• English / العربیة / French  
  •  

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    کار، اشتغال و تولید در آیینه نهج البلاغه (1)

    کار، اشتغال و تولید در آیینه نهج البلاغه (1)
    نويسنده: حسن نظری (1)




    چکیده :

    کار، اشتغال و تولید دارای سه بعد فلسفی، جامعه شناختی و اقتصادی می باشد، ترتب بین این ابعاد منطقی است. از این رو بعد فلسفی، زیربنای جامعه شناختی و جامعه شناختی آن زیرساز بحث اقتصادی آن به حساب می آید. آنگاه که فرهنگ کار و تولید در روابط اجتماعی سامان می یابد، زمینه طبیعی تأثیرگذاری دولت و مشارکت بخش خصوصی و سرمایه گذاری فراهم و در نتیجه شرایط راهبردهای اشتغال و تولید تحقق عینی می یابد.

    مقدمه

    هر نظام اقتصادی که یکی از وظایف مهم خود را، ایجاد زمینه کار، اشتغال و افزایش تولیدات بداند، بطور طبیعی اول باید شرایط مناسب بینشی، رفتاری، ارزشی و فرهنگی کار، اشتغال و تولید را فراهم نماید. آنگاه مکانیزمها و متغیرهای مستقل و تابع اقتصادی را هماهنگ و سازگار با عناصر فرهنگی بکار گیرد. بی شک کاستی باور و بینش در مورد کار مثبت و ضعف ارزشی تلاش و پشتکار در سطح جامعه، رفتارهای متناسب با شکوفایی تولید و اشتغال را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد و در نهایت مکانیزم عرضه و تقاضای کار را بی کشش می سازد. در چنین وضعیتی، نه متغیر دستمزد در جانب عرضه، کارساز است و نه متغیر سود و درآمد در جانب تقاضا می تواند نقش چشمگیری داشته باشد.
    از این رو ابتدا، جایگاه نیروی انسانی عامل کار از جهت بینشی و فلسفی در تدبیر جهان، و آنگاه بعد جامعه شناختی این عامل و در نهایت اصول و شرایط اقتصادی کار، اشتغال، تولید، از دیدگاه امام علی علیه السلام مورد بررسی قرار می گیرد.

    گفتار اول: جایگاه فلسفی نیروی انسانی در رابطه با طبیعت (سلطه انسان بر جهان طبیعت)

    در تدبیر تکوینی و اداره واقعی جهان ماده، انسان جایگاه فعال و اثرگذار خود را دارد. به طبیعت، این گونه نباید نگاه کرد که نسبت به نیازهای انسان بیگانه است، همچنان که نسبت به انسان نباید نگرشی این گونه داشته باشیم که طبیعت در مقابل او همانند دژی تسخیر ناپذیر و مقاوم خلق شده است. هم طبیعت آنچنان خلق و تدبیر شده که منافع و نیازهای انسان را در دل خود جای داده و هم انسان آن گونه خلق شده که می تواند بر طبیعت سلطه متناسب خود را پیدا کند. امام علی علیه السلام در فراز زیر به همین قدرت و تدبیر انسان بر استخدام و تسخیر طبیعت و جهان ماده اشاره می فرماید:
    و إن الأرض الّتی تحملکم و السماء الّتی تضلکم مطیعتان لربکم و ما أصبحتا تجودان لکم ببرکتها توجُّعا لکم و لا زلفة الیکم و لالخیر ترجو انّه منکم و لکن أمرتا بمنافِعکم فاطاعتا و أقیمتا علی حدود مصالحکم فقامتا.(نهج، خ 143)
    «بدانید زمینی که شما را بر پشت خود می برد، و آسمانی که بر شما سایه می گسترد، پروردگار شما را فرمان بردارند و برکت آن دو بر شما نه از راه دلسوزی است و نه به خاطر جستن نزدیکی و نه به امید خیری است که از شما دارند، بلکه به سود شما مأمور شدند و گردن نهادند، و برای مصلحت شما برپایشان داشتند، و ایستادند.»
    انسان بدین گونه آفریده نشده است که بر قسمتی از طبیعت تسلط پیدا کند و قسمتی دیگر از تیررس بهره برداری او خارج بماند. و اخرج الیها اهلها علی تمام مرافقها ثم لَم یدَع جُرزَ الارض التی تقصِر میاهُ العُیون عن روابیها و لاتجِد جداول الأنهارِ ذَریعَة الی بُلُوغِها حتی أنشألها ناشِئَة.(نهج، خ 91)
    «و اهل زمین را از نهانگاه زمین برآورد و آنان را با همه وسایل زندگی در روی زمین قرار داد. سپس خداوند سبحان سطوح بی آب و علف زمین را که آبهای چشمه سارها به بلندیهای آن سطوح نمی رسید و جویبارهای رودخانه ها وسیله ای برای رسیدن به آن سطوح پیدا نمی کردند رها نفرمود و ابر نمودار برای آن سطوح مرتفع که مرده های آنها را احیاء کند و گیاهش را برویاند خلق کرد.»
    این تسخیر بدان جهت انجام می پذیرد که انسان برخی از نیازهای اساسی را می باید از دل این طبیعت استخراج نماید. در تدبیر جهان این رمز و راز مورد توجه مدبّر آن بوده است که آن را عقیم و نازا نسبت به برخی از خواسته های طبیعی انسان در اختیار انسان نگذارد. انسان روی زمین نیازمند آب و غذاست و طبیعت مادی نیز این آب و غذای مورد نیاز را در نهان خود نهفته دارد، و جَعَل ذلکَ بَلاغا للانام و رِزقا للانعام... فَأَهْبَطَه بَعدَ التَوبَةِ لَیَعْمُرَ اَرْضَه بِنَسْلِهِ.(همان)
    «خداوند سبحان با این [خلقت عظیم] توشه [مادی و معنوی] برای مردم و روزی برای جانوران عنایت فرمود... او حضرت آدم را پس از توبه بر زمین فرود آورد تا با نسل خود زمین را آباد نماید.»
    در این نظام هستی زمین را با همه استعدادهای بی شمارش مهد و گاهواره انسان و با همه گستردگی اش فراش و زیرپای او قرار داد.
    فَجعلها لخلْقِه مهادا و بَسَطها لهم فِراشا،(همان، خ 211) «پس آن را برای آفریدگان خویش همچون گاهواره کرد، و چون بستر برایشان بگسترد.»
    این جایگاه فلسفی، بینشی انسان در رابطه با طبیعت از آن جهت مورد بحث قرار گرفت که در مباحث آینده اولاً، انسان در چرخه تولید عاملی اساسی است، و حتی در بدست آوردن تکنولوژی و بکارگیری فن تولید می باید بر نیروی انسانی به عنوان عامل سرنوشت ساز توجه در خور به جایگاه فلسفی و واقعی او شود. ثانیا، این طبیعت هرچند مورد سلطه و تسخیر انسان قرار می گیرد، اما طبیعت، همه داده های خود را بدون زحمت و رنج علمی حساب شده در اختیار انسان نمی گذارد و انسان نیز بدون تلاش و آگاهی از راز و رمز گسترده و پیچیده طبیعت نمی تواند آن را مهد پیشرفت خود قرار دهد. ثالثا، در وابستگی عینی طبقات جامعه به یکدیگر و تأثیرگذاری هر طبقه بر سرنوشت دیگر طبقات، موقعیت ممتاز سه طبقه تولیدکننده کالا و خدمت (صاحبان صنعت، کشاورزان و بازرگانان) آن گونه که در عبارات امام علی علیه السلام انعکاس یافته، تبیین شود.(2)

    گفتار دوم: ساحت جامعه شناختی کار، اشتغال و تولید

    بررسی ابعاد گوناگون جامعه شناختی کار، اشتغال و تولید، می طلبد که مفاهیم هنجار، ارزش، فرهنگ بطور فشرده تبیین شود تا این که هر یک از روایات، گفتمانها و رفتارهای امام علی علیه السلام در رابطه با موضوع در جایگاه متناسب و منطقی خود مورد استشهاد و استدلال قرار گیرد. اگر دستوری به عنوان هنجار یا روایتی در بعد ارزشی کار یا رفتاری به عنوان تجلی فرهنگ کار بما رسیده است، بطور صحیح و منطقی به آنها استناد شود. مدلول هنجاری به جای مفاد ارزشی و برعکس و یا ارزش ابزاری به جای ارزش ذاتی غائی مورد استنباط قرار نگیرد.

    الف هنجار

    رفتارها در سطح جامعه بدون شیوه «نرم»،(Norm) انجام نمی پذیرند. بنابراین هنجار یعنی مقیاس و قاعده رفتار که نه فقط افراد برای انجام کارها از آن پیروی می کنند، بلکه در عین حال رفتار انسانها نیز با آن سنجیده می شود.(Internalized)
    بنابراین هنجارها هم می توانند در مسیر تعالی رفتارهای اجتماعی قرار گیرند و هم در مسیر انحطاط؛ زیرا هنجارها، قاعده ها و شیوه های پذیرفته شده از جانب اکثر افراد جهت رفتارها است و تلازم قطعی ندارد که این رفتارها مثبت و مفید به حال جامعه باشند. این قواعد رفتاری بر اساس مورد پذیرش واقع شدن از جانب اکثریت افراد جامعه، بطور طبیعی و متعارف و یا براساس دستور مافوق، به صورت زیر تقسیم پذیرند.

    1- هنجارهای درونی

    هنجارهایی که افراد جامعه بدون اجبار بیرونی، خود را موظف به پیروی از آنها می دانند و بر اساس میل یا احساس درونی خود، آنها را رعایت می کنند. درونی نامیده می شوند، زیرا تخلف از آنها هر چند مجازات غیر رسمی دارد مانند منزوی شدن از نظر افراد جامعه اما تأثیر این نوع مجازات بیشتر از مجازات رسمی است.(رفیعی، 1378: 220-219)

    2- هنجارهای بیرونی
    این نوع هنجارها از جانب مسؤولان رسمی جامعه در قالب قانون، آیین نامه و... تبیین می شوند، بدون آن که افراد جامعه مستقیما در تعیین آن هنجارها، مشارکت جمعی داشته باشند.(همان، 221)

    ب- ارزش

     

    ارزش یعنی یک نوع درجه بندی و امتیاز بندی پدیده ها (اعم از رفتار و اشیاء) از جهت خوبی و بدی، مثبت و منفی. اهمیت ارزش از آن جهت است که ارزیابی ما نسبت به اشیاء و رفتارهای خود و دیگران مبنا و ملاک قرار می گیرد. از این رو ارزش موجب می شود که جهت رفتارها مشخص شود و در جهت گیری ارزشی شکل گیرد.(3)
    بی شک انسان به پدیده هایی امتیاز مثبت می دهد و آنها را خوب تلقی می نماید که می توانند نیازهای او را برآورده سازند.(همان، 270) طبیعی است که نیازهای انسان آن چنان که «مزلو»(4) معتقد است، طیفی گسترده از نیازهای ابتدایی (جسمی) تا نیازهای پیشرفته (غیر جسمی) از قبیل نیاز به احترام و شکوفایی و نیاز به روابط اجتماعی را زیر پوشش قرار می دهد.(رفیعی، 271) بنابراین نیازهای گوناگون انسان منشأ ارزشها می شوند، هر آنچه که بتواند آنها را اشباع نماید و موجب دسترسی انسان به خواسته های خود شود، از نظر او مطلوب و خوب به حساب می آید.
    نکته اساسی که باید بدان توجه داشت و در بحث ارزش کار می توان از آن استفاده کرد، این است که نیازهای انسانها بدون وسیله و واسطه ارضاء نمی شود. مثلاً برای تأمین نیاز به همسر، پول و برای تحصیل پول، کار و تلاش ضروری است. از این رو تأمین نیاز به همسر ارزشی است که زنجیره تحصیل پول و کار در راستای آن قرار می گیرند. پس هم دسترسی به همسر ارزش می شود و هم تحصیل پول توسط کار. بر همین اساس می توان ارزش را به صورت زیر تقسیم نمود.
    1- ارزش غائی: آنچه که، بصورت ذاتی به خودی خود برای انسان ارزشمند است، ارزش غائی نامیده می شود.
    2- ارزش ابزاری: آنچه که خود ارزش ندارد، بلکه برای دستیابی به امر دیگری است، ارزش ابزاری دارد. در واقع چون در جهت رسیدن به مطلوب واقعی قرار گرفته است، ارزشمندشده است. این تقسیم بندی ارزش، بدان جهت است که کلیه رفتارهای ارزشی، ارزش ذاتی ندارند؛ همچنان که همه آنها ارزش ابزاری تلقی نمی گردند.

    ج-فرهنگ

    مجموع ویژگیهای رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه را می توان فرهنگ آن دانست. (بروس کوئن، 37) عنصر تعیین کننده در این تعریف، «اکتساب» است که از یک طرف فرهنگ را از پدیده ها و رفتارهایی که نتیجه وراثت و زیست شناختی است، متمایز می سازد، و از طرف دیگر موجب می شود که همه بخشهای زندگی که توسط انسانها به وجود آمده است را شامل شود.
    بعد از تبیین اجمالی این مفاهیم بطور طبیعی این پرسش مطرح می شود که بین این مفاهیم چه ارتباط واقعی در سطح روابط زندگی اجتماعی وجود دارد؟ آیا بین هنجار و ارزش، ارزش و فرهنگ جامعه، فرهنگ و هنجار، رابطه عینی برقرار است؟ جواب پرسش فوق از آن جهت ضرورت دارد که در زندگی اجتماعی انسانها عنصر کار، بطور عام چگونه می تواند، تبدیل به فرهنگ شود و در نتیجه فرهنگ کار در جامعه از یک طرف زمینه اجتماعی تلاش، پشتکار، خستگی ناپذیری را و از طرف دیگر دقت، ابتکار، خلاقیت، نظم کاری و بهره وری را فراهم نماید.
    همچنان که اشاره شد، منشأ و خاستگاه ارزش، نیاز است. هر انسانی احساس نیاز به احترام و عزت نفس می نماید. در واقع احترام اجتماعی یک نیاز مهم و مورد خواست هر فردی است، و بی شک پیروی از «هنجار» منشأ احترام و کسب ارزش است. زیرا «ناهنجاری» در دید افراد جامعه بی هویتی، بی احترامی و تزلزل موقعیت اجتماعی را به دنبال دارد.
    بنابراین هر انسانی نیازمند به احترام و عزت نفس و تأمین این نیاز «ارزش» است. و روش و شیوه دستیابی به آن ارزش، وقتی در بین مردم رواج می یابد، به صورت «هنجار» شکل می گیرد. از این رو می توان گفت: روش و شیوه رفتاری که در قالب آن اکثر افراد جامعه نیازهای گوناگون حسی، روانی، فردی اجتماعی را تأمین می نمایند «هنجار است» و به همین جهت هنجار نیز به نوبه خود می تواند، یکی از علل ارزش نیز به حساب آید.(رفیعی، 278)
    با توجه به این که ویژگی اساسی و قوام و ماهیت فرهنگ به عنصر «اکتسابی» بودن آن است، می توان چنین نتیجه گرفت که قواعد و نُرمهای اجتماعی که در راستای تأمین نیازها و ارزشهای جامعه قرار می گیرند، بخشی از فرهنگ آن جامعه را به وجود می آوردند.
    رفتار کاری، در جامعه قاعده و نرم دارد؛ اگر این قاعده و نرم کار مفید باشد یا کار مفید به عنوان شیوه تأمین نیازهای مختلف جسمی، روحی اجتماعی در سطح جامعه تثبیت شده باشد، فرهنگ کار و تلاش بطور مثبت شکل گرفته است. در مقابل اگر از روش بیکاری یا کار غیر مفید، یا کارهای زیان آور، تأمین نیاز شد، فرهنگ مناسب کار، شکل نگرفته است. به دیگر سخن قاعده و نظم کاری جامعه، هر گاه بر اساس کار سازنده، همراه با دقت و پشتکار انجام پذیرد، به گونه ای که کار با مشخصات فوق جایگاه هنجاری داشته باشد و تخلف از آن، ناهنجاری به حساب آید و یا این که کار با ویژگیهای مثبت آن، تأمین کننده موقعیت، احترام و عزت نفس در سطح روابط اجتماعی تلقی شود، عنوان ارزش اجتماعی به خود می گیرد؛ در این صورت کار مفید و همراه با دقت و ابتکار وارد حوزه «فرهنگ» می شود و طبعا فرهنگ مناسب کار و بهره وری کار، شکل می گیرد.
    بنابراین، در صورتی که کار مفید با بهره وری بالا، اولاً، در سطح وسیع در بین اکثر افراد جامعه گسترش یابد و در واقع به «هنجار» تبدیل شود، بطوری که بیشتر افراد جامعه، خود را موظف به پیروی آن بدانند و عدم پیروی به گونه ای غیرمستقیم با روشهای درونی کنترل و سرزنش شود، ثانیا، یک ارزش تلقی شود به گونه ای که فعالیت و تلاش را خوب بدانند نه عار و ننگ و کسر شأن، کار مثبت و سازنده هم «هنجار» می شود و هم «ارزش» و بطور طبیعی فرهنگ مناسب و کار سازِکار تحقق یافته و کارکرد مثبت خود را در زمینه تأمین نیازهای اساسی جامعه از قبیل علم، تکنولوژی آموزش، بهداشت، معماری، کشاورزی، امور دفاعی، ارتباطات، قضاوت، اقتصاد، ورزش و... ایفا می نماید. زیرا «هنجار» و «ارزش» دو عنصر اساسی فرهنگ، به حساب می آیند. اکنون نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که چگونه می توان پدیده رفتاری، همانند کار مفید و سازنده را، در سطح جامعه تبدیل به «ارزش» و «هنجار» نمود، تا این که وارد قلمرو فرهنگ جامعه شود.
    ادامه دارد ...

    پی نوشت ها :

    1- استادیار پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
    2 تفصیل این بحث در گفتار سوم خواهد آمد.
    3 Value _ onientaion
    4- Maslow

    منبع: www.hawzah.net



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:17 AM   |  

    نگاه تکلیف مدارانه به کار و تلاش در اسلام

    نگاه تکلیف مدارانه به کار و تلاش در اسلام





    کار ، وسیله تقرب به خداوند

    اسلام به کار و کارگر ارزش بسیار والایی داده است، به گونه ای که کار کردن را از بزرگ ترین عبادت ها و وسیله ای برای تقرب به پروردگار شمرده است. در اسلام کارگر، شهید زنده و کارگری شغل انبیاست و از راه کسب و کار می توان به بهشت برین رسید. قرآن مجید کارکردن را با ارزش می داند و می فرماید: «نیست برای انسان، مگر بازتاب عمل و واکنش کارش. سپس، به پاداش کامل تری خواهید رسید». (نجم: 40 و 41)
    از سوی دیگر بی کاری و تن آسایی صفاتی هستند که در ادبیات دینی، با نفرت و نکوهش از آنها یاد شده است. در اسلام کار به عنوان یک دستور دینی واجب است. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام9 آمده است: «تلاش در جهت کسب روزی حلال، بر هر زن و مرد مسلمان واجب است».
    در حدیثی دیگر، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کار را برترین عبادت دانسته است. ایشان کار را بهترین راه رسیدن به سعادت معرفی می کند و می فرماید: «نود درصد راه تقرب، به کار منتهی می شود».
    از نظر اسلام همه مسلمانان باید به کار و حرفه ای بپردازند. انسانی که کار نمی کند و تنها به عبادت و پرستش خداوند بسنده می کند، دعایش از سوی خداوند پذیرفته نیست. از امام صادق علیه السلام روایت است که آن حضرت از علی ابن العزیز پرسید: عمرابن مسلم چه کار می کند؟ گفت: فدایت شوم! کسب و کار را رها کرده به عبادت روی آورده است. فرمود: وای، مگر نمی داند دعای بدون کار و کوشش پذیرفته نمی شود.
    اگر در جامعه ای بر اساس آموزه های دینی عمل شود و کار ارزش یابد و به عنوان مایه رستگاری و وسیله تقرب به پروردگار به آن نگریسته شود، فرهنگ کار تقویت خواهد شد و البته برآیند چنین اندیشه ای؛ ابتکار، خلاقیت و رشد و توشعه به معنای عام خواهد بود.

    پیام ها :

    1. اهمیت کار و کارگری در اسلام؛
    2. نکوهش بی کاری.

    کار، سیره انبیا و اولیای الهی

    کار و تلاش، سیره تمام پیامبران آسمانی است. پیامبران پیش از بعثت، به کارهای سختی، همچون: شبانی، کشاورزی و... می پرداختند. شخصیت و زندگی آنان با کار همراه بود و با تمام وجود زحمت ها و تلاش های طاقت فرسای مردم ضعیف جامعه را درک می کردند. پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام حتی پس از رسیدن به مقام نبوت و جانشینی، همواره با کار و تلاش مأنوس بوده اند. مقام کارگری، از دیدگاه معصومین شأن والایی دارد. از نظر پیامبر گرامی اسلام، منزلت کارگران در ردیف انبیاست. ایشان فرموده است:
    هر کس از دست رنج خویش مخارج زندگی خود را تأمین کند، روز قیامت در صف پیامبران قرار خواهد گرفت و از عنایاتی که پیامبران بهره مندند، بی نصیب نخواهد ماند.
    داشتن درآمد بیشتر، از درآمد کمتر مطلوب تر است، زیرا با مازاد درآمد می توان به انجام کارهای نیک و پسندیده اقدام کرد. آدمی باید با کمک به هم نوعان روح دیگر خواهی را در خود تقویت و دست تهی دستان و افتادگان را بگیرد. بدین منظور، امام علی علیه السلام در گرمای سوزان عربستان، تعداد زیادی چاه و قنات احداث کرد. نخلستانی با هزاران درخت خرما آباد کرد و زمین های بسیاری را زیر کشت برد. بعضی از قنات ها و زمین های آبادی را که خود احداث و زیر کشت برده بود، وقف نیازمندان کرد.
    همچنین آن امام دل سوز، از حاصل دست رنج خود افراد بسیاری را از اسارت و بندگی نجات داد و آزادی را به آنان بازگرداند.
    بنابراین، با توجه به روش و سیره ائمه معصومین علیهم السلام ، کار و تلاش از صفات پسندیده و مایه رستگاری انسان و پیشرفت جوامع انسانی است.

    پیام ها :

    1. اهتمام به کار، در سیره و رفتار پیامبران و معصومین علیهم السلام ؛
    2. ارج نهادن به شأن و منزلت کارگر در اسلام.

    کار در دیدگاه آیات و روایات

    در آیات و روایات بسیاری از کار به عنوان عمل صالح یاد شده و از مقام کارگر ستایش شده است و کارگران نیز به بهشت جاویدان بشارت داده شده اند. بنابر رهنمودهای دینی، مسلمانان باید در انجام کار نیک از همدیگر پیشی گیرند: «انّما تُفاضَلُ القوُم بِالاَعْمال؛ گروه ها از طریق کار نسبت به هم برتری می یابند.» این نگرش و رویکرد مقدس به کار، موجب می شود که برای آن مرزی تعیین نشود.
    اوُصیکَ اَنْ لایَکُونَنَّ لِعَمَلِ الْخَیْرَ عِنْدَکَ غایَةً فِی الْکَثْرِة.
    سفارش می کنم تو را که برای عمل خیر، در نزد تو محدودیتی نباشد.
    نگاه قدسی و عبادی به کار، انگیزه کار کردن را در انسان تقویت می کند و مرتبه معنوی و اجتماعی او را بالا می برد. در همین ارتباط، در قرآن مجید می خوانیم:
    «درجات و مقامات عالی، ویژه مؤمنانی است که تلاش های عملی مثبت و سازنده دارند». (طه:75)
    در سخنی زیبا از امام صادق علیه السلام هم آمده است:
    سه چیز از اسباب سعادت است. یکی از آنها این است که انسان برای بهبود زندگی و کسب و معیشت خود، صبحگاهان از خانه بیرون رود و شبانگاهان برگردد.

    پیام ها :

    1. تلاش برای انجام کار با تمام توان؛
    2. دست یابی به درجات عالی در پرتو کار و تلاش.

    نکوهش بی کاری در اسلام

    امام علی علیه السلام در هشداری، بی کاری و تن پروری را نکوهش کرده و فرموده است: «با اراده سست، ضعف پیشگی، و گرایش به بی کاری، بعید است که انسان به سعادت برسد».
    بی توجهی به کار و روی آوردن به تنبلی و بی کاری، در حوزه اقتصاد، روان شناسی و جامعه شناسی، به عنوان یک معضل و پدیده زیان بار معرفی شده است که اختلالات روانی، نابهنجاری های اجتماعی و بزهکاری از پی آمدهای آن است. ادامه یافتن این مشکل برای مدت طولانی، آسیب های روانی جبران ناپذیری را در سطح کلان به وجود می آورد؛ آسیب هایی که عزت و اعتماد و اتکای به نفس را از افراد بی کار می گیرد.
    بی کاری، تنها ریشه اقتصادی ندارد، یعنی حتی با جریان فعالیت های اقتصادی نسبتا مطلوب در جامعه و وجود مشاغل کافی و متنوع برای افراد، عده ای از کار کردن سرباز می زنند. این نوع بی کاری، ریشه فرهنگی دارد. در این گونه مواقع باید با ایجاد فرهنگ کار و ارزش گذاری به همه نوع مشاغل و هدایت به سمت نگاه عبادی به کار، انگیزه ها را افزایش و تعداد بی کاران را کاهش داد.
    سفارش به استفاده بهینه از وقت، به منظور نهادینه سازی فرهنگ کار بسیار مهم است. اتلاف وقت از بزرگ ترین گناهان به شمار می آید و برای رسیدن به رستگاری می باید از وقت محدود و عمر کوتاه، بیشترین بهره را برد. هدر دادن وقت در قالب خواب زیاد، رفت و آمدهای غیرضروری، زیاده گویی و غیره، از نظر اخلاقی پسندیده نیست. امام علی علیه السلام در نکوهش وقت گذرانی می فرماید: «بی کاری دائمی فساد آور است.» اسلام با نگاه تکلیفی به کار و نیز جهاد خواندن آن، انگیزه کار را در مؤمنان افزایش می دهد و از طریق مبارزه با بی کاری، تنبلی و تن آسایی به احیای فرهنگ کار اقدام می کند. آموزه های دینی، بی کاری و تنبلی را عامل انحراف و ناهنجاری عنوان می کند و تن آسایی و مصرف گرایی را از عوامل فقر و نداری می داند. پیامبر گرامی اسلام با افراد بی کار به سردی برخورد می کرد و آشکارا نارضایتی خود را نشان می داد. ایشان روزی مرد نیرومندی را دید، با تعجب پرسید: آیا حرفه ای دارد؟ گفتند: بی کار است. فرمود: او که کار نمی کند، ارزشی ندارد.
    بی شک انسان بی کار افزون بر رنج خود، خانواده و اطرافیانش را هم از این نظر در فشار و سختی نگه می دارد و به آنها آسیب می رساند. در سخنی امام صادق علیه السلام می فرماید: «انسان توانمند اگر کار نکند، در خوش گذرانی و بطالت می افتد و سرانجام به خود و خویشاوندانش آسیب های جدی می رساند».
    امام علی علیه السلام در گفتاری، بر این مهم این گونه اشاره می کند: «سهل انگاری و تنبلی، به از بین رفتن حقوق دیگران می انجامد».
    انسان تن آسا نزد خداوند هم ارج و قربی ندارد، چنان که امام صادق علیه السلام فرد بی کار را محبوب خدا نمی شمارد و می فرماید: «خداوند از خواب زیاد و بی کاری پیوسته نفرت دارد». بی کاری افزون بر زیان های اقتصادی، آثار سوء روحی، روانی دارد و در برخی از روایت ها به آثار زیان بار روانی بی کاری اشاره شده است. نفس کار، شادابی و نشاط آور است و در مقابل، بی کاری عامل افسردگی وپژمردگی روان است. از امام علی علیه السلام نقل است: «کار کردن، بر توان و نیروی انسان می افزاید.» و «عدم فعالیت بدنی، انسان را سست و ضعیف می سازد و شادابی و نشاط را از او می گیرد».

    پیام ها :

    1. ایجاد فرهنگ کار و پیش گیری از اتلاف وقت؛
    2. نکوهش بی کاری در اسلام؛
    3. بی کاری، عاملی در جهت تضییع حقوق خانواده.

    رابطه کار و عزت نفس

    در ادبیات اسلامی، بخشی از عزت نفس، در گرو کار و تلاش است. کار کردن، موجب می شود انسان به کمک دیگران امید نبندد و دست تکدی و نیاز به سوی این و آن دراز نکند. انسان باید بکوشد با کار و حرفه ای مخارج زندگی خود و خانواده اش را تأمین کند و اسیر محبت و منت دیگران نشود. شایدبه همین سبب است که امام علی علیه السلام در وصیتی به فرزندش امام حسن علیه السلام فرموده است:
    اگر می خواهی آزاد باشی و حریت داشته باشی، مانند بندگان و غلامان زحمت بکش و کار کن. امید و آرزوی خود را از مال جمیع انسان ها قطع کن، هرگز چشم طمع به مال و ثروت و اندوخته دیگران نداشته باش. اگر کار و کسبی به تو پیشنهاد شد، نگو این کار کسرشأن من است و درجه و مقام مرا در جامعه پایین می آورد. زیرا هیچ چیز به اندازه اینکه انسان از دیگران توقع و تقاضا داشته باشد و استمداد کند، او را پست، حقیر و خوار نمی کند. تو تا وقتی از دیگران بی نیاز باشی و چشم طمع به مال کسی ندوزی و از فردی هدیه نخواهی، از همه بلندقدرتر نیزخواهی بود.
    بی نیازی از دیگران و عزت نفس، در ذات کار و کوشش است. امام صادق علیه السلام در به هم پیوستگی این دو اصل می فرماید:
    ای بنده خدا، عزت خود را با کار کردن حفظ کن. [شخصی] پرسید: فدایت شوم، عزت من در چیست؟ حضرت فرمود: صبح گاهان برای کسب رفتن و اعتماد به خود داشتن، عزت توست.
    بنابراین، انسان باید با کد یمین و عرق جبین، خود را از ذلت و زبونی رهایی بخشد و متکی به کار و فعالیت خود باشد و دست نیاز به سوی این و آن دراز نکند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در توصیه ای می فرماید:
    هر که برای حفظ آبروی خود از ذلت سئوال و تکدی و همچنین برای اداره خانواده و کمک به همسایه در پی کسب حلال برود و کار کند، روز رستاخیز با چهره ای تابناک مانند ماه شب چهارده به پیشگاه خداوند حضور می یابد.

    پیام ها :

    1. عزت نفس، در گرو کار و تلاش؛
    2. اتکا به کار و فعالیت و پرهیز از تکدی گری.

    منبع: ماهنامه طوبی ، ش 3



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:16 AM   |  

    کار و تلاش در قرآن و سیره معصومین (ع)

    کار و تلاش در قرآن و سیره معصومین (ع)
    نويسنده: عطیه کاملی




    کار در قرآن

    اسلام، مردم را برای برطرف کردن نیازهای زندگی، به کار و کوشش امر کرده، از بیکاری، تنبلی و سربار دیگران شدن به شدت منع نموده است.
    قرآن کریم می فرماید:
    به تحقیق شما را در زمین مسلط کردیم و برای شما در آن وسایل و مایه های زندگی قرار دادیم (تا شما به کوشش خود از زمین و آنچه در آن است، استفاده برید و شکرگزارید، ولی) شما اندک شکر می کنید.[1]
    پس چون نماز به پایان رسید، در زمین پراکنده شوید و از فضل و احسان خدا یاری جویید.[2]
    و (خداوند) از رحمت خود، برای شما شب و روز را قرار داد تا در شب بیارامید و (در روز) از فضل او بجویید؛ شاید شکرگزار باشید.[3]

    کار در حدیث

    پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) افراد تنبل و بیکار را که تن به کار نمی دهند و می خواهند از دست‌رنج دیگران استفاده کنند، مورد نکوهش و سرزنش شدید قرار داده، می فرمایند: «از رحمت خدا دور است کسی که با زندگی خود را به گردن دیگری بیندازد. ملعون است، ملعون، کسی که اعضای خانواده اش را در اثر ندادن نفقه تباه کند».[4]
    امام باقر(علیه السلام) یارانش را به کار و کسب تشویق می کرد، از شغل آنها می پرسید و اگر بیکار بودند، سفارش می-کرد به کاری مشغول شوند و می فرمودند: «من کسی را که کار و کاسبی را رها کرده و به پشت بخوابد و بگوید: خدایا! روزی‌ام ده، دشمن دارم».
    ایشان به یکی از یارانش که بیکار بود، فرمودند: «مغازه ای بگیر و جلویش را جاروب کن و آب بپاش و بساطی در آن بگستر. چون چنین کنی، وظیفه ات را انجام داده ای».
    آن گرامی تنها سفارش به کار نمی کرد، بلکه خود نیز به باغ و مزرعه خویش می رفت و حتی در هوای گرم تابستان، عرق ریزان کار می کرد.[5]
    امام صادق‌(علیه السلام) فرموده اند: «کسی که برای تأمین معاش خانواده اش تلاش می کند، همانند مجاهد در راه خداست».[6]

    بزرگان هم کار می کردند!

    پیامبر اکرم‌(صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها با راهنمایی ها و زمینه سازی های خود، موجب هدایت افراد به سوی میدان های کاری می‌شد، بلکه خود نیز عملاً وارد صحنه شده، هم‌دوش با دیگران کار می کرد.
    هنگامی که مسجد قبا و مسجدالنبی ساخته می شد، ایشان هم دوش دیگر مسلمانان کار می کرد. آن حضرت سنگ‌های کوچک و بزرگ را برمی داشت و آنها را به محل ساختن مسجد می برد. گاهی هم که مردی از اصحاب نزدش می آمد و التماس می کرد که یا رسول الله! پدر و مادرم فدای تو باد! اجازه بده سنگ و خاک را من ببرم و به جای شما کار کنم، حضرت می فرمودند: «نه، تو هم سنگ دیگری بردار».[7]
    این عمرو می گوید:
    روزی امام صادق(علیه السلام) را در یکی از باغ ها ملاقات کردم. آن حضرت لباس مخصوص کار پوشیده بود و بیل به دست گرفته، در باغ خویش مشغول کشاورزی بود. چنان فعالیت می کرد که عرق از پیشانی مبارکش می ریخت. گفتم: فدایت شوم! بیل را بدهید تا من کار کنم. فرمودند: «دوست دارم آدمی برای کسب روزی حلال در برابر آفتاب آزرده شود».[8]

    کار، قبیح نیست!

    روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با جمعی از اصحاب در محلی حضور داشتند. در آن میان، چشمان آنان به جوانی نیرومند و زیبا اندام افتاد که در اول صبح به کار اشتغال داشت. یاران پیامبر گفتند: اگر این جوان نیرومند، نیرو و انرژی خود را در راه خدا مصرف می کرد، چقدر شایسته ستایش بود. حضرت فرمودند:
    این سخن را مگویید. اگر این جوان برای تأمین معاش می کوشد و انگیزه او بی نیازی از دیگران است، در راه خدا قدم برداشته. اگر هدف او پذیرایی از پدر و مادر ناتوان خود باشد، باز هم در راه خدا کار می کند. اگر هم مقصود او سر و سامان دادن به خانواده و فرزندانش باشد، او به راه خدا رفته و انگیزه مقدسی دارد.[9]

    بوسه بر دست کارگر

    هنگامی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جنگ تبوک برمی گشت، سعد انصاری، یکی از کارگران مدینه به استقبال آن حضرت آمد. وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با او دست داد، لمس دست های زبر و خشن مرد انصاری، حضرت را تحت تأثیر قرار داد و برای همین از او پرسید: چرا دستان تو این‌طور کوفته و خشن شده، آیا ناراحتی خاصی به تو رسیده؟ عرضه داشت: یا رسول‌الله! خشونت و زبری دستان من، بر اثر کار با بیل و طناب است که به وسیله آنها زحمت می کشم و مخارج خود و خانواده ام را تأمین می کنم. در این هنگام، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دست او را بوسید و فرمودند: «این دستی است که آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد».[10]

    احترام به همه شغل ها

    حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر معصومان(علیهم السلام)، مسلمانان را به کار و تلاش توصیه می کردند و برای مشاغل تولیدی، صنعتی، تجاری و دیگر شغل ها، اهمیت خاصی قائل بودند. در اینجا به نقل برخی گفتارهای آنان راجع به بعضی مشاغل می پردازیم:

    خانه‌سازی:

    امام صادق(علیه السلام) به فردی که در اثر جهل و غرور تن به کار نمی داد و خود را نیازمند دیگران نموده بود، فرمودند: «برو کار کن و در بالای سرت بار حمل کن و از مردم بی نیاز باش. همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سنگ ها را به‌دوش خود حمل می کرد و دیوار خانه اش را می ساخت».[11]

    باغ‌داری:

    امام علی (علیه السلام) به سلمان فرمودند: «باغی را که پیامبر با دستان خویش آن را ساخته و درخت هایش را کاشته است، برای فروش به مشتریان عرضه کن» و سلمان هم باغ پیامبر را فروخت.[12] همچنین پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر مسلمانی که نهال درختی بنشاند و آن درخت به ثمر برسد، خداوند متعال در مقابل آن درختی در بهشت قرار می دهد».[13]

    دامداری:

    روزی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «تمام پیامبران الهی پیش از آنکه به مقام نبوت برسند، مدتی چوپانی کردند.» از ایشان سؤال شد: آیا شما هم چوپانی کرده اید؟ فرمودند: «بلی، من مدتی گوسفندان اهل مکه را به چراگاه برده ام».[14]

    راه سازی:

    امام صادق(علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «پیامبر اعظم(ص)، یکی از راه های عمومی را که آب، آن را خراب کرده بود، با چیدن سنگ تعمیر کرد. به خدا سوگند! انسان ها و چهارپایان تا این لحظه از آن استفاده می کنند».[15]

    کشاورزی:

    حضرت امام صادق‌(علیه السلام) فرمودند: آن روز که آدم ابوالبشر از بهشت به زمین رانده شد و نیاز به غذا و آب پیدا کرد، با حضرت جبرئیل به مشورت پرداخت و از او یاری طلبید. جبرئیل آدم را چنین راهنمایی کرد: «ای آدم! اگر می-خواهی نیازمندی های خود را برطرف کنی، کشاورز باش و به زراعت بپرداز»[16] و این‌گونه بود که پدر انسان ها، نخستین کشاورز روی زمین شد.
    روزی یکی از یاران امام صادق(علیه السلام) از ارزش کار دهقانان پرسید، امام پاسخ فرمودند: «همه پیامبران الهی جز حضرت ادریس(ع)، از راه کشاورزی امرار معاش می کردند، ولی حضرت ادریس به کار خیاطی مشغول بود».[17]

    صنعت:

    امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «ساختن، آموختن و کار کردن با انواع و اقسام آلات و ادواتی که بندگان خدا به آنها نیاز دارند و منافع ایشان در آنها و قوام زندگی شان به آنهاست، حلال است».[18]

    تجارت:

    امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «تجارت را وامگذارید که خوار می شوید. تجارت کنید تا خداوند به شما برکت دهد.»[19] همچنین امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «تجارت کنید که در تجارت برای شما بی نیازی است از آنچه مردم دارند، و خداوند عزّوجل، پیشه ور امین را دوست دارد».[20]

    پرستاری:

    امام صادق(علیه السلام) می فرمایند که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کسی که برای برآوردن نیاز بیماری تلاش کند، خواه نیاز او برآورده شود یا نه، همانند روزی که از مادر متولد شده است، از گناهان پاک می-شود».[21]
    امام صادق(علیه السلام) نیز فرمودند: «یکی از عواملی که موجب شد یوسف را فردی نیکوکار بدانند، این بود که در زندان به پرستاری از بیماران اهتمام می ورزید و از آنان مراقبت می کرد».[22]

    چند شغله بودن

    از روایات ائمه(علیه السلام) به دست می آید که چند شغل داشتن، در نظر اسلام چندان پسندیده نیست.
    امام صادق (علیه السلام) در حدیثی می فرمایند: «کسی که توان و همتش را در یک شغل به کار گیرد، خداوند در آن کار یاری اش می کند و هرکس توان و همتش را در چند شغل به کار گیرد، خداوند او را رها خواهد کرد».[23]
    از قدیم هم ضرب المثل جالبی داریم که می گوید: با یک دست چند هندوانه نمی توان برداشت.

    پی نوشت ها :

    [1] . اعراف: 9.
    [2] . جمعه: 10.
    [3] . قصص: 73.
    [4] . تحف العقول، ص37.
    [5] . الکافی، ج4، ص12.
    [6] . همان، ج5، ص88.
    [7] . طبرانی، معجم الکبیر، ج24، ص318.
    [8] . مستدرک الوسائل، ج2، ص417.
    [9] . المحجه البیضاء، ج3، ص145.
    [10] . اسدالغابه، ج2، ص72.
    [11] . وسائل الشیعه، ج17، ص38.
    [12] . حلیة الابرار، ج1، ص331.
    [13] . کنزالعمال، ج3، ص896.
    [14] . میزان الاعتدال، ج3، ص293.
    [15] . حلیة الابرار، ج1، ص329.
    [16] . وسائل الشیعه، ج19، ص37.
    [17] . تهذیب، ج2، ص115.
    [18] . وسائل الشیعه، ج2، ص536.
    [19] . همان، ص528.
    [20] . همان.
    [21] . بحارالانوار، ج81، ص217.
    [22] . همان، ج12، ص230.
    [23] . کافی، ج2، ص246.

    منبع: ماهنامه گلبرگ ، شماره 105



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:16 AM   |  

    فرهنگ‌ كار در اسلام‌

    فرهنگ‌ كار در اسلام‌





    چه‌ جایگاهی‌ در مبانی‌ دینی‌ و اعتقادی‌ مادارد؟ آیا فرهنگ‌ موجود كار در جامعه‌ ما بافرهنگ‌ دینی‌ و ملی‌مان‌ هماهنگ‌ و همخوان‌است‌؟ آیا دین‌ اسلام‌ ما را به‌ كار و كوشش‌ و تلاش‌دعوت‌ كرده‌ است‌ یا به‌ تن‌پروری‌؟ حقیقت‌ این‌است‌ كه‌ هم‌ فرهنگ‌ دینی‌ ما و هم‌ فرهنگ‌ ملی‌ مامشوق‌ كار و كوشش‌ است‌ و فرهنگ‌ كار فعلی‌ ما باباورهای‌ دینی‌ و ملی‌ متضاد است‌. پیامبرعظیم‌الشان‌ اسلام‌ حضرت‌ محمد مصطفی‌(صلی الله علیه و آله و سلم) دست‌ كارگر را می‌بوسید و از افراد بیكار و تنبل‌خشنود و راضی‌ نبود و همواره‌ در كاركردن‌ ازدیگران‌ پیش‌ می‌گرفت‌، اما وضعیت‌ امروز جامعه‌ما به‌ جایی‌ رسیده‌ است‌ كه‌ كار كردن‌ عیب‌ است‌ وبچه‌های‌ كارگران‌ و كشاورزان‌ ترجیح‌ می‌دهند كه‌عنوان‌ كار پدر خود را جایی‌ اعلام‌ نكنند.
    این‌ درشرایطی‌ است‌ كه‌ سایر ملت‌ها به‌ خصوص‌ملت‌های‌ اروپایی‌ و مردم‌ غیرمسلمان‌ جهان‌ به‌شدت‌ برای‌ كار ارزش‌ قائل‌ هستند و در كار وكوشش‌ و عمل‌ به‌ دستورات‌ و توصیه‌های‌ قرآن‌مجید و روایات‌ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم‌) و ائمه‌ اطهار (علیهم السلام‌) درزمینه‌ كار از ما پیشی‌ گرفته‌اند.

    ● جایگاه‌ فرهنگ‌ كار در اسلام‌

    یكی‌ از موضوع‌هایی‌ كه‌ همیشه‌ مورد تاكیددین‌ اسلام‌ قرار گرفته‌، بحث‌ كار و كوشش‌ و پرهیزاز بطالت‌ و مبنا قرار دادن‌ كار برای‌ شكوفایی‌استعدادهای‌ انسان‌ و تربیت‌ اوست‌ و این‌ امر هم‌در قرآن‌ و هم‌ در سنت‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌.مرحوم‌ استاد مرتضی‌ مطهری‌ در كتاب‌ تعلیم‌ وتربیت‌ در اسلام‌، یكی‌ از بهترین‌ راه‌های‌ تربیت‌افراد را كار می‌داند و حدیث‌ شریفی‌ از نبی‌ اكرم‌(صلی الله علیه و آله و سلم‌) نقل‌ می‌كند كه‌(النفس‌ ان‌ لم‌ تشغله‌ شغلك‌)یعنی‌ اگر تو خودت‌ را متوجه‌ كاری‌ نكنی‌، نفس‌ تورا مشغول‌ به‌ خودش‌ می‌كند.
    بنابراین‌ از نظرمبنایی‌، ما آموزه‌های‌ گرانبهایی‌ درباره‌ كار داریم‌كه‌ متاسفانه‌ مانند بسیاری‌ از آموزه‌های‌ دیگر دینی‌ما در كتابخانه‌ها مضبوط و كمتر در میدان‌ عمل‌ به‌آن‌ توجه‌ شده‌ است‌. در قرآن‌ مجید، آیات‌زیادی‌ درباره‌ ارزش‌ كار و تاكید بر عمل‌ صالح‌وجود دارد. قرآن‌ به‌ شدت‌ انسان‌ را از حرف‌زدن‌های‌ بی‌عمل‌ منع‌ و همواره‌ تاكید می‌كند كه‌فضل‌ خدا نصیب‌ كسانی‌ خواهد شد كه‌ اهل‌ جهد وكوشش‌ و تلاش‌ باشند. در آیات‌ ۳۹ تا ۴۱ سوره‌نجم‌ آمده‌ است‌: و این‌ كه‌ برای‌ انسان‌ بهره‌ای‌ جزسعی‌ و كوشش‌ او نیست‌ و سعی‌ او به‌ زودی‌ دیده‌می‌شود و سپس‌ به‌ او جزای‌ كافی‌ داده‌ خواهدشد. در یكی‌ دیگر از آیات‌ آمده‌ است‌: آن‌ كسی‌كه‌ سرای‌ آخرت‌ را بطلبد و سعی‌ و كوشش‌ خود رابرای‌ آن‌ انجام‌ دهد، در حالی‌ كه‌ ایمان‌ داشته‌باشد، سعی‌ و تلاش‌ او پاداش‌ داده‌ خواهد شد.
    (سوره‌ اسراء، آیه‌ ۱۹)
    براساس‌ یكی‌ دیگر از آیات‌ قرآن‌، هر كسی‌مسئول‌ كاری‌ است‌، كه‌ انجام‌ داده‌ و بایدعكس‌العمل‌ آن‌ را چه‌ خوب‌ و چه‌ بد پذیرا باشد.در آیه‌ ۳۸ سوره‌ مدثر به‌ صراحت‌ این‌ موضوع‌مطرح‌ شده‌ است‌ كه‌ هر كسی‌ در گرو اعمال‌خویش‌ است‌. آیه‌ ۹۷ سوره‌ نحل‌ بیانگر این‌مطلب‌ است‌ كه‌ هر كس‌ عمل‌ صالح‌ كند، خواه‌ مردباشد، خواه‌ زن‌، به‌ او حیات‌ پاكیزه‌ می‌بخشیم‌ وپاداش‌ آنها را به‌ بهترین‌ اعمالی‌ كه‌ انجام‌ داده‌اند، خواهیم‌ داد.

    ● ارزش‌ كار در سنت‌

    در روایات‌ است‌ وقتی‌ كه‌ پیغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله و سلم‌) ازجنگ‌ تبوك‌ برمی‌گشتند،(سعد) یكی‌ از انصار به‌استقبال‌ ایشان‌ آمد و با وی‌ مصافحه‌ كرد. حضرت‌دیدند كه‌ دست‌های‌ او زبر و خشن‌ شده‌ و پینه‌بسته‌ است‌، از وی‌ سوال‌ فرمودند چه‌ كار كردی‌ كه‌دست‌هایت‌ این‌ قدر خشن‌ شده‌ است‌؟ سعدعرض‌ كرد یا رسول‌ا... زیاد بیل‌ زده‌ام‌. چون‌مجبور بودم‌ برای‌ نان‌ زن‌ و بچه‌ام‌ كار كنم‌.حضرت‌ دست‌های‌ سعد را گرفتند و بوسیدند وفرمودند: این‌ دستی‌ است‌ كه‌ در آتش‌ نخواهدسوخت‌. نظیر این‌ مطالب‌ در زندگی‌ پیامبر و ائمه‌اطهار زیاد است‌. این‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ كار وكارگری‌ در نزد اولیا خدا چقدر ارزش‌ و عظمت‌دارد.
    ▪ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله و سلم‌) می فرمایند:
    كسی‌ كه‌ برای‌تامین‌ زندگی‌ خانواده‌اش‌ زحمت‌ می‌كشد،همچون‌ كسی‌ است‌ كه‌ در راه‌ خدا جهاد می‌كند -بر امت‌ خویش‌، بیش‌ از هر چیز از شكم‌ پرستی‌ وپرخوابی‌ و بیكاری‌ بیمناكم‌ - از رحمت‌ خدا دوراست‌ هر كس‌ كه‌ بار زندگی‌ خویش‌ را به‌ روی‌دوش‌ مردم‌ افكند - خداوند متعال‌ دوست‌ داردهنگامی‌ كه‌ یكی‌ از شما مسلمانان‌ كاری‌ را انجام‌می‌دهد با دقت‌ لازم‌ كارش‌ را ارائه‌ دهد - آن‌كس‌ كه‌ از زحمت‌ و تلاش‌ و دسترنج‌ خویش‌خورد، در روز قیامت‌ مثل‌ برق‌ از پل‌ صراطمی‌گذرد.
    ▪ حضرت‌ علی‌ (علیه السلام‌) می فرمایند:
    برترین‌ كار آن‌ است‌ كه‌رضای‌ خدا در آن‌ خواسته‌ شود - انسان‌ مومن‌همیشه‌ اوقات‌ مشغول‌ كار است‌ - كسی‌ كه‌ كار كند،نیرویش‌ افزون‌ گردد. روزی‌ها دارای‌ وسیعه‌ وسببی‌ هستند، بنابراین‌ در به‌ دست‌ آوردن‌ روزی‌،به‌ روش‌ خوب‌ و پسندیده‌ عمل‌ كنید و نیكویی‌ رابكار برید - خداوند انسان‌ دارای‌ شغل‌ و حرفه‌ كه‌امانتدار باشد را دوست‌ می‌دارد - بر شما باد كه‌دست‌ از كار و تلاش‌ برندارید چه‌ در حال‌ نشاط وچه‌ در حال‌ كسالت‌ - به‌ وسیله‌ كار و كوشش‌، ثواب‌و پاداش‌ بدست‌ می‌آید نه‌ با كسالت‌ و تنبلی‌ - به‌وسیله‌ كارهای‌ شایسته‌ و نیك‌، درجات‌ وارزش‌های‌ انسان‌ها بالا می‌رود - عمل‌ و كارمعرف‌ انسان‌ مومن‌ است‌ - هیچ‌ كس‌ از شما در راه‌خدا شب‌ را به‌ صبح‌ نرسانید كه‌ با ارزشتر از كسی‌ كه‌برای‌ رفع‌ نیازهای‌ خود و خانوده‌اش‌ تلاش‌می‌كند - هر كسی‌ به‌ استقبال‌ كارها رود، دارای‌بصیرت‌ می‌شود - از تاخیر در كارها بپرهیزید،همچنین‌ از دست‌ دادن‌ فرصت‌ انجام‌ كارهای‌خوب‌، زیرا آن‌ موجب‌ پشیمانی‌ خواهد بود -كسالت‌ و تنبلی‌ آخرت‌ را نابود می‌كند.
    ▪ امام‌ جعفرصادق‌ (علیه السلام‌ می فرمایند:
    ملعون‌ است‌ كسی‌ كه‌ بار زندگی‌ خودرا بر دوش‌ دیگران‌ افكنده‌ باشد. در طلب‌ روزی‌خود سستی‌ نورزید، زیرا پدران‌ شما زحمت‌می‌كشیدند و تلاش‌ می‌كردند تا آن‌ را به‌ دست‌آورند. با اعمال‌ خود دعوت‌ كننده‌ مردم‌ باشید ونه‌ با زبان‌تان‌.
    ▪ امام‌ باقر (علیه السلام‌) می فرمایند:
    هرگز به‌ آن‌ چه‌ نزد خداوندمتعال‌ است‌ دست‌ پیدا نمی‌كنید مگر به‌ وسیله‌عمل‌.

    ● ارزش‌ كار در فرهنگ‌ ملی‌ ما

    كار در فرهنگ‌ ملی‌ ما نیز جایگاه‌ بسیار باارزشی‌دارد. ادبیات‌ ما مملو از مطالبی‌ است‌ كه‌ مشوق‌ وموید پركار بودن‌ انسان‌ است‌. تعلیم‌ و تربیت‌،اخلاق‌ و فرهنگ‌ ایرانی‌ نیز همواره‌ بر این‌ نكته‌تاكید داشته‌ است‌ كه‌ كار سرمایه‌ جاودانی
    انسان‌است‌. تا همین‌ چند سال‌ پیش‌ اكثر خانواده‌هاوقتی‌ بچه‌های‌شان‌ به‌ سن‌ و سال‌ نوجوانی‌می‌رسیدند، آنها را با كار و كارگری‌ آشنا می‌كردندو اكثر دانش‌آموزان‌ و حتی‌ دانشجویان‌ تا دو دهه‌پیش‌ در ضمن‌ تحصیل‌ كار می‌كردند و این‌ یك‌افتخار بزرگ‌ برای‌ جوانان‌ و نوجوانان‌ بود كه‌خودشان‌ به‌ مرحله‌ای‌ از زندگی‌ رسیده‌اند كه‌می‌توانند با كار كردن‌ روی‌ پای‌ خود بایستند واستقلال‌ پیدا كنند.
    اما متاسفانه‌ در سال‌های‌ اخیربا رواج‌ فرهنگ‌ سرمایه‌داری‌ در كشور آن‌ هم‌ ازكثیف‌ترین‌ نوع‌ سرمایه‌داری‌ یعنی‌ سرمایه‌داری‌تجاری‌ (نه‌ سرمایه‌داری‌ صنعتی‌) كه‌ متكی‌ بردلالی‌ و واسطه‌گری‌ و ربا و نزول‌خوری‌ و زندگی‌انگلی‌ است‌، شرایطی‌ پیش‌ آمد كه‌ كار و كارگری‌در اذهان‌ عمومی‌ ننگ‌ و عار قلمداد شد. نصرا...كوهی‌) یكی‌ از كفاشان‌ دست‌ دوز قدیمی‌ در این‌رابطه‌ می‌گوید:(زمانی‌ كه‌ ما وارد این‌ كار شدیم‌هم‌ درآمد این‌ كار كفاف‌ زندگی‌ ما را می‌كرد و هم‌این‌ كه‌ اعتبار و منزلت‌ اجتماعی‌ این‌ كار بالا بود،اما متاسفانه‌ امروز شرایطی‌ حاكم‌ شده‌ است‌ كه‌ نه‌درآمد كاری‌ این‌ نوع‌ كارها خوب‌ است‌ و نه‌ اعتبارو منزلت‌ آن‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ جوانان‌ زیربار این‌نوع‌ كار ها نمی‌ روند.
    منبع: www.aftab.ir



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:16 AM   |  

    عوامل تربيت: كار و تلاش

    عوامل تربيت: كار و تلاش
     
    بحث ما دربارۀ عوامل تربيت بود. دربارۀ چند عامل بحث كرديم و حال دنبالۀ بحث:
    يكي از عواملي كه خيلي ساده است ولي شايد كمتر به آن توجه مي¬شود، عامل كار است ، كار از هر عامل ديگري اگر سازنده¬تر نباشد، نقشش در سازندگي كمتر نيست. انسان اين جور خيال مي¬كند كه كار اثر و معلول انسان است، پس انسان مقدم بر كار است؛ يعني چگونگي انسان مقدم بر چگونگي كار و چگونگي كار تابع چگونگي انسان است و بنابراين تربيت بر كار مقدم است، ولي اين درست نيست. هم تربيت بر كار مقدم است و هم كار بر تربيت؛ يعني ايندو، هم علت يكديگر هستند و هم معلول يكديگر. هم انسان سازنده و خالق و آفرينندۀ كار خودش است،‌و هم كار (و نوع كار) خالق و آفرينندۀ روح و چگونگي انسان است.

    كار از نظر اسلام

    در اسلام بيكاري مردود و مطرود است و كار به عنوان يك امر مقدس، شناخته شده است. در زبان دين وقتي مي¬خواهند تقدس چيزي را بيان كنند به اين صورت بيان مي¬كنند كه خداوند فلان چيز را دوست دارد. مثلا در حديث وارد شده است:
    ان الله يحب المؤمن المحترف .
    خداوند مؤمني را كه داراي يك حرفه است و بدان اشتغال دارد، دوست دارد.
    يا اينكه گفته¬اند:
    الكاكد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله .
    كسي كه خود را براي ادارۀ زندگي¬اش به مشقت مي¬اندازد، مانند كسي است كه در راه خدا جهاد مي¬كند.
    يا آن حديث نبوي معروف كه فرمود:
    ملعون من القي كله علي الناس .
    هركسي كه بيكار بگردد و سنگيني ]معاش[ خود را بر دوش مردم بيندازد، ملعون است و لعنت خدا شامل اوست.
    اين حديث در وسائل و بعضي كتب ديگر است.
    يا حديث ديگري كه در بحار و برخي كتب ديگر هست كه وقتي در حضور مبارك رسول اكرم دربارۀ كسي سخن مي¬گفتند كه فلاني چنين و چنان است، حضرت مي¬پرسيد كارش چيست؟ اگر مي¬گفتند كار ندارد، مي-فرمود: سقط من عيني يعني در چشم من ديگر ارزشي ندارد. در اين زمينه متون زيادي داريم.
    در همين كتاب كوچك داستان راستان، از حكايات و داستانهاي كوچكي كه از پيغمبر و اميرالمؤمنين و ساير ائمه نقل كرده¬ايم فهميده مي¬شود كه چقدر كار كردن و كار داشتن از نظر پيشوايان اسلام مقدس است،‌ و اين درست برعكس آن چيزي است كه در ميان برخي متصوفه و زاهدمآبان و احيانا در فكر خود ما رسوخ داشته كه كار را فقط در صورت بيچارگي و ناچاري درست مي¬دانيم، يعني هركسي كه كاري دارد مي¬گوييم اين بيچاره محتاج است و مجبور است كه كار كند؛ في حد ذاته آن چيزي كه آن را توفيق و مقدس مي¬شمارند بيكاري است كه خوشا به حال كساني كه نياز ندارند كاري داشته باشند، حال كسي كه بيچاره است ديگر چكارش مي¬شود كرد؟! در صورتي كه اصلا مسئلۀ نياز و بي نيازي مطرح نيست. اولا كار يك وظيفه است. حديث ملعون من القي كله علي الناس ناظر به اين جهت است. ولي ما اكنون دربارۀ كار از اين نظر بحث نمي-كنيم كه كار يك وظيفۀ اجتماعي است و اجتماع حقي بر گردن انسان دارد و يك فرد هرچه مصرف مي¬كند محصول كار ديگران است. و اگر نظريۀ ماركسيستها را بپذيريم اساسا ثروت و ارزش و هر چيزي كه ارزشي دارد، تمام ارزشش بستگي به كاري دارد كه در راه ايجاد آن انجام گرفته است؛ يعني كالا و كالا بودن كالا درواقع تجسم كاري است كه روي آن انجام شده است. حال اگر اين نظريه صد درصد درست نباشد ، باز هر چيزي كه انسان مصرف مي¬كند لااقل مقداري از ارزش آن در برابر كاري است كه روي آن انجام گرفته است. لباسي كه مي¬پوشيم، غذايي كه مي¬خوريم، كفشي كه به پا مي¬كنيم، مسكني كه در آن زندگي مي¬كنيم، هرچه را كه نظر كنيم مي¬بينيم غرق در نتيجۀ كار ديگران هستيم. كتابي كه جلومان گذاشته و مطالعه مي¬كنيم، محصول كار ديگران است: آن كه تأليف كرده، آن كه كاغذ ساخته، آن كه چاپ كرده،‌آن كه جلد نموده و غيره. انسان در اجتماعي كه زندگي مي¬كند غرق است در محصول كار ديگران،‌و به هر بهانه¬اي بخواهد از زير بار كار شانه خالي كند همان فرمودۀ پيغمبر است كه سنگيني او روي دوش ديگران هست بدون اينكه كوچكترين سنگيني از ديگران به دوش گرفته باشد.
    باري در اينكه كار يك وظيفه است نمي¬شود شكي كرد، ولي ما دربارۀ كار از نظر تربيت بحث مي¬كنيم. آيا كار فقط وظيفه¬اي از روي ناچاري اجتماعي است؟ يا نه، اگر اين مسئله نباشد نيز لازم است و به عبارت ديگر اگر اين لابديت و ناچاري وظيفۀ اجتماعي نباشد، باز هم كار از نظر سازندگي فرد يك امر لازمي است. انسان يك موجود – به يك اعتبار – چند كانوني است. انسان جسم دارد، انسان قوۀ خيال دارد، انسان عقل دارد، انسان دل دارد، انسان . .. كار براي جسم انسان ضروري است، براي خيال انسان ضروري است، براي عقل و فكر انسان ضروري است، و براي قلب و احساس و دل انسان هم ضروري است. اما براي جسم كمتر احتياج به توضيح دارد، زيرا يك امر محسوس است. بدن انسان اگر كار نكند مريض مي¬شود؛ يعني كار يكي از عوامل حفظ الصحه است. بحث در اين باره ضرورتي ندارد. بياييم راجع به قوۀ خيال بحث كنيم.

    كار و تمركز قوۀ خيال

    انسان يك نيرويي دارد و آن اين است كه دائما ذهن و خيالش كار مي¬كند. وقتي كه انسان دربارۀ مسائل كلي به طور منظم فكر مي¬كند كه از يك مقدمه¬اي نتيجه¬اي مي¬گيرد، اين را مي¬گوييم تفكر و تعقل. ولي وقتي كه ذهن انسان بدون اينكه نظمي داشته باشد و بخواهد نتيجه گيري كند و رابطۀ منطقي بين قضايا را كشف نمايد، همين طور كه تداعي مي¬كند از اينجا به آنجا برود، اين يك حالت عارضي است كه اگر انسان خيال را در اختيار خودش نگيرد يكي از چيزهايي است كه انسان را فاسد مي¬كند؛ يعني انسان نياز به تمركز قوۀ خيال دارد. اگر قوۀ خيال آزاد باشد، منشأ فساد اخلاق انسان مي¬شود. اميرالمؤمنين عليه¬السلام مي¬فرمايند:
    النفس ان لم تشغله شغلك.
    يعني اگر تو نفس را به كاري مشغول نكني، او تو را به خودش مشغول مي¬كند.
    يك چيزهايي است كه اگر انسان آنها را به كاري نگمارد طوري نمي¬شود، مثل يك جماد است. اين انگشتر را كه من به انگشتم مي¬كنم، اگر روي طاقچه¬اي يا در جعبه¬اي بگذارم طوري نمي¬شود. ولي نفس انسان جور ديگري است، هميشه بايد او را مشغول داشت؛ يعني هميشه بايد يك كاري داشته باشد كه او را متمركز كند و وادار به آن كار نمايد و الا اگر شما به او كار نداشته باشيد، او شما را به آنچه كه دلش مي¬خواهد وادار مي¬كند و آن وقت است كه دريچۀ خيال به روي انسان باز مي¬شود؛ در رختخواب فكر مي¬كند، در بازار فكر مي¬كند، همين طور خيال خيال خيال، و همين خيالات است كه انسان را به هزاران نوع گناه مي¬كشاند اما برعكس، وقتي كه انسان يك كار و يك شغل دارد، آن كار و شغل، او را به سوي خود مي¬كشد و جذب مي¬كند و به او مجال براي فكر و خيال باطل نمي¬دهد.

    كار و جلوگيري از گناه

    كتابي است به نام اخلاق از مردي به نام ساموئل اسمايلز. از كتابهاي خوبي كه در اخلاق نوشته¬اند اين كتاب است. كتاب ديگري است به نام در آغوش خوشبختي. اين هم كتاب خوبي است. الان يادم نيست كه در كداميك از اين دو كتاب خوانده¬ام. نوشته بود: گناه غالبا انفجار است، مثل ديگ بخار كه اگر آن را حرارت بدهند و هيچ منفذي و دريچۀ اطميناني نداشته باشد، بالاخره انفجار پيش مي¬آيد. گفته بود: غالبا گناهان انفجار هستند، انسان منفجر مي¬شود. منظورش اين است كه انسان به حكم اينكه يك موجود زنده است بايد با طبيعت در حال مبادله باشد. آقاي مهندسي بازرگان در كتابهايشان خيلي جاها اين مطلب را بيان كرده¬اند كه انسان با طبيعت دائما در حال مبادله است، يعني از يك طرف نيرو و انر‍‍‍ژي مي¬گيرد و از طرف ديگر مي¬خواهد مصرف كند. وقتي كه انسان نيرو و انرژي مي¬گيرد، اين نيرويي را كه گرفته (چه جسمي و چه روحي) بايد يك جايي مصرف كند. خيال انسان هم همين طور است. بدن انسان وقتي نيرو مي¬گيرد بايد مصرف شود: زبان انسان بالاخره بايد حرفي بزند، چشم انسان بالاخره بايد چيزي را ببيند، گوش انسان بالاخره بايد صدايي را بشنود، دست و پاي انسان بايد حركتي كند؛ يعني انسان نمي¬تواند مرتب از طبيعت انرژي بگيرد و بعد خود را نگه دارد و مصرف نكند. اين مصرف نكردن مثل همان ديگ بخار بي منفذ است كه مرتب حرارتش مي¬دهند و بالاخره منفجر مي-شود. افرادي كه به دليل تعين مآبي يا به هر دليل ديگر اينها را در يك حالت بيكاري و به قول عربها در يك حالت «عطله» در مي¬آورند، يعني تمام وجودشان از نظر كار كردن و صرف انرژيهاي ذخيره شده در يك حالت تعطيل مي¬ماند، در حالي كه خودشان هم متوجه نيستند نيروها سعي مي¬كنند كه به يك وسيله يرون آيند. راه صحيح و درست و مشروع كه برايش باقي نگذاشته، از طريق غيرمشروع بيرون مي¬آيد. غالبا حكام، جاني از آب درمي¬آيند و يكي از علل جاني شدن آنان همين حالت تعطيل بودن و عطله از كار درست است، چون تعين مآبي اقتضا مي¬كند كه حاكم هيچ كاري از كارهاي شخصي خود را انجام ندهد. مثلا اگر سيگاري هم مي¬خواهد بكشد، اشاره نكرده كسي ديگري سيگار را آماده مي¬كند و حتي كبريت را هم كس ديگري مي¬كشد و خودش اين مقدار هم زحمت نمي¬كشد كه براي سيگارش كبريت بكشد. كفشش را مي¬خواهد پايش كند، يك كسي فورا مي¬آيد پاشنه كش درآورده و كفشش را به پايش مي¬كند. لباسش را مي¬خواهد روي دوشش بيندازد، فورا كسي روي دوشش مي¬اندازد. به يك وصفي درمي¬آيد كه همۀ كارهايش را ديگران انجام مي¬دهند و او همين جور مربامانند، بيكار مي¬نشيند و حتي طوري مي¬شود كه دست زدن به يك كار را – هرچند ساده و كوچك باشد – برخلاف شأن و حيثيت خود تشخيص مي¬دهد.
    دربارۀ يكي از امراي قديم خراسان مي¬گويند كه جبۀ خز خوبي پوشيده بود. براي او قلياني آوردند، قليان تكاني خورد و آتش آن روي جبۀ خزش افتاد. برخلاف شأن خودش مي¬ديد كه لباسش را تكان دهد تا آتش بيفتد. فقط گفت: «بچه¬ها» يعني بياييد. تا آنها آمدند، جبه و مقداري از تنش سوخت. اصلا برخلاف شأن و حيثيت خود مي¬دانست كه جبۀ خود را تكان دهد، و حتي شنيديم اگر مي¬خواست بيني خود را پاك كند ديگري بايد دستمال جلو دماغش مي¬گرفت .
    اينكه اين اشخاص دست به هر جنايت و خيانتي مي¬زنند براي همين است كه آداب اجتماعي نمي¬گذارد كه اينها انرژيهاي خود را در راه صحيح مصرف كنند.

    زن و غيبت

    زنها در قديم مشهور بودند كه زياد غيبت مي¬كنند. شايد اين به عنوان يك خصلت زنانه معروف شده بود كه زن طبيعتش اين است و جنسا غيبت كن است،‌در صورتي كه چنين چيزي نيست، زن و مرد فرق نمي¬كنند. علتش اين بود كه زن (مخصوصا زنهاي متعينات، زنهايي كه كلفت داشته¬اند و در خانه ،همۀ كارهايشان را كلفت و نوكر انجام مي¬دادند) هيچ شغلي و هيچ كاري، نه داخلي و نه خارجي نداشت، صبح تا شب بايد بنشيند و هيچ كاري نكند، كتاب هم كه مطالعه نمي¬كرده و اهل علم هم كه نبوده، بايد يك زن همشأن خودش پيدا كند، با آن زن چه كند؟ راهي غير از غيبت كردن به رويشان باز نبوده و اين برايشان يك امر ضروري بوده؛ يعني اگر غيبت نمي¬كردند واقعا بدبخت و بيچاره بودند.
    يك وقتي در آن انجمن ماهانه داستاني نقل كردم كه از روزنامه گرفته بودم. نوشته بود در يكي از شهرهاي كوچك ايالت فيلادلفياي آمريكا در خانواده¬ها قمار آنقدر رايج شده بود كه زنها به آن عادت كرده بودند و در خانه¬ها به صورت يك بيماري رواج يافته بود، و شكايت همه اين بود كه زنها ديگر كاري غير از قمار ندارند. اول اين را به عهدۀ واعظها گذاشتند كه آنها اين بيماري را از سر مردم بيرون ببرند. ولی آخر بیماری علت دارد ؛تا علتش از میان نرود که بیماری از بین نمی رود .واعظها شروع كردند به موعظه در زيانهاي قمار و آثار اخروي آن، ولي اثر نداشت. يك شهردار پيدا شد و گفت كه من اين بيماري را معالجه مي¬كنم. آمد كارهاي دستي از قبيل بافتني را تشويق كرد و براي زنها مسابقه¬هاي خوب گذاشت و جايزه¬هاي خوب تعيين كرد. طولي نكشيد كه زنها دست از قمار كشيده و به اين كارها پرداختند.
    آن مرد علت را تشخيص داده و فهميده بود كه علت پرداختن زنها به قمار، بيكاري و احتياج آنها به سرگرمي است. كار ديگري برايشان به وجود آورد تا توانست قمار را از ميان ببرد. يعني درواقع يك خلأ روحي در ميان آنها وجود داشت و آن خلأ منشأ اين گناه بود. آن آدم فهميد كه اين خلأ را بايد پر كرد تا بشود قمار را از بين برد، و تا آن خلأ به وسيلۀ ديگري پر نشود نمي¬توان آن را از ميان برداشت.
    اين است كه يكي از آثار كار، جلوگيري از گناه است. البته نمي¬گويم صد در صد اين طور است، ولي بسياري از گناهان منشأش بيكاري است. در جلسۀ پيش راجع به گناه فكري و خيالي صحبت كرديم كه گناه منحصر به گناهي كه به مرحلۀ عمل برسد نيست، گناه خيالي هم گناه است، يعني فكر گناه هم نوعي گناه است. البته فكر گناه تا به مرحلۀ عمل نرسيده، خود آن گناه نيست؛ برخلاف فكر كار نيك كه اگر به وسيلۀ مانعي به مرحلۀ عمل هم نرسد، در نزد خدا به منزلۀ همان عمل خوب شمرده مي¬شود.

    استعداديابي در انتخاب كار

    كار علاوه بر اينكه مانع انفجار عملي مي¬شود، مانع افكار و وساوس و خيالات شيطاني مي¬گردد. لهذا در مورد كار مي¬گويند كه هركسي بايد كاري را انتخاب كند كه در آن استعداد دارد، تا آن كار علاقۀ او را به خود جذب كند. اگر كار مطابق استعداد و مورد علاقه نباشد و انسان آن را فقط به خاطر درآمد و مزد بخواهد انجام دهد، اين اثر تربيتي را ندارد و شايد فاسدكنندۀ روح هم باشد. انسان وقتي كاري را انتخاب مي¬كند بايد استعداديابي هم شده باشد. هيچ كس نيست كه فاقد همۀ استعدادها باشد، منتها انسان خودش نمي¬داند كه استعداد چه كاري را دارد. مثلا وضع دانشجويان ما با اين كنكورهاي سراسري وضع بسيار ناهنجاري است. دانشجو مي¬خواهد به هر شكلي كه هست اين دو سال سربازي را نرود، و عجله هم دارد به هر شكلي كه هست در دانشگاه راه پيدا كند. وقتي آن ورقه¬ها و پرسشنامه¬ها را پر مي¬كند، چند جا كه ديپلمش به او اجازه مي¬دهد نام نويسي مي¬كند، هرجا را كه درآمدش بيشتر است انتخاب مي¬كند و بسا هست جايي را انتخاب مي¬كند كه اصلا ذوق آن را ندارد؛ يعني سرنوشت خود را تا آخر عمر به دست يك تصادف مي¬دهد. اين آدم تا آخر عمر خوشبخت نخواهد شد. بسا هست اين فرد ذوق ادبي اصلا ندارد ولي با وجود ديپلم رياضي احتياطا اسمي هم در ادبيات يا الهيات مي-نويسد. بعد آنجاها قبول نمي¬شود و مي¬آيد اينجا، جاي كه نه استعدادش را دارد و نه ذوقش را،‌و تا آخر عمر كاري دارد كه آن كار روح و ذوقش را جذب نمي¬كند.
    كارهاي اداري هم اكثر اين جور است. البته ممكن است به بعض كارها شوق داشته باشند ولي اكثر، خود كار اداري ابتكار ندارد و فقط تكرار است و شخص اجبارا براي اينكه گزارش غيبت ندهند و حقوقش كم نشود، با وجود بي ميلي شديد، آن چند ساعت را پشت ميز مي¬نشيند. اين هم خودش صدمه¬اي به فكر و روح انسان مي-زند. انسان بايد كاري را انتخاب كند كه آن كار عشق وعلاقۀ او را جذب كند، و از كاري كه علاقه ندارد بايد صرف نظر كند ولو درآمدش زياد باشد.
    پس در مورد كار، اين جهت را بايد مراعات كرد و آن وقت است كه خيال و عشق انسان جذب مي¬شود و در كار ابتكاراتي به خرج مي¬دهد.

    كار و آزمودن خود

    و از همين جاست كه يكي از خواص كار آشكار مي¬شود، يعني آزمودن خود. يكي از چيزهايي كه انسان بايد قبل از هر چيز بيازمايد خودش است. انسان قبل از آزمايش خودش نمي¬داند چه استعدادهاي دارد؛ با آزمايش، استعدادهاي خود را كشف مي¬كند. تا انسان دست به كار نزده،‌ نمي¬تواند بفهمد كه استعداد اين كار را دارد يا ندارد. انسان، با كار خود را كشف مي¬كند، و خود را كشف كردن بهترين كشف است. اگر انسان دست به كاري زد و ديد استعدادش را ندارد، كار ديگري را انتخاب مي¬كند و بعد كار ديگر تا بالاخره كار مورد علاقه و موافق با استعدادش را پيدا مي¬كند. وقتي كه آن را كشف كرد، ذوق و عشق عجيبي پيدا مي¬كند و اهميت نمي¬دهد كه درآمدش چقدر است. آن وقت است كه شاهكارها به وجود مي¬آورد كه شاهكار ساختۀ عشق است نه پول و درآمد. با پول مي¬شود كار ايجاد كرد، ولي با پول نمي¬شود شاهكار ايجاد كرد. واقعا بايد انسان به كارش عشق داشته باشد.
    پس يكي از خواص كار اين است كه انسان با كار، خود را مي¬آزمايد و كشف مي¬كند.

    كار و فكر منطقي

    گفتيم منطقي فكر كردن اين است كه انسان هر نتيجه¬اي را از مقدماتي كه در متن خلقت و طبيعت قرار داده شده بخواهد. اگر انسان فكرش اين جور باشد كه هميشه نتيجه را از راهي كه در متن خلقت براي آن نتيجه قرار داده شده بخواهد، اين فكر منطقي است. اما اگر انسان هدفها، ايده¬ها و آرزوهاي خود را از يك راههايي مي¬خواهد كه آن راهها راههايي نيست كه در خلقت به سوي آن هدفها باشد و اگر احيانا يك وقت بوده،‌تصادف بوده است يعني كليت ندارد، ]فكر او منطقي نيست.[ مثلا ممكن است يك نفر از راه يك گنج ثروتمند شده باشد. مثلا در صحرا مي¬رفته و يا زميني خريده بوده و مي¬خواسته ساختمان كند و بعد زمين را كنده و گنجي پيدا شده، يا از راه بليتهای بخت آزمايي پولش زياد شده است. اگر انسان هميشه پول را از چنين راههايي بخواهد، يعني راهي كه منطقي و حساب شده نيست، فكر او فكر غيرمنطقي است. اما اگر كسي پول و درآمدي را از راهي منطقي بخواهد، فكرش منطقي است. مثلا اگر انسان درآمد را از راه عملگي بخواهد، درست است كه راه ضعيفي است ولي راهي منطقي است. اگر من فكر كنم كه امروز اين بيل را روي شانه¬ام بگيرم و بگويم تا غروب حاضرم كار كنم، اين مقدار منطقي است كه تا امشب مبلغ پانزده تومان گيرم مي¬آيد. انسان وقتي كه در عمل و وارد كار باشد فكرش منطقي مي¬شود؛ يعني در عمل رابطۀ علي و معلولي و سببي و مسببي را لمس مي¬كند و چون لمس مي¬كند فكرش با قوانين عالم منطبق مي¬شود و ديگر آن فكر، شيطاني و خيالي و آرزويي نيست بلكه منطبق است بر آنچه كه وجود دارد، و آنچه كه وجود دارد حساب است و منطق و قانون.
    اين است كه عرض كرديم كار روي عقل و فكر انسان اثر مي¬گذارد. گذشته از اينكه انسان با كار تجربه مي¬كند و علم به دست مي¬آورد و كار مادر علم است،‌يعني بشر علم خود را با تجربه و كار به دست آورده است و به عبارت ديگر گذشته از اينكه كار منشأ علم است، عقل و فكر انسان را نيز اصلاح و تربيت و تنظيم و تقويت مي¬كند.

    تأثير كار بر احساس انسان

    همچنين كار روي احساس انسان اثر مي¬گذارد، آن كه در اصطلاح قرآن «دل» گفته مي¬شود و آن چيزي كه رقت، خشوع، قساوت، روشني و تاريكي به او نسبت داده مي¬شود،‌مي¬گوييم: فلان كس آدم رقيق القلبي است، فلاني آدم قسي القلبي است، يا مي¬گوييم: قلبم تيره شد،‌قلبم روشن شد؛ آن كانوني كه در انسان وجود دارد و ما اسمش را دل مي¬گذاريم. كار از جمله آثارش اين است كه به قلب انسان خضوع و خشوع مي¬دهد، يعني جلو قساوت قلب را مي¬گيرد. بيكاري قساوت قلب مي¬آورد و كار، اقل فايده¬اش براي قلب انسان اين است كه جلو قساوت قلب را مي¬گيرد.
    در مجموع، كار در عين اينكه معلول فكر و روح و خيال و دل و جسم آدمي است، سازندۀ خيال،‌سازندۀ عقل و فكر، سازندۀ دل و قلب و به طور كلي سازنده و تربيت كنندۀ انسان است.

    كار و احساس شخصيت

    يكي ديگر از فوايد كار، مسئلۀ حفظ شخصيت و حيثيت و استقلال است كه تعبيرهاي مختلفي دارد. مثلا آبرو؛ انسان آنگاه كه شخصيتش ضربه بخورد،‌ آبروي برود و تحقير بشود ناراحت مي¬شود. انسان در اثر كار- و مخصوصا اگر مقرون به ابتكار باشد – به حكم اينكه نيازش را از ديگران برطرف كرده است، در مقابل ديگران احساس شخصيت مي¬كند، يعني ديگر احساس حقارت نمي¬كند.
    دو رباعي است منسوب به اميرالمؤمنين علي عليه¬السلام در ديوان منسوب به ايشان، در يكي مي¬فرمايند:
    لنقل الصخر من قلل الجبال
    احب الي من منن الرجال
    يقول الناس لي في الكسب عار
    فان العار في ذل السؤال
    براي من سنگ كشي از قله¬هاي كوه (يعني چنين كار سختي) گواراتر و آسانتر است از اينكه منت ديگران را به دوش بكشم. به من مي¬گويند: در كار و كسب ننگ است ، و من مي¬گويم: ننگ اين است كه انسان نداشته باشد و از ديگران بخواهد.
    در رباعي ديگر مي¬فرمايد:
    كد كد العبد ان احببت ان تصبح حرا
    اگر مي¬خواهي آزاد زندگي كني،‌مثل برده زحمت بكش.
    و اقطع الآمال من مال بني آدم طرا
    آرزويت را از مال هركس كه باشد ببر و قطع كن.
    لا تقل ذا مكسب يزري فقصد الناس ازري
    نگو اين كار مرا پست مي¬كند، زيرا از مردم خواستن از هر چيزي بيشتر ذلت مي¬آورد.
    انت ما استغنيت عن غيرك اعلي الناس قدرا
    وقتي كه از ديگران بي نياز باشي،‌هر كاري داشته باشي از همۀ مردم بلند قدرتر هستي.

    بوعلي سينا و مرد كناس

    شنيده¬اید كه بوعلي سينا مدت زيادي از عمرش را به سياست و وزارت گذراند و وزارت چند پادشاه را داشته است، و اين از جمله چيزهايي است كه علماي بعد از او بر وي عيب گرفته¬اند كه اين مرد وقتش را بيشتر در اين كارها صرف كرد، در صورتي كه با آن استعداد خارق العاده مي¬توانست خيلي نافعتر و مفيدتر واقع شود.
    يك وقتي بوعلي با همان كبكبه و دبدبه و دستگاه وزارتي و غلامها و نوكرها داشت از جايي عبور مي¬كرد. بك يك كناسي برخورد كرد كه داشت كناسي مي¬كرد و مستراحي را خالي مي¬نمود. بوعلي هم معروف است كه سامعۀ خيلي قوي داشته و حتي مطالب افسانه واري در اين مورد مي¬گويند. كناس با خودش شعري را زمزمه مي¬كرد. صدا به گوش بوعلي رسيد:
    گرامي داشتم اي نفس از آنت
    كه آسان بگذرد بر دل جهانت
    بوعلي خنده¬اش گرفت كه اين مرد دارد كناسي مي¬كند و منت هم بر نفسش مي¬گذارد كه من تو را محترم داشتم براي اينكه زندگي بر تو آسان بگذرد. دهنۀ اسب را كشيد و آمد جلو گفت: انصاف اين است كه خيلي نفست را گرامي داشته¬اي!‌از اين بهتر ديگر نمي¬شد كه چنين شغل شريفي انتخاب كرده¬اي!‌ مرد كناس از هيكل و اوضاع و احوال شناخت كه اين آقا وزير است. گفت: «نان از شغل خسيس خوردن،‌ به كه بار منت رئيس بردن» (گفت: همين كار من از كار تو بهتر است.) بوعلي از خجالت عرق كرد و رفت .
    خود اين يك مطلبي است و يك نيازي است براي انسان: آزاد زندگي كردن و زير بار منت احدي نرفتن. اين براي كسي كه بويي از انسانيت برده باشد باارزش ترين چيزهاست،‌و اين بدون اينكه انسان كاري داشته باشد كه به موجب آن متكي به نفس و متكي به خود باشد ممكن نيست.

    توصيۀ رسول اكرم

    داستاني در اصول كافي است و من در داستان راستان ذكر كرده¬ام:
    يكي از اصحاب رسول اكرم خيلي فقير شده بود به طوري كه به نان شبش محتاج بود. يك وقت زنش به او گفت: برو خدمت پيغمبر صلي الله عليه و اله ،‌شايد كمكي بگيري . اين شخص مي¬گويد: من رفتم حضور پيغمبر صلي الله عليه و اله و در مجلس ايشان نشستم و منتظر بودم كه خلوت شود و فرصتي به دست آيد. ولي قبل از اينكه من حاجتم را بگويم، پيغمبر اكرم جمله¬اي گفتند و آن اين بود:
    من سألنا اعطيناه و من استغني عنا اغناه الله.
    كسي كه از ما چيزي بخواهد به او عنايت مي¬كنيم، اما اگر خود را از ما بي نياز بداند خدا واقعا او را بي نياز مي¬كند.
    اين جمله را كه شنيد، ديگر حرفش را نزد و برگشت منزل. ولي باز همان فقر و بيچارگي گريبانگيرش بود. يك روز ديگر به تحريك زنش دوباره آمد خدمت پيغمبر. در آن روز هم پيغمبردر بين سخنانشان همين جمله را تكرار فرمودند. مي¬گويد: من سه بار اين كار را تكرار كردم و در روز سوم كه اين جمله را شنيدم فكر كردم كه اين تصادف نيست كه پيغمبر در سه نوبت اين جمله را به من مي¬گويد. معلوم است كه پيغمبر مي¬خواهد بفرمايد از اين راه نيا. اين دفعۀ سوم در قلب خودش احساس نيرو و قوت كرد،‌گفت: معلوم مي¬شود زندگي راه ديگري دارد و اين راه درست نيست. با خودش فكر كرد كه حالا بروم و از يك نقطه شروع كنم ببينم چه مي¬شود با خود گفت: من هيچ چيزي ندارم،‌ولي آيا هيزم كشي هم نمي¬توانم بكنم؟ چرا. اما هيزم كشي بالاخره الاغي، شتري و ريسمان و تيشه¬اي مي¬خواهد . اين ابزار را از همسايه¬ها عاريه گرفت. يك بار هيزم گذاشت روي حيوان و آورد و فروخت، و بعد پولي را كه تهيه كرده بود برد خانه و خرج كرد. براي اولين بار نتيجۀ كار را ديد و لذت آن را چشيد. فردا هم اين كار را تكرار كرد. يك مقدار از پول هيزم را خرج كرد و يك مقدار را ذخيره نمود. چند روز اين كار را تكرار كرد تا به تدريج تيشه و ريسمان را از خود كرد و يك حيوان هم براي خود خريد و كم كم از همين راه زندگي او تأمين شد. يك روز رفت خدمت رسول خدا. پيغمبر به او فرمودند: نگفتم من سألنا اعطيناه و من استغني عنا اغناه الله؟ اگر تو آن روز چيزي از من مي¬خواستي مي¬دادم اما تا آخر عمر گدا بودي، ولي توكل به خدا كردي و رفتي دنبال كار، خدا هم تو را بي نياز كرد.

    كار از نظر ناصر خسرو

    شعري است از ناصرخسرو ، مي¬گويد:
    چو مرد باشد پركار و بخت باشد يار
    ز خاك تيره نمايد به خلق زر عيار
    فلك به چشم بزرگي كند نگاه در آنك
    بهانه هيچ نيارد ز بهر خردي كار
    بزرگ باش و مشو تنگدل ز خردي كار
    كه سال تا سال آرد گلي زمانه ز خار
    بزرگ حصني دان دولت و درش محكم
    به عون كوشش بر درش مرد يابد بار
    ز هر كه آيد كاري در او پديد بود
    چنان كز آينه پيدا بود تو را ديدار
    مي¬خواهد بگويد هركسي هنرش از چهره¬اش پيداست. بعد در مذمت بيكاري و بيعاري شعر خوبي دارد، مي-گويد:
    شراب و خوا و كباب و رباب تره و نان
    هزار كاخ فزون،‌كرد با زمي هموار

    كار از ديدگاه بزرگان

    در مجلۀ «بهداشت رواني» خواندم كه پاستور دانشمند معروف گفته است:
    بهداشت رواني انسان در لابراتوار و كتابخانه است.
    مقصودش اين است كه بهداشت رواني انسان به كار بستگي دارد و انسان بيكار، خود به خود بيمار مي¬شود. من اينجا نوشته¬ام كه اختصاص به لابراتوار و كتابخانه ندارد، كليۀ كارهايي كه مي¬تواند انسان را عميقا جذب كند و فكر را بسازد خوب هستند.
    در همان مجله از ولتر نقل کرده بود که می گفته است :
    هر وقت احساس مي¬كنم كه درد و رنج بيماري مي¬خواهد مرا از پاي درآورد، به كار پناه مي¬برم. كار بهترين درمان دردهاي دروني من است.
    در همان كتاب اخلاق ساموئل اسمايلز يادم است كه نوشته بود:
    بعد از ديانت ، مدرسه¬اي براي تربيت انسان بهتر از مدرسۀ كار ساخته نشده است.
    و از بنيامين فرانكلين نقل كرده بود كه :
    عروس زندگي «كار» نام دارد. اگر شما بخواهيد داماد اين عروس بشويد (يعني شوهر اين عروس بشويد) فرزند شما «سعادت» نام خواهد داشت.
    پاسكال گفته است:
    مصدر كليۀ مفاسد فكري و اخلاقي ، بيكاري است. هر كشوري كه بخواهد اين عيب بزرگ اجتماعي را رفع كند، بايد مردم را به كار وادارد تا آن آرامش عميق روحي كه عدۀ معدودي از آن آگاهند در عرصۀ وجود افراد برقرار شود.
    و سقراط گفته است:
    كار، سرمايۀ سعادت و نيكبختي است.
    و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.


    منبع:راسخون




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:14 AM   |  

    كار از ديدگاه حضرت على (علیه السلام)

    كار از ديدگاه حضرت على (علیه السلام)
    نويسنده:اصغر محمدى




    چكيده

    حضرت على عليه السلام ضمن دفاع از اصول و موازين دين مبين اسلام از كار و تلاش در مسير احيا و آبادانى جامعه دريغ نكرد و مزارع و باغ‏هاى متعددى را احيا و آباد كرد . در مدت خلافت‏خويش نيز از كار غافل نگشت . در طول حيات خود اثرى گران‏بها به نام «نهج‏البلاغه‏» را به يادگار گذاشت . در اين اثر جاويدان بسيارى از آموزه‏هاى الهى، سياسى، مذهبى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و . . . آمده است .
    در اين مقاله سعى شده است‏با بهره‏گيرى از نهج‏البلاغه و كتب مرتبط با آن و استفاده از انديشه‏هاى برخى از متفكران، كار بررسى شود و با ديدگاه جامعه‏شناختى مقارنه و مقايسه گردد .
    واژه‏هاى كليدى: كار، تقسيم كار، كار آزادانه و اجبارى، بيكارى، كارهاى شايسته، كارهاى ناشايست

    1 . مقدمه

    هر جامعه‏اى براى تداوم حيات و بقا به كار و فعاليت مردم و مسؤولان احتياج دارد . نياز به كار از قرون باستان وجود داشته است و هرچه مى‏گذرد، بر اهميت آن افزوده مى‏گردد . كار قسمت اعظم از زندگى انسان را در بر مى‏گيرد .
    به عقيده‏ى بسيارى از متفكران اجتماعى و انديشمندان اسلامى انسان موجودى اجتماعى است . انسان‏ها قسمت اعظم نيازها و احتياجات خود را از طريق كار گروهى و اجتماعى تامين مى‏كنند . حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام، انديشمند و پيشواى برجسته شيعيان و امت اسلامى كار و تلاش را با درايتى واقع‏بينانه بيان نموده است .
    كار از مفاهيم مهم علم جامعه‏شناسى است . كار سرمايه و ذخيره‏ى ملى است و مى‏تواند به رشد تمدن كمك كند . اگر افراد جامعه‏اى به طور نسبى بتوانند كار و شغل مناسب به دست آورند و شغل آنان متناسب با استعدادها، توانايى‏ها و علائق آنها باشد، زمينه براى نوآورى، ابتكار، رشد و پيشرفت در ابعاد اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جامعه به وجود مى‏آيد . برعكس اگر زمينه‏هاى اشتغال و كار در جامعه محدود و تقاضا براى كار بسيار باشد، به تدريج‏بيكارى افزايش مى‏يابد . گسترش بيكارى منجر به آسيب‏ها و پيامدهاى ناگوار در جامعه مى‏شود .

    2 . تعريف كار

    از نظر لغوى كار به معناى فعل و عمل و كردار انسان است و در اصطلاح، كار فعاليتى است نسبتا دائمى كه به توليد كالا يا خدمات مى‏انجامد و به آن دستمزدى تعلق مى‏گيرد .
    به عقيده‏ى بعضى از صاحب‏نظران در تعريف كار به نوع خاصى از كار توجه نشده است; بلكه كار را در مفهوم عام سرچشمه‏ى انباشت ثروت و سرمايه و نهايتا رشد و شكوفايى جوامع تلقى كرده‏اند . پولكس فن (1) مى‏گويد:
    مردم سرچشمه ثروت‏هاى منقول بوده و افزايش ثروت از كار و زحمت آنها ناشى مى‏شود . (2)
    از نظر برخى از اقتصاددانان ليبرال از جمله كلسن كار عبارت است از:
    استفاده‏اى كه انسان از نيروهاى مادى و معنوى خود در راه توليد ثروت يا ايجاد خدمات مى‏كند . (3)
    بر اساس اين تعريف فعاليت و كار به طور عمده از طريق هدف‏ها و ارزش محصولى كه توليد شده معين مى‏گردد; به عبارت ديگر كار زمينه را براى توليد و افزايش خدمات ايجاد مى‏كند .
    به طور كلى كار عبارت است از:
    مجموعه عملياتى كه انسان با استفاده از مغز، دست‏ها، ابزار و ماشين‏ها براى استفاده‏ى عملى از ماده روى آن انجام مى‏دهد و اين اعمال نيز متقابلا بر انسان اثر مى‏گذارد و او را تغيير مى‏دهد . (4)
    بر اساس تعريف مذكور كار داراى سه خصوصيت است:
    نخست، كار مبتنى بر فعاليت فكرى و بدنى است;
    دوم، از طريق كار، كالايى توليد مى‏شود يا خدمتى عرضه مى‏گردد;
    سوم، در قبال انجام كار، دستمزدى پرداخت مى‏گردد .
    در انديشه‏ى حضرت على عليه السلام مى‏توان به صورت استنباطى كار را چنين بيان نمود: كار عبارت است از تلاش و كوشش انسان‏ها براى آماده كردن زاد و توشه‏ى آخرت در دوران زندگى در دنياى مادى .
    حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: فعليكم بالجد و الاجتهاد، و التاهب، و الاستعداد، و التزود فى منزل الزاد; (5) بر شما باد به تلاش و كوشش، آمادگى و آماده شدن و جمع آورى زاد و توشه‏ى آخرت در دوران زندگى .
    از ديدگاه على عليه السلام در جامعه يكى از حقوق اوليه‏ى مردم اين است كه همه حق دارند، شاغل باشند . كار كوچكى و بزرگى ندارد; مگر با توجه به كارى كه انجام مى‏دهند و هركس اعم از مرد و زن پاداش كار خود را خواهد ديد .

    3 . ارزش و اهميت كار

    يكى از معيارهاى مهم براى پيشرفت و سعادت جوامع توجه به شكل، نوع و كيفيت كار و فعاليت است . در برخى از جوامع بين اشكال كار يدى و فكرى تمايزاتى وجود داشته است . كارهاى يدى و فيزيكى فاقد ارزش بود و معمولا اين فعاليت‏ها وكارها به اقشار پايين جامعه واگذار مى‏شد . براى مثال در شهرهاى يونان باستان و در اروپاى قرون وسطى و در جوامع كاستى (6) چنين چيزى وجود داشته است; در حالى كه در برخى از جوامع و اديان الهى و آسمانى عموما به كار و فعاليت و به ويژه كارهاى فيزيكى توجه فراوان مى‏شده است . پيامبران الهى خود بر كار و فعاليت تاكيد داشته و خود به آن مى‏پرداختند .
    پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قبل از بعثت گوسفندچرانى مى‏كرد و با مال و سرمايه‏ى خديجه عليها السلام تجارت مى‏نمود . حضرت موسى عليه السلام نيز گوسفند چرانى مى‏نمود . حضرت ابراهيم عليه السلام به كارهاى چوپانى و بنايى اشتغال داشت و حضرت ادريس عليه السلام خياط و حضرت نوح عليه السلام نجار بوده است . (7)
    در زمينه‏ى احترام و بزرگداشت كار و تلاش مفيد و سودمند حضرت رسول صلى الله عليه و آله صرفا به تمجيد و تعريف نپرداخته است . بلكه دستى را مى‏بوسد كه از كار ورم كرده و پينه بسته است و مى‏فرمايد:
    اين دستى است كه خدا و پيامبرش آن را دوست دارند . (8)
    حضرت محمد صلى الله عليه و آله باز مى‏فرمايد: خداوند بنده‏ى باايمان پيشه‏ور را دوست دارد و هيچ‏يك از شما غذايى گواراتر از دسترنج‏خود نخورده است . (9)
    علاوه بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ائمه‏ى اطهار عليهم السلام هر كدام به كار و فعاليت مى‏پرداختند . پس از رسول اسلام، اميرالمؤمنين عليه السلام از هركس متواضع‏تر بود . در امور خانه به همسر خويش كمك مى‏كرد و شخصا به كار و تلاش در مزرعه مى‏پرداخت .
    با كلنگ زمين را مى‏كند و آن را شيار و آبيارى مى‏كرد و بارهاى هسته‏ى خرما را روى شانه مى‏گذاشت و به صحرا مى‏برد و بر زمين مى‏فشاند و اگر يك دانه‏اى از آن بر زمين مى‏افتاد، خم مى‏شد و آن را بر مى‏داشت و مى‏فرمود: امروز هسته است و فردا خرما . (10)
    حضرت على عليه السلام در طول عمر خويش علاوه بر رسالت زمامدارى و امامت‏به كارهاى زراعت و باغبانى مى‏پرداخت و درآمد آن را صرف فقرا و يتيمان و اقشار پايين جامعه مى‏نمود . در مورد اهميت و ارزش كار و تلاش مى‏گويد:
    كشيدن سنگ‏هاى گران از قله‏هاى كوه، نزد من از منت ديگران كشيدن محبوب‏تر است . مردم به من مى‏گويند: كار براى تو عيب است و حال آن كه عيب آن است كه انسان دست‏سئوال نزد مردم دراز كند . (11)
    در انديشه و مرام امام على عليه السلام كار از تقدس و احترام خاص برخوردار است; به همين رو مقرر داشت كه برترى بعضى از مردم بر برخى ديگر صرفا بر اساس كار و فعاليت‏باشد; نه حسب و نسب موروثى و امتيازات قبيله‏اى و عشيره‏اى ، چنان كه گفت: «پاداش هركس در قبال هر كارى است كه انجام مى‏دهد .»
    و در اين‏باره چنان سخت گرفت كه معروف شد، على ياور هر كسى است كه كار مى‏كند و دشمن آن كسى است كه به گدايى مى‏پردازد . (12)

    4 . ملاك‏ها و معيارها در انتخاب شغل و كار

    در مورد انتخاب شغل و كار نظرهاى گوناگونى مطرح شده است . برخى از صاحب‏نظران معتقدند كه افراد در انتخاب شغل آزادند و برخى انتخاب شغل را با ساختار اقتصادى و اجتماعى جامعه مرتبط مى‏دانند . حال سئوالات ذيل مطرح مى‏شود: آيا انتخاب شغل با آگاهى همراه است‏يا نه؟
    آيا انتخاب شغل و كار بر اساس جبر است‏يا اختيار؟
    آيا انتخاب شغل تصادفى است‏يا نه؟
    آيا انتخاب شغل آگانه‏است‏يا ناآگاهانه؟
    آيا انتخاب شغل عقلانى است‏يا بر اساس عواطف و احساسات؟
    از ديدگاه برخى از محققان انتخاب شغل امرى تصادفى است و افراد به‏صورت شانسى شغلى را انتخاب مى‏كنند; در مقابل عده‏اى عامل اراده را در اين امر مهم مى‏دانند .
    بعضى از صاحب‏نظران از جمله آدامس (13) 1957م اظهار مى‏دارد:
    انتخاب شغل افراد بر اساس آگاهى و تامل صورت مى‏گيرد; در حالى كه به نظر فرويد (14) كار و فعاليت و انتخاب شغل به طور ناآگاهانه انجام مى‏شود به‏عبارت ديگر عامل اجبار و فشار و اضطراب باعث مى‏شود تا افراد هركدام كارى را انتخاب كنند . (15)
    يكى از ملاك‏ها و معيارهاى حضرت على عليه السلام پيرامون كار و انتخاب شغل آگاهى داشتن و شناخت لازم به كار است; زيرا كار توام با آگاهى در مسير زندگى و ترقى افراد نقش مؤثر دارد; چنان كه ايشان مى‏فرمايد:
    فان العامل بغير علم كالسائر على غير طريق فلايزيده بعده عن الطريق الواضح الا بعدا من حاجته و العامل بالعلم كالسائر على الطريق الواضح; (16) عمل كننده بدون آگاهى چون رونده‏اى است كه بيراهه مى‏رود . پس هرچه شتاب كند، از هدفش دورتر مى‏شود و عمل كننده از روى آگاهى، چون رونده‏اى بر راه راست است .
    هم چنين على عليه السلام مى‏فرمايد: اذا ارتايت فافعل; (17) هر گاه نظر و تامل كردى، عمل كن (يعنى در هر كارى نخست‏بايد فكر كرد; آنگاه انجام داد).
    از نظر على عليه السلام اخلاص از ملاك‏ها و معيارهاى ديگر در كارها و فعاليت‏ها است . على عليه السلام فرمود:
    خير العمل ما صحبه الاخلاص; (18) بهترين عمل آن است كه با اخلاص همراه باشد .
    باز مى‏فرمايد: صلاح العمل بصلاح النية; (19) صلاح و درستى عمل به خالص بودن نيت است .
    از اين سخنان چنين استنباط مى‏شود كه اخلاص در عمل يكى از شرايط مهم در زندگى انسان‏ها به‏ويژه در زمينه‏ى كار و فعاليت است; زيرا عمل خالص علاوه بر نفع شخصى و مادى براى افراد، داراى منافع اخروى است; هم چنين در اصلاح و گرايش مردم و جامعه به سوى كمال و سعادت دنيوى و اخروى نقش ارزنده دارد .

    5 . كار از ديدگاه‏هاى فيزيولوژى و روان‏شناسى

    از اين منظر وضعيت فيزيكى، اندام‏ها، ماهيچه‏ها، دستگاه‏هاى تنفسى، عصبى و جز اينها در ارتباط با كار و تلاش مورد توجه قرار مى‏گيرد . موضوعاتى كه در اين ديدگاه مطرح است، عبارتند از:
    1- تاثير محيط كار بر قواى انسانى;
    2- توانايى ارگانيسم انسان بر محيط كار;
    3- توانايى‏هاى بدنى انسان .
    در اين زمينه كه چه عاملى باعث‏خستگى در محيط كار مى‏شود و با چه راه‏كارهايى مى‏توان خستگى را در محيط كار كاهش داد، على عليه السلام مى‏فرمايد:
    قليل مدوم عليه خير من كثير مملول منه; (20) كار اندك كه به آن ادامه داده شود، بهتر از كار بسيار است كه خستگى آورد (از كار زياد و خستگى‏آور پرهيز كنيد كه نشاط و نوآورى را سلب مى‏كند).
    باز مى‏فرمايد: دل‏ها همانند بدن‏ها، خسته و افسرده مى‏شوند; پس براى آنها لطايف حكمت‏آميز و جالب برگزينيد . (21) از اين مطلب استنباط مى‏شود كه با ايجاد تنوع و نوآورى در محيط كار مى‏توان از ملامت و خستگى جلوگيرى كرد و زمينه‏هاى رضايت را فراهم نمود .

    6 . كار آزدانه و غير آزادانه (اجبارى)

    بررسى‏هاى به عمل آمده حاكى از آن است كه در مواردى كار موجب استثمار و از خود بيگانگى (22) انسان مى‏گردد .
    اگر انتخاب كار، ناصحيح و با فرد ناسازگار باشد، آثار مضرى خواهد داشت . چنانچه كار براى فردى كه آن را انجام مى‏دهد، امرى خارجى تلقى شود، در معناى خاص كلمه، از خود بيگانه‏كننده است .
    برخى از كارهاى از خود بيگانه‏كننده عبارتند از:
    1- كارها و فعاليت‏هايى كه به نوعى سلب‏كننده‏ى شخصيت افراد باشد;
    2- كارى كه فرد علاقه‏مند به آن نباشد;
    3- كارى كه فرد از روى اختيار و آزادى انجام ندهد;
    4- كارهايى كه فرد در پايان روز به‏مانند برده از آن فرار مى‏كند و براى وى مفيد نباشد;
    5- كارهايى كه خم و راست‏شدنى بيش نيستند .
    از نظر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بر پايه دو عامل آبادى و عمران زمين و پاداش عادلانه براى كار مى‏توان جامعه‏اى سالم بنا نهاد . ايشان از كار فاقد اختيار و رضايت نهى مى‏كرد و به مسئولان و زمامداران توصيه مى‏كرد، در امور و فعاليت‏ها مردم را مجبور نسازند .
    يكبار مردم يكى از ايالات به نزد وى آمده، گفتند: در سرزمين آنها نهرى بوده كه گذشت روزگار مجراى آن را خراب كرده و اگر از نو حفر و ترميم گردد، براى آنها درآمد و سود زيادى خواهد داشت . آنان از على عليه السلام خواستند كه به فرماندار خود در آن سرزمين دستور دهد كه مردم آنجا را براى كمك در ترميم و نوسازى نهر تخريب شده مجبور سازد . ايشان حفر مجدد نهر را پذيرفتند; ولى با مجبور ساختن مردم براى چنين امرى مخالفت كردند .
    امام على عليه السلام به عامل خود به نام قرظة بن كعب چنين نوشت:
    . . . از من خواستند كه به تو بنويسم كه آنان را به كار وادار كنى و مردم را براى حفر نهر گردآورى . . . . به نظر من كسى را نبايد به كارى كه نمى‏خواهد مجبور ساخت . آنان را به نزد خود بخوان، اگر نهر آن چنان باشد كه تعريف كرده‏اند، هركسى كه بخواهد كار كند، او را به كار بخوان و نهر بايد از آن كسانى باشد كه كار كرده‏اند; نه كسانى كه در آن شركت نجسته‏اند . . . . (23)
    مجبور ساختن افراد براى انجام كارها امرى ناشايست است . آن كارى صحيح است كه افراد با ميل و علاقه انجام دهند .
    چنان كه آمد، على عليه السلام كار اندكى را كه با اشتياق تداوم يابد، بهتر از كار فراوانى شمرده‏است كه رنج آور باشد .
    كار بايد بر اساس آزادى و ميل باشد، نه اجبارى و حتى نبايد در كارى سودمند، مردم را اجبار كرد . فعاليت‏ها و كارهاى اجبارى پيامدهاى ذيل را به همراه دارد:
    نخست، كارهاى غير آزادانه از شكوفايى استعدادها و توانايى‏هاى انسان جلوگيرى مى‏كند و زمينه‏ى رشد، نوآورى، ابداع و ابتكار افراد را تقليل مى‏دهد .
    دوم، ارزش انسانى افراد را كاهش مى‏دهد;
    سوم، كارهاى اجبارى نوعى توهين به آزادى انسانى است;
    چهارم، فعاليت‏هاى تحميلى توهين و اهانت‏به خود كار و عمل مى‏باشد .
    امام على عليه السلام آزادى و اجبار در كار را از دو منظر مورد توجه قرار داده است:
    اولا، كار اجبارى را حتى در امور عام المنفعه و سودمند مقبول ندانسته است; زيرا فعاليت‏هاى اجبارى به فقدان شكوفايى، نزول ارزش انسانيت و اهانت‏به آزادى و كار منجر مى‏گردد;
    ثانيا، منافع و درآمد و سودى را كه به دست مى‏آيد، سهم آنانى مى‏داند كه به كار و فعاليت پرداخته‏اند .
    از نگاه على عليه السلام افرادى كه در عمل و كار كوتاهى و سستى كنند، پيامدهاى سوئى برايشان است . آن حضرت فرمود: من قصر فى العمل ابتلى بالهم; (24) كسى كه در عمل كوتاهى كند، به غم و اندوه دچار شود .
    كار آزادانه شامل فعاليت‏هايى است كه:
    اولا بر استعدادها و توانايى‏هاى انسان مبتنى باشد;
    ثانيا فرد به آن علاقه‏مند باشد;
    ثالثا به شخصيت انسان خدشه وارد نكند;
    رابعا به شكوفايى و ابتكار فرد منجر شود .

    7 . كارهاى شايسته

    در قرآن مجيد آيات متعددى راجع به كار و فعاليت وجود دارد . يكى از اهداف مهم اسلام در جامعه انجام كار و اعمال شايسته است .
    ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات كانت لهم جنات الفردوس نزلا; (25) كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كرده‏اند، در بهشت فردوس منزل خواهند يافت .
    ان هذا القران يهدى للتى هى اقوم و يبشر المؤمنين الذين يعملون الصالحات ان لهم اجرا كبيرا; (26) اين قرآن خلق را به راست‏ترين و استوارترين طريق هدايت مى‏كند و مومنان را كه كارهاى شايسته مى‏كنند، به اجر و ثواب عظيم بشارت مى‏دهد .
    در دين مبين اسلام كار و شغل به انواع ذيل تقسيم‏بندى شده است:
    1- كارهاى واجب: شامل كار كردن به منظور تامين احتياجات شخصى و خانواده و كارهايى كه در صورت قصور و انجام ندادن، وقفه در فرايند زندگى اجتماعى و جامعه ايجاد مى‏كند;
    2- كارهاى حرام: كارهايى كه شارع مقدس آن را براى جامعه مضر و زيان‏آور مى‏داند; مانند خمرسازى;
    3- كارهاى مستحب: شامل فعاليت‏هايى كه به خير و عمران جامعه منجر مى‏شود; مانند كمك به محرومان;
    4- كارهاى مكروه: فعاليت‏هايى كه در اسلام نهى نشده و انجام دهنده‏ى آن مورد عقوبت قرار نمى‏گيرد; اما بهتر است كه انجام نگيرد; مانند قصابى;
    5- كارهاى مباح: كارهايى كه انجام دادن و ندادن آن تفاوتى نمى‏كند .
    در انديشه مولاى متقيان كارها و فعاليت‏ها به دو نوع عمده تقسيم مى‏شود:
    1- كارهاى شايسته; 2- كارهاى ناشايست .
    كارهاى شايسته شامل فعاليت‏هايى است كه داراى خصوصيات ذيل باشد:
    نخست، اين كه افراد با انجام آن به حق و خداوند نزديك شوند; به عبارت ديگر كار زمينه‏اى براى ايجاد ارتباط بين مخلوق و خالق گردد . در اين مورد امام على عليه السلام مى‏فرمايد: افضل العمل ما اريد به وجه الله; (27) برترين عمل آن است كه به قصد نزديكى به خدا انجام شود .
    دوم، اين كه كارها منطبق و مبتنى بر موازين الهى و اسلامى باشد و شارع مقدس آن را براى سلامتى جامعه زيان‏آور ندانسته باشد . در اين مورد على عليه السلام مى‏گويد: احسن الافعال ما وافق الحق; (28) نيكوترين كارها آن است كه موافق با حق باشد .
    سوم، كارى در جامعه شايسته است كه انجام دادن آن آسيب و انحراف فردى و اجتماعى به همراه نداشته باشد; به عبارت ديگر نه‏تنها به فساد و انحراف در جامعه منجر نشود; بلكه انسان را از خطا و اشتباه مصون نگه دارد و زمينه‏اى براى انجام صالحات و نيكى‏ها در فرد و جامعه گردد .
    على عليه السلام فرمود: احسن الافعال الكف عن القبيح; (29) نيكوترين كار باز ايستادن از كار زشت است .
    چهارم، از خصوصيات كارهاى شايسته آن است كه علاوه بر دارا بودن ويژگى‏هاى مذكور نيت و قصد انجام‏دهنده، خير و براى صلاح و آبادانى جامعه باشد; زيرا هدف‏دار (نيت‏دار) بودن كار و تلاش باعث مى‏شود كه مسير و فرايند كار مشخص باشد و فرد و به تبع آن جامعه دچار سرگردانى و انحراف نگردد . على عليه السلام فرمود:
    لايكمل صالح العمل الا بصالح النية; (30) شايستگى عمل كامل نمى‏گردد، مگر به شايستگى نيت .
    پنجم، از مهم‏ترين ويژگى‏هاى كارهاى شايسته آن است كه مناسب و حلال باشد . دين اسلام چنين كارهايى را براى فرد و جامعه مفيد دانسته و برخوردار از آثار دنيوى و اخروى مطلوبى شمرده است . على عليه السلام فرمود:
    الحرفة مع العفة خير من الغنى مع الفجور; (31) شغل همراه با پاكدامنى از ثروت فراوانى كه با گناهان به‏دست آيد، بهتراست .
    از اين حديث مى‏توان استنباط كرد كه كار و فعاليت نبايد به گناه و ستم و ضايع شدن حقى از كسى منجر گردد .

    8 . كارهاى ناشايست

    كارهاى ناشايست و ناپسند مبتنى بر ويژگى‏هاى ذيل است:
    نخست، از ويژگى‏هاى كارهاى ناپسند و ناشايست آن است كه انجام آن براى انسان، شرمندگى به همراه داشته باشد على عليه السلام فرمود: احذر كل عمل يعمل به فى السر و يستحى منه فى العلانية; (32) بپرهيز از هر كارى كه در نهان انجام گيرد و در آشكار شرمندگى آورد .
    از اين حديث اين نكته استنباط مى‏گردد كه آدمى بايد از انجام دادن كارى كه از علنى شدن آن شرم دارد، پرهيز كند .
    كارى ناشايست است كه وقتى از عامل آن سئوال شود، نه‏تنها فخر و مباهات نكند، بلكه احساس شرم و انكار نمايد . امام على عليه السلام فرمود: احذر كل عمل اذا سئل عنه صاحبه، استحيى منه و انكره; (33) از هر عملى كه وقتى از صاحبش پرسيده شود، از آن شرم نموده، انكارش كند، دورى كنيد .
    دوم، خصوصيت ديگر كارهاى ناشايست اين است كه براى فرد و جامعه مضر و زيان آور باشد و پيامدهاى ناگوارى به بار آورد . اين گونه كارها اگر گسترش يابد به تدريج كل نظام اجتماعى را از حيات متعادل خود خارج مى‏كند .

    9 . تقسيم كار

    از عهد باستان متفكران به تقسيم كار توجه كرده‏اند . يكى از انديشمندان اجتماعى كه در مورد تقسيم كار اظهارنظر كرده است، افلاطون است . بر اساس عقيده‏ى وى وجود جامعه‏ى طبقاتى الزامى است و علت نابرابرى‏هاى بين افراد تفاوت در استعدادهاى آنان است .
    ارسطو شاگرد افلاطون اظهار داشته است كه تقسيم كار براى حيات جامعه لازم است . وى افراد جوامع را به سه طبقه تقسيم مى‏كند كه هريك كار و فعاليت‏خاصى را انجام مى‏دهند .
    از نظر فارابى انسان موجودى اجتماعى است . انسان‏ها بسيارى از نيازهاى خود را به تنهايى و بدون تقسيم كار نمى‏توانند، برآورده سازند . تقسيم كار علت عمده‏ى پيدايش اجتماعات و جوامع است و در پرتو تقسيم كار، جوامع پيشرفت مى‏كنند .
    از ديدگاه امام على عليه السلام انسان موجودى اجتماعى است و براى حيات و استمرار و ثبات جامعه لازم است كه هر فرد متناسب با استعداد و توانايى و مهارت خويش به كارى مشغول باشد; زيرا بسيارى از احتياجات و نيازهاى مردم از طريق تقسيم كار و كار جمعى و گروهى بهتر و سهل‏تر برطرف مى‏گردد .
    امام على عليه السلام فرمود: يرجع اصحاب المهن الى مهنتهم، فينتفع الناس بهم كرجوع البناء الى بنائه، و النساج الى منسجه، و الخباز الى مخبزه; (34) صاحبان كسب و كار و پيشه‏وران به كارهاى خود باز مى‏گردند و مردم از تلاش آنان سود مى‏برند: بنا به ساختن ساختمان و بافنده به بافندگى و نانوا به نانوايى روى مى‏آورد .
    ابن خلدون همانند فارابى تقسيم كار را علت عمده‏ى پيدايش جوامع دانسته است . وى مى‏گويد:
    تقسيم كار اين آثار را به بار مى‏آورد:
    1- باعث افزايش مهارت افراد مى‏گردد;
    2- از اتلاف وقت و منابع مى‏كاهد;
    3- سبب ابداع، نوآورى و اختراع مى‏شود .
    از منظر اميرالمؤمنين على عليه السلام تقسيم كار آثار مفيد و مناسبى در جامعه ايجاد مى‏كند كه به شرح ذيل است:
    1- همان طورى كه اشاره شد، تقسيم كار سبب مى‏شود كه بسيارى از احتياجات و ضروريات زندگى افراد تامين گردد (35) .
    2- با تخصصى شدن كارها و تقسيم كار زمينه براى موفقيت و شكوفايى افراد و جامعه فراهم مى‏گردد; در صورتى كه اگر افراد به كارهاى گوناگون بپردازند، ممكن است نه تنها موفقيتى كسب نكنند; بلكه ضمن اتلاف منابع و امكانات و به هدر دادن وقت از كارايى لازم برخوردار نگردند .
    امام على عليه السلام فرمود: من اوما الى متفاوت خذلته الحيل; (36) كسى كه به كارهاى گوناگون بپردازد، خوار شده و پيروز نمى‏شود .
    3- يكى از وجوه تقسيم كار در جوامع تفكيك كار بين زنان و مردان است كه ترن والد (37) آن را «تقسيم كار اوليه‏» ناميده است .
    حضرت على عليه السلام در زمينه‏ى تقسيم كار به تفكيك كار بين زن و مرد توجه داشته، امور خانه را به عهده‏ى زن و كارهاى خارج از منزل را به عهده‏ى مرد مى‏داند . هم چنين معتقد است كه بايد كارهايى به زنان واگذار شود كه با روحيه و جسم آنها انطباق و سازگارى داشته باشد .
    امام على عليه السلام فرمود: لاتملك المراة من امرها ما جاوز نفسها، فان المراة ريحانة و ليست‏بقهرمانة; (38) كارى را كه برتر از توانايى زن است، به او وا مگذار، كه زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت كوش .
    4- يكى از آثار تقسيم كار جلوگيرى از اتلاف وقت و منابع و انجام امور براساس مديريت و برنامه‏ريزى است . تقسيم كار به سرعت در فعاليت‏ها و افزايش كارايى مى‏انجامد .
    در اين مورد على عليه السلام طى نامه‏اى به حضرت امام حسن عليه السلام مى‏فرمايد:
    اجعل لكل انسان من خدمك عملا تاخذه به، فانه احرى الايتوالكوا فى خدمتك; (39) كار هر كدام از خدمت‏كارانت را معين كن كه او را در برابر آن كار مسئول بدانى . تقسيم درست كار سبب مى‏شود كارها را به يكديگر وانگذارند و در خدمت‏سستى نكنند .
    از اين مطلب استنباط مى‏شود:
    اولا تقسيم كار سبب مشخص شدن مسئوليت‏هاى افراد مى‏گردد و هر فرد به انجام كار بر اساس مسؤوليت و سمت‏خويش موظف است;
    ثانيا تقسيم كار صحيح به بهبود امور و فعاليت‏ها و افزايش توليد مى‏انجامد;
    ثالثا تقسيم كار از سستى و تنبلى افراد در كارها جلوگيرى مى‏كند و وجدان كارى را افزايش مى‏دهد .
    5- مطالب مذكور توجه امام على عليه السلام را به تقسيم كار در معناى كلى و در سطح جامعه نشان مى‏دهد . آن حضرت به تقسيم كار از نظر فردى و تاثير آن بر زندگى خانوادگى و شخصى افراد نيز سفارش كرده است . مسلمان واقعى لازم است كه ساعات شبانه روز زندگى خويش را به سه قسم طبقه‏بندى كند: يك قسم به عبادت و امور معنوى، قسمتى براى كار و فعاليت و كسب درآمد و قسمتى ديگر را براى استراحت و امور منزل .
    امام على عليه السلام فرمود: للمؤمن ثلاث ساعات: فساعة يناجي فيها ربه، و ساعة يرم معاشه، و ساعة يخلي بين نفسه و بين لذتها فيما يحل و يجمل و ليس للعاقل ان يكون شاخصا الا فى ثلاث: مرمة لمعاش، او خطوة فى معاد، او لذة فى غير محرم; (40)
    مؤمن بايد شبانه روز خود را به سه قسمت تقسيم كند: زمانى را براى نيايش و عبادت پروردگار و زمانى را براى تامين هزينه‏ى زندگى، و زمانى را براى خود و لذت‏هايى كه حلال و زيباست . خردمند را نشايد جز آن كه در پى سه چيز برود: كسب حلال براى تامين زندگى، يا گام نهادن در راه آخرت، يا به دست آوردن لذت‏هاى حلال .
    مولاى متقيان سفارش مى‏كردند كه كار و تلاش بر طبق برنامه‏ريزى و روزانه صورت گيرد:
    امض لك يوم عمله، فان لكل يوم ما فيه; (41) كار هر روز را در همان روز انجام ده; زيرا هر روزى، كار مخصوص به خود دارد .

    10 . رابطه‏ى طبقات و اقشار با تقسيم كار

    امام على عليه السلام در عهدنامه‏ى معروف خود به مالك اشتر به وجود طبقات و اقشار در جوامع انسانى اشاره مى‏كند . در اين مورد مى‏فرمايد:
    امور مردم جز با سپاهيان استوار نگردد و پايدارى سپاهيان جز به خراج و ماليات رعيت انجام نمى‏شود . با آن براى جهاد با دشمن تقويت گردند و براى اصلاح امور خويش به آن تكيه كنند و نيازمندى‏هاى خود را برطرف سازند . سپس سپاهيان و مردم، جز با گروه سوم نمى‏توانند پايدار باشند و آن قضات و كارگزاران دولت، و نويسندگان حكومت‏اند، كه قراردادها و معاملات را استوار مى‏كنند و آنچه به سود مسلمانان است ، فراهم مى‏آورند و در كارهاى عمومى و خصوصى مورد اعتمادند و گروه‏هاى ياد شده بدون بازرگانان و صاحبان صنايع نمى‏توانند ، دوام بياورند; زيرا آنان وسايل زندگى را فراهم مى‏آورند و در بازارها عرضه مى‏كنند و بسيارى از وسايل زندگى را با دست مى‏سازند كه از توان ديگران خارج است . قشر ديگر، طبقه‏ى پايين از نيازمندان و مستمندان‏اند كه بايد به آنها بخشش و يارى كرد . (42)
    وجود نيازها و احتياجات مختلف در طول زندگى افراد در جامعه ايجاب مى‏كند كه طبقات و اقشار متعددى وجود داشته باشد تا بر اساس همكارى و تعاون نيازها برطرف شود . اين تعاون و همكارى به گسترش «تقسيم كار» مى‏انجامد . هريك از انسان‏ها بر اساس استعدادها، توانايى‏ها، خصوصيات جسمانى و روحى و علائق به كارى مشغول مى‏گردند . طبقات و اقشار در تعارض و تضاد با يكديگر نيستند; بلكه به تداوم و بقاى حيات اجتماعى و افزايش انسجام اجتماعى كمك مى‏كنند .
    نيازهاى مختلف انسان از طرفى و عجز و ناتوانى آدمى در برآوردن همه‏ى آنها از طرف ديگر، همكارى مشترك انسان‏ها را موجب مى‏شود و عوامل مختلف مانند استعدادهاى مختلف انسان‏ها تقسيم كار را ايجاب مى‏كند و تقسيم كار به تشكيل طبقات اجتماعى مى‏انجامد و از رهگذر آن، نيازهاى انسان بر طرف و جامعه‏هاى انسانى از نابودى حفظ مى‏گردد . (43)
    على عليه السلام معتقد است كه علاوه بر تقسيم كار در جامعه، انجام كارها و فعاليت‏ها و توليدات زمانى مى‏تواند به طور مطلوب انجام شود كه امنيت نسبى در جامعه به وجود آيد و خلاف‏كاران و اوباش در جامعه توانايى انجام اعمال خلاف را نداشته باشند .

    11 . بيكارى و كم كارى

    بيكارى در طول ادوار تاريخ بشر به اشكال گوناگون وجود داشته است . در قرن معاصر نيز يكى از پديده‏ها و مسائل بسيارى از كشورها به ويژه كشورهاى در حال توسعه بيكارى و كم كارى است .
    در دوره‏ى زندگى حضرت على عليه السلام و صدر اسلام گرچه پديده‏ى مذكور متداول و حاد نبوده، ولى ايشان به اين امر توجه كرده است . آن حضرت فرمود:
    آفة العمل البطالة; (44) آفت عمل بيكارى است (يعنى هركه عادت به آن كرد هرگز كار نمى‏كند يا اگر كار كند، ناقص انجام مى‏دهد) .
    باز فرمود: من اطاع التوانى ضيع الحقوق; (45) كسى كه تنبلى و سستى پيشه كند، حقوق خويش و ديگران را ضايع مى‏كند .
    بيكارى تحت تاثير عوامل اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در جامعه افزايش مى‏يابد . اين عوامل عبارتند از: فقر، كمبود سرمايه و اندك بودن سرمايه‏گذارى در بخش‏هاى مختلف اقتصادى، فقدان آموزش، نبودن فرهنگ كار، فقدان تقاضا براى توليد كالاها، سستى و تنبلى افراد، فقدان مشاركت اجتماعى و . . .
    گسترش بيكارى و كم‏كارى به تدريج آسيب‏ها و مشكلات اقتصادى و اجتماعى ديگرى را به همراه دارد كه برخى از آنها عبارتند از: افزايش فقر و تهيدستى، گسترش انحرافاتى نظير اعتياد، فساد، تبعيض، تكدى‏گرى و جز اينها .
    على عليه السلام از كسالت و تنبلى دورى مى‏جست و مرد عمل و كار بود و مردم را به كار و كوشش دعوت مى‏كرد و آنها را از بى‏حوصلگى و تن‏آسايى كه موجب فقر و تهيدستى است، بر حذر مى‏داشت . (46)
    آن حضرت مى‏فرمود: هرگاه كسالت و ناتوانى با هم همراه شدند، از آنها فقر و تهيدستى متولد مى‏شود . (47)
    يكى از سفارش‏هاى مولاى متقيان به مردم كار كردن در زمان جوانى و ميان‏سالى و قبل از پيرى و كهولت است; زيرا عمر انسان كوتاه و دوران جوانى و تحرك و فعاليت محدود است; لذا بايستى در دوران جوانى و ميان‏سالى به كار و كوشش صحيح و شايسته پرداخت تا در دنياى فانى توشه‏اى براى آخرت فراهم آيد .
    اميرالمؤمنين عليه السلام در اين مورد مى‏فرمايد: پيش از كشيدن بار سنگين حيات در ساليان پايانى زندگى و ورود به دار مشاهده‏ى نتايج عمر و قبل از دست دادن همه‏ى مشاعر و نيروهاى خود ، كار و تكاپو كنيد . (48)
    اى كه دستت مى‏رسد كارى بكن
    پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار
    سال ديگر را چه مى‏داند حيات
    با كجا رفت آن كه با ما بود يار
    دير و زود اين شكل و شخص نازنين
    خاك خواهد گشتن و خاكش غبار (49)

    12 . نظارت در كار

    يكى از امور مهم، نظارت و كنترل بر كارها و فعاليت‏ها است . اگر نظارت بر كار به‏نحو مطلوب صورت گيرد ، كاهش آسيب‏ها و افزايش كارايى‏هاى كاركنان ، مديران و زمامداران و نهايتا رشد و رونق اقتصادى و اجتماعى را به دنبال مى‏آورد .
    نظارت در كار اقشار مختلف، مهم تلقى مى‏شود; اما به نظر مى‏رسد كه نظارت بر فعاليت‏ها و كارهاى دو قشر بازرگانان و مديران (زمامداران) ضرورى‏تر است .
    چنان كه حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: اى گروه بازرگانان از خدا بترسيد، به خريداران نزديك شويد، با بردبارى و حوصله خود را از سوگند خوردن دور كنيد و از دروغ بپرهيزيد و از ستم بر كنار باشيد و ستمديدگان را يارى كنيد و پيمانه و ترازو را به صلاح آوريد ، در كار مردم تقلب نكنيد و در روى زمين فساد برپا ننماييد و تبه‏كارانه زندگى نكنيد . (50)
    در مورد مديران امام على عليه السلام مى‏فرمايد:
    به سبب ماليات، لباس تابستانى و زمستانى مردم و رزقى را كه مى‏خورند نفروشيد و چهارپايى را كه با آن به كار مشغول‏اند، از دستشان نگيريد و بر احدى به جهت‏يك درهم تازيانه مزنيد و روى دوپايش نگه نداريد . هيچ‏چيز از اثاث زندگى آنان را به فروش نرسانيد; زيرا برنامه‏هاى ما آن است كه با گذشت و اغماض از مردم ماليات بگيريم و توجه تو به آبادانى زمين بيشتر از جمع‏آورى ماليات باشد . (51)
    على عليه السلام هر روز خود به بازار كوفه مى‏رفت و از وضع خريداران و فروشندگان تحقيق مى‏كرد .

    13 . نتيجه‏گيرى

    بر اساس مطالب و مباحث پيش‏گفته در مورد كار و تلاش ، نتايج ‏به‏دست آمده، به شرح ذيل است:
    1- در انديشه و سيره‏ى حضرت على عليه السلام كار و تلاش از مباحث مهم محسوب مى‏شود . يكى از حقوق اوليه‏ى مردم آن است كه همه حق دارند، شاغل باشند و در برابر كار و كوشش خود مزد و پاداش مناسب دريافت كنند;
    2- حضرت على عليه السلام در طول عمر خويش علاوه بر حمايت از اسلام و امامت‏به كارهاى زراعت و باغبانى مى‏پرداخت و درآمد آن را صرف امور مسلمانان به‏ويژه محرومان و يتيمان مى‏كرد;
    3- يكى از وجوه تمايز و برترى برخى انسان‏ها بر بعضى ديگر، كار و تلاش است; زيرا كارها آثار دنيوى و اخروى به همراه دارد;
    4- ملاك‏ها و معيارهاى مهم در انتخاب شغل و كار عبارتند از: كار توام با آگاهى (آگاهى و شناخت نسبت‏به كار)، اخلاص در كارها (هدف‏دار بودن) ;
    5- با ايجاد تنوع و نوآورى در محيط كار مى‏توان از ملامت و خستگى جلوگيرى كرد;
    6- كار آزادانه عبارت است از كارى كه بر علاقه، استعداد مبتنى باشد و به رشد شخصيت فرد منجر شود;
    7- ويژگى‏هاى كار غيرآزادانه (اجبارى) و موافق علاقه و رضايت انسان‏ها نبودن عبارت است از: جلوگيرى از رشد و شكوفايى استعدادهاى افراد، توهين به آزادى انسان، ممانعت از رشد و نوآورى و ابداع;
    8- كارهاى شايسته داراى اين ويژگى‏هاست: نزديك‏سازى انسان به سوى حق و خداوند ، منطبق بودن با موازين الهى و اسلامى ، مضر نبودن براى جامعه ، منجر نشدن كار به آسيب و انحراف فردى و اجتماعى ، انجام دادن كار با هدف صلاح و آبادانى جامعه، حلال بودن كار از نظر شرع;
    9- كارهاى ناشايست فعاليت‏هايى است كه انجام دادن آن براى عامل، شرمندگى به همراه داشته باشد; هم چنين براى جامعه آثار و پيامدهاى ناگوار ايجاد نمايد;
    10- تقسيم كار نقش مؤثر در استمرار ، بقا و تعادل جامعه دارد;
    11- آثار تقسيم كار عبارت است از: تامين احتياجات و نيازهاى زندگى فردى و اجتماعى، هموار شدن زمينه‏هاى موفقيت و شكوفايى فردى و شخصى و اجتماعى، همراهى با طبيعت متفاوت زنان و مردان، كاستن از اتلاف زمان و منابع;
    12- تقسيم كار در رشد استعدادها و توانايى‏ها و رفع نيازهاى فردى و اجتماعى نقش مؤثر دارد;
    13- تداوم بيكارى و كم‏كارى به سستى و تنبلى افراد جامعه مى‏انجامد و پيامدهاى سوء آن افزايش فقر و تهيدستى است;
    14- نظارت در كارها و فعاليت‏ها در جامعه مهم تلقى مى‏شود و لازم است نظارت و كنترل در كارها و مشاغل بيشتر مورد توجه قرار گيرد .

    پی‏نوشتها:

    1. Pollexfen
    2) ميك، رونالد، پژوهشى در نظريه‏ى ارزش - كار، ترجمه‏ى م . سوداگر، تهران، پازند، 1358، ص‏22
    3) توسلى، غلامعباس، جامعه‏شناسى كار و شغل، تهران، سمت، چاپ اول، 1375، ص‏9
    4) همان، ص 10
    5) نهج‏البلاغه، ترجمه‏ى محمد دشتى، قم، انتشارات مشرقين، چ‏5، 1379، صص 447 و 464 خطبه‏ى 230/9 .
    6. cast
    7) اقتباس از كتاب كار و حقوق كارگر، تاليف شريف قريشى، ترجمه‏ى اديب لارى و محصل يزدى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1366، صص 6و5
    8) جرداق، جر، امام على عليه السلام صداى عدالت انسانى، ج‏1، ترجمه‏ى سيدهادى خسرو شاهى، قم، نشر خرم، چ‏3، 1376، ص‏172
    9) همان، ص‏172 .
    10) برقعى قمى، سيدعلى اكبر، جلوه‏ى حق در سيرت مولاى متقيان اميرمؤمنان على بن ابى‏طالب عليه السلام، تهران، انتشارات حافظ، (بى‏تا)، ص 55
    11) قريشى، شريف، كار و حقوق كارگر، 1366، ص‏6
    12) جرداق، پيشين، ص 235
    13. Adams
    14. Froid
    15) شفيع‏آبادى، عبدالله، راهنمايى و مشاوره‏ى شغلى و حرفه‏اى، تهران، انتشارات رشد، 1372، ص‏93
    16) نهج البلاغه، پيشين، صص‏285- 284، خطبه 154/6
    17) غرر الحكم، ج‏2، سيدحسين شيخ‏الاسلامى، قم، انصاريان، (بى‏تا)، ص 1043
    18) همان، ج‏2، ص 1046
    19) همان، ص 1048
    20) نهج البلاغه، پيشين، صص 737 و 736، حكمت 436 ، حكمت 444
    21) سازمان امور ادارى و استخدامى كشور، پيام‏هاى ادارى از نهج‏البلاغه، تهران، چ‏1، 1375، ص‏55
    22. Alienation
    23) جرداق، پيشين، ج‏1، صص 236 و 235
    24) نهج البلاغه، پيشين، حكمت 122 و پيام‏هاى ادارى از نهج‏البلاغه، پيشين، ص 53
    25) سوره كهف، آيه 107
    26) سوره بنى‏اسرائيل (اسراء) آيه 9
    27) غررالحكم، پيشين، ج‏2، ص 1038
    28) همان، ص‏1039
    29) همان، ص 1039
    30) همان، ص‏1055
    31) نهج البلاغه، پيشين، صص‏533 و 532، نامه 31/91
    32) همان، نهج البلاغه، نامه 69 و پيام‏هاى ادارى از نهج‏البلاغه، ص 30
    33) غررالحكم، پيشين، ص‏1036
    34) نهج البلاغه، پيشين، حكمت 199/2 و3
    35) نهج البلاغه، حكمت 199/2 و3
    36) نهج‏البلاغه، پيشين، صص 727و 726، حكمت 403
    37. Thurnwald
    38) همان، صص‏537- و 536، نامه 31/118
    39) همان، صص‏537- 536، نامه 31/119
    40) همان، صص‏725- 724، حكمت 390
    41) همان، صص‏585- 584، نامه 53/115
    42) همان، ص‏573، نامه 53/8
    43) برزگر كليشمى، ولى الله، جامعه از ديدگاه نهج‏البلاغه، سازمان تبليغات اسلامى، چ‏1، 1372 .
    44) غررالحكم، پيشين، ج‏2، ص 1043
    45) موسوى خراسانى، سيدحسن، «جوان‏» ، قم، دار اهل البيت، 1378، ص‏11، به نقل از بحارالانوار، ج‏73، ص‏160
    46) راشدى، لطيف، فرزند كعبه، تهران، نشر سبحان، چ‏1، 1376، صص 166- 165
    47) همان، ص 166 به نقل از وسايل الشيعه، چ قديم، ج‏2، ص‏24
    48) جعفرى، محمدتقى، ترجمه و تفسير نهج‏البلاغه، ج‏13، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1362، ص‏246
    49) سعدى
    50) جرداق، پيشين، ج‏2، ص‏239
    51) همان، ص‏340

    منبع:گنجینه معرفت


     
    ارسال اين مقاله براي دوستان:
      آدرس پست الکترونيکي
      



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:10 AM   |  

    کار و اشتغال در سیره پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم

    کار و اشتغال در سیره پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
    نويسنده:عبد الکریم پاک نیا

    اشاره:

    «اشتغال» امروزه در جامعه ما، یکی از مسائل اساسی و موضوعات مورد بحث می‏باشد، و هرکس نسبت به فراخور حالش و براساس رشته تخصصی و اندیشه‏های خود، در مورد چگونگی اشتغال جوانان و آداب و شیوه‏های کار، علل و انگیزه‏های بیکاری، انواع مشاغل، اولویت انتخاب شغل‏ها و... سخن گفته و بحث می‏کند.
    اشتغال به کارهای مفید و مورد نیاز جامعه، دارای اثرات و نتائج قابل توجه برای همه افراد جامعه اسلامی است که از جمله آن‏ها می‏توان به فوائد زیر اشاره نمود:

    1.زمینه رستگاری

    اساساً کار و اشتغال در بینش توحیدی اسلام، یک ارزش محسوب می‏شود و تلاش بیشتر در کارهای دنیوی و اخروی، زمینه سعادت و رستگاری افراد را در دنیا و آخرت فراهم می‏نماید و آنان را تا درجه جهادگران در راه خداوند بالا می‏برد. رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏فرماید: «اَلْکادُّ عَلی عِیالِهِ کَالمُجاهِدِ فی سبیل اللّه1؛ کسی که برای تأمین معاش خانواده‏اش تلاش می‏کند، همانند مجاهد در راه خداست.»

    2.تأمین مخارج زندگی

    یک مسلمان با پیش گرفتن کسب حلال، مخارج زندگی خود را تأمین نموده و تا حدودی از فقرِ اقتصادی، اخلاقی و فرهنگی خود و جامعه می‏کاهد.

    3.وسیله ارتباط سالم

    اشتغال به کار، افراد را در زندگی تحت یک برنامه منظم و منسجم قرار داده و آنان را در روابط اجتماعی و معاشرت با دیگران یاری می‏نماید.

    4.آرامش روح و وجدان

    تمام کسانی که به کارهای مفید اقتصادی اشتغال دارند و بر اساس احساس وظیفه به شغل مناسب و آبرومندانه خود می‏پردازند؛ علاوه بر این که آرامش روح و روان و وجدان خود را فراهم می‏کنند، به نوعی تفریح نیز می‏پردازند؛ هم چنان که افراد سُست عنصر و بیکار معمولاً به اضطراب و افسردگی و عذاب وجدان دچار هستند.

    5.بیدار نمودن روحیه خلاّقیت

    اشتغال به کسب‏های مورد علاقه، روحیه ابتکار و خلاقیت را در افراد زنده کرده و استعدادهای درونی آنان را شکوفا نموده و انسان را متوجه نیروهای نهفته در اندرون خود می‏سازد. و به این ترتیب، مفید و مؤثر بودن خود را باور نموده و اعتماد به نفس در او تقویت می‏شود. چنین فردی با روحیه سرشار از عشق به کار، از زندگی خود لذّت برده و برای رسیدن به اهداف عالی تلاش می‏کند.

    6.تثبیت موقعیت اجتماعی

    اشتغال به کار مفید و مورد نیاز جامعه، راه رسیدن به موقعیت اجتماعی یک فرد مسلمان می‏باشد و شغل او هر قدر از نیازهای جامعه بکاهد و موجب تقویت و استقلال و آزادی و عزّت مسلمانان گردد، همان مقدار موقعیت اجتماعی صاحب شغل در میان افراد جامعه اسلامی، بیشتر و بالاتر خواهد بود.
    خداوند می‏فرماید: «وَ اَنْ لَیْسَ لِلانْسانِ اِلاّ ما سَعی»(2)؛ و این که برای انسان بهره‏ای جز سعی و تلاش او نیست.

    7.جلوگیری از مفاسد

    بیکاری افراد، موجب ضررهای جبران‏ناپذیر و دارای مفاسد بی‏شمار برای اجتماع مسلمانان است؛ به این معنا که یک فرد با انتخاب یکی از مشاغل مورد نیاز جامعه و اشتغال به آن، باری از دوش مردم و مسئولین برمی‏دارد و در مقابل، فرد بیکار نه تنها مشکلی را در جامعه حل نمی‏کند بلکه خود، مشکل آفرین و سربار جامعه اسلامی نیز می‏شود و علاوه بر این که نیرویی هدر رفته، نیروهای دیگری را به خود مشغول خواهد کرد.
    با توجه به نکات فوق در این نوشتار، اشتغال و موضوعات مربوط به آن در سیره و سخن حضرت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، مورد بحث قرار گرفته است.

    اهمیّت کار

    در سیره پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فعالیت‏های اقتصادی افراد، ارزش بالایی دارد. آن حضرت کارگران و تولیدکنندگان در عرصه اقتصادی را چنان تشویق می‏کند که در طول تاریخ جوامع بشری، هیچ فرقه و مذهبی چنین جایگاهی برای اساسی‏ترین رکن جامعه، یعنی تأمین کنندگان حیاتی‏ترین کالای اقتصادی، قائل نشده‏اند.
    انس‏بن مالک می‏گوید: هنگامی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ازجنگ تبوک برمی‏گشت، سعد انصاری ـ یکی از کارگران مدینه ـ به استقبال آن حضرت آمد. هنگامی که رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با او دست داد، لمس دست‏های زِبْر و خشنِ مرد انصاری، حضرت خاتم الانبیاء صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را تحت تأثیر قرار داد. برای همین، از او پرسید: چرا دست‏های تو این چنین کوفته و خشن می‏باشد؟ آیا ناراحتی خاصّی به دستان تو رسیده است؟
    عرضه داشت: یا رسول اللّه! این خشونت و زبری دستان من، بر اثر کار با بیل و طناب است که به وسیله‏ی آن‏ها زحمت می‏کشم و مخارج خود و خانواده‏ام را تأمین می‏نمایم.
    «فَقَبَّلَ یَدَهُ رسولُ اللّهِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و قالَ: هذِهِ یَدٌ لا تَمَسُّها النّار؛ پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دست او را بوسیده و فرمود: این دستی است که آتش (جهنم) آن را لمس نخواهد کرد.»3

    نکوهش افراد سست عنصر

    رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم گاهی با جوانان سالم و نیرومندی مواجه می‏شد. بازوهای ستبر و اندام مناسب آنان، موجب شگفتی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏گشت. آن حضرت با آنان احوال پرسی نموده و از وضعیت زندگی و شغلشان سؤال می‏نمود، اگر در جواب گفته می‏شد که: وی فردی بیکار است و هیچ گونه شغلی ندارد؛ آن بزرگوار ناراحت می‏شد و می‏فرمود: «سَقَطَ مِنْ عَیْنی؛ از چشمم افتاد.» (فرد بیکار در نظر من ارزشی ندارد.) اطرافیان می‏پرسیدند: یا رسول اللّه! چرا این افراد را دوست نمی‏دارید؟ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏فرمود: برای این که اگر مؤمن شغلی نداشته باشد که با آن امرار معاش کند، برای امرار معاش، از دین خود خرج خواهد نمود.4
    آن حضرت در گفتاری حکیمانه، افراد تنبل و بی‏حال را که تن به کار نمی‏دهند و می‏کوشند که از دست رنج دیگران بهره‏مند شوند، مورد نکوهش و سرزنش شدید قرار داده، می‏فرماید: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ اَلْقی کَلَّهُ عَلَی النّاسِ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ یَعُولُ؛ از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است کسی که بار زندگی خود را به گردن مردم بیندازد. ملعون است، ملعون است کسی که اعضای خانواده‏اش را (در اثر ندادن نفقه) تباه کند.»5
    البته سیره و سخن پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در مورد افراد بیکار ـ که با بهانه‏های واهی فرصت‏های شغلی را از دست می‏دهند ـ حاوی نکته مهمی است و آن، این که بیکاری ریشه بسیاری از مشکلات و گرفتاری‏ها در زندگی یک جوان فعال و پر انرژی است. زیرا اگر یک فرد مسلمان مخارج زندگی خود را با فعالیت‏های اقتصادی سالم و اشتغال به یک کسب پاکیزه و حلال، تأمین نکند به ناچار برای تأمین زندگی‏اش ارزش‏های دینی را زیر پا گذاشته و به راه‏های فریبنده که به ظاهر سود سرسام آوری هم دارند، کشیده خواهد شد. و این، مصداقی از همان امرار معاش از راه دین و ایمان است که در کلام پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بود.
    گذشته از این، بیکاری یک فرد نه تنها موجب از میان رفتن استعدادهای درونی وی می‏شود و او را به فردی تن پرور و بی‏خاصیت مبدل می‏سازد، بلکه به عنوان یک معضل و بیماری اجتماعی، یک جوان مسلمان و پاک و سالم را، دچار انواع مفاسد اخلاقی و اجتماعی و بیماری‏های روحی خواهد ساخت.
    در حقیقت یک عضو فعال و پر انرژی که از سرمایه‏ها و ذخایر خدادادی جامعه اسلامی است و باید به عنوان سرباز جامعه عمل کند، سربار جامعه خواهد شد؛ به همین دلیل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بیکاری را برای یک جوان خطرناک می‏داند.

    نقش انگیزه‏های مقدّس در اشتغال

    از منظر حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم تمام فعالیت‏های یک مسلمان می‏تواند نوعی ارتباط با آفریدگار جهان محسوب شده و علاوه بر ارزش اقتصادی و دنیوی، از پاداش‏های معنوی نیز درجهان آخرت برخوردار می‏باشد.
    آری کار برای خدا، نقش مهمی در شکل دادن به رفتار اقتصادی انسان دارد. به علاوه این انگیزه می‏تواند قوای جسمی و روحی وی را در فعالیت‏های اقتصادی چند برابر نماید؛ به خاطر هدف والای وی، کار او نیز مقدّس خواهد شد. رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بر این باور بود که: «اَلْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً اَفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ6؛ عبادت خداوند هفتاد جزء است و بهترین آن‏ها طلب روزی حلال است.»
    آن حضرت اشتغال به کارهای حلال را مانند سایر عبادات، بر زن و مرد مسلمان ضروری دانسته و می‏فرماید: «طَلَبُ الْحَلالِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسْلِمٍ و مُسْلِمَةٍ7؛ به سراغ درآمد حلال رفتن، بر هر مرد و زن مسلمان لازم است.»
    بنابراین، انگیزه‏های مقدّس می‏تواند همه کارها و فعالیت‏های اقتصادی یک مسلمان را ـ اعم از کارهای تجاری، کشاورزی، صنعتی و خدماتی ـ فرا گرفته و آن‏ها را در شمار عبادات قرار دهد.
    در روایتی آمده است که: روزی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با جمعی از اصحاب در محلی حضور داشتند. در آن میان، چشمان آنان به جوانی نیرومند و زیبا اندام افتاد که در اول صبح به کار اشتغال داشت. یاران پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم گفتند: یا رسول اللّه! اگر این جوان نیرومند، نیرو و انرژی خود را در راه خدا مصرف می‏کرد، چقدر شایسته مدح و تمجید بود! حضرت فرمود: این سخن را نگویید! اگر این جوان برای تأمین معاش می‏کوشد و انگیزه او بی‏نیازی از دیگران است، او در راه خدا قدم برداشته، و اگر هدف او پذیرایی از پدر و مادر ناتوان خود باشد، باز هم در راه خدا کار می‏کند و اگر مقصود او سر و سامان دادن به خانواده و فرزندانش باشد، او به راه خدا رفته و انگیزه مقدّسی دارد.8
    در سیره پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، هدف از رفتارهای اقتصادی جلب رضایت خداوند است. و رضایت پروردگار، انگیزه مقدّس و هدف والایی است که یک انسان مسلمان را در سخت‏ترین شرایط به فعالیت‏های اقتصادی وادار می‏کند. و او حاصل زحمات خود را در راه رضای الهی خرج می‏کند.
    اما از نظر متفکّران مادّی و اقتصاددانان غربی، هدف نهایی از کار، دست یابی به لذت‏های فردی است. و در آن صورت، انگیزه کار، دست یابی به حداکثر سود و درآمد است و تمام صفات اخلاقی و انسانی تحت الشعاع سود جویی‏های مادی قرار گرفته و به تدریج انسان از ماهیت خود خارج شده و در عرصه‏های زندگی فقط به سودهای سرشار مادی می‏اندیشد؛ گرچه در این راه، حقوق دیگران تضییع شده واخلاق و انسانیت از میان برود.

    روش‏های ترویج اشتغال

    حضرت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم برای ایجاد انگیزه تولید و کسب درآمد در وجود مسلمانان، از روش‏های مختلفی بهره می‏گرفت که به برخی از آنان اشاره می‏شود:

    الف) زمینه سازی برای رشد استعدادها

    آن حضرت با استفاده از فرصت‏های مناسب برای شکوفایی نیروهای درونی و استعدادهای نهفته افراد، زمینه سازی می‏نمود و از این طریق، در آنان انگیزه تولید و کسب درآمد را تقویت می‏کرد. روایت زیر، نشانگر این روش رسول گرامی می‏باشد:
    مردی از اصحاب در تنگنای زندگی قرار گرفت. وی که دارای شغل مناسبی نبود و بسیاری اوقات از بیکاری رنج می‏برد، خانه نشین شد. روزی همسرش به وی گفت: ای کاش به محضر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏رفتی و از او درخواست کمک می‏نمودی! مرد با پیشنهاد همسرش به حضور رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رفت. هنگامی که چشم حضرت به او افتاد، فرمود: «مَنْ سَأَلْنا اَعْطَیناهُ وَ مَنْ اسْتَغْنی اَغْناهُ اللّهُ؛ هرکس از ما کمک بخواهد، ما به او یاری می‏کنیم ولی اگر بی‏نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند، خداوند او را بی‏نیاز می‏کند.»
    او پیش خود فکر کرد که مقصود پیامبر، من هستم و بدون این که سخنی بگوید، به خانه برگشت و ماجرا را برای همسرش بازگو کرد. زن گفت: رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هم بشر است. (و از حال تو خبر ندارد.) او را به وضع زندگی نکبت بار و پر مشقّت خود آگاه کن.
    مرد ناچار برای بار دوم به حضور پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رفت اما قبل از این که حرفی بزند، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم همان سخن قبلی را تکرار کرده و فرمود: «مَنْ سَأَلْنا اَعْطَیناهُ وَ مَنْ اسْتَغْنی اَغْناهُ اللّهُ.» بازهم بدون اظهار حاجت، به خانه برگشت ولی چون خود را همچنان در چنگال فقر و بیکاری، ضعیف و ناتوان می‏دید، برای سومین بار با همان نیّت به مجلس رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رفت. باز هم لب‏های رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به حرکت در آمد و با همان آهنگ ـ که به دل، قوّت و به روح، اطمینان می‏بخشیدـ همان جمله را تکرار کرد. این بار اطمینان بیشتری در قلب خود احساس نمود؛ حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است. وقتی که خارج شد، با قدم‏های مطمئن‏تری راه می‏رفت. با خود فکر می‏کرد که دیگر به دنبال کمک خواستن از بندگان نخواهم رفت. به خدا تکیه می‏کنم و از نیرو و استعدادی که در وجودم به ودیعت نهاده شده است، بهره می‏گیرم و از او می‏خواهم که مرا در کارهایم موفق گردانیده و از دیگران بی‏نیاز سازد. با این نیّت، تیشه‏ای عاریه گرفت و به جانب صحرا رفت. آن روز مقداری هیزم جمع کرد و فروخت و لذت حاصل دست رنج خویش را چشید. روزهای دیگر به این کار ادامه داد تا به تدریج توانست از حاصل درآمد خویش، ابزار کار را فراهم نماید. بازهم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و شتر و غلامانی شد. وی در اثر تلاش و کوشش شبانه‏روزی، یکی از افراد ثروتمند گردید. روزی به محضر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم آمده و وضعیت خود را به آن حضرت گزارش داد که چگونه در آن روزِ فلاکت بار به محضر حضرت آمده و چگونه سخن پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم وی را به تحرک و کار واداشت. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: من که به تو گفتم؛ هرکس از ما کمکی بخواهد، ما به او کمک می‏کنیم ولی اگر بی‏نیازی بورزد، خدایش او را کمک خواهد نمود.9

    ب) روش‏های رفتاری

    گرچه رهنمودهای گفتاری، در تربیت افراد تأثیر دارد اما اقدامات عملی، به مراتب بیشتر از شیوه‏های گفتاری مؤثر است. برای همین پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نه تنها با راهنمایی‏ها و زمینه سازی‏های خود موجب هدایت افراد به سوی میدان‏های کاری شد بلکه خود عملاً وارد صحنه شده و همدوش با دیگران کار می‏کرد.
    رفتار رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را می‏توان تبلور اصول و ارزش‏های اسلامی قلمداد نمود. آن حضرت همچنان که در صحنه‏ی سیاست، حکومت، اخلاق، معارف، علوم و حکمت، خطابه و سایر صفات والای انسانی اسوه تمام عیار مسلمانان به شمار می‏آید، رفتار اقتصادی آن حضرت نیز می‏تواند شیوه‏ای موفق و کارآمد برای چگونه زیستن باشد.
    نمونه هایی از سیره عملی حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم :

    خانه سازی

    امام صادق علیه‏السلام به فردی که در اثر جهل و غرور، تن به کار نمی‏داد و خود را نیازمند دیگران نموده بود، فرمود: برو کار کن! و در بالای سرت بار حمل کن. (و هرچه می‏توانی تلاش کن.) و از مردم بی‏نیاز باش.
    سپس به وی فرمود: همانا رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم سنگ‏ها را به دوش خود حمل می‏کرد و دیوار خانه‏اش را می‏ساخت.10

    باغداری

    علی علیه‏السلام روزی به سلمان فرمود: ای [ابا [عبداللّه! باغی را که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با دستان خویش آن را ساخته و درخت‏هایش را کاشته است، برای فروش به‏مشتریان عرضه کن. سلمان باغ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را به معرض فروش گذاشت و به دوازده هزار درهم فروخت.11

    دامداری

    روزی حضرت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: ما بَعَثَ اللّهُ نَبیّاً اِلاّ راعی غَنَمٍ؛ تمام پیامبران الهی پیش از آن که به مقام نبوت برسند، مدتی چوپانی کرده‏اند. قالُوا: وَ اَنتَ یا رَسُولَ اللّه؟؛ از پیامبر سؤال شد: آیا شما نیز چوپانی کرده‏اید؟ قال: وَ اَنَا رَعَیْتُها لاَِهْلِ مَکّة بِالْقَرارِیط؛ فرمود: بله، من مدتی گوسفندان اهل مکه را در سرزمین «قراریط» به چراگاه برده‏ام.»12

    بازرگانی

    پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم قبل از ازدواج، با خدیجه یک قرارداد تجارتی بسته بود. طبق آن قرار دادِ مضاربه‏ای، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم متعهد شده بود که با سرمایه خدیجه به یک سفر تجارتی برود و در مقابل، آن حضرت در منافع کالاهای بازرگانی خدیجه شریک باشد. بعد از توافق طرفین، خدیجه شتری راهوار و مقداری کالاهای ارزشمند در اختیار حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نهاد و به دو غلام خود سفارش کرد که در این سفر تجارتی به همراه آن حضرت باشند و دستوراتش را اطاعت نمایند. این سفر تجارتی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به شام، تا حدودی وضعیت اقتصادی و مالی آن جناب را سر و سامان داد. بعد از پایان سفر، کاردانی و شایستگی این جوان قرشی مورد تقدیر و ستایش خدیجه ـ ثروتمندترین و سرشناس‏ترین زن مکه ـ قرار گرفت و بدین منظور، مبلغی را علاوه بر قرار داد، به او پرداخت. اما نبیّ اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فقط مبلغ معیّن در قرارداد را دریافت کرده و از اخذ وجوه اضافی خودداری نمود. سپس وجوه حاصله از تجارت شام را به خانه ابوطالب علیه‏السلام برد و همه را در اختیار عموی گرامی‏اش گذاشت تا این که مقداری وضع زندگی حضرت ابوطالب علیه‏السلام سر و سامان یابد.13
    امام صادق علیه‏السلام در مورد کارهای تجارتی پیامبر علیه‏السلام سخنان ارزنده‏ای دارد. اسباط بن سالم می‏گوید:
    روزی به حضور امام صادق علیه‏السلام شرفیاب شدم، آن حضرت پرسید: عمربن مسلم چه می‏کند؟ گفتم: حالش خوب است اما دیگر تجارت، نمی‏کند. امام صادق علیه‏السلام فرمود: ترک تجارت، کار شیطانی است. ـ این جمله را سه بار تکرار کردـ آنگاه امام ادامه داد: رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با کاروانی که از شام می‏آمد معامله می‏کرد و با بخشی از درآمد آن معامله قرض‏های خود را ادا نموده و بخشی دیگر را در میان نیازمندان فامیل تقسیم می‏نمود. خداوند در مورد تاجران خداجو و باتقوا می‏فرماید: «رِجاٌ لٌ لا تُلْهیهم تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکْرِاللّه»؛14 مردانی که تجارت و داد و ستد، آنان را از یاد خدا غافل نمی‏کند.»(15)

    همکاری در فعالیت‏های اجتماعی

    1.ساختن مسجد
    هنگامی که مسجد قبا ـ اولین مسجد در تاریخ اسلام ـ ساخته می‏شد، حضرت خاتم الانبیاء صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم همدوش سایر مسلمانان کار می‏کرد. آن حضرت سنگ‏های کوچک و بزرگ را برمی‏داشت و آن‏ها را بغل می‏نمود و حمل می‏کرد. به طوری که سفیدی گرد و خاک سنگ‏ها کاملاً در بدن آن حضرت نمایان بوده و حکایت از سخت کوشی آن حضرت داشت. گاهی مردی از اصحاب به نزدش می‏آمد و التماس می‏کرد که: یا رسول اللّه! پدر و مادرم فدای تو باد! اجازه بده سنگ و خاک را من ببرم و به جای شما کار کنم. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏فرمود: نه، تو هم سنگ دیگری بردار. بالاخره آن حضرت در اثر کوشش‏های شبانه روزی، ساختمان مسجد قبا را به پایان برد.16
    همچنین در تأسیس ساختمان مسجد النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم آن حضرت علاوه بر راهنمایی مسلمانان در طرح ریزی بنای مسجد، خود نیز در کنار آنان کار می‏کرد و آن چنان از جان و دل کارهای ساختمانی را انجام می‏داد که مسلمانان تحت تأثیر قرار می‏گرفتند. اسید بن حضیر یکی از آنان بود که جلو آمده و گفت: یا رسول اللّه! اجازه بفرمایید تا من به جای شما سنگ‏های سنگین را حمل کنم. فرمود: نه، تو یکی دیگر ببر.
    یکی از مسلمانان نیز این شعر را قرائت می‏کرد:
    لَئِنْ قَعَدْنا والنَّبیُّ یَعْمَلُ
    فَذاکَ مِنّا الْعَمَلُ الْمُضَلَّلُ17
    اگر ما بنشینیم در حالی که پیامبر کار می‏کند، رفتار بسیار زشت و ناپسند انجام داده‏ایم!
    2.راهسازی
    امام صادق علیه‏السلام به نقل از پدر بزرگوارش حضرت باقر علیه‏السلام فرمود: پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم یکی از راه‏های عمومی را ـ که آب خراب کرده بودـ با چیدن سنگ تعمیر نمود. به خدا سوگند! انسان‏ها و چهار پایان تا این لحظه از آن استفاده می‏کنند.18
    3.انجام کارهای منزل
    رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علاوه بر اداره حکومت اسلامی و حلّ و فصل مشکلات مسلمانان، به کارهای منزل نیز رسیدگی می‏کرد.
    امام صادق علیه‏السلام فرمود: «کانَ رَسُولُ اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم یَحْلِبُ عَنْزَ اَهْلِهِ19؛ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم پیوسته بز خانواده‏اش می‏دوشید.»

    ج) ره توشه‏های پیشه وران

    حضرت خاتم الانبیاء صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با این که مسلمانان را به اشتغال در کارهای تولیدی، خدماتی، کشاورزی و سایر مشاغل توصیه می‏کرد ولی به لحاظ موقعیّت جغرافیایی و با توجه به آب و هوای مناطق مختلف، به برخی از شغل‏ها اهمیّت خاصّی قائل بود. در این‏جا به نقل چند مورد از گفتارهای آن حضرت می‏پردازیم:
    1. «تِسْعَةُ اَعْشار الرّزقِ فی‏التّجارَةِ وَالْجزْءُ الْباقی فی السّابیاء ـ یعنی الغنم ـ ؛20 109 در آمد در داد و ستد و باقی مانده آن در دامپروری (و کارهای تولیدی) است.»
    2. « مَنْ غَرَسَ شَجَرَةً فَاَیْنَعَتْ، غَرَسَ اللّهُ بِها شَجَراً فِی الْجَنَّةِ؛21 هر مسلمانی که نهال درختی بنشاند و آن درخت (بر اثر کوشش‏های باغبان) به ثمر بنشیند، خداوند متعال در مقابل آن درخت، درختی در بهشت قرار می‏دهد.»
    3. در سیره اقتصادی پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم باغداری، زراعت و کشاورزی آن چنان از اهمیت برخوردار است که آن حضرت در مورد تضییع حقوق آنان، به دولت مردان اسلامی هشدار داده و ضمن دستورالعملی، دهقانان را به زمامداران اسلامی کاملاً سفارش نموده و به علی علیه‏السلام فرمود:
    یا علی! مبادا در حکومتِ تو به دهقانان و کشاورزان ستم شود.22

    پي نوشت :

    1.نجم / 39.
    2.فقه الرضا، ص 208.
    3.اسدالغابه، ابن اثیر،ج 2، ص 169؛ الاصابه، ابن حجر، ج 3، ص 72 و النهایه، ج 4، ص 202.
    4.بحارالانوار، ج 100، ص 10 و مستدرک الوسائل، ج 13، ص 11.
    5. تحف العقول، ص 37 و الکافی، ج 4، ص 12، (باب کفایة العیال و التوسع علیهم).
    6.بحارالانوار، ج 100، ص 209.
    7.همان.
    8.المحجّة البیضاء، ج 3، ص 140.
    9. اصول کافی، باب القناعه، حدیث 7 و داستان راستان، ص 28 و 29.
    10.وسایل الشیعه، ج 17، ص 38.
    11.حلیة‏الابرار، ج 1، ص 331.
    12.میزان الاعتدال، ج 3، ص 293.
    13.بحارالانوار، ج 16، ص 22 به بعد.
    14.نور / 37.
    15.وسائل الشیعه، ج 17، ص 14 و 15.
    16.معجم الکبیر، طبرانی، ج 24، ص 318.
    17.مناقب آل ابی‏طالب، ج 1، ص 161 و فتح الباری، ج 7، ص 193.
    18.حلیة‏الابرار، ج 1، ص 329.
    19.الکافی، 5، ص 86.
    20.وسائل الشیعه، ج 17، ص 11.
    21.کنزالعمال، ج 3، ص 896، حدیث 9079.
    22.تهذیب الاحکام، ج 7، ص 154.

    منبع: ماهنامه کوثر


     
    ارسال اين مقاله براي دوستان:
      آدرس پست الکترونيکي
      



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:02 AM   |  

    صفات بلند همتان

    صفات بلند همتان




    - نپذيرفتن صدقه از علو طبع
    «جنيد» (1) گفت: «مبلغي درهم براي «حسين بن مصري» بردم. و فرزندش تازه به دنيا آمده بود و در صحرا مي زيستند و همسايه نداشتند. از قبول پول خودداري کرد. پول را گرفتم و درون اتاقي ريختم که همسرش در آن ساکن بود و گفتم: اي زن! اين مال توست. پس او چاره اي براي کاري که کردم نيافت». (2)
    - بندگي غير خدا را نکردن
    گفت: صوفي آن است که نه مالک باشد و نه مملوک. مالک نابودن نشان بندگي است، و مملوک نابودن نشان بزرگ همتي است. مالک نباشند از بهر آنکه دانند که ما بنده ايم به رقي (3) که آن رق را زوال نيست و بنده را ملک محال است ...
    دون همت کسي باشد که بنده همچون خودي باشد ...
    بنده آن کس باشد که مالک توست نه بنده آن کس که ملک تو است، که بنده ملک خويش بودن محال است. (4)
    گروهي اند ايشان که همت ايشان به خداي تعالي بسته است. ايشان را هيچ همت نيست سوي کسي ديگر جز خداي تعالي. معني اين سخن آن است که بلند همتانند، از بلند همتي که هستند در همت ايشان، جز خداي تعالي کس در نگنجد که هر کسي زير همت خويش پنهان است، و قيمت هر کسي همت او است، و مقدار همت او در مقدار دوستان او است. تا بعضي بزرگان گفته اند: «قيمة کل امري حبيبه». (5) پس آنکه با سگ عشق بازد به صورت مردم است، ليکن همتش سگ است و کبوتر باز همچنين، و سيم و زر همچنين، و سرا و ضياع همچنين، و آنچه بدين ماند. و اين طايفه ننگ دارند که همت خويش را به چيزي مشغول دارند که آن چيز زير ذل کن (6) درآمده است. (7)
    - شناختن قدر خويش

    سگي پاي صحرانشيني گزيد
    به خشمي که زهرش زدندان چکيد

    شب از درد بيچاره خوابش نبرد
    به خيل اندرش دختري بود خرد

    پدر را جفا کرد و تندي نمود
    که آخر تو را نيز دندان نبود؟

    پس از گريه مرد پراگنده روز
    بخنديد کاي مامک دلفروز!

    مرا گر چه هم سلطنت بود بيش
    دريغ آمدم کام و دندان خويش

    محال است اگر تيغ بر سر خورم
    که دندان به پاي سگ اندر برم

    توان کرد با ناکسان بدرگي
    وليکن نيايد زمردم سگي (8)

    - داشتن آرزوهاي بزرگ
    «يعقوب ليث» (9) پيش از آنکه پادشاه شود، روزي با جوانان قبيله در جايي نشسته بود. پيري از اقرباي وي به آنجا رسيد. گفت: «اي يعقوب! جواني خوبروي و رشيد و رسيده اي. دست پيماني (10) لايق سامان کن تا عروس جميله از اعيان قبيله براي تو خواستگاري کنم». يعقوب گفت: «اي پدر! آن عروس که من مي خواهم دست پيمان او مهيا کرده ام». گفت: «آن کدام است». يعقوب شمشير از نيام برکشيد و گفت: «من عروس ممالک شرق و غرب را خواستگاري کرده ام و دست پيمان او اين شمشير آبدار و اين تيغ جوشن گداز است».

    دريا و کوه را بگذاريم و بگذريم
    سيمرغ وار زير پر آريم خشک و تر

    يا بر مراد بر سر گردون نهيم پاي
    يا مردوار در سر همت نهيم سر (11)

    - دل بسته نبودن به دنيا
    بعضي از مشايخ گفته اند: «هر که ايمان او صحيح و ايقان (12) او صريح باشد، سوي آفرينش و آنچه در اوست نظر نکند. از آنکه خساست همت از قلت معني است، که در غير حضرت عزت نه منفعت است و نه مضري. و اقبال بر چيزي، يا از براي جذب منفعت باشد و يا دفع مضرت. پس به حصول اين ادراک، نظر از کون منقطع شود و خلاصي از خساست همت که التفات به سوي اغيار (13) است دست دهد». (14)
    بعضي از همت ايشان عالي تر افتاده، به دنيا نظر نيندازند و به نعيم فاني (15) او نپردازند و از اقبال (16) او شاد نشوند و از ادبارش (17) غمگين. وليکن از دوزخ بهراسند و نعيم بهشت را غايت مقصود شناسند. (18)
    - بزرگ دانستن طينت آدمي
    يکي از بزرگان به عيدگاه رفت. با جامه هاي کهنه و خلق. (19) يکي از حاضران گفت: «زينت تو کجاست؟» گفت: «من زينت را از آن بزرگ تر مي دانم که به طينت بدخواه آميخته کنم و طينت خود را حقيرتر از آن مي دانم که زينتي بر او بربندم. تو نمي داني که زينت نفس از زينت لباس بزرگ تر و بلندتر بود». (20)

    پي نوشت ها:

    1- جنيد: ابوالقاسم جنيد بغدادي از عرفا و صوفيان صاحب نام و پيشواي صوفيه بغداد در قرن سوم.
    2- اللمع في التصوف، ص 235.
    3- رقي: بندگي، بردگي.
    4- شرح تعرف، ج1، صص 135-136.
    5- «ارزش هر کس به اندازه ي آن است که دوست مي دارد».
    6- ذل کن: پستي وجود.
    7- شرح تعرف، ج 1، ص 184.
    8- بوستان، ص 124.
    9- ابويوسف يعقوب ليث صفار: از ملوک قرن سوم.
    10- دست پيمان: اسباب دامادي.
    11- لطائف الطوائف، ص 74.
    12- ايقان: يقين.
    13- اغيار: بيگانگان، ديگران.
    14- ينبوع الاسرار، ص 181.
    15- نعيم فاني: نعمت هاي زودگذر.
    16- اقبال: رو کردن.
    17- ادبار: پشت کردن.
    18- ينبوع الاسرار، ص 180.
    19- خلق: کهنه، ژنده.
    20- اخلاق محتشمي، ص 304.

    منبع: کتاب گنجينه ي 69-68



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:01 AM   |  

    تعداد صفحات :3   1   2   3