• English / العربیة / French  
  •  

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    موقوفات ايرانيان در عراق4

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه

    نويسنده:محمد رضا انصاري قمي
    نجف اشرف

    مدرسه دارالعلم

    اين مدرسه آخرين مدرسه‏اي است که در سه دهه اخير و پس از به قدرت رسيدن رژيم بعث در عراق در نجف ساخته شد؛ زيرا با حمله‏اي که رژيم در سال 1970 ميلادي به حوزه علميه نمود، تقريبا نود درصد طلاب و اساتيد حوزه از عراق رانده شدند و در نتيجه بيشتر مدارس نجف از طلاب و سکنه خالي شد و ديگر نيازي به ساختمان مدرسه جديدي وجود نداشت؛ ليکن در هر حال در نيمه رمضان سال 1391 هجري کلنگ شروع ساختمان اين مدرسه جديد را مرحوم آيت‏اللّه‏ خوئي در زمين وسيعي در غرب بارويِ حرم مطهر و در خيابان فلکه صحن و در نزديکي دروازه سلطاني بر زمين زدند. ساختمان مدرسه بر اثر حوادث عراق و حملات مکرر بعثي‏ها به حوزه علميه بيش از 15 سال طول کشيد و عاقبت در سال 1360 شمسي ساختمان آن تکميل و مدرسه افتتاح گرديد و مورد استفاده قرار گرفت. مدرسه از ساختمان مجلل و باشکوهي برخوردار بود. در آستانه دروازه مدرسه و در سمت چپ راهروِ ورودي، مَدْرسي بزرگ قرار داشت و پس از آن حياط مدرسه و دو طبقه حجره قرار گرفته بود. مدرسه زيرزميني وسيع داشت که محل کتابخانه مدرسه بود [بخشي از اين کتابخانه در جريان حوادث شعبان 1412هـ در آتش سوخت]. اين مدرسه مدت کوتاهي مورد استفاده بود و پس از آن رژيم بعث به بهانه توسعه خيابانها و فلکه اطراف حرم، اقدام به بازخريدِ آن نمود و آن را در سال 1368 شمسي منهدم کرد.

    کتابخانه‏هاي وقفي

    همواره ميان حوزه‏هاي علميه و کتاب و کتابخانه رابطه تنگاتنگ و تفکيک‏ناپذيري وجود داشته است، در حقيقت مؤسسين حوزه‏هاي علميه ـ چون شيخ مفيد ـ خود داراي کتابخانه شخصي گرانقدري بوده‏اند. ازاين‏رو طبيعي به‏نظر مي‏رسد که شيخ طوسـي پس از هجـرت از بغـداد و استقـرار در نجـف و تـأسيس حوزه علميـه و جمع‏شدن شاگردان و دانش‏پژوهان گرداگرد حوزه درسي او در فکر تأسيس کتابخانه عمومي جهت استفاده طلاب بوده باشد؛ ليکن متأسفانه تاريخ هيـچ‏گونه گزارشـي در اين‏بـاره به ما نمـي‏دهد، و شايـد وجود کتابخانه ارزشمندي که به کمک و ياري عضدالدوله ديلمي در سالهاي پاياني قرن چهارم هجري در يکي از بيوتات وابسته به حرم مطهر به‏وجود آمده و مؤرخين گاهي از آن با نام «المکتبة العلويه»و گاهي «المکتبة الحيدريّه» و گـاهي «مکتبـة الصحـن الشـريف»ياد مي‏کنند، سببي باشد براي اقدام‏نکردن شيخ به تأسيس کتابخانه عمومي.
    در هر حال ترديدي وجود ندارد که نجف داراي کتابخانه‏هاي متعددي بوده است که شواهد و قرائن وجود آن در وقفنامه‏هاي تعدادي از کتابهاي خطي باقي مانده است. علاوه بر اين، مدارس ديني موجود در نجف، هر کدام بنا به وضعيت و شرايط و وسعت خود داراي کتابخانه بوده‏اند و مدارس ديني مهم که هم‏اکنون باقي مانده‏اند هر کدام داراي کتابخانه مي‏باشند؛ گو اينکه کتابخانه بعضي از اين مدارس از لحاظ وسعت و فزوني کتاب در حدي است که مي‏توان آن را کتابخانه مستقل از مدرسه به‏شمار آورد. ازاين‏رو ما در اين مقاله به کتابخانه‏هايي که ايرانيان نيکوکار سهمي در ايجاد و احياي آن داشته‏اند خواهيم پرداخت.

    کتابخانه علوي

    اين کتابخانه به نامهاي «المکتبة الحيدريه» يا «المکتبة الغرويه» يا «الخزانة العلويه» نيز موسوم است. درباره سال تأسيس آن و يا مؤسس اوليه آن اطلاعات دقيقي در دست نيست؛ ليکن بي‏ترديد اين کتابخانه از قرن هشتم تا به امروز وجود داشته است و شواهد و قرائن فراواني وجود دارد که نشان مي‏دهد اين کتابخانه در قرن سوم نيز وجود داشته و عضدالدوله ديلمي )متوفي 372 هـ( از افرادي بوده است که به اين کتابخانه عنايت فراوان داشته و کتابهاي فراواني را وقف آن نموده است. اين کتابخانه در قديم داراي کتابهاي نفيس و ارزشمند و نسخه‏هاي خطي منحصربه‏فردي بوده است که درباره بعضي از نسخه‏هاي آن گزارشهايي در روايتهاي تاريخي آمده است. از آن‏جمله ابن‏عنبه )م 828هـ( از وجود سه نسخه از قرآن کريم به خط اميرالمؤمنين )ع( در کتابخانه علوي خبر مي‏دهد. اين کتابخانه در طول تاريخ دستخوش حوادث گوناگوني شده است؛ همانند آتش‏سوزي مهيب سال 755 هجري که بر اثر افتادن يکي از قنديلهاي حَرَم و سِرايت آتش رخ داد و بخش مهمي از کتابخانه ازجمله سه نسخه قرآن يادشده را طعمه حريق ساخت. پس از اين آتش‏سوزي بار ديگر کتابخانه در سال 760 هجري به همّت دانشمندي ايراني به نام «صدرالدين آوي» و با همکاري مرحوم فخرالمحققين حلّي احيا مي‏شود. آوي نه‏تنها در زمان حيات خود به احياي کتابخانه همت نمود؛ بلکه پس از مرگ نيز وصيت نمود تا فرزندش ثلثِ اموال او را صرفِ خريد کتاب براي اين کتابخانه نمايد. از اين پس کتابخانه علوي کتابخانه‏اي عظيم و بي‏نظير شد که نسخه‏هاي خطي فراوان و منحصر به فردي در آن وجود داشت.
    به نوشته مورخين، نسخه‏هاي فراواني از کتابهاي ارزشمند که به خط مؤلفين نوشته شده و با جلدهاي طلاکوب و ورق اعلا تزيين شده بود در اين کتابخانه يافت مي‏شد. اين نسخه‏ها کتابهايي بودند که از خزائن پادشاهان و امرا و ثروتمندان و بخصوص خزانه پادشاهان ايران بدانجا اهدا شده بود. اين کتابخانه داراي متولّي و مسؤولين متعددي بوده است که همواره آن را از دستبرد محفوظ مي‏داشته‏اند؛ ليکن متأسفانه در اواخر قرن سيزدهم و آغاز قرن چهاردهم بر اثر اهمال و بي توجهي مسؤولين آستانه، بسياري از کتابهاي ارزشمند آنجا به سرقت رفته و آنچه باقي مانده آسيبهاي فراواني ديده است؛ ولي به‏رغم تمام اين آسيبها هنوز کتابخانه از ارزش تاريخي هنگفتي برخوردار است و نسخه‏هاي موجود در آن با اينکه تعدادشان اندک است از ارزش و اعتبار کيفي و معنوي بالايي برخوردار است. امروزه اين کتابخانه در يکي از حجرات صحن مطهرـ حجره 7 در سمت جنوب صحن مطهر و در نزديکي مقبره محمدشاه قاجار ـ قرار دارد و به دلايلي قابل استفاده عموم نيست. در سالهاي اخير آستانه درصدد ايجاد ساختمان کتابخانه‏اي جهت عرضه‏نمودن کتابهاي گرانقيمت اين کتابخانه است. درباره ارزش و اعتبار کتابهاي موجود در اين کتابخانه بسياري از دانشمندان، کتابها و مقالاتي نگاشته‏اند؛ از آن‏جمله مي‏توان از اين کتابها ياد کرد:
    1 ـ خزانه کتب الامام علي (ع)، کاظم الدجيلي.
    2 ـ وصف خزانة کتب الامير (ع)، مجلة لغة العرب، سال 1914.
    3 ـ خزائن الکتب القديمة في العراق، کورکيس عوّاد.

    کتابخانه صدر اعظم

    مرحوم حاج محمدحسين‏خان صدر اعظم پس از ساختمان مدرسه صدر أعظم، اموال فراواني را صرف خريد کتاب و تأسيس کتابخانه‏اي عمومي در مدرسه نمود. همّت و پشتکار او و مباشرين مدرسه کتابخانه مهمي را فراهم آورد که بنا به گفته مورخين، آن را مي‏توان نخستين کتابخانه عمومي پس از کتابخانه علوي به‏شمار آورد. اين کتابخانه سالها مورد استفاده طلاب و محققين بود؛ ليکن اهمال متوليان موجب کاهش نسخه‏هاي آن گرديد به‏گونه‏اي که در سالهاي اخير تعداد کتابهاي
    آن از چند صد نسخه تجاوز نمي‏کرد. اين کتابخانه نسخه‏هاي خطي ارزشمندي داشت که از آن‏جمله مي‏توان از نسخه‏اي از قرآن کريم که به خط نسخ زيبا بر روي پوست آهو نوشته شده بود ياد کرد، اين نسخه ارزشمند به وزن 25 کيلوگرم همواره بر روي سنگ قبر مرمرين مرحوم صدر اعظم در ميان کتابخانه قرار داشت، تا آنکه در سال 1357 شمسي دزديده شد و بعدها به همت حجت‏الاسلام والمسلمين حاج شيخ احمد انصاري مجددا از کسي که سارقين به او فروخته بودند خريداري و به کتابخانه مدرسه عودت داده شد.

    کتابخانه حسينيه شوشتريه

    اين کتابخانه در تالار بزرگي در زاويه غربي حسينيه قرار داشت. باني و مؤسس آن مرحوم حاج ميرزا محمدعلي نجف‏آبادي است. او دانشمندي متّقي و پرهيزکار و سختکوش و محقّق بود که خود نسخه‏هاي خطي فراواني را دستنويس کرده بود. او در سالهاي پاياني قرن سيزدهم هجري اقدام به وقف کتابخانه خود کرد و بنابر وصيّت او پس از اتمام ساختمان حسينيه شوشتريها به جهت حفظ کتابها از نابودي، آنها را به اتاقي در حسينيه منتقل کرد اين کتابها در حدود 2000 جلد ـ اعم از خطي و چاپي ـ بودند. کتابخانه به‏سرعت جاي خود را در ميان اهل علم باز کرد و مورد استفاده قرار گرفت و به‏تدريج با همّت اهل خير به شماره کتابهاي آن افزوده شد. براي نمونه، کتابخانه مرحوم سيد محمدرضا نجفي حلّي ـ از علماي حلّه ـ به دستور ميرزاي نائيني از حلّه به نجف منتقل و پس از اجراي صيغه وقف، ضميمه کتابخانه شوشتري گرديد. همچنين بعدها بخشي از کتابخانه مرتضويه ـ از آنِ مرحوم حاج ميرزا عبدالرحيم بادکوبي ـ و کتابخانه مرحوم شيخ جواد زنجاني و ديگران به اين کتابخانه ضميمه گرديد. مجموعه جمع‏آوري‏شده در اين کتابخانه بسيار غني و ارزشمند بود و بسياري از بزرگان نجف ـ همانند مرحوم شيخ آقابزرگ تهراني و علامه اميني و ديگران ـ جزو مشتريان دائمي اين کتابخانه بوده‏اند. اين کتابخانه به همراه حسينيه، پس از دستگيري آيت‏اللّه‏ صدر و اخراج متوليان آن تعطيل گرديد و در اختيار نيروهاي امنيتي قرار گرفت، و در اين مدت بخشي از کتابهاي خطي نفيس آن به دست مأمورين به سرقت رفت و به فروش رسيد و باقي‏مانده آن نيز پس از آغاز تخريب حسينيه در سال 1365 شمسي به بغداد منتقل شد که تاکنون اطلاع دقيقي از محل آنها در دست نيست.

    کتابخانه مدرسه قوام

    اين کتابخانه با کمک مالي مرحوم فتح‏علي‏خان شيرازي در بخشي از مدرسه قوام تشکيل شد و مدتها مورد استفاده طلاب بود؛ اما بعدها بر اثر اهمال متوليان تعداد زيادي از کتابهاي آن به سرقت رفته نابود شد و باقي‏مانده اندک آن نيز در سالهاي اخير به دست مأموران اداره اوقاف نجف افتاد.

    کتابخانه خليلي

    مرحوم آيت‏اللّه‏ ميرزا حسين خليلي در آغاز قرن چهاردهم هجري با ياري و کمک مالي دو تن از نيکوکاران ايراني؛ يعني مرحوم معتمدالسلطنه و أمير تومان اقدام به ساختمان دو مدرسه در نجف نموده و در هر کدام با کمک مالي آن دو تن کتابخانه عمومي تشکيل داد. کتابخانه عمومي مدرسه خليلي کبري اعتبار و ارزش فراواني داشت و داراي چندين هزار جلد کتاب چاپي و خطي بود، بخشي از اين کتابخانه بر اثر بي‏توجهي متوليان از ميان رفت و باقي‏مانده آن در سالهاي اخير پس از تخريب دو مدرسه به دست رژيم بعث، در اختيار اداره اوقاف قرار گرفته و به بغداد منتقل گرديد و تا کنون اطلاع دقيقي از آنها در دست نيست.

    کتابخانه مدرسه آخوند (کبري)

    اين کتابخانه با توجه و همّت مرحوم آيت‏اللّه‏ آخوند خراساني تشکيل گرديد و از کتابخانه‏هاي عمومي باارزش و قابل استفاده براي طلاب بود که هزاران جلد کتاب چاپي و خطي را شامل مي‏شد. اين کتابخانه در سالهاي اخير همانند ديگر مؤسسات ديني در عراق بر اثر دستگيري و تبعيد متوليان و سرپرستان و يا مصادره موقوفات تعطيل شده و رو به زوال و نابودي گذاشته است.

    کتابخانه مدرسه يزدي

    اين کتابخانه به همّت مرحوم آيت‏اللّه‏ سيد محمدکاظم يزدي در طبقه دوم مدرسه بزرگ يزدي در نجف تشکيل شد و نظر به توجه آن مرحوم و فرزندان و نوادگان دانش‏پرورش به رشد و شکوفايي آن، همواره در حال توسعه بود و تا سالهاي اخير به‏رغم مشکلات فراوان به کار ادامه مي‏داد، اين کتابخانه داراي کتابهاي خطي نفيس و ارزشمندي است و کتابهاي چاپي آن از تنوّع فراوان و کم‏نظيري برخوردار است.

    کتابخانه مرتضويه

    اين کتابخانه را مرحوم ميرزا عبدالرحيم بادکوبي در سالهاي آغازين قرن چهاردهم هجري در محله مشراق تأسيس نمود و خود سالها سعي و کوشش فراوان در رشد و شکوفايي آن داشت و چـون خود انسـان دانشور و فرهيخته‏اي بود از کشورهاي گوناگون براي آن کتابخانه کتاب و نشريه سفارش مي‏داد؛ ازاين‏رو مجموعه ارزشمندي در آنجا جمع‏آوري شده بود و در دسترس استفاده عموم قرار داشت. گفته مي‏شود شمار کتابهاي آن متجاوز از 000/10 نسخه بوده است. در آغاز جنگ جهاني اول مرحـوم بادکـوبي که بـه سفـر هنـد رفته بـود مجبور به‏اقامت در بمبئي شد و از عودت به عراق يا فرستادن کمک مالي جهت اداره کتابخانه عاجز ماند، پس از اين واقعه مدتي مرحوم شيخ ابوالقاسم مامقاني عهده‏دار امور کتابخانه گرديد؛ اما مشکلات مالي ناشي از جنگ جهاني اول و اشغال عراق به دست ارتش انگليس سبب بسته‏شدن کتابخانه گرديد و با صلاحديد مرحوم مامقاني کليه کتابهاي آن ضميمه کتابخانه حسينيه شوشتري شد.

    کتابخانه الامام اميرالمؤمنين

    اين کتابخانه و قرائتخانه عمومي آن از باقيات صالحات مرحوم علاّمه عبدالحسين اميني تبريزي است که در سال 1353 هجري اقدام به تأسيس آن نمود. آن بزرگوار به هنگام تدوين اثر جاودانه‏اش الغدير متحمّل زحمات طاقت‏فرسايي شده بود؛ به‏گونه‏اي که جهت جمع‏آوري منابع کتاب خود نيازمند سفرهاي متعددي به کشورهاي اسلامي براي استفاده از کتابخانه‏هاي آنها شد؛ ازاين‏رو نياز محققين شيعه در حوزه علميه نجف را به کتابخانه جامعي که حاوي کليه منابع اوليه تحقيقات باشد درک و لمس مي‏کرد؛ لذا مصمّم به برپايي اين کتابخانه شد، و در راه تأمين هدف والاي خود تلاش فراواني کرد و در سفرهاي خود به شهرهاي ايران با استعانت از دانشمندان و علما و متمکنين و ثروتمندان، کتابهاي خطي و چاپي فراواني را جمع‏آوري نمود. آن‏گاه در يکي از کوچه‏هاي ميانه «بازار حويش» نجف اقدام به خريد خانه‏هاي متعددي نموده و ساختمان مجلّلي را جهت کتابخانه بنا کرد.
    کتابخانه در سه طبقه قرار دارد و داراي تالار مطالعه و گنجينه مخطوطات و مطبوعات و ديگر بخشهاي ضروري است. کتابخانه تا هنگام وفات مرحوم اميني متجاوز از 000/30 کتاب چاپي و نزديک به 5000 نسخه خطي داشت و بسياري از اين نسخه‏ها از نفايس منحصربه‏فرد و کمياب بودند. عمده اين کتابهاي ارزشمند از کتابخانه‏هاي خصوصيِ ايران جمع‏آوري و به عراق منتقل شده بود.
    به اعتقاد آگاهان، به‏رغم اينکه نيّت مرحوم اميني خيرخواهانه و به هدف ايجاد مجموعه متکاملي در حوزه علميه نجف بود؛ ليکن انتقال اين مجموعه گرانقدر از کتابهاي خطي از داخل ايران که أمن‏ترين مکان براي حفظ ميراث فرهنگي و آثار شيعه در طول تاريخ بوده، به کشوري که همواره، حاکميت آن از آن دشمنان اهل‏بيت (ع) بوده کاري نسنجيده و خالي از دورانديشي بوده است.
    امروز اين مجموعه غني از ذخاير شيعه و اهل‏بيت (ع) در دستان جنايتکار رژيم بعثي است در حالي که از نسخه‏هاي آن مجموعه جز نام و شماره‏اي در اختيار نيست. شايد مرحوم اميني در پايان عمر شريف خود متوجه اين خطا گرديد و به هدف نجات اين مجموعه از افتادن در چنگال دشمنان اهل‏بيت (ع) وقفنامه کتابخانه را به‏گونه‏اي تنظيم نمود که کتابخانه در شرايطي وابسته به کتابخانه آستان قدس رضوي شود؛ ليکن بنابر مثل معروف «تجري الرّياح بما لاتشتهي السفنُ» امروزه اين کتابخانه ارزشمند غريبانه در نجف انتظار کتابخوان و محققي را دارد که از آن به‏نحو شايسته بهره بگيرد؛ ولي آيا مگر حوزه و کتابخواني مانده است؟!. در سال 1361 شمسي اين کتابخانه به همراه مجموعه نفيس خطي آن جزو ميراث فرهنگي عراق قرار گرفت، از کليه نسخه‏هاي خطي و نفايس آن صورت‏برداري شد و مهر اداره آثار باستاني عراق بر آنها خورد!

    ادامه دارد....

    منبع:ميراث جاويدان




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:18 PM   |  

    موقوفات ايرانيان در عراق2

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه

    نويسنده:محمد رضا انصاري قمي
    نجف اشرف


    حسينيه شوشتريها

    سازنده اين باقيات صالحات مرحوم حاج محمدرضا شوشتري است. او از ثروتمندان نيکوکار ايراني مقيم عراق بود در سال 1319 هجري اقدام به ساختمان حسينيه‏اي در کوچه «عقدالسلام» در محله عماره جهت برگزاري مراسم عزاداري اباعبداللّه‏ الحسين (ع) نمود. اين حسينيه از روز برپايي همواره محل بحث و تدريس و اقامه نماز جماعت و عزاداري بوده است. در اين حسينيه کتابخانه ارزشمندي قرار داشت که همواره مورد استفاده علما و محققين بود. مرحوم آيت‏اللّه‏ شهيد سيد محمدباقر صدر تا آخرين روزهاي آزادي، نماز ظهر را در اين مسجد به جماعت اقامه مي‏کرد. اين حسينيه در سال 1365 شمسي و پيرو تخريب محله عماره به همراه تعداد ديگري از مدارس و مساجد به دست رژيم بعثي ويران و تبديل به خيابان و توقفگاه وسائل نقليه گرديد.

    حسينيه اصطهباناتي

    اين موقوفه را مرحوم آيت‏اللّه‏ اصطهباناتي در نيمه‏هاي قرن چهاردهم هجري در يکي از کوچه‏هاي سمت غربي خيابان «شارع الرّسول» بنا نمود و به علت نزديکي به صحن مطهّر همواره محل بحث و درس طلاب بوده است، در سالهاي اخير اين حسينيه را مأمورين امنيتي رژيم اشغال و تعطيل کردند.

    مدارس وقفي

    نجف اشرف از سال 448 هجري تاکنون به عنوان دانشگاه بزرگ اسلامي و حوزه علميه شيعه به شمار مي‏رود. پيش از اين ساليانه صدها مشتاق آموزش علوم ديني راهي آن مي‏گرديدند و چون اين طلاب نياز به مسکن داشتند؛ لذا علما و بزرگان دين، نيکوکاران را به ساختن مدارس جهت اسکان اين طلاب تشويق نموده و خود نيز از محل درآمدها و وجوهات شرعي اقدام به ساختمان مدارس متعددي کرده‏اند. از اين‏رو دو شهر نجف و کربلا بيشترين تعداد مدارس وقفي را در خود جاي داده است؛ ليکن متأسفانه پس از به حکومت رسيدن رژيم بعث در عراق و پيرو سياست ضدديني و ضدشيعي آنان اقدام به تخريب بسياري از مدارس نموده‏اند. آنان به بهانه شهرسازي و توسعه خيابانها بسياري از محله‏هاي قديمي نجف را ويران کرده و بافتِ شهرنشيني نجف را تغيير داده و با تخريب محله‏هاي قديمي و بزرگ، دهها مدرسه و خانه وقفي را ويران نمودند. آنچه از اين مدارس باقي مانده بود پس از قيام مردم شيعه عراق در شعبان سال 1412 هجري و پس از سيطره ارتش بعث، به دست نيروهاي ارتش با دينامت منفجر گرديد. از اين‏رو جهت ثبت اقدامات خيرخواهانه ايرانيانِ نيکوکار در ساختن اين مراکز علم در تاريخ، نام مدارسي را که ايرانيان در نجف تأسيس نموده‏اند مي‏آوريم:

    مدرسه سليميه

    ساختمان اين مدرسه از آثار شيخ جمال‏الدين مقدادبن عبداللّه‏ سيوري اسدي )م 828 هـ( از بزرگان علماي اماميه و وقاحت بعثيها تا بدانجا پيش رفته است که در مدخل ايوان کسري معروف به «طاق کسري» در مدائن، بر روي تابلويي نوشته‏اند: اين ايوان را مهندسين عراقي، به سبک معماري بين النهرين براي پادشاهان ساساني ساخته‏اند!
    نويسنده کتاب کنزالعرفان است. اين مدرسه ساليان دراز به نام«مدرسه سيوري» مشهور بود، ليکن بعدها به صورت مخروبه و ويرانه درآمد تا آنکه در سال 1250 هجري نيکوکاري ايراني به نام سليم‏خان شيرازي اقدام به تجديد ساختمان آن نمود که تاکنون همان ساختمان باقي است؛ گو اينکه در سال 1340 هجري تعميراتي در آنجا شد که در اين تعمير بخشي از زمين مدرسه جدا گرديده و با آن چند دهنه مغازه ساخته شده است، از اين‏رو ساختمان کنوني مدرسه حقير و بسيار کوچک است و در آن تعداد اندکي حجره وجود دارد. اين مدرسه در يکي از کوچه‏هاي منشعب از خيابان «شارع زين‏العابدين» و در مدخل بازار عطارهاي نجف قرار دارد.

    مدرسه غرويه

    بنا به روايت مورخان، اين مدرسه از آثار سالهاي نخستين قرن يازدهم هجري است و باني آن شاه عباس صفوي مي‏باشد. اين مدرسه بخشي از مجموعه آستانه نجف به شمار مي‏آيد و در زاويه شمال شرقي صحن مطهّر قرار دارد. اين مدرسه تا سالهاي آغازين قرن 14 هجري از مراکز مهم تدريس و سکونت طلاب به‏شمار مي‏رفته است؛ ليکن بعدها متروکه گرديد و از آن به عنوان انبار لوازم حرم مطهر استفاده مي‏شد. در سال 1350 هجري مجددا تعميرات اساسي در آن انجام گرفت و پس از آن از هيأت مدرسه خارج گرديد و از آن به عنوان منزلگاه زوّار استفاده شد. امروزه اين مدرسه مجددا به حالت مخروبه درآمده و بخشي از آن به عنوان انبار اثاثيه متروکه و بخش ديگري از آن به عنوان آبريزگاه صحن مي‏باشد.

    مدرسه صدر اعظم

    سازنده اين مدرسه صدراعظم ايران در دوران سلطنت فتحعلي‏شاه قاجار، حاج محمدحسين‏خان علاّف اصفهاني نظام الدوله مي‏باشد. اين وزيرِ نيکوکار آثار خير فراواني از خود در نجف به يادگار نهاده است که از آن جمله ساختمان اين مدرسه است. اين مدرسه که در آغازِ بازار بزرگ نجف از سوي ميدان بزرگ شهر «ساحة الامام علي (ع)» قرار دارد، مساحتي متجاوز از 2000 متر مربع را در بر گرفته است. مدرسه داراي حياطي بسياروسيع و مشجّر است که در گرداگرد آن حجرات قرار دارد. در جنوب مدرسه کتابخانه و در زير آن آرامگاه صدر اعظم و دودمان او مي‏باشد. در سمت غرب آن، مدرسِ بزرگي به مساحت 250 متر قرار دارد که همواره محل بحث و درس بوده است. در اين مدرسه دو بار تعميرات اساسي صورت گرفته است؛ در بارِ اول مرحوم حاج شيخ نصراللّه‏ خلخالي علاوه بر تعمير ساختمان قديم، زميني به مساحت 300 متر به بخش شمال شرقي آن اضافه نمود و بدين وسيله مدرسه داراي دو حياط و تعداد بيشتري حجره گرديد، و در سال 1398 هجري مجددا مدرسه به همت حجّت الاسلام والمسلمين حاج شيخ احمد انصاري مورد تعمير کلي و اساسي قرار گرفت. بنا به نقل بعضي از معمّرين سيد علي‏محمد باب مدتي در يکي از حجرات شمالي اين مدرسه سکونت داشته است. در سال 1357 شمسي تظاهراتي به پشتيباني از انقلاب اسلامي ايران برپا شد که پس از سرکوبي به دست رژيم، متظاهرين به اين مدرسه پناه آوردند، که در نتيجه مدرسه مورد تهاجم نيروهاي امنيتي قرار گرفت و تعداد زيادي از طلاب آن دستگير شدند و به مدرسه آسيبهاي فراواني آمد.

    مدرسه قوام

    از مدارس معروف و مشهور نجف است، سازنده آن مرحوم ميرزا فتح عليخان شيرازي مشهور به قوام‏الملِک مي‏باشد که آن را در سال 1300 هجري بنا نمود و به همين مناسبت اشعاري بر سر درِ ورودي مدرسه بر روي کاشي نگاشته شده است:
    يا من بني هذا الاساس المتين
    انا فتحنا لک فتحا مُبين
    به عهد خاقان فلک بارگاه
    ناصرِ دين خسروِ ايران زمين
    تاج سلاطين سراج الملوک
    و العروة‏الوثقي و حبل‏المتين...
    سألت عن تاريخ هذا البناء
    فقيل لي أضف الي «الغين شين»
    اين مدرسه در سمت زاويه شمال غربي مسجد شيخ طوسي در داخل کوچه قرار دارد و به علت نزديکي به حرم مطهر همواره مورد توجه طلاب و اهل علم بوده است. از مشهورترين طلاب اين مدرسه آيت‏اللّه‏ خويي و علامه طباطبايي و آيت‏اللّه‏ حاج آقا نجفي همداني بوده‏اند.
    اين مدرسه در سالهاي آخر قرن چهاردهم هجري رو به ويراني نهاد، از اين‏رو مرحوم حاج شيخ نصراللّه‏ خلخالي همت نموده و با تخريب مدرسه، ساختمان جديد و زيبايي بنا نمود. ساختمان فعلي از يک حياط کوچک که در مدخل مدرسه قرار دارد، و يک حياط بزرگ که در گرداگرد آن در دو طبقه حجرات قرار دارند تشکيل شده است. اين مدرسه در سالهاي اخير از دست مسؤولين حوزه علميه نجف خارج شد و در اختيار سازمان اوقاف عراق قرار گرفت.

    مدرسه ايرواني

    اين مدرسه در يکي از کوچه‏هاي محله «عماره» قرار داشت، باني آن مرد نيکوکاري به نام مرحوم حاج ايرواني است که در سال 1307 هجري به تقاضاي حاج شيخ
    ملامحمد ايرواني ـ از علماي نجف ـ آن را ساخت. وقفنامه مدرسه به گونه‏اي است که اولويت استفاده از آن را به طلاّب ترک که از آذربايجان و قفقاز به نجف مي‏آمده‏اند داده است: اين مدرسه در زميني به مساحت 300 متر بنا شده و داراي يک حياط و تعدادي حجره در اطراف بود و تا سالهاي اخير مورد استفاده طلاب بود؛ ليکن در سال 1367 شمسي به دست رژيم عراق ويران شد.

    مدرسه مهديه

    سازنده اين مدرسه مرحوم شيخ مهدي کاشف الغطاست، او پس از آنکه در سال 1284 هجري اموال و وجوهات خيريه زيادي از طرف مردم «قره داغ» آذربايجان براي ساختمان مدرسه دريافت کرد به ساختمان آن همت ورزيد و آن را در زميني به مساحت 700 متر در دو طبقه بنا نمود. اين مدرسه در کوچه پشتِ مسجد شيخ طوسي و در همسايگي مدرسه قوام قرار دارد. گويند تعداد زيادي از شاگردان مرحوم آخوند خراساني در اين مدرسه و در کوچه روبه‏روي آن نشسته و از درس آخوند که در مسجد طوسي انجام مي‏شد استفاده مي‏کرده‏اند. اين مدرسه در سال 1365 هجري به علت فرسودگي به همت مرحوم آيت‏اللّه‏ سيد ابوالحسن اصفهاني بازسازي شد و امروزه همچنان از آن به عنوان مدرسه علميه استفاده مي‏شود.

    مدرسه شيرازي

    اين مدرسه به همت مرحوم آيت‏اللّه‏ ميرزا حسن شيرازي در شمال صحن مطهر و در بيرون از مجموعه آستانه در نزديکي دروازه «باب‏الطوسي» ساخته شد. اين مدرسه بسيار کوچک است و تعداد اندکي حجره دارد. پس از درگذشت ميرزا جنازه او را از سامرا به نجف انتقال داده و در زيرزمين اين مدرسه دفن نمودند. امروزه بر روي آرامگاه آن بزرگوار، صندوقي چوبي به ارتفاع 2 متر قرار دارد. بعدها در نزديکي آن مرحوم، آيت‏اللّه‏ ميرزا عبدالهادي شيرازي و گروهي ديگر از نوادگان او به خاک سپرده شدند. مَدْرس اين مدرسه که تمامِ قسمت غربي آن را فرا گرفته است به جهت نزديکي به صحن مطهر همواره محل درس و تدريس بوده است.3

    مدرسه خليلي (کبري)

    مرحوم آيت‏اللّه‏ ميرزاحسين خليلي تهراني از مراجع تقليد، اين مدرسه را بنا کرده است. او در جريان مشروطيت در کنار مرحوم آخوند خراساني داراي نقش بسزايي بوده و اعلاميه‏ها و تلگرافهاي فراواني با امضاي اين دو تن در آن زمان صادر شده است. او در سال 1316 هجري با هزينه نيکوکاري ايراني به نام «معتمدالدوله أمير پنج» زمين مدرسه را خريداري نموده و بخشي از مدرسه را ساختمان کرد و سپس بخش ديگري از ساختمان را با هزينه نيکوکار ايراني ديگري به نام «امير تومان صمصام‏المُلک» تکميل نمود، و عاقبت قسمت باقيمانده را نيز با هزينه «مجدالدوله جهانگيرخان» به اتمام رسانيد. اين مدرسه در منتهي‏اليه بازار عماره قرار داشت و از مدارس زيبا و مورد توجه بود. در شمال شرقي مدرسه آرامگاه آيت‏اللّه‏ خليلي و خاندان او قرار داشت که در سالهاي اخير محل طبابت مرحوم ميرزا محمد خليلي حکيم بود و همواره شبستان مقبره مملوّ از بيماران بود.
    اين مدرسه به جهت موقعيت و مديريّت آن همواره مورد توجه طلاب قرار داشت و داراي فعاليتهاي مذهبي و سياسي چشمگيري بود، براي نمونه در اين مدرسه پس از اعلان خلع و فرار محمدعلي شاه قاجار در سال 1227 هجري و زوال استبداد صغير، مجلس جشن باشکوهي برگزار گرديد. همچنين از اين مدرسه ماهنامه‏اي به نام «مختارات اسلاميه» به سرپرستي حجت‏الاسلام سيد عبدالکريم قزويني صادر مي‏شد. اين مدرسه در سال 1367 به دست عمال رژيم بعث تخريب و کليه موقوفات آن مصادره گرديد.

    مدرسه خليلي (صغري)

    مرحوم آيت‏اللّه‏ ميرزا حسين خليلي در سال 1322 هجري با ياري و همّت نيکوکاري ايراني به نام ميرزا محمدعلي گرگاني مدرسه ديگري، کوچکتر از مدرسه قبلي و در شمال آن بنا نمود. اين مدرسه از يک حياط و دو طبقه ساختمان تشکيل شده بود و عاقبت در سال 1367 شمسي به دست رژيم بعث تخريب و موقوفات آن مصادره شد.

    مدرسه بخارايي

    اين مدرسه در منتهي‏اليه بازار«سوق الحويش» نجف قرار دارد. سازنده آن مرحوم شيخ کاظم بخارايي است که آن را در سال 1319 هجري بنا نمود و سالها بعد به دست مرحوم محمديوسف بخارايي از ياران خان ميرزاي وزير تعمير شد. بار ديگر در سال 1380 هجري مدرسه فرسوده و مخروبه گرديد و نياز به بازسازي پيدا کرد که اين بار به همت
    يکي از ايرانيان نيکوکار مقيم کويت به نام حاج غلام کويتي به صورت زيبايي تجديد ساختمان شد، امروزه مدرسه از يک حياط و دو طبقه ساختمان تشکيل شده است و داراي زيرزمينهاي خنکي است که در تابستان مورد استفاده طلاب قرار دارد. مدرسه همواره محل درس و بحث طلاب قرار داشت. در سال 1355 شمسي وقتي مرحوم مطهري به زيارت عتبات تشرّف يافته بود، در اين مدرسه براي ديدار با آشنايان و دوستان خود جلوس مي‏نمود.

    مدرسه شربياني

    از مدارس ديني نجف است که به همّت مرحوم آيت‏اللّه‏ شيخ محمد فاضل شربياني و با کمک مالي نيکوکاران آذري ايران و قفقاز، در يکي از کوچه‏هاي مياني خيابان «شارع‏الرسول» در سال 1320 هجري ساخته شده است. اين مدرسه بسيار کوچک است و حجرات اندکي دارد و همچنان پا برجاست.

    مدرسه آخوند خراساني

    مرحوم آيت‏اللّه‏ محمدکاظم آخوند خراساني (متوفي 1329هـ) در دوران زعامت و مرجعيت خود اقدام به ساختمان سه مدرسه در نجف نمود. نخست مدرسه آخوند کبري بود که در منتهي‏اليه بازار «سوق الحويش» قرار دارد و با ياري و کمک مالي مرحوم إستان قلي‏بيک ـ وزير سلطان عبدالاحد بخاري امير بخارا ـ در سال 1321 هجري ساخته شد. اين مدرسه از مدارس مشهور و پر رفت و آمد و محل بحث و تدريس بوده است و بزرگاني نيز در آنجا ساکن بوده‏اند. مرحوم آقا نجفي قوچاني در خاطرات خود سياحت شرق از دوران سکونت خود در اين مدرسه به نيکي ياد مي‏کند. اين مدرسه در سالهاي دهه آخر قرن چهاردهم هجري (1970 م) فرسوده شد و به همّت مرحوم حجت‏الاسلام والمسلمين حاج شيخ نصراللّه‏ خلخالي و با کمک مالي يکي از نيکوکاران ايراني به نام حاج علي‏آقا سياهپوشان، به طرز بسيار باشکوه و زيبايي بازسازي شد. ساختمان جديد از يک حياط مربع شکل وسيع که گرداگرد آن سه طبقه حجره قرار گرفته تشکيل شده است، علاوه بر اين، مدرسه داراي يک مَدْرس بزرگ و کتابخانه و زيرزمينهاي وسيع مي‏باشد. سر درِ مدرسه و راهرو ورودي و حياط و سر درِ اتاقها همگي با کاشيهاي فيروزه‏اي‏رنگ زيبا و منقوش پوشيده شده است. اين مدرسه مکررا مورد حمله نيروهاي امنيتي قرار گرفت و در پي قيام مردم عراق در شعبان 1412 هجري تا مدت مديدي به دست نيروهاي ارتش اشغال شد.

    مدرسه آخوند (وسطي)

    دومين مدرسه مرحوم آخوند، مدرسه وسطي است که امروزه در ميانه خيابان «شارع الصادق» قرار دارد. اين مدرسه نيز با کمک مالي استان قلي‏بيک وزير ساخته شد، بخشي از ساختمان اين مدرسه در سالهاي اخير تخريب و زمين آن به خيابان اضافه گرديد. اين مدرسه اينک در اختيار سازمان اوقاف عراق قرار دارد.

    مدرسه آخوند (صغري)

    سومين مدرسه مرحوم آخوند است که در يکي از کوچه‏هاي اطراف صحن مطهر قرار داشته است و باني آن نيز همان وزير ياد شده است. امروزه اين مدرسه مخروبه و متروکه است.

    مدرسه قزويني

    ساختمان اين مدرسه از باقيات صالحات مرحوم حاج محمدآقا قزويني است که آن را در سال 1324 هجري بنا نمود. اين مدرسه در جنوب غربي باروي آستانه و در نزديکي حرم مطهر و بر روي تپّه‏اي خاکي قرار دارد. ساختمان اوليه اين مدرسه پس از فرسودگي در سالهاي گذشته به همّت مرحوم آيت‏اللّه‏ سيد محمود شاهرودي و کمک مالي ايرانيان مقيم کويت تجديد بنا شد. اين مدرسه به علت نزديکي به حرم مطهر همواره مورد استفاده درسي طلاب قرار داشته است. در سالهاي گذشته مکررا مدرسه مورد حمله نيروهاي امنيتي قرار گرفته است و تعدادي از طلاب آن دستگير و گروهي اعدام شدند که از دو تن از آنان به نامهاي سيد حسين و سيد محمود ميلاني ـ از نوادگان مرحوم آية‏اللّه‏ ميلاني ـ مي‏توان نام برد. اين مدرسه در قيام شعبان 1412 هجريِ مردم نجف، محلّ تجمع نيروهاي انقلابي و به عنوان مخزن اسلحه آنان مورد استفاده قرار گرفت از اين‏رو پس از سيطره بعثي‏ها بر شهر نجف، مدرسه شديدا مورد حمله واقع شد و نيروهاي گاردِ رياست جمهوري عراق با ديناميت، تمامي مدرسه و کتابخانه آن را منفجر نموده و به آتش کشيدند.

    مدرسه بادکوبي

    ساختمان اين مدرسه که در آغاز خيابان «شارع زين‏العابدين» قرار دارد از باقيات صالحات مرحوم حاج علي‏نقي بادکوبي است که آن را در سال 1325 هجري بنا نمود. اين مدرسه محل تجمع و تحصيل و سکونت طلاب آذربايجان و قفقاز بود و در سال 1383 هجري بخش عمده آن تخريب و زمين آن به خيابان مجاور اضافه گرديد. امروزه تنها بخش کوچکي از مدرسه قديم باقي مانده است.

    مدرسه يزدي (کبري)

    از زيباترين و مشهورترين مدارس ديني در نجف اشرف است. بنا به نوشته مورخين مرحوم استان قلي‏بيک ـ آن را ـ به أمر مرحوم آيت‏اللّه‏ سيد محمدکاظم يزدي ـ مؤلف عروة‏الوثقي ـ در سال 1325 هجري بنا کرد و در طي دو سال، بيشترين سعي و کوشش را در بناي مدرسه‏اي نمونه و زيبا نمود و در تلاش خود نيز موفق بود. امروزه مدرسه يزدي زيباترين مدرسه نجف از لحاظ مهندسي ساختمان و کاشيکاري و وسعت حجرات و بويژه زيرزمينهاي جالب توجه آن است. مدرسه در ميانه يکي از کوچه‏هاي متفّرع از خيابان «شارع الرسول» قرار دارد. ساختمان آن از سه حياط و دو طبقه تشکيل شده است، نخستين حياط، فضاي بازي است که بلافاصله پس از دالان ورودي قرار گرفته و در دو طرف آن تعدادي حجره قرار دارد. اين حياط توسط دالاني
    مستقيم به طول 10 متر به فضاي هشت گوشه‏اي (=هشتي) وارد مي‏شود که در آنجا سه منفذ يکي به سوي طبقه اول و ديگري به سوي زيرزمين و سومي به سوي حياط بزرگ مدرسه باز مي‏شود.
    حياط بزرگ مدرسه عبارت از مربع مستطيلي است که در ميان آن حوضي بزرگ و در اطراف آن حجرات قرار دارد. در مقابل هر حجره ايواني کوچک به مساحت 6 متر ديده مي‏شود. در زاويه شمال غربي، راهروي ديگر به سوي حياط ديگري مي‏رود که در آنجا نيز تعدادي حجره در دو طبقه همکف و دوم وجود دارد. حياط دوم و سوم هر کدام داراي يک مدرس نسبتا بزرگ جهت برگزاري جلسات درس هستند. ايوانهاي روبه‏روي حجرات و کليه راهروها و سطح خارجي حياطها همگي با کاشيهاي فيروزه‏اي رنگ زيبا پوشيده است که بر روي آن آيات قرآن و احاديث شريف و اشعاري به زبان فارسي و عربي نوشته شده است. راهروها و دالانها و پلّه‏هاي مدرسه همگي به طرز زيبايي به وسيله نورگيرهاي آجري نورپردازي شده است.
    از بخشهاي زيباي مدرسه زيرزمينهاي آن است، مدرسه داراي تعداد زيادي زيرزمين در سطوح مختلف مي‏باشد که در فصول مختلف سال بويژه در تابستان قابل استفاده است. نحوه ساختمان زيرزمين و راهروها و هواگيرها و نورگيرها و کاشيکاريهاي زيباي هزاره اطراف آن در نهايتِ زيبايي و دقت است. بعضي از زيرزمينهاي آن در عمق 25 متري قرار دارد که در تابستان و هنگام شدت گرما بيش از 20 درجه اختلاف حرارت با سطح زمين دارد. اين مدرسه داراي موقوفات و کتابخانه نفيسي است که همواره مورد استفاده طلاب بوده است. اين مکان از روز ساختمان تا سالهاي اخير به علت فضاي مناسب و مديريت خوب متوليان آن و ديگر شرايط، مورد توجه اهل علم بوده است و همواره اتاقها و حجرات آن مملّو از طلاب علوم بود. مدرسه داراي سر درِ ورودي بسيار زيبايي است با کاشيهاي آبي و فيروزه‏اي و در نهايتِ زيبايي و ظرافت و دقت. بر پيشاني سر درِ مدرسه اين چند بيت شعر، ماده تاريخ ساختمان و نام سازنده آن را حکايت مي‏کنند:
    قد أبهج المصطفي و عترته
    بذا و قالوا شيّدت دعائمنا
    يا طالبي فقهنا و حکمتنا
    دونکم هذه معالمنا
    مدارس الدّين أرخو «لکم
    جددّها للعلوم کاظمنا»
    متوليان مدرسه در طول ساليان گذشته عبارت‏اند از: مرحوم حاج سيد محمد يزدي فرزند آيت‏اللّه‏ يزدي و پس از او مرحوم حاج سيد اسد يزدي و سپس حجت‏الاسلام والمسلمين حاج سيد عبدالعزيز طباطبايي. اين مدرسه در سالهاي گذشته مکررا مورد توجه جهانگردان و ميهمانان خارجي بازديدکننده از نجف و حوزه علميه و مدارس آن بوده است.

    مدرسه يزدي ثاني

    اين مدرسه در زميني وقفي که قبلاً مرحوم آيت‏اللّه‏ يزدي در آنجا منزلگاهي براي زوّار بنا کرده بود ساخته شد، بناي مدرسه ـ در منتهي‏اليه بازار «عماره» و در مجاورت منزل مرحوم آيت‏اللّه‏حکيم ـ در سال 1384 هجري به همت مرحوم حاج آقا اسد يزدي فرزند آيت‏اللّه‏ يزدي ساخته شده است. ساختمان مدرسه در دو طبقه قرار داشت و تا سال 1365 شمسي مورد استفاده طلاب بود؛ ليکن در اين سال با تخريب محله قديمي العمارة اين مدرسه به همراه تعداد ديگري از ساختمانهاي ديني ويران گرديد.

    ادامه دارد...


    منبع:ميراث جاويدان




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:18 PM   |  

    بررسي زمين‏هاي وقفي شهر رامشير

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    نويسنده: مسعود صفائي‏پور

    مقدمه

    سنت حسنه‏ي وقف به عنوان يکي از مؤثرترين راه‏هاي همياري در طول تاريخ همواره پشتوانه‏ي اقتصادي اهداف متعالي انساني در جوامع بشري بوده است؛ ولي با ظهور و گسترش اسلام که مؤسس يا مؤيد تمام نيکي‏ها و روش‏هاي پسنديده بود، اين سيره‏ي نيکو نيز به عنوان بارزترين مصداق صدقات و نمونه‏ي اجلاي احسان رونقي بسيار گرفت؛ تا آنجا که به تدريج، يکي از بزرگ‏ترين منابع گسترش رفاه اجتماعي و رفع فقر در سايه‏ي نشر و ترويج فرهنگ اسلامي محسوب مي‏شود که علاوه بر آثار مذهبي، فرهنگي، آموزشي، اقتصادي وغيره آثار جغرافيايي مهمي به همراه دارد. در برخي مناطق که پديده‏ي وقف گسترش يافته است، چشم‏انداز جفرافيايي آن مناطق کلا دگرگون شده است. علاوه بر آثار مثبت وقف، گاهي اوقات موقوفات به علت غير قابل انعطاف بودن مشکلاتي را به ويژه در شهرها به وجود آورده و مسائلي را براي مديران شهري ايجاد کرده‏اند.
    با عنايت به اين که اراضي شهر و بخش رامشير وقفي‏اند و اين مسأله به عنوان يکي از مسائل مهم شهر رامشير مطرح است، موضوع مناسبي شد تا در قالب اين تحقيق چگونگي وقف اين اراضي و آثار وقف بر آن‏ها، شهر و منطقه، درحد توان نگارنده بررسي شود.

    طرح مساله

    با توجه به اين‏که سه دانگ از زمين‏هاي شهر رامشير موقوفه است، اين تحقيق با انگيزه‏ي بررسي چگونگي وقف و آثار آن در بوشهر و منطقه‏ي رامشير صورت مي‏گيرد.
    با توجه به موضوع اين تحقيق که بررسي زمين‏هاي وقفي شهر رامشير است در اين زمينه دو احتمال مطرح است:
    الف. وقفي بودن زمين‏هاي رامشير تأثير منفي بر شهر و منطقه داشته و تنها باعث ايجاد مشکلاتي براي شهروندان و مسؤولان شهري شده است و تأثيرات مثبت محسوسي در بوشهر و منطقه نداشته است.
    ب. اين موقوفات آثار مثبتي بر شهر و منطقه داشته و مي‏توان با تدبير و چاره انديشي آثار منفي آن را از بين برد.

    تاريخچه‏ي مالکيت اراضي رامشير

    منطقه‏ي جراحي در استان خوزستان قرار گرفته که به دليل عبور رودخانه‏ي جراحي به همين نام معروف شده است. اين منطقه از شمال به شهر رامهرمز، از جنوب به شهرستان ماهشهر، از شرق به شهرستان اميديه و از غرب به شهرستان اهواز محدود مي‏شود و تمام حوزه‏ي استحفاظي بخش رامشير را شامل مي‏شود. اين منطقه از سوي سازمان منابع طبيعي کشور به 175 پلاک تقسيم‏بندي شده است و در اين ميان شهر رامشير با پلاک 49 مشخص و نام‏گذاري شده است که به عنوان مرکز اين منطقه و بخش رامشير محسوب مي‏شود.
    زمين‏هاي جراحي و شهر رامشير خالصه‏ي دولت بود؛ يعني شاه و هيأت حاکمه درباره‏ي آن تصميم گيري مي‏کردند و نحوه‏ي بهره‏برداري و استفاده‏ي از آنها اين گونه بوده که شاهان قاجار آن را به صورت اجاره به افراد مختلف مي‏دادند و در قبال کار، سکونت و زارعت بر اين اراضي از مستأجر اجاره بها اخذ مي‏کردند.
    اين زمين‏ها در سال 1309 به «مير چولان و ميرمذکور» که به عنوان حکام منطقه بودند، اجاره داده شده بود. در سال‏هاي بعد «ميرمذکور» توليت اين منطقه را در دست داشت و بعد از وي مير عبدالله اين زمين‏ها را در اختيار گرفت. قبوض مالياتي و قراردادهاي اجاره و اجاره‏نامه‏ها و همچنين بخش‏نامه‏اي مربوط به واگذاري استيجاري اراضي به صورت تصاويري آورده شده است.
    نحوه‏ي بهره‏برداري از اين زمين‏ها بدين گونه بوده که اشخاصي توليت استيجاري اين زمين‏ها را برعهده مي‏گرفتند و با دولت وقت قرارداد استيجاري امضا مي‏کردند، سپس اين زمين‏ها را به مردم منطقه مي‏دادند تا بر روي زمين‏ها کار کشاورزي صورت گيرد و سهم خاصي از محصول را از مردم اخذ مي‏کردند. محصولات و ماليات‏هاي جمع‏آوري شده را بخشي براي دولت مرکزي ارسال و مابقي را براي خود حفظ مي‏کردند.
    چنين به نظر مي‏رسد که قبل از مالکيت زمين‏ها توسط حسينقلي خان نظام السلطنه‏ي مافي اين زمين‏ها در اختيار شيخ خزعل والي خوزستان بوده است ولي با ازدواج شيخ خزعل با بانو بتول مافي، شيخ خزعل شش دانگ اين زمين‏ها را در اختيار نظام السلطنه قرار مي‏دهد و
    نظام‏السلطنه پس از توليت اين زمين‏ها را از دولت خريداري کرده است.
    مؤلف کتاب رامشير شهر از ياد رفته در اين مورد مي‏نويسد: «زمين جارحي خالصه‏ي دولت بود و نظام السلطنه مافي آن را از دولت خريد و پس از فوت او، ورثه‏اش يک نيمه را به سردار جنگ نصيرخان بختياري فروختند. شيخ خزعل چون آن را جزء فلاحيه (شادگان کنوني) مي‏دانست، اين اقدام را دخالت بختياري‏ها در قلمرو عرب‏ها حساب مي‏کرد. کشمکشي آغاز شد و در نهايت با ميانجي‏گري مصلحين نصف زمين را از سردار جنگ بختياري براي شيخ خزعل خريدند و غائله را خواباندند.»(1) سهم شيخ خزعل بعدها توسط افراد مختلفي خريداري و تملک شد و سه دانگ ديگر زمين‏ها توسط حسين قلي خان نظام السلطنه و دختر وي بتول مافي السلطنه وقف شده اعلام گرديد.
    درباره‏ي وضعيت فعلي اين زمين‏ها در حال حاضر، اداره‏ي ثبت اسناد و املاک طي نامه‏ي شماره‏ي 13 - 735 مورخ 18 بهمن ماه 1380 به اداره‏ي اوقاف و امور خيريه‏ي رامهرمز و رامشير، وضعيت اين اراضي و زمين‏ها را به صورت ذيل اعلام مي‏دارد:
    «طبق پرونده‏هاي ثبتي و سوابق موجود، در مورد پلاک‏هاي 15 تا 18 و 19 و 27 و 28 تا 40 و 41 و 66 و67 تا 96 و 98 و 101 تا 124 و 143 و 146 تا 173 به شرح سه دانگ مشاع از شش دانگ هر يک از پلاک‏هاي مزبور معادل 40 سهم از 80 سهم شش دانگ به نام بانو بتول مافي فخرالسلطنه متولي موقوفه‏ي نظام السلطنه مافي و 15 سهم از 80 سهم به نام آقايان تقي‏زاده‏ها و 2 سهم از 80 سهم پس از اجراي اصلاحات اراضي به نام عبدالرضا سلطانيان، کلا 17 سهم از 80 سهم شش دانگ از اراضي ديمي و آبي و غيره به استثناي اعياني خانه‏ها و باغات رعيتي و کارخانه‏ها و بقعات و دکاکين و گاراژها و مساجد، حسينيه‏ها و به استثناء عرصه و اعيان املاکي از شرکت نفت، از طرف اشخاص فوق الذکر درخواست ثبت شده است. پس از مراحل اجراي قانون اصلاحات اراضي املاک فوق الاشاره از طرف مالکين مشاعي من جمله سه دانگ مشاعه‏ي موقوفه به دولت واگذار و از طرف دولت نيز به قدر السهم مشاعي به زارعين صاحب نسق هر قريه تقسيم کرده است. به موجب قانون و آيين‏نامه‏ي ابطال اسناد فروش رقبات آب و اراضي موقوفه سه دانگ مشاع موقوفه که مشمول مقررات اصلاحات اراضي شده به حالت وقف اوليه برگشته است و بايستي متصرفين با اداره‏ي اوقاف اجاره نامه تنظيم کنند.

    بررسي وقف‏نامه‏ي اراضي منطقه‏ي جراحي رامشير

    پس از خريد اراضي جراحي و شهر رامشير به وسيله‏ي حسينقلي‏خان نظام السلطنه مافي، وي سه دانگ از اين زمين‏ها را وقف کرده است و درآمد آن را صرف مصارف خيريه‏ي جاري ساخته است؛ بنابراين در حال حاضر سه دانگ از اراضي شهر رامشير و منطقه‏ي جراحي وقفي است. در اين بحث پس از معرفي کامل واقف به بررسي وقف‏نامه‏ي موجود که مبناي کار اداره‏ي اوقاف و امور خيريه است، خواهيم پرداخت.

    معرفي واقف

    جورچ پ. چرچيل در کتاب فرهنگ رجال قاجار، نظام السلطنه مافي را اين گونه معرفي مي‏کند: «حسين قلي خان مافي در سال 1833 ميلادي برابر با 1212 ه. ش متولد شد، وي فرزند شريف خان قزويني بود. حسين قلي خان در جواني به دستگاه مراد ميرزا حسام السلطنه پيوست و در مقام منشي خصوصي والي فارس همراه او به شيراز رفت. وي در سال 1875 ميلادي (برابر 1236 ه. ش) از طرف حسام السلطنه به حکومت بنادر خليج فارس و عربستان منصوب شد و سه سال بعد در معيت شاهزاده به خراسان رفت. حسين قلي خان در سال 1892 ميلادي که نصرت الدين شاه ميرزا سالار السلطنه از طرف ناصرالدين شاه به حکومت فارس منصوب شد، در مقام پيشکار وي، مجددا به فارس رفت و پس از برقراري امنيت در آن خطه موفق به کسب لقب «نظام السلطنه» گرديد و لقب قبلي وي يعني «سعدالملک» به برادر کهترش محمدحسن خان اعطا شد.
    حسين قلي خان در سال 1894 ميلادي به حکومت عربستان و لرستان منصوب گرديد. وي مدتي بعد به علت بي‏احترامي به سرپرستي سايکس نماينده‏ي سياسي دولت پادشاه انگليس از سمت خود برکنار گرديد و دولت ايران متعهد شد که مدت پنج سال از انتخاب نظام‏السلطنه به مشاغل رسمي در سراسر قلمرو ايران خودداري ورزد، ليکن به علت نياز مظفرالدين شاه به خدمت وي و درخواست حکومت ايران، دولت پادشاه انگليس با بازگشت به خدمات نظام‏السلطنه به شرط عدم اعزام وي به جنوب يا هر ناحيه‏اي از خاک ايران که بتواند به امر تجارت انگليس لطمه وارد سازد، موافقت نمود. در نتيجه پس از موافقت دولت ايران با شرط مذکور، نظام السلطنه به سمت وزير عدليه و تجارت منصوب و در تهران مشغول به کار شد. وي در سال 1899 ميلادي به جاي حسن علي خان امير نظام گروسي به سمت پيشکار محمد علي ميرزا وليعهد در تبريز منصوب گرديد و تا سال 1901 عهده دار آن مقام بود.
    نظام‏السلطنه در ماه مارس 1907 ميلادي يعني زماني که به حکومت اصفهان منصوب شد در تهران بود و در ماه مه همان سال جهت برقراري نظم و آرامش به فارس اعزام گرديد. وي در دسامبر 1907 ميلادي به تهران بازگشت و در بيستم ماه مذکور به وزارت ماليه منصور شد(2).
    همچنين در کتاب تاريخ معاصر ايران نشر وزارت آموزش و پرورش اين گونه از نظام‏السلطنه مافي ياد مي‏شود: «در آغاز جنگ جهاني اول و براي مقاومت در برابر اشغالگران، جناح‏هايي از رهبران سياسي - مذهبي که روسيه و انگلستان را دشمن اصلي مردم مي‏دانستند، با تبليغاتي که از ناحيه‏ي عثماني براي اتحاد دنياي اسلام در اين زمان انجام مي‏گرفت؛ از تهران به سوي قم و سپس کرمانشاه حرکت کردند و در آنجا دولتي موقت به رهبري نظام‏السلطنه مافي تشکيل دادند، اما نتوانستندکاري از پيش ببرند(3).
    حسينقلي خان نظام‏السلطنه در وصيت‏نامه‏ي خود درباره‏ي وقف اراضي جراحي مي‏گويد:
    «... سه دانگ اراضي جراحي واقع در محال عربستان را به موجب ورقه‏ي حبس‏نامه‏ي جداگانه... حبس شرعي فرموده‏اند تا به مصارف خيرات و مبرات مقرره به شرحي که در ورقه‏ي حبس‏نامه مسطور شده، منظور شود.»
    چنين به نظر مي‏رسد که انجام مابقي امور وقف به دختر وي و متوليه‏ي وقف واگذار شده و بتول مافي السلطنه وقف‏نامه را تنظيم کرده است.
    همچنين در توليت نامه که به تأييد چند شاهد به نام‏هاي محمدحسن الطهراني،
    محمدحسين تربيت، محمد حسين و يک نفر ديگر که دقيقا مشخص نيست، ممهور به مهر شده است و وضعيت وقف توضيح داده شده است.
    همچنين متن مصالح به اين شرح است:
    «براساس مصالحه‏ي مورخ 3 شوال المکرم 1321
    جنوبي به فلاحيه
    شمالي به رامهرمز
    غربي به اهواز
    شرقي به اهواز و هنديجان‏
    چون ناحيه‏ي جراحي واقع در عربستان که محدود است به حدود اربعه‏ي مسطوره‏ي ذيل از جمله خالصجات ديوان اعلي بوده است که به شرح فرمان مهر ملعال مبارک به عنوان به ملکيت ابدي واگذار و مرحمت شده بود به حضرت مستطاب اسعد اشرف افخم اعظم آقاي حسين قلي خان نظام‏السلطنه دام اقباله العالي و حضرت مستطاب معظم مالک و متصرف بوده‏اند، به ملاحظه‏ي کمال احتياط و دينداري و اين‏که خواستند رفع شبهه نموده واقعه تحصيل فرموده باشد، درصدد برآمدند که از طرف اولياي شريعت مقدسه که در زمان غيبت ولي الله اعظم صلوات الله عليه و ارواح العالمين له الفداء نواب آن حضرت مي‏باشند، انتقالي شرعي شود به ايشان که ملک مباح شرعي ايشان باشد. از داعي خواستار شدند لهذا داعي اجابة... و با اجماع کافه‏ي شرايط صحت و شريعت مصالحه‏ي صحيحه‏ي اسلاميه نمودم با حضرت مستطاب اجل معظم دام اقباله العالي تمامة ناحيه‏ي مسطوره را توابع شريعه و لواحقة العرفيه به همان قسم که مالک و متصرف بوده‏اند، من غير اخراج شيي‏ء... که تماما و کمالا اخذ و قبض گرديده است و صيغه‏ي مصالحه صحيحه‏ي شرعيه کما هو المقرر جاري شد و شرايط صحت و شرعيت در آن مرعي گرديد عليهذا... ناحية مسطورة بتوابعها الشرعية و لواحقها العرفية حق صد و ملک طلق مباح شرعي حضرت مستطاب معظم ادام الله اقباله العالي و له التصرف فيها علي طبق... و کان وقوع ذلک في تاريخ 3 شهر شوال المکرم 1321 يوشاقان ايل»
    همچنين وصيت‏نامه‏ي اصلي به صورت کتابچه است که در دسترس نيست و قسمتي از وصيت‏نامه به اين شرح است: «... فقط چيزي که مستثني مي‏شود، سه دانگ بلوک جراحي واقع در عربستان و نيم دانگ قريه و جرندق واقعه در قزوين است؛ به اين معنا که سه دانگ جراحي را براي مصارف خيرات و مبرات خودم معين کردم و مصارف آن را هم به اين ترتيب معمول دادند، مادامي که راه حجاز تمام نشده است، تمام عايدات که مال الاجاره جراحي در... است و اين وجه را جناب معزالسلطنه در ماءخذ سالي هزار و چهارصد تومان قهرا نمي‏افزايد اگر خداوند تفضل مي‏فرمود تمام حاصل و عايدات آن را بعد از وضع سالي دويست تومان حق توليت سال به سال مرتبا برسانند که به مصرف راه حجاز برسانند و هر وقتي هم که راه حجاز به اتمام رسيد، عايدات آن را به چهار قسمت منقسم دارند بدين شرح که يک قسمت صرف مخارج اطفال و ايتام بي کفيل شود که در مدارس تحصيل بنمايند، مشروط بر آن که علوم و... جديده را نيز متصدي تحصيل باشند و قسمت ديگر صرف مرضاي مسلمين بشود که در مريضخانه باشند و سهم ديگر بالمناصفه صرف تعمير پل‏هايي که
    باني و مالک معلومي ندارد و تسطيح طرق و شوارع صرف شود، در هر نقطه و به هر ترتيبي که اوصياي متن صلاح بدانند و راحت عمومي فراهم شود و هر گاه در يک وقتي که از ارقاب و ارحام من به واسطه‏ي علت مزاج که قادر به کسب معاش نمي‏شوند و مبتلا به فقر و فاقه باشند، آن دو قسمتي که براي تعمير پل‏ها و تسطيح راه معين مي‏شود، به آن‏ها برسانند که معاش نمايند و...».

    معرفي موقوفه و موقفه عليه

    همان گونه که در مباحث قبلي گفته شد، منطقه‏ي جراحي تمام حوزه‏ي استحفاظي بخش رامشير را شامل مي‏شود که به 175 پلاک تقسيم‏بندي شده و در اين ميان شهر رامشير و اراضي آن با پلاک 49 مشخص شده است و سه دانگ از اراضي آن در سال 1326 ه. ق وقف شده اعلام گرديده است.
    بتول مافي السلطنه در وقف‏نامه‏ي اين زمين‏ها در صفحه‏ي سوم آن اين گونه به توجيه وقف اراضي منطقه مي‏پردازد:
    «... با توجه به اين‏که معزاليها (بانو بتول) مايل هستند نام نيکي از خود به يادگار گذارند و به فرهنگ و بهداشت کمک مؤثري فرمايند و به نام مرحوم نظام‏السلطنه والد اجل خود خدمات جاريه باقي بگذارند، عليهذا هيئت داوران نظر به مراتب مزبور مخصوصا با استفاده از اختيار سازش سه دانگ از بلوک جراحي واقع در خوزستان را که مشمول بر رقبات متعددي بوده و در محل معروف و بي‏نياز ازتوصيف مي‏باشد، حبس مؤبد قرار مي‏دهد...»
    براي توضيح در مورد موقوف عليهم در ابتدا يادآور مي‏شويم که اين وقف، وقف عام است که درآمد آن پس از جمع‏آوري و وضع مخارجي ملکي و ملکي که مقدم بر هر مصرف ديگر است، به ده قسمت مساوي تقسيم مي‏شود و به مصارف زير برسد،
    الف. يک عشر به مصرف حق التوليه؛
    ب. يک عشر و نيم به مصرف محصلين بي‏بضاعت از ارحام بانو فخرالسلطنه و غيره؛
    ج. يک عشر به مصرف مقبره‏ي نظام‏السلطنه؛
    د. مابقي آن به مصرف فرهنگ و بهداشت. وي خاطرنشان مي‏کند که درآمدهاي مصروفه براي فرهنگ و بهداشت، رعاياي ساکنين خود اين سه دانگ، مقدم بر محل ديگر است.

    متولي وقف و شاهدان آن

    در متن وقف‏نامه درباره‏ي توليت بر وقف اين گونه آمده است:
    «... توليت اين رقبات مادام الحيات با خود بانو فخرالسلطنه (بانو بتول) مي‏باشد، همچنين تا موقعي که بانو فخرالسلطنه مافي حيات دارند، اختيار کامل دارند [و] 15 درصد از سهم فرهنگ و بهداشت را مي‏توانند به صرف ارحام فقير خود به تشخيص خود برسانند و همچينين در مصرف 35 درصد بابت حق التوليه و مقبره و محصلين بي‏بضاعت تا مادامي که حيات دارند؛ اختيار کامل دارند.
    توليت رقبات پس از بانو فخرالسلطنه به وسيله‏ي ايشان انتخاب مي‏شود و به طورکلي متولي سابق متولي لاحق را تعيين مي‏کند و در صورتي که يکي از متوليان جانشين خود را معرفي نکرده و فوت کند، در اين صورت رئيس ديوان عالي وزير فرهنگ وقت متولي را
    تعيين و اين متولي باز حق تعيين متولي بعدي را خواهد داشت و هميشه اين رويه لازم الاتباع خواهد بود. بنا عليهذا سه دانگ از بلوک جراحي به شرح مرقوم حبس مؤبد بوده و صيغه‏ي شرعي جاري گرديده و...» همچنين طبق وقف‏نامه نظارت بر وقف بر عهده‏ي سازمان اوقاف است ولي در حال حاضر سازمان اوقاف و امورخيريه خود توليت اين موقوفه را برعهده دارد. شاهدان وقف که در وصيت‏نامه‏ي نظام‏السلطنه آن را تأييد کرده اند، عبارت‏اند از:
    الف. محمد وکيل الدوله؛
    ب. نظام‏الدين؛
    ج. شيخ فضل‏الله نوري که صحت وقف را منوط به احراز مالکيت آن دانسته است؛
    د. احمد بن عبدالله نوري؛
    ه. عبدالله موسي؛
    و. علي اکبر بن جمال‏الدين.
    لازم به ذکر است براساس اسناد و مدارک موجود و وصيت نامه‏ي نظام‏السلطنه مجددا تنظيم شده و بخشي از امور مربوط به وقف در وصيت‏نامه‏ي بعدي حذف، و امورات ديگر اضافه شده است.

    بررسي آثار وقف بر منطقه و شهر رامشير

    آثار مثبت وقف اراضي
    اقدامات و فعاليت‏هاي سازمان اوقاف و امورخيريه را (براي مثال در طي سال‏هاي 1377 تا 1380) در منطقه‏ي شهر رامشير مي‏توان به اين صورت عنوان کرد:(4).
    الف. توسعه‏ي علم و دانش: در اين زمينه در سال‏هاي 1377 تا 1380 جمعا مبلغ 27,580,000 ريال هزينه شده است.
    ب. نشر معارف اسلامي: در اين زمينه در سال‏هاي 1379 تا 1380 جمعا مبلغ 10,880,000 ريال هزينه شده است.
    ج. مراسم عزاداري و تعزيه داري و اطعام: در اين بخش در سال‏هاي 1377 تا 1380 جمعا مبلغ 38,725,533 ريال هزينه شده است.
    د. کمک به مدارس علوم ديني و طلاب و مدرسين: در اين زمينه در سال‏هاي 1379 و 1380 جمعا مبلغ 10,000,000 ريال هزينه شده است.
    ه. حفظ و نگهداري موقوفات: در اين زمينه در سال‏هاي 1379 و 1380 جمعا مبلغ 151,010,000 ريال هزينه شده است.
    و. کمک به مستضعفين و خيرات و مبرات: در اين زمينه در سال‏هاي 1377 تا 1379 جمعا مبلغ 10,770,000 ريال به مصرف رسيده است.
    ز. ترويج قرآن: در اين زمينه در سال 1377 مبلغ 7,402,000 ريال هزينه شده است.
    البته آمار مندرج در جدول شماره‏ي يک تمام درآمدها و هزينه‏هاي موقوفه‏ي نظام السلطنه مافي نيست و اگر بخواهيم کل درآمدها، هزينه‏ها و فعاليت‏هاي اداره‏ي اوقاف در سال 1380 را بررسي کنيم (طبق وقف‏نامه) بايد بگوييم که کل درآمد حاصله از اين موقوفات در سال 1380
    جمعا مبلغ 91,602,772 ريال بوده است. که در اين موارد به مصرف رسيده است:
    الف. مقبره‏ي نظام‏السلطنه مافي مبلغ 21,595,912 ريال؛
    ب. کمک به محصلين بي‏بضاعت منطقه‏ي رامشير 33,375,500 ريال؛
    ج. فرهنگ و بهداشت ساکين منطقه‏ي رامشير 141,355,057 ريال؛
    د. حق التوليه مبلغ 7,328,221 ريال؛
    ه. هزينه‏هاي ضروري و اتفاقي مبلغ 25,007,556 ريال.

    آثار منفي وقف اراضي

    رکود سرمايه‏گذاري
    با توجه به وقفي بودن زمين‏هاي منطقه‏ي رامشير و مشخص نبودن وضعيت و ملکيت زمين‏ها، دولت و بخش خصوصي تمايل چنداني به آوردن سرمايه‏هاي خود به اين شهر ندارند زيرا اراضي آن از قطعيت برخوردار نيست و طرح‏هاي مختلفي از سوي دولت يا بخش خصوصي، از اين شهر به مناطق ديگر منتقل شده و علت آن وقف بودن اراضي اين شهر ذکر شده است.

    فقدان سند مالکيت

    با توجه به وقفي بودن اراضي شهر رامشير، مساکن شهر رامشير فاقد سند و قباله‏ي مالکيت رسمي‏اند و به جز تعداد معدود و انگشت شماري از مردم که پس از طي مراحل قانوني، وقف عرصه‏ي مساکن خود را ابطال و سند رسمي دريافت کرده‏اند، بقيه‏ي مردم هيچ گونه سند مالکيت رسمي از مساکن و اراضي خود ندارند و اداره ثبت اسناد و املاک صدور سند براي آنان را منوط به حل مشکل آن‏ها با اوقاف و يا ابطال وقف عنوان کرده است. اداره‏ي اوقاف و امور خيريه نيز صدور سند مالکيت را منوط به بستن قرارداد اجاره با اوقاف دانسته تا در اين صورت به اداره‏ي ثبت اجازه‏ي صدور سند مالکيت با ذکر وقف بودن سه دانگ از عرصه داده شود.
    بنابراين از مشکلات مهم شهر اين است که مساکن و اراضي آن فاقد سند رسمي است. اين موضوع باعث شده است املاک آن قابليت وثيقه و پشتوانه بودن را نداشته باشد که اين امر بسياري مسائل و مشکلات را به وجود آورده است. در واقع مشکل مردم اين است که متولي املاک آنان ارگان‏هاي دولتي است و نمي‏توانند اموال ورقبات وقفي را مطابق اقتصاد روز اداره کنند.

    مشکلات اجرايي دستگاه‏هاي اداري

    در اين زمينه شهرداري رامشير با مشکلات زيادي روبه‏روست، به طوريکه مثلا جهت صدور پروانه‏ي ساختماني نياز به سند مالکيت است. براي اين
    کار هماهنگي لازم با اداره‏ي اوقاف صورت نمي‏گيرد. به همين دليل اين موضوع براي شهرداري در پرده‏اي از ابهام باقي مانده است. علاوه بر اين حتي در صدور پروانه‏ي ساختماني، به علت نبود سند مالکيت رسمي، ديده شده که اختلافات متعددي درباره‏ي مالکيت زمين‏ها وجود دارد و اغلب براي يک قطعه زمين چند فرد ادعاي مالکيت مي‏کنند و با سند غير معتبري از خود دفاع مي‏کنند و براي شهرداري و مسؤولان شهر مشکلاتي را به وجود مي‏آورند.

    عدم استفاده از تسهيلات بانکي

    از ديگر مشکلات مديريت شهري در اين زمينه عدم استفاده از تتسهيلات بانکي و وام‏ها در امر ساخت و ساز شهري است که علت آن وقف بودن اراضي و نامشخص بودن وضعيت اين زمين‏هاست و همين امر ساخت و ساز را در شهر از رونق انداخته است.

    عدم واگذاري زمين

    از ديگر مشکلات عدم امکان واگذاري زمين به متقاضيان است، مثلا در سال 1366 زمين شهري به متقاضيان زمين براي ساخت خانه با تصويب قانون ابطال مالکيت اراضي موقوفه، مجوز داد و مشکلات متعددي، براي شهرداري و مسؤولان شهري ايجاد شد؛ يا در سال 300، 1379 قطعه زمين شهري پس از طي مراحل قانوني آماده‏ي واگذاري به متقاضيان مسکن بوده ولي به علت وقفي بودن اراضي اين امر با مشکل مواجه شده و امکان‏پذير نشد.

    ابطال وقفي بودن اراضي شهر رامشير

    در نظر سنجي انجام گرفته، اکثريت قريب به اتفاق مردم شهر رامشير از وقفي بودن اراضي شهر رامشير ناراضي‏اند و خواستار ابطال وقف اراضي اين شهر مي‏باشند (البته وقف با نظرسنجي باطل نمي‏شود.) اين امر بيشتر به دليل پايين بودن آثار مثبت وقف بر شهر و ايجاد مسائل و مشکلات عمده براي شهروندان ومسؤولان شهري است. اقداماتي به صورت شخصي و يا زير نظرمسؤولان شهر رامشير براي ابطال وقف صورت گرفته و به نتايجي دست پيدا کرده‏اند. از نظر شخصي افراد انگشت‏شماري بوده‏اند که پس از طي مراحل قانوني موفق شده‏اند سند مالکيت رسمي دريافت کنند.
    در سال 1365 مردم شهر رامشير براي آگاهي از حکم فقهي اين زمين‏ها نامه‏اي به شرح زير به محضر مبارک رهبر فقيد انقلاب اسلامي امام خميني (ره) ارسال کردند.
    بسمه تعالي
    محضر شريف رهبر کبير انقلاب امام خميني مدظله العالي بعد از سلام معروض مي‏دارد، منطقه‏اي است در خوزستان به نام رامشير (خلف آباد) به اضافه‏ي يک صد و چهل و شش پارچه آبادي قراء تابعه، آنچه اهالي اين منطقه به خاطر دارند و شنيده‏اند متجاوز از دويست سال است که ابا عن جد و نسلا در اين جا سکونت داشته و هيچ کس ادعاي وقف بودنش را نداشته و معارض و مدعي در بين نبوده ومدت چهل و پنج سال که سه پانزده سال باشد، طبق مدارک موجود اين سامان و هنديجان و ماهشهر به عنوان اراضي خالصه‏ي دولت وقت به اجاره داده شده و براي مال الاجاره‏ي آن قراردادي منعقد نموده‏اند که مدارک موجود است. چند سالي است (حدود 30 سال) بانويي به نام بتول مافي السلطنه زوجه‏ي شيخ خزعل معروف
    مدعي گرديده است که قسمتي از اين منطقه وقف است، حتي منازل مسکوني اهالي و مشاراليها مالکيت آن را دارد. لکن دليل شرعي و محکمه پسندي در دست ندارد. خواهشمند است تکليف مردم مستضعف اين سامان را روشن و حکم الهي را بيان فرماييد.
    محل امضاي اهالي شهر رامشير (خلف آباد سابق)
    امام خميني (ره) در جوابيه اين نامه فرمودند:
    «بسمه تعالي، تا احراز وقفيت نشود شرعا حکم به وقفيت نمي‏شود.»
    در سال‏هاي بعد در تاريخ 12 بهمن 1369 نامه‏اي به اين مضمون به حضرت آيت‏الله اراکي و آيت الله گلپايگاني ارسال شد که آيت‏الله العظمي اراکي در جواب اين نامه فرمودند:
    «بسمه تعالي، ادعاي وقفيت بدون سند معتبر مسموع نيست.»
    همچنين آيت الله العظمي گلپايگاني در پاسخ به اين نامه مرقوم فرمودند:
    «بسم الله الرحمن الرحيم، در فرض اين که منطقه معروف به وقفيت نبوده و نيست وقف آن با ادعاي يک نفر ثابت نمي‏شود، ولي چنانچه مدرک صحيحي جهت اثبات آن وجود داشته باشد، بايد طبق آن عمل شود.»
    در آخرين پي‏گيري‏ها و هماهنگي‏هايي که به عمل آمده و جلسات متعددي که با شرکت نمايندگان اداره‏ي اوقاف، منابع طبيعي، زمين شهري و ساير مسؤلان شهر رامشير صورت گرفته و در نشست‏هايي که با رياست سازمان اوقاف و امور خيريه کشور برگزار شده است مقرر گرديد اداره‏ي اوقاف و امور خيريه در قبال دريافت شش دانگ زمين در هر جاي کشور (حتي اگر کوه يا بيابان باشد) به اندازه‏ي نصف مساحت حوزه‏ي استحفاظي رامشير که 57 کيلومتر مربع است، با ابطال وقفيت اراضي شهر رامشير (پلاک 49) موافقت کند و زمين مذکور به عنوان يک رقبه‏ي وقفي نظام‏السلطنه به ثبت برسد، و مشکلات ناشي از اين مورد را حل کند. ولي متأسفانه تاکنون اقدامي صورت نگرفته است.

    پي نوشت :

    1- شريفي، ناجي، رامشير شهر از ياد رفته، چاپ اول، پاييز 1380، ص 31.
    2- چرچيل، جورج، پ، فرهنگ رجال قاجار، مترجم غلامحسين ميرزا صالح، صص 199 و 200.
    3- کتاب تاريخ چهارم دبيرستان، مؤلف گروه تاريخ دفتر برنامه‏ريزي و تأليف کتب درسي، چاپ 1377، ص 73 و 74.
    4- به نقل از آقاي عليپور رئيس وقت اداره‏ي اوقاف و امور خيريه‏ي شهرستان رامهرمز.

    منبع: ميراث جاويدان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:18 PM   |  

    عناصر بازار اصفهان و موقوفات آن 8

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه

    ميدان کهنه در عصر پهلوي
    در دوره‏ي پهلوي يعني از سال 1300 به بعد، بافت و استخوان‏بندي کالبدي اغلب شهرهاي سنتي ايران دگرگون شد. ايجاد خيابان‏ها، جاده‏ها، ميدان‏ها (فلکه‏ها) به منظور ايجاد ارتباط بين بخش‏هاي مختلف شهري يکي از مشخصات اين دوره است. اين تحولات تحت تأثير صنعتي شدن جامعه و پيشرفت‏هاي تکنولوژي و به ويژه به کارگيري وسايط نقليه‏ي چهارچرخه و تسلط طبقه‏ي جديد بورژوايي به وجود آمد. در چنين دوراني است که به سرعت تلاش مي‏شود تا جامه‏ي سنتي از تن شهرها بيرون آيد و لباس تجدد بر اندام آن‏ها پوشانده شود. در اين دوره به دليل شکل‏گيري استخوان‏بندي شبکه‏اي و تسلط محورهاي سواره، بازار شهرها کارکرد اقتصادي خويش را به عنوان محيطي سربسته و فعال در مجموعه‏اي خاص از دست داد و مراکز تجاري فعال بسياري، در اطراف خيابان‏هاي جديدالاحداث ايجاد شدند. مخصوصا در اين دوره بر محور چهارباغ تأکيد بيش‏تري مي‏شد که اين امر با احداث خيابان
    چهارباغ پايين از دروازه دولت تا ميدان شهدا (محله‏ي آب‏پخشان يا پهلوي سابق) صورت گرفت. در محل باغ تختي (باغ همايون، باغ حاجي) خيابان‏هايي شامل خيابان مسجد سيد عبدالرزاق و ولي‏عصر (ولي‏عهد سابق) عمود بر محور چهارباغ احداث شد که ميدان کهنه را به دو قسمت تقسيم کرد. در مجاورت ميدان کهنه ميدان جديدي پديد آمد که باز هم نام ميدان کهنه (عتيق) را بر خود گرفت. در کنار اين ميدان مدور، بنگاه عمده‏فروشي تره‏بار و ميوه احداث شد که اطلاق نام سبزه ميدان به اين فلکه به همين دليل است. فشردگي کاربري‏هاي مزاحم و ناهمگوني آن‏ها چهره‏ي ميدان را ناخوشايند ساخته است. ضريب بهره‏گيري از فضاي حول ميدان به ويژه در غرب آن بسيار بالاست و دست‏فروشان و فروشندگان دوره‏گرد (مشاغل کاذب) و نيز تره‏بار فروشان در آن جا حضور زيادي دارند؛ اما تراکم کاربري‏هاي کم‏تر به ارتفاع کشيده شده و لذا طبقات ساختماني بالايي را شاهد نيستيم. ميدان، شعاع تأثير خود را تا فاصله‏ي زيادي از خيابان عبدالرزاق به ولي‏عصر داد و نيز داراي تأثيرهاي محيطي - کالبدي، اقتصادي و اجتماعي فراوان است که بايد دقيقا مطالعه شود، البته اگر يک ميدان بزرگ انتظام‏بخش تنفسي در دستور ساخت باشد، چنين سطح ارتباطي پديد نمي‏آيد.
    در اين دوره شهر اصفهان گام‏هاي بلندي به سوي صنعتي شدن برداشت که اين امر با توجه به استعداد آمايش منطقه‏ي اصفهان و به طور کلي منطقه‏ي مرکزي ايران صورت گرفت و به هر حال صنعت در اين شهر چه به سبب استعدادهاي طبيعي و جغرافيايي‏اش و چه به علت فرهنگ ساکنان آن پا گرفت و به سرعت رشد کرد. از نخستين صنايع و جدي‏ترين بخش صنعتي در اين شهر، صنايع نساجي بود. تعداد بسيار زيادي از کارخانه‏هاي نساجي در بيرون کمربند بافت شهري و اندکي در داخل آن تأسيس شد که نيروي انساني آن را ساکنان شهر و روستاهاي اطراف اصفهان و حتي شهرهاي اقماري آن تأمين مي‏کرد. به دليل افزايش مهاجرت يا به عبارت ديگر افزايش جمعيت شهري، محله‏هاي جديدي در کمربند بيروني شهر شکل گرفت و باغ‏هاي عصر صفوي و روستاهاي مجاور به تدريج به شهر متصل شدند و بخشي از شهر را تشکيل دادند. محلات قديم شهر نيز به واسطه‏ي افزايش قيمت و ميزان فروش نفت در اواسط دهه‏ي 40 تا اواسط دهه‏ي 50 در رشد و دگرگوني شهر اصفهان تأثير بسزايي داشت. کارخانه ذوب آهن اصفهان و صنايع ديگر از جمله پالايشگاه، پلي‏اکريل، صنايع نظامي، سيمان سپاهان و نيروگاه‏ها و....؛ حجم فعاليت صنعتي و اقتصادي را در اين منطقه به شدت افزايش داد. اين مسأله نه تنها چهره‏ي شهر، بلکه تمامي روستاها و شهرهاي کوچک اطراف را نيز دگرگون کرد به صورتي که اکنون ديگر نمي‏توان با صراحت از مرز مشخص شهري به نام اصفهان سخن گفت، بلکه بايد از منطقه‏اي به نام منطقه‏ي اصفهان يا اصفهان بزرگ که شامل هسته‏ي مرکزي شهر و شهرها و روستاهاي بسياري که به سهم خود بخشي از جمعيت مهاجر را در خود پذيرفته‏اند نام برد. در اين تغيير و تحول و سيل مهاجرت به سوي اصفهان، محلات قديم شهر به واسطه‏ي مشکلات متعدد، از جمله فرسودگي بيش از حد بناهاي مسکوني آن، به صورتي که امکان زيست متعارف را بسيار مشکل کرده، از طرف ساکنان بومي خالي و مهاجران روستايي و افغاني جاي آن‏ها را گرفته است که محلات اطراف ميدان کهنه به ويژه جويباره يکي از آن محلات قديم است که شاغلان کاذبي چون دست‏فروش‏ها که در ميدان کهنه به داد و ستد مشغولند، اغلب در همين محله زندگي مي‏کنند.
    ميدان امام (نقش جهان)
    بناي ميدان نقش جهان را بايد از شاهکارهاي معماري اصيل ايران و جهان دانست. شاه عباس اول که به سال 998 ق به اصفهان آمده، اولين حرکت شهرسازي را با طرح‏ريزي اين ميدان باشکوه آغاز کرد و بناي آن به سال 1011 ق پايان يافت. قبل از اين تاريخ در محل ميدان، باغ بزرگي وجود داشت به نام نقش جهان که در عصر سلاجقه اين ميدان را کوشک ميدان مي‏گفتند.
    در اوايل دوره‏ي صفويه اين محل به صورت محوطه وسيعي بوده و کاروان‏سرايي نيز در قسمتي از محل فعلي ميدان وجود داشته است.
    سياح ايتاليايي به نام پيترو دولاواله که از سال 1025 تا 1031 هجري قمري (1671-1622 ميلادي) در ايران به سر مي‏برده، ميدان نقش جهان را از زيباترين ميادين جهان مي‏شمارد و معتقد است که اين اثر با بهترين آثار مسيحيت برابري مي‏کند و بدون ترديد بر آن‏ها مزيت دارد. پروفسور هينچ، ايران‏شناس معاصر آلماني، درباره اين ميدان چنين مي‏نويسد:
    ميدان شاه در مرکز شهر قرار دارد؛ بنايش موقعي صورت گرفته است که مشابه آن را از نظر وسعت و سبک معماري و اصول شهرسازي در مغرب زمين نداريم
    دورادور ميدان، نهر آبي به عرض 5ر3 وعمق دو متر جريان داشت. طول ميدان 510 و عرض آن 165 متر مي‏باشد. عمل‏کرد آن قابل توجه بوده است: محل ملاقات شاهان صفوي و ساکنان شهر، مرکز تجارت شهر، به طوري که تجار خارجي مانند هلندي‏ها، پرتقالي‏ها، انگليسي‏ها، فرانسوي‏ها، اعراب، ارامنه، روس‏ها و هندي‏ها در اين محل به داد و ستد مشغول بودند. دست‏فروشان نيز در ميدان به خريد و فروش مي‏پرداختند.
    ميدان، زندگي شبانه‏ي جالبي را به علاقه‏مندان عرضه مي‏کرد، چنانچه تعداد زيادي از بازيگران، شعبده‏بازان، خيمه‏شب‏بازان، بندبازان، قصه‏گويان، درويشان، و سيرک‏بازاني که جنگ شير، گاو، قوچ، خروس و ساير حيوانات را راه مي‏انداختند، مشغول هنرنمايي بودند. ضمنا ميدان محل چوگان بازي نيز بوده که دو دروازه‏ي قديم با ميل‏هاي سنگي آن هنوز پاي برجاست. مسابقات تيراندازي که به آن قپق‏اندازي گفته مي‏شد و جوانان با اسبان خود چهار نعل مي‏تاختند و بر روي ديرکي به ارتفاع 120 پا جام زرين را نشانه‏گيري مي‏کردند، در اين ميدان برگزار مي‏شده است.
    از مهم‏ترين عمل‏کردهاي ميدان بايد از نقش مذهبي سياسي و به ويژه اقتصادي آن ياد کرد؛ زيرا کاخ‏هاي سلطنتي در همين محل قرار داشت و پذيرش سفرا اغلب در همين ميدان انجام مي‏گرفت. مسجد شاه نيز به عنوان مرکز مهم ديني شهر تلقي مي‏شد و به نام مسجد جامع عباسي معروف بوده است. در ميدان نقش جهان به يکي ديگر از شاهکارهاي معماري عصر صفويه برمي‏خوريم و آن مسجد شيخ لطف‏الله است که نبوغ ايراني در آن به وضوح تمام نشان داده شده و در ضلع شرقي ميدان بنا گرديده است. در ضلع غربي ميدان، کاخ عالي قاپو قرار دارد که معماران معروف دنيا تعريف زيادي از آن نکرده‏اند بلکه آن را گاهي به يک صندوق آجري تشبيه نموده‏اند. ذکر اين نکته ضروري است که شاه عباس، ساختمان‏هاي باشکوه را هميشه شايسته‏ي جلال خداوند مي‏دانست نه کاخ شخصي خويش.
    سبک معماري صفويه که در تاريخ معماري ايران ارزش و منزلت خاصي دارد احتمالا با احداث ميدان نقش جهان، کاخ‏ها و بازارهاي آن عصر آغاز گرديده است.
    دورادور ميدان داراي نهر آبي بوده که بازسازي و بهسازي آن در سه دهه قبل مورد توجه مديران شهري قرار مي‏گيرد تا به شکل سابق درآيد و آب در آن‏ها جريان پيدا نمايد ولي باستان‏شناسان با اجراي اين طرح موافق نبودند، چه انجام دادن اين کار خطر احتمالي براي انهدام ساختمان‏هاي دور ميدان داشت.
    اسکندربيک ترکمان از ميدان نقش جهان به نام باغ نقش جهان ياد کرده است. اين ميدان چون به دستور شاه عباس اول بنا گرديده به نام ميدان شاه نيز معروف بوده است. ميدان شاه بعد از انقلاب اسلامي به نام ميدان امام شهرت يافته است.
    در عصر شاردن از ميدان شاه به عنوان مرکز خريد و فروش استفاده مي‏شده؛ مثلا مسگران، آهنگران، کهنه‏فروشان، خرده‏فروشان، پيشه‏وران، خواربارفروشان، و کسبه‏ي بي‏شمار ديگر وجود داشته که همه‏ي اين فروشندگان بساط خود را در داخل ميدان مي‏چيدند و موقع شب آن‏ها را در صندوق‏هاي بزرگ جاي داده و به هم مي‏بستند و چادري روي آن‏ها پهن مي‏کردند و تمام شب اجناس مزبور در ميدان مي‏ماند و هيچ‏گونه حادثه بدي اتفاق نمي‏افتاد و اموال مردم از امنيت کامل برخوردار بوده است. براي فروش اجناس مختلف و فعاليت هر صنفي محل ويژه‏اي وجود داشته و فروشندگان موظف بودند که به عنوان استفاده از ميدان روزانه مبلغي بپردازند. ولي در جشن‏هاي رسمي و ورود سفرا ميدان را خالي مي‏کردند.
    ميدان نقش جهان، از نظر عمل‏کرد نه تنها مرکز اقتصادي شهر بلکه به عنوان يک محل تفرجگاهي و تفريحي در عصر صفويه ياد شده است.
    مطالعه‏ي اجمالي ميدان نقش جهان از نظر جغرافيايي، تاريخي اين نتايج را به دست مي‏دهد:
    1.ميدان نقش جهان داراي ارزش شهرسازي و معماري در سطح جهاني است چنانچه از طرف يونسکو نيز به عنوان يکي از ميراث‏هاي فرهنگي جهاني مطرح است. اين ميدان را کارشناسان شهرسازي و معماري به عنوان يکي از شاهکارهاي قرن هفدهم در جهان مي‏دانند.
    2.اين ميدان داراي عمل‏کرد اقتصادي مهمي در چهار قرن گذشته بوده و بازارهاي دور و نزديک به آن، تکميل کننده‏ي اين نقش اقتصادي بوده است.
    3.از سال اتمام آن (1011 ق / 1062 م) تا امروز به عنوان مرکز مهم صنايع دستي عمل‏کرد خود را ايفا مي‏کرده است.
    4.مرکز اجتماعي، سياسي و تفريحي شهر بوده و هنوز هم چنين نقشي را بر عهده دارد.
    5.نقش مذهبي مهمي را هميشه بر عهده داشته و اجتماع دسته‏هاي عزاداري و برگزاري نماز جماعت از آن جمله است.
    6.محل پذيرش سفرا و ميهمانان خارجي بوده و در روزهاي ملي نقش مهمي را بر عهده داشته است.
    عمل‏کردهاي مزبور باعث گرديد که محلات مسکوني شهر يکي بعد از ديگري در حوالي آن پديد آمده و موجب توسعه‏ي شهر در بخش جديد شهري گردد.
    بخش جنوبي بازار اصفهان به ويژه بازارهاي اطراف ميدان، يادگار عصر صفويه است؛ قيصريه و بازارهاي دورادور ميدان همه ساخته و پرداخته‏ي عصر شاه عباس مي‏باشد. شاهکار اصلي در تکوين بازار عصر صفويه بناي رفيع و منظم و هماهنگ آن نيست، بلکه شگرد کار را بايد در تفکرات شهرسازي آن جست‏جو کرد، به طوري که بخش جنوبي بازار با مهارت تمام به مرکز اقتصادي آن عصر که ميدان‏هاي کهنه و مير و بازارهاي اطراف آن و مسجد جامع بوده وصل گرديد. در اين حرکت عقلايي طرح يک شهر دوقلو ريخته شد و قرينه‏سازي که از ويژگي‏هاي معماري ايرانيان به ويژه عصر صفويه بوده، حتي در شهرسازي آن دوره تجلي مي‏کند؛ به اين معني که ميدان نقش جهان را در مقابل ميدان کهنه و بازارهاي شاهي (چون باني آن شاه بود، لذا به اين نام اطلاق مي‏شد) را در مقابل بازارهاي قديم شهر (بخش شمالي بازار) و مسجد شاه را در مقابل مسجد جامع شهر احداث کردند و حتي اين مسجد در منابع تاريخي به نام مسجد جامع عباسي معروف بوده است. اين ساخت و سازها با اين که بخش قديم شهر را با جنوب آن پيوند داد ولي آن را از اعتبار انداخت. عده‏اي از نويسندگان اعتقاد دارند که خرابي و انحطاط ميدان کهنه کمي پيش از آن روي داده است. در شمال شرقي ميدان کهنه، قيصريه‏ي قديم با ورودي بازار قرار داشته که وضعيت بسيار بد و حالت مخروبه داشته و به طرف جنوب مدرسه‏اي توسط شاه تهماسب در کنار نقاره‏خانه‏ي قديم ساخته شده که در اين مکان عصرها و نيمه‏شب‏ها مي‏نواختند که اين عمل بعد از احداث ميدان نقش جهان و قيصريه‏ي جديد شاه عباس به آن جا منتقل شد. چنين حرکتي تقليد الگوهاي شهري را براي ما روشن مي‏کند.
    شهرسازان عصر صفويه بازار اصفهان را چنان به طرف جنوب توسعه دادند که پياده‏روندگان مي‏توانستند در گرم‏ترين و سردترين فصول سال از جنوب شهر تا شمال، آن را پياده طي نمايند و سقف بازارهاي عصر صفويه چنان بلند ساخته شده که سپاهيان به منظور ايجاد امنيت مي‏توانستند سوار بر اسب و نيزه بر دست به حرکت درآيند و تمام طول بازار را که حدود 2,500 متر است، طي نمايند. ضمنا ارتفاع سقف بازارهاي اصفهان امکان حرکت کاروان‏هاي شتر را نيز در مواقع ضروري تسهيل مي‏کرد. بازار صفوي عناصر بازار سلجوقي مانند مسجد، کاروان‏سرا، تيم و تيمچه را در خود جاي داد، ضمنا بيمارستاني (دارالشفاء) در شمال اين بازار و در کنار کاروان‏سرا بنا گرديد و مخارج آن از درآمد کاروان‏سرا تأمين مي‏شد و در حقيقت وقف آن بود. بازار قديم شهر و بازار جديد عصر صفوي که در واقع بخش اقتصادي شهر را تشکيل مي‏داد، از اهميت بارزي برخوردار بود و در حقيقت ستون فقرات شهر محسوب مي‏شد. و فاصله‏ي بين ميدان کهنه و ميدان نقش جهان (ميدان امام) يا به عبارت ديگر محور مسجد جمعه و مسجد امام (مسجد شاه) از اهميت اقتصادي بيش‏تري برخوردار شد که محلات مسکوني شهر از طريق گذرها به اين بخش ختم مي‏شد. در عصر صفويه اصفهان به صورت شهري دو قطبي و با دو مرکز ثقل قوي عمل مي‏کرده و در حقيقت شهر، دو مرکز اقتصادي - فرهنگي داشت؛ اما قدرت سياسي در بخش صفوي شهر متمرکز بود.

     


     منبع:راسخون



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:16 PM   |  

    وقف نامه مدرسه‏ي مقيميه‏ي شيراز (1095 ق)

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    نويسنده: فاطمه حاتمي
    وقف نامه مدرسه‏ي مقيميه‏ي شيراز (1095 ق) مقدمه
    در سازمان اوقاف و امور خيريه و اداره‏هاي تابعه‏ي آن در فارس، حدود هفتصد وقف نامه‏ي مربوط به دوره‏ي قاجار و 36 وقف نامه و مدارک وقف مربوط به دوره‏ي صفويه نکهداري مي‏شود (1) که اطلاعات دست اول و جالبي را از فارس آن دوران و به ويژه شيراز در اختيار علاقه‏مندان قرار مي0دهد. اين اطلاعات تاکنون در هيچ يک از کتاب‏هاي تاريخي محلي و پژوهش‏هاي جديد استفاده نشده و جزئيات مختلف به تفصيلي که در اين اسناد منعکس شده در جاي ديگر نيامده است و بايد اين اسناد را تکلمه‏اي بر اسناد معتبر تاريخي فارس تلقي کرد.
    يکي از اين مدارک وقف نامه‏ي مدرسه مقيميه‏ي شيراز است که ميرزا حسن حسيني فسايي در اثر يگانه‏اش فقط در سه سطر درباره‏ي آن نوشته است:
    «باني آن، مرحوم حاجي محمد مقيم نام از سلسله آتشي‏هاي محله‏ي بازار مرغ در اواخر سلاطين صفويه آن را بساخت و در جنب مسجد جامع عتيق افتاده است و از صدمه زلزله سال 1269 خراب شده ويرانه است.»(2)
    چنانکه گفته شد با استناد به وقف نامه‏ي مدرسه که خوشبختانه موجود است و در بايگاني سازمان اوقاف به شماره‏ي 186 فارس و اداره‏ي کل اوقاف استان فارس به شماره‏ي م / 30 نگهداري مي‏شود (3) مي‏توان تکلمه‏اي به نوشته‏ي پيشين افزود. اين سند رونوشتي است که در اول جمادي
    الثاني 1328 در اوقاف مرکز (تهران)، از روي نسخه‏ي معتبري که انجمن ايالتي و ولايتي فارس در 7 شعبان 1325 آن را رونوشت کرده، استنساخ شده است. اين سند نخستين رونوشتي است که در بدو تشکيل اداره‏ي اوقاف و حتي پيش از تصويب نخستين اوقاف در دفتر ويژه‏اي موسوم به «دفتر ثبت وقف نامه و سواد وقف نامه و اسناد و احکام راجع به موقوفات» درج شده است. گفتني است بر اغلب اسنادي که در دو دهه نخست تشکيل اوقاف استنساخ شده، يادداشت‏هايي مبني بر ثبت اسناد در «دفتر ثبت موقوفات» نوشته شده است.
    متن و تکلمه و سجلات وقف نامه که به نظر مي‏رسد به طور کامل بازنويسي شده در دوازده صفحه به خط شکسته‏ي نستعليق تحرير شده و محرر، واژگان سند را 1231 کلمه اعلام کرده است.
    نام دقيق و کامل باني و واقف مدرسه، خواجه، محمد مقيم کاشاني، معروف به قاضي بن امين محمد است که در شيراز زاده شده و مي‏زيسته است. بنا به نص وقف نامه، او نخست خانه‏اي در جنوب مسجد جامع عتيق و چسبيده به آن خريد و پس از تخريب آن، مدرسه‏ي نامبرده را که مشتمل بر 26 حجره و يک مسجد بود، در آن احداث و در 9 شوال 1059، آن را بر شيعيان اثنا عشري وقف کرد. در وقف نامه هم چنين آمده است که واقف براي دوام و بقاي آن‏ها، املاک مفصلي را شامل ده باب دکان جنب حمام نقشک، 704 سهم از 1056 سهم قريه‏ي ابراهيم آباد در حومه‏ي شيراز، شش دانگ قريه‏ي حسن آباد کربال، شش دانگ اراضي علياي طاق ميان کربال، سه دانگ قريه‏ي قصر خواجه شامل قنات و باغ و مزارع در خفرک مرودشت، چهار دانگ قريه‏ي دهکشوراب خبريز آباد، شش دانگ قريه‏ي تير فشار خبريز آباد براي مصارف، وقف کرد. مصارف مورد نظر عبارتند از: هزينه‏ي تعمير و نگهداري و گردآوري محصول موقوفات و مدارس و حق التوليه و حق النظاره، حقوق يک مدرس (روزي 100 دينار)، يک خادم (روزي 60 دينار)، 24 طلبه (8 طلبه‏ي اعلا رتبه از باقي، روزي 60 دينار؛ 8 طلبه‏ي وسط، روزي 40 دينار؛ 8 طلبه‏ي باقي، روزي 30 دينار)، تجديد حصيرهاي مدرسه هر چهار سال يک بار و سرانجام تجديد لحاف چيت مطابق وضع طلاب و استنساخ وقف نامه هر سه سال يک بار معين شده است.
    چنان که در اغلب وقف نامه‏ها ديده مي‏شود، واقف در صورت انقراض نسل متولي و ناظري که معرفي کرده، شروط مفصلي براي تعيين متولي و ناظران بعدي در نظر گرفته؛ چنان که براي اقامت و سفر طلاب هم پيش بيني‏هايي کرده است.
    با توجه به سجلات، به نظر مي‏رسد که سند در شيراز تنظيم شده و واقف، احتمالا پس از آن، به قصد سفري زيارتي، راه خراسان را در پيش گرفته و در مسير رفت يا برگشت، سند را به تأييد علما و رجال محلي اصفهان يا ساکن در آن جا هم رسانيده است. به هر حال در حاشيه‏ي سند، سجلات علامه مجلسي، محمد باقر سبزواري شهير به خراساني صاحب ذخيره، ميرزا حبيب الله صدر ايران و دو پسرش ميرزا محمد مهدي و ميرزا عليرضا شيخ الاسلام دارالسطنه‏ي اصفهان، ميرزا محمد حکيم، ميرزا محمد علي حسني حسيني طبيب دشتکي، ميرزا هدايت الله حسني حسيني دستغيب طبيب شيرازي، قوام الدين حسن انجو شيخ الاسلام لار، شيخ حسين - شيخ الاسلام هرات - بن عبدالصمد جبل عاملي، ميرزا محمد باقر رضوي متولي مشهد رضوي و ميرحسين شيخ الاسلام مشهد صاحب مدارک و برخي افراد ديگر را مي‏توان ملاحظه کرد.
    چند مدرک ديگر هم در پرونده‏ي راکد مدرسه وجود دارد دال بر اين که با از بين رفتن مدرسه، قريه‏ي حسن آباد کربال به وسيله‏ي طلعت السطنه خواهر مدبر السلطنه و قريه‏ي تير فشار صاحب ديوان به دليل واهي معتبر نبودن وقف نامه به مرور تصرف شده‏اند.
    گفتني است با تجديد بناي مدرسه در همان محل به سال 1328 و تشکيل اداره‏ي اوقاف وکيل، متولي در تهران براي به وقف بازگرداندن دو قريه‏ي نامبرده، طي شکايتي از هر دو متصرف، اقدام جدي خود را آغاز مي‏کند که سرانجام دائره‏ي تحقيق اوقاف مرکز در 1329 به صحت وقف نامه رأي مي‏دهد. اين واقعه خود دليلي بر استنساخ وقف نامه هم بوده است.
    سواد سواد وقف نامه‏ي مرحوم خواجه محمد مقيم کاشاني الاصل شيرازي المسکن موقوفه‏ي بر مدرسه‏ي مقيميه‏ي واقعه در شيراز به تاريخ شهر شوال سنه‏ي هزار و پنجاه و نه 1059[تعداد] کلمه [1231]
    تاريخ غره‏ي شهر جمادي الثانيه‏ي ايت ئيل 1328
    الحمدلله الذي تقرب الي جناب حضرته المتقربون بالقربات و توسل الي نيل سبحات رحمته المتوسلون / بالصدقات و فاز المتصدقون بالزلفات و استبشر اهل الخير بوعده بالنعيم المقيم و الدرجات و الصلواه / والسلام الا تمان الا کملان علي من ارسله بالايات البينات و ايده بالبراهين الساطعه و المعجزات و الحجج الدافعات / محمد المصطفي المجتبي الزکي و آله و اهل بيته و عترته ذوي الکرامات سيما ابن عمه و صهره و اخيه و کاتب وحيه / و مخزن علمه و ابوبنيه و خليفته و وصيه بالنص و الجلي الذي نام في مضجعه و قام بأمره و حارب مع اعدائه و بذل نفسه / لنفسه الشريف اعني امام المتقين و اميرالمؤمنين و علي صلوات الله و سلامه عليه و عليهم بدوام الخيرات و الحسنات و بعد / اثمار اين حديقه‏ي بلاغت آيين و جواهر و لالي اين بحر فصاحت قرين مفصح و مشعر است به ذکر آن که بر اصحاب فطنت / و ارباب عبرت و مستبصران خبير و ناقدان بصير که قلب و نقد عيار روزگار را به محک اعتبار سنجيده و منافع / و مضار اين جهان فاني را از يک ديگر افراز نموده‏اند پوشيده و مستور نيست که مزاج روزگار از اوان ابداع و / عنفوان پيدايش تا زمان ما که به حسب ظن دوربينان خرد پيشه از زمان فاضله است در نيکي و بدي و نشيب / و فراز يکسان است (انما مثل الحيوة الدنيا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشيما تذروه الرياح و کان الله علي کل شي‏ء مقتدرا) اقبال اين بي‏وفاترين ادبار و صبح سرور اين نيست هست نما / متصل به شام غم، سراء وي با ضراء ملاصق و شدت بارخاء، عيشش به کدورت آميخته و سورش به ماتم / همدم و عذبش به شوري ممزوج و حلوش به تلخي مختلط، هيچ آفريده ادراک غضارت و نيکويي عيش وي نکرده که به کلفت / و تعب و نوائب وي گرفتار نگردد واحدي را نيل خضرت و نضارت او ميسر نگشته که شادابي و طراوت جانبي، قرين پژمردگي[پايان صفحه‏ي 1]طرفي ديگر نباشد و شبانگاه بر جناح امن نغنوده که صبحگاه بر قوادم خوف و خطر نباشد و بني نوع انسان / که اشرف ما تحت الکون است و غرض از ايجاد چنين خلقي شريف تحصيل سعادت معرفت سبحان است که (و ما خلفت الجن و الانس الا ليعبدون) اگر چه به قلم تقدير بر پيشاني احوال او رقم (انه کان ظلوما جهولا) مرقوم است، اما از فروغ نور (ثم انشأناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقين) پرتوي به وي تافته و از همگنان به مزيت عقل و خرد ممتاز گرديده که به روشنايي آن، طريق مستقيم حق پيموده به سر منزل توفيق و رحيق تحقيق مهتري شود و در اين طريق خطرناک از بس تشعب طرق و تفرق آراء و تشتت اهواء و نشيب و فراز / و ارتفاع و انخفاض که محل حيرت و اشتباه عقل و التباس و هم است و بسي راهروان که به قدم عقل رفته‏اند پي گم کرده از طريق حق منحرف گشته، درکام اجل پي سپر شده، براي استکشاف جاده‏ي نجات و امتياز باطل از حق و افراز ظلمات از نور هاديان راه دين و راهنمايان طريق يقين برگماشته‏اند که به روشنايي عقل / خورده بين و رهبري تقليد شرع مبين جاده‏ي نزهت سراي رضامندي ايزدي به دست آورده از آن جا پي برده‏ي / مقصود حقيقي شود و در آن دارالامان به سعادت ابد بپيوندند. بس حيف باشد که با چندين فروغ انوار / رقم اکمهي بر خود گذارد و با اين همه دانايي نشان ابلهي بر خود پسندد و در ظلمت آباد طبيعت افتاده، عجوز بدروي / دنيا را عروس زيبا شناسد و براي آلايش بي‏ثبات آن که جز نمايش ثاني در چشم احول / ندارد نقدي مثل عمر گران مايه که هر ساعتي که سپري مي‏گردد، زبده و خلاصه‏ي ايام زندگي است و احتمال رجوع ندارد / و سمع و بصر و عقل و فهم و ساير حواس ظاهره
    و تمامي قواي باطنه و اعضا و جوارح که هر يک را به مقتضاي / (ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا) شغلي معين است و از آن جهت مسؤولند/ و صواب[ثواب]و عقاب بر آن مترتب از اعمال و اشغال راتبه باز داشته در انتظام اسباب لا يعني و حصول مقاصد / ميان تهي نشئه‏ي صوري صرف نمايد و از تذکر احوال اسلاف ازمنه‏ي سابقه که شنيده و اقرب از آن اوضاع معاصرين / خود که به عين اليقين ديده که خلاصه‏ي هستي و سرمايه‏ي زندگاني را در تعبد و بندگي دنيا و تحصيل عزت و ازدياد / ثروت و مکنت و جمع کردن درهم و دينار و شراء املاک و بساتين و عقار و فراهم آوردن[پايان صفحه‏ي 2]عروض و امتعه و ازدخار نقود و اقمشه صرف کرده‏اند و به انصرام اعمار و هجوم هادم لذات و منغض اسباب حيواة عزت به ذلت / و اجتماع به افتراق و غنا به فقر تبديل يافته بگذشته و بگذاشتنيها ميانه‏ي اقارب و عشاير جازعين و شامتين انقسام / يافته پذيراي عبرت نگردد و بر غفلت اصرار نمايد و به خيال محال که او از حادثه‏ي واقعه‏ي مرآتيان بر کنار است يا به زعم / باطل که تحصيل زاد و ابهت روز معاد موکول است به هنگام شيب و قرب انقضاء ايام حيوة با امکان ادراک موت در ايام شباب يا بفجأه تحصيل رزق چند روزه ايام حيواة را که به مقتضاي / کريمه (و ما من دابة في الارض الا علي الله رزقها) بر حضرت آفريدگار است وسيله‏ي جمع اسباب که اسباب تفرقه است ساخته / از اتيان به فرايض و سنن که به نصوص کتاب و سنت بدان مأمور و به ترک آن معاقب و ملوم است چنان خود را / بر کنار گيرد که گوييا امور واجبه از او مرفوع است و آن چه براي او ديگري متکفل است بر او فرض متحتم و بعد از درباختن چندين / گوهر گران بها و تخريب خانه‏ي دين که قيمتي گوهر سلک وجود و سرمايه هستي‏ها است چنانچه سمت گزارش يافته / از مطلب محروم و از مراتب بلند و سعادات ارجمند بازمانده و در زمره (اولئک کالانعام بل هم اضل) منخرط و منسلک / گردد؛ اما آن سعادتمندي که به مشام جان او از رياض همت نسيمي رسيده و بقايدي توفيق از خلاب اسباب / برآمده چنانچه از ادبار اين دوست کش دشمن نو از پايمال اندوه و لگدکوب غم نمي‏گردد در اقبال آن نامرد فريب از / جاي اطمينان و مقام آرام بيرون نرفته کامياب خرسندي نمي‏شود و وجود بي‏بود خود و حاصل آن از حطام و زخارف / دنيوي را صرف سرانجام سفر آخرت و اهبت نشئه‏ي باقيه مي‏نمايد که هنگام پرواز شاهباز روح از قفس بدن / و خلاص از زندان تن در آن ملک مقدس او را توفيق اساس منزلي خوش و نشيمني دلکش که (مثل الجنة التي / وعد المتقون) عبارت از آن است ميسر گردد و شايسته‏ي صحبت عقول قادسه و جواهر مجرده و مجالست (و حور عين کالمثال اللؤلؤ المکنون) و مرافقت (و ولدان مخلدون باکواب و اباريق و کأس من معين) گردد. مؤيد / اين مقال است صورت حال سرآمد خيرانديشان جهان، پيشواي پاسبانان دل و زبان، قدوه‏ي / اهل فضل و احسان، انموذج مفاخر و معالي، زبده‏ي اماثل و اعالي، نقاوه‏ي خاندان اعزاز و احترام، قيمتي گوهر سلک معني، / انتظام عنصر دانش و هوشمندي، مستجمع شرايط حق پسندي، سر حلقه‏ي هاديان مناهج سداد، پيشرو / سالکان مسالک رشاد، باني مباني کرم، مؤسس مکارم شيم، کريم الخصايل، مرضي الشمايل، المتوسل الي الله / الملک الکريم، خواجه محمد مقيم الکاشاني اصلا و الشيرازي مولدا و موطنا بلغه الله مناه و رزقه فوق مايتمناه و جعل[پايان صفحه‏ي 3]/ اخراه خير من اولاه و خص والده الحاج الموفق المبرور امينا محمدا کاشانيا بالرحمة و المغفرة في عقباه که از عنفوان / جواني و ريعان زندگاني برخلاف ابناي روزگار، سالک و مسالک رشاد بوده طي مراتب و اذعان به مفهوم / و مدلول آن نموده بعد از علم به حقيقت معني قول حضرت باري عز اسمه که در فرقان مجيد مي‏فرمايد که: (مثل الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل في کل سنبلة مائة حبة و الله يضاعف لمن يشاء) / و احاديث منقوله‏ي مرويه به طرق مختلفه از صادقين عليهم افضل التحية و السلام مشتمله بر حث و تحريص / بر صدقه‏ي جاريه و مبره‏ي ساريه کما رواه ثقة السلام قال: «ليس يتبع الرجل بعد موته الا ثلاث خصال: صدقة اجراها / في حياته فهي تجري بعد موته و سنة هدي سنها فهي يعمل بعد موته بها او ولد صالح يدعو له» و غير ذلک من الايات / و الاحاديث الدالة عليها بحيث لا يعد و لا يحصي تمامي و همگي همت را مصروف و معطوف گردانيد / بر تحصيل ذکر جميل و اجر جزيل و بعد از استقصا و استقرا در صنوف خيرات و اقسام مبرات بنا بر حث و تحريص که از طريق ائمه عليهم‏السلام در اعانت طلبه‏ي علوم دينيه و معارف يقينيه واقع شده به سبر و تقسيم / مذعن و متيقن خود گردانيد که اين نوع، انجح است در تحصيل اين مطلب عظمي، لهذا همگي و تمامي / کل خانه‏ي واقعه در قبله‏ي مقصوره‏ي مسجد جامع عتيق شيراز از ذوي الايادي به مبايعه‏ي شرعيه مالک شده و کل آن / را قلع نموده، مدرسه‏ي مشتمله بر بيست و شش حجره‏ي رفيعه‏ي منيعه علوا و سفلاو طاقات رفيعه‏ي قبليه و شماليه / و جنوبيه که از طاق قبلي باب مدرسه مذکوره، مفتوح است و آن دو طق ديگر يکي به جهت مدرس متعين است و ديگري به دو مرتبه / پوشيده شده مرتبه‏ي فوق آن حجره‏ي مدرس است و از جمله‏ي حجرات معدوده است و تحت آن مسجد مدرسه است بنا / گذاشت و در غايت متانت و رزانت به خوب‏ترين صورتي صفت انجام و صورت اتمام پذيرفت موسومه به مدرسه‏ي / مقيميه بعد از اتمام همگي و جملگي آن را بحدودها و حقوقها و توابعها و لواحقها و منسوباتها بدون استثناء شيئي / از آن تقربا الي الله تعالي و اخلاصا و اقتناء لرضا و اقتناصا (في يوم تشخص فيه البصار مهطعين مقنعي رؤوسهم) / مبتهلا الي فضله بالتقبل بقبول حسن متضرعا الي لطفه في اجرائه ابدا علي الوجه الا صلح و الاسلوب الا حسن[پايان صفحه‏ي 4]/ وقف صحيح شرعي و حبس مخلد ديني و صدقه‏ي لازمه و مبره‏ي مخلده‏ي موبده‏ي محرمه بما حرم الله به البيت الحرام و الرکن و المقام و المشاعر العظام / جارية علي سبله لا يحوم حول حمي نفاذها فساد و لا خلل مصون از انقطاع آخر و اواسط و اول (الي ان يرث الله الارض / و من عليها و هو خير الوارثين) مصرح به ارکان و شرايط شرعيه، منصوص به قواعد و ضوابط مذهب حق اماميه‏ي اثنا عشري المذهب / بر طالبان علوم دينيه و معارف يقينية امامي المذهب يعني اثني عشري المذهب متمسکين به اذيال و لاء ائمه‏ي معصومين صلوات الله / عليهم اجمعين متبرين از اعادي دين مبين غير متظاهري الفسق نمود که به شروط مسطوره در اين وثيقه در آن جا ساکن باشند / و هر چند سعي در استحکام عمارت مدرسه به کار رفته چون از امتزاج مختلفات و اختلافات ممتزجات ترتيب يافته و ايتلاف يافته‏ي / عالم امکان و ممتزج از عناصر و ارکان به مرور سنين و شهور و انقضاء ازمنه و دهور خالي از تطرق انحلال و تفرث اتصال / نيست و هر ساله محتاج به مبلغي است که به وظيفه‏ي ادرار طلبه و سکنه‏ي مدرسه مقرر گردد و خرج ضروري عمارت مدرسه‏ي مذکوره بود ليدوم بداوم الشهور و الاعوام و يبقي نفها مع کرالدهور و الايام از نفايس املاک و حوانيت که به مرور ازمنه و دهور از ذوي الايادي و الحقوق / به عقود شرعيه‏ي ناقله مالک آن‏ها گرديده بود و سنين و اعوام متطاوله دريد محققانه و تصرف مالکانه‏ي مؤمي اليه بلا منازعه‏ي / منازعي و مجادله‏ي مجادلي ممضي و جاري بود و آن همگي و تمامي ده (4) باب حوانيت واقعه در درب حمام موسوم به نقشک و خان / مستحدث واقف وقاه الله من اهوال يوم المواقف است يکي دائره به شيشه فروشي و ديگري به نقاشي و ثالث به عطاري و رابع / به حلوايي و خامس به نارجيل فروشي و سادس به چيت گري و سابع به مشاطي و ثلامي شش صد و هفتاد و شش (5) سهم از جمله / هفت صد و چهار سهم از اصل يک هزار و پنجه و شش (6)سهم کل قريه‏ي موسومه‏ي مشهوره به ابراهيم آباد من قري الاسافل / حومه‏ي شيراز صينت عن الاعواز با مثل آن از حانوت بقالي واقعه در قريه‏ي مذکوره و دهکده که حصه‏ي مذکوره به بذر / مقدار دو هزار و نه صد من غله‏ي مناصفه و سيصد من بزرک مزروع است و جملگي و همگي و تمامي کل قريه‏ي موسومه‏ي مشهوره / به حسن آباد واقع در طاق ميان و بند آغل بيشه از قراء و مزارع ناحيه‏ي کربال من اعمال فارس که هر ساله / به مقدار يک هزار و دويست من بذر شلتوک و مقدار شش صد من شلتوک عمارت مستمره به اصطلاح اهل آن ناحيه مزروع است[پايان صفحه‏ي 5]و تمامي ارضين مشهور به اراضي علياء طاق مياني که از جمله ارضين قريه‏ي حسن آباد طاق ميان مذکوره است و تمامي دهکده / و ابنيه و انبار دو طبقه‏ي واقعه در آن، که در محل وقوع مستقل الحد و الوصفد و تمامي
    و همگي نصف مشاع از کل قريه‏ي موسومه‏ي / معروفه به قصر خواجه و قنات منسوبه به آن و نصف کل بستان واقعه در آن و نصف مشاع از کل مزرعه‏ي موسومه به شاه آباد / و تاج آباد با دو شعبه قنات منسوبه به آن و ارضين پشت جدول مقبل آباد که منسوب به شاه آباد / و تاج آباد است واقعتين در خفرک / و مرودشت من اعمال فارس که هر ساله حصه‏ي نصف قريه‏ي قصر خواجه و شاه آباد و تاج آباد به مقدار يک هزار و شش صدمن / بذر غله‏ي مناصفه و يک صد و پنجاه من بذر شلتوک مزروع است و کل آن به هشت زوج عوامل دائر است و جملگي و همگي و تمامي / ثلثان مشاع که عبارت است از چهار دانگ کل قريه‏ي مشهوره‏ي معروفه‏ي موسومه به دهکشوراب که شرب آن / از چشمه‏ي منسوبه به آن است و هر ساله حصه‏ي مذکوره به مقدار دو هزار و يک صد من غله‏ي مناصفه که نصف آن تأکيدا للاصل مقدار / يک هزار و پنجاه(7)من مي‏شود مزروع است و تمامي و همگي نصف مشاع از کل مزرعه‏ي مشهوره‏ي موسومه به تير فشار مع شرب / مرتبه از چشمه‏ي شيرخان مذکور / شرب مي‏نمايد و هر ساله حصه‏ي مذکوره نصف به بذر مقدار پانصد (8) من گندم و صد من جو مزروع است و قريه‏ي دهکشوراب و مزرعه‏ي تير فشار / از جمله‏ي قراء و مزارع بلوک خبريز آباد من اعمال فارس است کلها مستغنيات عن التحديد و التوصيف لبلوغها من الشهرة/ و الوضوح مبلغا لا يحتاج الي الا طناب و الاسهاب مما لها من المشخصات و المعينات مع مالها من الحدود و الحقوق من الابنية / و الامکنة و الحيطان و الجدران و السقوف و الاخشاب و الالواح و مصب الميزاب و ملقي القمامات و مطرح السلوج و الارضين و الصحاري / السبحيه و البخسيه العامرة و الغامرة و التلال و الرماد و المنخضات و المرتفعات و المرافق و المراتع و الحرايم و الجداول و المجاري و المشارب و السواقي و المساقي و العيون و القنوات ذکر او لم يذکر بدون استثناء شيئي از آن از جمله‏ي / متملکات و حوزه‏ي متصرفات خود افراز فرموده و از تحت يد مالکانه مخرج ساخت و مجموع مذکور را مقرون / به قصد قربت خالصة لوجه الله تعالي نافعة له (يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتي الله بقلب سليم) و احتسابا للباري / جلت قدرته و اکتسابا بالمرضاته توفيا / لفوز بروضات الجنات راجيا لنيل الدرجات في القربات/ (يوم ينظر المرء ما قدمت يداه) (يوم تجد کل نفس ما عملت من خير محضرا) (يوم يفر المرء من اخيه و امه و ابيه و صاحبته و بنيه / لکل امرء منهم يومئذ شان يغنيه) وقف صحيح شرعي مخلد مؤبد متصل البتداء و الوسط و الانتهاء[پايان صفحه‏ي 6]/ به حبس اصل رقبه و تسبيل ريع و ثمره حاوي بحذافير شرايط مصححه و مشتمله بحذافير قيود متممه خالي از جميع موانع شرعيه و مفاسد / دينيه گردانيد بر مدرسه‏ي مذکوره که در هر مرتبه از مراتب متولي و ناظر و متصدي آن به شروط مسطوره در اين وثيقه‏ي منعقده در متن عقد / که عمل به آن واجب و لازم است به عمل آوردند و تفويض فرمود توليت و نظارت اين صدقه‏ي جاري و مبره‏ي ساريه را / به نفس نفيس خود مادام متحليا بحلية الحيواة ما برحت الا زمان غير خالية عن وجوده الشريف ليقوم به اجراء هذا الموقوفات / علي القوانين الشرعية و قواعده المنصوصة المبينة علي وفق نواميس الشريعة المقدسة حتي يدوم بداوم اطباق السموات و الارضين / و بعد از اجابت دعوت ملک منان و ارتحال به سوي جنان و رياض امر توليت مفوض است به اسن / ارشد ذکور اولاد مؤمي اليه و بعد از آن به اسن ارشد اولاد اولاد ذکور، بعد از آن به اسن ارشد اولاد اولاد اولاد ذکور/ و هکذا ما توالدوا و تناسلو بطنا بعد بطن و عقبا عقيب عقب بشرط تقدم بطن الاعلي علي الاسفل و بر فرض انقراض / يا انقطاع اولاد يا اولاد اولاد مؤمي اليه در هر مرتبه از مراتب و وجود فضيلت و افادت پناه صلاحيت
    و تقوي دستگاه / مولانا محمد هادي وفقه الله لتحصيل السعادات الدينية و الدنيوية خلف صدق حضرت افادت پناه فضيلت دستگاه حقايق / و معارف آگاه، حاوي نعوت و صفات صوري و معنوي، جامع کمالات علمي و عملي، متوسل الي الله الباري مولانا عليرضا القايري / دام فضله مرجوع است به مشاراليه و بعد از ارتحال مؤمي اليه و وجود صلاحيت و تقوا دستگاه مولانا محمد امين برادر / پدر مادري مؤمي اليه توليت امور مذکور مفوض است به مشاراليه و بعد از آن به اسن ارشد ذکور اولاد ايشان / و بعد از آن به است ارشد ذکور اولاد اولاد ايشان و بعد از آن به اسن ارشد ذکور اولاد اولاد ايشان / و هکذا ما تعاقبوا و تناسلوا بطنا بعد بطن و عقبا عقيب عقب بشرط التقدم المذکور سابقا و العياذ بالله بر فرض تطرق / انقراض و انقطاع، مفوض است توليت مذکور به اقرب نسبي وواقف خصه الله باللطف و العواطف در هر مرتبه از مراتب / با وجود تعدد اولاد ذکور متساويه در سن از برادران و اقارب نسبيه امر توليت مفوض است به ارشد و بر تقدير تعدد / و تساوي در رشد مرجوع است به افضل اعلم در علوم در علوم دينيه و با تساوي در جميع مراتب منوط و مربوط است امر / توليت به قرعه و بر فرض انقراض و انقطاع اقارب و عشاير نسبي، مفوض است به اعدل امامي اثنا عشري از اهل بلد که به تعيين / مدرس و اکثر طلبه‏ي موظفه‏ي ساکنين مدرسه معين شود و امر نظارت چون در زمان واقف به مقتضاي شرط خود / به نفس نفيس متکلفند بعد از ارتحال مفوض است به رفعت و عزت دستگاه، صلاحيت شعار آقا محمد قاسم[پايان صفحه‏ي 7]/ ولد مغفور حاجي محمد هاشم کاشاني و بعد از آن به اسن اولاد ذکور او و بعد از آن به اسن اولاد ذکور او و هکذا ما تعاقبوا و تناسلوا / بطنا بعد بطن و عقبا عقيب عقب بشرط التقدم المسفور و بر فرض انقطاع و انقراض مرجوع است امر مذکور به ذکور/ اقارب نسبي واقف لازال مشمولا بالعواطف و بر فرض انقطاع و انقراض اقارب نسبي ساکنين فارس متعلق است به دستور توليت / به اعدل امامي اثنا عشري المذهب ساکن در بلد که به تعيين مدرس و اکثر طلبه‏ي موظفه معين شود و در جميع مراتب / امر توليت و نظارت شرط است بودن متولي و ناظر متصف به صفت عدالت و رشد که اين / مبره‏ي ساريه و صدقه‏ي جاريه مادامت السموات و الارضين بر وفق شريعت مقدسه ممضي و جاري باشد و مراتب اوليت / و اولويت که مذکور شده مشروط به اتصاف به صفت عدالت و رشد است و الا در هر مرتبه از مراتب در امرين / مذکورين اگر چه بطن ادني باشد با وجود اعلي و اسن تصدي و تکفل امرين مذکورين به اعدل ارشد آن مرتبه موکول است / و بر تقدير وجود مراتب مذکوره از اولاد و اقارب و عشاير دفعة ولي و وصي شرعي که متکفل امرين مذکورين ولايتا او وصايتا از / قبل ايشان شود يا هر يک ايشان را که غيبت منقطعه دست داده باشد که تمشي امرين مذکورين از ايشان / يا وکيل شرعي ايشان که قيام به امرين مذکورين کما ينبغي نمايد متعذر يا متعسر باشد بايد که به تعيين مدرس و اکثر / طلبه‏ي موظفه دو نفر که متصف به صفتين رشد و عدالت باشند معين شود که به امرين مذکورين کما ينبغي و يليق / قيام و اقدام نمايند و جعلي به جهت هر يک از ايشان از حق التوليه و حق النظاره نموده که بازيافت نمايند و مابقي بر تقدير / بقا از جعل با احتياج و فقر هر يک از ايشان به صيغه‏ي ادرار و وظيفه‏ي سال به سال به ايشان رسانند تا اوان اتصاف / هر يک از متولي و ناظر به صفات مذکوره که شرعا تصرف در موقوفات او را جايز باشد و بر فرض عدم احتياج قائمين مذکورين / به توليت و نظارت زايد از جعل را در آخر هر سال به فقراي ساکنين مدرسه که موظف نباشند علي السويه قسمت نمايند / و چون نوبت توليت و نظارت بعد از انقطاع و انقراض اولاد و اقارب و عشاير به عدلين اماميين رسد بدون ملاحظه‏ي جعل حصه‏ي‏
    ربع توليت و نظارت را تماما از نماء محصولات متصرف شوند و از شروط منعقده در متن عقد وقف آنکه متولي / و ناظر به اتفاق يک ديگر يک نفر که در علوم دينيه از تفسير و فقه و حديث و اصول و ما يتعلق بها من النحو و الصرف و المعاني / و البيان ممتاز باشد به جهت افاده‏ي علوم مذکوره که در ايام تحصيل در مدرسه به درس و بحث اشتغال نمايد تعيين نمايند / و موازي بيست و چهار نفر از طلبه‏ي عظام اثنا عشري المذهب متمسکين به ولاي حضرات ائمه‏ي طاهرين[پايان صفحه‏ي 8]متبرين از ادعاي دين مبين غير متهمين به خلاف مذهب غير متظاهري الفسق ساکن مدرسه باشند و از نماء وقف موظف باشند و به استفاده‏ي / علوم مذکوره اشتغال نمايند و غرض اصلي ايشان تعليم و تعلم علوم مذکوره باشد و اگر به جهت تشحيذ ذهن و استقامت طبع تطفلا / به استفاده‏ي ديگر علوم اشتغال نمايند ايشان را سايغ و جايز است و ممنوع نيستند و در هر که يک نفر از طلبه‏ي عظام / ساکن باشد و از ناظر و متولي مأذون در سکني و توطن حجره‏ي مذکوره شده باشد احدي را دخول و مشارکت بدون ارضا و اذن/ شخص سابق در سکناي حجره‏ي او جايز نيست و اگر سابق در حجره از سلوک شريک مأذون لاحق راضي نبوده باشد بي‏اذن و اعلام متولي / و ناظر در اخراج او از حجره‏ي خود مختار است و شرط ديگر آنکه طلبه‏ي متأهلين ثلث اوقات ايام هفته در مدرسه / باشند و در باقي ايام و بيتوته مختارند و غير متأهلين بايد که ثلث ايام و اکثر ليالي در مدرسه به سر برند و در ما بقي مختارند و يک نفر / خادم به جهت کنس مدرسه و فتح و اغلاق دروب و قيام به مصالح و ما يحتاج طلبه تعيين نمايند که به امور مذکوره قيام و اقدام نمايد و از شروط معتبره‏ي سايغه بر وفق قانون شريعت مقدسه و نص واقف - صرف الله عنه الصوارف - آن که در هيچ مرتبه از مراتب محال موقوفه را به ميراث / نگيرند و مورد رهن و مبايعه و مصالحه و استبدال و هيچ يک از عقود ناقله باعثه بر اخراج وقف نسازند و بر فرض صرفه / و غبطه و مصلحت وقف زياده از چهار سال نه به عقد واحد و نه به عقود متعدده به اجاره ندهند و تا عقد اول منقضي نشود، مورد عقد ديگر نسازند/ و به ارباب حکم و جور و تعدي به هيچ يک از عقود مسفوره ولو ساعتا واحده جايز نيست. وکلا و گماشتگان صاحبان شوکت و ارباب دولت / و صدور عظام و وزراي کرام و شيخ الاسلام و قضات انام و متصدي شريعات و ناظر و مستوفي موقوفات را بنا بر امور مذکوره و / تعيين اعدل در هر مرتبه به جهت امور توليت و نظارت و امن از خلاف شرع و شرط واقف رخصت طلب حساب و گماشتن / ناظر و اخذ شيئي از نماء موقوفات و محصولات به وسيله امثله‏ي حکام جايز نيست و ايشان را سلطنت انتزاع موقوفات / ازيد مؤمي اليهما به وجهي از وجوه نيست، بلکه صرف نماء موقوفات در مصاب نصاب منوط و مربوط به رأي متولي است و اگر عياذ / بالله در مرتبه‏اي در مراتب متولي يا ناظر صرف نماء در مصارف موقوفه ننمايند و از قانون شرع شريف تجاوز کنند، حکام را / جايز است که اعانت طلبه و مدرس نموده اخذ نماء و منصب از يد متولي يا ناظر که به خلاف شرع واقف عمل نموده بکنند و به هر کس که اکثر طلبه‏ي موظفه و مدرس موافقا لشرط الواقف راضي باشند بسپارند که به مصرف وجوب موافق شرط / واقف رساند تا اوان ظهور و ثبوت انصراف متولي يا ناظر بصفاته المشروط فيهما و شرط ديگر آن که همه ساله / متولي و ناظر به اتفاق يک ديگر سعي در نظم و نسق و معموري و تکثير زراعت و تحصيل منفعت نمايند و چون اوان[پايان صفحه‏ي 9]/ بدو صلاح محصولات شود به تعيين مدرس و اکثر طلبه‏ي عظام يک نفر از اهل مدرسه يا اهل بلد که ثقه / باشد با مؤمي اليهما در قرار محصول رفيق باشد و
    در ايام رفاقت و سعي در قرار محصولات اگر از اهل / مدرسه باشد سواي وظيفه‏ي مقرره هر يوم مبلغ يک صد و پنجاه دينار در وجه او رسانند و آنچه هر ساله به حاصل آيد، متولي و ناظر به مقتضاي شرط/ وقف اولا صرف ما يحتاج رقبات و محال موقوفه از تعمير جدران و سقوف حوانيت و انبار و عمارات و تبديل / جزوع باليه و تعمير قنوات و جداول و ترتيب بذور و عوامل و کراب ارضين و مال و حقوق سلطان و تقاوي / اکراه و نفقه و مساعده زارعين بر فرض احتياج به آن نمايند و تتمه که باقي ماند اولا صرف امارت محتاج / اليه مدرسه از تجديد اساس و تعمير حجرات الا هم فالاهم علي حسب ما رأي المتولي و يفتضيه المصلحة نمايند/ و تتمه‏ي آنچه از وجوه مذکوره فاضل ماند يک ربع آن را ثلثان ربع متولي به حق التوليه و ثلث باقي ناظر/ به حق النظاره متصرف شوند و از سه ربع باقي هر يوم به مدرس يک صد دينار و هشت نفر از طلبه‏ي عظام / که اعلي رتبة از باقي باشند، هر يک را روزي شصت دينار و هشت نفر وسط را هر يک چهل دينار / و هشت نفر باقي را هر يک سي دينار که ادني رتبه از باقي طلبه باشند و خادم را يومي شصت دينار يوما فيوما / او شهرا فشهرا علي حسب ما رأي المتولي و الناظر في مصلحة الوقف اعطا نمايند و چون يکي از طلبه‏ي / عظام سفر به قصد عود اختيار نمايد تا چهل و پنچ يوم به حجره و وظيفه‏ي ايام مذکوره اولي و احري است و چون / عود نمايد، حجره و وظيفه تسليم وي نمايند و اگر عود ننمايد وظيفه‏ي چهل و پنج يوم را به اختيار متولي و ناظر/ و تعيين ايشان در ديگر مصارف آتيه صرف نمايند الا به قصد حج بيت الله الحرام و زيارت حضرت / رسالت پناه صلي الله عليه و آله و ائمه‏ي طاهرين عليهم‏السلام که در اولي هفت ماه و در مابقي شش ماه به حجره / احق است و چون عود نمايد نصف وظيفه و ادرار مقرر تسليم مؤمي اليه نمايند و نصف ديگر / به شخصي که به عوض او عارية در اين مدت در حجره ساکن باشد اعطا نمايند و اگر شريک در حجره داشته باشد شريط مذکور در گرفتن نصف وظيفه‏ي مذکوره احق و اولي است و اگر شريک در حجره نداشته باشد / بعد از رفتن او بلافاصله طالب علمي به جاي او تعيين نمايند که حجره‏ي مذکور معطل نماند و بر فرض عدم / عود، حجره و کل وظيفه تعلق به شريک دارد و نصف وظيفه‏ي ماضيه که جمع شده در مصارف ديگر[پايان صفحه‏ي 10]صرف نمايند و اگر از نماء وقف بعد ما ذکر چيزي زياد بماند، زياده را يک سال تمام ذخر نمايند تا سال ديگر که اگر العياذ بالله / سالي ديگر در محصولات وقفي کسري واقع شود يا از آفات ارضي و سماوي محلي قطعي گردد آن ذخر را صرف / بذر و مؤونات زراعت و خراج سلطان و ساير مايحتاج اليه و تنخواه وظيفه‏ي طلبه نمايند و اگر از نماء سنه‏ي سابقه / چيزي فاضل باشد و ملاک که در محال وقف شريکند حصص خود را فروشند متولي از آن فاضل خريداري نمايد / و اگر فاضل نماء به تمام ثمن وفا نکند، تتمه‏ي ثمن را اقتراض نموده از فاضل نماء سنوات آتيه تنخواه دهد و اگر چيزي به علت منافع بايد داد موافقا للشرع الانور مرخص است که از نماء مذکوره بدهد و به شروط مسطوره داخل وقف نموده در حاشيه / يا ضمن وقف نامچه ثبت کند و به مهر حاکم شرع شريف و عدول مؤمنين کثرالله امثالهم مسجل نمايند و اگر من بعد چيزي از / نماء فاضل آيد، صرف اطعام ايام شهر رمضان المبارک ساکنين مدرسه نموده هر شب به قدر ضرورت طلبه به مصرف رساند/ و اگر زايد بر آن چيزي باشد، در ليالي جمعه به دستور مذکور به جهت ايشان طعامي مهيا ساخته صرف نمايند و هر چهار سال يک / نوبه حصير حجرات را تجديد نموده مستعمل و مندرس آن را صاحب حجره‏
    هر چه خواهد کند و بر فرض فاضل نماء هر ساله هر يک / از طلبه و خادم را فرجي فراخور وضع او اعطا نمايند و هر سه سال هر يک را يک لحاف چيت موافقا لوضعه بدهند و اگر / از نماء ايضا چيزي فاضل آيد، در وجه فقراي ساکنين مدرسه از طلبه‏ي موظفه و شرکاي غير موظفه بالمساوات / منقسم سازند و از شروط سايغه آن که، اولا هر ساله متولي و ناظر در يکي از ايام متبرکه اطعامي نمايند و جمعي از صلحاء / سادات عظام و علماي اعلام و عدول مؤمنين از اهل بلد که در عدد اقل از دوازده نفر نبوده باشند در مدرسه‏ي مذکوره حاضر ساخته / سابقين که شاهدند بر وقفيه‏ي مدرسه و موقوفات و امر توليت و نظارت و شروط بلاحقين آنها و اخبار نمايند/ و هر يک از متولي و ناظر به وقفيت محال مذکوره و تصرف در آن به عنوان وقفيت اقرار و اعتراف نمايند و مجلد / به اقرارهما و اعترافهما تمام نموده به مدرس سپارند و اصل وقفيه را بر ايشان خوانند که طبقات شهود (الي ان / يرث الله الارض و من عليها و هو خير الوارثين) به سماع و استفاده محفوظ ماند ان شاء الله تعالي و وقف مذکور الي / انقراض الازمان بدون احتياج به مثبت شرعي در تصرف وقف ممضي و جاري باشد و واقف متصدق اظله الله / في ضل صدقته يوم لا ظل الا ظله در حالت صحت تصرفات شرعيه و اقارير دينيه اتيان به صيغه‏ي وقف مدرسه / و موقوفات مع الشروط المسطورة و القيود المذکورة من المبدأ الي المنتهي مشتمله بر موجبات صحت و نفاذ و لزوم خاليه از موبقات[پايان صفحه‏ي 11]و موهنات جامعه به مجامع شرايط و ارکان، خاليه از مواد فساد و خلل و نقصان جاريه بر مناهج شريعت حضرت سيد المرسلين / باقيه بر مذهب حق ائمه‏ي طاهرين موصوفه به اتصال ابتدا منعوته به ارتفاع انقطاع از اواسط و انتها نمود مقرون قبول من جازله القبول في مثل هذه الموقوفات خارج گرديد و به اخراج حضرت مؤمي اليه از ملکيت و اجراء وقفيه بر تمامي موقوفات / و تصرف من جازله التصرف باقباضه وقف مذکور تماميت پذيرفت و المرجو من الله سبحانه يجعل هذه الوقوف / و الصدقات مخلدين خلود اطباق السموات دائمين بدوام الارضين و لا زال هذه جعله الله سببا لرضوانه / قائمة علي اسلوبها و قوانينها، جارية علي سبلها و مناهجها، مرعية علي قيودها و شروطها المسطورة المشروعة، محمية علي رسومها المزبورة، باقية بقاء الايام، دائمة دوام الشهور و الاعوام، لا ينقضها تطاول الدهور / و لا يوهنها تمادي الازمنة و انصرام اشهور بل لا يتأتي حين و لا زمان الا شيدها و لا عصر و لا اوان الا سددها و لا دهر / الا ايدها فاليتق الله علي امر هذه الصدقة و يعلم شروطها و قيودها و هو ي0ؤمن بالله و اليوم الاخران يتعرض / بهذه الوقفة بالنقض و الابطال و لا يحل التغيير و الانتقال فمن سعي في ابطالها او تقييدها او تغييرها او تبديلها فعليه / لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين و لا يقبل الله منه صلواة و لا صوما و لا صرفا و لا عدلا (فمن بدله بعد ما سمعه فانما ائمه علي الذين يبدلونه ان الله سميع عليم) و علي ذلک وقع الاشهاد و الانفاذ و الختم بالصلوة و السلام / علي من ختم به الرسالة و آله الا مجاد و حرر ذلک في تاسع شهر شوال ختم بالخير و الاقبال سنة تسع و خمسين و الف 1059. بما نسب الي / من المبدأ الي المنتها / صحيح و انا مقر بذلک/ حررها العبد الاقل محمد.
    محل مهر: / (العبد المذنب محمد مقيم)
    (تکلمه) به تاريخ ثاني عشر شهر شعبان المعظم من شهور احدي و سبعين و الف الهجرية حاضر شد حضرت فضيلت و افادت / و کمالات پناه حاج الحرمين الشريفين خواجه محمد مقيما واقف تقبل الله حسناته و تمامي و همگي بيست / و هشت سهم مشاع از جمله هفت صد و چهار سهم از
    اصل يک هزار و پنجاه و شش سهم سهام کل قريه‏ي مدعوه / به ابراهيم آباد واقعه در قري الا سافل شيراز و تمامي و همگي نصف شايع از کل قريه‏ي موسومه به تير فشار / واقعه در خبريز آباد با بذر مقرر آن موافق اصل وقفنامچه با توابع شرعيه و لواحق معينه وقف شرعي / و حبس مخلد ملي به صيغه مقرونه با قربت و شروط و شروحي که در متن تفصيل يافته از موقوف عليه / و توليت و نظارت و غيره نمود و تخليه يد از آن کرد و حصص مزبوره از کل قريتين مزبورتين / اضافه حصه متن شد چنانچه ثلثان مشاع از ابراهيم آباد و کل قريه‏ي تير فشار به طريق سطور متن / وقف گرديد و تماميت پذيرفت و بما فيه وقع الشهاد و حرر هذا في التاريخ... / بما نسب الي صحيح / حررها العبد الاقل محمد مقيم / ابن‏محمد امين الکاشاني عفي عنهما / بمنة وجود محل مهر (العبد المذنب محمد مقيم)
    سجلات صفحه‏ي 01
    [1.]هو / ذلک الکتاب حرره الداعي (..) الدولة البهية الشاه عباسيه / ابن الحسين الحسيني، حبيب الله آنسا بالله آيسا عما سواه به تاريخ شهر / ربيع الاول سنه‏ي ستين و الف[1060]/ محل مهر کوچک نواب مستطاب، صدرات پناهي مد ظله.
    محل مهر بزرگ نواب صدارت پناه ميرزا حبيب الله صدر مد ظله.
    [2.]الواقف الموفق صانه الله عن اهوال المواقف قد اقر بالوقفية و شروطها / و بجميع ما زبر في هذه الصحيفة الصحيحة الشرعية صريحا المعتبرة في الشرعية المطهرة بين يدي نمقه الداعي لا بود السلطنة البهية و الدولة القاهرة / ابن‏جبيب الله الحسيني، عليرضا عفي الله عنهما مهر / عاليحضرت شيخ الاسلام دار السلطنه اصفهان ميرزا عليرضا / ولد نواب صدارت پناهي مد ظلهما.
    [3.]قد صدر الاقرار الشرعي و الاعتراف الملي عن الواقف لجميع ما اسند / اليه في هذه الورقة بعد جريان الصيغه الشرعية لدي نمقه ابن حبيب الله / الحسيني محمد مهدي محل مهر / نواب صدارت و عنايت پناه ميرزا محمد مهدي / ولد غفران پناه ميرزا حبيب الله صدر ايران.
    سجلات صفحه‏ي 02
    [1.]اعتراف الواقف الموفق و هو الموفق / عز شأنه بجميع ما عزي اليه في هذه المجلة الوثيقة / به محضر احوج المربوبة الي ربه الغني / محمد تقي بن مجلسي عفي عنه.
    [2.]هو الواقف / قد وقف الواقف الموفق به اتيان ما سطر و زبر في متن هذا الکتاب و انا من الشاهدين علي ذالک / باقراره الشريف من المبدأ الي المأب حرره العبد المذنب ابن ابومحمد انجوي / ابو طالب محل مهر / عالي حضرت ميرزا / ابوطالب انجوي الشيرازي / محتسب الممالک.
    [3.]هو / اعتراف حضرت الواقف الموفق لا زال کانه الشريف مقيما لمواظبة الطاعات / و فعل الخيرات و المبرات ثبت جميع ما ذکر من اوله الي آخره لدي / نمقه الراجي الي عفو ربه الغني ابن تقي الدين محمد، قوام الدين حسين انجو / محل مهر عالي حضرت علامي فهامي قوام الدين حسيني انجو شيرازي / شيخ الاسلام خطه‏ي لار: (العبد قوام الدين حسين انجو)
    [4.]قد اعترف الواقف الموفق فعل الطاعات و ايتاء المبرات بصحة و لزوم جميع / ما نسب اليه في هذه الوثيقة الا نيقة من اوله الي تاليه تقبل الله سبحانه طاعاته / و ضاعف حسناته و اعلي درجاته لدي و کتب اقل خلق الله علي بن نصر الله / اليثي الجزايري عفي عنهما بمنه و لطفه و کرمه محل مهر حضرت علامي / فهامي شيخ علي بن نصرالله قاضي شيراز.
    [5.]هو هو / قد ثبت عندي وصح لدي وقر بمشهد مني و استقر ما تضمنه هذه المسفورة و اشتملته / من وقفية الموقوفات المذکوره علي ما زبر و سطر واتي بما دل ذالک باصرح / عبارة و اوضح اشارة واقفها الموفق للخيرات المهتدي للباقيات / الصالحات زاده الله توفيقا علي التوفيق و سقاه في عقباه من الرحيق / و کتب محمد بن مرتضي المدعو بمحسن الکاشاني عفي الله عنهما بمنه / محل مهر: (محسن)، (الله يحب المحسنين)
    [6.]هو الواقف الموافق ادام الله تأييداته قد اقرو اعتراف بجميع ما عزي اليه من المبدأ و المأب و کتب الفقير ابن سيد محمد سيد حسين / الشهير به آقا مسيح الحسيني عفي منه / و لوالديه.
    سجلات صفحه‏ي 03
    [1.]هو / ثبت ذلک الکتاب بالوجه المشروع باعتراف الاخ الا عز الاجل الاکرم الا وقف / الا دق التقي النقي اللوذعي لدي و اشهدت بمضمونه من اوله الي آخره / لازال وجيها في الدنيا و الدين مخلدا ظله في العالمين في سنة ستين و الف / و انا الراجي الي الله الغني محمد رضا الحسيني الموسوي الخطيب حامدا مصليا / محل مهر عالي حضرت علامي فهامي سيادت و نقابت پناهي امير محمدرضا / خطيب در دوي نواب هميون اعلي
    [2.]هو / قد سجع المناجع الواقف دام ظله العالي بجميع ما نمي اليه لدي نمقه رضي الدين / محمد ابن مير محمدرضا الحسيني الموسوي الخطيب مهر عالي حضرت د...
    [3.]هو هو / قد اعترف الواقف الحبيب النجيب الصالح الا لمعي / الزکي الموفق بتوفيقات الدنيوية / و السعادت الاخروية / بجميع ما زبر في هذه الصحيفة الشريفة لدي و اشهدت مسؤولا عنه حفظه الله تعالي / نمقه الفقير الي الله الغني ابن عنايت الله هدايت الله الحسني الحسيني دست غيب / محل مهر عالي حضرت معتمد الخاقاني جالينوس الزماني / ميرزا هدايت الله الطبيب الشيرازي / مد ظله العالي.
    سجلات صفحه‏ي 04
    [1.]هو الواقف
    اقر الواقف / بجميع ما نسب اليه في طي هذه الصحيفة الشرعية / لدي الضعيف محمد باقر السبزواري الشريف / محل مهر عالي حضرت مجتهد الزماني مولانا / محمد باقر الشهير بخراساني ساکن / اصفهان «صاحب ذخيره».
    [2.]بسم الله الرحمن الرحيم / بعد حمد الله الواقف علي الضماير و الناظر بالسرائر صدر القرار الجائز الشرعي / من الحاج المؤيد الواقف آمنه الله من خزي يوم المواقف بجميع ما عزي و اليه / في متن الکتاب الحاکي بالصواب من المبدأ الي المأب لدي و اتي بالصيغة الشرعية / بين يدي و کتب الفقير المحتاج برحمة ربه الکريم محمد مقيم / عفي الله عنه و لوالديه في سادس عشرين شهر جمادي الثانيه / سنة اثني و ست و الف من الهجرة محل مهر عالي حضرت افضل القضاتي / محمد مقيم قاضي مد ظله.
    [3.]هو الواقف علي النيات الواقف الموفق ادام الله سبحانه توفيقه و جعل الحسنات / يوم الحساب رفيقه قد اعترف بکل ما حرر في هذه الصحيفة الصريحة / و اشهدني علي ذالک تقبل الله منه و انا اقل خدام القبة العلية الرضية المرضية الملکوتية حسين بن عبدالصمد العاملي عاملهما الله بفضله و احسانه و کان سماع ذالک منه / سلمه الله في حادي عشر شهر المولود النبي صلي الله عليه و آله /
    سيد المرسلين بمشهد ثامن ائمة المعصومين صلوات الله عليهم اجمعين / محل مهر / عالي حضرت شيخ الاسلام هرات شيخ حسين بن / عبدالصمد جبل عاملي / غفرله.
    سجلات صفحه‏ي 05
    [1.]هو / الحمدلله الواقف علي ضماير العباد / و موفقهم لما فيه صلاح المبدأ و المعاد و صلواته و سلامه علي / افضل المرسلين و اکمل الاولين و الاخرين محمد سيد النبيين و حبيب رب العالمين / و علي اميرالمؤمنين و اب الائمة الطاهرين علي بن ابي‏طالب صلواة الله عليه / و عليهم اجمعين و بعد فقد اعترف الواقف الموفق دام توفيقه و تسديده بجميع / ما عزي اليه في مطاوي هذه الصحيفة الصحيحة من البداية الي الخاتمه عند فقير / عفو ربه الغني حسين بن محمد بن ابي‏الحسن الحسيني العاملي / محل مهر / عالي حضرت سيادت و نقابت پناه شيخ الاسلام مشهد مقدس الرضوي / علي مرقدها السلام سيد حسين بن سيد محمد صاحب «مدارک» مدظله.
    [2.]هو / قد اقر و اعترف الواقف الموفق / حفظه الله تعالي بجميع ما زبر و سطر في هذه الصحيفة الشريفة / من البداية الي النهاية لدي العبد المحتاج الي رحمة ربه الباري محمد مؤمن بن / شاه قاسم السبزواري محل مهر / عالي حضرت علامي فهامي مولانا محمد مؤمن شاه قاسم المدرس / بمشهد الرضوي علي مشرفها السلام.
    [3.]شهدت اقرار الواقف الموفق بجميع ما سطر فيه نمقه / محل مهر حضرت علامي فهامي مولانا عبدالرزاق ساکن بلده طيبه‏ي قم.
    [4.]هو / من الشاهدين علي ذالک / و انا العبد محمد نصير الشريف محل مهر / عالي حضرت ميرزا محمد نصير ضابطه نويس دفتر خانه‏ي همايون اعلي / مدظله العالي.
    [5.]جميع ما سطر هذه الورقة بيان للواقع و جاريا / علي نهج الشرع الانور و انا العبد محمد الطبسي.
    [6.]هو / شهد بمضمونه العبد الاقل محمد اسحق / محل مهر عالي حضرت ميرزا محمد]السحق[مستوفي / شيراز
    [7.]اقر بصحت مضمونها اجمع و جدد صيغة وقف علي وفق ما زبر / بحضوري و کتب الاقل علي بن سليمان البحراني / عفي عنهما محل مهر / حضرت مشاراليه.
    سجلات صفحه‏ي 06
    [1.]هو / شهد بمضمونه العبد الاقل محمد کريم الشريف مهر حضرت ميرزا کريم برادر حضرت ميرزا نصير / ضابطه نويس
    [2.]هو / قد اعترف بمضمونه بمشهد مني و کتب محمد بن مرتضي المدعو بمحسن الکاشاني / عفي عنه محل مهر عالي حضرت قدسي فطرت مجتهد الزمان مولانا / محمد محسن کاشاني طول الله عمره.
    [3.]هو / قد اعترف الواقف الموفق الحاج التقي الزکي الا لمعي / بصحة ما سطر و زبر في هذه الصحيفة الصحيحة عندي و حررها محمد جعفر بن تقي الدين محمد العقيلي محل مهر / حضرت ميرزا محمد جعفر پيشنماز مسجد جديد شيراز / (المتوسل الي الله الملک الغني عبده محمد جعفر بن تقي الدين العقيلي).
    [4.]من الشاهدين علي ذالک / محمد علي المتخلص به «صائب» / مهر حضرت ملک الشعراي صائب.
    [5.]شهد بمضمون المسطور اقل خلق الله محمدرضا الطبيب عفي منه.
    [6 و 7.]اقر الواقف الموفق المشاراليه محل مهر ميرزا صدرالدين محمد / ولد مرحوم غياثا مستوفي سابق
    محل مهر ميرزا ابوالحسن ولد مرحوم / غياثا مستوفي سابق.
    [8.]هو الفقير / شهد بمضمونه الفقير الي ربه المهيمن محمد يدعي علم الهدي / بن محمد محسن الکاشاني عفي عنهما محل مهر / حضرت مولانا علم الهدي ولد حضرت مجتهد الزماني مولانا / محمد محسن کاشاني مدظله السامي.
    [9.]اشهدني بمضمون ما زبر فيه / و انا شاهد به نمقه عبدالغفور / بن مرتضي الکاشاني عفي عنهما.
    سجلات صفحه‏ي 07
    [1.]هو المستعان و عليه التکلان / جميع ما زبر في هذه الصحيفة الشرعية من اولها الي آخرها / علي الوجه التفصيلي سمعت من الواقف الموفق جعله الله تعالي صاحب الاجر الجزيل / و الثواب الجميل و قد اتي الواقف المعزز بالصيغة المعتبره في الوقف الشرعي عندي و اعترف بتمامية الوقف / و بتحقق الشرايط المعتبره فيه طرا و کتب بيده الجانية الفانيه احوج المحتاجين الي الله الغني الحقيقي محمد الشهير / بشماء الجيلاني الساکن في المشهد المقدس الرضوي و علي مشرفها / صلواة الله تعالي و تسليماته الي يوم الدين محل مهر / عالي حضرت علامي فهامي سيرت مولانا / شمس الدين محمد گيلاني / غفرالله له و ضاعف حسناته.
    [2.]هو / قد صدر الاعتراف بصحة ما نسب فيه الي / حضرت المؤيد الموفق الواقف العالم باسرار يوم المواقف لدي / نمقه انا الفقير الحقير محمد علي بن نظام الشرف الحسيني الدشتکي / محل مهر حضرت سيادت و نقابت پناه ميرزا محمد علي الحسيني / الطبيب الدشتکي.
    [3.]اشهدني بمضمون ما زبر فيه و انا شاهده نمقه الفقير ابن محمد ابراهيم / امين الدين حسين دست غيب.
    [4.]هو / اقر الواقف الموفق دامت توفيقاته / باجمعها نمقه الفقير ابن صدرالدين محمد دست غيب، / محمد ابراهيم عفي عنهما محل مهر (سلام علي ابراهيم).
    [5.]هو / سمعت اعتراف الواقف الموفق الصالح المعروف ذي الخصايل الحسنة / و الاخلاق الرضيه دامت فضائله و معاليه بجملة ما اسند و اضيف اليه في هذه الصحيفة الصحيحة الشرعية حررها الفقير / الي غفران ربه الرفيع ابن جمال الدين محمد الخوزاني / الاصفهاني محمد شفيع غفرالله ذنوبهما و ستر بفضله / و کرمه عيوبهما محل مهر حضرت ميرزا محمد شفيع / مستوفي فارس.
    سجلات صفحه‏ي 08
    [1.]هو / الحمدلله الواقف علي اسرار عباده و موفقهم علي توفيق خيراته قد استمعت من الحضرة الرفيع الموفق الواقف جميع ما / نسب اليه في هذه الصحيفة الصحيحة الشرعية حررها العبد الضعيف لطف الله نمقه / محل مهر / فضيلت مأب (مير لطف الله شيرازي).
    [2.]هو / اعتراف الواقف دامت توفيقاته بجميع ما زبر في هذه الکتاب من الفاتحة الي الخاتمة لدي نمقه جمال الدين / محمد الحسيني الدشتکي عفي عنه محل مهر: (جمال الدين محمد الحسيني).
    [3.]هو / اقر الواقف الموفق دامت توفيقاته باجمعها نمقه غياث الدين منصور الحسيني الدشتکي / محل مهر / (منصور الحسيني الدشتکي).
    [4.]هو / بعد الحمد و الصلوة قد اقر الواقف الخير الواقف باهوال يوم المواقفه بجميع ما في متن الکتاب / من المبداء الي المأب بمحضري نمقه الفقير محمد مقيم الخصري الشيرازي / مهر: / (علي نقيا).
    [5.]هو / ثبوت جميع ما ذکر من اوله الي آخره باتيان حضرت الواقف الموفق زيدت / توفيقاته صيغة الوقف يشهد الفقير الداعي لحصول توفيقات الواقف ابن قوام الدين حسين، قطب الدين احمد انجو مهر حضرت مشاراليه.
    [6.]آنچه در اين وقفنامچه / نوشته شده من اوله الي آخره / از واقف شنيده‏ام و شاهد بر وقف شده‏ام / العبد کريم الدين / علي جربابقي / مهر مشاراليه.
    [7.]بسم الله الرحمن الرحيم و الحمدلله رب العالمين بصحة مضمونها و حقيقة مکنونها و حجية / ما اشتملت عليه من اولها الي آخرها طرفا او طرفا و حرفا اعترافا / صحيحا صريحا من واقفها وفقه الله تعالي للاعمال الصالحات و فضايل / القربات و عوضه بذالک في جنات النعيم اعلي الدرجات شهدت مع المشافهة منه ايقاع صيغة الوقف في الجهتين تأکيدا علي النمط المذکور و النسق المسطور و کتب الاقل / علي ابن سليمان البحراني عفي عنهما محل مهر عالي حضرت قدسي فطرت قدوسي سجيت / مجتهد الزماني شيخ علي بن سليمان بحراني غفرله.
    [8.]هو / الحمدلله قابل القربات و مضاعف / الحسنة بعشر امثالها من الحسنات و بعد فقد اعترف / الواقف الموفق للخيرات رفع الله له الدرجات بجميع ما حرر / في هذه الصحيفة الشريفة من اوله الي تاليه بجملة ما زبر في هذه العريضة المنيعة خاصة / و دانته من وقفية المدرسة المعمورة طبق الوجوه و الشروط المزبورة و وقفية الا ملاک / المحروسة المذکورة علي مصارفها المقررة المسطورة تقبل الله تعالي قرباته و ضاف حسناته / و قد اوقع صيغة الوقف الشرعي علي وجه اجمالي مشيرا به من نمط التفصيلي کل ذالک / بمشهد من العبد الاقل المذنب الجاني صلاح بن علي بن سليمان البحراني عفي / عنهما محل مهر حضرت علامي فهامي شيخ صلاح ولد عالي حضرت مجتهد الزماني: (شيخ علي بحراني).
    [9.]الواقف الخير دامت توفيقاته ثبت اقراره الجايز الشرعي بما نسب اليه في / متنه اتي بالصيغة الشرعية بمحضري و انا الفقير اقل الخليقة بل لا شي‏ء في الحقيقة / شهد بذالک و کتب محمدرضا فيروزآبادي مهر حضرت مشاراليه.
    [10.]هو الواقف / قد تشرفت بسماع الاعتراف / من حضرت الواقف الواقف علي المواقف / الموفق بالتوفيقات بجهة ما نمي اليه دام توفيقه و انا الفقير / الي الله الغني خليل الله بن عبدالغفار الساوي شاهد عليه / محل مهر حضرت مولانا خليل ساوجي.
    [11.]شهد بما فيه حرره العبد الاقل / ابن محمد مؤمن محمد امين / مهر خواجگي محمد امين ولد مرحوم / خواجه محمد مؤمن الشهير به پيشوا.
    [12.]الموفق بالتوفيق السرمدي الابدي قد اقر بتمام ما زبر و سطر في هذه الصحيفة الصحيحة لدي / و انا الفقير ابن عطاء الله السلامي لطف الله الحسيني التعريضي عفي عنه بالنبي و الوصي / صلوات الله عليهما (لطف الله) محل مهر.
    [13.]هو / تشرفت بسماع الاعتراف من حضرت الواقف علي / شرحه متنا و هامشا نمقه الفقير الحقير معين الدين / محمد تاجر (مهر حاجي معين الشهير بعلاقه‏بند).
    [14.]هو / قد اعترف حضرت الواقف امنه الله من اهوال يوم المواقف بجميع ما نسب اليه في هذه الصحيفة الصحيحة /... موافق و مطابق لاصله الشريف من المبدأ الي المقطع عند من هو بما انزل الله من خير / فقير ابوطالب بن کمال الدين حسين الحسني الحسيني الطباطبايي الشولستاني عفي عنه و عن والديه / (محل مهر ابوطالب).
    [15.]بسم الله الرحمن الرحيم / اقر الواقف الموفق لدار الخلود / بوقوع الصيغة العقد الوقف حسب ما شرح و رقم / و شرط و ضبط و لوحظ و روعي من الابتداء / الي الانتهاء وفقه لمرضاته بحق محمد و آله يوم لا يغني مولا / عن مولي شيئا بمحضري و کتب الفقير الي الله الغني صالح بن / عبدالکريم
    البحراني عفي عنهما التاسع عشر من شوال / سنة 1060 محل مهر حضرت علامي / فهامي شيخ صالح بحراني.
    سجلات صفحه‏ي 09
    [1.]هو / ممن قد وضع و صح لديه التوقف بالتوقيف / من ذي التوفيق اقل الخلق الشيخ علي ابن شمساء / الجيلاني و ذالک في المشهد المقدس الرضي الرضوي علي مشرفه / ازکي الصلوة و اسني التحيات (مهر حضرت مشارله).
    [2.]هو / قد اقر و اعتراف الواقف الموفق / ادام الله تعالي بقائه و تقبل الله سبحانه منه / بجميع ما نمق و سطر في هذه الصک الشرعي / عند فقير عفو ربه المتعال اقل عبيده جمال الفسوني و کتب (محل مهر جمال).
    [3.]هو / اعتراف حضرت الواقف بجميع ما شرط في هذه الصحيفه لدي و انا العبد الاقل ابن لطف الله / الرازي، محمد اسماعيل عفي عنهما.
    [4.]هو / اعتراف الواقف الموفق به جميع ما حرر في هذه الصحيفة الشريفة عند اقل خلق الله ابن ابراهيم عزيزالله / المسمي عفي عنهما.
    [5.]من الشاهدين علي ذالک محمد سعيد بن نظام الدين احمد ارسنجاني محل مهر حضرت شيخ عزيزالله شولستاني.
    [6.]هو / اعترف الواقف المذکور دام توفيقه بجميع ما سطر و زبر في هذا الکتاب لدي العبد الاقل ابن محمد / مهدي قوام الدين حسين الحسني الحسيني عفي عنه. محل مهر (حضرت شاه قوام الدين حسين شولستاني / ولد مرحوم ميرمهدي ساکن خراسان).
    [7.]هو / اعترف الواقف الموفق بجميع ما حرر في هذه الصحيفة الشريفة / عند اقل خلق الله کمال الدين حسين بن سيف الدين علي ارسنجاني.
    [8.]هو / اعترف الواقف الموفق بجميع ما حرر في هذه الصحيفة عند اقل الخليقه سيف الدين علي بن کمال الدين / حسين ارسنجاني (مهر: «لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار»)
    [9.]آنچه در اين وقف نامچه نوشته شده من اوله الي آخر از واقف شنيده‏ام و شاهد بر وقفيت / و شروط آن شده‏ام. حررها العبد نظام الدين احمد بن سيف الدين علي ارسنجاني (مهر مشارله).
    [10.]من الشاهدين علي ذالک محمد باقر بن کمال الدين حسين الارسنجاني / (مهر مشارله).
    [11.]شهدت باعتراف حضرت الواقف بجميع ما سطر في هذه الورقة حررها محمد قاسم الموسوي / ابرقويي ابن ميرزا حسين الموسوي.(مهر:) (ميرزا قاسم محتسب ابرقو).
    [12.]شهدت باعتراف الواقف بجميع ما سطر في هذه الورقة حررها ابن حاجي ميرزا علي اصفهاني / محمد صالح مشهور به برنجي. (مهر مشارله).
    [13.]هو / لقد صدر الاعتراف الشرعي بصحه جميع ما اسند فيه الي حضرت الواقف الموفق / المؤيد دامت مأثر توفيقه لدي اقل الخلايق محمد بن علي ابن محي الدين الموسوي / العاملي و الخادم في الروضة المطهرة الرضية الرضوية علي مشرفها الف سلام و تحيه / (مهر حضرت علامي فهامي سيد محمد خادم مشهد امام ثامن ضامن عليه افضل السلام)
    [14.]هو / قد اعترف و اقر الواقف الموفق بتمام ما سطر من الوقف و الشرط و القبض بمحضري نمقه ابن محمد مؤمن شمس الدين محمد شيرازي. / (مهر)
    [15.]هو / شهدت باقرار الواقف بجميع / ما سطر في هذه الورقة العبد الاقل عليرضا / بن صوفي شهريار الشيرازي. (مهر مشارله)
    [16.]هو / قد اقر الواقف الموفق المؤيد بصحة ما عزي اليه من الوقف / المخلد المؤبد حسبما نطق بهذا الکتاب المستطاب و اشتمل عليه / من الارکان و الشرط و الادب و اندرج في متنه و حواشيه و اندمج من / مقاطعه و مباديه سيما جريان الصيغة الصحيحة الشرعية بالعبارة الصريحة المنيعة مقترنة / بالقربه الي قابل القربات و مضاعف الحسنات و التمامية المعتبرة و القبض و الاقباض / علي نمط الشريعة المطهره اجزل الله تعالي له الثواب و اکمل الله الاجر في المأب / و اشهدني بجميع ذالک لا زال موفقا لسلوک خير المسالک و کتب / و شهدت الفقير الجاني محمد الحسيني بحراني عفي عنه (مهر:) (اتوکل علي الله محمد)
    [17.]هو / بسم الله الرحمن الرحيم / اتي الواقف الموفق الخبير بصيغه الوقف / المسفور متنا و هامشا لدي / محل مهر / (العبد المؤمن الفقير
    محمد مقيم) / محل مهر (عبده صفي الدين)
    [18.]هو الواقف / اقر حضرت الواقف الخبير الموفق المخدوم / دام ظله بجميع ما حرر فيه متنا و حاشية عندي نمقه الفقير / الي الله الغني ابن جمال الدين محمد محمد امين مهر (عفي عنهما) / محل مهر (عبده محمد امين).
    [19.]هو / اقر الواقف الخير بجميع ما سطر في هذه الصحيفة / عندي نمقه محل مهر /((غياث الدين منصور / دشتکي).
    سجلات صفحه‏ي 10
    [1.]هو هو / قد اشهدني الواقف الموفق المؤيد دام توفيقه و تأييده بکافة ما نسب اليه في هذه المجلد المعتبرة المشرفة المرتبة / بسجلات الاکابر و الاشراف و ماعزي اليه في الهامش فتحملت الشهادة و کتبت مطابقا لما کتبت علي المجلد التي / هي اصل هذه و انا الفقير الي رحمة ربه الکريم ابن صدر الشيرازي محمد ابراهيم عفي عنهما بالنبي و آله / مهر (ابراهيم).
    [2.]اتي الواقف الموفق بصيغة الوقف و اقر بعدها بجميع ما سطر في هذه الورقة / متنا و هامشا محل مهر (جمال الدين محمد الحسيني الدشتکي).
    [3.]هو / شهدت بجميع ما سطر فيه / متنا و هامشا العبد الاقل / محمد الطبسي محل مهر محمد مشارله.
    [4.]هو / نحمدک حمدا يليق بجناب قدسک و ان کان / لا يحصي ثناء عليک و نصلي علي رسولک محمد اشرف الانبياء / لديک و آله و عترته سيما الائمة الا جلة الهادين اليک و بعد / فان الواقف الموفق لما ثبت و تحقق ملکيته و حقيته و تصرفاته في تلک الرقبات / المسفوره اعترف بما حوي المجلد الشرعية علي الطريقة الانيقة المقرر و استأنف الاتيان / بالصيغة الصحيحة المعتبره علي نهج قانون الشريعة المطهرة بمشهد مني فصرت شاهدا علي / ما تضمنه هذا الصک المعتبر من فاتحته الي خاتمته نمقه الفقير المحتاج الي الله الغني ابن / تقي الدين محمد ابوالوالي الحسني الحسيني النساب محل مهر عبده صفي الدين نسابه
    [5.]قد اقر الواقف الموفق زاد الله تأييداته بجميع ما زبر في الصحيفة من المبدأ الي المنتهي سيما / لزوم الوقف و اقباض الموقوفات و تصرف المتصدي لضبطها و صرف منافعها في مصارفها / المزبورة فيها لدي فصرت من الشاهدين حررها اقل الخليقه رفيع الدين محمد الحسيني / مهر عالي حضرت علامي فهامي ميرزا رفيع نائيني ساکن سمنان.
    [6.]هو / اقر الواقف الموفق المشار اليه بجميع ما اسند اليه فيه من البدايه الي النهايه لدي حررها / العبد الاقل محمد باقر الرضوي المتولي محل مهر عالي حضرت ميرزا باقر متولي مشهد / مقدس امام ضامن ثامن عليه افضل الصلوات و التحيات.
    [7.]هو / اعترف الواقف الصالح الموفق / بجميع ما ذکر في المتن لدي نمقه الفقير... / المقصر المذنب ابراهيم انجو محل مهر عالي حضرت / ميرزا محمد ابراهيم بن المرحوم شاه عبدالفتاح انجو مدظله.
    [8.]الامر عندي کما زبر و سفر / ابي و سيدي و استادي و استنادي / حررها العبد المذنب ابن ابوالولي ابو البقاء / الشهير بمحمد معصوم الحسني الحسيني النسابه.
    [9.]هو / شهدت بجميع ما سطر في هذه الورقة متنا و هامشا عبده الفقير / ابن‏محمد مسيح
    محمد تقي الموسوي الطبيب.
    [10.]هو / قد اتفق الاعتراف بالوقف المزبور في هذه الصحيفة و باقباض الموقوفات / عند العبد الراجي ابوطالب بن محمد مهدي الحسيني عفي عنهما / محل مهر سلطان القضاتي ميرزا ابوطالب شولستاني ولد مرحوم مير مهدي / قاضي مشهد مقدس / علي مشرفها السلام
    [11.]اعترف الواقف زاد الله توفيقه بکل ما فيه من القيود و غيرها لدي حررها بدرالدين / الحسيني العاملي المدرس الروضه الرضويه علي مشرفها الف سلام و تحية / عالي حضرت سيادت و نقابت پناه علامة العلماء مهر سيد بدر الدين جبل عاملي.
    سجلات صفحه‏ي 11
    [1.]هو / اقر الواقف الموفق بجميع ما سطر في هذه الصحيفة من المبدأ الي المنتها خصوصا / لزوم الوقف و اقباض الموقوفات و صرف منافعها في مصارفها المزبوره / فيها لدي و انا احقر عباد الله الغني ابن سليمان، احمد الطبيب الموسوي الحسني / عفي عنهما محل مهر عالي حضرت جالينوس الزماني مقرب الخاقاني ميرزا احمد حکيم ولد مرحوم / حکيم سليمان شيرازي.
    [2.]هو / اقر الواقف الموفق زاد الله سبحانه / و تعالي توفيقاته بما نمي اليه في هذه الوقفيه المعتبرة / لدي اقل الاملين محمد باقر بن زين‏العابدين اليزدي عفي عن سيئاته / محل مهر علامي فهامي مولانا محمدباقر يزدي ساکن دارالسلطنه‏ي اصفهان.
    [3.]هو / بسماع صيغة الوقف / من الواقف الذي نسب اليه / هذه الصحيفة و هو کل ما نسب من الدنيا / نسبت ذخر العقباه نفعه الله به و لساير / ما نسب و نسبت يوم لا ينفع مال و لا بنون / و جعله من الذين لا خوف عليهم و لاهم يحزنون قرب راعيا جميع مصححاتها و متمماتها فشهدت به نمقه اقل الثقلين ابن شرف الهدي / ابوالمعالي الحسني الحسيني الا نجويني عفي عنهما بمنه و جوده محل مهر / (ابوالمعالي الحسني الحسيني).
    [4.]هو / بعد ما جرت الوقف قرب بسماع الاقرار من حضرت الواقف دام ظله / نمقه ابن ابوالمعالي ابوالوالي الشهير بعلم الهدي الحسني الحسيني الانجويي عفي عنهما. مهر: (انما وليکم الله و رسوله).
    [5.]اعترف الواقف الموفق ادام الله بقائه بجميع ما نسب الله في هذه الصحيفة / بعد ماجرت الوقف نمقه الفقير ابن ابوالمعالي الحسني الحسيني الانجويي / محمد صادق عفي عنهما.
    [6.]بعد الحمد و الصلوة لمن هو أهله و مستحقه، هکذا الاصدر عن المولي الاکرم / الواقف الموفق لا زال توفيقاته مؤيدا علي مر الايام و کر الاعوام / الاقرار و الاعتراف بما عزي الي جنابه العالي في مطوي هذا الکتاب / و فحواه و نسب اليه من مبتداه الي منتهاه من الوقفية المشروحة الشرعية / و التولية المذکورة کليه و النظارة علي الکيفية الدينية و الشروط / المزبوره المحکيه لدي الفقير الي مولاه محمد قاسم الحسني الحسيني الانجويي / عفي عنه با النبي و القربي و من والاه مهر: (المذنب محمد قاسم ابن / نورالدين انجو).
    [7.]هو / شهدت اقرار الواقف الموفق بجميع ما اسند / اليه في هذه الصحيفة الصحيحة من اوله الي آخره لدي محل مهر: (عبده صدرالدين محمد انجو).
    [8.]هو / قد اقر الحضرت الواقف الموفق بجميع / ما زبر في هذه الصحيفة سيما تصرف المتصدي لضبطها / و صرف منافعها الي مصارفها المزبورة لدي حررها محمد محسن بن /
    فضل الدين يحيي انجو محل مهر: (العبد محمد محسن انجو) / ايضا محل مهر: (عبده معزالدين محمد انجو).
    [9.]هو / قد اقر الواقف الموفق / بجميع ما اسند اليه في هذه الصحيفة / و تمامتها به محضر الفقير ابن محمد يوسف / غياث الدين منصور الحسني الحسيني انجو / محل مهر: (يا غياث المستغيثين اغثني). مهر ديگر خوانده نمي‏شود.
    [10.]هو / ما حواه متن الکتاب مع هاشمه قد سمعته من الواقف الواقف بيوم / المواقف ادام الله تعالي توفيقاته و انا العبد المذنب المقر بالتقصير / ابن معين الدين محمد، محمد هادي غفر لهما محل مهر: (کفي کرمک هاويا و نصيرا)
    سجلات صفحه‏ي 12
    [1.]الحمدلله حق حمده و الصلواة علي اشرف خلقه محمد و آله و عترته لما ثبت و تحقق کون الحاج الموفق الواقف / امنه الله من اهوال يوم المواقف مالکا للاملاک المسطورة متصرفا فيها الي اوان انشاء الوقف عليها فوقف و تصدق / اظله الله في ظل صدقة يوم لا ضل الا ظله بالصيغة الشرعية المعتبرة علي وفق قانون الشريعه المقدسه حسب ما نطق به الکتاب / الذي عن القدح مأمون و قواعده بمعيار الشرع موزون من فاتحة الي خاتمة و اني غب رعايه المقدمات الشرعية / و الضوابط الدينيه نفذت ذلک و امضيته و حکمت بصحته مسؤولا راجيا من الله سبحانه ان يجري فيها ابدالاباد عن الوجه الا صلح و السداد و جعل ذخرا له ليوم التناد و حرر ذلک العبد المذنب المقصر في العلم و العمل محمد اشرف الحسني الحسيني الا نجويني عفي عنه بالنبي و الوصي و آلهما. سواد مطابق اصل است.
    [2.]قد اقر الواقف الموفق ادام الله توفيقه بجميع ما نسب في هذه الصحيفة / من المبدأ الي المقطع عندي حرره العبد معزالدين محمد بن معين الدين محمد / محل مهر: (يا مفر کل وکيل).
    [3.]اقر الواقف الموفق ايده الله بجميع ما عزي في هذه الصحيفة الصحيحة / من البداية الي النهاية و لزوم جميع ما نسب اليه في هذه الوثيقة الانيقة / و حرره العبد الاقل المحوج الي غفران ربه الجليل ابن معين الدين / محمد، محمد اسمعيل الغياثي عفي عنهما. مهر: (شفعاء في الاخرة محمد و العترة الطاهره اسمعيل).
    [4.]قد اعترف الواقف الموفق دام تأييداته بجميع ما سطر في هذه الصحيفة الصحيحة / متنا و هامشا عند ابن شرف الهدي، محمد جعفر الانجويي، محل مهر: (محمد جعفر ابن شرف الهدي الحسني الحسيني الا نجو).
    [5.]بما نسب الي من المبدأ / الي المنتها صحيح و انا مقر بذالک حرره العبد / الاقل محمد مقيم محل مهر: (العبد المذنب محمد مقيم).
    [6.]اين سجل آخرين از وسط حواشي نوشته نشده بوده و در طي وقف نامه / مندرج است ابراهيم.
    سجلات رونوشت‏
    [1.]بسم الله الرحمن الرحيم و الحمدلله تعالي / به تاريخ دوشنبه هفتم شهر شعبان المعظم سنه‏ي 1325 / از طرف انجمن محترم ايالتي فارس / اين سواد قديمه جديدا با کمال دقت به مباشرت چند نفر از اهل / علم و فضل و ديانت مقابله شده مطابق است با اصلي که / ظاهرا صحيح و موثق و معتبر و محل اعتماد است. صحيح است / محل مهر انجمن ايالتي فارس.
    [2.]بسم الله الرحمن الرحيم / قد ثبت و تحقق عندي و اتضح لدي مطابقة / هذا الطومار مع اصله الصحيح المعول کله متنا و سجلا بالقرائن الداله / و مطالعة خطوط العلماء الا علام و حصون الاسلام عليهم سلام الله الملک العلام / و قد کتب العبد الفقير الي رحمة الله تعالي عبدالله الموسوي البهبهاني دارالخلافة طهران في صحبة نهار الاربعاء / ثالث عشرين من محرم سنة 1326 ست و عشرين بعد الالف و ثلاثمأة من الهجرة علي هاجرها / الأف الثناء و التحية محل مهر حضرت مستطاب اجل آقاي آقا سيد عبدالله حجة الاسلام: / (لا اله الا الله الملک الحق المبين عبدالله الموسوي)
    [3.]با کمال دقت زياد متنا و سجلا تماما مقابله شد/ محل سه مهر: / (الواثق بالله عبده عبدالله) - (عبده الراجي محمد صادق) - (العبد المذنب ابوالحسين).
    المکنون طي ذالک الکتاب و المکتوب في هذا الخطاب المستطاب / الذي لا يعتريه شک و لا ارتياب قد سمعته عن الواقف / الموافق طوبي له و حسن ماب فصرت عليه شاهدا / نمقه الفقير عفو ربه الغني المغني ابن سلام الله محمد جعفر / الحسيني السلامي عفي عنهما و غفر ذنوبهما محل مهر / حضرت ميرزا محمد جعفر سلامي کازروني / محرر دارالصدارة العلية.
    [4.]بسم الله الرحمن الرحيم / قد اطلعت علي الاصل المخطوط بسجلات علماء الايران فضلا عن شيراز / و امهارهم طيب الله رمسهم و علي هذه السواد الذي قد اخذ من الاصل / في ايام حيات الواف بعد اربع سنين من تاريخ فوجدتهما في غاية الاعتبار / و الصحة فلا ريب فيهما و قد طوبقا فلا اختلاف بينهما حرره العبد الفاني / محمد بن محمد حسن المدعو بالباقر الاصطهباناتي عفي عنه / في 8 شعبان 1325 محل مهر / (العبد محمد الباقر).
    [5.]الحسيب هو/ قد اعترف الحضرة الواقف الحبيب الصالح بجميع ما سطر في هذه الصحيفة الشريفة / مطابق لاصله الشرعي متنا و هامشا نمقه محمد اسماعيل بن صدرالدين محمد الحسني الحسيني دست غيب / (عبده مجدالدين اسمعيل الحسيني).
    [6.]من الشاهدين علي ذالک نمقه ابن / محمد اسماعيل الشهير بميرزا مير الحسين الحسيني دست غيب / باقرارها و مطابق لاصله الشريف صدرالدين ابن محمد الحسيني / ايضا مهر / (افمن شرح الله صدره للاسلام).
    [7.]بعد اثبات الصيغه الشرعية اقر الواقف الموفق بجميع ما سطر فيه و تمامته / متنا و هامشا و مطابق لاصله المنيع شهدت اقل خلق الله محمد شريف بن محمد سليمان / چايري محل مهر: (العبد محمد شريف).
    [8.]هذا صورة اشهادي علي الاصل المطابق فجددت الاشهاد فهو ذلک / محل مهر: (محمد اشرف الحسني الحسيني انجو).
    [9.]بسم الله تعالي شأنه / قد حضرني هذا الطومار المشتمل علي السجلات و الامهار من اعاظم / اسلاف مشايخ الاسلام المنقولة من الاصل الي السواد المعتبر / کأصله فوجدته في غايه الصحة و نهايه الاعتبار، التحرير / في الثاني من رجب الاصب 1326 (غشکو) الاحقر امام جمعه طهران. / محل مهر امام جمعه: (عبده ابوالقاسم ابن زين‏العابدين الحسني الحسيني)
    [10.]بسم الله الرحمن الرحيم / هذا السواد مطابق لاصل الصحيح المعتبر متنا و سجلا علي ما اخبرته / کتبا او شفاها من جمع من الثقاة حرره في 8 شعبان المعظم / الاحقر ابراهيم الشريف، محل مهر: (العبد ابراهيم الشريف).
    [11.]هو / بسم الله مفيض الخيرات / القرائن العادية دلت و تراکمت / و الامارات المعتبرة قامت و تزاحمت علي مطابقة / هذه الورقة الفرعية السوادية اصلها الا صيلة المشتملة علي / سجلات اساطين الفرقة في العصر البهي العباسي الصفوي / و ما بعده من الاعصار القريبة بل الظاهر اشتمال الاصل علي خطوط / اصل الا سطوانات العلمية کالمحقق السبزواري و المجلسي الاول / صاحب المقامات المعروفة و الشيخ الجليل الشيخ حسين العاملي / و وحيد عصره و فريد زمانه المولي محسن الکاشاني طيب الله رموسهم / فالوقفية معتبره من دون مريه / و العمل علي مفادها لازم ما لم يردعه قائم دليل مشروع / و الله العالم و بما کان کتبه العبد / ابوطالب محمد الموسوي/ حادي عشر رمضان / عام ثمان و عشرين و ثلث/ ماة و الف بعاصمة طهران / محل مهر مرحمت و غفران ماب / حجة الاسلام آقا سيد ابوطالب / زنجاني / ابوطالب الموسوي.
    [12.]سواد مطابق اصل است / مفاخر الممالک.

    پي نوشت:
    1-رضائي، اميد، فهرست اسناد موقوفات ايران، دفتر اول، استان فارس، تهران، اسوه، چ 1382،1، مقدمه، صفحه‏ي.
    2-ر.ک: حاج ميرزا حسن حسيني فسايي، فارسنامه ناصري، با تصحيح دکتر منصور رستگار فسايي، تهران: اميرکبير، چ 2، ج 1376: 2، ص 1224..
    3-رضائي، اميد، فهرست اسناد موقوفات ايران، دفتر اول، استان فارس، ص 122.
    4-به سياق نيز نوشته شده است.
    5-به سياق نيز نوشته شده است.
    6-به سياق نيز نوشته شده است.
    7-به سياق نيز نوشته شده است.
    8-به سياق نيز نوشته شده است.

    منبع:ميراث جاويدان شماره 43




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:15 PM   |  

    شرط واقف محله مغاربه

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    شرط واقف محله مغاربه با اجازه مولانا... شجاع‏الدين افندي، قاضي قدس شريف... ثبت شد... و اين کتاب (وقف‏نامه) تثبيت شده و تنفيذ شده است به حکم شريعت تا امروز... و کتابت شده است در روز 26 شعبان سال 1004ه.
    بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم. شهادت مي‏دهند کساني که اسم و گواهيشان در آخر اين وقفنامه است، و ايشان از گواهان و اشخاص امين، آزادگان، عاقلين مسلمان مرد و برگزيدگان از اهل علم هستند و آگاه‏اند و شخصا به درستي آن معرفت دارند.... و در روز قيامت در مقابل خدا براي آن مسؤول اند. شهادت مي‏دهند که مي‏شناسند تمام بخشهاي معروف و مسمّي به «حاره‏المغاربه» موجود در قدس شريف.... مرز اول آن از جنوب به ديوار شهر قدس و به چشمه «سلوان» منتهي مي‏شود. و مرز دوم در شرق به ديوار حرم‏شريف منتهي مي‏شود و مرز سوم که شمالي است به پل معروف
    به «قنطره ام‏البنات» منتهي مي‏شود. و مرز چهارم که غربي است به خانه امام... شمس‏الدين ـ قاضي قدس شريف ـ سپس به خانه امير عمادالدين بن موسکي، سپس خانه امير حسام‏الدين قايماز منتهي مي‏شود.
    شهادت مي‏دهند که اين حاره معيّن را سلطان ملک‏الافضل نورالدين علي بن السلطان الملک‏الناصر صلاح‏الدين يوسف‏بن ايوب بن‏شادي ـ رحّمهمااللّه‏ تعالي ـ بر تمام طايفه مغاربه ـ با وجود اختلاف در اوصاف ايشان و گوناگوني حرفه‏هايشان، مردان و زنانشان و بزرگ و کوچکشان، شريف و ضعيفشان ـ وقف کرد تا در مساکنشان سکونت گزينند و از وسايلشان برحسب نيازهايشان استفاده کنند و ناظر بر ايشان و بر وقف، نظارت خواهد کرد. بر ايشان و بر وقفشان...
    شهود او شهادت مي‏دهند که واقف اين در هر موردي، در ترتيب احوال وظايف و امور راجع به‏کسي است که شيخ پيشواي مغاربه مقيم در هر عصر، در قدس شريف مي‏باشد. او خود بنفسه متولي مي‏شود، و يا کسي را از جانب خود برمي‏گزيند تا اين مقام را بر قومش داشته باشد، و مي‏تواند او را هر وقت که بخواهد عزل کند.
    و شهادت مي‏دهند به آن و به آنچه نوشتند شهادتشان را در روز 24رجب سال 666.
    محدوده‏هاي وقف در جنوب و شرق کاملاً آشکار است: ديوار شهر و سپس ديوار حرم. مرزهاي شمالي، سنگفرشي است نزديک مدرسه «تنکزيه» در «باب‏السلسله» که اروپائيان آن را به نام «قنطره ويلسون» مي‏شناسند. مرز غربي به راحتي با حرم شريف به طرف دره «تبروپوئن» تعيين مي‏شود. اين ملک را مقامات بلندپايه مذهبي و مأمورين عالي‏رتبه دولتي براي سکونت انتخاب مي‏کردند.

     منبع:راسخون




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:15 PM   |  

    اوقاف اسلامي در بيت‏ المقدس (2)

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    از 1840م (هنگامي که درخواست سنگفرش کردن مجدّد محل ندبه رد شد) تا 1911م (هنگامي که از آوردن برخي وسايل غيرقانوني ممانعت شد)، تنها رسم قديمي ايستادن به روي سنگفرش، که مقامات ذي‏صلاح مذهبي و مدني مجاز شناخته بودند اجرا مي‏شد. هربار، در قضيه اجازه براي آوردن وسايل و سنگفرش کردن مجدد محل ندبه، کاملاً بر اين نکته تأکيد مي‏شد که اين مکان جزو املاک موقوفه اسلامي است. و همچنين تا شروع جنگ جهاني اول، حقوق مراکشي‏ها به عنوان واقفين وقف به رسميت شناخته شده بود.
    در زمان جنگ، اورشليم [قدس] به‏دست بريتانيا اشغال شد و نيز وضع موجود (status quo) در تمام مکانهاي مقدس ثبات يافت. به محض ورود ژنرال سر ادموند آلنبي به اورشليم(1)[قدس] در 11 دسامبر 1917م سرفرماندهي انگليس اعلاميه‏اي را که در کابينه طرح شده بود، به اين شرح صادر کرد:
    «من به شما اعلام مي‏دارم که همه ابنيه مقدس، مقابر و ميراث ديني يا مکانهاي معمول براي دعا مربوط به اين سه مذهب، به همان شکل خود باقي مي‏ماند و بر طبق رسوم و عقايد اين سه مذهب، که اعتقاد به آنها براي پيروان مذاهب مقدس است، حمايت مي‏شود.»
    يک سازمان نظامي در قدس استقرار يافت که ترتيبات دولت عثماني را در قلمرو تحت اشغال دشمن حفظ مي‏کرد.
    حدود يک هفته قبل از تسخير قدس، حکومت بريتانيا، با اطلاع کامل از اينکه اين سرزمين، براي قرنها وطن ملي ساکنان عرب ـ اعمّ از مسيحي و مسلمان ـ بوده است، اعلاميه «بالفور» را با نظري موافق با ايجاد يک وطن ملي براي قوم يهود صادر کرد. اين اعلاميه، در حقيقت اجازه‏نامه‏اي براي صهيونيسم بود که درصدد گرد آوردن همه يهوديان در اين منطقه بود. بيشتر يهوديان در قدس اعتقاد داشتند که احياي اسراييل بايد به اراده الهي باشد، نه انساني. آنان چندان موافق فکر تشکيل اسراييل نبودند، اما بتدريج موافقت خود را به دليل اينکه يکي از انگيزه‏هاي نقشه صهيونيستي حفظ محل ندبه براي يهوديان بود، پذيرفتند. در صفحات آينده، به شرح مختصري از تلاشهاي مکرر براي رسيدن به اين هدف و آشفتگيها و ستيزه‏هاي ناشي از آن، خواهيم پرداخت.
    حدود 5 ماه بعد از صدور اعلاميه بالفور، حکومت بريتانيا دوگردان يهودي در سپاه بريتانيا در فلسطين تشکيل داد و يک کميسيون صهيونيست را، تحت رياست «چن وايزمن» به اين کشور فرستاد. سربازان و اعضاي کميسيون در طي بازديد از محل ندبه و انجام‏دادن خدمات عمومي، نامه‏اي گستاخانه از جانب وايزمن به بالفور فرستادند که در آن تسليم ديوار ندبه به آنان به عنوان تنها مکان مقدسي که براي يهوديان باقي‏مانده و مقدسترين بناي آنها، در مقدسترين شهرشان است و اينک در دست تعدادي مغربي است، درخواست شده و پيشنهاد شده بود که اين واگذاري در ازاي پرداخت خسارت به مغاربه انجام پذيرد.
    مقارن اين احوال فرمانده نظامي انگليسي، از طرف وايزمن، نزد مفتي قدس رفت. و مفتي آشکارا درباره زمين، نه ديوار، تنها جواب ممکن را داد: اين زمين ملک وقف است و بر اساس قوانين اعلام شده در هر شرايطي حتي براي مسلمانان بيع‏ناپذير است. وايزمن بار ديگر از جانب خود يک يهودي مراکشي را نزد نگهبانان وقف فرستاد تا با پيشنهاد پولي که روشن نيست به عنوان رشوه بود يا قيمت زمين، اين مکان را از آنان بگيرد. آنان نيز همانند مفتي جواب منفي دادند.
    اخبار اين اقدامات مقدماتي به رهبران جامعه مسلمين که به تازگي سازماني براي حمايت از مسجدالاقصي تشکيل داده بودند، رسيد و آنان را نگران ساخت. فرمانده بريتانيايي قدس، با استفاده از قدرتي که داشت، تحت قانون حکومت نظامي، دوبار تظاهرات عمومي مردم را سرکوب نمود، اما اعتراضات کتبي مورد قبول واقع شد. اين اعتراضات بر ويژگي تقدس و مصونيت محل تأکيد داشت و اعلاميه آلنبي را درباره حفظ وضع موجود در امکنه مقدس نقل مي‏کرد. لندن با توجه به خطرات بالقوّه‏اي که در برانگيختن ترس و نگراني مسلمين درباره مسجدالاقصي ـ به عنوان هدف نهايي صهيونيستها ـ وجود داشت، دستور ختم پرونده را داد؛ اما اين ترس ايجاد شده بود و مخالفت سياسي عرب در برابر صهيونيسم، از آن لحظه، جنبه‏اي مذهبي پيدا کرد. تحريکات متوقف نشد. رفتار اعضاي دوگردان «سهود»، در قدس و بويژه در محل ندبه نامناسب بود. حوادث کم‏اهميتي در سراسر دوره حکومت نظامي تکرار شد. بعد از مدتي، کميسيون صهيونيست باز هم نامه‏اي به اين مضمون نوشت: ديوار ندبه متعلق به يهوديان سراسر جهان است. و سازمان اسلامي در رد چنين ادعاي خطرناکي تأکيد کرد که ديوار و زمين مجاور آن، جزو موقوفات اسلامي است و يهوديان هيچ حقي جز عبادت ندارند، و با برخي تعميرات در ديوار موافقت نمود و گزارش آن را به وزارت خارجه فرستاد. اوج اين حرکات صهيونيستي با گرفتن قيمومت فلسطين همزمان بود. اين امر بسرعت به انتصاب هربرت ساموئل ـ يک يهودي صهيونيست ـ منتهي شد که از جولاي 1920م حکومتي را در قدس تأسيس نمايد. اقليت کوچک يهودي، يعني 8 درصد جمعيت قدس، تحت حمايت اعلاميه بالفور و سرنيزه‏هاي بريتانيايي، ادعا مي‏کردند که نه تنها بر اکثر اعراب، برتري سياسي دارند، بلکه همچنين بخشي از ديوار سومين مسجد مقدس در اسلام نيز جزو مايملک آنهاست. دهه نخست حکومت تحت قيمومت شاهد تلاشهاي مکرر يهوديان براي اعمال تازه‏اي از طريق اجراي آداب و ضمائم عبادي بود که در حکومت ترکها مجاز نبود. و در يک چنين موقعيتي هربار محافظين وقت رسما به مقامات اعتراض مي‏کردند، اين مقامات باآنکه با اين کارها موافق نبودند، قدرت متوقف کردن چنين اعمالي را نيز نداشتند. در نتيجه اصطکاک و کينه در روابط ميان صاحبخانه‏هاي مراکشي و مهمانان يهودي آشکار شد. از آنجا که مسأله امکنه مقدس در فلسطين، در صلاحيت دادگاههاي محلي نبود، حکومت قدس با توجه به راهنماييهاي لندن، مسؤوليت اداري، درباره اين اعتراضات و حفظ وضع موجود را پذيرفت. درپي يکي از تلاشهاي يهوديان براي تغيير وضع موجود، حکومت در سپتامبر 1925م قانون ممانعت يهوديان را از آوردن صندلي و نيمکت و غيره صادر کرد. با اين همه در روز کفاره در سپتامبر 1928م يهوديان در مخالفت با اين قانون پرده يا حفاظي بر ديوار ندبه کشيدند که متعاقب آن نيروي پليس بريتانيا آن را برداشت. بعد از اين موضوع، طوفاني از اعتراض نه تنها در فلسطين، بلکه در سراسر جهان به پاخاست؛ مبني بر اينکه حکومت بريتانيا در شکل عبادت يهود مداخله مي‏کند. لندن با صدور بخشنامه‏اي به شماره 3229، بر عملکرد حکومت فلسطين صحه گذاشت. اين سند مهم در برگيرنده يکي از مهمترين اظهار نظرهاست: افکار عمومي قطعا موضوع را از صورت مذهبي خالص خارج و آن را تبديل به مسأله‏اي نژادي ـ سياسي کرد. علت اين دعواها ملاحظات حساسيت‏برانگيز «البراق» در ميان مسلمين و «کتل مريني» در ميان يهوديان بود. رهبران بريتانيايي روي حفظ وضع موجود اصرار داشتند و اجازه نمي‏دادند که يهوديان مراسم ديگري را بجز آنچه اسلافشان انجام مي‏دادند، برپا بکنند. متعاقب آن، آنان شوراي عالي مسلمان و شوراي خاخام‏گري عالي را دعوت کردند که اين مسائل را بين خود حل کنند و شواهد کتبي را که در مورد اين مسأله در اختيار دارند، ارائه دهند. مسلمانان بي‏درنگ شواهد مفصلي را ارائه دادند، اما يهوديان در اثبات تذکرات مکرر خود شکست خوردند. در عوض شوراي ملي يهوديان فلسطين، بيانيه‏اي صادر کرد که در آن اعلام شده بود که ديوار ندبه تنها، محلي براي زيارت و عبادت است؛ آزاد از هر نوع محدوديت يا دخالت. و آنان حاضر نيستند هيچ امتيازي در برابر اين حق داشته باشند؛ چنان‏که مسلمانان يعني مالکين قانوني ديوار و سنگفرش جلو آن، بيمناک بودند که يهوديان در پي تملک ديوار غربي مسجدالاقصي باشند. با مطالعه تاريخ در مي‏يابيم که درخواست وايزمن در سال 1918م و درخواست رئيس خاخامها در 1920م (تسليم ديوار ندبه به عنوان دارايي يهوديان سراسر جهان) در دامن‏زدن به اين چنين نگراني‏هايي بي‏تأثير نبود.
    در نيمه اول دهه 1920م اوضاع روبه وخامت گذاشت. درحالي که در يک‏سو مفتي قدس، به‏عنوان رئيس شوراي عالي مسلمانان، اداره‏کننده موقوفات اسلامي بود و از سوي ديگر جريان را بيشتر شوراي ملي و اجرائي صهيونيستهاي فلسطين رهبري مي‏کرد تا خاخام‏گري. تا اينکه در اوت همين سال علائم بحران آشکار شد و علاوه‏بر نوشته‏هاي خبرنگاران عبري محلّي، اعتراضات مصرانه‏اي از جانب کنگره صهيونيسم مطرح شد که اتفاقا در آن موقع در زوريخ تشکيل شده بود. در 12 اوت اعلاميه فتنه‏انگيزي در روزنامه Doar Hayom خطاب به همکيشان يهودي منتشر شـد که در آن آمـده بود:
    «... آن کساني از ما که در اينجا هستند، آرام نخواهند نشست تا زماني که آن اثر قديمي که هميشه مال ما بوده است... به ما بازگردانده شود.» در زوريخ طرحي تصويب شد که به زبان ساده، بر «آوردن آن وسايل ممنوع به نزديک ديوار توسط حکومت قانوني» اصرار داشت.
    در 15 اگوست ـ سالگرد ويراني معبد ـ درگيري ديگري با قدرت حکومت رخ داد. صدها نفر از افراد هاگانا و ديگر سازمانهاي جوانان شبه نظامي از تل‏آويو به قدس آمدند و در لباس نظامي رژه رفتند. آنها ابتدا به مرکز حکومت در دروازه دمشق رفتند و سپس به‏سوي ديوار ندبه، و در آنجا پرچم صهيونيسم را برافراشتند و سرود ملي يهوديان را خواندند و به سخنرانيهاي سياسي پرداخته، فرياد «ديوار از آن ماست» را سر دادند. سپس از ميان شهر قديمي به طرف دروازه جفه (يافا) رژه رفتند. علي‏رغم اين تظاهرات آشکار و علي‏رغم اين حقيقت که مسير اين تظاهرات از ميان بخشهاي مسلمان‏نشين طي مي‏شد، هيچ حادثه‏اي رخ نداد و اين به دليل قولي بود که مفتي مسلمين به حکومت داده بود، اما روز بعد يعني روز جمعه‏اي که اتفاقا مصادف با ولادت پيامبر(ص) بود، تظاهرات مخالفت‏آميزي را مسلمانان، پس از نمازظهر در مسجدالاقصي برگزار کردند که اين‏بار نيز مفتي مسلمين تقاضاي حکومت را مبني بر اينکه تظاهرات در داخل صحن وقف برگزار شود، پذيرفت.
    اغتشاشي که در روز 23 اگوست، با خونريزي بسيار رخ داد، بيرون از حوصله اين مقاله است، اما به عنوان نتيجه فوري در سپتامبر، حکومت دستورالعمل‏هايي صادر کرد که در آن اظهار مي‏شد، نيايشگران هميشه مي‏توانند از ديوار استفاده کنند، و آوردن برخي وسايل معين براي عبادت ـ غير از صندلي و نيمکت و چهارپايه ـ مجاز است و دميدن در شاخ قوچ [از آداب يهوديان] در هيچ‏زماني مجاز نيست. عملي‏شدن اين دستورالعمل‏ها منوط به قضاوت کميسيون مخصوصي بود که تحت ماده 14 قيمومت فلسطين، تشکيل شد. حکومت بريتانيا اين کميسيون بين‏المللي را با رياست لوفگرن ـ وزير امورخارجه پيشين سوئد ـ سريعا تشکيل داد و تشکيل آن را سازمان ملل‏متحد تأييد کرده بود. لوفگرن با موافقت شوراهاي طرفين به قدس وارد شد و شروع به کار کرد. شهادتها شنيده شد و اظهارنامه‏هاي کتبي به‏طور جامع و توأم با جزئيات ديده شد. در 1930م کميسيون به يک نظر اجماعي رسيد:
    1ـ حق مطلق تملک و برخورداري ديوار غربي به عنوان بخشي جدايي‏ناپذير از محوطه حرم شريف به مسلمانان تعلق دارد.
    2ـ همچنين سنگفرش جلو ديوار و ضميمه مقابل محله مراکشي‏ها... وقف اعلام شده، به مسلمانان تعلق دارد و براي هدفهاي عام‏المنفعه اختصاص داده شـده است.
    3ـ يهوديان در دسترسي به ديوار غربي براي دعا در
    همه مواقع آزاد خواهند بود، مشروط به چند قيد: آوردن وسايل و ضمايم عبادت فقط در روزهاي مقدس مجاز باشد، اجازه آوردن اين وسايل نزديک ديوار، تحت هيچ شرايطي نبايد به عنوان ايجاد هيچ حق و تملکي بر سنگفرش تلقي شود. دو وسيله مجازي که حکومت فلسطين تعيين کرده بود، اتاقکي بود شامل طومار قانون و ميزي که روي آن طومار براي خواندن گسترده مي‏شد. غير از اينها هيچ وسيله ديگري از قبيل صندلي، نيمکت و چهارپايه و پرده و خيمه «حتي براي زمان محدود» مجاز نبود. و مسلمانان ملتزم بودند که اسباب آشفتگي زيارت يهوديان را فراهم نسازند. مراسم ذکر در زاويه، در ساعات مشخصي برقرار مي‏شد و نمي‏بايست با نماز يهوديان همراه شود و سکنه مغربي نيز مجاز نبودند در آن ساعتها حيواناتشان را با گذراندن از سنگفرش ـ يا بالعکس ـ به خانه‏هايشان ببرند، تعمير سنگفرش به عهده مسلمانان بود، اما اگر در اين مورد کوتاهي مي‏کردند، حکومت فلسطين اين کار را به عهده مي‏گرفت، و سرانجام سخنراني يا تظاهرات سياسي به هر شکلي در برابر ديوار غربي ممنوع بود.
    در اينجا لازم است، براي بررسي بيشتر مسأله تاريخ متأخر اوقاف ابومدين به ياد آورده شود؛ و اما تقاضاي اصلي يهود اين بود که «ما يملکي که اکنون مراکشيان اشغال کرده‏اند بايد تخليه شود و در عوض آنان به ساختمانهاي جديدي که در زمينها و محوطه خاص در اورشليم ساخته مي‏شود نقل مکان کنند.»
    در 1918م کوشش براي به‏دست آوردن مايملک وقف، بدون رعايت کردن واقعيتها انجام شد. کميسيون به‏همراه مشاوران يهودي و مسلمان در دادگاه شريعه يکديگر را ملاقات کردند و اصول اساسنامه را ديدند. قضات و مورخين برجسته از فلسطين و تمام کشورهاي دنياي اسلام، قبل از کميسيون صحت اسناد را بررسي کردند و بر موقعيت اين زمين که متعلق به مسلمانان است تأکيد ورزيدند.
    تمام اسناد تصريح مي‏کردند که زميني که به وقف اختصاص داده شده، براي هميشه بيع‏ناپذير است. به اين جهت تقاضاي يهوديان با مشکل روبه‏رو مي‏شد. همچنين درخواست يهوديان، خطاب به کميسيون در باب به رسميت شناختن ديوار ندبه، به عنوان محلي مقدس، نه تنها براي يهوديان در فلسطين بلکه براي يهوديان در سراسر جهان رد شد.
    گزارش کميسيون را شوراي ملل و دولت بريتانيا به عنوان قدرت صاحب قيمومت تثبيت کردند و کميسيون عالي فلسطين براي اعمال تصميمات کميسيون، اختيارات لازم را گرفت. سرجان چنسلر، اعلاميه‏اي را به تاريخ 4 ژوئن 1931م در قدس امضا کرد که دستور مي‏داد: «نظم در شورا از هشتم ژوئن 1931م عملي شود.» در نتيجه چاپ اين خبر، آراي کميسيون هم از نظر ملي و هم از نظر بين‏المللي قانوني شناخته شد.
    هيچ گزارشي از نقض جدي اين قانون در قدس، تا پايان دوره قيمومت بريتانيا در 1948م وجود ندارد، از آنجا که اين سند عمدتا مربوط به اوقاف اسلامي در حرم شريف و غرب ديوارهاي آن است، و نه تاريخ سياسي فلسطين يا حتي قدس، پس کافي است که در صفحات بعد تنها درباره آن تحولات يا وقايعي گفتگو کنيم که مستقيما به اين موضوع مربوط مي‏شود.
    مجمع عمومي سازمان ملل در 29 نوامبر 1947م و در پي فشار شديد آمريکا بر برخي اعضا، مصوبه‏اي را درباره تقسيم فلسطين و حفظ قدس و حومه‏هاي آن از جمله «بيت لحم» به عنوان بخش غيرنظامي و بي‏طرف گذراند که اين منطقه را زيرنظارت يک نظام بين‏المللي با ناظري از طرف سازمان ملل اعلام مي‏کرد. در طرح تقسيم فلسطين و نيز طرح نظارت بين‏المللي بر قدس، ماده قانوني ويژه‏اي براي تضمين حقوق و احترام به امکنه مقدس، محوطه‏ها و ساختمانهاي مذهبي وجود داشت. به هر حال قطعنامه، منازعه ميان اعراب و يهوديان را در پي داشت. اعراب از تقسيم ممانعت مي‏کردند و يهوديان خواهان اعمال آن بودند. حکومت بريتانيا قبلاً تصميم گرفته بود تا در 15مه 1948م قيمومت خود را پايان دهد و از اختيارات خود صرف‏نظر کند و از همکاري با هر دو طرف در آنچه مورد پذيرش آنان نباشد، خودداري کند.
    شوراي امنيت قاطعانه درپي آتش بس در قدس بود، اما سخنگوي آژانس يهود به استقرار يک رژيم بين‏المللي در قدس اعتراض کرد و اعلام داشت اگر تقسيم اجرا شود يهوديان از قدس دفاع خواهند کرد. معني اين دفاع، در طول يک هفته هنگامي که تروريستهاي يهودي، هاگانا و نيروي دفاعي رسمي يهود، مردان، زنان و کودکان «دير ياسين» (دهکده حومه‏اي کوچک نزديک قدس) را قتل‏عام کردند آشکار شد. آنان دهکده «المسطل» را که در غرب قدس بود اشغال کردند. يهوديان که از دوسو به قسمت قديمي شهر نزديک مي‏شدند، در آوريل و نيمه اول ماه مه، محلات کاملاً عرب‏نشين بيرون ديوار شهر، شامل
    «طالبيه، قطمُن و بَقعَه» را اشغال کردند.
    مجددا تقاضاي متارکه تکرار، و توجه جهاني وسيعا به اماکن مقدس معطوف شد. از يک‏سو اتحاديه عرب اعلام داشت که اعراب متارکه را خواهند پذيرفت و تمام حدود را مراعات خواهند کرد تا امنيت اماکن مقدس در ميان ديوارهاي شهر و بر کوه‏زيتون تضمين شود، از طرف ديگر رهبران يهود در قدس در برابر کميسر بلندپايه انگليسي که خواهان ديدار با آنها بود تا متارکه‏اي را ترتيب بدهد، عکس‏العمل سردي نشان دادند. همچنين آنها پيشنهاد صليب سرخ درباب اعلام بيت‏المقدس به عنوان بيمارستان را رد کردند.
    حکومت يهود در 14 مه اعلان شد. اين نکته شايان توجه است که در «اعلاميه تأسيس حکومت، صرف‏نظر از لفاظي درباره ارتباط تاريخي يهوديان با اسراييل پيشين و ستايش از اعلاميه بالفور و ذکر بي‏مورد آن و حکم «جامعه‏ملل» (زيرا هيچ‏کدام حکومتي يهودي را در نظر نداشتند) تنها به قانوني (در بند 9 مقدمه) در همان قطعنامه مجمع عمومي سازمان ملل‏متحد در 29 نوامبر 1947م اشاره شده بود که اکثريت اعراب با آن مخالف بودند. به همين‏ترتيب بايد به بند 3 از متن اعلاميه صهيونيستها توجه داشت که طي آن، حکومت تازه‏تأسيس اسراييل خود را به همکاري با آژانسها و نمايندگان ملل‏متحد در اجراي مصوبه 29 نوامبر 1947م متعهد مي‏کرد.
    درست همزمان با ساعاتي که اين اعلاميه رسمي منتشر شد، نيروهاي حکومت جديد حمله به شهر قديمي قدس را تشديد کردند و اين درحالي بود که طبق همان مصوبه‏اي که اسراييل بر اساس آن موجوديت خود را قانوني مي‏دانست، شهر و حومه آن در قلمرو سازمان ملل متحد بود. آنها قبلاً محله يهودي بخش قديمي شهر را تخليه کرده بودند. ظاهرا نقشه يهوديان پيوستن به نيروهايي بود که از بيرون ديوار شهر در مجاورت «نبي‏داوود» حمله مي‏کردند، اما با وجود مداخله نسبتا ديرهنگام نيروهاي عرب، بعدازظهر، بيت‏المقدس در مقابل حمله مداوم يهود از خارج و داخل شهر، سقوط کرد. مبارزان داخل شهر، با از جان‏گذشتگي، خانه به خانه جنگيدند تا عاقبت در کنيسه "Chaba" که در جنگ خراب شده بود، پناه گرفتند. و هنگامي که سرانجام محاصره کامل شد، 350 زنداني، 140 زخمي برجا ماند و 200 تن نيز مفقودالاثر شدند.
    اين وقايع کاملاً آشکار مي‏کند که قدس با امتناع يهوديان از پذيرش متارکه يا بي‏طرفي تحت‏نظر صليب  سرخ، وسيعا تبديل به يک ميدان جنگ شد. مداخله لژيون عرب نيز پس از اشغال محلات عرب‏نشين به دست يهوديان صورت گرفت، زيرا يهوديان تهديد مي‏کردند امکنه مقدس مسيحيان و مسلمين را در قدس تصرف خواهند کرد. اين وقايع همچنين روشن مي‏کند که چرا هنگامي که سرانجام با آتش‏بس موافقت شد، محله يهودي در شهر قديمي بدون سکنه يهود و کنيسه اصلي ويران شده بود. ديوار ندبه دور از دسترس يهوديان در آن قسمت از خط متارکه قرار گرفت که در عمل مرزي ميان دو حکومت درگير در جنگ بود.
    به‏سبب ادامه تبليغات صهيونيستي و ادعاهاي بي‏اساس يهوديان مبني بر جلوگيري اعراب از دستيابي يهوديان به ديوار ندبه، لازم است شواهد بيشتري در تکذيب اين ادعا آورده شود. در 11 دسامبر 1948م مجمع عمومي سازمان ملل قطعنامه‏اي در باب بازگشت آوارگان عرب که با تهديد از خانه‏هايشان در قلمرو تحت اشغال اسراييل رانده شده بودند، تصويب کرد و يک کميسيون مشورتي از نمايندگان امريکا، فرانسه و ترکيه تعيين کرد تا وظيفه ميانجي سازمان ملل ـ کنت فولک برنادت ـ را که به دست يهوديان در قدس به قتل رسيده بود، ادامه دهد.
    مجمع عمومي در مورد مسأله آوارگان، اين توصيه برنادت را پذيرفت که حق مردم بي‏گناه و رانده شده از خانه‏هايشان در نظر گرفته شود و تضمين شود که خسارت اموال کساني که ممکن است نخواهند به خانه‏هايشان بازگردند جبران گردد.
    اين يکي از سه مشکل بزرگي بود که کميسيون مصالحه، مسؤوليت رويارويي با آن را داشت. دو مشکل ديگر تنظيم اراضي و تعيين وضعيت قدس هر دو مطابق با قطعنامه 29 نوامبر 1947م بود.
    در مه 1949 کميسيون نمايندگان حکومتهاي عرب و اسراييل در لوزان ملاقات کردند. بنابه تقاضاي کميسيون و در تلاش براي از بين بردن هرگونه زمينه شکايتي قرار شد، اردن (حکومتي که به مستقيم‏ترين شکل به موضوع مربوط بود) همراه با لبنان، سوريه و مصر آزادي دستيابي به مکانهاي مقدس، بناها و محوطه‏هاي مذهبي را، شامل حق دخول و عبور روحانيون مذاهب مختلف، زوّار و ديدارکنندگان ـ بدون تمايزي بر اساس مليت يا اعتقاد ـ در هماهنگي با وضع ماقبل 14 مه 1948م تضمين کنند، اما از همان ابتدا معلوم بود که اسراييل حتي در حرف نيز بازگشت آوارگان عرب را حتي به سرزمينهاي اشغالي اختصاص‏يافته به اعراب براساس مصوبه سازمان ملل نخواهد پذيرفت و نيز اسراييل حاضر نبود هيچ‏يک از سرزمينهايي را که افزون بر سهم خود اشغال کرده بود تسليم کند.
    اهانت اسراييل به سازمان ملل که پيدايش خود را مديون آن بود، در مورد قدس بي‏شرمانه‏تر بود. پيش از به بن‏بست رسيدن تلاشهاي مصالحه، برخي دفاتر دولتي از تل‏آويو به قدس منتقل شد. اسراييل که در واقع قدس را پايتخت خود کرده بود، غيرقانوني اعلام کردن اين حرکت را از سوي سازمان ملل و به‏رسميت نشناختن آن را از سوي کميته بين‏المللي ناديده گرفت.
    وقايع بعدي ثابت کرد که سازش و صلح به طور روز افزوني به‏دليل خودداري لجوجانه اسراييل از اجراي مصوبه مجمع عمومي و شوراي امنيت، غيرممکن است.
    واقعيت آن‏گاه مصيبت‏بارتر به‏نظر مي‏رسد که درنظر آوريم تنها مجوز قانوني ايجاد اسراييل، مصوبه‏اي است از شوراي امنيت. چنين عملکرد غيرمنطقي و خطرناکي هنگامي قابل درک است که در مورد اهداف صهيونيستي در نظر آورده شود که تکذيب رسمي و مکرر اينکه تملک سرزمين تاريخي انجيلي فلسطين تا غرب رودخانه اردن، به‏منظور تشکيل حکومت يهود در اين اراضي، هدف نهضت صهيونيستي است، تنها تاکتيکي موقتي بود. در 1942م هنگامي که تقاضاي عمومي براي تشکيل فلسطين تحت قيموميت بريتانيا به عنوان کشور مشترک‏المنافع يهودي مطرح شد، اين تمهيدات بر باد رفت. اين روند همزمان با جنگي بود که دمکراسيهاي اروپايي عليه رژيمهاي خودکامه توتاليتر برپا کرده بودند و درست در زماني بود که اعراب اکثريت کشور فلسطين را دارا بودند.
    اکنون همه قبول دارند که اسراييل، با توسل به زور تأسيس شده است و اين امر منجر به بي‏پناهي و آوارگي جمعيت عرب بخش وسيعتر فلسطين گرديده است، اما اين امر کمتر موردتوجه است که تأسيس اسراييل در بخش بزرگتر فلسطين، تنها بخشي از تحقق اهداف صهيونيسم است. در ژوئن 1967م هنگامي که اسراييل به حمله‏اي غيرمنتظره دست زد و ساحل غربي پادشاهي اردن را اشغال کرد، براي پيشبرد آن اهداف فرصتي پيش آمد و اسراييل سرزمينهاي بيشتري را از بخش عربي فلسطين دراختيار گرفت. شبه‏جزيره سينا در مصر و بلنديهاي جولان در سوريه اشغال شد، اما تأسف‏بارتر، اشغال بخش کاملاً عربي قدس شامل شهر قديمي با تمام امکنه مقدس مسلمان و مسيحي بود.
    دو خبرنگار جنگي مشهور انگليسي دقيقه به دقيقه  جريان جنگ را در قدس گزارش مي‏کردند. آنچه آنان از اين گزارش بازآفريني کردند به وضوح نشان مي‏دهد که اعراب شجاعانه خانه به خانه و خيابان به خيابان درست تا ديوارهاي باستاني شهر قديمي جنگيدند. حال آنکه دستور داشتند براي دور نگاهداشتن امکنه مقدس از خطرات جنگ مقاومت جدي نشان ندهند. در 1917م ترکها درست همين کار را در رويارويي با ارتش مهاجم بريتانيا کردند. در هر دو موقعيت، ترکها و عربهاي مسلمان براي قداست قدس بيش از يهوديان در 1948م و سپس در 1967م احترام قائل شدند. اسراييل شهر قديمي را به ميدان جنگ تبديل کرد و حتي هنگامي که با هيچ مقاومتي روبه‏رو نشد، بخشهاي مسکوني را به توپ بست و هواپيماهاي جنگي را وارد عمل کرد.
    در بعدازظهر چهارشنبه 7 ژوئن، وزير دفاع اسراييل درپاي ديوار ندبه، در حضور خبرنگاران خارجي اعلام کرد که اورشليم [بخش عربي که هيچ يهودي در آن ساکن نبود] آزاد شده است و يهوديان ديوار ندبه را بار ديگر از آن خود کرده‏اند و هرگز دوباره آن را از دست نمي‏دهند! او در واقع سخنگوي سياست دولت خود بود، زيرا در اعلام اهداف خود، از ضميمه‏سازي بخش کاملاً عربي شهر و تعدادي از دهکده‏هاي عرب در حومه اورشليم ـ برخلاف قوانين بين‏المللي مربوط به وضعيت قلمرو تحت اشغال نظامي ـ صحبت مي‏کرد. در 27 ژوئن، اين وضع شکل قانوني پيدا کرد. گرچه قبل از اين تاريخ، در 11 ژوئن ـ 3 روز پس از اشغال ـ بدون هيچ توجيه يا بهانه‏اي قانوني، مهندسان نظامي با ديناميت و بولدوزر به تخريب آثار تاريخي اسلامي و عربي پرداخته بودند و اولين تجاوز به موقوفات افضل مير صلاح‏الدين و دو مراکشي ديگر که قبلاً اسامي آنها ذکر شده است، صورت گرفت. بخش مغاربه اين زمين وقفي که در اراضي غرب ديوارهاي مسجدالاقصي قرار مي‏گرفت، ويران شد و آثار اين ويراني بسرعت از محوطه، به مکان ديگري انتقال يافت. اين محله، شامل 135 خانه مسکوني، دو مسجد، و دو زاويه بود. ساکنان آن يعني 650 مراکشي که بيشتر زهاد و فقرا و مستمري بگيران موقوفات مذکور بودند، پس از يک اخطار دوساعته، به محل ديگري انتقال يافتند.
    زميني که خانه‏ها را در آن برپا کرده بودند، بر اساس سندي معتبر، و بنا به شريعت اسلامي، حتي براي مسلمانان، غصب‏ناکردني و بيع‏ناپذير بود. اين همان زميني بود که کميسيون بين‏المللي در 1930م آن را متعلق به بنياد ديني اسلامي، تحت حمايت قانون شناخته بود. در واقع از آنجا که بر اساس همين قوانين، تلاش يهوديان در «خريد» اين زمين بيع‏ناپذير، از 1918م بي‏ثمر مانده بود، آنان در 1967م آن را به زور، در مخالفت با قانون بين‏المللي و به منظور اهانت به فقه و سنت اسلامي غصب کردند.
    تصرف بعدي اموال وقفي اسلامي و عرب در شهر قديمي، خلع‏يد از مالکين و مستأجرين آن، توسعه محله يهودي قديمي به جانب غرب، حفاريهاي خطرناک در طول ديوارهاي غربي و جنوبي حرم‏شريف و زير خود مسجدالاقصي و ساير ابنيه تاريخي از ديگر اقدامات اسراييل در جهت اسلام‏زدايي و عرب‏زدايي در قدس بود. همچنين، سلب مالکيت‏هاي بزرگ از اعراب، در اراضي بيرون ديوارهاي شهر و حومه، به‏منظور پديدآوردن مهاجرنشيني يهودي و سربرآوردن آپارتمانهاي آجري بلند به روي اين اراضي که زيبايي افق بيت‏المقدس را از ميان بردند؛ از هم پاشيدن مدنيت عربي؛ تبعيد رهبران سياسي و مذهبي عرب، سرکوب بيدادگرانه هر نوع اظهار مخالفت سياسي و اختصاص ناعادلانه حرم ابراهيمي (مسجد) به پرستش يهوديان، از کارهاي عمده اينان بود.
    در برابر فرياد اندوه مسلمانان و اعراب، سازمان ملل در 4 و مجددا در 14 جولاي 1967م اعلاميه‏اي مبني برمحکوميت اسراييل صادر کرد. مجمع عمومي قطعنامه‏هايي، در محکوميت تمام اقدامات اسراييل و در تغيير وضع قدس صادر و اين اقدامات را بي‏اعتبار اعلام نمود و آن دولت را به الغاي آنها فراخواند.
    اسراييل هر دو قطعنامه را ناديده گرفت و اقدامات بيشتري را براي يهودي کردن قدس حتي پس از قطعنامه شوراي امنيت، صورت داد. شوراي‏امنيت در 21 مه 1968م قطعنامه‏اي را از تصويب گذراند که دوقطعنامه مجمع عمومي را تأييد مي‏کرد و مجددا بر اين اصل که مالکيت سرزميني، به‏دنبال اشغال نظامي، پذيرفتني نيست، تأکيد مي‏کرد، اين قطعنامه اعلام داشت که اجراي اقدامات اداري و قانوني، شامل سلب مالکيت از سرزمين و داراييهاي اعراب در جهت تغيير وضع قانوني قدس، بي‏ارزش بوده، به استناد آن، نمي‏توان وضع شهر را تغيير داد. قطعنامه از اسراييل مي‏خواست تمام چنين اقداماتي را کان لم‏يکن اعلان کند و آنها را متوقف سازد.
    قطعنامه ديگري در 3 جولاي 1969م «به شديدترين لحن» اعمال اسراييل و کوتاهي آن دولت را در اجابت کردن تصميمات قطعنامه‏هاي قبلي سازمان ملل محکوم کرد. قطعنامه سوم که در 15 سپتامبر 1969م در پي آتش گرفتن مسجدالاقصي از تصويب گذشت، قدس را تنها به عنوان منطقه تحت اشغال نظامي اسراييل توصيف مي‏کند و به اصل پذيرفته‏شده که دستيابي به قلمروهاي تازه را از طريق اشغال نظامي غيرقابل قبول مي‏داند، تأکيد مي‏کند. اين قطعنامه توجه اسراييل را به قانون بين‏المللي حاکم بر اشغال نظامي و ممنوعيتهاي معاهدات فرا مي‏خواند، و «کوتاهي اسراييل» را در عملي‏ساختن قطعنامه‏هاي قبلي مجمع عمومي و شوراي امنيت محکوم مي‏کند.
    شوراي امنيت در ادامه ناديده‏گرفتن افکار عمومي جهان و مصوبات سازمان ملل از جانب اسراييل و در پي درخواست رسمي اردن، قطعنامه چهارمي را در 25 سپتامبر 1971م صادر کرد، که قطعنامه‏هاي قبلي مجمع عمومي را تأييد مي‏کرد و اقدامات بيشتر براي تغيير وضع و ويژگي بخش اشغالي قدس را محکوم مي‏نمود و با روشنترين عبارات ممکن تأييد کرد که تمام اقدامات اداري و حقوقي اسراييل از جمله سلب مالکيت از زمين و اموال آوارگان، تبعيض نسبت به حقوق ساکنين و مانع‏تراشي در راه يک صلح‏عادلانه و پايدار، از اين ديد عمدتا بي‏اعتبار است. باز هيچ واکنشي از سوي اسراييل که تاکنون 4 قطعنامه شوراي‏امنيت و دوقطعنامه مجمع عمومي را ناديده گرفته بود، نشان داده نشد. اگر مسأله فلسطين در تماميت خود از 1948م به بعد در نظر گرفته شود، اين فهرست طولاني‏تر خواهد شد.
    از ميان تمام اقدامات اسراييل که سازمان ملل غيرقانوني اعلام کرده، اين سند عمدتا درباره غصب زمينهاي وقفي جنوب و غرب ديوارهاي مسجدالاقصي است.
    از ميان بردن تمام بخش محله مغاربه در آن زمين و ساختن ميداني به جاي آن از ديوارهاي حرم شريف به جانب غرب، مسأله مهم تملک ديوارغربي را پيش آورد. اين ديوار به عنوان بخشي از ديوارهاي حرم شريف، قطعا ميراثي اسلامي است.
    تا آنجا که مي‏توان فهميد، تملک ديوار غربي، آشکارا مورد اختلاف نيست، هرچند رهبران مذهب يهود مجاز بودند که اين ديوار را در اختيار داشته باشند، از تمام زمينها، ساختمانها و اموال وقفي، بر اساس بخشنامه صادره از وزارت ماليه اسراييل که در روزنامه رسمي ش1443، به تاريخ 18 آوريل 1969م چاپ شده، به‏طور قطعي از آنان سلب مالکيت شد.
    بر اساس اين بخشنامه به همه مالکين يا متصرفين در شهرقديم اورشليم فرمان داده شد که فورا شهر قديم قدس را چون براي اهداف عمومي لازم بود، ترک کنند. هرکس که ادعاي حقوق يا منافعي در اين زمين داشت يا خواهان دريافت غرامت بود، بايد تقاضانامه‏اي همراه با مدارک و شواهد ارائه مي‏کرد. نقشه همراه بخشنامه آنچه را بخشنامه تعمدا پنهان کرده بود، آشکار مي‏سازد. اولاً اين سرزمين وقف عام و خاص اسلامي براي مسجدالاقصي است، که ساختمانهاي عمومي، خانه‏هاي مسکوني، فروشگاهها و مراکز تجاري با بيش از 6000 سکنه مسلمان ايجاد کرده است. ثانيا نقشه ضميمه بخشنامه، شامل محله قديمي يهودي، در نواحي مصادره شده است که از زمان تخليه کامل آن در 1948م پناهندگان عرب که از مناطق تحت اشغال اسراييل فرار کرده بودند و تحت مراقبت سازمان ملل بودند، در آن سکونت مي‏کردند.
    صرف‏نظر از غصب زمينهاي وقف اسلامي، هدف اسراييل از صدور بخشنامه 1968م آن بود که خود را از مالکيت اسلامي املاک و اموال در بخش يهودي‏نشين، که عمدتا متعلق به اعراب بود، رها ساخته، خلع‏يد از آوارگان عرب را که در آن سکني گزيده بودند، براي دومين‏بار به مرحله اجرا درآورد. اين تنها جنبه غيرقانوني مسأله نيست و کساني که آن را قبول کردند مي‏دانند که اموال وقفي از نظر قوانين اسلامي بيع‏ناپذير و انتقال‏ناپذير هستند، زيرا مالک اصلي آنها خداست. بنابراين پيشنهاد غرامت براي افراد ذي‏نفع غيرممکن بود، زيرا مفهوم ضمني آن در واقع کفرآميز بود.
    در مورد مالکين خصوصي، مقاومت در مقابل تخليه بسيار شديد بود. شاهدان بي‏طرف، از تهديدها و اجبارهايي از جمله قطع منافع عام و تخريب بخشهايي از ساختمانهاي وابسته خبر مي‏دهند، که اولياي امور اسراييل، براي اجبار اعراب به ترک خانه‏هايشان به‏کار بردند. اين شهادت را شهردار عرب قدس که اولياي امور اسراييل، او را مستبدانه عزل کرده بودند، تأييد کرده است. وي مي‏گويد که نواحي مصادره شده، در شهر قديمي، عمدتا از اموال وقفي من‏جمله 595 ساختمان، 434مغازه، 5 مسجد، 2 زاويه (ابومدين و الفخريه)، 2 بازار تاريخي و يک خيابان تجاري در «باب‏السلسله» همراه با تعدادي ابنيه تاريخي متعلق به دوران مماليک است که عمده‏ترين آن «قصرالامام» به‏شمار مي‏آيد.
    علاوه بر محله مراکشيها (تخريب‏شده در ژوئن 1967م)، سرزمينهاي مصادره شده، شامل «حارة‏الشريف» و بخشي از محله ارامنه و زمين صومعه «سـوري» مي‏شود.
    تنها دو ناحيه تحت محاصره از تخريب مصون ماندند؛ اولي در اطراف «زاويه الفخريه» و خانه‏هاي خانواده ابوسعود نزديک به ديوار مسجدالاقصي در جنوب «باب‏المغاربه» و ديگري در اطراف «مدرسه تنکزيه» در «باب‏السلسله». اين دو ناحيه تحت محاصره، در اطراف ناحيه غارت شده، در ژوئن 1969م مصادره شده بودند، تا ديوارهاي غربي حرم‏شريف را بي‏حفاظ بگذارند و باعث سهولت حفاريها شوند. اولين ناحيه تحت محاصره، در اطراف الفخريه، با آن خراب شده بود و حفاريهاي زير تنکزيه، ساختمان آن را به مخاطره انداخته بود و احتمال داشت سبب فروريختن يا تخريب آن شود.
    اين غصب و تخريب پهناور، يادآور حوادث قرون وسطي بود و نتيجه غم‏انگيز آن، انتقال تمام ساختمانهاي خصوصي و عمومي در ديوار غربي حرم‏شريف، در طول ضلع جنوب‏شرقي «باب‏السلسله» بود. اکنون بايد به اهميت ويژه اين ناحيه اشاره شود. به‏دليل اينکه ديوارهاي حرم شريف کاملاً با ديوارهاي شرقي و بتقريب کاملاً با ديوارهاي غربي شهر منطبق بود، تمام مؤسسات خيريه مذهبي، ساختمانها و نهادهاي وابسته به آن در نزديک ديوارهاي غربي مجتمع بودند. در اين قسمت مدارس مذهبي، رياضتگاههايي براي اعتکاف (زاويه‏ها)، مسافرخانه‏هايي براي زوار (رباطها)، سقاخانه‏ها، حمامهاي عمومي، کاروانسراهاي تاريخي (خانها) و بازارهاي تاريخي (سوقها) وجود داشتند. همچنين در اين قسمت خانه‏هاي مسکوني خانواده‏هايي‏که با مسجدالاقصي در ارتباط بودند، از قبيل خانواده‏هاي امامان جماعت، واعظين، مؤذنها و مدرسين قرار داشت. مثال بارز آن خانواده ابوسعود است که در قرون متمادي خدمتگزار مسجد بودند و اکنون خانه‏هاي اجداديشان در باب‏البراق و زاويه‏الفخريه منهدم شده است.
    نيت اصلي اسراييل در مورد زمين پهناور بين ديوار ضلع جنوب‏غربي مسجدالاقصي و ديوار شهر؛ که محله مغربيها در آن قرار داشت (وقف ابومدين) و اکنون در روزنامه‏هاي رسمي اسراييل «کنيسه ويشيوا (دانشسراي مذهبي)» خوانده مي‏شود، کاملاً روشن است. در اين زمين تغييري فيزيکي داده نشده، اما قراردادن نمازگاه يهوديان، جنب تونلي نزديک به تنکزيه (و نه فقط در ديوار ندبه) و تأسيس اداره خاخامها در نزديکي آن نيّت اصلي را آشکار مي‏کند.
    حفاريهاي غيرحرفه‏اي با تونل‏سازي‏هاي نادرست در زير ضلع جنوب‏شرقي مسجدالاقصي، مدرسه تنکزيه، نزديک باب‏السلسله و ساير ابنيه تاريخي که در مجله تايمز، دشمني با علم و هنر خوانده شده، امنيت اين آثار تاريخي گرانبهاي معماري اسلامي را به خطر انداخته است. اعتراضات اعراب و مسلمين در قدس ناديده گرفته شده يا با تهديد خاموش شده است.
    اسراييل محکوميت اين اعمال را از جانب کميته بين‏المللي شوراي امنيت ناديده گرفته است. حتي اعتراضات متخصصين و پژوهشگران مورد توجه قرار نگرفت. در اين ميان اعتراضات يک معمار بريتانيايي از ارزش ويژه‏اي برخوردار است، زيرا از جانب کسي ايراد شده که سابقه درخشاني در حفاري در قدس و فلسطين داشت. او نگراني خود را درباره سرنوشت بهترين نمونه‏هاي معماري اسلامي قرون وسطايي با کلامي متقاعدکننده بيان کرده و روش تونل‏سازي را به‏عنوان روش منسوخ هزارسال پيش، و شيوه‏اي خطرآفرين براي ابنيه باستاني محکوم کرده بود.
    سرانجام نظريه‏پردازان اسراييلي، هدف واقعي خود را از غارت و ارتکاب تجاوزات متعدد عليه تاريخ عرب و اسلام افشا کردند. اين موضوع در کتابي که با کوشش اداره داخلي و شهرداري منتشر شده روشن مي‏شود. بين نويسنده اين کتاب که رئيس انجمن معماران و مهندسين اسراييل است و مسؤوليت مميزيها و نقشه‏ها را در کتاب به‏عهده داشته مکاتباتي صورت گرفت که چندين‏ماه طول کشيد و در آن سؤالاتي مطرح شد که در دنباله مختصرا بازگو شده است، اما به پاسخ روشني نرسيد. (من از طريق اداره دارايي از متن بخشنامه آگاه شدم، اما سعي کردم توضيح روشني درباره اهداف آن بيابم.)
    1ـ در صفحات 4، 84، 90، 96 و 103 اين کتاب اظهار شده است که نواحي شهر قديمي داخل ديوارها 215 جريب است: 26 جريب محله ارامنه، 45 جريب محله مسيحيها، 76 جريب محله مسلمانان و 35 جريب محله يهوديها. اين ارقام چگونه به‏دست آمده است. باتوجه به اين حقيقت که نه در دوره عثماني و نه در دوره قيمومت بريتانيا حدود هيچ محله‏اي در شهر مشخص نشده است، چگونه در مورد افزايش محله يهوديها به قيمت کاهش محله ارامنه، زمين صومعه سوري و تمام محله مسلمين در شمال و شرق توضيح مي‏دهيد؟
    2ـ در صفحه 177 کتاب اظهار شده است که محله يهوديها در شرق به ديوار غربي محدود شده است. که منظور همان ديوار غربي حرم‏شريف است و ديوار ندبه، بخش لاينفک اما کوچکي از آن است. مدرک اين عبارت چيست؟ در حالي که نقشه محله يهوديها و ديوار غربي و حارة‏الشريف، حارة‏المغاربه و حوش‏البراق را نشان مي‏دهد (حارة در محله و حوش در محوطه پشتي قرار دارد). چرا در اين کتاب از اين محله‏ها و تعداد ديگري از محله‏هاي مسلمين صحبتي نشده است؟
    3ـ در صفحه 119 اين کتاب محله‏هاي مسلمين و مکان خاص آنان، که مايملک وقف هستند، همراه با بخشي از وقف‏الافضل در ضلع جنوب‏غربي ديوار مسجدالاقصي، حذف شده‏اند و از مکان آنها تحت عنوان «کنيسه ويشيوا» نام برده شده است. چگونه مي‏توان مايملک مذهبي اسلامي را براي استفاده‏هاي مذهب يهود اختصاص داد؟ لطفا مدرک خود را براي چنين ادعاي جسورانه و ناحيه دقيقي که اين ادعا در مورد آن شده است، ارائه دهيد.
    4ـ آيا مي‏توان نام مکان مقدسي را که متعلق به مذهب خاصي است، مطابق نظر پيروان مذهبي ديگر تغيير داد؟ در اين کتاب، مثلاً در صفحات 47، 97، 107، ناحيه حرم شريف «تپه معبد» خوانده شده است. لطفا توضيح دهيد. چرا؟
    5 ـ باتوجه به‏اينکه در عنوان قباله وقف ابومدين و الافضل، محله مغاربه، سرزمينهاي غيرقابل بيع از نظر قانون اسلامي را شامل است، و با توجه به اينکه دادگاه کميسيون بين‏المللي در 1930م مالکيت انحصاري اسلامي را درباره اين ناحيه تأييد کرده، و اين تأييد را مجمع عمومي ملل به تصويب رسانده و با توجه به شش قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد در 1967م که مصادره اين داراييهاي اعراب و مسلمين را نادرست و غيرقانوني دانسته است، چه چيز اين اهانت مستبدانه به قوانين اسلامي و قوانين بين‏المللي را توجيه مي‏کند؟

     منبع:میراث جاویدان




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:15 PM   |  

    اوقاف اسلامي در بيت‏ المقدس (3)

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    لازم است يک‏بار ، مختصرا برخي از حقايق تاريخي مربوط به مکان يهوديان در قدس، محله يهوديان و ارتباط آن را با مايملکات اسلامي مورد بحث يادآوري کنيم. کميسيون بين‏المللي، ارتباط بين متوليان وقف اسلامي و عبادت‏کنندگان ديوار ندبه را به صورت ميزبان و مهمان توصيف کرده است. اين توصيفي دقيق و مناسب است که در طول تاريخ تا زماني که صهيونيسم موجب تعصبات سياسي و مذهبي، ستيزه و خونريزي در سرزمين مقدس شد، کاربرد داشت.
    نيازي نيست که به زمان پيش از نقطه تحول جنگهاي صليبي بازگرديم. همان‏طور که قبلاً اظهار شد، در 1099م مبارزين جنگهاي صليبي، قدس را تسخير کرده، با آتش‏سوزي و قتل‏عام، اجتماع کوچک يهوديان آن را از بين بردند، اما به يمن تلاشهاي صلاح‏الدين، يهوديان پس از استرداد شهر، دوباره به آن بازگشتند. قدس و فلسطين در زمان جانشينان او و همچنين در زمان مماليک و سلاطين عثماني تا قرون بعدي و زمان ما، پناهگاه يهوديان زجرکشيده اروپا به‏ويژه پس از اخراج آنان از اسپانيا در 1492م بود.
    دولتهاي عربي و مسلمان متوالي، آنچه را روميها از يهوديان دريغ داشتند، يعني اقامت در قدس و عبادت در بقاياي هيکل را براي ايشان مجاز دانستند. اين عمل، با توجه به اينکه اين محل خاص در تاريخ اسلام با معراج حضرت محمد (ص) تقديس شده بود، و در آستانه مسجدالاقصي، يعني سوّمين مکان مقدس اسلامي قرار داشت، مداراي قابل ملاحظه اين دولتها را نشان مي‏داد. به همين دليل بود که زمين مجاور، وقف اهداف خيريه و مذهب اسلام شده بود. اولياي امورمسلمين به يهوديان به عنوان مستأجر، اجازه زندگي در خانه‏هاي مسکوني
    املاک وقفي و خانه‏هاي متعلق به مسلميني را که خويشاوندان آنها، بهره‏برداران ذي‏حق ساير املاک وقفي بودند، دادند.
    تا 1867م تملک املاک، در هر کجاي امپراتوري عثماني، بويژه در شهرهاي مقدس، براي خارجيان ممنوع بود. اکثر يهوديان قدس بويژه اشکنازي‏ها (يهوديان مرکز و شرق اروپا)، تا 1914م جزو خارجيان بودند. به‏طور کلي فقط سفارادي‏ها (يهوديان اسپانيا و پرتغال) آماده تابعيت عثماني بودند، اين شرايط محيطي تبيين مي‏کند که چه تعداد يهودي، مستأجر املاک وقفي شدند.
    قانون اسلامي، دو نوع وقف را معرفي مي‏کند که هر دو به يک اندازه معتبر هستند؛ اولي عام است که اصطلاحا وقف خيريه ناميده مي‏شود؛ به دليل کاربرد آن براي استفاده مؤسسات و فقراي جامعه، و ديگري خاص (يا خانوادگي)؛ به دليل کاربرد آن براي استفاده فرزندان و اولاد مؤسس آن.
    از آنجا که قسمتهاي وسيعي از زمينها، در شهر قديم يکي از انواع وقف بود، تنها بخش کوچکي براي مالکيت خصوصي باقي مانده بود. هر ملکي در مالکيت خصوصي در اصطلاح قانوني، و به منظور ميراث‏بري، از 24بخش ترکيب شده بود که هريک «سهم» ناميده مي‏شد و با مرگ مالک اصلي بين جانشينانش تقسيم و مالکيت تجزيه مي‏شد. با گذشت زمان خريد و فروش آن زمين، غيرعملي مي‏شد؛ بويژه با توجه به حق شفعه هريک از سهامداران. ازين‏رو اکتساب حق مرسوم اجاره‏داري آسانتر بود تا اکتساب حق قانوني مالکيت.
    آنچه شگفت‏آور است و دليل ديگري است بر حسن‏نيت مسلمانان نسبت به يهوديان اين نکته است که يهوديان نه‏تنها در املاک خصوصي مسلمين، بلکه در وقف خانوادگي و عجيب‏تر از آن در وقف عام نيز به عنوان مستأجر پذيرفته شده بودند. اين مطلب را يک متخصص جغرافيايي، در آسيا به‏طور کل و در فلسطين به‏طور خاص، تأييد کرده است. او اظهار مي‏دارد که بيشتر زمينهاي شهر قديم قدس به کليساها و ديرها و غيره متعلق بوده يا به عنوان وقف به مساجد، مدارس و غيره تعلق داشته است، اما بزرگترين وقفها متعلق به حرم بود. او اضافه مي‏کند: «بيشتر خانه‏هاي محله يهوديها جزو اين قسمت بود». اين عبارت معتبر از آغاز تا پايان قيمومت بريتانيا صحت خود را حفظ کرده، زيرا ملک وقفي غير قابل معامله است؛ بنابراين در 1948م يهوديان مالک 105ملک خارج از 700 ملک محله خود بودند.
    اين حقيقت با اطلاع و تجربه شخصي دومحقق مسلمان (هر دو متولد و بزرگ‏شده قدس قبل از جنگ جهاني اول) تأييد شده است. يکي از آنها در دوره اردنيها، شهردار قدس شد و درباره تاريخ شهر و آثار تاريخي آن کتابهاي تحقيقي نوشت. او نوشته است که تعداد زيادي يهودي در خانه‏هاي وقفهاي خصوصي متعلق به خانواده‏هاي مسلمان در «حارة‏الشريف» بين حارة‏المغاربه و محله يهوديها، مستأجر بودند.
    يک استاد دانشگاه از خانواده حسيني تأييد مي‏کند که بيشتر خانه‏ها و مغازه‏ها حتي در خود محله يهوديها وقف اسلامي بودند. پدر او يک مستأجر نجار يهودي در يکي از املاکشان داشته است. ظاهرا پدرش او را، هم براي رسيدگي به ملک و هم براي جمع‏آوري اجاره به سراغ نجار يهودي مي‏فرستاده است. او از ارتباط صميمانه بين موجر و مالک حکايت مي‏کند، اما با ناراحتي مي‏افزايد: اين ارتباط انساني با ورود يهوديان خارجي از اروپاي شرقي، همراه با جاه‏طلبي‏هاي سياسي افراطي صهيونيسم نابود شد.
    تمام اين حقايق مستلزم تعيين حدود محله يهوديان است. به دليل ادعاهاي اخير اسراييل، بررسي اين موضوع ضرورت بيشتري دارد. همان‏طور که قبلاً اظهار شد، يک منبع رسمي اين ناحيه را 35جريب و يک منبع نيمه‏رسمي 29 جريب دانسته است که هردو، با برآورد شهردار عرب قدس در 1955م يعني 25 جريب، مغاير است. همه اين ارقام ارتباط کمي با واقعيت پيش از جنگ جهاني اول ـ وقتي که حتي تعيين محله يهوديها مشکل بود ـ دارد، قبل از هر چيز بسياري از يهوديان از شلوغي و شرايط غيربهداشتي آنجا گريختند تا در محله‏هاي ارامنه و يا ساير محله‏هاي مسلمان‏نشين اطراف زندگي کنند.
    نقشه شهر قديمي پيش از وقوع جنگ اول جهاني در 1914م نشان‏دهنده اشتراک قابل ملاحظه محله‏ها و حد و مرزهاي تشخيص‏ناپذير در اين ناحيه ويژه است. همچنين کتابهاي جغرافي و گزارشهاي مسافرين، اغتشاش جوامع را در نزديکي محل اقامت پروتستانها، ارامنه، سوريها، ماروني‏ها و مسلمين نشان مي‏دهد که همه در محله‏اي از شهر قديمي در جنوب خياباني تقريبا مستقيم ـ که از غرب به شرق از دروازه جفا تا باب‏السلسله در حرم شريف امتداد دارد ـ داير شده بودند. بيشتر يهوديان بين ارامنه در غرب و مسلمين در سه سمت ديگر، به سختي جاي داده شده بودند.
    در اين بخش از شهر، خانه‏هاي مسکوني، فروشگاهها، مدارس، عبادتگاهها و ساير ساختمانهاي عمومي بسيار فشرده پر شده بودند، و با معدودي استثنا، فقط با پاي پياده قابل دسترس بودند. از سمت غرب، مکانهاي اصلي و محله‏ها عبارت‏اند از:
    الف ـ محوطه «کليساي مسيح» متعلق به انجمن مبلغين انگليسي با مدارس و ساير خدمات براي يهوديان مسيحي‏شده و فرزندان آنها.
    ب ـ کليساي جامع صومعه و مدرسه علوم ديني ارامنه با باغي بزرگ در امتداد ديوارهاي شهر. جايي که اين اجتماع زندگي مي‏کردند «حارة‏الارمن» ناميده مي‏شد.
    ج ـ دير سوريه که افراد کمي در آن زندگي مي‏کردند.
    د ـ دير ماروني، آن هم با افرادي کم.
    هـ ـ چهار مکان مسلمين که هريک محله (حارة) ناميده مي‏شد: «حارة‏الجوانيه» و «حارة‏الداووديه» (که از دو خانواده مشهور مسلمان نام گرفته‏اند) در شرق.
    و ـ محله يهوديان.
    ز ـ دو مکان ديگر مسلمين: «حارة‏الميدان» و «حارة‏الشرف».
    ح ـ حارة‏المغاربه (محله مراکشيها).
    ط ـ «حوش‏البراق» (محوطه پشتي مسجدالبراق، قسمتي در ديوار غربي حرم شريف) که دقيقا همان ديوار ندبه است.
    ي ـ در جنوب حوش‏البراق و در امتداد ضلع جنوب شرقي ديوارهاي مسجدالاقصي که بخشي از آن با ديوارها و بخشي با شهر محصور شده، نقشه ناحيه وسيعتري را به نام «الحاکوره الخاتونيه» نشان مي‏دهد که مسلما بخش «وقف‏الافضل» است.
    واژه «حاکوره» به معناي باغ سبزيجات است. هم نام و هم محل اين زمين نشان مي‏دهد که اين باغ به دست بهره‏برداران وقف ابومدين استفاده شده است. اهميت دو نام «حوش‏البراق» و باغ سبزيجات، بايد به دقت مورد توجه قرار گيرد. اولي ارتباط تاريخي اسلامي اين محل را با معراج حضرت محمد (ص) در قدس و افسارکردن مرکب آسماني او «البراق» را در اين نقطه تأييد مي‏کند. دومين نام تأکيد مي‏کند که تمام اين زمين، مجاور ديوارهاي مسجدالاقصي به نفع مراکشيهايي که در حدود اين مسجد در محوطه مقدس زندگي مي‏کردند وقف عام است.
    در بند قبلي، حدود تقريبي محله يهوديان ـ و نه تمام ناحيه ـ طبق شواهد متعبر تعيين شد، اما بدون اسناد مالکيت معتبر، تعيين حق مالکيت يهوديان بر خانه‏هاي مسکوني اين محدوده غيرممکن است. مطمئنا سکونت با اشغال (تصرف) يکي نيست. اين موضوع در مورد کنيسه‏ها، مدارس مذهبي و خانه‏هاي مسکوني که به عنوان عبادتگاه مورد استفاده قرار مي‏گرفتند، از قطعيت بيشتري برخوردار است. هريک از دو اجتماع اصلي، از زمان نيمه دوم قرن نوزدهم کنيسه خود را دارند. کنسول انگليسي در نيمه قرن نوزدهم ـ يک مسيحي طرفدار يهود ـ مي‏نويسد که يهوديان اسپانيا و اروپاي شرقي و مرکزي که بسياري از آنان تحت حمايت انگليس بودند، با کوششهاي سفير انگليس، اجازه دوباره ساختن کنيسه‏اي را که در حضور کنسول افتتاح شده بود، در 1855م به دست آوردند.
    خانه‏هاي کوچکتر محل عبادت که اغلب تحت عنوان کنيسه توصيف مي‏شدند، چون براي مدارس مذهبي نيز مورد استفاده قرار مي‏گرفتند. بيشتر اين مکانها بسيار فقيرانه بودند و برخي از آنها در زيرزمين قرار داشتند. نقشه شهر قديمي در يک نوشته تحقيقي مربوط به آن زمان، محله يهوديان را تنها با دو کنيسه و يک مسجد بين آنها نشان مي‏دهد؛ هر سه در يک مسير جنوبي ـ شمالي نسبتا مستقيم و نزديک به محله ارامنه. اين مسجد احتمالاً هماني است که مجيرالدين در قرن‏هشتم از آن، در مجاورت کنيسه نام برده است.
    يک نوشته جديد تحقيقي، دو مسجد را نام مي‏برد و توضيح مي‏دهد که اين مساجد را عمدتا کسبه بازار، براي نماز ظهر مورد استفاده قرار مي‏دادند.
    طبق نوشته قدس (شهر قديم) که در دوره بريتانيا و بعدا در 1936م نقشه‏برداران فلسطين منتشر کرده‏اند، يکي از اين مساجد «جامع سيدنا عمر» نام دارد.
    بنابراين 29 جريب به حساب آوردن محله يهوديان که براي «اهداف عام» مصادره شده، تمهيد زيرکانه‏اي بود، زيرا اين ناحيه ـ شامل همه زمينهاي وقف اسلامي و ساختمانهاي جنوب و جنوب غربي حرم شريف و زمين و ساختمانهاي چهار محله اسلامي ـ با 595 مايملک در کل با تنها 105 ملک يهوديان برابر دانسته شده است. مايملک اسلامي شامل 111 وقف عام و 354 وقف خاص و 130 ملک متعلق به مالکين شخصي بود.
    ظاهرا، محله يهوديان يک محله کليمي قرون وسطايي بود با خانه‏هاي کوچک بسيار نزديک به هم و يکي روي ديگري، که بسياري از آنها در زيرزمين قرار داشتند. اين محله کوچه‏هاي باريک و پرپيچ و خمي پر از زباله داشت و مانند محله‏هاي بهتر شهر قديمي تقريبا سنگفرش نبود. اين خانه‏هاي شلوغ، با وروديهاي کوتاه، بخشي از دامنه کوه صهيون در شرق محله ارامنه را دربرمي‏گرفت. مسافر پياده‏اي که به سختي از اين مارپيچ بيرون مي‏آمد، تحت تأثير خانه‏هايي شبيه به محل نگهداري خرگوش و آلودگي ساکنين آن قرار مي‏گرفت. اکثريت ساکنين، با خيرات يهوديان اروپا زندگي مي‏کردند و خود را وقف نماز و مطالعه تلمود کرده بودند، اما در بين آنان، در محيطي که رباخواري ممنوع بود، افراد دنياپرستي بودند که وامها و معاملات ارزي را در انحصار گرفته بودند، و کساني که فروشگاههاي کوچک داشتند، براي احتياجات محلي، آذوقه تهيه مي‏کردند.
    اين خلاصه‏اي است از توصيف محله يهوديان، در تقريبا تمام کتابها و گزارشهاي مسافرين، از نيمه قرن نوزدهم تا جنگ جهاني اول. آلودگي و فقر حقيرانه، با گنبدهاي مهم دوکنيسه اصلي تا اندازه‏اي جبران مي‏شد.
    مرور خلاصه تاريخ زندگي يهوديان تحت قوانين اسلامي در قدس نشان مي‏دهد که اعراب و يهوديان بسيار نزديک به هم و با مدارا و دوستي فوق‏العاده زندگي مي‏کردند. يهوديان مهاجر از اروپاي مسيحي، بدون هيچ محدوديتي پذيرفته شدند. يهوديان متدين مجاز به عبادت در مکانهاي مقدس اسلامي بودند. به‏طور کلي يهوديان به عنوان مستأجريني در املاک متعلق به مؤسسات مذهبي اسلامي پذيرفته شده بودند. دولت عثماني به آنها اجازه داد تا نزديک مسجدي به نام خليفه دوم، کنيسه بزرگي داشته باشند. افرادي که تبعه عثماني مي‏شدند در شوراي شهر داراي نماينده بودند و همچنين خاخام آنها مورد تأييد دولت بود.
    پيش از اين نشان داده شد که مداراي اسلام با يهوديان، تاريخي طولاني دارد؛ تاريخي که اگر طولاني‏تر نباشد، حداقل به زمان صلاح‏الدين ايوبي مي‏رسد. بايگانيهاي دادگاه شريعه نشان مي‏دهد که گورستان يهوديان بيرون از شهر قديمي در دامنه کوه زيتون، وقف خانوادگي اسلامي بود و استفاده از آن به عنوان محل دفن در مقابل وجه ساليانه قانوني شده بود.
    بنابراين، پس از قرنها مهمان‏نوازي و مدارا با يهوديان بازي تقدير اين بود که به دنبال استقرار اسراييل، سيل اتهامات و دروغ عليه اعراب و مسلمين جاري شود. قبلاً بي‏اساس بودن يکي از اين اتهامات درباره انهدام کنيسه‏ها در شهر قديمي نشان داده شد و گفتيم که اين انهدام در نتيجه استفاده يهوديان از کنيسه به عنوان سنگر در جنگ 1948م بوده است.
    با توجه به تاريخي که قبلاً گفته شد، بازي دردناک سرنوشت، اين بود که تبليغات يهودي ـ اسرائيلي پيوسته متوجه اتهام ديگري عليه اعراب باشد مبني بر اينکه آنها گورستان يهوديها را در دامنه کوه زيتون نابود و بي‏حرمت کرده‏اند. اين اتهام نيز درست مثل اتهام انهدام کنيسه‏ها دروغ و بي‏اساس است. در واقع گورستان با آتش خمپاره اسراييلي‏ها ويران شد.
    به عنوان مقايسه به اين نکته توجه کنيد که در سراسر فلسطين تحت اشغال اسرائيل، دهکده‏هاي بي‏شماري با مساجدشان خراب شد و به گورستانهاي آنها بي‏حرمتي شد. بدتر از همه به اعمال خشونت‏آميز و دشمني با علم و
    هنر که اسرائيل از 1967م در قدس مرتکب شد، توجه داشته باشيد؛ جايي که توهين به مقدسات، بي‏حرمتي و کفرگويي به مکانهاي مقدس اسلامي، مساجد، مدارس مذهبي و گورستانها با انهدام و ويراني تمام اين آثار تاريخي و مصادره محل آنها پيوسته صورت گرفت. قبلاً برخي از اين محلهاي مورد تجاوز که در امتداد و در مجاورت ديوار غربي حرم شريف قرار دارد ذکر شد. مي‏توان گورستان تاريخي «مامله» را در بيرون ديوار شهر قديمي قدس و نه چندان دور از دروازه «جفا» به اين موارد اضافه کرد.
    گورستان اسلامي مانند گورستان مسيحي وقف شده است. مانند تمام وقفهاي عام، اين گورستان غير قابل تصرف و غير قابل معامله است. مامله در دوران غلبه اعراب گورستاني اسلامي بود. اين گورستان که جنگجويان صليبي به آن بي‏حرمتي کرده بودند، به دست صلاح‏الدين ايوبي بازپس گرفته شد. (برخي از قهرمانان لشکـرکشي او در اين محل به خاک سپرده شدند). اين محل مدفن روحانيون، طلبه‏ها و صوفيان برجسته بود. مجيرالدين قاضي نام بسياري از آنها را ذکر کرده است؛ از جمله آنهايي که از سرزمينهاي اسلامي دور براي عبادت، تعليم يا مطالعه به اين شهر آمده بودند. يکي از آنان عمر المصمودي المجرد، مؤسس يکي از وقفهاي مورد تجاوز در حمله مغاربه بوده است. قبر او همراه با قبور هزاران تن از افراد فاضل و برجسته در اين گورستان پهناور و محصورشده، معدوم شده بود و اين ناحيه براي ساختن دستشوييهاي عمومي ـ در جايي که مدفن افراد متقـي بود ـ مسطح شد. اين بي‏حرمتي شنيع عملي تعمدي از جانب اولياي امور اسراييل بود که بدون هيچ توجهي به حقوق وقف اسلامي يا احترام به اموات انجام گرفت.
    هنوز هم ادعاي ديگر يهودي ـ اسراييلي وجود دارد که بايد رد شود. هميشه تأکيد شده است که براي «يک قرن» ـ حتي قبل از 1967م ـ قدس داراي اکثريت يهودي بوده است. براي تفحّص درباره اين افسانه و اثبات حقيقت، لازم است توضيحاتي داده شود. در 1842م اولين اسقف وابسته به کليساي انگليس، در رأس يک هيأت از مبلّغين مذهبي، براي تغيير دين يهودي وارد قدس شد. کشيش همـراه او، عضـو کالـج سلطنتـي کمبريج بود که فورا در شهر، به جمع‏آوري موضوع براي کتابش پرداخت. اين کتاب به موقع خود، در دو جلد قطور منتشر شد. نويسنده اظهارنظري کرده که تا 1922م ـ زمان اولين سرشماري انگليسـها ـ اعتبـار خود را حفظ کـرد. او نوشـت: امکان ندارد اظهارات مغاير درباره جمعيت قدس جديد را که هيچ سرشماري دولتي منظمي در آن صورت نگرفته با يکديگر وفق داد. و در عين حال برخي از هيأتهاي مذهبي پروتستان ـ معتقدين مشتاق به وقوع پيوستن پيشگويي مراجعت يهوديان ـ و برخي يهوديان در اروپا، حتي پيش از پيدايش رسمي صهيونيسم سياسي، شروع بـه انتشـار ارقـامي فوق‏العاده اغراق‏آميز کردند تا چنين نشان دهند که ارزيابي از تعداد يهوديان در قدس دقيق است.
    بنابراين ترکيب عجيبي از هيأت مبلغين مسيحي و «شيفتگان صهيون» باعث ادعايي شد مبني بر اينکه يهوديان در قدس بيشتر از مسلمين و مسيحيان بودند.
    هيچ مدرکي در حمايت از اين ادعاي غير قابل دفاع، نه فقط به دليل تناقضات واضح، بلکه به دليل واهي بودن آن وجود نداشت.
    يک مبلّغ مسيحي يهودي‏تبار که با نقل قول از منبعي يهودي، تعداد يهوديان را در 1846م، 8000 نفر مي‏داند، تأکيد مي‏کند که در زمان تأليف (1905م)، اين تعداد به 64000 نفر رسيده است! او صراحتا هيچ مدرکي را بجز چشمانش که به وقوع پيوستن «واقعي» اين پيشگويي را ديده است، ذکر نمي‏کند. او که خود اغلب راهنماي جهانگردي بوده و کتابش نيز کتاب راهنماي جهانگردي است، براي توضيح اينکه چگونه 8000 نفر در 1846م (طبق گفته او) تبديل به 64000 نفر در 1876م شده است، هيچ زحمتي به خود نمي‏دهد.
    ترديدي نيست که تعداد يهوديان پس از 1880م افزايش زيادي داشته است، که بيشتر به علت مهاجرت از روسيه بود. به اين ترتيب، هرچند محله يهوديها در شهر قديمي بيش از اندازه پر بود، مهاجرين جديد در حومه شهر اقامت مي‏کردند که هنوز جزو مناطق شهري نبود.
    حدسيات خودسرانه و اغراقهاي مضحکي که در اين زمينه از منابع يهودي نقل کرديم، هيچ حقيقتي را بيان نمي‏کند، چه رسد به مهاجرت يهوديان که بر حسب شرايط اقتصادي و سياسي در اروپا، ترکيه و فلسطين نوسان داشت. اگر ارقام متضادي که ذکر شد، در کل مفهومي داشته باشد، اين است که ظاهرا بين 1846 تا 1876م مهاجرت به صورت چشمگيري صورت مي‏گرفته است. اين نظر را نويسنده يادشده به‏طور غيرمستقيم مورد تأکيد قرار داده است.
    در 1907م يک برآورد کنسولي، همزمان با برآورد 64000 نفري مبلغين مذهبي، تعداد يهوديان قدس را 55000 نفر دانست. هر دو برآورد، پس از تصرف بريتانيا در 1917م معلوم شد که به نحو مضحکي، اشتباه بوده است. يک گزارش رسمي تعداد کل يهوديان فلسطين را در
    زمان صلح (در نوامبر 1918م)، 55000 نفر نوشته است. اين مدرک معتبري است براي رد کامل همه برآوردها و حدسيات مربوط به دوره عثماني، از نيمه قرن نوزدهم تا تصرف فلسطين به دست بريتانيا.
    سرشماري 1922م براي اولين‏بار در تاريخ نوين فلسطين، تنها راهنماي معتبر بود. به هر حال، اين سرشماري بايد براي مقرري مقتضي براي توده مهاجر يهوديان در 1918 تا 1922م که فقط در 1920ـ1921م بالغ بر 16500 نفر بودند، مورد استفاده قرار گرفته باشد. ارقام اين سرشماري بنا بر طبقه‏بندي جمعيت به گروههاي مذهبي ارائه شده است. شهر قديم قدس 9345 مسلمان، 7262 مسيحي و 5630 يهودي داشت. بنابراين در مورد اکثريت نداشتن يهوديان پيش از 1922م ترديدي نيست. شهر جديد، با مرزهاي شهري وسيع شامل حومه‏هاي مسکوني که يهوديان و مسلمانان ايجاد کرده بودند، 4668 مسلمان، 7437 مسيحي و 28332 يهودي داشت. آمار کلي شهر قديم و جديد، 28712 مسلمان و مسيحي و 33962 يهودي بود. ارقام اخير بي‏معنايي برآورد 64000 و 55000 نفري را که بيست‏سال قبل داده شده بود، نشان مي‏دهد.
    اکثريت يهودي در سراسر شهر اورشليم قبل از 1918م ساختگي است. قابل توجه است که اضافه کنيم جمعيت يهودي شهر قديم، پس از 1922م شروع به کاهش کرد. اين مقدار در سرشماري 1931م، 5333 نفر بود، يعني 408 نفر کمتر از 1922م. اين کاهش تا 1948م ادامه پيدا کرد، اما به دليل صورت نگرفتن سرشماري ديگري پس از 1931م ارزيابي آن مشکل است.
    با بيان واقعيتها، در بندهاي قبلي نشان داده شد که اين ادعاي صهيونيست‏ها دروغ است. حکايتي عربي از زبان يک قرباني بي‏عدالتي، اين‏گونه توصيف شده است: «او مرا کتک زد و شروع به گريستن کرد. بعد از من پيش افتاد و شکايتي عليه من تسليم نمود!» اين سرنوشت اعراب و مسلمانان مظلوم در تبليغات يهودي ـ اسرائيلي است. نمونه‏هايي از بدنمايي و اتهامات دروغ پيش از اين ذکر شد و نشان داده شد که اين اتهامات هيچ پايه درستي ندارند. تمام اين دروغها به نيت منحرف کردن افکار عمومي از غصب سرزمين فلسطين به دست اسرائيل، مصادره مايملک مؤسسات مذهبي اسلامي، تخريب مساجد و ساختمانهاي تاريخي، بي‏حرمتي به هزاران گورستان اسلامي، و در رأس همه، تجاوز به ديوارهاي مسجدالاقصي و انحصار ظالمانه آن براي استفاده مذهبي يهوديان از اين زمين وقف شده و اين مسجد مقدس در تاريخ اسلام ساخته شده است.
    اين و ساير بي‏حرمتيهايي که در قدس و سراسر فلسطين صورت گرفته، پاداشي است که اکنون اعراب و مسلمين براي تهيه پناهگاهي امن، در طي قرون، براي يهوديان آزارديده در جامعه مسيحيت دريافت کرده‏اند! اين نوعي قدرداني براي مدارا و ترحم دولتهاي متوالي اسلامي نسبت به يهوديان است! تاريخ، هيچ مهاجر ديگري را سراغ ندارد که پناهگاه خويش را غصب کند، يا مهماني را که ميزبان خود را بيرون کند، نمي‏شناسد و هيچ مستأجري را نشان نمي‏دهد مالک خود را اين‏گونه اخراج کند! نژادپرستي افراطي اسراييل و بي‏اعتنائي به قوانين بين‏المللي و اخلاقي باعث شد که يهوديان اين اعمال را، نسبت به اعراب فلسطين و قدس بيشتر روا بدارند.
    اسرائيل با بي‏رحمي شهر مقدس را از خصوصيت جهاني خود محروم کرد؛ بيشتر گذشته اسلامي آن را معدوم و هويت عربي آن را کم‏بها کرد. از زمان جنگهاي صليبي به بعد، هرگز اسلام چنين ظلم دردناکي را نسبت به سومين شهر مقدس خود تحمل نکرده است. قدس ديگر شهر آزاد مکانهاي مقدس نيست. اين شهر با استحکامات نظامي محکم که به شکل املاک مسکوني درآمده‏اند، احاطه شده است. طرح کلي آن، در مفهوم نظامي، دفاعي ـ تهاجمي است و نشان‏دهنده نبودن امنيت يا صلح در آينده است. بنابراين، استحکامات نظامي، براي نوعي دفاع که احتمالاً مکانهاي مقدس مسيحي و اسلامي را به مخاطره مي‏اندازد، مستقر شده است. در آنجا هيچ مکان مقدس يهودي که به خطر بيفتد وجود ندارد. در 1948م مزدوران هاگانا از تخريب کنيسه اصلي، در محله يهوديان خودداري نکردند. آيا اخلاف آنان، اگر لازم باشد، در خسارت رساندن به مقبره مقدس يا مسجدالاقصي ترديد خواهند کرد؟ با توجه به اعمال رژيم اشغالگر قدس در سه دهه، صداقت هر طرح صلحي بايد ابتدا در مورد قدس ـ و نه سينا يا غزه و يا کرانه باختري يا جولان ـ آزمايش شود.
    هـرچه مسلمانان و اعراب زودتر بفهمند که يک وجب از زمينهاي مقدس مجاور مسجدالاقصي به مراتب باارزش‏تر از مايلها شنزار در سيناست، به وضوح بيشتري درمـي‏يابند کـه آيا با افرادي که همواره به‏طور لفظي خواهان صلح هستند ـ اما فقط صلحي مطابق با شرايط آنهاـ مي‏توان مصالحه کرد و به صلح واقعي دست يافت يا خير.
    پي نوشت:
    1-اورشليم همان قدس اشغالي است، از اين‏رو در اين مقاله کلمه اورشليم به قدس تغيير يافته است.

    منبه:راسخون




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:15 PM   |  

    ديوار ندبه

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    با تسامح دولتهاي مسلمان، منع ورود يهوديان، کاملاً فراموش نشد، اما به تدريج تخفيف يافت. بنابراين در طي زمان، يهوديان کم‏کم راه خود را به شهر مقدس باز کردند. اين يهوديان در خارج از بخشي از ديوار غربي حرم که در زمان حاضر به «ديوار ندبه» معروف است زاري و ندبه مي‏کردند.
    احتمالاً تا آنجا که به رهبران مسلمان مربوط مي‏شود، اين عمل به طور غيررسمي به صورت عبادتي براي يهوديان درآمد. شبيه اين مسأله، زماني بود که صلاح‏الدين در 1187م بيت‏المقدس را پس گرفت. معروف است که صليبيون اين شهر را از جمعيت مسلمان پاک کردند و تعداد اندک سکنه يهودي را در آتش سوزاندند. صلاح‏الدين، مسلمانان را مجددا در آن شهر سکني داد و يهوديان را دوباره به شهر راه داد. بنا به نوشته، مورخ يهودي قرن نوزدهم، هاينريش گريتز، امپراتوري صلاح‏الدين، پناهگاهي امن براي يهوديان تحت فشار بود. او نسبت به يهوديان با عدالت رفتار مي‏کرد، همچنان‏که حتي با بدترين دشمنان خود چنين مي‏کرد. در حکومت او يهوديان به موفقيت‏هاي مهمي دست يافتند.
    مجاز بودن فريضه مذهبي گريستن بر ديوار غربي، در آستانه سومين مکان مقدس مسلمانان و در نقطه‏اي بسيار نزديک به محل معراج حضرت محمد (ص) از طرف مسلمانان سياسي کاملاً تسامح‏آميز بود، زيرا حکومتهاي اسلامي از زمان جانشينان صلاح‏الدين ايوبي تا سلاطين مملوک و عثماني، همه، اين اجازه را به يهوديان دادند که اين عبادت را بدون هيچ مشکلي انجام دهند. در هر حال، يهوديان براي اولين‏بار در سال 1840م ادعا کردند که مقدار بيشتري ـ بيش از آنچه مرسوم بود ـ از ديوار براي عبادت متعلق به آنهاست. پيش از آنکه وارد جزئيات شويم، ضروري به‏نظر مي‏رسد که ابتدا محل دقيق و اندازه محل ندبه را مشخص کنيم.
    يهوديان عادت داشتند که سوگواري و ندبه را در محدوده‏اي به اندازه حدودا سي‏يارد از مرز بيروني ديوار غربي حرم، و روي سنگفرشي در جلو اين محدوده، به پهناي 11 پا انجام دهند. ممکن است ادعا شود، شش‏رج پايين ديوار از سنگهاي بزرگ و حکاکي‏شده احتمالاً از بقاياي معبد هرود است. اما سه‏رج بعدي از سنگهاي صيقلي و احتمالاً کار رومي‏هاست در حالي‏که رج بالايي آن، از دوره سلطان‏سليمان قانوني که تمام ديوارهاي شهر را تعمير و بازسازي کرد باقي مانده است. به اين ترتيب، وسعت محوطه ديوار ندبه کمتر از 120 يارد مربع بود و تنها راه رسيدن به آن، از شمال و از طريق کوچه‏اي باريک بود. محل ندبه در جنوب و غرب، با خانه‏هاي وقفي مراکشي‏ها احاطه شده بود. در منتهي‏اليه شمال محل ندبه و به موازات کوچه‏اي که به آن منتهي مي‏شود، ديواري وجود دارد و موقوفه‏اي ديگر را که ابتدا به عنوان مدرسه و بعد محکمه مذهبي از آن استفاده مي‏شد، از آن جدا مي‏کرده است. سنگفرش محل ندبه، مانند بيشتر خيابانها و کوچه‏هاي بيت‏المقدس از سنگ خاراست.

    زمينه‏هاي تعرض يهوديان

    در نتيجه شورش محمدعلي پاشا عليه سلطان عثماني در 1840م بيت‏المقدس تحت حکومت محمدعلي ـ پاشاي مصر ـ قرار گرفت، و مردم، پادشاهي او را به رسميت شناختند، و قوانين اسلامي و عثماني در سراسر سوريه و فلسطين رعايت مي‏شد. تعداد يهوديان بيت‏المقدس را در دوره سلطه مصريان نمي‏توان معلوم کرد،
    اما اکثر آنان به عنوان مهاجر از روسيه، لهستان و اتريش آمده و مليتهاي خارجي خود را حفظ کرده بودند و همچنين از امتيازات آن و از مزاياي نظام کاپيتولاسيون بهره مي‏بردند. يهوديان خارجي سعي داشتند از قانون زمين سود برده، امتيازات منافعي را در محل ندبه به دست آورند.
    حکومت مصر مشتاق بود که نظر مساعد قدرتهاي خارجي را به دست آورد و يکي از ابزارهاي به دست آوردن و حفظ آن را، لطفي مي‏دانست که به اقليت‏هاي مذهبي يهودي و مسيحي نشان مي‏داد. تحت اين شرايط، کنسول بريتانيا تعهد کرد تا به عنوان نذر، يک يهودي انگليسي، سنگفرش‏کردن محل ندبه را به عهده بگيرد. در مرحله اول انجمن مشورتي شهر اين تقاضا را مورد بررسي قرار داد که پس از شنيدن گواهي و سخنان متولي وقف ابوالمدين، به شدت با مخالفت روبه‏رو شد. بررسي اين شورا دو نکته مهم را آشکار کرد: الف) اينکه يک زاويه در منتهي‏اليه جنوبي محل ندبه قرار داد که احتمالاً يکي از دو زميني است که به ترتيب در 703 و 720 وقف شده است. ب) و اينکه يهوديانِ بي‏اعتنا به محبت و سازگاري مسلمانان با آنان براي ساکنين مراکشي مزاحمت زيادي ايجاد خواهند نمود.
    تا اين هنگام، هنوز قوانين عثماني، تمام خارجيان را از دستيابي به املاک در هر نقطه از امپراتوري محدود مي‏کرد. بنابراين قانون، پاشاي مصر، از دادن مجوز به يک يهودي خارجي براي خريد قطعه زميني نزديک بيت‏المقدس خودداري کرد. او متوجه حيله‏اي که در پشت اين درخواست نهفته بود، گرديد و درخواست را با دلايل متقاعدکننده‏اي که در نامه‏هاي رسمي از جانب حاکم سوريه به حاکم نوشت، درج کرد:
    از صورت مذاکرات مجلس شوراي قدس آشکار مي‏شود که محل مورد درخواست براي سنگفرش کردن به وسيله يهود که پيوسته به ديوار حرم شريف است و نيز نقطه‏اي نزديک به «البراق» در داخل ملک وقفيه حضرت ابومدين (قدس)، و آنچه يهوديان در گذشته هرگز آن را تعمير نکرده‏اند از نظر شرعي تعمير آن براي ايشان غيرمجاز است و مساعدت يهود در اين امر غيرممکن است، بايد مجددا عليه بلند کردن صدا و نوشتن مقالات و صدور بيانيه‏ها اخطار داده شود و به آنها اجازه داده شده است که مانند قديم تنها اين مکان را زيارت کنند.
    اين سنـد نخستيـن کوشش بـراي تغييـر وضع موجود را که به‏دست يهوديان خارجي تحت حمايت بيگانگان انجام مي‏گرفت، آشکار مي‏کند. نه خاخام‏هاي به رسميت شناخته شده از سوي رهبران عثماني، و نه يهوديان متدين، در اين موضوع دستي نداشته‏اند. اکثريت مطلق اجتماع کوچک يهود در بيت‏المقدس متدين بودند و اکثرا زماني براي دعا به بيت‏المقدس مي‏آمدند که روزهاي آخر عمر را سپري مي‏کردند و مي‏خواستند اين آخرين روزها را در اين مکان بگذرانند. آنان در فقر و در وضعيتي غيربهداشتي زندگي مي‏کردند و از امکاناتي که براي عبادت در محل ندبه، در اختيارشان قرار مي‏گرفت راضي بودند. آنان مي‏دانستند که ديوار روي ملکي اسلامي قرار دارد و سنگفرش کف ديوار که براي عبادت به روي آن مي‏ايستند و همچنين مسير عبورشان در يک کوچه بن‏بست که به خانه‏هاي وقفي مراکشيان منتهي مي‏شود، بخشي از اوقاف اسلامي را تشکيل مي‏دهد. آنها، ظاهرا، گرچه به‏طور غيررسمي، به توافق رسيده بودند که با کفار و با مسيحيان به نوعي نظم و ترتيب ـ نه شبيه به آنچه در زمان حکومت روميان وجود داشت ـ دست يابند. عکسهاي محل ندبه که محققان و مسافران در طي نيمه دوم قرن نوزدهم تا جنگ جهاني اول، برداشته‏اند. همواره، يهوديان سالخورده‏اي را با رداي بلند شرقي و کلاهاي تزيين شده با پوست خز، نشان مي‏دهد که يا رو به ديوار ايستاده‏اند يا روي زمين نشسته‏اند. هيچ نشاني از چهارپايه، صندلي و يا حتي حصير ديده نمي‏شود. بنابر رسم، مردان در يک طرف و زنان در طرف ديگر مي‏ايستادند. به‏طور آشکاري، يهوديان بي‏قيد و بند در لباسهاي اروپايي حضور ندارند تا در جهت کوشش براي استقرار آداب جديد، اختلافاتي به وجود آورند.
    در 1911م کوشش مستقيم‏تر ديگري به عمل آمد تا وضع موجود را در محل ندبه تغيير دهد. اين کوشش از هنگامي شروع شد که پيدايش صهيونيسم به اين موضوع کاملاً مذهبي جنبه‏اي سياسي داد.
    در آخرين دهه‏هاي قرن نوزدهم تا سال 1914م تعداد يهودياني که به عنوان مهاجر از روسيه و کشورهاي مجاور مي‏آمدند، قابل توجه بود. بسياري از ايشان در نزديکي بيت‏المقدس اقامت مي‏کردند و بيشتر صهيونيستهايي بودند با اعتقادات اندک مذهبي و بي‏قيد و بند که اغلب تابعيت بيگانه خود را حفظ مي‏کردند تا حمايت کنسول خارجي را به‏دست آورند. اولين تلاش براي بدعتگزاري در محل ندبه، پس از ورود اين خارجيان صورت گرفت. چهارپايه‏ها، نيمکتها و ساير وسايل، بدون اينکه با گروههاي ديگر توافقي حاصل شود. به محل ندبه آورده شد. به‏علاوه سنت ايستادن نزديک ديوار روي سنگفرش، به عنوان محل اصلي عبادت گسترش‏يافته، شامل شکلي از مناسک ديني شد، چنان‏که گويي آن محل يک کنيسه است. بايد يادآور شد که براساس حکم 1840م اعلام عقايد و دعا با صداي بلند قدغن بود. يک چنين زمينه‏سازي‏هايي، بدان‏گونه که اکنون براي اين محل مطرح شده بود نيز ممنوع بود. سروصدا براي موقوفه‏نشينان مراکشي بهانه مناسبي براي اعتراض بود؛ گرچه اکنون اظهارات يهوديان درباره خانه‏هاي وقفي در کوچه و بالاي سنگفرش جلو ديوار نيز
    مطرح بود. شايد ترس مراکشي‏ها از اين بود که يهوديان بتوانند براساس مدارکي ادعاي مالکيت کنند، اما اين مسأله بسيار روشن و آشکار بود، چنان‏که هيأت نمايندگي وقف، در شوراي اداره‏کننده بيت‏المقدس به تاريخ 12 نوامبر 1911م اعلام کرد:
    متولي اوقافِ ابي‏مدين شعيب (قدس‏اللّه‏ سره) در خواستي فرستاده است که از آن بر مي‏آيد، افراد طايفه يهود که عادت داشتند روبه‏روي «ديوار براق» قرار گرفته در خارج حرم شريف در قدس در جهت غربي، هنگام زيارتشان روي پا بايستند، برخلاف عادت اخير، براي نشستن صندليهايي مي‏آورند که در هنگام زيارتشان بنشينند. از آنجا که «براق» قسمت بالاي وقف مذکور است که به کوچه بن‏بست منتهي مي‏شود، متولي مشاراليه درخواست کرده است از اين کار به فوريت جلوگيري شود تا مبادا يهود در آينده ادعاي مالکيت مکان مزبور را بکند. اين درخواست هنگامي که تقديم شد، جناب مفتي و اداره وقف و دستگاه محکمه شرعي در مطالعه اين درخواست، توضيح دادند که وقف مذکور داخل منطقه مسقّف مجاور محيط مسجدالاقصي است از جهت غربي که عبارت است از کوچه‏اي بن‏بست که جزء ملزومات و منابع وقف است و شرعا گذاشتن صندلي يا آويختن پرده يا چيزهاي ديگر از اين دست يا احداث هر نوع بدعتي که نشانه مالکيت باشد ممنوع است و کسي حق ندارد از اين قبيل اشياء در آنجا قرار دهد يا بدعتي بگذارد که به اشغال فضاي مسجدالاقصاي شريف بينجامد و بايد تدابير ممانعت از اين کارها اتخاذ شود. بعد از مذاکرات در اين‏باره مجلس مقرر کرد که به هيچ‏رو قرار دادن اشياء به‏گونه‏اي که نشانه مالکيت باشد اجازه داده نشود؛ خواه در اين وقف و خواه در کنار حياط حرم شريف، و نيز ضرورت دارد به هيچ‏کس فرصت قرار دادن اشيائي از اين دست داده نشود. بايد همان شيوه پيشين حفظ گردد و بنابراين، درخواست مذکور را همراه با ملحقات آن به جناب سرپرست اجراي دستورات مي‏فرستيم.
    دادخواست به مفتي اعظم، شعبه اوقاف و دادگاه شريعه، تسليم شد و تمام آنان تأکيد کردند که اوقاف مذکور، متعلق به خانه‏هاي مجاور ديوار مسجدالاقصي در بخش غربي است که در کوچه‏اي بن‏بست، در داخل وقف مورد بحث قرار دارد و به موجب ممانعت‏هاي قانون. اسلام، تحت هر شرايطي، قرار دادن صندلي يا اشيائي شبيه به آنان نادرست است. انجام دادن هر تغييري که منجر به ادعاي مالکيت ديوار مسجدالاقصي شود نيز ممنوع است. آنان درخواست کردند گامهايي براي بازداشتن يهوديان از ارتکاب چنين اعمالي، برداشته شود. پس از بررسي، انجمن تصميم گرفت که به يهوديان اجازه آوردن چيزهايي که نشان‏دهنده تملک است ندهد؛ چه در وقف مذکور و چه در نزديکي ديوار حرم شريف هيچ‏کس مجاز به آوردن چنين وسايلي نباشد، اما لازم است که رسم قديمي حفظ شود بنابراين ما اين درخواست را همراه با ضمائم آن، براي اقدام، به عالي‏جناب حاکم، تقديم مي‏کنيم.
    منبع:راسخون



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:15 PM   |  

    عناصر بازار اصفهان و موقوفات آن 6

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    حمام
    با آن که معماران، حمام را جزو بناهاي غيرمذهبي به حساب مي‏آورند، لکن عملکرد و حتي پراکندگي اغلب آن‏ها که در کنار مساجد شهر قرار دارند، ما را به اهميت مذهبي بودن آن‏ها واقف مي‏سازد. شستشو، غسل و تطهير در دين مبين اسلام از مقام و منزلت بالايي برخوردار است و بي‏مناسبت نيست که پيغمبر اکرم (ص) مي‏فرمايند: النظافت من الايمان. لذا محلي براي انجام دادن اين امور لازم بود که
    باعث ايجاد حمام شده است.
    در اصفهان اغلب حمام‏هاي شهر در مسير گذرگاه‏هاي اصلي شهر، راسته‏ي بازارها و يا مراکز محلات ساخته مي‏شد. در مکان‏يابي حمام‏ها، تأمين آب و دفع فاضلاب هميشه نقش مهمي را ايفا کرده است. بازاريان اصفهان که پايبند اصول و فروع دين هستند، اجراي غسل‏هاي متعدد و وضو براي نمازهاي پنجگانه تأثير زيادي در زندگي روزمره‏ي آن‏ها داشته لذا به احداث حمام در اين شهر توجه زيادي مبذول کرده‏اند. از خصوصيات حمام‏هاي اصفهان دوقلو بودن آن‏هاست (حمام زنانه و مردانه) که بيش‏تر معمولا در مراکز محلات شهر قرار داشتند؛ لکن در بخش بازار به واسطه‏ي شاغلان مرد اغلب آن‏ها را تنها حمام مردانه تشکيل مي‏دهد.
    در بازار اصفهان تعداد يازده باب حمام وجود داشته که در نيم قرن اخير يکي بعد از ديگري تعطيل شده‏اند. اين حمام‏ها عملکرد چند جانبه داشته‏اند؛ علاوه بر نظافت و اصلاح و استراحت، از ارزش اجتماعي بالايي برخوردار بوده به طوري که محل اختلاط و حل و فصل کارهاي روزمره بودند و زماني معاملات تجاري نيز در آن‏ها صورت مي‏گرفت. از معروف‏ترين آن حمام شاه واقع در بازار بزرگ است که اکنون تعطيل و در دست تغييرات است. همچنين حمام خسروآقا که به واسطه‏ي بي‏مهري‏هاي مديران شهري به نابودي کشيده شد، حمام شاهزاده واقع در بازار رنگرزان، و حمام عليقلي آقا واقع در بازارچه‏ي عليقلي آقا، حمام بيگدلي در شرق ميدان امام واقع در کوچه‏ي بيگدلي است.
     منبع:ميراث جاويدان 



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:14 PM   |  

    عناصر بازار اصفهان و موقوفات آن 2

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    نويسنده:

    عناصر مذهبي
    مسجد
    مساجد جامع قلب شهرهاي اسلامي را تشکيل مي‏دهند و معمولا بازارها در کنار و اطراف آن‏ها قرار دارند. مدل‏هاي مختلفي از شهرهاي اسلامي به وسيله‏ي جغرافيدانان ارائه شده است مانند طرح دتمان، که در آن مرکز شهرهاي اسلامي را مساجد جامع تشکيل مي‏دهد. در شهر اصفهان نيز چنين طرحي کاملا صادق است و بازارهاي مسقف آن را در برگرفته‏اند. مساجد جامع شهرهاي اسلامي قرن‏ها مرکز ديني شهر بود و ارتباط اجتماعي و کالبدي نزديکي با همديگر داشتند. مسجد جامع اصفهان نيز چنين موقعيتي داشته و در کنار ميدان اصلي شهر که به نام ميدان کهنه معروف است، ايجاد گرديده و روي آتشکده‏اي زردشتي بنا شده است (156 م). در حقيقت اطراف آتشکده که مسير رفت و آمد مردم بود، بازار خريد و فروش وجود داشته که با اسلامي شدن شهر، آتشکده جاي خود را به مسجد جامع و بازارهاي بدون سقف جاي خود را به بازارهاي مسقف داد.
    شهر اصفهان از قرن دوم به بعد نه تنها به عنوان مرکز ناحيه‏اي، ايفاگر نقش اقتصادي، اجتماعي و سياسي بود بلکه جهت تکميل ساير نقش‏هاي خود، مرکزيت مذهبي را نيز برعهده داشت. وجود نقش مذهبي در اصفهان سبب شد که در روزهاي معيني از سال، اعياد، سوگواري‏ها و روزهاي پنجشنبه و جمعه علاوه بر عده‏اي از اهالي شهر، گروهي از مردم مناطق روستايي به ويژه حوزه‏ي نفوذ شهر نيز براي زيارت امام‏زاده‏ها و گزاردن نماز جماعت به مرکز شهر (بخش بازار) روي آورند. در اين روزها اطراف بازار به ويژه مسجد جامع از جمعيت انبوه موج مي‏زند و همين انبوهي جمعيت است که بازار هر شهري را رونق مي‏بخشد. جماعت تازه‏وارد به ويژه روستاييان، گاهي توليدات محلي خود را در اين مراکز به فروش مي‏رسانند و مايحتاج مورد نياز خود را نيز تهيه مي‏کنند. در حقيقت در اين مرکز نوعي بازار هفتگي در حال تکوين بوده است. شايسته‏ي ذکر است که تقريبا مساجد شهرهاي اسلامي به ويژه مساجد جامع، از زيباترين بناهاي شهر به شمار مي‏آيند و مسجد جامع اصفهان نمونه‏ي بارز آن است. حقيقت اين است که معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر گونه زيبايي را که در اطراف خويش مي‏ديد، اگر آن را درخور عظمت و جلال خدايي مي‏يافت، سعي مي‏کرد تا براي آن جايي در مسجد باز کند که مسجد جامع اصفهان يکي از آن‏هاست. اين مسجد در طول تاريخ نه تنها جاي عبادت، بلکه محکمه‏ي عدالت، آکادمي، پارلمان، کلوپ عالي و مرکز تصميم‏گيري‏هاي سياسي و نشر اخبار بوده است. در مساجد هنرهاي معماري به ويژه گنبدسازي ايراني، نقاشي، خوش‏نويسي، فرش و پرده‏هاي عالي، قنديل‏هاي زيبا، منبت‏کاري، حجاري، هر يک در تکميل زيبايي و عظمت آن‏ها به ويژه مسجد جامع، نقش خود را به خوبي ايفا کرده‏اند. به بياني ديگر، هنر اسلامي در طول قرن‏ها ملجأي پاک‏تر و نمايشگاهي امين‏تر از مسجد نداشته است و بي‏دليل نيست که معماران اعتقاد دارند که مسجد جامع اصفهان کلکسيوني از معماري دوره‏ي اسلامي است. در اين مسجد عناصر تزييني مختلفي به چشم مي‏خورد که در هر دوره‏ي تاريخي به کمال رسيده است؛ مثلا آجرکاري در عصر سلجوقيان، گچ‏بري در دوره‏ي ايلخانان و کاشي‏کاري در عصر صفويان بيش از همه رونق داشته است. همان طور که ذکر شد، بناي مسجد جامع به سال 156 / ق برمي‏گردد و روي آتشکده‏اي زردشتي احداث شده و بارها با گسترش و دگرگوني‏هاي بزرگ روبه‏رو بوده و پلان فعلي آن يادگار عصر سلاجقه است.

     

    منبع:راسخون




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:13 PM   |  

    هشتمين همايش سراسري وقف و امور خيريه

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه

    اشاره

    هشتمين همايش سراسري وقف و امور خيريه همزمان با گرامي داشت هفته‏ي وقف بيست و يکم صفر 1425 (24 / 1 / 1383) در تهران، سالن اجلاس سران برگزار شد. کليه مديران استاني و ستادي سازمان اوقاف و امور خيريه همراه با جمع کثيري از واقفان، متوليان، هيأت‏هاي امناي مراکز خيريه و بقاع متبرکه، کارشناسان مسائل اجتماعي و پژوهشگران رشته‏هاي تاريخ، فقه و حقوق و نمايندگاني از نهادهاي خدمت رساني و ارگانهاي دولتي در اين همايش شرکت نمودند. همچنين اعضاي مجمع عمومي بنياد جهاني وقف وابسته به بانک توسعه‏ي اسلامي آقايان دکتر احمد محمد علي (رئيس بانک توسعه‏ي اسلامي)، عبدالمحسن محمد العثمان (مشاور عالي بنياد جهاني وقف)، عبدالوهاب نورولي، حسين علي البنوي، حشمت خليفه، غازي بن محمد حکيم زين‏العابدين بخش، صالح بن عمر احد بادحدح، نصر الحطامي، خالد بن عبدالله العبد اللطيف و عبدالرحمن عبدالله بن محمد الفريد در اين همايش حضور داشتند. گفتني است مجمع عمومي بنياد جهاني وقف که حجت الاسلام و المسلمين آقاي محمدعلي نظام‏زاده و آقاي محمدابراهيم معراجي از ايران نيز از اعضاي آن مي‏باشند در حاشيه‏ي همايش فوق دو جلسه‏ي رسمي تحت عنوان «مجمع عمومي» و «هيأت مديره» تشکيل دادند و مباحثي را در زمينه‏ي راهکارهاي توسعه‏ي وقف مطرح و تصميماتي اتخاذ کردند. اين دو جلسه در راستاي اجلاس‏هاي دوره‏اي بنياد بود که دوره‏هاي قبلي در عربستان سعودي (جده) برگزار شده بود. لازم به يادآوري است که بنياد جهاني وقف وابسته به بانک توسعه‏ي اسلامي است که در چارچوب اقدامات اين بانک به منظور افزايش فعاليتهاي وقفي و افزايش مشارکت‏هاي بانک در برنامه‏هاي توسعه‏ي جوامع اسلامي در جمادي الثاني 1422 هجري تأسيس شد. وظيفه‏ي اين بنياد مديريت و بهره‏برداري از موقوفات قديم و جديد است. بديهي است که انتفاع و بهره‏برداري از موقوفات برحسب شرايط مشخص شده توسط واقف و به شرط رعايت قوانين اسلامي صورت مي‏گيرد. اين بنياد همچنين وظيفه دارد خود را در سطح کشورهاي مسلمان معرفي کند تا نيکوکاران اموال موقوفه و کمکهاي خود را به آن بنياد تحويل دهند.
    اينک گزيده‏اي از سخنراني‏هاي جلسه‏ي عمومي همايش با اندکي ويرايش تقديم خوانندگان گرامي مجله مي‏گردد:

    متن سخنراني حضرت آية الله هاشمي رفسنجاني رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام درباره‏ي لزوم احياي سنت وقف

    فرصت حضور در بين مسؤولان موقوفات و انسان‏هاي خير و ميهمانان محترم از کشورهاي اسلامي را که در رابطه با وقف و امور خيريه فعالند، توفيقي به حساب مي‏آوريم. چنين همايشي در اين موقعيت بايد بسيار مورد توجه و عنايت مسؤولان و رسانه‏ها قرار مي‏گرفت چون مسأله مهم است و جاي کار و تلاش دارد. اقدامات انسان دوستانه و خيرات ريشه در فطرت انسان دارد. انسان تا وقتي که فطرتش سالم است نمي‏تواند خالي از عشق به خدمت و کار خير و دستگيري نيازمندان و پر کردن خلأهاي جامعه و دوست داشتن اهل خير باشد. اما وقتي که انسان فطرتش آلوده شد برعکس مي‏شود، تبديل مي‏شود به موجودي خودخواه و خودپسند و ممسک و حتي خيرات ديگران را هم به نفع خود مصادره مي‏کند و ممکن است در امور خيريه اخلال کند.
    نمي‏توانيم مبدأ روشني براي تفکر و عمل خير پيدا کنيم. کار خير هميشه بوده و هميشه هم خواهد بود. اديان آسماني بدون استثنا در اين باره برنامه داشته‏اند. حتي در جوامع غير ديني نيز با انگيزه‏هاي انساني براي امور خيريه اقدام کرده‏اند. خداوند بيش از هر موضوعي به اين مسأله بها داده است. آيات قرآن در مورد خيرات، انفاق، صدقات و خدمت به خلق را مطالعه کنيد، مي‏بينيد چقدر واضح و پرمعنا و مشوق است تا جايي که خداوند عمل انسانهاي خير را به شکر، شکور و شاکر تعبير مي‏کند. يعني خداوند شکر مي‏کند از انسان‏هايي که نعمت‏هاي خدا را براي مردم هزينه مي‏کنند. تعبير بسيار والايي است. از ديدگاه عارفان که نگاه بکنيم مي‏بينيم خداوند سنگ تمام گذاشته و انسان‏هاي منفق و خير را ارج نهاده است. آياتي که در اول اجلاس قرائت شد کافي است تا موقعيت کار خير را پيش خداوند ببينيد. در اديان مرسوم بوده که انسان‏ها حتي خود يا فرزند خود را وقف مي‏کردند تا تمام عمر در خدمت خدا باشند. حضرت مريم از همان‏هاست. مادر حضرت مريم قبل از تولد فرزندش، او را وقف معبد مي‏کند تا در خدمت معبد باشد. وقف و امور خيريه از ديدگاه اجتماعي آثار فراواني دارد که برادرمان جناب آقاي نظام‏زاده به خوبي توضيح دادند که امور خيريه و بخصوص وقف مي‏تواند جامعه را در ابعاد مختلف اصلاح کند. عدالت اجتماعي و تقويت روحيه‏ي انسان دوستي و ايجاد الفت در بين جامعه، هم‏دلي و دلسوزي و همراهي و توجه به نيازهاي يکديگر، جامعه را تلطيف مي‏کند. اگر سنت وقف و خيرات جاري باشد، مالکيت‏هاي بزرگ تراشيده مي‏شود و به نفع فقرا تعديل مي‏شود و به بسياري از امور ثبات مي‏دهد. طبق احکام اسلامي هر انساني در زمان حياتش حق دارد همه اموالش را وقف کند يا ببخشد اما بعد از مرگ، انسان مالک اموال خودش نيست و اين اموال مال ورثه است. به او حق داده‏اند تا يک سوم مالش را براي بعد از مرگش وصيت بکند. نکته‏ي بسيار مهم در امور خير مسأله نيت و قصد قربت و في سبيل الله بودن است. عمل بايد
    خالي از ريا و تظاهر باشد. البته اعلام آن براي تشويق ديگران خوب است. عنصر ريا هر عملي را فاسد مي‏کند. با اين وجود قرآن به ما اجازه داده و از ما خواسته است به خاطر تشويق ديگران آن را اعلام کنيم. (ان تبدوا الصدقات فنعما هي و ان تخفوها و تؤتوها الفقرآء فهو خير لکم و يکفر عنکم من سيئاتکم والله بما تعملون خبير) (سوره‏ي بقره، آيه‏ي 271) گرچه نکته‏ي مقابل يعني اخفا به خاطر بعد «في سبيل الله» بودنش مورد تأکيد قرار مي‏گيرد.
    تفاوتي که وقف با صدقات موقتي دارد پايدار بودن و ماندگار بودن آن است. بعضي از فقها در تعريف وقف، وقف را مساوي با صدقه‏ي جاريه دانسته‏اند. و جاريه اينجا يعني آنچه که مداوم در جريان است. اين نکته را اگر مسؤولان وقف و متولي‏ها مراعات مي‏کردند، امروز بخش عظيمي از امکانات دنيا براي رفع نياز نيازمندان بود. و تدبير اساسي اديان الهي براي اداره‏ي جامعه و تعديل ثروت و ايجاد عدالت اجتماعي ارزش خودش را نشان مي‏داد. همان طور که آقاي نظام‏زاده گفتند اين سنت در صدر اسلام بود که هر کس مکنتي داشت يک چيزي را موقوفه قرار مي‏داد. تعبيرهايي که مي‏کردند اين بود که بخشي از آنچه را که داريد براي آينده‏ي خودتان يعني آخرت تعيين بکنيد. همه‏ي آنچه که داريد براي ورثه نگذاريد بعضي از آنها را براي خودتان جلو بفرستيد. اين تعبير، هم يک روحيه را نشان مي‏دهد و هم نشان سنت رايجي است که در بين مردم بوده است. اگر اين موقوفات جاي خودش را حفظ کرده بود خدا مي‏داند امروز چقدر وضع جامعه‏ي اسلامي خوب بود. همين ربع رشيدي که اشاره شد، مال هفت صد، هشت صد سال پيش است. انسان وقتي که وقف‏نامه را مي‏خواند مي‏بيند که چطور مي‏شود با يک موقوفه آن همه کار در تاريخ بشر انجام شود ولي از آن طرف انسان‏هاي شيطان و فاسدي آن همه کارهاي مهم را خراب مي‏کنند. شما اگر امروز به تبريز برويد اصلا اثري از موقوفه‏ي ربع رشيدي نمي‏بينيد، جز همان وقف‏نامه‏اي که در کتابخانه است و زمين‏هايي که تبديل شده به تپه‏هايي در شمال شرقي تبريز. با اين که اينجا يک وقتي پيشرفته‏ترين شهرک علمي و پزشکي و خدمت رساني بوده و سراسر دنيا با آن ارتباط داشتند و مايه‏ي افتخار ايران بوده است. ببينيد تمدني که با وقف ايجاد شده، چگونه با بي‏توجهي و عدم وظيفه‏شناسي منهدم شده است. اين مخصوص ربع رشيدي نيست، خيلي از موقوفات ايران و ديگر کشورهاي اسلامي به اين سرنوشت دچار شده‏اند غير از معدودي که به نحوي ماندند. شايد بزرگترين ضربه را خانواده پهلوي و شخص رضاخان به سنت وقف زد آنها با مسجد و حسينيه و مراکز ديني مخالف بودند و آن را مزاحم حکومت مي‏دانستند. آقاي نظام‏زاده نکات مهمي در برنامه‏هايشان براي احياي وقف و اداره‏ي اوقاف و رفع مشکلات گفتند که خدا کند اجرا بشود. من در زمان کودکي که در روستا زندگي مي‏کردم و بعد در دوران مسؤوليتم متوجه شدم اراضي و رقبات موقوفه از مظلوم‏ترين و راکدترين املاک کشور ماست. حالا شايد اصلاح شده يا يک بخشي از آن اصلاح بشود. در روستايي که ما زندگي مي‏کرديم چند قسمت از آب و زمين روستا موقوفه بود ؛ همه‏ي مردم براي زمين خودشان باغ درست کرده بودند و آن را آباد کرده بودند و خيلي کار مي‏کردند اما آن موقوفه همچنان فاقد آب بود و کسي براي آن کار نمي‏کرد. با وجود آنکه متولي هم داشت. هرچه از موقوفات مي‏شناختيم همين جوري بود. اصلا وقف کردن مساوي بود با راکد گذاشتن. در چنين شرايطي کسي تشويق نمي‏شود تا وقف بکند. انسان‏ها سعي مي‏کنند اگر مي‏توانند همين حالا يک کار خيري بکنند و تمام بشود، چون نمي‏دانند بعد چه اتفاقي مي‏افتد، يکي از مهم‏ترين وظايف شما مسؤولان اوقاف که اينجا هستيد اين است که سعي کنيد آنجايي را که وقف است، آباد
    باشد و مردم ببيند که آباد است و درآمد آن در محل خودش مصرف مي‏شود. اگر غير از اين باشد آب سرد ريختن بر سر همه‏ي خيرهاست. وقي که مي‏گوييم مدرسه بسازيم، چقدر انسان خير در سراسر کشور مي‏روند و مدرسه مي‏سازند. تقريبا خيرين بيشتر از دولت مدرسه مي‏سازند. چون مي‏بينند مدرسه‏اي که مي‏سازند فردا بچه‏ها در آن درس مي‏خوانند و کشور از اين طريق رشد مي‏کند و آباد مي‏شود. آنها مدرسه را مي‏سازند و به دولت مي‏دهند، نمي‏دانم که آيا وقف مي‏کنند يا نه ؟ ممکن است بعضي‏هايشان وقف بکنند. ولي اگر همه در قالب وقف باشد بهتر و ماندگارتر است.
    يکي از مهمترين کارهاي ما اين است که ثابت کنيم ملک موقوفه کمتر از ملک شخصي بازدهي ندارد. و براي حفظ و رشد و تکامل املاک موقوفه انگيزه داشته باشيم حداقل به اندازه‏ي ملک خودمان. البته بايد بيشتر انگيزه داشت. چون در املاک موقوفه مسؤوليتمان يک مسؤوليت تاريخي و تمدني و انساني و الهي است. چون نتيجه‏ي بي‏توجهي به آن، اين است که مردم را به وقف دلسرد بکند. اگر کسي به ملک خودش بي‏توجهي بکند اثرش اين نيست که ديگران به ملک خودشان بي‏توجه بشوند ولي اگر به ملک وقف بي‏توجهي شود مردم به وقف بي‏توجه مي‏شوند و اين به سنت حسنه‏ي صدقه‏ي جاريه که خداوند اسمش را قرض الحسنه گذاشته، صدمه مي‏زند. تعبير خداوند چقدر لطيف است. خدا که مالک همه چيز است. مالک همه ماست. مالک لحظات عمر ما و مالک نفس‏هاي ماست. به ما مي‏گويد به من قرض بدهيد آن هم با تعبيراتي که يک سائل مي‏گويد. شما به خدا قرض بدهيد خدا به شما جزا مي‏دهد (من ذا الذي يقرض الله قرض حسنا فيضاعفه له اضعافا کثيرة والله يقبض و يبسط و اليه ترجعون) (سوره‏ي بقره، آيه‏ي 245)
    دليلش اين است که خدا مي‏خواهد از طريق ما انسان‏ها اين همکاري و همدلي اتفاق بيفتد. وقف مهمترين وسيله‏ي اين راه است و متأسفانه اين اشکال الان وجود دارد. من فکر مي‏کنم که بايد يک موج جديدي براي احياي سنت وقف ايجاد شود که منبع آن خود سازمان اوقاف و امور خيريه باشد. شما مديران موقوفات در سراسر کشور بايد طراح، مبتکر، ناظر و پيگير آن باشيد. چون شما متولي هستيد و همه امکانات رسانه‏اي کشور بايد در خدمت شما قرار بگيرد. ما بايد سنت وقف را احيا کنيم و نگه داريم و مردم را تشويق کنيم. تشويق با زبان نمي‏شود. همه‏ي اينهايي را که من مي‏گويم هزار برابرش را قرآن گفته که مردم هر روز دارند مي‏خوانند. عمل مهم است. دو صد گفته چون نيم کردار نيست. آن کسي که وقف کرده هر چند الان خودش نيست اما
    روحش ناظر است و مردم بايد ببينند که موقوفه رو به رشد است. يکي از ويژگي‏هاي ايران اين است که موقوفات ايراني‏ها تقريبا همه نيازهاي جامعه را مي‏پوشاند. در هر زماني افرادي احساس کردند يک چيزي جايش خالي است و يک نيازي در جامعه هست يک چيزي براي آن وقف کردند. ما بايد آن را حفظ کنيم. ممکن است يک زماني آن مسأله موضوعيت نداشته باشد اينجا هم فقهاي ما راه را باز کردند. تبديل به احسن را مجاز شمردند و ما مي‏توايم تبديل به احسن بکنيم. ما هزاران امام‏زاده و نزديک به يک صد هزار مسجد و هزاران حسينيه و هزاران موقوفات گوناگون داريم که در خدمت مردم است. همه‏ي اينها هم متعلقات و املاکي دارند که سازندگان آنها براي تداوم کار به جا گذاشته‏اند. موقوفات يک ثروت عظيم در جهت اداره‏ي خوب جامعه و جلوگيري از محروميت جامعه است.
    يکي از کارهايي که بايد بکنيم اطلاع رساني است. مردم هم در هر مقطعي کمک مي‏کنند. داستان بم بي‏سابقه است. مردم آمادگي دارند و روح مواسات در مردم ما زنده است و بهترين نمونه‏ي آن شرکت در کمک‏رساني به حادثه‏ي بم، است. براي اينکه اطلاع‏رساني شود. درباره‏ي موقوفات هم بايد در درجه‏ي اول در روستا يا شهر يا کل منطقه اطلاع رساني شود. درآمدها و هزينه‏ها مشخص شود. بايد رسانه‏ي ملي و رسانه‏هاي ديگر همکاري کنند. البته بايد از عهده جواب هم برآييد. آيا به اندازه‏ي ثروت وقف درآمد داريد ؟ اگر همين اندازه املاک در اختيار بخش خصوصي بود، درآمد آن همين مقدار بود ؟ بايد سعي کنيد درآمد وقف کمتر از ساير املاک نباشد. اگر اشکال هست آن اشکال را برطرف کنيد. اگر انگيزه در متولي نيست فکري بکنيد تا انگيزه ايجاد شود. اگر متولي کوتاهي مي‏کند، به عنوان خيانت در وقف از مباني اسلامي استفاده کنيد و متولي را اصلاح کنيد. از اين ثروت عظيمي که هنوز باقي است براي کشور و اسلام بايد بهره بگيريم. خداوند دو گروه را در مقابل هم قرار مي‏دهد. مي‏فرمايد که بعضي از مردم هستند که اموالشان را در راه خدا مصرف مي‏کنند و بعضي‏ها هستند که اموالشان را براي جلوگيري از راه خدا به کار مي‏برند. بد عمل کردن نوعي «صد عن سبيل الله» است. يکي مستقيم مي‏آيد پول خرج مي‏کند و راه خدا را مي‏بندد. يکي هم بد عمل مي‏کند و راه خدا را مي‏بندد. امريکا الان هفته‏اي يک ميليارد دلار خرج مي‏کند براي اينکه ملت مظلوم عراق و منطقه را اسير بکند. امريکا براي فساد و افساد خرج مي‏کند. اين نوع مستقيم «صد عن سبيل الله» است. غيرمستقيم هم اين است که آنهايي که از اسلام دفاع بکنند کوتاهي مي‏کنند. آنهايي که بايد انفاق، مجاهده يا دفاع بکنند، نمي‏کنند. اينها يک رديف پايين‏تر از آنهايند، اما يک مسير را طي مي‏کنند. اميدواريم اين همايش با برنامه‏هاي خوبي که براي آن تنظيم کرده‏ايد و با تقويت کارشناسي و پيدا کردن راهکارهاي بهتر در جهت احياي موقوفات و امور خيريه و امام‏زاده‏ها و بقاع متبرکه و مساجد و آنچه که به شما مربوط مي‏شود، حرکت موفقي باشد. ما با حرکت مضاعف و روزافزون و پرشتاب مي‏توانيم بخشي از تخريب‏هاي دوران‏هاي گذشته را جبران کنيم. به اميد برکت بيشتر براي اين اجلاس مهم.
    والسلام عليکم و رحمة الله

    متن سخنراني جناب آقاي احمد مسجد جامعي وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي درباره‏ي نقش موقوفات در خدمت‏رساني فرهنگي و اقتصادي

    بنده خدمت جمع عزيز دانشمندان، علما، ميهمانان گرانقدر و برگزارکنندگان اين مراسم و احياکنندگان اين سنت حسنه‏ي اسلامي عرض سلام و خير مقدم و تشکر دارم.
    اين اجلاس خوشبختانه در تداوم فعاليت‏هاي خود توانسته است به افق‏هاي نويني دسترسي پيدا بکند و ما امروز شاهد تلاش وسيع دوستانمان در سازمان به ويژه تلاش رياست محترم سازمان و نماينده‏ي مقام معظم رهبري براي جهاني شدن هفته‏ي وقف هستيم که پيشنهاد ارزشمندي است و ظرفيت و زمينه‏ي آن هم با توجه به تجربه‏ي هشت دوره‏ي گذشته وجود دارد.
    وقف ريشه در فطرت و خواست عمومي همه‏ي انسان‏ها دارد. وقف امري است که در همه‏ي جهان و همه‏ي طول تاريخ به چشم مي‏خورد. اما در حوزه‏ي تفکر اسلامي و تمدن اسلامي ويژگي‏هايي دارد که اين ويژگي‏ها را مي‏توانيم مبناي تمدن و فرهنگ اسلامي، هم در حوزه‏ي اقتصادي و هم در حوزه‏ي تفکر جمعي قلمداد کنيم. تاريخ‏نگاران از وقف‏هاي ابراهيم خليل‏الله ياد کرده‏اند. در سنت اديان ابراهيمي اين رويه را در شکل‏هاي مختلف آن شاهد هستيم. در سنت ايرانيان قديم شاهد موقوفاتي بوده‏ايم. اين موقوفات تنها براي معابد و مراکز ديني نبوده بلکه در حوزه‏ي خدمات اجتماعي جايگاه ويژه‏اي داشته است. در همين دوران شاهد آثاري هستيم که برخي از آنان تاکنون باقي مانده است.
    در فيروزآباد فارس پلي ساخته شده است و بر روي اين پل کتيبه‏اي نصب شده است که اين کتيبه بيانگر نوع نگاه واقف و اختصاص اين مال به خدمت عمومي است. در کتيبه آمده است که اين پل به فرمان شخصي که در قرن پنجم ميلادي مي‏زيسته است براي آرامش روان و به هزينه‏ي خود ساخته و وقف کرده است. هر کسي از اين پل بگذرد بر او و پسرانش به خاطر ساختن اين پل دعاي خير بکند. در طبقه‏بندي روزگار باستان، موقوفات در دو گروه گنجانيده شده است، يا براي آرامش روان و يا براي معابد و مقاصد ديني بوده است. اين موقوفات در وهله اول به دست افراد حقيقي و شناخته شده انجام مي‏شد. کاربرد ويژه‏ي موقوفه مشخص بود. کار خيرخواهانه‏اي که مورد نظر واقف بود بيان مي‏شد و اين موقوفات نه قابل واگذاري بود و نه قابل تصرف بلکه اصل مال باقي مي‏ماند و از منافع آن گروه‏هاي مختلف و افراد مختلف بهره مي‏بردند. در حقيقت هدف واقف جاري کردن عمل خيري بود در عرصه‏اي به وسعت ابديت و دادن پاسخي به درد جاودانگي انسان که در همه‏ي جهان تسري دارد. اين سنت بعدها مورد تأييد شارع مقدس اسلام قرار گرفت، و احاديث نبوي به
    ويژه تشويق و ترغيب در اين امر را بين مسلمانان توسعه داد. سيره‏ي حضرت نبي و ائمه‏ي بزرگوار ما و بزرگاني که از ايشان تبعيت مي‏کردند همه به نوعي مؤيد اين قضيه بوده است. شايد اولين موقوفاتي که در جهان اسلام اتفاق افتاد توسط خود حضرت بود. که بوستانهاي هفتگانه را وقف کردند، مسجد قبا و مسجد النبي را و بعدها اين روال ادامه پيدا کرد.
    انجام امور وقف در حوزه‏ي فرهنگ و تمدن اسلامي به سرعت گسترش يافت. استفاده از موقوفات در اين نظام تنها براي اماکن و مراسم ديني محدود نماند. در نگاه ما خدمت به مردم به عنوان يک اصل پذيرفته شده است. از معصوم (ع) روايت شده است که در خانه‏ي خدا کسي است که دائم به عبادت خدا مشغول است و کس ديگري هم هست که به خدمت زوار خانه‏ي خدا مشغول است. فرموده‏اند اجر کسي که خدمت به مردم مي‏کند بيشتر است. روايات متعددي در زمينه‏ي خدمتگزاري به مردم وارد شده و از اين روست که وقف به عنوان عملي که ريشه در فطرت دارد مورد تأييد شارع مقدس بوده است. وقف ابعاد بسيار گسترده‏اي در نظام اسلامي پيدا کرد به ويژه در نظام ما که دين و دنيا مکمل يکديگر هستند و از يکديگر جدا نيستند. هر خدمتي که به اعتلاي جامعه‏ي اسلامي و رفاه عمومي منجر بشود، مي‏تواند در گنجينه‏ي اعمال و ثواب اخروي افراد قرار بگيرد و از اين حيث است که ما شاهد شکل‏گيري نهادهاي بسياري در حوزه‏ي وقف هستيم و صورت وقف در فرهنگ ما شکل ديگري پيدا مي‏کند.
    در حوزه‏ي خدمت رساني، نخستين موقوفات، نسبت به اين موضوع وجود دارد. از همان ابتدا کساني بودند که چاه‏هايي را براي زائران خانه‏ي خدا وقف کردند. کساني بودند که تسهيلاتي فراهم مي‏کردند براي آبرساني به زائران. در موقوفات مربوط به حضرت علي عليه‏السلام اين موارد آمده است. در ساير اماکن و مشاهد ديني از جمله آبرساني نجف، موقوفات گسترده‏اي هست. در قرن چهارم اين موقوفات احيا و مرمت شده و هفده بار تا زمان معين التجار بوشهري که از شبکه‏ي جديد آبرساني استفاده کرد اين موقوفات ترميم شده است. ايجاد آب‏انبارها، قنوات، تعمير و مرمت کانال‏هاي آبرساني، اينها همه بخشي از موقوفاتي بوده که در اين زمينه وجود داشته است. در حوزه‏ي موقوفات به قدري با گستردگي مواجه هستيم که برخي از موضوعات که به ذهن هم چندان مأنوس نيست در حوزه‏ي موقوفات قرار گرفته است.

    وقف و محيط زيست

    آنچه امروز به عنوان حفظ محيط زيست در جهان مطرح مي‏شود و پيروان و طرفداران بسياري به ويژه در حوزه‏هاي فکري و فرهنگي دارد و نوعي پاسخ‏گويي به نگاه دوره‏ي جديد در تسلط بر طبيعت است، ما در سنت موقوفه‏ي قديم شاهد جلوه‏هاي زيبايي از آن بوده‏ايم. کشور ما محل عبور پرندگان مهاجر است که در فصل سرما از مناطق سردسيري به طرف جنوب ايران پرواز مي‏کنند، در موقوفات ما در قرن‏ها پيش براي غذاي اين پرندگان پيش‏بيني لازم شده است. براي پرندگاني که زمستان‏ها را در تالاب‏هاي ايران مي‏گذراندند از درآمدهاي زمين‏هاي موقوفه‏ي کشاورزي سهمي تعيين مي‏شده تا در ماه‏هايي که دانه به سختي در اختيار آنها قرار مي‏گرفت، دانه‏ها را بريزند و از تلف شدن پرندگان جلوگيري کنند. موقوفه براي جلوگيري از حرکت شن‏هاي روان که امروز مسأله‏ي اساسي بعضي از شهرهاي جهان و ماست از قديم مورد توجه واقفان بوده است. ما موقوفاتي داشته‏ايم که نيکوکاران شهرها سرمايه‏اي را به کار انداخته‏اند و درآمد آن عايد کساني مي‏شود که کارشان توقف شن‏هاي روان و حتي برگرداندن شن‏هاي روان بيابان از شهرها بوده است.

    وقف و توسعه‏ي دانش

    در حوزه‏ي آموزش در تمدن اسلامي موقوفات مربوطه به قدري گسترش يافته بود که بي‏آنکه حکومت‏ها و دولت‏ها نقشي را در ارتقاي فرهنگ و آموزش داشته باشند شاهد رونق دستگاه‏هاي آموزشي بوده‏اند. به مدد همين موقوفات بوده است که بسياري از دانشمدان از خانواده‏هاي فقير و مستمند برخواسته و به کرسي تدريس بزرگترين مراکز علمي و پژوهشي زمان خود تکيه زدند. به مدد همين موقوفات بود که اين اطمينان خاطر براي دانشمندي به وجود مي‏آمد که از مغرب جهان اسلامي حرکت کند و بي هيچ دغدغه‏اي از گذران و معيشت زندگي، شهرها را بپيمايد و به شرق جهان اسلام بيايد و به زيارت خانه‏ي خدا و رسول خدا بشتابد و در آرامش کامل به تدريس و تحصيل و گفتگو با بزرگان و اصحاب فکر و فرهنگ بپردازد و اثر خودش را عرضه کند. اين که شما مي‏بينيد سفرنامه‏هاي ارزشمندي نوشته شده و گزارشگر گزارش مي‏دهد که در هر شهر چقدر مانده و چگونه سلوک کرده است اين همه به مدد امکاناتي بوده که براي اهل علم و دانشمندان و دانشوران فراهم مي‏شده است و مبناي بسياري از آنها همين موقوفات بوده است. در سنت قديم، نظام آموزشي در اختيار دولت‏ها نبوده و اين نهادهاي موقوفه بودند که به عنوان يک نهاد واسط به پاسخ‏گويي به نيازهاي عمومي مردم مي‏پرداختند. در همين موقوفات شاهد شکل‏گيري کتابخانه‏هاي بزرگي هستيم که هنوز هم آثار و بقاياي آن را در برخي از شهرهاي کشور ملاحظه مي‏کنيم. براي اين کتابخانه‏ها تنها کتاب وقف نمي‏شد بلکه موقوفاتي در نظر گرفته مي‏شد که به گنجينه و ذخيره‏ي اين کتابخانه‏ها اضافه شود تا از آنها حفظ و حراست شود و شرايط نگهداري مطلوب آنها فراهم شود. در گذشته که ما با صنعت چاپ و صنايع فرهنگي ارتباط نداشتيم وراقاني را در نظر مي‏گرفتند که آثار را از کتاب‏ها و کتابخانه‏هاي ديگر بنويسند و در اختيار کتابخانه قرار بدهند و اين کتاب‏ها صرفا در حوزه‏ي کتاب‏هاي ديني نبود. ما موقوفاتي داريم که از زمان بيزانس آثاري را ترجمه مي‏کرده‏اند و صاحب وقف مقيد بوده است که تنوع علم و دانش را در مجموعه‏ي خودش داشته باشد. از زبان چيني و زبان سرياني ترجمه مي‏کردند. اينها همه موقوفه داشته است. در حقيقت موقوفات به گسترش علم و دانش در حوزه‏ي فرهنگ و تمدن اسلامي کمک شاياني کرده‏اند و بي‏شک يکي از عمده‏ترين شاخه‏هاي وقف و موقوفه در جهان اسلام حول محور کتاب و علم‏ورزي و دانش‏آموزي و خردورزي شکل گرفته است. هرجا که عالم بزرگي بوده است هر جا که تأسيسات آموزشي بزرگي شکل گرفته است بي‏شک در کنار آن شما چهره يک فرد خير را مي‏بينيد که موقوفه‏ي بزرگي را براي اين مجموعه در نظر گرفته است.

    وقف در حوزه‏ي خدمات عمومي

    ما در حوزه‏ي خدمات عمومي از موقوفات به عنوان يکي از نهادهاي خدمت رساني نمونه‏هاي برجسته‏اي داريم. مثلا موقوفه براي محل گم‏شدگان و اسيران و پيرمردان و در راه‏ماندگان و جالب اينکه موقوفات عام هيچ اختصاصي به مسلم و غيرمسلم نداشت. در کشور خودمان چنين موقوفاتي را هم اکنون نيز داريم. موقوفات اجتماعي، وقف نان و طعام و مهماني و ضيافت را هم در بر مي‏گرفت که اعلام مي‏کرد: هرکس در خانه درآيد نانش دهيد و نامش نپرسيد. مرحوم آيت الله کوهستاني که از معاصرين بودند هر کس به ايشان مراجعه مي‏کرد سفره‏ي غذايشان براي همه گسترده بود. ما در موقوفات مربوط به امام رضا، عليه‏السلام، حتي براي طبقات برتر
    اجتماعي هم موقوفه‏هاي ويژه‏ي خودشان را داريم. گردشگاه‏ها، پل‏ها و آب‏انبارها همه‏ي اينها موقوفات خاص خود را دارند. بنابراين حوزه‏ي وقف در تمدن و فرهنگ اسلامي به عنوان يک عامل قدرتمند در کنار حکومت و دولت عمل مي‏کرد. از قرن دهم ميلادي گزارش‏هايي از موقوفات ايران وجود دارد.
    تقريبا تمام کساني که در آن دوره گزارشي از وضعيت ايران داده‏اند بر اين نکته اذعان داشته‏اند که اداره‏ي حکومت بدون کمک موقوفات ميسر نيست. گزارشگران و سفرنامه نويسان خارجي که درآن عصر به ايران آمده بودند گزارش از کثرت و کاربرد موقوفات در حوزه‏هاي مختلف داشته‏اند. موقوفاتي که گرمابه‏ها و قنوات و راه‏هاي عبور و مرور، پل‏ها و مدارس علمي و هنري و مدارس ديني و مساجد و معابد و همه‏ي اينها را پوشش مي‏داد و حتي آورده‏اند که عده‏اي در چشم و هم چشمي با يکديگر موقوفاتي را به اين گنجينه و سرمايه‏ي اجتماعي مي‏افزودند. در يکي از همان سفرنامه‏ها از صد موقوفه‏ي عمده فقط در يکي از شهرهاي ايران ياد مي‏کنند و اين را جداي از موقوفات فراوان که به صورت موردي و جزئي به عمل آمده است مي‏دانند. اگر از اين زاويه به مسأله موقوفات نگاه کنيم آنگاه وقف و موقوفه در حوزه‏ي تمدن و فرهنگ اسلامي جايگاه ديگري مي‏يابد و از اين حيث تمدن و فرهنگ ما متمايز مي‏شود.
    چند سال پيش همزمان با نمايشگاه بين‏المللي کتاب تهران اثري توسط يک ناشر خارجي با همکاري يکي از ناشران ايراني عرضه شد. اين اثر متعلق به نويسنده‏اي است که فرهنگ دو زبانه‏ي فارسي. انگليسي و فارسي. عربي را هم زمان در بيش از صد سال پيش و شايد 120 سال پيش نوشته است. من در اين اثر به مدخل وقف مراجعه کردم تا ببينم برداشت يک نويسنده‏ي خارجي از وقف در کشور ما چيست و معادل آن چيست. تعريفي که ايشان از وقف داده بود اين بود: اختصاص ميراث يا مالي به طور پيوسته و دائم براي خدمات عمومي بخصوص در مسائل اجتماعي و بهداشتي. اما اين اثر براي وقف هيچ معادلي را در زبان‏هاي اروپايي نشان نداده بود و اين نشان مي‏دهد که وقف در اين معنا خاص حوزه‏ي تمدن و فرهنگ اسلامي است و من تصور مي‏کنم با توجه به ابعاد گسترده‏ي وقف، جاي آن دارد که ما تاريخ تمدن و فرهنگ خود را با توجه و عنايت به اين پايگاه مهم اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي دوباره بيان و تبيين کنيم و راز و رمز موفقيت‏هاي اين تمدن و تاريخ پر افتخار را جستجو کنيم.
    صورت‏هاي مختلف وقف در نسبت با شرايط و زمان و مکان هم متحول شده است ؛ مثلا ما در نخستين دوره‏هاي اسلامي براي رباطها موقوفاتي داشتيم. مخصوصا در شمال آفريقا که مرز بين اسلام و غيراسلام بوده. در مناطقي از شمال ايران نيز رباطهايي بوده‏اند که نيروهايي در آنجا براي پاسداري از مرزهاي دين و شرف مسلمانان اجتماع مي‏کردند. ما در شمال افريقا هنوز شهري را به اين نام داريم که ميعادگاه دلاوران ايراني و خراساني در دفاع از دين بوده و سال‏ها در آنجا قدرت را در اختيار داشته‏اند و از حدود و ثغور اسلام دفاع مي‏کرده‏اند. اين رباطها موقوفات فراواني داشته‏اند. بعد که شرايط عوض شده است اينها تبديل به پايگاه‏هاي علما و عرفا شده است. بعدها حتي براي آزادي کساني که در اسارت مسلمانان بوده‏اند خود مسلمانان موقوفاتي را قرار داده‏اند هرچند که آن اسرا مسلمان هم نبوده‏اند.

    وقف و نهادينه‏سازي فرهنگ ديني

    تنوع موقوفات متناسب با رشد حوزه‏ي تمدن اسلامي متفاوت بوده زماني که نيازهاي جديدي مطرح مي‏شده
    متناسب با آن نيازها وقف جديدي مطرح مي‏شده است. ما در موقوفات داريم که براي روشني اماکن متبرکه نذوراتي داشته‏اند بعدها داريم که همين نذورات براي اماکن متبرکه در شکل جديدي مطرح شده است. بنابراين مسأله‏ي وقف در حوزه‏ي تمدن و فرهنگ ما اولا باعث نهادينه‏سازي فرهنگ ديني شده است و بسياري از آيين‏هاي ديني شکل نهادينه پيدا کرده است. در ايام عزاداري حضرت سيدالشهدا، عليه‏السلام، شاهد موقوفات بسياري هستيم که مبناي نهادينه شدن اين فعاليت را فراهم کرده‏اند و از قبل آنها نهادهاي مردمي بسياري شکل گرفته است. و ثانيا باعث جلوگيري از انباشت ثروت شده‏اند و ثروت فردي را به نفع يک حرکت عمومي و اداي دين به جامعه به کار گرفته‏اند. وقف تلاشي در جهت تأمين عدالت اجتماعي بوده است. شکل‏هايي را که من عرض کردم همه به نوعي بيان عدالت اجتماعي و تلاش براي رسيدن به جامعه‏ي ايده‏آل اسلامي از طريق وقف و موقوفه است. بعلاوه اين موقوفات انعطاف‏پذيري داشته‏اند و متناسب با شرايط زمان و مکان متحول بوده‏اند. هيچ کس در مناطق شمالي کشور قنات و آب‏انبار وقف نکرده است. هيچ کس در شرايطي که نياز به رباط براي دفاع از مرز مسلمين نبوده در اين زمينه هزينه‏اي نکرده است و بالاخره موقوفات موجب آرامش روحي و رواني جامعه‏ي اسلامي شده‏اند. با تکيه بر اين پشتوانه‏ي معتبر و عظيم فرهنگي و تاريخي مي‏توانيم به سنت‏هاي پسنديده اقتدا کنيم و آنها را احيا کنيم. اعتماد اجتماعي نسبت به وقف و موقوفه نيازمند نظام حقوقي متناسب با شرايط امروزي است و در اين نظام حقوقي نقش و نيت واقف و عمل به وقف شايد بيش از هر چيز ديگري تأثير داشته باشد. کمک نهادهاي مردمي و مشخص کردن حدود و ثغور دخالت دولت از مواردي است که مي‏تواند اطمينان عمومي را ايجاد کند. بالاخره ايجاد حرمت و حيثيت براي واقفان و موقوفات و عمل به آن از ملاحظات عمده در اين راه است. ما چند سال پيش در اين زمينه مصوبه‏اي را در شوراي انقلاب فرهنگي به تصويب رسانديم. در آن به صراحت آمده است از نام اشخاص خيري که تأسيسات مهم عام المنفعه احداث کرده‏اند مي‏توان براي نام‏گذاري اماکن استفاده کرد ؛ همانند دانشمندان علوم ديني، فيلسوفان بزرگ، دانشمندان علوم پزشکي، رياضي‏دانان، شاعران، نقاشان، موسيقي‏دانان، معماران، خطاطان، نويسندگان و مورخان. بنابراين پيشنهاد من علاوه بر شکل دهي ساختار حقوقي مسأله‏ي وقف در شرايط امروز و پاسخگويي به نيازهاي امروز جامعه‏ي ايران اين است که ما در اين مجموعه اسامي واقفان بزرگ را بگنجانيم و به اين ترتيب از تلاش آنها تقدير بکنيم. اين امر کمکي به روحيه و بسط نشاط در حوزه‏ي موقوفات خواهد بود. علاوه بر آنکه نيت واقف را که استمرار نام نيک است برآورده خواهد ساخت و زمينه‏ي مشارکت بيشتر را فراهم خواهد ساخت و بر اعتماد اجتماعي در اين حوزه خواهد افزود.
    براي همه‏ي شما عزيزان آرزوي توفيق دارم و اميدوارم تلاشي که دوستان ما در اين زمينه آغاز کرده‏اند بتواند هر چه زودتر در ابعاد گسترده‏ي بين‏المللي جاي خود را پيدا کند و ما بتوانيم هفته‏ي وقف را در جهان اسلام برگزار کنيم. اميدواريم نشست بعدي وزراي اوقاف کشورهاي اسلامي اين موضوع مهم را در دستور کار خود قرار بدهد و ما حرکات جمعي وسيعتري را در اين زمينه ساماندهي کنيم.و السلام عليکم و رحمة الله

    متن سخنراني آقاي دکتر احمد محمدعلي رئيس بانک توسعه‏ي اسلامي درباره‏ي اهداف بانک توسعه‏ي اسلامي در ساماندهي خدمات وقفي

    مايه‏ي خوشحالي و افتخار است که امروز به نمايندگي از مؤسسه‏ي بانک توسعه‏ي اسلامي با شما صحبت مي‏کنم. اين فرصت گرانبها را مغتنم شمرده و مراتب شکر و سپاسگزاري فراوان خود را به جمهوري اسلامي ايران اعم از رهبري و رئيس جمهوري و حکومت و ملت ايران براي مهمان‏نوازي و استقبال گرم و هماهنگي عالي تقديم مي‏کنم و به خصوص از جناب آقاي شيخ محمدعلي نظام‏زاده رئيس سازمان اوقاف و امور خيريه در جمهوري اسلامي ايران، تشکر مي‏کنم به خاطر پذيرايي از چهارمين اجتماع مجلس نظار بنياد جهاني وقف همزمان با هفته‏ي وقف، که هر ساله در ايران برگزار مي‏شود، تا فرصتي براي مشارکت اعضاي مجلس در اين مناسبت ميمون و استفاده از فعاليت‏ها و تجربه‏هاي ارزنده ايران در اين حوزه‏ي حياتي فراهم گردد.
    وقف به عنوان يک مؤسسه بوده و هست و در گذر زمان منبعي از منابع اساسي توسعه‏ي اقتصادي و تکامل اجتماعي در امت اسلامي است. اوقاف نقش بزرگي در توسعه‏ي علم و مؤسسه‏هاي مربوط به آن اعم از دانشگاه‏ها و مدارس و کمک به معلمان و دانش‏آموزان داشته است همان‏طور که در امور بهداشتي جامعه اعم از ساختن مراکز درماني و توليد داروهاي پزشکي و پرستاري از بيماران و بهبود وضع معاش و کار پزشکان سهيم بوده است. همچنين اوقاف نقش مؤثري در مواظبت و نگهداري از ايتام و زنان بيوه و نيازمندان و تهيدستان داشته است. هر کس تاريخ اوقاف اسلامي ما را مطالعه کند از تنوع هدف‏هاي اوقاف که شامل برآوردن تمامي نيازهاي اجتماع حتي مواظبت و نگهداري از محيط زيست و حيوانات نيز مي‏شود تعجب خواهد کرد.
    حضار گرامي !
    ما به عنوان اعضاي مجلس نظار بنياد جهاني وقف کمال تقدير را نسبت به اهميت و احساس مسؤوليت بزرگي که جمهوري اسلامي ايران نسبت به زنده کردن سنت وقف و نقش فعال و مسؤولانه‏اش در توسعه‏ي اجتماعي دارد مبذول مي‏داريم. و اميدواريم ساير کشورهاي اسلامي نيز از تجربه‏ي جمهوري اسلامي استفاده کنند.
    حضار محترم و گرامي !
    تصميم بانک توسعه‏ي اسلامي به تأسيس بنياد جهاني وقف در پاسخ به درخواست‏هاي افراد مختلف بود که خواستار اهميت دادن به مسأله‏ي ايجاد بنيادي جهاني و مشترک براي تمامي مؤسسات وقف دولتي و مردمي و افراد خير از اقشار خاص جامعه بودند. و هدف آن تحقق بخشيدن به تعاون اجتماعي در پيشرفت اوقاف خيريه و محافظت از آن در طول زمان و وسعت بخشيدن به استفاده از آن طبق شرايط مسؤولان و ناظران بر وقف است، و اين بنياد از تمامي کساني که تمايل به شرکت در اين عمل بزرگ خير دارند استقبال مي‏کند.
    در اين بنياد به نمايندگي از تمامي صاحبان سهام، مجلسي تشکيل مي‏شود به نام «مجلس واقفين» که به منزله مجمع عمومي است و اين مجمع، مجلس ديگري را به نام «مجلس نظار» که به منزله‏ي هيأت مديره است انتخاب مي‏کند. به ياري خداوند «مجلس نظار» به طور جدي براي توفير يک شراکت فعال بين موقوفات خاص و عام براي سهيم شدن در تلاش براي توسعه جوامع اسلامي‏مان عمل مي‏کند. شايان ذکر است که حجم سرمايه‏گذاري در سازمان جهاني وقف اکنون با شرکت پانزده سرمايه‏گذار، از چهل ميليون دلار نيز تجاوز کرده است.
    حضار گرامي !
    بانک توسعه‏ي اسلامي که مؤسسه‏ي شماست با ايمان به اهميت وقف و سعي در فعال کردن نقش وقف در توسعه، در سال 1979 ميلادي مؤسسه‏ي «وقف بانک توسعه‏ي اسلامي» را تأسيس کرد که درآمدش را صرف اهداف توسعه در دو بخش بهداشت و آموزش به نفع جوامع اسلامي در کشورهاي غير عضو مي‏نمايد، و نيز براي برنامه‏هاي «مؤسسه‏ي بحث و آموزش اسلامي» و نيز براي برنامه‏هاي تعاون فني بين کشورهاي اسلامي، و تقديم کمک‏هاي فني به آن و عمليات کمک رساني در زمان بروز حوادث طبيعي در کشورهاي عضو صرف کرده است. مبلغ خالص صندوق وقف تا آخر سال 1423 ه. ق در مجموع بيش از 901 ميليون دينار اسلامي (حدود 2ر1 بيليون دلار) است و مبلغ مصرفي از درآمد آن در موارد مختلف نزديک به 450 ميليون دلار در 972 مورد است، که 360 مورد از آن در کشورهاي عضو به مبلغ حدود 351 ميليون دلار، و 612 مورد از آن در کشورهاي غير عضو و به مبلغ حدود 100 ميليون دلار به مصرف رسيده است.
    همچنين بانک صندوقي را نيز به منظور سرمايه‏گذاري و بهره‏وري املاک اوقاف، با مشارکت ديگران به منظور عمل به توصيه‏ي ششمين کنفرانس وزراي اوقاف و شؤون اسلامي کشورهاي عضو در سازمان کنفرانس اسلامي، که در جاکارتا در ماه جمادي الاخر سال 1418 ه. ق مطابق با اکتبر 1997 م برگزار شده است تأسيس نمود. هدف صندوق زنده کردن سنت وقف و پيشرفت و توسعه‏ي املاک اوقاف در همه‏ي جهان و حمايت از اهدافي است که بانک توسعه‏ي اسلامي به خاطر پشتيباني از توسعه‏ي اقتصادي و اجتماعي در کشورهاي عضو، و جوامع اسلامي در کشورهاي غير عضو، در راه تحقق بخشيدن به آنها عمل مي‏کند. اين صندوق ان‏شاءالله کار خود را در جمهوري اسلامي ايران در اجتماع وزراي مالي کشورهاي اسلامي آغاز خواهد کرد.
    حضار گرامي !
    زنده گردانيدن سنت وقف و اهميت بخشيدن به نقش آن در حمايت از برنامه‏هاي توسعه‏ي اقتصادي و اجتماعي، امري است که کشورهاي عضو به شدت به آن نياز دارند، و تحقق اين امر نيازمند تعيين خط مشي و استراتژي اداره اوقاف و محافظت از آن است تا در راه توسعه‏ي ميزان سرمايه و افزايش درآمد و هزينه نمودن صحيح درآمد اوقاف و پيشرفت آن گامهاي بلندي برداشته شود و اين نيازمند تلاش زياد براي دستيابي به دانش وقفي معاصر به منظور حل مشکلات جديد و نوآوري در يافتن راه‏هاي وقف هم‏گام با نيازهاي زمان و عصر است.
    در پايان از خداوند بزرگ مي‏خواهم که نعمت‏هاي فراوان ظاهري و باطني خود را بر شما برادران عزيز افزون گرداند و قدم‏هايتان را استوار و به اعمال و نياتتان جامه‏ي پيروزي بپوشاند و از حضور تواناي او مي‏خواهم که هميشه و در جوي که تفاهم مشترک و تعاون براي رفاه و امنيت و پيشرفت تمامي مردم جهان حاکم باشد آرزوهاي امت اسلامي را برآورده گرداند. و از خدا مي‏خواهم که همه در راه رضاي خود موفق کرده و ما را نيز در انجام اعمال خير براي اين امت بزرگ سهيم گرداند.
    والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته

    متن سخنراني حجت الاسلام و المسلمين محمدعلي نظام‏زاده نماينده‏ي ولي فقيه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خيريه درباره‏ي جايگاه و نقش نهادهاي خيريه در خدمت رساني

    حضور ميهمانان عالي‏قدر و حضار گرامي عرض سلام و ادب و احترام دارم و به همه‏ي عزيزان حاضر در مجلس به خصوص حضرت آيت الله جناب آقاي هاشمي رفسنجاني رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام جناب آقاي دکتر احمد محمدعلي رئيس بانک توسعه‏ي اسلام و اعضاي بنياد جهاني وقف و ميهمانان عزيز از کشورهاي عربستان سعودي، بحرين و ترکيه خوش آمد و خير مقدم عرض مي‏کنم.
    موضوع همايش امسال جايگاه و نقش نهادهاي خيريه در خدمت رساني است. سنت حسنه‏ي وقف و انجام کارهاي خير، تاريخي به درازاي تاريخ عمر بشر دارد و مي‏توان گفت که وقف و کار خير همزاد با انسان است. زيرا انجام کار خير روح همبستگي و تعاون و کمک به ديگران و دستگيري از ضعفا جزو سرشت و فطرت پاک انساني است و فطرت انسان‏هاست که خاستگاه کارهاي خيريه است و لذا ملاحظه مي‏کنيم که وقف اختصاص به دين مبين اسلام ندارد بلکه در تمامي اديان آسماني و مکتب‏هاي الهي، پديده‏ي وقف و اين مقوله‏ي برتر را به وضوح شاهد هستيم. کارهاي بزرگي که براي خدمت به جامعه از ناحيه‏ي وقف انجام مي‏شود و مخارج مشارکت‏هاي اجتماعي که از ناحيه‏ي افراد خير و عطوف در سبد هزينه‏ي انسان‏ها منظور مي‏شود فراوان است و از اين رهگذر گره‏هاي کور بسياري را از زندگي جامعه باز مي‏کنند. وقتي به سابقه‏ي درخشان وقف باز مي‏گرديم مي‏بينيم مؤسسات خيريه‏ي بزرگ، مدارس علوم ديني، کتابخانه‏هاي بزرگ، دارالحکمه‏ها، دارالتحقيق‏ها، دارالايتام‏ها، مساجد و مراکز بسياري ديگر از ناحيه افراد خير وقف شده و در اختيار جامعه قرار گرفته است. بسياري از خانواده‏هاي فقير و خانواده‏هاي روستايي که استعداد و فکر و انديشه داشتند لکن توانايي براي شروع به تحصيل و ادامه‏ي تحصيل را نداشتند، اينها در مدارس وقفي حاضر شدند و از امکانات خيريه‏ي تحصيل استفاده کردند و توانستند از عالمان، بزرگان و شخصيت‏هاي بزرگي که بعضا تاريخ را تغيير دادند و در سرنوشت انسان‏ها تأثير عظيم گذاشتند محسوب گردند و فارغ التحصيل اين مدارس باشند.
    وقف نه تنها در عرصه‏ي دانش و دانايي که در عرصه‏ي مبارزه با فقر و تأمين نيازهاي جامعه و توسعه‏ي عدالت اقتصادي نيز نقش بسيار مهمي را ايفا کرده است. زيرا تعديل ثروت اگر به زور قانون و با اجبار صورت بگيرد تبعات منفي خواهد داشت ولي که اگر با خواست افراد و به صورت داوطلبانه اين تعديل ثروت صورت بگيرد به طور قطع علاوه بر اينکه داري تبعات منفي نخواهد بود بلکه در رشد اخلاقي انسان‏ها و در تزکيه‏ي نفوس انسان‏ها نيز نقش اساسي دارد. کساني که مال خودشان را داوطلبانه در راه خدا انفاق مي‏کنند آنان علقه‏هاي خود را به دنيا کم مي‏کنند و اتصال خود را به خداي بزرگ بيشتر مي‏کنند و اين در سازندگي روح آنان بسيار تأثيرگذار است.
    همچنين در مبارزه با فسادهاي مالي و فسادهاي اقتصادي، وقف نقش بسيار مهمي را در طول تاريخ داشته است.
    در کشور ايران که پيوسته داراي مردماني عطوف و مهربان بوده است وقتي اسلام آمد با تکيه‏ي بر مسأله‏ي وقف و پرداختن به مسائل اجتماعي اين روحيه را در ايرانيان دو چندان رشد داد. زيرا اسلام اهتمام بيشتري نسبت به وقف داشت به طوري که پيغمبر گرامي اسلام (ص) شخصا پايه‏گذار وقف اسلامي است. در زمان رسول الله صحابه رسول الله تقريبا به صورت يک مسابقه در امر وقف وارد شدند و هريک از صحابه موقوفاتي را از خودشان به يادگار گذاشته‏اند. تا جايي که جابر مي‏گويد: من نيافتم صحابي توانمندي را مگر اينکه وقفي را در راه خدا انجام داد. همان‏گونه که ائمه‏ي معصومين عليهم‏السلام من جمله حضرت علي و امام حسن مجتبي عليهماالسلام هم داراي موقوفاتي بودند و هم خودشان متولي موقوفات بودند و موقوفاتشان را در راه کمک به فقرا و بيچارگان و ابناء السبيل قرار داده بودند. گرچه اولاد خودشان را هم در درآمد موقاف شريک مي‏کردند بنابر توصيه‏ي اسلام که نبايد ورثه را محروم کرد. ما به وضوح مشاهده مي‏کنيم که بزرگان دين با تمام قدرت در اين صحنه وارد شده‏اند و در ايران موقوفات بسيار بزرگ و تأثيرگذاري را شاهد هستيم. به عنوان مثال موقوفه‏ي رشيدالدين فضل‏الله مشهور به ربع رشيدي در تبريز جزو افتخارات مسلمانان و متدينين به اديان آسماني است به طوري که در آن زمان، يعني در قرن‏هاي هفتم و هشتم، ربع رشيدي به صورت يک شهرک دانشگاهي در خدمت رفع نيازهاي علمي جامعه قرار داشت. موقوفات بسيار زياد، درآمدهاي فراوان و نظم و نسق بسيار عالي در اين موقوفه را در وقف‏نامه شاهد هستيم. الان وقف‏نامه‏ي ربع رشيدي در کتابخانه‏ي ملي تبريز نگهداري مي‏شود و يکي از منابع بسيار مهم براي انجام پژوهش‏هاي تاريخي و ايران‏شناسي و پژوهش‏هاي اداري و حتي جامعه‏شناسي است.
    با کمال تأسف در مقاطعي از تاريخ مظالمي بر موقوفات رفت که موجب شد رکودي پيدا شود. مخصوصا دوران پهلوي و جريان اصلاحات ارضي و فروش موقوفات لطمه‏ي بزرگي به اعتماد عمومي زد و اين در حالي است که ما در کارهاي خير نيازمند اعتماد مردم هستيم. اگر چنانچه سرمايه‏ي اعتماد مردم را نداشته باشيم هيچ کاري در عرصه‏ي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي در ارتباط با مسائل خير انجام نمي‏شود، و لذا اين لطمه‏ي بزرگ نيازمند به جبران است. خوشبختانه پس از پيروزي انقلاب اسلامي گام‏هاي بلندي براي جبران آن برداشته شد و تا اندازه‏ي زيادي اعتماد عمومي جلب گرديد. نشانه‏ي آن توجه مردم به کارهاي خير در زمان ما و انجام وقف‏هاي جديد است، لکن اين مقدار از ترويج فرهنگ وقف که در حال انجام است به اضافه تلاش‏هاي ترويجي طول سال کافي نيست و بايد اقدامات وسيع‏تري انجام شود. ما در برنامه‏ي چهارم توسعه‏ي جمهوري اسلامي ايران پيشنهاد کرديم که طرح جامع ترويج فرهنگ وقف به مورد اجرا گذاشته بشود و خوشبختانه به تصويب رسيد و با اجراي طرح جامع ترويج فرهنگ وقف کمک به تقويت حس همبستگي و حس نوع‏دوستي و تعاون در بين جامعه خواهد شد و از اين رهگذر اقدامات زيادتري صورت خواهد گرفت اما مهمتر از ترويج و تبليغ لفظي و کتبي، عمل درست متصديان و متوليان امور موقوفات است. اگر ما درست عمل کنيم و مديران ما و نيز مديران مؤسسات خيريه و متوليان موقوفات آن گونه که در متن وقف‏نامه‏ها قيد شده خود را مقيد به چهارچوب وقف‏نامه‏ها بدانند - که بحمدالله اکثر قريب به اتفاق اين چنين عمل مي‏کنند - موجب جلب اعتماد عمومي مي‏شود و اين سرمايه‏ي بزرگ منشأ آثار و خدمات زيادتري خواهد شد. اقداماتي در اين چند سال در ارتباط با موقوفات و نحوه‏ي اداره‏ي آنها انجام شده که اينجانب براي صرفه‏جويي در وقت، مواردي را به صورت کلي اشاره مي‏کنم:
    -افزايش فعاليت‏هاي ترويجي وقف و ارائه‏ي پيشنهاد به سازمان کنفرانس اسلامي براي تبديل «هفته‏ي وقف» که
    مخصوص ايران است به «هفته‏ي جهاني وقف» که بحمدالله جناب آقاي دکتر احمد محمدعلي اقدامات اوليه را انجام داده‏اند و ما اميدوار هستيم که ان‏شاءالله به تصويب برسد و هفته‏ي وقف به صورت جهاني در همه‏ي کشورهاي اسلامي برگزار بشود.
    -اتخاذ سياست‏هاي جديد و در نتيجه افزايش درآمد موقوفات متصرفي و غيرمتصرفي و شتاب در کارهاي عمراني موقوفات. قبلا با کمال تأسف وضع طوري بود که اگر يک ساختمان مخروبه بود انسان حدس مي‏زد که موقوفه باشد اما بحمدالله الان برعکس شده است. ساخت و سازها در حال انجام است.
    -ادامه‏ي طرح شناسايي موقوفات و ايجاد وقف‏هاي جديد، افزايش مدت اجاره‏ي عرصه‏ي موقوفات از 3 سال به 10 سال و افزايش پلکاني اجاره‏بها متناسب با نرخ تورم که اين امر هم حجم کار اوقاف‏ها را پايين مي‏آورد و هم تعداد مراجعه‏ي مستأجران را به ادارات اوقاف کاهش مي‏دهد.
    -تقبل اجراي طرح آمارگيري از اماکن ديني و مذهبي با هماهنگي سازمان آمار ايران.
    -تهيه‏ي طرح جامع انفورماتيک سازمان با هدف ايجاد تحول بنيادين در موقوفات با تکيه بر اطلاعات دقيق و کامل.
    -طرح اسکن نمودن وقف‏نامه‏ها و حفظ اصولي و فني آنها و بازخواني و بازنويسي وقف‏نامه‏ها و تشويق دانشجويان براي بهره‏مندي از اسناد وقفي در ارتباط با تهيه‏ي پايان‏نامه‏هاي دانشجويي.
    -تجهيز کامل ادارات اوقاف به سيستم رايانه.
    -نظارت بر تأسيس و فعاليت سازمان‏هاي غيردولتي و تشکل‏هاي مردمي براساس توافق با وزارت محترم کشور در اجراي مصوبه‏ي مورخ 9 / 11 / 81 هيئت محترم وزيران.
    -ادامه‏ي سياست عدم واگذاري اراضي به صورت خام و سرمايه‏گذاري روي اراضي وقفي و سپس واگذاري آنها به صورت اجاره.
    -تفويض اختيار به ادارات اوقاف در راستاي اجراي سياست تمرکززدايي دولت و تسهيل در کار مردم.
    -به ثبت رساندن پنجاه هزار موقوفه و اخذ اسناد مالکيت آنها و ارائه‏ي تقاضاي ثبت 28 هزار سند مالکيت ديگر گرفتن.
    -دريافت هزاران حکم از دادگاه‏هاي سراسر کشور در ارتباط با موقوفات در اجراي سياست بازستاني موقوفات غصب شده.
    -تعهد سازمان اوقاف و امور خيريه براي احداث 2,580 واحد مسکوني با مساحت کم براي واگذاري به زوج‏هاي جوان به منظور کمک به اقشار ضعيف و همچنين تسهيل در امر ازدواج و در نتيجه مبارزه با فسادهاي دامنگير اخلاقي.
    -عضويت در بنياد جهاني وقف که امروز شاهد حضور اعضاي اين بنياد در اين همايش هستيم و اين اقدام نقش اساسي در ترويج وقف دارد و همين طور ايجاد و تقويت روابط با کشورهاي اسلامي براي استفاده از امکانات وقف به صورت بين‏المللي و گسترده مخصوصا در زمينه‏ي حوادث غيرمترقبه.
    -اعزام کارشناسان سازمان اوقاف و امور خيريه به کشورهاي عربستان سعودي، يمن، ترکيه، تونس، کويت، قطر و الجزاير.
    -تهيه و ارسال پيش‏نويس لايحه‏ي معافيت مساجد و اماکن و مدارس علوم ديني از پرداخت بهاي آب، برق و گاز.
    -تلاش براي معافيت موقوفات و مؤسسات خيريه از پرداخت هزينه‏هاي دادرسي که متأسفانه اين معافيت برداشته شده در حالي که قبلا حتي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، موقوفات از پرداخت هزينه‏هاي دادرسي معاف بودند اقداماتي در جريان هست ان‏شاءالله ما اميدوار هستيم که به اين موضوع توجه بشود و اين معافيت
    دوره برقرار بشود و همچنين پيشنهاد اينکه افرادي که بايد ماليات پرداخت بکنند آنچه را که به مؤسسات شناخته شده‏ي خيريه، مساجد، اماکن مذهبي و امثال اينها پرداخت مي‏کنند از بدهي مالياتي آنها کسر بشود نه از هزينه‏ي قابل قبول مالياتي که اين معافيت الان وجود دارد و آن مقداري که مؤديان مالياتي هزينه مي‏کنند به عنوان هزينه از درآمد آنها کسر شود - که در بسياري از کشورهاي اسلامي و حتي غيراسلامي اين کار انجام مي‏شود و اين پرداخت‏ها به عنوان ماليات پذيرفته مي‏شود.
    -تقبل بازسازي مساجد و اماکن مذهبي تخريب شده در حادثه‏ي دلخراش زلزله‏ي بم که قريب هفتاد مکان اعم از مسجد و بقعه‏ي متبرکه به صورت صد در صد ويران شده و سازمان تقبل کرده که اينها را بازسازي کند. آواربرداري از اين اماکن را آغاز کرده و ما اميدوار هستيم که ان‏شاءالله با سرعت، عمليات اجرايي ساخت و ساز اماکن شروع شود و ادامه پيدا کند.
    در پايان بار ديگر از حضور همه‏ي عزيزان تشکر و سپاسگزاري مي‏کنم بخصوص از حضور آيت الله جناب آقاي توسلي و حضرت حجت الاسلام و المسلمين جناب آقاي محمدي گلپايگاني رياست محترم دفتر مقام معظم رهبري مد ظله العالي و از همه‏ي عزيزان که از شهرهاي مختلف ايران در اين جلسه حضور پيدا کرده‏اند اعم از مديران اوقاف، رؤساي ادارات، متوليان موقوفات، واقفاني که در طول امسال بخش‏هايي از اموال خودشان را وقف کرده‏اند و همين طور اعضاي هيئت مديره و هيئت امناي مؤسسات خيريه ؛ براي همه‏ي عزيزان آرزوي سلامتي، توفيق و سربلندي مي‏کنم.
    والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته.

    متن سخنراني آقاي موسوي‏لاري وزير محترم کشور درباره‏ي تاسيس حقوقي وقف و نقش آن در به کارگيري منفعت فرد در جهت منافع جمع

    محفل بسيار ارزشمندي است در جمع عزيزاني که افتخارشان اين است که در جهت خدمت رساني به عموم و در جهت احياي يکي از ارزشمندترين سنت‏هاي حسنه اسلامي قدم برمي‏دارند. نفس حضور در اين جمع براي بنده و امثال بنده مغتنم است.
    مسأله‏ي وقف به عنوان يکي از ارزشمندترين تأسيس‏هاي حقوقي در فرهنگ اسلامي ما اگر آنگونه که شايسته است شکافته شود و نقش وقف در فرهنگ اسلامي و اثراتي که جامعه‏ي اسلامي از وقف دريافت کرده است براي کساني که نياز دارند آشنايي بيشتري داشته باشند برشمرده شود، اهميت اين مسأله براي همگان روشن خواهد شد. خيلي از فعاليت‏ها و کارهايي که بر زمين مانده است از همين رهگذر حل مي‏شود. شايد گذشت زمان و فاصله گرفتن از زمان‏هايي که موقوفات نقش محوري داشته‏اند براي خيلي‏ها شمايي از وقف در حد يک کار خير معمولي ارائه کرده باشد و نقش ارزنده‏ي وقف در توسعه‏ي فرهنگي و در توزيع ثروت در جامعه و تأثير در بالندگي جامعه‏ي اسلامي آن گونه که بايد براي خود ما هم روشن نباشد. هيچ يک از تأسيس‏هاي حقوقي و مسائلي که در فقه و حقوق مدني ما هست به اندازه‏ي وقف در جامعه‏ي اسلامي ما مؤثر نبوده است. وقف هم در تقويت بنيان‏هاي فرهنگي و هم در جلوگيري از تداول و تکاثر ثروت و توزيع عادلانه ثروت و هم در جهت توجه به منافع عموم به جاي توجه به منافع فرد تأثير داشته است. از تشکل‏هاي مدني و مؤسساتي که عنوان نهادهاي مدني به خود گرفته‏اند زياد سخن گفته مي‏شود و شايد در ذهن خيلي‏ها به خصوص نوجوان‏ها و جوان‏هايي که با اين کلمه و با اين واژه تازه آشنا شده‏اند. چنين تصور شود که تأسيس نهاد مدني و توجه به عموم به جاي به فرد يک حرکت جديدي است که ما در دنياي امروز با آن آشنا شده‏ايم. در حالي که اگر نهاد مدني را محدود کردن منافع فرد و توجه به منافع جمع به عنوان جهت‏گيري اصلي آن بدانيم، وقف به عنوان يکي از تأسيس‏هاي حقوقي که از صدر اسلام تا به امروز بوده است همين نقش را ايفا کرده است. منفعت فرد در جهت منافع جمع به کار گرفته شده است و در حقيقت يک فرد آنچه خود در اختيار دارد، در اختيار جمع قرار مي‏دهد و نقشي که وقف در گذشته‏ي تاريخ ما داشته است همين بوده است که توجه به منافع جمع را به عنوان يک اصل مطرح کند.
    در چنين همايش‏هايي دو گونه مي‏توان با مقوله‏ي وقف برخورد کرد: يکي اينکه تاريخي از وقف را بيان کنيم سرگذشت جوامع اسلامي را و نقشي که وقف در تمشيت امور و بالندگي و توسعه‏ي جامعه در فرهنگ و بهداشت و
    درمان و امثال اينها داشته است. و يک راه ديگر هم هست و آن اين است که در اينجا ما با نگاه به گذشته، امروز و فردا را مورد توجه قرار بدهيم. توقف کردن در مرحله‏ي اول ما را دچار مشکل مي‏کند. يکي از جنبه‏هاي مثبت توجه به تاريخ، توجه به توانايي‏ها و توانمندي‏هاي جوامع اسلامي است ولي يکي از خطرات هم اين است که ما از گذشته‏هاي پر افتخار سخن بگوييم و قانع شويم. گاهي وقف‏نامه‏ها را که انسان مي‏خواند، توجه واقفان خيرانديش را به نيازهايي که در اطراف او هست، مي‏بيند. توجه به نيازها رکن اصلي جهت‏گيري واقفان بوده است. در وقف‏نامه‏ها هم براي انسان‏ها و حتي براي حيوانات حق و حقوقي قرار داده‏اند. ما فکر مي‏کنيم که دفاع از حيوانات دستاورد تمدن امروزي بشري است ما در همين وقف‏نامه‏ها توجه به حيوانات را هم مي‏بينيم و معلوم مي‏شود که واقفان به آن توجه داشتند. بسنده کردن به بازگويي تاريخ ممکن است ما را به انحراف بکشاند. امروز چه بايد کرد ؟ مؤسساتي که در ارتباط با موقوفات فعاليت مي‏کنند و احياي موقوفات گذشته را به عنوان يک اصل در دستور کار خود دارند بايد به آن توجه کنند. با توجه به شرايط امروز بايد ببينيم که اولا موقوفات گذشته را چگونه احيا کنيم ؟ ثانيا حرکت در جهت افزايش عناوين موقوفه را چگونه سامان بدهيم ؟ در مقطع فعلي ذهنيت سازمان اوقاف به حق متوجه اين است که موقوفات را که در معرض خطر هستند نجات دهند و اين حرف درستي است. اما نمي‏دانم آمار درستي ندارم که مثلا در اين دهه‏هاي اخير تعداد موقوفاتي که به عرصه‏ي خدمت رساني وارد شده‏اند چقدر است. البته زندگي امروزي ما با زندگي پيشينيان ما تفاوت دارد. در گذشته و در عصر باغداري و کشاورزي طبيعي است که عمده‏ي موقوفات بر مي‏گردد به زمين و مزارع کشاورزي. و تقريبا آن چيزي که دستمايه‏ي اوليه‏ي سازمان اوقاف است اراضي موقوفه‏اي است که از گذشته به ميراث رسيده است. واقفان خيرانديش اين اراضي را به دليل اينکه دوران کشاورزي بوده است، وقف کرده‏اند. امروز شرايط زندگي عوض شده است و طبعا مسأله‏ي وقف کردن زمين کشاورزي بخش اصلي فعاليت‏هاي درآمدزايي جامعه نيست. امروز بهره‏گيري از ساير منابع بايد در دستور کار سازمان اوقاف قرار بگيرد. آيا توانسته‏ايم به اين سمت برويم ؟ بايد ديد که امر وقف چه‏گونه مي‏شود مستمر باشد. چه‏گونه مي‏توانيم چراغ وقف را زنده و روشن نگه داريم و مسأله‏ي ديگر اين است که آنچه به عنوان موقوفه وجود دارد چه‏گونه به کار گرفته شود که باز توليد داشته باشد. يعني منابع موقوفه يکباره مصرف نشود. از خود درآمدهاي موقوفه چه‏گونه مي‏توان استفاده کرد که در کنار ملک موقوفه، املاک موقوفه‏ي ديگري به وجود بيايد که در جهت وقف و براي همان هدفي که واقف داشته است هزينه شود. خلاصه‏ي عرض من اين است ما اگر به گذشته برگرديم نقش عنوان وقف در توزيع ثروت تحکيم مباني ديني، توسعه‏ي فرهنگي و رشد و بالندگي جامعه‏ي ما نقش اول بوده است. هيچ چيز به اندازه‏ي وقف در اين جهاتي که عرض کردم مؤثر نبوده است. بازسازي موقوفات و توجه به باز توليد موقوفات مهمترين مسأله است. فلسفه‏ي اصلي تشکل‏هاي غيردولتي (NGO) به عنوان نهادهاي جامعه مدني اين است که جمعي خيرانديش گرد هم مي‏آيند تا از وقت خود و ظرفيت‏هايي که در اختيار دارند، استفاده کنند تا منفعتي به عموم برسانند. منافع شخصي خود را کنار مي‏گذارند تا منافع جمع حفظ شود. اين تشکل‏هاي عمومي غيردولتي طبعا هر کدام در ارتباط با بخشي از موضوع وقف فعاليت مي‏کنند. بخشي از اينها در زمينه‏ي مدرسه‏سازي کار مي‏کنند. بعضي از آنها در زمينه‏ي بهداشت و درمان کار مي‏کنند. بخشي از آنها مربوط مي‏شود به افراد نيازمندي که نياز به کمک و امداد دارند. تشکل‏هاي غيردولتي براي انجام وظيفه در آن حوزه‏هاي خيريه شکل مي‏گيرند.
    تشکل خيريه‏ي غيردولتي نمادي از فعاليت‏هاي خيرانديشانه‏اي است که همان بار و محتواي وقف را در درون خودش دارد. ما يک بار زميني را وقف مي‏کنيم تا منفعت آن به ديگران برسد. يک بار جمعي عمر خودشان را وقف
    خدمت مي‏کنند. از هستي خودشان مايه مي‏گذارند. اين تشکل‏ها با اين جهت‏گيري بايد شکل بگيرند. يک تحصيل کرده‏اي که مالي ندارد، اما دانش و تجربه دارد. از ظرفيت‏هاي علمي خود در جهت منافع عموم مي‏تواند استفاده کند اين فرد در کنار ساير افراد مشابه خود قرار مي‏گيرد تا از دانش خود در جهت منافع عموم استفاده کند. اين هم نمادي از وقف است منتها عمرش را وقف کرده است تا خدمت کند. اگر اين گونه هست که تشکل‏ها با چنين نگاهي شکل مي‏گيرند من فکر مي‏کنم که در ارتباط با موقوفات دو تا مسؤوليت به عهده دارند:
    يکي اينکه تشکل‏هايي با محوريت خود سازمان اوقاف در جهت حفظ وقف و تقويت بنيان‏هاي مرتبط با وقف کار و تلاش کنند که چه‏گونه از آنچه داريم صيانت کنيم. اين يک بخش قضيه است و من فکر مي‏کنم در اين زمينه سازمان اوقاف به همه‏ي نيروهاي کارآمد جامعه نياز دارد. هر کسي به نحوي مي‏تواند در اين تشکل‏ها حضور پيدا کند و در جهت مقاصد موقوفات در کنار سازمان اوقاف و امور خيريه قرار بگيرد. بنابراين اين بخش ايجاد تشکل‏هايي است با جهت‏گيري خير براي انجام مقاصدي که موقوفات براي آن شکل گرفته‏اند.
    دوم اينکه تشکل‏هايي شکل بگيرد براي شناسايي ظرفيت‏هايي که در جامعه وجود دارد، اين ظرفيت‏ها مي‏تواند در خدمت جمع قرار بگيرد و خود اين تشکل‏ها مي‏توانند راه بهره‏گيري از توانمندي‏هاي افراد را شناسايي کنند و تشکل‏هايي را به وجود بياورند و به سازمان اوقاف معرفي کنند که اگر شما مي‏خواهيد در حوزه‏ي فرهنگ، در حوزه‏ي رفاه اجتماعي و... کار کنيد اين تعداد نيرو و امکانات هست. آخرين عرض من اين است که ما متناسب با نيازهاي امروز از همين تأسيس حقوقي وقف بايد بتوانيم استفاده کنيم. متناسب با آن چيزي که امروز مورد نياز ماست و متناسب با ظرفيت‏هايي که امروز داريم. ظرفيت اصلي ما توانمندي‏هاي بشري است و نيروهاي انساني و خلاق و مبتکر که در جامعه وجود دارند. بيش از زمين و املاک مي‏توان از ظرفيت‏هاي فکري جامعه در خدمت وقف استفاده کرد. من خدمت جناب آقاي مسجد جامعي و خدمت جناب آقاي نظام‏زاده عرض مي‏کنم اگر تشکل‏هايي که سرمايه‏ي آنها تجربه و دانش است شکل بگيرد و در جهت مصالحي که اوقاف براي آن شکل گرفته و موقوفات براي آن به وجود آمده است در خدمت سازمان اوقاف قرار بگيرند، يک بار ديگر اين تأسيس حقوقي که کارهاي عظيمي در تاريخ و جامعه اسلامي ما انجام داده است جايگاه خودش را پيدا مي‏کند. بنابراين در حوزه‏ي تشکل‏هاي مردمي به عنوان وزارت کشور خدمت همه عزيزان عرض مي‏کنم که جهت راه‏اندازي تشکل‏هاي مردمي، تقويت تشکل‏هاي مردمي و بهره‏مندي از تشکل‏هايي که سرمايه‏ي آنها فکر و انديشه‏ي آنهاست، استانداري‏ها و فرمانداري‏ها و مجموعه‏ي وزارت کشور در خدمت برنامه‏هاي شما هستند ما مي‏توانيم در اين زمينه همکاري‏هاي بيشتري داشته باشيم. عظمت کار مجموعه‏ي تشکل‏هاي خيريه‏اي که همه ساله ميلياردها ريال خودشان سرمايه آفريني مي‏کنند و در جهت مقاصد خيريه از آن استفاده مي‏کنند به حدي زياد است که با اين مبالغ اندکي که تحت عنوان کمک به مؤسسات عمومي خيريه و عام المنفعه در بودجه‏ي دولت مي‏آيد اصلا قابل قياس نيست. بار ديگر اعلام آمادگي مي‏کنم براي همکاري و هم اينکه اين مسأله را يادآوري مي‏کنم که مقوله‏ي وقف را بايد از رفتن به سراغ موقوفاتي که هست وسيع‏تر بدانيم و به مقوله‏ي تشکل‏هاي مردمي خيرانديشانه‏اي که سرمايه‏اش فکر و انديشه‏ي کارساز اين عزيزان هست بيشتر توجه کنيم و تقويت تشکل‏هاي مردمي خيرانديشانه در حقيقت استمرار حرکت خيري است که تحت عنوان وقف تا به امروز معجزه آفريده و فرهنگ اصيل و پوياي اسلامي ما مهمترين پشتوانه‏اش مقوله‏ي وقف بوده است. ان‏شاءالله که خداوند به همه‏ي شما عزيزان توفيق بيشتر عنايت کند.
    والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته

    متن سخنراني آقاي محمدعلي خسروي معاون فرهنگي سازمان اوقاف و امور خيريه درباره‏ي سيري در تحولات اوقاف پس از پيروزي انقلاب اسلامي

    سازمان اوقاف و امور خيريه‏ي جمهوري اسلامي ايران تلاش‏هاي قابل توجه و ارزشمندي را در عرصه‏هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بخصوص در ده سال گذشته انجام داده که فهرست و خلاصه‏اي از اهم آنها را در اين همايش ارجمند تقديم مي‏کنم، ولي قبل از بيان آن لازم مي‏دانم ابتدا به وظايف اصلي سازمان اوقاف طبق قوانين مصوب اشاره کنم. زيرا بسياري از انتظارات و توقعات و اشکالاتي که مطرح مي‏شود از روي ناآشنايي و بي‏اطلاعي از وظايف اين سازمان است. عده‏اي مي‏پندارند تمام امور موقوفات در ايران توسط سازمان اوقاف تصميم‏گيري مي‏شود در صورتي که وظايف سازمان در قانون کاملا محدود و مشخص است. طبق ماده‏ي يک قانون مصوب سال 1363 هجري شمسي وظيفه‏ي سازمان اوقاف، اداره‏ي امور موقوفاتي است که فاقد متولي بوده يا مجهول التوليه باشند و يا با تشخيص محاکم قضايي متولي آنها فاقد صلاحيت باشد.
    توضيح اينکه موقوفات در کشور ما به دو دسته‏ي متصرفي و غيرمتصرفي تقسيم مي‏شوند. موقوفات غيرمتصرفي به آن دسته از موقوفات اطلاق مي‏شود که داراي متولي صالح از سوي واقف باشد ؛ سازمان اوقاف در اين گونه موقوفات هيچ گونه دخالتي ندارد جز اينکه بر حسن اجراي وقف‏نامه نظارت مي‏کند و در مورد درآمدها و مصارف آنها متوليان خود تصميم مي‏گيرند و آزادانه عمل مي‏کنند. بخش دوم موقوفات متصرفي هستند. اين موقوفات موقوفاتي هستند که يا اصلا متولي ندارند يا متولي آنها طبق حکم دستگاه قضائي فاقد صلاحيت تشخيص داده شده است. اين گونه موقوفات را سازمان اوقاف مديريت مي‏کند و در واقع به عنوان جانشين متولي عمل مي‏کند.
    تعداد موقوفات در ايران مجموعا، اعم از متصرفي و غيرمتصرفي، بالغ بر يک صد هزار موقوفه است که شامل 730 هزار رقبه مي‏باشد. اين موقوفات با مصارف متنوع فرهنگي، بهداشتي، اجتماعي، رفاهي، علمي و آموزشي بخش عمده‏اي از نيازهاي جامعه را در قالب بيمارستان، درمانگاه، مدرسه، کتابخانه، دارالايتام، کمک به فقرا، اطعام مساکين و غيره تأمين مي‏کنند.
    سازمان اوقاف و امور خيريه پس از پيروزي انقلاب اسلامي بررسي جامعي در مورد موقوفات انجام داد. اشکالات و آفات را شناسايي کرد و راهکارهاي لازم را در جهت رفع نواقص و توسعه‏ي وقف و بهره‏وري بهينه
    از اين منابع مهم اقتصادي پيش‏بيني نمود و به کار بست. با يک نگاه کلي مي‏توان مجموعه‏ي اين فعاليت‏ها را، به تعبير زيباي برادر عزيز و دانشمند حجت الاسلام و المسلمين آقاي نظام‏زاده در سه بخش دسته‏بندي کرد:
    1.بازيابي و کشف موقوفات گمشده ؛
    2.بازستاني موقوفات غصب شده ؛
    3.بازسازي و احياي موقوفات مخروبه.

    بازيابي

    در مورد بخش اول يعني بازيابي و بازشناسي بايد گفت که در طول ده‏ها سال گذشته بسياري از موقوفات بنا به دلايل گوناگون از بين رفته‏اند و نشاني از آنها نمانده است. سازمان اوقاف بنا به وظيفه‏ي شرعي و قانوني، گروهي از متخصصان و حقوقدانان خود را براي يافتن موقوفات بسيج کرد، و آنها با مراجعه به ادارات ثبت اسناد و املاک و بررسي پرونده‏ها و مطالعه‏ي وقف‏نامه‏ها اطلاعات ذي قيمتي به دست آوردند و املاک فراواني را که سابقه‏ي وقفيت آنها محرز بود شناسايي و به وقفيت برگرداندند. به يک آمار در اين رابطه اشاره مي‏کنم تا معلوم شود از اين طريق چه خدمت بزرگي به موقوفات کشور شده است:
    از سال 1372 تا سال 1382 هجري شمسي، به مدت ده سال، طرحي به نام «طرح شناسايي موقوفات» با هزينه‏اي بالغ بر 160,000,000 تومان در استان‏هاي مختلف اجرا شد که نتيجه‏ي آن کشف بيش از 9,700 رقبه‏ي وقفي در سراسر کشور بود. مساحت تقريبي اين رقبات حدود 150,000,000 مترمربع است و ارزش تقريبي آنها بالغ بر 30 ميليارد تومان برآورد شده است. به تعبير ديگر با صرف 160 ميليون تومان براي تحقيق و شناسايي ثروتي معادل 30 ميليارد تومان عايد موقوفات عام المنفعه شده است. عوايد تقريبي اين موقوفات تنها ظرف يک سال گذشته 142 ميليون تومان بوده است.

    بازستاني

    بخش ديگر فعاليت سازمان در زمينه‏ي بازستاني موقوفات غصب شده است. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي و در زمان رژيم گذشته از دو ناحيه به موقوفات ضربه وارد شده است. يکي از راه‏هاي تصويب قوانين خلاف شرع مانند «قانون اصلاحات ارضي» که طي آن بسياري از زمين‏هاي وقفي مزروعي توسط دولت شاه از وقفيت خارج و سند مالکيت به نام زارعين صادر شد. دوم از ناحيه‏ي برخي متصديان امور وقف که با موقوفه‏خواري و حيف و ميل موقوفات موجب سلب اعتماد مردم و خيرين از اين سنت نبوي شدند و به تدريج انگيزه‏ي خيرخواهي در جامعه ضعيف شد. اما در مورد اول يعني تصويب قوانين خلاف شرع، اقداماتي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در جهت لغو آن قوانين صورت گرفت و طبق فتواي امام خميني (ره) که فرمودند: «موقوفات بايد به حال وقفيت باقي و عمل به وقف شود.» زمينه‏ي بازگرداندن موقوفات غصب شده به وقفيت فراهم شد و شوراي انقلاب اسلامي در تاريخ 4 / 2 / 1358 يعني سه ماه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي - لايحه‏ي قانون مهمي را تحت عنوان «لايحه‏ي قانوني تجديد اجاره‏ي املاک موقوفه» تصويب کرد. در ماده يک اين قانون به صراحت آمده است:
    «به منظور جلوگيري از هرگونه تضييع حق در موقوفات کشور و تنظيم اسناد و قرارداد اجاره و تعيين
    اجاره‏بهاي عادلانه‏ي املاک استيجاري و متصرفي موقوفه از اين تاريخ کليه اسناد و قراردادها، اعم از عادي و رسمي منعقده بين اوقاف و مستأجرين در موقوفات عامه، نظير املاک مزروعي و باغات و اراضي و مستغلات و مستحدثات شهري و روستايي، فسخ و به اين قبيل مستأجرين و ساير اشخاص اعم از حقيقي و حقوقي که به هر نحوي از انحاء در حال حاضر املاک موقوفه را متصرف مي‏باشند اخطار مي‏شود که در ظرف سه ماه از تاريخ تصويب اين لايحه جهت روشن نمودن وضع املاک استيجاري و متصرفي خود و تأديه اجاره‏بهاي گذشته و تنظيم اسناد اجاره‏ي جديد به نرخ عادله‏ي روز به اداره‏ي اوقاف محل ملک مراجعه نمايند.»
    اين اقدام شوراي انقلاب اسلامي ايران روحي تازه در کالبد بي‏جان موقوفات کشور که در حال اضمحلال کامل بودند دميد و مشتاقان به کار خير را دوباره اميدوار کرد.
    با تصويب اين قانون کليه‏ي ارتباطات قانوني بين متوليان موقوفات و مستأجرين لغو شد و مجددا با در نظر گرفتن صرفه و صلاح وقف تجديد اجاره گرديد.
    در همين راستا مجلس شوراي اسلامي هم در سال 1363 شمسي قانوني را در يک ماده و 5 تبصره به تصويب رساند. در اين قانون آمده است: «از تاريخ تصويب اين قانون کليه‏ي موقوفاتي که بدون مجوز شرعي به فروش رسيده يا به صورتي به ملکيت درآمده باشد به وقفيت خود بر مي‏گردد و اسناد مالکيت صادر شده باطل و از درجه‏ي اعتبار ساقط است.»
    به منظور اجراي دقيق و عادلانه قانون مذکور و تعيين تکليف متصرفين موقوفاتي که به فروش رفته، کميسيوني مرکب از پنج نفر از علما و مجتهدان در سازمان اوقاف تشکيل گرديد، تا طبق ماده‏ي 2 آيين نامه‏ي قانون مذکور کليه‏ي پرونده‏هايي را که از سراسر کشور در اين رابطه به سازمان اوقاف مي‏رسند بررسي و تعيين تکليف نمايد. لازم به ذکر است با اجراي قانون «ابطال اسناد فروش رقبات موقوفه» از سال 1363 تاکنون هزاران هکتار از اراضي و املاک موقوفات در روستاها و شهرهاي مختلف کشور به ارزش ميلياردها ريال به وقفيت برگشته و عوايد آنها در جهت اجراي نيات خير واقفان هزينه مي‏شود.

    بازسازي

    بخش ديگر از فعاليت‏هاي سازمان اوقاف بازسازي موقوفات مخروبه است. سازمان اوقاف علاوه بر بازشناسي و کشف موقوفات گمشده و علاوه بر بازستاني موقوفات غصب شده اقدام مهم ديگري که بخصوص در سال‏هاي اخير به انجام آن موفق شده است انجام داد و آن بازسازي و احياي موقوفات و بهينه‏سازي آنهاست. احيا و بازسازي موقوفات شامل دو جنبه است:
    الف. بازسازي عمراني ؛ ب. بازسازي فرهنگي و معنوي.

    بازسازي عمراني

    طي سال‏هاي گذشته تحولات بزرگي در بخش عمران موقوفات پديده آمده است به طوري که تا چند سال قبل نوعا مخروبه بودن يک ساختمان در شهرها علامت موقوفه بودن آن بود و چهره‏ي زشتي از وقف در ذهن‏ها ترسيم شده بود ولي امروز به برکت ساخت و سازهاي فراوان اکثر موقوفات چهره‏ي نو به خود گرفته و ساختمان‏هاي مجهز و مدرن فراوان در نقاط مختلف کشور اعم از مساجد، بقاع متبرکه، پاساژها، مجموعه‏هاي تجاري و اداري و فرهنگي، مدارس و آموزشگاه‏ها و بيمارستان‏ها و دارالايتام‏ها و کتابخانه‏ها احداث و مورد بهره‏برداري قرار گرفته است. به عنوان نمونه ظرف ده سال بيش از 28 هزار باب مسجد در ايران
    با صرف مبلغي بالغ بر 14 ميليارد تومان از سوي اين سازمان بازسازي و تجهيز شده است. و چندين باب مسجد در راه‏هاي کشور براي راحتي مسافران تحت عنوان مساجد بين راهي احداث گرديده است.
    بقاع متبرکه و امام‏زادگان در کشور ما به عنوان مقابر فرزندان پيامبر اکرم (ص) مورد احترام و علاقه‏ي شديدند. اين مراکز کانون‏هاي معنوي توجه به خداوند هستند و مردم با مراجعه به اين مکان‏ها از زندگي مادي فاصله گرفته و ساعاتي را با خداي خود به راز و نياز مي‏پردازند، و در جوي آکنده از معنويت به تزکيه‏ي نفس و تربيت روح ومتخلق شدن به اخلاق اولياي الهي مي پردازند. ضمنا با هدايا و نذور خود به بازسازي و توسعه‏ي اين مراکز کمک مي‏کنند. در سال 1360 ه درآمد کل بقاع متبرکه 120 ميليون تومان بود ولي در سال 1381 اين درآمد به 17 ميليارد تومان رسيده است که صرف عمران و آباداني و توسعه‏ي آنها شده است. يکي از دلايل اين رشد چشمگير اين است که مردم بالعيان مشاهده مي‏کنند هدايا و کمک‏هاي آنان صرف کارهاي اصولي و عمران بقاع مي‏شود و همين امر موجب جلب اعتماد و تشويق مردم به کمک‏رساني و مشارکت مي‏گردد. از محل اين درآمدها خدمات فراوان عمراني از قبيل: احداث زائرسراها، سرويس‏هاي بهداشتي، نمازخانه‏ي ويژه‏ي برادران و خواهران، کاشي‏کاري‏ها، گچبري‏هاي زيبا، کتابخانه، قرائت‏خانه و درمانگاه در بقاع متبرکه ايجاد شده و مورد استفاده زائران قرار مي‏گيرد.
    از ديگر اقدامات اصولي سازمان اوقاف و امور خيريه در جهت عمران موقوفات، تأسيس صندوق عمران موقوفات کشور است. براي آنکه سير ساخت و ساز و آباداني موقوفات از يک روش و سيستم منطقي و صحيحي برخوردار شود در سال 1364 سازمان اوقاف اين صندوق را تأسيس کرد. اين صندوق تا به حال برکات فراواني داشته و بسياري از موقوفات را احيا کرده است. ما موقوفاتي داشتيم که به صورت مخروبه درآمده بودند و خود موقوفه درآمدي براي احياي خودش نداشت اما اين صندوق با سرمايه‏گذاري توانست اين موقوفات را احيا کند و به حدي برساند که روي پاي خودشان بايستند و درآمدشان صرف نيات واقفان خيرانديش بشود و امروز هم که شاهديم با دعوت صندوق عمران موقوفات، بنياد جهاني وقف و اعضاي محترم هيئت جهاني وقف به ايران دعوت شدند و امروز در اين همايش حضور دارند که اميدواريم نشست‏هاي تخصصي آنان و تصميماتي که اتخاذ خواهند کرد مايه‏ي خير و برکت در جهت رشد و احياي هرچه بيشتر موقوفات جهان اسلام باشد.

    بازسازي فرهنگي و معنوي

    يکي از اقدامات مؤثر سازمان اوقاف و امور خيريه در سال‏هاي اخير استفاده از همه‏ي ابزارهاي تبليغي جهت آشنا کردن مردم با سنت نبوي وقف است. متأسفانه بسياري از افراد جامعه از وقف و آثار اجتماعي آن و احکام شرعي آن اطلاع کافي ندارند. از اين رو لازم بود که يک حرکت فرهنگي در جامعه به وجود آيد که به دو نمونه اشاره مي‏کنم.
    نمونه‏ي اول انتشار مجله است. سازمان اوقاف با تهيه و انتشار مجله‏اي تخصصي به نام «وقف، ميراث جاويدان» نظرات و آراي گوناگون را در ابعاد مختلف اقتصادي، اجتماعي، حقوقي و فرهنگي وقف در سطح مراکز علمي کشور منتشر کرد و تاکنون 45 شماره با محتواي غني و کيفيت مطلوب و جذاب انتشار يافته و به عنوان مهمترين منبع تحقيق براي دانشجويان و محققان شمرده مي‏شود.
    نمونه‏ي دوم، «هفته‏ي وقف» است. سازمان اوقاف به منظور آگاهي بخشي در سطح عموم يک هفته را در سال به عنوان هفته‏ي وقف نام‏گذاري نمود و طرحي را به شوراي عالي انقلاب فرهنگي ارائه کرد مبني بر اعلام يک روز به
    نام «روز وقف» که خوشبختانه مورد تصويب آن شوراي محترم قرار گرفت. و از پنج سال پيش، روز 27 ماه صفر را که در آستانه‏ي روز (28 صفر) سالروز رحلت جانسوز پيامبر گرامي اسلام که بنيانگذار همه‏ي خيرها و خوبي‏ها و وقف‏هاست رسما به عنوان روز وقف در ايران اعلام نمود. همه ساله همزمان با روز وقف و هفته‏ي آخر ماه صفر مراسم و برنامه‏هاي مختلف در سطح کشور اجرا مي‏شود از قبيل کلنگ‏زني يا افتتاح مراکز خيريه، اطعام فقرا، کمک ويژه به نيازمندان، اطلاع‏رساني ادارات اوقاف شهرستان‏ها در مورد عملکرد يک ساله‏ي خود، درج مصاحبه‏ها و مقالات وقفي در روزنامه‏هاي کثيرالانتشار، ارائه‏ي فيلم‏هايي از طريق شبکه‏هاي تلويزيوني در جهت تشويق مردم به وقف، اهداي جوايز به واقفان نمونه طي مراسمي با حضور مقامات بلندپايه‏ي کشور، برگزاري همايش‏هاي بزرگ و کوچک در مراکز استان‏ها و اختصاص بخشي از خطبه‏هاي نماز جمعه به موضوع وقف و آثار و برکات آن و غيره.
    مجموعه‏ي اين برنامه‏ها در طول يک هفته فضاي کشور را در جهت تشويق و ترغيب خيران براي انجام آثار خير و تقدير از انسان‏هاي نيکوکار فراهم کرده و ذهن همه را به اين امر انساني و اسلامي جلب مي‏کند. ما آرزومنديم ساير کشورها از اين تجربه‏ي موفق استفاده کرده و يک روز را در جهان اسلام به نام «روز وقف» اعلام کنند و يک بسيج همگاني در اين جهت صورت گيرد.

    نکته‏ي مهم

    در خاتمه لازم مي‏دانم نکته‏ي مهمي را به کساني که تصميم دارند خود موقوفه‏اي را به يادگار بگذارند متذکر شوم. امروز مشکلات فراواني در جامعه‏ي خودمان و جوامع اسلامي داريم. يکي از وظايف اين همايش‏ها اين است که مردم را توجه بدهند به نيازهاي جديد و راهکارهايي براي حل اين مشکلات. ايجاد موقوفاتي براي کمک به مسائل زيست محيطي، موقوفاتي در جهت حمايت از کودکان و خانواده‏هاي بي‏سرپرست، موقوفاتي به منظور کمک به بيماران سرطاني و صعب‏العلاج، ايجاد موقوفاتي براي رشد استعدادهاي درخشان و کمک به دانش‏آموزان بي‏بضاعت، احداث مجتمع‏هاي آموزشي و خوابگاه‏هاي دانشجويي و احداث مراکزي براي تفريحات سالم جوانان از مسائلي است که بايد به آنها توجه بشود و من از خيران و کساني که عشق و علاقه به ايثار اموالشان دارند دعوت مي‏کنم که از کارشناسان اين امر مخصوصا از مديران سازمان اوقاف و امور خيريه در استان‏ها و از آگاهان جامعه مشورت بگيرند و بعد وقف کنند. زيرا اگر کسي اموالش را در يک جهتي وقف کرد، از تحت اختيار او خارج مي‏شود و ديگر نمي‏تواند مصرف آن را تغيير بدهد نه خود و نه ديگران. پس براي اينکه وقف در جهت امور خيريه ضروري و رفع نيازهاي واقعي جامعه قرار بگيرد و نيازسنجي درستي شده باشد حتما قبل از وقف با افراد آگاه و کارشناسان مطلع تماس بگيرند تا دقيقا در آن جهاتي که مورد نياز جامعه است وقف شود.
    والسلام عليکم و رحمة الله

    متن سخنراني آقاي عبدالمحسن محمد العثمان مشاور عالي بنياد جهاني وقف درباره‏ي تاسيس بنياد جهاني وقف گامي نو در جهت احياي موقوفات جهان اسلام

    الحمد لله والصلاة والسلام علي رسول الله و علي آله الطيبين الطاهرين و علي صحبه و من سار علي هديه الي يوم الدين
    حضار بزرگوار، پس از اين گردهمايي خوبي که در صبح اين روز مبارک برگزار کرديم و صحبت‏هاي خوب و مفيد و عميقي که ارائه شد خود را از طرح سخني جديد عاجز مي‏بينم. براي همين اجازه دهيد که بر برخي نکات اساسي که در خلال صحبت‏هاي امروز آقايان بزرگوار لحاظ شد اشاره و تأکيد کنم. جناب وزير فرهنگ و ارشاد در مورد وقف و نقش بزرگي که در تاريخ امت اسلامي ايفا کرد صحبت کردند و به همين دليل عجيب نيست که برخي از نويسندگان وقف را به عنوان سازنده فرهنگ و هويت اسلام توصيف کرده‏اند. ولي سؤالي که امروز در ذهن ما مطرح مي‏شود اين است که چرا نقش وقف پس از نقش بزرگ و فعالي که بخش کوچکي از آن را در صحبت‏هاي ارائه شده در اين جلسه مبارک شنيديم در زندگي امروز ما کم‏رنگ شده است ؟ در اين زمينه دلايلي و عللي وجود دارد که مستلزم تأمل، تحليل، و سپس پيدا کردن راه حل مناسب هستند تا بتوانيم بدين وسيله نقش گمشده‏ي وقف را به زندگي روزمره بازگردانيم. از اهم امور و تأثيرگذارترين آنها نقش حکومتها در برابر وقف است، که متأسفانه در اين مورد کم‏رنگ شده و در اواخر حتي نقش منفي نيز پيدا کرده است. نقش ناظرين اوقاف را نيز نبايد فراموش کنيم زيرا نقش ناظرين و کم‏رنگ شدن آن يکي از اسباب اساسي در مشکلات وقف و محدوديت نقش آن بوده است. عالمان و برجستگان نيز نقش غيرمستقيم در محدوديت نقش وقف داشته‏اند و قشر متفکر و بافرهنگ و برنامه‏ريزان توسعه اقتصادي و اجتماعي کشورهاي اسلامي، با تفاوت در ذات و طبيعت خود، نقش مستقيم يا غيرمستقيم در به وجود آوردن موقعيتي منفي براي وقف در زندگي ما و ساختن تصويري غيرمحبوب از وقف در ذهن افراد اين امت داشته‏اند. پس ما اگر همه اين اقشار و نقشهاي آنها را در برابر وقف بشناسيم و آنها را به طور مناسب و درست تشخيص دهيم مي‏توانيم از هر قشري از اين اقشار نقش جديدشان را در راه بالا بردن اعتماد افراد جامعه نسبت به وقف درخواست کنيم.
    ما اکنون در يک حالت آگاهي نسبت به وقف به سر مي‏بريم و به خصوص در دهه پاياني قرن گذشته و آغاز قرن جديد شاهد آگاهي نسبت به وقف هستيم و بسياري از کشورها و سازمانهاي خيريه، توجهشان نسبت به وقف جلب شده است. بهترين مثال، تجربه سازمان اوقاف و امور خيريه در جمهوري اسلامي ايران است. ولي اگر بخواهيم در مورد نقش واقعي وقف و همچنين درباره نقش وقف در شأن امت صحبت کنيم هنوز در ابتداي راه هستيم. براي همين بايد دليل محدوديت نقش وقف را بشناسيم و براي آن راه حل و علاج مناسبي تدارک ببينيم.
    اجازه دهيد کمي در مورد بنياد جهاني وقف که مي‏بايست در راه افزايش کيفي پيشرفت وقف و فعال کردن نقش خيري
    آن در برنامه‏هاي توسعه کمک کند صحبت کنم. مي‏دانيد که بانک توسعه اسلامي يک سازمان مالي بين‏المللي است و اکنون پنجاه و پنج کشور از کشورهاي پيوسته به سازمان کنفرانس اسلامي را تحت پوشش قرار داده است و جمهوري اسلامي ايران يکي از اعضاي بزرگ و مهم اين بانک است. افراد خير از بانک توسعه اسلامي درخواست کردند که يک سازمان بين‏المللي بزرگ براي وقف تأسيس کند. زيرا از لحاظ نبودن چنين سازماني در سطح کشورهاي اسلامي‏مان احساس کمبود مي‏کردند. بنياد جهاني وقف عبارت است از سازماني که براي وقف عمل مي‏کند و راه سهيم شدن در آن براي حکومت‏ها يعني سازمان‏هاي وقفي دولتي و جمعيت‏هاي مردمي و واقفان وقف خاص، باز است. اين سه گروه تحت پوشش سازمان وقف جمع شده‏اند و به همين دليل اين اولين سازماني است که موقوفات عام و خاص و مردمي را در کنار هم در يک سازمان جمع کرده است. و هدف اساسي آن جمع درآمد اوقاف براي خدمت به جوامع‏مان در کشورهاي عضو و جوامع اسلامي در کشورهاي غيرعضو است.
    موضوع جمع درآمدها و هماهنگي بين آنها قضيه‏اي مهم است. ما اگر بخواهيم که اثري فعال و قوي در هر مرحله از مراحل توسعه‏اي مورد نياز مردممان به وجود آوريم بايد سرمايه‏هاي پراکنده را در يکجا جمع کنيم. براي مثال، همه در مورد آموزش و نقش وقف در آن صحبت کردند، پس اگر درآمدهاي وقفي مناسبي را براي خدمت به آموزش به کار نگيريم نمي‏توانيم چيز مهم و قابل ذکر را در اين زمينه ارائه کنيم و همين طور در زمينه بهداشت يا جلوگيري از فقر و زمينه‏هاي ديگري که امت ما در حال حاضر به آن نياز دارند ارائه کنيم. بنابراين بنياد جهاني وقف در نظر دارد که اولين مجموعه از اوقاف تراز اول و مهم را در اين مرحله ارائه دهد که شامل وقف براي آموزش، و بهداشت، و پيش‏گيري از فقر، وقف براي بانوان، و وقف براي قرآن کريم است. اين مجموعه اول از اوقاف مهم به ياري خدا به وسيله‏ي بنياد جهاني و در سطح جهان اسلام تشکيل مي‏شود براي اينکه درآمدهاي بزرگ وقف را جمع کنيم، و سرانجام بتوانيم خط مشي‏هاي جديد و گسترده‏اي را براي خدمت به جامعه ارائه دهيم. ملاحظه مي‏کنيد که هم اکنون اين وقفهاي مهم، ناظر به قضاياي اساي مورد نياز امروز جوامعمان مي‏باشد. و ضرورت پرداختن به موضوع آموزش و بهداشت و جلوگيري از فقر نياز به توضيح ندارد. بنابراين مايلم که بر روي دو مورد يعني وقف خاص مردمي و وقف عام مردمي، مکث کنم. اکنون جوامع يا کشورهاي اسلامي‏مان شروع به توجه به قشر مردمي کرده‏اند و سعي مي‏کنند که فرصت را براي ايفاي نقش آن به وجود آورند تا بتوانند نقش خود را در توسعه ارائه دهند. مجتمع‏هاي وقفي ما تشکيل شده‏اند از: وقفهاي حکومتي، وقفهاي عام و وقفهاي خاص. لکن وقفهاي مردمي که خدمت‏هاي بزرگي را در جوامعمان به ما مي‏کند نياز به مواظبت و اهميت و تقويت بنيه تأسيسي آن و دادن اطلاعات و آموزش دارند.
    اين گونه وقفها نياز به ما دارند که با تأسيس سازماني وقفي آنها را از لحاظ علمي و فني و اداري و مشاوره‏اي پشتيباني کنيم که بتواند نقش بزرگ خود را در جامعه ايفا کند. اين انگيزه و فکر وقف کار مردمي يا وقف داوطلبانه امور خيريه يا که دوست داريم نام وقف بخشش و عطا روي آن بگذاريم، از سياست‏هاي کاري اساسي بنياد جهاني وقف است که در اجراي پروژه‏ها و طرح‏ها و برنامه‏هاي خود به ديگران اعتماد مي‏کند.
    پس بنياد جهاني وقف يک افزايش نوعي و کيفي است براي همه‏ي مؤسساتي که در صحنه وجود دارند، چه سازمان‏هاي وقفي يا هيأت‏هاي مردمي يا سازمان‏هايي را که قشر خاص مردم تشکيل مي‏دهند. و ما اميدواريم که بنياد جهاني وقف جايگاه مناسبي داشته باشد براي جمع امکانات وقف به منظور مشارکت مؤثر و فعال در برنامه‏هاي توسعه. در پايان از حسن استماع شما سپاسگزارم. و اميدوارم مطالبي که تقديم کردم مفيد واقع شده باشد.
    والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته
    منبع: ميراث جاويدان (شماره 46)





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:06 PM   |  

    عناصر بازار اصفهان و موقوفات آن 9

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه

    کاروان‏سرا
    واژه‏ي کاروان‏سرا به سراي بزرگ در داخل شهرها و يا در ميان راه‏هايي که کاروان‏ها در آن جا اتراق مي‏کنند اطلاق مي‏گردد و نوعي بناي عمومي است که در آن از کاروانيان پذيرايي مي‏شود. اين لغت از دو کلمه‏ي «کاروان» به مفهوم قافله با جمعيت زياد مسافران و سوداگران و «سراي» که به خانه و مکان گفته مي‏شود تشکيل شده است.
    در ادوار تاريخي، کاروان‏سراها مراکز مهم مسافري و حتي تجاري شهرها را تشکيل مي‏دادند و چون ارتباطات از طريق استفاده از چهارپايان صورت مي‏گرفت، احداث کاروان‏سراها در داخل شهرها و يا ميان راه‏ها به عنوان توقفگاه مسافران ضروري بود. شهر زيباي اصفهان که در شمار بزرگ‏ترين و مهم‏ترين شهرهاي دنيا معرفي شده، داراي کاروان‏سراهاي بي‏شماري بوده که از آن همه، امروزه فقط 78 کاروان‏سرا بر جاي مانده است و اکثر آن‏ها در مرکز قديم شهر قرار دارند.
    از اوايل قرن بيستم با اختراع وسيله‏ي نقليه‏ي موتوري، راه‏آهن، هواپيما، و تکامل و توسعه آن‏ها، رفت و آمد با چهارپايان از رونق افتاده و از موفقيت کاروان‏سراها نيز به شدت کاسته شده است و از کاروان‏سراهاي ميان راه‏ها بيش‏تر به عنوان جايگاه و منطقه‏ي نظامي و در بعضي نقاط کشور، امروزه نيز به عنوان محل بازپروري معتادان (مهيار
    قمشه) از آن‏ها استفاده مي‏شود اما کاروان‏سراهاي داخل شهري که اغلب در بخش بازار شهر قرار دارند تغيير کاربري يافته و از آن‏ها استفاده‏ي بهينه به عمل آمده است.
    درباره‏ي قدمت کاروان‏سراها و يا کهن‏ترين آن‏ها در شهر اصفهان هيچ گونه مدارک مستندي در دست نداريم ولي احتمال مي‏رود که تاريخ به وجود آمدن آن در اين شهر با ايجاد اولين هسته‏ي شهر همزمان باشد. از ادوار تاريخي که ساختن کاروان‏سرا در اين شهر به اوج خود رسيده دوره‏ي صفويه است؛ زيرا اصفهان در اين دوره مرکز تجاري ايران و از اين نظر با تهران امروزي تا حدي قابل مقايسه بوده است و توجه شاه عباس کبير به امر اقتصاد کشور در درجه‏ي اول معطوف به خطوط ارتباطي منظم بوده است. و به دستور وي در فواصل متفاوت با توجه به منابع آب، کوهستاني بودن و امنيت منطقه، کاروان‏سراهايي بنا شد که به نام کاروان‏سراي شاه عباس معروف است و در نقاط مختلف کشور آثاري از آن‏ها مشاهده مي‏گردد.
    از ادوار گذشته در اصفهان کاروان‏سراهاي بي‏شماري به جا مانده که بيش‏تر در مرکز قديم و در بازار شهر قرار دارند. نتايج حاصله از مطالعه‏ي پراکندگي جغرافيايي آن که، کاروان‏سراها بيش‏تر در اطراف ميدان کهنه و ميدان شاه و همچنين در نزديکي دروازه‏ي شمالي شهر قرار دارد.
    وجود کاروان‏سراها در اين نقاط شهر به خصوص ميدان کهنه و مرکز قديم شهر، اصفهان را از نظر تجاري ميدان‏هاي فروش بازار به ما معرفي مي‏کند و امروزه نيز مراکز داد و ستد و بازار شهر در همين نقاط واقع شده و نيز از پراکندگي جغرافيايي آن چنين استنباط مي‏شود که مسافران و کاروان‏هاي وارد به شهر بيش‏تر به امور تجاري و خريد و فروش در اين مراکز مشغول بوده‏اند. نکته‏ي ديگري که از پراکندگي اين کاروان‏سراها در شهر اصفهان به دست مي‏آيد وجود و استقرار آن‏ها قبل از دوره‏ي صفويه در اين محل بوده و شايد در اين دوره بر تعداد و ترميم آن‏ها مبادرت و کوشش‏هايي معمول گرديده است.
    از کارهاي عمراني مهم دوره‏ي شاه عباس، احداث خيابان چهارباغ است که شهر اصفهان را به دو قسمت شرقي و غربي تقسيم مي‏کند. قسمت غربي شهر داراي چهارده کاروان‏سرا و قسمت شرقي که بازار در آن قرار دارد داراي 64 کاروان‏سراست يعني حدود 80 درصد از آن‏ها در شرق شهر به خصوص در شمال شرقي اصفهان قديم استقرار دارند و نبايد سراها را با کاروان‏سراها که از نظر فرم ظاهري شباهت نزديکي به هم دارند اشتباه کرد. از تعداد 78 کاروان‏سراي موجود در منطقه‏ي اصفهان که مورد مطالعه قرار گرفته، در حدود 33 باب آن تغيير کاربري داده و به بنگاه‏هاي باربري و تره‏بار فروشي، پارکينگ، پلاستيک فروشي، خواربارفروشي و کارگاه‏هاي پارچه‏بافي، فلزکاري، و موزاييک سازي و سرويس اتومبيل تبديل گرديده و براي اين منظور نوسازي و تغييراتي از نظر ساختماني در آن‏ها به وجود آمده است که هرگز با معماري قديم آن ارتباط و انطباق ندارد؛ ولي حدود نيمي از کاروان سراها هنوز اصالت کالبدي خود را حفظ نموده و مرکز فعاليت مسافران و اقامتگاه موقت روستايياني است که براي انجام دادن امور مختلف به شهر مي‏آيند. ضمنا از تعدادي از کاروان‏سراها براي اسکان مهاجران افغاني استفاده مي‏شود.
    در مورد شکل مشخص کاروان‏سراهاي شهر بايد متذکر شد که اکثر آن‏ها داراي طرحي مربعي يا مستطيل شکل و ساختمان آن دو طبقه است و طبقه‏ي پايين براي استفاده‏ي دام و طبقه‏ي بالا براي سکونت و خوابيدن مسافران و کاروانيان اختصاص داشته است.
    از مهم‏ترين کاروان‏سراهاي معروف اين شهر مي‏توان از کاروان‏سراي تخت فولاد، نجات، ميرپنج، هندوها، صفا و به خصوص از کاروان‏سراي شيخ علي‏خان نام برد که در شمال غربي شهر و در پنجاه کيلومتري دروازه‏ي تهران از عصر صفويه به يادگار مانده است.
    نکته‏ي قابل توجه در مورد کاروان‏سراهاي اصفهان مالکيت آن‏هاست که گاهي فردي است و زماني مالکيت مشترک دارند، که اين امر يکي از مشکلات بزرگ کاروان‏سرا در مورد تغيير کاربري و تعمير و بازسازي است که هر گونه تحول ساختماني بايد با رضايت همه مالکان مشترک باشد در غير اين صورت هيچ گونه اقدامي امکان‏پذير نيست و همين مسأله‏ي مالکيت باعث گرديده که اکثر اين کاروان‏سراها رو به ويراني نهاده و از رونق افتاده است. کاروان‏سراهاي اصفهان از نظر نوع مسافر و کاروانياني که بدان‏ها روي مي‏آوردند کاملا مشخص است، به طوري که کاروان‏سراي قديمي «صفا» در چهارسو مقصود، محل اياب و ذهاب اهالي داران و فريدن و چهارمحال بختياري بوده است هر چند بيش‏تر بختياري‏ها به کاروان‏سراهاي موجود در بازارچه‏ي نو از قبيل کاروان‏سراي «بروجني‏ها»، «حاج محمد صادق» و غيره مي‏رفتند و اهالي جرقويه، بر آن و دهات منطقه‏ي شرق اصفهان اغلب به کاروان‏سراهاي ميدان کهنه «قديم» و اهالي نجف‏آباد بيش‏تر به کاروان‏سراهاي «آفتاب گاه» واقع در دروازه‏ي اشرف رفت و آمد مي‏کردند. از کاروان‏سراهاي
    موجود در اصفهان 40 درصد (31 باب کاروان‏سرا) داراي مالکيت فردي و 8ر10 درصد (10 باب کاروان‏سرا) مالکيت آن موقوفه‏اي و حدود 50 درصد (37 باب کاروان‏سرا) داراي مالکيت مشترک است که در مجموع به 74 کاروان‏سرا مي‏رسد.

     


     منبع:راسخون



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:03 PM   |  

    اصفهان،پيشتاز عرصه وقف

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    سنت وقف و اهميت آن در پيشرفت و ترقي جامعه

    در دين مبين اسلام سنت هاي حسنه ي بسياري وجود دارد که هر کدام دنيايي از زيبايي و حکمت را در خود جاي داده است و يکي از آنها سنت حسنه ي وقف است.وقف عبارت است از"حبس عين مال و در راه خدا قرار دادن منفعت آن که در آن فضيلت بي شماري نهفته است".
    وقف،يکي از زيباترين جلوه هاي نيکوکاري است و هديه اي است که انسان را پس از مرگ همراهي مي کند.مکتب حيات بخش اسلام در کنار راه کارهايي که براي رسيدن به زندگي کامل معنوي ارائه مي دهد،براي جبران کاستي و محروميت ها،زدودن نوميدي و تضادها و رفع فاصله هاي فاحش طبقاتي براساس قاعده ي عدل در جامعه بشري،سنت هاي حسنه اي را مقرر داشته است که از جمله آنها،وقت و صدقه مي باشد که با بيان«فستبقوا الخيرات»توصيه شده است.پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله معصومين عليهم السلام با پايه گذاري موقوفات گوناگون که غالباً براي تأمين معيشت بينوايان،ايتام و افراد بي سرپرست و يا رفع نيازمندي هاي عمومي در نظر گرفته شده بود،اهميت اين سنت حسنه را عملاً خاطر نشان کردند.مسلمانان نيز در طول تاريخ،با پيروي از آن بزرگواران به اقتضاي شرايط روزگار خويش و به نيت برخورداري از ثواب مستمر،از ميان برداشتن انواع نيازها،تسکين و تخفيف آلام مادي و معنوي زندگي،رفع مشکلات جوامع بشري،توسعه علم و فرهنگ و به طور کلي رواج خيرات و مبرات و ايجاد بنيادهايي که به عنوان باقيات الصالحات به شمار روند،اقدام به برپاداشتن سنت حسنه ي وقف نمودند که هر کدام از موقوفات ايشان،به مانند موسسه اي کامل داراي عوايد،بودجه،برنامه مصرف و تشکيلات بنيان گذاري دقيقي بود.

    توصيه به وقف در کلام معصومين عليهم السلام

    مساله ي وقف و صدقات جاريه از زيباترين تعاليم اسلام است که بر اساس تعاون و حس نوعدوستي بنا نهاده شده است. هدف اصلي از وقف،تامين و تثبيت محل سکونت و منبع ارتزاق،تامين قسمتي از نيازمندي هاي عمومي و گسترش فرهنگ احداث بناهاي علمي، بهداشتي و مذهبي است.
    اسلام با اين کار يک برنامه عالي انساني را پايه گذاري کرد که در اثر آن عواطف بشردوستانه ميان انسان ها زنده شد،اين ابتکار دين مبين اسلام تا آن جا در روح و اخلاق مردم اثر گذاشت که امروز بسياري، حاضر مي شوند از مال خود چشم بپوشند و با وقف کردن قسمتي از اموال خويش به نفع افرادي از جامعه که مي بايست تحت حمايت قرار گيرند ،وسيله آسايش آنان را فراهم کنند و نيازمندي هاي نسل هاي آينده را نيز از اين طريق تامين نمايند.
    از سوي ديگر با توجه به اينکه انسان موجودي جاوداني است و از فنا و نابودي بيزار است،دوست دارد پس از وي نامي از او به يادگار بماند؛در فرهنگ اسلامي يکي از بهترين راه هاي زنده نگاه داشتن نام انسان انجام امور خير به ويژه وقف است.
    «وقف»سنت حسنه اي است که از ديرباز به اشکال گوناگوني در تاريخ بشر وجود داشته است و اسلام نيز آن را در مسير روشن ،منطقي و هدفدار مورد استفاده قرار داده است.در بيان اهميت اين عمل خداپسندانه همين بس که که در آيات بسياري از سوره هاي مبارکه قرآن کريم به آن اشاره شده است،ضمن اينکه ائمه معصومين عليهم السلام نيز در روايات بسياري مردم را به وقف تشويق کرده اند.پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمودند:«اذا مات ابن آدم انقطع عمله الا من ثلاث؛صدقه جاريه او علم ينتفع به او ولد صالح يستغفر له»وقتي آدم بميرد،پرونده عمل او مسدود مي شود،مگر در سه مورد؛صدقه جاريه،علمي که از آن نفع برده شود و فرزند صالحي که برايش دعا کند»(بحار الانوار،ج2،ص22)امام صادق عليه السلام نيز مي فرمايند:«ليس يتبع بعد موته من الاجر الا من بعده او ولد صالح يستغفر له»(بحارالانوار، ج6،ص293)پس از مرگ آدمي پاداشي به دنبال،فرود نمي آيد، مگر در سه خصلت:صدقه اي که فرد در زمان حياتش جاري و برقرار ساخته که پس از مرگش تا قيامت جاري و برقرار مي ماند،صدقه اي که وقف کرده و به ارث گذاشته نمي شود و سنتي که برقرار نموده و در زمان حياتش به آن عمل مي شده و پس از وفاتش به آن عمل مي شود و نيز فرزند صالحي که برايش طلب آمرزش کند»(بحار الانوار،ج2،ص293)

    رواج سنت وقف در ميان معصومين عليهم السلام

    پيشوايان ديني ما نه تنها مردم را به سنت حسنه وقف تشويق مي نمودند بلکه خود از نخستين افرادي بودند که اقدام به وقف املاک شخصي خويش مي کردند.
    ابن ابي الحديد مي گويد:رسول خدا صلي الله عليه و آله از دنيا رفت در حالي که مزارع زيادي در«خيبر»،«بني النضير»،«وادي نخله»و همچنين طائف داشت که پس از مرگ او همه صدقه شد.امام حسين عليه السلام نيز زمين و اشياي ديگري را که به ارث برده بود،پيش از آن که تحويل بگيرد،وقف کرد ضمن اين که حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و ساير معصومين نيز موقوفه هاي فراواني داشته اند که مجال آنها در اين فرصت اندک نيست.

    اصفهان پيشتاز عرصه وقف از گذشته تا به امروز

    با توجه به پيشينه ي مذهبي مردم اصفهان عجيب نيست اگر بگوييم اين استان از گذشته تا به امروز از پيشتازان عرصه وقف بوده است.شايد کهن ترين منبع تاريخي که از موقوفات اصفهان سخن گفته است،مربوط به قرن چهارم هجري باشد.ضمن اينکه بسياري از صاحب نظران،قرن هاي دهم و يازدهم هجري قمري را دوران شکوفايي و توسعه موقوفات شهر اصفهان مي دانند چنان که در اين دوران،کمترين زمين زراعي و يا خانه مسکوني در اصفهان يافت مي شد که وقف نباشد.البته ذکر اين نکته ضروري است که خاندان صفويه در تاريخ اوقاف ايران پرچم دار وقف شناخته شده اند به طوري که در آن عصر موقوفات اصفهان وزير مخصوص داشته که معروف به وزير فيض آثار بوده است.
    در عصر صفوي،اصفهان داراي 162باب مسجد، 48 باب مدرسه،1802 باب کاروانسرا و273باب گرمابه بوده که احتمالاً همه وقف بوده است.آمار ذکر شده بيانگر اين واقعيت است که در اصفهان عصر صفوي،زمين هاي شهري به ويژه زمين هايي که کاربري عمومي و اقتصادي داشته،تقريباً همه وقف بوده است.مطالعه منابع وقف در اصفهان بيانگر اين واقعيت است که عايدات موقوفات را مي توان به دو دسته تقسيم کرد،دسته اول موقوفاتي هستند که مستقيماً سيماي فيزيکي و کالبد آنها مورد استفاده است،مانند مساجد،مدارس، کتابخانه ها، بيمارستانها،آب انبارها،حمام ها،تکاياو...دسته دوم موقوفاتي هستند که مستقيماً جنبه عمراني ندارد بلکه کمکي به انسان هاي محروم جامعه به شمار مي روند مانند مصارف خيريه،پرداخت هزينه دانش آموزان و بيماران،روضه خواني،نوشتن کتاب،نشرفرهنگ و معارف اسلامي و...
    در واقع وقف،تمامي آنچه را يک جامعه روستايي و شهري در بعد تامين اجتماعي نياز دارد شامل مي شود لذا شهرهايي مثل اصفهان که داراي موقوفات بيشتري هستند داراي نوعي تعادل اجتماعي بوده و هستند،از جمله موقوفات مهم اصفهان مي توان به مدرسه چهارباغ،مدرسه صدر بازار،بيمارستان هاي اميرالمومنين،شهيد صدوقي و سيدالشهدا اشاره کرد.

    اهميت وقف در عصر حاضر

    در عصر حاضر نيز وقف يکي از مهمترين مصاديق عمل به سنت انبيا و معصومين عليه السلام است رواج اين عمل خداپسندانه در کشور اسلامي ايران سبب شده،سازماني تحت عنوان سازمان اوقاف و امورخيريه، سرپرستي و نظارت بر امور وقف را در کشور برعهده داشته باشد.از آنجا که وقف از بهترين سنت هاي حسنه در اسلام بوده به منزله پله هاي صعود جامعه به سمت سرفراز زندگي کردن مي باشد و همچنين با توجه به نيازهاي فرهنگي،اجتماعي و اقتصادي جامعه به توليد علم و دانش،اقدام به انجام اين سنت نبوي در امور علمي فرهنگي در عصر حاضر بسيار حائز اهميت است به شکلي که مقام معظم رهبري مي فرمايند:"بدون شک ايجاد مراکز علمي از قبيل دانشگاه ها،دانش سراها،مراکز تحقيقاتي و خوابگاه ها براي دانشجويان از جمله بارزترين مصاديق کار نيک است که اگر از سوي مومنين«وقف»شود ان شاء الله مورد رضاي الهي و داراي اجر و ثواب اخروي خواهد بود"در سال هاي گذشته با توجه به نياز کشور به ساخت مدرسه،شاهد فعاليت هاي چشم گيرخيرين مدرسه ساز بوده ايم تا جايي که به حول و قوه الهي امروزه نياز جامعه به احداث مدرسه،تقريباً مرتفع شده است.اما در عرصه هاي ديگر جامعه همچون احداث خوابگاه هاي دانشجويي،ساخت بيمارستان،مراکز بهداشت و...همچنان به تلاش و همت خيرين نيازمنديم.به اميد آنکه به لطف خداوند و مدد بندگان نيکش در اين عرصه ها نيز به زودي به بي نيازي برسيم.
    منبع:بناي ماندگار،ويژه نامه افتتاح مجموعه خوابگاه هاي خيريه دانشجويي حضرت جواد (ع)دانشگاه صنعتي اصفهان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:03 PM   |  

    عناصر بازار اصفهان و موقوفات آن 10

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه

    سراياخان
    از عناصر بسيار مهم بازارهاي ايران است. لغت خان واژه‏ي فارسي است و در ايران، تا قرن چهار و پنج به کار برده مي‏شد؛ لکن طي سه قرن اخير از واژه‏ي سراي و کاروان‏سراي استفاده شده است. البته به کاربردن خان مادر شاه (کاروان‏سراي مادر شاه)، در اصفهان اصطلاحي کاملا استثنايي است که به مهمان‏سراي عباسي اصفهان اطلاق مي‏شده است. در کشورهاي عرب زبان چون مصر، لبنان، سوريه، فلسطين، کويت، عربستان و ترکيه اين لغت به کار مي‏رفته؛ اما لکن در کشورهاي شمال غربي آفريقا چون ليبي، تونس، الجزاير و مراکش، مراکز تجاري مشابه خان را با امکان اقامت موقت براي بازرگانان «فندق» مي‏نامند که واژه‏اي يوناني است (20) امروزه واژه‏ي فندق در مصر و ديگر ممالک عربي جهان اسلام به جاي مهمان‏سرا به کار برده مي‏شود. در شهرهاي زيارتي ايران و تهران نيز از اين واژه به معني مهمان‏سرا استفاده مي‏شود. ياقوت حموي در نوشته‏هاي خود در اواخر قرن پنجم، کاروان‏سرا يا خان‏هاي بغداد را دار ناميده که به معني قصر آمده و در دوران صفويه تا پايان قاجاريه از واژه‏ي دارالسلطنه استفاده مي‏شده است.
    اغلب نويسندگان واژه‏ي سرا و کاروان‏سرا را به اشتباه مترادف به کار مي‏برند، زيرا تمايزي بين اين دو واژه از نظر کاربردي وجود دارد، به طوري که از کاروان‏سرا به منظور اسکان موقت کاروانيان و اقامت موقت شبانه و روزانه و باراندازي کالا استفاده مي‏شد و در خارج از شهرها و در مسير جاده‏هاي کاروان‏رو نيز کاروان‏سراهايي احداث مي‏شد تا در فواصل مختلف مسافران و حيوانات بارکش در آن‏ها به استراحت بپردازند. از طبقات پايين کاروان‏سراها معمولا به عنوان اصطبل استفاده مي‏کردند، در حالي که سراها فاقد اصطبل بوده و حتي‏الامکان اقامت شبانه در آن‏ها نيز مقدور نبوده است. در سراهاي اصفهان مکاني به نام «بهاربند» (باربند) بوده که در محل ورودي‏هاي سراها قرار داشته و چهارپايان بعد از تخليه‏ي بار آن محل را ترک مي‏کردند.
    با صنعتي شدن کشور و ورود وسايط نقليه‏ي موتوري، کاروان‏سراها کاربري خود را از دست دادند؛ گاهي از آن‏ها به عنوان پارکينگ و زماني انبار و يا محل استقرار صنايع توليدي سبک از جمله بافندگي استفاده مي‏شود. از خصوصيات کاروان‏سراهاي اصفهان شباهت معماري و هم‏شکل بودن و داشتن حياطي مربعي يا مستطيل شکل با ايوان که حجره‏ها دور تا دور آن قرار دارند، مي‏باشد. کاروان‏سراها اغلب داراي دالان و تاق‏هاي مجللند. نام اغلب کاروان‏سراهاي اصفهان از اسم سازندگان آن و يا کالاهاي فروش در آن و زماني به نام گروه‏هايي از کاروانيان يک شهر که اغلب در آن اتراق مي‏کردند گرفته شده است. در اصفهان کاروان‏سراهايي که داراي ايوان‏هاي سراسري هستند متعلق به عصر صفويه مي‏باشند که طبقه‏ي بالاي آنها، داراي راهروهايي است که انسان را به حجره هدايت مي‏کند، مانند کاروان‏سراهاي مادر شاه (خان مادر شاه)؛ اغلب کاروان‏سراهاي اصفهان دو طبقه و بعضي از آن‏ها که در عصر قاجاريه ساخته شده داراي مهتابي (21)
    گوشه‏هاي اغلب کاروان‏سراها به صورت پخ ساخته شده که گاهي به وسيله‏ي پله‏اي و گاهي از طريق دالان‏ها به طبقه‏ي بالا راه مي‏يابد. مکان‏يابي کاروان‏سراها در بازار اصفهان نسبت به راسته‏ها قاعده و قانون معيني ندارد، لکن بيش‏تر آن‏ها در دو سوي راسته‏ي اصلي قرار گرفته‏اند. نزديکي و پيوستگي مکان راسته و خان يکي از خصوصيات بارز اصفهان است و اين نزديکي عملا ارتباط عمده و خرده‏فروشي‏ها را آسان کرده و بدان‏ها نظم مي‏بخشد. به طور کلي کاروان‏سراها در ايران و اصفهان سرپوشيده نيستند. کاروان‏سراها نه تنها در اين شهر بلکه در بازار تمام شهرهاي سنتي ايران از اجزاي اصلي بازار شمرده مي‏شدند و واژه‏ي متفاوتي را براي آن‏ها به کار مي‏بردند چون کاربات، رباط، ساباط، و خان که کارکردي مشابه همديگر داشتند، لکن از نظر کالبدي - معماري با يکديگر فرق داشتند (22) بعضي از نويسندگان معتقدند که واژه‏ي کاروان‏سرا از دو کلمه‏ي کاروان به معني گروه مسافران (قافله) و سرا به معني خانه و مکان مشتق از پهلوي ساساني است (23) لکن قدمت بناهاي آن کهن‏تر از اين عصر و به دوره‏ي هخامنشيان مي‏رسد. دوران طلايي بناي کاروان‏سراها در اصفهان و ايران به عصر صفويه مي‏رسد که با رونق تجاري کشور در ارتباط مستقيم بوده است.
    گفتيم که در سراها امکان اقامت شبانه و سکونت موقت مقدور نيست و در شهرهاي سنتي ايران به ويژه اصفهان نقش مراکز عمده‏فروشي را به عهده گرفته‏اند که کالاهاي وارداتي و صادراتي را در خود جاي داده است. حتي دفاتر تجارتخانه‏هاي خارجي به ويژه در گذشته، دفاتر بازرگانان محلي و دلالان سرشناس و انبار و دفاتر تجاري در آن‏ها قرار داشتند.
    چهارپايان را به داخل سراها معمولا راهي نبوده است، ولي مکان‏هاي مخصوصي است که صرفا براي خالي کردن بار از آن محل‏ها استفاده مي‏کنند که آنها را باربند يا بهاربند مي‏نامند. معمولا جابجايي بارها به عهده‏ي انسان‏ها است. در حواشي بازار پس‏کوچه‏هايي وجود دارد که ورودي کاروان‏سراها به آنها باز مي‏شود و باراندازها همان جا قرار دارند. اين کوچه‏ها براي جابه‏جايي کالا به وسيله‏ي چهارپايان مورد استفاده قرار مي‏گرفتند و يا از طريق دالان‏ها به راسته‏ها آورده مي‏شدند. در واقع در بازار قسمت سواره و پياده از هم جداست و اصولا ورود سواره‏ها به داخل بازار و راسته‏ها ممنوع است و اگر در بعضي از راسته‏هاي اصفهان وسائط نقليه‏ي موتوري به حرکت در مي‏آيد عدم مديريت در بخش بازار را براي ما روشن مي‏سازد.
    بعضي از کاروان‏سراها داراي درب‏هاي ورودي متعددي هستند؛ داشتن اصطبل و انبار از خصوصيات آن کاروان‏سراهاست. بعضي از کاروان‏سراها در محل ورودي داراي بازارچه‏اي به نام علافخانه بودند. روي در ورودي اصلي کاروان‏سراها چند اتاق قرار دارد که به کاروان‏سالار (مدير کاروان‏سرا) تعلق داشته است. بالاي ساختمان سرا گاهي اتاقکي توجه انسان را به خود جلب مي‏کند که به منظور ديدباني احداث شده است و معمولا شب‏گردها در آن‏ها استقرار دارند. نمونه‏ي اين نوع محل ديدباني را در سراي مخلص مشاهده مي‏کنيم.

     منبع:راسخون




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:02 PM   |  

    تعداد صفحات :18   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   >