محرم

«گریه» مظهر شدیدترین حالات احساسى انسان است، و علت‌ها و انگیزه‏هاى مختلفى دارد كه هر یك از آنها نشان‌دهنده حالتى خاص است. در روایات، بعضى از انواع گریه تحسین شده و از صفات پسندیده بندگان پاكدل خداوند به حساب آمده است، و بعضى از انواع گریه مذموم شمرده شده است.

 

گریه، از حالات و انفعالات انسانى است كه با مقدمه‏اى از اندوه و ناراحتى روانى به طور طبیعى به ظهور مى‏رسد، و گاه ممكن است انگیزه‏اش هیجانات تند روانى باشد. مثل شوق و ذوقى كه از دیدار محبوب پس از زمانى طولانى ناشى مى‌شود. همچنین گاهى هم گریه كردن حاكى از عقاید مذهبى انسان است با این توصیف، از آنجایى كه گریه عملى طبیعى و اى بسا غیر ارادى است؛ لذا نمى‌شود مورد امر و نهى و حسن و قبح قرار گیرد، بلكه آنچه كه مورد حسن و قبح است، مقدمات و انگیزه‏هاى گریه مى‏باشد. چنانكه گفته‏اند: «تو آنى كه در بند آنى.»

 

در اینجا براى این كه بدانیم گریه بر سیدالشهدا علیه السلام چگونه گریه‏اى است و چه تأثیرات و بركاتى مى‏تواند داشته باشد، بهتر آن است كه اشاره‏اى به انواع گریه كنیم تا بعد از آن، نوع گریه بر آن حضرت برایمان معلوم گردد.

1- گریه طفولیت: زندگى انسان با گریه شروع مى‌شود كه همان گریه، نشانه سلامت و تندرستى نوزاد است، و در واقع گریه در آن زمان، زبان طفل است .

 

2- گریه شوق: مانند گریه مادرى كه از دیدن فرزند گمشده خویش پس از چندین سال سرداده مى‏شود . و این گریه‏اى است كه از روى هیجان و احیاناً جهت سرور و شادى به انسان دست مى‏دهد.

 

3- گریه عاطفى و محبت: محبت از عواطف اصیل انسانى است كه با گریه انس دیرینه دارد. مثلاً محبت حقیقى به خداوند حسن آفرین است و براى قرب به او باید اشك محبت ریخت.

 

4- گریه معرفت و خشیت: انجام عبادات خالصانه و تفكر در عظمت آفرینش و كبریایى خداوند، و همچنین اهمیت تكالیف و مسئولیت‌هاى انسانى باعث مى‏گردد كه نوع خاصى از خوف، در درون انسان ایجاد شود و این خوف، خوفى است كه از روى معرفت به خداوند و تهذیب نفس به دست مى‏آید كه «خشیت» نامیده مى‌شود.

 

5- گریه ندامت: از عوامل اندوه‌زدایى كه منجر به گریه مى‏گردد، محاسبه نفس و حسابرسى شخصى است، و همین حسابرسى باعث مى‏شود كه انسان به گذشته خود فكر كند و با حسابرسى، جبران كوتاهى و خطاها را بكند و اشك حسرت و ندامت از چشمانش جارى نماید، این گریه، نتیجه توبه و بازگشت به خداست.

 

اشك می‌غلتد به مژگانم به جرم رو سیاهى         اى پناه بى پناهان، مو سپید روسیاهم

 

روز و شب از دیدگان اشك پشیمانى فشانم         تا بشویم شاید از اشك پشیمانى گناهم

 

6- گریه پیوند با هدف:گاهى قطره‏هاى اشك انسان، پیام آور هدف‌هاست. گریه بر شهید از این نوع گریه است. گریه بر شهید خوى حماسه را در انسان زنده مى‏كند و گریستن بر سیدالشهدا علیه السلام خوى حسینى را در انسان احیا مى‏كند، و خوى حسینى چنان است كه نه ستم مى‏كند و نه ستم مى‏پذیرد. آن كسى كه با شنیدن حادثه كربلا قطره اشكى از درون دل بیرون مى‏فرستد، صادقانه این پیوند با هدف والاى سیدالشهدا علیه السلام را بیان مى‏كند.

 

7- گریه ذلت و شكست:گریه افراد ضعیف و ناتوانى كه از رسیدن به اهداف خود مانده‏اند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمى‏بینند.

 

با ذكر این مطلب، حال باید بررسى كرد كه گریه بر حسین علیه السلام از چه نوع گریه است. هر كس با اندك توجهى خواهد دانست كه گریه بر حسین علیه السلام گریه محبت است، آن محبتى كه در دل‌هاى عاشقانش به ثبت رسیده است. گریه بر او، گریه شوق است، زیرا قسمت زیادى از حماسه‏هاى كربلا، شوق آفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشك شوق به خاطر آن همه رشادت، فداكارى، شجاعت و سخنرانی‌هاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، از دیدگان شنونده سرازیر مى‏گردد و نیز گریه معرفت و پیوند با هدف متعالى و انسان ساز او است؛ و به تعبیر امام خمینى(ره) گریه سیاسى است كه فرمود: «ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم كه با همین اشك‌ها، سیل جریان مى‏دهیم و سدهایى را كه در مقابل اسلام ایستاده است خرد مى‏كنیم.»

 

هزار سال فزون شد ز وقعه عاشورا        ولى ز تعزیه هر روز، روز عاشوراست

 

هیهات كه گریه بر حسین علیه السلام گریه ذلت و شكست باشد، بلكه گریه پیوند با سرچشمه عزت است، گریه امت نیست، كه گویا است، گریه سرد كننده نیست، كه حرارت بخش است، گریه بزدلان نیست، كه گریه شجاعان است، گریه یأس و ناامیدى نیست كه گریه امید است، و بالاخره گریه معرفت است و گریه معرفت در عزاى حسین علیه السلام از انحراف و تحریف در قیام آن حضرت جلوگیرى مى‌كند و شاید به همین جهت باشد كه در فضیلت گریه بر سیدالشهدا علیه السلام روایات متعددى وارد شده است. از آن جمله، روایتى است كه امام صادق علیه السلام فرمود: «گریه و بى‌تابى در هر مصیبت براى بنده مكروه است، مگر گریه بر حسین بن على علیه السلام كه اجر و ثواب نیز دارد.»(1)

 

گریه و عزادارى براى سیدالشهدا علیه السلام داراى آثار و بركات مهمى است كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:


ادامه در ادامه مطلب




ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر



محرم

اگر چه قبر حقیقى سیدالشهدا علیه السلام در دل‌ها و قلب‌هاست كه بناى آن از دوران كودكى در سرزمین دل شیعیان و عاشقانش گذارده شد؛ اما مرقد شریف آن حضرت همواره از آثار و بركات متعددى برخوردار بوده است .

 

ضریح مقدس و حرم مطهر امام حسین علیه السلام یادگارى از جان نثارى و فداكارى او و یارانش در راه خدا مى‏باشد. مرقدى كه جاى عترت آدمیان براى ابد و دوام خواهد بود، و سزاوار است كه این بارگاه شریف و غم‏انگیز و شور آفرین، همواره زیارتگاه مردم جهان شده و انسان‌ها، فداكارى و عشق و صفا را از خفتگان این مرقدهاى شریف، سرمشق گیرند.

 

حرم حسین كعبه دل‌هاست. و این كعبه طوافگاه زائران و قبله امیدواران و دارالشفاى دردمندان و پناهگاه توبه كنندگان و گنهكاران است.

 

آرى، عاشقان كویش و دلباختگان رویش، پروانه‏وار خود را در اطراف ضریح مطهرش گردانیده و به آتش عشق و محبت او، پر و بال خویش را مى‏سوزانند و اشك شوق و اشتیاق بر چهره و رخسار مى‏افشانند، و بر مظلومى و مصیبت‌هاى او و خاندانش ناله سر مى‏دهند به راستى «این چه شمعى است كه جان‌ها همه پروانه اوست.»

 

بر گرد حریم تو، كه دست طلب ماست         چون دامن شمعى است، كه پروانه بگیرد

 

فضل و شرافت كربلا و مرقد مطهر سیدالشهدا علیه السلام چنان است كه امام صادق علیه السلام فرمود: «قبر ابى عبدالله الحسین علیه السلام از آن روزى كه در آنجا دفن شد، باغى از باغ‌هاى بهشتى است.»(1)

با ذكر این مختصر، شایسته است جهت آگاهى و آشنایى با چگونگى حرم و مرقد شریف امام حسین علیه‌السلام و تحولات عمارت شریف، مطالبى به طور اجمال ذكر گردد.

 

محل دفن آن حضرت كه همان گودال قتلگاه است، اكنون داراى سقفى است كه روى آن صندوق مبارك نهاده شده و روى صندوق، ضریح در میان روضه منوره، و روضه نیز در بین مسجد (مسجد بالا سر و مسجد پشت سر) و در طرف پایین پا در زاویه روضه قبور شهدا مى‏باشد این مجموعه هم اكنون حرم امام حسین علیه السلام را تشكیل مى‏دهد، و حرم نیز میان رواق و رواق در وسط صحن و صحن محور آبادانى زمین كربلا بوده و مى‏باشد.

 

ضریح مقدس در وسط واقع است و از نقره خالص ساخته شده كه در پیش روى آن با طلا و به خط نسخ نوشته شده: «ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»، و در بالاى سر، «آیه نور» نوشته شده است .

 

صحن مطهر حسین علیه السلام داراى هفت باب است كه عبارتند از: 1- باب قبله كه ساعتى بر فراز آن نصب است، 2- باب قاضى الحاجات 3- باب زینبیه كه در حدود تل زینبیه قرار دارد 4- باب سلطانى 5- باب بازار بزازها 6- باب سدره كه در شمال صحن بوده و به بازار و اطراف راه دارد 7- باب صافى كه به در بین‌الحرمین نیز معروف است.

 

از اخبار چنین بر مى‏آید كه بارگاه حسینى هفت مرتبه - به غیر از عمارت موجود - بنا نهاده شده است .

 

عمارت اول: بارگاه سیدالشهدا علیه السلام پس از ساختن قبر شریف آن حضرت براى اولین بار در دوران بنى امیه بنا گردید، اخبار و روایات بسیارى آمده كه در زمان بنى امیه سقفى بر روى مزار امام و مسجدى (ظاهراً توسط بنى اسد) نزدیك آن ساخته شد و تا زمان هارون الرشید (سال 193 ) همچنان باقى بود.

 

عمارت دوم: بعد از تخریب مرقد شریف، توسط هارون، در زمان مأمون خلیفه عباسى، عمارت دوم بنا شد، و تا سال 232 باقى بود . اما از آن سال تا سال 247 متوكل چهار بار امر به خرابى و انهدام قبر كرد، و اوقاف حایر مبارك را برد و ذخایر آن را تاراج كرد.

 

عمارت سوم: سومین بار مرقد مطهر امام به دست «منتصر» تجدید بنا شد، و تا سال 273 باقى بود.

 

عمارت چهارم: تجدید بناى مرقد امام براى چهارمین بار به دست محمد بن زید بن حسن بن محمد بن اسماعیل بن زید بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب، ملقب به «داعى صغیر» پادشاه طبرستان انجام گرفت.

 

عمارت پنجم: بناى عضدالدوله دیلمى بود، كه در سال 369 بنا شد، و در زمان او بود كه رواقى به دست عمران بن شاهین معروف به «رواق عمران» در حایر حسین ساخته شد.

 

عمارت ششم: ششمین بار بارگاه امام حسین به دست حسن بن مفضل بن سهلان ابومحمد رامهرمزى، وزیر سلطان الدوله دیلمى نوسازى شد.

 

عمارت هفتم: عمارت موجود است كه در سال 767 بعد از سرنگونى دولت آل بویه به سال 310 به دستور سلطان اویس ایلخانى ساخته شد، و در سال 786 فرزندش احمد بن اویس در تكمیل آن كوشید و تاریخ آن در بالاى محراب و نزدیك سر شریف آن حضرت نگاشته شده است.(2)

 

و اما آثار و بركات مرقد شریف و حرم مطهر سیدالشهدا علیه السلام عبارتند از:

 

مرقد حسینى، نیروبخش است

 

با ذكر اجمالى از تحولات كه در عمارت مرقد مطهر امام حسین علیه السلام صورت گرفته است به خوبى معلوم مى‏گردد كه زیارت قبر آن حضرت در مبارزه با حكومت بنى عباس تأثیر مهمى داشته است، و به همین دلیل بود كه عباسیان قبر آن امام را دشمن خود مى‏دانستند و به ویرانى آن دست مى‏زدند، زیرا این قبر شریف به مركز تجمع مخالفان و مبارزان تبدیل شده بود.

 

مشاهده مزار و مرقد شهیدان كربلا و به نظر در آوردن آن مصائب جانگذار، حالت بیننده را دگرگون ساخته و استقامت حال او را به هم زده و وارونه مى سازد، كه چگونه عده‏اى قلیل در مقابل جمعى كثیر و سپاهى مجهز و مهیا تن به مرگ داده و روى عقیده و ایمان خود ثبات قدم داشته و تا آخرین قطره خون خود مبارزه و جانفشانى نمودند.

 

محل نزول فرشتگان الهى

 

امام صادق علیه السلام فرمود: «ما بین قبر حسین علیه السلام تا آسمان، محل رفت و آمد فرشتگان الهى است.»(3)

 

و نیز فرمود: «قبر حسین بن على علیه السلام بیست ذراع در بیست ذراع است. آن باغى از باغ‌هاى بهشت، و محل عروج فرشتگان به آسمان مى‏باشد هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسلى نیست جز آن كه از خدا مى‏خواهد كه او را زیارت كند پس گروهى فرود مى‏آیند و گروهى بالا مى‏روند.»(4)



نماز قبول مى‏شود

 

اگر انسان زائر، حق امام را شناخته و با معرفت و ولایت او در كنار قبر مطهرش نماز گزارد، مورد قبول حق تعالى قرار مى‏گیرد. چنانكه امام صادق علیه السلام در شأن و مقام كسى كه به مرقد و بارگاه شریف حضرت مشرف شده و نماز بخواند، فرمود: «خداوند متعال اجر نمازش را قبولى آن قرار مى‏دهد.»(5)



تمام خواندن نماز

 

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «نماز در چهار مكان كامل خوانده مى‏شود (یعنى اگر چه از حد مسافت شرعى هم بیشتر باشد اما شكسته نمى‏شود): 1- مسجد الحرام (مكه)، 2- مسجدالرسول (مدینه)، 3- مسجد كوفه، 4- حرم امام حسین علیه السلام.»(6)

 

و نیز روایت شده كه «ابن شبل» از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا قبر امام حسین علیه السلام را زیارت كنم؟ فرمود: پاك و خوب زیارت كن و نمازت را در حرمش تمام بخوان. پرسید نمازم را تمام بخوانم؟ فرمود: تمام. عرض كرد: بعضى از اصحاب و شیعیان شكسته مى‏خوانند؟ فرمود: اینان دو چندان عمل مى‏كنند.»(7)

 

لذا چنانكه در رساله‏هاى عملیه نیز آمده است، در حرم امام حسین علیه السلام مى‏توان نماز را، هم شكسته خواند و هم به بركت آن حضرت تمام بجا آورد.



اجابت دعا و برآورده شدن حاجت

 

خداوند سبحان در ازاى ایثار و فداكارى سیدالشهدا علیه السلام و تحمل هرگونه سختى چون تشنگى و غم و اندوه فراوان براى حفظ اسلام، در مرقد شریفش بركاتى را قرار داده كه از جمله آنها اجابت دعا و برآورده شدن حاجات است. چنانكه امام صادق علیه السلام فرمود: «هر كس دو ركعت كنار قبر حسین علیه السلام نماز بخواند، از خداوند چیزى را مسئلت نكند جز این كه به او عطا شود.»(8)

 

و نیز فرمود: «خداوند در عوض قتل امام حسین علیه السلام، امامت را در ذریه آن حضرت، شفا را در تربتش، اجابت دعا را در كنار مرقدش قرار داده، و ایام زیارت كنندگان او از عمرشان حساب نمى‏شود.»(9)

 

 

 

 

پى‌نوشت‌ها:

 

1- سیره امامان (ترجمه اعیان الشیعه)، علامه سید محسن امین، ص 220 / و زندگانى چهارده معصوم،

 

عمادزاده، ج 2، ص 137.

 

2- وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج 10، ص 323.

 

3- منتخب كامل الزیارات، ابن قولویه، ص 195.

 

4- منتخب كامل الزیارات، ابن قولویه، ص 252.

 

5- وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج 10، ص 549.

 

6- كامل الزیارات، ابن قولویه، ص 248.

 

7- كامل الزیارات، ابن قولویه، ص 123.

 

8- امالى شیخ طوسى، ص 317.

9- امالى شیخ طوسى، ص 319.





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

محرم

سجده بر خاك تو شایسته بود وقت نماز       اى كه از خون جبینت به جبین آب وضوست

 

فضیلت و آثار و بركاتى كه براى تربت حسینى است، براى هیچ تربتى و قطعه‏اى از قطعات زمین نیست. خاك كربلا قطعه‏اى از بهشت است كه خداوند قادر متعال به واسطه قدردانى از یك فداكار در راه دین كه تمام هستى خود را فدا كرده، در آن خاك، بركت و فضیلت و شفا قرار داده است .

 

كربلایش قطعه‏اى از جنت است       باب نور و باب لطف و رحمت است‏

 

اما در این كه چرا تنها این خاك داراى چنین ویژگی‌ها و آثار و بركات است؟ باید گفت: هر چیزى كه در این عالم، شرافت ظاهرى و یا معنوى پیدا مى‏كند، یا به خاطر انتساب آن به خداوند سبحان و شرافت ذاتى است، و یا به خاطر وقوع امر خارق‌العاده و مهمى است كه به آن شرافت و بركت داده است .

 

در تربت كربلاى سیدالشهدا علیه السلام هر دو امر محقق شده است، زیرا خاك كربلا بنا بر روایاتى، هم شرافت ذاتى و خدادادى، و هم امر عظیم و واقعه‏اى مهم در آنجا واقع گردیده كه آن شهادت حسین بن على علیه السلام و یاران وفادارش مى‏باشد، لذا داراى فضیلت و آثارى خاص است .

 

آمده است كه چون بر قبر امام حسین علیه السلام آب بستند، پس از چهل روز آب فرو نشست و اثر قبر محو گردید، یكى از اعراب بنى اسد آمد و از خاك قبضه قبضه برداشت و بویید تا بر قبر حسین رسید، و چون او را مى‏بوسید گریه مى‏كرد و مى‏گفت: پدر و مادرم به فدایت، چه قدر خوشبویى كه قبر و تربت تو چنین خوشبو است، سپس شروع كرد به سرودن:

 

خواهند نهان سازند قبرش ز حبیبش‏       خوشبویى خاك قبر گردیده دلیلش‏

 

آرى خاك مزار حسین علیه السلام سرمه چشم عاشقان و شیفتگانش بوده و ایشان را مجنون وار به سوى خود مى‏كشاند.

 

از آنجایى كه هدف این كتاب بر شمردن آثار و بركات سیدالشهدا علیه السلام است، از تفصیل در مطلب پرهیز كرده و علاقه‏مندان به این مقوله را به كتاب‌هاى مربوط ارجاع مى‏دهد.

 

و اما آثار و بركاتى كه مى‌توان براى تربت پاك حسینى برشمرد عبارتند از:



تأثیر تماس اعضاى بدن با تربت

 

یكى از آثار و بركات تربت سیدالشهدا علیه السلام این است كه متبرك نمودن بدن و صورت با آن تربت شریف تأثیر معنوى زیادى بر انسان خواهد گذاشت، از این رو از بعضى بزرگان دین و امامان معصوم نقل شده كه بعد از نماز، بدن و صورت خویش را با مهر كربلا متبرك مى‌كنند. و نیز دستور داده‏اند كه قبل از خوردن تربت جهت شفا گرفتن، آن را بوسیده و با اعضاى بدن تماس داده شود.

 

امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند متعال تربت جدم حسین علیه السلام را شفاى هر درد، و ایمنى از هر خوفى قرار داده است؛ پس هرگاه یكى از شما خواست از آن خاك تناول كند، ببوسد و آن را به چشم گذارد و بر سایر اعضاى بدنش تماس دهد...»(1)



سجده بر تربت

 

یكى دیگر از بركات و آثار خاك مزار امام حسین علیه السلام این است كه سجده بر آن تربت پاك حجاب‌هاى ظلمانى را كنار زده و در توجه حق تعالى به نمازگزار مؤثر است. امام صادق علیه السلام در این باره مى‏فرماید: «همانا سجود بر تربت حسین علیه السلام حجاب‌هاى هفتگانه را پاره مى‌كند.»(2)

 

لازم به ذكر است كه مراد از «حجاب» در كتاب و سنت، همان حجاب‌هایى است كه بین بنده و خالق حایل شده و او را از شهود خداوند محجوب مى‌سازد كه در مرحله اول، حجاب‌هاى ظلمانى و در مرحله دوم، حجاب‌هاى نورانى برطرف مى‏شود اما مراد از حجاب‌هاى هفتگانه، ظاهراً حجاب‌هاى ظلمانى است. سجده بر تربت حضرت سیدالشهدا علیه السلام این خاصیت را دارد كه در صورت معرفت به حق حضرت و ولایت او، حجاب‌ها را دریده و راهگشاى وصول به كمالات انسانى باشد.

 

سجده بر خاك سر كوى تو آرند خلایق      جان فداى تو كه هم قبله و هم قبله نمایى

 

و اما در خصوص این كه در میان شیعه معمول است از خاك مقدس كربلا یعنى تربت كنار قبر سیدالشهدا علیه السلام خاك برداشته و با آن مُهر درست كرده و غالباً در نماز، به آن سجده مى‏كنند بدین خاطر است كه از خاك زمین بوده و به تمامى خاك‌ها مى‏توان سجده كرد، و از طرفى خاك كربلا به لحاظ شهادت امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش شرافت پیدا كرده است، به طورى كه اهل‌بیت علیهم السلام نیز به ما فرموده‏اند در هر نمازى كه سجده بر تربت كربلا باشد خداوند آن نماز را به خاطر آن حضرت قبول مى‏كند. چنانكه حضرت صادق علیه السلام از خاك كربلا درون كیسه‏اى ریخته و در سجاده همراه داشت، در هنگام نماز آن كیسه را باز مى‏كرد و بر آن سجده مى‏نمود.

 

شفا یافتن

 

از جمله آثار و بركات قطعى تربت پاك سیدالشهدا علیه السلام شفا بودن آن براى دردها و آلام انسان است. روایاتى كه دلالت بر این امر دارند به سه دسته تقسیم مى‏شوند:

 

1- روایاتى است كه شفا بودن را براى تربتى كه از خود قبر شریف برداشته شود مخصوص كرده است، چنانكه امام صادق علیه السلام فرمود: «به درستى كه نزد سر حسین علیه السلام تربت سرخى است كه شفاى هر دردى غیر از مرگ مى‌باشد.»(3)

 

2- روایاتى است كه با تعبیرات مختلف توسعه‏اى از بیست ذراع تا پنج فرسخ و یا ده میل را براى آن قائل است. چنانكه امام صادق علیه السلام فرمود: «حریم مزار حسین علیه السلام پنج فرسخ از چهار جانب قبر است.»(4)

 

3- روایاتى است كه به طور مطلق جنبه شفا بودن تربت را مطرح نموده‏اند. چنانكه امام صادق علیه السلام فرمود: «خاك مزار امام حسین علیه السلام براى هر دردى شفاست.»(5)

 

تا شفا بخشد روان و جسم هر بیمار را       در حریم وصل خود خاك شفا دارد حسین‏

 

و نیز امام رضا علیه السلام فرمود: «خوردن گِل، مانند خوردن مردار و خون و گوشت خوك، حرام است مگر گِل مزار حسین علیه السلام، به درستى كه در آن شفاى هر درد و امنیت از هر ترسى است.»(6)



حكایت

 

عالم زاهد پرهیزگار حجةالاسلام والمسلمین مرحوم آقاى حاج شیخ محمدحسن عالم نجف آبادى(ره) نقل فرمودند: «من در زمان مرجعیت مرحوم آیة الله آخوندى خراسانى (ره) كه در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم مریض شدم و این بیمارى مدتى طول كشید و پرستارى مرا بعضى از طلاب در همان حجره مدرسه بر عهده داشتند. پس از چندى بیمارى من به قدرى شدید شد كه اطبا از شفا یافتنم مأیوس شدند و دیگر براى معالجه‏ام نیامدند، و من در حال تب شدید گاهى بیهوش مى‏شدم و گاهى به هوش مى‌آمدم.

 

یكى از رفقا كه مرا پرستارى مى‏كرد شنیده بود كه عالم زاهد مرحوم آیة الله آقاى حاج على محمد نجف آبادى قدس سره مقدارى از تربت اصلى حضرت سیدالشهدا علیه السلام را دارد. او به منزل معظم له رفته و از وى خواسته بود كه قدرى از آن تربت را بدهد كه به من بخورانند تا شفا یابم. ایشان فرموده بود: من به قدر یك عدس تربت دارم و آن را گذاشته‌ام كه بعد از مرگم در كفنم بگذارند. آن آقا ناراحت شده و گفته بود: حالا كه ما از همه جا مأیوس شده و به شما پناه آورده‏ایم شما هم از دادن تربت خوددارى مى‏كنید؟ این بیمار در حال احتضار است و مى‏میرد.

 

مرحوم آیة الله آقاى حاج على محمد، دلش به حال بیمار سوخته و قدرى از آن تربت كه از جان خودش عزیزترش مى داشت به آن شخص داده بود. تربت را با آب مخصوصى كه وارد شده در آب حل كرده و به حلق من ریخته بودند. من كه در حال بیهوشى به سر مى‏بردم، ناگهان چشمان خود را باز كرده و دیدم رفقا اطراف بسترم نشسته‏اند، خوب دقیق شدم و آنان را شناختم و قصه تربت را كه به حلقم ریخته بودند برایم شرح دادند.

 

كم كم در خود احساس نیرو و نشاط كردم و حركتى به خود داده، نشستم، دیدم نشاط بیشترى دارم برخاستم و ایستادم، و چون یقین كردم كه به بركت تربت مقدس امام حسین علیه السلام شفا یافتم حال خوشى پیدا كردم و به رفقا گفتم: از شما خواهش مى‌كنم كه از حجره بیرون بروید، چون مى‏خواهم زیارت عاشورا را بخوانم رفقا از حجره بیرون رفتند و من در حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشى كه قابل وصف كردن نیست مشغول خواندن زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام شدم.»(7)

 

آرى، شفاى بیماران به وسیله تربت آن حضرت یكى از بركاتى است كه خداوند متعال در عوض شهادت امام حسین علیه السلام به وى عطا فرموده است .



تأثیر كام برداشتن اطفال با تربت

 

كام برداشتن اطفال با تربت امام حسین علیه السلام موجب ایمنى كودك مى‌شود چنانكه امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 

«كام فرزندانتان را با تربت حسین علیه السلام باز كنید كه آن امان است.»(8)



تأثیر تربت حسین ، همراه جنازه

 

صاحب كتاب «مدارك الاحكام» مى‌نویسد: در زمان حضرت صادق علیه السلام زن زاینه‏اى بود، بچه‏هایى كه از زنا به دنیا مى‌آورد در تنور مى‏انداخت و مى‏سوزانید. وقتى كه مُرد، پس از غسل و كفن او را به خاك سپردند، اما زمین جنازه‏اش را بیرون انداخت. جاى دیگر او را دفن كردند باز زمین او را نپذیرفت تا سه مرتبه، آنگاه مادرش به امام صادق علیه السلام متمسك شد: اى پسر پیغمبر به فریادم برس.

 

فرمود: كارش چه بود؟ عرض كردند زنا و سوزاندن بچه‏هاى حرامزاده. فرمود: هیچ مخلوقى حق ندارد مخلوقى را بسوزاند، سوزاندن به آتش مخصوص خالق است عرض كرد حالا چه كنم؟ فرمود: مقدارى از تربت حسین علیه السلام با او در قبر بگذارید. تربت حسین علیه السلام امان است. همراهش گذاشتند زمین او را پذیرفت.

 

در توقیع مبارك حضرت حجة بن الحسن(عج) نیز اذن داده شده است. یكى از شیعیان به حضرت (در زمان غیبت صغرى توسط نایب خاص حضرت) مى‏نویسد: آیا جایز است ما تربت حسین علیه السلام را با میت در قبر بگذاریم، یا با تربت حسین روى كفن بنویسیم؟

 

حضرت در پاسخ مرقوم مى‏فرمایند: هر دو كار پسندیده است. البته باید رعایت احترام تربت بشود. مُهر یا تربت، مقابل یا زیر صورت میت باشد، بلكه به بركت خاك قبر حسین علیه السلام قبر میت محل امنى از هر بلا و آفت و عذابى گردد.(9)



تسبیح تربت

 

از حضرت صاحب الزمان(عج) روایت شده كه فرمود: «هر كس تسبیح تربت امام حسین علیه السلام را در دست گیرد و ذكر را فراموش كند، ثواب ذكر براى او نوشته مى‏شود.»(10)

 

و امام صادق فرمود: «یك ذكر یا استغفار كه با تسبیح تربت حسین علیه السلام گفته شود برابر است با هفتاد ذكر كه با چیز دیگر گفته شود.»

 

 

 

پى‌نوشت‌ها:

 

1- وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج 4، ص 1033.

 

2- كافى، مرحوم كلینى، ج 4، ص 588.

 

3- كامل الزیارات، ابن قولویه، ص 272.

 

4- مكارم الاخلاق، طبرسى، ج 1، ص 360.

 

5- كافى، مرحوم كلینى، ج 1، ص 360.

 

6- تهذیب الاحكام، شیخ طوسى، ج 6، ص 74.

 

7- نقل از كتاب "سیدالشهدا"، آیت الله شهید دستغیب، ص 166.

 

8- وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج 4، ص 1033.

 

9- وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج 4، ص 1033.

10- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 44، ص 280.

 





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر



محرم

اى غمین ز اشتیاق حضرت او          روز و شب مایل به زیارت او

 

تو از او دور نیستى بالله        «قبره فى قلوب من والاه »

 

 

در طول تاریخ انسان هایى بوده و هستند كه پس از مرگشان، زندگى و حیاتشان ادامه پیدا كرده و با مرگ بدنشان، وجودشان و شخصیت و اندیشه‏شان ادامه یافته است. مردان خدا و شخصیت هاى الهى، همانگونه كه در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند، در زمان پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است. و در این میان، زیارت مشهد حسینى از ویژگی هاى برجسته‏اى برخوردار است. آنان كه توفیق پیدا مى كنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف مى شوند، روى به آستان امام حسین علیه السلام آورده و به جانب این مدرسه عشق و فضیلت و دانشگاه كمال و تربیت مى‏گرایند. اینگونه تربیت اجتماعى و یك چنین موسسه تهذیب اخلاق و ادب، براى هیچ ملتى از ملل گیتى میسر و مقدور نیست .

 

البته ملحدین و معاندین و مخالفین مكتب تشیع به خیال خود شبهات و اشكال هاى مى كنند و مى گویند: «زیارت قبور، بت پرستى است؟!» در حالى كه هر كس كه به زیارت قبور ائمه علیهم السلام مى رود هرگز به عنوان «بت» آنها را زیارت نمى‏كند. چه كسى است كه حسین بن على علیه السلام را خدا بداند؟!! شیعه، امام را مقرب درگاه خدا مى‏داند و با توسل به او قربى به خدا پیدا مى كند، همانطور كه خودش در قرآن مجید فرمود: «به سوى او وسیله بگیرید.»(1) امام را وسیله الهى مى‏داند. زیرا توسل و شفاعت، بعدى از ابعاد زیارت است كه زائر از این طریق خود را به درگاه الهى نزدیك مى‏كند، و پیشوایان ما وعده فرموده‏اند كه از زائران خود دستگیرى كنند.

 

امام رضا علیه السلام مى رماید: «هر امامى بر گردن دوستان و پیروانش عهد و پیمانى دارد و وفاى به این عهد، با زیارت قبر آنان ممكن مى‏باشد. و كسى كه به شوق زیارت آنها و با تصدیق به فضیلت آنها به سوى قبور آنها برود مورد شفاعت ائمه در قیامت قرار مى‏گیرد.

 

 

پس هر زائرى باید بكوشد تا از این شفاخانه فیض، استشفاى دردهاى درونى و امراض قلبى و اندرونى خود را خواسته، خواستار آن شود كه صفاى دل و دوستى خاطر و پاكیزگى روح و قداست روان و سلامت تن، از خدمت آفریدگار جهان به وى عطا گردد، تا این كه هم ظاهر او به جمال و كمال آراسته شود و هم باطن وى از آلودگى‏ها پاك و مصفا گردد.

 

 

از طرفى زیارتنامه‏هاى وارده، و خواندن هر كدام از آنها، خواننده و زائر را به دقت و تفكر واداشته، متذكر تاریخ و احوال انبیا و اولیاى معصوم مى‏گرداند. تأمل در زیارت عاشورا و دیگر زیارات، این مطلب را به خوبى روشن مى سازد كه امامان به این وسیله در صدد ساختن انسان هاى مؤمن و متعهد بوده‏اند، لذا به آنها تعلیم داده‏اند كه در زیارت امام حسین علیه السلام از خداوند بخواهند كه زندگى و مرگشان را «حسین گونه» قرار دهد، و آنها را در دینا و آخرت همراه آن حضرت بدارد: «اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد، و مماتى ممات محمد و آل محمد ... و ان یجعلنى معكم فى الدنیا و الاخرة.»

 

 

به امید این كه خداوند متعال توفیق زیارت حضرتش را در دنیا و شفاعتش را در روز قیامت نصیب ما گرداند، به آثار و بركاتى كه زیارت سیدالشهدا علیه السلام به دنبال دارد مى‏پردازیم:

 


ادامه در ادامه مطلب




ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 


محرم

 

چراغ هدایت و كشتى نجات 

 

 

من آن نورم كه در شب‌هاى تاریك    چراغ رهنماى كاروانم

 

 

در این دریا منم آن ناخدایى    كه كشتى را به ساحل مى‏رسانم‏

 

 

روایت شده كه امام حسین علیه السلام فرمود: «خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شدم در حالی كه ابى بن كعب هم آنجا بود. حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: مرحبا به تو، اى اباعبدالله، اى زینت آسمان‌ها و زمین. ابى گفت: چگونه او زینت آسمان‌ها و زمین است در صورتى كه كسى غیر از تو چنین نیست؟ حضرت فرمود: اى ابى، قسم به كسى كه مرا به حق به نبوت مبعوث كرد، حسین بن على در آسمان بزرگتر از روى زمین است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است كه او چراغ هدایت و كشتى نجات است.»(1)

 

 

یكى از بركات فردى حضرت سیدالشهدا علیه السلام این است كه او «چراغ هدایت» و «كشتى نجات» است. اگر چه همه پیامبران و امامان علیه السلام چراغ‌ها و انوار هدایت و كشتی‌هاى نجات و رهایى‌اند، چنان كه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «انما مثل اهل بیتى فیكم كمثل سفینة نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلك.» (2)

 

 

همانا خانداون و اهل‌بیت من در میان شما مانند كتشى نوح است كه هر كس داخل آن شود نجات پیدا كرده و هر كس كه از آن تخلف كند هلاك خواهد شد.

 

 

اما كشتى نجات حسین علیه السلام حركتش بر امواج توفنده و گسترده دریا، سریع‌تر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحل‌هاى نجات آسان‌تر بوده و دایره بهره‏ورى و استفاده از نور مشعل وجود حسین علیه‌السلام وسیع‌تر است.

 

 

در آن زمانى كه امواج بلند و سهمگین فساد و گناه بر پیكره نیمه ‏جان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازیانه مرگ مى‌زد و گرداب حوادث و توطئه‏ها و پلیدی‌ها، خفتگان در بستر غفلت را بى‏رحمانه به قعر تاریكى و تباهى مى‌كشید، این حسین بود كه با قیام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهل‌بیت خویش، گرفتاران در این اوضاع خطرناك را از دریاى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنه‏گر «بنى امیه» نجات بخشید و با كشتى رهایى خود، این خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود.

 

 

آرى، حسین علیه السلام «مصباح الهدى» است تا در این ظلمتكده خاك، دلیل و راهنماى راه باشد؛ و «سفینة النجاة» است تا در اقیانوس متلاطم فتنه‏ها و ضلالت‌ها، غرق شدگان را كه كشتى شكسته بودند فریادرس باشد.

 

 

اى كه مصباح هدایت هستى و فلك نجات   از چه با این اشك‌ها ایجاد طوفان مى‌كنى؟

 

 

زنده در قبر دل ما بدن كشته تو است         جان مایى و ترا قبر حقیقت دل ماست

 


ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

عظمت ، معرفت و منزلتی که او داشت 
نخستین زائر مزار حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) 
دوست بدار دوستدار آل محمد(ص) را تا هنگامي که دوستشان مي‏دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد(ص) تا هنگامي که دشمنشان مي‏دارد؛ هر چند روزه‏دار و نمازگزار باشد.

عنوان نخستين زائر تنها بر مردي شريف و عارفي کامل يعني صحابي بزرگ و برجسته، جابر بن عبد الله انصاري-رضوان الله عليه- منطبق است که به منظور زيارت قبر سيد الشهدا(ع) از مدينه به کربلا رفت. بسياري از علما تصريح ‏کرده‏اند که او نخستين کسي است که عنوان زائر قبر حسين(ع) را کسب کرد؛ اين شرافت و افتخار و ذخيره او را بس است.
شيخ مفيد گويد: و در روز بيستم آن ماه (صفر)... روزي است که جابر بن عبدالله بن حزام انصاري، صحابي رسول‏خدا(ص) براي زيارت قبر ابا عبدالله الحسين (ع) از مدينه به کربلا آمد؛ و او نخستين کس از مردم بود که آن حضرت را زيارت‏کرد.
و اين مطلب را بسياري از دانشمندان، از جمله شيخ طوسي، علامه حلي، شيخ رضي‏الدين حلي، کفعمي، مجلسي، محدث‏نوري و ديگران آورده‏اند.
جابر بن عبدالله انصاري و عطيه عوفي در کربلا
جابر بن عبدالله انصاري همان صحابي جليل القدري است که عبد الرحمن بن سابط درباره‏اش مي‏گويد: همراه جابر بودم که حسين بن علي(ع) داخل شد. در اين هنگام گفت: هر کس دوست دارد به مردي از اهل‏بيت(ع) بنگرد، به وي نگاه کند. گواهي مي‏دهم که من اين سخن را از زبان رسول خدا(ص) شنيده‏ام.
او از اهل معرفت بود و چون توفيق شهادت در رکاب امام حسين(ع) نصيب وي نگشت، براي ابراز محبّت نسبت به آن حضرت و تجديد عهد و پيمان با ايشان و نيز براي اظهار مخالفت نسبت به سلطه حاکم، براي زيارت قبر شريف آن حضرت بار سفر بست.
شيخ ابو جعفر محمّد بن ابي القاسم، محمّد بن علي طبري از اعمش از عطيه عوفي چنين نقل مي‏کند: همراه با جابر بن‏عبدالله انصاري براي زيارت قبر حسين(ع) حرکت کردم. چون به کربلا رسيد، نزديک ساحل فرات رفت و غسل کرد، آنگاه دوجامه به تن کرد و از همياني، مقداري مشک برداشت و بر بدنش پاشيد.
سپس با هر گامي که بر مي‏داشت خدا را ياد مي‏کرد، و چون به قبر نزديک شد گفت: دستم را روي قبر بگذار ؛ و من گذاشتم. او روي قبر افتاد و غش کرد. من مقداري آب بر او پاشيدم و چون به هوش آمد سه بار گفت: يا حسين(ع).
سپس گفت: آيا دوستي پاسخ دوستش را نمي‏دهد؟!؛ و افزود: تو چگونه مي‏تواني پاسخ دهي، و حال آنکه رگ‏هاي گردنت را بريده‏اند و ميان پيکر و سرت جدايي افتاده است. من شهادت مي‏دهم که تو پسر خاتم پيامبراني و پسر امير مؤمناني و پسر هم پيمان تقوا و فرزند هدايتي؛ پنجمين اصحاب کسايي؛ پسر سرور نقيباني؛ پسرفاطمه برترين زنان جهاني، چگونه چنين نباشي و حال آنکه پرورده دست سرور پيامبراني، و در دامن پارسايان پرورش يافتي و از پستان ايمان شير خوردي و با اسلام از شير بريده شدي. پس پاکيزه زيستي و پاکيزه مردي. اما دل‏هاي مؤمنان در فراق تو ناخوش است، در حالي که در خوبي حال تو شک ندارد.
سلام و خوشنودي خداوند بر تو باد. من گواهي مي‏دهم که تو به همان راهي رفتي که برادرت يحيي بن زکريا رفت.
آن گاه چشم‏ها را دور قبر گرداند و گفت: سلام بر شما که در راه حسين(ع) فدا شديد و در رکابش جان باختيد. گواهي مي‏دهم که شما نماز را به پا داشتيد و زکات را پرداختيد، به معروف امر و از منکر نهي کرديد. با کافران جهاد کرديد و آن قدر خداي را عبادت کرديد تا مرگتان فرا رسيد. به خدايي که محمّد(ص) را به پيامبري برگزيد سوگند که ما نيز در آنچه انجام داديد شريکيم.
عطيه گويد: به او گفتم: اي جابر چگونه؟ و حال آنکه ما در دشتي فرود نيامديم و از کوهي بالا نرفتيم و شمشيري نزديم و اين‏گروه ميان سرها و پيکرهايشان جدايي افتاده است. فرزندانشان يتيم و زنانشان بيوه شده‏اند!
گفت: اي عطيه! از حبيبم رسول خدا(ص) شنيدم که فرمود: هر کس گروهي را دوست بدارد با آنان محشور مي‏گردد و هر کس ازکار گروهي راضي باشد، با آنان شريک است. به خدايي که محمّد را به حقّ به پيامبري برگزيد، نيّت من و نيّت يارانم بر آن کاري است که حسين(ع) و يارانش کردند.
مرا به‏سوي خانه‏هاي کوفه ببر. چون پاره‏اي راه رفتيم گفت: اي عطيه! گمان ندارم که پس از اين سفر تو را ببينم، آيا مي‏خواهي که تو را وصيّتي کنم؟ دوست بدار دوستدار آل محمد(ص) را تا هنگامي که دوستشان مي‏دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد(ص) تا هنگامي که دشمنشان مي‏دارد؛ هر چند روزه‏دار و نمازگزار باشد. با دوست‏دار محمّد و آل محمّد(ص)مهرباني کن، چرا که اگر بر اثر گناه فراوان يک گامش بلغزد، با محبّت آنان گام ديگرش ثابت مي‏ماند (و جبران مي‏گردد).دوستدار آنان به بهشت و دشمنانشان به دوزخ باز مي‏گردند.
در اين نقل چند نکته جاي تأمل دارد:
1-عظمت معرفت جابر؛ و اين به خاطر معرفت بالايي بود که نسبت به منزلت اهل بيت محمد(ص) داشت.
2-داشتن موضع مهم؛ آنجا که جابر، دشمنان امام حسين(ع) را در زمره ملحدان به شمار آورد.
3-ادب جابر نسبت به ابا عبد الله(ع)؛ و اين نتيجه کمال معرفت وي بود. از اين رو مي‏بينيم که نخست غسل مي‏کند و سپس بدنش را با مشک خوشبو مي‏سازد، آن گاه در هر گامي خدا را ياد مي‏کند. پس از لمس قبر بي‏هوش مي‏شود و سپس سه بار فرياد يا حسين سر مي‏دهد. نيز فرازهاي زيارتش نشانگر ميزان معرفتي که نسبت به رسول خدا(ص) و جانشين و نوه‏اش دارد.
4- از اين نقل چنين استفاده مي‏شود که جابر پس از زيارت به طرف خانه‏هاي کوفه رفت و از ديدارش با امام زين العابدين(ع) و ديگر اعضاي خانواده حسين(ع) چيزي ذکر نشده است. تحقيق در اين باره خواهد آمد.
سيّد بن طاووس کيفيت زيارت جابر از قبر ابا عبد الله الحسين(ع) و ياران با وفايش را به تفصيل آورده است که آن را به طورکامل در اينجا نقل مي‏کنيم:
گويد: عطا گفت: روز بيستم صفر با جابر بن عبد الله همراه بودم. چون به غاضريه رسيديم در نهر آنجا غسل کرد و لباس‏پاکيزه را که همراه داشت پوشيد. آن گاه به من گفت: اي عطا! آيا عطري با خود داري؟ گفتم: مشک دارم. سپس سر و ديگر اعضايش را با آن خوشبو کرد و پياده رفت تا نزد سر حسين(ع) رسيد و سه بار تکبير گفت و از هوش رفت.
چون به هوش آمد، شنيدم که مي‏گويد: سلام بر شما اي خاندان خدا! سلام بر شما اي برگزيدگان خدا! سلام بر شما اي برگزيدگان از آفريدگانش! سلام بر شما اي سرور سروران! سلام بر شما اي شيرهاي بيشه! سلام بر شما اي کشتي‏هاي نجات! سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد، اي اباعبد الله!
سلام بر تو اي وارث علم انبيا! سلام بر تو اي وارث آدم برگزيده خداوند! سلام بر تو اي وارث نوح، پيامبر خدا! سلام بر تو اي‏وارث ابراهيم، دوست خدا! سلام بر تو اي وارث اسماعيل، قرباني خدا! سلام بر تو اي وارث موسي، هم‏سخن با خدا! سلام بر تو اي وارث عيسي، روح الله! سلام بر تو اي فرزند محمد مصطفي(ص)! سلام بر تو اي فرزند علي مرتضي! سلام بر تو اي فرزند فاطمه زهرا! سلام بر تو اي شهيد و پسر شهيد! سلام بر تو اي کشته فرزند کشته! سلام بر تو اي ولي خدا و فرزند ولي او! سلام بر تو اي حجت خدا و فرزند حجّت او بر بندگانش!
گواهي مي‏دهم که تو نماز را به پاداشتي و زکات را پرداختي و به معروف امر و از منکر نهي کردي، با پدر و مادرت نيک کردي،با دشمنانت جهاد کردي. گواهي مي‏دهم که تو سلام را مي‏شنوي و به آن پاسخ مي‏دهي؛ و اينکه تو حبيب، دوست، نجيب،برگزيده، و پسر برگزيده خدايي.
تو را با شوق زيارت کردم، پس نزد خداوند از من شفاعت کن اي آقاي من! من به وسيله جدّ تو، سرور پيامبران و پدرت سرورجانشينان و مادرت سرور زنان جهان نزد خداوند شفاعت مي‏طلبم. خداوند کساني که تو را کشتند و آنها را که بر تو ستم‏کردند و با تو دشمني ورزيدند و کينه‏ات را به دل گرفتند از اوّلين و آخرين لعنت کند.
آن گاه روي قبر خم شد و گونه‏ها را به آن ساييد و چهار رکعت نماز گزارد. سپس بر سر قبر علي بن الحسين(ع) آمد و گفت: سلام بر تو اي مولاي من و پسر مولاي من! خداوند قاتل تو را بکشد! خداوند آن را که بر تو ستم کرد بکشد! من با دوستي شما به‏خداوند نزديکي مي‏جويم و از دشمنانتان نزد خداوند بيزاري مي‏جويم.
سپس آن را بوسيد و دورکعت نماز به جاي آورد و رو به قبور شهيدان کرد و گفت:
سلام بر ارواح اقامت گزيده در کنار قبر ابا عبد الله(ع). سلام بر شما اي شيعيان خدا و شيعيان رسول او و شيعيان اميرمؤمنان و حسن و حسين! سلام بر شما اي پاکيزگان. سلام بر شما اي هدايتگران. سلام بر شما اي نيکان! سلام بر شما و بر فرشتگاني که پيرامون قبرهايتان مي‏چرخند. اميدوارم خداوند ما و شما را در جايگاه رحمتش در زير عرش جاي دهد.
سپس کنار قبر عباس فرزند اميرمؤمنان(ع) آمد و ايستاد و گفت: سلام بر تو اي ابا القاسم! سلام بر تو اي عباس بن علي! سلام بر تو اي پسر امير مؤمنان، گواهي مي‏دهم که تو نصيحت فراوان‏کردي و امانت را ادا کردي و با دشمن خود و دشمن برادرت جهاد کردي. درود خداوند برروح پاکت و خداوند به تو پاداش بهترين برادر را عنايت فرمايد.
پس دو رکعت نماز گزارد و به درگاه خداوند دعا کرد و رفت.
اين زيارت حاکي از ميزان عظمت و معرفت و منزلت والاي اين صحابي بزرگ است

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 


نگاهی تاریخی به موضوع عطش و تشنگی در کربلا
آب و تاب!
از گزارش‏های معتبر تاریخی، چنین به دست می‏آید که سه روز قبل از شهادت امام حسین(ع) (در روز هفتم محرّم) دستوری از عبیداللَّه بن زیاد از این قرار به عمر بن سعد ابلاغ شد که:«بین حسین و آب فاصله انداز و مگذار که قطره‏ای از آن بنوشند» و این عمل را نوعی انتقام در مقابل بستن آب بر عثمان تلقی کرد!!بلاذری، ج 3، ص 180.

ابن سعد به مجرد دریافت این دستور، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار، مأمور مراقبت از شریعه فرات به منظور جلوگیری از دسترسی امام(ع) و یارانش به آب کرد.همان‏ها. در این دو سه روز امام(ع) و یارانش از طرق مختلف سعی در دسترسی به آب داشتند؛ زیرا تحمل تشنگی در آن بیابان سوزان - به ویژه با آن کاروان مشتمل بر زنان و کودکان - بسیار طاقت فرسا بود.
در برخی از گزارش‏ها چنین آمده است:امام حسین(ع) در محدوده اردوگاه خود اقدام به حفر چاه‏هایی کرده بود؛ اما وقتی گزارش آن به ابن زیاد رسید و او دستور شدّت عمل بیشتر و ممانعت از حفر چاه را به ابن سعد ابلاغ کرد.الفتوح، ج 5، ص 91:«... فقد بلغنی ان الحسین یشرب الماء هو و اولاده و قد حفروا الآبار و نصبوا الاعلام فانظر اذا ورود علیک کتابی هذا فامنعهم من حفر الآبار ما استطعت و ضیق علیهم و لا تدعهم یشربوا من ماء الفرات قطرة واحدة»
همچنین گزارشی از حمله شبانه حضرت عباس(ع) به همراه سی سوار و بیست پیاده به پرچمداری نافع بن هلال به فرات در منابع معتبر نقل شده است. آنان پس از درگیری با گروه عمرو بن حجاج، موفق به پر کردن بیست مشک آب می‏شوند.وقعة الطف، ص 152.
زمان دقیق این گزارش نقل نشده است؛ اما در آن عبارت «ولمّا اشتد علی الحسین و اصحابه العطش»(چون تشنگی بر حسین و یارانش فشار آورد) آمده است.
برخی از گزارش‏ها حکایت از ریختن آب از سوی امام(ع) بر چهره خواهرش زینب(س) در روز عاشورا دارد؛ زیرا وقتی او اَشعار آن حضرت مبنی بر نزدیک بودن شهادتش را شنید، از حال رفته بود.تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 244؛ وقعة الطف، ص 201؛ لهوف، ص 104.
این گزارش اجمالاً دلالت بر وجود آب در شب عاشورا می‏کند؛ علامه مجلسی در بحارالانوار مسأله عدم مضیقه آب را در صبح روز عاشورا - حتی برای آشامیدن - با صراحت بیشتری مطرح می‏کند. در این گزارش چنین آمده است:
«ثم قال لاصحابه:قوموا فاشربوا من الماء یکن آخر زادکم و توضؤوا و اغتسلوا و اغسلوا ثیابکم لتکون اکفانکم ثم صلّی‏ بهم الفجر» ؛ بحارالانوار، ج 44، ص 317. «سپس امام(ع) به اصحاب خود فرمود:برخیزید و آب بنوشید که آخرین آذوقه شما از دنیا است و وضو بگیرید و غسل کنید و لباس‏های خود را با آن بشویید تا کفن‏های شما باشد. آن‏گاه امام(ع) نماز صبح را با آنان به جماعت خواند».
از عبارت «یکن آخر زادکم»و نیز از گزارش‏های مربوط به روز عاشورا چنین استفاده می‏شود که پس از اتمام این ذخیره آبی، دیگر دسترسی به آب میسّر نشد و امام(ع) و یاران و خاندانش در آن گرمای طاقت فرسای کربلا تا هنگام شهادت، علاوه بر مبارزه سنگین با دشمن با تشنگی شدید نیز دست به گریبان بودند.
علامه مجلسی(ره) در ادامه گزارش خود سخن از ریشخند یکی از لشکریان عمر بن سعد به نام تمیم بن حصین خزاری به میان آورده که می‏گوید:
«ای حسین، و ای یاران حسین!آیا به آب فرات نمی‏نگرید که چگونه همانند شکم مار می‏درخشد؛ به خداوند سوگند از آن قطره‏ای نخواهید آشامید تا آنکه مرگ را دریابید!»بحارالانوار، ج 44، ص 317.
حرّ نیز در روز عاشورا و در هنگام نصیحت به کوفیان، آنان را به جهت ممانعت از دسترسی امام(ع) و یارانش به آب فرات توبیخ کرده است.انساب الاشراف، ج 3، ص 189؛ الارشاد، ص 453.
همچنین گزارش تلاش امام(ع) برای به دست آوردن آب و ممانعت شمر از آن و ریشخند او به آن حضرت و نفرین امام(ع) بر او در برخی از منابع آمده است.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 86؛ به نقل از:بحارالانوار، ج 45، ص 51.
علامه مجلسی(ره) روایتی را نقل می‏کند که مضمون آن درخواست عباس برای مبارزه و مأمور شدن او از طرف امام(ع) به منظور آوردن آب برای اطفال و کودکان حرم می‏باشد. همان‏گونه که مشهور است، عباس(ع) موفق به آورن آب نشد و در راه بازگشت به شهادت رسید.بحارالانوار، ج 45، ص 41 و 42





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

یادداشتی از محمد روحانی نژاد،خبرنگار صداو سیما
حسین در آنسوی مرزهاست
کربلا و محرم فقط نام مکان و زمان نیست بلکه نماد ، آرمان و مفهوم است به همین دلیل سرزمین و کشور ومرز نمی شناسد درهرجای این عالم کافی است با نام دلربای "حسین " علیه السلام آشنا باشی...

کربلا و محرم فقط نام مکان و زمان نیست  بلکه نماد ، آرمان و مفهوم است  به همین دلیل سرزمین و کشور ومرز نمی شناسد درهرجای این عالم کافی است با نام دلربای "حسین " علیه السلام آشنا باشی آنگاه از غروب روزقبل از آغاز محرم ، صدای کوبیدن میخ ها وبرپاشدن خیمه های اندوه در دل شنیده می شود ، همهمه یک کاروان خسته واز راه رسیده با طنین صدای دلربای  قافله سالارنام آشنای این کاروان درسکوت فرو می رود وقتی که می پرسد این وادی را چه می نامند ، پاسخ شنید "نینوا" و دیگری گفت " کربلا" هم می گویند.

همان وادی غریب و گمنامی که قرن هاست خاک معطرش به سراسر این کره خاکی فخر می فروشد و البته از آن سو خارهای بی رحمش به سبب آزردن پای کودکان معصوم وفراری ازخصم نفرین شده اند. محرمی دیگر و موسم بیرق عزا، سوز دل واشک دیده رسید. 
یک هنرمند تازه شیعه شده چینی که تابلوی عاشورا را ترسیم کرده بود چندی پیش آن را در همایش ایران وچین نمایش داد ، این تصویر هنرمندانه در نوع خودش بسیار تاثیر گذار بود و همه را متوجه اندوهی سنگین کرد .وقتی "علی " تابلو عاشورا را عرضه کرد یک تصویربردار تلویزیون چین از من پرسید این تصویر خیلی غم انگیز که تنهایی ومظلومیت یک نفر را نشان می دهد درباره کیست؟، گفتم ماجرای عاشورا وایستادگی امام حسین علیه السلام در برابر ستم گران روزگار خود تصویرشده است .او دقایقی به تصویرعمیق نگاه می کرد و اندوه در چهره اش بیشترنمایان می شد. 
با خود گفتم : این واکنش ناشی ازتاثیر حقیقت خون وآرمان امام حسین علیه السلام است که به آیین ومذهب هم محدود نمی شود بلکه با فطرت ها سروکار دارد. لابد ماجرای زینب سیزده ساله را هم شنیده اید ، همان دختری که دعوت نامه ویژه از شهید مظلوم کربلا دریافت کرد و زائرویژه اش شد .شرح این ماجرا هم خالی از لطف نیست.
زینب، دانش آموز و از اهالی روستای آبچور از توابع بجنورد مرکز استان خراسان شمالی چندی پیش با زبان کودکانه اش به امام حسین علیه السلام نامه ای نوشت. پایگاه اطلاع رسانی حج با این زائر عاشق گفتگو کرده است.
در چه خانواده‌ای زندگی می‌کنی و چه عاملی باعث شد به یاد امام حسین بیفتی؟ 
پدرم کارگر ساده است، مادرم خانه‌دار، یک خانواده ۶ نفره هستیم‌، به مناسبت دهه فجر سال ۸۹ از طرف مدرسه روستا در مسابقه حفظ سوره فجر شرکت کرده و یک کارت بانکی با ارزش ده هزارتومان هدیه گرفتم. این کارت را خیلی دوست داشتم و آن را به خوبی نگهداری می‌کردم. یک هفته بعد، از طرف مدرسه به دانش آموزان گفتند برای بازسازی حرم مطهر امام حسین علیه السّلام از طریق ستاد بازسازی عتبات کمک جمع‌آوری می‌کنند. من هم همین کارتی را که گرفته بودم با نامه‌ای که نوشتم هدیه دادم. 
در نامه چه نوشتی؟ 
"به نام خدا – نامه می‌نویسم برای امام حسین علیه السّلام – خیلی‌ها دوست دارند که به کربلا بروند، بعضی می‌گویند باید پولدار شویم تا به کربلا برویم، ولی من می‌گویم باید قسمت شود و کربلا ما را بخواهد. من این نامه را که می‌نویسم اشک از چشم‌هایم جاری می‌شود، خدایا، می‌شود روزی به کربلا بیایم و کنار ضریح آن امام بزرگوار درددل کنم، من این هدیه را که در ۲۰ بهمن ۸۹ برای حفظ سوره فجر گرفتم به این نیت می‌دهم تا امام حسین علیه السّلام را همیشه به ‌یاد آورم، اگر من پول زیادی داشتم، هیچ‌وقت دریغ نمی‌کردم ولی پدرم یک کارگر ساده است و برای درس و مخارج ما کار می‌کند. "
بعد چه شد؟ 
نامه مرا مدیر مدرسه خوانده بود، سر صف آمد و گفت: آیا شما دانش آموزان تا به حال معلم و مدیرتان را به گریه انداخته‌اید؟ همه گفتند: نه. مدیر گفت: زینب با نامه‌اش مرا به گریه انداخت و شب تا صبح گریه کردم، بعد از آن یک کارت دیگر پارسیان خودش به من هدیه داد. 
کی و چطور به کربلا آمدی؟ 
یک روز به من و خانواده‌ام اطلاع دادند آموزش و پرورش می‌خواهد زینب را به سفر کربلا ببرد. بعد هم گذرنامه تهیه کردند و تاریخ سفر پنجم تیر یعنی بعد از امتحانات خرداد اعلام شد و آقا امام حسین دعوت‌نامه مرا امضا کرد. 
در اولین نگاه به حرم و ضریح آقا امام حسین علیه السّلام چه حالی داشتی و چه خواستی؟ 
برای دیدن بارگاه مطهر آقا امام حسین لحظه شماری می‌کردم، با دیدن ضریح مطهر بی‌اختیار اشک از چشم‌هایم جاری شد، احساس رضایت داشتم و برای همه آرزومندان و پدر و مادرم دعا کردم، از خدا خواستم کمک کند تا نمازم را اول وقت بخوانم. 
به سراغ آقای رازی مدیر این مدرسه رفتیم
این کاروان چگونه عازم کربلا شد؟ 
آموزش و پرورش بجنورد برای تشویق کمک به عتبات دو هدیه سفر کربلا اختصاص داد. یک هدیه برای دانش آموزان و یک هدیه برای فرهنگیان، در مراسم قرعه‌کشی که با حضور جمع کثیری از فرهنگیان برگزار شد شماره ۴۷ به قید قرعه درآمد، همه گفتند خوش به حال صاحب این شماره، ببینیم نام کدام دانش آموز خوش‌شانسی است، تا نام دانش آموز را خواندیم، "زینب وحیدی‌‌ "همان دختر روستایی که به امام حسین نامه نوشته است، فرهنگیان که از ماجرای کمک این دختر اطلاع داشتند اشک شوق ریختند، جلسه منقلب شد و همه گریان از این حسن انتخاب تصادفی. 
تعدادی از معلم‌ها داوطلبانه ۳۰۰ هزار تومان کمک هزینه سفر زینب به کربلا را تقبل کردند. تعدادی از خانم معلم‌ها هم آمادگی خود را برای حضور در کاروانی که زینب را به کربلا می‌برد اعلام کردند، شور و هیجان خاصی در جمعیت حاضر افتاده بود، به این ترتیب تصمیم گرفته شد این کاروان فرهنگی با هزینه خودشان عازم کربلا شوند و من هم که سابقه مدیریت کاروان داشتم توفیق خدمت به آن‌ها را یافتم، جالب این‌که هنگام عبور کاروان از مرز مهران، شماره کاروان ما ۱ بود و امیدوارم در پیشگاه آقا امام حسین نیز شماره ۱ باشیم. 
لازم به یادآوری است که سیمای معصوم و بااخلاص زینب، از او چهره‌ای محبوب بین اعضای کاروان ساخته است، خانم معلم‌ها تقاضا دارند زینب با آن‌ها هم‌اتاق باشد تا بیشتر از صفای باطن او بهره ببرند….. 
خوشا به حال زینب که نامش کوهی از صبر و آیینه ای از عشق و وفا وصفا را در دل زنده می کند ، کاش همه ما درصف زینبی ها باشیم .انشاا





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 محرم ماه عشق و ایثار،ماه اشک های حسینی و بیتوته در هیئت های حسینی.روضه ها و احادیثی که در این شب ها در حسینیه ها نقل می شوند با توجه به نامی است که به آن روز تعلق گرفته است.روز دوم محرم روز به ورود به کربلا نام گذاری شده است.

ورود امام به کربلا
بدانکه در روز ورود آن حضرت به کربلا خلاف است واصح اقوال آنست که ورود آن جناب به کربلا در روز دوم محرم الحرام سال شصت و یکم هجرت بوده و چون به آن زمین رسید پرسید که این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند کربلا می‌نامندش، چون حضرت نام کربلا شنید گفت: اّلّلهُمَّ اِنّ اَعُوذُبِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَالْبَلآءِ

پس فرمود که این موضوع کرب و بلا و محل محنت و عنا است فرود آئید که اینجا منزل و محل خیام ما است، و این زمین جای ریختن خون ما است. و در این مکان واقع خواهد شد قبرهای ما، جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به اینها پس در آنجا فرود آمدند. و جز نیز با اصحابش در طرف دیگر نزول کردند و چون روز دیگر شد عمر بن سعد (ملعون) با چهار هزار مرد سوار به کربلا رسید و در برابر لشکر آن امام مظلوم فرود آمدند.........

 


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 گنجينه هاي ماندگار 

 

سيدمحمد حسين حسيني


اشاره: 
در بخش نخست اين مقاله بيان داشتيم كه نامه هاي امامان معصوم عليهم السلام و از جمله نامه هاي امام حسين عليه السلام گنجينه هاي ماندگار و قابل استفاده براي امروز است. و سپس نامه هاي امام حسين عليه السلام به امام حسن مجتبي عليه السلام، جعده، معاويه، و يزيد را به ترتيب زماني بررسي كرديم. اينك ادامه بحث را پي مي گيريم. 

5. نامه اوّل به كوفيان 
بعد از مرگ معاويه، مردم كوفه به امام عليه السلام نامه هايي نوشته و تقاضاي قيام كردند، امام پذيرفت و در جواب ابن زبير نوشت: "اَتَتْني بَيْعَةُ اَرْبَعينَ اَلْفاً يَحْلِفُونَ لي بِالطَّلاقِ وَ الْعِتاقِ مِنْ اَهْلِ الْكُوفةِ؛(1) به من خبر دادند كه چهل هزار نفر از مردم كوفه، با من بيعت كردند و سوگند ياد كرده اند كه زن طلاق و برده آزاد باشند [اگر عهدشان را شكستند]". (2) 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 قيام كربلا 

 

سيدمحمدحسين حسيني


از گنجينه هاي ماندگار و قابل بهره، نوشته ها و نامه هايي است كه از امامان معصوم عليهم السلام تحت عنوان توقيعات، كتب، وصيتنامه ها و... براي شيعيان به يادگار مانده است. اين نامه ها در كتب مختلف روايي و تاريخي پراكنده است و كمتر به صورت مجموعه اي گرد آوري شده است. بخشي از نامه هاي امير مؤمنان عليه السلام در نهج البلاغه گرد آوري شده است و برخي از نويسندگان نيز در رابطه با ديگر امامان اقدام به اين كار نموده اند. 
جا دارد در ايام محرم، مبلّغان گرامي از نامه هاي به يادگار مانده از امام حسين عليه السلام بهره ببرند. در اينجا قصد داريم به بخش مهمي از نامه هاي امام حسين عليه السلام اشاره نمائيم. 
با ذكر اين نكته كه نامه هاي آن حضرت گاه اخلاقي است؛ مانند نامه اوّل، و گاه سياسي. 
نامه هاي سياسي نيز يك بخش مربوط به تأييد صلح امام حسن مجتبي عليه السلام و تن دادن شيعيان به اين مسئله مي شود؛ مانند نامه دوّم (نامه به جعده) و بخش ديگر مربوط به معاويه و افشاگري عليه او و فرزندش يزيد، و افشا نمودن جنايت او؛ مانند نامه هاي سوّم و چهارم و... 
قسمت ديگر نامه هاي آن حضرت مربوط به وصيتها و اهداف قيام اوست؛ مانند نامه ششم، (نامه به محمد حنفيه) و نامه به عبدالله جعفر و بخش ديگر نيز براي زمينه سازي قيام كربلا و دعوت مردم براي ملحق شدن به آن است؛ مانند نامه نهم (نامه به بني هاشم)، نامه هاي مختلف به مردم كوفه و بصره، و نامه به حبيب بن مظاهر و... . 
ترتيب انتخابي در بيان نامه ها ترتيب تاريخي است، يعني هر كدام مربوط به دوران صلح امام حسن عليه السلام و خلافت غاصبانه معاويه مي شود، در بخش ابتدايي، و آنچه مربوط به قيام كربلا مي شود، به ترتيب تاريخ نگارش، در قسمت بعدي آمده است. 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 امام حسين عليه السلام،گنجينه اسرار وحي

 

عبدالکريم تبريزي


قرآن و اهل بيت عليهم السلام همانند دو بال پرنده اي هستند كه اگر هر دو يا يكي از آنها نباشد پرواز به سوي سعادت و كمال امكان پذير نخواهد بود. معادله قرآن منهاي اهل بيت و اهل بيت جداي از قرآن در قاموس تشيّع معنا ندارد. هر جا سخن از اهلبيت باشد پشتوانه آن كلام وحي است و اگر سخن از وحي است، مفسر و ترجماني همانند اهل بيت عليهم السلام را مي طلبد. (1) 
ارتباط تنگاتنگ اهل بيت عليهم السلام و قرآن آنچنان مستحكم است كه هر كسي با اندكي تأمل و بررسي آن را در مي يابد. آن گراميان در روز ولادت آيات وحي را زمزمه مي كردند و در طول حيات با آيات قرآن زندگي كرده و خودشان ناطق قرآن بودند. و در آخرين لحظات زندگي نيز با نغمه قرآن دار فاني را وداع مي كردند. حديث ثقلين يكي از روشن ترين دلائل اين ادعاست كه قرآن و اهل بيت عليهم السلام هرگز از هم جدا نخواهند شد. حضرت رسول صلي الله عليه وآله فرمود: "هُمْ مَعَ الْقُرآنِ وَ الْقُرآنُ مَعَهُمْ لا يُفارِقُونَهُ وَ لا يُفارقُهُمْ(2)؛ آنان (اهل بيت عليهم السلام) همراه قرآنند و قرآن نيز همراه آنان، آنان از قرآن جدا نمي شوند و قرآن نيز از آنان." هر دو سفينه نجات، سراج منير، حبل اللَّه، مصباح هدايت، جلوه اي از رحمت الهي، كانون حكمت، كوثر زلال الهي و منادي انسانيت، عدالت، زندگي شرافتمندانه و سعادتمندانه هستند. 
در اين نوشتار ارتباط امام حسين عليه السلام را با قرآن بررسي مي كنيم. نخست برخي از آيات قرآن را كه در مورد شخصيت آن حضرت تفسير و تأويل شده مي خوانيم و در بخش دوم، برخي از آداب تلاوت قرآن و تفسير آيات آن را از منظر حضرت ابا عبداللَّه الحسين عليه السلام به نظاره خواهيم نشست. و در بخش سوم، برخي از آياتي را كه امام در تبيين فلسفه نهضت عاشورا بيان فرموده بررسي مي كنيم. 
البته ارتباط امام با قرآن آنچنان نزديك است كه نيازي به ذكر دليل و برهان نيست. چرا كه هر دو امانت و سرمايه جاويدان پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله هستند. در شب نزول قرآن - كه شب قدر است - فرشتگان و روح الامين نازل شدند و در شب تولد حضرت ابا عبداللَّه عليه السلام نيز فرشتگان و روح الامين نازل شدند و به رسول خداصلي الله عليه وآله تبريك و تهنيت گفتند. (3) 
قرآن كلام خاموش خداوند است و حسين عليه السلام قرآن ناطق مي باشد. قرآن معيار شناخت حق و باطل و امام حسين عليه السلام نيز ميزان حق و باطل است. هر كس قرآن را تلاوت كند و حق تلاوت را ادا نمايد، قرآن از او شفاعت مي كند و هر كس حضرت سيد الشهداءعليه السلام را عارفانه و عاشقانه زيارت كند و بر او سوگواري نمايد، حضرت او را شفاعت مي كند. 
قرآن جاودانه است و هرگز كهنه و ملال آور نخواهد شد و هميشه تازه و صفا بخش است، حضرت ابا عبداللَّه عليه السلام نيز هميشه نامش زنده است و مصيبتهايش تازه بوده و با تكرار و ياد آوري خسته كننده نيست؛ بلكه در هر زمان تازه و روح بخش بوده و به دلها طراوت و نشاط و اميد مي بخشد. (4) 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 درس هاي مکتب حسيني

امام حسين عليه السلام و حکومت اسلامي

 

محمود مهدي پور


اوّل. نياز به شناخت 
شناخت سيدالشهداء از مهم ترين نيازهاي بشر در طول تاريخ است. اصولاً شناخت چهره هاي تأثيرگذار در تاريخ، چه مثبت و چه منفي از آگاهيهاي ضروري براي زندگي انسانهاست. شناخت و معرفت حضرت سيدالشهداء، آب حيات امت اسلامي است و پيشنهاد ما اين است كه در كل كشور اسلامي دانشگاهي ويژه شناخت اهل بيت پيامبر اعظم به ويژه امام حسين عليه السلام تأسيس شود و "امام حسين شناسي" به عنوان يك گرايش مهم در تاريخ پيشوايان اسلام مورد توجه نظام آموزش و پژوهش كشورهاي اسلامي قرار گيرد. 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 سوگواري امام حسين عليه السلام در عصر معصومين عليهم السلام (1)

 

غلامرضا گلي‏زواره



سنّت پسنديده 
سوگواري براي شخصيتهاي مقدّسي كه در راه تحقق ارزشهاي الهي و خاموش نمودن آتش شرارت، مصايب زيادي را تحمّل كرده‌اند، داراي ارزش و اهميت فراوان است. بديهي است آدمي به دليل برخي تمايلات و نيز جلوه‌هاي دنيايي، دچار فراموشي مي‌گردد و غبار غفلت، براي فطرت او حجابي خواهد شد؛ در اين مواقع، تكريم حماسه‌هاي شكوهمندي كه در اصلاح جوامع و احياي امر به معروف و نهي از منكر، فداكاريهاي ارزشمندي را به نمايش گذاشته‌اند بسيار مفيد و آموزنده خواهد بود. 
اين نكته، بُعدي از حكمت عزاداري را ترسيم مي‌نمايد و اين سنّت با بركت، اگرچه در ميان جوامع شيعي رواج و گسترش افزون‌تري دارد؛ امّا مختص مذهب يا مرام خاصي نمي‌باشد. سوگواري گرچه جزء اصول دين و فروع دين نيست ولي بي‌ارتباط با اعتقادات و موازين شرعي نمي‌باشد. تعظيم مرام و منش اهل بيت رسول اكرم صلي الله عليه و آله جز از راه تولّا و تبرّي امكان‌پذير نخواهد بود و عزاداري، بارزترين تجسّم عيني اين اصل مي‌باشد و قادر است در ژرف بخشيدن باورهاي مردم در عرصه امامت و ولايت، نقش مهمي را ايفا كند. 
قرآن پيروان خويش را به بزرگ شمردن شعائر الهي فرا مي‌خواند. طبيعي است عزاداري براي امامي كه واسطه فيض خداوند و مدافع ارزشهاي قرآني بوده،‌ مي‌تواند در اين مقوله قرار گيرد. رسول اكرم صلي الله عليه و آله نيز اجر رسالت را دوستي با خاندان خود معرفي مي‌كند و اين علاقه و محبّت با شادي در مواقع سرور آن بزرگان و گريستن در زمان مصائبشان نمايان مي‌گردد. 
حجّت استوار ديگري كه شيعيان را براي عزاداريهاي باشكوه در هنگام مصائب ائمه تشويق مي‌نمايد و سوگواريهاي محرم و صفر، و حزن و اندوه نشان دادن در ماجراي كربلا و به شهادت رسيدن امام حسين عليه السلام و ياران باوفايش را سنتي مستمر و مفيد و پربار معرفي مي‌كند، سخن و سيره معصومين عليه السلام در اين‌باره است. آن بزرگان علاوه بر اينكه اقامه مجالس عزا براي سيد الشهداء عليه السلام را مورد تأكيد و توجه قرار داده‌اند، خود نيز عملاً با منعقد نمودن محافل سوگواري، اهميت اين امر را نشان داده و آن را به عنوان سنّتي شايسته در جامعه اسلامي تثبيت نموده‌اند. پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام‌ گاهي قبل از آنكه حادثه كربلا روي دهد، با ذكر زمان و مكان و كيفيت اين رخداد، بر چنين مصيبتي گريسته و ديگران را نيز به جاري ساختن اشك تشويق كرده‌اند. ائمه عليهم السلام پس از امام حسين عليه السلام از طريق برپايي مجالس سوگواري و هزينه كردن براي چنين برنامه‌هايي و تشويق شاعران به مرثيه سرايي و بيان ثواب و فضيلت گريه نمودن بر امام حسين عليه السلام به ترويج سنّت مذكور پرداختند. 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر


معرفت و بندگي امام حسين عليه السلام

حضرت سيد الشهداء عليه السلام آيت عبوديت و عرفان

 

عبدالکريم پاک‏نيا تبريزي


طليعه 
جبرئيل آمد كه اي سلطان عشق 
يكّه‌تاز عرصه ميدان عشق 
دارم از حق بر تو اي فرخ امام 
هم سلام و هم تحيت، هم پيام 
گويد اي جان، حضرت جان‌آفرين 
مر تو را بر جسم و بر جان آفرين (1) 

نگاهي به سيره و سخن امام حسين عليه السلام از ولادت تا شهادت، نشانگر اوج بندگي، خلوص، عبوديت، معرفت و مناجات و توجه مطلق به مبداء هستي است. اين مقال مروري كوتاه به نجواهاي عاشقانه و عبادتهاي عارفانه آن گرامي، در طول زندگي با بركت خويش به‌ويژه، در روز عاشورا دارد. چرا‏كه اين ويژگيِ وجود مقدس حضرت سيد الشهدا عليه السلام (عشق به مناجات و عبادت)، از نشانه‌هاي بارزِ انسانهاي كامل و بندگان خاص الهي است كه امام حسين عليه السلام سرآمد آنان است. 
خداوند متعال در سوره فرقان درباره بندگان خود مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً»؛ (2) «آنان كساني هستند كه شبها براي خدا بيدار مانده و به سجده و قيام مي‌پردازند.» 

آثار تربيتي راز و نياز 
از منظر فرهنگ روح‌پرور قرآن و اهل‏بيت عليهم السلام ، عبادت پروردگار داراي آثار ويژه تربيتي و مايه تكامل روحي و معنوي انسان است. عبادت و نيايش، روح و روان بندگان را با قدرت بي‌منتهاي الهي و كمال مطلق پيوند مي‌دهد. انسان را از مركب غرور و خودخواهي به پايين آورده و در سلك خوبان عالم و دلدادگان حضرت حق قرار مي‌دهد. قرآن در مورد بندگان ستوده و پرواپيشه مي‌فرمايد: «كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ * وََ بِالْأَسْحارِهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»؛ (3) «آنها مقدار اندكي در شب مي‌خوابند و در سحرگاهان استغفار مي‌كنند.» 
امام حسين عليه السلام هم با مناجاتها و عبادتهاي شبانه‌ روزي خويش و كسب مقامات معنوي، در عرصه عبادت و عرفان به درجه‌ اي از معرفت رسيد كه مدال نفس مطمئنه به نامش ثبت گرديد؛ (4) بنابراين عشق به خدا، مناجات حقيقي، عبوديت و معرفت و بندگي را بايد از حسين عليه السلام آموخت. همچنان‌كه امام عليه السلام، خود مي‌فرمايد: «أعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعَاءِ؛ (5) ناتوان‌ترين مردم آن كسي است كه از دعا کردن ناتوان باشد.» 

دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند 
دعاي نيم‌ شبي دفع صد بلا بكند 
طبيب عشق مسيحا دم است و مشفق ليك 
چو درد در تو نبيند كه را دوا بكند 
تو با خداي خود انداز كار و دل خوش‏دار 
كه رحم اگر نكند مدعي خدا بكند 

در برخي از عبارتهاي عرفاني و انسان‌ساز، كه از وجود مقدس حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام صادر شده، عبارات بلند و باشكوهي بيان مي‌شود كه سالكان مخلص با آن جملات توحيدي، استوار، مصمم و مشتاق در بوستان باصفاي حقيقت گام برمي‌دارند و دل به دلدار مي‌سپارند.

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
(تعداد کل صفحات:6)      [ 1 ]   [ 2 ]   [ 3 ]   [ 4 ]   [ 5 ]   [ 6 ]  

.: Weblog Themes By Rasekhoon:.