مشاهیر ایران و جهان

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1270 ش)، خاتم‏كار. ملقب به صنیع دیوان. وى برادر محمد حسین صنیع خاتم است. او به تعمیر و مرمت صندوقهاى مزار ائمه اشتغال داشت و طراحى نقوش را به استادى طرح مى‏كرد و با همكارى شاگردانش به پایان مى‏رسانید. از آثار وى: تجدید ساخت ضریح نقره‏اى حضرت شاه‏عبدالعظیم، ساختن و پرداختن تالار خاتم كاخ مرمر.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش و قلمدان‏ساز. از این هنرمند دو قلمدان استادانه دیده شده كه در شیوه‏ى آقانجف كار كرده و در یكى از این قلمدانها «محمدعلى شریف قاینى» و در دیگرى «على محمد شریف قاینى» رقم نهاده و تاریخها نیز تا حدى قرین بوده است. ممكن است كه این دو نام، دو نقاش جداگانه باشند كه در یك زمان فعالیت هنرى داشته‏اند. به هر حال از آثار وى چنین برمى‏آید كه استاد قاینى چهره‏پرداز و مجلس‏آراى خوبى بوده و در تذهیب و آرایش زمینه‏ها، استعداد وافرى داشته است. از آثار او: قلمدان پر پیرایه‏اى كه در رویه‏ى آن سه مدالیون بیضى شكل دیده مى‏شود كه در داخل مدالیون‏ها، قصه‏ى معروف شیخ صنعان و دختر ترسا نقش شده و كناره‏هاى قلمدان وزیر آن، تذهیب طلایى فوق‏العاده‏اى داشته است، با رقم: «عمل محمدعلى شریف قاینى 1282»؛ قلمدانى در شیوه‏ى آقانجف كه بسان كارهاى وى، تصویر یوحنا را به قدرت تمام تصویر نموده است. در پایین رویه‏ى قلمدان، منظره‏ى سى و سه پل اصفهان نقش بسته و در كناره‏ها نیز، تصاویر و مناظر مختلفى، بین شش كتیبه‏ى بیضى شكل نقش بسته است، با رقم: «الاقل على محمد شریف القاینى 1278».

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم و چهاردهم ق)، نقاش و قلمدان‏ساز. هنرمند شهر قاین بود كه در مكتب پدر سایر استادان زمان، فن تصویرگرى آموخت و خود از استادان شد. جعفر در چهره‏سازى و مجالس بزمى و گل و مرغ و حل‏كارى سررشته داشت و آثار خود را پر آذین و چشم‏نواز ترسیم مى‏كرد و دنباله‏رو سبك آقانجف بود. از آثار وى: قلمدانى در كمال زیبایى كه رویه‏ى آن، منظره‏ى دریا و قایق است و طرفین قلمدان پر آذین و مذهب، با رقم: «چاكر آستان مبارك جعفر الشریف قاینى 1305»؛ قلمدان عكسى كه حواشى آن گل و مرغ استادانه است، با رقم: «جعفر شریف القاینى 1302»، قلمدان مرغش طلایى كه در رویه و در سه مدالیون مختلف، تصاویرى رسم كرده كه به شیوه‏ى فرنگى است، با رقم: «كمترین محمدجعفر الشریف القاینى 1282».

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س هفتم ق)، نجار. هنرمند چیره‏دست اهل كرمان بود. از آثار ارزنده‏ى این استاد، منبر مسجد جامع شهر نایین است كه كنده‏كارى شده و در نوع خود پر امتیاز است. در طرفین منبر مزبور، نام واقف و استاد سازنده به خط نسخ استادانه‏اى كنده‏كارى شده كه چنین است: «وقف الصدر الاجل... جمال‏الدین حسین... هذا المنبر على مسجد الجامع بلده الطیبه النائین فى سنه احدى عشر و سبع مائه». و در طرف دیگر منبر، نام نجار قید شده: «عمل افتخار الصناع و النجار شاه محمود الكرمانى- خدایش بیامرزد هركه فاتحه بخواند».

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

(1362 -1292 ش)، سازنده‏ى ساز و نوازنده. در خانواده‏اى هنرمند به دنیا آمد. پدرش نوازنده‏ى ضرب بود و در ساخت و تعمیر لوازم و آلات موسیقى دست داشت. فیض‏اللَّه در سالهاى اول تاسیس رادیو با خواننده‏هاى معروف زمان خود همراهى مى‏كرد. او بیشتر فعالیت خود را صرف هنر سازسازى مى‏كرد و سازهایى كه از وى به جا مانده، از بهترین كارهایى مى‏باشد، كه نزد بهترین نوازندگان و در بزرگترین موزه‏هاى دنیا موجود است.[1] سازنده‏ى ساز. تولد: 1292، تهران. درگذشت: 1362. فیض‏الله دلشاد ملقب به «استاد»، فرزند ابراهیم دلشاد سازنده‏ى آلات موسیقى، بود. پدرش وى را تشویق كرد كه به یادگیرى موسیقى اصیل ایرانى بپردازد. فیض‏الله دلشاد، در سال‏هاى اول تأسیس رادیو كه به صورت زنده پخش مى شد، با خواننده‏هاى زمان خود همراهى مى كرد. وى گوشه‏گیر و دور از جنجال و شهرت و از طرفى علاقه‏مند به ساخت و تعمیر سازها بود، بیشتر فعالیت خود را صرف این هنر و صنعت كرد. او در حد توانایى خود، سازهاى بسیارى ساخته است و سازهایى كه از او به جا مانده است نزد بهترین نوازندگان و در بزرگ‏ترین موزه‏هاى دنیا موجود است. مرحوم فیض‏اللَّه دلشاد ملقب به استاد به سال 1292، در خانواده‏اى هنرمند و هنردوست پا به عرصه وجود نهاد. پدرش زنده یاد ابراهیم‏خان در خیابان سیروس جنب حمام كشورى مغازه تعمیر و ساخت لوازم و آلات موسیقى داشت كه آن زمان عبارت بود از تار و كمانچه و ضرب چوبى و گلى و دایره زنگى و دایره قفقازى و لوازن خیمه شب بازى و سیاه بازى. ابراهیم‏خان خود نوازنده ضرب بود و پدرش مرد خابلند هم سه‏دانگ صدایى خوش داشت و به قدرى به موسیقى اصیل و سنتى ایران علاقه‏مند بود كه نه تنها پسران خود را به فراگیرى علم موسیقى تشویق مى‏كرد بلكه مشوق دیگران هم براى یادگیرى موسیقى اصیل ایران بود. به همین سبب پسران وى علاوه بر آشنایى كامل با موسیقى سنتى ایران همگى داراى كارگاه تعمیر لوازم و آلات موسیقى و مغازه فروش سازهاى مختلف بودند و از راه این صنعت و هنر، روزگار میگذرانیدند. فرزندان ابراهیم‏خان، عبارت بودند از سلیمان‏خان، مهدى، نشاط و دلشاد كه در میدان بهارستان مغازه داشتند و خرید و فروش انواع و اقسام سازهاى مختلف ایرانى و خارجى را انجام مى‏دادند و در ضمن به تعمیر و مرمت آنها هم مى‏پرداختند. مرحوم فیض‏اللَّه دلشاد، در سالهاى اول تأسیس رادیو كه هنوز به صورت زنده پخش مى‏شد و محل آن در (بى‏سیم قصر) بود با خواننده‏هاى معروف زمان خود همراهى مى‏كرد. وى گوشه‏گیر و دور از جنجال و شهرت و از طرفى علاقه‏مند به ساخت و تعمیر سازها بود، بیشتر فعالیت خود را صرف این هنر و صنعت كرد. او در حد توانایى خود، خدمات ذى‏قیمتى به موسیقى و هنر سازسازى كرد و سازهایى كه از او به‏جاى مانده، از بهترین كار دست مى‏باشد و نزد بهترین نوازندگان و در بزرگترین موزه‏هاى دنیا موجود مى‏باشد. وى در سال 1362 دار فانى را وداع گفت در حالى كه در هنر موسیقى كشور خود و خدمت به آن كارنامه‏اى گویا و بارز از خود به‏جاى گذارد.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

زندگی نامه مختصر: (1347 -1273 ش)، مینیاتورساز. پدرش قلمدان‏ساز و نقاش بود. وى از سن هفت سالگى وارد كارگاه پدرش شد و پس از چندى به كارگاه ملاعلى قلمدان‏ساز رفت و چنان مینیاتورهاى عالى ساخت كه مشتریها فقط كارهاى او را خریدارى مى‏كردند. در هیجده سالگى كارگاهى ساخت و به تقلید از آثار استادان بزرگ پرداخت. وى پس از كمال‏الدین بهزاد هراتى، بزرگترین استاد مینیاتور است. در دوران پديد آمدن هنرمنداني چون حسين بهزاد و هادي تجويدي و محمدعلي زاويه و ديگران، سپري شدن مکتب دوره ي دوم قاجاريه (از 1250 تا 1313) قطعي شده بود و تنها نوعي که مانده بود و عمل مي کرد، مکتب آکادميک کمال الملک و شاگردان و پيروانش بود. نقاشي سنتي، محدود مانده بود به ساختن تعدادي قلمدان و قاب آيينه و جلد روغني ـ که هيچ استاد بزرگي هم درميان سازندگان آنها وجود نداشت. رجعت نسلي از هنرمندان با پيشينه ي هنرهاي سنتي، به شيوه ي نگارگري قرن هاي دهم و يازدهم ايران؛ تنها براساس علاقه به بازسازي يک سنت منسوخ نبود.اين هنرمندان، بازار کار خود را از دست رفته مي ديدند و با نقاشي غربي هم الفتي نداشتند.اينان در درجه ي اول به زمينه ي اقتصادي توجه کردند که با آمدن دلال ها، ديپلمات ها، بازرگانان و سياحان اروپايي و آمريکايي، رونقي تازه گرفته بود. اين خريداران، جست و جوي گسترده را با پيشنهادهاي مالي وسوسه کننده همراه کردند و هنرمندان جوان و با استعداد، به جاي ادامه دادن به هنر منسوخ قلمدان سازي، به اين بازار داير روي آوردند و با مهارت چشمگير به تقلب و تقليد نمونه هاي عصر صفوي پرداختند. نمونه هايي از کار مرحوم حسين بهزاد که به شيوه ي مکتب هاي بخارا و هرات و قزوين و اصفهان ساخته شده اند، چنان فراوان است که در بسياري از موزه ها و مجموعه ها، به عنوان نمونه هاي اصيل، وارد شده اند. نقاشي ايراني، در شرايط طبيعي، نمي توانسته رجعت و تقليدي چنين آشکار و دقيق را ـ با جهشي چهارصد ساله ـ بپذيرد و در راستاي حرکت ناگزير خود، جايگاهي قابل قبول براي آن فراهم کند.نقاشي ايراني، از قرون هفتم و هشتم به بعد، رو در ابداع و خلاقيت و تصحيح و ترقي داشته و تمايل به قهقرا و نسخه برداري از نمونه هاي گذشته ي دور، در آن جايي نداشته است. اما نسلي که با مرحوم حسين بهزاد، کارش را آغاز کرد، هيچ پروايي از اين امر نداشت.اگر هم ر فته رفته بر اين جسد فاخر، جامه هاي تازه پوشاند و دست از جعل کردن برداشت و آثارش را امضا کرد و تاريخ گذاشت، بيشتر به اين خاطر بود که در مقابل فشار روزافزون و جايگزين شونده ي هنرغربي، مابه ازايي فراهم آمده بود. اين مابه ازا در جايي پنهاني از حافظه ي قومي مردمان ما، يادي و اشاره اي داشت به آن باغ بهشت رنگارنگ مستتر و منتشر در نگاره هاي زيباي قرن هاي سپري شده. نويسنده:آيدين آغداشلو

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دوازدهم و سیزدهم ق)، نقاش و مجلّد. وى از جمله استادان ممتاز گل و بوته‏سازى در اواخر دوران زندیه بود، كه جلدهاى رغنى در حد اعلاى نفاست مى‏ساخت. آثار بازمانده از وى: یك جلد زیبا است با تاریخ 1199 ق و همچنین یك جلد كتاب گلستان سعدى كه زمینه‏ى آن مرغش آلبالویى زیبایى است، تصاویر گل و بلبل و پیچكهاى ریز طلایى كه به استادى نقاشى شده، با رقم: «عمل ابومحمد سنه 1201». احتمالا وى در قلمدان سازى نیز استاد بوده است.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 725 ق)، مبتكر و مخترع. اهل یزد بود و در همان جا زندگى مى‏كرد. از آثار وى اختراع و ساخت ساعت عجیبى بود كه به طرز استادانه‏اى ساخته شده و در مدرسه ركنیه یزد در سال 725 ق نصب شده بود و كار مى‏كرده است.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت : انگلستان   -   قرن : 18 منبع :

جيمز وات مخترع و مهندس انگليسي در 28 مارس 1736م در شهر گري‏نوك در شمال انگلستان متولد شد. او به مطالعه و تحقيق درباره مسايل علمي بسيار علاقه‏مند بود. از اين رو، روزها كار مي‏كرد و شب‏ها به ساختن ابزار گوناگون مي‏پرداخت. وي در 21 سالگي براي تعمير دوربين‏هاي نجومي و ديگر ابزار به استخدام يك دبيرستان درآمد، ولي علاقه زيادي به ساختن ماشين بخار داشت. فكر ساختن اين ماشين در آن زمان تازگي نداشت زيرا پيش از وي، دانشمندان ديگري نيز ماشين‏هايى ساخته بودند كه آب را از معادن زغال سنگ، مانند تلمبه بيرون مي‏كشيدند. در اين زمان، دانشكده علوم، ماشين نمونه بخار را كه از كار افتاده بود به وات سپرد تا تعمير كند و به كار اندازد. در حين تعمير اين ماشين بود كه وات توانست به قدرت عظيم بخار پي ببرد. جِيمز وات با تلاش فراوان اشكالات ماشين اوليه بخار را برطرف كرد و دستگاه جديدي اختراع نمود كه ماشين بخار را شكل داد. پس از آن، وات بار ديگر اصلاحات متعددي در ماشين خود نمود. از اين رو او در جهان به عنوان مخترع ماشين بخار شناخته شد. وي با تكميل ديگ بخار خدمت عظيمي به فيزيك و مكانيك نمود و با اختراع كندانسور بخار كه به وسيله آن صرفه‏جويى بسيار در مصرف سوخت به عمل مي‏آيد، كمك شاياني به استفاده بيشتر از نيروي بخار كرد. به اين ترتيب، انقلابي عظيم در صنعت به ويژه حمل و نقل زميني و دريايي پديد آورد كه نيروي حركت لوكوموتيوها و كشتي‏هاي بخار، حاصل همين اكتشافِ وات بوده‏اند. جِيمز وات سرانجام در 19 اوت 1819م در 83 سالگي درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت : ایرلند   -   قرن : 17 منبع :

رابرت بویل در سال ۱۶۲۷ در ایرلند به دنیا آمد. و در سال ۱۶۹۱ درگذشت . رابرت بویل که از چهره های ماندگار انگلیس است در کاخ لیزمور در ایلند به دنیا آمد او هفتمین پسرکنت اعظم کورک یکی از ثروتمند ترین مردان جهان بود کنت اعظم برای تربیت فرزندان و اینکه لوس و نازنازی نشوند آنها را به خانواده های فقیر سپرد تا پرورش یابند.رابرت بویل از 6 ماهگی تا 4 سالگی در یک خانواده روستایی ایلندی به سر برد او تا 8 سالگی زیر نظر معلم سر خانه تحصیل کرد سپس به مدت 3 سال در اتون انگلیس به در خود ادامه داد. بویل در 20 سالگی به لندن رفت و عضو یک گروه دانشمندان تحربی شد.بویل اعتقاد راسخ داشت که آینده علم بر روش تجربی استوار است . شعار او که هیچ چیز به صرف گفته دیگران قابل قبول نیست. این فکر را که تمام پاسخها در کتابهای قدیمی وجود دارد نفی می کرد. گروه علمی که او عضو آن بود جلسه بحثهای غیر رسمی را در خانه هر یک از اعضا برگزار می کرد و بویل به آن نام کالج نامرئی داده بود. در سال 1654 بویل به اکسفورد رفت تا به حامیان علوم تجربی نزدیکتر باشد او با کمک رابرت هوک باهوش یک تلمبه بادی پیشرفته را ساخت . این دو نفر ثابت کردند که صدا در خلا منتشر نمی شود آنها استدلال گالیله را که معتقد بود در صورت نبودن مقاومت هوا یک پر سبک و یک تکه سرب سنگین با سرعت برابر سقوط می کنند تایید کردند . بویل به سبب آنکه نمی خواست حیوانات را بیازارد قادر نبود که مطالعاتش را روی تنفس در خلا کاملا پیگیری کند و او یافته های خود را در کتاب تاثیر کشسانی هوا در سال 1660 منتشر کرد. این کتاب شامل قانون بویل است. بنابر قانون بویل حجم یک گاز با فشار موثر بر آن نسبت وارون دارد. بزرگترین دستاوردهای بویل در رابطه با علم شیمی است. او عنصر را ماده ای تعریف کرد که نمی توان آن را با روشهای شیمیایی به مواد ساده تر تبدیل کرد و نمی توان آن را از ترکیب دو یا چند ماده ساده تر به دست آورد. کتاب او به نام شیمیدانان شکاک 1661 نشان دهنده آغاز شیمی جدید است. بویل اصرار داشت که دوستان دانشمند وی نتایج تجربیات خود را با سرعت گزارش کنند تا دیگران نیز از اکتشافهای جدید مطلع شوند در سال 1663 وی کوششهای موفقی را برای صدور امتیاز انجمن سلطنتی به عنوان یک مجمع علمی رسمی که بر اساس الگوی کالج نامرئی ایجاد شده بود انجام داد. در سال 1668 به لندن بازگشت و یک آزمایشگاه شیمی را در خانه خود به وجود آورد او عنصر قابل اشتعال فسفر را کشف کرد و نخستین کبریت را ساخت. رابرت بویل علاوه بر پژوهشهای غلمی زبانهای عبری یونانی و سریانی را آموخت تا مطالعات خود را روی متون مذهبی دنبال کند. مسئولیتهای گوناگونی از جمله ریاست شورای شهر اتون مقامی در کلیسای انگلیس و ریاست انجمن سلطنتی به او پیشنهاد شد ولی آنها را نپذیرفت. بویل هیچ گاه ازدواج نکرد. هنگامی که در لندن وقات یافت مجموعه کارهای علمی خود و دستگاهای را که ساخته بود به انجمن سلطنتی واگذار کرد. او همچنین هزینه سخنرانیهای سالانه حمایت از دین مسیح در برابر حمله بی دینان تامین می کرد.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد دوم)

حسن منوچهرى به سال 1313 در تهران دیده به جهان گشود و ضمن این كه براى فراگیرى علم و هنر موسیقى به هنرستان ملى موسیقى رفت و از استاد بزرگ مرحوم روح‏اللَّه خالقى بهره جست، در كار ساختن ساز و فراگیرى این صنعت و هنر نیز از محضر استادان قنبرى و صنعت بهره‏مند گردید. منوچهرى، غیر از موسیقى كه از كودكى شیفته‏اش بود، به كارهاى دستى و ظریفه نیز علاقه‏اى فراوان دارد، به همین سبب در جوار نوازندگى در اركسترهاى بنام و بزرگ، با اجازه و تحت نظارت استاد قنبرى به كارگاه سازسازى وزارت فرهنگ و هنر وقت راه یافت و با راهنمایى هنرمندان بزرگى چون: قنبرى و صنعت به فراگیرى ساخت عود پرداخت و مدت بیست و پنج سال است در كارگاهى كه براى تعمیر و بازسازى كلیه‏ى سازها دائر كرده مشغول است. وى چند سالى است كه عود مى‏سازد و چون نوازنده‏ى عود هست، در ساخت این ساز، دقت و ابتكار عمل بیشترى به خرج مى‏دهد به طورى كه گفته مى‏شود عودهاى ساخت وى از خوش‏آهنگ‏ترین و پرطنین‏ترین عودها مى‏باشد. ولى خودش هنوز خود را شاگرد ناچیز آقایان قنبرى و صنعت مى‏داند و ادعایى ندارد. وى، این جلوه‏هاى هنر و صنعت خود را مدیون همسر بردبار و فداكار خود مى‏داند كه به گفته‏ى شیخ اجل سعدى شیرین گفتار: كه را خانه آباد كه همخوابه دوست خدا را به رحمت نظر سوى اوست خودش مى‏گوید: بلى، اگر رحمت خداوند یكتا، سایه‏اش خانمان من سایه گسترده است و در سایه امن این رحمت، توان یادگیرى در همه ایام و به كارگیرى آن و ترمیم و بازسازى و سرانجام ساخت عود دارم، همه مرهون همسرى است با فرهنگ و مهربان كه خانه را دبستان و هنرستان و گلستانى برایم نموده است و از این گذر سپاس خداى را دارم. حسن منوچهرى، به سال 1313 در تهران متولد گشت. وى پس از چهار سال تحصیل در مدرسه ابتدایى در سال 1328 به تحصیل در هنرستان موسیقى ملى پرداخت. ریاست هنرستان در این دوره با زنده‏یاد استاد روح‏اللَّه خالقى بود كه در یادگیرى شاگردان سعى و اهتمام فراوان به كار مى‏برد. وى در سال 1336 از هنرستان موسیقى ملى فارغ‏التحصیل شد. منوچهرى در ضمن فراگیرى موسیقى از درس استادان زنده‏یاد خالقى، صبا، تهرانى، زرین‏پنجه بهره‏هاى پرارزشى نصیبش گشت و از این اندوخته‏ها، همواره در راه پیشبرد كارهاى هنرى خود بهره جست. از سال 1340 با اركسترهایى چون گلها، سازهاى ملى و اركسترهاى دیگر رادیو به همكارى پرداخت. اركسترهایى كه تحت نظارت وزارت فرهنگ و هنر وقت قرار داشت، نوازنده و تكنوازنده عود بود و با اركسترهاى مختلف این وزارتخانه براى اجراى كنسرت و معرفى موسیقى سنتى ایران به بیگانگان به كشورهاى: ژاپن، فرانسه، ایتالیا، شوروى، اروپاى شرقى، تركیه، مراكش، تونس، یونان، پاكستان، افغانستان و الجزایر سفر كرد. در وزارت فرهنگ و هنر وقت با اركسترهاى مختلف و نام‏آورى چون اركستر شادروان استاد صبا و آقایان دهلوى، مفتاح، خادم‏میثاق و پایور همكارى داشت و یكى از افتخاراتى كه نصیب او گردید همكارى و آشنایى‏اش با استاد فرامرز پایور بود كه حدود بیست سال از اندوخته‏هاى هنرى این هنرمند فرزانه بهره‏هاى فراوان برد. حسن منوچهرى، در ضمن با خوانندگانى چون: محمدرضا شجریان، عماد رام نادر گلچین همكارى داشت و در اركستر، تكنوازى عود را به عهده داشت. وى بعد از چند سال بازنشستگى، هم‏اكنون با گروه و اركستر جدیدى به نام گروه سنتى صبا همكارى دارد و نوازنده و تكنواز عود در این اركستر مى‏باشد.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد دوم)

«من آن موجود بى‏نام و نشانم» «كه باشد ملك گمنامى مكانم» «صابر كرمانى» ساعت 7 بامداد یكى از روزهاى گرم تابستان 1370 نگارنده به اتفاق آقایان: عباس شاپورى، حشمت‏اللَّه جودكى، یحیى سپنجى، على خادم، محمود محرمخانى، هشترودى از تهران براى دیدار استاد ابراهیم قنبرى عازم هشتگرد قزوین شدیم، پس از طى مسافت بین تهران- كرج، به منزل مهیار فیروزبخت هنرمند خوب و آهنگساز با استعداد رسیدیم و ایشان هم به جمع ما پیوست و همگى ساعت 3 بعد از ظهر به منزل استاد قنبرى واقع در هشتگرد قزوین رسیدیم. استاد قنبرى با رویى خوش و دوست‏داشتنى ما را پذیرا شدند و با توجه به این كه در ساعت استراحت ایشان به آنجا رفته بودیم ولى اثرى از ناخرسندى در چهره‏ى مردانه و رفتار مهربانش دیده نمى‏شد. به هر حال به منزل استاد قنبرى و در محضرش رسیده بودیم، منزلى كه از همه‏ى زرق و برق‏ها، دور و پر از صفا صمیمیت بود، بلى استادى كه از اول جوانى اسیر كشش‏ها و فریبندگى و ظواهر دنیا نگشته و همیشه به آن پشت نهاده و به آن بى‏اعتنا بوده و اگر مى‏خواست یا اكنون هم بخواهد، هیچگاه از دسترسش دور نمى‏باشد، ولى وى انسانى است شریف، هنرمند، صنعتكار كه هر سازى بخصوص ویولن كه از زیر پنجه‏هاى هرآفرین او بیرون آید نه در ایران بلكه در سراسر جهان بخصوص ممالك اروپایى كه خود سازنده‏ى این ساز و مربوط به خود آنان مى‏باشد معروفیت خاص دارد و در اغلب ممالك جهان از وى دعوت به همكارى شده ولى وى ثانیه‏اى زندگى در ایران را به صدها سال زندگى در آن كشورها ترجیح مى‏دهد. استاد ابراهیم قنبرى (مهر) به سال 1307 شمسى در تهران متولد شد، از همان دوران طفولیت به موسیقى علاقه‏مند شد ولى امكانى براى او موجود نبود تا بتواند در این رشته به فراگیرى مشغول شود، او به بخارى و سپس به مبل‏سازى روى آورد و در این صنعت و هنر پیشرفت چندانى نمود و از همان اوائل نوجوانى ذوق خلاق خود را نشان داد. ذوق موسیقى و فراگیرى آن در نهاد وى چون آتش زیر خاكستر همچنان باقى بود تا این كه روزى به منزل استاد صبا كه در خیابان ظهیرالاسلام بود مى‏رود و وضع خود را با آن استاد بى‏نظیر در میان مى‏گذارد. و استاد صبا وى را مورد لطف قرار مى‏دهد و به وى مى‏گوید كه شما بیایید و نزد من ویولن مشق كنید. برخورد صبا با این كارگر جوان چنان پدرانه و با محبت بود كه آن آتش كم‏سوى زیر خاكستر، تبدیل به اخگر فروزانى شد كه سراسر جهان را فراگرفت و امروز در موسیقى جهان یك نفر از ایران به نام كاشف صدا كه همین استاد قنبرى خودمان باشد مطرح گردیده. وى موسیقى و نواختن ویولن را نزد استاد ابوالحسن صبا فراگرفت و پس از چندى بنا به توصیه مرحوم صبا اولین ویولن را ساخت و صبا این ویولن را گرفت و پس از این كه پنجه‏اى با آن زد گفت من احساس مى‏كنم كه امشب با این ساز بتوانم خوب بزنم. از این زمان به بعد استاد صبا بیشتر قنبرى را تشویق در ساختن ساز مى‏كرد چون خود صبا هم ساز مى‏ساخت و چندى بعد وى را به آراكلیان كه در زمینه ساختن ساز اطلاعاتى داشت و كتاب‏هاى مختلفى را در رشته‏ى ویولن‏سازى در فرانسه مطالعه كرده بود معرفى مى‏كند و مدتى با هم در این مورد همكارى مى‏كنند، تا این كه از طرف وزارت فرهنگ و هنر كارگاهى تأسیس مى‏شود تا در آن سازهاى مختلف جهت استفاده‏ى هنرجویان ساخته شود، از قنبرى هم دعوت مى‏شود و در سال 1335 این كارگاه رسماً كار خود را آغاز مى‏كند. استاد قنبرى، حدود دو سال در این كارگاه مشغول فعالیت بود كه از طرف مسئولین وزارتخانه، جهت آموزش و تكمیل این فن به فرانسه اعزام مى‏شود و رفتن این مسافرت هم بیشتر به خواست استاد هنرستان موسیقى آقاى سرژ خوتسیف انجام مى‏پذیرد. در این مورد استاد قنبرى مى‏گوید: «من در فرانسه، تقریباً از همان ابتدا یك دوره‏ى مخصوص «تعمیرات» را گذراندم كه اهل فن مى‏دانند «تعمیرات» مربوط به دوره‏ى «عالى» سازسازى مى‏شود. آخر براى شروع ابتدا مى‏خواستند براى مدت دو سال مرا به كلاس‏هاى مقدماتى نوسازى بفرستند. من سازى را كه ساخته بودم، با خودم به آنجا برده بودم، آنها وقتى كار مرا دیدند نه تنها از این تصمیم منصرف شدند بلكه دوره‏ى عالى «تعمیرات» را برایم تدارك دیدند. آن ساز را حتى آقاى اوئیستراخ هم تأیید كرد. (اوئیستراخ یكى از چند ویولنیست بزرگ جهان است) آن دوره‏ى دوساله را هم ظرف شش ماه تمام كردم و به ایران برگشتم.» لازم به گفتن است كه همین «اوئیستراخ» وقتى به كارگاهى كه استاد قنبرى كار مى‏كرده مى‏رود و سازى را كه ایشان ساخته بوده در دست مى‏گیرد، خیال مى‏كند كه این ساز از ساخته‏هاى «استرادیواریوس» بزرگترین سازنده‏ى ویولن جهان است ولى وقتى به او مى‏گویند كه این ویولن را آقاى قنبرى ساخته، بلافاصله نامه‏اى به این مضمون براى وى مى‏نویسد كه: «استاد جوان و باذوق، آقاى قنبرى، به شما صمیمانه تبریك مى‏گویم. ساز ساخت دست شما نه تنها ذوق هنرى سرشار و پشتكار فوق‏العاده‏ى شما را آشكار مى‏كند، بلكه ادراك و احساس عمیق شما را نیز در مسأله‏ى مشكل صداى ویولن نمایان مى‏سازد. كمتر اتفاق مى‏افتد كه این خواص با هم توأم شوند. بنابراین از تصمیم قلب موفقیت‏هاى بزرگترى را در آینده برایتان آرزو مى‏كنم. ارادتمند شما: دیوید اوئیستراخ. شانزدهم ژوئن 1960- پاریس». استاد ابراهیم قنبرى، علاوه بر ساختن ویولن، سازهاى دیگرى نظیر: ویولنسل، كنترباس، ویولن آلتو، تنبور، قانون، سنتور كروماتیك و هارپ را نیز ساخته و در ساخت همه‏ى آنها هم موفق بوده چون در قید مادیات نبوده و اصولاً به سازسازى عشق مى‏ورزد و نمایانگر این ادعا است. استاد قنبرى، علاوه بر كارگاه سازسازى وزارت فرهنگ و هنر سابق، كارگاه سازسازى «مركز حفظ و اشاعه موسیقى سنتى» را خود پایه‏گذارى كرد و شاگردان ورزیده و ماهر كه هر یك از استادان به نام مى‏باشند تریت نمود و در مدت شصت و سه سال عمر پربار و پرثمر خود، خدمات گرانبهایى به موسیقى و فرهنگ صوتى كشور كرد و در اوج شهرت و پیشرفت و بزرگى، هیچگاه به خود غره نشد و هنوز معتقد است كه خیلى چیزها هست كه باید فراگیرد و مى‏گوید هنر مرز و انتها ندارد كه انسان خیال كند كه به آخر آن رسیده. استاد قنبرى، در ساخت ویولن كه بیش از سیصد سال از ساخت آن مى‏گذرد تغییراتى داد كه به تأیید استادان جهانى نیز رسیده و بعضى از این ابداعات و تغییراتى را كه وى روى ساخت ویولن انجام داده، اندره هیل یكى از بهترین ویولن‏سازهاى انگلیسى روى سازهاى ساخت خود انجام داده و این را زمانى كه استاد قنبرى در انگلستان در كلاس ویولن‏سازى دوره مى‏دید از وى فراگرفت. درباره‏ى استاد قنبرى چه خوب است از دهان سیاوش اكبرى یكى از شاگردان وى بشنویم: «یادم هست روز اولى كه با برادرم هوشنگ نزد این استاد بزرگوار و بى‏تكبر رسیدیم و درباره‏ى ساختن ساز با ایشان گفتگو كردیم، به ما گفتند كه خیلى‏ها پیش من مى‏آیند و ساز ساخته شده‏ى خود را مى‏آورند تا نظر دهم، به آنان مى‏گویم شما ساز نسازید و خیلى‏ها هم قبول مى‏كنند و به ساختن چیزهاى دیگرى روى مى‏آورند، ولى به شماها مى‏گویم كه بروید ساز بسازید و كار خود را توسعه بخشید.» سپس فرمودند حالا هر سؤالى دارید، من حاضرم كه به آن پاسخ گویم. در اینجا لازم به توضیح است كه اكثر مردم فكر مى‏كنند استاد قنبرى فقط سازنده‏ى ویولن هستند و تخصص ایشان روى این ساز است و ما هم جزو همین دسته از مردم بودیم ولى وقتى از استاد درباره‏ى سازهاى دیگر جویا شدیم متوجه گردیدیم كه استاد قنبرى اقیانوس بى‏كرانى هستند كه هنوز اجتماع پى به وجود چنین گوهر نایابى نبرده است. استاد قنبرى، پس از این كه درباره‏ى هنر تارسازى مطالبى را براى ما گفت، برادرم راجع به رنگ ویولن از ایشان سؤال نمود استاد گفت این مطالب باشد براى پنج سال بعد. ما با توجه به این كه از مجالست و محضر ایشان سیر نمى‏شدیم خداحافظى كردیم از منزل این استاد بزرگ رفتیم، پس از یك ماه مجدداً همراه برادرم هوشنگ به تهران آمدیم و ویولنى را نزد استاد بردیم كه این مرتبه استاد قنبرى فرمودند حیف است این ویولن با این رنگ، رنگ‏آمیزى شده باشد، لذا مقدارى رنگ به ما دادند و فرمودند كه این را ببرید و رنگ این ویولن را عوض نمایید و از آن زمان به بعد تمامى سازهاى خود را اعم از ویولن، تار، سنتور، سه‏تار، چه مشقى و چه غیر مشقى از این فرمول رنگ استفاده مى‏كنیم و سازهایى را كه ما قبل از این تاریخ فروخته بودیم، همه را جمع‏آورى كردیم و صاحبان آنان ساز جدید دادیم و فقط از وسائل این سازها، استفاده در جهت ساختن سازهاى دیگر كردیم. از آن پس، هر دو ماه یكبار ما سازى مى‏ساختیم و نزد استاد قنبرى مى‏بردیم كه استاد مى‏دیدند و مرتباً با مهربانى و خلق خوش راهنمایى مى‏كردند و رفع اشكال مى‏نمودند تا این كه استاد دلسوز و گرانقدر در شهریور ماه سال 1368 به مدت دو روز به ارومیه تشریف آوردند و بدون دینارى چشم‏داشت مادى از صبح تا شب بدون اینكه كسى با خبر باشد در كارگاه محقر ما، روى پاى خود مى‏ایستادند و ما را راهنمایى مى‏كردند كه در اینجا لازم مى‏دانم از این استاد فرزانه و باگذشت و بى‏همتا تشكر كنم و براى بار دوم نیز در عید سال 1369 به مدت 10 روز مجدداً به ارومیه تشریف آوردند و در این مدت 10 روز یك عدد ویولن، یك عدد تار و یك عدد سه‏تار كه قبلاً طبق دستور خود ایشان، نیمه‏كاره رهایش ساخته بودیم در حضور ایشان تكمیل نمودیم و این نهایت لطف استاد گرانقدر و بزرگوارى است كه مدت 10 روز از وقت گرانبهاى خود را در دورترین نقطه‏اى از وطن خود ایران، بدون ذره‏اى نظر مادى در اختیار دو نفر از هموطنان خود گذاشت و مهم این كه در این 10 روز، روزانه، صبح تا شب پا به پاى ما روى سازها كار كرد كه به جرأت باید بگویم این هنرمند بزرگ از ما بیشتر زحمت كشید. در اینجا مى‏خواهم اندكى در مورد استاد عزیزمان آقاى ابراهیم قنبرى مهر براى شما بگویم، البته اگر كسى بخواهد از ایشان سخن بگوید باید به اندازه كافى به ایشان نزدیك و سالهاى سال در جوار این استاد انسان و شریف زندگى كند تا به بزرگوارى و وارستگى این مرد پى ببرد و به اهمیت كارهایى كه ایشان انجام داده واقف گردد. چه اهمیت كار ایشان چنان بالا است كه نه تنها ایران و ایرانى، بلكه كل جهان باید به وجود چنین مردى افتخار كند و هر ایرانى مفتخر و شكرگذار ایزد منان باشد كه چنین نعمتى را براى این سرزمین ارزانى داشته. در مورد كارهاى هنرى ایشان، باور كردنش مشكل است كه این همه خلاقیت و هنر از دست یك نفر ساخته باشد كسانى كه در كار هنرى وارد هستند مى‏دانند كه انسان خیلى مشكل است دو هنر را در حد كمال برساند و با توجه به این كه در كشور ما امكانات براى آموزش كارهاى هنرى بسیار كم است و هنرمند با مشكلات فراوانى روبرو مى‏گردد. با این همه ایشان در چندین هنر مهارت كامل دارند كه از آن جمله‏اند: طراحى، قالب‏سازى، خاتم‏كارى، سازسازى، نوازندگى و از همه بالاتر خلق و خوى خوب انسانى كه در درجه اهمیت و والایى قرار دارد. ابتدا در مورد سازسازى ایشان باید بگویم كه ایشان نه تنها به عنوان سازنده‏ى عالى و ممتاز، بلكه به عنوان تكامل‏دهنده خوب در سطح جهانى مطرح هستند، براى مثال چند نمونه از آنها را برایتان مى‏گویم: 1- در مورد «هارپ» كه سازى است با قدمت كهن و تاریخى و در جهان سه كشور بیشتر آن را نمى‏سازند و آن سه كشور هم عبارتند از: آمریكا، فرانسه و شوروى، ایشان عیبى را كه بعد از یكصد و پنجاه سال كارشناسان ممالك مزبور نتوانسته بودند رفع كنند، با تكنیكى عالى، این عیب را رفع نمود و آن را ساخت بدون عیب و به تصدیق كارشناسان خارجى هم رسید كه هم‏اكنون این «هارپ» در كارگاه میراث فرهنگى موجود مى‏باشد. 2- در مورد ویولن بعد از «استرادیواریوس» هیچ كس نتوانسته است كارى براى ویولن انجام دهد و آن را به تكامل نزدیكتر سازد ولى استاد قنبرى با دلایل منطقى، چندین كار از جمله فاصله گوشى‏ها از هم به خاطر راحت كوك كردن پر بودن بالاى «F» به خاطر استحكام و فرم پشت، به خاطر استحكام بیخ دسته و زیبایى و بسیارى كار دیگر در داخل و فرم ویولن و صداى ویولن انجام داده‏اند كه در تمام دنیا مورد تأیید اساتید بزرگ جهان مى‏باشد. در اینجا لازم به یادآورى است كه زنده‏یاد استاد ابوالحسن صبا، ویولن را در موسیقى ایرانى وارد و میان سازهاى ایرانى به صورت علمى جاى داد و به نحو احسن از آن استفاده كرد تا آن كه حتى با سازهاى ایران به رقابت پرداخت و مشابه این مطلب را با آهنگساز هنرمند و خوبى داشتم كه ایشان فرمودند: «استاد قنبرى ویولن را ایرانى ساختند و واقعاً هم همین طور است، چون هر نوازنده‏اى با این ساز مى‏تواند مهجورترین ردیف‏ها و گوشه‏هاى دستگاههاى موسیقى ایران را بنوازد.» 3- در مورد سه‏تار، غیر از كارهایى كه براى استحكام آن كرده، اول باید از ثابت كردن خرك كه موجب زیبایى و ثابت بودن پرده‏ها مى‏گردد یاد شود. سپس تغییر شكل سر و پنجه كه موجب مى‏شود سیم انداختن آن راحت باشد و دیگر لازم نباشد كه بعد از شیطانك پرده‏اى بسته شود و دیگر، پرده‏هاى فلزى كشویى كه باعث مى‏شود پشت دسته خالى باشد تا نوازندگى راحت‏تر شود و علاوه بر آن نوازنده هرچند ماه یكبار لازم نباشد كه پرده‏ها را عوض بكند و علاوه بر آن صافى صدا آن است كه از پارازیت‏هاى موجود در پرده‏ها مى‏كاهد. 4- و اما تار و كارهایى كه در مورد آن انجام داده، اول باید از ساختن تار یك تكه نام برد. سپس باز پرده‏هاى فلزى كه همان كارهایى را كه در سه‏تار گفته شد انجام مى‏دهد، در مورد سرپنجه تار كه یك شكل غلطى داشت، گو این كه فهم این شكل جدید براى بعضى‏ها كه سالها است، شكل قدیم را دیده‏اند مشكل مى‏باشد، اما اگر محاسن این سرپنجه را بدانند، اصلاً با آن سرپنجه قدیم كار نمى‏كنند كه در اینجا به طور خلاصه آنها را بیان مى‏كنم: از نظر زیبایى اگر شكل تار را از پایین نگاه كنیم هیچ شكل هندسى ندارد، اما وقتى به سرپنجه مى‏رسیم، یك مكعب مى‏بینیم كه اصلاً به شكل تار نمى‏آید، اما چون مردم عادت كرده‏اند آن را زیبا مى‏بینند. دیگر از نظر سیم انداختن باید در سرپنجه‏هاى قدیمى یك نخى به سیم ببندیم و بعد با آب دهان به نخ بزنیم و با دشوارى آن را به گوشى چسبانیده و آن جا بیندازیم اما در سرپنجه جدید، این طور نیست، گوشى‏ها به سرى كنار هم سوار شده‏اند هر كدام سوراخى دارد كه خود سیم در آن جاى مى‏گیرد، در اینجا به آن عده كه زیاد علاقمند به سنت و فرهنگ اصیل ایرانى هستند مى‏گویم باید قبول كنند كه براى یك سیم انداختن شش بار آب دهان به سرپنجه تار انداخته مى‏شد ولى در فرم جدید چنین نیست و باید صراحتاً بگویم كه هركس اگر بخواهد به فرم كاسه و نقاره‏ى تار دست بزند واقعاً خیانت كرده است چه استاد یحیى آن را به حد كمال رسانده و احترامش بر همه واجب است و این موضوع را هم استاد ابراهیم قنبرى به بنده فرمودند. از نظر كوك نگه داشتن سرپنجه‏ى قدیم به خاطر اختلاف زاویه‏اى كه سیم‏هاى زرد دارند، همیشه دست نوازنده در گوشى‏هاى تار مى‏گردد و بعد از كوك به خاطر اختلاف پتانسیلى كه در جلو و عقب شیطانك هست با یك ضربه مضراب دوباره كوك به هم مى‏خورد و باید دوباره كوك شود. 5- یك تكه بودن سرپنجه و دسته است كه موجب استحكام آن مى‏گردد و دو كار بسیار مهم در دهانه تار انجام داده كه به تكامل این ساز افزوده: یكى شیارى است كه در انتهاى دسته ایجاد كرده كه پوست در آن جاى گیرد، چون این پوستى كه روى دسته چسبانیده مى‏شد، همیشه بر اثر برخورد با پرده‏ى آخر تار بلند مى‏شد و كنده مى‏گردید كه این عیب رفع شد و دیگر شیارى است كه اطراف دهنه كاسه و نقاره ایجاد نموده كه تكلیف نوازنده را با پوست اضافى دهانه مشخص مى‏كند، چه تارهاى قدیمى را هر موقع كه پوست مى‏انداختند به خاطر كوچكى و بزرگى پوست هر بار از جایى مى‏بریدند كه این موجب مى‏شد دهانه تار همیشه بیش از همه جا تیغ بخورد و یا همیشه قسمتى از انتهاى پوست بلند شود كه اینها در عكس‏ها مشخص مى‏باشد. در مورد «قانون»، اسناد این ساز را از تمام عیوب از جمله كلیدهاى آن كامل نموده كه البته چون در تخصص ما نیست نمى‏توانم در مورد آن زیاد توضیح بدهم اما همین قدر مى‏دانم، آخرین «قانونى» را كه ساخته بود و در كارگاه ایشان بود، كلیدهاى آن طورى بود كه نوازنده در هر جایى كه مى‏خواست مى‏توانست كوك آن را تغییر بدهد. و اما در مورد كمانچه، استاد تحقیقى در مورد تمام كمانچه‏هاى شهرى و محلى ایران و خارج از ایران كرده كه از مجموع آن اخیراً كمانچه‏اى ساخته كه علاوه بر تكمیل كاسه، دو نكته بسیار مهم در دسته‏ى انجام داده كه حائز اهمیت است یكى شكل سرپنجه كه از حالت ماشینى بیرون آمده ولى باز شكل اصلى كه در معمارى‏ها و نقاشى‏هاى قدیم مى‏توان آن را یافت براى سرپنجه انتخاب كرده و باز به روشى علمى در زاویه سرپنجه با سیم حركت نموده، دیگرى كارى است كه در بیخ دسته كمانچه انجام داده كه مثل تار و ویولن شده و به استحكام آن مى‏افزاید و همچنین تعبیه تاندر براى تنظیم سیم‏ها از كارهاى جالب ایشان مى‏باشد كه اجازه‏ى ساخت آن را استاد به ما دادند و همچنین تار با پرده‏ى فلزى را كه مشاهده مى‏كنید. در مورد سنتور، كارى كه آقاى ناظمى در صداى آن كرده قابل ستایش است، اما فقط استاد قنبرى با ساختن سنتور «كروماتیك» و تعبیه‏ى گوشى‏هاى پیچى و ریل‏هاى تغییر كوك توانسته كارى براى سنتور انجام بدهد كه نمونه‏هاى آن در میراث فرهنگى موجود است و ما نیز تصمیم داریم كارهاى ایشان را دنبال كنیم، چه خود ایشان مى‏گفتند هنوز نوازنده براى اجراى بعضى از نغمات موسیقى، خود را عاجز مى‏داند. در مورد ضرب (تنبك) ایشان نمونه‏اى در میراث فرهنگى دارند كه مى‏توان آن را با سازهاى دیگر كوك نمود. و علاوه بر اینها در تمامى سازهایى كه از ایران باستان در ایران معمول بود، از سرنا گفته تا قیچك و از طبل تا عود و غیره، رویشان تحقیق و كار كرده است و در رنگ‏سازى و رنگ‏كارى نیز مهارت كامل دارد و چون در خاتم‏كارى و معرق خود استادكارى بى‏نظیر مى‏باشد و روى چندین سه‏تار و ویولن این كار بدیع و زیبا را انجام داده، در مورد ویولن‏هاى ساخت این استاد بى‏نظیر باید بگویم كه در سال 1339 در پاریس آقاى ویلیام اوئیستراخ نوازنده زبردست روسى، ویولن ساخت استاد قنبرى را با ویولن استرادیواریوس ویولن‏ساز بزرگ ایتالیایى اشتباه مى‏گیرد و وقتى به او مى‏گویند كه ویولن ساخت یك ایرانى است بنام استاد ابراهیم قنبرى (مهر)، اوئیستراخ مى‏گوید «واقعاً براى من افتخارآمیز است كه با سازنده‏ى سازى چنین هنرمند آشنا شدم.» در مورد اخلاق و انسانیت استاد قنبرى باید یادآور شوم كه مصاحبت انسان با ایشان، انسان را در مسیر دیگرى از زندگى قرار مى‏دهد، حتى در نكات باریك زندگى مى‏تواند الگوى تمامى هنرمندان و هنردوستان باشد، براى مثال تنها چیزى كه براى وى اهمیت ندارد، مادیات است كه طرز زندگى و سادگى و بى‏پیرایگى خانه‏اش همان منزل چهل سال پیش با همان یك تكه فرش. ایشان درس زندگى كردن و رفتار با هم نوع، با جامعه و حتى طرز آموختن را به ما آموختند، یادم مى‏آید، روزى مطلب بسیار ناچیزى در مورد خرك تار به ایشان پیشنهاد كردم چنان با تواضع و آب و تاب آن را پذیرفتند كه من یكباره به خود آمدم كه این همه مسائل كه به ما آموختند یكبار با روحیه‏اى تكبرآمیز نبود ولى این پیشنهاد من، چقدر ایشان به من احترام قائل گردیدند و آموختم كه انسانیت و بزرگ‏منشى یعنى چه و در تأیید این مطلبم به عكسى كه از مرحوم استاد ابوالحسن صبا در منزل ایشان است دیدم كه شادروان استاد صبا زیر عكس خود امضاء نموده و نوشته است: «تقدیم به شاگرد عزیز و استاد گرانقدرم جناب آقاى ابراهیم قنبرى». و به خاطر همین سجایا و اوصاف اخلاق و رفتار است كه هنرمندان به ایشان یادگار صبا نام نهاده‏اند و من در اینجا با توجه به خصلت‏هایى كه از زبان خود استاد و چه از زبان هنرمندان دیگر و خوانده‏ام، صراحتاً مى‏گویم كه بهترین شاگرد صبا، استاد ابراهیم قنبرى است، چون با این كه تمامى شاگردان مرحوم صبا خوبند، اما شاگرد باید تمامى خصلت‏هاى استاد را داشته باشد نه تنها نوازندگى و سازندگى آن را؛ البته خصایل اخلاقى هیچ‏كس را نمى‏توان بر روى كاغذ آورد زیرا مثلاً نگاه كردن، سخن گفتن و حتى گوش كردن به مطلبى حائز اهمیت، ماهرترین و چیره‏دست‏ترین نویسندگان نمى‏توانند با قلم بیان نمایند، من باب مثال، روزى در حضور استاد بودیم، صحبت از زنده‏یاد ابوالحسن صبا شد، ایشان نوارى آوردند كه آن را آقاى رحمت‏اللَّه بدیعى، قطعاتى از صبا را نواخته بود و براى ایشان فرستاده بود. نوار را روى ضبط نهادند و به گوش كردن آن مشغول شدیم و ضمن آن چاى مى‏خوردیم، یكباره من و برادرم متوجه شدیم استاد به زانو نشسته و نصف چاى را خورده بودند و نصف دیگر در دستش سرد شده بود و با تمام وجود گوش مى‏داد، گویى همان لحظه‏هایى را به خاطر مى‏آورد كه استاد فرزانه‏اش صبا زنده بوده و با پنجه‏هاى هنرآفرین خود مى‏نوازد، كارى كه هیچ شاگردى در حیات استادش نكرده چه رسد در ممات او، به هر حال نیم‏ساعت طول كشید تا نوار تمام و استاد قنبرى نیمه‏ى چاى سرد شده‏ى خود را بر زمین نهاد، در خاتمه یادآور شوم كه این استاد قنبرى است كه موسیقى را پاك و منزه در هر شرایط و دوره‏اى كرد نه موسیقى وى را، زیرا هیچگاه اسیر مجالس و محافل، مادیات و خودباختگى‏ها نشد و انسانى پاك و شریف، عارفى پاك‏نهاد زیست و زیست مى‏نماید.» استاد قنبرى، از نوابغ كم‏نظیر نه تنها ایران بلكه جهان است كه بى‏سر و صدا و دور از تظاهر و خودستایى به هنرش عشق مى‏ورزد و به كارش ادامه مى‏دهد، باید قدرش را دانست و به این مرد بزرگ و درویش، احترام خاص قائل شد، اگر كارگاهى زیر نظر وى با امكانات به وجود مى‏آمد، علاوه بر تربیت استادكاران متعدد، سازهاى ساخت ایشان نیز منبع درآمد ارزى خوبى براى كشور به حساب مى‏آمد. قنبرى به نوازندگى اكثر سازها آشنایى كامل دارد، از استاد قنبرى هنوز آن طور كه شایسته‏ى ایشان است تجلیل به عمل نیامده و تا دیر نشده باید از وى دلجویى شود. نگارنده شعر شاعر گرانمایه «جعفر نواى اصفهانى» را در اینجا مى‏آورم كه وصف‏الحال این استاد بزرگ و فرزانه مى‏باشد: «گل و ابر» شنیدم نو گل خوش رنگ و بویى فسرده از تشنگى بر طرف جویى بر او تابید بس مهر جهانتاب شد از پژمردگى بى‏طاقت و تاب حرارت شد عدوى رنگ و بویش چو شد خشك آب جوى رفت آبرویش چو افتاد آن گل از عزت به خوارى به گردون خیمه زد ابر بهارى گل پژمرده چون آن سایه را دید به امید كرم از جاى جنبید گفت كه اى ابر گهربار بحال خستة من رحمتى آر ز گرما سوختم بارى ز احسان بروى آتشم آبى بیافشان نگردد كم از آن دریا كه دارى اگر یك قطره هم بر من ببارى ترحم كن، مروت كن، وفا كن گر احسان مى‏كنى بر من بجا كن سرت نازم، مكن زین بیش تأخیر ز پا افتاده‏ام دست مرا گیر بجاى آن كه ترسازد رخش را چنین داد آن سیه دل پاسخش را كه ما را خوانده نزد خویش خوارى هم‏اكنون برفراز كوهسارى پس از انجام آن خدمت كه داریم اگر شد بر تو هم قدرى بباریم گل چنان از آتش حرمان دلش سوخت كه از هستى به كل چشم طمع دوخت چو گل را زندگانى یافت انجام بناگه بازگشت ابر سیه‏فام نگاه مرحمت برطرف جوى كرد گل خوشرنگ و بو را جستجو كرد ندید از آن گل پژمرده آثار بجز یك شاخه‏ى خشكى نگونسار در آن هنگام اشكش شد سرازیر ترحم كرد، اما اندكى دیر «هنرمندان»، كه دائم غمگسارند گل خوش رنگ و بوى روزگارند اگر روزى هنرمندى سخن‏دان برد حاجت به دو نان بهر یك نان چنان كوبند مشتى بر دهانش كه مسكین سیر مى‏گردد ز جانش شرنگ مرگ چون پر كرد جامش زرافشانى كنند از بهر نامش چو پایان یافت دور و روزگارش طلا گیرند بر گرد مزارش چو طوطى كرد آهنگ پریدن چه سود از نقش طوطى را خریدن نوا جز این فلك را نیست كارى كه هر گل را كند پامال خارى

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد دوم)

على‏اكبر سرخوش یكى از هنرمندان با سابقه در هنر موسیقى و فن سازسازى مى‏باشد، وى به سال 1302 در تهران متولد شد و از زمانى كه چشم باز كرد، گوشش و چشمش به نواهاى آسمانى موسیقى و سازهاى مختلف بخصوص سنتور و تار كه پدرش مى‏ساخت و مى‏نواخت آشنا گردید. پدر بزرگ وى سلیمانخان سرخوش سنتور را بسیار خوب مى‏نواخت ولى هیچ گاه در محافل و مجالس سنتور ننواخت و هر زمان هم كه صداى ساز وى بلند مى‏شد تنها براى دل خود و اندك دوستان نزدیك بود. پدر على‏اكبر سرخوش در تهران خیابان ناصرخسرو باغچه علیجان، كارگاه كوچكى داشت كه در آن به ساختن تار و سنتور مشغول بود نگارنده كه كودكى بیش نبودم و ساكن همان محل بودم روزها كه از جلوى كارگاه وى گذر مى‏كردم محو نواختن سنتور ایشان مى‏شدم به طورى كه مدت‏ها بدون این كه خود متوجه باشم آنجا ایستاده و به نواى گرم ساز او گوش مى‏دادم و به خوبى یادم هست كه روزى جهت خریدن نان رفته بودم و تابستان بود و زیر بازارچه باغچه علیجان بسیار خنك و من آنقدر به نواختن سنتور وى گوش داده بودم كه نان تمام شد و من دست خالى به خانه بازگشتم و آن روز كتك مفصلى از پدرم خوردم و پدرم وقتى علت را فهمید آمد و به مرحوم كریم سرخوش كه او را اهل محل (دادا) مى‏نامیدند گفت كه اگر باز هم پسرم آمد اینجا و معطل شد او را دعوا كنید تا دنبال كار خود برود زیرا مى‏ترسم كه به نواختن ساز علاقه‏مند شود و در آینده به موسیقى روى آورد! و از كار اصلى خود كه درس خواندن است بازبماند. ناگفته نماند در محل ما (باغچه علیجان) در آن زمان، مرحوم حسین صبا نیز سكونت داشت كه هر روز مى‏آمد و در مغازه‏ى كریم سرخوش از نواختن ساز سرخوش بهره مى‏گرفت و خانم ملوك ضرابى نیز كه خانه‏اش در همان حوالى بود هر وقت كه از جلوى كارگاه این پیر استاد مى‏گذشت مدتى با وى صحبت و احوالپرسى و راجع به موسیقى و هنر گفتگو مى‏كرد و نگارنده خود به خوبى اینها را یادم هست. على‏اكبر سرخوش هنوز به سن 10 سالگى نرسیده بود كه در كارگاه پدر و زیر نظر او مشغول فراگیرى فن سازسازى شد و چون از گوش دقیق و حساس بهره‏ى كافى داشت در كوك سنتور یكى از خبره‏گان است و سالهاى متمادى كوك این ساز را حتى براى بسیارى از نوازندگان بزرگ اركستر به عهده دارد. على‏اكبر سرخوش، بیش از پنجاه سال است كه مشغول ساختن سازهاى مختلف بخصوص سنتور است و به نواختن سازهایى مثل: سنتور، سه‏تار، تار، كمانچه، پیانو و آكوردئون آشنایى كامل دارد و اولین هنرمندى است كه روى آكوردئون ربع پرده قرار داد كه بشود آهنگ‏هاى ایرانى را با آن نواخت. سازهاى ساخت سرخوش سالها است كه مونس هنرمندان كشور مى‏باشد و بسیارى از آنها به خارج كشور برده شده كه سفارشات زیادى هم به ایشان جهت ساخت شده ولى گویا به واسطه‏ى بعضى ناهماهنگى‏ها، ایشان رغبتى به صادر كردن آنها ندارد. چون سازهاى ساخت وى از درخت‏هاى آزاد مى‏باشد كه بسیار مورد نظر هنرمندان بوده و داراى صدایى صاف و رسا مى‏باشد. در اینجا بى‏مناسبت نیست یادآور شوم كه صنعت و هنر سازسازى جزو هنرهاى ظریفه مى‏باشد كه نمایانگر فرهنگ صوتى هر كشور نیز هست، با توجه به فرهنگ و هنر بزرگ ایران اگر دولت امكاناتى فراهم آورد و حمایتى هم نه چندان زیاد در حد همكارى دستگاههاى دولتى مى‏توان با توجه به تقاضاهاى فراوان ممالك خارج سازهاى دست‏ساز ملى ایران به آن كشورها صادر شود تا هم هنرمندان به كار گمارده شوند و هم ارز بسیار به كشور سرازیر شود و هم موسیقى و نمونه‏ى سازهاى ملى ایران به جهانیان شناسانده شود. على‏اكبر سرخوش كه از سالهاى اولیه رادیو با این مؤسسه همكارى داشته و در اركستر مرحوم استاد ابراهیم منصورى شركت مى‏كرده خود به نواختن تمام سازها آشنایى دارد و خود یكى از سلیست‏هاى خوب كشور مى‏باشد. ابراهیم سرخوش برادر بزرگ وى بود كه در نواختن تار چیره‏دست بود.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد دوم)

اصغر زنگنه (متولد 1304) در آغاز به حرفه‏ى درودگرى روى آورد و چون به موسیقى علاقه داشت توسط حسین ملك كه خود یكى از سازندگان سنتور مى‏باشد به كارگاه سازسازى فرهنگ و هنر معرفى شد و از سال 1336 به بعد نزد استاد عباس صنعت مشغول كار شد. استاد ابراهیم قنبرى نیز یكى دیگر از هنرمندان بزرگ این كارگاه بود. ناگفته نماند كه تا آن زمان آنان در كارگاهى كوچك كار مى‏كردند ولى وقتى كه مدیران اداره هنرهاى زیبا به اهمیت كار این استادان پى بردند، كارگاه بزرگترى براى آنان در نظر گرفتند و به كارشان ارج نهادند، اصغر زنگنه در این كارگاه ضمن در كنار بودن با اساتیدى مثل: ابراهیم قنبرى، عباس صنعت و تنى چند از بزرگان، از مشورت با بزرگان و استادان دیگرى نظیر حسین تهرانى، نورعلى برومند، حسن مشحون و نوازنده‏ى چیره‏دستى چون جلال ذوالفنون برخوردار بود كه هنوز هم ایشان را مى‏ستاید. استاد اصغر زنگنه در ساختن سه‏تار و سنتور مهارت تام دارد كه سازهاى ساخته شده توسط ایشان گویاى این مدعاست. وى حدود سالهاى 1365 بازنشسته شد و در خانه كار هنرى، صنعتى خود را ادامه مى‏داد ولى متأسفانه چندى پیش بیمار شد و در منزل بسترى گردید ولى پسر بزرگ او بیژن زنگنه كه خود با موسیقى آشنا و نوازنده سه‏تار و سنتور است، كار پدر را ادامه مى‏دهد.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد دوم)

یكى از سازندگان لوازم و آلات موسیقى كه كارش در حد عالى و ممتاز است و همه اساتید در آن اتفاق نظر دارند حسن زادخیل است كه در سال 1323 در تهران متولد شد و از همان زمان كودكى بر اثر علاقه به سازسازى روى آورد و در كارگاه وزارت فرهنگ و هنر زیر نظر استاد بزرگى چون ابراهیم قنبرى مهر به فراگیرى سازسازى پرداخت. در نشستى كه نگارنده با این هنرمند داشتم، ایشان چگونگى و نحوه‏ى روى آورى به ساختن ساز و مراحلى را كه تاكنون طى كرده‏اند، چنین بیان نمودند: «در سال 1332 كه كارگاه وزارت فرهنگ و هنر سابق (اكنون وزارت ارشاد اسلامى) در حال تأسیس بود به توصیه مرحوم دكتر آراكلیان استاد بزرگ ویولن در هنرستان عالى موسیقى در آنجا استخدام شدم كه همراه با استاد عزیزم آقاى ابراهیم قنبرى مهر شروع به ساختن آلات موسیقى كردیم كه ریاست و نظارت كارگاه به عهده‏ى آقایان مرحوم دكتر بركشلى و مرحوم دكتر آراكلیان و استاد بزرگ ابوالحسن صبا بود. چون پدرم محمدعلى زادخیل علاقه‏ى زیادى به موسیقى داشت و نى و دف و ضرب و كمى هم كمانچه مى‏نواخت از همان زمان كودكى گوش من به شنیدن آواى موسیقى آشنا شد و مأنوس گردید. در كارگاه سازسازى، اولین استادى كه به طور عملى نزد ایشان كار ساختن ویولن را فراگرفتم، استاد ابراهیم قنبرى مهر و سپس استاد مرحوم دكتر سورن آراكلیان بود ولى مدت زمان بیشترى را با استاد قنبرى بودم. البته این اواخر به خاطر این كه دكتر آراكلیان نابینا شده بود ویولن‏هاى ایشان را در منزل من مى‏ساختم و فقط ایشان در تنظیم پل‏هاى آن مرا راهنمایى مى‏كردند. در كارگاه هنرهاى زیبا سازندگان آلات موسیقى مشغول به كار بودند مثل: رمضان شاهرخ (تار و سه‏تار) مرحوم نریمان (سه‏تار و عود و سنتور) حسین صنعتى اطلاعات عمومى در مورد (كمانچه، ویولن و سازهاى ملى) و از نوازندگان معروفى چون مرحوم صبا و كمانچه، ویولن، سنتور) فرامرز پایور (سنتور) حسین دهلوى (سنتور) و سایر نوازندگانى كه در هنرهاى زیبا فعالیت داشتند در مورد ساختن رباب، قیچك، تنبور، قانون، هارپ، سازهاى بادى ایرانى (سورنا، بالابان) راهنمایى و استفاده‏هاى زیادى بردم. مثلاً از آقاى حسین دهلوى در مورد سنتور كروماتیك و از مرحوم حسین تهرانى در ساختن تنبك و مخصوصاً در مورد انداختن پوست آن استفاده‏ى زیادى بردم. در مجموع حدود 13 سالى كه در وزارت فرهنگ و هنر بودم از تمام این استادان كسب فیض كردم ولى ناگفته نماند كه در هر زمان و هر لحظه نزد استاد بزرگ و عزیزم آقاى قنبر بودم و از معلومات ایشان نیز استفاده مى‏كردم. بعد از حدود 13 سال فعالیت در وزارت فرهنگ و هنر بخشنامه‏اى از طرف وزارتخانه آمده بود و در آن قید شده بود كه سازها از نظر كمیت مورد نظر بودند و من هم چون علاقه‏ام روز به روز به موسیقى سنتى و عرفانى بیشتر مى‏شد از این تاریخ دوره‏ى جدیدى در كار هنرى من پیدا شد. زیرا در طى این مدت علاوه بر تحقیقات در ساختن به نواختن سنتور و سه‏تار و ویولن نیز اقدام كرده بودم. سنتور را نزد آقاى دكتر صفوت مى‏نواختم و چون آقاى دكتر صفوت بر اساس نامه‏اى كه در اختیار سازمان رادیو و تلویزیون قرار داده بود و در آن دو مورد را پیشنهاد كرده بود، یكى تشكیل كلاس‏هاى موسیقى و آشنایى با اساتید بزرگ و گرفتن اطلاعات و ضبط نوارهایى از این بزرگان علم موسیقى و تحقیق و آزمایش در ساختن سازهاى ملى و در مورد دوم، ساختن سازهاى ملى به توصیه‏ى پدر ایشان مرحوم اصغر صفوت در خرداد سال 1347 به من پیشنهاد شد كه من هم با كمال میل و افتخار قبول كردم و از آن زمان مسئولیت كارگاه مركز حفظ و اشاعه موسیقى طى حكمى كه از طرف رادیو و تلویزیون به بنده دادند، به عهده‏ى اینجانب گذاشته شد. تا سال 1357 طى مدت 11 سال زمان تحقیق و بررسى من در مورد سازهاى ملى شكل جدیدى به خود گرفت و از استادانى به نام، چه در ساختن و چه در نواختن فیض بردم مانند: 1- حاج آقا محمد مجرد ایرانى كه منزل ایشان در خیابان ژاله بود به اتفاق آقاى دكتر صفوت، مرحوم برومند، مرحوم محمود كریمى، خدمت ایشان رسیدیم و ما را با روى خوش پذیرفتند و من یك سه‏تار و یك سنتور نمونه‏ى كارم را نزد ایشان بردم و آن مرد فرزانه مرا در ساختن آنها بیشتر تشویق نمود و یك سه‏تار و یك سنتور به صورت یادگار از من گرفتند. طى چند سال، هفته‏اى یك بار نزد ایشان مى‏رفتم و چند ساعتى در خدمت او بودم و از اطلاعاتى كه در مورد سازندگان قدیمى مانند یحیى و جعفر در تار، باقرخان در كمانچه، حاج طاهر در سه‏تار، استاد صفا و سید جلال در سه‏تار و سنتور ساخت ماركار با محبت فراوان در اختیار من مى‏گذاشتند. 2- مرحوم استاد نورعلى‏خان برومند كه طبق قراردادى كه با مركز حفظ و اشاعه موسیقى داشتند هفته‏اى دوبار در روزهاى یكشنبه و چهارشنبه به مركز مى‏آمدند و من ساخته‏هاى خود را كه در كارگاه حفظ و اشاعه بود نزد وى مى‏بردم، ایشان گوش مى‏كردند و نظرات مثبت یا منفى خود را به من گوشزد مى‏كردند و من هم براى بهبود كارم از آنها استفاده مى‏كردم و این اواخر، صددرصد نظر ایشان را در مورد صداى سازهاى سنتور و سه‏تار پیاده مى‏كردم، حتى در مورد سنتور، پلى را به نام ایشان نام‏گذارى كردم و به پسرم نیز آموخته‏ام. 3- در مورد كمانچه، استاد پهلوى طبق قراردادى كه براى ضبط ردیف‏ها داشتن و به مركز مى‏آمدند، قالب كمانچه باقرخان را از وى گرفتم و طبق نظر این استاد به ساختن آن مشغول شدم و اشكالات این ساز را از ایشان مى‏پرسیدم. در تار و سه‏تار، استادانى چون مرحوم سعید هرمزى و استاد فروتن راهنمایى‏هاى فراوانى كردند، نظریات ایشان را كاملاً گرفتم، زیرا آنان اطلاعات ذیقیمتى در مورد سازندگان قدیمى سازها داشتند و باید یادآور شوم هنگامى كه نزد استاد هرمزى نواختن سه‏تار را مى‏آموختم، راهنمایى ایشان را همزمان در ساختن تار و سه‏تار استفاده مى‏كردم و در ضمن از استادانى چون: مرحوم احمد افشار، حسن مشحون، محمود كریمى، احمد عبادى و حسنعلى دفترى بهره‏ى فراوانى بردم و از تجربیات آنان در بهبود كارم استفاده بردم. تنبور را نزد نورعلى‏خان الهى و راهنمایى استاد عرفان و فرزندان ایشان كسب فیض كردم و همچنین از نوازندگان خوب و جوانى كه در آن زمان به مركز مى‏آمدند مثل: على‏اكبر شكارچى، داود گنجه‏اى، كامران داروغه، محمد مقدسى، هادى منتظرى، مجتبى میرزاده در مورد (كمانچه و ویولن) مشورت و بهره مى‏گرفتم. با آقایان: استاد مجید كیانى، رضا شفیعیان، پرویز مشكاتیان، جلیل عندلیبى در مورد (سنتور) با آقایان: محمدرضا لطفى، حسین علیزاده، داریوش طلایى و جلال ذوالفنون در مورد تار و سه‏تار و در مورد (تنبك) با آقایان فرهنگ‏فر، مرتضى اعیان و فرهمندبافى مشورت و بهره مى‏بردم. در چند مسافرت پى‏درپى كه طبق قراردادهاى فرهنگى و هنرى به كشورهاى: آلمان، اتریش، تركیه و افغانستان از طرف سازمان رادیو و تلویزیون داشتم در مورد ساختن ساز در این ممالك تحقیقاتى نمودم و به جمع اندوخته‏هایم افزوده گشت و مدت شش ماه هم در دانشكده كشاورزى كرج در مورد چوب و چوب‏شناسى به مطالعه و تحقیق پرداختم. البته در طى تمام مراحل تحقیقات و بررسى‏هایم در كنار كارم به تحصیل و نواختن ساز نیز ادامه دادم و بعد از گرفتن دیپلم متفرقه، تحصیلات دانشگاهى را در دانشگاه تهران به اتمام رساندم. باید یادآور شوم، اصولاً یك سازنده ساز باید در نواختن آن سازى كه مى‏سازد، تا حدودى در تنظیم و رگلاژ و صداى ساز و مضراب‏هاى مختلف آن و تكنیك نوازندگى مختلف استادان و كوك‏هاى گوناگون، آشنایى كامل داشته باشد. به همین سبب من نزد استادان بزرگى رفتم و از محضر آنان كسب فیض نمودم، مانند مرحوم استاد ابوالحسن صبا و رحمت‏اللَّه بدیعى (ویولن) مرحوم نورعلى‏خان برومند، مرحوم هرمزى، جلال ذوالفنون، حسین علیزاده (سه‏تار) دكتر صفوت، مجید كیانى، محمد حیدرى، صادقى (سنتور)، البته در مورد سه‏تار و سنتور حدود ردیف‏هاى موسیقى را نواختم، به طور كلى با نواختن تمام سازهایى كه ساختم تا حدودى آشنایى دارم ولى علاقه من به موسیقى ایرانى، بیشتر مى‏باشد زیرا این موسیقى به وسیله‏ى آلاتى نواخته مى‏شود كه من در ساختن آنها دستى دارم ولى گرایش من بیشتر در ساختن و نواختن سنتور و سه‏تار مى‏باشد. همانطور كه قبلاً شرح دادم، سازهایى كه در كارگاه وزارت فرهنگ و هنر ساخته مى‏شد و در دسترس استادان قرار مى‏گرفت چون با همكارى دسته‏جمعى بود، ساز به نام وزارتخانه (اداره‏ى هنرهاى زیبا) نامیده مى‏شد و من وقت و فرصت اضافى خود را در منزل ضمن آموختن و فراگیرى نواختن ساز، شروع به ساختن آلات موسیقى مى‏كردم نظیر: (كمانچه، ویولن و سنتور) و به معلمین موسیقى مى‏دادم و هنرمندانى كه در آن زمان از من ساز خریدارى كردند، آقایان: منوچهر زاهدى، صادقى، محمد حیدرى و بزرگزاد بودند و یادم هست كه یك (كمانچه) هم آقاى دكتر خوش ضمیر خریدارى كرد و ویولن‏هایى را هم كه استاد قنبرى در منزل مى‏ساختند و بنده با ایشان همكارى مى‏كردم در اختیار معلمین قرار مى‏گرفت. در مركز حفظ و اشاعه موسیقى نیز سازهایى را كه مى‏ساختم و به استادان مى‏دادم، نام و شماره‏ى مركز حفظ و اشاعه روى آن ثبت مى‏شد ولى سنتورهایى را كه در منزل ساختم آقایان: اسماعیل تهرانى، اسماعیل واثقى، مرحوم دكتر جهانبگلو و چهار سنتور، مرحوم نورعلى برومند، استاد مجید كیانى، جلیل عندلیبى، كاظم داودیان و اكثر شاگردان استاد فرامرز پایور خریدارى كردند. سه‏تارهایم را مرحوم حاج آقا مجرد ایرانى، نورعلى برومند، هرمزى، فروتن، كریمى و سه‏تارى را كه به ایشان داده بودم روى آن خاتم‏كارى بود. بعد از بازخریدى خود از مركز حفظ و اشاعه در سال 1357 تمام وقتم را در منزل صرف ساختن آلات موسیقى نمودم و سازهایى كه ساختم و در دفترم نام و مشخصات آن ذكر گردیده غیر از اشخاص معمولى، و هنرمندان بزرگى چون: احمد عبادى، دكتر عبادى (نوه‏ى آقا میرزا عبداللَّه) تیمسار حسنعلى دفترى، منصور نریمان، شهرام ناظرى، محمد موسوى، محمدرضا شجریان، احمد ابراهیمى، محمود تاجبخش، محمدرضا لطفى، حسین علیزاده، زیداللَّه طلوعى، محمد فیروزى، حسن زرگانى، رضا وهدانى، عطاء جنگوك، حمید متبسم، مجید رخشانى، محمدرضا رحیمى، شاپور رحیمى، محمدرضا اقبال، جلال ذوالفنون، ابتهاج، مهدى ستایشگر، جمال سماواتى، مظهرى، منتظرى، اكبر شكارچى، امین‏اللَّه رشیدى، داود گنجه‏اى، مهندس گنجه‏اى، جمشید محبى، ارشد طهماسبى، كیوان ساكت، بهرام ساعد و... مى‏باشند. پسرم، على زادخیل كه هم‏اكنون حدود 19 سال دارد، از سن 9 سالگى، درست از زمانى كه خود من به سازسازى روى آوردم، شروع كرد و نزد خودم مشغول ساختن ساز و پى بردن به رمز و راز آن مى‏باشد و حاصل 38 سال كار مداوم و پر تلاش خود را در اختیار وى نهادم و در اینجا نه به عنوان پدر، بلكه به عنوان یك استاد وى مى‏گویم كه وى در كار خود بى‏نظیر است بسیار سریع پیشرفت كرد، به طورى كه استادانى كه براى خرید ساز به ما مراجعه مى‏كنند ساز ساخت على زادخیل را مثل ساز ساخت حسن زادخیل پذیرا مى‏شوند. على زادخیل با توجه به سن جوان خود هم‏اكنون در كارگاه مشغول ساختن سه‏تار و سنتور و اخیراً كمانچه شده و هفته‏اى دوبار هم در آزمایشگاه خود به تحقیق ساختمان سازها با هم مى‏پردازیم و كتابى در دست تهیه دارم كه روش سازسازى و چوب را در اختیار جوانانى كه شروع به ساختن آلات موسیقى كرده‏اند قرار دهم و در این راه پسرم على زادخیل زحمات فراوانى را متحمل گشته است.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد دوم)

محمد بیات معلم باتجربه‏ى آموزش و پرورش و استادكار نى‏ساز، در سال 1323 در یكى از روستاهاى شهرستان ملایر متولد شد. در سن 5 سالگى بود كه همراه خانواده به تهران نقل مكان كرد. پس از تحصیلات ابتدایى و متوسطه و گرفتن دیپلم، شغل شریف آموزگارى را انتخاب و به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و از آنجایى كه درونى پاك و بى‏آلایش و روحى حساس و عارفانه داشت به ساز نى علاقه‏مند شد و یكى از روزهاى سال 1340 راهى اصفهان شد و براى خریدن نى نزد مرحوم عباس وحوشى كه از سازندگان خوب نى بود رفت و چند روزى از كارها و نى‏هاى ساخته شده توسط وى دیدن كرد و سپس روانه‏ى تهران شد. ذوق و استعداد و علاقه‏ى شدید وى به این ساز عارفانه موجب گشت كه در سال 1350 به مركز حفظ و اشاعه موسیقى سنتى ایران برود و مدت پنج سال متوالى نزد محمدعلى حدادیان استاد نى‏نواز این مركز موسیقى كه از هنرمندان اصفهان بودند، شروع به فراگیرى شیوه‏ى نى‏نوازى كرد و در همین سال‏ها بود كه استاد چون علاقه فراوان محمد بیات را به این ساز دید، ضمن تعلیم او، او را تشویق به ساختن نى نیز نمود و از آنجا كه خود استاد به فن نى‏سازى آشنایى كامل داشت، رموز كار را تا آنجا كه امكان داشت به وى آموخت و محمد بیات از آن زمان به بعد كار نى‏سازى را به طور جدى و اصولى و به روشى صحیح شروع كرد. محمد بیات، مدت بیست و پنج سال است كه نى مى‏نوازد و نى مى‏سازد و در این مدت حدود چهار تا پنج هزار، نى در كوك‏ها و الگوهاى مختلف ساخت است. به این ترتیب این هنرمند معلم یا معلم هنرمند، به موسیقى سنتى ایران خدمات ذیقیمتى نموده است. وقتى از ایشان سؤال كردم كه استاد از سازهایى كه ساخته‏اید و اصولاً از این صنعت و هنر خود، راضى هستید؟ پاسخ دادند: «بسیار خوشحالم كه كارهاى من مورد تأیید اساتید فن و نوازندگان نى مى‏باشد، انگیزه و هدف من از این كار این بوده كه بتوانم با تجربه‏اى كه در این زمینه كسب كرده‏ام، نى‏هایى بسازم كه جوابگوى تمام نت‏هاى موسیقى باشد و براى این كار تغییرات و تعمیرات اساسى و دقیقى بر روى الگوهاى موجود داده‏ام كه نى هم بتواند در كارهاى اركستر همردیف كلیه سازها جوابگو باشد و من هم به سهم خود خدمتى در این راه به علاقه‏مندان این ساز كرده باشم.»

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد دوم)

على‏اكبر امینى كه سالیان دراز در رادیو به خدمت فرهنگى و هنرى بخصوص موسیقى فعالیت داشته در سال 1298 قمرى در شهرستان تفرش متولد شد. پدر وى از ملاكین تفرش بود كه منزلش محل آمد و شد آنان بود. بیش از یك سال از سن على‏اكبر نمى‏گذشت كه همراه خانواده به تهران آمد و ساكن این شهر بى‏دروازه شد. منزل ایشان در تهران مثل تفرش محل رفت و آمد و نشست اشخاص شد با این تفاوت كه در تفرش آن اشخاص ملاكین و خان‏ها بودند ولى خانه آنها در تهران محل آمد و شد موسیقى‏دانانى مثل: حسین‏خان اسماعیل‏زاده، ابوالحسن صبا، مرتضى‏خان محجوبى، رضا محجوبى، قمرالملوك وزیرى، ملوك ضراى و تنى چند از بزرگان موسیقى ایران و شعرایى نظیر: ایرج میرزا، ملك‏الشعراء بهار و میرزاده عشقى شد. آمد و شد این هنرمندان بزرگ به خانه‏ى ایشان موجب شد تا پدر على‏اكبر نزد اسماعیل‏زاده به فراگیرى كمانچه پردازد و على‏اكبر كه شش سال از سنش مى‏گذشت به یادگیرى ویولن نزد رضا محجوبى رفت. وى مدت چهار سال از محضر مرحوم رضا محجوبى بهره گرفت و مدت سه سال هم نزد شادروان ابوالحسن صبا جهت یادگیرى موسیقى سنتى ایران و ردیف‏ها و مقام‏هاى آن به شاگردى پرداخت. سپس مدت یك سال و نیم نزد آساطور هنرمند بزرگ و سرشناس وقت كار كرد تا هارمونى، آهنگسازى و آرانژه (قسمت‏بندى نت براى اركستر) آموخت. پدر و مادر وى به قدرى مشوق على‏اكبر در یادگیرى موسیقى بوده‏اند كه مادر او، وى را در صندوقخانه (از اتاق‏هاى عقبى ساختمان‏هاى قدیمى) حبس مى‏كرده و مى‏گفته به جاى بازى‏گوشى و وقت تلف كردن تا آمدن پدرت باید موسیقى را تمرین نمایى و او ساعت‏ها به تمرین اجبارى مى‏پرداخته كه همین امر موجب پیشرفت سریع او در موسیقى شد ولى وى بیشتر به ساختن ساز راغب بود تا نواختن. به همین سبب در تمام طول فعالیت‏هاى هنرى خود بیش از دوازده آهنگ نساخت ولى در قسمت سازسازى بیش از پانزده كمانچه، چهارصد و دوازده ویولن و چهل و سه تار ساخته و هم‏اكنون هم مشغول ساختن این سازها مى‏باشد. على‏اكبر امینى، از سال 1325 به سمت نوازنده‏ى ویولن، همكارى خود را با رادیو آغاز كرد و یكى از بهترین نوازنده‏هاى اركستر شادروان مهدى خالدى گردیده و در رادیو كار دومى داشت كه آن تعمیر سازهاى زهى این مركز زیر نظر وى بود. وى با نواختن اكثر سازها آشنایى كامل دارد و كار ویولن‏سازى را طبق گفته‏ى خودش، همراه استاد ابراهیم قنبرى نزد مسیو آراكلیان فراگرفته و در حال حاضر كارمند بازنشسته‏ى شركت مخابرات ایران مى‏باشد.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد دوم)

هوشنگ اكبرى، فرزند عبدالقادر، به سال 1336 در یكى از روستاهاى شهرستان ارومیه متولد شد. از كودكى به موسیقى علاقه‏مند بود ولى فراگیرى آن برایش مقدور نبود. وى كه با برادر خود سیاوش اكبرى هم‏اكنون از بهترین سازندگان ویولن، تار و سه‏تار و سنتور مى‏باشند از شاگردان استاد ابراهیم قنبرى هستند. نگارنده در سفرى كه چندى پیش به ارومیه داشتم، طى مصاحبه‏اى با این دو برادر از آقاى هوشنگ اكبرى سؤال كردم كه چگونه به ساختن ویولن روى آوردید؟ چنین اظهار داشت: «در سال 1354 كه تلویزیون در هفته یك برنامه به نام بشنو از نى پخش مى‏كرد، مجذوب این برنامه گردیدم به طورى كه در هر كجا بودم، خود را در رأس ساعت مقرر به تلویزیون مى‏رساندم تا این برنامه‏ى خوب و دوست‏داشتنى را تماشا و گوش نمایم، شبى كه این برنامه طبق روال گذشته از تلویزیون پخش مى‏شد، به قدرى تكنواز ویولن برنامه خود را خوب و عالى اجرا كرد كه در تمام ذرات وجود من اثر گذاشت و بسیار مرا تحت تأثیر قرار داد به طورى كه اشك از چشمانم جارى شد. من اولین بار بود كه شكل ویولن را از تلویزیون مى‏دیدم، تصمیم گرفتم كه یك ویولن براى خود تهیه نمایم و به نوازندگى این ساز روى آورم. لازم به تذكر است كه پدر من در سال 1350 به افسردگى روحى شدید دچار شد و روزى از خانه رفت و خانواده را كه عبارت بودند از من، برادر بزرگم نصرت‏اللَّه و برادر دیگرم سیاوش و مادر و دو خواهر، ترك كرد، من و اكبر هنوز كوچك و طفل بودیم و نمى‏توانستیم در بازار كار در ارومیه وارد شویم در نتیجه هزینه‏ى زندگى ماها بر دوش برادر بزرگترم نصرت‏اللَّه قرار گرفت و من با هر مشكلى بود تا ششم ابتدائى به تحصیل خود ادامه دادم و چند سال بعد به كلاس شبانه رفتم و ادامه تحصیل دادم. براى گذران زندگى و یافتن شغل، در سال 1351 همراه خانواده به شهر آمدم و در یك فروشگاه وسائل و لوازم زندگى مشغول كار شدم ولى شكل و شمایل ویولن همیشه و در همه حال جلوى نظرم بود و از زمانى كه آن در تلویزیون مشاهده كرده بودم لحظه‏اى از جلوى چشمانم دور نمى‏شد، عاقبت با یك تخته و مقدارى سیم براى خود ویولنى ساختم ولى صدا نداشت اصولاً ویولن نبود بلكه تقریباً شبیه ویولن بود، من آن را نزد شخص هنرمندى به نام آقاى غلامحسین بزرگان معروف به «شیوا» كه در آن زمان در ارومیه ویولن مى‏ساخت بردم و گفتم این ساز را من ساخته‏ام ولى صدا نمى‏دهد، ایشان ضمن بعضى مسائلى كه در مورد نواقص سازم به من یادآورى كرد گفت یك عدد «كالیفون» تهیه بكن تا صدا از آن درآید و من این كار را كردم و صداى ویولن خیلى بهتر شد. یادم هست كه ایشان گفتند ویولن یكصد و پنجاه تومان است شما یك ویولن حاضر و آماده بخرید و با آن مشق كنید این ساز شما خارج است و فقط شكل آن حدودى شبیه به یك ویولن مى‏باشد، خود را اینقدر زحمت ندهید. ولى من چون وضع مالى خوبى نداشتم گفتم با این ویولن كار مى‏كنم و در فرصتى كه وسع مالى پیدا كردم یك ویولن خوب تهیه خواهم كرد. روزها و شبها با همان ویولن ساخت دست خود تمرین مى‏كردم و دلخوش بودم. در سال 1355 به خدمت سربازى رفتم و پس از دو سال خدمت براى گذران زندگى راننده‏ى كامیون شدم ولى در همه جا و در همه حال عشقم ویولن بود، به همین سبب روزى كه در خیابان ولى عصر تهران با دوستم مى‏گذشتیم، چشمم به تابلویى افتاد كه روى آن نوشته شده بود. كلاس موسیقى «گام». این كلاس متعلق به مرحوم امیرناصر افتتاح بود به دوستم گفتم كه من مى‏خواهم به این كلاس بروم و جهت فراگیرى موسیقى نام‏نویسى كنم او گفت با این عجله و بى‏مقدمه چطور یكباره به این فكر افتادى؟ گفتم كه از ده سال پیش تصمیم خود را براى یادگیرى ویولن گرفته بودم منتها امكان آن را نیافته بودم. به هر حال، با عجله از پله‏ها بالا رفتم و به قدرى بدنم مى‏لرزید كه حتى نمى‏توانستم حرف بزنم، در ضمن بسیار هم خوشحال بودم كه خدمت هنرمند بزرگى چون امیرناصر افتتاح مى‏رسم، وارد كلاس كه شدم سراغ استاد را گرفتم، ایشان آمدند و گفتند من افتتاح هستم، گفتم استاد من مى‏خواهم كه نواختن ویولن را فراگیرم، استاد گفت كه شما بروید تصمیم قطعى و جدى خود را بگیرید هر وقت كه دیدید آمادگى كامل دارید بیایید و در كلاس نام‏نویسى نمایید، گفتم استاد من از سالیان پیش تصمیم گرفته‏ام گفتند شهریه كلاس ماهیانه پانصد تومان مى‏شود و شهریه را تا سه ماه كه یكهزار و پانصد تومان مى‏شود یكجا باید پرداخت نمایید گفتم اشكالى ندارد، یادم هست آن روز یكشنبه بود و معلم كلاس ویولن ایشان منوچهر لشگرى بود، مرا خدمت آقاى منوچهر لشگرى برد و گفت این شخص به موسیقى بسیار علاقمند است و از ارومیه براى فراگیرى موسیقى به این جا آمده است. به هر حال دفتر نت خریدم و ایشان تمام نت‏ها را براى من نوشت و من از فرط عشق و علاقه تمام نت‏ها را از بر كردم و من در هر سفر كه به ارومیه مى‏رفتم و برمى‏گشتم وقت داشتم كه در بین راه از هر فرصت استفاده كنم و به تمرین بپردازم سه چهار جلسه به كلاسم رفتم، بنابه عللى ماشین را فروختم و دیگر نتوانستم به تهران رفته و در كلاس درس موسیقى حاضر شوم. این وضع خیلى در روحیه من اثر گذاشت و خیلى افسرده و پریشانحال شده بودم، تا این كه روزى دوستم گفت بیا در ارومیه در كلاس موسیقى ثبت نام كردم و معلم كلاس یك قطعه برایم نواخت كه من گفتم این سه‏گاه بود كه نواختید ایشان گفتند شما كه تازه در كلاس نام نوشته‏اید چگونه نام دستگاه‏ها را مى‏دانید در جواب گفتم كه آنقدر نوار و ویولن گوش داده‏ام كه از راه گوش با دستگاهها آشنایى پیدا كرده‏ام. من آن شب تا صبح خواب به چشمانم راه نیافت و دیگر همه زندگى‏ام ساختن ویولن و نواختن آن شد. در این كلاس موسیقى كه متعلق به آقاى شاهرخ است، كتاب اول هنرستان مربوط به استاد روح‏اللَّه خالقى را تمام كردم و كتاب دوم را نزد آقاى محمد مخفیان گذراندم. در كلاس آقاى شاهرخ، وقتى ایشان ویولن را به دست من داد من با دقت تمام آن را بررسى كردم و چون كلاس ایشان مركب از دو اتاق بود هر وقت كه به آن یكى اتاق جهت سركشى به هنرآموزان مى‏رفت من خوب پشت و روى ویولن و اطراف آن را بررسى مى‏كردم تا از كم و كیف آن تا آنجا كه امكان دارد باخبر گردم، روزى از وى سؤال كردم كه استاد ویژگى یك ویولن خوب چیست گفت ساز نو یا كهنه‏اش مهم نیست، مهم صداى آن است، معمولاً ویولن‏هاى ایتالیایى خوب از كار درمى‏آیند، گفتم علت خوبى ویولن‏هاى ایتالیایى آیا نوع چوب‏هایى است كه از آن استفاده مى‏كنند گفتند نه در ساختن تمام سازها از یك نوع چوب استفاده مى‏شود. این استادكار است كه باید ویولن را از كار دربیاورد و آن را خوش‏صدا و خوب ساخته و تحویل عاشقان آن دهد. گفتم چرا نباید كه ایرانى ویولن خوب بسازد گفت داریم چنین شخصى را ویولن مى‏سازد از خارجى‏ها هم بهتر و آن آقاى ابراهیم قنبرى است. لازم به یادآورى است كه بنده در آن زمان نام استاد قنبرى را نشنیده بودم. آقاى شاهرخ سپس گفت اگر تصمیم قطعى دارى كه مى‏خواهى ویولن بسازى شما را نزد آقاى «شیوا» ببرم كه با من رفیق است و او راز و رمز ساختن این ساز را به شما بیاموزد. بالاخره یك روز به اتفاق ایشان نزد آقاى شیوا رفتیم، مشاهده نمودم كه ایشان همان آقاى شیوایى است كه من چند سال قبل خدمتشان رسیده بودم و اكنون خیلى پیر شده بودند و مغازه‏ى خود را تبدیل به كتاب‏فروشى كرده بودند تا مرا دیدند شناختند و گفت شما همان شخصى هستید كه سالیان قبل آمده بودید و ویولن ساخته بودید و من شما را راهنمایى كردم گفتم آرى همان شخص هستم. ایشان گفتند من سالیان متمادى دنبال كسى مى‏گشتم تا آموخته‏هاى خود را در هنر سازسازى به وى بیاموزم ولى چنین شخصى را پیدا نمى‏كردم، اكنون مى‏بینم كه این شخص را یافته‏ام. من از لطف و محبت وى تشكر كردم، سپس ایشان گفتند كه به پاس این همه عشق و علاقه به هنر و صنعت سازى كشور، من كلیه لوازم و وسائل خود را به شما هدیه مى‏كنم تا نگذارید این صنعت در این شهر از بین برود. من هم قبول كردم و هرچه اصرار كردم ایشان دینارى بابت وسائل خود از من دریافت نكردند. و من از آن زمان شب و روز با برادرم اكبر در كارگاهى كه به همین مناسبت آماده كرده‏ایم مشغول ساختن انواع ساز بخصوص ویولن، سه‏تار، تار و سنتور مى‏باشیم.»

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد دوم)

یكى از صنعتگران هنرمند كشور، نریمان آبنوسى است كه در سال 1302 در شهرستان ساوه متولد شد. وى از سن 8 سالگى به موسیقى روى آورد و به آن علاقه‏اى وافر پیدا نمود. پس از چندى اقدام به ساختن سازى محلى به نام «چگور» كرد، این ساز 9 سیمه مى‏باشد و داراى صدایى خوش است. نریمان آبنوسى از آنجا كه به ایران و ایرانى عشق مى‏ورزید براى زنده كردن هنر و صنعت ایران، در سال 1328 اولین ساز «عود» را كه همان «بربط» ساز ایران باستان است ساخت و به قدرى آن را خوب و خوش صدا از كار درآورد كه شهرت آن از مرزهاى كشور گذشت و به سراسر شیخ‏نشین‏هاى خلیج‏فارس و از آنجا به عراق، لبنان، سوریه و مصر كشیده شد از جمله یكى از استادان «عود» نواز مصر از طرف محمد عبدالوهاب نزد وى مى‏آید عود را مى‏بیند و بسیار مورد توجه او واقع مى‏گردد. از این زمان به بعد نریمان ایرانى این ساز ایرانى را براى كشورهاى عربى مى‏سازد تا جلوه‏گر موسیقى آنها شود ولى متأسفانه در اركسترهاى ایرانى از آن یا استفاده نمى‏شد یا اگر هم مى‏شد كمتر میدانى به نوازنده‏ى آن مى‏دادند. نریمان آبنوسى، علاوه بر ساختن «عود»، «سه‏تار» و «سنتور» نیز مى‏ساخته والحق هم خوب از عهده‏ى كار برمى‏آمده ولى عود كار دست وى چیز دیگرى بوده. وى مدتى بنابه دعوت وزارت فرهنگ و هنر وقت به آن اداره رفت و در كارگاه آنجا مشغول كار شد ولى بنابر اختلافى كه با رؤساى آنجا پیدا نمود از این وزارتخانه قهر كرد و دیگر به آنجا نرفت و تا پایان عمر در كارگاه خصوصى خود مشغول فعالیت بود، نریمان سازهاى خود را بیشتر از چوب‏هاى افرا و گردو مى‏ساخت و خشك كردن چوب طرز مخصوص خود او بود. نریمان در ساختن «عود»، استاد یحیاى دوران خود بود و بهترین و زیباترین «عود»ها را ساخت. «سه‏تار»ها «چگور»ها و «تنبور»هاى وى نیز بسیار مشهور و كمیاب مى‏باشد. مرحوم نریمان سازهاى دیگرى چون «تار»، «قانون» و «سنتور» نیز مى‏ساخت و در درزگیرى و وصل قطعات ساز بخصوص «عود» از استادان بى‏نظیر بود، روانش شاد، از وى، دو پسر و سه دختر به جاى مانده كه همگى ایشان هنرمند مى‏باشند، آمو آبنوسى در رشته پیانو از انگلستان فارغ‏التحصیل گردیده، دختران هم با پیانو و نواختن آن آشنایى كامل دارند و پسر بزرگ وى، ساهاك آبنوسى است كه با نواختن تمام سازها آشنایى دارد و بخصوص یكى از «عود»نوازان خوب به شمار مى‏آید ولى بیشتر فعالیت وى در ساختن ساز در كارگاه پدر صرف مى‏شود.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

درگذشت: شهریور 1366. برادران علمى (محمدعلى و محمدحسن و على‏اكبر) از ناشران و كتابفروشانى بودند كه از سال 1315 به بعد فعالیت وسیعى داشتند. محمدعلى و محمدحسن سال‏ها پیش درگذشتند و فرزندانشان همان رشته را دنبال كردند. على‏اكبر علمى در شهریور 1366 درگذشت و از كتابفروشانى بود كه سال‏هایى چند شهرتى بسیار در كار كتاب یافت و كتاب‏هاى زیادى چاپ كرد ولى در چاپ آنها دقتى كه شایسته بود به كار نمى‏بست. مدتى هم چاپ كتاب‏هاى درسى را (قبل از دولتى) شدن كار مؤسسه‏ى خود ساخته بود. به چاپ حكایات و قصه‏هاى عامیاه نیز علاقه‏اى داشت و آنها را به طرزى و صورتى منتشر مى‏ساخت كه ارزان باشد.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 12 مرداد 1395  - 1:02 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14

شرکت بهروز در سال 1356 توسط "بهروز فروتن" بنیان گذاشته شد ودرتمام این مدت،سهام عمده این شرکت،دراختیار خانواده فروتن بود.
 
زندگینامه بهروز فروتن؛ بنیان‌گذار شرکت بهروز از زبان خودش
من بهروز فروتن در سال 1324 در تهران متولد شدم و در امیریه‌ی تهران بزرگ شدم. در سن ده سالگی پدرم را از دست دادم. ایشان رئیس اداره‌ی آگاهی بود البته زمانی که من به دنیا آمدم بازنشسته شده بودند. مهمترین چیزی که از پدرم به یاد دارم این است که می‌گفت انسان باید جوهر کار داشته باشد. در زمانی که ایشان در قید حیات بودند ما از نظر مالی چندان مشکلی نداشتیم با این حال ایشان اصرار داشتند ما در ایام تعطیل کار کنیم. مهم نبود چه کاری انجام می‌دهیم بلکه مهم این بود که با فرهنگ کار آشنا شویم.
از بچگی سختی زندگی را ناخواسته حس کردم قبل از اینکه زندگی را ببینم سختی زندگی برایم نمایان شد به همین دلیل احساس می کنم یک حالت خود ساختگی خاص دارم.
با وجود اینکه بچه ضعیفی بودم، اول کارهای شخصی انجام می‌دادم مثلاً تابستان‌ها شکلات و اسباب بازی می‌فروختم. بعد به دنبال کار فنی رفتم و اکثر مواقع درآمدم را برای مسائل تحصیلی یا هزینه‌ی روزمره مصرف می‌کردم بیشتر درآمدم را هم به مادرم می‌دادم تا برایم پس‌انداز کند. پس از فوت پدرم خیلی از امکانات از ما گرفته شد ولی مادرم با گذشت و عاطفه‌ای که داشت سرپرستی ما را به عهده گرفت. مادرم را هم پانزده سال پیش از دست دادم.
در هر حال با همه‌ی مشکلاتی که بود من هم درس خواندم و هم کار کردم و از حاصل کارم، درسم را ادامه دادم. مادرم در این کار مرا بسیار تشویق کردند به نظر من هیچ انسانی موفق نمی‌شود مگر اینکه تشویق بشود و یا خودش را باور داشته باشد. تشویق، انگیزه و قدرت و روحیه‌ای  ایجاد می‌کند که انسان بیش از توان جسمی‌اش کار کند.
من وضعیت استثنایی داشتم چون پدرم را از دست داده بودم یک مقدار فکرم جلوتر از ذهنم بود. از درک مفاهیم و راهنمایی دیگران بهترین بهره را می‌بردم و موقعیت را خوب می‌سنجیدم و جلو می‌رفتم.
یک دوره‌ی شبانه‌روزی در اداره وزارت کشاورزی و صنایع معادن بود که دیپلم فنی می‌دادند. اگرچه جدا شدن از خانواده خیلی سخت بود ولی چون من به کار فنی خیلی علاقه داشتم و به آنجا رفتم و در رشته‌ی مدل سازی و ریخته‌گری درس خواندم بعد به کلاس‌های شبانه دانشگاه تهران رفتم و لیسانس مدیریت گرفتم. به این دلیل کلاس‌های شبانه را انتخاب کردم که می‌خواستم روزها کار کنم. سپس معلم آزاد شدم و مدتی بعد امتیاز یک دبیرستان را خریدم و شروع به کار کردم. من از تمام کارهایی که در دوران زندگی‌ام انجام دادم راضی هستم سختی‌ها را پذیرفتم تا بتوانم از خوبی‌ها لذت ببرم. موفقیت‌های من از لابه‌لای شکست‌ها و سختی‌ها به دست آمده است. یک مدیر کسی است که بپذیرد مشکل را باید حل کند و متعهد باشد.
من کارم را از درون خانه شروع کردم مواد غذایی درست می‌کردم و به فروشگاه‌ها می‌دادم ولی آنها کالاهای من را نمی‌خریدند. بالاخره خانه‌ام را فروختم و با پول آن کار را شروع کردم به تدریج با 11 نفر از بستگانم شریک شدم. در حال حاضر ما نزدیک به 1000 نفر پرسنل داریم و شش نقطه از کشور تحت لیسانس صنایع غذایی بهروز کار می‌کنند.
من در مورد صنایع غذایی اطلاعات فنی نداشتم و بدون داشتن سرمایه و امکانات کار را شروع کردم و جلو رفتم و رمز موفقیت من این بود که از سختی کار لذت می‌بردم و از حضور پر تلاش همکارانم و بودن در بین آنها خوشحال می‌شوم.
من فکر می‌کنم هر کسی خودش را باور داشته باشد موفق می‌شود. اگر به خودت احترام گذاشتی و برای باورت ایستادگی کردی و در مقابل اشتباهت عذر خواهی کردی خودت را شناخته‌ای. ما باید سعی کنیم نکات منفی و مثبت خودمان را بشناسیم و خودمان را باور داشته باشیم. من زندگی را اول در ذهنم ترسیم می‌کنم و اگر ایرادی داشت آنرا تغییر می‌دهم یعنی روی حرف‌هایم متعصب نیستم و پذیرای حرف‌های دیگران هستم تکامل را در خودم نمی‌بینم بلکه در جمع می‌بینم. ما نباید کار را عار بدانیم ارزش کار باید مهم باشد. من در 45 سال پیش کار را بازی می‌دانستم و این کارها را انجام می‌دادم و امروز هم همین کار را انجام می‌دهم چون امروز هم کار را بازی می‌دانم.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 19 منبع :

ادوین لارنتاین دراك در سال ۱۸۱۹ در Ereenville نیویورك متولد شد . موفقیت او ازاین اعتقاد وی ناشی می شد كه حفاری به ترین روش برای بدست آوردن نفت خام از زمین می باشد . او شركت Senec oil را تاسیس كرد . زمین های اجاره شد ه ، در ۲۷ آگوست ۱۸۵۹ ، كه نفت در عمق ۶۹ پایی آن نزدیك ‏Titvsville پنسیلوانیا (Pennsylvania) قرارداشت . بسیاری ازتاریخ نگاران ، آغاز صنعت نفت در این مقیاس بزرگ را به این اقدام مخاطره آمیز و جسارت وی ربط می دهند . دراك بری خطری كردن از یك موتور بخار استفاده می كرد . بعد از اولین جاری شدن نفت ثروت زیادی را برای بسیاری از مردم و كشورها به همراه آورد اما نه برای دارك . تجارت و كسب و كاروی درآخر چیز زیادی برای او حاصل نكرد . در۱۸۷۶ ، او ازطرف ایالات Pennsylvania حقوق مقرری را دریافت كرد ، جایی كه تا زمان مرگ در آنجا باقی ماند . صنتی كه ثروت زیادی با خود به همراه آورد ، درآخر بدن او را به Titvsville بازگرداند . بدنی كه دریك قبر كه برروی آن مجسمه ای از پیكر وی درست شده بود ، قرارگرفت .

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

آقای مهندس عباسعلی قصاعی زاده در سـال 1326 در شهرسـتان نطنز دیده به جــهان گشود و طـی گذارندن دوره تحصیلی در نهایت وی تحصیلات عالیه خود را در خارج از کـشور ادامه داد و در رشته مهندسـی سـرامیک از دانشگاه دولتی نورنبرگ آلمان درجه کارشناسی دریـافت کرد. آقـای مـهندس عباسعلی قـصاعی زاده فـعالـیت حـرفه ای خود را در کارگاه کوچـک پدری ( کارخانه چینی قصاعی ) در نطنز آغاز کرد و پس از مدت کوتاهــی کارخانه ای با حدود 50 نفر پرسنل و میزان تولید قابل توجـه ای تبدیل کرد . آقای مهنـدس عباسعلی قصاعی زاده از هـمان روزهای اول آرزوی داشتن یک واحد صـنعتی معتبر را داشـت در ســـال 1355 به ایـن آرزو جـامـعه عـمل پوشــاند و در ســال 1366 فاز اول صنایع چینی زرین ایـران راه اندازی شد و تـا بـه امروز یکی از بزرگترین واحد تولیـدی ظــروف چینی در ایـران وخاورمیانه و یکی از روز آمد ترین کارخـانـجات ساخت ظروف چـینی در جهان بشمـار می آید و اکــنون اشتـغال به کار بیش از 1150 نفر در کارخانه و دفتـر مرکزی صنایع چـیـنی زرین ایـران به طـور مســتقیم و ده ها هزار نفر به طور غیر مستقیم مشغول به کار در این مجموعه می باشند . این شرکت از حدود 10 ســـال قبل به طور فزاینده و مـطمئن به 22 کشـور جهان و بیش از همه به کشور هـای اروپای صادرات منــظم دارد همچنین دریافـت بیش از 100 لوح تـقدیر و تشـکر از جمله گواهینامه های واحد نمونه صادراتی و صــنعتی کشور ، حــمایت از حقوق مصرف کنندگان و صنعت سـبز از سازمان محیط زیست و داشتن علامـت اســتانـدارد ایران و پروانه ساخت از وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و گواهینامه های بین المللی ایـزو و .. مویـد تلاش های این شرکت برای رسیدن به هدف نهایی می باشد . این شرکت دارای پروانه کاربرد علامت استاندارد ایران و پروانه ساخت از وزارت بهداشـــت ودرمان و آموزش پزشــکی و گواهــینامه های بین الـمللی ایزو OHSAS 1800114001,9001 از شــرکتTUVNORD آلمان می باشد. آقای مهندس قصاعی زاده به تشکل گرایی اعتقاد راسـخ دارد و در تـشکل هایی چون انجـمن مدیران صـنایع ، عضو ستاد سیاست گذاری خانه صنعت و معدن ایران ، ریاســت انجمن صنایع چینی ایران ، عضو هیئت رئیسه اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران ، عضو هیئت رئیسه اتاق بازرگانی و صــنایع ایران و آلمان مسئولیت دارد و نیز ایشان با بسیاری از نهاد های خیریه درمانی و نیز دانشگاهها همکاری نزدیک دارد. سوابق مدیریتی: 1. مدیریت چینی قصاعی-شهرستان نطنز ، از سال 1350-1368 2. از سال 1355 تا کنون، رئیس هیأت مدیره صنایع چینی زرین ایران 3. رئیس هیأت مدیره صنایع چینی یاسمن ، از سال 1376-1388 4. رئیس هیأت مدیره صنایع بسته بندی زرین بان ، از سال 1382 تا کنون 5. رئیس انجمن صنایع چینی ایران ، از سال 1377 تا کنون 6. عضو هیأت رئیسه اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران ، از سال 1381 تا کنون 7. عضو هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران ، از سال 1381 تا کنون 8. عضو هیأت رئیسه اتاق بازرگانی و صنایع ایران و آلمان ، از سال 1385 تا کنون کارآفرینی و ایجاد اشتغال: اشتغال به کار بیش از 1000 نفر در کارخانه و دفتر مرکزی صنایع چینی زرین ایران به طور مستقیم و ده ها هزار نفر به طور غیرمستقیم.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

یحیی آل‌اسحاق رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران و از شخصیت‌های اصلی هیئت مؤتلفه بوده است که از عضویت دراین حزب استعفا داده واز سال 1380درنشست های آن شرکت نمی کند.او که سابقه‌ای ۳۰ ساله در مدیریت اقتصاد ایران دارد، درسال 1360با تصدی مدیریت مرکز تهیه وتوزیع منسوجات به دولت پیوست و به عنوان معاون حبیب الله عسگراولادی در وزارت بازرگانی مشغول به فعالیت شد.او پس ازآن در وزارت دفاع ووزارت صنایع ومعادن نیز به عنوان معاون وزیر به کار مشغول شد. اکبرهاشمی رفسنجانی او را به عنوان وزیر بازرگانی دولت خود برگزید واو درفاصله سال های 1372 تا 1376 که سید محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور ایران برگزیده شد، وزیر بازرگانی دولت ششم بود. یحیی آل‌اسحاق که زاده پدری روحانی وانقلابی است، از چهره‌های مدافع اقتصاد آزاد به شمار می‌رود که درطول سال‌های گذشته به دلیل اهتمام به عقاید اقتصاد بازار، به یکی از چهره‌های شاخص طرفدار بخش خصوصی بدل گشته است.. یحیی آل اسحاق دوبار در سال های 1385 و1389 در انتخابات اتاق های بازرگانی شرکت کرد وموفق شد به عنوان نماینده بخش خصوصی وارد اتاق بازرگانی وصنایع ومعادن تهران شود. تحصیلات ۱.لیسانس بازرگانی ۲. فوق لیسانس مدیریت صنعتی ۳. دکترای مدیریت استراتژیک سوابق کاری  مدیرعامل و رئیس هیات مدیره مرکز تهیه و توزیع منسوجات  معاون وزیر بازرگانی در امر خرید  نائب رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران  معاون وزیر صنایع در امور اقتصادی و بین‌الملل  معاون بازرگانی سازمان صنایع دفاع  وزیر بازرگانی  عضو هیات امناء دانشگاههای شرق کشور  رئیس انجمن علمی بازرگانی کشور  عضو هیات امناء بنیاد مستضعفان  قائم مقام بنیاد مستضعفان و رئیس هیات مدیره سازمانهای: (عمران-سیاحتی-اموال و املاک-صنایع) و رئیس هیات مدیره سیمان تهران  رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

محمد نهاوندیان معاون وقت دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی ایران (معاون علی لاریجانی)، رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، عضو ستاد ویژه اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی، رییس مرکز بررسی برای الحاق به سازمان تجارت جهانی در جمهوری اسلامی، معاونت سابق وزارت بازرگانی و دارنده سابقه سمت‌های اقتصادی-سیاسی دیگر است. او فارغ التحصیل مدرسه علوی و دارای تحصیلات حوزوی و همچنین دکترای اقتصاد از امریکا است. رفت و آمد به امریکا در سال ۸۵ و داشتن اقامت آمریکای او بسیار خبرساز شد. زندگینامه محمد نهاوندیان پسر حاج جعفر نهاوندیان، بنیانگذار حسینیه زنجانی‌ها در خیابان شیخ هادی تهران است. پدر محمد از جمله مریدان شیخ محمود حلبی (از بنیانگزاران انجمن حجتیه) و از هواداران و مبلغان این فرقه بود. بعد از مرگ او، محمد نهاوندیان هرساله به یاد پدر ایام عزاداری و مولودی در حسینیه مراسم برپا می‌کند و عده‌ای از چهره‌های سرشناس نیز در مراسمهای حسینیه شرکت می کنند مانند سخنرانی آیت‌اللهمهدوی کنی دبیر کل جامعه روحانیت مبارز در مراسم نیمه شعبان. او در دبستان شاگرد مدرسه جعفری در گذر وزیردفتر بود در آن زمان مدرسه شماره یک جامعه تعلیمات اسلامی محسوب می‌شد. سپس دبیرستان را از مدرسه علوی فارغ تحصیل شد و بعد از ان به سفارش پدرش به تحصیل حوزوی مشغول شد. سال ۵۱ وارد رشته اقتصاد شد و لیسانس گرفت. اما فوق لیسانسش را هنگام اوج گیری انقلاب نیمه رها کرد و سال ۶۴ همراه همسر و چهار فرزندش به امریکا رفت تا برای فوق لیسانس دکترای رشته اقتصاد در دانشگاه جورج واشینگتن ادامه تحصیل دهد و سرانجام در سال ۷۲ به ایران برگشت. وقتی دانشگاه را نیمه کاره رها کرد به جریانات انقلاب ۵۷ پیوست و در کنار نیروهای چپ مذهبی و در گروههای مسلح صف و القارعه (گروههای مسلحی که بعدها همگی در اتحاد با هم سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند) مدتی به مبارزه مسلحانه مشغول شد. او از دروس حوزوی، مقدمات را نزد علمایی نظیر علامه نوری، مرتضی مطهری و شوشتری گذراند. «شرح ابن عقیل» را با شوشتری گذراند، علم الحدیث را نزد علامه نوری و برخی دروس فقه را با مطهری گذراند. در حوزه و بعدتر در دوران دانشجویی، به مطهری نزدیک شده بود و در جلسات «فلسفه تاریخ» وی شرکت می‌کرد. بعد به اقتصاد اسلامی علاقمند شد و سرانجام او و چند نفر دیگر از بازاریان تهران شورای اقتصاد اسلامی را پایه گذاری کردند. اواخر سال ۵۳ به پیشنهاد مطهری با دکتر مشکات رئیس دانشکده اقتصاد تهران صحبت کرد تا جلسات «درس اقتصاد اسلامی» در دانشکده برگزار شود. در این جلسات نهاوندیان با سران آینده نظام جمهوری اسلامی نظیر بهشتی، باهنر، استاد جعفری، دکتر نمازی و صالح خو آشنا شد و حتی آشنایی اش به آیت‌الله مفتح و سید علی خامنه ای نیز رسید . بعد از انقلاب بعد از بهمن ۵۷ مطهری از وی خواست جلسات اقتصاد اسلامی را باز هم ادامه دهد زیرا اکنون زمان نیاز به آن بود. نهاوندیان به صداوسیما رفت ولی با صادق قطب زاده رئیس سازمان صدا و سیما اختلاف پیدا کرد و خیلی زود آن را ترک کرد. سپس دکتر صدر که در دولت موقت وزیر بازرگانی بود او را مسئول روابط عمومی وزارتخانه خود کرد. در ۲۶ سالگی اش، بعد از انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی (هفتم تیر)، معاون هماهنگی وزارت بازرگانی شد و سپس معاون طرح و برنامه وزارت گردید. اما بعد آنجا را هم به خاطر اختلاف نظر با دیگران ترک کرد و برای ادامه تحصیلات اسلامی اش به قم رفت. و ۲ سال بعد (۱۳۶۱) رهسپار آمریکا شد در آمریکا در آمریکا موسسه ای به نام تحقیقات و اطلاعات اسلامی در واشینگتن تاسیس کرد و با چهل مرکز اسلامی آمریکا برای همکاری بین آنها ارتباط برقرار کرد . در نتیجه شورایی تشکیل شد به نام شورای همکاری اسلامی که هر ماه در یک ایالت جلسه تشکیل می داد. او ۸ سال با خانواده اش در امریکا به سر برد و فوق لیسانس و دکترا گرفت. در ایران در سال ۷۲ بعد از برگشتن به ایران بلافاصله در وزارت بازرگانی به مدیریت یحیی آل اسحاق (عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی) استخدام و معاون او شد. در سال ۷۶ انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و دولت عوض شد و محمد شریعتمداری وزیر بازرگانی شد. نهاوندیان تا سال ۸۰ در معاونت وزارت بازرگانی ماند و بعد از آن بیرون آمد . از سال ۸۰ تا ۸۴ مشاور اقتصادی سیدمحمد خاتمی، رئیس مرکز ملی جهانی شدنو رئیس شورای اقتصادی سازمان صدا و سیما شد. در سال ۸۴ که دولت خاتمی تمام شد، در رقابت انتخابات ریاست جمهوری، مدیر اقتصادی برنامه‌های علی لاریجانی بود .هنگامی که دولت محمود احمدی نژاد تشکیل شد یک بار او برای ریاست سازمان بورسپیشنهاد شد ولی ترجیح داد به همکاری با علی لاریجانی ادامه بدهد. لاریجانی به سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی انتخاب شده بود و نهاوندیان معاونت اقتصادی او را برعهده گرفت در بهار سال ۸۶ با رای گیری برای انتخاب رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، نهاوندیان با ۱۶۵ رای از نمایندگان شهرستانها و تشکل ها، رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، بزرگترین نهاد بخش خصوص کشور شد. او خواهان تثبیت نهاد اتاق بازرگانی ایران در سیاستگذاری‌های اقتصادی است و نهادینه کردن این اتاق است و معتقد است «با این کار می توانیم هم به تقویت بخش خصوصی بپردازیم و هم آنکه حضور بخش خصوصی را در عرصه سیاستگذاری‌ها تقویت کنیم.» او عضو ستاد ویژه اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی و رییس مرکز بررسی برای الحاق به سازمان تجارت جهانی در جمهوری اسلامی نیز هست .

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ع. عبدلائمة، بنده امامان) سازنده اسرطاب و استاد رسم دوایر فلكى (قر. 9 ه.) از ساخته‏هاى وى دو اسطرلاب بزرگ در تهران موجود است: یكى در مدرسه سپهسالار ناصرى و دیگرى در تصرف آقاى سید جلال‏الدین تهرانى، و هیچ یك داراى تاریخ نیست و فقط به خط نسخ نوشته شده: صنعه عبدالائمة. (س دوازدهم ق)، نقاش فلزات و اسطرلاب‏ساز. وى در هنر خود شهرت داشت و به رموز و دقایق اسطرلاب واقف بود. او همچنین در علم هیئت و ستاره‏شناسى نیز صاحب كمال بود و در نقوش دقیق و ارائه‏ى محاسبات افلاكى و درج دوایر بروج به روى فلزات سخت، مهارت داشت. از شاگردان نامدار وى، استاد محمد طاهر بن محمد امین است كه آثارى استادانه از خود به یادگار دارد. از آثار او: اسطرلاب نفیسى، با رقم: «صنعه عبدالائمه 1127»؛ اسطرلاب دیگرى بار رقم «...صنعه عبدالائمه»؛ اسطرلاب نفیسى كه در مركز آن رقم «صنعه عبدالائمه» دارد؛ اسطرلابى كه روى دایره‏ى انتهایى صفحه رقم «صنعه عبدالائمه» دارد.[1]

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، فلزكار. وى نگارگر پرمهارت فلزات سخت بود. از آثار او قطعات هشت‏ضلعى فلزى است كه روى هم سوار شده و كمربندى را تشكیل داده‏اند. نقوش متنوع و اسلیمى این قطعات استادانه است و رقم «عمل نوراللَّه» دارد.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1266 ق)، نقاش و قلمدان‏ساز. آبرنگ كار و قلمدان قاب آینه‏ساز دوره‏ى ناصرى بود و در هنر خود مهارت داشت. از آثار وى: قاب آینه‏ى زیبایى كه در دو طرف آن تصویر زنان جوانى دیده مى‏شود، با رقم: «راقمه محسن منشى»؛ قاب آینه‏ى كوچك رنگ روغنى كه بر روى آن، تصویر زن جوانى جلب نظر مى‏كند، با رقم: «راقمه محسن»؛ تصویر آبرنگى جوانى ناصرالدین‏شاه، با رقم: «سلطان زمانه ناصرالدین، رقم محسن منشى» 1266 ق؛ تصویر آبرنگى مرغ پر حالت و رنگینى كه بر روى شاخه گل سفیدى با غنچه‏هاى قرمز نشسته و یك پروانه‏ى رنگین در گوشه‏ى بالاى آن دیده مى‏شود، با رقم: «العبد محسن المنشى».

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 817 ق)، كوفتگر و فلزكوب. این هنرمند اقسام نقوش را بر روى فلزات ترسیم مى‏نمود و با مهارت عمل مى‏آورد. از آثار وى كه با همكارى استادان دیگرى پایان یافته، پنجره‏ى فولادى و زركوب آستان قدس رضوى است كه با نوشته‏هاى زرین آرایش یافته است و رقم «امر بعماره هذه البنجره... سنه سبع عشر و ثمانمائه... عمل استادان كوفتگر مولانا شمس طبسى و...» دارد.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 897 ق)، نجار. از آثار وى: صندوق چوبى منبت‏كارى شده‏اى در امامزاده عباس (ع)، در سارى است كه به تاریخ 897 هجرى حك شده است و رقم «شمس‏الدین بنا ابن احمد نجار ساروى» دارد.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س یازدهم ق)، كاشى تراش. وى شاگرد احمد موسى و رسام نقوش بر روى كاشیها بود. از آثار این هنرمند، در ایوان مسجد جمعه‏ى اصفهان، كاشیها و تزیینات زیبایى به یادگار مانده كه به خط نستعلیق سفید بر زمینه‏ى لاجوردى رقم «عمل استاد شمس‏الدین كاشى تراش» دارد.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س یازدهم ق)، فلزكار. اثر هنرى او، آفتابه‏ى خوش طرح و پرآذین اسلیمى است كه در دهانه‏ى آن رقم «شكراللَّه میرزا باشى» دارد.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1291 ش)، خاتم‏كار. در تهران متولد شد و هنوز در دوران كودكى به سر مى‏برد كه به عنوان شاگرد به دكان استاد محمد صنیع خاتم سپرده شد كه یگانه استاد او بود و سالیان بسیار در كنار او به تجربه‏اندوزى پرداخت. وى در سال 1313 ش به اتفاق گروهى از خاتم‏سازان دیگر به كار ساختن اتاق خاتم مرمر پرداخت. از جمله كارهاى ارزنده‏ى شفقت مى‏توان از صندوق مرقد حضرت زینب (ع) در شام، صندوق حضرت مسلم (ع) در كوفه با طرح «كند گره تو گره»، صندوق خاتم حضرت رقیه (ع) در سوریه و مرمت صندوق حضرت عبدالعظیم (ع) در رى نام برد.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش. از استادكاران و میناسازان ماهر دوره فتحعلى شاه قاجار بود. از آثار مینایى این استاد سر قلیان مینایى پرآذینى است كه تصاویر گل و بلبل دارد و در داخل آرایش گلها، تصاویرى است كه به تردستى نقاشى شده است با رقم: «كمترین تقى 1225».[1] (س سیزدهم ق)، میناساز. به روایتى وى فرزند محمدحسن میناساز بوده است. از آثار مینایى این استاد، سر قلیان مینایى پرآذینى است كه، تصاویر گل و بلبل دارد و در داخل آرایش گلها، تصایور زیبایى به تردستى نقاشى شده و رقم «كمترین تقى 1225» دارد.[2]

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1311 ق)، نقاش مذهب و قلمدان‏ساز. بنا به روایتى جد مادرى او میرزا باباى اصفهانى نقاش‏باشى است كه از نقاشان صاحب نام قاجار بوده است. تقوى یكى از استادان مشهور است كه در چهره‏پردازى و انتخاب رنگها در آبرنگ دستى توانا داشت و تذهیب را به نازك قلمى و شیوا مى‏ساخت. وى در تذهیب شیوه‏اى استادانه داشت و پیرو مكتب استادش، میرزا عبدالوهاب مذهب‏باشى بود. استاد دیگر وى سیدهاشم حسینى اصفهانى بوده و در بدایت حال، نزد آن استاد هنر آموخته است. فرزندانش، غلامحسین، غلامرضا و على‏اكبر تقوى، هر سه هنرمند و از شاگردان وى بوده‏اند. از آثار امضادار این نقاش: آرایش و تذهیب كناره‏هاى قاب آینه صدفى استاد محمدصادق نقاش، با رقم: «جان نثار یحیى 1310»؛ قلمدان گل و مرغى خوش نقشى كه كناره‏هاى قلمدان را تشعیر و تذهیب كرده و رقم نهاده است: «عمل یحیى 1311».

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س یازدهم ق)، نقاش، مذهب و معرق‏ساز. اهل تبریز بود و در نقوش اسلیمى، به شیوه سوخت و معرق، دستى بكمال داشت. از آثار امضادار این هنرمند جلد ضربى و سوخت معرقى است، در موزه ویكتوریا آلبرت لندن كه جلد پرآرایش نسخه‏ى «نظامى» بوده و در زمینه‏هاى آبى و سبز و زرد و سرخ فرجام پذیرفته است، با رقم: «عمل محمد محسن تبریزى».

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 933 ق)، مذهّب، خطاط و شمشیرساز. هنرمند ذوفنونى از محل تكه تركمان، نزدیك مشهد بود كه در هنگام حمله سلطان سلیم به ایران و فتح تبریز، از موطن اصلى خود رخت بربسته و در دربار سلطنتى پادشاه عثمانى به كار هنرى مشغول گشته بود. از آثار این استاد كه در سال 933 ق به پایان رسانده: شمشیر منقش و استادانه سلطان سلیمان قانونى است كه در قبضه عاجى آن، انواع نقوش قرینه‏اى و سایر تزیینات اسلیمى، در كمال ریزنگارى انجام پذیرفته و بر روى تیغه به خط ثلث طلاكوبى رقم «احمد تكلو قارا باجك» دارد.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(اوایل س یازدهم ق)، نجار، طراح و نگارگر. از آثار رقم‏دار این استاد، درب چوبى كم نظیر و پر مهارت یكى از بقاع متبركه است كه به نقوش اسلیمى و ترنجى مشبك پیراسته گشته است و در نوع خود زیبا و استادانه است. در بالا و داخل مربعات كوچكتر، نقوشى از تركیب چهار على، به خط تزیینى كوفى و در دو مربع بزرگتر چپ و راست، تعاریف: «ناد علیا... الى آخر» به خط ثلث عالى كنده كارى شده است، در قرینه‏ى پایین‏تر، ادعیه دیگرى كنده‏كارى شده و به خط رقاع چنین رقم دارد: «عمل احمد بن عبدالغنى نجار» و در مقابل آن، رقم كاتب چنین نوشته شده: «كتبه العبد میر على بن محمد 1002».

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(اوایل س سیزدهم ق)، نگارگر فلزات و شمشیر ساز. از آثار رقم‏دار وى: قمه‏ى زیبا و استادانه‏اى است در موزه‏ى ویكتوریا آلبرت لندن، با رقم «ابن عبداللَّه احد الحسینى».

فعالیت ها : مشاهیر / صنعتگران مشاهیر / هنر / نگارگري

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

محمد حسين بهراميان هنرمند و مجسمه ساز در سال 1350 به دنيا آمد.وي داراي مدرك فوق تخصص زيبايي‌شناسي هنر (D.E.A) از دانشگاه سوربن پاريس است. او در سال 1384 براي اعتراض به موزه لوور به زندگي خود پايان داد.محمد حسين بهراميان يا به قول دوستان‌اش بهرام، يكي از 5 مجسمه‌ساز برتر معاصر ايران و البته به خاطر تخصصي و سبك كارهايش علمي‌ترين آنهاست كه به دليل دوري از وطن، تنها ميان متخصصان و همكارا‌ن‌‌اش نام‌آشناست. گروه : هنر رشته : هنرهاي تجسمي تحصيلات رسمي و حرفه اي : اخذ ليسانس مجسمه‌سازي از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران 1347 كسب مدرك تخصصي مجسمه‌سازي از دانشگاه سوربن پاريس عنوان رساله تخصصي: هنر مجسمه‌سازي معاصر در ايران (اميد كه روزي چاپ شود) گرفتن مدرك فوق تخصص زيبايي‌شناسي هنر (D.E.A) از دانشگاه سوربن پاريس عنوان رساله فوق تخصص: مناسبات در ساختار اجتماعي و جغرافيايي شهر: نصب مجسمه‌هاي مختلف در شهر تهران يك سال تدريس در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران وقايع ميانسالي : زمان و علت فوت : مسئولان موزه لوور پاريس ـ كه برچسب آثار ايراني موزه را مثل نام خليج فارس به عربي تغيير داده بودند ـ در آتليه مولاژ موزه لوور، اسم و امضاي بهراميان را از پاي آثارش حذف كردند و تمام حقوق مادي و معنوي را زير پا گذاشتند. او همه وقت و دارايي‌اش را براي پيگيري اين پرونده در مراجع قضائي فرانسه صرف كرد. هزينه اين كارها براي شهروندان فرانسوي ارزان بود اما براي او ـ كه با وجود سال‌ها تحصيل، زندگي و كار در فرانسه حاضر به پذيرفتن شهروندي آنجا و گرفتن اوراق هويت فرانسوي نشده و ايراني مانده بود ـ كلي آب مي‌خورد. تا روزي كه چيزي براي ادامه راه در كار نبود. يك روز با دعوت از همه رسانه‌ها و خبرنگاران و بازگو كردن داستان، با پريدن از بام موزه لوور، به قصه پايان داد و شايد با اين كار، پيگيري كار را به رسانه‌ها سپرد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : وي متخصص بخش مولاژ در مجموعه موزه‌هاي ملي فرانسه بوده است. فعاليتهاي آموزشي : يك سال تدريس در سال 1358 در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران را محمد حسين بهراميان در كارنامه دارد. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ترميم بسياري از مجسمه‌هاي باستاني و ساخت مولاژ از آنها، نوآوري در ساخت مجسمه و استفاده از مواد در كار ساخت و اصلاح روش‌هاي قبل از فعاليتهاي وي ميباشد. جوائز و نشانها : كسب عنوان مجسمه‌ساز حرفه‌اي در موزه لوور در 1991 برنده نشان طلا و ديپلم افتخار بيست و هفتمين نمايشگاه اختراعات هنري ژنو سوئيس براي پازل سه بعدي در 1999 كسب نشان نقره و ديپلم افتخار بيست و هفتمين نمايشگاه اختراعات هنري ژنو سوئيس براي طراحي نوعي قالب براي ساخت مجسمه به تعداد زياد بدون افت كيفيت در 1999 پازل توپ چهل تكه‌اي از كره زمين؛ برنده مدال طلاي نمايشگاه اختراعات هنري ژنو چگونگي عرضه آثار : ابتكار بهراميان با ساخت پازل از اشياي باستاني ايران، هنر و تاريخ را از موزه‌ها به درون خانه‌ها مي‌برد و كودكان را در حس ساخت اشياي باستاني، با هنرمندان چند هزار سال قبل، سهيم مي‌كند. آشنايي با هنر باستاني بخشي از بازي كودك مي‌شود و هر كس مي‌تواند يك كپي مثل اصل را در خانه داشته باشد؛ مانند پازل وزنه قوي هخامنشي. ساخت پازل‌هايي از آثار باستاني ايران و اهرام مصر، 2 جايزه برتر نمايشگاه اختراعات هنري سوئيس را براي او به ارمغان آورد. در حال حاضر، موزه لوور - كه يك هرم شيشه‌اي در حياط مقابلش ساخته اند- درآمد هنگفت اين امتياز را به جيب مي‌زند. اثر ديگر بهراميان "جنگ شاهين و مار" در بانك ملي دوبي؛ باز هم ساكنان آن سوي خليج فارس. يك مجسمه او در يكي از پارك‌هاي تهران در غيابش به اسم يكي از همكاران ثبت و مجسمه ديگرش هم در پارك دانشجو ناپديد شد. -------------------------------------------------------------------------------- آثار : 1 اسب آبي جاي فرعون خوابيده ويژگي اثر : پوستر پازل سه بعدي بهراميان از هرم مصري و اسب آبي فيروزه‌اي مصر باستان كه در دل پازل قايم شده. 2 جنگ شاهين و مار ويژگي اثر : مجسمه، در پارك دبي 3 دو زيباي خفته ويژگي اثر : اين دو تا قوي طلايي زيباي خفته، 2 مدل از وزنه‌هاي ترازوي زمان هخامنشي است كه در شوش كشف شده. ساخت مولاژ يا شبيه‌سازي آثار باستاني، يكي از تخصص‌هاي بي‌بديل بهراميان بود؛ تخصصي كه علاوه بر ذوق هنري نياز به مهارت و دانش زيادي دارد. 4 ماهي‌هاي در هم ويژگي اثر : اين دو ماهي در هم پيچيده با فواره‌هايشان، در ساحل خليج‌فارس و خاطره بازديدكنندگان جا خوش كرده‌اند؛ تا حدي كه بسياري با ديدن عكس، محل آن در دوبي را به جا مي‌آورند. بهراميان با هنر وشناختش نسبت به فضاي نصب اثر، يك مجسمه محيطي بسيار عالي خلق كرده بود.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

كارخانه‏دار بزرگ، مالك و ثروتمند معروف اصفهان در 1280 ش در اصفهان تولد یافت. پدرش پیشه‏ور كم‏بضاعتى بود كه حتى نمى‏توانست عائله خود را اداره كند و به همین سبب فرزندان خود از جمله على را براى مدت كوتاهى به مكتب‏خانه فرستاد كه فقط خواندن و نوشتن و حساب سیاق و قرآن بیاموزد. آنگاه او را به شاگردى در بازار اصفهان فرستاد. على چند سالى پادو و شاگرد در چند مغازه شد. تدریجا بعضى از كسبه او را شناختند و با كمك و مساعدت تنى چند از آنان دكه‏اى در بازار اصفهان برایش دائر كردند. ابتدا دكه او خرازى بود ولى پس از چندى تبدیل به پارچه‏فروشى شد و قدك و متقال و گاهى چیت مخصوص اصفهان را به فروش مى‏رسانید و پارچه‏هاى خود را به آنها مى‏فروخت و در عوض به جاى پول، گند و جو و مویز میوه‏جات خشك تحویل مى‏گرفت. چندین سال كار او به همین وضع ادامه داشت تا اینكه یكى دو كارخانه بزرگ در اصفهان تأسیس شد و محصولات آن به بازار آمد و او داوطلب فروش اینگونه محصولات گردید. حاج محمد حسین كازرونى صاحب یكى از آن كارخانجات در دادن اعتبار و پارچه و كمك به همدانیان دریغ نمى‏كرد و اولین قدم پیشرفت او از همین جا شروع شد و روز به روز كار او رونق گرفت تا اینكه مغازه بزرگترى در بازار اصفهان براى خود تدارك دید و همه سال از سودى كه عاید او مى‏شد در اطراف شهر به خرید باغ و زمین زراعى مى‏پرداخت. وقتى تعداد كارخانجات نساجى در اصفهان رو به ازدیاد نهاد او از مشتریان پروپا قرص بود و بعضى از محصولات كارخانجات را پیش خرید مى‏كرد و محصول كارخانه را نقد و اقساط مى‏فروخت و از این راه درآمد او رو به افزایش نهاد به طورى كه در سى سالگى بازرگانى سرشناس و معتبر شد و خود به فكر تأسیس كارخانه نساجى افتاد. اولین كارخانه‏اى كه بنیاد نهاد كارخانه نساجى صنایع پشم بود كه با مشاركت جند نفر دائر كرد. محصولات كارخانه پتو و پارچه‏هاى پشمى بود كه در آن ایام ارتش از خریداران عمده آن كالاها بود. بعد از 1320 همدانیان به فكر ایجاد یك واحد نساجى دیگر افتاد و نزدیك دروازه شیراز زمینهاى زیادى خریدارى كرد و كارخانه عظیمى كه محصولات آن پارچه‏هاى نخى بود دائر كرد و براى بهبود محصولات از كارشناسان خارجى استفاده مى‏نمود. سرانجام تعداد ماشینهاى بافندگى از یك هزار و دویست دستگاه تجاوز كرد و تولید كارخانه روزانه به یكصد هزار متر پارچه نخى رسید. سومین كارخانه‏اى كه همت به ایجاد آن كرد كارخانه عظیم سیمان اصفهان بود. بعد از استوارى آن واحد بزرگ صنعتى كارخانه قند اصفهان را كه مقدمات آن توسط دیگران فراهم شده بود خریدارى نمود و با مراقبت دقیق خود همه را به نحو احسن اداره مى‏نمود. از 1330 على همدانیان در رأس تمام كارخانه‏داران اصفهان قرار داشت. ملك‏دارى و كشاورزى و بورس بازى زمین از دیگر كارهاى او بود. در 1339 به ریاست سندیكاى صنایع اصفهان برگزیده شد و صاحبان صنایع از فكر و راهنماییهاى او استفاده نموده و در صورت بروز اشكالات مالى از وى كمك مى‏گرفتند. فشاركار از یك طرف و مشكلات كارگرى از طرف دیگر و مقید نمودن وى كه باید از مدیران شایسته در واحدهاى خود استفاده كند او را رنجیده خاطر ساخت. به بیمارى قلبى دچار شد و در زمستان 1342 در حالى كه تمام روز را مشغول كار بود شب هنگام دچار حمله قلبى گردید و در دم جان سپرد. على همدانیان بازرگانى آگاه و بصیر بود و در حفظ مال و ازدیاد آن جدا مى‏كوشید. در زندگى شخصى فوق‏العاده ممسك و خسیس مى‏بود. هرگز همسرى انتخاب نكرد و بلاعقبه درگذشت. پس از او برادر اعیانیش به نام حسین جانشین او شد. روزى كه درگذشت ثروت او را بانكها حدود یك میلیارد برآورد نمودند كه در آن تاریخ، اول بازرگان و سرمایه‏دار ایران بود.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : گنجینه دانشمندان (جلد اول)

ابوجعفر محمد بن على ابن حسین فرزند مهتر ابوالحسن على بن حسین قمى و ملقب به صدوق (ف. 381. ه.ق.). او از اساتید بسیار از جمله پدر خود و محمد بن حسن ابن‏الولید ادب و فقه را فراگرفت. وى با سلاطین و اعاظم شیعه زمان خود آمیزش داشت. كتاب من لا یحضره الفقیه خود را كه از كتب معتبر شیعه و یكى از كتب اربعه است به نام الولید نوشته است. مدتى نیز در بغداد تدریس مى‏كرده در اواخر عمر در رى متوطن شد و وزیر ركن‏الدوله، صاحب بن عباد او را گرامى مى‏داشت. ابن بابویه كتاب عیون الاخبار الرضا را به نام صاحب بن عباد نوشت. از كتب دیگر اوست: اكمال‏الدین، امالى، معانى، الاخبار، كتاب التوحید، ثواب الاعمال، علل الشرائع، كتاب الخصال، و كتاب الاعتقاد كه همه به طبع رسیده. محمد بن على بن الحسین بن موسى بن بابویه القمى. كنیه وى ابوجعفر و لقبش (صدوق) است و او چنانكه شیخ گوید: به جلالت قدر معروف و به قوه حافظه موصوف در مضمار فقاهت یكه‏سوار و در میدان احادیث و اخبار و بصیرت به احوال رجال علمدار، او را كتابهاى بسیار و مصنفات بیشمارى است و آنها را در فهرست ذكر كرده‏ایم. نجاشى و علامه فرموده‏اند: او پیشواى ما شیعه و فقیه ماست. و در خراسان رئیس طایفه بوده. در سنه‏ى 355 وارد بغداد شد و با حداثت سن شیوخ طائفه بسماع حدیث مستفیض و بهره‏مند شدند و علامه نیز پس از این سخن او را به جلالت قدر و حفظ و بصیرت به احوال رجال و ناقدیت اخبار ستایش كرده و گفته است در قمیین مانند او در قوه حافظه و حفظ حدیث و كثرت علم دیده نشده قریب سیصد كتاب تصنیف كرده و آنها را در كتاب كبیر خود ذكر كرده‏ایم و به موافقت نجاشى گفته وفات وى در رى سنه‏ى 381 بوده. وحید بهبهانى قدس سره الشریف در تعلیقه از محقق بحرانى نقل كرده كه در حاشیه كتاب بلغه كه در علم رجال است چنین گفته: مشایخ ما یكى از دیگرى از شیخ‏بهائى رحمةاللَّه‏علیه روایت كرده‏اند كه: كسى از وى از حال این شیخ بزرگوار سؤال كرد. پس از تعدیل و توثیق و ثنا و ستایش او فرمود كه در قدیم‏الایام كسى از من سؤال كرد كه زكریا بن آدم و شیخ صدوق محمد بن على بن بابویه كدام یك افضل و در مرتبه جلالت اكملند گفتم زكریا بن آدم، چه اخبار بسیار و احادیث بى‏شمار از ائمه اطهار علیهم صلوات‏اللَّه الملك الغفار در مدح او وارد شده. پس از این جواب در خواب خدمت شیخ صدوق (ره) رسیدم آن جناب به من عتاب كرده فرمود، از كجا دانستى كه زكریا بن آدم از من افضل است و روى از من برگردانید. این بزرگوار در السنه اهل علم ملقب به ریئس المحدثین و صدوق مطلق است و گفتیم كه او با برادرش (حسین بن بابویه) بدعاء حضرت صاحب‏الامر عجل‏اللَّه‏فرجه متولد شده‏اند و مدح ایشان قبل از ولادتش به زبان آن لسان اللَّه جارى شده. بالجمله جلالت او پیدا و آشكار و عدالت او كالشمس فى رایعة النهار است كتب و مصنفات وى بتفصیل در كتاب رجال شیخ و نجاشى (ره) مذكور است و حضرتش را در مجلس ركن‏الدوله دیلمى با علماى مخالفین در اثبات خلافت بلافصل حضرت امیرالمؤمنین و حقانیت مذهب شیعه مناظره‏ایست كه قاضى نوراللَّه شوشترى نوراللَّه مرقده الشریف در (مجالس المؤمنین) آن را نقل كرده از خوف اطناب از درجش اجتناب شد. قبر شریفش در شهر رى نزدیكى قبر منور حضرت عبدالعظیم حسنى علیه‏السلام در وسط باغ مستوفى با بقعه و قبه عالى زیارتگاه عامه مردم است، این نویسنده ترجمه او را مفصلا با تراجم دانشمندان و رجال علمى كه در اطراف مزار او مدفون‏اند در كتاب «تذكرة المقابر» فى «احوال المفاخر» خود نگاشته‏ام من جمله كرامات آن بزرگوار كه جماعتى از اعلام در كتب خود ثبت نموده‏اند در زمان فتحعلیشاه خواستند قبر شریفش را تعمیر نمایند ناگزیر به نبش شدند دیدند جسد مطهرش بحال خود باقیست و نپوسیده است و بر نوك ناخن و محاسن او رنگ حنا باقى است. مرحوم حاج شیخ عبداللَّه مامقانى در رجال خود (تنقیح المقال) مى‏گوید و از چیزهائى كه گواهى به جلالت او مى‏دهد اضافه بر آنچه گذشت كه براى من نقل كرده‏اند بسند صحیح متجاوز از چهل سال قبل، از عدل ثقه امین سید ابراهیم لواسانى تهرانى (جد سادات لواسانى) قدس سره كه در اواخر صده سوم بعد از هزار (1300) سیل قبر او را خراب كرد و جسد شریفش نمودار شد، سید لواسانى از اشخاصى بوده كه داخل قبر شده و دیده كه جسد شریفش صحیح و سالم است و تغییر نكرده گویا روح او الآن از جسدش مفارقت نموده و رنگ حنا بر محاسن و زردى حنا در پاى او موجود است. نگارنده گوید- این حكایت را شنیدم از سید استادم علامه بزرگوار فقیه و محدث اهل البیت علیهم‏السلام آیةاللَّه نجفى مرعشى مدظله كه فرمودند مرحوم پدرم علامه ورع حاج سید محمود مرعشى در سفر مشهدش در تهران با عده‏اى از علماء مركز به زیارت بدن شریف مرحوم صدوق موفق شده و دست او را بوسیده كه نرم بود و ناخن یك دستش را گرفته و دست دیگرش را نگرفته بود (گویا دست راست را روز پنجشنبه گرفته و دست چپ را براى روز جمعه گذارده كه در شب جمعه وفات نموده). و این مطلب از متواتراتست و افرادى كه به این فیض رسیده‏اند نامبردگان زیراند: 1- سید ابراهیم لواسانى 2- میرزا ابوالحسن جلوه حكیم و فیلسوف آن عصر 3- سید محمود مرعشى 4- حاج آقا محمد آل آقا سبط وحید بهبهانى 5- آخوند ملا محمد اندرمانى و بعضى دیگر. از تصنیفات و تألیفات آن بزرگوار قدس سره كه مطبوع و در كتابخانه نگارنده موجود است نامبرده‏هاى زیر است: 1- كتاب من لا یحضره الفقیه 2- كتاب علل‏الشرایع 3- كتاب معانى‏الاخبار 4- كتاب الامالى 5- كتاب التوحید 6- كتاب خصال 7- كتاب المقنع 8- كتاب ثواب الاعمال 9- كتاب عقاب الاعمال 10- كتاب عیون اخبارالرضا 11- كتاب الاعتقادات 12- كتاب حقوق الاخوان 13- كتاب صفات الشیعه 14- كتاب اكمال‏الدین و اتمام النعمه كه به امر حضرت صاحب‏الامر روحى له الفداء نوشته است و از كتابهاى بسیار ارزنده او كتاب مدینةالعلم است كه متأسفانه از قرن ششم به بعد مفقود شده و اثرى از او نیست و به گفته بعضى از بزرگان اگر مفقود نشده بود ما را از كتب اربعه مستغنى مى‏كرد. این بزرگوار دانشمندى نابغه و متحرك بوده و فكرى مواج داشته است. او در روزگار سلطنت ركن‏الدوله دیلمى و وزارت صاحب بن عباد كه هر دو شیعى مذهب و شخصیتى ممتاز داشته‏اند به منظور معرفى شیعه، دست به یك سلسله مسافرتهاى طولانى زد و همه جا با استقبال شایان اهل فضل و رجال حدیث روبرو شد، این مسافرتها از رى كه مقر وى بود شروع و به رى نیز پایان یافت، به طورى كه از تألیفات او استفاده مى‏شود صدوق در سال 352 هجرى در نیشابور بود كه آن روز مركز علمى بزرگ اهل تسنن بود توقف داشت و همانسال به بغداد و از بغداد به كوفه رفته و تا سال 354 در كوفه بوده سپس در 355 به بغداد مراجعت كرده و در 367 به خراسان سفر كرد و تا سال 368 در نیشابور ماند و همان سال عازم ماوراءالنهر و بخارا شد و در سال 372 كتاب با عظمت «من لا یحضره الفقیه» را در قصبه «ایلاف» از توابع شهر تاریخى «بلخ» تألیف كرد. رجال و دانشمندانى كه افتخار مجاورت این بزرگوار را یافته‏اند بسیار و از معاریف و مشاهیر آنان نامبردگان زیر مى‏باشند. 1- مرحوم علامه عالیقدر و حكیم ربانى حاج شیخ على مدرس نورى (ره) 2- مرحوم سید المتالهین فیلسوف و حكیم امامیه علامه بزرگ میرزا ابوالحسن جلوه. 3- مرحوم شیخ الحكماء والفقهاء میرزا طاهر تنكابنى. 4- مرحوم عالم جلیل‏القدر میرزا مسیح طالقانى استاد و مدرس مدرسه مروى كه ماده تاریخ فوتش این آیه: (لن یستنكف المسیح ان یكون عبداً للَّه) است 5- مرحوم حجةالاسلام و شیخ الاعلام حاج شیخ محمد آملى والد ماجد آیةاللَّه آملى معاصر ما. 6- عالم بزرگوار حاج شیخ احمد خندق‏آبادى پدر بزرگوار شیخ المحدثین حاج شیخ جعفر خندق‏آبادى معاصر. 7- دانشمند جلیل‏القدر حاج شیخ محمد خندق‏آبادى فرزند آن مرحوم. و بسیارى دیگر كه ذكر آنها موجب اطناب و طالبین مراجعه به كتاب تذكرةالمقابر نویسنده كنند. (وف 381 ق)، محدث، مفسر، فقیه، اصولى، حافظ قرآن و رجال‏شناس شیعى. مشهور به شیخ صدوق. وى یكى از برجسته‏ترین فقها و محدثان شیعه است. اهل قم بود و در خانواده‏اى فقیه و دانشور به دنیا آمد. پدرش، ابوالحسن على بن حسین، شیخ قمى‏ها در زمان خویش، نیز محدث و فقیه والایى بود. در قم از پدرش و محمد بن حسین بن ولید و محمد بن على ماجیلویه و احمد بن على بن ابراهیم قمى و دیگران، فقه و حدیث آموخت. استادان شناخته شده‏ى او را در قم و دیگر شهرها متجاوز از دویست نفر مى‏دانند. سپس راهى سفرى دراز گردید و در رى، نیشابور، مشهد، بلخ، بخارا، مدینه، كوفه، بغداد و همدان، نزد عالمان بزرگ آن عصر به تحصیل علم پرداخت و از سرآمدان شیعه‏ى آن روزگار شد. شیخ مفید و حسین بن عبیداللَّه غضائرى و حسین بن على بن بابویه از شاگردان معروف او بودند. دانش، حافظه قوى و استوارى او در معارف شیعى، آثارش را به لحاظ اهمیت در صدر قرار مى‏دهد. در آخرین سالهاى زندگى به درخواست شیعیان رى در آن شهر ساكن شد و در همان جا درگذشت. تألیف حدود سیصد اثر را به وى نسبت مى‏دهند و نجاشى از یكصد و هشتاد كتاب او نام مى‏برد. مهم‏ترین اثار وى عبارت‏اند از: «من لا یحضره الفقیه»، یكى از كتب چهارگانه‏ى شیعه؛ «الاعتقادات»؛ «مدینة العلم»؛ «عیون اخبار الرضا (ع)»، كه به درخواست صاحب بن عباد نوشت؛ «الخصال» «اثبات الخلافة»؛ «فضائل الشیعة»؛.«علل الشرایع»؛ «دعائم الاسلام»؛ «ثواب الاعمال»؛ «كتاب الامالى»، معروف به «مجالس»؛ «معانى الاخبار»؛ «اثبات الوصیة»؛ كتاب «التوحید»؛ «صفات الشیعة»؛ «نصوص الائمة».[1]

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

درگذشت: آذر 1359، مشهد. حسین زوار از بانیان نشر كتاب و توزیع انتشارات كشور است. از جمله آثار اوست : زبده‏ى خمسه‏ى نظامى (وى در امر گزینش اشعار به چاپ این كتاب مساعدت نموده است).

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

درگذشت: 1372. اكبر زوار مدیر كتابفروشى زوار بود و بیش از یك صد و پنجاه كتاب در انتشارات خود به چاپ رساند. وى در سن هفتاد سالگى درگذشت.

فعالیت ها : مشاهیر / صنعتگران

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ق)، نقاش، قلمدان ساز، خطاط و شاعر. در چهره‏پردازى و سایه‏پردازى دقیق و نازك نگار بود و شیوه‏ى استاد صنیع‏الملك را دنبال مى‏كرد. او با مكتبهاى اروپایى آشنایى داشت و در قلمدان‏سازى و آبرنگ نیز با استعداد بود و شبیه‏سازى و تذهیب را خوب مى‏دانست. مبارك میرزا در خوشنویسى نیز دست داشت و شعر هم مى‏سرود. وى اواخر عمر خود را در قم گذرانده و همان جا درگذشته است. از آثار او «تصویر تمام قد و آبرنگى رضا قلى خان دیوان بیگى، در شیوه‏ى صنیع‏الملك، به خط نستعلیق زیبا، با رقم: «... مبارك ابن محمود القاجار سنه 1279»؛ تصویر آبرنگى یكى از رجال قاجارى، به نام هدایت كه كلاه بوقى به سر دارد، با: «رقم مبارك بن محمود قاجار»؛ قلمدان پركارى در شیوه‏ى آقا نجف كه در وسط رویه آن، تصویر زن جوانى است كه سگى را به بغل گرفته است، با رقم: «مبارك بن محمود».

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزده و چهاردهم ق)، نقاش و قلمدان‏ساز. وى در آبرنگ مهارت داشت و در گل و مرغ و مرغش‏سازى و حل‏كارى پراستعداد بود. از آثار وى: تصویر گل و مرغى شیوایى در سبك سیاه‏قلم، با رقم: «مشق غلامرضا 1315»؛ قلمدان مرغش عنابى كه در رویه‏ى آن ساقه بلند و افشان خوشه انگورى به حل‏كارى استادانه‏اى انجام یافته و كناره‏ها نیز با زنجیره‏ى طلایى محدود شده است، با رقم: «غلامرضا 1311».

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س چهاردم ق)، میناساز. از نقاشان و میناسازان معروف دوره‏ى مظفرى بود و از آن پادشاه لقب میناكارباشى داشت. از آثار وى: سرقلیان طلایى و مینایى استادانه‏اى كه در وسط مدالیون بزرگ آن تصویر بسیار شبیه مظفرالدین‏شاه و در پشت سرش فرمانفرما ترسیم شده است. از طرفین و كناره‏ها نیز تصاویر گوناگون و مناظر گل و مرغ به طرز شیوا و نفیسى ترسیم شده و در داخل چهار ترنج كوچك، رقم «عمل كمترین غلامحسین میناكارباشى سنه 1319» دارد.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، سازنده‏ى ساز و شاعر، متخلص به طایر. از صنعتكاران دارالصنایع و از نظر زمانى بر استاد فرج الله، مقدم بود. وى سازهاى مختلفى مى‏ساخته و از میان كارهاى او سه‏تارهایش ممتاز و معروف است. حاجى طایر تعمیركار ماهرى بود و سه‏تارهاى یحیاى اول را سرمشق كار خود قرار مى‏داد و اهل ذوق و شعر نیز بود.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش و قلمدان‏ساز. هنرمند گمنام دوره‏ى ناصرى بود كه در قلمدان‏سازى و كارهاى روغنى دست داشت. از آثار وى قلمدان زیبایى است كه در رویه‏ى آن تصایور چند دختر جلب‏نظر مى‏كند و فرشته‏اى با پرهاى طلایى خود رد مقابل آنها نشسته و با آنها صحبت مى‏كند. در طرفین صحنه وسط، دو درخت موزون كه یكى برگهاى سبز و دیگرى زرد پاییزى دارد دیده مى‏شود و در جنب آنها مجلس پرحالت شیخ صنعان و دختر ترسا در نازك‏قلمى استادانه تصویر شده، با: «رقم صنیعى 1270».

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س چهاردهم ق)، قلمدان‏ساز. از هنرمندانى است كه در گل و مرغ و جانورسازى مهارت داشت. از آثار وى، قلمدان گل و مرغى خوش طرحى است كه به شیوه‏ى آقا ابراهیم ترسیم شده با رقم: «عمل كمترین عبداللطیف صنیع همایون 1341».

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1340 -1276 ق)، نقاش، مذهب و قلمدان‏ساز. ملقب به صنیع همایون. وى نواده‏ى آقا نجفعلى نقاشباشى است كه در اصفهان چشم به جهان گشود. او در ابتداى كار از پدر هنرمندش فیضها برد و بعد در خدمت میرزا آقا امامى و محمد باقر سمیرمى و سایر استادان دیگر به كس هنر اشتغال داشت. صنیع همایون در صورت‏سازى و چهره‏پردازى نازك‏قلم و در گل و مرغ و منظره‏پردازى پراعتبار بود و در تذهیب و آبرنگ مهارت داشت و اغلب قلمدان و قاب آینه و جلد كتاب مى‏ساخت. سبك او متأثر از شیوه‏ى عباس شیرازى و محمد ابراهیم اصفهانى، ولى در عین حال متمایز از آن دو استاد است. از آثار وى: قلمدان تابوتى بزرگى كه در داخل مدالیون رویه‏اش، تصویر زنى است كه به متكایى تكیه داده و در دو دماغه قلمدان، صورت شیر ارائه شده، با رقم: «عبدالحسین صنیع همایون 1338»؛ قلمدانى با تصاویر دخترانى با آرایش زنان فرنگى، بر رویه‏ى قلمدان تصویر شده و در زمینه‏ى آن، منظره‏ى سرسبز درختان و كوهسارهاى فرح‏افزا دیده مى‏شود، با رقم: «عبدالحسین صنیع همایون 1324»؛ تصویر رنگ و روغنى مجلس پذیرایى شاه طهماسب از همایون شاه با رقم: «عمل كمترین صنیع همایون».

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 11 مرداد 1395  - 10:18 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 2

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی