مشاهیر ایران و جهان - طاهری، بیژن

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

شهید بیژن طاهری : قائم مقام فرمانده گردان حضرت رسول‌ (ص) تيپ 44 قمربنی هاشم(ع)(سپاه پاسدران انقلاب اسلامي) روستاي «سورك» در استان «چهارمحال و بختياري»، در اوايل دي‌ماه سال 1332، شاهد تولد كودكي بود كه بعدها يكي از شجاع ترين فرزندان اين آب و خاك شد. كودكي او همراه بود با مشكلات و سختي‌هاي فراوان،‌ كه او، خانواده‌اش و ساير مردم روستا‌نشين ايران، در آن سال‌ها با آن دست به گريبان بودند. با مشكلات زياد بزرگ شد تا به نوجواني رسيد. اما نوجواني در آن زمان، مرحله‌اي بود كه از بچه‌هايي كه به اين سن مي‌رسيدند، انتظار فعاليت‌ها و كارهاي يك مرد يا زن كامل را مي‌شد داشت. زندگي در صحرا و بيابان‌هاي سرد و خشن چهارمحال، از بيژن يك مرد به تمام معنا ساخت. او در اين سن با چوپاني به خانواده‌اش كمك مي‌كرد تا امرار معاش نمايند. علاوه بر طبيعت بكر و خشن اين استان، وجود حيوانات وحشي و درنده مثل گرگ و پلنگ،‌ باعث مي‌شود در خيلي از مناطق، بدون اسلحه امكان تردد در آن نباشد؛ اما شهيد طاهري از دوران نوجواني در اين مناطق به چوپاني مي‌پرداخت و چندبار درگيري با اين حيوانات را تجربه كرده و ترس از آن‌ها نداشت. وقتي او به سن جواني رسيد، فعاليت‌هاي انقلابي مردم ايران نيز به اوج خود مي‌رسيد. او در تمام تظاهرات و راهپيمايي‌ها، حضوري فعال داشت و يكي از مبارزين و انقلابيون مطرح منطقه بود. علاوه بر حضور در تمام صحنه‌ها، به ديگران هم سفارش مي‌كرد در مبارزات شركت كنند. جنگ كه شروع شد، او از طريق بسيج به جبهه شتافت و مدت 5 سال به صورت متوالي و متناوب در گردان‌هاي عملياتي حضور داشت. هيچگاه نشد كه در مرخصي‌ها و حضور در خانواده، از مسئوليتش در جبهه و كارهاي خارق‌العاده‌اي كه انجام مي‌داد،‌ حرفي بزند. هر وقت از او مي‌خواستند از خاطرات و كارهايي كه در جبهه انجام مي‌دهد حرفي بزند، از كارهاي ديگران و از ايثارگري‌ها رزمندگان تعريف مي‌كرد. در عمليات بيت‌المقدس و قبل از اين كه عراقي‌ها از خرمشهر فرار كنند،‌ پاي او زخمي مي‌شود، او وارد شهر مي‌شود و بي‌توجه به سربازان عراقي، وارد بيمارستان ارتش عراق شده و پاي زخمي‌اش را به دكتر عراقي نشان مي‌دهد. دكتر پاي او را باند‌پيچي مي‌كند و وقتي شهيد طاهري مي‌خواهد از بيمارستان خارج شود،‌ دكتر عراقي متوجه مي‌شود او ايراني است كه شهيد طاهري قبل از اين كه دكتر عراقي دست به كاري بزند، او را مي‌كشد و به نيروهاي ايراني ملحق مي‌شود. در يكي از عمليات‌هاي نفوذي كه او در شرق دجله، عليه نيروهاي عراقي انجام مي‌دهد، به سختي زخمي مي‌شود كه نيروهاي خودي از او قطع اميد مي‌كنند. اما با كمال تعجب، دو روز بعد او را در ميان خودشان مي‌بينند كه لنگان لنگان راه مي‌رود. وقتي از او سؤال مي‌كنند مگر تو شهيد نشدي، به خنده مي‌گويد: مگر بادمجان بم آفت دارد؟‌ او آن شب مقداري از مسافت بين نيروهاي ايراني و عراقي را، به صورت سينه‌خيز طي مي‌كند و وقتي صبح مي‌شود، خودش را داخل گودالي مخفي مي‌كند و شب بعد با پاي تيرخورده، و به صورت سينه‌خيز خودش را به نيروهاي ايراني مي‌رساند.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 16 تیر 1395  - 12:42 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی