راه اندازی و اداره یک کسب و
کار نیازمند انگیزه و خواستن و استعداد و همچنین نیازمند پژوهش و برنامه
ریزی می باشد.
راه اندازی و اداره یک کسب و کار
نیازمند انگیزه و خواستن و استعداد و همچنین نیازمند پژوهش و برنامه ریزی
می باشد.
همانند بازی شطرنج موفقیت در یک کسب و کار کوچک
با قاطعیت شروع می شود، اگر چه اشتباهات آغازین مخرب کسب و کار شما نیستند و
با نظم و سخت کوشی و دوباره تلاش کردن می توان به نتیجه مفید رسید. برای
افزایش شانس خود برای رسیدن به موفقیت ، باید کسب و کار خود و هدفهای خود
را ارزشیابی کنیم، سپس از این اطلاعات برای ساختن و بوجود آوردن یک طرح کسب
و کار جامع و درست می توان استفاده کرد.
روند ایجاد یک طرح کسب و کاربه شما کمک می کند تا
به بعضی از مسائل مهمی که شما در مورد آنها اندیشه درستی تا کنون نداشته
اید فکر کنید. برنامه شما می تواند ابزار مناسبی برای شروع در آمد برای کسب
و کار شما و همچنین می تواند یک نقطه عطفی برای شروع موفقیت شما باشد.
۱) بزر گ بیندیشید ولی با یک کار کوچک آغاز کنید.
۲) قبل از آغاز یک کسب و کار باید مطمئن شوید که
مفهومی که در ذهن دارید قابل اجراست. بهتر است ابتدا یک نمونه کار انجام
دهید و نتیجه را ارزیابی کنید. بیندیشید که چگونه میتوانید تئوری خود را در
یک مقیاس کوچک بیازمائید، قبل از اینکه متعهد کاری بزرگ از قبیل قرارداد
رهن و یا خرید مکان شوید.
۳) اگر حتی بتوانید حداقل یک مشتری پیدا کنید و
به شما ثابت شد که طرح مورد نظرتان قابل اجراست این شانس را دارید که این
موفقیت ،دفعات دیگری نیز برایتان تکرار گردد.
۴) با بودجه محدود کار کنید. اگر تجهیزات قدیمی
تان قابل استفاده هستند، تجهیزات جدید تهیه نکنید. معامله پایاپای بهترین
روش تهیه تجهیزات مورد نظرتان است.
۵) بدون داشتن یک طرح کسب و کار جامع که حاوی
کلیه جزئیات باشد به آغاز یک کسب و کار جدید مبادرت نورزید.
۶) یک حسابدار می تواند به شما در مسائلی نظیر
گردش نقدینگی، نقطه سربه سر و صورت سود و زیان کمک کند.
۷) بانکها به مراتب ارزان تر از شرکا هستند و
مشکل کمتری نیز در مواجهه با آنها دارید.داشتن یک شریک مانند ازدواج بدون
وجود عشق است. زندگی شما در اینصورت از آن خودتان نخواهد بود. البته به یاد
داشته باشید که آغاز یک کسب و کار با یک شریک بی نهایت بهتر از عدم آغاز
یک کسب و کار است.
۸) وقتی یک شریک دارید باید به نظرات اونیز توجه
کنید. در شراکت بدون رسیدن به توافق لازم هر تلاشی به بن بست خواهید رسید.
۹) مسئله دیگر، مدیر عامل بودن و داشتن رای
اکثریت است. این دلیل دیگری است که آگاه باشید هیچ گاه بیش از ۴۹ درصد از
سهام شرکت خود را واگذار نکنید، البته اگر تمایل دارید که کنترل اوضاع به
دست خودتان باشد!!
۱۰) آیا برای کسب و کار شما بازار وجود دارد؟
وسعت این بازار چقدر است؟
تحقیقات بازار بسیار مهم و اساسی است. بهتر است
به جای ایجاد بازار جدید، بازارهای موجود را پیدا کنید.
۱۱) اگر در این بازار رقیبی ندارید و یا رقابت
محدودی وجود دارد، هشیار باشید. ممکن است به واقع بازاری وجود نداشته باشد!
به عبارت دیگر ممکن است روی یک محصول خاص دست گذاشته باشید که تا کنون
شناخته نشده است.
۱۲) قبل از آغاز یک کسب و کار، با یک مشاور،
وکیل، واسطه بیمه و یا مدیر بانک مشورت نمائید. مشاوره بانک مجانی است.
مشاوره اولیه با مشاوران حرفه ای نیز مجانی است. اما قبل از هر اقدامی پرسش
نمائید.
۱۳) عموما بهترین کسب و کاری که می توانید
انتخابی گوید: شما میتوانید در هر زمینه کسب و کار و یا صنعت جدید از طریق
خواندن کتاب متخصصین آن فن، حتی برای یک ساعت در روز نیز میتونانید عملا
تجربه کسب نمایید. حتی بیشتر از آن نیز میتوانید مطالعه کنید زیرا هرچه
بیشتر مطالعه کنید، مغز اطلاعات جدید را بهتر از اطلاعات جزیی و آسان در ک
میکند. تکرار با فاصله ،یک روش موثر در یادگیری موثر و اثبات شده است.
۱۴) حتی اگر فکر میکنید که برای آغاز کسب و کاری
که در ذهن دارید به تجربه عملی نیاز دارید میتوانید مدتی را برای یکی از
رقبای خود کار کنید. حتی میتوانید نیمه وقت کار کنید. هرچه برایتان مفید
است یاد بگیرید و در عین حال مزد نیز دریافت کنید. البته بهتر است قبل از
امضای قرارداد مربوط به انجام فعالیتهای محرمانه از آنجا بروید زیرا ممکن
است علیه شما شکایت کنند!
۱۵) به همان سرعتی که دارایی شما افزایش می یابد،
باید هدفتان این باشد که خود نیز توسعه پیدا کنید و از یک صاحب کسب و کار/
مجری به یک صاحب کسب و کار/مدیر تبدیل شوید.
۱۶) هیچ وقت نباید کسب و کاری را با این هدف که
کلیه امور را خود رتق و فتق کنید آغاز نمایید. این کار درست مانند این است
که کار خود را با پول بخرید.
۱۷) اگر بخواهید هر کاری را خودتان انجام دهید
عملی نیست. باید یاد بگیرید که تفویض اختیار کنید. باید افراد با انگیزه ای
را بکار بگیرید که حتی از شما باهوشتر و زیرک تر باشند. به آنها
استانداردهای بالای خود را بیاموزید و در حالیکه آنها اغلب کارها را انجام
میدهند بر آنها نظارت داشته باشید.
۱۸) انتخاب یک نام تجاری مناسب، برای موفقیت شما
بسیار حایز اهمیت است. بعد از سالها تجربه در تبلیغات و بازاریابی،
پیشنهاداتی که در این مورد به شما ارایه میکنم به شرح زیر میباشد:
۱۹) نام شما نباید مشابه نام رقبایتان و یا نزدیک
به آن باشد زیرا اولا مشتریان سردرگم میشوند و به آسانی شما را پیدا
نمیکنند و ثانیا ممکن است مورد شکایت شرکتهای رقیب واقع شوید.
۲۰) هرچقدر اسم شرکت کوتاهتر باشد، به یاد ماندنی
تر خواهد بود.
۲۱) اسم باید به آسانی هجی شود و به وضوح قابل
تلفظ باشد.
۲۲) اسم شما باید تبلیغی باشد برای آنچه میخواهید
انجام دهید. کسب و کارهایی که نام صاحبان خود را دارند تنها در صورتی
موفقند که این اسم برای دیگران آشنا باشد و یا مرادف یک محصول و یا خدمت
شناخته شده باشد.
۲۳) نباید نام شما به نام شرکت ثبت شده دیگری
تجاوز کند.
۲۴) نام شما باید متمایز و در ارتباط با تصویری
باشد که مایلید از کسب و کار خود ارایه دهید. برای نمونه اگر شما خدمات
نظافت منازل را انجام میدهید انتخاب نام سویس منازل APHRODITE (به معنای
عشق وزیبایی) کاملا نامناسب است و در عوض نام خدمات منازل Spicand Span (
به معنای نو و ترو تمیز) بسیار مناسب خواهد بود.
۲۵) با توجه به ثبت اسم شرکت شما در کتاب زرد اگر
اسم شما با اولین حروف الفبا آغاز شود در صدر لیست شرکتها قرار خواهید
گرفت.
۲۶) شاید شما دوست داشته باشید نام شهر و یا
شهرستان خود را بخشی از نام شرکت خود قرار دهید.
۲۷) دلیل دیگری که نام کوچک خود را در نام کسب و
کارتان مورد استفاده قرار ندهید، این است که در اذهان مشتریانتان تبعیض
ایجاد میکنید و آنها به دنبال شما میگردند و در حالیکه سایر همکارانتان
بیکار نشسته¬اند کار فراوان روی سر شما ریخته میشود.
۲۸) همچنین زمانی که تمایل به فروش و یا واگذاری
کسب و کار خود دارید در صورتی که نام کسب و کارتان، اسم کوچک شما باشد، به
قیمتی پایین تر از زمانی که یک نام تجاری مناسب داشته باشد به فروش میرسد.
۲۹) تعیین نام مناسب به این روش انجام میشود:
یک جلسه هم اندیشی با روش طوفان مغزی (brain
storming) تشکیل دهید. نام های مناسبی را که به ذهنتان می¬آید بنویسید، حتی
اگر مسخره به نظر آیند. در این مرحله کمیت بیش از کیفیت اهمیت دارد. این
رویه باید منجر به تولید حداقل ۱۰۰ اسم گردد.
۳۰) در این مرحله به تسویه فهرست اسامی و حذف نام
های نا مناسب بپردازید تا به ۶ الی ۷ نام برسید. به ارتباطات فکری مردم
نیز بیندیشید و اینکه اغلب انها کدام اسم را ترجیح میدهند. این لیست را به
دوستان و انجمن¬های حرفه¬ای که به قضاوت آنها اطمینان دارید نشان دهید و
نظر آنها را بخواهید. همچنین دلیل انها را از انتخاب این اسم بپرسید. در
نهایت، خودتان تصمیم بگیرید زیرا شما رییس هستید و تصمیم نهایی با شماست
چون کسب و کار متعلق به شماست.
۳۱) سپس به کتاب راهنمای آنلاین و آفلاین مراجعه
کنید تا ببینید که آیا اسم منتخب شما وجود دارد یا خیر.
۳۲) ذهمچنین در اینترنت شناسه های ".com" را
جستجو کنید تا بدانید که آیا نام مورد نظر شما در اینترنت وجود دارد؟ به
یاد داشته باشید که ".com" به ".net" ارجحیت دارد.
۳۳) قبل از هزینه کردن هر مبلغی برای تبلیغات،
توضیح مختصری در مورد کسب و کار جدیدتان بنویسید و برای رسانه های معتبر
بفرستید.
۳۴) نهایتا هر کارآفرین باید به یاد داشته باشد
که اغلب کالاها و خدمات به خودی خود به فروش نمیروند. شاخص ویژه ای برای
این مطلب وجود دارد. اقتصاد دانی با نام ویافردو پارتو قاعده¬ای را به
عنوان یک اصل ارایه داده است که به قانون ۲۰-۸۰ معروف است. این اصل بیانگر
این مطلب است که اگر ۲۰% از کسب و کارها به ارایه خدمات مشغول باشند، ۸۰%
دیگر درگیر خدمات فروش و تبلیغات هستند.
۳۵) بنابراین بهتر است به مطالعه موردی در مورد
روش های تبلیغات و فروش برای کسب و کار خود بپردازید.
به گزارش مرکز آمار ایران تعداد
شاغلین ایران ۲۱ میلیون نفر است، از سال ۵۸ تا ۶۸ در ایران ۱۸ میلیون نفر
متولد شدهاند که طی ۴ سال آینده همه از ۲۴ سالگی عبور میکنند و فرصت
اشتغال میخواهند. تعداد شاغلین کشور در حال حاضر ۲۱ میلیون نفر است و طی
سالهای آینده به ۱۸ میلیون فرصت شغلی جدید احتیاج داریم و البته ۹ میلیون
واحد مسکونی و این در حالی است که کل تعداد واحدهای مسکونی ایران در حال
حاضر ۱۶ میلیون واحد است.
● سود صادرات
بنابر آمار سازمان تجارت جهانی، متوسط سود صادرات
سال گذشته در دنیا، ده درصد بوده است. بنابراین برای ایجاد ۵۰ میلیارد
دلار ارزش افزوده از محل صادرات، باید ۵۰۰ میلیارد دلار صادرات انجام شود.
درآمد نفت ایران در سال جاری حدود ۵۰ میلیارد دلار خواهد بود که معادل ارزش
افزوده ۵۰۰ میلیارد دلار صادارت است. صادرات ژاپن در سال جاری کمتر از
۵۰۰ میلیارد دلار است. حل دو مشکل فوق (اشتغال و مسکن) با لحاظ کردن ارزش
افزوده نفت، عملی و ممکن است.
● بهرهوری
بهرهوری در دهه ۹۰ در دنیا سالیانه ۱.۵ درصد و
از سال ۲۰۰۲ میلادی به بعد سالیانه ۵/۴ درصد رشد میکند. رشد بهرهوری به
شدت ضد اشتغال است. در دهه ۹۰ در اتحادیه اروپا، قدر مطلق اشتغال از رشد
صفر درصدی برخوردار بود چون اتحادیه اروپا بالاترین نرخ بهرهوری را داشت.
تعداد کارمندان وزارتخانههای دولتی ژاپن به
استثنای سه بخش آموزش، درمان و دفاع ۲۰۰ هزار نفر است. با توجه به این که
جمعیت ژاپن دو برابر ایران است، با استاندارد ژاپن، کارمندان وزارتخانههای
دولتی ایران باید ۱۰۰ هزار نفر باشد(منهای سه بخش آموزش، درمان و دفاع).
در حالیکه ۵۶۰ هزار نفر است. یعنی در نظام اداری ایران، کاری که باید یک
نفر انجام دهد به ۵ تا ۶ نفر سپرده شده است.
سرانه تولید فولاد در کره جنوبی ۲ هزار و ۸۰۰ تن و
در ایران ۲۸۰ تن است. یعنی بهرهوری صنایع فولاد ایران یک دهم استاندارد
جهانی است. کم و بیش در مابقی صنایع ایران نیز نسبت تولید سرانه شباهت
بسیار با صنایع فولاد دارد. در حقیقت فولاد، مشتی نمونه خروار است.
● تعارض
راه حل ایجاد اشتغال ارتقاء سطح بهرهوری است و
رشد بهرهوری به شدت ضد اشتغال است. در صورتی که ارتقاء سطح بهرهوری در
نهاد دولت و صنعت در دستور کار قرار گیرد، تعداد زیادی از شاغلین فعلی شغل
خود را از دست می-دهند. بنابراین سئوالی پیش می آید که آیا با لحاظ کردن
موج بیکاری ایجاد شده، ارتقاء سطح بهرهوری در صنعت و دولت استراتژی صحیحی
است یا خیر؟ به فرض صحت فرضیه فوق، موج بیکاری ایجاد شده را چگونه میتوان
مدیریت کرد؟
● تولیدات کاربر
نرخ ارز یازده سال است که ثابت مانده اما
دستمزدها در ایران کم و بیش سالیانه متناسب با تورم افزایش مییابد. مفهوم
دیگر این کلام آن است که وزن دستمزد در هزینه تمام شده کالاهای داخلی
سالیانه افزایش مییابد و طبیعی است که نتیجه این فرایند از دست دادن مزیت
نسبی ایران در تولید کالاهای کاربر باشد. چرا که با این وضعیت، قدرت خرید
مردم برای کالاهای خارجی افزایش یافته و بالعکس از قدرت خرید مردم برای
کالاهای داخلی کاسته می شود. تعطیل شدن صنایع کاربر ایرانی و جایگزین شدن
تولیدات کاربر ایرانی با تولیدات چین، هند و ویتنام، نتیجه این سیاست
اشتباه است.
استراتژی تثبیت نرخ ارز و افزایش دستمزد در ایران
متناسب با تورم به شدت ضد اشتغال است و به جایگزین شدن کالاهای خارجی به
جای ایرانی منجر می-شود.همانطور که امروز اگر کالاهایی که از چین مستقیم
وارد میشود را به کالاهای چینی که غیرمستقیم از امارات وارد ایران میشود،
بیفزاییم، مشاهده می کنیم که متاسفانه یک سوم واردات ایران را کالاهای
چینی تشکیل می دهد.
● بودجه جاری
اگر درآمد دولت در سال جاری مساوی با سال ۸۷ باشد
(با لحاظ کردن امکان کاهش قیمت نفت)، ۶۴ درصد بودجه جاری به استثنای بودجه
جاری ردیفهای متفرقه، صرف پرداخت حقوق کارمندان دولت می شود (فصل یک
بودجه). این در حالی است که پیش از این گفته بودیم، در نظام اداری ایران،
کار یک نفر، به ۵ تا ۶ نفر داده شده است. بنابراین درآمد نفت کشور در حال
حاضر، صرف ایجاد اشتغال نمی شود بلکه صرف حفظ اشتغال کاذب می شود. این روند
بودجه جاری متناسب با حل بحران اشتغال نیست و نگاه دولت به بودجه جاری به
جای آنکه فرایندی باشد، نگاهی پروژهای است.
● بودجه عمرانی
هر سال صدها پروژه عمرانی دولتی افتتاح میشود.
بسیاری از این پروژهها فاقد توجیه اقتصادی است و پس از افتتاح، نه تنها
بازگشت سرمایه ندارد بلکه در اداره امور جاری آن هم وابسته به بودجه جاری
دولتی خواهد بود. این شیوه اجرای پروژههای عمرانی در عمل به افزایش بودجه
جاری منجر میشود.
افتتاح هزاران پروژه عمرانی و پرداخت بودجه برای
اداره امور جاری آن، قدرت مانور دولت را در هزینه کردن به شدت کاهش داده
است. مشکل در بودجه جاری زمانی تشدید میشود که باقیمانده پروژههای
عمرانی ناتمام هم افتتاح شود. آن زمان است که ابعاد واقعی ماجرا پدیدار
خواهد شد.
● بازنشستگان
تعداد کسانی که کار نمیکنند و از بخش عمومی حقوق
میگیرند در حال نزدیک شدن به تعداد کسانی است که کار میکنند و از بخش
عمومی حقوق دریافت می-کنند. میزان پرداخت حقوق بازنشستگان (دولتی و تأمین
اجتماعی) در سال جاری ۱۷ هزار میلیارد تومان و میزان حقوق پرداختی به پرسنل
وزارتخانههای دولتی ۲۱ هزار میلیارد تومان است.
تعداد بازنشستگان صنعت فولاد در کشور ۷۰ هزار نفر
است (دو برابر شاغلین صنعت فولاد) و حقوق پرداختی به آنها، در سال جاری
۵۰۰ میلیارد تومان است. این در حالتی است که کل مالیات دریافتی در استان
اصفهان (به عنوان یک نمونه) در سال ۸۷ حدود ۵۰۰ میلیارد تومان بوده است.
بنابراین درآمد مالیاتی استان اصفهان تنها کفایت حقوق بازنشستگان صنعت
فولاد را دارد.
● رابطه بین تورم و نرخ بهره
نرخ بهره وامهای بانکهای دولتی جز در طرح مسکن
مهر و طرحهای زود بازده ۱۸ تا ۲۴ درصد است. مانده وام طرحهای زود بازده
در دی ماه ۱۸ هزار میلیارد تومان بوده که اکنون به ۱۹ هزار میلیارد تومان
رسیده است. این افزایش هزار میلیارد تومانی به سبب بهره آن است و پرداخت
وام جدید تقریباً متوقف شده است. از طرف دیگر اعتبار اختصاص یافته به مسکن
مهر در مجموع ۳هزار و۵۰۰ میلیارد تومان است که قسمت عمده آن هنوز جذب نشده
است.
بنابراین پرداخت وامهای جدید با نرخ بهره ۱۸ تا
۲۴ درصد انجام میشود و رقم وامهایی که با نرخ بهره ۱۲ پرداخت می شود،
درصد بسیار نحیف و قلیل است. نرخ بهره بانکهای خصوصی نیز بالای ۲۶ درصد
است.
مانده سپرده صندوقهای قرضالحسنه نیز ۲۸ هزار
میلیارد تومان و نرخ بهره صندوق های قرض الحسنه ۲۸ درصد به بالاست.
بانکهای دولتی نیز از اول بهمن ماه سال گذشته بهره بانکی تسهیلات خود را از
۱۲ درصد به ۱۸ تا ۲۴ درصد افزایش داده اند.
● نرخ تورم
مناسب ترین شاخص برای فهم افزایش قیمتها، تورم
نقطه به نقطه است که تورم دو ماه با فاصله یک ساله را با هم مقایسه میکند.
به عنوان مثال تورم نقطه به نقطه در مهر ۸۷ (به نسبت مهر ۸۶)، حدود ۳۱
درصد اعلام شد. همین رقم در مهر ۸۸، نسبت مهر سال گذشته، فقط ۷ درصد اعلام
شد. به عبارت دیگر قیمتها در مهر ۸۸ نسبت به مهر ۸۷ فقط ۷ درصد افزایش
داشته است. این بدان معنی است که با وجود آن که تورم نقطه به نقطه ۷ درصد
است، نرخ بهره در بانکهای دولتی ۱۸ تا ۲۴ درصد و در بانکهای خصوصی و
قرضالحسنهها ۲۶ درصد به بالاست. و در بیانی دیگر نرخ بهره بانکی ۵/۲ تا ۵
برابر نرخ تورم است که دریافت هر نوع وام بانکی را غیراقتصادی کرده است و
عموم کسانی که با این نرخها تسهیلات دریافت میکنند، زیانکار خواهند بود.
حالا این سئوال پیش می آید که چرا با وجودی که
دریافت تسهیلات با نرخ بهرهای چند برابر تورم غیراقتصادی است معذالک تقاضا
برای تسهیلات بسیار از توانایی بانکها برای پرداخت تسهیلات بیشتر است؟
در پاسخ به این سئوال هم باید گفت که در گذشته
عمده تسهیلات به بخش صنعت، کشاورزی و بازرگانی واگذار می شود اما در عمل
بخش زیادی از آن وارد بخش مسکن میشد. با کاهش ۲۰ تا ۵۰ درصدی قیمت مسکن،
عمده این قبیل افراد -که اکثریت غالب دریافتکنندگان تسهیلات را تشکیل
میدهند- گرفتار شدهاند. عمده کسانی که در وضعیت کنونی متقاضی دریافت
تسهیلات هستند کسانی هستند همین گرفتارها هستند که انتخاب دومی ندارند.
کاهش ۲۰ تا ۵۰ درصدی قیمت مسکن و افزایش ۱۸ تا ۳۰ درصدی بهره بانکها، به
توقف سرمایهگذاری در کشور منجر شده است.
● تورم
در همه کتابهای کلاسیک اقتصاد بر یک نکته اتفاق
نظر وجود دارد و آن هم این که تورم هزینه ایجاد اشتغال است. کاهش نرخ تورم
از ۳۱ درصد به ۷ درصد در سایه نرخ بهره ۱۸ تا ۳۰ درصدی حاصل شده است. در
صورتی که نرخ بهره اینسان افزایش نیافته بود، یک رقمی شدن تورم تحت هیچ
شرایطی ممکن نبود. اما افزایش نرخ بهره به میزان ۵/۲ تا ۵ برابر تورم،
سرمایهگذاری در کشور را تقریباً متوقف کرده است. توقف سرمایهگذاری نیز
ایجاد اشتغال جدید را بسیار دشوار کرده است.
حال با این سئوال مواجه هستیم که ایجاد ۱۸ میلیون
فرصت شغلی و ۹ میلیون واحد مسکونی طی سالهای آینده با نرخ بهرههای ۵
برابر تورم، آیا عملی خواهد بود؟
تناسب موجود بین نرخ بهره و تورم، دریافت تسهیلات
از نظام بانکی را غیر اقتصادی کرده است و این سیاستی به شدت ضد اشتغال است
در کشوری که تعداد شاغلین فعلی ۲۱ میلیون است و باید برای ۱۸ میلیون جوان
اشتغال ایجاد شوداین راهبرد جزئی از مشکل ارزیابی می شود ونه جزئی از راه
حل. به هر حال کسانی که در گذشته سرمایهگذاری کردهاند و با نرخ بهره ۱۲
درصد تسهیلات دریافت کردهاند و اکنون به هنگام سررسید، نرخ بهره آنها به
۱۸ تا ۳۰ درصد افزایش مییابد، در مواردی سرمایهگذاری قبلی خود را
غیراقتصادی خواهند یافت. بدین نحو شمار زیادی از بنگاهها طی چند ماه آینده
به مرور تعطیل خواهند شد و عده زیادی از شاغلین فعلی به سبب نرخ بالای بهره
بیکار میشوند.
● سیاست پولی
برخی از مسئولین پولی کشور اصرار زیادی دارند تا
تورم کشور را بالا نشان دهند و در این مسیر کمتر بر نرخ تورم نقطه به نقطه
تأکید میکنند. آنها تمایل دارند تورم را در حد ۱۶ تا ۱۸ درصد اعلام کنند.
علت آن هم بسیار روشن است. نرخ تورم و نرخ بهره باید متناسب باشد و ۵/۲ تا ۵
برابر بودن نرخ بهره نسبت به تورم در افکار عمومی صورت خوشایندی ندارد.
● پیشبینی آینده
رشد تورم در مهرماه ۸۸ نسبت به ماه قبل، یک دهم
درصد بوده است یعنی تقریباً صفر. ادامه این فرایند تورم واقعی یا تورم نقطه
به نقطه را به کمتر از ۵ درصد کاهش میدهد کما اینکه تورم در مهرماه
تقریباً به صفر رسیده است.
حال این سئوال پیش می آید که نرخهای ۲۴ تا ۳۰
درصدی بهره در حالی که تورم تقریباً صفر درصد است آیا انگیزه برای
سرمایهگذاری باقی خواهد گذاشت؟
نرخهای بهره موجود به شدت ضد تورمی و به همین
نسبت ضد اشتغال است. نباید از نظر دور کرد که تورم هزینه ایجاد اشتغال است.
دغدغه دولت در سال ۸۷ ار جنس تورم بود و برای مهار تورم استتراتژی افزایش
نرخ بهره را در دستور کار قرار داد. افزایش نرخ بهره هم عامل ایجاد رکود در
اقتصاد ایران شد. حالا دغدغه دولت حل مشکل رکود شده و در این ارتباط سیاست
انبساطی حداکثری را پیش گرفته است.
● رشد ۲۷ درصدی نقدینگی
معاون اقتصادی بانک مرکزی اعلام کرده که نقدینگی
در ۶ ماهه اول سال جاری ۲۷ درصد رشد داشته که ۲۱ درصد آن در مرداد و شهریور
بوده است. رشد ۲۷ درصدی نقدینگی احتمالاً با راهبرد افزایش تورم نقطه به
نقطه به ۲۰ تا ۲۴ درصد صورت گرفته تا بین نرخ بهره و نرخ تورم سازگاری و
تعادل ایجاد شود. سیاست به شدت انبساطی پولی و رشد ۴۴ درصدی حجم اسکناس،
فقط طی ۶ ماه اول سال ۸۸ و با انگیزه غلبه بر رکود در دستور کار قرار گرفته
است.
می دانیم که اقتصاد کلان ایران در مهرماه در نقطه
بهینه قرار نداشت. اختلاف بین نرخ تورم و نرخ بهره در چنین سطحی به رکود
نه شکننده که فلج کننده منجر میشد و ضمن اینکه ایجاد شغل جدید در کشور را
غیر ممکن میساخت، به بیکار شدن تعداد زیادی از شاغلین فعلی نیز منجر
میشد. به همین دلیل، دولت استراتژی ایجاد رونق با صدای گوشخراش را در پیش
گرفته است. رشد ۲۷ درصدی نقدینگی نشانه بارز دغدغه از جنس رکود دولت است.
از آنجا که تورم هزینه ایجاد اشتغال است، نظام بانکی در فهم نقش نرخ بهره و
تورم در رکود و رونق، از بهمن ۸۷ تا کنون، مظاهر عمیقی از انعطاف نشان
داده است.
● حرف آخر
درست کردن آنچه که غلط است نباید به ویران کردن
آنچه که صحیح است منجر شود. سیاستهای پولی گذشته که منجر به رکود شد
اشتباه بود، ادامه آن سیاستها نیز اشتباه بود و حال رها کردن آن در وضع
موجود نیز اشتباه است. کاهش نرخ بهره و افزایش تورم، تورم صفر درصدی به سود
هیچ کس نیست، بالاخص وقتی نرخ بهره ۳۰ درصدی، نرخ غالب بازار باشد.
می توان گفت که سیاستهای پولی جدید، مجاب کننده
است اما مطمئنا قانع کننده نیست. متاسفانه ایران کشور افراط و تفریط است یک
جا چهل ستون دارد و یک جا بیستون. یکی نماد افراط است و دیگری نماد
تفریط. در وضع موجود بازار دچار ارزان نمایی شده است و قیمت کالاها را کمتر
از ارزش واقعی آن ارزیابی میکند چون انتظار دارد قیمتها کاهش یابد. این
در حالی است که با ظهور آثار رشد ۲۷ درصدی نقدینگی، ممکن است بازار دچار
گران نمایی شود، یعنی قیمت کالاها را بیش از ارزش واقعی آن ارزیابی کند.
با رشد ۲۷ درصدی نقدینگی حجم اسکناس و چک پول به
۳۴ هزار میلیارد تومان رسیده است. این در حالی است که علت رکود، کمبود
نقدینگی نیست بلکه عدم تحرک حجم اسکناس و چک پول در اختیار مردم است.
نقدینگی موجود حرکت ندارد. در وضع موجود تورم نیست چون پول حرکت ندارد و
جامعه دچار رجحان نقدینگی است اما اگر روزی روزگاری ۳۴ هزار میلیارد تومان
اسکناس و چک پول به حرکت درآید، موج تورم ایجاد شده تأمل برانگیز خواهد
بود.
دکتر محمد حسین ادیب
عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان
نشریه پنجره
این مقاله به بررسی روابط
متقابل کارآفرینی و فناوری اطلاعات و ارتباطات پرداخته است و همچنین سعی
نموده برای سؤالات اساسی در مورد تاثیر تکنولوژی برمشاغل، پاسخ مناسب بیابد
.
ارابه فناوری اطلاعات و ارتباطات
به سرعت به پیش می تازد و جوامع دنیا را دستخوش تغییرات بنیادی می کند.
فعالیت ها، مشاغل، مهارت ها، فرهنگ ها، نیازها و… همه و همه تحت تاثیر این
فناوری قرار گرفته و متحّول شده اند.
عصر اطلاعات و ارتباطات آغاز شده است. بی شک
کارآفرینی سهم عمده و نقش ویژه ای در توسعه این فناوری ها داشته و دارد؛
اگرچه این فناوری ها نیز خود بر کارآفرینی تاثیر گذار بوده و به عبارتی
کارآفرینی مدرن را بوجود آورده اند.
همچنین در رابطه با مشاغل ایجاد مشاغل جدید و
متنوع در عصر اطلاعات و ارتباطات، با توجه به تحولات تکنولوژی و بخصوص
تکنولوژی اطلاعات، مستلزم شناخت ماهیت این مشاغل است . آگاهی از تأثیرپذیری
مشاغل از تکنولوژی یا اثرگذاری بر توسعه آن، نتیجه درک ماهیت مشاغل
خواهدبود .
این مقاله به بررسی روابط متقابل کارآفرینی و
فناوری اطلاعات و ارتباطات پرداخته است و همچنین سعی نموده برای سؤالات
اساسی در مورد تاثیر تکنولوژی برمشاغل، پاسخ مناسب بیابد .
۱) مقدمه
جهان در سال های اخیر شاهد انقلاب اطلاعات
وارتباطات بوده و تحولات اجتماعی عظیمی در آن به وجود آمده است، به طوری که
در اثر این تحولات، قرن جاری به نام فناوری اطلاعات و ارتباطات به ثبت
رسیده است. در عصر اطلاعات و ارتباطات سطح بینش و آگاهی مردم افزایش یافته
وکلیه فعالیت های مردم دنیا، در قالب شبکه های ارتباطی به تعادل رسیده و
کنترل شده است. در این عصر دنیا دهکده ای متصل است که افراد آن در هر لحظه
که بخواهند به هر گوشه آن می توانند مسافرت کنند، از اخبار آن مطلع شوند و
یا بدان جا پیغام بفرستند.
فناوری اطلاعات و ارتباطات بر کلیه فعالیت های
اجتماعی از جمله کارآفرینی اثرگذاشته و در بسیاری از آنها تحولات اساسی
بوجود آورده است . امروزه کارآفرینی به شدت به بسترهای فناوری اطلاعات
وابسته است و از آن بهره زیادی می گیرد. از سوی دیگر توسعه فناوری اطلاعات و
ارتباطات خود مرهون کارآفرینی است . فعالیت های کارآفرینانه باعث شناخت
نیازها، خلق ایده ها و تولد فناوری ها می شوند . در هر حال تحولات
تکنولوژی همه چیز را متحول کرده است و حتی اشتغال نیز از این تحولات مصون
نمانده است .
در حالیکه یک معضل اساسی کشورهای در حال توسعه
ازجمله ایران بیکاری است، کشورهای پیشرفته بطور فزاینده ا ی نیروی کار فنی
از سایر کشورها جذب می کنند. چه دلیلی در فراوانی کار و کمبود نیروی کار در
کشورهای پیشرفته و در مقابل بیکاری در کشورهای درحال توسعه وجود دارد؟
مسلماًً مهمترین دلیل در ماهیت کار است. نیروی کاری که در آمریکا مورد نیاز
است، یک نیروی مجرب تحصیل کرده است، در حالیکه خیل بیکاران کشور ما از
تحصیلات عالیه برخوردار نیستند. همچنین آن ها نیاز خود را بحدی رسانده اند
که نیروی کارشان برای پاسخگویی آن کافی نباشد، در حالیکه نیاز به تکنولوژی
های نو در بازار داخل کشور ما ضعیف است. بنابراین حل معضل بیکاری در شرایط
دنیای روز، به دو مؤلفه بازار و آموزش وابسته است .
صنعت اطلاعات نقش اساسی در ایجاد اشتغال دارد.
علاوه بر بسیاری از مشاغل که خود ایجاد می کند، به صنعت IT نیز رونق می دهد
و در آنجا نیز باعث اشتغال فراوان می گردد. مشاغلی چون مدیریت، مشاوره،
تحلیل گری، اطلاع رسانی و بسیاری از خدمات مختلف، نمونه هایی از مشاغل صنعت
اطلاعات می باشند. برنامه نویسی، تحلیل و طراحی سیستم و مهندسی نرم افزار
یا سخت افزار نیز نمونه هایی از مشاغل صنعت IT می باشند .
۲) نقش کار آفرینان در توسعه تکنولوژی
کارآفرینی اصطلاحی است که در طول ۳۰۰ سال گذشته
توسط دانشمندان و صاحبنظران به صورت های مختلفی تعریف شده است. به طور
خلاصه کارآفرینی فعالیتی است مخاطره آمیز که فردی در پی اجرای یک ایده
معمولاً اقتصادی توجه نهادهای سرمایه گذاری، علمی، صنعتی و غیره را جلب
نموده و نیروی آنها را به سمت عملی نمودن ایده هدایت می کند . بنابراین یک
ایده که بر اساس یک نیاز اجتماعی شکل گرفته از ملزومات کارآفرینی است .
نتیجه کارآفرینی علاوه بر نوآوری در محصولات
جدید، حل نیازهای اجتماعی، ایجاد اشتغال برای دیگران، افزایش سودآوری شرکت
ها و افراد و توسعه تکنولوژی است . کارآفرینی باعث رفع نیازها به کمک
تکنولوژی های جدید می گردد. بسیاری از محصولات تکنولوژی های جدید خصوصاً در
حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات، در اثر فعالیت های کارآفرینانه بوجود
آمده اند. اکثر شرکت های فعّال در حوزه تکنولوژی مخصوصاً شرکت های مبتنی بر
خلاقیت و نوآوری که فناوری های جدید را خلق می کنند و اصطلاحاً درلبه
فناوری فعّالند، شرکتهایی کارآفرین هستند .
افراد کارآفرین از ویژگی های شخصیتی خاصی
برخوردارند. مخاطره پذیری، نوآوری و خلاقیت، مسؤولیت پذیری و اعتماد به
نفس، توانایی ارتباطات قوی، واقعگرائی، هدفگرایی، تهاجمی بودن، تحمل ابهام و
عدم قطعیت، خوشبینی و تعّهد و اعتقاد به مرکز کنترل درونی بخشی از ویژگی
های این افراد است. هر فرد کارآفرین ممکن است تعدادی از این ویژگی ها را
داشته باشد و با شخصیت منحصر به فردی به کارآفرینی بپردازد. شخصیت از
ملزومات کارآفرینی است توسعه کار آفرینی نیازمند تربیت افراد کار آفرین می
باشد . در سرتاسر دنیا مراکز مختلفی برای آموزش و کارآفرینی وجود دارد
اگرچه برخی از افراد روحیه کارآفرینی بیشتر را وابسته به تحولات زندگی
افراد در طول سالیان مختلف می دانند ولی این تناقضی با آموزش کارآفرینی
ندارد.
در آموزش کارآفرینی بایستی افرادی که بصورت
بالقوه از روحیه کارآفرینی برخوردارند انتخاب شده و سپس شخصیت شان به
فعلّیت برسد. علاوه بر این روش های دیگری مثل انکوباتورها، برای تحریک
کارآفرینی وجود دارد که افراد عملاً تا سطحی از کارآفرینی هدایت می شوند و
یکباره به خارج پرتاب می گردند و با حمایت ها و راهنمای های بعدی از آنها
استفاده می نمایند .
نقش دولت در توسعه کارآفرینی، علاوه بر ایجاد
بسترهای سخت افزاری، نرم افزاری و حمایتی از کارآفرینی، شناسایی، آموزش و
هدایت فعالیت های کارآفرینانه است. توسعه تکنولوژی بسیار وابسته به
کارآفرینی است و نباید از آن غافل ماند .
۳) فناوری اطلاعات و ارتباطات در کارآفرینی
اطلاعات و ارتباطات دو ابزار اساسی مورد نیاز هر
فعّالیت کارآفرینی است . کارآفرینی در انزوا و بدون حمایت نهادها، سازمان
ها و انسان ها امکان پذیر نیست . کارآفرینی مستلزم کشف یک نیاز اجتماعی
است. و کشف نیازهای اجتماعی به شناخت اجتماع، نیازهای آن و بافت فرهنگی و
اجتماعی و اقتصادی آن وابسته می باشد. در شناسایی نیاز هر فعّالیت
کارآفرینانه، ایده پرداز یا تئوریسین می بایست نسبت به محیط بینش و بصیرت
داشته باشد و بداند چه راه حل هایی برای رفع آن نیاز، در نقاط دیگری از
دنیا ارائه شده است. مطمئناً شناسایی نیازها و ارائه راحل ها بدون اطلاعات
امکان پذیر نخواهد بود. بنابراین اطلاعات و دانش مانند ارتباطات از ملزومات
هر فعّالیت کارآفرینی است .
فناوری اطلاعات و ارتباطات جدید تحولات شگرفی در
دستیابی به اطلاعات بوجود آورده و بسترهای ارتباطی قویتری را فراهم کرده
است. این فناوری ها اهّمیت و ارزش اطلاعات و ارتباطات را بالا برده اند. در
نتیجه کارآفرینی نیز مانند سایر امور از مزیت های این فناوری بهره برده
است ).
توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات باعث ایجاد شبکه
ای عظیم با مقیاس جهانی، (اینترنت) شده است و بنابراین علاوه بر افزایش و
ارزش ویژگی های مورد ذکر در نظریه شبکه های اجتماعی، قابلیت های ارتباطی
جدیدی مانند کنفرانس از راه دور و یا فعالیت های توزیع شده را بوجود آورده
و دسترسی آسان تر و سریع تر به اطلاعات را امکان پذیر ساخته اند .
در کشورهای پیشرفته اینترنت، یکی از مهمترین
ابزراهای کارآفرینان است و این افراد از طریق این شبکه بر قابلیت های خود
افروده و از مزایای آن بهره می گیرند.در آینده انواع نرم افزارها، خصوصاً
نرم افزارهای هوشمند نیز مورد استفاده کارآفرینان قرار خواهند گرفت. و این
افراد به کمک این نرم افزارها فعّال خواهند بود، فرصت ها را بهتر شناسایی
خواهند کرد و اطلاعات دقیق تر و مناسب تری را جمع آوری خواهند نمود . دانش و
مفاهیم بهتری را درک خواهند کرد و ارتباطات ساده تر و گسترده تری را
برقرار خواهند نمود .
۴) کارآفرینی در فناوری اطلاعات و ارتباطات
تحولاتی که در سال های اخیر در حوزه فناوری
اطلاعات و ارتباطات بوجود آمده است و عصر اطلاعات را شکل داده و همچنان پیش
می تازد و در جوامع و فرهنگ ها دگرگونی ایجاد، مرهون تلاش افراد بسیاری از
جمله کارآفرینان است. کارآفرینان اطلاعات، شرایط عصر اطلاعات را شناخته و
با کارآفرینی خود ملزومات این عصر را پیدا کرده و با شیوه های خاص خود آن
را ایجاد می کنند حتی بروز عصر اطلاعات هم از نتایج کارآفرینی است. اینترنت
بزرگترین و قویترین شبکه ارتباطی دنیا، نمونه ای روشن از کارآفرینی است.
در طول تاریخ کدام یک از کارآفرینان توانسته اند نیازی را کشف کنند که پس
از رفع آن تحوّلی در کل دنیا داده و بستری برای کارآفرینی سایر افراد ایجاد
نمایند. در سالهای اخیر نمونه های بسیاری از کارآفرینی در اینترنت به ثبت
رسیده است، از آنجایکه تاکنون چنین شبکه عظیمی در تاریخ بشر وجود نداشته
است. زمینه های فعالیت در آن بکر بوده و فرصت برای نوآوری و خلاقیت بسیار
است. شرکت های اینترنتی و شرکت های Com در چند سال اخیر ایجاد، و به سرعت
رشد کردند .
شرکت هایی مانند Yahoo ، ebay ،Amazon و دیگران
در مدت کوتاهی توانسته اند ارزش بسیاری را کسب نمایند. آمارها نشان می دهد
که در طی ۵ سال آخر قرن گذشته ارزش برخی از این شرکت ها بیش از ۲۰۰ برابر
شده است درحالیکه میزان رشد سودآوری آنها کمتر از ۱۰ برابر بوده است.
کارآفرینی در اینترنت به این موارد خلاصه نمی شود و موارد بسیاری خصوصاً در
زمینه نرم افزارهای مبتنی بر شبکه و همچنین محتویات شبکه وجود دارد.
کارآفرینی در شیوه های جذب مشتریان اینترنتی، بازاریابی اینترنتی، همکاری
ها و شبکه های مجازی، الکترونیک، واقعیت مجازی، آموزش و کار از راه دور و …
همه و همه گستردگی کارآفرینی در عصر اطلاعات را نشان می دهند .
«کار آفرینی موتور توسعه فناوری اطلاعات و
ارتباطات است» با کارآفرینی است که نیازها شناخته می شود و با رفع نیازها
پیشرفت حاصل می شود. کشورهای پیشرفته به این دلیل پیشرفته اند که در فناوری
پیشرفت کرده اند و توسط آن، هم اقتصاد جهان را در اختیار گرفته، هم قدرت
نظامی شده اند و هم فرهنگ جهان را به سوی خواسته های خود هدایت می کنند.
کارآفرینی اطلاعات در سطوح مختلف الف- سخت افزار ب- نرم افزار ج - اطلاعات
د-ارتباطات هـ- کاربرد، انجام پذیر است .
در هریک از این سطوح فرصت های بسیاری برای
کارآفرینی وجود دارد. که نیازمند حمایت مراکز سرمایه گذاری و تلاش های
کارآفرینانه است. کارآفرینی در حوزه اطلاعات بسیار راحت تر و عملی تر از
کارآفرینی در سایر حوزه هاست. به عنوان مثال در حوزه نیروگاه هسته ای به
دلیل کاربرد محدود، ایده های کمتری وجود دارد و به علاوه سرمایه گذاری فوق
العاده زیاد و درصد امکان پذیری کم، مانع هر فعّالیت کارآفرینانه است و
درحالیکه در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات که درهمه جا گسترده شده است،
ایده های بسیاری خلق می شود و میزان سرمایه گذاری مورد نیاز که ایده ها را
به نتیجه برسانند چندان زیاد نیستند. بنابراین کارآفرینی اطلاعات به راحتی
انجام می شود و این خود دلیلی بر سرعت نمایی رشد فناوری اطلاعات است .
۵) تأثیر تکنولوژی بر مشاغل
توسعه تکنولوژی و بکارگیری وسیع آن، باعث افزایش
بهره وری فعالیت های اقتصادی شده است. در اثر افزایش بهره وری، نیاز به
برخی از مشاغل از بین می رود. بعنوان مثال، شغلی تحت عنوان "تلفنچی" با
پیشرفت در تکنولوژی های مخابراتی و پردازش صوت، از لیست مشاغل حذف می گردد.
بنابراین تکنولوژی از یک نظر، حذف و کاهش مشاغل را به دنبال دارد. اصولاًً
خودکارسازی و تولید ماشینی از مهمترین نتایج توسعه تکنولوژی است، که علاوه
بر کاهش مشاغل، باعث افزایش کیفیت و سرعت و حتی کاهش هزینه های تولید می
گردد. آیا این نتیجه مستقیم تکنولوژی برای ناامیدی از ایجاد اشتغال به کمک
IT کافی نیست؟
مروری بر تاریخ تکنولوژی و تأثیر آن بر مشاغل
نشان میدهد که پاسخ به این سؤال منفی است . تکنولوژی ظاهراً برخی از مشاغل
را حذف و یا تغییر می دهد، اما درواقع بسیار مشاغل جدیدتر، مفیدتر و متنوع
تری را ایجاد می کند. مثلاً اگرچه تکنولوژی تراکتور باعث کاهش نیاز به
نیروی کار کشاورز گردید، ولی به کمک این تکنولوژی انواع و حجم محصولات
کشاورزی افزایش یافت، بعلاوه مشاغل جدیدی را به همراه خود ایجاد کرد و
نیروهای کار را به انجام آن رهنمون شد. یا اختراع چرخ خیاطی باعث رونق صنعت
پوشاک گردید و تمایل مردم به خرید انواع لباس با رنگ ها و مدل های گوناگون
و همچنین کاهش هزینه تولید، باعث شد تا نه تنها دست دوزان بیکار نشوند، که
بسیاری از افراد دیگر نیز به کار مشغول شوند .
یکی از جنبه های مهم تأثیر تکنولوژی در ایجاد
مشاغل توسعه بازار است. ارائه محصولات کیفی و همچنین تغییر و تحول فرهنگ
مصرف متناسب با تحولات تکنولوژی، بازارها را توسعه می دهد. بطوری که حجم
تولید پس از توسعه تکنولوژی به مراتب بیشتر از حجم تولید دستی است.
بنابراین تکنولوژی از تعداد مشاغل دشوارتر می کاهد و بر تعداد مشاغل آسانتر
می افزاید .
از سوی دیگر، فرصت های شغلی متنوع و جدید، نتیجه
توسعه تکنولوژی است. با توسعه صنعت در اثر توسعه تکنولوژی، بسیاری مشاغل
جدید مرتبط با آن صنعت بوجود می آید. تکنولوژی از تعدد مشاغل دشوارتر می
کاهد و بر تکثر مشاغل آسانتر می افزاید. مشاغل جدیدی که توسط تکنولوژی
ایجاد می شوند، یا تکنولوژی را بکار می گیرند و یا آن را توسعه می دهند.
صنعت اطلاعات و صنعتIT از گروه مشاغلی هستند که توسط تکنولوژی اطلاعات
ایجاد می شوند. در صنعت اطلاعات، تکنولوژی اطلاعات بکار می رود و در مشاغل
مختلف بعنوان ابزار مورد استفاده قرار می گیرد. شاغلین صنعت IT مسؤولیت
توسعه تکنولوژی اطلاعات را بر عهده دارند .
۶) نتیجه گیری
فناوری اطلاعات و ارتباطات تحولات زیادی در کلیه
فعالیت های اجتماعی ازجمله کارآفرینی بوجود آورده و به عنوان مهمترین ابزار
کارآفرینی مدرن مورد توجه قرار گرفته است. کارآفرینی در فناوری اطلاعات
پهنه وسیعی برای فعالیت دارد. کارآفرینی لازمه توسعه فناوری و توسعه فناوری
بستر کارآفرینی است. براین اساس اهّمیت نقش بسترسازی کارآفرینی و وظیفه
دولت مشخص می شود. دولت باید بستر کارآفرینی در حوزه فناوری اطلاعات که
همان شبکه های ارتباطی و اطلاعاتی می باشد را توسعه دهد و تقویت کند و
امکان دسترسی آسان همگان به این شبکه ها را فراهم نماید. همچنین در ارتباط
با اشتغال تکنولوژی از یکسو در اثر افزایش بهره وری، نیاز به نیروی انسانی
را کاهش می دهد و از سوی دیگر تنوع فعالیت ها و مشاغل جدید را باعث می شود
که برای نیروی انسانی بیشتری اشتغال ایجاد می نماید. مشاغلی که می توان
مورد بررسی قرار داد در دو دسته مشاغل مبتنی بر اطلاعات و مشاغل مبتنی بر
صنعت اطلاعات طبقه بندی می شوند. به دسته اول صنعت اطلاعات و دسته دوم صنعت
تکنولوژی اطلاعات گوییم .
گردآوری: گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle
منبع: creativity.ir
قبل از آغاز یک کسب و کار باید
مطمئن شوید که مفهومی که در ذهن دارید قابل اجراست. بهتر است ابتدا یک
نمونه کار انجام دهید و نتیجه را ارزیابی کنید.
قبل از آغاز یک کسب و کار باید
مطمئن شوید که مفهومی که در ذهن دارید قابل اجراست. بهتر است ابتدا یک
نمونه کار انجام دهید و نتیجه را ارزیابی کنید.
▪ بزر گ بیندیشید ولی با یک کار کوچک آغاز کنید.
▪ قبل از آغاز یک کسب و کار باید مطمئن شوید که
مفهومی که در ذهن دارید قابل اجراست. بهتر است ابتدا یک نمونه کار انجام
دهید و نتیجه را ارزیابی کنید. بیندیشید که چگونه میتوانید تئوری خود را در
یک مقیاس کوچک بیازمائید، قبل از اینکه متعهد کاری بزرگ از قبیل قرارداد
رهن و یا خرید مکان شوید.
▪ اگر حتی بتوانید حداقل یک مشتری پیدا کنید و به
شما ثابت شد که طرح مورد نظرتان قابل اجراست این شانس را دارید که این
موفقیت ،دفعات دیگری نیز برایتان تکرار گردد.
▪ با بودجه محدود کار کنید. اگر تجهیزات قدیمی
تان قابل استفاده هستند، تجهیزات جدید تهیه نکنید. معامله پایاپای بهترین
روش تهیه تجهیزات مورد نظرتان است.
▪ بدون داشتن یک طرح کسب و کار جامع که حاوی کلیه
جزئیات باشد به آغاز یک کسب و کار جدید مبادرت نورزید .
▪ یک حسابدار می تواند به شما در مسائلی نظیر
گردش نقدینگی، نقطه سربه سر و صورت سود و زیان کمک کند.
▪ بانکها به مراتب ارزان تر از شرکا هستند و مشکل
کمتری نیز در مواجهه با آنها دارید.داشتن یک شریک مانند ازدواج بدون وجود
عشق است. زندگی شما در اینصورت از آن خودتان نخواهد بود. البته به یاد
داشته باشید که آغاز یک کسب و کار با یک شریک بی نهایت بهتر از عدم آغاز یک
کسب و کار است.
▪ وقتی یک شریک دارید باید به نظرات اونیز توجه
کنید. در شراکت بدون رسیدن به توافق لازم هر تلاشی به بن بست خواهید رسید.
▪ مسئله دیگر، مدیر عامل بودن و داشتن رای اکثریت
است. این دلیل دیگری است که آگاه باشید هیچ گاه بیش از ۴۹ درصد از سهام
شرکت خود را واگذار نکنید، البته اگر تمایل دارید که کنترل اوضاع به دست
خودتان باشد!!
▪ آیا برای کسب و کار شما بازار وجود دارد؟ وسعت
این بازار چقدر است؟
تحقیقات بازار بسیار مهم و اساسی است. بهتر است
به جای ایجاد بازار جدید، بازارهای موجود را پیدا کنید.
▪ اگر در این بازار رقیبی ندارید و یا رقابت
محدودی وجود دارد، هشیار باشید. ممکن است به واقع بازاری وجود نداشته باشد!
به عبارت دیگر ممکن است روی یک محصول خاص دست گذاشته باشید که تا کنون
شناخته نشده است.۱۲- قبل از آغاز یک کسب و کار، با یک مشاور، وکیل، واسطه
بیمه و یا مدیر بانک مشورت نمائید. مشاوره بانک مجانی است. مشاوره اولیه با
مشاوران حرفه ای نیز مجانی است. اما قبل از هر اقدامی پرسش نمائید.
▪ عموما بهترین کسب و کاری که می توانید انتخابی
گوید: شما میتوانید در هر زمینه کسب و کار و یا صنعت جدید از طریق خواندن
کتاب متخصصین آن فن، حتی برای یک ساعت در روز نیز میتونانید عملا تجربه کسب
نمایید. حتی بیشتر از آن نیز میتوانید مطالعه کنید زیرا هرچه بیشتر مطالعه
کنید، مغز اطلاعات جدید را بهتر از اطلاعات جزیی و آسان در ک میکند. تکرار
با فاصله ،یک روش موثر در یادگیری موثر و اثبات شده است.
▪ حتی اگر فکر میکنید که برای آغاز کسب و کاری که
در ذهن دارید به تجربه عملی نیاز دارید میتوانید مدتی را برای یکی از
رقبای خود کار کنید. حتی میتوانید نیمه وقت کار کنید. هرچه برایتان مفید
است یاد بگیرید و در عین حال مزد نیز دریافت کنید. البته بهتر است قبل از
امضای قرارداد مربوط به انجام فعالیتهای محرمانه از آنجا بروید زیرا ممکن
است علیه شما شکایت کنند!
▪ به همان سرعتی که دارایی شما افزایش می یابد،
باید هدفتان این باشد که خود نیز توسعه پیدا کنید و از یک صاحب کسب و کار/
مجری به یک صاحب کسب و کار/مدیر تبدیل شوید.
▪ هیچ وقت نباید کسب و کاری را با این هدف که
کلیه امور را خود رتق و فتق کنید آغاز نمایید. این کار درست مانند این است
که کار خود را با پول بخرید.
▪ اگر بخواهید هر کاری را خودتان انجام دهید عملی
نیست. باید یاد بگیرید که تفویض اختیار کنید. باید افراد با انگیزه ای را
بکار بگیرید که حتی از شما باهوشتر و زیرک تر باشند. به آنها استانداردهای
بالای خود را بیاموزید و در حالیکه آنها اغلب کارها را انجام میدهند بر
آنها نظارت داشته باشید.
▪ انتخاب یک نام تجاری مناسب، برای موفقیت شما
بسیار حایز اهمیت است. بعد از سالها تجربه در تبلیغات و بازاریابی،
پیشنهاداتی که در این مورد به شما ارایه میکنم به شرح زیر میباشد:
▪ نام شما نباید مشابه نام رقبایتان و یا نزدیک
به آن باشد زیرا اولا مشتریان سردرگم میشوند و به آسانی شما را پیدا
نمیکنند و ثانیا ممکن است مورد شکایت شرکتهای رقیب واقع شوید.
▪ هرچقدر اسم شرکت کوتاهتر باشد، به یاد ماندنی
تر خواهد بود.
▪ اسم باید به آسانی هجی شود و به وضوح قابل تلفظ
باشد.
▪ اسم شما باید تبلیغی باشد برای آنچه میخواهید
انجام دهید. کسب و کارهایی که نام صاحبان خود را دارند تنها در صورتی
موفقند که این اسم برای دیگران آشنا باشد و یا مرادف یک محصول و یا خدمت
شناخته شده باشد.
▪ نباید نام شما به نام شرکت ثبت شده دیگری تجاوز
کند.
▪ نام شما باید متمایز و در ارتباط با تصویری
باشد که مایلید از کسب و کار خود ارایه دهید. برای نمونه اگر شما خدمات
نظافت منازل را انجام میدهید انتخاب نام سویس منازل APHRODITE (به معنای
عشق وزیبایی) کاملا نامناسب است و در عوض نام خدمات منازل Spicand Span (
به معنای نو و ترو تمیز) بسیار مناسب خواهد بود.
▪ با توجه به ثبت اسم شرکت شما در کتاب زرد اگر
اسم شما با اولین حروف الفبا آغاز شود در صدر لیست شرکتها قرار خواهید
گرفت.
▪ شاید شما دوست داشته باشید نام شهر و یا
شهرستان خود را بخشی از نام شرکت خود قرار دهید.
▪ دلیل دیگری که نام کوچک خود را در نام کسب و
کارتان مورد استفاده قرار ندهید، این است که در اذهان مشتریانتان تبعیض
ایجاد میکنید و آنها به دنبال شما میگردند و در حالیکه سایر همکارانتان
بیکار نشستهاند کار فراوان روی سر شما ریخته میشود.
▪ همچنین زمانی که تمایل به فروش و یا واگذاری
کسب و کار خود دارید در صورتی که نام کسب و کارتان، اسم کوچک شما باشد، به
قیمتی پایین تر از زمانی که یک نام تجاری مناسب داشته باشد به فروش میرسد.
▪ تعیین نام مناسب به این روش انجام می شود:
یک جلسه هم اندیشی با روش طوفان مغزی (brain
storming) تشکیل دهید. نام های مناسبی را که به ذهنتان میآید بنویسید، حتی
اگر مسخره به نظر آیند. در این مرحله کمیت بیش از کیفیت اهمیت دارد. این
رویه باید منجر به تولید حداقل ۱۰۰ اسم گردد.
▪ در این مرحله به تسویه فهرست اسامی و حذف نام
های نا مناسب بپردازید تا به ۶ الی ۷ نام برسید. به ارتباطات فکری مردم نیز
بیندیشید و اینکه اغلب انها کدام اسم را ترجیح میدهند. این لیست را به
دوستان و انجمنهای حرفهای که به قضاوت آنها اطمینان دارید نشان دهید و
نظر آنها را بخواهید. همچنین دلیل انها را از انتخاب این اسم بپرسید. در
نهایت، خودتان تصمیم بگیرید زیرا شما رییس هستید و تصمیم نهایی با شماست
چون کسب و کار متعلق به شماست.
▪ سپس به کتاب راهنمای آنلاین و آفلاین مراجعه
کنید تا ببینید که آیا اسم منتخب شما وجود دارد یا خیر.
▪ همچنین در اینترنت شناسه های ".com" را جستجو
کنید تا بدانید که آیا نام مورد نظر شما در اینترنت وجود دارد؟ به یاد
داشته باشید که ".com" به ".net" ارجحیت دارد.
▪ قبل از هزینه کردن هر مبلغی برای تبلیغات،
توضیح مختصری در مورد کسب و کار جدیدتان بنویسید و برای رسانههای معتبر
بفرستید.
▪ نهایتا هر کارآفرین باید به یاد داشته باشد که
اغلب کالاها و خدمات به خودی خود به فروش نمیروند. شاخص ویژهای برای این
مطلب وجود دارد. اقتصاد دانی با نام ویافردو پارتو قاعدهای را به عنوان یک
اصل ارایه داده است که به قانون ۲۰-۸۰ معروف است. این اصل بیانگر این مطلب
است که اگر ۲۰% از کسب و کارها به ارایه خدمات مشغول باشند، ۸۰% دیگر
درگیر خدمات فروش و تبلیغات هستند.
▪ بنابراین بهتر است به مطالعه موردی در مورد
روشهای تبلیغات و فروش برای کسب و کار خود بپردازید.
اقتصاددانان،روان شناسان،جامعه
شناسان وسایرمحققین علوم اجتماعی دیدگاه های متفاوتی ازکارآفرینی ارائه
داده اند.
● تعاریف کارآفرینی
اقتصاددانان،روان شناسان،جامعه شناسان
وسایرمحققین علوم اجتماعی دیدگاه های متفاوتی ازکارآفرینی ارائه داده
اند.هرکدام بااستفاده ازفرهنگ،منطق ومتدولوژی خاص سعی درتعریف آن
ازمنظررشته خودداشته اند.بعنوان مثال فیلون گفته است: که هیچ تعریف
واحدومشخصی برای کارآفرینی وجودنداردوبسیاری ازتعاریف درتضادبایکدیگرند.
باشروع بکاربیش از۵۰۰۰۰۰کسب وکارجدیدکه هرماهه
درآمریکا بوجود میایندورشد۶۰الی۸۰درصدی اقتصادملی راازراه مشاغل کوچک
وزودبازده رابه ارمغان میاوردتعریف کارآفرینی ازلحاظ ماهیت وساختارروشن
ترشده وبه افزایش رشداقتصادی کمک میکند.
● دیدگاه اقتصادی:
اقتصاددانان بهبررسی اینکه چگونه جامعه منابع
کمیاب مانندزمین،نیروی انسانی،موادخام وماشینهارابرای تولیدکالاهاوخدمات
تقسیم میکندمی پردازند.
ریچاردکانتیلون(۱۶۸۰-۱۷۳۴)اولین فردی بودکه واژه
کارآفرینی راباالهام ازلغت فرانسوی که به بمعنی متعهدشدن می باشدرابه
ادبیات entreprendre
علوم اقتصادی عرضه داشت. اوکارآفرین رابعنوان
شخصی معرفی میکندکه باقیمت ثابت میخردوباقیمت نامعین می فروشد.ازاین روبجای
سودبالقوه به ریسک دست میزند.کارآفرین بیشترازلحاظ فعالیت اقتصادی شناخته
می شودتاازلحاظ نوع شخصیت.
به پیروی ازوی"ژان باپتیست
سی"(۱۷۶۷-۱۸۳۲)کارآفرین به عنوان فردی تعریف میکندکه ازدانش،قضاوت،مهارتهای
مدیریتی،رهبری وتوانایی فنی برای حرکت ومبدل کردن منابع اقتصادی کم بازده
به منابع پربازده باعوایدی بیشتراستفاده کند.برخلاف کانتیلون سی درتعریف
خودروی حرکت باعدم قطعیت تاکیدندارد.
فرانک نایت(۱۹۲۱)توجه خودرابرروی کارآفرینی
ازدیدگاه اقتصادی باتمایزقائل شدن بین مفهوم ریسک قابل پیش بینی وریسک
غیرقابل پیش بینی،معطوف کرد.اوکارآفرین رابعنوان فردی تعریف کردکه خواهان
ارائه پول وشهرت درانتظارنامعلوم برای دریافت سودنامعلوم واعتبارورضایت
شغلی ازفرایندهای تولیدوتوزیع است.
"ژوزف شومپیتر"(۱۸۸۳-۱۹۵۰)که بعنوان
پیشرودرزمینه کارآفرینی نام گرفت ادعا مکند"مفهوم کارآفرینی توانایی شکست
خط مشی جاری،نابودی ساختارهای موجودوحرکت دادن سیستم بخارج ازدایره تعادل
است." برطبق نظراو،مفهوم کارآفرینی دردرک واستفاده بموقع ازفرصتها
درقلمروموسسات ظهور پیدامیکند.این ترکیب جدید واقعیتهای موجوداقتصادی رابه
چالش میطلبد،موسسات ومحصولات قدیمی راباانواع بهترجایگزین می کند ودرنتیجه
سیستم اقتصادی رابه مراحل بالاتری ازتعادل می رساند.
اوکارآفرین رابانوآوری شناسایی میکند وآن
رابعنوان یک حرکت موقت توصیف میکند نه یک وضعیت ثابت.
ازنظراوکارآفرینان ۵نوع نوآوری راعهده دارهستند:
۱) معرفی نوع تازه یاکیفیت بهتری ازکالا
۲) ابداع روش نوینی ازتولید
۳) گشایش بازارجدید
۴) استفاده عملی ازمنابع برای تامین موادخام
یاکالاهای واسطه ای
۵) به انجام رساندن تعدادجدیدی ساختارسازمانی
ازصنعت
برخلاف نظر اوازجریان بازاربعنوان تخریب
خلاق،کریزنر فرض میکندکه کارآفرینان افرادی هستندکه عدم تعادل رادرشکل
فرصتهای جدیدبرطرف می کنند.
● رویکرد روان شناختی:
روانشناسی شامل مطالعه رفتار وپدیده های ذهنی
است.این رویکردبه دنبال شناسایی رفتارها وویژگیهای شخصیتی که منحصربه
کارآفرینان موفق است میباشد.جائیکه ویژگیها بعنوان خصوصیات خلقی افرادی که
زیاده استوارهستندتعریف می شوند.
تحقیق "مک کله لند"(۱۹۶۱)ارتباط "توفیق
طلبی"باکارآفرینی وبسط معنی آن باتوسعه اقتصادی بود.
"هنسمارک"(۲۰۰۳)مطالعات روانشناسی زیادی رابرای
شناسایی ویژگیهای شخصیتی انجام داد.این ویژگیها شامل:درجه سازکاری وتکانش
گری،استقلال طلبی،نیازبه پیشرفت ووسعت این باورکه شخص تاچه حدی نتایج
واتفاقات رانتیجه کنترل فعال خود میداندتانتیجه سرنوشت.
● رویکرد جامعه شناختی:
جامعه شناسی مطالعه زندگی اجتماعی دگرگونی
اجتماعی و علل و دستاوردهای اجتماعی رفتار انسانی است.
امیل دور کیم (۱۸۵۸-۱۹۱۷)،ماکس
وبر(۱۸۶۴)ورینلدز(۱۹۹۱) هرکدام عدسی جامعه شناسی رابرروی فعالیتهای انسانی
متمرکز کردند.دراین رویکرد،گروه وساختارهای اجتماعی مورد آزمایش قرارگرفتند
نه ویژگیهای فردی،تا فعالیتهای گروهی نظیرکارآفرینی را پیش بینی کنند
توسعه دادن کارآفرینی پویا بیشتر بعنوان کارکرد
نیروی اجتماعی وساختارها درنظرگرفته می شود تااینکه نیازها وویژگیهای
شخصیتی افراد.
وبر علاقه مند به تاثیرات تقسیم نابرابر قدرت
بود.کارآفرینی میتواند ازطریق تجربه ولمس فشارهایی که بوسیله نیروهای تعریف
شده اجتماعی از قبیل:انتظارات نقش افراد،پایگاه های طبقه ای،گرایشهای کلی
درباره نوآوری تعریف وپیش بینی شود.
میزان توسعه یانوسازی اجتماع شاخصه ی حیاتی است
که وابسته به بنیان سازمانها بویژه سازمانهای اقتصادی بااهداف محدود است
● نتیجه گیری:
ویژگیهای پیچیده وچندوجهی نیروهای پویای همراه
باکارآفرینی راآشکار میکند.حتی بااین برداشت کلی ومختصر،واضح است که هیچ
تعریف جامعی ازکارآفرینی وجودندارددرپایان به پاره ای ازتعاریف اخیراشاره
میگردد:
۱) توانایی متراکم کردن منابع برای تبدیل به
سرمایه درفرصتهای کاری ورشدسریع کسب وکارهای مبتکرانه وجدید(مرکز کافمان
برای رهبری کارآفرینانه۱۹۹۹)
۲) ایجادومدیریت سازمانی جدید برای پیگیری یک
فرصت منحصر بفردوخلاقانه ودستیابی به رشدسریع وپرسود(هایدل وراشورس۲۰۰۰)
۳) یک فرایند پویا بوسیله افرادی که بطورمداوم
فرصتهای اقتصادی راشناسایی وباتوسعه تولید وفروش کالاها وخدمات به آنها عمل
می کنند این فرایندنیازمند تعاریفی ازقبیل اعتمادبنفس،ظرفیت ریسک پذیری
واحساس تعهدشخصی است(کمیسیون اروپایی۱۹۹۸)
۴) ایجادکسب وکارجدید(لو ومک میلان۱۹۸۸)
۵) هرتلاشی برای کسب وکارجدیدوآزاد یاتوسعه آن
بوسیله افراد
ترجمه وتلخیص از:
نبی اله حسینی-مدرس کارآفرینی دانشگاه
منبع:
سایت انترنتی مرکز کارآفرینی کافمن
CELCE E ۲۰۰۵
مرجع: سایت انترنتی مرکز کارآفرینی کافمن
اشتغال در معنی خاص خود عبارت
است از: تطابق نیروی انسانی با فرصت های شغلی و درجه تطبیقی این نیرو با
حرفه ها و فعالیت های موجود در یک جامعه و تحرک شغلی و جغرافیایی کافی که
باید بتواند همواره نیروی کار را با تغییرات عرضه و تقاضا مطابقت دهد.
اشتغال در معنی خاص خود عبارت است
از: تطابق نیروی انسانی با فرصت های شغلی و درجه تطبیقی این نیرو با حرفه
ها و فعالیت های موجود در یک جامعه و تحرک شغلی و جغرافیایی کافی که باید
بتواند همواره نیروی کار را با تغییرات عرضه و تقاضا مطابقت دهد. تعادل و
اشتغال را برقرار کرده و از کم کاری و بیکاری جلوگیری می کند؛ لذا هر فردی
از افراد جامعه حق دارد از دولت بخواهد امکان اشتغال وی را به کاری مولد و
مفید در جهت تولید کالا و خدمات مورد نیاز عامه مردم ایجاد نماید و دولت
موظف است در برابر اختیاراتی که از عامه مردم دریافت کرده به ترتیب مشارکت و
اشتغال آحاد جامعه را با توجه به عرضه و تقاضای نیروی انسانی از یک سو و
با در نظر گرفتن استعداد و توانایی های فردی از سوی دیگر فراهم نماید. به
نحوی که فرد ضمن بروز خلاقیت و نوآوری ، مفید بودن خویش را در جامعه احساس
کند.
از این رو عدم دسترسی زنان به شغل مناسب و یا عدم
ارتقاء شغلی، علاوه بر اینکه موقعیت و درآمد زنان و بسیاری از متغیرهای
اجتماعی نظیر فقر و بیماری تاثیر منفی می گذارد به بی عدالتی اجتماعی نیز
دامن می زند، زیرا عدم دسترسی زنان به فرصت های شغلی مناسب نشان دهنده
تبعیض در جامعه است در حالی که تبعیض یکی از بزرگترین موانع تحقق توسعه به
شمار می رود.
از جمله شاخص های توسعه یافتگی یک کشور میزان
مشارکت و نقشی است که زنان در آن کشور دارا هستند. عدم بهره وری از نیروی
بالقوه زنان در زمینه های مختلف فرهنگی،اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، دستیابی
به توسعه را ناممکن می سازد. آمارهای موجود حاکی از آن است که امروز زنان
ایران در جایگاه و منزلتی دوگانه قرار دارند. از نظر شاخص های بهداشتی-
آموزشی، زنان ایران در شرایطی به مراتب بهتر از اکثر کشورهای منطقه قرار
دارند؛اما از نظر حضور در ابزار کار، سهم درآمدی، در میان کشورهای در حال
توسعه رتبه بسیار پایینی دارند.
استان قزوین نیز به عنوان یکی از ۳۰ استان ایران
در شرایطی مشابه باشهرهای دیگر به سر می برد. این در حالی است که قزوین
دارای شاخص های ممتاز اقتصادی و ارتباطی است. در حالی که در سال ۱۳۸۳ جمعیت
زنان دراستان ۶۲۶/۵۵۵ هزار نفر است، تعداد مردان با اندکی افزایش نرخ
جمعیتی ۱۳۰/۵۷۱ نفر است که با توجه به ساختار جمعیتی استان با نرخ رشد
سالیانه ۹/۱ درصد این جمعیت روبه افزایش است. در استان قزوین از ۲/۳۵درصد
نرخ مشارکت عمومی ۹/۶۲ درصد سهم مردان است و زنان تنها۸/۵ این آمار را دارا
هستند. گر چه نسبت به سال های گذشته افزایش داشته اما همچنان نسبت به
میزان فعالیت مردان بسیار کم است. جمعیت فعال استان بالغ بر ۳۱۱ هزار نفر
است که در مقابل جمعیت۲۸۰ هزار مردان تنها سهم زنان از فعالیت اقتصادی ۲۵
هزار نفر است و در مقابل از جمعیت ۲۸۶۷۸۰ نفری شاغل استان سهم زنان تنها ۲۳
هزار نفر در مقابل خیل جمعیت ۲۶۰ هزار نفری مردان است! به عبارتی تنها سهم
زنان ۲/۸ درصد است!!! این در حالی است که پویایی زنان تاثیر مستقیمی در
توسعه جامعه دارد؛ زیرا هدف هر جامعه ای به حداکثر رساندن رفاه اجتماعی است
و رفاه اجتماعی خود تابعی از درآمد سرانه، توزیع عادلانه درآمد، بهبود سطح
امکانات آموزشی، بهداشتی، رفاهی و میزان مشارکت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی،
سیاسی مردان و زنان ... است.
در جامعه ای که مشارکت زنان در زمینه اشتغال و
فعالیت های اقتصادی بیشتر باشد، رفاه اجتماعی نیز بیشتر خواهد شد، زیرا
مشارکت زنان در بازار کار، موجب کاهش نرخ باروری، افزایش سطح تولید، افزایش
درآمد سرانه و در نتیجه سبب افزایش رفاه اجتماعی کل جامعه می شود. بر عکس
دسترسی محدود و نابرابر به کسب درآمد و اشتغال که به صورت بیکاری و کم کاری
پدیدار می شود که خود از عمده ترین علل فقر است و برای از بین بردن فقر،
بیکاری و نابرابری باید هر دو جنس را مد نظر قرار داد ، باید شناخت جایگاه و
نقش زنان در توسعه و ابعاد گوناگون آن در کانون توجه برنامه ریزان توسعه
قرار گیرد. هنگامی که بحث از توسعه به میان می آید منظور تغییرات هماهنگی
در اقتصاد و ساختارهای جامعه، جهت استقرار یک نظام عادلانه و بهبود کیفیت
زندگی انسانهاست.
بر این اساس لفظ انسان مختص مرد نیست؛ بلکه در
این تعریف تمامی انسانها- زن و مرد- را شامل می شود. در حالی که بررسی
برآورد ترکیب جنسی جمعیت فعال طی سال های ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ نشان می دهد که در
استان قزوین ، نسبت جمعیت فعال به جمعیت ۱۰ ساله و بیشتر مردان به میزان
قابل توجهی بیشتر از زنان بوده و بیانگر این است که هنوز مردان در فعالیت
های اقتصادی- اجتماعی نقش اساسی را به عهده دارند و از نیروی زنان به نحو
بارز استفاده نمی شود. به طوری که برآورد جمعیت فعال مردان در مقاطع ۱۳۸۱ و
۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ به ترتیب ۲۷۲۴۴۲ ، ۳۰۳۱۸۳ و ۲۸۰۶۲۴ نفر و جمعیت فعال زنان با
تفاوت فاحشی در همان مقاطع به ترتیب ۱۰۹۹ ، ۱۰۹۷ و ۱۴۹۸۱ است؛ یعنی در ازای
هر یکصد زن فعال در سال ۱۳۸۳، ۱۰۹۷ نفر مرد فعال وجود دارد. در حالی که
نرخ مشارکت مردان در سال ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ به ترتیب برابر با ۹/۶۸ و ۹/۶۲ درصد
بوده نرخ مشارکت زنان ۶/۴ و ۸/۵ درصد است. ساختار بخشی از جمعیت بالقوه
فعال (۱۰ ساله و بیشتر) که از نظر اقتصادی غیر فعال تلقی می شوند، نشان می
دهد که عمدتاً زنان خانه دار ۳۴۱/۲۵۵ نفر محصلین(۲۱۴۹۸۴نفر) و نیز افراد
دارای درآمد بدون کار(۳۷۴۶۹نفر) در این گروه جای دارند.
یکی دیگر از مهم ترین شاخص های اقتصادی" بیکاری"
است که همواره مورد توجه و دارای حساسیت است، اگر" بیکار" را مطابق تعاریف
شناخته شده بخشی از جمعیت بالقوه فعال که شاغل نبوده ولی قادر به کار باشند
و یا در جستجوی کار باشند، تعریف کنیم، آن وقت می پذیریم که نرخ بیکاری
استان در مقاطع بین سال های ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۳ از ۷/۶ به ۹/۷ درصد افزایش یافته
است. گر چه عوامل متعدد سبب شده است که استان قزوین به نسبت میانگین کشوری
که در فاصله همین سالها نرخ بیکاری ۱/۹ و ۳/۱۰ نشان می دهد با پدیده بیکاری
کمتر روبرو باشد؛ اما همچنان ترکیب جنسی حاکی از این است که نرخ بیکاری
استان برای مردان وزنان از تفاوت فاحشی برخوردار است. در حالی که در سال
۱۳۷۵ مردان۵/۶ درصد و زنان ۹ درصد نرخ رشد بیکاری را داشته اند؛ اما در سال
۱۳۸۳ مردان۹/۶ درصد و زنان ۳/۱۰ درصد از جمعیت بیکار را تشکیل می دهند.
لیکن گفتنی است که شاغلین مرد در سال ۱۳۷۵ نسبت به سال ۱۳۸۳ معادل ۱/۳ درصد
و شاغلین زن در این مدت ۸/۲ درصد رشد داشته است. در حالی که نرخ مشارکت
عمومی از ۲/۳۲ به ۲/۳۵ افزایش یافته اما نرخ مشارکت زنان همچنان در سطح
نازلی قرار دارد.
در حالی که با نگاهی گذرا به اجتماع، قوانین،
سنت، عرف و شرع در می یابیم که نگرش حاکم مرد را نان آور خانه تلقی می کند.
وجود فرهنگ قوی مردسالار همواره رواج دهنده باورهای سنتی و کلیشه ای
جنسیتی بوده به طوری که از ابتدا تربیت و جامعه پذیری زنان به گونه ای است
که آنان را فاقد اعتماد به نفس لازم و تصمیم گیری برای رقابت با مردان در
فعالیت های اقتصادی قرار داده است . کمبود آگاهی زنان در ابعاد حقوقی فردی،
خانوادگی، اجتماعی،حرفه ای و عدم شرکت در تشکل های صنفی و فعالیت های
اجتماعی،فرهنگی و سیاسی به استمرار این ساخت نابرابر کمک می کند.
به دلیل همین نگاه جنسیتی، فرصت های اقتصادی شغلی
همواره به طور نابرابر و بدون توجه به شایستگی افراد اعطاء گشته و از این
رو همواره شاهد تبعیض جنسیتی در اشتغال هستیم. در حالی که با توجه به
افزایش سطح سواد دختران سهم قبول شدگان دختر در دانشگاه ها، افزایش میانگین
سن ازدواج، کاهش قدرت خرید سرپرست خانوار، افزایش سریع رشد مشارکت های
زنان در سال های آتی برای ایجاد فرصت های شغلی مناسب،با توجه به سطح سواد و
مهارت زنان باید برنامه ریزی کرد، چرا که زنان تاثیر مستقیم بر پیشرفت و
توسعه جامعه دارند.
استراتژیهای یک جامعه توسعه یافته باید بر مبنای
مشارکت هر چه فعال تر زنان در امور اقتصادی، سیاسی، اجتماعی طراحی و تدوین
شود و این مستلزم آن است که تغییری جدی در نگرش باورهای فرهنگی نسبت به نقش
زن در جامعه از طریق رسانه های جمعی تولید، آموزش مناسب، ریشه کن کردن
تعصبات منفی نسبت به ترقی جایگاه زنان و در نهایت ایجاد فرصت های شغلی
برابر فضای اعتماد و اطمینان برای زنان به وجود آید. برنامه ریزان توسعه
همواره باید در نظر داشته باشند که در ارتقاء شرایط اقتصادی زنان، شهروندان
درجه دوم و سایه نشین نیستند؛ بلکه برای رسیدن به شرایط مطلوب باید بر نقش
زنان به عنوان فعالان اقتصادی تاکید جدی شود.
منبع : hadesnews.com
مرجع: برگرفته از وبلاگ http://karafarini-mehdi.blogfa.com
نظام های اقتصادی سیاسی فردگرا
که دنباله رو برنامه های اقتصادی نهادهای امپریالیستی، چون صندوق بین
المللی پول، بانک جهانی و تجارت جهانی هستند، تنها گزینه شان برای مناسبات
اجتماعی یک دیکتاتوری دریده و عوام فریب است.
نظام های اقتصادی سیاسی فردگرا که
دنباله رو برنامه های اقتصادی نهادهای امپریالیستی، چون صندوق بین المللی
پول، بانک جهانی و تجارت جهانی هستند، تنها گزینه شان برای مناسبات اجتماعی
یک دیکتاتوری دریده و عوام فریب است. با فرهنگ واپس گرا وخرافه پرستی که
درنهایت فرد پرستی را تروج می کند و از نظر اقتصادی تنها معیار ارزش هایشان
دلالی و واسطه گری می باشد. ولی درسیاست ماسک های متضادی را به کار می
گیرند. گاهی در پشت ماسک الهی و به نمایندگی از طرف او بر مردم ستم می کنند
و زمانی دیگر چکمه های نظامیان جنایتکار را به پا می کنند. در هر حال در
پشت همه ی ماسک ها سرشتی یگانه وجود دارد. سرشتی که برای جان و زندگی نیروی
کار و کارگران صنعتی هیچ ارزشی قائل نیستند و به گونه ای عمل می کنند که
گویی وجود یا عدم وجود این طبقه مولد، در روند زندگی اقتصادی – سیاسی هیچ
تاثیری ندارد.
ولی دم خروس دروغ و ریاکاری آنها زمانی آشکار می
شود که ما به مطالعه عمل کرد اقتصادی اربابان این نظام های واپسگرا و
نهادهای جهانی امپریالیستی بپردازیم در آن صورت واقعیت را عریان تر و مشخص
تر خواهیم دید. به رغم پیشرفت های فوق مدرن تکنولوژی هنوز هم درآمد سود،
ارزش اضافی تنها از یک منبع امکان پذیر است. ارزش که همه ی سرمایه داران در
جست و جوی آن تن به هر جنایتی می دهند، تنها از یک طریق در کالا متبلور می
شود. حقیقتی گریزناپذیر، استثمار.
هیچ فکر کرده اید چرا شرکت های چندملیتی برای کسب
دلارهای بیشتر، کارخانه هایشان را از کشورهای مادر (غرب) خارج می کنند و
با سرمایه های کلان راهی کشورهای عقب رانده شده می شوند و ظاهرا با خود
تولید و کار و رونق اقتصادی را هم می برند. آنها تنها یک هدف را دنبال می
کنند و آن کسب سود بیشتر است. ولی از کدام راه؟ در کشورهایی که بدون چون و
چرا، سیاست های اقتصادی نولیبرالیسم را پذیرفته و قدرت نظامی شان را در
خدمت دلال های سرمایه دارها، علیه مردم به کار گرفته باشند، سرمایه گذاری
آغاز می شود. با خرید ارزان کار و بهره گیری از ساعات طولانی تر کار، این
تنها منبع بی پایان ارزش اضافی را مالک می شوند.
کارگر، نیروی کار که در باور واسطه ها (بخوانید
انگلی ها) بی ارزش است و به حساب نمی آید، تنها امکان کسب ثروت و سرمایه
است. تکنولوژی های فوق مدرن، سرمایه و منابع بزرگ انرژی و معادن بدون نیروی
کار بدون وجود نیروی کار تنها بخش هایی مرده اند. تنها کار است که به
اشیاء جان می بخشد. کارگر نیروی حیاتی خود را در کالا متبلور می کند و ارزش
را تولید می کند. ولی مناسبات نولیبرالیستی و نظام های دیکتاتوری وابسته
برایشان اهمیت ندارد که کارگر چگونه با حداقل ها، نیروی حیاتی خود را
بازتولید می کند؟ با از پای در آمدن کارگر فرد آسیب دیده را اخراج می کنند و
با استخدام دیگری جای خالی او را پر می کنند. با این نوع نگرش به کارگر و
نیروی کار، او یک کالای یک بار مصرف بیشتر نیست. در حقیقت وحشیانه ترین
استثمار که از دوران های برده داری هم ستم گرانه تر است، اعمال می گردد.
عوارض این مناسبات واپس گرا با دولت سردار
سازندگی به ایران وارد شد. تعدیل ساختاری و تضعیف نقش دولت دراقتصاد بهانه
ای بود برای سپردن سرنوشت اقتصادی ایران به دست بازاریان سنتی تهران که
مرده ریگ بازرگانان ماقبل قرون وسطا هستند. حذف تدریجی حقوق کار، در دولت
اصلاحات با معاف کردن کارگاه های زیرده نفر از قانون کار، و با اوج گیری
خصوصی سازی " دولت مهرورز" و وارونه کردن اصل ۴۴ قانون اساسی، فروش صنایع
بزرگ تولیدی به بازاریان و نوکیسه ها شدت گرفت. خریداران صنایع به جای
مدرنیزه کردن و ادامه ی تولید، کارخانه را تعطیل، کارگران را اخراج واقدام
به فروش زمین های آن تا متری یک میلیون تومان نمودند. (لامپ سازی رشت) در
آوانگان اراک هم تولید متوقف گردید و کارگران اخراج شدند و خریدار در
انتظار فرصتی است برای تفکیک زمین و فروش آن. بدین شیوه صنایعی نابود شدند
که با منابع ملی ساخته شده بودند. معمولا هدف خصوصی سازی واگذاری صنعت برای
مدرن کردن وتولید کالایی با کیفیت قابل رقابت با کالای مشابه خارجی است.
نه ترور صنعت ملی. مقایسه کوچکی از انقلاب ۵۷
روزانه کار کارگر ۸ ساعت و در صورت تمایل کارگر اضافه کاری غیر اجباری با
صد چهل در صد اضافی برای کارگر محاسبه می شد. در پروژه های صنعتی نفتی
علاوه بر حقوق بالا چون ۲۴ ساعت در محیط کار بودند) ۱۴ روز کار می کردند و
۱۴ روز استراحت. ولی امروزه ساعات کار در کارگاه های کوچک ازخروس خوان تا
شغال خوان است. کارگر با کوچک ترین انتقادی اخراج می شود (بند ز) بیمه شان
مرتب پرداخت نمی شود و ساعات کار روزانه در کارگاه های بزرگ حداقل ۱۲ ساعت
است. و در اضافه کاری اجباری هم هیچ درصدی (صدی چهل قانون) به کارگر
پرداخت نمی شود. در پروژه های بزرگ صنعتی– نفتی حداقل روزانه کار ۱۲ ساعت
است و هر ۲۳ روز کارکرد در کارگاه تنها ۷ روز حق استراحت دارد که از این
هفت روز دو روز آن در رفت و برگشت به پروژه صرف می شود. ولی تیر خلاص به
قانون کار را مجمع تشخیص مصلحت نظام به رهبری سردارسازندگی با بند ز شلیک
نمودند و بدین صورت کارفرماها حاکمان مطلقه ی پروژه ها شدند و اخراج
کارگران قانونی و بدون هیچ مانعی صورت می گیرد.
هر روز بخشی از قانون کار به دور ریخته می شود تا
واسطه های انگل ثروتمندتر گردند ، کارگران ازهستی ساقط و سرمایه دار صنعتی
به دلال تبدیل گردد. با سر و دم بریدن قانون کار (که بیشتر در جهت منافع
کارفرماها بود تا کارگر) رعایت اصول ایمنی در کارگاه ها به یک شوخی تبدیل
می شود. در حالی که کار بدون رعایت اصول ایمنی، هر لحظه با خطرهای مرگبارش
هستی و جان نیروی کار رابه چالش می گیرد. از این رو بررسی ایمنی در تکنیکی
ترین و حیاتی ترین صنایع ایران، صنایع تولید پالایشگاه های و پتروشیمی ها
به یک ضرورت تبدیل می گردد.(مشاهدات عینی)
سال ۸۲ -۸۳ جزیره خارک مخزن شماره ۱۲ در حال
بازسازی بود. ناظر پروژه برای حفظ استانداردهای ایمنی کار از پیمانکار مخزن
که شرکتی دولتی نظامی بود می خواهد با شروع کارهای فلزی کف مخزن ارت مخزن
را برای پیش گیری از برق گرفتگی کارگران نصب کند. ولی مدیران شرکت که بیشتر
نظامی بودند تا صنعت گر، با بی اعتنایی از این کار خودداری کردند . چند
ماه بعد در ساعت ۱۱ و نیم صبح یک کارگر جوان اهل گناوه دراثر برق گرفتگی
جان باخت. با مرگ این کارگر جوان که تازه از سربازی آمده بود، مسولان اقدام
به نصب ارت نمودند. درمخزن ۱۳ همین شرکت رانت خوار پیمانکار دست چندم ...
برای سرعت بخشیدن به کار ، یک موتور کوچک روی دیواره مخزن قرار داد تا بوگی
را به جلو بکشد( بوگی وسیله ای است که جوشکار در آن قرار می گیرد و
درارتفاع ۱۶ متری مخزن را جوشکاری می کند) با کار افتادن موتور بوگی که از
نظر ساخت اشکالات ایمنی داشت، از جایگاه خود خارج شد و سقوط کرد. جوشکار
جوان که اهل روستاهای ایذه بود، در دم فوت کرد و از کمر به پایین فلج شد.
دهها نفر ازمسولان، کارفرما، پیمانکار و مقامات ایمنی جزیره در محل حادثه
حضوریافتند وعکس و فیلم گرفتند... مقرر گردید از این به بعد اصول ایمنی با
دقت بیشتری به کار گرفته شود. همین !!! کارگر کشته شده خواهرزاده سرپرست
ایمنی جزیره بود.
در پروژه های صنعتی تولیدی علاوه بر همه ی ستم ها
و بی داد و بی قانونی ها، کارگران همیشه باعدم پرداخت به موقع حقوق مواجه
هستند. گاهی این عدم پرداخت تا ۷ ماه به درازا میکشد( هم اینک در بخش مخازن
این پروژه فعال ... کارگران مخزن ساز تا به امروز (۲۲ مرداد ۸۸) حقوق
اسفند ماه خود را دریافت نکرده اند. چرا؟ آیا ماه ها بدون حقوق کار کردن
افسردگی و بیماری روحی برای کارگر و خانواده اش ایجاد نمی کند؟ آیا این همه
، باعث بی دقتی درمحیط کار و حادثه نمی شود؟ آیا درکارگاه ها به ایمنی
روانی در باتلاق خرافات و جهل به حداقل های ایمنی برای حفظ جان نیروی کار
صنعتی توجهی ندارند. در این پروژه .... شبکه ی وسیع و پیچیده و تودرتویی
از کانال ها برای عبور لوله های زیر زمینی حفر شده است. کیلومترهای کانال
با عمق هایی از ۳ الی ۸ متر و با عرض هایی از یک متر تا چند متر که در
اعماق آنها لوله هایی با قطرهای ۵۲ ، ۱۲،۸،۲اینچ کشیده شده است. برای عبور
از روی این کانال ها که کار روزانه ی ماست و باید به دفعات در روز تکرار
شود، پیمانکار می تواند یک پل با لوله داربست بصورت موقت بسازد تا روند کار
بدون خطر طی شود. ولی عملا تا قبل از وقوع حادثه زیر این عمل صورت نگرفت.
نیروی کار چه با ابزار و چه بدون آن برای عبور از این کانال ها باید از روی
یک تخته شکسته ضایعاتی با عرض ۳۰ سانتی متر و یا از روی یک قوطی بلند
پروفیلی با عرض ۷ سانتی متر آن هم بدون مهار عبور کند. درصورت خستگی وعدم
دقت و یا چرخیدن پروفیل و یا در اثر گشتن تخته، سقوط روی لوله ها غیر قابل
اجتناب است. در آن پایین مرگ و یا نقص عضو در انتظار قربانیان است.
مهندس ساسان که از ساعت ۷ بامداد بیشتر گوشته
وکنار سایت بزرگ را با عبور از ده ها کانال برای بازرسی کار جوشکاران سرکشی
کرده بود ولی ۳۰ دقیقه مانده به ساعت نهار مجبور شد به یونیت ۳۱ برای
بازرسی کار پیمانکار برود. از تنها امکان عبور از کانال که یک قوطی پروفیل ۷
سانتی و بدون مهار بود با احتیاط به آن سوی کانال رفت. پیمان کار دست دوم و
سوم که یکی از راه های پول سازی شان حذف کیفیت و ندیده گرفتن
استانداردهاست با تقلب های متعدد مهندس جوان را به شدت عصبانی کردند . در
راه بازگشت استرس، خستگی ساعات نهایی درنیم روز دقت او را از بین برد و با
گام های شتابزده و عصبانی به کانال بزرگ نزدیک شد و پای بر پروفیل باعرض ۷
سانتی متر گذاشت. ولی درگام دوم پروفیل که مهاری نداشت چرخید. سقوط از
ارتفاع سه متری بر روی ردیف لوله ها صورت گرفت. سر و گردن ساسان به دیواره ی
کانال برخورد کرد. و با کتف روی لوله ها افتاد. کتف مهندس مو برداشت
وگردنش آسیب جدی دید. کمرش که بر اثر کارهای ساختن پروژه های دارای دیسک
شده بود، بدتر شد. با تلاشی دردناک توانست با موبایلش حادثه را خبر دهد .
همکاران نگران به جست و جوی او پرداختند و او را لابه لای لوله ها یافتند .
زمان نهار بود و همه ی کارگران محل کار را ترک
کرده بودند. پس از حادثه مسوول ایمنی آن قسمت محل حادثه را مورد بررسی قرار
داد تاعلل سقوط و مجرم حادثه را شناسایی و گزارش کند. محل کار من هم در آن
محدوده بود. هر روز از کنار این کانال های بدون پل عبور می کردم. فردای
حادثه پیمانکار از اول بامداد با سرعت سه پل با لوله داربست و دو تخته بلند
با عرض ۳۰ سانتی متر روی کانال ها قرار داد. مسوول ایمنی کار در فردای
حادثه گزارش مفصلی تهیه کرد مبنی بر این که در محل حادثه چندین پل ایمنی
برای عبور وجود داشته ولی نیروی کار از محل غیر ایمن عبور کرده و حادثه رخ
داده است. ولی اعلام نکرد که چرا ایشان که مسوول ایمنی محل بودند دستور
نداده اند محل عبور غیر ایمن برچیده شود؟! در گزارش، پیمانکار بی گناه و
نیروی کار مقصر شناخته شد. عکس پل ها به پیوست است) مسولان ایمنی به دفعات
در روز از کنار این پل ها ی غیر ایمن عبور می کنند و بدون هیچ اقدامی عملی
برای جمع آوری آنها بدون اخطار به پیمانکاران برای نصب یک پل موقت ایمن.
شایعاتی که در میان کارگران دهان به دهان می گردد
حاکی از دادن ۲ بطر ویسکی اصلی و ناب چاپ سیاه اصل از جانب پیمانکار محترم
به گزارشگر ایمنی است.
امروز مهندس ساسان با کتف شکسته و گردن آسیب دیده
و با کمری دیسک شده خسته و غمگین در کنار دخترش، قربانی خوش شانس پروژه
است. زیرا امکان ادامه زندگی را دارد . همین ماه قبل از این حادثه یک کارگر
داربست بلند در اثر سقوط از داربست بلند به حال اغما افتاد. در گزارش
ایمنی کارگر به دلیل استفاده نکردن از کمربند ایمنی مقصر شناخته شد. ولی
آقای ایمنی در گزارشش ذکر نکرده بود وقتی کارگر داربست بند باید تا ارتفاع
گاهی حتا بیش از ۳۰متر لوله با قطر ۴ سانتی متر را تا سقف آسمان بالا ببرد و
تکیه گاهشان همان لوله باریک داربست است و اجبارا باید برای نصب لوله ها
دربالاترین نقطه ی داربست قرار گیرد، چگونه از کمربند ایمنی استفاده کند.
آیا کمر بند را باید زیر پایشان ببندند؟ یا در
آسمان حلقه ای وجود دارد که کارگر می باید کمربندش را به آن پیوند دهد؟
کارگر در حال اغما بود پیمانکار دست چندم یک آمبولانس برای انتقال بیمار به
بیمارستان نداشت. کارفرما هم حاضر نشد تنها آمبولانس سایت را در اختیار
پیمانکار قرار دهد. پیمانکار پس از وقت تلف کردن های بسیار بدن خرد شده ی
کارگر را پشت یک وانت انداخت و به روانه بیمارستان کرد. وانت تنها یک جسد
به بیمارستان تحویل داد و خانواده کارگر کشته شده که در انتظار چندرغاز
ماهانه او بودند جسدش را تحویل گرفتند.
شرکت های رانت خوار واسطه گر، کار را با رابطه
به دست می آورند و خود آن را اجرا نمی کنند. بلکه پس از برداشت درصد بالایی
از مبلغ قرار داد آن را به شرکت های دست دوم واگذار می کنند و دست دومی ها
به دست سومی ها و الی آخر... این شرکت ها برای دریافت مدارک استاندارد بین
الملی در رابطه با کار مشترک با شرکت های خارجی بخشی به نام ایمنی دایر می
کنند ولی افراد آن در قبال روند کار قادر نیستند اقدامی جدی انجام دهند
تنها شکلی بدون درون مایه هستند.
ناصر آغاجری ۲۴ مرداد ۸۸ اراک
پایگاه اطلاعرسانی فرهنگ توسعه (
www.farhangetowsee.com )
در سالهای اخیر،زنان که بیش از
نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند،گرایش بیشتری به تحصیلات پیدا کرده
اند و نرخ ورود زنان و دختران به دانشگاهها ،سال به سال در حال افزایش
است.یکی از راهکارهای مهم جهت اشتغال زنان ،توسعه کار آفرینی در میان آنان
می باشد.
در سالهای اخیر،زنان که بیش از
نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند،گرایش بیشتری به تحصیلات پیدا کرده
اند و نرخ ورود زنان و دختران به دانشگاهها ،سال به سال در حال افزایش
است.یکی از راهکارهای مهم جهت اشتغال زنان ،توسعه کار آفرینی در میان آنان
می باشد.
ایجاد تفکر کار آفرینی و ورود به کسب و کار در
میان بانوان کشور،خصوصا دانش آموختگان دانشگاهی،با توجه به دانش و مهارتی
که در رشته تخصصی دانشگاهی خود فرا گرفته و امکان ایجاد کسب و کار به صورت
فردی و یا گروهی در رشته خود را دارند،باعث می شود که آنها با بهره گیری
از استعدادهای بالقوه خود،افرادی خلاق،نو آور و کار آفرین شوند و خود را
باور نمایند که این خود باوری نه تنها منجر به تسلط و موفقیت آنها در زندگی
شخصیشان می شود،بلکه بسیاری از نا هنجاری های فکری و روانی که امروز با آن
دست به گریبان هستند را کاهش داده و آنان را به جایگاه واقعی خود می
رساند.
کارآفرینی به نوبه خود فر آیند پیچیده ای است که
عوامل متعددشخصیتی،فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی و...در آن تاثیر گذار می باشد و
شاید همین پیچیدگی و ناهمواری توجیه کننده میزان قابل توجه عدم
موفقیتبانوان در کار آفرینی و اساسا
عدم ورود ایشان به فعالیتهای کار آفرینانه
باشد.از این رو شناسایی عوامل موثر در فرآیند راه اندازی یک فعالیت کار
آفرینانه،از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
در این مقاله پس از بیان ضرورت توسعه کار آفرینی
در میان دختران دانشگاهی،مروری بر وضعیت کار آفرینی زنان در ایران خواهیم
داشت.سپس با استناد به نتایج تحقیق انجام شده در این زمینه ،راهکار های
تسهیل فرآیند راه اندازی فعالیتهای کار آفرینانه توسط دختران و زنان
دانشگاهی ارائه می گردد.
● مقدمه
زنان بیش از ۴۹ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند و
بیش از ۱۱ درصد آنها از نظر اقتصادی فعال می باشند.میهن اسلامی ما
ایران،دارای جمعیتی جوان است که جوانی جمعیت سرمایه ای ارزنده در اختیار
برنامه ریزان کشور قرار داده است.از سوی دیگر تمایل زنان و دختران به
تحصیلات دانشگاهی در سالهای اخیر افزایش یافته و بیش از ۶۵ درصد ورودز
دانشگاهها را دختران به خود اختصاص داده اند.توسعه کار آفرینی در شرایط
امروز به عنوان یکی از بهترین راههای ایجاد اشتغال است.
● ضرورت توسعه کار آفرینی خصوصا کار آفرینی زنان
در شرایط کنونی
امروزه،جوامع با تحولات و تهدیدات گسترده بین
المللی روبرو هستند.تحولات و دگرگونیهای نظام اجتماعی –اقتصادی عصر
حاضر،ناشی از پیشرفتهای شگرف علمی و تکنولوژیک است که به نوبه خود منجر به
دیدگاهها و ضرورتهای جدیدی شده است.برای پاسخ به این نیازها وهمراهی با
تحولات و دگر گونیهای مزبور،دیگر نمی توان به روشها و فر آیندهای موجود
اکتفا کرد.از این رو تضمین و تداوم حیات و بقای جوامع،نیازمند ارایه راهها و
روشهای جدید به منظور مقابله با مشکلات است.به همین خاطر است که نو
آوری،ابداع،تولید محصول جدید،فرآیندها و روشهای نو،بیش از پیش ضرورت می
یابد.
به منظور استفاده بهینه از تواناییهای زنان و
دستیابی به توسعه اقتصادی،باید نقش کارآفرینی زنان را در توسعه همه جانبه
به ویژه توسعه اقتصادی تقویت نمایند.
در این راستا سیاستهای حمایتی مناسب در تقویت
ویژگیهای کار آفرینانه و بقای روحیه کارآفرینی در میان زنان نقش مهمی ایفا
می کند.
امروزه در عرصه جهانی،زنان خلاق،نوآورومبتکر به
عنوان کار آفرینان،منشأ تحولات بزرگی در زمینه های صنعتی،تولیدی و خدماتی
شده اند و نقش آنان به عنوان موتور توسعه اقتصادی ،قهرمانان ملی و توسعه
دهندگان صنعتی،مشوقان سرمایه گذاری،عاملین ایجاد اشتغال،گزینه های اصلی
انتقال فناوری و عاملین رفع خلل و تنگناهای بازار ،تبیین یافته است.
چرخهای توسعه اقتصادی همواره با توسعه کارآفرینی
به حرکت در می آیند،از این رو پرورش نیروهای خلاق و نو آور ،یکی از مباحث
مهم در سطح صنعت،خدمات و دانشگاه می باشد.
عصر حاضر،عصر دانایی و خلاقیت و عصر تلفیق اندیشه
ها و ابتکارات است.توجه به کار آفرینی در توسعه و پیشرفت بسیار اهمیت
دارد.کار آفرینی از منابع مهم و پایان ناپذیر جوامع بشری است؛منبعی که به
توان و خلاقیت انسانها بر می گردد.
افزایش میزان توجه مدیران به این موضوع حساس و
ضروری در جامعه در حال رشد ما ،زمینه مناسبی برای بروز استعدادهای زنان و
دختران کار آفرین،به منظور توسعه اقتصادی کشور فراهم خواهد ساخت تا از این
طریق بتوانیم هر چه بهتر و بیشتر از این ذخایر گرانبها و پایان نا پذیر به
نحو احسن استفاده نماییم.
● وضعیت کارآفرینی زنان در ایران
وزارتخانه ها و نهادهای دولتی،از خود اشتغالی
حمایت می کنند.این حمایتها به صورت عمومی است و زنان نیز همچون مردان در حد
امکان از آن بهره مند می شوند.از این حمایتها می توان به طرح خود اشتغالی
وزارت کار و امور اجتماعی ،کمکهای مالی بانک کشاورزی و حمایت ها و کمکهای
وزارت تعاون اشاره کرد.بانک کشاورزی و وزارت تعاون از تعاونی های با ۷۰
درصد عضو زن حمایت می کنند.نهادهای غیر دولتی نیز،که در حول چهار محور عمده
فرهنگی-اجتماعی،صنفی- تخصصی،خیریه ای و سیاسی فعالیت می کنند؛در زمینه
گسترش فعالیتهای اجتماعی-اقتصادی زنان به ویژه کارآفرینی آنان در حد توان
خود نقش ایفا می کنند.
● معرفی تحقیق انجام شده روی زنان و دختران
کارآفرین دانشگاهی ایران
با توجه به وضعیت جمعیتی،تحصیلی و اشتغال زنان در
ایران و به منظور ارائه راهکار های عملی جهت توسعه کارآفرینی زنان و
دختران دانشگاهی ایران،تحقیقی با عنوان طراحی و تبیین الگوی راه اندازی
فعالیت کار آفرینانه توسط زنان و دختران دانشگاهی ایران در سال ۱۳۸۱ در
مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف تعریف گردید.
از مهم ترین دستاوردهای این تحقیق،شناسایی حدود
۲۰۰ زن کارآفرین دانشگاهی ایرانی می باشد که با تلاش یک ساله و همکاری کلیه
اعضا تیم پروژه- که متشکل از ۱۰ دانشجوی برجسته دانشگاهی می باشد-امکان
پذیر شد.در این تحقیقپس از مرور ادبیات کارآفرینی زنان و فرآیند راه اندازی
فعالیت کارآفرینانه توسط زنان و دختران دانشگاهی به دست آمد.
● وضعیت زنان و دختران کارآفرین دانشگاهی ایران
میانگین سنی زنان کارآفرین شرکت کننده در تحقیق
انجام شده در ایران،۳۴ سال می باشد که ۷۶ درصد از آنها متأهل میباشند.قبل
از کارآفرین شدن،۲۲ درصد دانشجو،۵ درصد کارمند تمام وقت در یک شرکت
دولتی،۲۵ درصد کارمند تمام وقت در یک شرکت خصوصی۱۸ درصد کارمند پاره وقت،۱
درصد بیکار ،۸ درصد خانه دار و بقیه کارفرما بودند.
مهمترین انگیزه ها و اهداف زنان کارآفرین ایرانی
به ترتیب اولویت عبارت بودند از:
رضایت شخصی،اثبات شایستگی های خود،کمک به
دیگران،داشتن قدرت و موقعیت اجتماعی برتر و استقلال مالی
نوع کسب و کارهای ایجاد شده توسط زنان کارآفرین
ایرانی،۴۴ در صد تولیدی و ۵۶ درصد خدماتی است.درمطالعه ادبیات کارآفرینی
زنان مشاهده شد که زنان کسب و کار خود را بیشتر در زمینه خدماتی ایجاد می
کنند.
نوع فعالیتها به شکل ۳۹ درصد فعالیت
فرهنگی-هنری-آموزشی،۱۴ درصد صنایع غذایی،۶ درصد حمل و نقل،۴ درصد
بازرگانی،۴ درصد تولید و آموزش بافت فرش و ۴ درصد نیز خدمات مشاوره ای بوده
است.
● نتیجه گیری و پیشنهادات
راهکار های ذیل جهت توسعه کارآفرینی زنان و
دختران دانشگاهی ایران پیشنهاد می گردد:
تقویت انگیزه کارآفرینی در زنان و دختران
دانشگاهی
ارائه آموزشهای تخصصی و کاربردی در زمینه
کارآفرینی
پرورش خلاقیت از دوران کودکی
معرفی الگوهای موفق کارآفرین
- حمایت از زنان کارافرین در مرحله راه اندازی
کسب و کار
- معرفی فرصتهای کارآفرینی زنان،خصوصا در
دانشگاهها
- اصلاح سیاستها و قوانین موجود،در جهت حمایت از
کارآفرینی زنان
بیایید صادق باشیم: نوشتن
برنامه کسب و کار اصلاً خوشایند نیست.
بیایید صادق باشیم: نوشتن برنامه
کسب و کار اصلاً خوشایند نیست. ذهنیت بسیاری از کارآفرینان از نوشتن برنامه
کسب و کار مشابه ذهنیت آنها از جراحی روت کانال است. این چیزی نیست که شما
مشتاق آن باشید. کاری است طولانی همراه با بخش های مکررکه شدیداً جسم و
روان را آزار می دهد. دندانپزشک سعی می کند درد را به وسیله بی حس کننده
های موضعی التیام بخشد. اما خوشبختانه کاری که یک برنامه کسب و کار انجام
می دهد چیزی بیشتر از کار دندانپزشک است. بعد از عملیات دندانپزشکی، نفس
راحتی می کشید چون همه چیز به حالت قبلی خود برگشته، حداقل تا دفعه ی بعد.
ولی وقتی برنامه کسب و کار خود را کامل کنید، در حقیقت تازه احساس رضایت
شروع می شود. فواید روانی این کار، داشتن حس اعتماد و در دست داشتن سرنوشت
خود، به تنهایی ارزش تلاش را دارند. حال که متوجه اصل داستان شدید بیایید
زودتر به اصل مطلب بپردازیم.
کلمات کلیدی: طرح تجاری برنامه کسب و کار .در این
بخش سه هدف را دنبال می کنیم.
۱) ایجاد انگیزه مناسب برای نوشتن برنامه کسب و
کار
۲) معرفی فرآیندی که ناخوشایند بودن نوشتن را
کاهش دهد
۳) ارائه خلاصه ای از اطّلاعات مورد نیاز یک
برنامه کسب و کار موفق
▪ برنامه کسب و کار به عنوان سند فروش:
روند نوشتن برنامه کسب و کار تحت تأثیر تعریف شما
از برنامه کسب و کار است. اگر آن را به عنوان کاری خسته کننده و بسیار
پیچیده ببینید، طرح شما نیز به همان ترتیب باعث سرنگونی تجارتتان می شود.
برنامه کسب و کار را عموماً به عنوان نقشه مسیر، بیانی از راهبرد، یا
عناوین نظری دیگری بیان می کنند. در نتیجه بسیاری از طرح های تجاری مبهم،
خشک، و فنی هستند؛ چون کارآفرینان آنها را به عنوان یک سری تمرینات نظری و
رسمی می بینند.
اما برنامه کسب و کار را می توان یک سند فروش
دانست که توسط آن تمام شرکت را به صورت کامل می فروشیم. اگر شرکت، واقعا
شما را هیجان زده می کند این هیجان باید در برنامه کسب و کار نیز وجود
داشته باشد. با چنین تفکری از برنامه کسب و کار خشک و پیچیده ای که اکثر
کارآفرینان می نویسند، دوری می کنید. البته این به معنای تبلیغات پر سروصدا
و اغراق در برنامه کسب و کار نیست. باید از مدارکی که مطالب شما را حمایت
می کنند، مثل تحقیقات مستند و تجربیات مختلف استفاده کنید.
● برنامه کسب و کار
یک تعریف خوب: برنامه کسب و کار سندی است که
توانایی تجارت شما را در فروش محصولات و خدمات خود برای ایجاد یک سود رضایت
بخش، و جذابیت آن را برای تأمین کنندگان مالی به شیوه ی متقاعد کننده ای
نشان می دهد.
یک تعریف بهتر: برنامه کسب و کار یک سند فروش است
که هیجان و تعهد شما نسبت به تجارتتان را به حمایت کنندگان مالی و یا سهام
داران احتمالی منتقل می کند.
● هشت دلیل برای نوشتن یک برنامه کسب و کار
۱) برای فروش خود به تجارت (خود را تمام و کمال
در اختیار تجارت قرار دهیم)
۲) برای بدست آوردن وام بانکی
۳) برای کسب پول سرمایه گذاری
۴) برای تشکیل اتحادهای راهبردی
۵) برای کسب قراردادهای بزرگ
۶) برای جذب کارمندان کلیدی
۷) برای فروش یا خرید شرکت و تلفیق شرکت
۸) برای ایجاد انگیزش و متمرکز ساختن گروه
مدیریتی
▪ شروع نوشتن: یک رهیافت کوتاه
سخت ترین بخش نوشتن یک برنامه کسب و کار شروع
کردن آن است. برای تسهیل این بخش به دو حقیقت باید توجه کرد: ۱. ارائه پرسش
ها یا موضوعات درست و مناسب. ۲.تهیه جواب های خلاصه و کوتاه به این
سؤالات.
معمولاً پاسخ به سؤالات در چند پاراگراف یا حتی
چند صفحه، بسیار آسان تر از خلاصه نویسی است. باید توجه کرد که لازم نیست
سؤالات بلافاصله به طور کامل پاسخ داده شوند. تنها هر آنچه که در یک لحظه
به ذهنتان خطور می کند به صورت اشاره بنویسید و درباره ی مسائل دیگری که
پرسش ارائه می دهد بیشتر فکر کنید. با توجه به این مطلب به برخی پرسش ها و
موضوعاتی که باید در نوشتن برنامه کسب و کار مورد توجه قرار گیرند اشاره می
کنیم.
▪ برنامه کسب و کار باید چند صفحه باشد؟
معمولاً داشتن حسی از شمای کار در هنگام شروع، از
لحاظ روانی مفید خواهد بود. از لحاظ سازماندهی نیز یک تخمین از زمان مورد
نیاز برای انجام کار، به دست می دهد. همچنین باعث ایجاد نظم از همان ابتدا
می شود. نوشتن یک برنامه کسب و کار مختصر و مفید از نوشتن یک برنامه کسب و
کار طولانی بسیار سخت تر است. طرح های تجاری را می توان به سه دسته تقسیم
کرد: برنامه کسب و کار خلاصه، برنامه کسب و کار کامل، برنامه کسب و کار
عملیاتی
▪ برنامه کسب و کار خلاصه: ۱۰ صفحه
حدود ۱۰ صفحه یا بیشتر هستند و از برنامه کسب و
کار های سنتی و ۶۰ صفحه ای کمترند. به اطّلاعات و تحقیقات کمتری نیاز دارند
و در نتیجه بسیار سریع تر نوشته می شوند. این نوع طرح ها برای تجارت های
نو پا بسیار مناسب هستند این نوع برنامه کسب و کار در مواردی نظیر دریافت
وام بانکی، تجارت های کوچک ملی که به دنبال سرمایه گذاری خارجی نیستند، و
سنجش میزان علاقة سرمایه گذار مفید هستند .
برنامه کسب و کار کامل
تمام موضوعات مهم را در بر می گیرد تا حدی که
موارد اساسی به صورت کامل کندوکاو شوند ولی هنوز نباید خیلی از ۴۰ صفحه
بیشتر شود. این محدودیت ۴۰ صفحه ای برای تجارت های توسعه یافته می تواند
بسیار مشکل باشد. این نوع برنامه کسب و کار در مواردی نظیر جستجو برای
دریافت مقدار هنگفتی سرمایه و جستجو برای شریک راهبردی مفید است.
برنامه کسب و کار عملیاتی
می توانند حتی از ۱۰۰ صفحه تجاوز کنند. دو دلیل
اصلی برای تهیه این نوع طرح های تجاری می تواند وجود داشته باشد:
۱) شرکت هایی که به سرعت رشد می کنند. برای شرکت
هایی که در حال حاضر پیچیده هستند و به سرعت پیشرفت می کنند، برنامه کسب و
کار باید تعدادی از موضوعات را به طور کامل بپوشاند.
۲) بخشی از فرآیند سالانه: بسیار مهم است که تیم
مدیریت روی موضوعات یکسانی متمرکز باشند. یک برنامه کسب و کار برای اینکه
بتواند همه ی افراد را در مسیر مشخص شده نگه دارد، باید سطحی از جزئیات را
در برگیرد که در طرح های خلاصه و کامل ضروری نیستند. طرح عملیاتی باید وارد
جزئیات توزیع، تولید، و حوزه های مهم دیگری شود که برای حصول اطمینان از
درک همه ی افراد از موارد مورد انتظار، لازم هستند.
برنامه کسب و کار چه چیزهایی را باید در برگیرد؟
بعد از اینکه تصمیم گرفتیم که چه نوع طرحی را می
خواهیم بنویسیم باید آن را سازماندهی کنیم. روش درست یا غلطی برای این کار
وجود ندارد ولی به طور کلی یک برنامه کسب و کار این ویژگی ها را در بر می
گیرد:
۱) صفحه رو: می تواند شامل مواردی مانند: نام
شرکت، نشانی، نام و شماره تلفن رابط اصلی (معمولاً رئیس) و هشدار حق نشر و
شماره ی نشر باشد. برای جزئیات با یک وکیل مشورت کنید.
۲) جدول محتوی: باید تا حد امکان به تفصیل و
همراه شماره صفحات باشد. برخی بانک داران یا سرمایه گذاران روش های خاص خود
را در خواندن بخش های مختلف (از لحاظ ترتیب) دارند.
۳) خلاصه اجرایی:
مهمترین بخش برنامه کسب و کار است زیرا بیشتر
خوانندگان ابتدا به سراغ این بخش می روند تا حسی از کل طرح پیدا کنند. قلب
برنامه کسب و کار است. اگر به دنبال کسب سرمایه هستید، این بخش باید سرمایه
گذاران و بانک داران احتمالی را به سر میل آورد.
یک برنامه کسب و کار کوچک است. در واقع به خودی
خود "یک برنامه کسب و کار داخل برنامه کسب و کار" است .
باید ماهیت، و شور هیجان تجارت را در برگیرد، کسی
که آن را می خواند باید بتواند بگوید، "خب! پس این کاری است که این افراد
به دنبال آن هستند".
نوشتن خلاصه اجرایی به شکل نهایی خود کار بسیار
بزرگی است زیرا حداکثر باید ۲ صفحه باشد.
می توان یک خلاصه اجرایی اولیه نوشت با توجه به
این نکته که نباید بیشتر از ۲ صفحه باشد و این پیش نویس بعداً، پس از تکمیل
بخش های دیگر برنامه کسب و کار، بازنویسی و تدوین می شود.
با نوشتن خلاصه اولیه به یک اکتشاف مهم دست
خواهید یافت. خلاء هایی را در دانش، آگاهی و ایده های خود حس می کنید. این
اکتشاف مسیر را برای تحقیقات و نوشتن بخش های دیگر طرح مشخص می کند.
۴) شرکت: هویت شما چیست؟
این بخش دو موضوع اساسی را بیان می کند: راهبرد
تجارت شما و تیم مدیریتی.
شرح راهبرد تجارت خود: راهبرد یک کلمه سازمانی
است برای رویکرد کلی شرکت نسبت به تولید و فروش خدمات/ تولیدات خود و اهداف
آن برای به حداکثر رساندن میزان موفقیت. در شرح راهبرد باید یک تناسب
منطقی بین آنچه ادعا می کنید برای انجام آن برنامه ریزی کردید و آنچه نتایج
برنامه ریزی تأیید می کنند وجود داشته باشد. بنابراین کارآفرینان باید در
شرح راهبرد به سه حوزه ی اصلی اشاره کنند: گذشته، حال و آینده شرکت.
شرح تیم مدیریتی: موضوع اساسی این است که آیا
کسانی که شرکت را اداره می کنند توانایی لازم را برای ارضای راهبرد شرکت
دارند یا خیر. سرمایه گذاران حرفه ای ترجیح می دهند در شرکت هایی با محصول
متوسط و افراد متبحر سرمایه گذاری کنند تا برعکس.
سوابق دست آوردهای هر عضو را، ترجیحاً
دستاوردهایی که در شرکت شما رخ داده، ذکر کنید.
از تله های تیم مدیریتی مصطلح مثل ۱ـ سپردن
مسئولیت های بسیار زیاد به یک نفر ۲ـ انتخاب مدیرانی با سوابق یکسان اجتناب
کنید.
هر عضو را تنها در یک پاراگراف تشریح کنید ولی
سعی کنید با توضیح کامل توانایی ها و تجربیات همه افراد، تمام منابع خود را
معرفی کنید. این مطلب شامل معرفی مشاوران و کارمندان نیمه وقت که نقش
اساسی دارند نیز می شود.
۵. بازار: خریداران چه کسانی هستند؟
گاهی بازاریابی با فروش اشتباه گرفته می شود. در
حالی که بازاریابی، تعیین مشتریان احتمالی و تعیین بهترین راه دسترسی به
آنها است. و فروش، متقاعد ساختن آن مشتریان احتمالی به خرید از شما. یکی از
راه های بازاریابی جمعیت شناسی است. در ادامه به موضوعات مختلفی که در این
بخش از برنامه کسب و کار لحاظ می شوند می پردازیم.
- فروش فواید محصول یا خدمت خود:
بخش مهمی از تعیین مشتریان احتمالی، این است که
مشخص کنیم شرکت شما واقعاً چه چیزی را می فروشد. در نوشتن این بخش باید به
شرکت در قالب فوایدی که به مشتریان می فروشد نگاه کنید. بهترین فواید،
آنهایی هستند که به مشتریان در پول درآوردن، پس انداز کردن، یا احساس آرامش
کردن، کمک کنند. تا حد امکان سعی کنید فواید را ارزیابی کنیدـ مقدار پولی
که درآورده می شود یا پس انداز می شود، و علاوه بر آن مدت زمانی که طول می
کشد تا کالای خریداری شده پول خود را درآورد. این اطّلاعات ۱ـ به ایجاد
تبلیغات برای فروش محصولات کمک می کند ۲ـ در تعیین مشتریان احتمالی کمک می
کند.
جای تعجب ندارد، هرچه محصول یا خدمت شما بتواند
با پولی که درآورده می شود یا پس انداز می شود، زودتر هزینه خرید خود را
درآورد، برای خریداران جذاب تر خواهد بود. نتایج بدست آمده باید به طور
مشخص و واضح در برنامه کسب و کار بیان شوند. اگر فایده ی مالی روشنی وجود
ندارد، باید فواید جذاب دیگری وجود داشته باشند.
ـ ساده سازی تحقیق بازار:
تحقیق بازار آنقدرها که تصور می شود سخت نیست.
مسئله مشخص کردن این مطلب است که ۱ـ آیا مشتریان بالقوه کافی برای رسیدن به
رشد مورد نظر شما وجود دارد یا نه و ۲ـ آیا این تعداد رو به افزایش هستند
یا رو به کاهش.
بازار دقیقاً چیست؟ معمولاً هر چه دقیق تر و مشخص
تر بازار را تعیین کنید، موفق تر خواهید بود.
بازار در حال پیشرفت است یا در حال غرق شدن؟
معمولاً هرچه بازار زودتر پیشرفت کند شما موفق تر خواهید بود. البته
بارزهای کاهش یابنده نیز می توانند جذاب باشند، در صورتی که شما آنقدر قوی
باشید که بتوانید تا وقتی رقبایتان زمین بخورند با انرژی به کارتان ادامه
دهید.
آیا ارزش وقت گذاشتن را دارد؟ برخی بازارها
پیشرفت می کنند، ولی این پیشرفت آنقدر نیست که ارزش صرف وقت و انرژی را
داشته باشد.
ـ تحلیل رقبا:
یک برنامه کسب و کار برای آنکه قابل قبول باشد،
باید رقبای خود را به طور عینی تحلیل کند.
طرح های تجاری اثربخش، نشانی از تمایل به یادگیری
از رقبا نشان می دهند.
یک تحلیل عینی از رقبا در برنامه کسب و کار کمک
می کند تا صاحبان منافع متقاعد شوند که در تحلیل عمومی خود جدی هستید.
ـ رویارویی با معمای غیر قابل حل قیمت گذاری:
قیمت گذاری یکی از سخت ترین موضوعاتی است که یک
تجارت با آن مواجه می شود. معمولاً تصمیمات قیمت گذاری، نتایج تحقیق بازار و
سنجش میزان تمایل بازار هدف به پرداخت هزینه برای کالا یا خدمات شما
هستند. قیمت گذاری همچنین تقریباً تابعی از هزینه ای که رقابت مطالبه می
کند و همچنین میزان هزینه ها و بودجه های احتیاطی شما می باشد.
ساختارهای قیمت گذاری وحی منزل نیستند و شما در
قیمت گذاری آزاد هستید و می توانید ساختارهای مختلف را امتحان کنید. فقط
سعی کنید قابلیت مشاهده نتایج تغییرات و آزمایش های خود را از دست ندهید.
برنامه کسب و کار باید شامل یک مبنای واضح و
منطقی برای راهبرد کلی قیمت گذاری شرکت باشد.
بخش بازاریابی برنامه کسب و کار باید طولانی ترین
بخش باشد. معمولاً باید دو برابر بخش محصول/ خدمت باشد.
۶) محصول/ خدمت: چه چیزی می فروشید؟
تمام جنبه های مهم محصولات یا خدمات شرکت باید در
این بخش آورده شوند. به برخی از آنها در ادامه اشاره می شود.
زرق و برق تا چه حد؟ برخی خصوصیت ها برای محصول/
خدمت بسیار مهمتر از برخی دیگر هستند. در حالی که کارآفرینان اغلب سعی بر
ایجاد خصوصیات و ویژگی های هر چه بیشتر در محصولات خود هستند، ممکن است
برخی ویژگی ها در اولویت های خریداران نباشند، ولی جزو گران قیمت ترین خواص
باشند.
لیستی از ویژگیهایی که می خواهید محصول/خدمت شما
داشته باشد تهیه کنید
لیست را با در نظر داشتن نسبت هزینه و فایده هر
ویژگی مرور کنید. شاید یک ویژگی بسیار ارزان، منفعت زیادی برای مشتریان
داشته باشد.
این بخش از طرح باید ویژگی های اساسی محصول یا
خدمت شما را ارزیابی کند و وجود آنها را نیز توجیه کند.
آیا می توانید تحویل دهید؟
یکی از بدترین چیزها برای یک شرکت این است که
محصول جدیدی را معرفی کند و بعد نتواند در زمانی که تعهد کرده آن محصول را
فراهم کند. همان قدر بد خواهد بود اگر محصولی را قبل از آنکه تمام اشکالاتش
برطرف شده باشد وارد بازار کند.
این مشکلات تحویل، بعدها موجب بروز مشکلات
بازاریابی می شود.
برنامه کسب و کار نه تنها باید یک برنامه ی زمانی
برای وقایع مختلف داشته باشد بلکه باید توضیحاتی درباره ی مراحلی که اجرا
می شوند داشته باشد تا رعایت زمان پایانی تعیین شده را تضمین کند.
۷) فروش و ترویج:
هر چقدر هم که بازاریابی و راهبرد های محصول/خدمت
شما خوب باشند، اگر نتوانید مشتریان احتمالی را متقاعد به خرید از خود
کنید، هیچ ارزشی نخواهند داشت. در ادامه به چند موضوع اساسی درباره ی فروش و
ترویج اشاره می شود.
▪ رویکرد فروش شما چیست؟
راههای مختلفی برای فروش محصولات و خدمات وجود
داردـ از طریق واحدهای فروش داخلی، نمایندگی های فروش، executives، یا فروش
الکترونیکی.
اگر یک رویکرد چند مرحله ای دارید، محصولات را به
عمده فروشان می فروشید و آنها محصول را به خرده فروش ها می دهند، نه تنها
باید مرحله ی اول را کنترل کنید بلکه باید به دنبال روش هایی برای
تأثیرگذاری در مرحله ی دوم باشید.
در این بخش از برنامه کسب و کار باید روند یا
روندهای فروش را توضیح داده، توجیه کنید.
روندهای جایگزین و مختلف به دو دلیل در حال
افزایش هستند: اول، چون هزینه فروش اکثر خدمات و محصولات به طرز هیجان
انگیزی رو به افزایش است، دوم فشارهای رقابتی اتکا به تنها یک روند فروش را
مشکل ساخته.
بخش فروش برنامه کسب و کار شما باید: روندهای
مشخص فروش را توجیه کند، یک تخمینی از هزینه فراهم کند، و هر روند فروش
جایگزینی را که ممکن است برای کاهش هزینه و فشار رقابتی، به آن فکر کنید را
ارزیابی کند.
▪ چگونه فروشندگان خود را تحریک می کنید؟
از آنجا که کار فروش بسیار سخت است، فروشندگان
نیاز به تربیت، حمایت و فراتر از آن نیاز به انگیزه دارند. وقتی می خواهید
روندهای جدید فروش را امتحان کنید ایجاد انگیزش بسیار مهمتر و پیچیده تر می
شود چرا که تعیین بهترین شیوه ی ایجاد انگیزش در مراحل ابتدایی مشکل است.
یک قانون خوب این است که هرگاه روشی را پیدا
کردید که خوب کار می کرد آن را ادامه دهید، حتی اگر به قیمت صرف هزینه های
خارج از استاندارد تمام شود.
چگونه محصول یا خدمت خود را ترویج می کنید: موضوع
اصلی در اینجا این است که مشتریان اصلی خود را چگونه مشخص می کنید؟ ممکن
است برای ترویج محصولات/ خدمات خود از تبلیغات و / یا روابط عمومی استفاده
کنید. معمولاً تبلیغات برای شرکت ها قابلیت کنترل بیشتری را روی پیامی که
بازار هدف می رسد فراهم می کنند اما گران تر از روابط عمومی هستند. روابط
عمومی شامل متقاعد ساختن رسانه ها برای پوشش شرکت ها و یا مدیران شما می
باشد. ارائه مقالات در روزنامه و مصاحبه های رادیویی اعتبار بیشتری از
تبلیغات دارند پس نسبت به تبلیغات، در متقاعد ساختن مشتریان احتمالی برای
خرید، مؤثرتر اند. این روش برای شرکت های خدماتی که بخش مهمی از فروششان را
"ایجاد یک تصور خوب" تشکیل می دهد. جذاب تر خواهند بود. ظاهر شدن در رسانه
ها مشتری را جذب خواهد کرد. جهت حداکثر اثربخشی، شرکت ها باید در هر رسانه
ای نفوذ کنند. می توان از این مطالب در برنامه کسب و کار استفاده کرد
(گرچه معمولاً بهترین جا برای نوشته های اصلی قسمت پیوست می باشد).
هر شیوه ای را برگزینید، به بودجه نیاز دارید. در
این بخش از برنامه کسب و کار باید توضیح دهید که چه مقدار هزینه برای
تبلیغات و روابط عمومی در نظر گرفتید.
▪ "نامه های عاشقانه" و شواهد دیگری از موفقیت:
استفاده از نامه های تشکر و ابراز علاقه ای که
مشتریان مشهور شما نوشته اند.
ایجاد فهرستی از نام مشتریان برای ایجاد اعتبار
برای خود. (البته بعضی مشتریان دوست ندارند اسمشان به صورت عمومی منتشر
شود).
در حالی که در این بخش می توان از دو مورد فوق
استفاده کرد ولی متن کامل آنها باید در پیوست باشد.
۸) دارایی ها: موضوعات مالی
این بخش از برنامه کسب و کار تاریخچه مالی و
برآوردهای مالی شما برای آینده را پوشش می دهد. در واقع به پشت سر و روبروی
خود در طی سه یا پنج سال نگاه می کنید. این کار را با سه نوع تحلیل متفاوت
انجام می دهید: بیان جریان نقدینگی، بیان سود/ زیان و ترازنامه. اعدادی که
در این بخش ارائه می شوند باید همراه با توضیحات و تحلیل باشند. اگر
ضررهایی وجود دارند، واقعاً چه چیزی را مشخص می کنند؟ اگر بدهی زیادی وجود
دارد، چگونه باید با آن کنار آمد یا چه برخوردی باید با آن انجام داد؟
نباید حجم زیادی از اعداد و ارقام را بدون تحلیل جدی و مناسب ارائه داد.
این بخش باید مشابه اصول حسابداری و مالی که توسط عموم پذیرفته شدند، باشد.
جایی برای خلاقیت نیست!
ـ جریان نقدینگی: طناب نجات تجارت.
نقدینگی برای تجارت مانند ماده ی مغذی است که در
سرخرگ ها و سیاهرگ های انسان جریان دارد.
جریان نقدینگی با سود متفاوت است، برای شرکت های
کوچک بسیار مهمتر است. امکان دارد نقدینگی شما تمام شود و ورشکسته شوید در
حالی که فروش بزرگی در دست دارید که سود زیادی برای تجارت خواهد داشت.
جریان نقدینگی در کنار اهمیت حیاتی خود، می تواند
به عنوان یک ابزار برنامه ریزی استفاده شود. خصوصاً هنگامی که قصد توسعه
یا دنبال کردن بازارهای جدید را دارید با نظارت جریان نقدینگی به شیوه ای
منظم، می توانید به درستی تأثیر کار را بر جریان نقدینگی محاسبه کرده مشخص
کنید نیاز به پیگیری برای کسب وام بانکی یا وام های دیگر دارید یا خیر.
از لحاظ فنی جریان نقدینگی یک مدرک از نقدینگی
موجود در زمان های مختلف می باشد.
برآورد جریان نقدینگی: به مقدار نقدینگی موجود در
ابتدای ماه، رسیدهایی که در طول ماه از مشتریان و منابع دیگر قابل وصول
هستند را اضافه می کنیم. از این مقدار خرج های واقعی را، نقدینگی ای که در
هر ماه از طریق مخارج ثابت و متغیر خارج می شود، کم می کنیم. جواب، مقدار
نقدینگی موجود در انتهای ماه خواهد بود.
جریان نقدینگی عبارت است از اختلاف آنچه تجارت با
آن شروع به کار کرده و آنچه با آن تمام کرده.
ـ حساب عایدی: خط زیرین (نکته اساسی)
حساب عایدی، حداقل برای سازمان های ملی، تمام
توجه را به نشان دادن سود یا زیان شرکت معطوف می کند و در حقیقت مشابه
جریان نقدینگی است.
محاسبه عایدی: با تمام درآمدهای نقدی و غیرنقدی
شرکت منهای هرگونه کارمزد (کمیسیون) شروع می کنیم که از آن هزینه مربوط به
مواد و حقوق نیروی مستقیم کار را کم می کنیم. نتیجه سود ناخالص یا زیان
خواهد بود.
در حاشیه: نسبت درآمد ناخاصل به درآمد نقدی و
غیرنقدی شرکت یک عدد بسیار کاربردی است که حد درآمد ناخالص نامیده می شود و
می تواند به شما کمک کند تا خود را با دیگران در صنعت خود مقایسه کنید،
زیرا به سرعت به شما می گوید که آیا هزینه های کار شما مناسب هستند یا خیر.
سپس از درآمد ناخاصل دستمزدهای غیرمستقیم دستمزدهای مدیریتی، مخارج عمومی و
مدیریتی، و استهلاک را کم می کنیم. حاصل، سود یا زیان قبل از مالیات شبکه
است. پس از کسر مالیات از حاصل به دست آمده تا این مرحله، بالاخره عایدی
شبکه یا افزایش (یا کاهش) شبکه در سود نگه داری شده بدست می آید.
تفاوت اساسی بین جریان نقدینگی و حساب عایدی در
مسئله تنظیم قوت است. جریان نقدینگی به منزله ی فشارسنج دقیق تری است که
میزان پول نقدی که در هر زمان مشخص در دست داریم را می سنجد.
ترازنامه: یک حساب مالی است که بانک داران به آن
توجه زیادی می کنند. زیرا باورد دارند واضح ترین مدرک ها برای سلامت
بنیانی تجارت هستند زیرا بر وضعیت دارایی ها و بدهی ها در یک نقطه ی مشخص
زمانی، تأکیددارند.
در یک سوی ترازنامه دارایی های شرکت، اعم از
دارایی های شناور مثل نقدینگی و حساب های قابل دریافت و دارایی های ثابت
مثل، اسباب و وسایل و رایانه ها قرار دارند. در سوی دیگر بدهی ها قرار
دارندـ بدهی های حاضر به صورت حساب های قابل پرداخت، و اسناد پرداختی، و
بدهی های بلندمدت در قالب دارایی خالصی که در دست سرمایه گذاران است. حاصل
جمع دارایی ها با حاصل جمع بدهی ها عدد یکسانی را نشان می دهد.
ترازنامه برای شرکت های خدماتی می تواند گمراه
کننده باشد، چرا که سرمایه اولیه این نوع شرکت ها انسان های آن می باشند،
که اندازه گیری آن در قالب ترازنامه کار دشواری است. متأسفانه بانکداران
برای تعیین میزان اعتبار شرکت ها بیش از حد به ترازنامه تکیه می کنند، گرچه
با افزایش گرایش جامعه به امر خدمات، این رفتار آرام آرام در حال تغییر
است.
۹) پیوست:
در این بخش به مطالبی که بیان آنها در بخش های
مشخص طرح چندان مناسب نیست می پردازیم. مواردی مانند خلاصه تجربیات اجرایی،
تاریخچه محصول، و نامه های رسمی و قراردادها.
● هدف گیری و نوشتن طرح
در این لحظه شما باید مقدار زیادی مطلب نوشته شده
داشته باشید. باید حداقل یک پیش نویس از خلاصه اجرایی داشته باشید.
یادداشت هایی در جواب سؤالات و پرسش هایی درباره ی شرکت خود، بازاریابی،
محصول و روندهای فروش داشته باشید. حال باید این اطّلاعات را به صورت یک
سند فروش اثربخش و قابل ارائه تبدیل کنید. برای این کار دو موضوع را باید
در نظر بگیرید: هدف گیری، نوشتن.
▪ خوانندگان طرح چه کسانی هستند؟
همانطور که گفتیم برنامه کسب و کار وسیله ای است
برای تحت تأثیر قرار دادن صاحبان منافع مختلفی که تجارت شما را حمایت می
کنند. پس برنامه کسب و کار شما باید، صاحبان منافع مشخصی را مورد هدف قرار
دهد که برای تجارت شما مهمترین هستند. صاحبان منافع مختلف، اولویت های
مختلف برای تجارت ها دارند. بنابراین این اولویت ها باید در طرح لحاظ شوند.
ولی بعضی اوقات این اولویت ها با هم در تضاد هستند. مثلاً بانک داران از
رشد سریع وحشت دارند، در حالی که سرمایه گذاران سرمایه گذاری های مخاطره
آمیز، عاشق آن هستند. برای حال این مشکل می توان چند برنامه کسب و کار تهیه
کرد که هر یک گروهی از صاحبان منافع را هدف بگیرد. در این طرح ها حقایق
اساسی فرقی نمی کنند بلکه تنها در نحوه ی ارائه نیازهای سازمان تفاوت
دارند.
▪ چگونه می توانید یک طرح مؤثر بنویسید؟
ادعا و اهداف خود را حمایت کنید. با ارائه مدارکی
شامل آمار، تحقیقات و مثال و یا حتی حکایت و قصه ی کوتاه (تا حد معمول) می
توانید گفته های خود را تأیید کنید.
یک نفر را مسئول قرار دهید. تا جایی که می توانید
از شرکا و زیردستان، نوشته به عنوان ورودی جمع آوری کنید. سپس یک نفر را
مسئول نوشتن کل برنامه کسب و کار یا چند نفر را مسئول نوشتن طرح کنید که هر
کدام، یک بخش را بنویسند. ولی به هر حال یک نفر را مسئول سرپرستی فرآیند
قرار دهید: زمان نهایی انجام کار را تعیین کند، پیش نویس ها را بخواند، و
طرح را بازنویسی کند. تأکید کنید که این زمان نهایی از بالاترین اولویت
برخوردار است. شخص مسئول باید زمان های نهایی نیز برای گرفتن اطّلاعات
نوشته شده و خوانا از افراد تعیین کند تا آنها را بخواند.
یک خواننده/ ویراستار خارجی معین کنید. معمولاً
هنگامی که مدیران شرکت در فرآیند نوشتن طرح خیلی دخیل می شوند، آنقدر از
اصطلاحات استاندارد و سازمانی استفاده می کنند که طرح هستی و جنبه فکری خود
را از دست می دهد. برای رفع این مشکل یک فرد خارجی با مهارت ویرایش مثل
استاد دانشگاه، یک صاحب تجارت دیگر، حسابدار یا وکیل، را انتخاب کنید تا
طرح را به دقت مطالعه کند. اگر لازم باشد ممکن است این فرد مهارت های لازم
برای فهمیدن و بازبینی طرح را داشته باشد.
گردآورنده: حسرو سلجوقی
پایگاه اطلاع رسانی مدیران ایران (
www.modiriran.ir )
یکی از حوزه هایی که همواره
مورد توجه اقتصاد دانان بوده است، مبحث رابطه کارگزار و کارفرما است.
یکی از حوزه هایی که همواره مورد
توجه اقتصاد دانان بوده است، مبحث رابطه کارگزار و کارفرما است. در این
مورد یک نفر به عنوان صاحب پروژه (کارفرما) شخصی را برای انجام کاری به
خدمت می گیرد. سوال اساسی این است که کارفرما چگونه با کمترین هزینه و به
بهترین نحو پروژه را به انجام برساند. چالش اصلی در این ارتباط وجود
اطلاعات نامتقارن است. بدین معنی که معمولاً کارگزار اطلاعاتی را در اختیار
دارد که کارفرما از آن بی بهره است. این اطلاعات می تواند شامل شرایط
بازار، عملکرد کارگزار و یا قابلیتهای فردی کارگزار باشد که توسط کارفرما
قابل مشاهده نیست.
برای مثال ارتباط بیمار و پزشک را در نظر بگیرید.
در این مورد بیمار در مورد بیماری خود اطلاع اندکی دارد. در مقابل پزشک با
استفاده از علم و دانش تجربی در شناسایی و درمان بیماری مهارت دارد.
در این مورد پزشک به عنوان کارگزاری که توسط
بیمار انتخاب می شود، دارای اطلاعات بیشتری نسبت به کارفرماست. پروژه مورد
بحث در این مثال نیز تشخیص و درمان بیماری فرد مراجعه کننده است. قرارداد
معمول بین پزشک و بیمار اینگونه است که فرد حق ویزیت خود را که مبلغ ثابتی
است، حتی پیش از معاینه پزشک پرداخت می کند، در مقابل پزشک نیز معاینات
لازم را انجام داده و نظر خود را اعلام می کند. همانطور که مشاهده می شود
در این مثال دو نکته اساسی نهفته است. اول مزیت اطلاعاتی پزشک در مقابل
بیمار؛ دوم، وجود قرارداد غیر مشروط؛ بدین معنی که پرداخت حق الزحمه پزشک
منوط به تشخیص مناسب یا معاینات کافی (از نظر بیمار) نیست. چه پزشک در
تشخیص و درمان موفق باشد چه نباشد، بیمار باید حق ویزیت را پرداخت کند.
باید توجه کرد که علی رغم آنکه موفقیت و عملکرد پزشک تا حد خوبی قابل
مشاهده است، اما اثبات این عملکرد در مراجع قضایی چندان راحت نیست. از این
رو معمولاً قرارداد بین پزشک و بیمار غیرمشروط و بسیار ساده است. در صورتی
که بیمار از عملکرد پزشک راضی نباشد، دیگر به او مراجعه نمی کند و این به
نوعی تنبیه عملکرد نامناسب کارگزار خواهد بود (سود از دست رفته پزشک).
از این دست مثالها بسیار است. برای درک اهمیت
بیشتر موضوع دو مورد دیگر در اینجا مطرح می شود. در یک دموکراسی، کاندیداها
با رقابت بر سر یک پست و ارایه نظرات و راه کارهای خود برای مسایل مورد
علاقه رای دهندگان در انتخابات شرکت می کنند. افراد نیز با رای خود فردی را
به عنوان کارگزار انتخاب می کنند. از این مرحله به بعد هر دو نکته ذکر شده
در مثال پزشک-بیمار در این مورد نیز وجود دارد. سیاستمدار منتخب دارای
مزیت اطلاعاتی است. بدین معنی که او با استفاده از آمار و تحلیل های
کارشناسی نهادهای مختلف سریع تر و با کارایی بالاتری از وضعیت اقتصاد آگاه
می شود و می تواند تصمیم مقتضی شرایط را اتخاذ کند. با آنکه می توان عملکرد
سیاستمدار را مشاهده نمود و نتایج تصمیمات وی را احساس کرد، اما کمتر می
توان در یک مورد خاص او را به عنوان مقصر معرفی کرد. البته رای دهندگان در
این مثال با رای دادن یا ندادن به سیاستمدار در انتخابات آینده رضایت یا
نارضایتی خود را از نحوه اداره امور ابراز می دارند.
برای مثالی دیگر قراردادهای کارِ روزمزد را می
توان در نظر گرفت. در این قرارداد کارگزار برای مدت کوتاهی (یک روز)
استخدام می شود و مبلغ پرداختی به وی مشروط به اینکه کار را خوب انجام بدهد
یا بد نیست. تنها قول و قراری که گذاشته می شود این است که در انتهای روز
کارفرما مبلغی را به عنوان دستمزد به کارگزار می پردازد. در صورت رضایت
کارفرما احتمالا قرارداد برای روز بعد یا دوره معینی تکرار خواهد شد.
در ادبیات کلاسیک اقتصاد، مساله وجود اطلاعات
نامتقارن مورد توجه قرار گرفته است. اما قراردادهای بهینه ای که در ادبیات
کژاندیشی(۴) پیشنهاد می شود، معمولاً مشروط به مشاهده عملکرد کارگزار
است(۵) . سوال اساسی این است که اگر قراردادها آنچنانکه ادبیات کلاسیک می
گوید مشروط نباشند، چه می شود؟ آیا پزشکان همواره حق بیمار را ضایع می
کنند؟ یا سیاستمداران به رای دهندگان خیانت می کنند؟ به عبارت دیگر آیا با
وجود قراردادهای کوتاه مدتِ غیر مشروط در شرایط اطلاعات نامتقارن، کارگزار
تلاش کافی برای به انجام رساندن پروژه انجام می دهد یا نه؟
ادبیات نگرانی برای آینده شغلی در پی پاسخ به این
سوال است(۶) . در این دسته از مدلها تعامل کارفرما و کارگزار در طول زمان
است و قراردادها به صورت کوتاه مدت هستند. بدین معنی که ابتدا به ساکن
کارفرما شخصی را به عنوان کارگزار خود انتخاب می کند (با هر معیاری) و
پروژه را به او واگذار می کند. سپس نتیجه عملکرد کارگزار در انتهای قرارداد
مورد ارزیابی قرار می گیرد و در صورتی که کارفرما از او راضی باشد در دوره
بعد نیز پروژه را به همان کارگزار واگذار خواهد نمود.
نکته اول و کلیدی این مدلها آشکار شدن اطلاعات
محیطی و ویژگی های کارگزار به مرور زمان است. بدین معنی که به دلیل
دشواریهای اعمال قرارداد و اثبات عملکرد، کافرما قرارداد ساده را ترجیح می
دهد، اما آنرا به صورت کوتاه مدت و برای یک دوره امضا می کند. در انتهای
دوره و به دلخواه خودش (با توجه به اطلاعات آشکار شده) در مورد تمدید
قرارداد تصمیم گیری می کند.
نکته دوم انگیزه کارگزار برای نشان دادن توانایی
های خود است. کارگزار که متوجه وجود منافع بلندمدت حاصل از ادامه کار است،
سعی دارد که در دوره ابتدایی خود را ماهر، باهوش و ... نشان دهد تا صلاحیت
وی برای ادامه کار تایید شود. در واقع در دوره آغازین کارگزار تلاش خواهد
کرد تا کارفرما را با قابلیت های خود تحت تاثیر قرار دهد. به این ترتیب
نگرانی از آینده شغلی به محرکی برای تلاش بیشتر و احتمالاً عملکرد بهتر
منجر خواهد شد.
البته تلاش برای نشان دادن توانایی الزاماً در
جهت مثبت عمل نخواهد کرد. در واقع هدف اصلی در دوره اول رساندن پیام مهارت
به کارفرما است. اینکه با چه ابزاری این پیام منتقل می شود در درجه دوم
اهمیت قرار دارد. در برخی از مدلها این پیام رسانی(۷) باعث کاهش سود
کارفرما می شود. بدین معنی که فرد با مهارت بالا برای آنکه به عنوان فرد کم
توان شناخته نشود، کاری را انجام می دهد که به بهترین نتیجه منجر نخواهد
شد. به عنوان مثال کارشناس بورسی را در نظر بگیرد که در مورد سهام یک شرکت
به کارفرما مشاوره می دهد. کارشناس خوب با مشاهده وضعیت بازار به سه نتیجه
می تواند برسد: خرید، فروش یا عدم معامله. کارشناس بد از وضعیت بازار چیزی
دستگیرش نمی شود و می تواند پیشنهاد خرید، فروش یا عدم معامله را به صورت
تصادفی به کارفرما اعلام کند. در انتها کارفرما با عمل به پیشنهاد کارشناس
سود خود را مشاهده می کند و بر این اساس در مورد استخدام کارشناس برای دوره
بعد تصمیم می گیرد. در شرایطی می توان نشان داد که این بسیار ساده تعادلی
دارد که در این تعادل کارشناس بد به صورت تصادفی پیام خرید یا فروش می دهد و
کارشناس خوب بیش از آنکه واقعاً از شرایط بازار می فهمد پیام عدم معامله
می دهد.
این پیام تنها به این خاطر است که از کارشناس بد
متمایز شود (چون کارشناس بد هیچ گاه چنین پیامی نمی دهد!).
نتیجه دیگر این مدلها تلاش کمتر کارگزار در دوره
های بعدی است. بدین ترتیب که هرچه فرد در کار خود جاافتاده تر می شود و
قابلیت های وی برای کارفرما بیشتر اثبات می شود انگیزه وی برای تلاش مضاعف
کم می شود. در مثال کارگزار روزمزد شرایطی را در نظر بگیرید که کارفرما
کلاً برای دو دوره جهت استخدام کارگزار اقدام کند و بعد از دو دوره دیگر
پروژه ای در کار نباشد. در این شرایط در دوره اول کارگزار با انگیزه مضاعف
در دوره اول تلاش خواهد کرد تا نظر کارفرما را جلب کند. اما در دوره دوم از
آنجا که دوره بعدی وجود ندارد، وی دیگر انگیزه ای ندارد و احتمال زیاد در
صورتی که قرارداد غیرمشروط باشد، از زیر کار درخواهد.
۱- Career Concerns
۲- Agent
۳- Principal
۴- Moral Hazard
۵- در این مورد معمولاً واژه قراردادهای کامل به کار می رود. بدین معنی که
قرارداد گزینههای محتمل برای عملکردهای قابل مشاهده را در نظر گرفته و
پرداخت دستمزد مشروط به مشاهده عملکردی خاص خواهد بود.
۶- برخی از مدلهای معرفی شده در این حوزه را می توان در مقالات زیر مشاهده
نمود:
Holmstrom, B., ۱۹۹۹, Managerial Incentive Problems: A Dynamic
Perspective, Review of Economic Studies
Ottaviani, M. and P. Sorenson, ۲۰۰۱, Information aggregation in debate:
who should speak first, Journal of Public Economics
Morris, S., ۲۰۰۱, Political Correctness, Journal of Political Economy
۷- Signaling
محمد وصال
دانشجوی دوره دکترای مدرسه اقتصادی لندن
اشتغال از نگاه کلان، همواره از
دغدغه های تصمیم گیرندگان حکومت ها و در سطح خرد دل نگرانی و دغدغه عمده
خانواده ها و افراد است.
اشتغال از نگاه کلان، همواره از
دغدغه های تصمیم گیرندگان حکومت ها و در سطح خرد دل نگرانی و دغدغه عمده
خانواده ها و افراد است. اشتغال به کارعلاوه بر جنبه اقتصادی و تأمین معاش،
عرصه بروز خلاقیت ها، تمرین مسئولیت پذیری و میدان باروری استعدادها و
شناخت توانائیهای افراد در اجتماع است.
«کار و عمل از نظر اسلام، بسیار محترم و مورد
تکریم است. زیرا احترام و قابل تکریم بودن یک چیزی تابع نتیجه آن چیز است.»
«آدم بیکار به انواع مفاسد اخلاقی و بیماری های
روانی و عصبی، مبتلا میشود و زندگی اش سیاه و تباه میگردد.»
برگرفته از کتاب حکمت ها و اندرزها اثر استاد
شهیدمطهری
اشتغال از نگاه کلان، همواره از دغدغه های تصمیم
گیرندگان حکومت ها و در سطح خرد دل نگرانی و دغدغه عمده خانواده ها و افراد
است. اشتغال به کارعلاوه بر جنبه اقتصادی و تأمین معاش و میسور کردن
برنامه ریزی برای دستیابی به اهداف مورد انتظار، عرصه بروز خلاقیت ها،
تمرین مسئولیت پذیری و میدان باروری استعدادها و شناخت توانائیهای افراد در
اجتماع است.
نرخ بیکاری یکی از سه متغیر مهم کلان اقتصادی و
میزان کاهش یا کنترل قابل قبول آن، معیاری برای ارزیابی موفقیت یک نظام
اقتصادی، محسوب میشود. معضل بیکاری از جنبه های مختلف اقتصادی، اعتقادی،
اجتماعی و روحی و روانی دارای پیامد های منفی است.
جغرافیای اقتصادی کشورها، شامل زمین های وسیع در
اقلیم های متنوع آب و هوایی جهت کاربری های مختلف صنعتی، کشاورزی(۱) و
معدنی و جاذبه های گردشگری بدلیل وسعت تنوع طبیعی و قدمت فرهنگی و تاریخی،
بستری مناسب برای دستیابی به اقتصادی فعال و پرثمر، محسوب میشود.
اصطلاح «مزیت نسبی» که نخستین بار توسط «ریکاردو»
اقتصاددان انگلیسی قرن نوزدهم، مطرح شده است عبارت است از آمادگی ها و
ویژگی های یک نظام اقتصادی در تولید کالا یا فعالیت خاص که در مقایسه با
اقتصادهای دیگر، دارای برتری و بازدهی بیشتر می باشد. «مزیت نسبی» می تواند
شامل منابع طبیعی، امکانات سرمایه ای متمرکز، نیروهای متخصص و دانش فنی
روزآمد، جاذبه های طبیعی، گردشگری، مذهبی و هرگونه شرایط دیگری که مهیا
برای بهره برداری اقتصادی مشخص، با کارآیی مطلوب باشد. آمایش سرزمینی
کشورمان که موضوع تجزیه و تحلیل میزان و نوع مزیت های نسبی در نقاط مختلف
کشورمان را ارزیابی می کند، حاکی از وجود مزیت های نسبی فراوان در پهنه
اقتصاد کشورمان می باشد. بطوری که گسترش فعالیت های اقتصادی و تولیدی و
تأمین تولیدات کالا و خدمات مختلف برای بازار داخل و خارج کشور، در ابعادی
وسیع تر از شرایط موجود را می توان از مجموعه امکانات بالقوه کشورمان
انتظار داشت.(۲)
قدر مسلم دستیابی به حرکت فعال اقتصادی و بهره
گیری از امکانات سرزمینی و مزیت های نسبی موجود، باید با تلاش، کوشش و عزم
ملی همراه باشد، اما این ها خود تنها یک روی سکه پیشرفت و ترقی اقتصاد است.
روی دوم سکه، انتخاب روش صحیح و واقع بینانه در برنامه ریزی و مدیریت
امکانات اعم از طبیعی، سرمایه ای و نیروی انسانی در اختیار است.
در بررسی جایگاه عوامل اقتصادی، نیروی انسانی
جایگاه ممتاز را در اختیار دارد.
«در دهه ۱۹۵۰ میلادی شولتز، جایگاه انسان را
بالاتر از سرمایه های طبیعی و فیزیکی، ارتقا داد و اهمیت آموزش نیروهای
انسانی مطرح شد. در دهه ۱۹۸۰ میلادی با نظریات توسعه انسانیUNDP که سردمدار
نظریه محبوب الحق، اقتصاددان پاکستانی بود، از انسان علاوه بر اینکه ابزار
و عامل توسعه است، به عنوان هدف توسعه نیز یاد شد. آمارتیاسن با تأکید بر
توانمندسازی نیروی انسانی این نظریه را تقویت کرد و به دلیل طرح این
دیدگاه، جایزه نوبل اقتصاد سال ۱۹۸۸ را از آن خود کرد.»(۳)
نقش مدیریت، نقش منحر به فرد عامل نیروی انسانی
در اقتصاد یا در گردش هر سازمان اجتماعی یا فعالیت شخصی دیگر است. مدیریت
توانای یک سیستم، یا نوع گسترده تر آن یک نظام اقتصادی است که نخست ارزیابی
اقتصادی مناسبی از طرح و برنامه موردنظر برای اجرا دارد. آنگاه نیازسنجی
نموده و عوامل مختلف موردنیاز طرح را تعریف می کند. سپس اعداد و ارقام
موردنیاز در هر حوزه کاری اعم از مقدار و نوع مواد اولیه، تعداد نیروی کار
موردنیاز و درجه آنها، زمان لازم برای انجام طرح و تقسیم بندی مسئولیت ها
را مشخص کرده و در نهایت با ترکیب بهینه این عوامل و استفاده از فناوری
مناسب جهت نیل به کیفیت مطلوب در انجام طرح موردنظر، اقدام می نماید. بدیهی
است که اهمیت نقش مدیر، حاکی از تصدی همه فعالیت ها، محاسبات، طراحی ها و
توجیهات فنی و اقتصادی از جانب وی نیست، بلکه موضوع مهم میدان گردانی و جمع
بندی یک تیم قدرتمند و حتی گسترده کاری می باشد که از تمام توان نیروهای
انسانی و دیگر عوامل در دسترس مجموعه، در جای خود استفاده شده باشد. علاوه
بر تجربه، دانش، ابتکار و ارتباط جمعی تخصصی موفق، از نشانه های یک مدیر
موفق، پاره ای ویژگی های ذهنی، روحی و اخلاقی و نیز توان جسمی و کلامی و
حتی المقدور ظاهری آراسته و مرتب را میتوان نام برد.
دوراندیشی، درایت و ژرف نگری، صبر و مدارا با
مجموعه توجه به روش های تشویق و تنبیه متناسب و موثر، گذشت و خطاپذیری نسبت
به دیگران، خوش خلقی و تعادل اخلاقی، سختکوشی و پایداری و امثال آنها را
میتوان از جمله ابزارهای مدیریت نام برد. اعتماد به نفس و خودباوری یک مدیر
خواه در سطح اداره یک بنگاه اقتصادی یا در سطح کلان و مدیریت اقتصادی
جامعه، سرمایه ای گرانبها و کلید راهگشای بهره گیری از سایر سرمایه هاست.
خودباوری گذشته از ارزش معنوی و اعتقادی یا سیاسی- اجتماعی آن، یک روحیه
مضاعف جهت مدیریت مجموعه و مقابله با سختی ها و ناملایمات پیش روست.
خودباوری یاس و تردیدها را کنار زده و مدیر را تا بهره گیری از جوهره
بالقوه همه عوامل در دسترس، همراهی می کند. نکته قابل توجه اینکه ویژگی
خودباوری، موید تهور بیش از حد، بی برنامگی، عجله و بی توجهی به نظرات
کارشناسان مجرب و دلسوز در اداره امور نیست. اعتماد به نفس و خودباوری
سرشار را هم باید در چارچوب عقل، استقلال، برنامه و مشاوره با اهل نظر
محدود کرد تا منجر به سهل انگاری و عمل گرایی افراطی نشود.
مدیریت بهینه اقتصادی و فنی، یکی از وجوه تمایز
میان اقتصاد کشورهای پیشرفته و در حال رشد است. اقتصاددانان زیادی تاکنون
در چارچوب مکتب های مختلف اقتصادی، تئوری های گوناگونی، بمنظور بهبود شاخص
های اساسی اقتصاد، نظیر رشد تولید ناخالص ملی (NGP) ایجاد اشتغال، کاهش
تورم و رونق اقتصادی، ارائه کرده اند، اما کار اجرایی موثر و نتیجه بخش را
مدیرانی به ثمر رسانده اند که نظریه های اقتصادی را با توجه به شرایط خاص
زمانی، مکانی فرهنگی، جغرافیایی و دیگر عوامل اقتصادی، تطبیق داده و ضمن
بهره گیری از تئوری ها و دستاوردهای علمی روز، از غلطیدن در ورطه ذهن گرایی
و خیالبافی و بدنبال آن اتلاف زمان و هزینه ملی، خود و جامعه را مصون نگاه
داشته و برنامه های اقتصادی موثر اختصاصی یا ملی را بثمر رسانده اند
«ماهاتیرمحمد» نامی آشنا در پهنه سیاست و اقتصاد جهانی است. او از سال ۱۹۸۱
تا ۲۰۰۳ نخست وزیر کشور مسلمان مالزی بوده است. خلاصه ای از تفکر و عملکرد
او در آن دوران را چنین میتوان برشمرد: او اندیشه ای منسجم و مبتنی بر
آزادی اقتصادی دارد. شباهت مالزی با ایران در نفت خیز بودن آن است. با این
تفاوت که صادرات نفت کمی دارد و بیشتر نفت تولیدی به مصرف داخلی کشور
میرسد. تا قبل از سال ۱۹۸۰، بیش از نیمی از مردم زیرخط فقر قرار داشتند این
رقم اکنون کمتر از ۴% است.
از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸، تورم کمتر از ۳% بوده است.
تولید ناخالص ملی در سال ۱۹۸۰ برابر ۲۴ میلیارد دلار بوده و در سال ۲۰۰۵ به
۲۰۰ میلیارد دلار افزایش یافته است. اندیشه او تعامل نزدیک دولت و بخش
خصوصی، استفاده از مزیت های تجاری خارجی، استراتژی توسعه صادرات بود.» (۴)
نقل جمله زیر از ماهاتیر محمد خالی از لطف نیست:
«ایران یکی از پیشگامان تمدن بوده است که مالزی
در مقایسه با آن هیچ است. اما ما توانستیم بسیار سریع پیشرفت کنیم. (۵)
ماهاتیرمحمد که یک سیاستمدار و اقتصاددان مسلمان
است، با اعتماد به نفس، دانش کافی، مدیریت و علم روز، واقع بینی، رویکردی
درونگرا و نگاه گزینشی به تئوری ها و دستاوردهای اقتصاد جهانی و با شناخت
کافی از شرایط بومی کشور خود توانست مدیریتی منحصر به فرد از خود به نمایش
گذارده و کشور خود را در طول بیست و چند سال از یک کشور فقیر به صورت یک
کشور تازه صنعتی (۶) متحول نماید.
به عنوان مثال از مدیران کارآمد کشور، می توان از
مرحوم میرمصطفی عالی نسب نام برد. فردی متعهد، متخصص و درد آشنا که بنابر
احساس تعهد و مسئولیتی که در دوران زندگی ثمربخش خویش داشت، از دوران نهضت
ملی شدن نفت (دهه ۳۰شمسی) تا سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بخصوص
شرایط اقتصادی- سیاسی دوران جنگ تحمیلی ۸ ساله، علیرغم نداشتن تحصیلات
عالیه دانشگاهی، به دلیل تجارب مفید و موثر در صنعت و تجارت، با افکار و
نظرات ابتکاری، مشکل گشا و کارساز، همواره یاریگر مردم مسلمان ونظام اسلامی
بود. تشکیل جامعه تعلیمات اسلامی، هنرستان کارآموز، راه اندازی مجتمع مس
سرچشمه، کارخانجات فولاد خوزستان، ایران خودرو در اوائل پیروزی انقلاب
اسلامی و با خروج متخصصان داخلی و خارجی از آن، کمک به نظام تصمیم گیری
تخصیص منابع در سال های جنگ و محاصره اقتصادی، نمونه هایی از فعالیت های
ارزشمند و منحصر به فرد یک مدیر متخصص، آگاه، متعهد، مبتکر و خودباور
است.(۷)
آموزش را می توان به عنوان نقطه عطف روند حرکت
موفقیت آمیز در هر کار و حرفه ای قلمداد کرد در شرایطی که علوم و فناوری با
پیشرفت شگفت انگیز، نیاز به تخصصی شدن هرچه بیشتر کارها را تاکید می کنند،
آموزش های علمی و کاربردی، جایگاه خاصی دارند. سرمایه گذاری در امر آموزش
هایی از این دست قطعا برای کشور سودآور و پر بازده است.
هدف از آموزش های علمی کاربردی، تلفیق مسائل صنعت
و اقتصاد با دانشگاه و بخش آموزش کشور است. مدیریت و رشته های مهندسی و
علوم انسانی مرتبط با آن از قبیل آمار، مدیریت صنعتی، ایمنی، جامعه شناسی،
روان شناسی و امثال آنها باید با سرفصل های مسائل و مشکلات جامعه و نظام
اقتصادی خودی، آشنا شده و برای آن چاره اندیشی نمایند. همچنین است کاربردی
شدن موضوعات تحقیق و پایان نامه های دانشگاهی که باید راهگشای مشکلات بخش
کار و اشتغال و مدیریت های کشور باشد.
توسعه در کابردی کردن آموزش، به معنی گسترش مدرک
گرایی در بخش های اقتصادی نیست. مدرک گرایی خود از موانع توسعه و مدیریت
پویا و فعال است. در کنار توجه به محتوا و کارآیی آموزش و استفاده از
کارشناسان در این زمینه، ارزش تجارب پراکنده در وجود افراد «کارکشته» و
«استادکار» آشکار می شود و لزوم ارج گذاری و استفاده موثر از این گونه
افراد که نوعا «کارآفرین»(۸) و دارای تجارب مدیریتی و فنی مفید ولو در
واحدهای کوچک کاری بوده اند، مشخص می شود.
نظام اداری در کشور ما، باتوجه به حجم گستردأ
دولت و تمرکز بسیاری از تصدی ها و تصمیم گیری ها در آن نقشی تعیین کننده در
تحرک و فعالیت کشور یا بی تحرکی و مانع سازی در برابر آن، داراست. تخلف،
کندی و امکان خطا در فرآیند امور جاری دستگاه عریض و طویل اداری از یک سو و
عدم نظارت کافی و مؤثر و به عبارت دیگر نقش کمرنگ مردم در مدیریت دستگاه
های اجرایی از سوی دیگر، عواملی است که باعث ایجاد رکود در کارها و
اثرگذاری مستقیم دیوانسالاری حاکم در فعالیت های دولت و هم بخش خصوصی و
تعاونی شده است. بی تردید از عوامل تأثیرگذار در جهت فعال سازی و حمایت از
فعالیت های مولد اقتصادی و ایجاد اشتغال مفید و پایدار، برخورد جدی و قاطع
با مانع تراشی ها و سهل انگاری های بدنه نظام اجرایی است. همانگونه که حضور
دولت خدوم نهم و دهم و مجموعه مدیران ارشد فعال و مخلص و کارآزموده را
باید مغتنم شمرد، نسبت به فرافکنی و عدم درک مسئولیت احتمالی در زیر بخش
های اجرایی نیز باید حساس، قاطع و با برنامه عمل کرد.
همانگونه که می دانیم، تولید در کشور با دو هدف
تأمین مصرف داخلی و صادرات به خارج از کشور، صورت می گیرد. همچنان که مصرف
داخلی مشتمل بر ۲ بخش کالاها و خدمات خارجی و نیز تولیدات داخلی است. نظام
بازرگانی و تعرفه بندی عامل هماهنگی و تطبیق سیاست های ملی، جهت ایجاد
تعادل بین کالاهای وارداتی و تولیدات در بازار داخلی، همچنین بین صادرات
کالاهای تولید داخل و میزان مصرف داخلی آنهاست. از ابزارهای مؤثر برای کاهش
رقم بیکاری، سیاست های بازرگانی است. مستقل از پاره ای ملاحظات استراتژیک و
سیاست های اقتصادی معطوف به آن که هر کشوری بنا بر حضور فعال در برخی عرصه
های بین المللی و عقد پیمان های مرتبط با آن را دارد، با حمایت و الویت
نسبت به تولید داخلی و اعمال سیاست های «توسعه صادرات» و «جایگزینی
واردات»، میتوان بطور اصولی و با رویکرد درازمدت از تولید و اشتغال داخلی
حمایت کرد.
به گفتأ وزیر بازرگانی هدایت ظرفیت های خالی به
سمت بازارهای جهانی ضروری است، «در این راستا باید سیاست جایگزینی واردات
به سیاست «توسعه صادرات» تبدیل شود.»(۹)
طی سال های اخیر به دلایل متعددی که در رأس آنها
واردات گسترده کالا قرار دارد، ظرفیت تولید بسیاری از واحدهای تولیدی کشور
به شدت کاهش یافته است. اجرای بسیاری از واحدهای جدید تولیدی از نیازسنجی
بازار برخوردار نبوده و از طرفی وزارت صنایع و معادن بدون در نظر گرفتن حجم
بازار و شرایط رقابتی بصورت بی برنامه با احداث واحدهای جدید تولیدی
مختلف، موافقت کرده است.»(۰۱)
امید است با اتکال به خداوندمتعال و پشتوانأ باور
متعالی «ما می توانیم» و یادآوری فرصت وجود سرمایه های انسانی و مادی قابل
اعتنا در کشورمان و اغتنام حضور جمعیت جوان و وجود شرایط مناسب بازار
جهانی نفت و سرمایه در دسترس حاصل از آن و هشیاری نسبت به تهدید دائمی
انقلاب و نظام مان با توطئه های رنگارنگ دشمنان جهانی، بتوانیم بطور مؤثر
بر معضل بیکاری فائق آمده و در سایه برخورداری از انعام الهی و ارج گذاری
به خود و تلاش جمعی و ملی، چشم انداز روشن شکوفایی اقتصادی و همه جانبه
میهن اسلامی مان را نظاره گر باشیم.
مهرداد کاویانی
۱- در علم اقتصاد، فعالیت بخش کشاورزی، کلیه فعالیت های طبیعی، شامل
کشاورزی، باغداری، پرورش ماهی و آبزیان، پرورش دام و طیور، زنبور عسل،
پرورش کرم ابریشم و امثال آن را شامل میشود.
۲- وزیر بازرگانی: «۰۳ تا ۵۳ درصد از ظرفیت های تولیدی کشور خالیست.»
سخنرانی در جمع مدیران صنایع دفاع- ۲/۱۰/۸۶
۳- گفتار: «سیر تکامل انسان در نظریات دانشمندان»- دکتر سپهری
مؤسسه کار و تأمین اجتماعی سایت: icciir
۴- مقاله «ماهاتیر محمد چه کرد» روزنامه دنیای اقتصاد، ۲۱/۹/۷۸
۵- همان مدرک
۶- New Nio
۷- برگرفته از ویژه نامه استاد عالی نسب، فصلنامه مؤسسه مطالعات دین و
اقتصاد، سال دوم، تابستان ۴۷۳۱
۸- «کارآفرین کسی است که فرصتی را کشف و برای پیگیری و تحقق آن، سازمان
مناسبی را ایجاد می کند.»
برگرفته از سایت رویکرد نوین یادگیری alair
۹- سخنان وزیر بازرگانی در جمع مدیران صنایع دفاع ۲/۰۱/۶۸
۱۰- مقاله: «چالش اشباع ظرفیت های تولید در صنایع کشور» روزنامه سرمایه
۶۲/۳/۸۸
ساختار اقتصادی دنیای امروز با گذشته به طور
اساسی تفاوت دارد. شاخص های سخت افزاری و دارایی های مشهود که دیروز در
جایگاه یک بنگاه اقتصادی نقش تعیین کننده داشت جای خود را به نوآوری ،
ابداع، خلق محصولات جدید و دارایی های نرم افزاری داده است. اگر دیروز
ثروتمندترین افراد دنیا آن هایی بودند که منابع مالی بیشتری در اختیار
داشتند، امروز ثروتمندترین مردم دنیا افرادی دانش مدار و کارآفرین هستند .
لذا توسعه اقتصادی دنیای امروز بر پایه نوآوری و خلاقیت و استفاده از دانش
استوار است. این اقتصاد را اقتصاد دانش محور می گویند.
تولید علم و دانش، بهره گیری از دانش و گسترش آن
در سطح جامعه در تمام زمینه های اجتماعی توانمندی و قدرت ایجاد می نمایند.
کشورهایی که بخش قابل ملاحظه ای از تولید علم و دانش را به خود اختصاص داده
اند ، از نظر صنعتی توسعه یافته و از توازن اقتصادی و سیاسی بالایی
برخوردارند.
● بدیهی است تولید علم و دانش جز از راه تحقیق
حاصل نمی شود.
رابطه سرمایه گذاری در امر تحقیقات و تولید علم و
رابطه تولید علم با توان اقتصادی و سیاسی کشورها رابطه ای مستقیم است. به
کارگیری دانش و مدیریت در هر جامعه زیربنای نوآوری و خلاقیت هاست. بنابراین
لازمه رشد اقتصادی در دنیای امروز ، توسعه مراکز تولید دانش، فناوری و
مهارت های فنی است که مهمترین آن ها دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی هستند.
دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی به عنوان رکن اساسی در توسعه همه جانبه کشور
باید از هر نظر مورد حمایت قرار گیرند تا قادر باشند نیروهای جوان و طالب
علم کشور را اهل فکر و نظر ، متخصص و خلاق پرورش دهند. در دنیای امروز
بزرگترین سرمایه های یک بنگاه اقتصادی منابع انسانی یا نیروهای اهل فکر،
یادگیرنده و خلاق آن ها هستند و این نیروها کسانی جز کارآفرینان نمی باشند.
● مفهوم کارآفرینی
با تحولات سریع و شتابان جامعه بین المللی و گذر
از جامعه صنعتی به جامعه فن آوری اطلاعات و مواجهه اقتصاد های ملی با
اقتصاد جهانی و مطرح شدن پدیده هایی همانند «جهانی شدن اقتصاد» و «فن آوری
اطلاعات» ، مباحث اساسی درخصوص راهکارهای مختلف برای تسریع فرآیند رشد و
توسعه پایدار و رفاه اقتصادی مطرح می شود. یکی از این مباحث جدید، نقش
کارآفرینان در این فرایند است. کارآفرینی از مفاهیم جدیدی است که حداقل در
محدودة علم مدیریت، اقتصاد، جامعه شناسی و روان شناسی و سایر مقوله های
مرتبط با این موضوع قدمتی بسیار کوتاه داشته و از مفاهیم رو به گسترش می
باشد. به دلیل آنکه معنای تحت اللفظی «کارآفرینی» نمی تواند عمق محتوی و
مفهوم این واژه را مشخص نماید و نیز برای جلوگیری از برداشت نادرست این
موضوع یا واژه با سایر واژه ها و برای رسیدن به فهم و فرهنگ مشترک از آن ،
معرفی و شناساندن این واژه بسیار مهم است.
برای رسیدن به فهم مشترک ا زکارآفرینی، باید به
سوالاتی نظیر: "کارآفرینی چیست؟ کارآفرین کیست؟ فرآیند کارفرینی چگونه است؟
نقش و تأثیر کارآفرینی و کارآفرینان در ابعاد توسعه و رشد اقتصادی و
متغیرهای کلان اقتصادی همانند اشتغال چیست؟ نقش آموزش و تجربه در رشد
کارآفرینی چه میزان است؟" پاسخی واضح و مبسوط داده شود.
«کارآفرینی» از ابتدای خلقت بشر و همراه با او در
تمام شئون زندگی حضور داشته و مبنای تحولات و پیشرفتهای بشری بوده است.
لیکن تعاریف متنوعی از آن در سیر تاریخی وروند تکامل موضوع بیان شده است،
که برخی از این تعاریف ارائه می شود:
● کارآفرینی یعنی:
ـ متعهد شدن و مسئولیت پذیری در تولیدکارهای جدید
ـ یک علم که همچون علوم دیگر می توان آن را فرا
گرفت
ـ راه اندازی و سازماندهی کسب و کار و شرکتهای
نوپا از طریق نوآوری و خطرپذیری که این کسب و کار مداماً در حال رشد و ترقی
باشد
ـ مدیریت فرصت یا کشف و شناخت فرصتهای سودآور و
کشف نشده موجود در جامعه و استفاده از آنها
ـ حل مشکلات جامعه، دولت و بنگاه ها و بهبود
زندگی فردی و خانوادگی
ـ فرآیند شناسایی ، توسعه و گسترش دیدگاه دیگری
از زندگی که این دیدگاه ممکن است یک فرد خلاق و یا یک فرصت و راه بهتری
برای انجام بعضی از کارها باشد
ـ فرآیند پویای ایجاد و دستیابی به فرصتها و
دنبال کردن آنها بدون توجه به منابعی که در حال حاضر موجود است.
ـ جستجوی دائمی برای تغییر و واکنش در برابر آن و
بهره برداری از آن به عنوان یک فرصت
ـ فرایند پویای ارزش آفرینی و ایجاد و خلق ثروت
بیشتر در جنبه های مختلف از زندگی اجتماعی
ـ تشکیل تیمی از افراد با مهارتها و استعدادهای
مکمل و مشاهده فرصتها در شرایطی که دیگران تنها هرج و مرج ، تناقض ، تضاد و
ابهام را متوجه می شوند
ـ یک استراتژی نوین در شرکتهای بزرگ برای دستیابی
به نوآوری ، موفقیت و رشد و بقا
ـ پیش زمینه ای اساسی برای ارتقای سطح فرهنگی
جامعه با ایجاد فرصت های شغلی و تولید ثروت و توزیع درآمد در جامعه و بهبود
شرایط اقتصادی
ـ یکی از موارد توانایی ها و شایستگی های مدیران
ـ توان خلاق و تلفیق قوانین برای ایجاد کسب و کار
جدید
ـ یک نوع تصمیم گیری اجتماعی که توسط نوآوران
اقتصادی انجام می شود .
ـ یک نوع کنش انسانی که در عرصه کار و فعالیت
اقتصادی متبلور می شود، ایجاد سازگاری و هماهنگی متقابل بیشتر در عملیات
بازار
ـ شوق خلقت، یا خلق و ایجاد بینشی ارزشمند از هیج
ـ فرآیند خلق چیزی نو، با صرف وقت و تلاش بسیار و
پذیرش خطرات مالی، روحی و اجتماعی برای به دست آوردن منابع مالی، رضایت
شخصی و استقلال
ـ فرایند پویای به وجود آوردن چیزهای نو همراه با
ارزش های جدید با استفاد از زمان، منابع و ریسک خلاقیت و نوآوری
ـ یک نوع تصمیم گیری اجتماعی است که توسط نوآوران
اقتصادی انجام میش ود.
ـ موتور توسعه اقتصادی و جرقه رشد و توسعه
اقتصادی
●کارآفرینی موجب تحقق این موارد می شود:
ـ بارور شدن خلاقیت ها، ترغیب به نوآوری و توسعه
آن ، افزایش اعتماد به نفس ، ایجاد و توسعه تکنولوژی ، ثروت در جامعه و
افزایش رفاه عمومی
ـ افزایش سود و سرمایه ، سرمایه گذاران و تأمین
رفاه اجتماعی
ـ پرشدن خلاء ها و شکافهای بازار کار، یعنی با
توجه به دگرگونی شرایط بازار کار و فراهم شدن فرصتهای تازه، امکانات جدیدی
خلق می شود.
ـ گذار از رکورد اقتصادی، جبران عقب ماندگی های
اقتصادی و آسان شدن روند رشد و توسعه کشور
ـ جلوگیری از پس روی اقتصادی به هنگام بحران و
ناتوانی بخش های اقتصادی در ایجاد اشتغال
ـ رقابت صنایع به ویژه صنایع مشابه داخلی با
یکدیگر ، موجب بهبود و بالا رفتن کیفیت کالاها
ـ تقویت و تکامل صنایع داخلی و فراهم آوردن زمینه
رقابت صنایع داخلی و خارجی و سرانجام افزایش صادرات و دریافت ارز برای
کشور
ـ بوجود آمدن محصولات ، خدمات، روشها ، سیاستها،
افکار و راهکارهای نو برای حل مشکلات جامعه
ـ فراهم ساختن عوامل و شرایط لازم را برای تولید
کالاها، محصولات و بازاریابی آنها
کارآفرینی به معنای «عهده دار شدن» کاری است و به
معنی مسئولیت پذیری است و تعریف آن وابسته به شرایط و حوزه ای که در آن
قرار دارد مانند اقتصاد، جامعه شناسی و ... بسیار گسترده و چند وجهی است.
در تعریف اقتصادی کارآفرینی ، ریچارد کانتلیون
(۱۷۳۰، contilon) می گوید: «کارآفرین فردی است که ابزار تولید را به منظور
ترکیب به صورت محصولاتی قابل عرضه به بازار عرصه به بازار خریداری می کند .
کارآفرین در زمان خرید از قیمت نهایی محصولات اطلاعی ندارد».
شومیتر (۱۹۸۲وSchumpeter) از دیگر اقتصاددانانی
است که نوآوری را به طور بسیار برجسته در اقتصاد وارد کرده و معتقد است:
«کارآفرینی نیروی محرک اصلی در توسعه اقتصادی و موتور توسعه است». وی مشخصه
کارآفرینی را نوآوری می داند و فرایند کارآفرینی را تخریب خلاق می نامد،
یعنی ویژگی تعیین کننده در کارآفرینی همانا انجام کارهای جدید با ابداع روش
های نوین در انجام کارهای جاری است.
وی در کتاب «نظریه اقتصاد پویا» اشاره می کند که
تعادل پویا از طریق نوآوری و کارآفرینی ایجاد می گردد و اینها مشخصه یک
اقتصاد سالمند.در واقع هنوز هم تعریف جامع و کاملی و مورد وفاق صاحبنظران
حول این مطلب ارائه نگردیده است.
تعریف دیگری از اصطلاح کارآفرینی که تقریباً شامل
همه تعریفهای ارائه شده از آن می باشد ، عبارت است از :
«کارآفرینی فرآیندی است پویا که که فرد کارآفرین
با ایده های نو و خلاق و شناسایی فرصتهای جدید و با بسیج منابع، به ایجاد
کسب و کار و شرکتی نو، راه اندازی سازمانی جدید با ویژگی نوآور و رشد
یابنده که توأم با پذیرش مخاطره و ریسک باشد و منجر به معرفی محصول و یا
خدمت جدیدی به جامعه مبادرت کند.»
حرفه و فن یکی از ارکان مهم رشد
و توسعه می باشد،چون دانستن فن یا حرفه، باعث ایجاد اشتغال ، بالا رفتن
تولید ناخالص ملی و سرانه ملی وپس انداز و سرمایه گذاری بیشتر و سر انجام
استقلال اقتصادی که منشاء استقلال سیاسی است می شود.و باعث کشتن دیو فقر و
رونق گرفتن ارزشها و جلوگیری از ازدیاد انواع بزهکاری ها و ناهنجاری ها
وتشکیل خانواده و جامعه ای سالم خواهد شد.
حرفه و فن یکی از ارکان مهم رشد و
توسعه می باشد،چون دانستن فن یا حرفه، باعث ایجاد اشتغال ، بالا رفتن
تولید ناخالص ملی و سرانه ملی وپس انداز و سرمایه گذاری بیشتر و سر انجام
استقلال اقتصادی که منشاء استقلال سیاسی است می شود.و باعث کشتن دیو فقر و
رونق گرفتن ارزشها و جلوگیری از ازدیاد انواع بزهکاری ها و ناهنجاری ها
وتشکیل خانواده و جامعه ای سالم خواهد شد.
با علم به این مهم مدارس کاردانش متولد شده وهنوز
هم سیاست آموزش و پرورش بر رشد و توسعه آنها تاکید دارد. مدارسی با تنوع
رشته ها و تمرکز برنامه ریزی و عدم تمرکز در اجرای رشته های مورد نیاز.
درمیان دروس کاردانش درسی تکمیلی به نام کار
آفرینی وجود دارد که در باب اهمیت آن می توان گفت:تمامی امکانات و هزینه
های صرف شده برای آموزش هنرجویان در شاخه ی کاردانش ، به خاطر تحقق ایجاد
شغل است که در این درس در مورد چگونگی ایجاد شغل توضیح داده شده است .
کارآفرینی امروزه آنقدر اهمیت پیدا کرده است که
حتی دانشگاههای کشور اقدام به تشکیل نهاد کارآفرینی نموده اند. اما اینکه
آموزش و پرورش سالها قبل از آموزش عالی به این نکته پی برده و آن را اجرا
کرده ، نشان از جلو تر بودن آموزش و پرورش از آموزش عالی از نظر زمانی در
اجرای این مقوله دارد.
داشتن هزینه سرانه دانش آموزی به اندازه ی حدودا
ده برابر مدارس نظری وحتی وجود امکانات چند ده میلیونی برای آموزش هنرجویان
،گواه بر مورد توجه قرار گرفتن آنهاست. اما افسوس که در شیوه های
اجرا،گاهی وقت به اشتباه رفته ایم که از جمله می توان ، در آخر قرار دادن
شاخه ی کاردانش در توصیه نامه تحصیلی و نا هماهنگی در اجرای بعضی از رشته
ها ی ارائه شده با واقعیات وپتانسیل های جامعه اشاره کرد که این دو مطلب در
مجال این نوشته نیستند.اما اشتباه سوم را که می توان بزرگترین اشتباه در
طی چند سال گذشته دانست ، شیوه ی تدریس درس تکمیلی کارآفرینی در مدارس کار
دانش است که به جرات می توان گفت که مهمترین درس در شاخه کاردانش است چون
بر اساس اهداف کاردانش که همانا تربیت نیروی متخصص جهت ورود مستقیم به
بازار کار است و تمام امکانات و ابزار جهت رسیدن به این هدف، که خود نیز
وسیله ای برای رسیدن به اهداف بالاتراست، فراهم می شود و ثمره ی باغ
کاردانش همانا اشتغال فارغ التحصیلان آن است و برای دست یابی به شغل باید
،شخص با ترکیب تخصص خود و با شناخت و آگاهی بازار کار آن رشته و دانستن
فنون کارآفرینی ،اقدام به ایجاد شغل مورد نظر خود نماید تا به آرمان های
متعالی کاردانش جامه ی عمل بپوشاند.
ایده ی کار آفرینی به جای کاریابی و چرخش تعریف
شغل، از پشت میز نشینی به کارگاه های فنی و تولید مایحتاج کشور، انقلابی در
آموزش و پرورش بود . اگر هنرجویی پس از صرف دو سال آموزش با اموال و
امکانات بیت المال و رساندن او به درجه ای متوسط یا بالا از تخصص فنی اما
بدون داشتن روحیه و یا عدم توانایی فنون و رموز کارآفرینی به چه درد جامعه
می خورد؟ در واقع چنین فارغ التحصیلی تمام اهداف و برنامه های کار دانش را
زیر سوال می برد.و همین متخصص آموزش دیده ی ما به یک کارجو و کاریاب تبدیل
می شود و بعد از چند صباحی تخصصش را به علت داشتن ایده ی کاریابی فراموش می
کند و به جای شرکت در تولید ناخالص ملی کشور با روی آوردن به شغل های غیر
مرتبط و خدماتی و گاها کاذب ، عملا خط بطلانی به راهکارهای ارائه شده می
کشد.
● مدارس کاردانش بدون درس کار آفرینی یعنی هیچ.
بزرگترین مشکل که از ناحیه ی برنامه ریزان و
تصمیم گیرندگان گریبان گیر درس کارآفرینی شده ،بخش نامه ای است مربوط به
شرکت هنرآموزان در دوره ضمن خدمت استانی وداشتن گواهی ضمن خدمت ، برای هنر
آموزانی است که قصد تدریس درس مورد نظر راداشته باشند،البته این جای بسی
خوشحالی است و شایسته تقدیر و تشکر .و اما هنگام برگزاری دوره های ضمن خدمت
برای درس کارآفرینی شرطی قائل شده اند ،که تدریس آن درس در سال یا سالهای
گذشته توسط متقاضی است و این یعنی دور باطل تسلسل یا همان مثل معروف مرغ و
تخم مرغ که هنوز لاینحل باقی مانده است .این دور تسلسل باعث محدود شدن
هنرآموزانی که باید کارآفرینی راتدریس کنند می شود و این یعنی آغاز فاجعه،
فاجعه ای به عمق اقیانوس ، به قیمت هدر دادن زحمات هنرآموزان تلاشگر طی دو
سال ، به اندازه هدر دادن تمامی هزینه های مالی ،زمانی وعلمی و افزایش
بیکاری ناشی از ندانستن کارآفرینی توسط نیروی فعال جامعه است .
چون در آغاز پیدایش مدارس کاردانش،اهمیت درس
کارآفرینی برای کارشناسان وقت فنی حرفه ای و کاردانش ادارات و مناطق آموزش و
پرورش توجیه نشده بود وآنها برای بالا بردن بهره وری کار خود ،این درس و
درس ایمنی وبهداشت را به هنرآموزانی محول کردند که از نظر علمی و فنی دارای
کمترین توان بودند تا به این طریق آنها را از سر خود واکرده و سر این دروس
هم بی کلاه نماند و به این قشم هنرآموزان هم ،کاری داده باشند. و این
سرآغازی برای تدریس کارآفرینی و شرکت در دوره ضمن خدمت شد.ونتیجه کار چنین
شد که گاها تمامی ساعات درس کارآفرینی یک هنرستان کاردانش به یک هنر آموز
محول می شد.در حالیکه چندین رشته مهارتی در آن کاردانش ارائه شده بود.بیشتر
اوقات هم هنرجویان چند رشته را جهت تدریس کارآفرینی ،باهم در یک کلاس جمع
کرده تا باعث چندرقاز صرفه جویی نامعقول شده باشند که این بزرگترین خیانت
به کاردانش و اهداف متعالی آن بود.چون یکی از راههای تحقق اهداف کاردانش،
آموزش صحیح درس کارآفرینی توسط نخبه ترین هنرآموزان هر رشته است .
شیوه ی اجرای کار چنین بوده و هست که هنرآموز
رشته حسابداری برای رشته برق کارآفرینی را تدریس می کردو می کند،هنرآموز
رشته برق،کارآفرینی رشته خیاطی و هنرآموز رشته ساختمان ،کارآفرینی رشته
نقاشی و.....و نتیجه کار عملی هنرجویان این بود که هنرجوی رشته ساختمان طرح
پرورش گاو شیرده ،هنرجوی رشته حسابداری طرح نهالستان باغ گردو،هنرجوی رشته
مکانیک ،طرح آموزشگاه کامپیوترو هنرجوی رشته کامپیوتر،طرح شرکت ساختمانی
و......ارائه می داد.یعنی همان طرح هایی که به واسطه آشنایی با کارشناس و
یا بایگان اداره ای خاص در آن اداره یافت می شد که هنرجو فقط زحمت کپی کردن
آن را تقبل می نمود.و هنرآموز مربوطه نه تنها اشتباه بودن کار هنرجویان را
گوشزد نمی کند بلکه اقدام به ثبت نمره عملی برای آنها می کند.که البته
باید به او حق داد چون هنرآموز رشته ساختمان یا برق از بازار کار روز رشته
حسابداری یا نجاری چه می داند؟ یا از فرصت ها و چالشهای بازار کار نقاشی یا
کامپیوتر چه می داند؟او کاری جز تدریس تئوری کتاب مذکور و حضور و غیاب چه
کار دیگری می تواند انجام دهد؟
برای هر رشته ای و در هر جامعه و منطقه ای بازار
کار و بستری مناسب و خاص وجود دارد که هنرآموزان رشته ای در آموزش و
راهنمایی هنرجویان جهت کارآفرینی توانا ترند که خود تجربه بازار کار در آن
رشته را داشته باشند و یا حداقل با بازار کار آن رشته در ارتباط مستمر
باشند. و اولویت اول با آنهاست نه حتی هنرآموزان رشته مرتبط و بدون تجربه
بازار کار.
کارآفرینی یک مهارت عمومی است که تقریبا تمام
افراد جامعه در طول زندگی چند زمانی را با خود جهت انتخاب شغل چه به صورت
کاریابی و چه به صورت کارآفرینی کلنجار می روند و فکر خود را مشغول به
انتخاب شغل می کنند.اما افراد ساکن و منفعل بیشتر دنبال کاریابی و افراد
فعال بیشتر به دنبال کارآفرینی برای خود می روند و افراد نخبه نه تنها برای
خود بلکه برای افراد زیادی از جامعه شغل ایجاد می کنند.پس کارآفرینی مختص
قشر و گروه خاصی نیست و نباید آن را محدود به افرادی با هر شرایط و تنها با
داشتن چهل پنجاه ساعت آموزش ضمن خدمت دانست .
در این برهه از زمان ضمن دعوت مسئولان به تحقیق
بیشتر در مورد تناسب رشته های کاردانش با ضوابط و شرایط منطقه و تحقیق در
مورد اشتغال هنرجویان فارغ التحصیل و نیز تناسب شغل آنها با رشته تحصیلی
،متذکر می شوم که کارآفرینی یک مهارت ذاتی و یک هنر است که با آموزش صحیح
می توان آن را شکوفا کرد . باشد با ارائه صحیح راه کارها در مورد آموزش آن
بتوانیم افراد فعال و نخبه را شناسایی کرده و هدایت نماییم. و با سپردن
تدریس این درس به هنرآموزان رشته های مهارتی و یا ترکیبی از نیروهای آموزش
دیده با هنرآموزان رشته مربوطه ، اهداف کاردانش را تحقق بخشیم.
بیست سال پیش، زمانی که من برای
اولین بار حرکت نزولی طبقه متوسط را مورد مطالعه قرار دادم، تجربه
غیرمنتظره و نامطلوبی را از سر گذراندم. من متوجه شدم که در اوایل دهه ۸۰،
کارگران یقه آبی که عضو هیچ اتحادیه ای نبودند تعدیل شده بودند؛ اما با
گذشت زمان کارگران یقه سفید و مدیران نیز امنیت شغلی خود را از دست دادند و
پس از مدتی نسبت به کارگران یقه آبی با شدت بیشتری تعدیل شدند.
● در صورت از دست دادن شغلمان چه
باید بکنیم؟
در هنگام رکود و مشکلات اقتصادی، روز به روز
اخبار اقتصادی بدتر می شود. حتی هم اکنون که وضع روبه بهبود است، نرخ
بیکاری ملی در فوریه به ۱/۸ درصد افزایش یافت. این نرخ در بیست و پنج سال
گذشته بی سابقه است.
تنها در هفته گذشته، ۶۵۱۰۰۰ شغل از بین رفت.
کسانی که در صنعت مالی مشغول به کارند، بیشتر از همه از بحران ضربه خورده
اند؛ اما در هفته های اخیر، موج تعدیل در کمپانی هایی نظیر I.B.M نیز شدت
گرفته است؛ این در حالی است که تا چندی پیش به نظر می آمد که کارگران این
شرکت ها از توفان های اقتصادی در امان باشند. اما در این وضعیت اقتصادی اگر
کسی شغلش را از دست بدهد چه باید بکند؟ در ادامه پاسخ چند تن از کارشناسان
را می خوانید.
▪ نباید خودتان را سرزنش کنید
ـ کاترین نیومن
استاد جامعه شناسی در دانشگاه پرینستون و نویسنده
«طبقه گمشده»
بیست سال پیش، زمانی که من برای اولین بار حرکت
نزولی طبقه متوسط را مورد مطالعه قرار دادم، تجربه غیرمنتظره و نامطلوبی را
از سر گذراندم. من متوجه شدم که در اوایل دهه ۸۰، کارگران یقه آبی که عضو
هیچ اتحادیه ای نبودند تعدیل شده بودند؛ اما با گذشت زمان کارگران یقه سفید
و مدیران نیز امنیت شغلی خود را از دست دادند و پس از مدتی نسبت به
کارگران یقه آبی با شدت بیشتری تعدیل شدند.
کارمندان تحصیل کرده و با تجربه که به بنگاه های
خود وفادار بوده و اطمینان داشتند که شغل خود را از دست نخواهند داد بر
خلاف انتظاراتشان تعدیل شدند. عجیب نیست که این دسته از افراد طبقه متوسط
آمادگی تحرک نزولی را نداشتند. مدیران اجرایی که از کار بیکار شده بودند هر
روز لباس رسمی می پوشیدند و از خانه بیرون می زدند تا کسی نفهمد که دیگر
شغلی ندارند؛ اما آنها نمی توانستند به این کار ادامه دهند؛ بنابراین بعد
از مدتی دستشان رو می شد. اغلب آن ها پس از مدتی مجبور می شدند دارایی
هایشان را بفروشند.
شایان ذکر است که در بسیاری از موارد مهارت ها و
تجارب این دسته از بیکاران می توانست به کمکشان بیاید؛ اما دستمزد لازم
برای حفظ استاندارد زندگیشان را فراهم نمی آورد.
اما آن ها چه طور این مصیبت را از سر گذراندند؟
در دهه ۸۰، این افراد به هر کسی که می شناختند زنگ می زدند تا ببینند که
آیا کاری برایشان سراغ دارد یا خیر. آن ها رزومه خود را به هر جایی که می
توانستند می فرستادند و توجهی نداشتند که آیا با آنچه که درخواست شده بود
هماهنگی دارند یا خیر. به زودی ظرفیت باشگاه هایی که در طول رکود بزرگ برای
بیکاران تاسیس شده بود، تکمیل شده بود. به علاوه مردان به همسران خود که
در بسیاری از موارد خانه دار بودند، اصرار می کردند که وارد بازار کار شوند
و به کودکان خود می گفتند که اگر می خواهند به کالج بروند، باید خودشان
کار کنند و وام های سنگین بگیرند.
این استراتژی ها در آن زمان بسیار کارآ بودند؛
همان طور که الان هستند. منظور من از کارآیی این است که این استراتژی ها به
وضعیت این خانواده ها ثبات دادند؛ هر چند که وضعیت آن ها نسبت به آنچه که
انتظار داشتند در سطح پایین تری قرار گرفت.
در وضعیت اقتصادی فعلی، مهارت ها و تجارب کسانی
که اخیرا بیکار شده اند، هنوز می تواند به آن ها کمک کند؛ اما نمی تواند
برای آنها درآمدی را که برای حفظ استاندارد زندگیشان لازم است به ارمغان
آورد. خانواده هایی که با کمک هم با این مشکلات مقابله می کنند، بهتر به
ثبات می رسند؛ به خصوص زوج هایی که تا جایی که می توانند با هم به خوبی
همفکری می کنند.
نوجوانانی که یاد می گیرند که شرایط خانواده های
خود را در نظر بگیرند و مسوولیت خواهران و برادران کوچک خود را نیز بر عهده
می گیرند، تجربه خوبی به دست می آورند؛ اما همسایه ها، هم محلی ها و
آشنایانی که هنوز شغل خود را حفظ کرده اند، باید به یاد داشته باشند که هر
چیزی که بتواند باعث شود دوستان بیکارشان شغل پیدا کنند به نفع آنها هم
هست. بیشتر از همه، کسانی که جدیدا بیکار شده اند باید به یاد داشته باشند
که نباید احساس گناه کنند.
▪ با کاهش مخارج، زمان بخرید
ـ مایکل ملکر
مدیر اجرایی و نویسنده کتاب «وکیل خلاق: راهنمای
عملی رضایت حرفه ای»
رکود فعلی ممکن است طولانی یا کوتاه باشد،
بازارهای مالی ممکن است توسعه بیابند یا نیابند، برخی از بخش ها ممکن است
حتی در رکود موفق تر باشند. کسی چه می داند؟
در نهایت، پاسخ به چنین سوالاتی اهمیت چندانی
ندارد؛ زیرا به هر حال افرادی که باید شغلشان را تغییر دهند سفر سختی را
پیش رو دارند. راه پیدا کردن شغلی که دوستش داشته باشید، این است که مهارت
های خود را به خوبی معرفی کنید. شما باید در این زمینه صادق باشید. باید پی
گیر باشید و تمایل خود را به تجربه کردن مشاغل جدید نشان دهید؛ به علاوه
نباید انتظار داشته باشید که بین تجربه شما و همکارانتان مشابهتی وجود
داشته باشد.
بسیاری از حرفه ای های تحصیل کرده نمی دانند که
استراتژی های یافتن شغل چگونه است. بسیاری از آنها برای مدت طولانی به
دنبال شغل می گردند؛ شاید حتی این جست وجوها ۱۲ تا ۱۸ ماه هم به طول
بیانجامد. این وضعیت در آخرین رکود مشهود بود. به یاد داشته باشید که من
راجع به کسانی صحبت می کنم که کارشان را بلد بودند؛ اما با وخیم شدن اوضاع
شغلشان را از دست دادند.
با وجود ریسک ایجاد یک چرخه ضدتورمی در سطح
ایالات متحده، من فکر می کنم که کسانی که بیکار شده اند باید مخارجشان را
کاهش دهند تا زمان بیشتری بخرند(من از کسانی که شغل خود را از دست داده اند
زیاد می شنوم که می گویند «من تا چند ماه می توانم بدون اینکه تغییری در
سطح زندگی ام ایجاد شود، بیکار باشم.» در حالی که این دید درست نیست. کسی
که درآمدش را از دست می دهد باید سبک زندگی خود را هم تغییر دهد).
بسیاری از حرفه ای های تحصیل کرده نمی دانند که
برخی از استراتژی هایی که برای یافتن شغل اتخاذ کرده اند چقدر ناکارآ است.
بیشتر کسانی که دنبال کار هستند زمان زیادی را در اینترنت صرف می کنند و
وقت کافی برای ایجاد ارتباط با افراد حقیقی اختصاص نمی دهند. زمانی هم که
ارتباطاتی پیدا می کنند این فرصت ها را به راحتی از دست می دهند. این امر
حتی کسانی را که از جاهایی مانند مدرسه بازرگانی هاروارد فارغ التحصیل شده
اند نیز در بر می گیرد.
یافتن شغل در این وضعیت اقتصادی نیازمند تلاش
است؛ به علاوه بیکاران به جای اینکه به این نتیجه برسند که یافتن شغل غیر
ممکن است باید استراتژی های خود را مورد انتقاد قرار دهند.
▪ لازم نیست بترسید
ـ مایکل گیتس گیل
یکی از روسای موسسه تبلیغاتی والتر تامپسون.
من به جرات ادعا می کنم که اگر با اطمینان خاطر
عمل کنید، می توانید بر هراس های خود فائق آیید و این مهم ترین فاکتور برای
کسی است که به دنبال شغل می شود.
دو روز قبل، یکی از همکاران سابقم مرا دید و از
من پرسید که چرا آنقدر خوشحالم. من به او گفتم که چون این بهترین شغلی است
که تا به حال داشته ام. او با تعجب به من نگاه کرد. من هم همانقدر خوشحالم
چون شغلی که هرگز فکرش را نمی کردم، زندگی مرا دگرگون کرده است.
زمانی که من از شغل پردرآمد قبلی ام اخراج شدم
مجبور شدم زمان زیادی را صرف کنم تا شغلی در همان سطح پیدا کنم. بعد از
مدتی خسته و ناامید شدم. روزی یکی از آشنایانم به من پیشنهاد کار کرد. با
وجودی که این شغل با انتظارات من هماهنگی نداشت؛ اما آن را با اشتیاق
پذیرفتم.
بهترین راه پیدا کردن شغل این است که به آن فکر
نکنید. اگر من می خواستم باز هم به این موضوع فکر کنم، هرگز حاضر نمی شدم
که با توجه به شغل قبلی ام، این شغل سطح پایین را قبول کنم. با این حال شغل
جدید من به من این شانس را داد تا زندگی ام را بسازم؛ طوری که هرگز فکرش
را نمی کردم.
به عنوان مثال از آنجایی که شغل جدیدم یک کار
پاره وقت است وقت زیادی برایم باقی می ماند. من بعد از ظهرها و عصرها آزاد
هستم. زمان بسیار ارزشمند است.
اگر من این شغل را به دست نمی آوردم، نمی توانستم
کتابم را بنویسم. همچنین اگر مجبور نمی شدم استاندارد زندگیم را کاهش دهم
هرگز این زندگی ساده را تجربه نمی کردم. من توانستم شغلی را به دست آورم که
هیچ وقت فکر نمی کردم برایم مناسب باشد و حالا از این امر خوشحالم.
▪ سعی کنید کار خود را حفظ کنید؛ اما دست از جست
وجو بر ندارید
ـ استفن ویسکوزی
نویسنده «شغل خود را ضمانت کنید» و بینان گذار و
مدیر اجرایی سایت Bulletproofyourresume.com.
باید به یاد داشته باشیم که حتی اگر نرخ بیکاری
به ۱۰ درصد هم برسد، ۹۰ درصد نیروی کار ایالات متحده شغل خود را حفظ خواهند
کرد؛ بنابراین نباید فرض را بر این بگذارید که شغل خود را از دست می دهید؛
چون اغلب آمریکایی ها شغلشان را حفظ خواهند کرد.
با وجود این، با وجود شرایط اقتصادی فعلی، اخراج
کارمندان کمتر به خاطر نداشتن شایستگی است و حتی کارمندان وظیفه شناس نیز
ممکن است، اخراج شوند. رییس شما ممکن است از چیزی که در صفحه فیس بوک خود
نوشته اید خوشش نیاید و اخراجتان کند. آیا این انصاف است؟ احتمالا خیر، اما
در دوران رکود این اتفاقات عجیب نیست.
«شبکه» واژه ای است که در زبان انگلیسی از آن به
شدت سوء استفاده شده است. اگر شما شغل دارید، باید محتاط باشید. ارتباط از
راه دور نسبت به شغل شما از اهمیت به مراتب کمتری برخوردار است؟ احتمالا در
شرایط اقتصادی فعلی بهتر است که مواظب آنچه در این شبکه های اجتماعی بیان
می کنید، باشند. روسا به راحتی کارمندانی را که حتی ندیده اند اخراج می
کنند. کار شما ممکن است به جایی برسد که مجبور شوید پیشنهاد دهید سالی بیست
درصد کمتر دستمزد بگیرید یا به جای پنج روز سه روز کار کنید. به هر حال
بهتر است که در دوران رکود به هر قیمتی شغل خود را حفظ کنید؛ بنابراین سعی
کنید هر طور شده در کاری مشغول بمانید و در همان حال به دنبال یافتن موقعیت
بهتری نیز باشید.
اگر شغلتان را از دست بدهید، ممکن است احتمال
اینکه بتوانید در کارهای پروژه ای به طور موقت استخدام شوید، افزایش دهید.
به هر حال «شبکه» نمی تواند تنها ابزار شما باشد. هر کسی به اندازه شما از
این وضعیت هراسان است. همه به دنبال شغل هستند حتی در شرایطی؛ که شغلشان
را از دست نداده اند. بنابراین فایده ای ندارد که به تعداد زیادی از دوستان
و آشنایانتان اطلاع دهید که دنبال کار بهتری هستید، زیرا نمی توانند به
شما کمک کنند.
به یاد داشته باشید که بنگاه رقیب جایی که شما در
آن مشغول به کارید احتمالا بهترین مکان برای شروع است. از هیچ چیز غفلت
نکنید.
▪ از دولت کمک بگیرید
ـ هارلی شایکن
استاد دانشگاه کالیفرنیا و کارشناس نیروی کار و
بازار آزاد
ما در دوران سختی زندگی می کنیم. در کالیفرنیا
نرخ بیکاری بالای ۲۲ درصد است و در دیترویت متوسط قیمت برای مسکن به ۷۰۰۰
دلار کاهش یافته است و این بدان معنی است که ما در میانه بحران هستیم.
بسیاری از افراد خودشان را به خاطر از دست دادن
شغلشان شماتت می کنند. این در حالی است که میلیون ها فردی که از نتایج
مصیبت بار بحران آسیب می بینند، نقشی در ایجاد بحران نداشته اند. آنچه در
نهایت ما را از این بحران نجات می دهد، رفتار مسوولانه دولت است.
خوشبختانه، طرح محرک اقتصاد را به سمت درستی هدایت می کند و باعث می شود که
از بحران ضرر کمتری ببینیم؛ اما شکی نیست که برای عبور از بحران اقدامات
بیشتری لازم است.
توصیه من به شما این است که وضع کلی اقتصاد را هم
در نظر بگیرید. سعی کنید مسائل سیاسی را نیز دنبال کنید.
بقا در کوتاه مدت ضروری است؛ اما یک هدف بلندمدت
می تواند باارزش باشد؛ اما اگر شغلتان در میان مدت تهدید شود چه می کنید؟
هیچ پاسخ درستی به این پاسخ وجود ندارد و تنها چند تاکتیک ساده را باید
رعایت کرد. اول، حتی اگر احساس امنیت می کنید خود را آماده کنید. اگر در
صنعتی که دچار مشکلات عدیده ای است، مشغول به کارید- مثل ساخت و ساز و
تولید کالا و دیگر صنایع- سعی کنید؛ در حالی که شغل خود را حفظ کرده اید
دوره های کاربردی دیگری ببینید تا بتوانید در صورت لزوم در صنعت دیگری
مشغول به کار شوید. در این صورت بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیافتد این
است که زمانی که اقتصاد بهبود می یابد، شما انتخاب های بیشتری
خواهید داشت.
به علاوه باید اخبار مربوط به مزایای بیکاری
ایالتی و مواردی از این دست را دنبال کنید.؛ به عنوان مثال در سایت
recovery.gov ببینید کدام پروژه های دولتی در حال اجرا هستند. نگاهی به
کلیت اقتصاد داشته باشید. سعی کنید حتی اگر هیچ وقت با سیاست سروکار نداشته
اید از این به بعد سیاست را دنبال کنید. حتی می توانید به نماینده ایالت
تان ایمیل بزنید یا در کمپین ها مشارکت داشته باشید تا بتوانید به خاطر
شرایط نامناسب نیروی کار اعتراض کنید. در مباحثاتی که در مورد افزایش
مزایای بیکاری صورت می گیرد، بیکاران باید صدایشان را به گوش همگان
برسانند.
خبر بد اینکه شرایط وخیم است و به نظر می رسد که
از این هم وخیم تر شود؛ اما رکود برای همیشه ادامه پیدا نمی کند و اگر دولت
مسوولیت بیشتری بپذیرد، ممکن است اقتصاد زودتر بهبود یابد.
▪ پل های پشت سر خود را خراب نکنید
ـ باب آدلر
مشاور نیروی کار
در ۸مه سال ۲۰۰۸ من از موسسه بیمه ای که در آن
کار می کردم، اخراج شدم. من تا یک ماه از اعتراف به اینکه در ۵۵ سالگی
بیکار شدم، خجالت می کشیدم؛ اما حالا بعد از ده ماه، شرکت مشاوره خودم را
راه انداخته ام و به یک مرحله جدید وارد شده ام؛ اما رسیدن به این مرحله
ساده نبوده است.
اولین چیزی که می خواهم به شما بگویم این است که
از این که بیکار شده اید، خجالت نکشید؛ اما به خودتان اجازه ریسک کردن
بدهید.
در پیمودن این راه بسیاری از افراد به من کمک
کردند. مربی غیر رسمی من به من یاد داد که به جای اینکه بر نتیجه تمرکز
کنم، بر فعالیت تمرکز کنم. رییس سابقم هم پروژه کوچکی را پیشنهاد کرد تا
بتوانم راه خود به عنوان یک مشاور را بیابم. یکی از دوستانم به من این شانس
را داد که در یک شرکت غیر انتفاعی مشغول به کار شوم و همسرم نیز در تمام
این مدت همراهم بود.
مهم ترین چیزی که آموختم این بود که باید
ارتباطات زیادی را ایجاد کنم. ایجاد «شبکه» می تواند سخت باشد؛ مگر اینکه
از قبل آمادگی ایجاد ارتباطات لازم را کسب کرده باشید. سعی کنید که از
منابع شبکه های اجتماعی آنلاین یا شبکه های سنتی تر استفاده کنید. تا جایی
که می توانید به دیگران کمک کنید حتی اگر تنها کاری که از دستتان بر می
آید، گوش کردن باشد.
از این که بیکار مانده اید خجالت نکشید؛ اما به
خودتان اجازه ریسک کردن را بدهید. خوشبین باشید و نگاهی به آینده داشته
باشید. می دانم که این این حرف کلیشه ای است؛ اما پل های پشت سر خود را
خراب نکنید.
دنیای امروز که ما در آن زندگی
می کنیم، تحت عنوان «عصر خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی» نامیده شده است.
دنیای امروز که ما در آن زندگی می
کنیم، تحت عنوان «عصر خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی» نامیده شده است. در ا
ین دوران، سرعت ابداع ها و اختراع ها در عرصه های مختلف علمی و ...
دنیای امروز که ما در آن زندگی می کنیم، تحت
عنوان «عصر خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی» نامیده شده است. در ا ین دوران،
سرعت ابداع ها و اختراع ها در عرصه های مختلف علمی، فرهنگی، اجتماعی،
فناوری و صنعتی، پرشتاب تر از هر زمان دیگری در طول تاریخ حیات بشری می
باشد. از این رو، عصر حاضر هم چنین با عنوان های «عصر اطلاعات» و «عصر دانش
و توانایی» نامیده می شود.
اگر کمی توجه کنیم، به خوبی درمی یابیم که همه ی
ما در اقیانوس عظیمی از خلاقیت ها و نوآوری ها و در میان میلیون ها ابداع و
اختراع زندگی می کنیم، از لامپ برق، رادیو، تلویزیون، تلفن، رایانه،
خودرو، قطار و هواپیما گرفته تا میلیون ها نوآوری کوچک و بزرگ و ریز و درشت
در همه جا.
اهمیت و نقش خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی به حدی
ست که زندگی و تمدن انسان بدون آن ها هرگز قابل تصور نیست.
خلاقیت شناسی شغلی بر مبنای علم نوین «خلاقیت
شناسی» استوار می باشد که به مطالعه ی فرآیند ها و پدیده های خلاقیت،
نوآوری و ابداع ها و اختراع ها از جنبه های مختلف می پردازد. پیام اصلی
خلاقیت شناسی شغلی، این است که هرکس می تواند با خلاقیت و نوآوری، نیازی را
برطرف نموده و در واقع شغل جدیدی را به وجود آورد و افراد می توانند به
جای جویای شغل های موجود بودن، خود ، شغل های جدیدی را ایجاد نمایند.
«خلاقیت» عبارت از تولید یک فکر نو و دست یابی به
یک راه حل جدید برای رفع یک نیاز و یا حل یک مسأله می باشد. اگر فکر نو و
راه حل جدیدِ حاصل تفکر خلاق، به مرحله ی اجرا درآید، «نوآوری» گفته می
شود و اگر این نوآوری به مرحله ی عمومی شدن برسد، مانند تولید انبوه یک
محصول جدید، آن گاه در این حالت، «کارآفرینی» نامیده می شود.
برای نمونه، فکرِ ساختن لامپ برق توسط «ادیسون»
یا فکر ساخت تلفن توسط «گراهام بل» و یا فکر ساخت تلفن همراه توسط «مارتین
کوپر»، یک «خلاقیت» است که نیاز به روشنایی یا برقراری ارتباط از راه دور
را برطرف می کند و در واقع، مسأله ای را حل می نماید. به مرحله ی اجرا
رسیدن این خلاقیت ها یعنی تحقق یافتن ساخت لامپ برق، تلفن و تلفن همراه، یک
«نوآوری» است و تولید انبوه این محصولات برای استفاده ی عموم و تبدیل شدن
آن ها به یک کالا، «کارآفرینی » است.
«کارآفرینی» (ایجاد محصول یا خدمت نو و جدید)، با
«خوداشتغالی» یکسان نیست چون فرآیند کارآفرینی از میزا ن خلاقیت و نوآوری
بیش تری نسبت به خوداشتغالی برخوردار است. انجام کارآفرینی می تواند با
ایجاد شغل جدید، خوداشتغالی هم همراه داشته باشد ولی هر خوداشتغالی، نتیجه ی
کارآفرینی نمی باشد و تفاوت اصلی آن ها در میزان نو بودن خروجیِ عملکرد
است.
هر فعالیت کارآفرینی به طور معمول شامل چهارگام
می باشد که در این جا به طور خلاصه توضیح داده می شوند:
▪ گام اول) خلاقیت یا ایده یابی کار آفرینی:
پایه و اساس هر نوع کا ر آفرینی، یک فکر جدید یا
راه حل نو برای رفع یک نیاز می باشد. از این رو، اولین گام برای اقدام به
فعالیت کارآفرینی، «ایده یابی یا طرح یابی کارآفرینی» است. این گام، مرحله
ای خلاق و اکتشافی است که در طی آن، نیاز جامعه شناسایی می شود و به عنوان
یک مسأله، با خلاقیت، راه حل آن تعیین می گردد.
این نیاز می تواند نیاز فردی (نیاز ورزشی،
بهداشتی، درمانی، آموزشی، تفریحی و...) و یا نیاز یک سازمان (نیاز یک واحد
تولیدی و صنعتی یا نیاز یک مرکز آموزشی) باشد. برای ایده یابی کارآفرینی و
دست یابی به فرصت های کارآفرینی، می توان از روش های زیر استفاده نمود:
۱) مشاهده ی خلاق و اندیشمندانه ی هر یک از بخش
های جامعه مانند مطالعه ی خلاق و فرصت شناسانه ی انواع محصولات، کالاها،
خدمات و سازمان ها به منظور شناسایی نیازهای پنهان و بی پاسخ قشرهای مختلف
جامعه (نیازهای کودکان، نوجوانان، دانش آموزان، دانشجویان، کارمندان،
کارگران، معلولین، سالمندان و...) و نیازهای بالقوه و مشکل های مشاغل و
سازمان ها (مانند مراکز صنعتی و...)
۲) حضور اندیشمندانه و اکتشافی در نمایشگاه ها و
بازارها (مانند بازار پوشاک، محصولات فرهنگی، وسایل منزل، تجهیزات فنی
و...) به منظور شناسایی نیازهای پنهان و ایده یابی
۳) مطالعه ی خلاق و اکتشافی روزنامه ها، مجله های
تخصصی و دیگر منابع اطلاعاتی
۴) مطالعه ی جنبه های کاربردی رشته ها ی تحصیلی
(کاربردهای هر درس)
۵) مراجعه به سازمان هایی مانند صنایع و معادن،
کشاورزی و... به منظور آگاهی از طرح ها و نیازها
به طور معمول با انجام فعالیت هایی از این قبیل،
فکرهای خلاقِ ابداعی و اختراعی گوناگونی ایجاد می گردد که باید آن ها را
براساس شاخص های مختلفی مانند میزان مطلوبیت و علاقه مندی، میزان سهولت
امکان پذیری و... ارزیابی اولیه نمود و سپس برای اجرایی نمودن و تحقق آن،
مورد انتخاب و بررسی بیش تر قرارداد.
▪ گام دوم) نوآوری یا تحقق بخشیدن به فکر خلاق:
در این مرحله بایستی به فکر خلاق یا ایده ی
کارآفرینی، عینیت و وجود خارجی بخشید. اگر کسی از میان فکرهای خلاق، پاسخ
هایی برای رفع نیاز در یک موضوع خاص، انتخاب کرده (در فاز خلاقیت)، در این
مرحله باید آن ها را عملی کند. برای نمونه اگر فکر اختراع «ویلچری» که
بتواند از پله، پایین و بالا برود و یا فکر اختراع یک ابزار کنترل
کننده ی عصبانیت، ایجاد شده باشد، پس از اولویت بندی و انتخاب، بایستی فرد
امکان تحقق و اجرایی شدن ساخت وسیله ی موردنظر را بررسی کند و در صورت
امکان پذیر بودن، در خصوص ساخت یک نمونه از آن اقدام نماید و مورد تحلیل
قراردهد.
▪ گام سوم) طراحی یا برنامه ریزی کارآفرینی:
در صورت انتخاب نهاییِ موضوع فعالیت کارآفرینی،
یعنی تعیین شدن ارائه ی محصول یا خدمت خاص، برای عرضه ی عمومی و ارائه به
بازار مصرف، لازم است طرح و برنامه ی تجاری سازی تهیه شود که آن را
«برنامه ی کسب و کار» می نامند. طرح و برنامه ی کارآفرینی شامل اطلاعات
ضروری و مهمی مانند طرح و برنامه ی تولید، سازمان دهی مالی، بازاریابی و
نیروی انسانی و... می باشد و در واقع پاسخ گوی سه سؤال اساسی است: «اکنون
کجا هستیم؟ کجا می خواهیم برویم؟ و چگونه می خواهیم برویم؟»
در واقع کارآفرین، مانند مسافری است که می خواهد
با یک وسیله ی نقلیه و مجموعه ای از امکانات، از یک مبدأ، حرکت را شروع کند
و به مقصدهای مشخص و از پیش تعیین شده برسد. بنابراین لازم است تا حد
امکان، کلیه ی عامل های داخلی (مانند امکانات، منابع علمی، منابع اطلاعاتی،
منابع مالی، منابع انسانی و...) و نیز عامل های خارجی (مانند تغییرهای
اجتماعی، تغییر قانون ها، تغییر نیازها، تغییر فناوری و...) درنظر گرفته
شوند. هرقدر تهیه ی طرح و برنامه ی کار آفرینی بهتر، دقیق تر و کامل تر
صورت گیرد، انجام فعالیت کارآفرینی، موفق تر خواهد بود چراکه طرح و برنامه
ی کارآفرینی، مانند یک نقشه ی راه است که مسیرهای لازم برای طی شدن، در آن
مشخص شده است. بنابراین طراحی و تهیه ی آن باید با دقت، حوصله و ماهرانه
انجام شود.
▪ گام چهارم) اقدام یا مدیریت خلاقانه:
مدیریت خلاق و کارآفرینانه شامل فعالیت های مختلف
مدیریتی مانند مدیریت استراتژیک، مدیریت اجرایی، مدیریت تولید، مدیریت
تبلیغات و بازاریابی و مدیریت نیروی انسانی می باشد و در همه ی آن ها نیز
همواره از خلاقیت و حل خلاق مسأله استفاده می شود.
نکته ی بسیار مهم این است که چنان چه در هر یک از
مر حله های اجرای برنامه ی کارآفرینی، ضعف یا نقصی وجود داشته باشد،
بایستی با تدبیر و خلاقیت، نسبت به حل آن ها اقدام نمود و اگر مرحله های
اجرا با مشکل یا مانعی مواجه گردد، نبایستی هرگز ناامید و مأیوس شد بلکه
بایستی همواره با توکل به خدا و نیز با درایت، خلاقیت، صبر، سعی و تلاش و
پشتکار، عزم جزم و امید و اعتمادبه نفس بالا در جهت حل مشکل ها و مدیریت
اثربخش گام نهاد.
اغلب فعالیت های کارآفرینی به ویژه آن هایی که
از میزان خلاقیت و نوآوری بیش تری برخوردار هستند، به طور معمول به علت
ناآشنایی و ناآگاهی جامعه، در مرحله های اولیه ی فعالیت، به کُندی پیش رفته
و ممکن است با رکود و کم استقبالی مواجه شوند اما به تدریج، وضعیت، تغییر
مثبت یافته و پیشروی شتاب می گیرد. اگر فرد یا گروه مجری برنامه ی
کارآفرینی، مطمئن شود که طرح موردنظر به هر دلیلی، چندان موفق نیست، در این
صورت بایستی طرح و برنامه ی کارآفرینی مورد بررسی دوباره و بازنگری قرار
گیرد و به ویژه روش های اجرای برنامه، تحت مطالعه و تحلیل واقع شود و با
توجه به اصل «انعطاف پذیری» و نیز اصل «خلاقیت»، روش ها تغییر یابند.
بنابراین، در مرحله ی اجرای طرح و برنامه ی کارآفرینی، باید به طور کامل
توجه داشت که هیچ گاه نباید وقفه ها، ناکامی ها و شکست های ظاهری، مقطعی و
موقتی، تعمیم داده شده و باعث توقف و تسلیم شود. اگر سرگذشت کارآفرینان
بزرگ و داستان کارآفرینی های بزرگ آنان، مطالعه و بررسی شوند (برای نمونه
«الکساندر بوئینگ» مؤسس شرکت هواپیمایی «بوئینگ»، «کونوسوکی ماتسوشیتا»
مؤسس شرکت «ناسیونال یا پاناسونیک»، «سوئی چیرو هوندا» مؤسس شرکت «هوندا
موتور»، «تویوتا» مؤسس شرکت «تویوتا»، «آکیو موریتا» مؤسس شرکت «سونی»،
«والت دیسنی» مؤسس شرکت «دیسنی»، «ورنر فون زیمنس» مؤسس شرکت «زیمنس»،
«کارل بنز» مؤسس شرکت «بنز»، «بیل گیتس» مؤسس شرکت «مایکروسافت» و...)،
ملاحظه خواهد شد که به طور تقریبی، همه ی آنان در طی مسیر خلاق و
کارآفرینانه ی خود، انواع مشکل ها و شکست های کوچک و بزرگی داشته اند ولی
به راه خود، مصمم تر از قبل ادامه داده و در نهایت به هدف ها و نتیجه های
بزرگ دست یافته اند. از این رو، اصول «موفقیت از راه شکست»، «امیدواری
مستمر و دائمی»، «یأس نشناسی و شکست ناپذیری» و «سعی و تلاش و پشتکار جدی»
از مهم ترین اصول موفقیت و نتیجه گیری در فعالیت های کارآفرینی می باشند.
تهیه شده توسط: مجله شادکامی و
موفقیت - دکتر سیدمهدی گلستان هاشمی(عضو هیأتعلمی دانشگاه و رئیس مرکز
پژوهشی علوم خلاقیتشناسی و نوآوری)
www.seemorgh.com/lifestyle