• English / العربیة / French  



  • ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    تجلي حيا

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    حجب و حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    صيانتِ عفاف

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    تعداد صفحات :87      20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   >  

     

     


     

     


     

     


     

     

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    راهکارهای توسعه حجاب

    راهکارهای توسعه حجاب

    در فرهنگ اسلام، محور اصلاحات، فرهنگ سازی است. لذا با فعاليت‏های آموزشی، فرهنگی و تبليغی می‏توان فضای اجتماعی جامعه را به سمتی هدايت کرد که افراد به صورت طبيعی و خودجوش به رعايت عفاف و حجاب رغبت نمايند.بدين ترتيب، اقدامات بازدارنده بايد در حد ضرورت، نقش تکميلی خود را ايفا نمايد. در برخورد با پديده بدحجابی بايد مشکل فرهنگی و سياسی آن را از هم تمايز ساخته و متناسب با خاستگاه‏های آن به برخوردی سنجيده و برنامه‏ريزی شده پرداخت. نکته اساسی اين که وقتی اکثريت جامعه گرفتار يک ناهنجاری است مقابله با اکثريت نتيجه بخش نخواهد بود، مگر اين که با موارد مستهجن که عموم مردم آن را زشت می‏شمارند، برخورد شود و در دراز مدت با بستر سازی فرهنگی، اين ناهنجاری گسترده را به سطح محدودی تقليل داد، در اين صورت دايره اقدامات متوجه افرادی است که در اقليت قرار گرفته‏اند.
    اما راهکارهای بنيادين که در توسعه حجاب می‏توانند نقش جدی ايفا نمايند، بدين قرار است:
    1. احيای فرهنگ اسلامی و اصلاح باورهای عمومی
    پياده کردن آموزه‏های دينی و عينی نمودن دستورالعمل‏های شريعت، وظيفه آحاد جامعه است. اما در اين ميان سازمان‏های فرهنگی حکومت دينی، وظيفه‏ای مضاعف به دوش می‏کشند و بايد خط مشی کلی جامعه را بر اجتناب از رذايل اخلاقی، ترغيب جوانان به ازدواج و رواج ساده‏زيستی بنا نهند. وقتی فرهنگ سازان جامعه خود گرفتار اسراف و تبذير شوند، از اخلاق و معنويت فاصله بگيرند، نسبت به مفاسد اخلاقی و ابتذال در پوشش بی‏تفاوت شوند، پيامدهای ذيل نتايج طبيعی چنين گرايشی است:
    الف) بی توجهی نسبت به کار آمدی دين در عرصه‏های مختلف اجتماعی، جوان را به سمت بی هويتی و پرداختن به ضد ارزش‏ها سوق می‏دهد. وقتی پويايی دين در عرصه حيات بشری کم رنگ شود، بدينی است دختران و پسران، ابزار وجود و اثبات شخصيت خويش را در مظاهر غير دينی مانند خود آرايی و مدگرايی جست و جو نمايند.
    ب) عدم اهتمام به تقويت باورهای دينی و ارزش‏های اخلاقی سبب می‏شود نسل جوان نسبت به ارزش‏ها بيگانه گشته و نسبت به اعتقادات دينی خود احساس حقارت نمايد و بن‏بست فکری در اين باب، خودباختگی به فرهنگ غرب را در پی‏دارد.
    احيای ارزش‏های اصيل اسلامی و فراخوانی زن مسلمان به تعقل و دريافتن ارزش‏ها و آفريدن روح تعبد و تعهد نسبت به اين‏ها نقش مهمی در اين زمينه خواهد داشت.زن مؤمن بايد به آنچه اسلام به عنوان ارزش بدان می‏نگرد باور داشته باشد و بداند که شخصيت و عظمت او در گرو روح بلند، انديشه والا و جان پيراسته از آلودگی است که او را به روشی انسانی و مشی اسلامی فرا می‏خواند و بداند تن آرايه بسته و ظاهر فريبنده هرگز نمايانگر شخصيت او نيست.
    کلام بيدارگر حضرت مسيح که فرمود :
    به حق برای شما می‏گويم: تن چه سودی دهد در صورتی که ظاهرش درست باشد و درونش تباه. بدن‏های شما چه سودتان دهد که خوشتان دارد و دلهايتان تباه باشد و بهره‏ای نبريد آن گاه که پوست خود را آراسته و پاک نگاه داريد و دل‏های شما چرکين باشد. در زن بايد باور استوار، ايمان عميق ايجاد شود. زنی که دل به حق داده و انديشه به خدا سپرده و فرجام زندگی دنيوی‏اش را پذيرفته چطور حاضر می‏شود خودآرايی و خود نمايی کند و خود را در معرض نگاه‏های آلوده قرار دهد و زمينه‏های تلذذ ديگران و مآلاً فساد آفرينی را به وجود آورد؟!
    کلام بلند حضرت علی(ع) که می‏فرمايد :
    «المرء بايمانه؛ آدمی در گرو باورهای خويش است.» نشان‏گر آن است که باورهای درست و ايمان‏های راسخ، عالی‏ترين نقش را در کيفيت زندگانیِ انسان ايفا می‏کنند.
    2. اصلاح نگرش‏های فرهنگی در سياست‏گزاران و برنامه‏ريزان
    تحليل صحيح، برنامه‏ريزی و سياست گذاری درست آن گاه ميسر می‏شود که از جزئی نگری و بريده نمودنِ پيکره شريعت پرهيز شود و اجزاء و عناصر مجموعه دين در ارتباط با يکديگر لحاظ شوند. اما واقعيت اين است که گاهی برنامه‏ريزان به جای آسيب‏شناسی و پرداختن به معضلات اساسی جامعه، به انجام عمليات قطعی پرداخته و به اتخاذ برنامه‏های موقتی رو می‏آورند. اين شيوه، آسيب‏های جدی بر جامعه تحليل می‏کند. آگاهی مجريان و توجه آنان به معضلات اخلاقی جامعه، اختصاص اعتبار مناسب و نيروی انسانی کارآمد و سوق دادن جامعه به سمت اصلاحات می‏تواند گام مؤثری در رفع مشکلات فرهنگی جامعه باشد.
    البته از ضعف فرهنگی جامعه بانوان نيز نبايد غفلت نمود، يکی از معضلات فکری و فرهنگی جوامع، عدم شناخت و آگاهی زنان نسبت به هويت واقعی خود و تمايزات و تفاوت‏های روحی و جسمی خود با مردان است و تا هنگامی که اين آگاهی حاصل نشود نمی‏توانند ارزش خود را بشناسند.
    بنابراين، طبيعی است که در جهت احکام و قوانين مربوط به خود، جديت و اهتمام لازم را نخواهند داشت. و جامعه نيز در انجام تکاليف خود نسبت به زنان کوتاهی خواهد کرد و اين همه منجر به محروميت فرهنگی و دورماندن زنان از حقوق مسلم‏شان خواهد شد.بديهی است برنامه‏های آموزشی و تشويق بانوان به فراگيری و اهتمام نسبت به مسائل مربوط به خويش، تا حدودی می‏تواند در رفع اين معضل مفيد و مؤثر باشد.
    3. هماهنگی کليه نهادهای ذی‏ربط
    در توسعه فرهنگ حجاب، بايستی ميان نهادهای دولتی و غيردولتی و نيز ميان فعاليت‏های فرهنگی، ارشادی و اجرايی هماهنگی و هم سويی وجود داشته باشد. برنامه‏ها و اقدامات به عمل آمده به صورت پی‏گير تحت نظارت و اشراف نهادهای ذی‏ربط قرار گيرد.جهت تحقق اين مهم بايد تمامی متوليان و دست اندرکاران از آگاهی لازم و حساسيت کافی نسبت به اين موضوع برخوردار باشند تا زمينه گسترش عفاف و حجاب فراهم شود.
    4. اصلاح عملکرد رسانه‏ها
    بی‏ترديد رسانه‏های تصويری در تغيير هنجارها و ارزش‏ها نقش مؤثری دارند به‏ويژه برنامه‏هايی که با مخاطب ارتباط بيش‏تری برقرار نمايند.گاهی برنامه‏های تبليغی و فرهنگی، زمينه تحقير زنان و تضعيف موقعيت آنان را فراهم نموده است. از اين رو، مناسب است با اجتناب از عرضه برنامه‏هايی که زنان را به سوی جلوه‏گری سوق می‏دهد هم چنين با پرهيز از نمايش زنان در فيلم‏ها و سريال‏ها و... به عنوان انسان‏هايی کم بهره از معرفت، احساسی و فاقد هويت، بر جايگاه و هويت واقعی آنان تأکيد نموده و زمينه‏های تعالی آن‏ها را فراهم سازند.
    رعايت وقار و متانت و حفظ پوشش که ضامن مصونيت اخلاقی و روانی زن به هنگام حضور در عرصه‏های مختلف اجتماعی است، بعضاً در ميان هنرپيشگان مورد بی مهری قرار گرفته و حجاب سنتی و اصيل تحقير شده است. ريشه چنين نگرش را بايد در عدم آگاهی و يا ضعف اعتقادی برخی دست اندرکاران رسانه‏ای دانست.به نظر می‏رسد نهادهای فرهنگی بايد بيش از پيش به تربيت هنرمندان و هنرپيشگان متعهد به مبانی اعتقادی بپردازند تا حفظ ارزش‏های دينی نه به عنوان تحميل قانونی، بلکه به عنوان باورهای قلبی و تمايلاتی خود جوش متجلی شود.
    زن به عنوان موجودی خلاق، برخوردار از ظرافت‏های شخصيتی و دارنده بسياری از کمالات و استعدادها در رسانه بايد خصوصيات مثبت او به عنوان يک مادر، همسر و کسی که نقش‏های برجسته را عهده‏دار است، معرفی شود و از شخصيت‏پردازی‏های ناصحيح که زن را ظلم‏پذير و ضعيف و يا در نقشی تصنعی و دور از واقعيت نمايش می‏دهد، پرهيز کند.زن به لحاظ ساختار تکوينی از ويژگی‏هايی برخوردار است؛ از شاخص‏ترين اين خصوصيت‏ها، کمال جويی معنوی زن است. از آن جا که زن از احساس و تخيل بهره‏مند است؛ می‏تواند در مسير کمالات معنوی بهتر و سريع‏تر گام بردارد؛ احساس و تخيلی که محور هنر و تربيت هنرمند است؛ اگر به اين ساحت که جزو جوهره و ماهيت زنان است توجه کافی شود ديگر زن در عرصه هنر با نقش‏های منفیِ پرخاش‏گری، ساده لوحی و... ظاهر نمی‏شود.
    نمايش روش و منش زنان پاکدلی که در عرفان عملی طی طريق کرده و به مراتبی از قرب دست يافته‏اند و پرداختن به زمينه‏ها و بسترهايی که آنان را به اين جهت سوق داده می‏تواند برای ديگران نيز سازنده و مؤثر باشد.اين حقيقت را بايد از طريق برنامه‏های رسانه به ويژه به جامعه زنان تفهيم کرد که هر چه آدمی به لذايذ بيرونی و عرصه برونی وجود خويشتن بپردازد، از عرصه درون و خويشتن‏نگری باز خواهد ماند.لازمه تکامل و حرکت سازنده، تعمق و انديشه درونی و انصراف از تکثر بيرونی است و اين همه زمانی ميسر می‏شود که زن، در کنار زندگی متعارف و روزمره خود بخشی از برنامه زندگی‏اش را به مطالعه، اختصاص دهد.
    رسانه در اين جهت می‏تواند ارائه طريق نمايد، ترتيب و تنظيم برنامه‏های آموزشی (با تأکيد بر آموزه‏های دينی) آن هم در اوقاتی که نوعاً خانم‏ها امکان بهره برداری از آن را دارند و ساعاتی که از اشتغالات بيرون و احياناً داخل منزل فارغ شده، از بهترين زمان ارائه برنامه است.
    5. اصلاح نظام الگوسازی
    انسان فطرتاً الگو گزين و الگوپذير است. پيوسته در اين انديشه است ارزش‏هايی را که باور دارد در چهره ای مجسم بنگرد و خود را همانند آن الگو بسازد مسأله الگو در اخلاق اسلامی و روان‏شناسی نيز جايگاه مهمی دارد. از اين رو، قرآن کريم در شرايطی که زن هيچ گونه ارزش انسانی و اجتماعی نداشت زنانی شايسته چون آسيه همسر فرعون و حضرت مريم(س) را معرفی و از آنان تجليل نموده است.حضرت زهرا(س) را کوثر دانسته، به عنوان الگو و اسوه معرفی کرده و بدين ترتيب، لياقت و شايستگی زن را در رسيدن به کمالات معنوی به اثبات رسانيده است.و الگو بودن زنان صالح و وارسته را برای همگان اعم از زن و مرد تبيين نموده است. با توجه به اين که الگوها در ساختار روحی و رفتاری انسان نقش مؤثری دارند، يکی از تأسف‏های جدی عصر حاضر اين است که زن مسلمان آن چنان که شايسته و بايسته است با چهره‏های بلند تاريخ اسلام آشنا نيست. زندگانی حضرت زهرا(س) و فرزند برومندش، پيام آور عاشورا، حضرت زينب(س) و ديگر چهره‏های والای تاريخ گذشته و معاصر بايد برای زن مؤمن نشان داده شود تا بنگرد چه سان با حفظ هويت و شخصيت و وقار و متانت می‏تواند در جامعه حضور پيدا کرده و ايفای نقش نمايد.
    توصيه امام صادق(ع) تأمل برانگيز و قابل توجه است:
    به زنان دوستی آل علی(ع) را الهام کنيد.
    زن اگر حب علی7 را فرا گرفت و او را راهبر شناخت و خاندان او را الگو پذيرفت و بر راهی رفت که اهل بيت: رفته‏اند و آنان را سرمشق گرفت، رويين تن می‏شود و حضورش در جامعه دلهره آفرين نخواهد بود.
    6. به کارگيری روش‏های صحيح برای گسترش حجاب
    سليقه‏ای عمل کردن و تأکيد و تکيه بر آداب و عادات غير اصيل، نقش مهمی در جهت بدبين کردن مردم نسبت به حجاب ايفا نموده است.تصويری که از زن در جوامع اسلامی عرضه می‏شود و نحوه نگرش و برخورد زن، همه گويای اين مطلب است که التقاط و انحرافی صورت گرفته است. به اين معنا که برخی از احکام دينی با آداب و سنت ناصواب که بعضی ريشه در جاهليت نخستين دارد، در آميخته است و مسلمانان بايد به عنوان مالکان برترين ميراث دينی فهم دينی را از رسوبات فرهنگی‏های جاهلی و سنت‏های غلط بپيرايند.
    مصلحان واقعی جوامع يعنی انبيا نسبت به عرف زمان خودشان دست به اصلاحات زدند و ديدگاه‏هایِ ناصواب را تغيير دادند. پيامبر گرامی اسلام(ع) با عرف مقابله نمود و هويت از دست رفته زن را به جامعه باز گردانيد. دستورات الهی را در همسانی زن و مرد به مردم ابلاغ نمود. بدين ترتيب يکی از واقعيت‏های تلخ جوامع اسلامی، ديدگاه‏های افراطی و گرايش‏های نادرستی است که به عنوان مذهب و عرف اسلامی درباره مسائل زنان رواج داشته است، تبيين ناهنجاری‏ها و اثرات سوئی که بر اين نگرش مترتب است، به سادگی امکان‏پذير نمی‏باشد چرا که بسياری از مصاديق اين مسأله به عنوان ارزش تلقی می‏شود. البته اين مهم از منظر انديشمندان مخفی نمانده و نسبت به آن هشدار داده‏اند. يکی از نويسندگان از انحرافی که درجوامع اسلامی رخ نموده، داد سخن می‏زند:
    مسلمانان در برخورد با زنان از مسير تعاليم شريعت اسلام منحرف گذشته و روايات مدسوس و مجعول در بين آنان گسترش يافته، از اين رو زن مسلمان در ورطه جهل و غفلت از دين و دنيا سقوط کرده است. آموزش زنان گناه عظيم شمرده می‏شود، رفتن به مسجد ممنوع و اطلاع او نسبت به اوضاع و احوال فرهنگی ـ اجتماعی و سياسی امری بعيد تلقی می‏شود.اين درحالی است که زن دائما گرفتار نگرش افراطی و تفريطی بوده و رفتار عادلانه را کمتر تجربه کرده است. بر اين اساس توصيه به رعايت حجاب در محيط‏های زنانه، تأکيد بر گونه خاصی از حجاب بدون توجه به شرايط آب و هوايی و منطقه جغرافيايی و بافت فرهنگی را می‏توان نمودهای نگرش افراطی دانست.
    به طور کلی، طی کردن مسير اعتدال و پرهيز از افراط و تفريط می‏تواند فضای رغبت و ميل به رعايت حجاب را فراهم کند. اما به طور مشخص اقدامات ذيل تا حدودی مؤثر و مفيد است.
    1. معماری و شهرسازی متناسب با فرهنگ حجاب صورت پذيرد از جمله معماری مراکز آموزشی دخترانه به گونه‏ای باشد که تا حدودی آزادی عمل را برای آنان فراهم نمايد تا آنان مجبور نباشند ساعات متمادی پوشش کامل را رعايت کنند.
    2. برنامه‏ريزی در جهت توسعه فرهنگ حجاب بايد چنان باشد که شرايط و مقتضيات فرهنگی، روحی و سنی افراد لحاظ شود و نيز به نوع کار و خصوصيات اقليمی و منطقه‏ای ـ با رعايت اصل حکم حجاب ـ توجه شود. بدين ترتيب نبايد بر رنگ خاص يا شکل خاص پافشاری نمود.
    3. بايد تدابيری انديشيد تا چادر و لباس‏هايی که به عنوان حجاب استفاده می‏شود با قيمت مناسب و سهل الوصول در اختيار همگان قرار گيرد.
    4. توجه به حس تنوع‏طلبی و مدگرايی جوانان و متناسب با فرهنگ دينی و آداب محلی و منطقه‏ای آنان، الگوهای پوششی ارائه شود.
    7. توجه به هدايت زمينه‏های طبيعی ميل به خودنمايی
    شايد بتوان گفت که خودآرايی و تزيّن در زن، امری طبيعی است. در فرهنگ اسلام، تمايلات و غرايز انسانی به هيچ وجه منفی تلقی نمی‏شود و سعی بر آن است که با شيوه صحيح نگرش به تمايلات و ارضا مشروع آن، انسان را در جهت تکامل سرعت بخشد. در اين راستا، به زن توصيه می‏کند غريزه خودآرايی را جهت دهد و آن را به محارم به ويژه همسر خويش اختصاص دهد.هدايت و جهت‏دهی اين غريزه آن قدر مهم است که اگر در موقع مناسب خود انجام نگيرد، جامعه را گرفتار کج‏روی و ابتذال خواهد کرد. جلوه‏گری زن و صرف انرژی و توان او در جهت جلب رضايت و توجه مردان يکی از نمودهای اين ابتذال است، که نهايتاً زبونی و حقارت قشر زن را در پی دارد چرا که محيط اشتغال را به محيطی همراه با تبرج تبديل می‏کند و بخشی از نياز مرد را در محيط اجتماعی اشباع می‏نمايد و بازيچه مردان هوس‏باز می‏شود.
    8. تقويت مرزهای زنانگی و مردانگی
    تفاوت‏های تکوينی زن و مرد، مطلبی انکارناپذير است و خداوند حکيم با احاطه بر اين تفاوت‏ها برای هر يک از دو صنف، وظايف و مسئوليت‏هايی مقرر فرموده تا نظام هستی به نحو احسن اداره شود. از اين رو در آيه 32 سوره نساء تفاوت‏های موجود بين زن و مرد را مطابق حق و عدالت می‏داند. پس آرزوی تغيير آن‏ها يک نوع مخالفت با مشيت پروردگار تلقی می‏شود:
    (ولا تتمنّوا ما فضّل الله بعضکم علی بعض...)
    بر اين اساس، قرآن کريم بر تفاوت‏هايی که در سايه خلقت انسان به طور طبيعی در اصناف بشر قرار داده شده، صحه می‏گذارد. اما اختلافاتی که به دست بشر به خاطر روابط ظالمانه بشری به وجود آمده، به هيچ وجه مورد قبول اسلام نيست.بدين ترتيب، پذيرش مرزها و تفاوت‏های جنسيتی ميان زن و مرد که ريشه در نظام خلقت آن دو دارد، امری کاملاً منطقی و عقلانی است. اما تبعيض‏ها، بی عدالتی‏ها و بی توجهی به خواسته‏ها و آزادی‏های مشروع زنان که ناشی از برداشت‏های ناصحيح از اسلام می‏باشد و ريشه در انديشه‏های خرافی و مردسالارانه دارد امر را بر بسياری از مردم مشتبه ساخته و عموماً اين نحوه نگرش و برخورد را در مبانی و معارف دينی و اعتقادی جست و جو می‏کنند. اين همه، مسئوليت دست اندرکاران فرهنگ و هنر را سنگين‏تر کرده که در جهت تصحيح و پالايش افکار عمومی جامعه تلاش کنند و مرز ميان تعصبات و ارزش‏های دينی را بازشناسی و تفکيک نمايند.
    اقدامات عملی که می‏تواند در زدايش اين نوع نگرش کارساز باشد، بسيار متنوع و متعدد است به عنوان مثال: در عرصه ورزش جهت حضور فعال و سالم بانوان بايد سرمايه‏گذاری شود مسلماً فراهم نمودن زمينه فعاليت بانوان در اين زمينه از نظر اقتصادی سرمايه‏گذاری مضاعفی را می‏طلبد.
    به ويژه در جامع اسلامی که بايستی تقويت فرهنگ دينی و حفظ موازين اسلامی مدنظر مسئولين مربوطه باشد.در عرصه دانش و پژوهش هم بايد اقدامات جدی صورت بگيرد. قشر پژوهشگر و فرهيخته بانوان شاهد تبعيض‏ها و نابرابری‏هايی در ارائه خدمات مراکز علمی ـ پژوهشی و کتابخانه‏ها هستند. وجود اين محدوديت‏ها که نوعاً توجيه منطقی و يا شرعی ندارد جامعه فرهنگی زنان را به عقب‏نشينی از صحنه پژوهش و تحقيق سوق می‏دهد، در حالی که اگر دست اندرکاران و مسئولان مراکز علمی و فرهنگی نگرشی مثبت به حضور زنان در اين عرصه داشته باشند، با چنين مشکلی روبرو نخواهيم بود.
    چکيده
    راهکارهای توسعه حجاب
    در فرهنگ اسلام، محور اصلاحات فرهنگ سازی است. لذا با فعاليت‏های آموزشی، فرهنگی و تبليغی می‏توان فضای اجتماعی جامعه را به سمتی هدايت کرد که افراد به صورت طبيعی و خودجوش به رعايت عفاف و حجاب رغبت نمايند.
    راهکارهای بنيادينی که می‏توانند در توسعه حجاب نقش جدی ايفا نمايند بدين قرار است:
    1. احيای فرهنگ اسلامی
    پياده کردن آموزه‏های دينی و عينی نمودن دستور العمل‏های شريعت، وظيفه آحاد جامعه است. اما در اين ميان سازمان فرهنگی حکومت دينی، وظيفه‏ای مضاعف به دوش می‏کشند و بايد خط مشی کلی جامعه را بر اجتناب از رذايل اخلاقی، ترغيب جوانان به ازدواج بنا نهند.عدم اهتمام به تقويت باورهای دينی و ارزش‏های اخلاقی سبب می‏شود نسل جوان نسبت به ارزش‏ها بيگانه گشته و نسبت به اعتقادات دينی خود احساس حقارت نمايد و بن‏بست فکری در اين باب خودباختگی به فرهنگ غرب را در پی دارد.احيای ارزش‏های اصيل اسلامی و فراخوانی زن مسلمان به تعقل و دريافتن ارزش‏ها و آفريدن روح تعبد و تعهد نسبت به اين‏ها نقش مهمی در اين زمينه خواهد داشت.
    2. اصلاح نگرش‏های فرهنگی در سياست گزاران و برنامه‏ريزان
    تحليل صحيح، برنامه‏ريزی و سياست‏گذاری درست آن‏گاه ميسر می‏شود که از جزئی‏نگری پرهيز شود. گاهی برنامه‏ريزان به جای آسيب‏شناسی و پرداختن به معضلات اساسی جامعه، به اتخاذ برنامه‏های موقتی رو می‏آورند.
    اين شيوه، آسيب‏های جدی بر جامعه تحميل می‏کند.آگاهی مجريان و توجه آنان به معضلات اخلاقی جامعه، اختصاص اعتبار مناسب و سوق دادن جامعه به سمت اصلاحات می‏تواند گام مؤثری در رفع مشکلات فرهنگی جامعه باشد.
    3. اصلاح عملکرد رسانه‏ها
    گاهی برنامه‏های تبليغی و فرهنگی، زمينه تحقير زنان و تضعيف موقعيت آنان را فراهم نموده است. از اين رو مناسب است با اجتناب از عرضه برنامه‏هايی که زنان را به سوی جلوه‏گری سوق می‏دهد زمينه تعالی آن‏ها را فراهم سازند.رعايت متانت و حفظ پوشش که ضامن مصونيت اخلاقی و روانی زن به هنگام حضور در عرصه‏های اجتماعی است، گاه در ميان هنرپيشگان مورد بی‏مهری قرار گرفته و حجاب سنتی و اصيل تحقير شده است.
    نهادهای فرهنگی بايد بيش از پيش به تربيت هنرمندان و هنرپيشگان متعهد به مبانی اعتقادی بپردازند تا حفظ ارزش‏های دينی نه به عنوان تحميل قانونی، بلکه به عنوان باورهای قلبی و تمايلاتی خودجوش متجلی شود.
    4. اصلاح نظام الگوسازی
    انسان پيوسته در اين انديشه است ارزش‏هايی را که باور دارد در چهره‏ای مجسم بنگرد. مسأله الگو در اخلاق اسلامی و روان‏شناسی نيز جايگاه مهمی دارد. از اين رو، قرآن کريم زنانی شايسته چون آسيه همسر فرعون و حضرت مريم(س) را معرفی و از آنان تجليل نموده است.يکی از تأسف‏های جدی عصر حاضر اين است که زن مسلمان به طور بايسته با چهره‏های بلند تاريخ اسلام آشنا نيست.
    5. به‏کارگيری روش‏های صحيح برای گسترش حجاب
    طی کردن مسير اعتدال و پرهيز از افراط و تفريط می‏تواند فضای رغبت و ميل به رعايت حجاب را فراهم نمايد. اگر شهرسازی و معماری به ويژه در مراکز آموزشی دخترانه به گونه‏ای باشد که تا حدودی آزادی عمل را برای آنان فراهم نمايد و نيز شرايط و مقتضيات فرهنگی، روحی و سنی افراد لحاظ شود و نيز به نوع کار و خصوصيات اقليمی و منطقه‏ای توجه شود. و در نهايت به حس تنوع‏طلبی و مدگرايی جوانان توجه شود و متناسب با فرهنگ دينی و آداب محلی و منطقه‏ای آنان، الگوهای پوششی ارائه شود.

    پدیدآورنده:فتحيه فتاحی زاده/پیام زن

           

    حوزه های آراستگی ظاهری


    حوزه های آراستگی ظاهری

    قسمت اول

    - حالات چهره و قیافه ظاهری :

    سیسرون ، سخنور رومی ، گفته :«چهره ، تصویر روح است»؛ یعنی احساسات و هیجانات انسان ، غالباً در چهره ی وی منعکس است .1
    چهره هم شامل اجزای متفاوتی است که به هر یک بطور جداگانه خواهیم پرداخت:

    الف) موی سر:

    موی سر ، یکی از عناصر اصلی در شکل ظاهری هر فرد است . زیبایی رو و صورت آدمی ، در کنار موی سر جلوه می کند که این تقارن و ملازمت صورت زیبا با موی سر ، نزد بانوان ، خود بیشتر می نمایاند. اگر فرد زیبایی را در نظر بگیرید که تمام اجزای صورت او یعنی چشم ، ابرو ، لب ها ، بینی و... متناسب و زیبا باشند امٌا موی سر نداشته باشد ، خواهید دید که نه تنها آن زیبایی جلوه نمی کند ، بلکه ممکن است آن فرد زشت هم به نظر برسد.
    در همین باره حدیثی از نبی اکرم نقل شده که اهمیت موی سر را در زیبایی نشان می دهد:
    وردفیالحدیث انٌ رسول الله (صلی الله علیه وآله) نهی المرأة الٌتی وصلت الی حدٌ البلوغ ان تتشبٌه بالرٌجال فی قصٌ شعرهامن الخلف،اومن الوسط اومن الامام 2
    پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) :نهی فرمود از آنکه زنی (دختری)به حدٌ بلوغ رسیده باشد و مانند مردان موی خود را از پشت سر ، یا از میان ، یا از جلوی سر کوتاه نماید.
    امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود:
    لشعرالحسن من کشوة الله فأکرموه 3
    موی زیبا ، از پوشش های خدا است ، پس آن را گرامی بدارید.
    در مورد نگهداری از مو نیز روایاتی آمده است ، از جمله پیامبر اکرم فرمود:
    من اتٌخذ شعراً فلیحسن ولایته اولیجزه 4
    هر کس موی سرش را بلند می گذارد ، خوب نگهداری کند ، یا آنکه کوتاهش نماید
    امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده است :
    استأصل شعرک یقلٌ دونه ودوابه ووسخه وتغلظ رقبتک وبحلوبصرک 5
    موی سر را کوتاه کن ، چرا که [با کوتاه شدن مو] آلودگی ها و انگل های آن کم ، گردنت استوار و نور دیده ات افزون می شود
    درباره ی شانه زدن و روغن مالیدن به مو ، در فصل قبل احادیثی آورده شد، اما برای تکمیل بحث به دوحدیث دیگر اشاره می کنیم.
    امام صادق (علیه السلام) در تفسیر کلمه ی «زینت»ذیل آیه«خذوازینتکم عندکل مسجد» فرموده است:
    المشط ،فانٌ المشط یجلب الرزق و یحسن الشعروینجزٌ الحاجة ویقطع البلغم 6
    [منظور از زینت] شانه است ، زیرا (شانه زدن) باعث جلب روزی است، و مو را زیبا می کند ، حاجت را برآورده می سازد و بلغم را از بین می برد.
    درباره روغن زدن مو نیز امام صادق (علیه السلام) ، می فرماید :
    اذا اخذت الدٌهن علی راحتک فقل:اللهم انی اشألک الزٌین والزینه 7
    موقع روغن زدن موی سر بگو:خدایا از تو درخواست زیبایی و زینت دارم.

    ب) موی سر: این قسمت مخصوص آقایان محترم است:

    اسلام ، به نگه داشتن ریش و شانه زدن آن توصیه های فراوانی دارد. درباره ی پیامبر گرامی اسلام نقل شده :
    و کان صلی علیه و آله سرٌح تحت لحیته اربعین مرٌة ومن فوقها سبع مرٌات و یقول:انٌه یزید فی الذٌهن و یقطع البلغم.8
    پیامبر اکرم ، ریش خود را چهل بار از زیر چانه و هفت بار از بالای آن شانه می زد و می فرمود: این کار ذهن را زیاد و بلغم را قطع می کند
    در روایتی دیگر از ایشان آمده است :
    لا یطوٌلنٌ احدکم شاربه قان الشیطان یتخذه مخبأ یستتربه 9
    هیچ کس موی بالای لب خود را بلند نگذارد ، چون شیطان آنرا پناهگاه خود قرار می دهد
    کنایه از اینکه جایگاه آلودگی ها و میکروبهای مضرّ خواهد شد.

    ج) پوست صورت :

    از دیگر عناصر مهم در شکل ظاهری افراد ، بخصوص در بانوان ، داشتن پوستی سالم ، روشن و لطیف است . از دیر باز ، استفاده ازمواد گیاهی و روغن های مفید برای حفظ زیبایی و سلامت پوست امری رایج بوده است که آموزه های پیشوایان معصوم نیز نشان دهنده ی اهمیت آن برای کلیه ی افراد جامعه (چه زنان و چه مردان) است .
    امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده است :
    الدهن یلین البشره و یزید فی الدماغ و یذهب الفشف و یسفراللون10
    روغن زدن ، پوست را نرم و نیروی عقل را زیاد می کند و آلودگی پوست را بر طرف می سازد و به آن ، روشنی می بخشد
    همچنین امام باقر(علیه السلام) می فرماید :
    دهن الیل یجری فی العروق و یروی البشرة و یبیض الوجه 11
    روغن زدن(پوست) به هنگام شب ، باعث رسیدن آن به رگ ها شده پوست را سیراب و صورت را سفید می کند

    د) پاکیزگی دهان

    بی شک داشتن دندانهای تمیز و سفید ف خواسته ی هر فرد آراسته است ؛ زیرا به جزء تأثیر به سزا در سلامت جسمی افراد ، در زیبایی ظاهری آنها نیز مؤثر است . از آن گذشته ، بوی مطبوع دهان هنگام صحبت با دیگران ، الزاماً وابستگی مستقیم به رعایت بهداشت دندان ها و رسیدگی به آنها و در نتیجه سالم بودن آنها دارد. در همین زمینه امام صادق (علیه السلام) فرموده است :
    لکل شیء طهور، وطهورالغم المسّواک 12
    هر چیزی را پاک کننده ای است و پاک کننده دهان مسواک زدن است
    به احتمال زیاد ، بشر شستن و یا تمیز کردن دندان را برای رسیدن به زیبایی آغاز کرده است ؛ زیرا به قول یکی از صاحب نظران ، کشش به سوی زیبایی در سرشت بشر ، نیرومندتر از کشش به سمت بهداشت است . به هر حال ، رعایت بهداشت دندان نیز همچون میل به زیبایی ، به ظهور پیامبران و تأکید آنان به صورت سنّت در آمده که روایت بسیاری مؤید این مدّعاست.13
    امام صادق (علیه السلام) فرموده است :
    المسواک من سنن المرسلین 14
    مسواک زدن از سنت های پیامبران است
    پیامبر گرامی اسلام نیز در سفارش به مسواک زدن فرموده است :
    مازال جبرئیل یوصفی بالمسواک ، حتی ظنت انه سیجعله فریضة 15
    آنچنان جبرئیل مرا به مسواک زدن سفارش کرد که گمان بردم ان را واجب خواهد نمود
    در حدیثی دیگر از ایشان آمده است :
    لا ان اشقّ علی امتی لامرتهم بالمسواک مع کل صلاة 16
    اگر نمی ترسیدم که امتم به زحمت و مشقت بیفتد ، به آنها دستور می دادم برای هر نماز ، مسواک بزنند
    در آثار و فواید جسمی مسواک زدن و همچنین ثواب آن و افزایش ثواب بسیاری از عبادت ها (چنانجه با مسواک زدن همراه شوند) ، احادیث زیادی وارد شده که به یک نمونه اشاره می کنیم :
    امام صادق (علیه السلام) می فرماید :
    فی المسواک اثفتا عشرة خصلة هومن السنة ومطهرة للفم ومجلاة للبصر ، ویرضی الرحمان ، یبیض الامنان ویذهب بالحفر ویشد اللثه ویشهی الطعام ، ویذهب بالبلغم ، و یزید فی الحفظ ویضاعف به الحسنات وتفرح به الملائکه 17
    در مسواک زدن دوازده ویژگی است ، از سنت [پیامبر اکرم] است ، موجب پاکی دهان است ، نور دیده را جلوه گر می نماید ، لثه را محکم می سازد ، اشتهای به غذا را زیاد می کند ، بلغم را از بین می برد ، حافظه را افزایش می دهد ، ثواب ها را چند برابر می کند ، و ملائکه را شاد می گرداند

    ح) رسیدگی به ناخن ها

    دیگر از نعمت های خدایی و نمودهای زیبایی انسان که در نگاه اول به نظر نمی آید ، وجود ناخن در دست و پای آدمی است ؛ اما هنگامی این نعمت اهمیت خود را بیشتر نمایان می سازد که خدای ناخواسته ، بر اثر بیماری یا حادثه ای یکی از ناخن ها ی خود را از دست بدهید ، خواهید دید که شکل ظاهری دست و پا ، نمایی نا زیباخواهند گرفت .18
    درباره توجه به این جزء از بدن و تمیز نگاه داشتن آن ، امام باقر(علیه السلام) می فرماید :
    انما قصت الاظفار ، لانها مقیل الشیطان ، وفیه یکون النسیان 19
    به این دلیل ناخن ها را کوتاه می کنید ، چون محل استقرار شیطان است و از[آلودگی] آن ، فراموشی بوجود می آید.
    همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام) می فرماید:
    تقلیم الاظفار، یمنع الداء الاعظم ویدرّالرزق20
    کوتاه نمودن ناخن ها از بیماری عظیم جلوگیری می کند و باعث سرازیر شدن روزی می گردد
    در برخی روایات ، حتی به حنبه ی ظاهری و زیبایی ناخن برای زنان نیز توجه شده است . درباره امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که :
    قال للرجال :«قصوا ظافیرکم»:وللنساء:«اترکن فانه ازین لکن»
    به مردان فرمود : ناخن های خود را کوتاه کنید و به زنان فرمود: ناخن های خود را بلند نگه دارید که برای شما زیباتر است 21

    پي نوشتها:

    1- مسعود ، آذربایجانی- جذابیت و روابط اجتماعی- مجله حدبث زندگی ، ش 1- ص7
    2- علامه حلی- تذکرة الفقهاء- ج1 ص390- مجله حدبث زندگی ، ش 1- ص16
    3- شیخ صدوق- من لایحفره الفقیه- نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم- ج1- ص 129
    4- شیخ یعقوب کلینی- الکافی- ج6 – ص485
    5- همان- ص484
    6- شیخ صدوق- الفصال- انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم- چاپ دوم- ص268
    7- محمدبن یعقوب کلینی- الکافی ج6 – ص520
    8- حسن بن فضل طبرسی- مکارم الاخلاق – انتشارات شریف رضوی قم- چاپ چهارم – ج1 – ص802
    9- الکافی ج6 – ص487
    10- همان ، ص519
    11- همان- از نحوه ی بیان امام (ع) ، همچنین برداشت می شود که روغن زدن به هنگام شب باعث جذب بهتر آن می شود.
    12- شیخ صدوق- من لایحضره الفقیه- ج1 – ص 53
    13- مرتضی وفایی – دین و خود آرایی – حدیث زندگی – شماره 1 – ص17
    14- یعقوب کلینی- الکافی ج6 – ص495
    15- شیخ صدوق – امالی – انتشارات کتابخانه اسلامیه ، چاپ چهارم – ص257
    16- یعقوب کلینی- الکافی ج3 – ص22
    17- شیخ صدوق- الفصال- ص481
    18- مرتضی وفایی – دین و خود آرایی – حدیث زندگی ، ش1 ص 17
    19- حسن بن فضل طبرسی – مکارم الاخلاق – ج 1 – ص154
    20- یعقوب کلینی – الکافی ج 6 ، ص 490
    21- محمد باقر مجلسی – بحارالانوار – ج 73 ، ص 123

           
    نورپورتال

    تجلي حيا

    تجلي حيا

    يكي از صفات نيك اخلاقي و انساني ، صفت غيرت است . غيرت يعني انسان در حفظ ناموس خود بكوشد . بايد زنان در اين جهت جدي باشند و هرگز روح آنها نپذيرد كه نگاه افراد سبكسر به رو و موي آنها بيفتد.
    سر منشأ پوشيدگي آدميان, حياورزي آنان بوده و هم چنانكه برهنگي از بي شرمي بر مي خيزد ؛ رعايت حجاب نشانه بهره مندي از خصلت نيكوي حيا است كه اصولاً شرم و حيا از صفات فطري آدمي است . شرم يكي از صفات مخصوص انسان است و انسان تنها حيواني است كه اندامهاي خود را مي پوشاند . بنابراين اگر سخن گفتن ، وجدان داشتن و منطق داشتن از جمله تفاوتهاي انسان و حيوان است و براي انسان كمال محسوب مي شود و به او ارزش مي دهد ؛ چرا احساس شرم و حيا وگريز از برهنگي كمال محسوب نشود ؟
    در روايات آمده خردمندترين مردم پرحياترين آنها هستند و بالاتر از همه دينداري را مساوي با حياورزي محسوب كرده اند و بي حيايي را برابر بي ديني « لا دين لمن لا حياء له »
    روانشناسان براين عقيده اند كه احساس شرم و حيا يكي از صفات عمده بشر است و هيچ قبيله اوليه اي هر چقدر هم كه بدوي باشد ؛ شناخته نشده است كه از خود شرم بروز ندهد . بر پايه نظريات آنان ، هر چه انساني از رشد و تكامل بيشتري برخوردار باشد ميزان بهره بري او از حيا افزون تر خواهد بود . به هين دليل هر قدر بهره بري انسان از صفت حيا باشد از پوشيدگي و حجاب افزون تري برخوردار است ؛ و اينكه خدا پوشيدگي را براي زنان لازم تر دانسته چون حجب و حياي بيشتري را نسبت به مرد در فطرت او قرار داده است . مؤيد اين نظريه روايات ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ است كه مي فرمايند : « حياي زن ده برابر حياي مرد است . »
    غيرت به مثابه پاسبان و نگهبان از ناموس است . استاد مطهري مي نويسد : « غيرت نوعي پاسبان است كه آفرينش براي مشخص بودن و مختلط نشدن نسلها در وجود بشر قرار داده . سرّ اينكه مرد حساسيت فوق العاده اي دارد اين است كه خلقت ، مأموريتي به او داده تا نسب را درنسل آينده حفظ كند واين احساس مانند علاقه به فرزند است . اگر حس غيرت در مرد نمي بود رابطه نسلها با يكديگر قطع مي شد و هيچ پدري فرزند خود را نمي شناخت و با قطع اين رابطه احساس اجتماعي بودن بشر متزلزل مي شد . »
    با اين توضيحات رابطه حجاب و غيرت روشن مي شود كه مردان غيرتمند مي كوشند زنان خود و ديگران را از ديد نامحرمان و هوسرانان دور نگهدارند و زنان غيرتمند هم اين امانت الهي را به خوبي پاس مي دارند و اين مهم در پرتو حجاب و پوشيدگي ميسور است . چون حجاب از اسباب مؤثري است كه در سايه آن پاسباني از ناموس آسان تر است به همين منظور در لسان روايات چنين آمده امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايند : « خداوند غيور است و غيرتمندان را دوست دارد و به اين جهت است كه خدواند كليه زشتي ها و پليدي ها را حرام كرده است . »
    حكم حجاب زن يك حكم قرآني است ومربوط به چند خبرواحد و حديث نيست كه بشود به آن خدشه اي وارد كرد . لذا نمي شود حكم صريح قرآن را زير پا گذاشت و به آن بي توجهي نمود . صريح آيات قرآني و روايات چون سوره احزاب آيه 53 و هم چنين سوره نور آيات 29 و 30 و سوره احزاب آيات 32 و 35 انواع حجاب در نگاه ، گفتار ، رفتار و پوشش ظاهري را ثابت مي كند . براي حجاب به استناد از نصوص ديني ، حكمتها و فلسفه هايي بيان شده كه بعضي از آنها ارتباط مستقيم با فطرت زن و بعضي ديگر جنبه رواني و يا خانوادگي دارد .
    1. آرامش رواني
    نبودن حريم ميان زن و مرد وآزادي معاشرت هاي بي قيد وشرط و بي بند وباري وهيجانات والتهابات جنسي رافزوني مي بخشد و غريزه جنسي هر چه بيشتر اطاعت شود ؛ سركش تر مي شود . اسلام براي تعديل اين غريزه دو حكم در قرآن بيان نموده . حجاب در نگاه و حجاب در پوشش . اين پوشش به معناي محدوديت براي زن نيست بلكه يك ارزش معنوي است كه اسلام براي زن قايل شده و نشانه كمال شخصيت زن و عدم نياز وي به تظاهر است تا به اين وسيله از ديد و نظر افرادي كه در قلب آنها مرض وجود دارد ؛ مصون باشد .
    2. جواز حضور در اجتماع
    حجاب حصاري معنوي در برابر تهاجم فرهنگي است . با پوشش زن ، امنيت در جامعه در چندين بعد به دست مي آيد و در سايه رعايت عفاف زن با شهامت هر چه تمام تر مي تواند در جامعه حضور يابد و به انجام وظيفه و خدمت به جامعه مشغول شود به گونه اي كه خطر متوجه وي نباشد . با خيالي آسوده به جامعه مي آيد و به فعاليت مي پردازد و در سنگر حجاب ، حضور عيني خود را در ابعاد مختلف اجتماعي تحقق مي بخشد و باعث استواري اجتماع مي شود .
    3. مبارزه با نفس
    ميل به خود نمايي و جلوه گري در سرشت زن نهفته است و بايد در مسير درست و هدفي و الا به كار گرفته شود . اين گرايش در وجود زن مثل ساير ميلها اگر به درستي به كار گرفته شود ؛ ثمرات مطلوبي خواهد داشت و در جهت كمال او به كار خواهد آمد و اگر جلوه گري در همه جا نمود داشته باشد به طور قطع فساد آفرين خواهد بود و در ايجاد زمينه هاي ناهنجاري در جامعه تأثير دارد . حجاب معيار اعتقاد و ايمان به ارزشهاي الهي است . همان طور كه براي مبارزه با نفس اعمال زيادي چون روزه ، صدقه ، خواندن نماز مستحبي و ... صورت مي گيرد حجاب هم يك وسيله براي مبارزه با نفس و رسيدن به كمال است .
    4. تحكيم روابط خانوادگي
    جلوه گري زن در خانه براي شوهرش باعث ايجاد صميميت زوجين مي شود . اگر همه زنان در صحنه اجتماع با حجاب كامل حضور يابند ، ديگر زمينه مقايسه نمودن زنان براي مردان وجود نخواهد داشت پس در نتيجه حجاب يكي از مهم ترين عوامل جهت تحكيم روابط خانوادگي است .در محافل و مجامع ، سئوالات و شبهاتي پيرامون مسأله حجاب عنوان مي كنند و اين اصل مهم را مخالف آزادي و موجب تعطيل شدن فعاليتهاي اجتماعي و اقتصادي زنان مي دانند و گاه شبهه را چنين مطرح مي كنند كه محدود كردن زن در قالب پوشش موجب عطش بيشتر مردان مي شود و برعكس برهنگي موجب عادي شدن و بي تفاوتي مردان نسبت به زنان مي گردد . پس هيچ ضرورتي در حفظ حجاب و پوشش وجود ندارد !
    در پاسخ به چنين شبهاتي مي توان چنين گفت : حجاب مصونيت است نه محدوديت ، حجاب اسلامي به معناي زنداني كردن زن وبستن دست و پاي اونيست تا مخالف آزادي باشد بلكه حجاب براي اوبه خاطرمصالحي است كه بيشتربه نفع خود زنان مي باشد و موجب تعالي روح و حفظ هويت و شخصيت آنان مي شود و اين مطابق حقوق طبيعي زنان است و با آزادي صحيح ، هيچ منافاتي ندارد .
    بله اگر منظور از آزادي بي بند و باري است ؛ اسلام چنين آزادي را كه خلاف اخلاق و ساختمان فطري بدن و بر خلاف مصالح خانوادگي و جامعه است اجازه نمي دهد بلكه آن را وسيله لگدكوب كردن شخصيت و وقار و متانت زن مي داند .از نظر اسلام زن با رعايت پوشش اسلامي ، در محيط پاك و سالم مي تواند درس بخواند و فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي مناسب با روحيات زنانه داشته باشد . از جمله پزشكي ، معلمي ، اكثر فعاليتهاي هنري و … كه اسلام هرگز از انجام آنها جلوگيري نكرده است .منظور از پوشش اسلامي اين است كه زن لذتهاي خود را به بيرون از خانه نبرد چرا كه منجر به فساد ، بي نظمي ، مختل شدن و ركود فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي پسران و مردان جوان مي شود و اين همان هدفي است كه استعمار از برهنه كردن زنان دارد . از طرفي حضور زن در جامعه آن هم هر روز با كفش و لباس جديد به مراتب ضررهاي اقتصادي بيشتري دارد تا بيكاري او در خانه . و الا اسلام اصلاً مخالف فعاليتهاي اجتماعي و اقتصادي زنان نيست .
    اما در پاسخ به اين شبهه كه محدود كردن زن در قالب پوشش موجب عطش بيشتر مردان مي شود ؛ مي توان چنين گفت كه : پوشش در اسلام به معناي محدوديت زن و مرد از ارضاي جنسي نيست كه موجب عطش بيشتر و يا انفجار گردد . اسلام براي ارضاي غريزه جنسي موضوع ازدواج را ارايه داده كه ديگر عقده جنسي پديد نمي آيد . ولي به عكس اين عدم پوشش زن است كه مايه تباهي و فساد مي گردد . تباهي و آلودگي و بي عفتي در كشورهاي غربي خانمان سوز است . لذا ضروري است راهي را كه غرب رفته و در آن وامانده است تكرار نكنيم بلكه لازم است ازدواجها را سهل و آسان بگيريم تا مشكل غريزه جنسي جوانان حل شود .
    درميان انواع و اقسام حجابها، بهترين حجاب براي يك زن ايراني چادر است چرا كه چادر فرهنگ ملي و سنتي كشور ماست .
    همان طور كه زنان از هر مليتي لباس مخصوص به خود دارند برخي ساري ، برخي كي مو نو و برخي عبا … مي پوشند ؛ چادر نيز لباس ملي و سنتي زنان ايراني است . زن ايراني بايد مراقب باشد كه با نام تمدن و مد مليتش را از او نگيرند .مؤيد اين نظر بيانات حضرت آيات عظام آيت الله بهجت ، سيستاني ، لنكراني ، مكارم شيرازي و مقام معظم رهبري است كه همه آنها به اتفاق چادر را به عنوان بهترين حجاب پيشنهاد كرده اند .
    كلام را با ذكر اين مطلب به پايان مي رسانيم : بر پايه مصالحي كه براي حجاب ذكر شد عقل بشر تاكنون آنها را درك نموده و علاوه بر آن وجود آيات و روايات و اتفاق علما در اين زمينه اثبات مي شود حجاب از ضروريات اسلام است و ضروري دين جزو لاينفك دين محسوب مي شود و اعتقاد و التزام ضروري دين لازمه اعتقاد به اصل دين است . انكار ضروري دين به انكار خدا و پيامبر مي انجامد در نتيجه منكر ضروري دين ، منكر پيامبر و آنچه بر او نازل شده است خواهد بود و چنين شخصي محكوم به كفر است .

    www.m-narjes.org

           

    حلقه‏هاي مفقود حجاب


    حلقه‏هاي مفقود حجاب

    قسمت دوم

    در حالي که فرهنگ عمومي جامعه داراي معضلات عديده‏اي از جمله بدحجابي است، واکنش مسئولان کشور، از فرهنگي گرفته تا اجرايي و از نيروهاي موسوم به ارزشي و اصول‏گرا گرفته تا اصلاح طلبان، طبق معمول، ايراد سخنراني و موضع‏گيري کلامي است که گاه تنها منشأ سياسي دارد و گاه به دليل اختلافات ريشه‏اي در ديدگاه‏ها، متناقض مي‏باشد. به اين عبارات توجه کنيد:
    تنها راه حل، کار فرهنگي است؛ بايد ضرورت حجاب را براي جوانان تبيين کنيم؛ الگوسازي، مهم‏ترين کار است؛ تنها راه، بازگشت به ارزش‏هاي اصيل اسلامي است؛ بايد از برخوردهاي سرکوبگرانه پرهيز شود؛ بايد جوانان را درک کنيم؛ مشکلات فرهنگي، ريشه در فقر اقتصادي دارند؛ سياست‏هاي گذشته ما را به اين‏جا رسانده است. و بسياري عبارات ديگر که هرچند هر کدام بخشي از حقيقت را در خود دارند، اما بسياري کلي، تکراري، غير کاربردي و غير عملياتي هستند و متأسفانه ترجيع بند سخنان همه مسئولين نيز مي‏باشند.
    يک نمونه از اين نوع موضع‏گيري‏ها، تابستان امسال در مجلس شوراي اسلامي رخ داد. طرحي با عنوان تدوين آيين‏نامه حجاب و پوشش در کمسيون فرهنگي مجلس مطرح شد که به شدت مورد توجه نشريات و خبرگزاري‏ها قرار گرفت و واکنش‏هاي فراواني را برانگيخت. برخي از آن استقبال کردند و اين طرح را موجب قانونمند شدن برخوردهاي نيروي انتظامي دانستند و بسياري ديگر، آن را غير ضروري و عاملي براي ايجاد محدوديت‏هاي جديدي عنوان کردند که نيروي انتظامي شروع کرده بود.
    شايق، نماينده مجلس در پاسخ به خبرنگار مجله «حوراء» در مورد طرح آيين نامه حجاب مي‏گويد: «اين طرح تنها در کميسيون فرهنگي مطرح شد و حتي وارد صحن مجلس نيز نشد، زيرا چندان نتوانست حمايت نمايندگان را جلب کند.»
    او در مورد علت مهجور ماندن طرح عنوان مي‏کند که ما در بحث حجاب از لحاظ قانوني مشکلي نداريم و بايد نقش نظارتي خود را بر دستگاه‏هاي فرهنگي مثل وزارت ارشاد و يا سازمان تبليغات اسلامي تقويت کنيم و همچنين بايد به دنبال ريشه مشکلات فرهنگي جامعه باشيم، زيرا بدحجابي، معلول عوامل ديگري از قبيل فقر و فساد و از همه مهم‏تر، تبعيض است.
    البته هر کدام از نمايندگان دليل و راه حلي متفاوت براي مسئله عنوان کردند، اما مشکل اينجاست که انديشمندان، متوليان فرهنگ جامعه و حتي دستگاه‏هاي فرهنگي که وظيفه آنها حل اين‏گونه مشکلات است، نيز، دستاوردي نداشته‏اند.
    گويا هشت سال قبل طرحي با عنوان «توسعه فرهنگ عفاف» در شوراي عالي انقلاب فرهنگي بر اساس پژوهش‏ها به تصويب رسيده است که صرف نظر از محتواي آن، متأسفانه هيچ گاه به مرحله اجرا نرسيده است. منيره نوبخت، رئيس شوراي فرهنگي اجتماعي زنان تأکيد مي‏کند که اگر همه دستگاه‏ها بر اساس اصول و مباني مشخص شده در مصوبه وظايف خود را انجام مي‏دادند، ما ديگر امروز با مشکل بدحجابي روبه‏رو نبوديم. او در ادامه مي‏افزايد: شوراي فرهنگي اجتماعي زنان، جلسات متعددي با نمايندگان دستگاه‏هاي اجرايي مختلف؛ از جمله: وزارت علوم، آموزش و پرورش، کار و بهداشت، داشته است که در اين جلسات آيين نامه‏هايي براي نحوه اجراي بندهاي مصوبه «توسعه فرهنگ عفاف» به تصويب رسيده است.
    وي همچنين در پاسخ به سؤال خبرنگار مجله «حوراء» در مورد اجرا نشدن اين مصوبه مي‏گويد: «هرچند مصوبات اين شورا به امضاي رئيس جمهور مي‏رسد و براي ساير دستگاه‏ها لازم الاجراست، اما به دلايلي اين مصوبه اجرا نشد که يکي از مهم‏ترين آنها، غلبه فضاي سياسي بر فضاي فرهنگي در دستگاه‏هاي اجرايي در هشت سال گذشته بوده است.»
    وي با اظهار تأسف از انجام کارهاي مقطعي و نپخته و بي‏نتيجه در زمينه حجاب، تأکيد مي‏کند که تنها يک درصد از بدحجابي‏ها با اعمال مجازات از بين مي‏رود و مابقي نياز به کار فرهنگي دارد.
    متأسفانه متن مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي نشان مي‏دهد مسئولين فرهنگي همچنان گرفتار کلي گويي و تکرار بديهيات هستند. عملياتي شدن طرح به عهده شوراي فرهنگي اجتماعي زنان نهاده شده، اما نبايد فراموش کرد که بازگرداندن عفت عمومي جامعه به سطح مطلوب، در کنار حفظ حداقل مورد نياز، با توجه به تجربيات گذشته ما در کشور، به سادگي ميسّر نيست. ما در برخورد با اين معضل اجتماعي که زير مجموعه‏اي از ناهنجاري‏هاي اجتماعي محسوب مي‏شود، در چهار مرحله با مشکل روبه‏رو هستيم:
    1. دست‏يابي به يک تحليل دقيق از شرايط جامعه، برآورد نيازهاي مختلف فرهنگي جامعه، تعيين اولويت‏ها و تعيين عوامل فرهنگ‏ساز در جامعه؛
    2. ترسيم يک فضاي ايده‏آل با احتساب تمامي شرايط داخلي و خارجي مؤثر بر جامعه بر مبناي فقه پوياي اسلامي و روح حاکم بر قوانين اسلام و به‏دور از هژموني فرهنگ غالب جهاني؛
    3. ارائه يک طرح عملياتي براي رسيدن به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت تعيين شده در مرحله دوم؛
    4. اجراي کامل و بدون اعمال سليقه‏هاي گوناگون که با تعويض مديران اجرايي معمولاً اتفاق مي‏افتد.
    براي رسيدن به اين مهم، بايد جمعي از نخبگان کشور از طيف‏هاي مختلف فکري که همگرايي لازم را در اصول اوليه داشته باشند ـ در قالب يک گروه قدرتمند پژوهشي ـ تحت حمايت ويژه يکي از دستگاه‏هاي فرهنگي کشور مشغول کار شوند و نتايج پژوهش‏هاي عملياتي شده آنان نيز براي کليه دستگاه‏هاي اجرايي لازم الاجرا باشد.

    اصول و مباني گسترش فرهنگ عفاف‏

    در مسئله گسترش فرهنگ عفاف و حجاب بايد روش‏هاي اجرايي دستگاه‏هاي مختلف در اهتمام به تقويت عفاف و حجاب، منطقي، جامع، هماهنگ و تابع يک سلسله اصول و مباني باشد. اين اصول و مباني عبارت‏اند از:
    1) عفاف و حجاب از نتايج و مظاهر ايمان و تقواست. بنابراين براي تقويت آن بايد در درجه اول، به تحکيم ايمان و تقويت باورهاي ديني جامعه که در حکم روح و ريشه و اخلاق و رفتار آنان است، توجه شود.
    2) در توسعه فرهنگ عفاف و حجاب لازم است به تحکيم ارزش‏ها و مفاهيم اخلاقي خاصي؛ از قبيل: شرم و حيا و آزرم و غيرت که با عفاف و حجاب رابطه نزديک و با واسطه دارند و خود از ثمرات ايمان و تقوا محسوب مي‏شوند و نيز به آموزش احکام شرعيِ مربوط به عفاف و حجاب و آموزش صحيح رفتار زن و مرد با يکديگر در جامعه و خانواده، توجه کافي مبذول شود.
    3) توضيح و تبيين دائمي فلسفه و فوايد عفاف و حجاب در زندگي فردي و اجتماعي و بيان آثار و نتايج سوء عدم رعايت عفافت و حجاب، امري ضروري است.
    4) عفاف و حجاب يک امر تربيتي خانواده است و تربيت خانوادگي در تثبيت فرهنگ عفاف و حجاب در انديشه و روح افراد، نقش اصلي و عمده را ايفا مي‏کند.
    5) لازم است توجه عموم افراد، خصوصاً جوانان به نقش عفاف و حجاب در ايجاد هويت فرهنگي و ملي مستقل براي کشور و ملت، و همچنين به آثار مثبت سياسي اين استقلال، جلب، و مقاصد دشمنان در ترويج فرهنگ برهنگي را که خود يکي از راه‏هاي تهاجم فرهنگي است، با ذکر شواهد و نمونه‏هاي تاريخي، تشريح نمود.
    6) ضروري است به ريشه‏ها و زمينه‏هاي اجتماعي و اقتصادي ضعف عفاف و حجاب از قبيل روحيه اشرافي‏گري و تجمل پرستي از يک سو و فقر و استيصال مادي از سوي ديگر و نيز دشواري‏هاي موجود بر سر راه ازدواج شرعي و قانوني و تشکيل خانواده، توجه شود و با مبارزه و مقابله با اين ريشه‏ها و انگيزه‏ها، موجبات ترويج و توسعه عفاف و حجاب فراهم شود.
    7) در توسعه و ترويج عفاف و حجاب بايد بر فعاليت‏هاي فرهنگي، آموزشي و تبليغي تأکيد شده، سعي شود فضاي اجتماعي و فرهنگي جامعه و محيط به نحوي ساخته شود که افراد به صورت طبيعي در آن فضا به رعايت عفاف و حجاب رغبت نمايند و بدان عادت کنند و از کارهايي که موجب بدبيني به اسلام و نظام اسلامي گردد، پرهيز شود.
    8) در توسعه و ترويج فرهنگ عفاف و حجاب نبايد تنها زنان مخاطب قرار گيرند و نقش و مسئوليت آنان فراموش شود، بلکه بايد عفاف و حجاب به عنوان امري که به هر دو جنس زن و مرد مربوط مي‏شود، تلقي شود.
    9) لازم است در معرفي اسوه‏ها و الگوها در جامعه، به عفاف و حجاب به عنوان يک ارزش، عنايت کافي شود و در تبليغات و نيز در آثار ادبي و هنري، شأن و منزلت انساني زنان و ارزش حجاب مورد توجه قرار گيرد.
    10) تبليغ عفاف و حجاب بايد چنان باشد که موجب بدآموزي و اشاعه فحشا نشود و در اين زمينه، بايد مقتضيات سني، روحي و فرهنگي مخاطبان مورد توجه قرار گيرد.
    11) در توسعه فرهنگ عفاف و حجاب لازم است ميان فعاليت‏هاي فرهنگي، ارشادي و اجرايي، همسويي و هماهنگي وجود داشته باشد و برنامه‏ها و اقدامات انجام شده به‏صورتي مستمر مورد نظارت و ارزيابي قرار گيرد.
    12) در تبليغ و ترويج عفاف و حجاب بايد بيشتر به جنبه‏هاي مثبت تکيه شود و شيوه‏ها و طرز بيان دوستانه و مؤدبانه به کار گرفته شود و واکنش در برابر عدم رعايت عفاف و بي‏حجابي، بايد تابع مقررات و محدود به حدود قانون باشد و از برخوردهاي خشن و اهانت‏آميز خودداري شود.
    13) مديران و مسئولان بايد از آگاهي و حساسيت لازم راجع به مسئله عفاف و حجاب برخوردار باشند و مخصوصاً بايد به آموزش صحيح مجريانِ تبليغ و پاسداري از عفاف و حجاب اولويت داده نشود.
    14) در شهر سازي و معماري بايد فرهنگ عفاف و حجاب مد نظر قرار گيرد و محيط کار و نوع برنامه‏ها و استفاده از وسايل و امکانات به نحوي باشد که خود موجب اختلاط نامناسب زن و مرد شود.
    15) در ترويج فرهنگ عفاف و حجاب بايد به نوع کار و شرايط و مقتضيات محيط زندگي و خصوصيات اقليمي و سنت‏ها و آداب محلي و منطقه‏اي مربوط به لباس و پوشش، با رعايت اصل حکم فقهي حجاب، توجه شود و ضمن قائل شدن حرمت و احترام براي چادر به عنوان کامل‏ترين و رايج‏ترين نوع حجاب و تشويق آن به دور از افراط و تفريط، از الزام همگان به استفاده از يک نوع رنگ و شکل خاص خودداري شود. (مراکز اداري، آموزشي و درماني تابع ضوابط خاص خود مي‏باشند).
    16) به موازات اهتمام به عفاف و حجاب و تبليغ و ترويج آن، بايد تدابيري اتخاذ شود تا چادر و انواع لباس‏هايي که استفاده از آنها لازمه رعايت عفاف و حجاب است، به آساني و با هزينه‏اي معقول و منطقي قابل تأمين باشد.
    اين اصول در شانزده بند در جلسه 413 مورخ 14/11/76 شوراي عالي انقلاب فرهنگي به تصويب نهايي رسيد.

    ttp://www.whc.ir

           
    حجاب ؛ حريم و 
كرامت زن مسلمان 


    حجاب ؛ حريم و كرامت زن مسلمان
    مقدمه: لباس پوشيدن، شاني از شئون انسان است و پديده اي است كه به اندازه طول تاريخ بشر سابقه و به قدر پهنه جغرافياي امروزين زمين، گسترش دارد. اين پديده با خصوصيات مختلف فردي و اجتماعي انسان در ارتباط است و مي توان آن را از ديدگاه هاي مختلفي ازقبيل روانشناسي، ا خلاق، اقتصاد، جامعه شناسي، مذهب، قانون و جغرافيا مورد مطالعه قرار داد. برخي منشا اصلي پيدايش لباس را در سه عامل مي دانند: محفوظ ماندن در مقابل سرما وگرما و برف و باران. عفيف ماندن به جهت حفظ عفت و شرم و در نهايت زيبا بودن وآراستگي و وقار و برخي فراتر از سه عامل مي انديشند. برخي لباس را خانه اول انسان كه جنبه اختصاصي تر نسبت به مسكن او دارد مي دانند و بر همين طريق مي گويند انسان موجودي خانه بدوش است.اما پديده اي كه ما در اين نوشتار تلاش در بررسي آن داريم و بسياري آن را ازانحرافات اجتماعي مي دانند پديده بدحجابي است. اين موضوع در جامعه ما از اموري است كه ذهن بسياري از دينداران جامعه را به خود مشغول كرده است. تلقي بدحجابي به عنوان امري نابهنجار و نامطلوب نشانگر اين است كه ذهنيت فرهنگي و ديني ما براي بدحجابي آثار و تبعات نامطلوبي قائل است و به تعبير ديگر، آن را علت برخي پديده هاي نامطلوب ديگر در جامعه مي انگارد.
     

    1- معناي لغوي و اصطلاحي حجاب و بدحجابي

    از نظر لغوي حجاب به معناي پوشيدن، پرده و حاجب به كار رفته و در هيچ موردي اصالتاً به معناي نوع، سبك پوشيدن و نوع سبك لباسي كه پوشيده مي شود اطلاق نشده است. (2) در زبان فارسي براي لباس، واژه هاي «پوشش»، «تن پوش»، «پوشاك» را داريم كه از فعل پوشيدن و پوشاندن را نيز بر همين اساس به كار مي بريم كه در معناي مصدري آن پنهان كردن و از نظر دور كردن را مي فهميم. (3) در اصطلاح فقهي نيز براي رساندن معناي پوشش زنان، ازلغت حجاب استفاده نشده و نمي شود، بلكه از لغت «ستر» كه به طور دقيق در معناي پوشش و پوشاندن است، استفاده مي شود. (4) در مورد ميزان و مقدار پوشش بدن كه در شرع مقدس اسلام براي زنان واجب شمرده شده است با نگاهي به رساله هاي عمليه مراجع تقليد مي توان دريافت كه حجاب صحيح و واجب عبارت است از پوشانيدن تمام بدن به جز قرص صورت و دو دست (از مچ دست به پايين). برخي اين ميزان را تعريف حداقلي مي دانند و با نگرشي وسيعتر و ديد اجتماعي به احكام اسلام دايره آن را به حوزه رفتاري و به عبارتي حوزه اجتماعي سوق مي دهند. شهيد مرتضي مطهري پوشش و حجاب زن را در معاشرت با مرد اينگونه بيان مي دارند كه «زن در معاشرت با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد». (5)
    بنابراين منظور از حجاب اسلامي، آن نوع پوششي است كه داراي اين دو ويژگي باشد. الف) حدود شرعي پوشش در آن رعايت شده باشد. ب) با خودنمايي و جلب نظر نامحرمان همراه نباشد بر اين اساس حجاب از مرحله پوشش فردي به حوزه رفتار اجتماعي معنا پيدا مي كند.
    توضيح مطالب فوق در مفهوم حجاب، تصور جامع تري از بدحجابي پيش روي ما قرار مي دهد. بدحجاب فقط كسي نيست كه حد واجب شرعي را رعايت نمي كند، ممكن است كسي اين حدود را كاملاً رعايت كند ولي در عين حال وضع ظاهرش، نوع رفتار ارتباطي او در اجتماع به گونه اي باشد كه با زبان بي زباني توجه نامحرمان را به خود جلب نمايد. و در اين صورت بدحجابي به انحراف يا كجروي تبديل مي شود در آن صورت فرد هنجارهاي مقبول جامعه را زير پا مي گذارد . در اين جا منظور از انحراف از هنجارهاي اجتماعي آن نوع انحراف هاي اخلاقي يا قانوني است كه واكنش هاي نسبتاً شديد اجتماعي را ايجاد مي نمايد. حجت الاسلام تقويان نيز در باب حجاب در اسلام آن را به معناي پوشش مي داند، اما اين پوشش را شامل سه بخش لباس، رفتار و كنش مي داند كه مايه آزادي انسان است. وي مي گويد انسان براي آزادي و حركت در بين انسان ها نياز به پوشش دارد و بر همين اساس خداوند مي فرمايد انبياء براي انسان لباس آورده اند و اين لباس تقوي است و در قيامت تنها صاحبان تقوي ملبسند و مابقي از شرم عرياني سر به زير هستند. ايشان حجاب از نوع پوشش (لباس) را حجاب حداقلي مي دانند و همزاد بارفتار و منش را حجاب پرمغز و كامل ذكر مي نمايند.

    2- حجاب و بدحجابي در دو جهان بيني متفاوت

    درهر جامعه نوع و كيفيت لباس زنان و مردان، علاوه بر آنكه تابع شرايط اقتصادي و اجتماعي و اقليمي آن جامعه است، قوياً تابع جهان بيني و ارزشهاي حاكم بر فرهنگ آن جامعه و حتي مبين و آيينه آن جهان بيني است.دكتر حدادعادل در كتاب «فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي» بسيار زيبا تأثير فرهنگ بر لباس را در قالب جهان بيني غرب و شرق به تصوير كشيده است. درواقع علت العلل اين مطلب كه چرا لباس سرزمين، اقوام و صاحبان تمدني كه از هجوم فرهنگ غرب در امان مانده اند اعم از زنان و مردان بلند و گشاد است و حال آنكه لباس مدعيان تمدن غرب و زوال پذيران غرب اعم از زنانه و مردانه تنگ، كوتاه و چسبنده به بدن است مورد بحث قرار گرفته است. برخي تلاش دارند كه لباس غرب را نتيجه پيشرفت علمي و صنعتي غرب و لباس شرق را نتيجه عقب ماندگي و جهل مردمان آن بدانند. درحاليكه اين دو تصوير مربوط به جهان بيني اين دو اردوگاه است و لباس پوشيدن شأني از شئونات انسان است و درهر تمدن رابطه مستقيمي با معناي انسان و تعريف انسان در آن تمدن دارد.
    الف) جهاني بيني غرب و پديده برهنگي
    در تمدن غرب نگاه اومانيستي مدت زمان زيست يك انسان را فاصله كوتاه تولد تا مرگ مي پندارد. چنين موجودي فقط نامي از انسان در ميان ديگر موجودات به خود اختصاص داده است. تمدني كه بيش از چهار قرن است كه خدا را از صحنه زندگي غايب و در كليسا عزلت گزيده است. معنويت به حاشيه زندگي خزيده و عنصري فراموش شده و يا فرع بر ماديت است.در جهان بيني غرب انسان جز «تن» چيز ديگري نيست و اين «تن» يكي از مهمترين آبشخورهاي لذت اوست كه مي بايست از فاصله تولد تا مرگ از تمام لذتها آن را بهره مند سازد و به همين جهت زن كالايي مي شود كه ارزش آن به ميزان لذت بخشي آن است.
    دكتر حداد عادل با تعبيري زيبا اشاره دارد به جمله دكارت كه مي گويد «من مي انديشم، پس هستم» نتيجه گيري كه زن در جامعه امروز غرب و همه جوامع غربزده امروزي ناچار بايد بگويد «مرا نگاه مي كنند، پس هستم»، زن فقط «جسم» است و مرد در برابر زن همه «چشم»، و زن دائماً در دو كفه ترازوي چشم مردان به محك زده مي شود.الزاماً غرب براي چنين بينشي، نظام اقتصادي مطلوب خود را نيز ايجاد كرده است. نظام خالي از معنويت اما مبتني بر تكاثر و در اين جهت از تمام قوا و امكانات و غرايز انسان از بازار توليد تا مصرف بهره مي گيرد.بنابراين زن در جامعه سرمايه داري غرب بايد مصرف كند و مصرف شود. زن مظلومترين قرباني سرمايه داري غرب و در عين حال برنده ترين سلاح دست همين سرمايه داري است.
    فاجعه با غفلت از هويت معنوي انسان آغاز شد و همه وجود زن در جسم او منحصر شد و عشق آن لطيفه معنوي جاي خود را به سكس داد و در خدمت اقتصاد قرار گرفت و در نهايت هنر هفتم يعني سينما نيز به كمك آمد تا عرياني و برهنگي زن را در قالب ابتذال و تحريك جنسي به نام هنر در خدمت منافع سرمايه داري قرار دهد. نقاشي، مجسمه سازي، موسيقي، تئاتر، تلويزيون، مجله، كتاب، عكس و پوستر همه زن را به بازار كشاند وطراحان مد و لوازم آرايش نيز به كمك اين چرخه عظيم اقتصادي آمد و در كنار اين ترفند سرمايه داران، كليسا نيز در حركتي افراطي پرهيز از ازدواج را امري معنوي و زناشوئي را امري غيرديني اعلام كرد، در آن سوي ديگر مكتب روانشناسي فرويديسم غريزه جنسي و توجه به آن را مبنا و اصل همه شخصيت و منشأ همه اعتقادي معنوي و دنيوي انسان محسوب كرد.فلسفه اگزيستانسياليسم نيز به كمك اين دو آمد و آزادي انسان از هر قيد و بند و اخلاق و عرف و دين و... را سرلوحه كار بشر قرار داد و نتيجه آن شد كه «داستايفسكي» در عبارت معروفي اين وضعيت را در يك جمله بيان مي دارد و آن اينكه «وقتي خدا نباشد، همه كار جايز است».و امروز ما شاهد تهاجم يا شبيخون اين فرهنگ به جوامع اسلامي و از جمله جامعه خويش هستيم. بنابراين ساده لوحانه است بپذيريم اين مسايل در يك فرآيند مورد قبول عرف جامعه واقع مي شود و جامعه وقتي پذيرفت پديده بدحجابي را چون تبديل به عرف شده است لاجرم بايد به آن تن داد. شايد بدترين گناه جهل به موضوع باشد كه مي بايست خاستگاه پديده بدحجابي كه عمدتاً از جهان بيني غرب منشأ مي گيرد براي جوانان و نوجوانان بيان و تجزيه و تحليل شود.
    ب) جهان بيني اسلام و پديده حجاب
    تفاوت عمده فرهنگ جديد غربي و فرهنگ اسلامي در نوع نگاه به انسان نهفته است. اگر انسان در فرهنگ غربي موجودي است كه معنويت فرع و رو بناي زندگي مادي اوست، در فرهنگ اسلامي موجودي است كه معنويت كمال مطلوب و غايت و نهايت زندگي اوست. در اسلام معنويت هرگز در مقابل ماديت و جسمانيت قرارنگرفته است و رقيب آن نيز نيست بلكه در يك حركت اعتدالي اسلام توجه به هر دو جنبه به عنوان نيازهاي انسان دارد. لذا در چنين جهان بيني انسان همه تن نيست كه با مرگ فاني شود زيرا انسان رو به سوي خدا دارد كه كمال مطلق و سرچشمه همه خوبيهاست.لذا خدا را شريفتر از آن مي داند كه به بدن نمايي و آرايش جسم بپردازد. انسان در جهان بيني اسلامي لباس به تن نمي كند براي عرضه تن خود بلكه لباس را حريم و مايه كرامت خود مي داند. انسان در اسلام، كمال خود را تزيين تن براي فروش به خلق نمي بيند بلكه جان خود را به خداي خويش مي فروشد.
    بنابراين مسئله حجاب و بدحجابي مربوط به دو فرهنگ و دو جهان بيني است كه نوع نگاهشان به انساني به نام زن كاملا متفاوت است و در احاديث آمده است كه «من تشبه بقوم فهو منهم» هر كه خود را به گروهي شبيه سازد هم از آن گروه است. و بايد پرسيد از متوليان امور كه چرا به جوانان گفته نمي شود «لباس هر انسان پرچم كشور وجود اوست، پرچمي است كه او بر سر در خانه وجود خود نصب كرده است و با آن اعلام مي كند كه از كدام فرهنگ تبعيت مي كند. همچنانكه هر ملتي باوفاداري و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هويت ملي و سياسي خود ابراز مي كند، هر انسان نيز، مادام كه به يك سلسله ارزشها و بينشها، معتقد و دلبسته باشد لباس متناسب با آن ارزشها و بينشها را از تن بدر نخواهد كرد.»(6) حجاب زن مسلمان هويت بخش و عزت آفرين است پديده بدحجابي در جامعه ما از اموري است كه ذهن بسياري از افراد جامعه را به خود مشغول كرده است. تلقي بدحجابي به عنوان امري نابهنجار و نامطلوب نشانگر اين است كه ذهنيت فرهنگي و ديني ما براي بدحجابي آثار و تبعات نامطلوبي قائل است و به تعبير ديگر، آن را علت برخي پديده هاي نامطلوب ديگر در جامعه مي انگارد.شماره قبل درباره معناي لغوي و اصطلاحي حجاب و بدحجابي، حجاب و بدحجابي در دو جهان بيني غرب و اسلام بحث شد و بخش دوم و پاياني اين مقاله از نظر شما خوانندگان محترم مي گذرد.

    3- نحوه ورود بي حجابي يا بدحجابي به ايران

    حجاب با پوشش اسلامي يكي از دستورات حكيمانه و سعادت بخش دين مبين اسلام است كه هنگام اسلام آوردن مردم ايران در دو قرن نخست هجري به گونه اي هميشگي و مستمر توسط اهالي اين سرزمين مورد پذيرش واقع شده و بدان عمل مي شده است. در واقع رعايت حجاب اسلامي در بين مسلمانان ايراني و كليت اين جامعه از جمله عوامل مهم پاسداري از شأن و كرامت انساني زنان در رعايت سالم حقوق و حدود در روابط ميان مردان و زنان بوده است.از سويي زن در نگاه جامعه شناسي به عنوان «فرهنگ ساز» معرفي شده كه دين را به عنوان يكي از عناصر فرهنگي از نسلي به نسل ديگر منتقل مي كند. غربيها براي ايجاد تأخير در انتقال دين به نسلهاي بعد، فرهنگ و هويت زنان جامعه ما را هدف قرارداده اند. برخي از متفكرين غربي تمدن غرب را در حال فروپاشي ارزيابي كرده و مي گويند تنها تمدني كه قابليت فراگيري و جايگزيني تمدن غرب را دارد تمدن اسلامي است. بنابراين تلاش هاي زيادي صورت گرفت تا جلوي قدرت توليد فكر و انديشه جوامع اسلامي از جمله جامعه ايران را بگيرند.
    سؤال اين است چرا امواج مهاجم استعمار بورژوازي و شكل تقليدي آن در ايران يعني غربزدگي شبه مدرن تلاش وافي براي مخالفت با حجاب اسلامي خانم ها در ايران داشت؟
    براي پاسخ به اين سؤال به برخي از اين دلايل فهرست گونه اشاره مي شود:
    اولا حجاب زن مسلمان هويت بخش و عزت آفرين بود و موجب مي شد زن مسلمان ايراني در برابر هجوم افكار و مدلهاي رفتاري بيگانه گرفتار از خودبيگانگي و ضعف و بي هويتي و يا آلودگي نگردد. از اين رو حجاب از عوامل حفظ استقلال هويتي ما بود و شبه مدرنيستها كه سوداي وابستگي ايران را در سرداشتند دل خوشي از آن نداشته و ندارند.
    ثانياً حجاب زن ايراني به عنوان لباس عفت و پاكدامني و ساده زيستي او موجب مصونيت زنان وحتي مردان در مقابل هجوم مصرف زدگي و فرهنگ كالايي مي گرديد. از اين رو خود به خود راه را بر سيطره نظام سرمايه داري و سرمايه سالاري و تبعات آن مي بست. لاجرم استعمار غربي براي فتح بازار خريد مردم ايران نيازمند نابودي ساختار توليد سنتي و همچنين ساختار ساده و خودكفا و مستقل زندگي مردم ما بود. و حجاب اسلامي زن و مرد مسلمان ايراني را در مقابل گسترش فرهنگ مصرفي و كالازدگي و سرمايه سالاري محافظت مي كرد.
    ثالثاً در جوامع مسلمان تحت سلطه امپرياليزم هر نوع تأكيد بر عناصر فرهنگ بومي و ملي مردمان چونان شمشير برنده اي عليه سياستها و اميال استعمار مدرن غربي عمل كرده و مي كند زيرا استعمارگران به دنبال تهي كردن و بيگانه ساختن مردم از هويت كلاسيك خود بوده اند تا آنان را اسير هويت تقلبي غربزدگي شبه مدرن نموده و از كانال آن اين ملت ها را براي هميشه به خودوابسته نمايند. حجاب زن مسلمان در چنين وضعيتي حكم يك اسلحه نيرومند براي جريان انقلابي و ضداستعمار را پيدا مي كرده است.اساساً غربيها براي برقراري سيطره فراگير خود مي بايست نظام منسجم ارزشهاي ديني جوامع غيرغربي را در هم بشكنند و از جمله ارزشهاي ديني پايدار همانا حجاب زنان مسلمان بوده است كه آنها را از مدزدگي و تبديل شدن به موجودي كالايي بازمي داشته است.

    4- راه هاي عملي كردن توطئه بدحجابي

    اجراي برنامه «كشف حجاب» و يا «رفع حجاب» و در شكل جديد آن بدحجابي از سوي غرب در ايران نيازمند دو شرط اساسي بود. نخست يك زمينه فرهنگي و اجتماعي براي پذيرش لباس غربي و دوم يك عامل اجرا كه زور داشته باشد و به اسلام اعتقاد نداشته باشد.(7)عامل دوم رضاخان مأمور و سرسپرده دولت استعمارگر انگليس كه وظيفه خود مي دانست ايران را به شاهراه ترقي هدايت نمايد و در پي اجراي اين مأموريت موظف بود با زور لباس مردان را متحدالشكل كند و بر سر همه آنها كلاه پهلوي بگذارد و چادر را نيز از سر زنان بردارد. ماجراي دردناك مسجد گوهرشاد نمونه اي از اجراي اين مأموريت بود. و اما در مورد شرط اول، يعني زمينه فرهنگي و اجتماعي پذيرش لباس غربي را غربزده ها تأمين كردند. درواقع پس از سقوط استبداد صغير و كسب قدرت توسط اعضاي لژ فراناسونري در سال 1327 ق زمزمه اي شيطاني براي مخفي و انكار حجاب و تخريب و تخطئه آن آغاز گرديد. يكي از مهمترين ابزاري كه اين گروه خود باخته غرب به كار گرفتند استفاده از مطبوعات منورالفكري (حدود سال 1329) بود كه تقريبا به طور مستمر حملات خود را عليه حجاب اسلامي آغاز كردند.(8) براساس روايت اسناد و مدارك تاريخي در سال 1303 ش در تهران منورالفكران عليه حكم الهي حجاب، بيشتر گرديد. اين شيوه از مبارزه از مجراي حاكميت فراماسيون غربزدگي شبه مدرن عملي مي شد بر اين اساس همزمان با به قدرت رسيدن اين گروه هجوم تبليغاتي و اعمال زور فيزيكي و سياسي عليه حجاب نيز بيشتر مي گرديده است. در اين بين روشنفكران شبه مدرنيست ايراني به عنوان كارگزاران اصلي بسط سيطره فراماسيون غربزدگي به دليل وابستگي به اردوگاه سرمايه داري بيشترين نقش را در مبارزه عليه هويت ديني مردم و احكام اسلامي به ويژه حجاب زنان برعهده گرفته و مي گيرند. البته هجوم اين گروه حتي قبل از مسلط شدن رضاخان و برقراري رژيم پهلوي در ايران آغاز گرديد. فعاليت هاي ژورناليستي اعم از درج مقاله يا انتشار سالانه و يا نشر هجويات و فكاهيات و به مسخره گرفتن حكم الهي نمونه هاي بارز از اقدامات اين گروه است.
    افرادي چون عارف قزويني شاعر و تصنيف سراي متجددمآب و ناسيوناليست عهد مشروطه به سال 1302 اشعار زيادي عليه حجاب سروده است. همچنين ميرزاده عشقي (متوفي به 1303 ش) يكي از منورالفكراني است كه عليه حجاب اسلامي به سرودن اشعار و نگارش نمايشنامه پرداخته است از جمله نمايشنامه اي به نام «كفن سياه» نوشته است كه در آن زني به نام «خسرودخت» به عنوان مظهر عظمت باستاني ايران باستان درحالي كه كفن سياه پوشيده بود به روي صحنه آمده و اشعاري در مذمت حجاب اسلامي قرائت كرد. وي به سال 1338 ق قطعه شعري به نام «دزدي پاتختي» عليه حجاب اسلامي سروده است كه نمونه آن اين قطعه شعر است:
    زنان كشور ما زنده اند و در كفن اند
    كه اين اصول سيه بختي، از سيه رختي است
    «ايرج ميرزا» شاهزاده متجدد و منورالفكر ايراني، شاعر هرزه گو و دين ستيز اشعار بسياري عليه حجاب اسلامي سروده است وي ظاهرا اولين شاعري است كه بحث كشف حجاب را به صورت منظوم مطرح كرده است. موارد فوق در كنار عملكرد رضاشاه بخصوص بعد از بازگشت از سفر تركيه (1314 ش) منجر به اين شد كه «صديقه دولت آبادي» خواهر «يحيي دولت آبادي» روشنفكرمآب سكولاريست دوره مشروطه بدون حجاب و پوشش اسلامي در خيابان ظاهر شد و...(9)
    درواقع هدف واقعي منورالفكران از حمله به حجاب، سست كردن اركان هويت ديني و خدشه دار كردن احكام اسلامي است.روشنفكران شبه مدرنيست ايراني ذاتا تعلق به سطحي نگري و ظاهربيني داشته و دارند و حتي در پروسه مدرنيزاسيون مورد نظرشان جز بر شعار و ابتذال و ظاهرگرايي تكيه نكرده و نمي كنند. مخالفت اينان با حجاب به دليل تمدن خواهي نبود. زيرا نه بي حجاب بودن نشانه تمدن است و نه روشنفكري ايراني مقلد ظرفيت و قابليت تمدن سازي را داشته است.درواقع علت اصلي مخالفت ها اين بود كه رواج و حاكميت احكام اسلامي و انديشه ديني موج حفظ استقلال و عزت ملي و مانع استيلاي بيگانگان و استعمارگران مي گرديد. به عبارت ديگر حجاب اسلامي ركني مهم از هويت اعتقادي زنان جامعه اسلامي ما بوده است و مبارزه با آن در مسير تلاش به منظور زدودن هويت و گرايش ديني جامعه ايراني بوده و هست.

    5- پديده بدحجابي در جامعه امروزي ما

    آنچه مورد اشاره قرار گرفت از جمله جهان بيني غرب به همراه فرهنگ منحط غرب و از جمله عوامل ستيزه گر ديني و ارزش هاي آن از كشف حجاب رضاخاني تا توطئه عميق روشنفكران غربزده و فراموسونرهاي وابسته همگي در پديده بد حجابي امروز جامعه ما چون گذشته به طور مستقيم نقش دارند. مضاف بر عوامل گذشته مي توان به برخي از عواملي كه در دوران عمر انقلاب اسلامي نيز منجر به اين پديده شده است باختصار اشاره كرد. لازم به ذكر است برخي از اين عوامل معلول كيش شخصيتي فردي است و برخي مربوط به اجتماع.
    5/1- سهل انگاري عمدي يا سهوي
    در استفاده از روش هاي تبليغي و ارشادي مناسب در خصوص ترويج حجاب وقتي امر مهمي چون حجاب در يك بستر تاريخي دراز مدت (قرنها) ايجاد و تداوم پيدا كرده است.تداوم مجدد آن نيازمند كار فرهنگي عميق به همراه ظرافتهاي خاص خود مي باشد. به عنوان مثال استفاده از زنان محجبه در نقشهاي منفي و گاه استفاده از زنان بدحجاب در نقشهاي مثبت در رسانه ملي يا سينما هنر هفتم از جمله اين موارد است عدم فرهنگ سازي در اين زمينه تا آنجا جلو رفته است كه موج روي آوردن دختران و زنان به سمت آرايش حتي براي خريد نان و سبزي دليل بر عدم آگاهي و جهل است.
    خانم زهرا شجاعي دراين زمينه مي گويد: آرايش كردن براي غربي ها محيط خاصي دارد. آرايشهاي تند و غليظ مخصوص ميهماني هاي شب و مكان هاي خاص و زنان سالمند است و دختران جوان هرگز از اين گونه آرايشها استفاده نمي كنند. در محيط هاي آموزشي و دانشگاه ها دختران در نهايت سادگي و بي پيرايگي رعايت موازين اخلاقي در دانشگاه حاضر مي شدند.
    5/2- جابجايي و وارونگي در ارزشها
    عدم تبيين صحيح ارزشهاي جاذب و طرح رذايل كاذب در جامعه از جمله علل بدحجابي است. ابراز وجود و خودنمايي براي انگشت نما شدن با ارائه مد و تغييرات بي شمار و با هدف متمايز كردن خود از ديگران از جمله اين ضدارزشها است. نمونه ديگر تفاخر و فخرفروشي بدليل اختلاف و شكاف طبقاتي است. اگرچه اين امر توسط زنان صورت مي گيرد اما گاه اين صفت رذيله توسط مردان با سوء استفاده از همسران خود صورت مي گيرد. برخي از مردان درجه جلالت و ابهت خود را با نوع لباسي كه همسرانشان به تن دارند به ديگران مي فهمانند. و اين ويژگي جوامعي است كه معنويت در آن رو به افول گذاشته و براين اساس زن وسيله و ابراز تشخص و تعيّن شوهر مي شود.
    اي كاش رذايل اين گونه انسانها به خودشان ختم مي شد ولي متأسفانه گاه توده عوام به شوق تشبيه اشراف با همه ضعف مالي اين راه بي بازگشت را طي مي كنند و نتيجه آن جز اسارت و بردگي چيز ديگري نيست.
    5/3- تأثيرپذيري جوانان از هجوم تهاجم فرهنگي غرب
    جهل جوانان ما به جهان بيني غرب از يك سو و جهان بيني اسلام از سوي ديگر موجب پذيرش الگو و شيوه غربي كه هيچ تناسبي با هويت اسلامي جامعه ما ندارد از جمله عوامل بدحجابي است. همين امر موجب شده است كه جوان جامعه ما گاه غرب را با مقياس بازيگران فيلم هاي سينمايي غربي مي شناسد و از او الگو مي گيرد درحالي كه بخش عمده شهروندان جامعه غربي به موازين و اصول اخلاقي و اجتماعي خود پايبند بوده و چه بسا گاه پوشش و آرايش دختران و زنان جامعه ما از زنان بي شخصيت و بي خانواده غربي الگوبرداري مي شود و در ذهن او اين مظهر آزادي و تجدد محسوب مي شود.اگر فرض را براين امر قرار دهيم كه جوان ما مي خواهد راه غرب را طي كند، راه رفته غربيها امروز، آنها را به بحران بي هويتي و سقوط سوق داده است و جا دارد كه جوانان ما يكبار از خود سؤال كنند چرا بايد اين راه رفته را دوباره رفت.
    5/4- اجباري كردن پوشش چادر در بعضي از مراكز آموزشي و مدارس و بيمارستانها و...
    نهادينه كردن پوشش برتر نيازمند يك كار اساسي بود كه متأسفانه كوتاهي و سهل انگاري و جهل و گاه لجاجت در مراكز آموزشي از جمله مدارس و دانشگاه ها مسئله حجاب را به گونه اي سوق داد كه تلقي اين مي شود كه مي بايست نيروي انتظامي با آن برخورد كند، بي تعارف بايد اذعان كرد اجبار و اكراه نسخه شفابخش اين انحراف اجتماعي نيست.
    5/5 - كم توجهي به تنوع طلبي و حس زيبايي دوستي:
    جوان و خصلتهاي او را نبايد در پيچ و خم بخشنامه ها و دستورات تحكمي گرفتار كرد. متأسفانه بعداز 27 سال كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي و بخشهايي از مسئولين توجه به مقوله تكثر و تنوع لباس با هويت اسلامي را مورد هدف قرار داده اند. اين توجه زماني مطرح مي شود كه بسياري از راه ها و روش هاي ناصواب را به كار گرفته اند. چه بسيار امر به معروف ها و يا نهي از منكرهايي كه هيچ كدام در جاي خود به شكل صحيح انجام نگرفت. اگرچه افراط و توجه بيش از حد به تذكرات از عوامل وازدگي و بي پاسخ ماندن اين امر در جامعه شد اما كم توجهي امروز نيز درد مزمن ديگري است كه جامعه امروز ما تجربه مي كند و تعطيلي اين فريضه الهي از جمله عوامل ديگر اين انحراف اجتماعي است.
    5/6-تفاوت در نگرش ها و ديدگاهها نسبت به مقوله بدحجابي
    علاج يك انحراف اجتماعي زنان به طور نسبي نتيجه مي دهد كه متوليان امر ديدگاه واحدي نسبت به موضوع و شيوه برخورد با آن داشته باشند. با تأسف بايد گفت برخي تهاجم غرب به ارزش هاي ديني و هويتي جامعه را تعامل فرهنگي قلمداد كردند، برخي گذر زمان و عرفي شدن تبديل ضدارزشها به ارزش را ملاك عمل دانسته و برخي تحت عنوان پديده جوان گرايي و سوءاستفاده از رأي و مشاركت جوانان در عرصه سياسي هر اقدام جوانان را زير پرچم نشاط و شادابي توجيه و تفسير كردند و برخي آن را معلول فرآيند عرضه و تقاضا دانسته و برخي برخوردهاي خشن و سخت با جوانان را نسخه شفابخش اعلام كردند. و متأسفانه تمام اين ديدگاهها را با برداشت از دين طرح كرده اند.
    به نظر مي رسد خطر تعدد نظر و عمل صاحبان فرهنگ و سياست كه متوليان فرهنگ عمومي جامعه هستند كمتر از خود اين انحراف اجتماعي نيست.عوامل مورد اشاره و بسياري از عوامل ديگر تأثيربسزايي در گسترش پديده بدحجابي به عنوان يك انحراف اجتماعي كه خود منشأ بسياري ديگر از انحرافات ديگر است مي شود.

    6- چه بايد كرد

    شايد به صراحت بتوان گفت در ميان گمشده هاي جوانان ما امري مهمتر از معرفت نسبت به قابليتهاي فردي، هويتي و ديني خود نباشد. اگر اين ادعا را اصل قرار بدهيم بايد به جوانان كمك كرد تا اين قابليتها را كه دستمايه اي از جنس عقل و عشق، دانش و همت و انگيزه و هدف است بشناسند.
    گام اول: كمك به جوان در قرار گرفتن در مسير ايمان به خالق برتر براي اتصال او به قدرتي بي انتها است.
    جوانان ما اگر خميرمايه معنوي خود را كه مربوط به جهان بيني اسلامي است بيابند ديگر براي ابراز وجود نياز به نمايشهاي غيرمعمول ندارند و كاميابي هاي خود را در گرايش به ارزشهاي اسلامي جستجو مي كنند.
    گام دوم: تبيين و تدوين استراتژي بلندمدت براي رشد و بالندگي جوانان است. در اين فرآيند بايد نقش والدين، همسالان، مربيان و... به گونه اي تعريف شود كه هيچ كدام نقض يا خنثي كننده رفتار و عملكرد ديگري نباشد بلكه مكمل و همگي منجر به تكامل او شود. ضرورتا توجه به اين امر ايجاد يك سيستم اجبار و الزام نيست بلكه فرآيند رشد با تاكيد بر جهان بيني، فرهنگ، هويت مورد تأكيد جدي قرار مي گيرد.
    گام سوم: تقويت باورهاي ديني جوانان است. همه دستگاه هايي كه متولي فرهنگ عمومي جامعه هستند اعم از صداوسيما سازمان و دفاتر تبليغات اسلامي، حوزه هاي علميه، مدارس، دانشگاه ها، خانواده ها و... مي بايست رسالت خويش را در تقويت باورهاي ديني جوانان به كار گيرند. تجربه دوران دفاع مقدس نشان مي دهد اگر باورهاي ديني در وجود جوانان ريشه بدواند و عمق پيدا كند مهمترين سرمايه براي جامعه و حتي خود فرد است.
    گام چهارم: تطبيق انتظارات جامعه، خانواده ها و مسئولين از جوانان، توجه به توانمنديهاي جوانان و هدايت آنها براساس ميزان توانمندي موجب مي شود انرژي و عشق و علاقه جوانان در مسير صحيح قرار گيرد و كمتر فرصت پيدا كند بدليل سرخوردگي هاي اجتماعي به انحراف اجتماعي تن دهند.
    آنچه مورد اشاره قرار گرفت صرفا مي تواند فتح بابي براي پرداختن به اين موضوع باشد و ضرورت دارد دلسوزان جامعه اسلامي قبل از آنكه با نفرت به پديده بدحجابي مي نگرند تأملي به قابليتها و توانمنديها و ارزشهاي وجودي جوانان داشته باشند و در كالبدشكافي مباحث نظري و عملي آن گام بردارند.

    منابع:

    1- دكتر غلامعلي حداد عادل: فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، انتشارات سروش، چاپ دوم، تهران .1363
    2- شهيد مرتضي مطهري «مسئله حجاب».
    3- شهيد مرتضي مطهري «نظام حقوق زن در اسلام».
    4- فصلنامه كناب زنان شماره هاي 22، 16، .15
    5- روح الله حسنيان، حريم عفاف، سازمان تبليغات اسلامي، .1376
    6- رسول جعفريان، داستان حجاب در ايران پيش از انقلاب، مركز اسناد انقلاب اسلامي، .1383
    7- تغيير لباس و كشف حجاب به روايت استفاده مركز بررسي اسناد وزارت اطلاعات، مهر .1378
    8- سايت گوگل، واژه هاي بدحجابي، حجاب، پوشش، حجاب اسلامي و...

    پي نوشت ها:

    1- دكتر غلامعلي حدادعادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص .6
    2- مرتضي مطهري، «مسئله حجاب»، ص .78
    3- پيشين، ص .41
    4- مرتضي مطهري، مسأله حجاب، ص .79
    5-همان.
    6- دكتر حداد عادل، همان منبع، ص .40
    7- دكتر حدادعادل، همان، ص 47
    8- شهريار روشناس، سايت باشگاه انديشه، 13/11/.1383
    9- همان.

    مهدي بهشتي نژاد-روزنامه کیهان-شماره 18807

           

    حلقه‏هاي مفقود حجاب


    حلقه‏هاي مفقود حجاب

    قسمت اول

    خبرگزاري فارس، نتايج يک آمارگيري را که در تابستان 1380 انجام شده است، چنين گزارش مي‏دهد: «مطالعه ميداني انجام شده در سطح شهر تهران در تابستان 1380 نشان مي‏دهد حدود 54 درصد از زنان تهراني داراي پوشش کمتر يا غير اسلامي و غيرقانوني در معابر عمومي هستند.»
    آمار ذکر شده مربوط به سه سال قبل در شهر تهران است. مسلماً شهرستاني‏ها بيشتر به حجاب مقيد، هستند، اما طبق تحقيقات جامعه‏شناسي، هر آنچه در بافت اجتماعي شهر تهران رخ مي‏دهد با يک فاصله زماني، به ساير نقاط کشور تسرّي مي‏يابد. اين فاصله زماني نيز سال به سال با گسترش وسايل ارتباطي، کمتر مي‏شود. افزايش آمار بدحجابي حتي در شهرستان‏هاي کوچک کشور، اين نظريه را تأييد مي‏کند. آن هم در کشوري که 25 سال از حکومت يک دولت اسلامي در آن مي‏گذرد و مردمش سابقه آن مقاومت تحسين برانگيز را در مقابل کشف حجاب در کارنامه خود دارند؛ کشوري که رعايت حجاب در آن، حکمي قانوني بوده و عفيفه‏گي صرف نظر از سودمندي روش‏ها به انحاي مختلف، در آن تشويق مي‏شده است و افراد متخلّف به شدت توبيخ مي‏شده‏اند.
    هرچند بدحجابيِ بسياري از زنان و دختران نه به منزله ضديت آنها با دين که تنها نوعي سهل انگاري است و بسياري از ما مسلمانان در مواجهه با اوامر و نواهي ديني داريم، اما عواملي باعث شده است که اخيراً اين سهل انگاري‏ها به صورت نامبارکي افزايش و تسرّي پيدا کند و بخشي از بدحجابي‏ها که در واقع نوعي بي‏حجابي است، به برخوردهاي مقابله جويانه با حکومت اسلامي و دين تبديل شود.
    نيکلاس کريسف، خبرنگار مجله نيويورک تايمز در مقاله‏اي با عنوان «اين ايراني‏هاي... (حذف عبارت)» که حاصل سفر او به شيراز است، مي‏نويسد: «زنان و دختراني که اگر بدون پوشش مناسب اسلامي از خانه خارج شوند به زندان خواهند افتاد، اين روزها از لباس‏هايي استفاده مي‏کنند که نه تنها جذابيت‏هاي آنها را خفه نمي‏کند، که آنها را برجسته‏تر هم مي‏کند.»
    او با مشاهده زنان و دختراني که «مانتوهاي چاک‏دار و تنگ» مي‏پوشند و روسري‏هاي آنها «بيشتر شبيه هد بند است تا پوششي براي پنهان کردن موهاي رنگ شده‏شان» تأکيد مي‏کند که از اين جوانان، متولدين اوايل دهه شصت بعد از انقلاب هستند که امروز مي‏خواهند بسياري از قوانين و آداب را تغيير دهند.
    کريسف، با لحني طعنه‏آميز خطاب به رهبران ديني ما مي‏گويد که بايد مواظف باشند، زيرا در پوشش زنان ايراني نه تنها هيچ اثري از اسلامي بودن نيست که به نوعي وهن عقايد مذهبي نيز محسوب مي‏شود، و اين همان دردي است که امروز دل بسياري از مردم را مي‏سوزاند.
    پديده بدحجابي هرچند ريشه در کشف حجاب دوران پهلوي داشت، اما از سال‏هاي پاياني جنگ و تضعيف فضاي بسيار معنوي سال‏هاي اوليه انقلاب، به دليل اجباري بودن حجاب اسلامي آغاز شد و با سياست‏هاي دوران سازندگي قوّت گرفت و پس از روي کار آمدن اصلاح طلبان و طرح آزادي‏هاي مدني، ابعاد تازه‏اي به خود گرفت، به طوري‏که امروز دولتمردان، متوليان فرهنگ و بسياري از مردم را به چالش کشانيده و البته واکنش‏هاي متفاوتي را نيز به دنبال داشته است.

    هشدار در مورد بدحجابي‏حلقه‏هاي مفقود حجاب بسياري از مردم که حتي در ظاهر تقيّد چنداني به حجاب ندارند، نگران تأثير حضور زنان و دختران بدحجاب بر فرزندان، همسران و روابط خانوادگي خود هستند. بسياري ديگر نيز از ارزش‏هايي سخن مي‏گويند که در اين سرزمين ريشه دار بوده و خون جوانان کشور براي پاسداري از آنها ريخته شده است؛ اما اعتراضات مردمي به جز چند مورد امضاي طومار در برخي مساجد تهران در اعتراض به اين شرايط و برگزاري تظاهراتي محدود، در حدّ درد دل‏هاي دوستانه باقي مي‏ماند؛ لکن برخي شخصيت‏هاي مذهبي و بخشي از مسئولين کشور، به‏طور رسمي اعتراضات خود را مطرح مي‏کنند.
    آيه اللَّه مکارم شيرازي ضمن انتقاد از ترويج صوفي‏گري و بدحجابي در قم تصريح مي‏کنند: «مسئولان قم در خواب هستند، وقتي مردم راه بيفتند، آنها بيدار مي‏شوند». ايشان ضمن دعوت همگان به امر به معروف و نهي از منکر، تأکيد مي‏کنند: «حوزه‏ها و مسئولان در اين زمينه مسئولند و بايد خودباختگي را کنار بگذارند و به فکر چاره باشند.»
    نيره اخوان، نماينده اصفهان در مجلس پيشنهاد مي‏کند که دولت بايد اقدامي کلان براي «حفظ حجاب» انجام دهد و از اختلاط در فضاهاي آموزشي از جمله دانشگاه‏ها جلوگيري کند.
    حداد عادل، رئيس مجلس شوراي اسلامي نيز مي‏گويد: «در اينکه وضع حجاب کشور بايد بهبود يابد، شکي نيست... اما ما با سخت‏گيري‏هايي که مغاير قانون باشد، مخالفيم.»
    برخي نشريات نيز با جديت به اين موضوع مي‏پردازند. روزنامه جمهوري اسلامي با گزارش‏هاي متعدد از جمله نمايش لباس زير در ويترين مغازه‏ها، اعتراض شديد به ابتذال و بدحجابي خانم‏هاي شرکت کننده در جشن ملي جوانان، و گزارش ديگر در زمينه برخورد با مظاهر بدحجابي در ماه‏هاي اخير، نگراني خود را از اين شرايط ابزار مي‏دارد.
    مجله «يا لثارات» گاه بدحجابان را به اقدامات عملي تهديد مي‏کند و ابراز مي‏دارد که صبر مردم حزب الله حدّي دارد. عضو شوراي مرکزي حزب الله در يکي از جلسات اين شورا با بيان ريشه‏هاي بدحجابي و به طور کلي تخدير فکري و اعتقادي جامعه، تصريح مي‏کند که اگر مسئولان در مبارزه با مفاسد کوتاهي کردند يا توانايي مقابله نداشتند، مردم بايد خودشان اقدام کنند.
    نيروي انتظامي نيز در اين زمينه وارد عمل مي‏شود. سردار قاليباف در پاسخ به خبرگزاري جمهوري اسلامي مبني بر اينکه ناجا در زمينه حجاب زنان چه برنامه‏اي دارد، تصريح مي‏کند: «بر اساس قانون، نيروي انتظامي با افرادي که به صورت زشت و ناپسند و به شکل مانکن در جامعه حضور مي‏يابند، برخورد مي‏کند». البته او معتقد است که ماهيت اين نوع برخورد با ديگر برخوردهاي نيروي انتظامي متفاوت است، چرا که «اين موضوع در واقع يک نوع انحراف اجتماعي است و به صرف برخورد پليسي حل نخواهد شد» و براي حل ريشه‏اي آن بايد مديران و کارشناسان کشور چاره جويي کنند.
    در تکميل موضع نيروي انتظامي، سرهنگ عبداللهي، رئيس اداره مبارزه با مفاسد اجتماعي نيروي انتظامي تهران بزرگ به خبرگزاري جمهوري اسلامي مي‏گويد: «مأموران نيروي انتظامي به افرادي که با پوشش نامناسب در جامعه حاضر مي‏شوند، تذکر مي‏دهند و فقط در صورت عدم پذيرش تذکر پليس و مقابله با مأموران، نيروي انتظامي اقدام لازم براي تحويل آنان به مراجع قضايي را عملي خواهد کرد». او مي‏افزايد: «اخيراً شايعاتي در خصوص اعمال خشونت در اجراي طرح برخورد با بدحجابي مطرح شده که همگي کذب محض است.»
    اما اخبار نشان مي‏دهد که پس از يک سکوت چندين ساله در برخورد با مفاسد اجتماعي، نيروي انتظامي دوباره حرکت‏هايي را هرچند با نرمي بيشتر و قانونمندتر از گذشته، آغاز کرده است؛ از آن جمله 132 زن بدحجاب در استان سمنان و 61 تن در استان زنجان دستگير مي‏شوند که برخي با تعهد کتبي، مرخص شده و برخي ديگر با تشکيل پرونده به مراجع قضايي تحويل مي‏شوند. در شهرستان اروميه به 3400 نفر از زنان براي رعايت حجاب تذکر داده مي‏شود و در شهر قم و مشهد نيز طرح‏هايي براي پاک‏سازي شهر از آلودگي‏ها اجرا مي‏شود.
    محمد علي ابطحي، مشاور رئيس جمهور با انتقاد از اين عملکرد، در سايت شخصي خود مي‏نويسد: «نيروي انتظامي در مورد مبارزه با بدحجابي در سر خيلي از مراکز رفت و آمد ميني‏بوس‏هاي قشنگي که خودش شکل يک زندان کوچک را دارد، متوقف کرده‏اند که ديدن آن، دل بد حجاب و با حجاب را مي‏لرزاند.»

    بي‏حجابي، حق زنان در جامعه مدني‏

    در مقابل اين ديدگاه که قائل به منع بدحجابي حتي از طريق اعمال قانون هستند، طيف قدرتمند ديگري است که از آن حمايت مي‏کند. اين طيف که آزادي پوشش را از حقوق اوليه زنان و از بديهيات جامعه مدني مي‏داند، در رويکرد به بحث حجاب، عمدتاً بر چهار محور تأکيد دارد:
    1. تشکيک در اصل وجوب حجاب به عنوان يک حکم اسلامي براي زنان، با توسل به تفاسير جديد از آيات و روايات؛
    2. نفي لزوم دخالت حکومت در نحوه پوشش مردم؛
    3. آزادي پوشش از حقوق اوليه بشر؛
    4. مبارزه سياسي با نظام حاکم از طريق تأکيد بر آزادي پوشش.
    شادي صدر که عقيده دارد به دليل ماهيت کاملاً مذهبي زنان ايران، سخن گفتن از مبارزه با مذهب و جمهوري اسلامي به عنوان عامل نجات زنان، بي‏نتيجه است و تنها باعث دور شدن آنها از زناني مي‏شود که مي‏خواهند براي آنها کار کنند، حجاب را از منظر فقهي و علمي به صورت هم‏زمان مورد توجه قرار مي‏دهد. او در مقاله‏اي با عنوان «آيا حکومت مسئول بي‏حجابي است؟» در مجله زنان، ضمن انتقاد به برخوردهاي نيروي انتظامي با زنان و دختران، اشاره مي‏کند که بر طبق آيات قرآن و روايات وارده در اين موضوع، استثنائات فراواني در باب حجاب زنان مطرح است که همگاني بودن حجاب را آن هم با شرايط امروز جهان، کاملاً زير سؤال مي‏برد. او در ادامه شواهدي نيز از غير حکومتي بودن حجاب مي‏آورد و مي‏گويد: «نگارنده در جريان تحقيقات خود به هيچ موردي در تاريخ شيعه برنخورد که زني به دليل رعايت نکردن حجاب، مجازات شده باشد (اگر چنين شواهدي وجود داشته باشد، از اطلاع يافتن از آن با کمال ميل استقبال مي‏شود).»
    او در مطلب ديگري، بي‏حجابي زنان را در مقابل ساير معضلات اجتماعي بسيار کم اهميت‏تر مي‏داند و مي‏نويسد: «اين سؤال همچنان برجا خواهد ماند که: چه کسي و چگونه اولويت‏هاي حکومت اسلامي را تعيين مي‏کند؟ مشاور امور بانوان نيروي انتظامي اخيراً گفته است: اين نيرو در حال تهيه لايحه‏اي براي مبارزه با بدحجابي است. آيا اين نيرو و دفتر امور بانوان نيروي انتظامي در حال تهيه قوانيني براي مبارزه با زن کشي، خود سوزي و خودکشي زنان، خشونت خانگي و اجتماعي عليه زنان و... هم هست؟»
    راحيل ابوعلي، در مطلبي با عنوان «جنبش بي‏حجابي» در سايت زنان ايران، حجاب را نمادي از خشونت عليه زنان مي‏داند که مردان سياست يا شعار روسري يا توسري در ايران پياده کرده‏اند. او مي‏نويسد: «اگر به تاريخ 25 ساله اجبار حجاب در ايران بنگريم مي‏بينيم که زنان ايراني، دانسته يا ندانسته پايه‏گذار جنبشي به نام جنبش بي‏حجابي شده‏اند که با گذر از مراحل مختلف توانسته است فضايي را با آن وضعيت پوشش به فضايي اين چنين تبديل کند. جنبشي که اگرچه حرکت آن، گاه به دليل افزايش فشارها و بازداشت‏ها و مجازات‏هاي سخت، کند، و گاه با کاهش محدوديت‏هاي اجتماعي که با آغاز رياست جمهوري محمد خاتمي شاهد آن بوده‏ايم، سريع گشته، ولي همواره در جامعه ردپايي از خود به جا گذاشته است و اکنون اگر با اتمام دوره رياست جمهوري آقاي خاتمي و شروع به کار مجلس هفتم همه آزادي‏هاي جامعه مدني (!!!) از شهروندهاي ايراني گرفته شود و جامعه سيري برگشتي را طي کند، اين جنبش باز هم به حرکت خود ادامه خواهد داد. چنانچه مي‏بينيم که دختران و زنان ايراني علي رغم اينکه به طور مرتب مورد هجوم و تاخت و تاز نيروهاي تندرو قرار مي‏گيرند و ملزم به پرداخت جريمه و تحمل شلاق مي‏شوند، مجدداً با پوشش‏هاي قبلي در اجتماع ظاهر شده و ديگر حاضر به تقليل خواسته‏ها و گذشتن از ابتدايي‏ترين حقوق خود نيستند و تنها تأثير اين خشونت‏ها را مي‏توان از بين بردن قبح بازداشت و شلاق در ميان دختران ارزيابي کرد. تأثيري که جامعه را مجبور به پرداخت بهايي بس سنگين خواهد کرد.»
    اين گونه ترسيم از فضاي اختناق و سرکوبگري که با چاشني اغراق همراه است، در مطالب ديگري نيز دنبال مي‏شود. به نقل از سايت تريبون فمينيستي ايران، کميسيونِ زنانِ يکي از سازمان‏هاي مخالف جمهوري اسلامي با نوشتن نامه سرگشاده‏اي به خانم لوييز آربور، رييس کميسارياي عالي حقوق بشر سازمان ملل متحد، نگراني خود را در مورد برخوردهاي اخير حکومت ايران در مورد حجاب زنان ابراز مي‏کند. در بخشي از اين نامه آمده است: «نيروهاي انتظامي رسمي جمهوري اسلامي ايران و گروه‏هاي فشار غير رسميِ آن اخيراً به بهانه بدحجابي و برهنگي، خشونت گسترده‏اي را عليه زنان و دختران آغاز کرده‏اند. گزارش‏هايي که از ايران مي‏رسد حاکي از حمله افراد ناشناس با چاقو به دختران و تهديد به پاشيدن اسيد در صورت رعايت نکردن حجاب کامل مي‏باشد. در شهرهاي مختلف ايران به صورت کاملاً از پيش برنامه‏ريزي شده حکم شلاق در مورد زنان و دختراني که شلوارهاي کوتاه (پايين‏تر از زانو) پوشيده‏اند، در محل برهنگي اجرا مي‏شود.»
    مطالبه آزادي پوشش به عنوان يکي از حقوق زنان، از ديگر مباحثي است که از سوي اين طيف‏ها دنبال مي‏شود. ايمان مظفري در مطلبي با عنوان «همه آماده مي‏خواهيم به مبارزه با مفاسد اجتماعي برويم» که در سايت زنان ايران به چاپ مي‏رسد، از مطالبه‏اي سخن مي‏گويد که پس از سال‏ها فشار و محدوديت، امروز زنان به کسب آن اميدوار هستند: «همه اينها يک تحول و دگرگوني جبري در جامعه‏اي است که به دنبال آزادي است. دختران امروز ما براي اثبات اينکه آزاد هستند، يک نوع دگرگوني را در فضايي که تحت تسلط خودشان باشد به وجود مي‏آورند و آن، هيچ حوزه‏اي نيست جز حوزه خصوصي خودشان يعني انتخاب نوع پوشش.»
    اين گونه موضع‏گيري‏ها به صورتي تعديل يافته‏تر در برخي نشريات کشور نيز که چنين تفکري بر آنها حاکم است، دنبال مي‏شود. در اين نشريات، هيچ گونه مقابله با بدحجابي، از برخورد با توليد کنندگان مانتوهاي کوتاه و تنگ تا اعتراضات لفظي برخي مسئولان به بدحجابي فزاينده و لزوم فرهنگ سازي، تحمل نمي‏شود و با عباراتي نظير «برخوردهاي خشونت‏آميز، عدم درک نسل جوان، افسردگي جوانان و نياز به شادي، تفکر طالباني و...» به شدت مورد انتقاد قرار مي‏گيرد.
           
    نورپورتال

    پوشش زنان در نظام اسلامي


    پوشش زناندر سده اخير موضوع پوشش زنان همواره مورد توجه جوامع اسلامي، انديشمندان و رهبران فرهنگي و دولت ها بوده است. در كشور ما گرچه تك نوازي هايي در مخالفت با حجاب از عهد ناصري به گوش مي رسد اما انتقاد از حجاب را به طور عمده پس از مشروطيت و در ميان روشنفكراني كه از فرنگ بازگشته و يا شيفته تحولات فرهنگي آن ديارند، مشاهده مي كنيم. تبليغاتي كه حجاب زنان را ملازم پرده نشيني و دوري از دستاوردهاي فرهنگي- اجتماعي مي دانست آنقدر قوي بود كه انجمن هاي زنان و نويسندگان و شعراي روشنفكر را به اين باور رساند كه پيش شرط سعادت زنان كشف حجاب است1. مطالعه آثار به جاي مانده در چند دهه پس از مشروطيت نشان مي دهد كه اقدام رضاخان به كشف حجاب گرچه از مقبوليت مردمي برخوردار نبود، از سوي طبقه جديد روشنفكر و تحصيل كرده حمايت مي شد2 و آنچه گهگاه مورد انتقاد قرار مي گرفت اجباري شدن كشف حجاب بود نه اصل آن.
    پس از رضا شاه، فعاليت مجتهدان براي رضايت شاه جوان به توقف قانون كشف حجاب اجباري در سال 1323، زمينه سازي هاي رژيم پهلوي براي ممنوعيت حجاب در مراكز آموزشي در دهه 50، تبديل شدن حجاب اسلامي به نماد زن انقلابي مسلمان در جريان انقلاب اسلامي، حساسيت رهبران انقلاب به موضوع حجاب از ماه هاي آغازين شكل گيري نظام اسلامي، تعيين ضوابطي براي پوشش در قوانين و مقررات كشوري در چند دهه اخير، تدوين منشور عفاف و نگراني هاي ابراز شده و نشده مديران و مسئولان كشور، علما و مراجع و مردم متدين و فعاليت هاي برخي سازمان هاي غيردولتي، همگي نشانگر آن است كه «حجاب» در تاريخ معاصر ما براي هيچ يك از دو طرف درگيري، موضوعي كم اهميت قلمداد نشده است و حتي مباحثي كه از سوي برخي منتقدان در مورد عدم اهميت حكم حجاب، به فرض پذيرش وجوب آن، مطرح مي شود گاه اقدامي هوشمندانه، به منظور تضعيف اراده ملي و دولتي در مقابله با بي حجابي و خود نشاني از اهميت بحث به شمار مي آيد.
    اطلاعاتي كه از خارج از مرزها، چه از كشورهاي اسلامي چون تونس و تركيه و چه از كشورهاي اروپايي كه ممنوعيت حجاب در آنها اعمال شده، به دست آمده، حاكي از اهميت حجاب به مثابه موضوعي اجتماعي است.
    بنابراين چه معتقد به وجوب حجاب و اهميت آن در ادبيات ديني باشيم و چه آن را، به رغم پذيرش اصل وجوب، واجد اهميت ندانيم (چنانكه برخي چنين گفته اند)3 با موضوعي داراي حساسيت اجتماعي مواجه ايم و همين حساسيت هاست كه از يك سو مديران و متدينان را بر آن داشته است تا در مقاطع مختلف اقداماتي، هرچند ناپخته، براي اصلاح و يا كنترل وضعيت موجود انجام دهند و هم ما را بر آن مي دارد تا با نقد تحليل ها، سياست ها و برنامه ها، ضرورت نگاهي سامان مند و عالمانه را مورد تأكيد قرار دهيم.
    آنچه مي خوانيد مقاله اي است تفصيلي كه به همت مركز مطالعات و تحقيقات زنان تهيه شده است.

    ¤ پديدار شناسي پوشش در عصر جديد

    قرائن بسياري نشان مي دهد كه زنان در طول اعصار در جوامع متمدن پوشيده بوده اند. هرچند حد پوشش آنان گاه كم تر و گاه بيش تر از حدود تعريف شده در شريعت اسلامي است اما در اكثر جوامع حضور اجتماعي زنان با پوشش هاي آراسته كه تقريبا تمام حجم بدن را پوشانده باشد، متداول بوده است. شايد بتوان هرزه پوشي را ارمغان عصر جديد، به ويژه يك قرن اخير دانست4.
    به نظر مي رسد پوشش زنان در عصر جديد مختصاتي دارد كه آن را از اعصار گذشته متمايز مي سازد. در اين رابطه به چند مورد اشاره مي شود:

    الف) محدوديت ارتباطات در اعصار گذشته

    در جوامع گذشته انتخاب مدل و رنگ لباس تابع تمايلات شخصي و تأثيراتي بود كه زنان طايفه و شهر بر يكديگر مي گذاشتند و اينكه الگوهاي پوشش از يك فرهنگ به فرهنگ ديگر و از منطقه اي به منطقه ديگر منتقل شود دور از انتظار بود؛ به ويژه آنجا كه تعصبات فرهنگي و يا آموزه هاي ديني مردم را از تقليد بيگانگان برحذر مي داشت. اما امروزه گسترش ارتباطات زمينه تأثيرگذاري زنان در يكديگر را بسيار تسهيل نموده است. بنابراين مي توان انتظار داشت كه همه روزه با انواع جديدي از مدل هاي لباس مواجه باشيم. توجه به اين نكته مي تواند هم توضيحي بر تنوع روزافزون پوشش زنان باشد، هم پيچيده تر بودن كنترل وضعيت را توضيح دهد و هم توضيحي براي اهميت توجه به موضوع پوشش در موقعيت كنوني جامعه ارائه دهد.

    ب) گره خوردن پوشش با منافع نظام سرمايه داري

    آنچه وضعيت امروزين را از گذشته متمايز مي سازد مديريت شدن موضوع پوشش توسط قدرت هاي اقتصادي است؛ به اين دليل كه تبديل شدن زن به موضوع جنسي، منافع شركت هاي بزرگ نساجي، لوازم آرايشي، صنعت فيلم و بسياري از صنايع ديگر را تضمين مي كند و از منافع آن گروه هايي ديگر از جمله مؤسسات جراحي پلاستيك هم بهره مند مي شوند. بنابراين موضوع پوشش بعدي اقتصادي يافته و از آن رهگذر مختصات فرهنگي جديدي نيز يافته است. قدرت هاي اقتصادي با به كارگيري علم زيست شناسي، روانشناسي و ديگر علوم، حس زيبايي شناختي جوانان را مديريت و مصاديق جذابيت و زيبايي را مشخص مي كنند. از آنجا كه امروزه با حركت هاي سازمان يافته براي مصرف زدگي و ابتذال در پوشش مواجه ايم اولا اقدام براي اصلاح وضعيت پوشش با مقاومت سرسختانه اي مواجه مي شود. ثانيا رنگ ها و طرح هاي لباس بيش از گذشته به افزايش جذابيت جنسي زنان منجر مي شود. ثالثا پيامدهاي فردي، خانوادگي و اجتماعي ابتذال در پوشش به دليل مديريت شدن آن بيش از گذشته است.

    ج) هموار شدن بستر فرهنگي بد پوشي

    در گذشته مفاهيم و هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي همسو با حجاب شكل گرفته بود. غيرت، عفاف، حيا، قناعت، توجه به همبستگي هاي گروهي، اعتقاد به ارزش هاي اخلاقي و نهي از منكر از مفاهيم و ارزش هاي مقبول اجتماعي بودند كه به افزايش نظارت اجتماعي و سهولت اصلاح و كنترل منجر مي شدند. جايگزيني فردگرايي، مصرف گرايي، آزادي (به مفهوم ليبراليستي آن) و لذت گرايي، در جوامع كنوني، پيش زمينه هايي هستند كه تنوع پوشش را، مطابق ميل شخصي، توجيه مي كنند و مقولاتي چون اعتدال در پوشش، نهي از منكر، و لزوم حفظ حجاب در فرهنگ جديد وصله هايي ناچسب و اموري غيرقابل دفاع اند.
    اين نكته به وضوح تمايز بي حجابي در صدر اسلام و بدپوشي در جوامع كنوني را توضيح مي دهد. در جامعه اسلامي تا قبل از عصر مشروطيت و نفوذ فرهنگ جديد غرب، تسامح در پوشش در جوامع شهري غالبا در دو صنف، زنان غيرمسلمان و فاحشگان گزارش مي شد كه اقليت تحقير شده اجتماعي بودند. در جامعه كنوني نه اقليت بودن آنان چندان قطعي است و نه بدپوشان طبقه اي تحقير شده به حساب مي آيند. از اين رو مواجهه با اين گروه پيچيده تر از مقابله با بدپوشان در جوامع پيشين است.

    د) سياسي شدن موضوع حجاب

    تبديل شدن حجاب به نماد زن مسلمان انقلابي، به ويژه در كشورهاي لائيك و همچنين وجود انگيزه هاي سياسي احتمالي در بدپوشي تعدادي از بانوان، در جامعه ما، به حجاب بعدي سياسي داده است كه در گذشته چنين نبود. دخالت دولت هاي غربي در موضوع حجاب، ممنوعيت حجاب توسط حكومت هاي مسلماني همچون افغانستان، تركيه، ايران در چند دهه قبل و ورود كشورهايي چون تونس به كشورهاي اسلامي منع كننده حجاب، در دهه اخير نيز نشاني گويا از حساسيت حوزه سياست به موضوع حجاب است.
    در دهه هاي اخير الگوي پوشش زنانه به گونه اي ملموس با الگوي روابط زن و مرد گره خورده است. اين بدان معنا نيست كه ابتذال در پوشش مستلزم سهل انگاري در برقراري ارتباط است، اما مي توان اين نكته را تأييد كرد كه در گذشته روابط نامشروع يا سهل انگارانه كم تر در قالب ظاهرآرايي نشان داده مي شد اما امروزه مي توان ميان بدپوشي و سهل انگاري در رابطه، نسبتي مستقيم يافت. پس اين ادعا كه لازم است بحث از حجاب را ذيل بحث كلي عفاف مطرح نمود چندان بي مناسبت نيست.

    ¤ چرايي حجاب

    اينكه حجاب در شريعت اسلامي واجب شمرده شده نه تنها مورد اتفاق علماي اسلامي كه از ضروريات دين است5.
    حكمت هاي تشريع وجوب حجاب گاه در متون اسلامي به اشاره يا تصريح مطرح شده است چنانچه مي توان با مطالعه در آثار حجاب و بي حجابي فوائد ديگري نيز بر آن بار كرد. در اينجا به چند فايده اشاره مي شود:

    الف) تقويت امنيت اجتماعي زنان

    قرآن به صراحت كم شدن زمينه ايذاء زنان را از آثار حجاب دانسته است6. امام رضا(ع) نيز در ضمن روايتي پيامد حرمت نگاه به زنان را تهييج مردان و بروز مشكلات ناشي از آن دانسته اند7. اين روايت گرچه در موضوع نگاه است نه حجاب اما مي توان پيامد سهل انگاري در پوشش را، مشكلات ناشي از تهييج مردان دانست. امروزه اين ديدگاه در ميان برخي آسيب شناسان مطرح است كه هرگاه شخص يا گروهي در زمينه اي آسيب پذيرند، لازم است زمينه هاي آسيب خود را تا حد امكان مخفي نگاه دارند. يكي از سازمان هاي زنان در آمريكا نيز كه زنان را در موضوع جنسي آسيب پذير مي بيند 13 توصيه به آنان ارائه كرده است كه از جمله آنها عدم حضور در خلوت گاه ها، عدم معاشرت با غريبه ها، پرهيز از تنها بودن در خيابان يا محوطه دانشگاه ها در ساعات پايان شب و همراه داشتن چيزي است كه به مثابه سلاح دفاعي عمل كند8. در اسلام، اما، پيش شرط امنيت اجتماعي زنان آن است كه خود زمينه هاي ناامني را فراهم نياورند.

    ب) افزايش آرامش رواني در جامعه

    هر نظامي كه انتظارات و نقش هايي را از گروه هاي مختلف اجتماعي انتظار دارد بايد مكانيزم حمايت از نقش ها را نيز تمهيد نمايد. بنابراين انتظار مشاركت اجتماعي، نان آوري، فعاليت هاي علمي و سياسي از تمام مردم يا گروه هاي خاص مي طلبد كه زمينه هاي مناسب براي حسن اجراي نقش ها فراهم شود و رعايت حجاب از زمينه هايي است كه مي تواند به افزايش آرامش رواني زن و مرد، كم شدن گناه و بالا رفتن توانمندي اجتماعي آن منجر شود. به تعبير ديگر آرامش رواني مي تواند استهلاك قوا در محيط اجتماعي را كاهش دهد. در اينجا نقش قوانين محدودكننده ديني در موضوع پوشش شبيه به نقش قوانين محدودكننده در ميادين ورزشي است كه با ايجاد محدوديت در اعمال رفتارهاي غيرورزشي درنظر گرفتن جريمه هايي چون خطا، كارت زرد و كارت قرمز، سعي مي كند تا استعداد بازيكنان را به سمت انجام رفتار ورزشكارانه متمركز نمايد.

    ج) حمايت از خانواده در كاركرد جنسي

    اگر آستان رضايتمندي جنسي را خطي فرضي بدانيم كه نمايان گر آن است كه رفتارهاي جنسي در بالاتر از اين سطح (خط) به نشاط و رضايتمندي مي انجامد و پايين از آن به رضايتمندي منجر نمي شود، پيامد بالا رفتن آستانه رضايتمندي (مانند بالا رفتن خط فقر و خط احساس امنيت) آن است كه با وجود آنكه روابط جنسي متداول و قانوني توسط شخص انجام مي شود اما از برقراري رابطه احساس رضايتمندي نخواهد كرد. از اين رو درصدد برمي آيد تا با شيوه هاي نامشروع به رضايتمندي دست يابد. به نظر مي رسد سياست دين آن است كه از بالا رفتن آستانه رضايتمندي جلوگيري كند و آن را در حدي نگه دارد كه توقعات و حرص جنسي افزايش نيابد و در نتيجه شخص از ارتباط جنسي درون خانوادگي احساس لذت و نشاط كند و مفاسد اجتماعي گسترده نشود. از اين رو احكامي چون رعايت حجاب، حفظ نگاه9، پرهيز از اختلاط بي مورد10، پرهيز از خلوت نشيني، خوش صحبتي و مفاكهه با جنس مخالف11، رعايت آداب ارتباط با محارم ناهمجنس12 و مواردي از اين دست از يك سو و توصيه به خودآرايي همسران13 و ايجاد ارتباط جنسي با نشاط از سوي ديگر14، به كارآمدي جنسي خانواده مي انجامد. مي توان حدس زد كه كم ترين پيامد ابتذال در پوشش و سهل انگاري در روابط، تنزل جايگاه زن در خانواده و تغيير ذائقه جنسي است چنانكه در دهه هاي اخير تغيير ذائقه جنسي در برخي جوامع سبب رويكرد بيش از پيش جوانان به روابط جنسي آزاد، روابط جنسي با محارم، همجنس گرايي و رابطه جنسي با حيوانات و اشياء شده است و نه تنها رابطه جنسي زن و مرد در خارج از خانواده طبيعي تلقي مي شود كه انحصار ارتباط جنسي با همسر سبب تعجب و يا حتي تحقير است.
    با توجه به آنچه گفته شد مي توان به اين شبهه پاسخ داد كه چون انسان بر آنچه منع شود حريص تر مي گردد (الناس حريص علي ما منع) بنابراين الزام به حجاب مي تواند به افزايش حساسيت هاي جنسي بيانجامد. نگاهي به كشورهاي اسلامي و غيراسلامي كه حجاب را به عنوان الزام اجتماعي نپذيرفته اند، نشان مي دهد كه حساسيت جنسي در ميان جوانان، در آن جوامع، قابل مقايسه با جامعه ايران نيست و حضور زنان با پوشش هاي متنوع سبب تحريك جوانان نمي شود. بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه ما خود با وضع قوانين الزامي، جامعه را نسبت به مسائل جنسي حساس كرده ايم.
    پاسخ به اين شبهه پس از توجه به بحث آستانه رضايتمندي چندان مشكل نيست15. اين سخن كه همواره منع به توسعه حرص منجر مي شود داراي دو اشكال است: اول آنكه اين ضابطه صرفاً در مواردي جريان مي يابد كه زمينه تمايل به فعل در طبيعت انسان و يا در زمينه هاي تربيتي و اجتماعي موجود باشد. بنابراين حرام نمودن شرب خون و خوردن بسياري از نجاسات زمينه ساز تمايل انسان به ارتكاب آن فعل را فراهم نمي كند چنانكه كم شدن عرضه نيز از عطش نفس مي كاهد. دوم آنكه غالباً نه حرمت سبب افزايش تمايل به فعل مي شود و نه اعطاي حكم جواز به كاهش انگيزه منجر مي شود؛ بلكه مي توان گفت كه تمايلات نفساني انسان نامحدود است و ميل دارد تمامي عرصه ها را بكاود از اين رو اگر با قناعت و خود نگه داري مهار نشود ميل به جولان در عرصه هاي بالاتري دارد. به عبارتي ديگر الزام به حجاب و ايجاد يك مرز رفتاري بين خوب و بد سبب مي شود كه منازعات نفس در اين سطح تعريف شود اما جواز هرزه پوشي سبب مي شود كه تمايل و حرص نفس از اين نقطه به نقطه هاي ديگر انتقال يابد نه آنكه تمايل كلا از بين برود.
    بنابراين تحريك نشدن جوانان برخي جوامع از زنان بي حجاب يا برخي تصاوير مستهجن ناشي از وجود تهذيب اجتماعي نيست بلكه ناشي از بالا رفتن خط قناعت و رضايت مندي جنسي است كه از قضا بسيار مخاطره آميز است.
    در جامعه اسلامي انتظار آن است كه يك جوان از نگاه به چهره و تصوير زن تحريك شود و به دليل ممنوعيت روابط آزاد، احساس نياز به ازدواج پيدا كند و پس از ازدواج از ارتباط با همسر احساس نشاط نمايد. شايد اين مطلب شهيد مطهري(ره) كه ازدواج جوان در جامعه اسلامي خروج از محدوديت و در جوامع غربي فرار از آزادي به محدوديت است 16 بي ارتباط با اين بحث نباشد.
    از ملاحظه برخي آموزه هاي اسلامي مي توان به حكمت هاي ديگري نيز دست يافت كه احترام به زنان مؤمن از آن جمله است. از اين رو، از يك سو صحت نماز، حتي در خانه شخصي و خلوت گاه ها، مشروط به رعايت حجاب شده و از سوي ديگر نگاه كردن به سر و دست هاي زنان غيرمسلمان، بدون قصد ريبه، جايز شمرده شده است17.
    حفظ شادابي و زيبايي هم از آثار حجاب شمرده شده. و محتمل است به اين دليل باشد كه پوشش زن به پايين آمدن آستانه رضايت مندي جنسي مردان مي انجامد و در نتيجه چهره زن همواره براي مردان تازگي و زيبايي خواهد داشت.
    گفته شده است الزام به حجاب مخالف آزادي است و بايد برداشته شود. پاسخ آن است كه ناسازگاري لزوم حجاب با آزادي به مفهوم ليبراليستي آن كه به رفع هرگونه محدوديت از فكر، گفتار و كردار تفسير مي شود، روشن و بي نياز از توضيح است اما هيچ دليل مقبولي بر ارزشمندي آزادي به مفهوم گفته شده اقامه نشده است. اما اگر آزادي به رفع موانع رشد تفسير شود، حجاب از مصاديق آزادي و الزام به حجاب هم ايجاد نوعي محدوديت به منظور آزادي انسان از زنگارهايي است كه فكر و دل او را از حركت به سمت رشد باز مي دارد. از اين روست كه مي توان بت شكني ابراهيم(ع) را مصداقي روشن از حركت آزادي بخش دانست؛ اقدامي كه سبب آزاد شدن ذهن مردم از زنگار خرافه پرستي و سبب آمادگي براي مواجهه با واقعيت هاي متعالي مي گردد.

    ¤ مباني مشروعيت در مداخله دولت

    در چند سال اخير اين شبهه مطرح شده است كه حجاب گرچه از ضروريات دين است؛ اما واجبي است فردي كه تك تك مسلمانان موظف به رعايت آن هستند اما چون موضوعي شخصي است حكومت حق مداخله در آن را، در قالب جعل قوانين محدودكننده و ايجاد ضمانت هاي اجرايي از جمله اعمال تعزيرات، ندارد و از ادله تعزيرات نمي توان عموميت اجراي آن را در هر عمل حرامي استفاده نمود. از سوي ديگر در هيچ يك از متون تاريخي برخوردي از ناحيه حكومت اسلامي، در زمان معصوم، با زناني كه حدود پوشش را رعايت نكرده اند، گزارش نشده است18. اين شبهه در متن خود دو موضوع را مسلم فرض كرده است؛ اول آنكه حجاب از موضوعات فردي است نه اجتماعي. دوم آنكه اگر در صدر اسلام با افرادي كه پوشش شرعي را رعايت نمي كنند برخوردي شده بود، حتماً گزارش مي شد.
    در رابطه با فردي يا اجتماعي بودن حجاب بايد در ابتدا ملاك فردي يا اجتماعي بودن را تعيين نمود. اگر منظور از امور فردي آن است كه در حوزه روابط اجتماعي تعريف نمي شود و صرفاً مربوط به حريم خصوصي است، در اين صورت به نظر مي رسد پوشش به دليل آثار اجتماعي مترتب بر آن نمي تواند موضوعي صرفاً فردي قلمداد شود. به عبارت ديگر امور فردي اموري چون خوردن، آشاميدن و خواب هستند كه در رابطه شخص با خودش مصداق مي يابد اما پوشش ظاهري بدن كه مي تواند آثاري چون تحريك جنسي در اجتماع را به دنبال داشته باشد موضوعي فردي نيست.
    نكته ديگر آن است كه هر تقسيمي در فقه بايد آثار شرعي خاصي به دنبال داشته باشد و معلوم نيست تقسيم بندي به فردي و اجتماعي واجد اثر شرعي باشد. مسلم آن است كه فرد و يا حكومت حق تجسس در امور غيرعلني را ندارند اما گناهي كه آشكارا انجام شود، چه از امور عبادي و چه غيرعبادي و چه فردي و چه اجتماعي باشد، ادله نهي از منكر در آن جريان مي يابد و بسياري از فقها تعزير را در اين موارد نيز جايز شمرده اند19.
    بهتر آن بود كه به دو شكل ديگر استدلال مي شد؛ اول آنكه برخي از گناهان حق الناس، يعني از موارد تجاوز به حقوق مردم و برخي حق الله هستند. در موارد حق الناس- مثل تهمت و غيبت- اگر از شخص گناهكار شكايت شود قاضي نمي تواند از اعمال مجازات خودداري كند، اما در حق الله عفو يا مجازات مجرم از اختيارات حكومت است و ضرورتي براي اعمال مجازات نيست20 و بي حجابي نيز از موارد حق الناس نيست. دوم آن كه برخي از گناهان كبيره و برخي صغيره اند. تعزيري كه شارع به آنها حكم كرده در مواردي است كه گناه كبيره اي ارتكاب شود اما در گناهان صغيره تعزيري از سوي خداوند تعيين نشده است21.
    البته هيچيك از موارد فوق نتيجه موردنظر را براي مخالفان تعزير به همراه ندارد. چون سخن اول ضمن نفي ضرورت اعمال مجازات، جواز آن را نفي نمي كند و آن را از اختيارات حاكم مي داند و گوينده سخن دوم نيز تصريح مي كند كه حكومت مشروع براي برقراري نظم اجتماعي و آرامش و جلوگيري از مفاسد مي تواند به هر اندازه كه مصلحت بداند تعزير كند22.
    اما نسبت به عدم ارائه گزارشي تاريخي از مقابله حكومت با بي حجابي بايد گفت كه فقيه پس از دستيابي به ادله لفظيه قانع كننده، هيچگاه به انتظار سندي تاريخي از اجراي حكم نمي نشيند. مگر بنابراين بوده است كه تمام فعاليت هاي اجتماعي به شكل اسناد تاريخي منتقل شوند؟ البته اگر گزارشات تاريخي نمايانگر تسامح معصوم(ع) در برابر اجراي حكم مي بود مي توانست به عنوان قرينه اي در كنار قرائن ديگر ملاحظه شود.
    به نظر مي رسد شبهه مذكور بدون ملاحظه دو نكته مطرح شده است. نكته اول تفاوت مختصات بدپوشي در جامعه ما با جامعه شهري صدراسلام است. چنانكه گفته شد در صدر اسلام حجاب، لباس مؤمنان آزاده بود نه غير مسلمانان و كنيزكان كه اقليتي تحقير شده به حساب مي آمدند. به همين دليل انگيزه بدپوشي در جوامع شهري آشنا به آموزه هاي ديني كم بود و يكي از دلايل آن حفظ مرزهايي بود كه زنان با شخصيت را از تحقيرشدگان ممتاز مي نمود. در روايتي عايشه زنان انصار را در حفظ حجاب، پس از نزول آيه حجاب، تحسين مي كند23 و روايت ديگري نشان مي دهد كه با كنيزكاني كه با انتخاب حجاب مي خواستند خود را با زنان آزاده درآميزند مقابله شده است. بنابراين نمي توان وضعيت كنوني را با شرايط گذشته مقايسه كرد و از عدم گزارش مقابله نتيجه گرفت كه موضوع مورد حساسيت جامعه اسلامي نبوده و يا حكومت خود را موظف به مداخله نمي دانسته است.

    ¤ مباني مشروعيت در مداخله دولت

    نكته ديگر آنكه گاه ناخودآگاه با ذهنيت دنياي مدرن به قضاوتي تلخ مي نشينيم و به اشتباه نتيجه گيري مي كنيم.
    در چند دهه اخير ايده دخالت حداكثري حكومت ها در شئونات اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي مطرح شده و دولت هاي رفاه به تنظيم برنامه هاي همه جانبه اي براي حضور در تمام عرصه ها پرداخته اند، 24 پديده اي كه تقريباً در هيچ دوره تاريخي سابقه نداشته است. در دوران گذشته بسياري از مداخله ها توسط خانواده، طايفه و مردم انجام مي گرفت و دولت نقش ناظر و هدايت گر كلي و مداخله گر موردي را ايفا مي نمود. بنابراين مي توان انتظار داشت كه در مقابله با بدپوشي نيز مردم خود را موظف به اقدام دانسته اند، دست كم در مواردي كه با سياست هاي حكومتي هم خوان باشد. در جوامع گذشته غالباً دولت ها كوچك بودند و نيروهاي انتظامي را تعدادي اندك تشكيل مي دادند كه مأمور مقابله با ناامني و پاسخ به مرافعات و اجراي حدود بودند؛ آن هم نه ضرورتاً به اين دليل كه حكومت خود را ممنوع از مقابله با هر گناه و جرمي مي ديد بلكه به اين دليل كه مردم خود اقدام مي كردند و دولت ضرورتي به مداخله در هر امري نمي ديد. بنابراين عدم تصدي گري دولتي در مواردي چون حفظ حجاب اين نتيجه را نخواهد داشت كه دولت هاي جديد، كه شأن خود را مداخله در بسياري از امور مي دانند، نيز حق دخالت در موضوعاتي چون حجاب را ندارند. مهمتر از همه آنكه پذيرش عدم مداخله حكومت در صدر اسلام نشانگر آن است كه مداخله حكومت لازم نيست نه آنكه اقدامات حكومتي مجاز نباشد. به نظر مي رسد براي جواز مداخله حكومت در موضوع پوشش سه دليل را مي توان اقامه نمود:
    اول. معروف ميان فقها آن است كه حاكم اسلامي مي تواند در مقابل هر عمل حرامي مجازات كند، چه اين عمل محرم مستوجب حد منصوص شرعي باشد و چه آنكه از مواردي باشد كه حد خاصي براي آن ذكر نشده باشد و چه فعل حرام عمل فردي، چون روزه خواري و ترك نماز و استمناء باشد و چه عملي كه در حوزه روابط اجتماعي تعريف مي شود، چون فروش سلاح به دشمنان در زمان جنگ، جاسوسي و موارد ديگر. 25 علاوه بر اطلاق ادله تعزيرات، مواردي از مداخلات معصوم(ع) گزارش شده است كه مي تواند تأييدي بر جواز ورود حكومت در عرصه هاي ذكر شده باشد.
    دوم. از ادله وجوب نهي از منكر مي توان برداشت كرد كه هر كس به حسب توانايي موظف است واجبات را اقامه و از وقوع محرمات جلوگيري كند و اعمال مجازات بر منكرات، خود از مصاديق جلوگيري از منكر است. از سوي ديگر ادله نهي از منكر ميان منكرات تفكيكي قائل نشده است كه در برخي موارد نهي منكر واجب باشد و در برخي موارد نه26. واضح است ملاحظاتي كه در مورد مداخله اشخاص در مراتبي از نهي از منكر مثل ضرب و شتم، موجود است كه به دليل احتمال هرج و مرج يا ناامني اجتماعي به اذن حاكم موكول شده است، 27 در مورد مداخله حكومت وجود ندارد بلكه از وظايف حكومت آن است كه شرايط امر به معروف و نهي از منكر را ايجاد كند28. بنابراين كساني كه مداخله حكومت را نفي مي كنند علي القاعده بايد بر اين باور باشند كه در عصر غيبت امام(ع) نهي از منكر منحصر به نصيحت است و البته اين ديدگاه با مباني پذيرش حكومت اسلامي در عصر غيبت سازگار نيست.
    سوم. از برخي ادله استفاده مي شود كه ولي شخص مي تواند، در دايره مصلحت، در شئونات مولي عليه تصرف كند. به همين دليل است كه پدر مي تواند فرزند خود را به كارهايي وادارد و يا از كارهايي بازدارد و از اموالش به نفع خود او خرج كند. اين تصرفات نه فقط در دايره واجبات و محرمات كه در دايره مباحات نيز جاري است. بنابراين پدر مي تواند طبق مصلحت، فرزند را به فراگيري علم و فن وادارد، از معاشرت با برخي افراد بازدارد و رفت و آمد وي را در ساعاتي محدود نمايد. همين موضوع در رابطه با دخالت حكومت در شئونات مسلمين نيز جاري است. برخي فقها حكومت فقيه را در محدوده اي خاص كه عبارت از ايجاد نظم و مقابله با هرج و مرج است جايز و به امور حسبيه منحصر مي كنند اما اگر معتقد به عموميت ادله ولايت شديم حكومت مي تواند، در فرض احراز مصلحت اجتماعي، در شئونات جامعه اسلامي مداخله و از اين جهت به مثابه پدر نسبت به طفل عمل كند و البته اين مداخله هم صرفاً در محدوده واجبات و محرمات نيست و حكومت مي تواند اقدامات صحيحي را كه به اصلاح رويه هاي عمومي و ارتقاء فرهنگي و اجتماعي مردم مي انجامد، اتخاذ نمايند. 29 البته اين اقدامات نبايد صرفاً در قانون گذاري و اجراي قانون محدود گردد و تمام اقداماتي را كه به منظور اصلاح نگرش ها، تمايلات و رفتار عمومي انجام مي شود، شامل مي گردد.
    از آنچه ذكر شد مي توان دريافت ديدگاه كساني كه ولايت فقيه را براساس مباني امام(ره)، پذيرفته اند و با اين وجود به مداخله حكومت در موضوع حجاب معترضند تا چه حد قابل مناقشه است؟
    البته پذيرش مشروعيت مداخله حكومت، از سوي ما، صرفاً به اين معناست كه پس از احراز مصلحت در اتخاذ يك شيوه است كه حكومت اسلامي مجاز به اتخاذ آن رويه است. بنابراين نمي توان از مباحث پيش گرفته جواز ورود حكومت به هر عرصه اي را اثبات نمود.

    ¤ تحليل وضعيت پوشش در جامعه ما

    در تحليل وضعيت پوشش علاوه بر آنكه بايد از تقليل گرايي اجتناب و تمام علل و عوامل را تا حد امكان واكاوي نمود، لازم است سهم تأثيرگذاري هر يك از عوامل را نيز مشخص كرد. در اينجا تحقيقات ميداني كارشناسانه مي تواند تا حدود زيادي به كار آيد. متأسفانه اغلب پژوهش هاي انجام شده در اين زمينه، جدا از آنكه گاه جانب دارانه انجام شده است، بر اسلوب عالمانه اي استوار نيست و نكات علمي ساده در آن مراعات نشده است. به عنوان مثال آن گاه كه يك پروژه درصدد اثبات علل رويكرد به بدپوشي است، ديدگاه هاي عنوان شده توسط دختران و زنان را به عنوان علت واقعي مطرح مي كند كه از دو جهت قابل تأمل است؛ اول آنكه مكانيزم علمي در بسياري از اين پژوهش ها براي احراز صحت گفته ها پيش بيني نشده است و دوم آنكه پذيرش صداقت افراد مورد پرسش تنها مي تواند برداشت آنها را از علت ها بيان كند نه علل واقعي را. بنابراين اگر شخصي علت بدپوشي خود را مشكل اقتصادي در تهيه چادر عنوان كرد نمي توان به صرف اين گفته نتيجه گرفت كه گراني لباس از علل بدپوشي است. در اينجا نقش كارشناسان فن در تحليل داده ها و تفكيك ميان عوامل واقعي و عوامل احساسي 31مشخص مي شود. وضعيت پوشش در سه دهه اخير نشان مي دهد كه از سال 56 تا 59 وضعيت پوشش بانوان روندي رو به رشد داشته است. تحليل همين پديده مي تواند در بررسي علل بدپوشي در سال هاي بعد روشنگر باشد. با وجود آنكه از زمان شكل گيري انقلاب تا زمان استقرار نظام اسلامي وجهه همت و مسئله اصلي جامعه اسلامي موضوع حجاب نبود، تمايل به حجاب چگونه توجيه مي شود؟ پاسخ آن است كه آرمان جامعه يا بخش هاي تأثيرگذار آن نابودي رژيم سلطنتي و تشكيل جمهوري اسلامي بود. از آنجا كه رژيم پهلوي در نقطه محوري نفرت عمومي قرار داشت آنچه به وضوح با اين رژيم پيوند خورده بود، از جمله كشف حجاب، در دايره نفرت عمومي قرار گرفت و آنچه با اسلام و نظام اسلامي تعريف مي شد اقبال عمومي يافت و نظام ارزشي جامعه دگرگون شد، به همين دليل آرمان انقلاب توانست روحانيت و نخبگان مذهبي را به عنوان مهم ترين گروه مرجع در جامعه معرفي كند كه حجاب بانوان مورد انتظار آنان بود. اين احساس عمومي و انقلابي تا ماه ها پس از پيروزي انقلاب اسلامي جريان داشت و البته از سال 58 به بعد توصيه رهبران مذهبي به حجاب و لزوم تعيين ضوابط قانوني براي مقابله با بي حجابي و انتظار جامعه مذهبي براي اصلاح وضعيت موجود، در عمومي شدن حجاب موثر افتاد.
    از سال 59 با آغاز جنگ تحميلي با چند مسئله مواجه شديم. از يك سو آوارگي بسياري از خانواده ها و مهاجرت آنان به حاشيه شهرهاي ديگر، افزايش نارضايتي از پيامدهاي جنگ (از جمله گراني)، حضور بسياري از جوانان مذهبي در جبهه ها و كاهش اقتدار آنان در شهرها و عطف توجه مديران به موضوع جنگ و فقدان برنامه ريزي در زمينه گسترش فرهنگ عفاف و از سوي ديگر گسترش برنامه هاي فرهنگي جهان غرب عليه انقلاب اسلامي. در نقطه مقابل، جنگ توانسته بود انسجام اجتماعي و حس ايثار را تقويت كند و توجه به مسئله اصلي- جنگ- سبب مي شد كه بسياري مسائل از جمله موضوع آزادي هاي اجتماعي و آزادي پوشش، برابري حقوق زن و مرد و مسائلي از اين دست در حاشيه قرار گرفته و يا اصلاً مسئله اقليت راحت طلب تلقي شود نه مسئله عموم مردم. از اين رو مسئله پوشش بانوان در طول جنگ هيچ گاه به عنوان مشكل حاد مطرح نشده بود.
    با پايان يافتن جنگ ارزش هاي دوران دفاع مقدس از جمله حس ايثارگري، انسجام اجتماعي، قناعت و معنويت گرايي با افول مواجه شد و از سوي ديگر همت مديران نظام به بازسازي كشور براساس برنامه هاي توسعه معطوف گرديد. گرچه بازسازي كشور و تدوين برنامه براي ترسيم افق ها، تدوين سياست ها و هماهنگي برنامه ها ضرورتي اجتناب ناپذير بوده و هست اما اتخاذ رويكرد توسعه اي به اين معنا بود كه الگوهاي توسعه فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي غربي، البته با اصلاحاتي جزيي، مبناي تحولات قرارگيرد. تعارض ميان آرمان هاي توسعه و آرمان هاي نظام اسلامي، ناهمگوني جهت گيري ها و شاخص هاي نوشته و نانوشته توسعه با جهت گيري ها و شاخص هاي رشد در الگوي ديني كه از ابتدا مورد توجه برخي دانشوران قرارگرفته بود،32 از ديد بسياري از مسئولان پنهان ماند. در نتيجه شكاف تبليغاتي و نابرابري هاي اجتماعي نمايان تر شد، ثروت و قدرت اقتصادي و اجتماعي به ارزش عمومي بدل گشت، رقابت براي احراز موقعيت هاي جديد ميل به تجمل را افزايش داد و ارزش هاي معنوي تحت الشعاع قرارگرفت. در اين وضعيت زنان محجبه از احترام كم تري در جامعه برخوردار شدند و تمايل به خودآرايي و انتخاب پوشش هاي متنوع فزوني گرفت.
    نتايج يك نظرسنجي، كه به مقايسه گرايش هاي عمومي مردم در سال هاي 56، 65و 71پرداخته است، نشان مي دهد كه 8/81درصد از پاسخگويان معتقد بودند كه مردم در سال65 به خانم هاي چادري احترام مي گذاشتند در حالي كه اين رقم در سال71 به 8/36 درصد مي رسد. اين تغييرات به وضوح برآمده از تغييرات ارزشي در يك جامعه است.
    برخي صاحب نظران علوم اجتماعي بر اين باورند كه پوشش يك نماد است كه گرچه تغييرات آن در ساليان گذشته مثبت ارزيابي نمي شود اما ضرورتا بازتابنده لايه هاي زيرين و نشانگر تغيير در جهان بيني نيست. از اين رو افراد زيادي را مي توان ديد كه داراي اعتقادات محكم مذهبي اند و حتي به تلفيق دين و سياست اعتقاد دارند اما از پوشش مناسب برخوردار نيستند. 33
    به نظر مي رسد اين مطلب چندان خالي از اشكال نيست. اگر تغيير وضعيت پوشش را در كنار تغييرات اجتماعي ديگر، از جمله در روابط زن و مرد، محوريت يافتن لذت و رفاه، همچنين تغيير در سيستم غذايي، سبك زندگي و ده ها مورد ديگر ملاحظه كنيم به خوبي به تغيير ارزش ها در جامعه پي خواهيم برد و تحولات روحي و اعتقادي جامعه به سمت آرمان ها و آموزه هاي غربي را خواهيم ديد؛ تا آنجا كه مي توان مشاهده كرد كه به تدريج برداشتي از دين، كه آن را به امور فردي و معنوي تقليل مي دهد و از آن به دين مدرن تعبير مي كنيم، عرصه را بر دين شريعت گرا كه حوزه دخالت خود را به ابعاد اجتماعي نيز گسترده است، تنگ مي كند. از اين رو نمي توان حضور روزافزون جوانان در مراسم عبادي اعتكاف و دعا را، ضرورتاً، دليلي بر تقويت دين باوري در آنان تلقي نمود.
    در اين مقطع علاوه بر بروز تضادهاي ارزشي ناشي از اتخاذ برنامه هاي توسعه، موضوع تهاجم فرهنگي اقدامات هوشمندانه جهان غرب در ايجاد تغييرات فرهنگي به منظور مقابله با نظام اسلامي و اصول گرايي ديني در جهان اسلام- مورد توجه صاحب نظران قرارگرفت. قرائن نشان مي دهد كه برداشتن حريم هاي اخلاقي ميان زن و مرد و تغيير در وضعيت زنان از مهم ترين محورهاي مورد نظر بوده است. در عين حال مي توان حدس زد كه بسياري از مواردي كه پيامد اتخاذ سياست هاي توسعه اي است، به تهاجم فرهنگي دشمن نسبت داده شده باشد.
    از سال 76 و با حاكميت دولت اصلاحات، مظاهر ابتذال در پوشش و رفتار كه در ساليان پايان عصر سازندگي نمود بيشتري يافته بود بيش از گذشته آشكار شد. اگر سهل انگاري نسبي مديران مياني يا ارشد و اولويت اقتصاد بر فرهنگ، در عصر سازندگي، بر موضوع پوشش بانوان سايه افكنده بود اما در عصر اصلاحات تغافل نسبت به موضوع حجاب و يا تغيير آشكار در سياست هاي گذشته را مشاهده مي كنيم. در اين مقطع بحث نسبتاً پر سر و صداي فردي بودن حجاب و ضرورت عدم مداخله دولت را نيز شاهد بوديم. اگر در عصر سازندگي، توسعه اقتصادي اقتضائات خود را بر فرهنگ عمومي تحميل مي نمود، در دوران اصلاحات اين توسعه فرهنگي بود كه مستقيماً اخلاق و تربيت، نظام آموزشي رسمي و خانواده را تهديد مي نمود و به ابتذال در پوشش و روابط دامن مي زد.
    با روي كار آمدن دولت نهم انتظار عمومي در متدينان براي اصلاح وضعيت موجود افزايش يافته و برخي نهادها اقداماتي را نيز انجام داده يا تدارك ديده اند اما به نظر نمي رسد اين اقدامات مرهمي شفابخش بر اين زخم كهنه باشد.
    به هر حال علل و عوامل رويكرد نسل جوان به بدپوشي به عوامل روانشناسانه، خانوادگي و اجتماعي مختلفي باز مي گردد كه به برخي از آنها اشاره مي شود.

    الف) وجود زمينه طبيعي ميل به خودنمايي

    تحقيقات نشان داده است كه زنان انس پذيرتر و داراي حس ارتباطي قوي تري هستند. اگر دغدغه اصلي مردان تسخير طبيعت است، دغدغه زنانه تسخير انسان ها و نفوذ در ديگران، به ويژه مردها است34. تمايل به زينت آرايي، اهتمام به جلب توجه مرد و نفوذ در قلب وي در متون اسلامي به صراحت بيان شده است35. اين غريزه آن گاه كه در خدمت مصالح خانواده و تقويت رابطه زناشويي قرار گيرد كارآيي ويژه اي براي زن مي سازد و آن گاه كه در روابط اجتماعي و بدون مديريت صحيح بروز نمايد مشكلات زيادي مي آفريند.
    از نگاه اسلام براي هدايت اين غريزه و كنترل آن تدابيري انديشيده شده است كه بخشي از اقدامات تكويني و بخشي تشريعي است. دست خلقت حياي بيشتري به زن ارزاني كرده است36 و نظام تربيتي اسلام با توصيه به كم كردن زمينه هاي اختلاط و رعايت حريم ميان زن و مرد،37 ترغيب زن به خودآرايي در برابر همسر38 و تجويز خودآرايي در برابر همجنس 39 سعي كرده است تا اين حد طبيعي را زمينه اي براي نشاط فردي و خانوادگي قرار دهد. به نظر مي رسد ارضا نشدن اين نياز طبيعي، به شكل مشروع، مي تواند زمينه را براي بروز آن به اشكال ديگر فراهم آورد. از آنجا كه ميل به خودنمايي زنانه ضرورتاً منشاء جنسي ندارد نمي توان بر بدپوشي زنان به طور حتم برچسب انحراف جنسي زد.

    ب) تمايلات جنسي

    نمي توان انكار كرد كه برخي از مظاهر بدپوشي بي تأثير از سلائق جنسي نيست. از اين رو چنين هرزه پوشي هايي به همراه خود پيام دارد و در صدد جلب توجه جنس مخالف است. بالا رفتن سن ازدواج دختران و نگراني آنان از آينده، همراه با ضعف زمينه هاي اخلاقي، سبب شده است كه گروهي از دختران در صدد يافتن رفيق جنسي به بدپوشي روي آورده و گروهي ديگر نيز از اين روش براي جلب توجه پسران و زمينه سازي ازدواج بهره بگيرند تا بتوانند خود را در ميان گزينه هاي متعدد پيش روي پسران، متفاوت جلوه دهند. مي توان تظاهرات جنسي را در زنان شوهرداري كه از رضايت جنسي برخوردار نيستند نيز مشاهده نمود.

    ج) ضعف خانواده در هدايت و نظارت

    خانواده امروز را دو مسئله مهم رنج مي دهد؛ اول آنكه احساس مي كند مانند گذشته، اقتدار و ابتكار عمل را در دست ندارد و گويا توسط دشمنان بيروني خود محدود و ناتوان مي شود. از اين رو زماني كه پدران و مادران متدين و دلسوز برنامه هايي را براي اصلاح فرزندان در نظر دارند، اغلب احساس مي كنند كه نه طايفه به حمايت آنان برمي خيزد، نه رسانه ها موقعيت والدين را در خانه، به عنوان كانون اقتدار، مسئوليت و هماهنگي، تثبيت مي كنند، نه مدرسه به كمك آنان مي شتابد و نه حتي سياست ها و برنامه هاي دولتي به آنان ميدان مي دهند. از اين رو رفته رفته احساس مسئوليت والدين نسبت به آتيه فرزندان كم رنگ مي شود و به اين نتيجه مي رسند كه نبايد در شئونات فرزند دخالت كنند.
    از سوي ديگر، صرف نظر از مشكل فوق، خانواده با ضعف هايي مواجه است كه توانمندي اش را در كنترل و اصلاح اخلاقي و رفتاري همسران و فرزندان با چالش مواجه مي سازد. امروزه خانواده چون گذشته مصرف كننده آموزه هاي تربيتي ديني نيست و مرجع پاسخگويي به نيازهاي علمي خانواده نهادهايي هستند كه نه تنها از آموزه هاي وحياني ارتزاق نمي كنند كه بر مباني الحادي بنا شده اند. هم اكنون خانواده نسبت به حضور و موقعيت رسانه هايي در جمع خود رضايت مي دهد كه از مهم ترين عوامل تحريك جنسي و بدآموزي هاي اخلاقي اند. روابط جنسي همسران نيز در بسياري موارد به رفع نيازهاي طبيعي آنها نمي انجامد و اين خود سبب بروز هرچه بيشتر رفتارهاي نابهنجار در محيط اجتماعي مي شود. غيرت ورزي كه در گذشته مي توانست سد دفاعي محكمي در برابر تعرضات بيروني و سهل انگاري هاي دروني باشد، به شدت رنگ باخته و جاي خود را به تسامح و تساهل داده است. مهارت آموزيهاي مناسب به منظور جامعه پذيري فرزندان انجام نمي شود و حساسيت والدين نسبت به انتقال ارزش هاي اخلاقي به نسل آينده چون گذشته نيست. در اينجا نيز رسانه ها موضوع شكاف ميان نسلي را به گونه اي مطرح كرده اند كه پدران و مادران را نسبت به عدم دخالت در شئونات فرزندان، به اين بهانه كه آنان براي زماني ديگر ساخته شده اند، متقاعد سازند.

    د) خلأ در ناحيه آرمان ها

    چنانكه ذكر شد جذابيت حجاب بيش از آنكه ناشي از برنامه هاي فرهنگي و تبليغي در دفاع عقلاني و جهت دهي حساسيت هاي عمومي به سمت حجاب باشد، ناشي از موفقيت رهبران مذهبي در آرمان سازي براي نسل جوان بود كه در ارائه تصويري متعالي از نظام اسلامي متجلي مي شد. با گذشت زمان واقعيت هاي اجتماعي از جمله تبعيض، فقر، سياست هاي اقتصادي، دسته بندي هاي سياسي، جنگ و مشكلاتي ديگر به نارضايتي گروهي از مردم انجاميد و در ذهنيت آنان مقبوليت حكومت خدشه دار گرديد. از اين رو طبيعي است بخشي از اقشاري كه تحت فشار عصبي و رواني اند و نقش حكومت را در ايجاد مشكلات پررنگ مي بينند و از سوي ديگر حجاب را، نه براساس باور قوي، كه براثر احساسات آرمان گرايانه يا تبليغات دولتي پذيرفته بودند، از حجاب گريزان مي شوند. توانمندي يك نظام در آن است كه بتواند پيوسته آرمان هاي متعالي و حركت آفرين را براي عموم جامعه و جوانان ترسيم و حساسيت هاي اجتماعي مديريت كند وگرنه بايد شاهد آرمان هاي منحط، تغيير گروه هاي مرجع و تغيير نگرش ها، ارزش ها و رفتار عمومي باشد.

    ح) ناآشنايي با حدود شرعي و فلسفه حجاب

    در نگاه اول به نظر مي رسد بسياري از جوانان بدپوش با حدود شرعي پوشش و يا عقلانيت حاكم بر آن آشنايي چنداني ندارند و گاه پوشش خود را مصداق پوشش شرعي مي دانند. به همين دليل در مقاطع مختلف نهادها و افراد متدين كوشيده اند تا با اهداي جزوه هاي راهنما به جوانان و تاليف كتاب به بررسي ابعاد موضوع بپردازند. با اين وجود مي توان اذعان نمود كه كارهاي انجام شده درخور نياز مخاطبان در گروه هاي سني و فرهنگي مختلف نيست و بسياري از نوشتجات، گردآوري مجدد نكاتي است كه در كتاب هاي گذشتگان با روشي عالمانه تر بيان شده بود. در عين حال به نظر مي رسد گاه اين عامل بيش از حد بزرگ نمايي شده و به عنوان مهم ترين عامل بدپوشي مطرح شده است؛ حال آنكه بسياري از جوانان را زمينه هاي احساسي و عاطفي به بدپوشي كشانده است نه جهل به حكم حجاب يا جهل به آثار اجتماعي و خانوادگي بدپوشي.

    و) روش هاي غلط در دفاع از حجاب

    روش هايي كه به نام دين در دفاع از حجاب به اجرا درآمده گاه خود از عوامل گريز از حجاب بوده است. به كارگيري روش هاي خشن و غيرمشروع و بدون نظارت و هدايت حكومت به ويژه در اوايل انقلاب توسط گروهي از متدينان، فقدان سياست هاي ثابت و روشن، تاثيرپذيري برنامه ها و سياست ها از وضعيت سياسي به ويژه در زمان نزديكي به انتخابات و نياز به آراء عمومي و ناهماهنگي مسئولان مربوطه، در تجري جوانان موثر بود. چنانكه وضع قوانيني كه به ويژه نوجوانان را بيش از آنچه منظور شارع بود، در تنگنا قرار مي داد در تنفر از حجاب تاثير داشت. به عنوان مثال لزوم رعايت حجاب در مدارس دخترانه اي كه محل تردد نامحرم نيست، به ويژه در زمين ورزشي كه بدن گرم تر و در حال حركت بيشتري است، مي تواند به نارضايتي از حجاب بيانجامد.
    از سوي ديگر مي توان ناهماهنگي در برنامه ريزي ها و سياست ها را كه از يك سو بر رعايت حجاب پاي مي فشارد و از سوي ديگر زمينه هاي شوق به كشف حجاب را دامن مي زند مورد اشاره قرار داد. در دهه اخير، هم بر سياست رعايت حجاب در ميادين ورزشي بانوان پاي فشاري مي شود و هم بر حضور بانوان در عرصه هاي بين المللي گرچه كوشيده ايم تا وانمود كنيم كه هيچ منافاتي ميان اين دو سياست نيست و بانوان ما در عرصه هاي بين المللي با حفظ حجاب براي ايران افتخار مي آفرينند اما تجربه شخصي دختران ورزشكار در بسياري رشته ها، از جمله قايقراني، كاراته و ورزش هاي رزمي و حتي واليبال و بسكتبال، آنان را به اينجا رسانده است كه رعايت حجاب از عوامل ناكامي در ميادين ورزشي است. اگر شعارزدگي و فقدان مطالعات كارشناسانه در حوزه هاي تصميم گيري نبود پيش بيني اين قبيل تعارضات كه بالاخره اقتضائات خود را بر مسئولان تحميل مي نمايد، چندان غيرقابل پيش بيني نبود.

    ز) مقابله سياسي با نظام اسلامي

    گرچه در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي، نظام استكباري بيش از هر چيز به توطئه هاي سياسي و نظامي عليه انقلاب مي انديشيد اما به زودي به اين باور رسيد كه به جاي استفاده از روش هاي براندازنده و پيگيري ايده تغيير رژيم، بايد استحاله فرهنگي را به منظور اصلاح و تغيير رويه نظام برگزيد. از اين رو مخالفان سياسي ديروز كه در دو طيف عمده سلطنت طلب و چپ طبقه بندي مي شدند به فعاليت هاي فرهنگي روي آوردند. فعاليت برخي ازاين گروه ها در خارج از كشور به سال 1365 و حتي قبل از آن مي رسد. با ورود به عصر سازندگي و ايجاد بستر مناسبي كه از رهگذر برنامه هاي توسعه فراهم شده بود گروه هاي ديگري در داخل و خارج در حوزه زنان شكل گرفتند و به هم پيوند خوردند و در عصر اصلاحات مركز ثقل فعاليت اين گروه ها به داخل كشور منتقل شد. در دهه اخير NGO هايي شكل گرفته اند كه فعاليت اصلي آنان، به اعتراف خود آنها، عقب بردن مرزهاي رفتاري و اعتقادي جوانان و زنان، به ويژه در مراكز دانشگاهي، است و ده ها سايت فارسي زبان با هدف تابوشكني در حوزه اخلاق به ويژه روابط زن و مرد فعاليت مي كنند.

    هـ) تكنولوژي هاي جديد رسانه اي

    اگر مقايسه اي ميان تمايل به بدپوشي و ورود تكنولوژي هاي جديد رسانه اي- ويدئو، ماهواره و اينترنت- به درون خانواده ها داشته باشيم، به نتايج مفيدي دست خواهيم يافت. استفاده از ويدئو از ابتداي دهه 60 رواج يافت، ماهواره از اوايل دهه هفتاد به خانواده ها وارد شد و اينترنت از اواخر دهه هفتاد. به ويژه تاثيرات ماهواره و اينترنت را بر اخلاق عمومي نسل جوان و افزايش تحريك پذيري جنسي آنان نمي توان در نظر دور داشت.

    ط) تاثيرات ساختاري

    شايد بتوان مشكلات ساختاري را مهم ترين علل ابتذال در پوشش و حتي ريشه بسياري از موارد پيش گفته دانست. به بيان ساده ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ارزش ها و اقتضائاتي مي آفرينند كه تضاد ارزشي را در جامعه دامن مي زند و در تعارض ارزش هايي چون قناعت و تجمل گرايي، خويشتن داري و خودنمايي، ديگرگرايي و فردگرايي، اقتضائات ساختاري بر ارزش هاي انقلابي چيره مي شوند.
    توضيح آنكه ساختارهاي اقتصادي مي تواند ثروت را به محور عزت مندي تبديل و حرص را توسعه بخشد. چنانكه ساختارهاي اجتماعي مي تواند احراز مناصب قدرت را به يك ارزش تبديل نمايد و حس رقابت را حول محور منصب گرايي سازمان دهد و ساختارهاي فرهنگي مي تواند توجه به «دنيا» و «خود» را تقويت و نسبيت گرايي اخلاقي و فردگرايي را جايگزين حس ديگرگرايي، توجه به همبستگي اجتماعي و ارزش هاي اخلاقي ثابت نمايد. از پيامدهاي ارزشمندي ثروت و قدرت، تقويت احساس بي عدالتي بود كه آثار خود را در امور مختلفي از جمله فاصله گرفتن از گروه هاي مرجع (روحانيت) كه با حكومت پيوند خورده بودند، بر جاي مي گذارد. چنانكه پيامد سياست هاي دولتي كه در كنار حمايت اقتصادي از اقشار مختلف، به انتظارات آنان بيش از ميزان حمايت ها دامن مي زد، افزايش احساس فقر و تقويت حرص بود. توسعه لهو و لعب در ميان اقشار مختلف نيز، هم ناشي از تأثيراتي بود كه زمينه هاي فرهنگي بر جاي مي گذاشت و هم خود تأثيراتي را در حوزه اخلاق و فرهنگ عمومي برجاي مي گذاشت.
    تغيير ارزش ها سبب شد كه گروه هايي كه تا ديروز در عداد عزت مندان شمرده مي شدند، احساس حقارت كنند. به جرأت مي توان گفت كه احساس حقارت مهم ترين دليل دختران در بدپوشي است و آنان با انتخاب نوع پوشش درپي يافتن جايگاه مناسب خود هستند. از اين رو تا زماني كه تغييرات ارزشي در جامعه مديريت نشود و ساختارهاي غلط اقتضائات خود را تحميل كنند، نمي توان درمان كلي براي معضلاتي چون حجاب جست.

    ¤ دولت، پوشش بانوان و چالش ها

    مدافعان دخالت حكومت در موضوع پوشش بانوان غالباً بحث را تا اينجا مي آورند كه ولي مسلمين از اختيار شرعي براي مداخله در پوشش برخوردار است اما كم تر به اين نكته مهم توجه شده است كه حاكم اسلامي بدين منظور از چه ابزاري استفاده مي كند. دولت، به عنوان يكي از مهم ترين ابزارهاي اعمال قدرت حاكم اسلامي داراي ويژگي و موقعيتي است كه بي توجهي به آن مي تواند روش هاي اصلاحي را ناكارآمد و حاميان اصلاح را دچار يأس سازد. در اينجا به چند نكته اشاره مي شود.

    الف )تغيير سريع سياست ها و رويه ها

    نظام جمهوري، با وجود محاسني كه دارد و بايد در جاي خود از آن بحث شود، اين ويژگي را دارد كه در مقاطع زماني تعيين شده دولت ها تغيير مي كنند و جاي خود را به دولت هاي جديد مي دهند. تغيير سريع دولت ها كشور را با مشكل عدم ثبات در برنامه ها و سياست ها مواجه مي سازد. در برخي كشورها احزاب حاكم سياست هاي بلندمدت خود را تدوين كرده اند و تغيير افراد جزر و مد شديدي در وضعيت ايجاد نمي كند. در كشور ما مجمع تشخيص مصلحت و شوراي عالي انقلاب فرهنگي علي القاعده ثبات سياست هاي كلي و راهبردي را تضمين مي كنند اما مشكل اينجاست كه دولت ها هر يك براساس برداشت خود سياست ها را پيگيري مي كنند و گاه نيز اعتقاد خود را بر سياست ها و برنامه هاي مصوب ترجيح مي دهند. در موضوع حجاب شاهد بوديم كه پيگيري آن براي برخي دولت ها اولويت نداشت و برخي نيز اصولاً به مداخله در موضوع پوشش اعتقادي نداشتند40. به عنوان مثال در تاريخ 14/11/76 شوراي عالي انقلاب فرهنگي «طرح توسعه فرهنگ عفاف» را تصويب و به دولت ابلاغ نمود اما به دليل آنكه اين طرح، از نگاه وزارت كشور دولت اصلاحات، اجرايي نبود، بايگاني شد.

    ب) غلبه رضايت مندي عمومي بر مصالح عمومي

    آيا همان تصويري كه از ولي فقيه به عنوان شخص پارسا و عادل، حافظ مصالح اجتماعي مسلمين، آشنا با ادبيات ديني و زمان شناس به ذهن مي رسد، بر دولت ها و نهادهاي دولتي هم قابل انطباق است؟ دولت ها غالباً محصول رقابت هاي حزبي و سياسي هستند و ممكن است در تمامي ابعاد صلاحيت مديران ارشد يا مياني آنها شناخته شده نباشد. دغدغه بقاء در برخي دولتمردان سبب مي شود كه مردم را به مثابه برگه هاي رأي ببينند. اين اشكال گرچه در كشور ما كه پس از انقلاب شمار زيادي از دولتمردان صالح را تجربه كرده است، كم تر مي نمايد اما به هر ميزان كه باشد تأثير خود را بر سياست ها و برنامه ها آشكار مي سازد. بنابراين ترس از عدم اقبال عمومي و كم شدن ميزان آرا در دوره هاي بعدي مجلس يا دولت سبب ملاحظه كاري ها و كنار آمدن با واقعيت هاي موجود مي شود. گاه نيز شعارهايي در اصلاح وضعيت موجود بر زبان مي آيد كه بيشترين كارآيي آن خاموش كردن زمزمه كساني است كه به ادامه روند كنوني معترض اند. وگرنه، اگر قصد اصلاح بود ابتدا از نهادهاي دولتي و از حاشيه همين دستگاه ها آغاز مي شد.

    ج) ضعف پيوند ميان مردم و دولت

    برخلاف بسياري از كشورهاي اروپايي كه رابطه دولت و مردم مستحكم است و مردم با نگاه خوش بينانه به تصميمات دولتي اعتماد مي كنند، در كشور ما به دلايل تاريخي چنين پيوندي شكل نگرفته است و نوعي مرزبندي ميان مردم و دولت مشاهده مي شود. بنابراين حضور مستقيم دولت در بسياري عرصه ها بدون پشتيباني عمومي انجام مي شود و قرين موفقيت نيست. از اين رو دولت براي مداخله در موضوع پوشش بايد تمهيدات خاصي را براي برخورداري از حمايت مردمي بينديشد.

    د) ناهماهنگي و عدم جديت در دستگاه هاي دولتي

    دولت ها در مقاطع مختلف نشان داده اند كه عزم و هماهنگي لازم را براي پيگيري اموري كه نيازمند استمرار يا ثبات قدم است، ندارند. به عنوان مثال با وجود آنكه ايران از حادثه خيزترين كشورها در زمينه تصادفات راننددگي است اما هرگاه كه قواي انتظامي براي بهبود وضعيت اقدام كرده اند يا با ملاحظه كاري هاي مسئولان مافوق عقب نشسته اند و يا خودانگيزه پيگيري قاطعانه و مستمر را نداشته اند. در موضوع حجاب مسئله قدري پيچيده تر است. فشارهاي بين المللي بر سر مفاهيم حقوق بشري و وجود روحيات سازشكارانه، ناهماهنگي در ميان نهادهاي پيگير و مسئول كه گاه به تخطئه يكديگر انجاميده است، 41 عدم پيش بيني هزينه هاي ناشي از مقاومت برخي گروه ها و مسائلي از اين دست سبب شده است كه هرگاه دولت ها گارد مقابله گرفته اند، به سرعت كوتاه بيايند، تا آنجا كه اقشار مختلف فكر مي كنند تصميمي كه اتخاذ مي شود امكان چانه زني درباره آن وجود دارد و مي توان از اهرم اعتراض يا فشار براي توقف برنامه ها سود جست.

    ح) ضعف انگيزه در بدنه اجرايي

    مشخصه مهم بدنه اجرايي آن است كه تركيب غالب آنها را كساني تشكيل مي دهند كه با انگيزه هاي مالي خدمت مي كنند و دغدغه هاي فرهنگي و اصلاح گرانه براي آنان اصل نيست. چنين افرادي را در اموري مي توان به راحتي به كار گرفت كه كليشه هاي مشخص و قابل محاسبه اي دارد اما انجام صحيح امور كيفي را، كه هنوز در قالب شاخص هاي كمي قابل ارزيابي نشده اند، نمي توان از اين مجموعه انتظار داشت. در غير اين صورت با واكنش ظاهرگرايانه مردم مواجه مي شويم كه به ظاهر ضابطه پوشش را، در حدي كه مورد مؤاخذه واقع نشوند رعايت كرده اند اما همين پوشش را وسيله اي براي تظاهرات جنسي و يا به مسخره گرفتن قانون قرار داده اند؛ چنانكه نيكلاس كريستف خبرنگار مجله نيويورك تايمز در ضمن بيان خاطران سفر خود به ايران چنين مي گويد:
    «زنان و دختراني كه اگر بدون پوشش مناسب اسلامي از خانه خارج شوند به زندان خواهند افتاد، اين روزها از لباس هايي استفاده مي كنند كه نه تنها جذابيت هاي آنها را خفه نمي كند كه آنها را برجسته تر هم مي كند.
    وي سپس با لحني طعن آميز خطاب به رهبران ديني ايران مي گويد كه بايد مواظب باشند، چون در پوشش زنان ايراني نه تنها هيچ اثري از اسلامي بودن نيست كه به نوعي وهن عقايد مذهبي نيز محسوب مي شود. 42
    در سال 85، طبق طرحي، پرسنل نيروي انتظامي چند ماهي به عنوان ناحيان از منكر در موضوع حجاب وارد شدند. اين حضور با دو مشكل مواجه بود؛ اول آنكه ورود پرسنل موظف در عرصه هاي فرهنگي كه نيازمند دغدغه شخصي است، چندان تأثيرگذار نيست و دوم آنكه اين مجموعه براي ورود در اين عرصه از توانمندي فرهنگي لازم برخوردار نيستند. بنابراين بهتر است قواي انتظامي در جايگاه اصلي خود به عنوان ضابطان قوه قضائيه با جرم برخورد قانوني و مقتدرانه كنند نه آنكه در نقش مشاوران فرهنگي ظاهر شوند. اين نكته البته به معناي ناديده گرفتن نقش دولت در پيشگيري و مقابله با منكرات نيست اما سازوكار مناسب خود را مي طلبد. فقدان اتاق فكر، بخشي نگري و فقدان نگاه شامل آينده نگرانه و غلبه نگاه حقوقي بر نگاه فرهنگي را در نوشته ها و گفته هاي مديران و مسئولان مي توان ديد. ضعف نگاه كارشناسانه سبب شده است كه اولااقدامات انجام شده با عكس العمل جامعه كارشناسي مواجه شود، ثانياً به دليل ناكام ماندن فعاليت ها اين ايده تقويت مي شود كه نمي توان كاري انجام داد و به همين دليل زمينه اقدامات بعدي از ميان مي رود. از سويي آنچه به عنوان طرح ساماندهي مد و لباس در مجلس شوراي اسلامي مطرح گرديد، اگر به عنوان حلقه اي از يك زنجيره و در ضمن يك كلان طرح و با ملاحظه جوانب مختلف آن انجام مي شد مي توانست زمينه اي براي اصلاح وضعيت باشد اما در وضعيت كنوني كه صرفاً به عنوان يك اقدام جزيي پيگيري مي شود، چه بسا صرفاً به تكثير مدل هاي لباس بيانجامد، در خدمت ارضاي حس تنوع طلبي جوانان قرار گيرد و طرح هاي اسليمي و بومي را موضوع تبرج و خودنمايي هاي خلاف شرع قرار دهد.
    اما نكته اي كه كم تر مورد بحث قرار گرفته توجه به اين مطلب است كه دولت ها در خوش بينانه ترين وضعيت، به استناد ديدگاه هاي متخصصان علوم اجتماعي برنامه اصلاحي خود را تنظيم مي كنند. در اينجا اين پرسش قابل طرح است كه آيا ممكن است نظام كارشناسي، خود داراي ماهيتي باشد كه كارآيي آن را در اصلاح وضعيت موجود با ترديد مواجه سازد؟ اگر به اين نكته مهم توجه كنيم كه علوم انساني بر مفاهيم بنيادين، پيش فرض ها، تعاريف و ساختارهايي بنيان شده و از اهدافي برخوردارند كه بر مباني فلسفي استوار است و تعريف و تصويري كه از انسان و ابعاد وجودي او، آزادي و اختيار، نسبت ميان فرد و جامعه، نسبت ميان دين و اجتماع، نسبيت يا شمول گزاره هاي اخلاقي و اموري از اين دست در مكاتب فلسفي اختيار مي شود، در جهت گيري هاي علوم مؤثر خواهد بود و اگر اين نكته را هم ملاحظه كنيم كه علومي از قبيل جامعه شناسي، روانشناسي، مشاوره و تربيت تحت سيطره گفتمان ليبراليستي و چپ شكل گرفته و يا تطور يافته اند؛ آن گاه در قابليت اين علوم براي پي ريزي تمدن و تعميق و گسترش فرهنگ اسلامي با ترديدهاي مهمي مواجه خواهيم شد. از اين رو مي توان اذعان نمود كه پذيرش چارچوب تحليل علمي رايج مي تواند به صحه گذاشتن بر برخي واقعيت هاي موجود منجر شود. به عنوان مثال اگر بدپوشي را به عنوان يك ناهنجاري (در تعريف رايج آن در علوم اجتماعي) به شمار آوريم و درصدد اصلاح آن برآييم با اين مسئله مواجه مي شويم كه ممكن است اكثريت جامعه پوشش مناسب را حدي از پوشش بدانند كه با ضوابط تعيين شده در شريعت هم خوان نباشد و حتي ممكن است در زماني پوشش موردنظر شرع و يا حجاب برتر با استنكار و تحقير عرفي مواجه شود در اين صورت بايد در چارچوب ادبيات علوم اجتماعي بر پوششي كه شكل هنجار به خود گرفته است مهر تأييد زد و آن را مشروعيت بخشيد يا بر آموزه هاي ديني و ضرورت اصلاح وضعيت موجود تاكيد كرد.
    پي نوشت ها در سرويس معارف موجود است

    روزنامه کیهان-شماره18795

           
    راهکارهای برخورد با بدحجابی و فساد‌های اخلاقی به روش‌های علمی

    راهکارهای برخورد 
با بدحجابی و فساد‌های اخلاقی به روش‌های علمیدر رابطه با راه‌های برخورد با فساد اخلاقی اگر بخواهیم ریشه‌ای تر به قضیه نظر کنیم باید گفت مجموعه‌ای از عوامل در این مهم تأثیر گذارند که به برخی از آنها اشاره می‌شود.
    الف) پدر و مادر در تربیت فرزند باید بکوشند و تأثیری که رفتار والدین در تربیت فرزند یا سوء آن دارد بر کسی پوشیده نیست کما اینکه حضرت امام خمینی ( در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل می‌‌فرمایند: " فساد عملی پدر و مادر از هرچیز بیشتر در اطفال سرایت کند، چه بسا که یک طفل که عملاً در خدمت پدر و مادر بد تربیت شود تا آخر عمر با مجاهدت و زحمت مربیان اصلاح نشود ... و باید دانست که تربیت یک طفل را نباید فقط یکی محسوب داشت، چه بسا که به تربیت یک طفل، یک جمعیت کثیر بلکه یک ملت و یک مملکت اصلاح شود و به فساد یک نفر یک مملکت و ملت فاسد شود."
    ب) در مرحلة جوانی اگر بتوان باورها و اعتقادات را در جامعه تقویت کرد، مانعی بزرگ در مقابل مفاسد اخلاقی ایجادکرده‌ایم، کمااینکه حضرت امام ( در اربعین حدیث می‌فرمایند: " کلیة مفاسد اخلاقی و اعمالی از این است که قلب بی‌خبر از ایمان است و آنچه عقل ادراک بواسطة برهان عقلی یا اخبار انبیاء کرده به قلب نرسانده و دل از او بی‌خبر است ..." که در این قسمت باید سعی نمود فسادهای اخلاق به درون انسانها وارد نشود، که هرچه باورها تقویت شود و ایمان و اعتقاد قلبی در جامعه رونق بگیرد در این جهت با توفیق بیشتری مواجه هستیم.
    ج) محیط جامعه اسلامی تأثیر بسزایی در اصلاح و یا فساد افراد آن دارد، نقش رسانه‌های عمومی، ارگانها و نهادها در تربیت سالم انسانها روشن است که هرکدام در حفظ تک تک افراد جامعه از فساد تأثیر دارند و همین جا باید از"امر به معروف و نهی از منکر"اگر بطور مطلوب‌‌‌و به عنوان یک‌روش همگانی مطرح شود،یاد نمود،به میزانی‌که‌ارزشهای دینی در فضای جامعه تقویت شود و گناه و انحراف به انزوا کشیده شوند می‌توان امیدوار به سلامت معنوی افراد جامعه بود.
    د) نقش دولت و حکومت اسلامی؛ بی‌شک برخورد با محرمات الهی بوسیله حکومت و قانون جایگاه بسیار مهم خود را در کنار عواملی که بیش از این شمرده شد دارد و هیچگاه نباید به کار فرهنگی و ارشادی نهادها و شرکت عمومی مردم در امر به معروف و نهی از منکر اکتفا نمود و نقش اقدام قاطعانة و قدرتمندانة دولت و حکومت اسلامی را در مقابل مظاهر فساد حذف کرد متأسفانه برخی تصور می‌کنند کار فرهنگی در این زمینه تنها وظیفه‌ای است که متوجه نهادهای فرهنگی و مردم می‌باشد و نباید جنبة قانونی و اقدام تنبیهی درکار باشد از این رو برای حکومت و دولت نقش ضعیفی قائل می‌شوند امیر مؤمنان حضرت علی ( در این زمینه می‌فرمایند: در حکومت اسلامی اگر خاطیان مجازات نشوند و نیکوکاران تشویق نشوند فساد در جامعه افزایش پیدا کرده و باعث بی رونق شدن نیکوکاری در جامعه خواهد شد.
    و اما در برخورد با پدیدة بدحجابی ضمن اینکه تمام مراحل قبلی نقش مهمی را در آن ایفا می‌کنند ولی افزون بر آن، نیاز به یک کار فرهنگی گسترده در جامعه است که دیدگاه افراد جامعه خصوصاً خانمها از "زن" یک دیدگاه الهی شود دیگر نه مرد و نه خود او نمی‌خواهند از آنها سوء استفاده بشود، تبیین اهداف زندگی زن و مرد ونقشی که زن در محیط خانه و جامعه دارد ومراقبت از افراط و تفریط در برخورد با زنها و از طرفی پاک کردن محیط جامعه بوسیلة تشویق جوانان به ازدواج و رفع موانع آن به همراه ابهام زدائی از احکام دین نسبت به زنها می‌تواند در این جهت راه گشا باشد.
           
    نورپورتال
    چرا زنان باید 
حجاب داشته باشند؟

     
     چرا زنان باید حجاب داشته باشند؟
    برای روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
    1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینی.
    بر اساس فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است که برای رسیدن به کمال و معنویّت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه به هر یک از آن‏ها در حدّ نیاز طبیعی، سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است. پوشش مناسب برای زن و مرد عامل مهمی در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
    2- توجه به ساختار فیزیولوژی انسان.‏
    نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطه‏ای مستقیم با تفاوت‏های جسمی و روحی زن و مرد دارد.در تحقیقات علمی در مورد فیزیولوژی و نیز روان‏شناسی زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّک‏های چشمیِ شهوت‏انگیز حساس ترند و چون تأثیر حس بینایی زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعی قادر به دیدن است، از سوی دیگر ترشّح هورمون‏ها در مرد صورتی یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتی گسترده تحت تأثیر محرّک‏های شهوانی قرار میگیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس ترند و به محرّک‏های حسی پاسخ میدهند. حس لامسه بروز زیادی ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.از این گذشته چون هورمون‏های جنسی زن به صورت دوره‏ای ترشخ میشوند و به طور متفاوت عمل میکنند، تأثیر محرّک‏های شهوانی بر زن صورتی بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
    با توجه به مطالب فوق میتوان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّی و اساسی ریشه گرفته است. اسلام میخواهدد انواع التذاذهای جنسی (چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها برای کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربی که حضور در جامعه را با لذت جویی جنسی به هم میآمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسی را به هم میریزد.اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و برای تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بی بند و باری در پوشش به معنای عدم ظابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسی است که آثار شوم آن بر کسی پوشیده نیست.
    3- آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی.
    1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجان‏ها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
    2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
    با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادیهای جنسی خود تلقّی میکنند وافراد متأهل هر روز در مقایسه‏ای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسه‏ها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی را میسوزاند.
    3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیّت‏
    دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آن‏ها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
    4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
    حیا، عفاف و حجاب زن میتواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیّل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیّت زن در برابر مرد است.
    اسلام حجاب را برای محدودیّت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیّت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را در اجتماع داده امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری منع کرده است.
    در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه میباشد که در صدد کام جوییهای آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.علاوه بر مطالب فوق استاد مطهری در بیان این که چرا حجاب به زنان اختصاص یافته می گوید: اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خود آرایی از حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس‏های بدن نما و آرایش‏های تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگی، از انحراف‏های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است".(1) به عبارت دیگر: جاذبه و کشش جنسی و زیبایی خاص زنانه و تحریک پذیری جنس مردانه، یکی از علت‏های این حکم است. توصیه و دستور الهی به پوشش و حجاب برای زنان، به منظور ایجاد محدودیت و محرومیت و چیزهایی از این قبیل که تنها فریب شیطانیاند نمیباشد، بلکه در واقع برای آگاهی دادن به گوهر ارزشمند در وجود زنان است که باید از آن مراقبت و شده و حفظ شود و به تاراج نرود. این کاملاً معقول است که هر چیزی ارزشمندتر باشد، مراقبت و محافظت بیشتری را میطلبد تا از دست راهزنان در امان باشد و به شکل یک ابزار برای مطامع سودپرستان در نیاید.
    به یاد داشته باشیم که غریزه جنسی، نیرومند و عمیق است. هر چه بیشتر اطاعت شود، سرکش‏تر میگردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر هیزم بدهند، شعله ورتر میشود، و شهوت خود را به صورت یک عطش روحی و خواست اشباع نشدنی در میآورد.(2) و وضعیت جهان معاصر و کشانده شدن عده‏ای به همجنس بازی نشانه آشکاری از این حالت است.بنابراین رعایت نکردن پوشش اسلامی توسط زنان نه تنها از بین رفتن حساسیت مردان را به دنبال ندارد، بلکه موجب طغیان غریزه جنسی آنان نیز میگردد و پس از مدتی باعث دلزدگی و بی معنایی آن خواهد شد.در مورد مردان نیز این گونه نیست که بتوانند با هر نوع لباسی از خانه بیرون آیند و نوع پوشش آنها می تواند به هر صورتی باشد بلکه مردان نیز در این جهت با محدودیت های خاص خود نسبت به پوشش مواجه هستند اما محدوده پوشش آنان به جهت حضور بیشتر در اجتماع و کارهای سخت و به جهاتی که در بالا ذکر شد با زنان متفاوت است.

    پی نوشت‏ها:

    1. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 19، ص 436، با تلخیص.
    2. همان، ص 434.

           نورپورتال

    پوشش در عهد 
ايران باستان

    پوشش در عهد ايران باستان

    در فرهنگ واژه‏نامه فارسى ميانه (پهلوى) ص‏94 (از انتشارات دانشگاه تهران) به واژه «چِوَتور» (چادر) برمى‏خوريم به معنى لباس و پوشش كه از واژه‏هاى پهلوى است و نشان مى‏دهد كه چادر از ابتداى دوره ساسانيان و حتى قبل از آن دوره كاربرد داشته است زيرا براى آن واژه‏اى به وجود آمده است و آن را به كار مى‏برده‏اند.
    از سروده‏هاى فردوسى در شاهنامه اين نتيجه به دست مى‏آيد كه از ابتداى تاريخ يعنى از دوران پادشاهى جمشيد و فريدون، زنان ايران «پوشيده روى» بوده‏اند چنان كه در گرفتار شدن دو خواهر جمشيد به دست ضحاك، مى‏گويد:
    دو پاكيزه از خانه جَمِّشيد
    برون آوريدند لرزان چو بيد
    كه جمشيد را هر دو خواهر بُدَند
    سرِ بانوان را چو افسر بدند
    ز پوشيده‏رويان يكى شهرناز
    دگر ماهرويى به نام اَرنواز
    به ايوان ضحاك بردندشان‏
    بدان اژدها فَش سپردندشان‏
    و نيز در پيامى كه منيژه به بيژن مى‏دهد آمده است:
    به پرده درون دخت پوشيده روى‏
    بجوشيد مهرش بر آن مهرجوى‏
    پس نتيجه مى‏گيريم كه زن ايرانى از همان دوران باستان، پوشيده‏رويى و حفظ حجاب را يك نوع وظيفه اخلاقى و سنتى خود مى‏داند.
    سنت ملى ايران باستان، بر اين اساس استوار بوده كه زن‏ها و مردهاى غير محرم با يكديگر اختلاط نداشته باشند. در تصوير يكى از قطعات فرش كشف‏شده در تپه پازيريك در دامنه كوه آلتائى 19 كيلومترى مرز مغولستان كه در سال 1328 خورشيدى در كاوش‏هاى باستان‏شناسى به وسيله هيئت علمى روسى به دست آمده دو خاورشناس (آقايان بارنت و داتسون)، رؤساى هيئت بريتانيايى مى‏نويسند: «نقش روى هر مربع صحنه‏اى است مشتمل بر تصوير دو ملكه كه چادر بر سر دارند و مراسم مذهبى را انجام مى‏دهند، اين گونه صحنه‏ها بر روى نقوش مهرهاى پارسى عهد هخامنشى ديده شده است.»
    در خصوص حجاب نكته‏هاى ديگرى نيز وجود دارد كه يادآورى آن لازم است:
    به طورى كه از اوستا و كتاب‏هاى ديگر دينى ايرانيان باستان و مندرجات آنها و نيز اندرزنامه‏هاى دينى و اخلاقى گوناگونى كه وجود داشته، استنباط مى‏شود هر چند كه رعايت حجاب در هيچ يك از دوره‏هاى ايران پيش از اسلام تكليف و دستور دينى نبوده است اما جامعه ايرانى از دوران‏هاى باستان، حفظ حجاب و «پوشيده‏رويى» را يك نوع وظيفه اخلاقى و سنتى مى‏دانسته‏اند كه رعايت آن به تدريج جزو سنن ملى و وظيفه اخلاقى جا افتاده و پايدار مانده است.
    علاوه بر اين سنت ملى، پايه زندگانى خانوادگى جامعه ايرانى، هميشه بر اين استوار بوده كه زن‏ها با مردها آميزش نداشته باشند و طرز زندگى در خانه‏ها هم به صورت بيرونى و اندرونى بوده است و اگر مى‏بينيم كه در شاهنامه اغلب نام «پسِ پرده» برده مى‏شود، بيشتر منظور همين بوده است:
    پَسِ‏پرده تو يكى دختر است‏
    شنيدم كه تخت مرا درخور است(20)
    در مجموع، حقوق زن در دوران پيش از اسلام، كارنامه درخشانى نداشته است. در ايران قبل از اسلام، تضاد و اختلاف طبقاتى وجود داشته و در زمان ساسانيان بر رعايت نظم و سيستم طبقاتى شديداً تأكيد مى‏شده است. مردم در جامعه ساسانى، به چهار طبقه روحانيان، جنگاوران، كشاورزان و پيشه‏وران تقسيم شده بودند و افراد هر طبقه ملزم بودند كه فقط با اعضاى طبقه خودشان ازدواج كنند. هر چند اكثريت توده‏هاى مردم، چه مرد و چه زن، هر دو برده‏وار زندگى مى‏كنند و ستمكش و بينوا در آتش بيداد طبقاتى مى‏سوزند، اما باز هم اين زن است كه سهم بيشترى از نامرادى‏ها، ناگوارى‏ها و اسارت‏ها را به دوش مى‏كشد. بعضى از مورخان سعى كرده‏اند كه سلطنت پوراندخت و آذرميدخت را در اواخر عهد ساسانى نشانى از جاه و مقام و منزلت زنان برشمارند، اما اكثر صاحب‏نظران، نابسامانى و مغشوش بودن وضعيت عامه زنان را مد نظر دارند.
    در اسلام، پاداش الهى به زن و مرد مسلمان شايسته و نيكوكار، يكسان است‏
    آنگاه كه خورشيد اسلام درخشيدن آغاز كرد، زن ايرانى مسلمان نيز دريافت كه در پرتو اين دين حيات‏بخش و زندگى‏ساز، مى‏تواند پاسخى براى مشكلات خود بيابد. در انديشه ناب اسلامى، مرد و زن پايگاه يكسانى دارند و بار امانت الهى در اين دين حنيف بر دوش نوع انسان است و حمل اين امانت، همان گونه كه مرد را در بر مى‏گيرد، زن را نيز شامل مى‏شود و بدين سان است كه زن مسلمان ايرانى سر تعظيم خود را در طى قرون و اعصار به پيشگاه اين دين فرود آورده است. آيات زيادى در قرآن كريم وجود دارد كه مبيّن اين حقيقت است: مرد بودن يا زن بودن، در جوهره و ذات انسانى راهى ندارد و مرد و زن از جنس واحدى هستند. آيه‏اى از قرآن مجيد در بيان اينكه خداوند متعال به زنان و مردان شايسته به يك ميزان پاداش عطا مى‏فرمايد، ما را كفايت مى‏كند:
    «اِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الْصَّادِقينَ وَ الْصَّادِقاتِ وَ الْصَّابِرينَ وَ الْصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الْصَّائِمينَ وَ الْصَّائِماتِ وَ الْحْافِظينَ فُروُجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الْذَّاكِرينَ اللَّه كَثيراً وَ الْذَّاكِراتِ اَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْرَاً عَظيماً؛(21)
    همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمن، مردان اهل طاعت و عبادت و زنان اهل طاعت و عبادت، مردان راستگو و زنان راستگوى، مردان صابر و زنان صبرپيشه، مردان خداترس و خاشع و زنان خداترس و خاشع، مردان مسكين‏نواز و زنان خيّر، مردان روزه‏دار و زنان روزه‏دار، مردان خوددار از تمايلات حرام و زنان باحفاظ و باعفت، مردانى كه بسيار ياد خدا مى‏كنند و زنانى كه بسيار ذكر خدا مى‏گويند، براى همه آنها، خداوند مغفرت و پاداش بزرگ، مهيا ساخته است.»

    www.balagh.net

           
    حجاب و خودباختگى در جوامع شرقى


    حجاب و خودباختگى در جوامع شرقى
    استعمـارگـران به پيـاده كـردن اهـداف خـود در يك كشـور اكتفـا نكردند, بلكه به مرور به كشـورهاى ديگر نيز دست اندازى نمـودند. در جـوامعى كه از فرهنگى قوى و ديرينه برخوردار بـودند, با دقت و درايت بيشترى وارد شدند. در جـوامع اسلامـى و با دست پروردگانى چـون آتاترك در تـركيه و رضاخان در ايـران به استحاله فـرهنگـى مشغول شدند. يكى از عرصه هاى نفـوذ, ((جايگاه زن مسلمان)) بـود. با استفاده از خودباختگان و دست نشاندگانى كه در هر جامعه اى كـم و بيـش يافت مـى شـونـد و بـا شعارهاى فـريبنـده ((آزادى زن)) و ((تساوى حقوق زنان و مردان)) احكام و قـوانيـن اسلامـى را مـورد هجوم قرار دادند. ماجراى ننگيـن ((كشف حجاب)) در عصر رضاخان با عنـوان ((نهضت نسـوان)), و بـا انگيزه آزاد كـردن زن از اسـارت حجاب! آن هـم به زور سرنيزه! از عجايب روزگار است. امام خمينـى بارهـا از ايـن مـاجـراى ننگيـن و تـإسف بـار ياد مـى كـردنـد و مى فرمودند:
    ((خـدا مـى دانـد كه به ايـن ملت چه گذشت در ايـن كشف حجــــاب.
    حجاب انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مـى داند كه چه مخدراتـى [بانوان محترم و پرده نشيـن] را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علمإ را وادار كردنـد با سرنيزه كه با زنهايشان در مجالـس جشـن, يك همچـو جشنـى كه با خـون دل مردم, با گريه تمام مى شد, شركت كنند. مردم ديگر هم به هميـن ترتيب, دسته دسته دعوت مى كردند و الزام مـى كـردنـد كه با زنهايتان بايد جشـن بگيريـد. آزادى زن ايـن بود كه الزام مى كردند, اجبار با سرنيزه و پليـس, مـردم محتـرم را, بازرگانهاى محتـرم را, علمإ را, اصناف را به اسـم اينكه خـودشان جشـن گرفتنـد. در بعضـى از جشنها (به اصطلاح خـودشان) آن قدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشـن شايد اگر حيايـى داشتند پشيمان مـى شدند.))(17) با زور و ارعاب و تهديد و تبعيـد و كتك زدن و پاره كردن چادرها و امثال آن در صـدد اعطإ آزادى شاهانه به زنان مسلمان برآمدند. مإمـوران دولتـى را جهت پيشقدم شـدن در نهضت نسـوان و بـى حجاب كردن زنان و دخترانشان و آوردن به مجالـس جشـن و سرور تهديـد نمودنـد. به عنـوان نمـونه مى توان به تظلـم زنان يزد به مجلـس شوراى ملى آن روز نگريست تا اوج اقـدامـات تـرقـى خـواهانه رژيـم منحـوس پهلـوى, و مهره هـاى بـريتانياى كبير و مـدعيان آزادى و دمكراسـى بيش از پيـش آشكار شود:
    ((... اگـر يك نفـر از ماها بـا روسـرى يا چـادرنماز به دست يك پاسبان مى افتاد مثل اسراى شام با ماها رفتار مـى كردند. بهتريـن رفتار آنها با ما با همان چكمه ها لگد بر دل و پهلـوى ما بـود و اگر به پول گرفتـن قانع نمـى شـدند يا پـولـى نـداشتيـم به آنها بـدهيـم, ما را به شهربانـى و كميسر مـى بردند, اذيت ما بيشتر و مخـارج ما زيادتـر. لذا استـدعاى عاجزانه داريـم اولا انتقام ما ستمديدگان را از ايـن جابران بكشيد و بعد هـم آزادى حجاب به ما بـدهيد كما اينكه در ممالك اسلامـى حجاب معمـول است. به علاوه در انگلستان و هنـدوستـان كه ايـن قـدر اديان مختلف است, همه آزاد هستند مخصـوصا مسلمانان داراى حجاب هستند.))(18) بدون شك وجـود چادر براى استعمارگران و دست نشاندگان آنان اهميتـى نداشت, بلكه با برداشتـن چادر در صدد بى هويت كردن زنان مسلمان و ترويج فساد و فحشإ و بـى بنـد و بـارى در جـامعه و از بيـن بـردن فـرهنگ و اعتقادات مـردم بـودنـد, چـرا كه تنها به بـرداشتـن حجـاب قانع نبوده, بلكه با تشكيل مجالـس جشـن و پايكوبى, كلوپ ها, سينماها, بـارها و مـراكز فسـاد(19) زنان و مـردان مسلمان را به فحشإ و ابتذال كشيدند.
    امام خمينى از ايـن دوره نكبت بار كه دوران ديگرى از مظلـوميت و محـروميت زنـان بـود, چنيـن يـاد مـى كنند:
    ((در يك مـوقع ديگـر در ايـران ما زن مظلـوم شـد و آن دوره شاه سابق و شاه لاحق بـود. با اسـم اينكه زن را مى خـواهند آزاد كنند ظلـم كردند به زن, ظلمها كردنـد به زن. زن را از آن مقام شرافت و عزت كه داشتند, پاييـن كشيدنـد. زن را از آن مقام معنـويت كه داشت شىء كردند. به اسـم آزادى, آزادزنان و آزادمردان آزادى را از زن و مرد سلب كردند. زنها و جـوانان ما را فاسدالاخلاق كردند.
    شاه براى زن ايـن خاصيت را قايل بـود كه زن بايـد فريبا باشـد; البته با آن نظر حيـوانى كه او داشت, با آن نظر جسمانـى, مادى, حيـوان پست كه او داشت, زن را نظر مـى كـرد.))(20) در ايـن ميان روشنفكـران وابسته چه مـدح و ستايشها كه از ايـن اقـدام شاهانه بـراى آزاد كردن زنان از اسارت مردان! نكردنـد. امام خمينـى در خصـوص هـدف طـراحـان كشف حجـاب مـى فـرمـودند:
    ((قضيه كشف حجاب يك مطلبـى نبـود كه اينها مـى خـواستند زنها را ... بياورند در جامعه وارد كننـد. اينها يك دستـوراتـى بـود كه اينها مى گرفتند از خارج و بـراى اسارت ما اجـرا مـى كـردنـد ...
    اينها مى خـواستند زن را وسيله قرار بدهند از براى اينكه سرگرمى حاصل شـود بـراى جـوانها و در كارهاى اساسـى اصلا وارد نشـونـد. طريقهاى مختلفـى اينها داشتند براى اينكه ايـن جـوانهاى ما را, ايـن دانشگـاهيهاى ما را, همه ايـن قشـرها را نگذارنـد به فكـر خـودشان بيفتند و به فكر مملكتشان بيفتنـد.))(21) حضرت امام در تحليل ديگرى مى فرمايند:
    ((نقشه ايـن بـود كه بـا تـوطئه كشف حجـاب مفتضح در زمان قلـدر نافهم, رضاخان, ايـن قشـر عزيز را كه جامعه را بـايـد بسازنـد, تبـديل كنند به يك قشرى كه فاسـد كنند جامعه را و ايـن نقشه نه اختصاص به شما بانوان داشت, بلكه جـوانان مرد را هـم هميـن طور بكشانند به مراكز فساد و آن طـور كه مـى خـواهنـد آنها را تربيت كنند كه اگر چنانچه كشورشان به دست هر كـس بيفتد بى تفاوت باشند يـا مـويـد.))(22) در نتيجه اجـراى ايـن طـرح استعمـارى لطمـات جبران ناپذيرى به ارزنده ترين سرمايه ايـن كشـور يعنى نيروى فعال انسانـى وارد كردنـد, به طـورى كه زيان آن از چپاول ذخاير ايـن مملكت بيشتـر بـود.(23) ايـن رونـد در زمان محمـدرضا پهلـوى با ظرافت و نقشه دقيق ترى دنبال شد, زور سرنيزه برداشته شـد و زنان در استفاده از حجاب آزاد شدند, اما چـون عده اى را فاسـد كرده و وارد اجتماع نمـوده بـودنـد, زمينه بـراى فاسـد كـردن مـردم در دايره اى وسيعتر فراهـم بود, بـويژه كه مراكز فساد و تباهـى روز به روز گسترش پيدا مـى كرد. نيازى به سرنيزه نبـود, سرسپردگان و خودفروختگان و بى بند و باران به قدرى بـودند كه بتـوانند جامعه را فاسد كنند. در ايـن دوره ارزشهايى در جامعه حاكم شد كه براى اين ملت جز نكبت و ذلت به ارمغان نياورد. در ايـن مختصـر امكان بحث تفصيلـى پيرامون آن ارزشها نيست, تنها به چند نمـونه اشاره كرده و مى گذريم.
    1ـ غربى شدن
    گرايـش به غربى شدن در همه ابعاد زندگى, قيافه ظاهرى, مد لباس, آرايش سر و صورت, شكل ظواهر زندگى, خانه مسكونى, ماشيـن سوارى, دكـوراسيون منزل و محل كار و ... خلاصه انسان متمدن كسى بـود كه از فرق سر تا نـوك پا غربـى باشد, در غير ايـن صـورت عقب مانده, مرتجع, امل و بى فرهنگ بود. بـدون شك ترويج مدهاى غربـى در جامعه و گرايـش به آن جز به دست استعمار كه با هـدف ايجاد بازار مصـرف بـراى محصـولات كارخانجات دول اروپايـى از يك طرف, و وابسته كردن ملل مسلمان و مسخ هـويت آنـان از طـرف ديگـر, انجـام مـى گـرفت, نبود. امام خمينى در ايـن باره نيز بخشـى از واقعيات آن روز را كه به خـوبـى لمـس و درك كرده بـودند, براى جـوانان بازگـو مـى كردند:
    ((يكى از امور ديگرى كه باز مـن گفته ام ايـن است كه ما را جورى بار آورده بـودند كه يا بايد فرنگى مآب باشيـم يا هيچـى. يك نفر جـوان, يك نفر خانـم اگر سر تا پايـش فرنگى مآب است, ايـن معلوم مى شـود خيلى عالـى مقام است. و اگر چنانچه مثل ساير مسلمانهاست, اين خيلـى عقب افتاده است. عقب افتادگـى و جلـو رفتـن را به ايـن مى دانستند كه فرنگى مآب باشد. يعنى فرض كنيد فرم لباسـش چه جـور باشد, فرم كفشـش چه جـور باشد, يا مثلا هر چه كه از خارج مىآيد, صرف بكند. مصرفى بار آوردند ما را, براى هميـن جهت ما را مصرفى بـار آورده انـد.))(24) همچنيـن فـرمـودند:
    ((وقتى در قشر تـوده هاى مردم نگاه مى كردى, در بيـن زن و مرد هر دو طايفه, ارزش به لباس بود, به طرز پوشيدن لباس و دوختـن لباس و آرايش. هر كه بهتر لباس مى پوشيد و شيك تر بود در لباس, ارزشـش پيـش مردم بيشتر بود و هر زنى كه آرايشـش به طرز اروپايى بود و لباسـش از آنجا الهام مى گرفت, ايـن پيش زنها هـم ارزشـش زيادتر بـود, البته پيـش اكثـر, ارزش همه به امـور مـادى بــود.))(25)
    تصـويرى كه پيشتـر از بـرخـورد غرب با زن ارايه شـد, اگر داراى نقاط مثبتـى هـم در غرب و بـراى غربيان به همراه داشت, آنچه به جـوامع ديگر سرايت كرد, تنها نقاط منفى آن بـود. به طورى كه در جـوامع عقب افتاده فرهنگ غربـى با همه آثار نكبت بارش حاكـم شـد.
    اكثر مردم رفتار و منشـى غربـى پيدا كردنـد, بازارشان به تسخير محصـولات غربيها درآمـد, بسيـارى زنـان ملعبه دست سيـاست بـازان, سـرمايه داران و عياشان و بـى بند و باران شـدنـد, اما از پيشرفت علم و تكنولوژى, صنعت و امثال آن كه در غرب اوج گرفته, در ايـن جوامع خبرى نيست. طبيعى است كه بـراى چپاول ذخاير جـوامع ديگر, نمى توان علـم و تكنولوژى را به آنان هديه كرد, بلكه بايد امورى را به جامعه آنان تزريق نمـود كه به خـواب عميقى فرو رفته و از اطراف خـود غافل شـونـد. حتـى به تعبير امام هـدف آنان از آزاد كردن زنها و رواج بـى بنـد و بارى اين نبـود كه به جـوانان ايـن كشـورها هـم مثل جـوانان غربى خـوش بگذرد و از دنيا لذت ببرند, بلكه تنها هدف آنان فاسد كردن و خـواب نمودن جـوانان بـود.(26)
    چرا كه هيچ ملت بيدارى اجازه دست اندازى به منابع و ذخاير خويـش را به بيگانگان نمى دهد.
    تمدنـى كه به عنـوان سـوغات غرب به ايـن ديار آمـد و روشنفكران وابسته از آن ترويج كردند, فقط ((برهنگـى و غرق شـدن در شهوت)) بود و شاهد بر ايـن واقعيت آنكه در عصر پهلوى به جاى رشد صنعت, كشاورزى, دامدارى, و ساير علـوم و فنـون و گسترش محافل علمـى و دانشگاهـى, روز به روز بر تعداد عشرتكـده ها, سينماها, تئاترها, مشـروب فـروشيها, و مـراكز فسـاد و تبـاهـى افزوده شـد. بسيارى كه به آن ديار سفر كرده و بازمـى گشتند به گـونه اى تربيت مى شدند كه آمـوخته هاى خـود را در خدمت ترويج فرهنگ آنان به كار گيرند.
    2ـ برهنگى و بى بند و بارى
    در اثـر تبليغات خـودباختگان غربـى در دوران امارت سـرسپـردگان بى هـويت, ((برهنگى و بـى بند و بارى)) نشانه تمدن و ترقـى بـود. اگـر تقليـد از غربيها در همه ابعاد بـود, لااقل در علــــــم و تكنـولـوژى نيز رشـد و پيشـرفتـى حاصل مـى شـد, اما از ميان همه امتيازات آن فرهنگ و تمـدن, تنها ((برهنگـى و بـى بنـد و بارى)) براى جـوامع شرقى به ارمغان آمد. ايـن بليه به قدرى گسترش يافت كه حتـى بسيارى از تحصيل كـردگان نيز در شهوت و خـوشگذرانـى غرق شـدند و هنر خـودباختگـى را آمـوختند. البته از محافل علمـى كه آنها موسـس و مديرش باشند, بيـش از ايـن نمى تـوان انتظار داشت. براى برخى از ايرانيان در تهران افتخار بـود كه فرزندان خود را به مدرسه آمريكاييها مـى فرستند تا تحت نظارت و تربيت آنان رشـد كننـد. در حالـى كه بسيارى از فـرزنـدان ايـن مملكت از امكانات آمـوزشـى محروم بـودند, در مـدرسه اى با وسعت سـى هزار متر مربع, تنها دويست دانـشآموز دختر و پسر آمريكايى, اروپايى و ايرانى ـ از فرزنـدان صاحب منصبان ـ با بهتريـن امكانات آمـوزشـى در مركز شهر تهران به تحصيل اشتغال داشتنـد و بنـا به اظهار بـرخــى از مسوولان از امكاناتى برخوردار بـودند كه در مراكز آموزش عالى ما يافت نمى شد.
    امام خمينى معتقد بـودند كه در عصر پهلوى ((تربيت انسانى را از ايران به طـور كلـى از بيـن بردند و تربيتهاى غربـى, نه آن هـم تـربيتهاى صحيح غربـى, تـربيتهاى فـاسـد غربـى در بيـن ما رواج دادنـد.))(27) آنان از ايـن نـوع تربيت دو هـدف عمـده را دنبال مى كردند: يكـى سرگرم كردن مردم به عيـش و نـوش و در نتيجه تباه كـردن آنان بـراى جلـوگيـرى از روح تفكـر, استقلال و مقـاومت در برابـر استعمار, و ديگرى مصـرفـى بار آوردن مردم با هـدف فـروش محصـولات خـود و چرخـش كارخانجات اروپايى و در نتيجه عقب ماندگـى ملل مشرق زمين.(28)

    ماهنامه پيام زن ـ شماره 91 ـ مهر 78

           

    حجب و حجاب


    حجب و حجاب

    17 دی ماه سال 1314 یادآور یک واقعه مهم در تاریخ معاصر کشور است؛ یادآور مبارزات علیه حجاب و تلاش برای بی عفتی زنان. این تلاش ها توسط کسانی صورت گرفت که با خود و با هویتشان و فلسفه حجاب ناآشنا و بیگانه بودند.
    رضاشاه به خاطر تحول در فرهنگ و سنت جامعه و در جریان مدرن سازی و تلاش برای تجددگرایی گام هایی برای تغییر پوشش برداشت و اقداماتی در این زمینه انجام داد. از جمله این موارد قانون اجباری شدن لباس متحدالشکل بود که در تاریخ 6 دی ماه 1307 به تصویب شورای ملی آن زمان رسید. همچنین اجباری شدن کلاه پهلوی و ممنوع شدن استفاده از عبا و عمامه برای روحانیون، از برنامه های آن دوران بود. اجرایی شدن این برنامه ها و به دنبال آن کشف حجاب به طور رسمی در پی سفر چهل روزه شاه به ترکیه در خرداد و تیر سال 1313 و دیدن کشف حجاب آن کشور آغاز شد که متأسفانه عوارض آن تا به امروز باقی مانده است.
    به راستی باید پرسید حجاب چیست؟ جایگاه عفاف کجاست؟ چرا برای عده ای مایه آرامش است و برای گروهی مایه عذاب؟! شاید بتوان گفت پاسخ به این سؤالات را بایستی از درون خود جستجو کنیم. اینکه آدمی در راه کمال است و باید از این موانع زندگی به سلامت گذر کند و صبر و اندیشه را توشه راه خود قرار دهد.
    خداوند متعال سرمایه های وجودی فراوانی در نهاد آدمی به ودیعه گذاشته است که باید از آنها نگهداری کنیم و با دانستن راه های حفظ آن، راه های سلامت را با موفقیت سپری کنیم.
    اگر نگاهی نو و دوباره به تاریخ داشته باشیم، می بینیم که انسان های سالم برای زندگی خود برنامه الهی داشتند و البته مخاطب این برنامه الهی همه ی مردم، چه زن و چه مرد است. اما متأسفانه این برنامه الهی، تبدیل به برنامه بشری شده و هر کس به سلیقه خود برنامه ای تنظیم می کند.
    عالم محضر خداست که باید حریم آن نگه داشته شود. یکی از راه های حفظ این حریم، حفظ حریم عفاف است. حریمی که خدای متعال تنظیم کرده و آحاد بشریت را به حفظ آن دستور داده است. نمونه بارز این حفظ حریم را در سیره ائمه اطهار علیهم السلام می توان مشاهده کرد، انسان های کاملی که با مشی و روش خود، شیوه صحیح زندگی را به انسان ها آموختند.
    وقتی در سیره حضرت زهرا سلام ا... علیها به عنوان اسوه و الگوی عفاف و حجاب دقت می کنیم، به سر رشته های نورانی برمی خوریم. این زن حکیم، عالم، محدث، زنی که با عوالم غیب ارتباط داشت و فرشتگان با او صحبت می کردند، زنی که قلب او همچون قلب علی و پیغمبر روشن به عوالم ملک و ملکوت بود، بایستی به عنوان سِر حقیقت آفرینش مطرح شود. با نگاهی به سیره این بانوی بزرگوار به اهمیت مسأله عفاف بیشتر پی می بریم.
    اگر به مسأله عفاف کم توجهی شود، جامعه به بی بند و باری کشیده می شود. مسأله عفاف هم برای مرد و هم برای زن صدق می کند و عفاف مخصوص زنان نیست و مردان هم باید عفیف باشند، اما چون در جامعه به خاطر برتری جسمانی، مردان می توانند به زنان ظلم کنند و برخلاف تمایل زن رفتار نمایند، لذا به عفت زن بیشتر تکیه شده است. نمونه بارز آن را در جوامع غربی می بینیم که به عفت زن تعدی و تجاوز می کنند و آمارهای وحشتناکی در این زمینه وجود دارد. به عنوان مثال در کشور آمریکا در هر شش ثانیه، یک تجاوز به عنف صورت می گیرد. این موضوع توجه به مسأله عفاف را دو چندان می کند.
    تمامی این برنامه ها و فضاسازی های عفت، برای رسیدن و تکامل انسانی – اسلامی است. زن به عنوان گوهر آفرینش است و همگی باید برای رسیدن او به کمال وجودیش تلاش نمایند. زنان جامعه ما باید به حق انسانی و حقیقی خود برسند و استعدادهایشان شکوفا شود و به پیشرفت بشریت و جامعه خود کمک کند.
    یک زن باید بتواند وظایف خود را که مهم ترین آن خوب همسرداری است به بهترین شکل انجام دهد تا انسان های سالمی را که مورد رضای الهی است تحویل جامعه دهد. اجرای این وظیفه خطیر، جزء در سایه عفاف میسر نیست که برای رسیدن به این مهم تلاشی همگانی لازم و ضروری است.
    زن در لوای عفاف و در کانون خانواده می تواند انسان های صالحی را تربیت کند. خانواده، سلول اصلی پیکره اجتماع است که زن در این پیکر اجتماع به عنوان قلب جامعه محسوب می شود و بایستی در راه صلاح جامعه تلاش کند.
    زن سالم در درون خانواده سالم رشد می یابد و از دامن اوست که مرد به معراج می رود. خانواده که قلب آن زن است، بهترین پرورشگاه روح و روان و ایمان است. جامعه بی خانواده، جامعه ای آشفته و نامطمئن است، جامعه ای که در آن مواریث فرهنگی و فکری و عقاید نسل ها به یکدیگر منتقل نمی شود و تربیت انسان به راحتی و روانی صورت نمی گیرد.
    خانواده به عنوان مرکز تولید ایمان و دین باوری است و به گفته امام خمینی (ره) همان گونه که قرآن نقش انسان سازی دارد و کارخانه انسان سازی محسوب می شود، زن هم نقش انسان سازی دارد. یک زن باید به بهترین سلاح، یعنی سلاح حجاب و عفاف مجهز باشد تا بتواند بهترین نقش آفرینی ها را داشته باشد.
    دامنه عفت تنها به حجاب و پوشش ظاهری ختم نمی شود، بلکه در گستره باطن انسان هم نفوذ دارد. ابعاد عفت و گستره آن را می توانیم در فکر، نگاه، معاشرت و در کلام مشاهده کنیم.
    این حریم زیبا، آثار و برکاتی هم به دنبال خود می آورد. از جمله این برکات سلامت اجتماع، آرامش روانی و استحکام خانواده است که به اهمیت آن اشاره شد. همچنین تمرکز حواس، حفظ طراوت و زیبایی، بهداشت و سلامت جسمی، پاکی رحم ها و نسل انسانی از سایر نتایج آن است.
    در اینجا لازم است به علل کم توجهی به عفاف و حجاب در جامعه اسلامی اشاره کنیم:
    1- تبیین نشدن شایسته فرهنگ اسلام که متأسفانه پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران برنامه ریزان فرهنگ دینی از تبیین و استمرار فرهنگ دینی غافل شدند و به مسایل دیگری که گمان می کردند از اهمیت بیشتری برخوردار است پرداختند.
    2- بحران سازی متعدد دشمن که هر روز شاهد شبیخون های فرهنگی آن هستیم.
    3- سیاست های فرهنگی که نمونه آن را در کتب معارف اسلامی دبیرستان ها و دانشگاه ها می بینیم که با کمال تأسف از ذوق مناسب و جذابیت برخوردار نیست و بالطبع با جوان امروزی تناسب کافی ندارد و مطالب این کتاب ها جوانان را جذب و اغنا نمی کند.
    4- ترویج تساهل و تسامح
    افرادی که حجاب را قید و بندی برای خود احساس کرده اند و مراعات آن را با آزادی مادی و جسمی خود سازگار نمی دانند و به دنبال راحتی و آسان بودن زندگی می باشند خیلی زود به افکار و عقاید دشمن که در این زمینه القاء می شود، گرایش پیدا می کنند.
    سایر موارد آن بالا رفتن سن ازدواج، عقب نشینی نیروهای مذهبی به دلیل عدم به کارگیری روش صحیح در اجرای احکام، وجود مسایل و مشکلات درونی و تصویر غلطی است که زنان جامعه از خود دارند و به زن نگاه ابزاری شده و با این دیدگاه، اشتغال زنان اصل می شود.
    متأسفانه امروزه تلاش های زیادی برای جدایی جوانان خصوصاً دختران از کانون خانواده صورت می گیرد و بیگانگان نیز با اتخاذ راهکارهایی برای عدم کارایی فرهنگ دینی و با شعارهای فریبنده به سست کردن اعتقادات مردم و دین زدایی پرداخته اند.
    در این راستا چند راهکار اجرایی برای عفاف توصیه می شود؛
    اولین و مهم ترین آن تقویت ایمان است که به عنوان یکی از راه های مبارزه با فساد و گناه محسوب می شود. تلاش برای بیداری جوان ها، توجه دادن به خدا و حسابرسی روز جزاء، مسأله عمل و عکس العمل در نظام جهان، سبب تقویت ایمان در انسان است. ایمان، بازدارنده از گناه و موجب روشن بینی، یافتن راه صحیح، حفظ و حراست وجود و مایه تقواست و ایمان به غیب و آخرت در این مسیر راه گشاست.
    دادن آگاهی های فرهنگی و اجتماعی راه حل دیگری است که باید در این زمینه تلاش هایی صورت گیرد. یکی از مهم ترین کارکردهای عفاف، بهبود بخشیدن به وضع معیشتی مردم و رفع مشکلات اقتصادی مردم است که این مسأله از دو نگاه قابل بررسی است. اول اینکه اثرات عفاف را در سلامت نهادها می توان مشاهده کرد که عفاف زنان، عفت مردان را به دنبال می آورد و بازدهی نیروی انسانی و اقتصادی را بالا می برد.
    دوم اینکه می توان به این نکته اشاره کرد که حفظ عفاف امور اقتصادی جامعه، قوام جامعه انسانی را به دنبال دارد و خداوند در قرآن به این مسأله اشاره می کند. گناهان فراوانی در زمینه جرایم، جنایات، تعدیات و مظالم مورد بررسی و آمارگیری قرار گرفته که یکی از علل آن بروز ثروت بی حسابی است که انسان را به اسراف در خوراک و پوشاک و بی بند و باری در شهوات و هتک حرمت ها و گسترش تعدی و تجاوز به مال و ناموس و جان مردم وا می دارد.
    در سایه عفاف و تمسک جستن به رهنمودهای الهی حرکت در این مسیر با سهولت بیشتری انجام می پذیرد چرا که جامعه بشریت امروزه گرفتار مشکلات فراوانی است و باید سراغ علاج این مشکلات رویم.
    علاج این است که ما سراغ راه حل الهی برویم و آن را پیدا کنیم. ببینیم وحی در این باره چه می گوید وحی هم فقط به موعظه کردن بسنده نکرده، بلکه نمونه سازی هم نموده است. مثلاً در سوره مبارکه تحریم آیه 11 به حضرت آسیه علیه السلام اشاره شده و این نشانه آن است که زن در اوج حرکت معنوی به جایی رسیده که فقط او را می شود مثال زد.
    باید از این نمونه ها الگو بگیریم و در زندگی خود آن را پیاده کنیم. تنها در سایه این راه است که می توانیم سالم به مقصد برسیم و از فتنه های این دوران (آخرالزمان) در امان بمانیم و رمز پیروزی در این راه محور قرار دادن ولایت در زندگی است.

    سمانه سادات صفویه / کارشناسی ارشد علوم سیاسی
    http://www.kanoonandisheh.com

           

    صيانتِ عفاف


    صيانتِ عفاف

    جامعه ي زنان بايد كار فرهنگي در مورد زنان را در اولويت كارهاي خود قرار دهند و با دادن شناخت و آگاهي به قشر زنان،آنان را در برابر تهاجم فرهنگي دشمنان اسلام مقاوم سازند.زنان بايد درك و شناخت كاملي نسبت به موانع رشد و شكوفايي و احياي شخصيت واقعي خود داشته باشند(1)
    حجاب اسلامي وسيله ي حفظ و صيانت عفاف انساني است.شخصيت انقلابي زن مسلمان به او اجازه نمي دهدكه از راه نشان دادن پيكر برهنه ي خود،از راه در معرض گذاشتن و به نمايش نهادن زيور و زينت و آرايش خود،خود را نشان دهد.
    در جامعه ي ما مسأله ي حجاب يك ضرورت اسلامي و انقلابي است؛نه يك اجبار دولتي و قانوني.هركس كه به انقلاب پايبند است،بايد حفظ عصمت و طهارتِ فضاي جامعه را بكند؛ اين يك ضرورت انقلابي است.(2)

    پی نوشتها:

    1.مقام معظم رهبري،ديدار با جمعي از بانوان،23/2/71
    2. مقام معظم رهبري،خطبه ي نماز جمعه،13/4/59

           منبع:نورپورتال

    «عامل پيشگيري»


    عامل پيشگيري

    مسأله ي حجاب يا نگاه به نامحرم كه در اسلام اين همه در موردش تكيه شده-روايات و آيات قرآن و بحث هاي گوناگون درباره ي آن هست- در حقيقت يك مقدمه است براي اين كه از رشد سلول خطرناكي كه به غده ي مهلكي بدل خواهد شد،در جامعه جلوگيري كند و از يك بيماري و بلاي كشنده و نابودكننده در جامعه پيشگيري كند و آن بلا عبارت است از فساد،فـحشا و بي بندوباري جنسي.
    غرب و وابستگانش خواستار برهنه شدن زن در ايران بودند.آن ها به دنبال اهداف شيطاني خود،يعني بي اعتقادي كل جامعه و بي بندوباري زن بودند.(1)
    ... توطئه ي دشمن را بشناسيد،ضرورت انقلاب را بشناسيد،بدانيد كه حفظ عفاف و عصمت جامعه و طهارت دامان زن و مرددر اين فرصت بسيار حساس جامعه ي انقلابي ايران يك ضـــرورت ويك فريضه ي بزرگ است،هم در محيط ادارات،هم در محيط كوچه و خيابان ودر محيط جامعه،سعي كنيد عفاف را حفظ كنيد. دشمنان،مسأله ي حجاب را مورد تهاجم تبليغاتي قرار دادند تا شايد ما را از ميدان خارج كنند.عليرغم تبليغات آنها،ايران اسلامي و زن مسلمان پايبندي خود را به مسأله ي حجاب و حيثيت زن مسلمان و آموزش اسلام در مورد زن با قدرت و قاطعيت و روح اعتقاد و اطمينان به خود،حفظ كرد و امروز دنياي غرب است كه تدريجاً به سمت حجاب اسلامي متمايل مي شود.(2)

    پی نوشت ها:

    1.مقام معظم رهبري،ديدار با زنان مسلمان ايران و9 كشور جهان19/7/67
    2.مقام معظم رهبري،حديث ولايت،ج3،ص161

           
    نورپورتال

    دختران و مسئله حجاب

    دختران و مسئله حجاب
    يكى از مسايل مهمى كه هر دخترى در دوران زندگى خود بايد آن را مدّ نظر قرار دهد، مسئله «حجاب» است .
    قرآن كريم كه بعنوان يكى از مهمترين سندهاى زنده الهي، در ميان مردم به امانت گذاشته شده است، مسئله حجاب و حفظ دختران از ديد نامحرمان را مورد تأكيد قرار داده و مى ‎ فرمايد :
    وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها . [1]
    (و به زنان مؤمن بگو تا چشمهاى خود را (از نامحرم) و دامن و اندامشان (از عمل زشت) محفوظ دارند و زينت خود را جز آنچه ظاهر مى ‎ شود، بر بيگانگان آشكار نسازند . )
    گروهى از زنان و دختران جوان، حجاب و پوشش اسلامى را مغاير با آزادى اجتماعى مى ‎ دانند، اما بايد متوجه باشند كه حفظ خود و دورى از نامحرم، هرگز دليل بر سلب آزادى نيست، چه اينكه با رعايت حجاب و موازين شرعي، خود را از ملعبه‌ انسانهاى فاسد و مردان پست دور نگهداشته و در كمال آسايش و راحتى به زندگى شرافتمندانه ‎ اى ادامه مى ‎ دهند .
    استاد مطهرى (ره) در كتاب ارزشمند «مسئله حجاب» به طور تفصيل به فلسفه حجاب پرداخته و به نكته فوق اشاره نموده است ايشان در قسمتى از اين كتاب مى ‎ نويسد :
    در اسلام زندان كردن زنها وجود ندارد حجاب در اسلام يك وظيفه است و وظيفه را نمى ‎ توان به عنوان محدوديت و بردگى و زندانى كردن ناميد .
    پوشيدگى زن تا حدّى كه اسلام تجويز كرده است موجب كرامت و احترام بيشتر اوست؛ زيرا او را از تعرض افراد فاسد و دور از اخلاق بر حذر مى ‎ دارد ..... [2]
    دختران جوان بايد اين حقيقت را درك كنند كه، افراد جامعه يكسان نيستند، خواه نا خواه گروهى پست و بى مايه، كه هرگز طعم خوش تربيت اسلامى را نچشيده ‎ اند و در حاشيه اجتماع قرار دارند براى رسيدن به اميال حيوانى و ارضاء خواهشهاى نفسانى خود از هيچ جنايتى دريغ نمى ‎ كنند .
    حال سؤال اين است كه اگر دخترى خود را با ظاهرى آراسته و بدون حجاب در معرض ديد افراد جامعه قرار داد و سرانجام در دام خفت بار بى عفتى و تجاوز سقوط كرد چه كسى را بايد ملامت كند؟
    چه بسيار دخترانى كه بر اثر عدم رعايت اين اصل اصولى اسلام، در جامعه حاضر شدند و زمينه سقوط و انحطاط و بدبختى خود را فراهم نمودند، تا جايى كه رسانه ‎ هاى گروهى از قبيل روزنامه ‎ ها و مجله ‎ هاى معروف، هزاران مورد آن را متذكر مى ‎ شوند و فرياد بى صدايشان به جايى نمى ‎ رسد .
    گروهى از دختران جوان فكر مى ‎ كنند كه زندانهاى موجود در جامعه ويژه پسران و مردان است؛ در حالى كه اينها سخت در اشتباهند، چه بسيار افرادى كه بر اثر بى ‎ عفتى و ترك حجاب از راه به در شدند و با وضع خفت بارى پشت ميله ‎ هاى زندان جاى گرفتند .
    عواقب خطرناك بى بند و بارى و عدم رعايت پوشش اسلامى آنقدر زياد است كه از حد گفتار و مقال گذشته است. يكى از مهمترين نتيجه ‎ هاى بى عفتى و تن ندادن به فرامين الهى در مورد مسئله حجاب، ايجاد اجتماعى فاسد و هرج و مرج اخلاقى است كه دامنگير افراد صالح و جوانان پاكدامن مى ‎ شود .
    چه بسيار پسران جوانى كه بر اثر محيط فاسد و مسموم از جهت اخلاقى دچار وساوس شيطانى شدند كه بى حجابى زنان و دختران جامعه بعنوان سر سلسله علل آن محسوب مى ‎ شود .
    اى كاش دختران جوان جامعه ما به اين نكته توجه داشتند كه اگر بخواهند با فردايى بهتر و آينده ‎ اى روشن به زندگى سعادتمند خود ادامه داده و راههاى موفقيت را يكى پس از ديگرى بپيمايند، نبايد از حدّ و مرزهاى الهى و دستورات شرع سرپيچى كنند .
    هزار و چهار صد سال قبل، دخت نبى اكرم حضرت زهرا سلام الله عليها به اين حقيقت اشاره نموده است كه: مصلحت زنان در اين است كه مردان آنان را نديده و آنان نيز مردان را نبينند . [3]
    امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ نيز ضمن سفارشى به فرزند بزرگوارش امام حسن ـ عليه السّلام ـ مى ‎ فرمايد :
    به وسيله حجاب چشمان زنانتان را بپوشانيد، زيرا حجاب و پرده نشينى هر چه بيشتر باشد، آنان از تبهكارى و فساد محفوظ مى ‎ مانند . [4]
    در روايت ديگرى آمده است: مردى خدمت رسول خدا ـ صلّى الله عليه و آله ـ رسيد و عرض كرد :
    مادرم از معاشرت با نامحرمان ابايى ندارد چه كنم؟
    حضرت فرمود: از خارج شدن او ممانعت كن. گفت اين كار را كرده ‎ ام .
    حضرت فرمود مادرت را زنجير كن؛ زيرا هيچ احسانى براى او بهتر از اين نيست كه او را از ارتكاب به حرام بازدارى . [5]
    با توجه به آنچه گذشت، دختران جوان مى ‎ توانند با رعايت حجاب و اهميت دادن به آن، جامعه ‎ اى سالم و محيطى به دور از مفاسد اخلاقى را فراهم آورند و در كنار مصونيّت اجتماعى خود، زمينه ‎ هاي، شكوفايى استعدادهاى نهفته خود را ايجاد كنند .
    هر عاقلى تصديق مى ‎ كند كه حفظ اموال و اشياء قيمتى از دستبرد دزدهاى پست امرى است ضرورى و تحسن برانگيز. به سخن ديگر هيچ عاقلي، شخصى را كه از اموال و اشياء‌ قيمتى خود محافظت مى ‎ كند، مورد مذمت و ملامت قرار نمى ‎ دهد. دختران جوان نيز بايد همانگونه كه در حفظ زر و زيور مادى خود مى ‎ كوشند، جمال و زيبايى خدا دادى خود را نيز از معرض دستبرد افراد فاسد و پليد حفظ نموده، و با توسل به معنويات و پيمودن راههاى صحيح اسلامى در زندگى خود، امكان موفقيت خويش را دو چندان كنند .
    با مطالعه تاريخ زندگانى اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ، مى ‎ توان به اين حقيقت دست يافت كه آن بزرگواران در سيره و راه و روش زندگى خود نسبت به مسئله حجاب و دور نگه داشتن ناموس خود از ديد نامحرمان بسيار حساس بودند .
    و از آنجا كه آنان بعنوان بزرگترين مربيان اخلاقى و الگوهاى تربيتى مى ‎ توانند زندگى سعادتمندى را براى تمام بشر به ارمغان آورند، بر ماست كه با پيروى و اطاعت از سيره و فرامين الهى معصومان ـ عليهم السّلام ـ خود را متخلق به اخلاق اسلامى نموده و در جمع بندگان خاص خداوند و شيفتگان آن بزرگواران قرار دهيم .

    پی نوشتها:

    [1] . سوره نور، آيه 31 .
    [2] . مسئله حجاب، شهيد مطهري، ص 101 .
    [3] . وسايل، ج 14، س 43، حديث 7 .
    [4] . سفينه البحار، ج 2، ص 587 .
    [5] . وسايل، ج 18، ص 414، حديث 1 ، باب 48 .

    http://www.al-shia.com/html/far/