يك
زن مي تواند در عين برخورداري از پوشش و حجاب و با حفظ سرمايه و دارايي
فطري خود كه عفاف و حياست، در جامعه هم تاثيرگذار باشد و هم تحويل آفرين. آن
روز كه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و علي (علیه السلام) در آغاز زندگي
مشترك خود براي تقسيم كار نزد رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و
سلم) شتافته و از آن حضرت كسب تكليف نمودند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله
و سلم) فاطمه (سلام الله علیها) را مامور به انجام كارهاي داخل خانه كرد و
علي را نيز به امور خارج از منزل مامور ساخت و اين چنين موجب شادماني
فراوان بانوي دو عالم شدند. اصول رفتاري حاكم بر حضور
اجتماعي فاطمه (سلام الله علیها) 1 -رعايت كامل پوشش: ايشان در
عين رعايت كامل پوشش، از رسالت هاي اجتماعي خود غافل نبودند و هر وقت كه
ضرورت اقتضا مي كرد با حجاب كامل در عرصه فعاليت هاي اجتماعي وارد مي شدند.
دفاع حضرت زهرا (سلام الله علیها) از ولايت و حقوق به يغما رفته امير
مومنان (علیه السلام) موجب مي شود كه به مناظره علمي بپردازد ولي در عين
حال لحظه اي از پرده عفاف و حجاب بيرون نرفت و طبق نقل مورخان ايشان در
حالي وارد مناظره علمي مي شد كه مقنعه و روسري اش را بر سر محكم بسته بود و
در ميان زنان متدين در پشت پرده قرار گرفته بودند طوري كه مردان ايشان را
نمي ديدند. 2 - پرهيز از نامحرمان: ايشان در پاسخ به اين سوال پيامبر كه
چه روش و سيره اي براي زندگي بانوان بهتر است، فرمودند: «براي زنان بهتر
آن است كه نه مردان آنان را ببينند و نه آنان مردان را. البته لازم به
ذكر است كه در شرايط عادي، ملاقات زنان با مردان ممنوعيت شرعي و قانوني
ندارد و زنان مي توانند با رعايت ارزش هاي اسلامي و اخلاقي به عرصه هاي
اجتماعي وارد شوند. حكم بيان شده در روايت يك توصيه اخلاقي است نه يك حكم
قانوني ضرورت الگو پذيري زنان از نحوه حضور اجتماعي
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نياز به الگو، ريشه در فطرت انسان
دارد و بي توجهي به الگوهاي رباني و متعالي خسارت هاي جبران ناپذيري به
فرهنگ و ساختار ارزشي جامعه وارد مي كند كه شايد وجود بسياري از بحران هاي
بي شمار اخلاقي و ارزشي در قرن معاصر به اين مسئله باز مي گردد. به جرات مي
توان گفت كه علمي ترين و پيروزمندانه ترين وسيله براي تربيت، ارائه يك
نمونه عملي و سرمشق عيني است. امروزه ضرورت وجود الگو با اهميت تر و حساس
تر شده است زيرا وجود نسخه هاي پيچيده بشري و عدم توفيق آنها در درمان بشر،
بيش از گذشته فرد را دچار خلاو متحير و سرگردان نموده است. اين ضرورت
براي جامعه زنان كه نقشي مهم فرهنگ سازي را بر عهده دارند و صلاح و فساد
جامعه مربوط به اين قشر است اهميت بيشتري پيدا مي كند و به همين دليل است
كه نظام سلطه، براي تغيير فرهنگ زنان در سطح بسيار وسيع به ارائه الگوهاي
كاذب مي پردازد. بنابراين الگويي چون فاطمه زهرا(سلام الله علیها) براي
زنان افقهاي جديدي از سعادت را به روي جوامعه گشوده است. معرفي حضرت فاطمه
زهرا (سلام الله علیها) به جهانيان به عنوان يك الگوي برتر مي تواند بهترين
مرجع براي رفع سرگرداني ها و مشكلات پيش رو باشد و زن امروز مي تواند هر
پرسشي را كه در زمينه كيفيت زندگي خود دارد با مراجعه به افكار بلند ايشان و
منش زندگي او بدست آورد.
منابع
1 -قرآن كريم 2 - مسئله حجاب، مرتضي مطهري، انتشارات
صدرا، قم 3 - حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، فتحيه فتاحي زاده، انتشارات
دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1376 -4 حجاب در اديان الهي، علي
محمدي، آشناني، نشر ياقوت، قم، 1378 -5 وسائل الشيعه، ج 11 -6 بحار
الانوار، ج 23
لباس دست کم پاسخگوی سه نیاز آدمی است; یکی این که
او را از سرما و گرما حفظ میکند، دیگر این که در جهتحفظ عفت و شرم، به
او کمک میکند و سوم این که به او آراستگی و وقار میبخشد . در هر جامعهای
نوع و کیفیت لباس زنان و مردان، علاه بر آن که تابع شرایط اقتصادی و
اجتماعی و اقلیمی آن جامعه است، تابع جهان بینی و ارزشهای حاکم بر فرهنگ
آن جامعه نیز میباشد . انسان بسته به این که برای جهان، چه معنایی قائل
باشد، خود را چگونه موجودی بداند، چه سرنوشتی برای خود تصور کند و سعادت
خود را در چه بداند، لباس پوشیدنش تفاوت میکند . همان طور که گفتیم
انسان به وسیله لباس به خود آراستگی و زیبایی میبخشد . خود آرایی و زینت
کردن، نه تنها آثار مثبت روحی و روانی در دیگران داشته و موجب آرامش روحی
میشود، بلکه اثرات روانی مثبتی نیز در خود فرد دارد . بنابراین، نه تنها
کیفیت لباس پوشیدن حاکی از شخصیت انسان است، بلکه در شکلگیری و تحول شخصیت
او نقش دارد . اینک بعضی از موارد ارتباط نوع پوشش و شخصیت آدمی را بر
میشماریم: 1 . پوشیدن لباس آراسته و پرهیز از هر نوع آشفتگی و
پریشانی، نشانهای از وجود نظام فکری و ذوق سلیم در انسان است . بنابراین
میتوان گفت که آشفتگی برونی، حکایت از آشفتگی درونی میکند; زیرا انسان
اگر دارای شخصیت طبیعی و سالم باشد، از آشفتگی و بهم ریختگی گریزان است و
نظم و ترتیب و تمیزی را بر ژولیدگی و پریشانی ترجیح میدهد . 2 . پرهیز
از خودآرایی و پذیرفتن آشفتگی و ژولیدگی در لباس، به جهت تعارضی که با
خواستههای فطری انسان دارد، اثرات بدی در زمینه روانی بر انسان میگذارد;
بطوری که به تدریجسبب بروز افسردگی روحی و انهدام ذوق سلیم در انسان شده،
منجر به بیاعتدالی روانی میشود تا آن جا که علائق انسان را به زندگی و
مواهب موجود در آن، از حد اعتدال کاهش میدهد و او را به شخصی منزوی و
گوشهگیر تبدیل میکند . 3 . آراستگی ظاهری اگر با خود آرایی درونی
همراه شود، تنها رمز موفقیت انسان در جلب محبت و راه یافتن در دلهاست; به
طوری که بدون برخورداری از چنان شرایط ظاهری و باطنی، انتظار محبوبیت پیدا
کردن، انتظاری بیجا خواهد بود .
در این جا بعضی از
ویژگیهای لباس را که با شخصیت انسان مرتبط است، از زبان روایات اسلامی
یادآور میشویم:
1 . لباس زیبا، باعث تقرب به خداست . امام صادق (ع)
میفرماید: خود را به وسیله لباس زیبا کنید; زیرا خدا زیباست و زیبایی را
دوست دارد . (1) بنابراین وقتی انسان احساس کند خدا او را دوست دارد، تاثیر
مثبتی برشخصیت او میگذارد . 2 . امام علی (ع) میفرماید: لباس تمیز،
غم و ناراحتی را برطرف میکند و برای نماز، یک نوع پاکیزگی است . (2) بنابراین
یکی از عوامل نشاط و شادابی روانی، پوشیدن لباس تمیز است . 3 . لباس
تمیز، باعث ذلت و خواری دشمنان میشود و انسان را در مقابل آنان سربلند
میکند . امام صادق (ع) میفرماید: لباس پاکیزه، دشمن را ذلیل مینماید .
(3) 4 . لباس مناسب، انسان را در میان مردم عزیز میکند . امام علی (ع)
میفرماید: براستی نیکوترین لباس، آن لباسی است که تو را با مردم همسان
سازد و موجب آرایش تو در میان آنان شود و زبانهای آنان را از بدگویی تو
باز دارد . (4) 5 . لباس انسان، باید معرف جنس او نیز باشد; بنابراین
لباس مردان باید با لباس زنان تفاوت داشته باشد و هر کدام لباس مخصوص خود
را بپوشند . پیامبر خدا (ص) مردانی را که لباس زنان و زنانی را که لباس
مردان میپوشند، از رحمتخدا دور دانست . (5) 6 . لباس نباید غیر
متعارف و به اصطلاح لباس شهرت باشد . گاهی انسان بر اساس خود خواهی و تکبر،
لباسی را انتخاب میکند که نظیرش در هیچ کس نبوده باشد . امام صادق (ع)
میفرماید: برای انسان از نشانههای خفت و خواری همین بس که لباسی بپوشد که
به آن مشهور شود . (6) بنابراین لباس شهرت، نشانه شخصیتخود خواه و متکبر
است . از سیره و زندگی پیامبر اکرم (ص) و سایر پیشوایان دینی استفاده
میشود که آنها با مسئله تجمل پرستی در لباس سخت مخالف بودند و از آن چه
نشانه خودخواهی و تکبر داشت، برحذر میداشتند . درباره هیئت نمایندگی
نجران، چنین آمده است: در پاسخ به دعوت پیامبر اکرم (ص) در سال دهم هجری،
هیئتی از مسیحیان نجران وارد مدینه شدند تا با پیامبر مذاکره کنند . این
هیئت در حالی که لباسهای تجملی ابریشمی بر تن و انگشترهای طلا بر دست و
صلیبها بر گردن داشتند، وارد مسجد شدند; ولی وضع زننده و نامناسب و حاکی
از تکبر و خودخواهی آنان، پیامبر (ص) را ناراحت نمود و در نتیجه آنان را به
حضور نپذیرفت; اما علت ناراحتی پیامبر (ص) را ندانستند . از علی (ع) در
اینباره چاره خواستند و علتبه حضور نپذیرفتن هیئت توسط پیامبر اکرم (ص) و
ناراحتی آن بزرگوار را جویا شدند . علی (ع) فرمود: من چنین فکر میکنم که
آنها باید این لباسهای تجملاتی و انگشترهای گران قیمت را از تن بیرون کنند
و بعد خدمت پیامبر (ص) برسند . آنها چنین کردند و پیامبر اکرم (ص)، آنها
را به حضور پذیرفت و مورد احترام و تکریم قرار داد . 7 . پرهیز از لباس
فرهنگهای بیگانه; کسی که فرهنگ اسلامی و ملی خود را رها کند و به رنگ و
لباس بیگانگان (که مظهر آن دنیای غرب است) در آید، نشانه نداشتن استقلال و
نشانه وابستگی به آنان است . چنین فردی، دچار احساس خود کمبینی شده است و
شخصیتی ذلیل دارد . امام علی (ع) میفرماید: همواره حال این امت نیکو خواهد
بود تا زمانی که لباس بیگانگان را نپوشند و غذاهای آنان را نخورند و آن
زمان که چنین کنند، خداوند آنها را ذلیل خواهد کرد . (7) 8 . استفاده
از رنگهای شاد در لباس، اثرات غیر مستقیمی در افزایش حرکت و فعالیت و
پیشرفت کار افراد دارد و در سلامت روانی و شخصیتی افراد مؤثر خواهد بود .
پیامبر خدا (ص) میفرماید: لباس سفید رنگ بپوشید که سبب آرامش و پاکیزگی
شماست . (8) بنابراین انسانی که از رنگهای روشن و شاد در لباس استفاده
میکند، از آرامش روانی بیشتری برخوردار است . امام زینالعابدین (ع)
میفرماید: زمانی که امام حسن (ع) متولد شدند، او را در جامه زردی پیچیدند و
به خدمت رسول اکرم (ص) آوردند تا نامی را برای وی انتخاب کند . آن حضرت
فرمود: مگر من شما را نهی نکردم که نوزاد را در جامه زرد نپیچید! بعد آنان
جامه زرد نوزاد را بیرون آوردند و او را در جامه سفیدی پیچیدند و به حضور
پیامبر اکرم (ص) آوردند تا مراسم نامگذاری صورت گیرد . (9) از آن چه
گذشت، معلوم میشود که کیفیت و چگونگی لباس هم از نظر رنگ و هم از نظر مدل و
هم از نظر آراستگی و تمیزی، نشانه نوع شخصیت انسان است و چه بسا افرادی که
با پوشیدن نوع خاصی از لباسها، دچار مسخ شخصیتی میشوند و به کلی رفتار و
اعمالشان تغییر پیدا میکند .