• English / العربیة / French  



  • ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  

    کارآفرینی

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در کارآفرینی و کسب وکار





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  

    تعداد صفحات :87   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   >  

     

     


     

     


     

     


     

     

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    سابقا این باور بیش از امروز مورد پذیرش عموم بود که اگر تعیین دستمزد کارگران به بازارهای رقابتی واگذار شود، کارآیی خواهد داشت. البته این فرض با توجه به وجود اتحادیه ها، قوانین حداقل دستمزد، قوانین موجود علیه تبعیض در استخدام و دیگر نظارت هایی که بر اشتغال اعمال می شوند، هنوز که هنوز است تنها به صورت یک فرض باقی مانده است.

    سابقا این باور بیش از امروز مورد پذیرش عموم بود که اگر تعیین دستمزد کارگران به بازارهای رقابتی واگذار شود، کارآیی خواهد داشت. البته این فرض با توجه به وجود اتحادیه ها، قوانین حداقل دستمزد، قوانین موجود علیه تبعیض در استخدام و دیگر نظارت هایی که بر اشتغال اعمال می شوند، هنوز که هنوز است تنها به صورت یک فرض باقی مانده است. اما این قبیل کنترل ها و نظارت ها، در رابطه با اشتغال مدیران اجرایی و افراد متخصص چندان وجود ندارد. لذا اجازه دهید من در رابطه با مزایای شغلی این افراد به بحث بپردازم.

    آیا نباید انتظار داشته باشیم که خدمات شایسته افرادی همچون مدیران اجرایی شرکت ها، وکلا و دیگر کارگران نخبه، با توجه به اینکه کارفرمایانشان در بازارهای به شدت رقابتی فعالیت می کنند (همانند شرایطی که امروزه در اغلب بازارها برقرار است)، به نحوی بهینه و کارآ، جبران گردد؟ البته در این سوال بازارهایی که خصلت انحصار طبیعی دارند، در نظر گرفته نشده اند (یعنی بازارهایی که در آنها به دلیل صرفه جویی های مقیاس می توان به کل تولید ممکن دست یافت)، اما باید توجه داشت که این گونه بازارها، روز به روز کمتر و کمتر می شوند.

    پاسخ سوال بالا باید مثبت باشد، اما هم از لحاظ نظری و هم با توجه به شواهد و قرائن تجربی، چنین به نظر می رسد که به کارگیری روش هایی کارآمد برای جبران خدمات مدیران اجرایی و افراد حرفه ای، به شدت دشوار است و احتمالا اجرای آن در سیستم های بازار آزاد، عملا غیرممکن می باشد.

    این نگرانی که مدیران اجرایی شرکت ها نسبت به سهامداران آنها ریسک گریزتر هستند، از دیرباز وجود داشته است، چراکه سهامداران می توانند با چینش و انتخاب یک پورتفولیوی متنوع، ریسک ناشی از یک شرکت خاص را حذف کنند، اما مدیران اجرایی توان چنین کاری را ندارند، زیرا منابع انسانی خاص شرکت را در اختیار دارند که در صورت ناکامی شرکت، آنها را از دست خواهند داد. قبلا این گونه تصور می شد که اگر دستمزد و مزایای مدیران به صورت اختیار خرید سهام به آنها تفویض شود، این مشکل حل خواهد شد. به گونه ای که انگیزه های این افراد، ارتباط نزدیکی با انگیزه های سهامداران پیدا خواهد کرد. این مطلب درست است، چراکه مدیران اجرایی با دریافت دستمزد و مزایای خود به شکل حق معامله سهام، ریسک بیشتری را متحمل می شوند و لذا باید در این شرایط دستمزد بیشتری داشته باشند. اما قاعدتا هزینه وارد شده به شرکت به خاطر این پرداخت اضافی، به واسطه نفعی که سهامداران از افزایش انگیزه های مدیران اجرایی جهت حداکثر کردن ثروت آنها می برند، جبران می گردد.

    اما با گذشت زمان معلوم شد که با اعطای حق معامله سهام به مدیران اجرایی شرکت ها، این افراد بیش از حد مطلوب سهامداران به انجام اقدامات ریسکی مبادرت می ورزند. فرض کنید که ریسک اضافی تحمل شده توسط مدیران اجرایی، به جای آنکه با افزایش دریافتی یا حتی اعطای حق معامله سهام بیشتر به آنها جبران گردد، از طریق بازنشستگی سخاوتمندانه یا منابع مربوط به بازخرید، که قیمت سهام شرکت تاثیری بر آنها نمی گذارد، جبران شود. در این حالت، مدیران اجرایی در برابر ریسک از ابزاری دفاعی برخوردار بوده و می توانند در اداره شرکت بیشتر ریسک کنند، زیرا ریسک شخصی آنها کاهش یافته است. شاید این امر یکی از عوامل اثرگذار در ایجاد حباب های اخیر در بازار بورس بوده باشد. یکی از اینها حبابی بود که در سال ۲۰۰۰، با سقوط سهام شرکت های دارای تکنولوژی پیشرفته ترکید و دیگری حبابی بود که در سال ۲۰۰۸ (میلادی)، در نتیجه سقوط بازار وام های رهنی بی پشتوانه و بحران اعتباری ناشی از آن ترکید. حباب ها، در آن واحد هم دفع کننده و هم جذب کننده هستند. حباب ها نوعی جاذبه در خود دارند، چراکه با وجود حباب، قیمت ها به طرز سرسام آوری افزایش می یابند، به گونه ای که فرد سرمایه گذاری که قبل از اوج حباب در حال فعالیت بوده است، درآمد خوبی کسب خواهد کرد. البته در صورتی که این سرمایه گذار در مقابل عواقب ترکیدن حباب تعهداتی داشته باشد، به شدت از این امر اکراه خواهد داشت.

    اعضای هیات مدیره می توانند در رابطه با مزایای شغلی طرح هایی را پی ریزی کنند تا از طریق آنها جذابیت اقدامات پرخطر را کاهش دهند، اما معمولا آنها انگیزه چندانی برای انجام این کار ندارند. چرا که در هیات مدیره تسلط و غلبه با مدیران ارشد اجرایی و دیگر مدیران اجرایی بالا مرتبه در شرکت است و این افراد تمایل دارند مزایای خود را بالا نگه دارند و مشاورانشان آنها را تحریک می کنند که بسته های جبرانی بسیار مناسبی را برای مدیران دریافت کننده آنها در نظر بگیرند، چون معتقدند که مدیران ارشد اجرایی (CEO) شرکت هایی که عضو هیات مدیره آنها هستند، باید بالاترین دریافتی را داشته باشند.

    به راستی پادزهر بازار آزاد برای چنین گرایشی به تضمین دستمزد و مزایای مشاغل اجرایی، امری ناشناخته است. در واقع جبران کار مدیران عامل و دیگر مقامات رده بالای شرکت های بزرگ، معمولا تنها بخش کوچکی از هزینه های آنها است. لذا بعید به نظر می رسد که کاهش این مزایا، ابزار رقابتی قدرتمندی باشد. اما پرسش مهم تر آن است که کدام یک از انواع شرکت ها، ساختار کنترل مناسبی خواهند داشت که از طریق آن بتوانند با غلبه بر موانعی که مورد بحث قرار دادم، امکان این قبیل کاهش ها را فراهم آورند. شرکت های دارای سرمایه پرمخاطره، بخشی از پاسخ این سوال هستند، زیرا تعداد سهامداران آنها محدود است و لذا نیاز ندارند که مزایای هیات مدیره ای را پرداخت کنند که در کنار رفاه سهامداران، به دنبال منافع دیگری نیز هستند. دلیل اینکه این نوع شرکت ها، تنها بخشی از جواب این پرسش هستند، آن است که تنها تعداد اندکی ازصاحبان سرمایه وجود دارند که توانایی یا تمایل یا تجربه مستمر در مدیریت به عنوان کارآفرینان سرمایه های پرمخاطره را دارا باشند و در عوض، شرکت های بزرگ و متناسب بسیاری وجود دارند که از شانس تملک توسط این کارآفرینان برخوردار هستند. مجموعه متنوع و گسترده ای از سرمایه های پرمخاطره و منفعل وجود دارند که تنها می توان آنها را در شرکت هایی که به شکل سنتی و تحت کنترل هیات مدیره سازمان دهی می شوند، به کار گرفت.

    اکنون مثال دیگری در رابطه با مساله کارآیی در جبران ارزش کار ذکر می کنم، که یک مورد بسیار رقابتی از اقتصاد است. این مثال شامل نحوه صدور صورت حساب شرکت های حقوقی است. شرکت های حقوقی بزرگ، به استثنای چند مورد محدود، صورت حساب هایشان را بر مبنای تعداد ساعاتی که حقوقدانان شرکت بر روی یک مشتری یا پروژه خاص کار می کنند، برای آنها ارسال می نمایند. به عبارت دیگر، آنها صورتحساب های خود را نه بر مبنای خروجی ها، بلکه بر پایه ورودی ها محاسبه و ارسال می کنند. این امر زمانی منطقی است که ارزیابی خروجی (Output) شرکت مشکل باشد، که البته این مطلب غالبا، به دلیل عدم اطمینان در دادخواهی، در رابطه با خروجی شرکت های حقوقی صادق است (همچنین دلیل صادق بودن این نکته در فعالیت های غیردادخواهی، به عدم اطمینان قانونی و حقیقی بازمی گردد). اینکه شرکتی در یک پرونده بازنده باشد، به آن معنا نیست که کار خود را به خوبی انجام نداده است. ممکن است هم شرکت برنده و هم شرکت بازنده، هر دو به یک میزان خوب کار کرده باشند، اما نکته این جا است که حقوق دانان کنترلی بر خروجی ها ندارند. شرکت های حقوقی می توانند نسبت به کیفیت کار وکلایی که در پرونده های مشتریان به کار می گمارند، نظرات بسیار خوبی دهند، زیرا شواهد قابل مشاهده ای از قبیل سوابق آموزشی و شغلی وکلا دارند، که دال بر کیفیت غیرقابل مشاهده کار آنها می باشند. آنچه مشتریان در آن واحد نمی توانند درباره آن قضاوت کنند، این است که آیا شرکت حقوقی، مدت زمان زیادی را صرف کار در رابطه با پرونده آنها نموده است یا خیر. لذا با توجه به مسائل همیشگی و مستمری که در مجموع نقشی ترغیب کننده ایفا می کنند، شرکت های حقوقی تمایل خواهند یافت که مدت زمانی را صرف یک پرونده کنند که فراتر از نقطه برابری ارزش نهایی کار اضافی با هزینه نهایی تحمیل شده به مشتری باشد. وکلای جوان، اغلب چنین احساس می کنند که به انجام کارهایی گمارده شده اند که برای مشتری از ارزش کمتری برخوردار هستند، اما درآمد شرکت را افزایش خواهند داد، زیرا شرکت صورت حساب مربوط به زمان کار حقوقدانانش را با نرخی محاسبه و ارسال می کند که در مقایسه با هزینه زمان تحمیل شده به شرکت، بسیار بالاتر است. حجم بسیار زیاد معاملات و درآمد ناشی از آنها در بسیاری از شرکت های حقوقی، تا حدی برای جبران نارضایتی وکلای جوان از بابت مقدار کار زیادی است که به آنها گمارده شده است. منظور از این نوع کار، آن دسته از فعالیت هایی است که زمان بسیار زیادی را به خود اختصاص می دهند، اما منجر به بهبود مهارت های حرفه ای این حقوقدانان جوان نمی شوند.

    معمولا انگیزه های تحریف یافته وکلای عمومی شرکت ها، مشکل را پیچیده تر می سازند. این وکلای عمومی بر آنند که به مدیرعامل شرکت، نشان دهند که به دقت هزینه ها را زیرنظر دارند ولی از آنجا که می دانند این احتمال وجود دارد که حداقل در برخی از پرونده ها شکست بخورند، خواهان آن هستند که در حد امکان، به خاطر این شکست ها، مورد سرزنش قرار نگیرند. در نتیجه تنظیم صورت حساب ها بر مبنای ساعات کار، هر دوی این اهداف را برآورده می سازد. شرکت حقوقی و وکیل عمومی، بازی کوچکی را انجام می دهند که در آن شرکت حقوقی قیمت ساعات خود را بر مبنای این فرض تعیین می کند که قادر نخواهد بود نرخ صورت حساب خود را از تمامی آنها وصول کند و وکیل عمومی نیز تعداد ساعاتی را که مایل است بابت آنها به وی پرداخت شود، کاهش می دهد. لذا وی به این طریق می تواند به مدیرعامل خود نشان دهد که صورت حساب های شرکت را به دقت وارسی کرده است. در همین حین، وی می تواند با پرداخت به یک شرکت حقوقی برجسته بر مبنای ساعات کار، به مدیر ارشد خود این اطمینان را بدهد که در هنگام شکست در یک پرونده، به جای آنکه نرخ ثابت و از پیش موافقت شده ای را به شرکت داده باشد که ممکن است این شرکت حقوقی را بر آن داشته باشد تا از میزان کار خود در آن پرونده خاص کاسته باشد، از شرکت خواسته است نهایت تلاش خود را برای حداکثر کردن احتمال دستیابی به نتیجه مطلوب انجام دهد.

    می توان چنین تصور کرد که شرکت حقوقی شیوه متفاوتی را برای قیمت گذاری به کار گیرد که در آن در آغاز هزینه ثابت و بدون تغییری را مطالبه کند، اما در پایان کار پرونده و بر اساس نتیجه به دست آمده، حجم کار صورت گرفته یا معیارهای ترجیحی دیگر یا ترکیبی از این قبیل معیارها، تعدیلات منفی یا مثبتی را اعمال کند.

    سیستم رایج تنظیم صورت حساب شرکت های حقوقی، نوعی تعیین قیمت با افزودن ضریب مخصوص سود به قیمت تمام شده (Cost-plus pricing) است که روشی توام با اتلاف به نظر می رسد. اما اقامه دعوی امری دارای ریسک است و قیمت گذاری به شیوه فوق، با حذف انگیزه مقاطعه کار برای نادیده گرفتن ضوابط، این ریسک را کاهش می دهد. در صورتی که عدم مطلوبیت ریسک برای وکلای عمومی زیاد باشد، به جای آنکه تلاش کنند به مدیرعامل توضیح دهند که میزان مزایای جدیدی که به شرکت حقوقی بازنده مربوط می شود، از عوامل باخت نبوده است، ترجیح خواهند داد که دستمزد بیشتری به شرکت های حقوقی پرداخت کنند، تا صرفه جو در دینار و ولخرج در ریال نباشند.

    اگرچه موارد مربوط به جبران ارزش کار که در این جا مورد بررسی قرار گرفتند، غیرکارآمد به نظر می رسند، اما این امر به آن معنا نیست که جایگزین های اصلاحی، مناسب خواهند بود. این جایگزین ها هزینه زیادی به همراه دارند و ممکن است به شدت ضررده باشند. سروکار داشتن با میزان مناسبی از ناکارآیی فرآیندی خودکار است. به عبارت دیگر اینکه بازارهای رقابتی مقادیر زیادی عدم کارآیی در تعیین دستمزد مدیران در خود دارند، به خودی خود ناکارآ نمی باشند. به عنوان مثال اگرچه قیمت گذاری توسط کارتل، کارآمد نیست اما در صورتی که هزینه ممانعت از تشکیل کارتل از فواید آن بیشتر باشد، خواهان ممانعت از تشکیل آن نخواهیم بود. با این حال قیمت گذاری کارتل کماکان به خاطر تخصیص نامناسب منابع در مقایسه با تخصیص شرایط رقابتی ناکارآمد خواهد بود.

    ریچارد پوسنر
    مترجمان: مریم کاظمی، محسن رنجبر
    روزنامه دنیای اقتصاد ( www.donya-e-eqtesad.com )
    هر کسب و کاری ویژگیهای مشخصی دارد که در تعدادی از آنها با کسب و کارهای دیگر اشتراک هایی دارد و برخی از آنها نیز منحصر به خود اوست.

    هر کسب و کاری ویژگیهای مشخصی دارد که در تعدادی از آنها با کسب و کارهای دیگر اشتراک هایی دارد و برخی از آنها نیز منحصر به خود اوست. نوع استراتژی مورد استفاده برای بازاریابی به این ویژگیها بستگی دارد. گاهی وقت ها بود یا نبود تعدادی از خصوصیات مشخص در یک کسب و کار، به کارگیری یا کنار گذاشتن یک راهکار و استراتژی را معلوم می کنند. هدف از بازاریابی جلب مشتریان بیشتر، فروش بالاتر، افزایش درآمد، توسعه کسب و کار و موفقیت در تجارت است. در این جا به توضیح چگونگی تدوین یک طرح بازاریابی برای کسب و کارهایی می پردازیم که ویژگیهای مشخصی دارند و صاحبان ان در ملاحظاتی با هم مشترک هستند.

    خصوصیات مورد نظر ما عبارتند از :

    ۱) کسب و کار شما در مکانی بزرگ و گران قیمت فعالیت دارد.

    ۲) کالاها و خدماتتان را در منطقه ای خاص و محدود توزیع و عرضه می کنید.

    ۳) برای معرفی کالاها یا خدماتتان کاتالوگ و بروشور تهیه نموده اید.

    ۴) برای فروش کالاها و عرضه خدماتتان به غیر از دایره کارمندان خودتان، نمایندگان فروشی هم دارید که یا مستقیم با شما ارتباط دارند و تحت نام شرکت خودتان کار می کنند یا این که شبکه ای از ارتباطات را شکل داده اید که شرکت ها و موسسات دیگر برای شما تبلیغات یا فروش می کنند.

    ۵) زمانی که کسب و کارتان مجموعه ای از تولیدات و کالاها را به فروش می رساند، به طور مثال شما در کنار کتاب هایی که عرضه می کنید، سی دی ها و فیلم های آموزشی هم می فروشید.

    ۶) کسب و کار شما به گونه ایست که رقبای زیادی در راستای کارتان فعالیت دارند.

    ۷) اگر شرکتتان برای محصولاتش خدمات پس از فروش یا گارانتی قایل می شود.

    ۸) بازار هدف و مخاطبان شما محدود و مشخص هستند.

    ۹) زمانی که کلید موفقیت کسب و کارتان حضور مکرر آنست.

    ۱۰) کسب و کار شما می خواهد برای کسب هر نتیجه ای، کالا یا خدماتی را امتحان کند یا مخاطبان و ناحیه کنونی فعالیتش را تغییر دهد.

    ۱۱) موقعی که درصدد هستید، بازار هدفتان و تعداد مشتریانتان را گسترده تر کرده افزایش دهید.

    ۱۲) الگوی فروش محصولاتتان گاه به گاه تغییر می کند و از ثبات برخوردار نیست.

    ۱۳) شما به عنوان یک بازاریاب و صاحب کسب و کار قصد دارید بدانید که کدام بخش از طرح بازاریابی تان موثرتر بوده و کدام ها در برآوردن نیازهایتان چندان موفق عمل نکرده اند.

    ۱۴) درآمدتان مطلوب نیست و حجم اندکی دارد.

    ۱۵) قصد دارید کالاهایی را به عنوان نمونه عرضه کنید.

    تمامی این فاکتورها بستر مناسبی برای طرح نقشه راه بازاریابی فراهم می کنند.

    برنامه ریزی مهمترین عنصر موفقیت در هر کاریست و موفقیت پروژه بازاریابی هم به این عامل مهم بستگی دارد : فاکتورهای چندی وجود دارند که در لیست ملاحظات مهم تدوین یک نقشه و طرح بازاریابی جای می گیرند. توجه به این موارد بسیار مهم و حیاتیست. خود این فهرست مهم به ۴ زیرمجموعه تقسیم می شود :

    ۱) واقعیت ها

    ۲) موقعیت کسب و کار

    ۳) راهبردها و راهکارها

    ۴) روش

    در ادامه به هر یک از این بخش ها می پردازیم.

    ▪ حقایق و واقعیت ها :

    تصمیم گیریهای درست بر اساس درک روشن و شفاف از حقایق انجام می شوند و اگر بخواهید نقشه ای مناسب، معقول، منطقی و موثر برای بازاریابی ترسیم می کنید، لازمست که تمامی زوایای کارتان را بررسی نموده از تمامی نکات مثبت و منفی و حقایق موجود در کسب و کارتان اطلاع حاصل کنید. تصمیم گیری در خلاف این شرایط بی فایده و بی نتیجه خواهد بود. عکس این مطلب هم صادق است. بخش حاضر خودش اجزای گوناگونی دارد که گذر از هر کدام نیازمند دقت و توجه است. باید نکات مهم و تاثیرگذار در کسب و کارتان را بیابید. حقایقی که بار مثبتی دارند را بیابید، در جهت تقویت آنها باشید و آن حقایقی که از شکست و ضعف و نتایج منفی حکایت دارند را نیز بیابید. نکاتی که می توانند در تدوین طرح بازاریابی به کار بیایند و برای کالا و خدمات شما مناسب هستند را به دقت مورد توجه قرار دهید. علاوه بر ملاحظات فوق، هدف و خواست های این کسب و کار هم باید مشخص گردد. در ادامه این بخش، فهرستی ازملاحظات و نکات ضروری مرحله برنامه ریزی و طراحی خطوط کلی را خواهیم آورد :

    - ابتدا همه اطلاعات مقدماتی و ضروری را جمع آوری نمایید.

    ۱) تاریخچه مختصری از بازاریابی و فروش

    ۲) مرور فعالیت های خودتان از ابتدای راه اندازی کسب و کار تا به امروز

    ۳) بررسی موقعیت کنونی

    ۴) اندیشه درباره موقعیت این کسب و کار در آینده

    ۵) کسب اطلاعات درباره اندازه و موقعیت بازار

    ۶) مطالعه دقیق قیمت گذاری و کسب سود و محاسبه ناخالص

    ۷) سهم کنونی شما از بازار

    ۸) سهم رقیب قدرتمندتان از بازار

    ۹) بررسی و آگاهی دقیق از منابع موجود و در دسترس شرکت و فضای فرهنگی جمعیت مخاطبان.

    شناسایی مشکلات و فرصت های پیش روی کسب و کار

    ۱) نقاط قدرت شما کدام ها هستند؟

    ۲) نقاط ضعف تان چیستند؟

    ۳) آیا شرکت شما منابع لازم برای موفقیت را دارد؟

    ۴) استفاده از چه راهکارها و راهبردهایی در حال حاضر پاسخگو بوده اند؟

    ۵) استفاده از کدام روش ها سبب شده که سیر پیشرفت کند شود و مشکلات افزون شوند؟

    ۶) در گذشته چه راهکارهای مفیدی مورد استفاده بودند که اکنون به کار نمی روند؟

    ۷) چه روش هایی برای آینده شرکت مفیدتر و پاسخگوتر به نظر می آیند؟

    ۸) در حال حاضر عامل پیشرفت و رشد این مجموعه چیست؟

    - نتیجه گیری از پاسخ سوالات فوق، ترسیم خطوط راهنمای اصلی و اخذ تصمیمات بنیادین :

    ۱) در حال حاضر چه نوع کسب و کاری در جریان است؟

    ۲) برای این که کسب و کار موفق شود، باید در چه روندی قرار گیرد؟

    ۳) اهداف کوتاه مدت این شرکت کدام ها هستند؟

    ۴) با روند حاضر و اقدامات در جریان، چه نتایجی مورد انتظار هستند؟

    ۵) چطور می شود این مجموعه را از همین موقعیت کنونی به وضعیت دلخواه رسانید؟

    یک بازاریاب و یک کارآفرین باید با دقت و هوشیاری و نکته بینی، تک تک این سوالات را پاسخ دهد. ممکن است بعضی نخواهند به چند تا از این سوالات جواب دهند و فکر می کنند که به درد کسب و کارشان نمی خورند. ولی همه این سوالات مفید، باارزش و کاربردی اند. پاسخ های جامع و واقع بینانه این سوالات می توانند تصویر و طرح شفافی از موقعیت کنونی یک شرکت، اهداف، روندهای در جریان و کارایی و ناکارآمدی آنها، وجود یا نبود منابع مناسب، اهداف کوتاه مدت مورد انتظار و موقعیت دلخواه در دراز مدت، نقاط ضعف و قوت و به عبارتی طرح کلی نقشه بازاریابی و کسب و کار را به مالک یک کسب و کار نشان دهند.

    زمانی که این قسمت مهم با موفقیت و نتیجه گیری مناسب تمام شود، می توان پروسه تدوین طرح بازاریابی و نیل به اهداف یک کسب و کار را آغاز نمود.

    ▪ موقعیت یک کسب و کار

    مرحله اول که مفصل هم هست، مرحله جمع آوری اطلاعات گوناگون و کلیدی و تصمیم گیریهای کلی است ولی هنوز کافی نبوده، پرسش هایی اساسی وجود دارند. معنی این اطلاعات چیست؟ چطور می توان آنها را ارزیابی کرد؟ چطور می توان داده ها و اطلاعات و حقایقی که به نفع موفقیت در بازار نیستند را مدیریت کرده به نفع موفقیت این کسب و کار تغییر داد؟

    یک کارآفرین و بازاریاب موفق از دید یک ناظر خارجی به کسب و کارش می نگرد و کالاها، خدمات، بازار هدف، درآمد، رقابت، گزینه های خدمات رسانی به مشتری و هر عنصر موثر و کلیدی دیگر در آن را بررسی می کند. به عبارتی می تواند موقعیت کنونی اش را در نقشه جهانی رقابت و بازارهای کوچکتر شهری و محلی معین نماید.

    موقعیت یابی هم گام ها و مراحل خاص خودش را دارد.

    ▪ تعریف دقیق ماهیت کالا و خدمات

    شناختن ماهیت کلی و موفقیت یک کسب و کار شرایط لازم موقعیت است ولی کافی نیست. شناسایی نوع کالا و ماهیت واقعی آن هم بسیار مهم است :

    ۱) این کسب و کار چه کالاها و خدماتی را عرضه می کند؟

    ۲) آیا می توان مخاطبان و مشتریان در گروه هدف را افزایش داده به حجم قابل توجهی رساند؟

    ۳) آیا ماهیت این کالا یا خدمات با فروش آن به طریق سفارش اینترنتی سازگار است یا این که فروش سنتی و در دنیای حقیقی بیشتر پاسخگو خواهد بود؟

    ۴) آیا می توان طوری برنامه ریزی کرد که هم کالا خوب فروش برود و هم سود خوبی نصیب صاحبان کسب و کار گردد؟ آیا اصلاً اینچنین پتانسیلی در کالای حاضر وجود دارد؟

    ۵) این کالا چطور و در چه مقطعی از کسب و کار می تواند انتظارات آن را از سودآوری برآورد نماید؟

    ۶) آیا کالای حاضر توان جذب مشتریان جدید و جلب توجه آنها را دارد؟

    ۷) آیا نقاط قوت و توانایی های کنونی این کسب و کار می توانند به رشد و افزایش فروش این کالا کمک کنند؟

    ۸) جایگاه این محصول در بازار رقابتی حاضر کجا خواهد بود؟

    ▪ شناسایی دقیق بازار

    زمانی که یک بازاریاب و کارآفرین بخواهد بازار را به درستی بشناسد، لازمست که از عناصر زیر شناخت کاملی پیدا کند :

    ۱) مردم

    ۲) شرکت ها

    ۳) جغرافیای محل

    ۴) مشخصات جمعیت شناسی

    ۵) وجوه مثبت و منفی فاکتورهای : اجتماعی، فرهنگی، تکنیکی، اقتصادی، سیاسی، و زیست محیطی

    ۶) شناخت نحوه عرضه و تقاضا در آن محدوده

    ۷) دانستن این که آیا این کسب و کار می تواند بالاتر و برتر از همه رقبا قرار گیرد؟

    ▪ ارزیابی چگونگی رقابت در بازار

    ۱) رقابت در چه سطحی در جریان است؟ این کسب و کار در کجا قرار دارد و به عبارتی برای این که بتواند موجودیت خود را حفظ کند، باید کجا بایستد؟

    ۲) در حال حاضر چه امتیازاتی دارد که برای حضور و دوام در عرصه رقابتی مفید هستند و چه نقاط ضعفی برای تداوم بقایش در بازار رقابتی زیان بارند؟

    ۳) رقیبان این کسب و کار بیش از همه به چه چیز مشغولند و از چه ترفندها و استراتژی هایی بهره گرفته و در چه جریانی قرار دارند؟

    ۴) اقدامات احتمالی این رقبا چه خواهند بود؟

    ۵) در حال حاضر این کسب و کار چه می تواند بکند و چه روندی می تواند پیش گیرد که از موقعیت کنونی اش بیشترین بهره را ببرد؟

    بخش حاضر- موقعیت یابی و موقعیت شناسی- اجزای گوناگونی دارد که تعدادی را برشمردیم. در ادامه این مطالب اجزای دیگر این موقعیت یابی و موقعیت شناسی ها را ذکر خواهیم کرد.

    - تمامی مجاری اطلاع رسانی و رسانه ای را در نظر بگیرید و هرگز به یک راه بسنده نکنید.

    در واقع اگر بخواهیم مفهوم تبلیغات و معرفی کسب و کار را در چند عبارت خلاصه کنیم، می توانیم بگوییم که بازاریابی، تبلیغات و شناساندن یک کسب و کار، حضور همه جانبه و چند رسانه ایست. زمانی که یک بازاریاب و کارآفرین، آنچه که دارد را به روش های گوناگون و از مجاری ارتباطی گوناگون عرضه می کند، شانس افزایش فروش، کسب درآمد بیشتر و نام آوری کسب و کارش را بالا خواهد برد. مواردی که در ذیل می آیند، برخی از مجراهای حضور چندرسانه ای هستند :

    - رادیو و تلویزیون

    - مجلات و روزنامه ها (آگهی مصور یا درج مقاله ای جامع، مختصر و مفید درباره کسب و کار و معرفی مزایا و امتیازاتش، چاپ مسابقاتی ساده و اهدای جوایزی از محصولات آن شرکت به برندگان)

    - روابط عمومی

    - چاپ بروشور و کاتالوگ ها

    - فرستان ایمیل برای بازدیدکنندگان از وب سایت

    - اینترنت و بهره گیری از موتورهای جستجو

    این طور می توان گفت که بررسی و مطالعه همه گزینه های ارتباطی پیش روی یک کسب و کار، عنصر مهم و تاثیرگذاری در موفقیت طرح بازاریابی و طرح یک کسب و کارست.

    - درک خواسته های واقعی مشتریان خریدار کالا یا استفاده کننده از خدمات و عادت های تصمیم گیری آنها

    معمولاً وقتی که قرار است یک یا چند نفر در مورد انجام کاری تصمیم گیری کنند، به سه دسته تقسیم می شوند :

    - کسی که قرار است از کالا یا خدمات "استفاده کند."

    - شخصی که بر روند و نتیجه تصمیم گیری "تاثیر خواهد گذاشت". قدرت و نفوذ این آدم از تاثیر "استفاده کننده" هم بیشتر است. در مراودات تجاری ممکن است این نفر دوم در همان بخش و کنار نفر اول نباشد و در حوزه دیگری فعالیت کند.

    - "تصمیم گیرنده اصلی". او در مقامی بالاتر از همه این هاست و در مقیاس تجارت و کسب و کار می تواند در مقام مدیریت ارشد باشد.

    البته دقت کنید که این ها سه "نوع" و "گروه" افرادند که می توانند فقط سه نفر باشند یا این که هر یک از این گروهها پنج، شش یا ۱۰ نفر را در خود جای دهند. مثلاً بالاترین رده، یک هیئت مدیره بیست نفری باشد و افراد مرتبه دوم، پنج ناظر داخلی یک شرکت.

    علاوه بر این سه گروه، یک کارآفرین یا بازاریاب با افراد و مجاری دیگری هم روبه روست که باید آن ها را پشت سر بگذارد. گفتگو با خریداران که ممکن است اشخاص حقیقی و حقوقی باشند، نماینده و مامور فروش و کارشناسان مالی و مالیاتی، اموری هستند که یک کارآفرین علاقه مند به کسب و کار و موفقیت به سادگی از کنارشان نخواهد گذشت. در اصل این کارشناس مالی همان کسی است که می تواند بسیار به او کمک کرده با سر و سامان دادن به مسائل مالی و حساب و کتاب هایش، مشکلات مهمی را از سر راهش بردارد.

    برای درک بهتر این سه گروه دخیل در یک تصمیم گیری، مثال ساده و ملموسی را بیان می کنیم : یک خانواده معمولی از پدر، مادر و یک یا چند فرزند تشکیل شده است. فرض کنید فرزند خانواده از مدرسه اش راضی نیست و اظهار می کند که معلمانش به دانش آموزان بی توجهی می کنند و رفتار مناسبی ندارند. این دانش آموز خواهان اینست که سال جدید در مدرسه دیگری ثبت نام شود. او همان کسی است که قرار است از "تغییر مدرسه استفاده کند" و در مرتبه اول جای دارد. مرتبه بعدی مادر خانواده است که معمولاً ناظر مسائل داخل خانه بوده، کنترل امور خانه و رسیدگی به کارها و مشکلات فرزندان بر عهده اوست. این شخص بر تصمیم گیری نفوذ دارد و بهتر از فرزندش می تواند مسائل را درک و حل و فصل نماید.بالاترین مقام در اکثر خانواده ها پدر است که همان "تصمیم گیرنده اصلی" بوده، با لحاظ نمودن همه جوانب و نکات تصمیم نهایی را اخذ می کند. پس مشخص شد که این سه گروه اعضای اصلی هر فرآیند تصمیم گیری اند؛ چه در مقیاس کوچک یک خانواده و چه در مقیاس بزرگ یک شرکت و کسب و کار گسترده. گاهی اوقات شخص یا گروه شماره یک را "آغازگر" تصمیمات می نامند.

    گاهی اوقات و در عرصه کسب و کار، این "آغازگر" اصلاًَ در حوزه کاری مشخص آن کسب و کار، مسئولیتی ندارد و اصلاً دارای هیچ قدرت و نفوذی هم نیست. او کسی است که در فرآورده های این شرکت منابع و امتیازات مفیدی را می یابد که باعث می شود از شما خرید کند، شرکت را به فروش تشویق کند و دیگران را هم از منافع و مزایای خوب آن مطلع سازد. در واقع این اشخاص بدون داشتن هیچ گونه مسئولیت و قدرتی، با بیدار کردن نیازهای دیگران و تشویق صاحب شغل، فرآیند فروش و بازاریابی را به آسانی پیش می برند. پس توجه به پیشنهادهای مشتریان و درک الگوهای تصمیم گیری آنها بسیار اهمیت دارد. آنچه که می توان از همین "آغازگران نوع دوم" دریافت، اینست که الگوی تصمیم گیری آنها سبب شده که از این کالا استقبال کنند و به دیگران هم توصیه می نمایند. یک کارآفرین و بازاریاب تیزهوش سعی می کند که نقاط و ویژگی های مورد توجه او را کشف کند و دریابد که معیارها و اولویت های تصمیم گیریهای او چیستند.

    - بخش مهم دیگر مرحله ارزیابی موقعیت کسب و کار، شناسایی ابزارها و نیروهای فروش و توزیع کالاها و عرضه کننده خدمات است. لازمست که کارآفرین و بازاریاب در این گام روش های فروش و توزیع محصولاتش را تعیین کند :

    - فروش در داخل شرکت

    - اینترنت، تجارت الکترونیک و بازاریابی در شبکه

    - نمایندگان فروش در خارج از شرکت

    - فروشندگان و کارمندان داخل شرکت برای خرده فروشی ها

    - ترکیبی از همه این روش ها

    لازمست قبل از این که بازاریاب یک یا چند تا از این روش ها و مجاری فروش و توزیع کالا را انتخاب کند، میزان سودآوری و ثمربخشی آنها در موفقیت کسب و کار را به درستی بسنجد. ملاحظات زیر، مسائلی هستند که یافتن پاسخ هایشان در نیل به یک نتیجه گیری درست درباره میزان سودآوری هر یک از این کانال ها، بسیار کمک کننده خواهد بود :

    - سابقه سودآوری و پاسخگویی آنها چگونه است؟

    - رقیبان شما در بازار از کدامیک استفاده می کنند و کالاهایشان را چطور به دست مشتری می رسانند؟

    - هر یک از این روش ها با کدامیک از عادت های خرید مشتریان سازگارند؟

    - با در نظر گرفتن و توجه به توانایی ها، پتانسیل ها و ضعف های این کسب و کار، امکان موفقیت و رشد آن در کدامیک از این مجاری بیشتر خواهد بود؟

    - با توجه به تغییرات کنونی بازار و دگرگونیهای احتمالی آن در آینده، کدامیک از مسیرهای فروش و توزیع، موفق تر و با ثبات تر خواهند شد؟

    - نکته دیگر ارزیابی دقیق جهت گیری و موضع کسب و کار است.

    پرسش های زیر کلیدی و تعیین کننده اند :

    - موضع گیری و جایگاه کنونی این شرکت در حال حاضر چگونه است؟

    - موقعیت دلخواه و هدف به چه شکلی است؟

    - آیا رقیب قدرتمندی بر سر راه نیل به این جایگاه وجود دارد که باید از او گذشت و شکستش داد؟

    - چقدر زمان برای کسب جایگاه هدف لازمست و آیا این شرکت توانایی کار و تلاش در این مدت را دارد؟

    - آیا مدیران و بازاریابان می توانند در مدت برآورده شده هدف را محقق کنند؟

    - آیا موقعیت کنونی و جایگاه هدف با هم همخوانی داشته، در یک راستا جلو خواهند رفت؟

    معیارهای چندی وجود دارند که در تعیین چگونگی یک موقعیت و جایگاه مناسب یک مجموعه تجاری، دخالت داشته، کلیدی و تعیین کننده هست. یک کارآفرین و بازاریاب باید به معیارهای ذیل توجه نماید :

    - مهم و جالب توجه بودن برای مخاطبان

    - یگانه و منحصر به فرد برای مخاطبان

    - باورپذیر و معقول برای مخاطبان

    - سازگار بودن با توانایی های مخاطبان

    تمامی پاسخ های این سوالات را که در مرحله موقعیت یابی به آنها دست یافتید روی کاغذ بیاورید. سپس می توانید به سراغ مرحله تدوین راهکارها و راهبردها بروید.

    ▪ راهکارها و راهبردها

    ابتدا تعاریف راهبرد (استراتژی) و راهکار (تاکتیک) را بیان می کنیم.

    ـ راهبرد : استراتژی یا راهبرد، همان نقشه راه است. در واقع برنامه ریزی های تدوین شده ای هستند که قرار است به جریان بیفتند.

    ـ راهکار : تاکتیک یا راهکار، روش های محقق نمودن برنامه ریزی ها و پیشروی در نقشه راه هستند.

    این دو واژه در تحقق اهداف بلندمدت و کوتاه مدت یک کسب و کار نقش اول را دارند. در اصل اینجا همان نقطه شروع پروسه بازاریابی و کسب و کار است. اگر کارآفرین تاکتیک های بسیار موثر و کارآمدی هم پیدا کند اما برنامه استراتژیک قدرتمندی پیش رویش نباشد، کاری از پیش نخواهد برد. گام اول تدوین یک برنامه راهبردی (استراتژیک) است. استراتژی از ذهن و تفکر، خلاقیت، تیزهوشی و تجربیات یک کارآفرین یا بازاریاب برمی خیزد. برنامه ریزی سنگ بنای همه کارهاست.

    - تعریف مشخص و روشن اهداف- کوتاه مدت و بلند مدت- بخش نخست است.

    - معمولاً صاحبان کسب و کار بیش از یک هدف در ذهن دارند.

    نکته اساسی اینست که آنها درست و بر طبق اولویت هایشان روی کاغذ بیایند.

    - در این مرحله کارآفرین و بازاریاب مجاری اطلاع رسانی متعددی را در نظر می گیرند و اهداف چندی نیز پیش رو دارند. لازمست که هرکدام از این مسیرها برای نیل به هدف معینی انتخاب شوند. این انتخاب های دقیق نقشی تعیین کننده دارند.

    این مطلب درباره روش های توزیع و فروش هم کاملاً صدق می کند. به همین ترتیب انتخاب رسانه های گوناگون هم باید برای برآوردن نیازهای مشخصی انجام گیرد. کارآفرین تصویری کلی از این اهداف را در ذهن داشته در پی آنست که آنها را محقق نماید. یک رسانه، یک مجرای فروش و یک روش توزیع بهترین گزینه برای تحقق یک هدف جداگانه است.

    این اختصاصی کردن اجزای برنامه کار، در مورد به کارگیری راهکارها (تاکتیک ها) همواره صدق نمی کند.

    هدف یک تاکتیک پیشروی در طی نقشه راه موفقیت کسب و کار است تا کارآفرین به آن مقصد اصلی اش برسد. در این جا هم تدوین تاکتیک های برآوردن یک هدف، مسئله اصلی است ولی می توان بیش از یک تاکتیک را برای تحقق یک هدف به کار گرفت.

    مسئله بسیار مهم دیگر بودجه و سرمایه پیشبرد روند کسب و کار است.

    یک کارآفرین و بازاریاب هوشمند هیچگاه از منابع مالیش غافل نمی شود و همواره نقشه هایش را طوری ترسیم کند که با اجزای برنامه و هزینه هایشان همخوانی داشته باشد. او قبل از دست به کار شدن اطمینان حاصل می کند که پروژه به دلیل کمی بودجه در میانه کار متوقف نخواهد شد.

    برنامه ریزی زمانی و تنظیم یک جدول زمان بندی شده برای مدت طولانی، امر دیگریست که غافل شدن از آن هم می تواند فرآیند کسب و کار را در وسط مسیر متوقف سازد. در واقع این جدول برای یک سال مالی یا سال تقویمی نوشته می شود.

    تدوین یک طرح سنجش نتایج حاصل از اعمال و به کارگیری تاکتیک ها، بخش دیگری است که باید قبل از به جریان افتادن پروسه هدایت و توسعه کسب و کار انجام شود. نتایچ پس از به کار افتادن تاکتیک ها به دست می آیند ولی برنامه سنجش و تحلیل ها باید پیش از آن تنظیم گردند.

    در این جا همه چیز برای ورود به میزان عمل آماده است. گفته معروفی هست که می گوید : "برنامه ریزی همه چیز و هیچ چیز است" : سیاستمداری می گوید: که برنامه ریزی بدون عمل و عمل بدون برنامه ریزی، هر دو محکوم به شکست اند.

    یک برنامه مناسب، جامع، دقیق و مکتوب کارآفرینی و بازاریابی، استراتژیهای پیشروی در طی این برنامه و روش های محقق کردن جزء به جزء دستورات استراتژی را، در خود دارد. تدوین اینچنین برنامه ای کار ساده ای نیست و یک نفر هم نمی تواند به تنهایی در کامل کردن آن موفق شود. در این مواقع است که اهمیت یک کار گروهی و همفکری موثر و خلاقانه، بیش از پیش معلوم می شود. پژوهش ها و تحقیقات درباره وضعیت بازار، تحلیل داده ها و نتایج، دقت و بررسی کارایی رسانه ها و مجاری تبلیغات و درک تمایلات، سلیقه ها عادات تصمیم گیری و انتظارات آنها از خرید کردن، همگی در موفقیت طرح موثرند ولی هرگز یک کارآفرین یا بازاریاب به تنهایی از پس انجام این همه کار برنمی آید.

    قسمت آخر در واقع جستجوی "روش های" به کار انداختن تاکتیک ها است. تاکتیک ها، دستورات استراتژیها را اجرا می کنند ولی برای به راه افتادن آنها "روش" لازم است. این طور فرض کنید که صاحب خانه ای تصمیم می گیرد که با رنگ کردن و تعویض دکوراسیون، خانه اش را زیبا کند (استراتژی). او نقاشی استخدام می کند تا دیوارها را رنگ کند (تاکتیک) ولی اگر صاحب خانه به او نگوید که از چه رنگی استفاده کند و کدام دیوار را چه رنگی کند، آیا خانه دلخواه او از آب درمی آید؟ صاحبخانه باید "روش" کار را به تاکتیک اضافه کند تا نتیجه مطلوب بگیرد. در اصل روش ها که در مرحله آخر شکل می گیرند، سبب می شوند که برنامه همواره در خط تعیین شده پیش برود و از آن منحرف نشده به طور موثر و کارآمدی به رشد کسب و کار کمک نماید.

    مسیر را بشناسید، هدف را بشناسید و خلاقیت را از یاد نبرید. "مدیریت" مترادف با "عمل کردن" است. این دو بدون هم بی معنا هستند و هیچ انسانی را در انجام هیچ کاری موفق نخواهند داشت.

    By : Glenmore Trener-Harvey
    مترجم : آذین صحابی
    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    هر کسب و کاری ویژگیهای مشخصی دارد که در تعدادی از آنها با کسب و کارهای دیگر اشتراک هایی دارد و برخی از آنها نیز منحصر به خود اوست.

    هر کسب و کاری ویژگیهای مشخصی دارد که در تعدادی از آنها با کسب و کارهای دیگر اشتراک هایی دارد و برخی از آنها نیز منحصر به خود اوست. نوع استراتژی مورد استفاده برای بازاریابی به این ویژگیها بستگی دارد. گاهی وقت ها بود یا نبود تعدادی از خصوصیات مشخص در یک کسب و کار، به کارگیری یا کنار گذاشتن یک راهکار و استراتژی را معلوم می کنند. هدف از بازاریابی جلب مشتریان بیشتر، فروش بالاتر، افزایش درآمد، توسعه کسب و کار و موفقیت در تجارت است. در این جا به توضیح چگونگی تدوین یک طرح بازاریابی برای کسب و کارهایی می پردازیم که ویژگیهای مشخصی دارند و صاحبان ان در ملاحظاتی با هم مشترک هستند.

    خصوصیات مورد نظر ما عبارتند از :

    ۱) کسب و کار شما در مکانی بزرگ و گران قیمت فعالیت دارد.

    ۲) کالاها و خدماتتان را در منطقه ای خاص و محدود توزیع و عرضه می کنید.

    ۳) برای معرفی کالاها یا خدماتتان کاتالوگ و بروشور تهیه نموده اید.

    ۴) برای فروش کالاها و عرضه خدماتتان به غیر از دایره کارمندان خودتان، نمایندگان فروشی هم دارید که یا مستقیم با شما ارتباط دارند و تحت نام شرکت خودتان کار می کنند یا این که شبکه ای از ارتباطات را شکل داده اید که شرکت ها و موسسات دیگر برای شما تبلیغات یا فروش می کنند.

    ۵) زمانی که کسب و کارتان مجموعه ای از تولیدات و کالاها را به فروش می رساند، به طور مثال شما در کنار کتاب هایی که عرضه می کنید، سی دی ها و فیلم های آموزشی هم می فروشید.

    ۶) کسب و کار شما به گونه ایست که رقبای زیادی در راستای کارتان فعالیت دارند.

    ۷) اگر شرکتتان برای محصولاتش خدمات پس از فروش یا گارانتی قایل می شود.

    ۸) بازار هدف و مخاطبان شما محدود و مشخص هستند.

    ۹) زمانی که کلید موفقیت کسب و کارتان حضور مکرر آنست.

    ۱۰) کسب و کار شما می خواهد برای کسب هر نتیجه ای، کالا یا خدماتی را امتحان کند یا مخاطبان و ناحیه کنونی فعالیتش را تغییر دهد.

    ۱۱) موقعی که درصدد هستید، بازار هدفتان و تعداد مشتریانتان را گسترده تر کرده افزایش دهید.

    ۱۲) الگوی فروش محصولاتتان گاه به گاه تغییر می کند و از ثبات برخوردار نیست.

    ۱۳) شما به عنوان یک بازاریاب و صاحب کسب و کار قصد دارید بدانید که کدام بخش از طرح بازاریابی تان موثرتر بوده و کدام ها در برآوردن نیازهایتان چندان موفق عمل نکرده اند.

    ۱۴) درآمدتان مطلوب نیست و حجم اندکی دارد.

    ۱۵) قصد دارید کالاهایی را به عنوان نمونه عرضه کنید.

    تمامی این فاکتورها بستر مناسبی برای طرح نقشه راه بازاریابی فراهم می کنند.

    برنامه ریزی مهمترین عنصر موفقیت در هر کاریست و موفقیت پروژه بازاریابی هم به این عامل مهم بستگی دارد : فاکتورهای چندی وجود دارند که در لیست ملاحظات مهم تدوین یک نقشه و طرح بازاریابی جای می گیرند. توجه به این موارد بسیار مهم و حیاتیست. خود این فهرست مهم به ۴ زیرمجموعه تقسیم می شود :

    ۱) واقعیت ها

    ۲) موقعیت کسب و کار

    ۳) راهبردها و راهکارها

    ۴) روش

    در ادامه به هر یک از این بخش ها می پردازیم.

    ▪ حقایق و واقعیت ها :

    تصمیم گیریهای درست بر اساس درک روشن و شفاف از حقایق انجام می شوند و اگر بخواهید نقشه ای مناسب، معقول، منطقی و موثر برای بازاریابی ترسیم می کنید، لازمست که تمامی زوایای کارتان را بررسی نموده از تمامی نکات مثبت و منفی و حقایق موجود در کسب و کارتان اطلاع حاصل کنید. تصمیم گیری در خلاف این شرایط بی فایده و بی نتیجه خواهد بود. عکس این مطلب هم صادق است. بخش حاضر خودش اجزای گوناگونی دارد که گذر از هر کدام نیازمند دقت و توجه است. باید نکات مهم و تاثیرگذار در کسب و کارتان را بیابید. حقایقی که بار مثبتی دارند را بیابید، در جهت تقویت آنها باشید و آن حقایقی که از شکست و ضعف و نتایج منفی حکایت دارند را نیز بیابید. نکاتی که می توانند در تدوین طرح بازاریابی به کار بیایند و برای کالا و خدمات شما مناسب هستند را به دقت مورد توجه قرار دهید. علاوه بر ملاحظات فوق، هدف و خواست های این کسب و کار هم باید مشخص گردد. در ادامه این بخش، فهرستی ازملاحظات و نکات ضروری مرحله برنامه ریزی و طراحی خطوط کلی را خواهیم آورد :

    - ابتدا همه اطلاعات مقدماتی و ضروری را جمع آوری نمایید.

    ۱) تاریخچه مختصری از بازاریابی و فروش

    ۲) مرور فعالیت های خودتان از ابتدای راه اندازی کسب و کار تا به امروز

    ۳) بررسی موقعیت کنونی

    ۴) اندیشه درباره موقعیت این کسب و کار در آینده

    ۵) کسب اطلاعات درباره اندازه و موقعیت بازار

    ۶) مطالعه دقیق قیمت گذاری و کسب سود و محاسبه ناخالص

    ۷) سهم کنونی شما از بازار

    ۸) سهم رقیب قدرتمندتان از بازار

    ۹) بررسی و آگاهی دقیق از منابع موجود و در دسترس شرکت و فضای فرهنگی جمعیت مخاطبان.

    شناسایی مشکلات و فرصت های پیش روی کسب و کار

    ۱) نقاط قدرت شما کدام ها هستند؟

    ۲) نقاط ضعف تان چیستند؟

    ۳) آیا شرکت شما منابع لازم برای موفقیت را دارد؟

    ۴) استفاده از چه راهکارها و راهبردهایی در حال حاضر پاسخگو بوده اند؟

    ۵) استفاده از کدام روش ها سبب شده که سیر پیشرفت کند شود و مشکلات افزون شوند؟

    ۶) در گذشته چه راهکارهای مفیدی مورد استفاده بودند که اکنون به کار نمی روند؟

    ۷) چه روش هایی برای آینده شرکت مفیدتر و پاسخگوتر به نظر می آیند؟

    ۸) در حال حاضر عامل پیشرفت و رشد این مجموعه چیست؟

    - نتیجه گیری از پاسخ سوالات فوق، ترسیم خطوط راهنمای اصلی و اخذ تصمیمات بنیادین :

    ۱) در حال حاضر چه نوع کسب و کاری در جریان است؟

    ۲) برای این که کسب و کار موفق شود، باید در چه روندی قرار گیرد؟

    ۳) اهداف کوتاه مدت این شرکت کدام ها هستند؟

    ۴) با روند حاضر و اقدامات در جریان، چه نتایجی مورد انتظار هستند؟

    ۵) چطور می شود این مجموعه را از همین موقعیت کنونی به وضعیت دلخواه رسانید؟

    یک بازاریاب و یک کارآفرین باید با دقت و هوشیاری و نکته بینی، تک تک این سوالات را پاسخ دهد. ممکن است بعضی نخواهند به چند تا از این سوالات جواب دهند و فکر می کنند که به درد کسب و کارشان نمی خورند. ولی همه این سوالات مفید، باارزش و کاربردی اند. پاسخ های جامع و واقع بینانه این سوالات می توانند تصویر و طرح شفافی از موقعیت کنونی یک شرکت، اهداف، روندهای در جریان و کارایی و ناکارآمدی آنها، وجود یا نبود منابع مناسب، اهداف کوتاه مدت مورد انتظار و موقعیت دلخواه در دراز مدت، نقاط ضعف و قوت و به عبارتی طرح کلی نقشه بازاریابی و کسب و کار را به مالک یک کسب و کار نشان دهند.

    زمانی که این قسمت مهم با موفقیت و نتیجه گیری مناسب تمام شود، می توان پروسه تدوین طرح بازاریابی و نیل به اهداف یک کسب و کار را آغاز نمود.

    ▪ موقعیت یک کسب و کار

    مرحله اول که مفصل هم هست، مرحله جمع آوری اطلاعات گوناگون و کلیدی و تصمیم گیریهای کلی است ولی هنوز کافی نبوده، پرسش هایی اساسی وجود دارند. معنی این اطلاعات چیست؟ چطور می توان آنها را ارزیابی کرد؟ چطور می توان داده ها و اطلاعات و حقایقی که به نفع موفقیت در بازار نیستند را مدیریت کرده به نفع موفقیت این کسب و کار تغییر داد؟

    یک کارآفرین و بازاریاب موفق از دید یک ناظر خارجی به کسب و کارش می نگرد و کالاها، خدمات، بازار هدف، درآمد، رقابت، گزینه های خدمات رسانی به مشتری و هر عنصر موثر و کلیدی دیگر در آن را بررسی می کند. به عبارتی می تواند موقعیت کنونی اش را در نقشه جهانی رقابت و بازارهای کوچکتر شهری و محلی معین نماید.

    موقعیت یابی هم گام ها و مراحل خاص خودش را دارد.

    ▪ تعریف دقیق ماهیت کالا و خدمات

    شناختن ماهیت کلی و موفقیت یک کسب و کار شرایط لازم موقعیت است ولی کافی نیست. شناسایی نوع کالا و ماهیت واقعی آن هم بسیار مهم است :

    ۱) این کسب و کار چه کالاها و خدماتی را عرضه می کند؟

    ۲) آیا می توان مخاطبان و مشتریان در گروه هدف را افزایش داده به حجم قابل توجهی رساند؟

    ۳) آیا ماهیت این کالا یا خدمات با فروش آن به طریق سفارش اینترنتی سازگار است یا این که فروش سنتی و در دنیای حقیقی بیشتر پاسخگو خواهد بود؟

    ۴) آیا می توان طوری برنامه ریزی کرد که هم کالا خوب فروش برود و هم سود خوبی نصیب صاحبان کسب و کار گردد؟ آیا اصلاً اینچنین پتانسیلی در کالای حاضر وجود دارد؟

    ۵) این کالا چطور و در چه مقطعی از کسب و کار می تواند انتظارات آن را از سودآوری برآورد نماید؟

    ۶) آیا کالای حاضر توان جذب مشتریان جدید و جلب توجه آنها را دارد؟

    ۷) آیا نقاط قوت و توانایی های کنونی این کسب و کار می توانند به رشد و افزایش فروش این کالا کمک کنند؟

    ۸) جایگاه این محصول در بازار رقابتی حاضر کجا خواهد بود؟

    ▪ شناسایی دقیق بازار

    زمانی که یک بازاریاب و کارآفرین بخواهد بازار را به درستی بشناسد، لازمست که از عناصر زیر شناخت کاملی پیدا کند :

    ۱) مردم

    ۲) شرکت ها

    ۳) جغرافیای محل

    ۴) مشخصات جمعیت شناسی

    ۵) وجوه مثبت و منفی فاکتورهای : اجتماعی، فرهنگی، تکنیکی، اقتصادی، سیاسی، و زیست محیطی

    ۶) شناخت نحوه عرضه و تقاضا در آن محدوده

    ۷) دانستن این که آیا این کسب و کار می تواند بالاتر و برتر از همه رقبا قرار گیرد؟

    ▪ ارزیابی چگونگی رقابت در بازار

    ۱) رقابت در چه سطحی در جریان است؟ این کسب و کار در کجا قرار دارد و به عبارتی برای این که بتواند موجودیت خود را حفظ کند، باید کجا بایستد؟

    ۲) در حال حاضر چه امتیازاتی دارد که برای حضور و دوام در عرصه رقابتی مفید هستند و چه نقاط ضعفی برای تداوم بقایش در بازار رقابتی زیان بارند؟

    ۳) رقیبان این کسب و کار بیش از همه به چه چیز مشغولند و از چه ترفندها و استراتژی هایی بهره گرفته و در چه جریانی قرار دارند؟

    ۴) اقدامات احتمالی این رقبا چه خواهند بود؟

    ۵) در حال حاضر این کسب و کار چه می تواند بکند و چه روندی می تواند پیش گیرد که از موقعیت کنونی اش بیشترین بهره را ببرد؟

    بخش حاضر- موقعیت یابی و موقعیت شناسی- اجزای گوناگونی دارد که تعدادی را برشمردیم. در ادامه این مطالب اجزای دیگر این موقعیت یابی و موقعیت شناسی ها را ذکر خواهیم کرد.

    - تمامی مجاری اطلاع رسانی و رسانه ای را در نظر بگیرید و هرگز به یک راه بسنده نکنید.

    در واقع اگر بخواهیم مفهوم تبلیغات و معرفی کسب و کار را در چند عبارت خلاصه کنیم، می توانیم بگوییم که بازاریابی، تبلیغات و شناساندن یک کسب و کار، حضور همه جانبه و چند رسانه ایست. زمانی که یک بازاریاب و کارآفرین، آنچه که دارد را به روش های گوناگون و از مجاری ارتباطی گوناگون عرضه می کند، شانس افزایش فروش، کسب درآمد بیشتر و نام آوری کسب و کارش را بالا خواهد برد. مواردی که در ذیل می آیند، برخی از مجراهای حضور چندرسانه ای هستند :

    - رادیو و تلویزیون

    - مجلات و روزنامه ها (آگهی مصور یا درج مقاله ای جامع، مختصر و مفید درباره کسب و کار و معرفی مزایا و امتیازاتش، چاپ مسابقاتی ساده و اهدای جوایزی از محصولات آن شرکت به برندگان)

    - روابط عمومی

    - چاپ بروشور و کاتالوگ ها

    - فرستان ایمیل برای بازدیدکنندگان از وب سایت

    - اینترنت و بهره گیری از موتورهای جستجو

    این طور می توان گفت که بررسی و مطالعه همه گزینه های ارتباطی پیش روی یک کسب و کار، عنصر مهم و تاثیرگذاری در موفقیت طرح بازاریابی و طرح یک کسب و کارست.

    - درک خواسته های واقعی مشتریان خریدار کالا یا استفاده کننده از خدمات و عادت های تصمیم گیری آنها

    معمولاً وقتی که قرار است یک یا چند نفر در مورد انجام کاری تصمیم گیری کنند، به سه دسته تقسیم می شوند :

    - کسی که قرار است از کالا یا خدمات "استفاده کند."

    - شخصی که بر روند و نتیجه تصمیم گیری "تاثیر خواهد گذاشت". قدرت و نفوذ این آدم از تاثیر "استفاده کننده" هم بیشتر است. در مراودات تجاری ممکن است این نفر دوم در همان بخش و کنار نفر اول نباشد و در حوزه دیگری فعالیت کند.

    - "تصمیم گیرنده اصلی". او در مقامی بالاتر از همه این هاست و در مقیاس تجارت و کسب و کار می تواند در مقام مدیریت ارشد باشد.

    البته دقت کنید که این ها سه "نوع" و "گروه" افرادند که می توانند فقط سه نفر باشند یا این که هر یک از این گروهها پنج، شش یا ۱۰ نفر را در خود جای دهند. مثلاً بالاترین رده، یک هیئت مدیره بیست نفری باشد و افراد مرتبه دوم، پنج ناظر داخلی یک شرکت.

    علاوه بر این سه گروه، یک کارآفرین یا بازاریاب با افراد و مجاری دیگری هم روبه روست که باید آن ها را پشت سر بگذارد. گفتگو با خریداران که ممکن است اشخاص حقیقی و حقوقی باشند، نماینده و مامور فروش و کارشناسان مالی و مالیاتی، اموری هستند که یک کارآفرین علاقه مند به کسب و کار و موفقیت به سادگی از کنارشان نخواهد گذشت. در اصل این کارشناس مالی همان کسی است که می تواند بسیار به او کمک کرده با سر و سامان دادن به مسائل مالی و حساب و کتاب هایش، مشکلات مهمی را از سر راهش بردارد.

    برای درک بهتر این سه گروه دخیل در یک تصمیم گیری، مثال ساده و ملموسی را بیان می کنیم : یک خانواده معمولی از پدر، مادر و یک یا چند فرزند تشکیل شده است. فرض کنید فرزند خانواده از مدرسه اش راضی نیست و اظهار می کند که معلمانش به دانش آموزان بی توجهی می کنند و رفتار مناسبی ندارند. این دانش آموز خواهان اینست که سال جدید در مدرسه دیگری ثبت نام شود. او همان کسی است که قرار است از "تغییر مدرسه استفاده کند" و در مرتبه اول جای دارد. مرتبه بعدی مادر خانواده است که معمولاً ناظر مسائل داخل خانه بوده، کنترل امور خانه و رسیدگی به کارها و مشکلات فرزندان بر عهده اوست. این شخص بر تصمیم گیری نفوذ دارد و بهتر از فرزندش می تواند مسائل را درک و حل و فصل نماید.بالاترین مقام در اکثر خانواده ها پدر است که همان "تصمیم گیرنده اصلی" بوده، با لحاظ نمودن همه جوانب و نکات تصمیم نهایی را اخذ می کند. پس مشخص شد که این سه گروه اعضای اصلی هر فرآیند تصمیم گیری اند؛ چه در مقیاس کوچک یک خانواده و چه در مقیاس بزرگ یک شرکت و کسب و کار گسترده. گاهی اوقات شخص یا گروه شماره یک را "آغازگر" تصمیمات می نامند.

    گاهی اوقات و در عرصه کسب و کار، این "آغازگر" اصلاًَ در حوزه کاری مشخص آن کسب و کار، مسئولیتی ندارد و اصلاً دارای هیچ قدرت و نفوذی هم نیست. او کسی است که در فرآورده های این شرکت منابع و امتیازات مفیدی را می یابد که باعث می شود از شما خرید کند، شرکت را به فروش تشویق کند و دیگران را هم از منافع و مزایای خوب آن مطلع سازد. در واقع این اشخاص بدون داشتن هیچ گونه مسئولیت و قدرتی، با بیدار کردن نیازهای دیگران و تشویق صاحب شغل، فرآیند فروش و بازاریابی را به آسانی پیش می برند. پس توجه به پیشنهادهای مشتریان و درک الگوهای تصمیم گیری آنها بسیار اهمیت دارد. آنچه که می توان از همین "آغازگران نوع دوم" دریافت، اینست که الگوی تصمیم گیری آنها سبب شده که از این کالا استقبال کنند و به دیگران هم توصیه می نمایند. یک کارآفرین و بازاریاب تیزهوش سعی می کند که نقاط و ویژگی های مورد توجه او را کشف کند و دریابد که معیارها و اولویت های تصمیم گیریهای او چیستند.

    - بخش مهم دیگر مرحله ارزیابی موقعیت کسب و کار، شناسایی ابزارها و نیروهای فروش و توزیع کالاها و عرضه کننده خدمات است. لازمست که کارآفرین و بازاریاب در این گام روش های فروش و توزیع محصولاتش را تعیین کند :

    - فروش در داخل شرکت

    - اینترنت، تجارت الکترونیک و بازاریابی در شبکه

    - نمایندگان فروش در خارج از شرکت

    - فروشندگان و کارمندان داخل شرکت برای خرده فروشی ها

    - ترکیبی از همه این روش ها

    لازمست قبل از این که بازاریاب یک یا چند تا از این روش ها و مجاری فروش و توزیع کالا را انتخاب کند، میزان سودآوری و ثمربخشی آنها در موفقیت کسب و کار را به درستی بسنجد. ملاحظات زیر، مسائلی هستند که یافتن پاسخ هایشان در نیل به یک نتیجه گیری درست درباره میزان سودآوری هر یک از این کانال ها، بسیار کمک کننده خواهد بود :

    - سابقه سودآوری و پاسخگویی آنها چگونه است؟

    - رقیبان شما در بازار از کدامیک استفاده می کنند و کالاهایشان را چطور به دست مشتری می رسانند؟

    - هر یک از این روش ها با کدامیک از عادت های خرید مشتریان سازگارند؟

    - با در نظر گرفتن و توجه به توانایی ها، پتانسیل ها و ضعف های این کسب و کار، امکان موفقیت و رشد آن در کدامیک از این مجاری بیشتر خواهد بود؟

    - با توجه به تغییرات کنونی بازار و دگرگونیهای احتمالی آن در آینده، کدامیک از مسیرهای فروش و توزیع، موفق تر و با ثبات تر خواهند شد؟

    - نکته دیگر ارزیابی دقیق جهت گیری و موضع کسب و کار است.

    پرسش های زیر کلیدی و تعیین کننده اند :

    - موضع گیری و جایگاه کنونی این شرکت در حال حاضر چگونه است؟

    - موقعیت دلخواه و هدف به چه شکلی است؟

    - آیا رقیب قدرتمندی بر سر راه نیل به این جایگاه وجود دارد که باید از او گذشت و شکستش داد؟

    - چقدر زمان برای کسب جایگاه هدف لازمست و آیا این شرکت توانایی کار و تلاش در این مدت را دارد؟

    - آیا مدیران و بازاریابان می توانند در مدت برآورده شده هدف را محقق کنند؟

    - آیا موقعیت کنونی و جایگاه هدف با هم همخوانی داشته، در یک راستا جلو خواهند رفت؟

    معیارهای چندی وجود دارند که در تعیین چگونگی یک موقعیت و جایگاه مناسب یک مجموعه تجاری، دخالت داشته، کلیدی و تعیین کننده هست. یک کارآفرین و بازاریاب باید به معیارهای ذیل توجه نماید :

    - مهم و جالب توجه بودن برای مخاطبان

    - یگانه و منحصر به فرد برای مخاطبان

    - باورپذیر و معقول برای مخاطبان

    - سازگار بودن با توانایی های مخاطبان

    تمامی پاسخ های این سوالات را که در مرحله موقعیت یابی به آنها دست یافتید روی کاغذ بیاورید. سپس می توانید به سراغ مرحله تدوین راهکارها و راهبردها بروید.

    ▪ راهکارها و راهبردها

    ابتدا تعاریف راهبرد (استراتژی) و راهکار (تاکتیک) را بیان می کنیم.

    ـ راهبرد : استراتژی یا راهبرد، همان نقشه راه است. در واقع برنامه ریزی های تدوین شده ای هستند که قرار است به جریان بیفتند.

    ـ راهکار : تاکتیک یا راهکار، روش های محقق نمودن برنامه ریزی ها و پیشروی در نقشه راه هستند.

    این دو واژه در تحقق اهداف بلندمدت و کوتاه مدت یک کسب و کار نقش اول را دارند. در اصل اینجا همان نقطه شروع پروسه بازاریابی و کسب و کار است. اگر کارآفرین تاکتیک های بسیار موثر و کارآمدی هم پیدا کند اما برنامه استراتژیک قدرتمندی پیش رویش نباشد، کاری از پیش نخواهد برد. گام اول تدوین یک برنامه راهبردی (استراتژیک) است. استراتژی از ذهن و تفکر، خلاقیت، تیزهوشی و تجربیات یک کارآفرین یا بازاریاب برمی خیزد. برنامه ریزی سنگ بنای همه کارهاست.

    - تعریف مشخص و روشن اهداف- کوتاه مدت و بلند مدت- بخش نخست است.

    - معمولاً صاحبان کسب و کار بیش از یک هدف در ذهن دارند.

    نکته اساسی اینست که آنها درست و بر طبق اولویت هایشان روی کاغذ بیایند.

    - در این مرحله کارآفرین و بازاریاب مجاری اطلاع رسانی متعددی را در نظر می گیرند و اهداف چندی نیز پیش رو دارند. لازمست که هرکدام از این مسیرها برای نیل به هدف معینی انتخاب شوند. این انتخاب های دقیق نقشی تعیین کننده دارند.

    این مطلب درباره روش های توزیع و فروش هم کاملاً صدق می کند. به همین ترتیب انتخاب رسانه های گوناگون هم باید برای برآوردن نیازهای مشخصی انجام گیرد. کارآفرین تصویری کلی از این اهداف را در ذهن داشته در پی آنست که آنها را محقق نماید. یک رسانه، یک مجرای فروش و یک روش توزیع بهترین گزینه برای تحقق یک هدف جداگانه است.

    این اختصاصی کردن اجزای برنامه کار، در مورد به کارگیری راهکارها (تاکتیک ها) همواره صدق نمی کند.

    هدف یک تاکتیک پیشروی در طی نقشه راه موفقیت کسب و کار است تا کارآفرین به آن مقصد اصلی اش برسد. در این جا هم تدوین تاکتیک های برآوردن یک هدف، مسئله اصلی است ولی می توان بیش از یک تاکتیک را برای تحقق یک هدف به کار گرفت.

    مسئله بسیار مهم دیگر بودجه و سرمایه پیشبرد روند کسب و کار است.

    یک کارآفرین و بازاریاب هوشمند هیچگاه از منابع مالیش غافل نمی شود و همواره نقشه هایش را طوری ترسیم کند که با اجزای برنامه و هزینه هایشان همخوانی داشته باشد. او قبل از دست به کار شدن اطمینان حاصل می کند که پروژه به دلیل کمی بودجه در میانه کار متوقف نخواهد شد.

    برنامه ریزی زمانی و تنظیم یک جدول زمان بندی شده برای مدت طولانی، امر دیگریست که غافل شدن از آن هم می تواند فرآیند کسب و کار را در وسط مسیر متوقف سازد. در واقع این جدول برای یک سال مالی یا سال تقویمی نوشته می شود.

    تدوین یک طرح سنجش نتایج حاصل از اعمال و به کارگیری تاکتیک ها، بخش دیگری است که باید قبل از به جریان افتادن پروسه هدایت و توسعه کسب و کار انجام شود. نتایچ پس از به کار افتادن تاکتیک ها به دست می آیند ولی برنامه سنجش و تحلیل ها باید پیش از آن تنظیم گردند.

    در این جا همه چیز برای ورود به میزان عمل آماده است. گفته معروفی هست که می گوید : "برنامه ریزی همه چیز و هیچ چیز است" : سیاستمداری می گوید: که برنامه ریزی بدون عمل و عمل بدون برنامه ریزی، هر دو محکوم به شکست اند.

    یک برنامه مناسب، جامع، دقیق و مکتوب کارآفرینی و بازاریابی، استراتژیهای پیشروی در طی این برنامه و روش های محقق کردن جزء به جزء دستورات استراتژی را، در خود دارد. تدوین اینچنین برنامه ای کار ساده ای نیست و یک نفر هم نمی تواند به تنهایی در کامل کردن آن موفق شود. در این مواقع است که اهمیت یک کار گروهی و همفکری موثر و خلاقانه، بیش از پیش معلوم می شود. پژوهش ها و تحقیقات درباره وضعیت بازار، تحلیل داده ها و نتایج، دقت و بررسی کارایی رسانه ها و مجاری تبلیغات و درک تمایلات، سلیقه ها عادات تصمیم گیری و انتظارات آنها از خرید کردن، همگی در موفقیت طرح موثرند ولی هرگز یک کارآفرین یا بازاریاب به تنهایی از پس انجام این همه کار برنمی آید.

    قسمت آخر در واقع جستجوی "روش های" به کار انداختن تاکتیک ها است. تاکتیک ها، دستورات استراتژیها را اجرا می کنند ولی برای به راه افتادن آنها "روش" لازم است. این طور فرض کنید که صاحب خانه ای تصمیم می گیرد که با رنگ کردن و تعویض دکوراسیون، خانه اش را زیبا کند (استراتژی). او نقاشی استخدام می کند تا دیوارها را رنگ کند (تاکتیک) ولی اگر صاحب خانه به او نگوید که از چه رنگی استفاده کند و کدام دیوار را چه رنگی کند، آیا خانه دلخواه او از آب درمی آید؟ صاحبخانه باید "روش" کار را به تاکتیک اضافه کند تا نتیجه مطلوب بگیرد. در اصل روش ها که در مرحله آخر شکل می گیرند، سبب می شوند که برنامه همواره در خط تعیین شده پیش برود و از آن منحرف نشده به طور موثر و کارآمدی به رشد کسب و کار کمک نماید.

    مسیر را بشناسید، هدف را بشناسید و خلاقیت را از یاد نبرید. "مدیریت" مترادف با "عمل کردن" است. این دو بدون هم بی معنا هستند و هیچ انسانی را در انجام هیچ کاری موفق نخواهند داشت.

    By : Glenmore Trener-Harvey
    مترجم : آذین صحابی
    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    حتماً شما هم فروشگاه ها و رستوران های کوچک و بزرگ زیادی را می شناسید که موقعیت مکانی شان، موفقیت چشمگیری برایشان به ارمغان آورده است. اما آیا این موضوع درباره شما نیز صادق است؟

    حتماً شما هم فروشگاه ها و رستوران های کوچک و بزرگ زیادی را می شناسید که موقعیت مکانی شان، موفقیت چشمگیری برایشان به ارمغان آورده است. اما آیا این موضوع درباره شما نیز صادق است؟ شمایی که می خواهید به تازگی فروشگاه پوشاک راه اندازی کنید یا شمایی که قصد افتتاح شعبه جدیدی از رستوران های زنجیره ای خود را دارید یا شما دوست عزیزی که مهلت اجاره دفتر کارتان به سر آمده و مجبور به مهیا ساختن مکانی جدید هستید، آیا شما همان قدر که به دنبال تهیه یک منوی چشمگیر برای رستوران جدید خود یا یافتن یک عمده فروش منصف برای فروشگاه تازه افتتاح شده خود هستید، موضوع یافتن مکان مناسب را نیز در ردیف برنامه های مهم و اساسی خود قرار داده اید؟

    اگر برای راه اندازی فروشگاه یا رستورانی آماده می شوید، موضوع مکان را در ردیف مهم ترین کارهای فهرست برنامه هایتان قراردهید. درست است که برای فروشگاه خود به محصولی جذاب و مشتری پسند نیاز دارید، اما تا زمانی که مشتری وارد فروشگاه شما نشود و به اصطلاح فروشگاه شما پاخور نباشد، هیچ کس از وجود کالای جذاب شما مطلع نخواهد شد و فروشی اتفاق نخواهد افتاد. برپاسازی کسب وکار در مکانی مناسب یکی از مهم ترین مواردی است که در ابتدای کار با آن روبه رو هستید.

    صاحب نظری عقیده دارد، در دنیای خرده فروشی، درباره سه چیز با دقت کامل تصمیم گیری کنید؛ اول مکان، دوم مکان و سوم مکان، تعیین هوشمندانه مکان جدید برای بیشتر خرده فروشی ها و کسب وکارهای خدماتی حیاتی است.

    ● ویژگی های جمعیتی در منطقه مورد نظر خود را بشناسید

    یافتن چنین اطلاعاتی با توجه به عملکرد شما می تواند بسیار ساده یا پیچیده باشد. برای مثال یک روش پیچیده برای تحلیل موقعیت می تواند شامل اطلاعات الگوی رفت و آمد افراد، داده های جمعیت شناسی، تجزیه و تحلیل شیوه های رایج زندگی و فعالیت های رقابتی باشد. و در یک روش ساده، فردی که در شرف افزودن فروشگاهی به یک بازار خاص است، با توجه به هدف خاص خود، می تواند میزان مطلوبیت سطح عبور و مرور هر منطقه تجاری را بسنجد و به نوع کلی عبور و مرور پی ببرد.

    یک کارشناس املاک تجاری در این باره می گوید؛ «به اندازه کافی تلاش کنید. ویژگی های جمعیتی منطقه ای که قصد برپایی کسب وکار در آنجا را دارید، از نظر سن غالب افراد، سطح درآمد، فرهنگ خانواده ها و سایر موارد مربوطه، بررسی کنید. همچنین به عوامل ایجاد کننده رفت و آمد در همسایگی خود توجه داشته باشید، عواملی همچون دیگر فروشگاه ها که مردم را به آن منطقه می کشانند، مجموعه های صنعتی یا اداری، مدارس، دانشگاه ها و مجتمع های پزشکی و درمانی. در بررسی های خود، رفت و آمد وسائط نقلیه و عابرین پیاده، هر دو را مورد توجه قرار دهید.»مدیر یکی از رستوران های موفق درباره تجربه یافتن مکان مناسب می گوید؛ «ما اولین رستوران خود را در مرکز منطقه ای ناشناخته افتتاح کردیم به نحوی که مجبور بودیم با استفاده از روش های مختلف مردم را به آنجا بکشانیم. آنجا مکان بدی نبود، از ویژگی های مناسب یک رستوران برخوردار بود، اما برای جذب مشتری، به چیزی بیش از یک تلاش عادی، نیاز داشتیم.»

    در پی این تجربه، موسسان این رستوران به مکان یابی مناسب و افتتاح چندین شعبه دیگر اقدام کردند و امروزه ادعا دارند که مشتریان شان از هر نقطه شهر، تنها در عرض ۱۰ دقیقه می توانند به یکی از رستوران های آنها دست یابند.حتی وقتی که فکر می کنید بهترین نقطه را یافته اید هنوز کار شما درباره مکان، تمام نشده است. مذاکره درباره اجاره نامه به اندازه خود مکان برای شما و کارتان اهمیت دارد.

    یک کارشناس املاک تجاری می گوید؛ «بسیار مهم است که شما یک وکیل زبردست برای تنظیم اجاره نامه داشته باشید، البته این خود یک هزینه دیگر است. وکیل شما می تواند شما را در بررسی مواردی همچون شرایط اجاره نامه، شرایط فسخ آن و سایر شرایط آن یاری رساند. همچنین وی می تواند به شما در مذاکره با صاحب ملک و پرسیدن سوالات مناسب کمک کند.مذاکره با مالک به اندازه یافتن مکان مناسب، دشوار است. شما با مالک پیوندی طولانی برقرار می کنید. در این بین مالکان بی انصافی هستند که مایلند همه چیز به نفع شخص آنها باشد.

    استفاده از تجربیات یک کارشناس املاک محلی که مشتریان شما را به خوبی شما می شناسد، فکری است عالی.

    شما چه بخواهید رستوران افتتاح کنید و چه فروشگاه خرده فروشی، ایشان می توانند درباره نوع کالایی که مشتریان هدف شما خریداری می کنند یا نوع غذایی که آنها مایلند بخورند، راهنمایی تان کنند. من معتقدم که در هر شهر و منطقه ای کارشناسان املاک تجاری ای وجود دارند که گذشته و آینده شهر و منطقه شان را به خوبی می شناسند. کارشناسان زبردست املاک بر تمام روندها و الگوهای رفت و آمد و جمعیت شناسی تسلط دارند.»

    برخورداری از راهنمایی های فردی که به شما در آماده کردن طرح کسب وکارتان، حتی قبل از آغاز عملیات مکان یابی، کمک کند نیز ایده خوبی است. مربیان کسب وکار یا مشاورین طرح های کسب وکار می توانند در این روند به شما کمک کنند. می توانید از همکاران خود درباره این منابع ارزشمند اطلاع کسب کنید.

    یک مربی کسب وکار توصیه می کند که «وقتی به دنبال مکانی مناسب برای افتتاح کسب وکار خود هستید، اهداف استراتژیک طرح کسب وکارتان را همواره در نظر داشته باشید.»

    نسبت به تمام هزینه های مربوط به مکان، در شروع کسب وکارتان آگاه باشید، این کار نتیجه ای خارق العاده را در پی خواهد داشت، شما را توانا می سازد تا با توفان های مسیر حرفه ای خود مقابله کنید. دست کم گرفتن هزینه ها و مدت زمان پرداختن به کسب وکار، مخصوصاً وقتی مرتبط با موضوع مکان باشد، یکی از رایج ترین اشتباهات در شروع کار است. با انجام یک برنامه ریزی مناسب می توانید از آن اجتناب کنید. اگر همه موارد را مورد محاسبه قرار دهید، از هزینه های بنگاه املاک، وکیل، برنامه ریزی و اجرا و آرشیتکت تا هزینه های رسیدگی به برنامه ها به تنوع هزینه های مالی و زمانی در شروع کار پی خواهید برد.

    و اما بهترین پیشنهاد این است که با افراد دیگری که به کسب وکار مورد نظر شما مشغول هستند، صحبت کنید. از آنچه آنها تجربه کرده اند و درباره دام ها و خطرهای غیرمنتظره و درباره آنچه باید مراقبشان باشید و گوش به زنگ شان، بیاموزید. بدین وسیله سرمشق هایی دریافت می کنید و می توانید خودتان را ایمن داشته و به خط مقدم رقابت دست یابید.هنگام بررسی و انتخاب مکان مناسب کسب وکار پرسش های زیر را در نظر داشته باشید، پاسخ به این سوال ها درباره هر مکانی با کلیه جوانب آن می تواند به شما در تصمیم گیری صحیح کمک کند.

    ـ آیا منطقه تجاری مکان مورد نظر با نوع کسب وکار شما تناسب دارد؟

    ـ آیا فضای این مکان به اندازه کافی برای کسب وکار شما بزرگ است؟ آیا برای تمام بخش های فروش، انبار و دفتر کار به اندازه مورد نیاز شما، فضا وجود دارد؟

    ـ آیا این مکان پاسخگوی نیازهای اولیه طرح شما است؟

    ـ آیا ساختمان به نوسازی نیاز دارد؟

    ـ آیا خدمات رفاهی آن همچون روشنایی، گرمایش و سرمایش، پاسخگوی نیازهای شما است یا مجبور به انجام سیم کشی و لوله کشی جدید هستید؟ آیا تهویه مناسب و کافی است؟

    ـ آیا شرایط اجاره نامه و اجاره بها مساعد است؟

    ـ آیا دسترسی مکان مورد نظر از محل زندگی شما، آسان است؟

    ـ آیا می توانید کارکنان واجد شرایطی را در آن منطقه بیابید؟

    ـ آیا مردمی که به عنوان مشتری در نظر گرفته اید در همان نزدیکی زندگی می کنند؟

    ـ آیا انبوه و تراکم جمعیت برای نیازهای فروش شما کافی است؟

    ـ آیا منطقه تجاری به شدت به کسب وکارهای فصلی وابسته است؟

    اگر مکانی را که انتخاب کرده اید، نسبتاً از محل استقرار مشتریانتان دور است، آیا می توانید از پس هزینه های اضافی تبلیغات برآیید؟

    ـ آیا مکان با تصویری که بدان معتقد هستید سازگار است؟

    ـ آیا مکان در محله ای امن با میزان اندک جرایم استقرار دارد؟

    ـ آیا نور فضای بیرون ساختمان برای جذب مشتریان در شب و ایجاد امنیت برای ایشان کافی است؟

    ـ آیا هزینه های بیمه سرقت مناسب است؟

    ـ آیا کسب وکارهای مجاور تاثیر مثبت داشته و به جذب مشتری برای کسب وکار شما کمک می کنند؟

    ـ آیا هیچ رقیبی در نزدیکی آن مکان مستقر است؟ اگر چنین است، آیا شما می توانید با موفقیت به رقابت با ایشان بپردازید؟

    ـ آیا مکان به راحتی در دسترس مشتریان بالقوه شما است؟

    ـ آیا فضای پارک خودرو به میزان کافی وجود دارد؟

    ـ آیا منطقه تحت پوشش خدمات حمل و نقل وجود دارد؟

    ـ آیا تامین کنندگان کالا و مواد اولیه می توانند به راحتی کالای خود را در این منطقه توزیع کنند؟

    اگر کسب وکار شما در آینده توسعه و گسترش یابد، آیا مکان قابلیت سازگاری با این رشد را دارا است؟

    مترجم : علی میرشاهی
    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    حتماً شما هم فروشگاه ها و رستوران های کوچک و بزرگ زیادی را می شناسید که موقعیت مکانی شان، موفقیت چشمگیری برایشان به ارمغان آورده است. اما آیا این موضوع درباره شما نیز صادق است؟

    حتماً شما هم فروشگاه ها و رستوران های کوچک و بزرگ زیادی را می شناسید که موقعیت مکانی شان، موفقیت چشمگیری برایشان به ارمغان آورده است. اما آیا این موضوع درباره شما نیز صادق است؟ شمایی که می خواهید به تازگی فروشگاه پوشاک راه اندازی کنید یا شمایی که قصد افتتاح شعبه جدیدی از رستوران های زنجیره ای خود را دارید یا شما دوست عزیزی که مهلت اجاره دفتر کارتان به سر آمده و مجبور به مهیا ساختن مکانی جدید هستید، آیا شما همان قدر که به دنبال تهیه یک منوی چشمگیر برای رستوران جدید خود یا یافتن یک عمده فروش منصف برای فروشگاه تازه افتتاح شده خود هستید، موضوع یافتن مکان مناسب را نیز در ردیف برنامه های مهم و اساسی خود قرار داده اید؟

    اگر برای راه اندازی فروشگاه یا رستورانی آماده می شوید، موضوع مکان را در ردیف مهم ترین کارهای فهرست برنامه هایتان قراردهید. درست است که برای فروشگاه خود به محصولی جذاب و مشتری پسند نیاز دارید، اما تا زمانی که مشتری وارد فروشگاه شما نشود و به اصطلاح فروشگاه شما پاخور نباشد، هیچ کس از وجود کالای جذاب شما مطلع نخواهد شد و فروشی اتفاق نخواهد افتاد. برپاسازی کسب وکار در مکانی مناسب یکی از مهم ترین مواردی است که در ابتدای کار با آن روبه رو هستید.

    صاحب نظری عقیده دارد، در دنیای خرده فروشی، درباره سه چیز با دقت کامل تصمیم گیری کنید؛ اول مکان، دوم مکان و سوم مکان، تعیین هوشمندانه مکان جدید برای بیشتر خرده فروشی ها و کسب وکارهای خدماتی حیاتی است.

    ● ویژگی های جمعیتی در منطقه مورد نظر خود را بشناسید

    یافتن چنین اطلاعاتی با توجه به عملکرد شما می تواند بسیار ساده یا پیچیده باشد. برای مثال یک روش پیچیده برای تحلیل موقعیت می تواند شامل اطلاعات الگوی رفت و آمد افراد، داده های جمعیت شناسی، تجزیه و تحلیل شیوه های رایج زندگی و فعالیت های رقابتی باشد. و در یک روش ساده، فردی که در شرف افزودن فروشگاهی به یک بازار خاص است، با توجه به هدف خاص خود، می تواند میزان مطلوبیت سطح عبور و مرور هر منطقه تجاری را بسنجد و به نوع کلی عبور و مرور پی ببرد.

    یک کارشناس املاک تجاری در این باره می گوید؛ «به اندازه کافی تلاش کنید. ویژگی های جمعیتی منطقه ای که قصد برپایی کسب وکار در آنجا را دارید، از نظر سن غالب افراد، سطح درآمد، فرهنگ خانواده ها و سایر موارد مربوطه، بررسی کنید. همچنین به عوامل ایجاد کننده رفت و آمد در همسایگی خود توجه داشته باشید، عواملی همچون دیگر فروشگاه ها که مردم را به آن منطقه می کشانند، مجموعه های صنعتی یا اداری، مدارس، دانشگاه ها و مجتمع های پزشکی و درمانی. در بررسی های خود، رفت و آمد وسائط نقلیه و عابرین پیاده، هر دو را مورد توجه قرار دهید.»مدیر یکی از رستوران های موفق درباره تجربه یافتن مکان مناسب می گوید؛ «ما اولین رستوران خود را در مرکز منطقه ای ناشناخته افتتاح کردیم به نحوی که مجبور بودیم با استفاده از روش های مختلف مردم را به آنجا بکشانیم. آنجا مکان بدی نبود، از ویژگی های مناسب یک رستوران برخوردار بود، اما برای جذب مشتری، به چیزی بیش از یک تلاش عادی، نیاز داشتیم.»

    در پی این تجربه، موسسان این رستوران به مکان یابی مناسب و افتتاح چندین شعبه دیگر اقدام کردند و امروزه ادعا دارند که مشتریان شان از هر نقطه شهر، تنها در عرض ۱۰ دقیقه می توانند به یکی از رستوران های آنها دست یابند.حتی وقتی که فکر می کنید بهترین نقطه را یافته اید هنوز کار شما درباره مکان، تمام نشده است. مذاکره درباره اجاره نامه به اندازه خود مکان برای شما و کارتان اهمیت دارد.

    یک کارشناس املاک تجاری می گوید؛ «بسیار مهم است که شما یک وکیل زبردست برای تنظیم اجاره نامه داشته باشید، البته این خود یک هزینه دیگر است. وکیل شما می تواند شما را در بررسی مواردی همچون شرایط اجاره نامه، شرایط فسخ آن و سایر شرایط آن یاری رساند. همچنین وی می تواند به شما در مذاکره با صاحب ملک و پرسیدن سوالات مناسب کمک کند.مذاکره با مالک به اندازه یافتن مکان مناسب، دشوار است. شما با مالک پیوندی طولانی برقرار می کنید. در این بین مالکان بی انصافی هستند که مایلند همه چیز به نفع شخص آنها باشد.

    استفاده از تجربیات یک کارشناس املاک محلی که مشتریان شما را به خوبی شما می شناسد، فکری است عالی.

    شما چه بخواهید رستوران افتتاح کنید و چه فروشگاه خرده فروشی، ایشان می توانند درباره نوع کالایی که مشتریان هدف شما خریداری می کنند یا نوع غذایی که آنها مایلند بخورند، راهنمایی تان کنند. من معتقدم که در هر شهر و منطقه ای کارشناسان املاک تجاری ای وجود دارند که گذشته و آینده شهر و منطقه شان را به خوبی می شناسند. کارشناسان زبردست املاک بر تمام روندها و الگوهای رفت و آمد و جمعیت شناسی تسلط دارند.»

    برخورداری از راهنمایی های فردی که به شما در آماده کردن طرح کسب وکارتان، حتی قبل از آغاز عملیات مکان یابی، کمک کند نیز ایده خوبی است. مربیان کسب وکار یا مشاورین طرح های کسب وکار می توانند در این روند به شما کمک کنند. می توانید از همکاران خود درباره این منابع ارزشمند اطلاع کسب کنید.

    یک مربی کسب وکار توصیه می کند که «وقتی به دنبال مکانی مناسب برای افتتاح کسب وکار خود هستید، اهداف استراتژیک طرح کسب وکارتان را همواره در نظر داشته باشید.»

    نسبت به تمام هزینه های مربوط به مکان، در شروع کسب وکارتان آگاه باشید، این کار نتیجه ای خارق العاده را در پی خواهد داشت، شما را توانا می سازد تا با توفان های مسیر حرفه ای خود مقابله کنید. دست کم گرفتن هزینه ها و مدت زمان پرداختن به کسب وکار، مخصوصاً وقتی مرتبط با موضوع مکان باشد، یکی از رایج ترین اشتباهات در شروع کار است. با انجام یک برنامه ریزی مناسب می توانید از آن اجتناب کنید. اگر همه موارد را مورد محاسبه قرار دهید، از هزینه های بنگاه املاک، وکیل، برنامه ریزی و اجرا و آرشیتکت تا هزینه های رسیدگی به برنامه ها به تنوع هزینه های مالی و زمانی در شروع کار پی خواهید برد.

    و اما بهترین پیشنهاد این است که با افراد دیگری که به کسب وکار مورد نظر شما مشغول هستند، صحبت کنید. از آنچه آنها تجربه کرده اند و درباره دام ها و خطرهای غیرمنتظره و درباره آنچه باید مراقبشان باشید و گوش به زنگ شان، بیاموزید. بدین وسیله سرمشق هایی دریافت می کنید و می توانید خودتان را ایمن داشته و به خط مقدم رقابت دست یابید.هنگام بررسی و انتخاب مکان مناسب کسب وکار پرسش های زیر را در نظر داشته باشید، پاسخ به این سوال ها درباره هر مکانی با کلیه جوانب آن می تواند به شما در تصمیم گیری صحیح کمک کند.

    ـ آیا منطقه تجاری مکان مورد نظر با نوع کسب وکار شما تناسب دارد؟

    ـ آیا فضای این مکان به اندازه کافی برای کسب وکار شما بزرگ است؟ آیا برای تمام بخش های فروش، انبار و دفتر کار به اندازه مورد نیاز شما، فضا وجود دارد؟

    ـ آیا این مکان پاسخگوی نیازهای اولیه طرح شما است؟

    ـ آیا ساختمان به نوسازی نیاز دارد؟

    ـ آیا خدمات رفاهی آن همچون روشنایی، گرمایش و سرمایش، پاسخگوی نیازهای شما است یا مجبور به انجام سیم کشی و لوله کشی جدید هستید؟ آیا تهویه مناسب و کافی است؟

    ـ آیا شرایط اجاره نامه و اجاره بها مساعد است؟

    ـ آیا دسترسی مکان مورد نظر از محل زندگی شما، آسان است؟

    ـ آیا می توانید کارکنان واجد شرایطی را در آن منطقه بیابید؟

    ـ آیا مردمی که به عنوان مشتری در نظر گرفته اید در همان نزدیکی زندگی می کنند؟

    ـ آیا انبوه و تراکم جمعیت برای نیازهای فروش شما کافی است؟

    ـ آیا منطقه تجاری به شدت به کسب وکارهای فصلی وابسته است؟

    اگر مکانی را که انتخاب کرده اید، نسبتاً از محل استقرار مشتریانتان دور است، آیا می توانید از پس هزینه های اضافی تبلیغات برآیید؟

    ـ آیا مکان با تصویری که بدان معتقد هستید سازگار است؟

    ـ آیا مکان در محله ای امن با میزان اندک جرایم استقرار دارد؟

    ـ آیا نور فضای بیرون ساختمان برای جذب مشتریان در شب و ایجاد امنیت برای ایشان کافی است؟

    ـ آیا هزینه های بیمه سرقت مناسب است؟

    ـ آیا کسب وکارهای مجاور تاثیر مثبت داشته و به جذب مشتری برای کسب وکار شما کمک می کنند؟

    ـ آیا هیچ رقیبی در نزدیکی آن مکان مستقر است؟ اگر چنین است، آیا شما می توانید با موفقیت به رقابت با ایشان بپردازید؟

    ـ آیا مکان به راحتی در دسترس مشتریان بالقوه شما است؟

    ـ آیا فضای پارک خودرو به میزان کافی وجود دارد؟

    ـ آیا منطقه تحت پوشش خدمات حمل و نقل وجود دارد؟

    ـ آیا تامین کنندگان کالا و مواد اولیه می توانند به راحتی کالای خود را در این منطقه توزیع کنند؟

    اگر کسب وکار شما در آینده توسعه و گسترش یابد، آیا مکان قابلیت سازگاری با این رشد را دارا است؟

    مترجم : علی میرشاهی
    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    جامعه شناسی کار بررسی و مطالعه گروههای انسانی است که از نظر ابعاد و وظایف متفاوتند و برای اجرای کار معین و مشترکی گرد هم آمده اند.

    جامعه شناسی کار بررسی و مطالعه گروههای انسانی است که از نظر ابعاد و وظایف متفاوتند و برای اجرای کار معین و مشترکی گرد هم آمده اند. مسائل مربوط به کار و روابط بیرونی این فعالیتها و همچنین روابط درونی افرادی که این گروهها را تشکیل می دهند همگی در قلمرو جامعه شناسی کار قرار دارد؛لیکن چون ماهیت کار بسیار پیچیده و متنوع است و جنبه های مختلف فنی،روان شناسی، اقتصادی و اجتماعی آن کاملاً به یکدیگر مرتبط و وابسته اند.

    همه انسانها به نظام تولید وابسته اند.اگر خوراک،آب و سرپناه به طور منظم فراهم نمی شد ما نمی توانستیم زنده بمانیم.حتی در جوامعی که هیچ گونه محصولات غذایی کشت نمی شود(مانند فرهنگهای شکار و گردآوری خوراک)ترتیبات منظمی برای تهیه و توزیع منابع مادی لازم وجود دارد.در همه جوامع ،فعالیت تولیدی یا کار،بیش از هر نوع فعالیت دیگری بخش عمده زندگی اکثر مردم را اشغال می کند.در جوامع امروزی برای ما عادی است که افراد در انواع مشاغل گوناگون و فراوانی کار کنند.اما این امر فقط با توسعه صنعتی پدید آمده است.در فرهنگهای سنتی اکثریت مردم به یک فعالیت اصلی اشتغال داشتند:گردآوری خوراک یا تولید خوراک.پیشه های گوناگونی ،مانند نجاری،سنگتراشی یا کشتی سازی،در جوامع بزرگتر معمول گردیده ،اما تنها اقلیت کوچکی از جمعیت به طور تمام وقت به این کارها اشتغال داشتند.

    ● تعریف کار

    کار می تواند به عنوان انجام وظایفی تعریف شود که متضمن صرف کوششهای فکری و جسمی بوده و هدفشان تولید کالاها و خدماتی است که نیازهای انسانی را برآورده می کند.شغل یا پیشه کاری است که در مقابل مزد یا حقوق منظمی انجام می شود.کار در همه فرهنگها اساس نظام اقتصادی یا اقتصاد است،که شامل نهادهایی است که با تولید و توزیع کالاها و خدمات سروکار دارند.

    ● موضوع جامعه شناسی کار

    مطالعه نهادهای اقتصادی در جامعه شناسی دارای اهمیت زیادی است،زیرا اقتصاد کم یا بیش بر همه بخشهای دیگر جامعه تاثیر می گذارد.فعالیت اقتصادی دارای آن اندازه نفوذ کنترل کننده ای نیست که کارل مارکس به آن نسبت داده است ،اما تاثیر فعالیتهای اقتصادی در هر جامعه ای قابل ملاحظه است.شکار و گردآوری خوراک،شیوه زندگی شبانی،کشاورزی،تولید صنعتی_این شیوه های مختلف تامین معیشت تاثیر بنیادی بر زندگی مردم دارند.توزیع کالاها و تغییرات در موقعیت اقتصادی کسانی که آنها را تولید می کنند نیز به شدت بر همه انواع نابرابریهای اجتماعی تاثیر می گذارند.ثروت و قدرت به طور اجتناب پذیر همراه با همدیگر نیستند،اما به طور کلی ثروتمندترین افراد از جمله گروههای قدرتمند در جامعه اند.

    توسعه صنعت،بر خلاف اعتقاد رایج مخصوص جوامع اروپای غربی و آمریکای شمالی نیست.بلکه در حقیقت صنعت گرایی جنبشی است که به طور سریع و متوالی در همه کشورها صرف نظر از ساختار اقتصادی و اجتماعی آنها ،رواج یافته است.به همین دلیل توسعه نیافتگی یا عقب ماندگی را باید در تاخیری که از نظر توسعه صنعت در برخی کشورها وجود دارد،جستجو کرد.بنابراین اگر تنوع و ناهماهنگی ظاهری جوامع را نادیده بگیریم،مسائل مربوط به کار صنعتی و آثار آن به تدریج گریبانگیر همه کشورهای جهان ،اعم از صنعتی و غیر صنعتی می شود.

    ● تعریف جامعه شناسی کار

    اگر چه در حال حاظر درباره جامعه شناسی کار حتی در جوامع صنعتی فرضیات و آرای واحدی وجود ندارد،می توان آن را چنین تعریف کرد:

    جامعه شناسی کار بررسی و مطالعه گروههای انسانی است که از نظر ابعاد و وظایف متفاوتند و برای اجرای کار معین و مشترکی گرد هم آمده اند.مسائل مربوط به کار و روابط بیرونی این فعالیتها و همچنین روابط درونی افرادی که این گروهها را تشکیل می دهند همگی در قلمرو جامعه شناسی کار قرار دارد؛لیکن چون ماهیت کار بسیار پیچیده و متنوع است و جنبه های مختلف فنی،روان شناسی ،اقتصادی و اجتماعی آن کاملاً به یکدیگر مرتبط و وابسته اند.

    ● اتحادیه های کارگری و ستیزه صنعتی

    زمانی دراز بین کارگران و کسانی که بر آنها سلطه اقتصادی و سیاسی داشته اند ستیزه وجود داشته است.شورش علیه خدمت نظام اجباری و مالیاتهای گزاف و شورشهای غذایی در دوره های بدی محصول در نواحی شهری اروپا در قرن ۱۸ معمول بود .این شکلهای ستیزه کارگری و ماقبل مدرن تا تقریباً یک قرن پیش در بعضی کشورها ادامه داشت.برای مثال اغتشاشات مواد غذایی در چندین شهر بزرگ ایتالیا در سال ۱۸۶۸ رخ داد.این گونه شکلهای سنتی رویارویی تنها طغیانهای غیر عقلانی پراکنده نبودند:کاربرد یا تهدید خشونت بر محدود کردن قیمت غله و سایر مواد غذایی ضروری اثر داشت.

    ● روان شناسی اجتماعی کار صنعتی

    رضایت کارگر از کار خود امری روان شناختی است و جنبه فردی دارد؛اما محیط کار ،رضایت از مدیریت و عوامل اجتماعی بسیاری نیز بر آن تاثیر می گذارد.رضایت از کار به دو دلیل اهمیت دارد:

    ۱) تاثیر آن بر رفتار فرد

    ۲) تاثیر آن بر روابط اجتماعی محیط کار

    سنجش سطح رضایت شغلی مبتنی بر این فرض است که اولاً احساس رضایت یا نارضایتی ناشی از نگرشی است که خود نیز تا اندازه ای با چگونگی شغل و مقتضیات مربوط به آن پدید می آید.ثانیاً چنین نگرشهایی عوامل موثر در برخی از رفتارها به حساب می آیند.به طور خلاصه فرض بر این است که نتایج عینی برخی از این رفتارها از قبیل جابه جایی و غیبت،روند ضد تولیدی را تا اندازه ای تبیین می کند و همه اعضای نیروی کار نیز نسبت به مقتضیات عینی کار به طور یکسان واکنش نشان نمی دهند؛بنابراین در این اندازه گیریها باید تفاوتهای فردی را در نظر گرفت.پس رضایت پایدار افراد باید ملاک سنجش رضایت شغلی قرار گیرد.

    ● بیکاری،کار زنان و اقتصاد غیر رسمی

    در مطالعه کار و اقتصاد،نمی توان توجه خود را فقط بر افرادی که در وضعیت اشتغال ثابت تمام وقت هستندمتمرکز کرد.در هر زمانی،تنها اقلیتی از جمعیت بزرگسال در نیروی کار مزدبگیر شاغل است.جوانان،افراد سالمند،نسبت بالایی از زنان ،کسانی که از راه درآمدهایی که با کار به دست نیامده زندگی می کنند،و بیکاران همه خارج از آن هستند.اکثر این افراد مسلماً به همان اندازه یا بیشتر از افرادی کار می کنند که دارای مشاغل مزدبگیر تمام وقت هستند.دانش آموزان و دانشجویان در زمینه مطالعات درسی خود کار می کنند،افراد بازنشسته برای مراقبت از خانه و باغچه خود کار می کنند،و زنان خانه دار در زمینه امور خانگی و نگهداری و مراقبت از کودکان کار می کنند

    (آنها ممکن است کار مزدبگیری نیمه وقت نیز داشته باشند).تنها اقلیت بسیار کوچکی از ثروتمندان در راس نظام طبقاتی ،که می توانند از قِبَل سرمایه گذاریها زندگی کنند،و شمار بسیار زیادتر بیکاران هستند که فعالیت کاری ندارند.برای اکثر مردم ،بیکاری وضعیت خوشایندی نیست.فاقد کار بودن هنگامی که شخص به آن نیاز دارد،و نداشتن منابع لازم برای گذران یک زندگی رضایتبخش،علاوه بر سختی مادی رنج روحی به همراه می آورد.

    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    راه اندازی و اداره یک کسب و کار نیازمند انگیزه و خواستن و استعداد و همچنین نیازمند پژوهش و برنامه ریزی می باشد.

    راه اندازی و اداره یک کسب و کار نیازمند انگیزه و خواستن و استعداد و همچنین نیازمند پژوهش و برنامه ریزی می باشد. همانند بازی شطرنج موفقیت در یک کسب و کار کوچک با قاطعیت شروع می شود، اگر چه اشتباهات آغازین مخرب کسب و کار شما نیستند و با نظم و سخت کوشی و دوباره تلاش کردن می توان به نتیجه مفید رسید. برای افزایش شانس خود برای رسیدن به موفقیت ، باید کسب و کار خود و هدف های خود را ارزشیابی کنیم، سپس از این اطلاعات برای ساختن و بوجود آوردن یک طرح کسب و کار جامع و درست می توان استفاده کرد.روند ایجاد یک طرح کسب و کاربه شما کمک می کند تا به بعضی از مسائل مهمی که شما در مورد آنها اندیشه درستی تا کنون نداشته اید فکر کنید. برنامه شما می تواند ابزار مناسبی برای شروع در آمد برای کسب و کار شما و همچنین می تواند یک نقطه عطفی برای شروع موفقیت شما باشد.

    ● ۳۵ نکته اساسی برای شروع یک کسب و کارموفق

    ۱) بزر گ بیندیشید ولی با یک کار کوچک آغاز کنید.

    ۲) قبل از آغاز یک کسب و کار باید مطمئن شوید که مفهومی که در ذهن دارید قابل اجراست. بهتر است ابتدا یک نمونه کار انجام دهید و نتیجه را ارزیابی کنید. بیندیشید که چگونه میتوانید تئوری خود را در یک مقیاس کوچک بیازمائید، قبل از اینکه متعهد کاری بزرگ از قبیل قرارداد رهن و یا خرید مکان شوید.

    ۳) اگر حتی بتوانید حداقل یک مشتری پیدا کنید و به شما ثابت شد که طرح مورد نظرتان قابل اجراست این شانس را دارید که این موفقیت ،دفعات دیگری نیز برایتان تکرار گردد.

    ۴) با بودجه محدود کار کنید. اگر تجهیزات قدیمی تان قابل استفاده هستند، تجهیزات جدید تهیه نکنید. معامله پایاپای بهترین روش تهیه تجهیزات مورد نظرتان است.

    ۵) بدون داشتن یک طرح کسب و کار جامع که حاوی کلیه جزئیات باشد به آغاز یک کسب و کار جدید مبادرت نورزید.

    ۶) یک حسابدار می تواند به شما در مسائلی نظیر گردش نقدینگی، نقطه سربه سر و صورت سود و زیان کمک کند.

    ۷) بانک ها به مراتب ارزان تر از شرکا هستند و مشکل کمتری نیز در مواجهه با آنها دارید.داشتن یک شریک مانند ازدواج بدون وجود عشق است. زندگی شما در اینصورت از آن خودتان نخواهد بود. البته به یاد داشته باشید که آغاز یک کسب و کار با یک شریک بی نهایت بهتر از عدم آغاز یک کسب و کار است.

    ۸) وقتی یک شریک دارید باید به نظرات اونیز توجه کنید. در شراکت بدون رسیدن به توافق لازم هر تلاشی به بن بست خواهید رسید.

    ۹) مسئله دیگر، مدیر عامل بودن و داشتن رای اکثریت است. این دلیل دیگری است که آگاه باشید هیچ گاه بیش از ۴۹ درصد از سهام شرکت خود را واگذار نکنید، البته اگر تمایل دارید که کنترل اوضاع به دست خودتان باشد!!

    ۱۰) آیا برای کسب و کار شما بازار وجود دارد؟ وسعت این بازار چقدر است؟ تحقیقات بازار بسیار مهم و اساسی است. بهتر است به جای ایجاد بازار جدید، بازارهای موجود را پیدا کنید.

    ۱۱) اگر در این بازار رقیبی ندارید و یا رقابت محدودی وجود دارد، هشیار باشید. ممکن است به واقع بازاری وجود نداشته باشد! به عبارت دیگر ممکن است روی یک محصول خاص دست گذاشته باشید که تا کنون شناخته نشده است.

    ۱۲- قبل از آغاز یک کسب و کار، با یک مشاور، وکیل، واسطه بیمه و یا مدیر بانک مشورت نمائید. مشاوره بانک مجانی است. مشاوره اولیه با مشاوران حرفه ای نیز مجانی است. اما قبل از هر اقدامی پرسش نمائید.

    ۱۳) عموما بهترین کسب و کاری که می توانید انتخابی گوید: شما میتوانید در هر زمینه کسب و کار و یا صنعت جدید از طریق خواندن کتاب متخصصین آن فن، حتی برای یک ساعت در روز نیز میتونانید عملا تجربه کسب نمایید. حتی بیشتر از آن نیز میتوانید مطالعه کنید زیرا هرچه بیشتر مطالعه کنید، مغز اطلاعات جدید را بهتر از اطلاعات جزیی و آسان در ک میکند. تکرار با فاصله ،یک روش موثر در یادگیری موثر و اثبات شده است.

    ۱۴) حتی اگر فکر می کنید که برای آغاز کسب و کاری که در ذهن دارید به تجربه عملی نیاز دارید میتوانید مدتی را برای یکی از رقبای خود کار کنید. حتی میتوانید نیمه وقت کار کنید. هرچه برای تان مفید است یاد بگیرید و در عین حال مزد نیز دریافت کنید. البته بهتر است قبل از امضای قرارداد مربوط به انجام فعالیتهای محرمانه از آنجا بروید زیرا ممکن است علیه شما شکایت کنند!

    ۱۵) به همان سرعتی که دارایی شما افزایش می یابد، باید هدف تان این باشد که خود نیز توسعه پیدا کنید و از یک صاحب کسب و کار/ مجری به یک صاحب کسب و کار/مدیر تبدیل شوید.

    ۱۶) هیچ وقت نباید کسب و کاری را با این هدف که کلیه امور را خود رتق و فتق کنید آغاز نمایید. این کار درست مانند این است که کار خود را با پول بخرید.

    ۱۷) اگر بخواهید هر کاری را خودتان انجام دهید عملی نیست. باید یاد بگیرید که تفویض اختیار کنید. باید افراد با انگیزه ای را بکار بگیرید که حتی از شما باهوشتر و زیرک تر باشند. به آنها استانداردهای بالای خود را بیاموزید و در حالیکه آنها اغلب کارها را انجام میدهند بر آنها نظارت داشته باشید.

    ۱۸) انتخاب یک نام تجاری مناسب، برای موفقیت شما بسیار حایز اهمیت است. بعد از سال ها تجربه در تبلیغات و بازاریابی، پیشنهاداتی که در این مورد به شما ارایه میکنم به شرح زیر میباشد:

    ۱۹) نام شما نباید مشابه نام رقبایتان و یا نزدیک به آن باشد زیرا اولا مشتریان سردرگم میشوند و به آسانی شما را پیدا نمی کنند و ثانیا ممکن است مورد شکایت شرکت های رقیب واقع شوید.

    ۲۰) هرچقدر اسم شرکت کوتاه تر باشد، به یاد ماندنی تر خواهد بود.

    ۲۱) اسم باید به آسانی هجی شود و به وضوح قابل تلفظ باشد.

    ۲۲) اسم شما باید تبلیغی باشد برای آنچه میخواهید انجام دهید. کسب و کارهایی که نام صاحبان خود را دارند تنها در صورتی موفقند که این اسم برای دیگران آشنا باشد و یا مرادف یک محصول و یا خدمت شناخته شده باشد.

    ۲۳) نباید نام شما به نام شرکت ثبت شده دیگری تجاوز کند.

    ۲۴) نام شما باید متمایز و در ارتباط با تصویری باشد که مایلید از کسب و کار خود ارایه دهید. برای نمونه اگر شما خدمات نظافت منازل را انجام میدهید انتخاب نام سویس منازل APHRODITE (به معنای عشق وزیبایی) کاملا نامناسب است و در عوض نام خدمات منازل Spicand Span ( به معنای نو و ترو تمیز) بسیار مناسب خواهد بود.

    ۲۵) با توجه به ثبت اسم شرکت شما در کتاب زرد اگر اسم شما با اولین حروف الفبا آغاز شود در صدر لیست شرکتها قرار خواهید گرفت.

    ۲۶) شاید شما دوست داشته باشید نام شهر و یا شهرستان خود را بخشی از نام شرکت خود قرار دهید.

    ۲۷) دلیل دیگری که نام کوچک خود را در نام کسب و کارتان مورد استفاده قرار ندهید، این است که در اذهان مشتریانتان تبعیض ایجاد میکنید و آنها به دنبال شما میگردند و در حالیکه سایر همکارانتان بیکار نشسته اند کار فراوان روی سر شما ریخته میشود.

    ۲۸) همچنین زمانی که تمایل به فروش و یا واگذاری کسب و کار خود دارید در صورتی که نام کسب و کارتان، اسم کوچک شما باشد، به قیمتی پایین تر از زمانی که یک نام تجاری مناسب داشته باشد به فروش میرسد.

    ۲۹) تعیین نام مناسب به این روش انجام می شود:یک جلسه هم اندیشی تشکیل دهید. نام های مناسبی را که به ذهن تان می آید بنویسید، حتی اگر مسخره به نظر آیند. در این مرحله کمیت بیش از کیفیت اهمیت دارد. این رویه باید منجر به تولید حداقل ۱۰۰ اسم گردد.

    ۳۰) در این مرحله به تسویه فهرست اسامی و حذف نام های نا مناسب بپردازید تا به ۶ الی ۷ نام برسید. به ارتباطات فکری مردم نیز بیندیشید و اینکه اغلب انها کدام اسم را ترجیح میدهند. این لیست را به دوستان و انجمن¬های حرفه¬ای که به قضاوت آنها اطمینان دارید نشان دهید و نظر آنها را بخواهید. همچنین دلیل انها را از انتخاب این اسم بپرسید. در نهایت، خودتان تصمیم بگیرید زیرا شما رییس هستید و تصمیم نهایی با شماست چون کسب و کار متعلق به شماست.

    ۳۱) سپس به کتاب راهنمای آنلاین و آفلاین مراجعه کنید تا ببینید که آیا اسم منتخب شما وجود دارد یا خیر.

    ۳۲) همچنین در اینترنت شناسه های ".com" را جستجو کنید تا بدانید که آیا نام مورد نظر شما در اینترنت وجود دارد؟ به یاد داشته باشید که ".com" به ".net" ارجحیت دارد.

    ۳۳) قبل از هزینه کردن هر مبلغی برای تبلیغات، توضیح مختصری در مورد کسب و کار جدیدتان بنویسید و برای رسانه های معتبر بفرستید.

    ۳۴) نهایتا هر کارآفرین باید به یاد داشته باشد که اغلب کالاها و خدمات به خودی خود به فروش نمیروند. شاخص ویژه ای برای این مطلب وجود دارد. اقتصاد دانی با نام ویافردو پارتو قاعده ای را به عنوان یک اصل ارایه داده است که به قانون ۲۰-۸۰ معروف است. این اصل بیانگر این مطلب است که اگر ۲۰% از کسب و کارها به ارایه خدمات مشغول باشند، ۸۰% دیگر درگیر خدمات فروش و تبلیغات هستند.

    ۳۵) بنابراین بهتر است به مطالعه موردی در مورد روش های تبلیغات و فروش برای کسب و کار خود بپردازید.

    حجت سوری
    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    بطور ساده کارآفرین به شخص حقیقی یا حقوقی ای گفته می شود که توانایی تحمل ریسک - اغلب مالی - را دارد و می تواند یک ایده اولیه را به یک فعالیت اقتصادی تبدیل کند.

    بطور ساده کارآفرین به شخص حقیقی یا حقوقی ای گفته می شود که توانایی تحمل ریسک - اغلب مالی - را دارد و می تواند یک ایده اولیه را به یک فعالیت اقتصادی تبدیل کند. همه ما می توانیم یک کارآفرین باشیم، چه کارمند، چه کشاورز و ... در هر پست و مقامی که باشیم در راه انجام فعالیت های خود می توانیم کارآفرین بوده و ایده های خود برای بهبود انجام کارها را به واقعیت تبدیل کنیم.

    یک کشاورز می تواند با راه اندازی روشهای جدید کاشت، آبیاری، نگهداری و ... کمیت یا کیفیت محصولات خود را بالا ببرد. یک کارمند می تواند برای انجام فعالیت های روزانه و البته در چهارچوب اختیارات خود روشهای جدیدی را اختیار کند تا انجام کارها برای خود و ارباب رجوع سریعتر و با کیفیت بالاتری صورت پذیرد.

    یک مهندس یا شرکت می تواند با قبول هزینه های تولید آزمایشگاهی، نمونه ای از یک محصول را تولید کرده و در صورت مفید بودن آنرا تولید انبوه نماید و به جامعه خود خدمت کند. یک مربی تیم فوتبال می تواند با اتخاذ روشهای مدیریتی و arrange یک تیم به موفقیت های بسیار دست پیدا کند و ....

    همانطور که مشاهده می کنید در تمام مثالهایی که آورده شد نوعی ریسک وجود دارد. این ریسک ممکن است باعث از بین رفتن محصول کشاورز شود یا باعث شود تا کارمند توبیخ یا اخراج شود و یا سرمایه گذاری آن مهندس یا شرکت به هدر رود. و دست آخر آنکه آن مربی تیم ممکن است سمت یا اعتبار خود را از دست دهد. بنابراین مشاهده می کنید که بسادگی میتوان این نتیجه را گرفت که "کارآفرینی بدون ریسک امکان پذیر نمی باشد." شاید از همین جمله بتوان فهمید که چرا در کشور ما در میان جوانان کارآفرینی جایگاه والایی ندارد، فعلا" اجازه دهید بحث فنی را ادامه دهیم.

    ● کارآفرین چه ویژگی هایی دارد

    ▪ خود اتکایی از اولین خصوصیات یک کار آفرین می باشد. با کمک این نیرو کارآفرین می تواند به مبارزه با سختی ها بپردازد. بنابراین اگر می خواهید کار آفرین باشید باید این توانایی را در خود تقویت کنید.

    ▪ نیاز به انجام دادن و بدست آوردن از دیگر خصوصیات یک کارآفرین می باشد. اینگونه اشخاص بصورت دائم نیاز به آن دارند که محصول یا خدمتی را ایجاد کنند. از ساده ترین نوع آن مثلا" در فعالیت های خانگی گرفته تا پیچیده ترین کارهایی که ممکن است در تولید یک محصول یا خدمت به آن لازم باشد.

    ▪ استفاده از نهایت بهره وری از دیگر ویژگی های یک کارآفرین هست. یک کارآفرین همواره می خواهد از وقت خود بهترین استفاده را کند.

    ▪ تحمل ریسک از دیگر ویژگی های اینگونه افراد می باشد. یک کارآفرین می تواند ریسک ناشی از شکست را پذیرفته و تحمل کند. این ریسک ممکن است مالی یا حیثیتی باشد و یا از دست دادن بسیاری چیزها که مردم عادی در زندگی آنها را داراند، باشد.

    ▪ آنها شکارچی فرصت ها هستند. کارآفرین بسادگی می تواند میان یک اتفاق بدون خاصیت با دیگری که در دل آن فرصت شکوفایی نهفته است، تمایز قائل شود و دومی را شکار کند.

    ▪ نیاز به پیشرفت دائمی از دیگر ویژگی های این افرا می باشد. حتی هنگامی که کارآفرین فعالیت اقتصادی را راه اندازی کرد متوقف نمی شود او علاقه دارد که همه روزه به پیشرفت های جدیدی دست پیدا کند.

    ▪ کارآفرین توانایی بالایی در کنترل خود دارد. تحقیقات نشان می دهد که اغلب کارآفرینان بیشتر از آنکه بتوانند محیط بیرون را کنترل و مدریت کنند بر خود تسلط دارند. اثر جنبی این خاصیت می تواند همان قدرت کنترل بر محیط نیز باشد.

    ▪ آنها همواره به هدف نگاه می کنند و شب و روز فکرشان رسیدن به هدف می باشد. دقت کنید که تمرکز بر هدف برای بسیاری از مردم دشوار است اغلب به کاری که در حال انجام دادن آن هستند فکر می کنند نه هدف.

    ▪ کارآفرین توانایی تشخصی اولویت ها را دارد. خوب می داند چه کاری، چه موقع باید انجام شود و حاضر است بر سر آن با دیگران مبارزه کند.

    ▪ خوش بینی از ویژگی های مهم و بارز یک کارآفرین است. برای همین بسیاری از کارآفرینان جوان هستند چرا که آنها معمولا" به هر کاری خوشبین می باشند. کارآفرین در برخورد با مشکل بدون آنکه ذهن خود را مخدوش کند مبارزه می کند تا آنرا از میان بردارد. حتی اگر مشکل بزرگ باشد به خود میگود "الان که نمی شود آنرا حل کرد به کار دیگری می پردازم و بعد سراغ آن می آیم".

    ▪ شجاعت از دیگر ویژگی های یک کارآفرین می باشد. دقت کنید که تحمل ریسک با شجاعت تفاوت بسیاری دارد، به این مثال توجه کنید. یک مدیر کارآفرین یک شرکت را در نظر بگیرید. او هموراه در حال ایجاد تغییر در شرکت می باشد تا به هدفهای خود نزدیک شود. اگر شکست بخورد باید ریسک - یا همان هزینه - آنرا بپردازد فرض کنید که پول و امکانات هم دارد و می پردازد. چیزی که این فرد نیاز دارد صفتی است بنام "شجاعت" او باید دل انجام این تغییرات و به نوعی بازی با سرنوشت خود، کارمندان و شرکت را داشته باشد.

    ▪ کارآفرین معمولا" قدرت تحمل بالایی دارد. این قدرت تحمل از مسائل کاری شروع شده و یقینا" به مسائلی که در اجتماع یا خانواده او بدون شک رخ خواهد داد کشیده خواهد شد. قدرت تحمل جاذبه ایجاد می کند در حالی که عدم داشتن آن فرد را مجذوب می کند. مثال ساده آنکه فردی که قدرت تحمل بالایی ندارد معمولا" در یک شرکت دولتی - که قدرت تحمل و زنده بودن بالا دارد - مشغول بکار عادی و بدون جنبیش می شود.

    ▪ کارآفرین انگیزه داخلی بالایی برای انجام کار دارد. دقت کنید که اگر فردی دارای انگیزه بسیار قوی برای انجام کاری باشد و آن انگیزه در درون آن نباشد در هر لحظه ممکن است که فرد آن کار را رها کند. اما نیروی انگیزشی در کارآفرین در درون خود او وجود دارد و تا زنده هست به کار و فعالیت ادامه می دهد. تفاوت گرمای زمین و خورشید را مقایسه کنید، اگر خورشید برود زمین سرد خواهد شد اما اگر زمین برود خورشید همچنان گرم خواهد ماند.

    منبع: خانه کارآفرینان
    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    امروزه ، صدها کسب و کار، با رکود و کسادی مواجه اند . در بسیاری از موارد، درآمد ها ، جریان های نقدینگی و سودآوری، سیر نزولی نشان می دهند .

    امروزه ، صدها کسب و کار، با رکود و کسادی مواجه اند . در بسیاری از موارد، درآمد ها ، جریان های نقدینگی و سودآوری، سیر نزولی نشان می دهند . شاید هم اعداد و ارقام معرف ثبات باشند ولی شرکت قادر به تامین نیازهای مشتریان خود نباشد. حتی ممکن است شرکتی تحت نظارت دولت ها باشد و پیش از آنکه هر گونه تصمیم راهبردی مهمی بگیرد ، می بایستی تایید و توافق دولت را کسب کند . عوارض این نابسامانی، متفاوت است ولی نتایج تقریباً همیشه مشابه است : هیئت مدیره اعتماد خود را به مدیریت از دست می دهد و از یک فرد خارج از شرکت خواهد خواست تا هدایت شرکت را بر عهده بگیرد و حیات را به آن برگرداند .

    به این وضعیت بحران مالی گفته می شود.

    تشخیص مشکل، معمولاً با سه پرسش اصلی شروع می شود :

    - آیا شواهدی مبنی بر نوعی عدم توازن و یا اضافه تولید در شرکت و یا صنعتی که شرکت در آن فعالیت می کند، وجود دارد ؟

    - فرآیند دریافت ، پردازش و تفسیر اطلاعات نزد مدیران ارشد اجرایی، در یک راستا، یا در تضاد است ؟

    - سطح تعهد پرسنل به چه میزان است ؟

    هیچ فرمول دقیقی برای موفقیت وجود ندارد . با وجود این ؛ من همواره کار خود را با جواب دادن به این پرسش ها شروع می کنم و این کار نه با یک معاینه، بلکه با معاینه ها و بررسی های مکرر انجام می شود . این بررسی و معاینه برای سرمایه گذاران نیز مفید است . اگر سهام داران انرون همین پرسش ها را در مورد شرکت در سال ۱۹۹۹ از خود می پرسیدند ، شاید خود را برای بحران پیش رو آماده می کردند .

    به طور حتم ؛ پاسخ گویی به این پرسش ها حتی برای شرکتهایی که در حال حاضر در بحران به سرمی برند نیز مفید است ولی چرا در انتظار درد سر باشیم ؟ هر مدیر عاملی می تواند همین ابزار را در شرکت به نسبت موفق خود نیز برای شناسایی مسائل بالقوه و رسیدگی به آنها پیش از آنکه بحرانی شوند، به کار ببندد و با بهره گیری از اهرم های پیشگیرانه ؛ رهبری شرکت می تواند امور را به گونه ای بهبود بخشد که دیگر نیازی به بخدمت گرفتن مشاوری برای رفع بحران نباشد .

    ● عدم تعادل ها و زیاده روی ها

    هنگامی که من یک شرکت را مورد مطالعه قرار می دهم ، معمولاً کار خود را با بررسی جاهای بسیار روشن ولی در بسیاری از مواقع دور از نظر، که معمولاً سازمان ها به طور ناموزون و نامتعادلی به آن بخش بیش از اندازه توجه و یا برعکس به آن کم توجهی کرده اند، شروع می کنم . هنگامی که شما شروع به بررسی این بخش ها می کنید، این ناموزونی ها تقریباً در تمام شرکتهایی که دارای وضعیت بحرانی هستند، قابل مشاهده است. برخی از شرکت ها با رفتارهای ناموزون از سوی کارکنان خود روبرو هستند : تقریباً تمام افراد توازن خود را از دست داده اند . آنها در موردهایی صحبت می کنند که برای افرادی، که تنها از منظر یک مشاهده کننده به شرکت نگاه می کنند، جالب است .

    یک نوع ازاین عدم تعادل و یا زیاده روی رفتاری در توجه بیش از اندازه به کارآفرینی و نوآوری است . مت پاث (MetPath)که یک آزمایشگاه خون بزرگ است در سال ۱۹۶۰ توسط دکتر پل براون کسی که مدل منحصر به فردی برای خدمات درمانی آزمایشگاهی با بهای پایین و با کیفیت بالایی که مبتنی بر سیستم اطلاعاتی پیشرفته بود ارائه داد، شروع به کار کرد . بعد از آنکه شرکت کورنیگCorning در سال ۱۹۸۲ مت پاث را خرید ؛ مدیران اجرایی شرکت ادغام شده، وارد کسب و کار لابراتوار، به عنوان کارآفرینانی که این صنعت را به خوبی شناخته، قصد ایجاد تحول در آن را داشتند، شدند . تا سال ۱۹۹۰ مدیران لابراتورهای کورنیگ، صدها لابراتوارکوچک در ایالات متحده را خریده بودند ولی شرکت توازن نداشت : تمرکز و میل بیش از اندازه به کارآفرینی، تمرکز بر فرآیندها، سیستم های پاسخگو و قابل اعتماد را تحت الشعاع خود قرار داده بود . هنگامی که من در سال ۱۹۹۵ به عنوان مدیر عامل وارد این کسب و کار شدم ، صنعت آزمایشگاه های خون از کلاهبرداری و سوء استفاده، شمار زیاد مشتریان ناراضی و عدم وجود انضباط در فرآیندها رنج می برد و همان گونه که قابل پیش بینی بود ، سودآوری و گردش نقدینگی به سرعت سیر نزولی طی می کرد؛ این وضعیت در بسیاری از شرکت های دیگر نیز وجود دارد .

    در شرکت های دیگر ، سطح بالایی از افتخار و خود باوری می تواند به نوعی تکبر و خود پسندی تبدیل شود. در ابتدای سال ۱۹۹۰ ، به عنوان مدیر عامل، رهبری کسب و کار شیشه تلویزیون کورنینگ را در آمریکای شمالی بر عهده گرفتم . کورنینگ ،شیشه تلویزیون رنگی را ۴۰ سال پیش اختراع کرده بود . ولی در سال ۱۹۹۰ مجموع کسب و کارهای مرتبط با تلویزیون با رقابت سختی مواجه بودند . در این بین؛ کورنینگ به شرکت شیشه آساهی (Asahi Glass ) ملحق گردید . کارکنان کارخانه بسیار مغرور بودند و اصولاً این واقعیت که مشتریان از کیفیت محصولات کورنینگ و چگونگی سرویس دهی شرکت ناراضی هستند را باور نداشتند . آنها این حقیقت را که محصولشان به هیج عنوان بهترین محصول نیست انکار می کردند . کارکنان بازخور مشتریان را مستقیماً دریافت نمی کردند. آنها به من می گفتند: “شما سومین مدیر عامل در ظرف سه سال گذشته هستید"، "شما به ما می گویید مشتریان به زودی ما را ترک خواهند کرد" ولی ما بیشتر از آن دو مدیر عامل پیش که این حرف ها را به ما می زدند در این شرکت دوام آورده ایم ، پس چرا باید حرف های شما را باور کنیم ؟"

    برای همین من کارخانه را به مدت ۹ روز تعطیل کردم . من مشتریان را به شرکت آوردم تا با کارکنان از کارگر کارخانه گرفته تا سرپرست حرف بزنند . من به مشتریان گفتم: " شما باید به کارکنان دقیقاً همان مطلبی را بگویید که به من گفتید؛ یعنی اینکه اگر ما فکر می کنیم می توانیم با ارائه محصولی با کیفیت نازل کار خود را پیش ببریم ، شما هم می توانید با انتخاب عرضه کننده دیگری غیر از ما راه چاره ای برای خود بیابید . مشتریان هم این حرف ها را به کارکنان زدند . کارکنانی که احساس غرور و افتخارشان با نوعی خود پسندی آمیخته شده بود ، به خود آمدند و به حرفهای مشتری با دقت بیشتری گوش دادند . پس از این ماجرا کارکنان تصمیم گرفتند تا برای بهبود کیفیت محصول و خدمات، با همدلی بیشتر شروع به کار کنند . ما به کمک هم از عهده مشکلات شرکت برآمدیم . در نقطه مقابل، شرکت های دیگر، از عدم داشتن اعتماد به نفس کافی رنج می برند . بخش تولیدات علمی در کرنینگ برای خود یک کسب و کار ۷۵ ساله بود که به مثابه یک بخش خودکار در سال های متمادی به حال خود واگذار شده بود . در طول سال های متمادی این بخش با این ذهنیت رشد یافته بود که کورنینگ منبع مورد نیاز آنها برای سرو سامان دادن به کسب و کارشان را دراختیار آنان قرار نمی دهد . برای متحول کردن وضعیت کسب و کار، میبایستی اعتماد به نفس را در تمام بخش ها تقویت کنیم تا این امر به نوبه خود منجر به پیشرفت شود .

    مسئله دیگر، رهبری زدگی است که این مسئله هنگامی رخ میدهد که یک رهبر یا بسیار مقتدر است و یا مدت طولانی در مصدر کار بوده است . این امر خود را به ویژه هنگامی که کسب و کار وارد فاز جدیدی از چرخه کاری خود می شود ، خود را نشان می دهد که به رهبری جدید با توانمندی های متفاوت نیاز است . این امر؛ به هنگامی که وارد کوئست دایاگنوستیکس (Quest Diagnostics ) شدم، صادق بود . من به عنوان متخصص امور مالی و عملیات و به منظور ساماندهی به وضع مالی و به سود رساندن شرکت، وارد آن مجموعه شدم . ما به مدت نه سال و نیم تلاش بی وقفه داشتیم و پس از آن به این نتیجه رسیدم که به شخص دیگری با توانمندیهای متفاوت نیاز است. من به ویژه شخصی را با پیشینه علمی به عنوان جانشین خود در شرکت پرورش دادم. ابن حرکت خوبی بود چراکه شرکت از مجموعه ای که نیاز مبرم به سیستم ها و پردازش های محوری با کارایی بالا داشت، به شرکتی که در آن موفقیت به معنای توسعه فناوری بود ؛ تبدیل شد .

    شرکتها همچنین می توانند به علت پرتفوی محصولات و یا خدمات خودکه یا بسیار پراکنده بوده و طیف وسیعی از محصولات را شامل می شود و یا برعکس از تنوع بسیار کمی برخوردار است، حالت تعادل خود را از دست بدهند .در هر دو مورد ، شما می توانید بی قوارگی و عدم تعادل را مشاهده کنید که مانع از کارکرد بهینه شرکت شما می شوند . اگر شرکت شما بسیار متمرکزاست، یعنی رهبری دارد که تمام تصمیم ها را به تنهایی می گیرد؛ دیر یا زود شما با مشکل روبرو خواهید شد . از طرفی دیگر اگر ، تمرکززدایی در شرکت شما زیاد است و تصمیم ها به روشهای گوناگون و بدون انسجام با چارچوبها و ضوابط کسب و کار گرفته می شود، احتمال زیاد وجود دارد که شرکت تمرکز خود را از دست بدهد و در این صورت نیز خود را در وضعیت بحران خواهد یافت .

    من وقتی وارد کوئست دایاگنوستیکس شدم ، تمرکز زدایی در آن به اندازه ای بود که هر کس فکر می کرد می تواند برای شرکت تصمیم بگیرد و واقعاً هم این کار را می کردند - در همان زمان، هم شرکت و هم صنعت مورد فعالیت شرکت مطابق با قوانین و استانداردها با جریمه ای بالغ بر یک میلیارد دلار مواجه شده بود . مدت کمی پس از ورود من به شرکت، به هنگام بحث در مورد چگونگی ثبت فاکتورها ، در پاسخ به این پرسش که چه چیزی باعث این جریمه ها می شود؟ یکی از مدیران اجرایی ارشد در پاسخ به من گفت : “ شما در مورد آزمایشگاه خون چیزی نمی دانید ، برای همین از این قوانین سر درنمی آورید. صدهزار صفحه قوانین و ضابطه وجود دارد . هیجکس از ما انتظار ندارد تمام این ضوایط را رعایت کنیم “ . پاسخ پرسش، خودش به تنهایی بوی دردسر می داد و نشانه بارزی از عدم تعادل و عدم انسجام بود و لزوم تغییرات اساسی در فرهنگ شرکت را ایجاب می کرد . کار یک مدیر عامل ، تصمیم گیری در این زمینه است که یک شرکت به شکل یک تیم و بر مبنای توانمندی های آن تیم در یک مقطع زمانی، به چه شکل اداره شود . برخی از شرکت ها، در برخی مواقع می بایستی به سمت کارآفرینی حرکت کنند. برخی دیگر می بایستی به سمت آنکه درعملیات خود سرآمد باشند و بهبود قابل توجهی در آن پیدا کنند گام بردارند و برخی دیگر هنوز هم باید مشتری مدارتر شوند . شرکتهای مختلف، نیاز به پرورش قابلیت های مختلف را در خود دارند تا بتوانند به تعادل برسند .

    ● دیدگاه های همسو

    هر بار که من در یک موقعیت بحرانی پا به یک شرکت گذاشتم، درک تیم مدیریتی آن زمان، از کسب و کاری که در آن فعالیت داشتند ، متفاوت بود . به ویژه، پس از تشریح آنچه من به عنوان ۵ مرحله یک کسب و کار از آن یاد می کنم به تیم ارشد مدیریتی و پرسیدن این پرسش که: " شرکت شما در کدام مرحله قرار دارد ؟" این تفاوت در پاسخ چشمگیرتر بود .

    من پنج مرحله را در هر شرکتی شناسایی کرده ام.

    ▪ مرحله اول: خونریزی است. شرکت در رکود به سر می برد و به سرعت در حال فروپاشی است. ارقام و اعداد روزبه روز بدتر می شوند، رضایت مشتری به پایین ترین حد خود رسیده است و کارکنان به امید پیدا کردن موقعیتی مناسبتر، در حال ترک شرکت هستند .

    ▪ مرحله دوم: ثبات است که همانند قایقرانی در یک دریاچه و در شرایطی که هیچ بادی نمی وزد ؛می باشد. با آنکه کسب و کار خیلی جالب نیست ولی روبه وخامت نیز نمی باشد. در این مرحله شما می توانید پیش بینی کنید که فردا، شبیه امروز است . معمولاً شرکتهایی که از بحران خارج می شوند، وارد این مرحله می شوند ولی برخی از شرکتها هیچگاه از این مرحله خارج نمی شوند .

    ▪ مرحله سوم: بهبود تدریجی است. شرکت، بهبود کمی در سودآوری، بهره وری ، رضایت مشتری و رشد را شاهد است . خورشید در حال طلوع به دریاچه است .

    ▪ مرحله چهارم: بهبود سریع است . شرکت توفیق با ثبات و قابل توجهی دارد . مدیران شرکت بر این باورند که فرمول موفقیت را به دست آورده اند و میتوانند تا ابد دراین مرحله باقی بمانند و معتقدند به گونه ای دیگر نمی توان کسب و کار را اداره کرد . این نگاه می تواند شرکت را به مرحله پنجم که تکبراست وارد کند. این نوع اعتماد به نفس و تکبر در شرکتها معمولاً زود گذر است و برگشت سریع به مرحله اول را به دنبال خود دارد . آی بی ام به مدت ۳۵ سال، یعنی از سال ۱۹۴۹ تا اواسط دهه ۱۹۸۰ در مرحله چهارم یا به عبارتی در مرحله بهبود سریع قرار داشت . سپس دچار تکبر شد و به مرحله خون ریزی بازگشت . آی بی ام بالغ بر ۲.۸ میلیارد دلار در سال ۱۹۹۱ ضرر کرد و هنگامی که مدیر عامل آن تغییر کرد با بزرگترین بحران در تاریخ کسب و کار مواجه بود . البته گاهی اوقات ،شرایط اقتصادی باعث می شود تا شرکت ها در مرحله اول قرار گیرند . این امر در مورد کل صنایع فولاد در دهه ۸۰ اتفاق افتاد . ولی در بین شرکتهایی که متاثر از این شرایط اقتصادی می شوند ؛ همواره دست کم یک شرکت وجــود دارد که بر این چالش غلبه کرده، حتی قوی تر از گذشته وارد عرصه رقابت می شود . این شرکت ها توسط افرادی رهبری می شوند که وقت خود را با سرزنش کردن وضعیت اقتصادی تلف نمی کنند، بلکه به جای آن به فکر طراحی مجدد محصولات و یا بازنگری در توانمندی های شرکت خود می افتند .

    هیچ کسب و کاری نمی تواند از مراحلی که در بالا به آن اشاره شد، در امان باشد و هیچ کسب و کاری نمی تواند به گونه ای مستقیم از مرحله یک به مرحله چهار بپرد ولی زمان ماندن در هر مرحله، از شرکتی به شرکت دیگر، فرق می کند . ممکن است عده ای چرایی این ایده را بپرسند و معتقد باشند که برخی ازصنایع خودروسازی از اواسط دهه ۷۰ تا حال، تنها در دو مرحله خون ریزی و تکبر به سر می برند، بلکه بسیاری از شرکتهای بزرگ دارویی نیز خود را درموقعیت مشابه می بینند . آیا آنها پس از سالها موفقیت خارق العاده هنوز در مرحله پنجم قرار دارند؟ و یا درمرحله اول به سر می برند؟

    شما ممکن است فکرکنید تمام کسانی که در موقعیت مدیریت ارشد هستند، دقیقاً می دانند که شرکت آنها در کدام مرحله قرار دارد . ولی این امر در مواقع نادری اتفاق می افتد . من به تازگی با ۱۰ مدیر اجرایی ارشد در یک شرکت مشکل دار ملاقات کردم . یکی از آنها گفت که شرکت آنها در مرحله تکبر است ، سه نفر از آنها اظهار داشتند که شرکت در مرحله بهبود سریع است و سه مدیر دیگر معتقد بودند که در مرحله خون ریزی است و دو نفر بر این باور بودند که در مرحله ثبات و یک نفر اعتقاد داشت که درمرحله بهبود تدریجی به سر می برد . هنگامی که پاسخها به این شکل پراکنده است ، احتمال بسیار بالایی وجود دارد که یک مشکل اساسی و نادیده گرفته شده دارد و این به معنای آن است که در زمینه اطلاعات حیاتی شرکت: در سطح مدیران رده بالا اتفاق نظر وجود ندارد و این به معنای عدم داشتن دیدگاه مشترک است .

    من از این مدیران اجرایی پرسیدم که چگونه می شود ما همه، برای یک شرکت کار کنیم ، یک مقوله مشترک را هر روز ببینیم و با زهم دید گاهایمان تا این اندازه متفاوت باشد ؟ پرسشهای زیادی پشت سر این پرسش مطرح می شود ولی معمولاً آسان تر از همه این است که با اعداد و ارقام شروع کنیم : درآمدهای شرکت چطور است ؟ سودآوری آن به چه گونه است ؟ میزان برگشت مشتری تا چه تعداد است ؟ ما در مقایسه با رقبا چه جایگاهی داریم؟ ریزش کارکنانمان به چه اندازه است ؟هدف از این مباحث درهم افق کردن اعضای تیم مدیریت است تا به یک درک مشترک و منطقی از وضعیت جاری شرکت و دورنمای آینده آن برسند. اگر کادر مدیریتی ارشد یک شرکت ؛هم افق نباشند ، بقیه اعضای شرکت، هرگز به اتفاق نظر نخواهند رسید .

    ● عملکرد و رضایت

    من همگرایی را در دو بخش دیگر نیز چک کردم؛ عملکرد و موضوعی که من آن را رضایت می نامم.عملکرد قوی شرکت ها به کارکرد دو عامل بستگی دارد: نتایج استثنایی که با توجه به معیارهای عملکرد قابل مشاهده است و رفتارهای نمونه که از راه افرادی که کار خود را به انجام رسانده و ارزشی را به تدریج در سازمان هایشان نهادینه می کنند، مشخص می شود .در این بخش نیز دیدگاه تیم ارشد ، نشانه درخور توجهی بود . من از آنها پرسیدم :"آیا شما در این شرکت هم عملکرد وهم فرهنگ قوی دارید ؟" رهبران شرکت اعتراف کردند که به هردوی اینها نیاز دارند و شرکت های بسیار کمی هستند که هر دوی ابن موارد را دارند. برخی از شرکت ها نتایج قوی ولی ارزشهای نازل فرهنگی دارند . انرون، در این زمره قرار داشت . برخی دیگر ؛ نظیر لوی اشتراس (LEVI STRAUSS) درطول سالها با سودآوری کم ؛ فرهنگ سازمانی بی نظیر ولی نتایج ضعیفی داشت .

    شرکت هایی که در رکود هستند، همان گونه که می توان انتظار داشت ، دارای مدیرانی هستند که درمورد عملکرد و به ویژه در زمینه ارزش های سازمانی خود، اتفاق نظر ندارند. برخی از شرکت ها هنوز هم معتقد هستند که رفتارهای سازمانی چندان مهم نیستند. ولی بیشتر شرکتها به اهمیت ارزش های سازمانی قوی در به دست آوردن عملکرد بهینه، پی برده اند . کسب و کارهایی که در کشورهای در حال توسعه هستند به تدریج این مسئله را فرا می گیرند و من به تازگی همایشی در دانشگاه ییل (yale) در خصوص منابع انسانی و رهبری برای ۲۰ مدیر عامل سازمان های دولتی در کشور چین برگزار کردم. اهمیت رفتار سازمانی برای آنها مفهوم جدیدی بود . آنها از من می پرسیدند : “ منظور شما چیست ؟” “آیا شما به ما می گویید که اگر بخواهید شرکت بزرگی شوید باید به کارکنانمان بگوییم که چطور رفتار کنند ؟ تنها کاری که آنها باید بکنند این است که به شرکتهای غربی که دارای مشکل هستند، نگاه کنند تا جواب خود را دریابند.

    دومین بخشی که من برای همگرایی چک کردم ؛ رضایت کارکنان و مشتری است . تقریباً همیشه همه به دنبال مشاهده ارقام مالی هستند. شرکت هایی که در موقعیت بحرانی قرار دارند، معمولاً همیشه تمام تلاش خود را بر جلب رضایت سهامداران از راه به دست آوردن نتایج مالی آن هم به هر بهایی معطوف کرده اند و از توجه به ورودی هایی که ارزش های پایدار را ایجاد می کنند ، غافل مانده اند . اگر شرکت شما با کارمندان متعهد، پیوند خورده باشد ، شما با مشتریان متعهد پیوند خواهید خورد و این امر خودبه خود منتج به دست آوردهای مالی خواهد شد. از این رو، علاوه بر محک های مالی، اگر مدیر عاملی بدنبال تغییرات واقعی است ، می بایستی به دو عامل: کارکنان و رضایت مشتری توجه ویژه داشته باشد. اگر مشتری، متعهد و وفادار به شرکت باشد ، آنگاه سهام دار نیز سود خود را برداشت کرده و او هم به شرکت متعهد و وفادار می ماند؛ سپس برای کارکنان چه اتفاقی می افتد؟ به احتمال زیاد آنها نیز با کار کردن در یک شرکت موفق که ثروت و موقعیت برای رشد فردی و دستاورد مالی ایجاد می کند ، زندگی بهتری خواهند داشت .

    جای تعجب ندارد که در شرکت هایی که در رکود به سر می برند ، من همواره پاسخ های نادرستی در مورد رضایت کارکنان و مشتری می شنوم . این امر به علت عدم وجود داده های درست حاصل از انجام یک نظر سنجی است . این امر همچنین نشان دهنده این امر است که مدیران اجرایی گوش شنوا ندارند . مرحله بعد پیدا کردن راههایی برای اندازه گیری رضایت است . اگر تعداد کارکنانی که داوطلبانه شرکت را ترک می کنند ، خیلی زیاد و یا خیلی کم باشند، شرکت دارای مشکل است .

    همین امر در مورد میزان ماندگاری مشتری نیز صدق می کند .بالا بردن رضایت کارکنان، تنها به معنای دادن حقوق و مزایای بالا به آنها نیست (هر چند که این موارد مهم هستند). معمولاً ،برای کارکنان مسائلی مثل این که "من می دانم که این شرکت چکار می کند ؟" و یا " آیا سرپرست من اسم من را می داند ؟ " آیا برای مدیر یا سرپرستم مهم است که من در چه وضعیتی قرار دارم؟"، " آیا شرکت برای من امکانات و ابزارهای آموزشی فراهم می کند؟"، " آیا مدیریت برای من امکان رشد و توسعه بوجود می آورد؟"

    برای به دست آوردن رضایت مشتری ، رهبری یک شرکت باید دیدگاه روشنی از وضعیت شرکت خود در حال حاضر و در آینده به دست بیاورد . تمام کارکنان نیاز دارند تا اطلاعات واقعی و بروز را درمورد عملکرد شرکت ، آنچه که در بیرون از شرکت اتفاق می افتد ، درزمینه طبیعت کار خود و بهترین روش برای ارزیابی عملکرد خود را ،به دست بیاورند . آنها باید سرپرستان خود را بشناسند و سرپرستان نیز باید هر کارمندی را به عنوان یک شریک تجاری خود تلقی کنند . در این حالت ، یک محیط مبتنی براعتماد به وجود می آید تا دلیلی برای آمدن هر روزه به سر کار و خوب کار کردن برای شرکت را داشته باشد و از این رو شرایط به وجود آمدن شرایط بحرانی، خود به خود منتفی می شود .

    ● ایجاد حس تعهد و پاسخگویی

    زمانی که انسجام و اتحاد در بطن فرهنگ یک سازمان وجود نداشته باشد ، مشکلات مهمی بروز خواهد کرد. از این رو من همیشه پرسشهایی، مثل اینکه: " آیا رهبری شرکت، خط مشی تعهدات و انتظارات ازکارکنان را مشخص کرده است و آیا نظارت بر عملکرد وجود دارد ؟" بدون وجود معیاری که مشخص کند که یک کار به خوبی انجام گرفته است یا نه و یا بدون تعریف مسئول دقیق هر کاری ، مشکل است که انتظار داشت که افراد به گونه ای ذاتی متعهد و پاسخگو باشند .من همچنین توجه زیادی به رفتارهای شهودی داشتم . با ده دقیقه راه رفتن در یک کارخانه و یا یک اداره، می توان فهمید که آیا مشکل تعهد و مسئولیت پاسخگویی در یک شرکت وجود دارد یا خیر؟ آیا کارکنان ارتباط چشمی با شما برقرار می کنند که به شما سلام کنند؟ آیا آنها نام فردی را که کارخانه و یا اداره را هدایت می کند می دانند ؟ اگر جواب منفی است خیلی بعید است که آنها دیدگاه روشنی از کار خود و تاثیری که بروی مشتریان خواهد داشت ، داشته باشند .

    پرسش های بسیار ساده در مورد پردازش های یک شرکت نیز می تواند مسائل مربوط به حس تعهد و یا پاسخگویی را مشخص کند . یک بار ، در نخستین روز حضورم در یک سازمان، از تیم مدیریتی پرسیدم :" شما می توانید ساختار سازمانی خود را برای من تشریح کنید و دیگران نام چند تن از افراد کلیدی خود را به من بگویید؟ " بجزیک نفر که ساختار سازمانی اداره خود را می دانست، دیگران سکوت کردند . هیچ گونه شرح مشاغلی وجود نداشت و ارزیابی عملکرد در آن شرکت صورت نمی گرفت .سپس من ازآنها فهرست هدف های فردی شان را خواستم ، اظهار داشتند که ما هدف های فردی ویژه ای نداریم . " حس تعهد و یا پاسخگویی در فرهنگ یک شرکتها تا زمانی که هدفی برای افراد آن تعیین نشده باشد وجود نخواهد داشت . در این صورت خیلی مشخص بود که ما در آن شرکت در چه مرحله ای هستیم : در مرحله خونریزی به معنای دقیق کلمه ."زمانی که تیم اجرایی به سه پرسش اول مطرح شده، در این مقاله پاسخ دادند و ما به درک مشخصی از دیدگاه شرکت رسیدیم ، آنگاه، وقت آن است که یک طرح توسعه و بهبود و برمبنای انرژی و توان هر فرد در شرکت تهیه کنیم .این طرح شامل موارد زیر است :

    ۱) ارزش های شرکت : رفتارهایی که یک بار برای همیشه در شرکت نهادینه شده است .

    ۲) چشم انداز و ماموریت : به ترتیب مبین جایی که می خواهیم شرکت در دراز مدت و درکوتاه مدت به انجا برسد .

    ۳) هدف های راهبردی : هدف هایی که باید در ظرف دو سال آینده به آن رسید .

    ۴) حرکت ها و جهت گیری های ویژه : به منظور دستیابی به هریک از هدف های راهبردی به معیارها به حرکتها و جهت گیری های ویژه نیاز است که می بایستی مشخص شود .

    زمانی که من در ژاپن این شیوه را فراگفتم، نام آن برنامه ریزی هوشین (Hoshin) بود. این کاربه همین جا خاتمه نمی یابد. ارتباط مداوم با هر یک از کارکنان ، مشتریان و عرضه کنندگان و اعمال تغییرات در این طرح ، باعث می شود تا یک شرکت از مرحله خون ریزی به مرحله ثبات و از مرحله ثبات به مرحله بهبود تدریجی و از مرحله بهبود تدریجی به مرحله بهبود سریع تغییر وضعیت دهد .در موقعیت بحرانی، من همواره یک طرح یک صفحه ای تهیه می کنم و آن را در جلسات وبازدیدهای مختلف در بین مشتریان و تک تک کارکنان پخش می کنم. به کمک این طرح، هر کس در شرکت و تمام مشتریانمان از وضعیت و هدف های ما مطلع می شوند . ولی در اصل، هنگامی تحول واقعی را شاهد هستیم که این طرح در قلب و ذهن افراد اثر گذاشته باشد . شما نباید منتظر باشید تا دردسر و یا بحران به سراغ شما بیاید . اگر شما بازی برنامه ریزی و تهیه طرح را فراگرفتید، آنگاه ممکن است آن قدر سریع به مرحله بهبود سریع برسید که دیگرنیازی به کسی مثل من نباشد، تا شما را از بحران خارج کند.

    گرد آورنده: مانا شاکرین
    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    کشور ایتالیا درقاره اروپا قراردارد. جزو۷ کشورصنعتی پیشرفته دنیا محسوب می شود . این کشوردارای ۵/۵۷ میلیون نفرجمعیت است وسرانه تولید ناخالص داخلی آن حدود ۲۳۰۰۰ دلار برای هرنفرونرخ بیکاری درآن حدود ۱۲% می باشد.

    کشور ایتالیا درقاره اروپا قراردارد. جزو۷ کشورصنعتی پیشرفته دنیا محسوب می شود . این کشوردارای ۵/۵۷ میلیون نفرجمعیت است وسرانه تولید ناخالص داخلی آن حدود ۲۳۰۰۰ دلار برای هرنفرونرخ بیکاری درآن حدود ۱۲% می باشد.

    بعضی ازشاخص های اقتصادی دراین کشور درمقایسه با ۴۷ کشور دنیا به قرارذیل است:

    - سرانه تولید ناخالص داخلی به ازاء هرنفرشاغل حدود ۵۸۰۰۰ دلارآمریکا می باشد. ( رتبه ۴ بین ۴۷ کشور)

    - توانایی سرمایه گذاری مخاطره آمیز برای توسعه کسب وکاردارای مقیاس حدود۵/۴ درصد ( ازمقیاس یک تا ۱۰ ) است. ( رتبه ۳۰ ازبین ۴۷ کشور)

    - میزان درک مدیران این کشور ازکارآفرینی مقیاسی درحدود ۳/۶ ( ازمقیاس یک تا۱۰ ) می باشد ( رتبه ۲۱ ازبین ۴۷ کشور)

    - هزینه کل تحقیقات دراین کشور حدود ۱۲ میلیارد دلارمی باشد( رتبه ۶ ازبین ۴۷ کشور)

    ۱) کارآفرینی درایتالیا:

    ازنظر سنتی ساختار بهره وری ایتالیا با داشتن تعداد زیادی ازشرکت های کوچک معروف است . با توجه به طبیعت محصول, شرکت های کوچک ایتالیایی برروی بخشهای قدیمی متمرکزاست وسطح تکنولوژی آنها درحد متوسط می باشد.

    سطح درک فرصت ها برای کسب وکارجدید درایتالیا ۲۵% است که دربین کشورهای اتحادیه اروپا دررده

    دوم قراردارد. علاوه برآن نرخ شروع کسب وکاردرمیان افراد ۱۸ تا ۲۴ ساله ایتالیایی ۸% می باشد. که درمقام دوم بعد ازآمریکا می باشد. این برآورد نشان دهنده این است که تعداد افراد خود اشتغال درایتالیا افزایش یافته است ودلیل منطقی آن را می توان شرایط بازارکارجستجو کرد. ایتالیا پایین ترین سطح فعالیتهای فرشتگان کسب وکاررا داراست( ۲/۲%) .

    علاوه برمحدودیت های مالی, کارآفرینان درایتالیا با مشکلات وموانع دیگری مواجهند که عبارتند ازسختی بازارکار, بوروکراسی اداری بالا به دلیل رعایت قوانین ومالیات ارزش افزوده نسبتا بالا.

    نتایج GEM نشان می دهد که درایتالیا فعالیت های کارآفرینانه درمیان نسل جوانتربیشتراست . بنابراین وجود این افراد جوان ترمی تواند برای حفظ یک بخش کارآفرینانه نسبتا بزرگ یک امرحیاتی باشد. افزایش مشارکت زنان برای کاستن این مشکل می تواند راه حلی محسوب شود.

    ورود به فرهنگ محلی یک عامل مهم برای تقویت موفقیت شروع کسب وکارها محسوب می شود. درایتالیا به دلیل اینکه مشارکت زنان درکارآفرینی نسبت به سایر کشورها کمتراست وجمعیت تا سال ۲۰۲۵ , ۱۲% کاهش خواهد یافت ومقایسه خصوصیات اقتصادی- اجتماعی, هنوزهم تفاوتهای ناحیه ای خیره کننده را نشان می دهد, الگوهای فعالیت کارآفرینانه دورازحد متوسط است.

    ۲) محیط کارآفرینی درایتالیا:

    ۱-۲) محتوای اجتماعی کشور:یعنی ازشاخصهای اجتماعی رابطه سیستماتیک وعمده ای را با میزان شروع کسب وکارنشان می دهند که می توان ازآموزش, سطح درآمد ودموگرافی جمعیت نام برد.

    ۲-۲) شرایط کسب وکارملی: رشد تولید ناخالص داخلی ومیزان بیکاری را برای ارزیابی شرایط کسب وکاریک جامعه مورد استفاده قرارمی دهند. درایتالیا بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۸ رشد تولید ناخالص داخلی به طور متوسط ۲/۱% بوده است که درسال ۱۹۹۹ تا حدی کاهش یافته است . میزان بیکاری درایتالیا ۵/۱۲% می باشد که نسبت به سایرکشورها بالااست . نرخ بالای بیکاری تا حدی به دلیل سختی بازارکارایتالیا می باشد.

    ۳-۲) شرایط چارچوب کاری کارآفرینانه : هنجارهای اجتماعی وفرهنگی, توانایی دستیابی به منابع مالی یکسان, دسترسی به خدمات شغلی, انتقال موثرتحقیق وتوسعه ووجود آموزش مفید ازجمله عواملی هستند که دارای همبستگی مثبت , با فعالیت های کارآفرینانه می باشد.

    درایتالیا نا مربوط ترین جنبه های محیط کارآفرینانه عبارتند از: کمی انتخاب روشهای تامین مالی, فقدان R&D وانتقال های تکنولوژی می باشد.

    درایتالیا شرکت های کوچکترسودآورترازشرکتهای بزرگترهستند. با وجود این برخلاف کاهش میزان بهره, درآمدهای حاصل ازمزیتهای بهره وری ازطریق هزینه های تامین مالی عمده, ازبین می رود. این هزینه های تامین مالی برای شرکتهای کوچک ۳/۱ سود ناخالص وبرای شرکتهای بزرگ درحدود ۱۷% می باشد. شرکت های کوچک ازنظر تامین مالی شکننده ترهستند وبیشتردرمعرض وضعیت نامشخص چرخه کسب وکارقرارمی گیرند. ایتالیا ازنظر سرمایه گذاران غیررسمی ازبقیه کشورها به جزژاپن کمتراست . درایتالیا انتقال تکنولوژی نسبت به سایرکشورهای GEM ضعیف تراست چون ازمنابع مانند دانشگاه ها , شرکت های بزرگ, شرکت های کارآفرینانه وآزمایشگاه های دولتی سرمی زند وهنوزهیچکدام ازنوآوری های ایجاد شده دردانشگاهها به صورت تجاری درنیامده اند.

    ۳) بخش کارآفرینانه ایتالیا:

    ۱-۳) درک فرصت های کارآفرینانه :

    کارشناسان عقیده دارند که فرصتهای خوبی درچندین سال اخیردرایتالیا وجود داشته است واین مساله می تواند امید وارکننده باشد.

    ۲-۳) انگیزه وظرفیت کارآفرینانه:

    فعالیت کارآفرینانه فقط درصورتی به وقوع می پیوندد که افراد علاوه بر آگاهی ودرک موقعیت ها دارای ظرفیت بهره برداری ازاین فرصتها باشند. ظرفیت کارآفرینانه نیازمند وجود مهارت های مناسب می باشد.

    ۳-۳) اختلاف جغرافیایی :

    وجود تفاوتهای عمده درمیان ۲۰ ناحیه ایتالیا یک موضوع دیرینه وشناخته شده است . درایتالیا حدود ۲۰۰ ناحیه( ۱۲۵ مورد درشمال شرق ومرکزکشور, ۵۹ درصد درشمال غرب , ۱۵ مورد درمزوگیرونو) وجود دارد. درسال ۱۹۹۴ شرکتهایی که دراین نواحی فعالیت داشته اند ۴۲% ازنیروی کاررادراختیار داشته اند. این درصد درناحیه شمال شرق ۶۰ درصد وجنوب ۱۰% می باشد.

    ۴-۳) خود اشتغالی درمقابل کارآفرینی :

    تمایل کشور به سوی ایجاد تعداد زیادی ازشرکتهای کوچک درخود کفایی بیشترازرشد تمرکزدارد. این مساله با یافته هایی که نشان می دهد ایتالیا فاقد انتقال تکنولوژی بین تحقیق وفعالیت تجاری است, سازگارمی باشد. همچنین نشان می دهد که هرچند ایتالیا تعداد زیادی شرکت های کوچک ایجاد می کند, ولی فقط تعداد کمی ازآنها پیشرفت می کنند.

    ۴) آینده کارآفرینی درایتالیا:

    چهارعامل اصلی برای تعیین سطح فعالیت کارآفرینی عبارتست از:

    - وجودیک فرهنگ مطلوب برای قانونی کردن کارآفرینی به عنوان یک فعالیت مورد احترام

    - وجود درک برای استفاده ازموقعیت های کارآفرینانه

    -وجود افرادی که با مهارتهای مورد نیازبرای استفاده ازفرصتهای تشخیص داده شده ویک سیستم محرک انگیزه های بالقوه کارآفرینانه

    - وجود روشها وانتخابهای سرمایه گذاری خارجی کافی

    درمقابل این زمینه عمومی باید عملکرد ایتالیا را مورد ارزیابی قرارداد, درایتالیا مسائلی وجود دارد نظیر:

    - تجاری سازی تکنولوژی وانتقالهای R&D هردوبسیارپایین می باشد وهیچگونه ارتباطی بین صنعت وموسسات تحقیقاتی وجود ندارد.

    - تفاوتهای اقتصادی- اجتماعی عمده ای هنوز بین نواحی کشوروجود دارد .

    - ساختارغیرقابل انعطاف بازارنیروی کارباعث کاهش محرکهای کارآفرینانه می شود.

    - شروع بسیاری ازکسب وکارها بیشتربه منظور خودکفایی صورت می گیرد.

    - کاهش مورد انتظارعمده ای که درنرخ جمعیت بوجود خواهد آمد , کشوررابرای افزایش یا حفظ سطوح جاری کارآفرینی تهدید خواهد کرد.

    - تمایلات کارآفرینانه درنسل جوان موج می زند.

    - دولت ازافراد کارآفرین حمایت می کند.

    - طبق تعریف, کارآفرینی مربوط به ایجاد شرکت ها وکسب وکارهای جدید به منظوربهره وری می باشد واین اقدام درجایی صورت می گیرد که یک موقعیت برای بهره وری ازطریق توانایی کارآفرین برای ایجاد نوآوری محصولات وسازمانها ایجاد شده است .

    یک چارچوب محرک قوی نشان می دهد که دولت درقبال کارآفرینان متعهد می باشد ووجود چنین سیستمی می تواند باعث افزایش انگیزه کارآفرینانه شود.

    درواقع درمیان کشورهای GEM آنهایی که ازسطح بالای فعالیت های کارآفرینانه دارا می باشند, دولتهایی دارند که نسبت به تدارک شبکه های ایمنی تاکید زیادی برعوامل محرک برای نوآوری دارند.

    درایتالیا تمایلات به سمت حمایت ازابتکارات بوده اما مدرکی دال برتغییر این سیاست توسط دولتهای اخیروجود دارد. متاسفانه عدم ثبات دولتهای ایتالیا ارزیابی این تغییرات را مشکل می سازد.

    لازم است ایتالیا درموارد زیرتقویت شود:

    - انتقالهای R&D تکنولوژی – انتخاب های سرمایه گذاری وتامین مالی - قابلیت انعطاف بازارنیروی کار- تفاوتهای ناحیه ای- ساختارجمعیت - توسعه یک فرهنگ رشد گرا

    درمقابل خود اشتغالی یک رهیافت گسترده برای این موضوع توصیه می شود:

    ۱) دولت باید برایجاد یک محیط کسب وکارازطریق عوامل انگیزشی قوی تاکید بیشتری داشته باشد.

    ۲) افزایش سطح ظرفیت کارآفرینانه نیازمند تعهد اساسی دولت برای معرفی کارآفرینی به درون سطح سوم آموزش ( دانشگاه) بویژه درمیان دانشجویان علوم ومهندسی می باشد.

    ۳)افزایش سطح ظرفیت کارآفرینانه نیازمند تعهد اساسی دولت برای ارتقاء R&D وانتقال دانش فنی بین موسسات تحقیقاتی ودنیای کسب وکارمی باشد.

    ۴) به دلیل روند دموگرافیک ایتالیا, افزایش سطح ظرفیت کارآفرینانه به تعهد اساسی دولت برای معرفی قوانین مناسب مهاجرت وافزایش مشارکت زنان درکارآفرینی نیازمند می باشد.

    ۵) دولت نقش عمده ای درارتقاء وتدوین یک رفروم عمده درسیستم سرمایه گذاری دارد.

    ۶) درارتقاء رفروم بازارنیروی کاردارد.

    ۷) دولت نقش عمده ای درشفاف سازی وترویج یک ذهنیت رشد گرادارد.

    ۵- اقدامات دولت ایتالیا برای ارتقاء کارآفرینی:

    - آموزش یک جامعه کارآفرینانه

    - دسترسی به منابع مالی برای شرکتهای کوچکترودریک مرحله زودترومنابع مالی برای شرکتهای درحال توسعه وتکنولوژیکی

    - دسترسی به تحقیق ونوآوری واستفاده بهترازپتنت های توسط SME ها

    - بهبود دیدگاه خدمات حمایتی

    - بهبود اموراداری

    - بهبود انتقال وشرایط کاری

    ۶) معرفی سازمانهای حامی کارآفرینانه درایتالیا:

    Confapi-CAN-Confartigrananto-CASA-- اتاق بازرگانی - سازمان کارآفرینی جوانان

    - سازمان confidi- صندوق تضمینی مرکزی برای SME - وزارت تحقیقات وعلوم - وزارت صنایع - موسسه G.Tagliacarne - اتحادیه ملی اتاق های بازرگانی - موسسه suiltppo Italia - AIFI ( انجمن سرمایه گذاران مخاطره آمیزایتالیا)

    ۷) کارآفرینی دردانشگاههای ایتالیا:

    وزارت علوم ایتالیا برنامه ای طراحی کرده تا با همکاری دانشگاهی ودانشجویان درتوسعه یک ایده اساسی کمک وهمراهی نماید که کارآفرینی دردانشگاههای ایتالیا به صورت ذیل مطرح می شود:

    ۱-۷) دانشگاه بولوگانا: برنامه این دانشگاه شامل آموزش, تحقیق ومشاوره و... می باشد. هدف این دانشگاه ازکارآفرینی کاربرد تکنولوژی وتاسیس شرکت می باشد.

    ۲-۷) انستیتو پلی تکنیک میلان: دراین دانشگاه هدف ازکارآفرینی شامل موارد زیراست:

    - ایجاد فضای مناسب دردانشگاه وهماهنگ کردن سیستم

    - فراهم نمودن ارتباط با افراد نوآوردرصنعت

    - همکاری وارتباط با برگزارکنندگان سمینارهایی دررشته های اقتصاد, ساخت ونوآوری وکارآفرینی

    ۳-۷) انستیتو دانشجویی: هدف آن تربیت وحمایت ازموسسین شرکتها و موسسات تحقیقاتی است که فعالیتهای این انستیتو برای شرکت عبارتند از:

    - مشاوره واطلاعات برای پیشبرد برنامه ها - آگاهی درجهت گیری به سوی کارآفرینی - رشددادن کارآفرینان درشرکتهای کوچک - توسعه وایجاد کارآفرینی دردرون موسسات - دانشگاه تورنتو: فعالیت این دانشگاه درزمینه آموزش, تحقیقات ومشاوره و....می باشد. - دانشگاه باکونی: این دانشگاه فعالیتهایی درزمینه آموزشی , تحقیقاتی ومشاوره و... درزمینه کارآفرینی ارائه می دهد.

    مترجم: تهمینه مولانا
    برگرفته ازماهنامه ی کارآفرینان
    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    سایه های پهن شده بر محیط پرورش و بکارگیری نیروی کار در کنار محیط نامناسب کسب وکار، روشنایی ها را کم سو جلو می دهد.

    سایه های پهن شده بر محیط پرورش و بکارگیری نیروی کار در کنار محیط نامناسب کسب وکار، روشنایی ها را کم سو جلو می دهد.

    آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل، نیروی کار چین را بزرگترین ثروت این کشور قلمداد می کند؛ ثروتی که در حال حاضر در کشور ما به وفور یافت می شود. اما چرا به جای بهره برداری از این ثروت گرانبها، همواره با مشکل اشتغال زایی و بهره وری نیروی کار رو به رو هستیم؟ با اندکی تأمل در اوضاع اقتصادی چین و با توجه به تأثیر بحران جهانی بر اقتصادهای قدرتمند دنیا، می بینیم که توان مدیریت اقتصادی این کشور که ناشی از تکامل نیروی کار، سرمایه و مدیریت آن است، چین را به سکاندار اقتصاد جهان تبدیل کرده است.

    امروز دغدغه اصلی کشورهای دنیا، چگونگی افزایش تولیدات با استفاده از انواع ابزارها و اهرم های تکنولوژیکی و مدیریتی و بهره گیری از منابع انسانی کارآمد است. اما ما هنوز نتوانسته ایم فکری به حال تورم لجام گسیخته کشور نماییم؛ معضلی که اثرات منفی بسیار زیادی بر اقتصاد کشور و به خصوص قدرت خرید نیروی کار بر جای گذاشته است.

    البته این موضوع، تنها مشکل نیروی کار ایرانی نیست و نرخ های اندک حقوق و دستمزد ماهانه هم تشدیدکننده این قِلّت قدرت خرید است. نتیجه این امر، ارتباط مستقیمی با اُفت بهره وری نیروی کار دارد، چراکه مهمترین موضوع در افزایش بهره وری نیروی کار، سلامت آن است. درگیری های روانی و مشکلات معیشتی، تمرکز نیروی کار فعال را از ارتقای خلاقیت و نوآوری و ارایه راهکارهای متناسب با حرفه وی منحرف می کند و از اینجا است که بازدهی نیروی کار، تنها تابعی خواهد بود از ۸ ساعت کار فیزیکی روزمره، در حالی که نباید فراموش کرد ارتقای کیفی تولید در کنار کمیت بالا، رمز پیروزی یک بنگاه تولیدی است. از طرفی بازارهای جهانی را از دست داده ایم، چراکه نگاه تولید در جامعه، نگاهی کمیت مدار بوده است - هرچند در این زمینه هم موفق عمل نکرده ایم. ارتقای کیفی محصول، نیازمند ارتقای عوامل تولید است و نیروی کار به عنوان تنها عاملی که به شدت متأثر از عوامل غیرفیزیکی اعم از شرایط محیطی و عوامل روانی است، در کشور ما نتوانسته جایگاه واقعی خود را بیابد. نگاه کنید به شاخصه های مؤثر بر بهره وری نیروی کار: از سلامت نیروی کار گرفته تا فضای آموزشی - از ابتدایی تا پایان دانشگاه - رفاه و تأمین مالی نیروی کار، محیط کسب وکار، محیط سیاسی و اقتصادی کشور و ده ها فاکتور مؤثر دیگر، همگی نشان از مسیر صعب العبور پرورش و تربیت نیروی کار در کشور ما دارد.

    اگرچه تمایزی بین نخبگان جامعه و نیروی کار وجود ندارد، اما این که نظام آموزشی کشور سالانه به اعلام مشتی رقم و درصد از میزان ورود و خروج نیروی جوان برای تحصیل رشته های مرتبط و غیرمرتبط - بدون توجه به کیفیت آن - بپردازد در شأن کشور ما نیست. متأسفانه از بُعد ارتقای آموزشی نیروی انسانی هم حرفی برای گفتن نداریم. سؤال ما این است که چرا اقتصاد را به سمت کمیت و مقدار سوق می دهیم؟ چرا کیفیت در هیچ بُعدی محلی از اعراب ندارد؟ این که چقدر طلا در المپیاد های جهانی گرفته ایم ملاک عمل است یا این که چند درصد از فارغ التحصیلان ما، لااقل در همان رشته تحصیلی بر انجام عملی علم خود تسلط دارند؟ به اعتقاد ما، نیاز امروز جامعه، نیروی کار عالم است، نه عالم غیرماهر.

    یقیناً اگر برنامه ریزی ها مبتنی بر توسعه منابع هماهنگ و همگام با کیفیت نیروی انسانی انجام می شد، اکنون با این نرخ فزاینده بیکاری تحصیلکردگان رو به رو نبودیم. دلیل آن هم کاملاً روشن است؛ همواره نیروی کار کشورمان را بدون بررسی ها و نیازسنجی های شغلی - بر خلاف کشورهایی نظیر ژاپن که سالانه میلیون ها دلار صرف مطالعات و امکان سنجی های شغلی نیروی کارشان می کنند - وارد دانشگاه و سپس بازار کار می نماییم. این موضوع در کنار این حقیقت که بسترها و زیرساخت های لازم جهت توسعه منابع انسانی کشور مشکل دارند و به اصطلاح "کمیتشان می لنگد،" درد دیگری است که انگیزه یادگیری را در نیروی کار می کُشد. در نتیجه نیروی انسانی کشور، علم را در دانشگاه های ما می آموزد و از هزینه این مملکت به بالندگی می رسد، اما به دلیل فراهم نبودن بسترها، به امید بهره گیری درست از دانش خود و کسب درآمد، مرزهای این کشور را پشت سر می گذارد و به عنوان بهترین نیروی کار به استخدام کشورهای دیگر در می آید. نیروی کار ایرانی مستعد است. پشتکار دارد و به آینده امیدوار است. اما شرایط به گونه ای فراهم شده که احساس می کند باید از گرداب مسایل حاکم بر فضای کسب وکار که توانایی های او را نابود می کند، خود را خلاص کند. انصافاً تابه حال فکری اصولی و عملی برای جلوگیری از فرار مغزها و نخبگان کشور ارایه شده است؟ هر دم از این باغ بری می رسد! متأسفانه، با گذشت زمان، اوضاع بدتر می شود، چراکه زمانی شاهد خروج نخبگان جوان از کشور بودیم، اما چند سالی است که علاوه بر آن، نظاره گر خروج نیروهایی متخصص و ماهر هم هستیم. اگر به فکر کسب رتبه اول منطقه هستیم، چرا نیروی انسانی رسیدن به این هدف را به رقبا می سپاریم؟ قطعاً ادامه این روند، رقابت را به نفع کسی رقم خواهد زد که ابزار قوی تری در اختیار داشته باشد. امروز ابزار قوی توسعه کشور در دست کشورهای همسایه و سایر کشورهای دنیا است که دانش استفاده از آن را می دانند و قدر و ارزش آن را خوب می شناسند.

    ● بهره وری، پویایی و کارآمدی: ارکان پیشرفت نیروی کار

    مطابق اهداف سند چشمانداز ۲۰ ساله باید ۵/۲ درصد از رشد ۸ درصدی اقتصاد کشور، حاصل از ارتقای بهرهوری باشد که متأسفانه اهدافمان با واقعیات فاصله دارند. نگاهی به آمار و ارقام اقتصادی کشور، حکایت دیگری را روشن میسازد. بر اساس گزارش واحد تحقیقات ماهنامه «اقتصاد ایران»، رشد بهرهوری نیروی کار از ۸/۲ درصد در سال ۸۱ با کاهشی مستمر به ۵/۰ درصد در سال ۸۷ رسیده که متأسفانه پیشبینی میشود با کاهشی ۳/۰ واحد درصدی به ۲/۰ درصد در پایان سال جاری برسد. در این راستا میتوان فقدان پویایی نیروی کار را از عواملی برشمرد که سبب این تنزل بوده است. در کشورهای توسعهیافته، بسیاری از شرکتها و مؤسسات، بودجهای را برای ایجاد واحد توسعه و پژوهش (R&D) تخصیص میدهند. این شرکتها و مؤسسات، همواره بخش قابل ملاحظهای از منابعشان را صرف تحقیقات و فعالیتهای صورت گرفته در این واحد میکنند تا از این طریق، نیروی کار خود را به علم روز و منطبق با مهارتهای مورد نیازشان آموزش دهند. متأسفانه بیش از ۵۰ درصد ادارات، سازمانها ومؤسسات خصوصی و دولتی کشورمان فاقد چنین واحدی هستند. عدم توجه به مقولات مهمی از این قبیل، سبب شده تا در بسیاری از زیرساختهای توسعه منابع انسانی مهجور بمانیم. بر اساس گزارش بانک جهانی، کشورهای سوئد، چین و ژاپن به ترتیب معادل ۷۵، ۳۱/۲ و ۱۶ درصد محصول ناخالص داخلی خود را صرف هزینههای توسعه منابع انسانی نمودهاند که این نسبت در کشور ما تنها معادل ۶ درصد بوده است. نگرانکنندهتر آن است که بر اساس اهداف سند چشمانداز، این رقم میبایست معادل ۲۵ درصد باشد.

    ● انتظار نیروی کار از کارفرما

    نکته حایز اهمیت دیگری که در این راستا باید به آن توجه نمود، ارتباط متقابل نیروی کار و کارفرما است. نیروی کار برای پویایی، بهرهوری و کارآمدی، انتظاراتی از کارفرمای خود دارد که به طور حتم، توجه به آنها میتواند مسیر دستیابی به این مهم را تسهیل نماید. در این راستا، به غیر از مسایل حقوقی و دستمزدی، قرار دادن نیروی کار زیر پوشش نظام تأمین اجتماعی از مهمترین شاخصههایی است که به پویایی نیروی کار کمک خواهد کرد. متأسفانه در سالهای اخیر به دلایل بسیاری از جمله حجم بالای بیکاری و فقدان منابع مالی مناسب واحدهای اقتصادی خواستههای نیروی کار بیپاسخ مانده است. به عبارت دیگر هم کارگر در عذاب است و هم کارفرما - خصوصاً واحدهای بخش خصوصی. با یک حساب سرانگشتی از وضعیت کشور در مییابیم که در قبری که به نام نیروی کار بالای آن ایستادهایم، مردهای نیست. مقایسه نرخ تورم با رشد دستمزدها یکی از این مسایل است. اگر وجدان را قاضی کنیم میبینیم که اگر سالی ۲۰ درصد به سطح عمومی قیمتها و ۱۲ درصد به حقوق و مزایا اضافه شود، تقریباً سالی ۸ درصد قدرت خرید نیروی کار و دستمزد واقعی او افت میکند. ترکیب نامتوازن نیروی کار دستمزدبگیر مستأجر را با هزینههای سرسام آور مسکن مقایسه کنید. هزینههای درمان، بهداشت و آموزش، را ببینید. سهم نیروی کار ایرانی از تفریح و مسافرت چقدر است؟ پاسخ به این سؤالات اگرچه کمی سخت است، اما اندکی تأمل در زندگی روزمره نیروی کار ایرانی، مبین سهم اندک نیروی کار از این مقولهها است. پس، سخن گفتن از کارایی، بهرهوری، پویایی و ابداع و خلق تئوریهای جدید انتظاری غیرمنطقی است.

    عدم رعایت سلسله مراتب و فقدان شایستهسالاری درونسازمانی از دیگر مواردی است که بر پویایی نیروی کار، تأثیر منفی میگذارد. وجود قوانین دست و پاگیر کار هم موردی است که عملاً دست هردو طرف نیروی کار و کارفرما را بسته است، به طوری که بر اساس گزارش مؤسسه هریتج آزادی نیروی کار کشورمان با در اختیار داشتن رقم ۴/۵۲ درصد حتی از کشور کمونیستی چین - با در اختیار داشتن ۸/۶۱ درصد - پایینتر است. باید توجه داشت که دستیابی به نیروی کار پویا، کارآمد و بهرهور، تنها زمانی مهیا میشود که تمام مسایل و مشکلات حاشیهای آن حل شده باشد. توجه به نظامهای "رشد مبتنی بر خلق انگیزه" و یا "رشد مبتنی بر تشویق نیروی کار،" در کنار القای وفاداری و امنیت شغلی به نیروی کار از مواردی است که کمکهای شایانی به این مهم مینماید. در نهایت یادآور میشویم که اگر خواهان اهداف بلندمدتی چون سند چشمانداز هستیم، باید به سرمایههای اصلی کشور که همان منابع انسانی هستند توجهات به مراتب بیشتری نماییم، چراکه "چرخ اقتصاد نچرخد، مگر با عزم نیروی کار.

    ماهنامه اقتصاد ایران ( www.iraneconomics.net )
    «کار و عمل از نظر اسلام، بسیار محترم و مورد تکریم است. زیرا احترام و قابل تکریم بودن یک چیزی تابع نتیجه آن چیز است.»

    «کار و عمل از نظر اسلام، بسیار محترم و مورد تکریم است. زیرا احترام و قابل تکریم بودن یک چیزی تابع نتیجه آن چیز است.»

    «آدم بیکار به انواع مفاسد اخلاقی و بیماری های روانی و عصبی، مبتلا میشود و زندگی اش سیاه و تباه میگردد.»

    برگرفته از کتاب حکمت ها و اندرزها اثر استاد شهیدمطهری

    اشتغال از نگاه کلان، همواره از دغدغه های تصمیم گیرندگان حکومت ها و در سطح خرد دل نگرانی و دغدغه عمده خانواده ها و افراد است. اشتغال به کارعلاوه بر جنبه اقتصادی و تأمین معاش و میسور کردن برنامه ریزی برای دستیابی به اهداف مورد انتظار، عرصه بروز خلاقیت ها، تمرین مسئولیت پذیری و میدان باروری استعدادها و شناخت توانائیهای افراد در اجتماع است.

    نرخ بیکاری یکی از سه متغیر مهم کلان اقتصادی و میزان کاهش یا کنترل قابل قبول آن، معیاری برای ارزیابی موفقیت یک نظام اقتصادی، محسوب میشود. معضل بیکاری از جنبه های مختلف اقتصادی، اعتقادی، اجتماعی و روحی و روانی دارای پیامد های منفی است.

    جغرافیای اقتصادی کشورها، شامل زمین های وسیع در اقلیم های متنوع آب و هوایی جهت کاربری های مختلف صنعتی، کشاورزی(۱) و معدنی و جاذبه های گردشگری بدلیل وسعت تنوع طبیعی و قدمت فرهنگی و تاریخی، بستری مناسب برای دستیابی به اقتصادی فعال و پرثمر، محسوب میشود.

    اصطلاح «مزیت نسبی» که نخستین بار توسط «ریکاردو» اقتصاددان انگلیسی قرن نوزدهم، مطرح شده است عبارت است از آمادگی ها و ویژگی های یک نظام اقتصادی در تولید کالا یا فعالیت خاص که در مقایسه با اقتصادهای دیگر، دارای برتری و بازدهی بیشتر می باشد. «مزیت نسبی» می تواند شامل منابع طبیعی، امکانات سرمایه ای متمرکز، نیروهای متخصص و دانش فنی روزآمد، جاذبه های طبیعی، گردشگری، مذهبی و هرگونه شرایط دیگری که مهیا برای بهره برداری اقتصادی مشخص، با کارآیی مطلوب باشد. آمایش سرزمینی کشورمان که موضوع تجزیه و تحلیل میزان و نوع مزیت های نسبی در نقاط مختلف کشورمان را ارزیابی می کند، حاکی از وجود مزیت های نسبی فراوان در پهنه اقتصاد کشورمان می باشد. بطوری که گسترش فعالیت های اقتصادی و تولیدی و تأمین تولیدات کالا و خدمات مختلف برای بازار داخل و خارج کشور، در ابعادی وسیع تر از شرایط موجود را می توان از مجموعه امکانات بالقوه کشورمان انتظار داشت.(۲)

    قدر مسلم دستیابی به حرکت فعال اقتصادی و بهره گیری از امکانات سرزمینی و مزیت های نسبی موجود، باید با تلاش، کوشش و عزم ملی همراه باشد، اما این ها خود تنها یک روی سکه پیشرفت و ترقی اقتصاد است. روی دوم سکه، انتخاب روش صحیح و واقع بینانه در برنامه ریزی و مدیریت امکانات اعم از طبیعی، سرمایه ای و نیروی انسانی در اختیار است.

    در بررسی جایگاه عوامل اقتصادی، نیروی انسانی جایگاه ممتاز را در اختیار دارد.

    «در دهه ۱۹۵۰ میلادی شولتز، جایگاه انسان را بالاتر از سرمایه های طبیعی و فیزیکی، ارتقا داد و اهمیت آموزش نیروهای انسانی مطرح شد. در دهه ۱۹۸۰ میلادی با نظریات توسعه انسانیUNDP که سردمدار نظریه محبوب الحق، اقتصاددان پاکستانی بود، از انسان علاوه بر اینکه ابزار و عامل توسعه است، به عنوان هدف توسعه نیز یاد شد. آمارتیاسن با تأکید بر توانمندسازی نیروی انسانی این نظریه را تقویت کرد و به دلیل طرح این دیدگاه، جایزه نوبل اقتصاد سال ۱۹۸۸ را از آن خود کرد.»(۳)

    نقش مدیریت، نقش منحر به فرد عامل نیروی انسانی در اقتصاد یا در گردش هر سازمان اجتماعی یا فعالیت شخصی دیگر است. مدیریت توانای یک سیستم، یا نوع گسترده تر آن یک نظام اقتصادی است که نخست ارزیابی اقتصادی مناسبی از طرح و برنامه موردنظر برای اجرا دارد. آنگاه نیازسنجی نموده و عوامل مختلف موردنیاز طرح را تعریف می کند. سپس اعداد و ارقام موردنیاز در هر حوزه کاری اعم از مقدار و نوع مواد اولیه، تعداد نیروی کار موردنیاز و درجه آنها، زمان لازم برای انجام طرح و تقسیم بندی مسئولیت ها را مشخص کرده و در نهایت با ترکیب بهینه این عوامل و استفاده از فناوری مناسب جهت نیل به کیفیت مطلوب در انجام طرح موردنظر، اقدام می نماید. بدیهی است که اهمیت نقش مدیر، حاکی از تصدی همه فعالیت ها، محاسبات، طراحی ها و توجیهات فنی و اقتصادی از جانب وی نیست، بلکه موضوع مهم میدان گردانی و جمع بندی یک تیم قدرتمند و حتی گسترده کاری می باشد که از تمام توان نیروهای انسانی و دیگر عوامل در دسترس مجموعه، در جای خود استفاده شده باشد. علاوه بر تجربه، دانش، ابتکار و ارتباط جمعی تخصصی موفق، از نشانه های یک مدیر موفق، پاره ای ویژگی های ذهنی، روحی و اخلاقی و نیز توان جسمی و کلامی و حتی المقدور ظاهری آراسته و مرتب را میتوان نام برد.

    دوراندیشی، درایت و ژرف نگری، صبر و مدارا با مجموعه توجه به روش های تشویق و تنبیه متناسب و موثر، گذشت و خطاپذیری نسبت به دیگران، خوش خلقی و تعادل اخلاقی، سختکوشی و پایداری و امثال آنها را میتوان از جمله ابزارهای مدیریت نام برد. اعتماد به نفس و خودباوری یک مدیر خواه در سطح اداره یک بنگاه اقتصادی یا در سطح کلان و مدیریت اقتصادی جامعه، سرمایه ای گرانبها و کلید راهگشای بهره گیری از سایر سرمایه هاست. خودباوری گذشته از ارزش معنوی و اعتقادی یا سیاسی- اجتماعی آن، یک روحیه مضاعف جهت مدیریت مجموعه و مقابله با سختی ها و ناملایمات پیش روست. خودباوری یاس و تردیدها را کنار زده و مدیر را تا بهره گیری از جوهره بالقوه همه عوامل در دسترس، همراهی می کند. نکته قابل توجه اینکه ویژگی خودباوری، موید تهور بیش از حد، بی برنامگی، عجله و بی توجهی به نظرات کارشناسان مجرب و دلسوز در اداره امور نیست. اعتماد به نفس و خودباوری سرشار را هم باید در چارچوب عقل، استقلال، برنامه و مشاوره با اهل نظر محدود کرد تا منجر به سهل انگاری و عمل گرایی افراطی نشود.

    مدیریت بهینه اقتصادی و فنی، یکی از وجوه تمایز میان اقتصاد کشورهای پیشرفته و در حال رشد است. اقتصاددانان زیادی تاکنون در چارچوب مکتب های مختلف اقتصادی، تئوری های گوناگونی، بمنظور بهبود شاخص های اساسی اقتصاد، نظیر رشد تولید ناخالص ملی (NGP) ایجاد اشتغال، کاهش تورم و رونق اقتصادی، ارائه کرده اند، اما کار اجرایی موثر و نتیجه بخش را مدیرانی به ثمر رسانده اند که نظریه های اقتصادی را با توجه به شرایط خاص زمانی، مکانی فرهنگی، جغرافیایی و دیگر عوامل اقتصادی، تطبیق داده و ضمن بهره گیری از تئوری ها و دستاوردهای علمی روز، از غلطیدن در ورطه ذهن گرایی و خیالبافی و بدنبال آن اتلاف زمان و هزینه ملی، خود و جامعه را مصون نگاه داشته و برنامه های اقتصادی موثر اختصاصی یا ملی را بثمر رسانده اند «ماهاتیرمحمد» نامی آشنا در پهنه سیاست و اقتصاد جهانی است. او از سال ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۳ نخست وزیر کشور مسلمان مالزی بوده است.

    خلاصه ای از تفکر و عملکرد او در آن دوران را چنین میتوان برشمرد: او اندیشه ای منسجم و مبتنی بر آزادی اقتصادی دارد. شباهت مالزی با ایران در نفت خیز بودن آن است. با این تفاوت که صادرات نفت کمی دارد و بیشتر نفت تولیدی به مصرف داخلی کشور میرسد. تا قبل از سال ۱۹۸۰، بیش از نیمی از مردم زیرخط فقر قرار داشتند این رقم اکنون کمتر از ۴% است.

    از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸، تورم کمتر از ۳% بوده است. تولید ناخالص ملی در سال ۱۹۸۰ برابر ۲۴ میلیارد دلار بوده و در سال ۲۰۰۵ به ۲۰۰ میلیارد دلار افزایش یافته است. اندیشه او تعامل نزدیک دولت و بخش خصوصی، استفاده از مزیت های تجاری خارجی، استراتژی توسعه صادرات بود.» (۴)

    نقل جمله زیر از ماهاتیر محمد خالی از لطف نیست:

    «ایران یکی از پیشگامان تمدن بوده است که مالزی در مقایسه با آن هیچ است. اما ما توانستیم بسیار سریع پیشرفت کنیم. (۵)

    ماهاتیرمحمد که یک سیاستمدار و اقتصاددان مسلمان است، با اعتماد به نفس، دانش کافی، مدیریت و علم روز، واقع بینی، رویکردی درونگرا و نگاه گزینشی به تئوری ها و دستاوردهای اقتصاد جهانی و با شناخت کافی از شرایط بومی کشور خود توانست مدیریتی منحصر به فرد از خود به نمایش گذارده و کشور خود را در طول بیست و چند سال از یک کشور فقیر به صورت یک کشور تازه صنعتی (۶) متحول نماید.

    به عنوان مثال از مدیران کارآمد کشور، می توان از مرحوم میرمصطفی عالی نسب نام برد. فردی متعهد، متخصص و درد آشنا که بنابر احساس تعهد و مسئولیتی که در دوران زندگی ثمربخش خویش داشت، از دوران نهضت ملی شدن نفت (دهه ۳۰شمسی) تا سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بخصوص شرایط اقتصادی- سیاسی دوران جنگ تحمیلی ۸ ساله، علیرغم نداشتن تحصیلات عالیه دانشگاهی، به دلیل تجارب مفید و موثر در صنعت و تجارت، با افکار و نظرات ابتکاری، مشکل گشا و کارساز، همواره یاریگر مردم مسلمان ونظام اسلامی بود. تشکیل جامعه تعلیمات اسلامی، هنرستان کارآموز، راه اندازی مجتمع مس سرچشمه، کارخانجات فولاد خوزستان، ایران خودرو در اوائل پیروزی انقلاب اسلامی و با خروج متخصصان داخلی و خارجی از آن، کمک به نظام تصمیم گیری تخصیص منابع در سال های جنگ و محاصره اقتصادی، نمونه هایی از فعالیت های ارزشمند و منحصر به فرد یک مدیر متخصص، آگاه، متعهد، مبتکر و خودباور است.(۷)

    آموزش را می توان به عنوان نقطه عطف روند حرکت موفقیت آمیز در هر کار و حرفه ای قلمداد کرد در شرایطی که علوم و فناوری با پیشرفت شگفت انگیز، نیاز به تخصصی شدن هرچه بیشتر کارها را تاکید می کنند، آموزش های علمی و کاربردی، جایگاه خاصی دارند. سرمایه گذاری در امر آموزش هایی از این دست قطعا برای کشور سودآور و پر بازده است.

    هدف از آموزش های علمی کاربردی، تلفیق مسائل صنعت و اقتصاد با دانشگاه و بخش آموزش کشور است. مدیریت و رشته های مهندسی و علوم انسانی مرتبط با آن از قبیل آمار، مدیریت صنعتی، ایمنی، جامعه شناسی، روان شناسی و امثال آنها باید با سرفصل های مسائل و مشکلات جامعه و نظام اقتصادی خودی، آشنا شده و برای آن چاره اندیشی نمایند. همچنین است کاربردی شدن موضوعات تحقیق و پایان نامه های دانشگاهی که باید راهگشای مشکلات بخش کار و اشتغال و مدیریت های کشور باشد.

    توسعه در کابردی کردن آموزش، به معنی گسترش مدرک گرایی در بخش های اقتصادی نیست. مدرک گرایی خود از موانع توسعه و مدیریت پویا و فعال است. در کنار توجه به محتوا و کارآیی آموزش و استفاده از کارشناسان در این زمینه، ارزش تجارب پراکنده در وجود افراد «کارکشته» و «استادکار» آشکار می شود و لزوم ارج گذاری و استفاده موثر از این گونه افراد که نوعا «کارآفرین»(۸) و دارای تجارب مدیریتی و فنی مفید ولو در واحدهای کوچک کاری بوده اند، مشخص می شود.

    نظام اداری در کشور ما، باتوجه به حجم گستردأ دولت و تمرکز بسیاری از تصدی ها و تصمیم گیری ها در آن نقشی تعیین کننده در تحرک و فعالیت کشور یا بی تحرکی و مانع سازی در برابر آن، داراست. تخلف، کندی و امکان خطا در فرآیند امور جاری دستگاه عریض و طویل اداری از یک سو و عدم نظارت کافی و مؤثر و به عبارت دیگر نقش کمرنگ مردم در مدیریت دستگاه های اجرایی از سوی دیگر، عواملی است که باعث ایجاد رکود در کارها و اثرگذاری مستقیم دیوانسالاری حاکم در فعالیت های دولت و هم بخش خصوصی و تعاونی شده است. بی تردید از عوامل تأثیرگذار در جهت فعال سازی و حمایت از فعالیت های مولد اقتصادی و ایجاد اشتغال مفید و پایدار، برخورد جدی و قاطع با مانع تراشی ها و سهل انگاری های بدنه نظام اجرایی است. همانگونه که حضور دولت خدوم نهم و دهم و مجموعه مدیران ارشد فعال و مخلص و کارآزموده را باید مغتنم شمرد، نسبت به فرافکنی و عدم درک مسئولیت احتمالی در زیر بخش های اجرایی نیز باید حساس، قاطع و با برنامه عمل کرد.

    همانگونه که می دانیم، تولید در کشور با دو هدف تأمین مصرف داخلی و صادرات به خارج از کشور، صورت می گیرد. همچنان که مصرف داخلی مشتمل بر ۲ بخش کالاها و خدمات خارجی و نیز تولیدات داخلی است. نظام بازرگانی و تعرفه بندی عامل هماهنگی و تطبیق سیاست های ملی، جهت ایجاد تعادل بین کالاهای وارداتی و تولیدات در بازار داخلی، همچنین بین صادرات کالاهای تولید داخل و میزان مصرف داخلی آنهاست. از ابزارهای مؤثر برای کاهش رقم بیکاری، سیاست های بازرگانی است. مستقل از پاره ای ملاحظات استراتژیک و سیاست های اقتصادی معطوف به آن که هر کشوری بنا بر حضور فعال در برخی عرصه های بین المللی و عقد پیمان های مرتبط با آن را دارد، با حمایت و الویت نسبت به تولید داخلی و اعمال سیاست های «توسعه صادرات» و «جایگزینی واردات»، میتوان بطور اصولی و با رویکرد درازمدت از تولید و اشتغال داخلی حمایت کرد.

    به گفتأ وزیر بازرگانی هدایت ظرفیت های خالی به سمت بازارهای جهانی ضروری است، «در این راستا باید سیاست جایگزینی واردات به سیاست «توسعه صادرات» تبدیل شود.»(۹)

    طی سال های اخیر به دلایل متعددی که در رأس آنها واردات گسترده کالا قرار دارد، ظرفیت تولید بسیاری از واحدهای تولیدی کشور به شدت کاهش یافته است. اجرای بسیاری از واحدهای جدید تولیدی از نیازسنجی بازار برخوردار نبوده و از طرفی وزارت صنایع و معادن بدون در نظر گرفتن حجم بازار و شرایط رقابتی بصورت بی برنامه با احداث واحدهای جدید تولیدی مختلف، موافقت کرده است.»(۰۱)

    امید است با اتکال به خداوندمتعال و پشتوانأ باور متعالی «ما می توانیم» و یادآوری فرصت وجود سرمایه های انسانی و مادی قابل اعتنا در کشورمان و اغتنام حضور جمعیت جوان و وجود شرایط مناسب بازار جهانی نفت و سرمایه در دسترس حاصل از آن و هشیاری نسبت به تهدید دائمی انقلاب و نظام مان با توطئه های رنگارنگ دشمنان جهانی، بتوانیم بطور مؤثر بر معضل بیکاری فائق آمده و در سایه برخورداری از انعام الهی و ارج گذاری به خود و تلاش جمعی و ملی، چشم انداز روشن شکوفایی اقتصادی و همه جانبه میهن اسلامی مان را نظاره گر باشیم.

    مهرداد کاویانی
    پی نوشت:
    ۱- در علم اقتصاد، فعالیت بخش کشاورزی، کلیه فعالیت های طبیعی، شامل کشاورزی، باغداری، پرورش ماهی و آبزیان، پرورش دام و طیور، زنبور عسل، پرورش کرم ابریشم و امثال آن را شامل میشود.
    ۲- وزیر بازرگانی: «۰۳ تا ۵۳ درصد از ظرفیت های تولیدی کشور خالیست.»
    سخنرانی در جمع مدیران صنایع دفاع- ۲/۱۰/۸۶
    ۳- گفتار: «سیر تکامل انسان در نظریات دانشمندان»- دکتر سپهری
    مؤسسه کار و تأمین اجتماعی سایت: icciir
    ۴- مقاله «ماهاتیر محمد چه کرد» روزنامه دنیای اقتصاد، ۲۱/۹/۷۸
    ۵- همان مدرک
    ۶- New Nio
    ۷- برگرفته از ویژه نامه استاد عالی نسب، فصلنامه مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد، سال دوم، تابستان ۴۷۳۱
    ۸- «کارآفرین کسی است که فرصتی را کشف و برای پیگیری و تحقق آن، سازمان مناسبی را ایجاد می کند.»
    برگرفته از سایت رویکرد نوین یادگیری alair
    ۹- سخنان وزیر بازرگانی در جمع مدیران صنایع دفاع ۲/۰۱/۶۸
    ۱۰- مقاله: «چالش اشباع ظرفیت های تولید در صنایع کشور» روزنامه سرمایه ۶۲/۳/۸۸
    روزنامه کیهان ( www.kayhannews.ir )
    سخنی درباره اشتغال زنان

    یکی از محوری ترین موضوعات اقتصاد اسلامی، نگاهی مجموعه نگر به فرد، خانواده و اجتماع با هدف اصلاح الگوی درآمد و هزینه ها است که در این میان خانواده اصلی ترین نهاد برای کنترل و هدایت نیازها است.

    در اصل تقسیم کار براساس نیازهای فطری و خدادادی، بیش از هرچیز بر حفظ بنیان خانواده و ایجاد خانواده های سرشار از مهر و محبت و آرامش سفارش شده است.

    از نظر اسلام وظیفه سرپرستی و مسئولیت نان آوری خانواده، برعهده پدر خانواده است همانطور که در قرآن ذکر شده «و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف ... خوراک و لباس زنان آن هم به وجهی نیکو برعهده صاحب فرزندان (پدر) است» (بقره،۲۳۳)

    بنابر این مصلحت کانون خانواده دراین است که زن از تلاش های اجباری خرد کننده معاش معاف باشد. و بر اساس خلقت بشر و تجربه چندین هزار ساله او به تربیت فرزند برای حفظ بنیان حیات و زندگی، بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت دهد.

    امروزه کم رنگ جلوه دادن آموزه های دینی و فطری در ابعاد اجتماعی و اقتصادی زنان یکی از مشکلات پیش روی آنان است.

    تمام سعی وتلاش دنیای غرب دراین است که دین را سد راه پیشرفت زنان و آزادی آنان قلمداد نمایند وحجاب را که مصونیت است محدودیت جلوه دهند. در مقابل دین گریزی را عامل تجدد، پیشرفت و ترقی زن معرفی نمایند.

    یکی ازحربه های دشمنان که در سال های اخیر درکشورمان به شدت به آن دامن می زنند، بحث اشتغال بی قید و بند زنان است تا از این طریق بتوانند بنیان خانواده ها را سست و احکام دینی را ناکارآمد جلوه دهند در صورتی که دین اسلام و انقلاب اسلامی نیز نه تنها با اشتغال زنان مخالف نیست بلکه اگر تاریخ اسلام را از ابتدا تاکنون مطالعه نمایی شاهد خدمات بسیار ارزشمند زنان مسلمان خواهی بود که در بسیاری از عرصه های اقتصادی اجتماعی و اجتماعی منشأ خدمات ذی قیمتی شده اند که از نقش بسیاری از مردان برجسته تر و مفیدتر بوده است. و در بسیاری از موارد ورود آنان جزء ضروریات به شمار آمده و عدم حضورشان موجب نقصان و بی نظمی خواهد شد، درتاریخ اسلام، نقش زنان قهرمان بسیاری را می بینیم که به جد مورد تأیید و تشویق قرآن و رسول مکرم اسلام(ص) بوده است، که حضرت خدیجه، فاطمه بنت اسد، اسماء بنت عمیس، نسیبه، ام عطیه و ام سلیم و فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی(ع) و همسر ابوطالب و... از جمله آن هاست. در دوران سخت انقلاب و پس از آن، بخصوص در هشت سال دفاع مقدس ایران اسلامی نیز خدمات زنان نه تنها کمتر از مردان نبود بلکه دوشادوش مردان و در بسیاری از موارد نیز پیشتاز مردان صحنه های شگفت انگیزی را خلق کردند که بر هیچ کسی پوشیده نیست.

    آنچه که مورد توجه و تأکید جدی است، نوع اشتغال زنان است. زمانی کار زنان، مفید جامعه بخصوص خانواده خواهد بود که نجابت و عفت زن دچار خدشه نگشته و فرزندان از کانون گرم خانواده ومهر مادری محروم نشوند، چون خلأ حضور مادر در سال های کودکی و نوجوانی باعث لطمات فراوانی به فرزندان و ظهور ناهنجاری هایی در بزرگ سالی می شود. که متأسفانه امروزه به این امر مهم و ارزشمند کمتر توجه می شود و بیشتر تلاش ها متوجه ثروت و انباشت آن شده است.

    پس اسلام، اشتغال زنان را زمانی کارآمد و مفید می داند که کانون گرم خانواده برهم نریزد و کرامت و نجابت زن به خصوص زن مسلمان به طور تمام و کمال حفظ و حراست شود و هر چیزی که بخواهد به هر نحوی این کرامت و نجابت خدادادی را خدشه دار کند، غیرقابل قبول بلکه مطرود جامعه اسلامی است. بدین منظور احادیث و روایات بسیاری گویای این واقعیت است که زن مدیر کانون گرم خانواده و مسئول فراهم نمودن فضای سرشار از شادی و آرامش آن است. لذا مرد را به سیل تشبیه می کنند که خارج از محیط خانواده با تلاش و کوشش، نیازهای خانواده را تأمین و به سوی خانه سرازیر می کند و زن را همانند سدی می دانند که آوردهای مرد را جمع و از هدر رفتن آن جلوگیری نموده و از آن ها به طور بهینه و صحیح استفاده می کنند و هم نحوه درست هزینه کردن را به فرزندان آموزش می دهند در این صورت نقش زن غیرشاغل نیز نه تنها از بعد اقتصادی از مرد کمتر نیست، بلکه به مراتب بااهمیت تر از کار و فعالیت مرد در خارج از خانواده است. خانواده و رسیدگی به امور آن به قدری بااهمیت و ارزشمند است که روزی اسماء بانوی شجاع اسلام از طرف زنان مسلمان خدمت رسول اکرم(ص) شرفیاب شد و عرض کرد: مردها جنگ می کنند و به ثواب جهاد نائل می آیند و ما در منزل مشغول خانه داری می باشیم. حضرت در پاسخ فرمودند: «جهاد المرئه حسن التبعل» یعنی جهاد زن، نیکو شوهرداری اوست. (همایونی، علویه، زن مظهر خلاقیت الله، چاپ اول، ص ۱۲۰)

    آنچه بیان شد گویای این واقعیت است که زنان نقش بسیار بزرگی در تولید ناخالص ملی و درآمد خانواده دارد. بدون کارهای بی مزد زنان، چرخ های زندگی کدام خانواده متوسط یا فقیر شهری و روستایی به چرخش درمی آید؟

    یکی از مهم ترین مشکلات جوامع کنونی نگاه صرف به دنیا و جاذبه های مادی آن و تبدیل شدن آن به هدف اصلی زندگی بشر است، که سبب شده فرد برای رسیدن به آن از هیچ عملی فروگذار نکند. چه بسیار افرادی که به دلیل افتادن در دام دنیا و جاذبه های آن نه تنها از دنیایشان به درستی بهره نبرده اند بلکه آخرت خود را نیز تباه کرده اند. حضرت علی(ع) درباره دنیا می فرماید: «داستان دنیا چون داستان مار است که دست بر آن بکشی نرم و در اندرونش زهر کشنده است.» (نهج البلاغه، حکمت ۱۱۵، ص ۱۱۴۲)

    حال آن که دنیا هدف غایی انسان نیست بلکه وسیله ای برای رسیدن به هدف غایی که همان قرب الهی است، می باشد. در حدیث نبوی آمده است. «الدنیا مزرعه الآخره» دنیا کشتگاه و مزرعه آخرت است. چنانکه در سوره غافر آیه ۲۰ آمده است:

    «هرکسی از مرد و زن عمل شایسته انجام دهد و ایمان داشته باشد داخل بهشت می شود و بدون حساب روزی داده می شود و از مواهب روحانی و جسمانی آن جهان برخوردار می گردد.»

    در سوره نحل آیه۹۷ نیز آمده است:

    «هرکسی از مرد و زن عمل نیک انجام دهد و مؤمن باشد به او حیات و زندگی پاکیزه ای می بخشیم و پاداش آن را به وجه احسن خواهیم داد.»

    «افراد با ایمان کسانی هستند که به خدا و رسول او ایمان آوردند و در ایمان و عقیده خود شک و تردیدی نداشتند و در راه خدا با اموال و جان های خود جهاد و فداکاری و جانبازی می کنند مسلماً آنان در ادعای ایمان راستگویانند.»(سوره حجرات/۱۵)

    یکی از پاسخ هایی که درا کثر مواقع از زنانی که به اشتغال های غیرمتعارف که در شأن یک زن مسلمان نیست مشغولند، پرسیده می شود این است که به دلیل مشکلات و تأمین نشدن مخارج زندگی بسیاری ناچار می شوند به این مشاغل سخت و نامناسب روی آورند. در پاسخ این گروه باید گفت مگر نه این است که ما مسلمانیم و اسلام در تمامی زمینه ها ما را رهنمون می شود اسلام هیچگاه در مواجهه با سختی ها تسلیم و تن دادن به گناه و خطا را توصیه ننموده است بلکه همیشه به صبر و شکیبایی و خودداری از گناه تأکید کرده است.

    «الا ان اولیاءالله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون. آگاه باشید که دوستان خدا، ترس از آینده و غمی از گذشته ندارند.» (سوره یونس آیه۶۲)

    «واصبر علی ما اصابک ان ذالک من عزم الامور... در برابر سختی ها و مصائب بردبار و شکیبا باش این ها از سفارش های مؤکد و لازم است.»(سوره لقمان/ ۱۷)

    «الا بذکرالله تطمئن القلوب، یاد خدا مایه آرامش دل هاست.»(سوره رعد/۲۸)

    «کسانی که هرگاه پیش آمدی بر آنان رسد. گویند، از خداییم و به سوی او باز می گردیم.»(سوره بقره/۱۵۵)

    اما این بدین معنی نیست که اسلام برای زنانی که وارد عرصه های اجتماعی می شوند قانون و دستورالعملی نداشته باشد بلکه آیات و روایات فراوانی در این خصوص وجود دارد که به راحتی قابل دسترسی است.

    به نظر می رسد، راه جلوگیری از بسیاری از مشکلات موجود، توجه به بنیان های خانواده و ایجاد امنیت برای زنان جامعه است چرا که اگر زنان حتی تحصیل کرده، در منزل احساس امنیت نمایند و وجود خود را مفید و موثر بدانند و احساس کنند که رسیدگی به فرزند و شوهر کمتر از جهاد مردان نیست و در جامعه نیز قوانینی حاکم باشد که جلوی هر سوءاستفاده احتمالی را از سوی مردان بگیرد، از روی آوردن به شغل های غیرمتعارف و زیان آور اجتناب کرده و رسیدگی به اعضای خانواده و ایجاد محیطی امن توأم با محبت و صمیمیت برای آنان را ترجیح خواهند داد البته این توجهات زمانی سودمند خواهد بود که از افراط و تفریط ها جلوگیری شود و بهترین شیوه نیز بهره گرفتن از آموزه های دینی به وسیله کارشناسان و عالمان آن است. که هر توجه افراطی زمینه سوءاستفاده دیگری را فراهم خواهد کرد.

    همان طور که بیان شد، این مهم، کتمان یا رد ورود زنان در عرصه های اجتماعی نیست بلکه زنان بسیاری در عرصه های اجتماعی منشأ خدمات ذی قیمتی شده اند که از نقش بسیاری از مردان برجسته تر و مفیدتر بوده است که اگر تاریخ اسلام را از آغاز تاکنون به درستی مطالعه نماییم به این مهم اعتراف خواهیم نمود. اما آنچه که مورد توجه و تأکید جدی است، نوع اشتغال زنان است، چرا که کار زنان زمانی مفید جامعه بخصوص خانواده خواهد بود که نجابت و عفت زن دچار خدشه نگشته و فرزندان از کانون گرم خانواده و مهرمادری محروم نشوند. لذا نقش و جایگاه و شأن و منزلت زنان جامعه اسلامی به مراتب فراتر از حد موجود است که اگر به این بعد از نیاز زنان بیشتر توجه شود دیگر خلأ نقش مادر و همسر در خانواده ها مشاهده نشده یا بسیار کمتر خواهد شد.

    علی رمضانی
    منابع:
    ۱- قرآن کریم، ترجمه مرحوم استاد الهی قمشه ای.
    ۲- نهج البلاغه، فیض الاسلام.
    ۳- مجلسی محمدباقر، بحار الانوار.
    ۴- ر. ک، زن در آینه جلال و جمال، مرکز نشر فرهنگی رجا.
    ۵- هیئت تحریریه موسسه در راه حق، بانوی بانوان حضرت فاطمه زهرا(س)، چاپ دهم.
    ۶- همایونی، علویه، زن مظهر، خلاقیت الله، چاپ اول.
    روزنامه کیهان ( www.kayhannews.ir )
    دایره المعارف اقتصاد

    کارآفرین (entrepreneur) کسی است که یک کسب و کار یا تجارت را سازماندهی کرده، مدیریت نموده و ریسک آن را بر عهده می گیرد. کارآفرین در واقع عامل تغییر است.

    کارآفرینی (entrepreneurship) نیز فرآیند کشف ترکیب های جدید برای منابع است. در صورتی که ارزش بازاری که با این ترکیب جدید از منابع ایجاد شده است، از ارزش بازاری که این منابع می توانند به تنهایی یا در ترکیبات متفاوت در جایی دیگر به وجود آ ورند بیشتر باشد، کارآفرین به سود دست می یابد. کارآفرینی که منابع لازم برای تولید شلواری که با قیمت ۳۰دلار در بازار به فروش می رسد را مورد استفاده قرار داده و آن منابع را در تولید یک کوله پشتی که به قیمت ۵۰دلار به فروش خواهد رسید استفاده می کند، به خاطر افزایش ارزشی که از این منابع ایجاد شده سود کسب می کند. چنین مقایسه ای امکان پذیر است زیرا در بازارهای رقابتی هزینه های تولید برای کارآفرین، با توجه به قیمتی که باید پیشنهاد دهد تا این منابع را از استفاده های جایگزین خارج کند، تعیین می شود. این قیمت معادل ارزشی است که منابع مورد اشاره می توانند در بهترین استفاده غیر از کاربرد فعلی تولید کنند.

    از آنجا که قیمت خرید منابع این هزینه فرصت (ارزش دیگر کاربردهایی که از آنها صرف نظر شده است) را مشخص می سازد، بنابراین سودی که کارفرماها به دست می آورند، بیان کننده این است که چه مقدار از ارزشی که آنها با استفاده از منابع تحت کنترل خود به وجود آورده اند از ارزش تولید شده در مصارف جایگزین بیشتر است.

    کارآفرینانی که ضرر می کنند ارزش ایجاد شده توسط منابع تحت کنترل خود را کاهش می دهند، به این معنا که منابع مزبور می توانستند ارزش بیشتری را در استفاده ای دیگر به همراه داشته باشند. ضرر وقتی ایجاد می شود که کارآفرین مثلا یک کوله پشتی جین پنجاه دلاری را به یک شلوار جین سی دلاری تبدیل کند. این خطا در قضاوت، بخشی از فرآیند یادگیری در کارآفرینی است که برای کارآمدی عملکرد بازار بسیار حیاتی می باشد. این نظام سود و زیان موجود در کاپیتالیسم به بررسی ترکیبات جدید و فراوان منابع که کارفرماها کشف می کنند، کمک می کند. تحرک و رشد اقتصاد به کارآیی فرآیندهایی بستگی دارد که ایده های جدید به واسطه آنها به سرعت کشف شده، مورد استفاده قرار گرفته و عنوان موفقیت یا شکست را به خود می گیرند. تشخیص موفقیت دقیقا به اندازه حصول اطمینان از آن که ناکامی ها به سرعت تشخیص داده شده و منابع دارای کاربرد نامناسب برای استفاده در موارد دیگر آزاد شده اند، دارای اهمیت می باشد. این نکته، جنبه مثبت شکست هایی است که در کسب وکار روی می دهند.

    کارآفرینان موفق اندازه کیک اقتصاد را برای همه گسترش می دهند. بیل گیتس زمانی که دانشجوی دانشگاه هاروارد بود، BASIC را برای اولین میکروکامپیوترها ایجاد کرد و بعدها در ۱۹۷۵ مایکروسافت را تاسیس نمود.

    IBM طی دهه ۱۹۸۰ برای فراهم کردن یک سیستم عامل برای کامپیوترهایش با گیتس قرارداد بست (و نتیجه آن ایجاد سیستم عامل MS-DOS بود). گیتس این نرم افزار را از یک شرکت دیگر تهیه کرد و در واقع یک شلوار جین ۳۰دلاری را به یک محصول چند میلیارد دلاری بدل نمود. امروزه برنامه OFFICE و سیستم عامل ویندوز متعلق به مایکروسافت روی حدود ۹۰درصد از کامپیوترهای دنیا اجرا می شوند. گیتس با ایجاد نرم افزاری که بهره وری انسان را افزایش می دهد، توانایی ما برای تولید محصول (و کسب درآمد) را توسعه بخشید و به بالاتر رفتن استانداردهای زندگی همه انسان ها منجر شد.

    سام والتون، پایه گذار وال مارت کارآفرین دیگری بود که به گونه ای مثبت روی زندگی میلیون ها نفر تاثیر گذاشت. نوآوری های او در کنترل انبارها و مراکز توزیع، به وال مارت این امکان را داد که طی کمتر از ۳۰ سال از یک مغازه در آرکانزاس به بزرگ ترین خرده فروشی زنجیره ای در آمریکا تبدیل شود. خریدارهای این فروشگاه ها از قیمت های پایین و موقعیت مناسب فروشگاه های وال مارت والتون بهره مند می گردند. والتون به همراه کارآفرین های دیگری از قبیل تد ترنر (سی ان ان)، هنری فورد (اتومبیل های فورد)، ری کراک (اعطای امتیاز نمایندگی مک دونالد) و فرد اسمیت (FesEx) زندگی روزانه میلیاردها نفر را در سراسر دنیا بهبود بخشیدند.

    ریشه واژه «کارآفرین» (entrepreneur) فعل entreprendre است که در قرن سیزده میلادی در فرانسه رایج بوده و به معنای «انجام یک کار» یا «قبول مسوولیت چیزی» می باشد. اسم این فعل یعنی entrepreneur در قرن ۱۶ برای اشاره به فردی که ریسک راه اندازی یک بنگاه را متحمل می شد مورد استفاده قرار می گرفت. اولین کاربرد آکادمیک این کلمه توسط یک اقتصاددان، احتمالا به سال ۱۷۳۰ و ریچارد کانتیلون باز می گردد. وی تمایل به تحمل ریسک مالی شخصی برای راه اندازی یک بنگاه را به عنوان مشخصه تعیین کننده یک کارفرما معرفی کرد. در اوایل دهه ۱۸۰۰ دو اقتصاددان به نام های ژان باتیست سی و جان استوارت میل، کاربرد آکادمیک واژه «کارآفرین» را باز هم گسترش دادند.

    سی بر نقش کارفرما در تولید ارزش از طریق خارج ساختن منابع از یک حوزه دارای تولید کمتر و انتقال آن به حوزه های مولدتر تاکید می کرد. میل نیز در کتاب معروف خود با عنوان «اصول اقتصاد سیاسی» که در ۱۸۴۸ به نگارش درآورد از واژه «کارآفرین» برای اشاره به کسی که هم ریسک یک کسب وکار و هم مدیریت آن را بر عهده می گیرد، استفاده کرد. میل از این طریق تمایز میان کارفرما و دیگر صاحبان کسب و کار (از قبیل سهامداران یک شرکت) که ریسک مالی آن را متحمل می شوند، اما به طرز فعالانه در عملیات های روزانه شرکت یا در مدیریت آن نقشی ایفا نمی کنند را نسبت به کانتیلون، به شکلی مشخص تر بیان نمود.

    دو اقتصاددان برجسته قرن بیستم با نام های جوزف شومپیتر و اسرائیل کرزنر درک آکادمیک از مفهوم کارآفرینی را باز هم اصلاح کردند.

    شومپیتر بر نقش کارآفرین به عنوان مبتکری که با ارائه کالاها یا روش های تولید جدید، تغییری را در اقتصاد به وجود می آورد، تاکید می نمود. کارآفرین از نقطه نظر شومپیتری نیروی ویرانگر اقتصاد است. وی بر فرآیند مفید «تخریب خلاق» تاکید می کرد که در آن معرفی کالاهای جدید، به از رواج افتادن یا شکست دیگر کالاها منجر می شود. معرفی سی دی و کنار رفتن ضبط وینیلی تنها یک نمونه از مثال های بسیار زیاد «تخریب خلاق» است. مثال های دیگر شامل اتومبیل، برق، هواپیما و کامپیوترهای شخصی و... می شود. کرزنر بر خلاف دیدگاه شومپیتری توجه خود را به کارآفرینی به عنوان یک فرآیند اکتشافی معطوف می ساخت. از نگاه کرزنر، کارآفرین کسی است که فرصت های سودآوری که سابقا به آنها توجه نشده است را کشف می کند.

    این اکتشاف کارآفرین سبب شروع فرآیندی می گردد که در آن، فرصت های سودآوری تازه کشف شده در بازار مورد استفاده قرار می گیرند تا جایی که رقابت در آن فرصت کسب سود را از میان می برد. کارآفرین از نقطه نظر کرزنر، بر خلاف نیروی ویرانگر مورد نظر شومپیتر، یک نیروی متعادل کننده است. فردی که پی می برد افزایش در میزان ثبت نام در دانشگاه شهر سبب بروز فرصت سوددهی در بازسازی خانه ها و تبدیل آنها به آپارتمان های اجاره ای شده است مثالی از این نوع کارآفرین است. اقتصاد دان ها در مکتب جدید اقتصاد اتریشی ایده های شومپیتر و کرزنر را بیشتر توسعه داده اند.

    در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، دولت های ایالتی و محلی آمریکا تمرکز سابق خود بر جذب شرکت های بزرگ تولیدی به عنوان محور سیاست های توسعه اقتصادی را به کناری نهادند و در مقابل، توجه خود را به ارتقای کارآفرینی معطوف ساختند. در همین دوره شاهد افزایش چشمگیری در تحقیقات تجربی راجع به بحث کارآفرینی و سرمایه گذاری بودیم. در برخی از این مطالعات به بررسی اثر عوامل مردم شناختی و اقتصادی- اجتماعی بر احتمال تصمیم افراد برای کارآفرینی پرداخته می شود. سایر مطالعات فوق به بررسی اثر مالیات ها بر فعالیت های حوزه کارآفرینی می پردازند. آنچه کماکان این آثار را با مشکل روبه رو می سازد عدم وجود معیاری واضح برای فعالیت های مربوط به حوزه کارآفرینی در سطح ایالت های آمریکا است. دانشمندان عموما کارآفرینی را با استفاده از ارقام مربوط به افرادی که برای خود کار می کنند (افراد خویش فرما) مورد بررسی قرار می دهند. نقص چنین معیاری آن است که برخی افراد تا اندازه ای به این دلیل به خویش فرمایی روی می آورند که از پرداخت مالیات بر درآمد یا حقوق اجتناب ورزند یا حتی از آن فرار کنند. به عنوان مثال در بعضی از تحقیقات به عمل آمده مشخص شده است که افزایش نرخ مالیات بر درآمد به افزایش نرخ خویش فرمایی منجر می گردد. این نتیجه دور از انتظار احتمالا به دلیل نرخ های مالیاتی بالایی حاصل شده است که افراد را ترغیب می نمایند تا از طریق تشکیل پرونده به عنوان فرد خویش فرما از پرداخت مالیات فرار کنند.

    اقتصاددان ها همچنین دریافته اند که افزایش نرخ مالیات بر ارث منجر به کاهش احتمال روی آوردن افراد به کارآفرینی می گردد. در برخی از مطالعات تجربی تلاش شده است که سهم فعالیت های حوزه کارآفرینی در رشد کلی اقتصاد تعیین گردد. اکثر مطالعاتی که به طور گسترده ای به آنها رجوع داده می شود، از داده های بین المللی استفاده می کنند و از شاخص فعالیت های کارآفرینی برای تمامی کشورها، که به صورت سالانه در Global Enerepreneurship Monitor منتشر می شود، بهره می برند. این تحقیقات به این نتیجه می رسند که بین یک سوم تا نیمی از تفاوت های مشاهده شده در نرخ رشد اقتصادی میان کشورهای مختلف را می توان با اختلاف در نرخ فعالیت های کارآفرینی توضیح داد. نتایج متقن مشابهی نیز در سطوح ایالتی و محلی به دست آمده است.

    اقتصاددان ها دریافته اند که تزریق وجوه سرمایه پرمخاطره لزوما به رشد کارآفرینی نمی انجامد. سرمایه متحرک تر از نیروی کار است و وجوه طبیعتا به مناطقی جریان می یابند که ایده های خلاق و و ایده هایی که می توانند سودآور باشند، تولید می گردند. این امر بدان معنا است که در مراحل اولیه سیاست های توسعه اقتصادی، حمایت از کارآفرینان منفرد از اهمیت بیشتری نسبت به جذب سرمایه های پرمخاطره برخوردار است. اگر چه سرمایه گذاری می تواند احتمال بقای کسب و کارهای جدید را فراهم آورد، اما سبب خلق ایده های تازه نمی شود. سرمایه گذاری پس از خلق ایده های تازه انجام می شود، نه بالعکس.

    آیا باید یک زن خانه دار در شهری کوچک که با نگهداری از بچه های دیگران کسب و کار خود را به راه می اندازد را همانند کسی مثل بیل گیتس یا سام والتون به حساب آورد؟ در صورتی که پاسخ به این سوال منفی است، این فعالیت های مختلف را باید چگونه رده بندی کرد و عوامل متمایزکننده آنها چیست؟ این عدم قطعیت، به ایجاد اصطلاحات کارآفرین «سبک زندگی» (entrepreneur lifeseyle) و کارآفرین «غزال» (entrepreneur gazelle) (یا دارای رشد قابل ملاحظه) منجر گردیده است. کارآفرین سبک زندگی، کسب و کار خود را عمدتا به خاطر فواید غیرپولی ناشی از این که خودشان رییس خود بوده و برنامه های شان را تعیین می کنند به راه می اندازد. کارآفرین غزال غالبا همراه با یک برنامه رشد و استراتژی خروج مشخص، از یک کسب و کار تازه به فعالیتی دیگر می رود.

    اگر چه این تمایز به لحاظ مفهومی آشکار به نظر می رسد، جداسازی تجربی این دو گروه سخت است، زیرا نمی توان انگیزه های فردی را مشاهده کرد. زمانی که محققین در پی پاسخ به سوالاتی از این قبیل می روند که آیا سیاست هایی که به حمایت از کارآفرینی در شهرها می پردازند می توانند در حوزه های روستایی نیز موثر باشند یا خیر، مشکلات فوق حتی بزرگ تر نیز می شوند. محققین حوزه کارآفرینی روستایی اخیرا نشان داده اند که اینترنت می تواند دستیابی به بازارهای بزرگ تر را برای کارفرماهای روستایی آسان تر کند. همان طور که آدام اسمیت بیان کرده است، تخصصی شدن توسط اندازه بازار محدود می گردد، بنابراین کارفرماهای روستایی می توانند به گونه موفقیت آمیزتری تخصصی شوند، زیرا می توانند محصول خود را به تعداد بیشتری از مشتری های آنلاین بفروشند.

    نقش دولت در حمایت از کارآفرینی یا ممانعت از آن چیست؟ از آنجا که تحقیقات اولیه راجع به کارآفرینی عمدتا توسط غیراقتصاددان ها (غالبا کارآفرین های واقعی و دانشکده های مدیریت در دانشگاه های تجاری) صورت می گرفت، باور رایج این بود که بهترین راه برای حمایت از کارآفرینی، برنامه های دولتی نوین هستند. از جمله محبوب ترین و مشهورترین طرح های آن زمان می توان به صندوق های وام دهی تحت مدیریت دولت، یارانه های دولتی، مراکز توسعه کسب وکار که با بودجه دولتی اداره شوند و برنامه های درسی مرتبط با کارآفرینی در مدارس دولتی اشاره کرد. با این حال برنامه های مذکور عموما با شکست روبه رو شده اند. صندوق های وام دهی با بودجه و مدیریت دولتی مثل آن هایی که در ایالت های منیسوتا، آیوا و... وجود دارند، از همان انگیزه های ضعیف و فشارهای سیاسی ای رنج می برند که بسیاری از دیگر بنگاه های دولتی را نیز با مشکل رو به رو می سازند.

    من در تحقیق اخیر خودم همانند مطالعات سایر اقتصاددان ها به این نتیجه رسیده ام که سیاست عمومی ای که بهتر از همه به حمایت از کارآفرینی می پردازد، آزادی اقتصادی است. ما در تحقیقات مان نشان داده ایم که چه طور مسائل مربوط به انتخاب عمومی باعث می شود که برنامه های دولتی شکست بخورند و بر این نکته تمرکز کرده ایم که بهبود «قوانین بازی» (مثل کاهش مالیات ها و مقررات و کاستن از پیچیدگی آن ها، افزایش امنیت حقوق مالکیت، سیستم قضایی بی طرف و...) باعث افزایش کارآفرینی می شود.

    استیون کرفت و راسل سابل (۲۰۰۳) نشان داده اند که فعالیت های حوزه کارآفرینی از همبستگی بالایی با «شاخص آزادی اقتصادی» (که معیاری از وجود این قبیل نهادهای حامی بازار است)، برخوردارند. به علاوه، ارتباط مثبت میان آزادی و کارآفرینی به معنی این است که استفاده از شاخص های پذیرفته شده تر مرتبط با فعالیت های کارآفرینی (برگرفته از Global Entrepreneurship Monitor) و آزادی اقتصادی (برگرفته از Economic Freedom of the World نوشته گوراتنی و لاوسون) قابل توجیه است. چه کشورهای مورد مطالعه، اقتصادهایی باشند که در حال خروج از نظام سوسیالیستی هستند و چه اقتصادهای عضو OECD باشند، رابطه فوق برقرار است. شکل ۱، شدت این رابطه را در میان کشورهای عضو OECD نشان می دهد.

    خط نقطه چین درون شکل، رابطه مثبت میان آزادی اقتصادی و فعالیت های کارآفرینی را نشان می دهد. این رابطه در صورت کنترل دیگر فاکتورهای مردم شناختی و اقتصادی- اجتماعی، حتی از این نیز شدیدتر می گردد. این یافته با همبستگی مثبت و شدید میان آزادی اقتصادی و رشد درآمد سرانه که دیگر محققان بدان دست یافته اند، همخوانی دارد. یکی از دلایل آن که آزادی اقتصادی منجر به رشد اقتصادی می شود، آن است که آزادی اقتصادی، فعالیت های کارآفرینی را افزایش می دهد.

    دو اقتصاددان به نام های ویلیام بامول و پیتر بوتکه این ایده را ترویج دادند که بهره وری کاپیتالیسم نسبت به دیگر شکل های جایگزین سازمان دهی اقتصادی به میزان قابل ملاحظه ای بیشتر است، زیرا در نظام های کاپیتالیستی، تلاش های کارآفرینی به جای آن که به سمت فعالیت هایی سوق داده شوند که ثروت افراد دیگر را به اجبار می گیرند، در جهت فعالیت هایی هدایت می گردند که به تولید ثروت می انجامند. بامول و بوتکه خاطرنشان می سازند که کارآفرین ها در تمامی جوامع وجود دارند. این قبیل افراد در جوامع تحت کنترل دولت، جزو آن شده یا با آن لابی می کنند. بسیاری از اقدامات دولتی در این گونه جوامع (مثلا تعرفه ها، یارانه ها و نظارت ها) ثروت را از میان می برند. کارآفرینان در اقتصادهایی که دولت محدود و حاکمیت قانون برقرار است، به تولید ثروت می پردازند.

    ایده بامول و بوتکه با داده ها و تحقیقاتی که آزادی اقتصادی (معیاری از وجود نهادهای خوب) را با کارآفرینی و رشد اقتصادی پیوند می دهند، همخوانی دارد. تحقیقات آکادمیک اخیر حول موضوع کارآفرینی نشان می دهد که سیاست های دولتی برای آن که به حمایت از کارآفرینی بپردازند، باید بر اصلاح نهادهای پایه ای متمرکز شده و محیطی را به وجود آورند که افراد خلاق بتوانند در آن شکوفا گردند. این محیط، محیطی است که در آن حقوق مالکیت مشخص بوده و اعمال می گردند، مالیات ها و نظارت ها اندک هستند، سیستم های حقوقی و پولی مناسبی وجود دارند، قراردادها به خوبی اعمال می گردند و مداخله های دولت محدود است.

    نویسنده: راسل سابل
    مترجم: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
    درباره نویسنده
    راسل سابل، استاد اقتصاد و صاحب کرسی ممتاز مطالعات کارآفرینی در دانشگاه وست ویرجینیا است. وی سابقا مدیر موسس مرکز کارآفرینی این دانشگاه بوده است.
    منابعی برای مطالعه بیشتر:
    Gwartney, James D., and Robert A. Lawson. Economic Freedom of the World: ۲۰۰۲ Annual Report. Vancouver: Fraser Institute, ۲۰۰۲. Information about this book can be found online at: http://www.freetheworld.com/.
    Hughes, Jonathan R. T. The Vital Few: American Economic Progress and Its Protagonists. Exp. ed. New York: Oxford University Press, ۱۹۸۶.
    Kirzner, Israel M. Competition and Entrepreneurship. Chicago: University of Chicago Press, ۱۹۷۳. Information about Kirzner and his works can be found online at: http://www.worldhistory.com/wiki/I/Israel-Kirzner.htm.
    Kirzner, Israel M. “Entrepreneurial Discovery and the Competitive Market Process: An Austrian Approach.” Journal of Economic Literature ۳۵, no. ۱ (۱۹۹۷): ۶۰–۸۵.
    Lee, Dwight R. “The Seeds of Entrepreneurship.” Journal of Private Enterprise ۷, no. ۱ (۱۹۹۱): ۲۰–۳۵.
    Reynolds, Paul D., Michael Hay, and S. Michael Camp. Global Entrepreneurship Monitor. Kansas City, Mo.: Kauffman Center for Entrepreneurial Leadership, ۱۹۹۹. Information about this book can be found online at: http://www.gemconsortium.org/.
    Rosenberg, Nathan, and L. E. Birdzell Jr. How the West Grew Rich. New York: Basic Books, ۱۹۸۶.
    Schumpeter, Joseph A. Capitalism, Socialism, and Democracy. New York: Harper, ۱۹۴۲.
    Schumpeter, Joseph A. The Theory of Economic Development. ۱۹۱۱. Cambridge: Harvard University Press, ۱۹۳۴. Information about Schumpeter and his works can be found online at: http://cepa.newschool.edu/het/profiles/schump.htm.
    روزنامه دنیای اقتصاد ( www.donya-e-eqtesad.com )
    یکی از مسائلی که می بایست امروزه دولتها و حکومتهای دنیا بدان توجه نمایند بحث توسعة روستایی بخصوص در کشورهای توسعه نیافته است .

    یکی از مسائلی که می بایست امروزه دولتها و حکومتهای دنیا بدان توجه نمایند بحث توسعة روستایی بخصوص در کشورهای توسعه نیافته است .

    در این کشورها به جهت عدم سیاستگذاری و برنامه ریزی صحیح در ارتقاء سطح کیفی زندگی مردم این مناطق، مهاجرت روستائیان به شهرها به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است و موجبات رشد شهر نشینی و بروز مسائل و ناهنجاریهای روانی ، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را فراهم آورده است .

    بررسی علل و عوامل مهاجرت روستائیان به شهرها که موجبات رکود اقتصادی بخصوص در بخشهای کشاورزی و دامداری را فراهم می آورد و همچنین راهکارهای رشد و توسعة روستایی ، نیازمند مطالعه و تحقیقات عمیقی در این زمینه می باشد که می تواند حکومتها را در برنامه ریزی و سیاستگذاری های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی یاری نماید .

    در این مقال ضمن پرداختن به معضل مهاجرت ، راهکارهای پیشنهادی جهت ارتقاء سطح زندگی روستایی و نقش زنان در این راستا را مورد توجه قرار می دهیم

    ● دیدگاهها و نظریه های مهاجرت :

    درخصوص مهاجرت روستائیان به شهرها و علل و عوامل آن مطالعات و تحقیقات زیادی از سوی محققان و موسسات و سازمانهای بین المللی انجام گرفته است که هر چند در جایگاه خود قابل توجه و ارزشمند می باشند اما هیچ یک نتوانسته است به ارائه دیدگاه قابل قبول و جامعی در زمینة مهاجرت روستائیان به شهرها دست یابد . در اینجا به طور اختصار برخی از نظریه ها را طرح می کنیم :

    الف) دیدگاه نوسازی :

    در این دیدگاه علت مهاجرت روستائیان به شهرها ، تسهیلات بالاتری مطرح شده است که شهر در زمینه های آموزشی ، بهداشت ، اشتغال ، پایگاه اکتسابی و راههای جدید برای تحرک اجتماعی خصوصاً برای زنان فراهم می آورد .

    ب) دیدگاه وابستگی :

    این دیدگاه معتقد است که علت مهاجرت روستائیان به شهرها ، توسعه وگسترش سرمایه داری است . توسعة سریع تکنولوژی در شهرها ، موجبات بهره گیری از مواد اولیه را فراهم آورده و باعث تمایل سرمایه گذاری خارجی در بخشهای صنعتی می گردد .

    تمرکز فعالیتهای صنعتی در شهرها ، عدم توسعة کشاورزی مبتنی بر نیازها و نقش موسسات بانکی در تبدیل پس اندازها به سرمایه و به جریان انداختن این سرمایه ها در شهر ، موجبات تشدید اختلاف سطح درآمد روستا و شهر شده و رکود اقتصادی روستا و افزایش سریع جمعیت شهری و عامل اصلی مهاجرت روستائیان به شهر می شود .

    ج) دیدگاه صورت بندی اجتماعی :

    در این دیدگاه ، فشار روستا بر مهاجرت ، عامل افزایش و رشد جمعیت شهر مطرح گردیده است نه جاذبة شهری . و مهاجرت به شهرها محصول فروپاشی ساختهای روستایی عنوان شده است و نتیجة طبیعی آن این است که مهاجرت توسط نظام شهری مولد ، جذب نمی شود و در نتیجه تنها قسمتی از مهاجرین در نظام اجتماعی ادغام می شوند .

    « از نظریه ها و الگوهای ارائه شده توسط محققان و کارشناسان ، می توان نتیجه گیری نمود که :

    روند و ماهیت مهاجرت روستائیان به شهرها در کشورهای پیرامونی(توسعه نیافته) مشابهتی باروند و ماهیت مهاجرت روستائیان به شهرها در کشورهای کانونی( توسعه یافته) ندارد .

    مهاجرت روستائیان به شهرها در کشورهای پیرامونی تحت تاثیر سه عامل بنیادین زیر صورت می گیرد :

    ۱) عوامل دفع کنندة روستایی

    ۲) عوامل جذب کنندة شهری

    ۳) عوامل ویرانگر اقتصاد و نظام اجتماعی کشورهای پیرامونی در نتیجة تسلط اقتصاد جهانی

    گسترش روز افزون شهرها در کشورهای پیرامونی به هیچ روی نمایانگر توسعه یافتگی و صنعتی شدن کشورهای مزبور نیست .

    مهاجرت روستائیان به شهرها در کشورهای پیرامونی ، پیامدهای جبران ناپذیری بر پیکر نظام اقتصادی ـ اجتماعی و برنامه های اقتصادی کشورهای مزبور بر جای گذاشته و می گذارد. » (۲)

    علل و عوامل مهاجرت روستائیان به شهرها :

    « به طور خلاصه ، علل و عوامل مهاجرت روستائیان به شهرها در ایران را ، می توان در چهار طیف اصلی طبقه بندی کرد :

    ۱) عوامل دافعة روستایی

    ۲) عوامل جاذبة شهری

    ۳) روند و ماهیت توسعة اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی سدة اخیر

    ۴) رویه ها و سیاستهای توسعه ای نادرست و ضعف در برنامه ریزی . »

    بیکاری پنهان ، محدود بودن زمینهای کشاروزی ، عدم برخورداری از بهداشت ، آموزش و مشاغل معتبر, عدم امنیت اجتماعی ، اختلافات قومی و قبیله ای ، عدم برنامه ریزی صحیح دولت و عدم سرمایه گذاری در مناطق روستایی ، عدم برخورداری از فرصتها و سیاستهای ناعادلانة توزیع از جمله عوامل دافعة روستایی است که منجر به مهاجرت روستائیان به شهرها می گردد.

    همچنین جاذبه هایی که موجب جذب روستائیان به شهرها می شوند عبارتند از : دسترسی به امکانات فرهنگی ، آموزشی ، بهداشتی و درمانی و همچنین زمینه های مناسب اقتصادی ، تمرکز سرمایه های خارجی در شهر ، وجود آزادیهای نسبی ، عدم کنترل ها و محدودیتهای روستا و تمرکز صنایع تکنولوژی و دانش فنی .

    ● پیامدهای مهاجرت روستائیان به شهرها :

    مهاجرت روستائیان به شهرها ، بخصوص در کشورهای پیرامونی ، علاوه بر آثار نامطلوب اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ، فشارهای روانی زیادی بر روی مهاجران باقی می گذارد .

    به جهت دور شدن از موطن خود و قرار گرفتن در محیطی تازه ، مهاجران با نوعی حالت بیگانگی و انزوا مواجه می شوند که این امر می تواند زمینه ساز بروز انحرافات و آسیبهای اجتماعی باشد .

    در شهرها به جهت کاهش نظارت بر رفتار افراد ، بر خلاف روستاها که محیطهای محدودی هستند ، امکان بروز انحرافات و انواع بزهکاری فراهم گشته و فرد به جهت آن که با ارزشهای رایج در شهر بیگانه است ، در گرایش به انحرافات اجتماعی ، زمینة مساعد تری دارد .

    خصوصاً وجود بیکاری و فقر این امر را دامن می زند و اکثر مهاجران به علت عدم مهارت و تخصص کاری مجبور به کارهای کاذب مانند دستفروشی شده و به این ترتیب به افزایش بیکاریهای پنهان کمک می کنند .

    این افراد اغلب در حاشیة شهر مسکن می گیرند و خود گونه ای خرده فرهنگ را بوجود می آورند و به جهت اختلافات قومی و فرهنگی ، موجبات نزاع و اختلاف را با دیگر مهاجران میسر می سازند . از طرف دیگر مهاجرت روستائیان به شهرها که بیشتر آنان را جوانان و مردان تشکیل می دهند ، موجب خالی شدن روستاها از نیروی فعال و جوان شده و کاهش تولیدات کشاورزی و دامی را در پی خواهد داشت . مهاجرت روستائیان و رفت و آمد آنان میان شهر و روستا ، موجب انتقال فرهنگ شهری وصنعتی شدن خانواده های روستایی می شود و میل مهاجرت به شهر را در سایر افراد خانوادة روستائیان افزایش می دهد .

    همچنین موجب بهم خوردن تعادل هرم سنی در شهر و تعادل جنسی در روستا می شود . به این شکل که نرخ زاد و ولد در روستا به جهت مهاجرت نسل جوان کاهش یافته و جمعیت شهر نشین ، علاوه بر فزونی گرفتن ، بخاطر پذیرش جوانان روستایی ، جوان می شود و این امر به دنبال خود علاوه بر افزایش هزینه های کنترل جمعیت شهری ، موجب افزایش هزینه های خدمات شهری بر اثر توسعة ناموزون شهری می شود .

    ● راهکارهای توسعة روستایی و نقش زنان در این توسعه :

    از آنجا که کلیه فعالیتهای انسان برای تامین نیازمندیهایش انجام می گیرد و مهاجرت روستائیان به شهرها نیز به جهت امید به دستیابی زندگی بهتر و با کیفیت تر است ، لذا می بایست دولتها و حکومتها در سیاستگذاریهای خود و برنامه ریزیها ، توجه خاصی به برنامه ریزی منطقه ای داشته باشند و این امر میسر نمی گردد مگر با شناخت عناصر اقلیمی ، جمعیتی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی هر منطقه و همچنین نوع ارتباط این عناصر با عناصر خارج از منطقه و بیرونی .

    چنین مطالعه و شناختی موجبات برنامه ریزی هر چه بهتر و منطبق با نیازهای منطقه را فراهم کرده و از هدر رفتن سرمایه گذاریهای انجام شده جلوگیری می کند .

    اگر امکانات آموزش ، بهداشت ، اشتغال ، درمان و ... در روستا فراهم گردد و ارتقاء سطح کیفی زندگی روستایی همانند شهر مورد توجه قرار گیرد ، مهاجرت تعدیل می شود . از طرفی حمایت از تولیدات کشاورزی و دامی روستائیان و همچنین صنایع محلی و جذب بازارهای مناسب برای آن از طرف حکومتها می تواند در دلبستگی روستائیان به زندگی روستایی مؤثر واقع شود .

    ● زنان و نقش آنها در توسعة روستایی :

    می دانیم که زنان روستایی قشری زحمتکش و فعالند که در تمامی فعالیتهای روزانه اعم از کشاروزی ، دامداری ، تولید لبنیات ، فرش ، گلیم ، نخ ، حصیر ، چادر ، هیزم ، پرورش ماکیان ، ظروف و صنایع دستی و ... همپای مردان علاوه بر امور خانه داری ، همسرداری و بچه داری سهیم می باشند و از این بابت نصیبی منطبق با تلاش و فعالیت خود بدست نمی آورند .

    حمایت از زنان و آموزش آنان و همچنین مهارت سازی در آنان و توانمندی ساختن زنان بعنوان قشر تاثیر گذار و انتقال دهندة فرهنگ و ارزشها ، امری است که باید در برنامه ریزیهای تصمیم گیران و سیاستگذاران مورد توجه قرار گیرد .

    ایجاد تشکلهای محلی و سازمانهای منطقه ای با حضور مؤثر زنان و با مشارکت اهالی روستا جهت حل و فصل مشکلات نیز از جمله موارد پر اهمیت و تاثیر گذاری است که باید در برنامه ریزیهای منطقه ای لحاظ شود .

    دسترسی روستائیان به آموزش در سطوح مختلف ، امکان برخورداری آنان از فرصتهای شغلی مناسب و همچنین تجهیزات صنعتی ، فنی ودرمانی ، موجب خواهد شد که شهرها از حالت تمرکز و جذب سرمایه های داخلی و خارجی بیرون رفته و امکان توزیع عادلانة منابع و تسهیلات میان شهر و روستا فراهم گردد و دولت به جای تحمل هزینه های سنگین کنترل جمعیت شهر نشین ، این هزینه ها را در جهت توسعة روستایی و حمایت از زنان روستایی که آسیب بیشتری در مواجه با عدم امکانات می بینند و نسبت به مردان از نرخ مهاجرت بسیار کمتری برخوردارند و مجبور به انطباق با شرایط موجود و استفاده از امکانات موجود می باشند ، به مصرف برساند .

    باید مشکلات روستائیان را از منظر خود آنها دید ، برای این منظور حل مشکلات روستائیان و بخصوص زنان روستایی ، نیازمند مشارکت آنها در برنامه ریزیهای منطقه ای است . مشارکت مردمی در برنامه ریزیهای مربوط به خودشان ، ضمانت اجرایی طرح را بالابرده و از به هدر رفتن اعتبارات ، منابع و امکانات جلوگیری خواهد نمود.

    وب‌سایت جامعه شناسی ایران
    مهناز عابدی
    نظام جامع اطلاع رسانی اشتغال ( www.jobportal.ir )