لحظه دیدار یک شهید با امام حسین (علیه السلام )


وقتی تابوت را باز کردم، دیدم که شهید دست بر سینه دارد و با حالت تبسم، لبخند می زند. تعجب کردم که دست بر سینه، چرا لبخند می زند؟


در سال ۱۳۴۱ هجری شمسی و در شهر مذهبی و شهید پرور بابل، فرزندی از خانواده ای کشاورز چشم به جهان گشود که نام او را “محمد زمان” نهادند.


“محمد زمان” از همان کودکی، دستانش به کار و زحمت آبدیده گشت. همراه با کار کشاورزی، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را به سر برد و راهی دبیرستان شد و موفق به اخذ مدرک دیپلم گشت. در کنکور تجربی شرکت کرد و در رشته پزشکی قبول شد.


دل و عقلش، در زد و خورد بودند؛ یکی به رفتن به دانشگاه تشویقش می‌نمود و دیگری کوی عاشقان عارف، حوزه و نوکری امام زمان (عج) را دورنمایی زیبا، به او نشان می‌داد. منصبی که به آقایی عالم برتری داشت و محمد زمان، این جوان پاک مازنی در نجوای عاشقانه‌اش چنین می‌سرود:

همه شب در آستانت شده کار من گدایی
به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی

محمدزمان، در نهایت حوزه را برگزید و مدال نوکری آن امام همام را بر گردن آویخت، نزد حضرت آیت الله ایازی (رحمه الله علیه) رفت و به تحصیل در مکتب ناب جعفری مشغول گشت. در و دیوار مدرسه رستم‌کلا، خلسه‌های جاودانه شب‌های حضور محمد زمان را از یاد نخواهد برد.


شهید ولی‌پور در اندک مدتی نردبان ترقی را طی نمود و در علم و عمل به مدارج بالا رسید به گونه‌ای که آیت الله ایازی به آینده علمی وی بسیار امید داشت و آینده‌ای پر فروغ را سرانجام وی خواند. محمد در دوران تحصیل،همچون دیگر طلاب خطّه علویان از جبهه و دفاع از میهن غافل نبود. او پرورده مکتب ناب امام صادق (علیه السلام) بود و مردانگی را نزد شیرمرد عرصة عرفان و عمل، آیت الله ایازی آموخته بود. به جبهه رفت و زیباترین غزل‌های حضور را به نظاره نشست. محمد زمان به راستی عارف حقیقی و شیدای حضرت دوست بود. دست نوشته‌هایی چند از مناجات عارفانه وی به روشنی گواه این مدعاست:


«شهادت، زیباترین واژه دفترچه زندگانی زمین است. هر از چند گاهی، چند برگی از دفتر زمین، به نام بلند شهید، رنگ خون می‌گیرد و باز شرف و عزت زمینیان هابیل تبار در سرشک حسرت ملائک، راز پس پرده‌ای را می گشاید. قلم بر آن است تا این بار به روزهای خاکی، افلاکی دیگری نظاره افکند و در چینشی از جنس نور، فانوسی رهگشا برای ما کشتی شکستگان دریای غفلت بسازد.»


و سرانجام، زندگانی خاکی شهید ولی‌پور در ۲۳/۳/۶۷ در عملیات «کربلای ۱۰» به سرانجام خونین خود رسید و او با اصابت ترکشی به کمر در شلمچه، بال در بال ملائک گشود.

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 28 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر



محرم

هنوز نوای دلنشین سرآمد جوانان اهل فردوس حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در شب عاشورا، خطاب به یارانش در گوش تاریخ طنین انداز است. آنجا كه فرمود: «من یارانی بهتر و با وفاتر از یاران خویش سراغ ندارم.»(1)

 

آنگاه كه نیك می نگری از كودك شیرخواره تا پیرمرد نود ساله را در اوج قله فتح و ایثار كربلا می بینی. تو گویی عاشورا مكتب انسان سازی برای هر نسل و هر فصل است و برای همگان از كوچك و بزرگ و از هر دسته و مقام، الگویی ماندگار آفریده است. اوراق زرین تاریخ سراسر رشادت و شهادت كربلا مشحون از تجلیات زیبای خدایی است كه نقش حساس و وصف ناپذیر «یاران جوان» امام حسین علیه السلام بسی برجسته و مشعشع است. به گواه تاریخ از فرزندان مبارك امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام، شش جوان در كربلا به شهادت رسیدند كه یكی از آنها حضرت علی اكبر علیه السلام بود كه در سن هجده سالگی در ركاب پدر در نهایت شهامت جنگید تا شهد نوشین شهادت را نوشید.

در صدر آنان، سیمای دلربای آقا قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام می درخشد. آن حضرت كه علمدار و سقای سپاه حق بود در حادثه عاشورا سی و چهار سال داشت. در تاریخ آمده است كه امام علی علیه السلام - پس از شهادت ام الائمه حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها- از برادر بزرگوارشان عقیل - كه عالم به علم انساب عرب بود- خواست تا همسری برای آن حضرت انتخاب كند كه فرزندانی شجاع و دلاور بیاورد. عقیل، فاطمه دختر حزام را معرفی نمود و عرض كرد: در عرب شجاع تر از پدران او كسی را نمی شناسم.(2)

 

امیرالمؤمنین با فاطمه دختر حزام ازدواج كرد كه ثمره این پیوند مقدس چهار پسر به نام‌های عباس، عبدالله، عثمان و جعفر بود. از آن پس فاطمه، «ام البنین» - مادر پسران- لقب گرفت و به وجود این چهار پسر و یادگار از امیرالمؤمنین مباهات می ورزید و هر چهار پسر را در راه خدا و در ركاب حسین علیه السلام تقدیم نمود.

 

«عباس» در لغت به معنای «شیر بیشه» است كه دیگر شیران از او بترسند(3) و قامت استوار و رشید و چهره زیبا و شجاعت كم نظیر«ماه بنی هاشم» خود گویای این حقیقت بود كه وجود آن حضرت در سپاه برادر بزرگوارش و امام زمانش خود محكم ترین پشتوانه برای سید الشهداء علیه السلام محسوب می شد. چه این كه آنگاه كه امام حسین علیه السلام بر سر پیكر پاره پاره برادر رشیدش ابوالفضل حاضر شد فریاد بر آورد كه : "اكنون دیگر كمرم شكست و دشمن بر من جسور گشت."(4)

 

شخصیت والای حضرت عباس بن علی علیه السلام از آنچنان جایگاهی در نزد اهل بیت برخوردار است كه امام زین العابدین علیه السلام فرمود: «خداوند رحمت كند عمویم عباس را، او خود را فدای برادرش حسین علیه السلام كرد. تا این كه هر دو دست او قطع شد و خداوند به او همانند جعفر طیار دو بال عطا نمود كه در بهشت با فرشتگان پرواز كند. برای عباس نزد خدا متعال منزلت و درجه‌ای است كه تمام شهیدان در قیامت به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.»(5)

 

و امام صادق نیز فرمود: «عموی ما عباس، دارای بصیرت و شناختی نفوذ ناپذیر و ایمانی محكم و پایدار بود و در ركاب امام حسین علیه السلام جهاد نمود و نیكو مبارزه كرد تا به شهادت رسید.»(6)

 

حضرت اباالفضل علیه السلام نماد و اسوه اطاعت و فرمانبری و همچنین وفاداری نسبت به امام، رهبر و مقتدای خویش است.

 

زیباترین گواه بر وفاداری او، حماسه‌ای است كه آن حضرت در كنار نهر فرات و در میان خیل عظیم سپاهیان باطل آفرید. آنگاه كه مشك خویش پر از آب ساخت، از شدت تشنگی و بی اختیار قصد نوشیدن آب نمود، اینجا بود كه به یاد تشنگی مولایش امام حسین علیه السلام افتاد و آب را بر آب ریخت و در بازگشت به خیام، شهد شیرین شهادت را نوشید.(7)

 

بنازم غیرت و عشق و وفا را كه عطشان بر لب دریاست عباس

 

هنوز از تشنه كامان شرمگین است ببین در علقمه تنهاست عباس

 

پنج فرزند دیگر امام علی علیه السلام كه در كربلا حضور داشتند و به شهادت رسیدند عبارتند از: عبدالله بن علی علیهماالسلام با بیست و پنج سال، عثمان بن علی علیهماالسلام با بیست و سه سال، جعفربن علی علیهماالسلام با نوزده سال، ابوبكر بن علی علیهماالسلام با بیست و پنج سال و ابراهیم بن علی علیهماالسلام با بیست سال سن.(8)

 

از امام حسن مجتبی علیه السلام نیز یادگاری جوان و رزم آوری دلاور در كربلا حاضر بود كه عاشقان اهل بیت عصمت علیه السلام در سوگ شهادت او هماره عزا دارند و او حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام است که در سن شانزده سالگی مرگ شیرین تر از عسل را در آغوش كشید.(9)

 

دیگر سردار دلیر و شجاع سپاه حق، خورشید جوانان كربلا است كه در عنفوان جوانی و در هجده سالگی در ركاب پدر و امام زمانش در نهایت شهامت جنگید تا شهد نوشین شهادت را از دستان جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله نوشید و او جوان زیبا و رعنای امام حسین علیه السلام، حضرت علی اكبر علیه السلام است.(10)

بی شك، آل عقیل بن ابی طالب علیهماالسلام در روز عاشورا نقش به سزایی در رسوایی جبهه شیطانی باطل ایفا نمودند كه عبدالله بن عقیل با سی و سه سال، عبدالرحمن بن عقیل با سی و پنج سال، جعفر بن عقیل با سی و دو سال، ابی سعید بن عقیل با بیست و هفت سال، عبدالله بن مسلم ابن عقیل با بیست و شش سال و محمد بن مسلم بن عقیل با بیست و هفت سال سن از آن جمله اند.(11)

 

دیگر جوان حماسه عاشورا، عمروبن جناده انصاری است. او كه یازده سال بیش نداشت، پس از به شهادت رسیدن پدر بزرگوارش - جناده بن حادث انصاری خزرجی - از سالار شهیدان اجازه میدان خواست. اما آن حضرت امتناع ورزیده، فرمودند: «پدرش در میدان نبرد كشته شده است، چه بسا مادرش از این كار ناخشنود باشد.»(12) آن كودك با شنیدن این فرمایش امام، بلافاصله عرضه داشت: "یا بن رسول الله! مادرم به من فرمان داده است كه به میدان بروم." هنگامی كه امام این سخن را شنید به او اجازه داد پس به میدان رفت و شهید شد. دشمنان سر مباركش را از تن جدا نمودند و به سوی امام پرتاب كردند! مادرش سر را گرفت و خاك و خون را از آن پاك كرد و آن را بر سر مردی از كفار كوبید و او را به هلاكت رساند. آنگاه به خیمه بازگشت و شمشیری برگرفت و به جبهه باطل حمله ور شد و دو نفر از دشمنان را به هلاكت رسانید.(13)

 

آری، بدون تردید معنویت و رشادت‌ها و شهادت‌های جوانان این دیار که در خلق بزرگترین انقلاب مردمی تاریخ و در هشت سال دفاع جوانمردانه مقدس بسیار موثر بوده، تنها در گرو الگو پذیری و الهام از راه و مرامی بود كه حضرت سید الشهدا علیه السلام پیش روی بشریت نهاد. جوانان امروز نیز با تأسی به جوانان بصیر آگاه و فداكار كربلا و اقتدا به این اسوه‌های ماندگار، صفحات مبارك دیگری، مشحون از حماسه ایثار خواهند آفرید.

 

 

 

پی نوشت‌ها:

 

1- الارشاد، مفید 2/91 .

 

2- ابصار العین/56 .

 

3- لغت نامه دهخدا.

 

4- مقتل خوارزمی2/30 .

 

5- ابصار العین/56 .

 

6- حضال شیخ صدوق

 

7- الارشاد، مفید2/95.

 

8- ابصار العین /56.

 

9- لباب الانساب1/397.

 

10- مقاتل الطابین/115.

 

11- لباب الالباب1/397 .

 

12- ابن شهر اشوب4/104.

13- بحار الانوار45/28 .





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

خاطره ای از برادر آزاده محمد حسین باقری ////با شروع ماه محرم، اردوگاه حال و هوای خاصی به خود می گرفت تا آنجایی که عراقی ها هم این مساله را درک می کردند و طبعا تدابیری هم برای مقابله با این مساله در نظر می گرفتند. از جمله این تدابیر تزریق واکسن به بچه ها بود. واکسنی که هیچ گاه متوجه نشدیم برای مقابله با چه بیماری بود و ا ز آن جا که هرساله یکروز قبل از تاسوعای حسینی بلا استتنا به همه تزریق میشد بچه به آن واکسن ضدعاشورا و یا به تعبیری به آن واکسن ضد عزاداری می گفتند چرا که این واکسن همه را از پا در می آورد و در تب و لرز شدیدی فرو می برد.

 

البته بچه ها دست بردار نبودند و قضای عزاداری را را در روزهای بعد به جا می آوردند. با اینکه شروع ماه محرم هر آسایشگاه مراسم سینه زنی و نوحه خوانی را هرشب به پا می کرد، ولی هر چه به تاسوعا و عاشورا نزدیکتر می شدیم، وعده های عزاداری و زمان آن بیشتر می شد ، مسائل امنیتی را هم باید رعایت می کردیم و با به کار گماردن چند تا از بچه ها در پشت پنجره ها آسایشگاه مواظب بودیم که سربازهای عراقی به ما شبیخون نزنند. با این حال یک شب که بچه ها گرم عزاداری و سینه زنی بودند فرمانده اردوگاه با تعداد زیادی از سربازهایش به یکباره در آسایشگاه را باز کردند و به داخل هجوم آوردند.

بچه ها برای چند ثانیه در حالیکه جا خورده بودند دست از سینه زنی برداشتند ولی ناگهان یک "یا حسین (ع)" از میان جمعیت شنیده شد و همگی به یکباره با شور و حالی دوچندان شروع کردند به "یا حسین (ع) " گفتن و سر و سینه زدند. فرمانده عراقی هم هر چه فریاد زد که ساکت باشید بچه ها توجهی نکردند و همجنان ادامه دادند.

راستش خودمان هم باورمان نمی شد که اینطور جلو عراقی ها ایستاده و عزاداری می کنیم. فرمانده عراقی هم که درمانده بود آمد جلو یکی از بچه ها شروع کرد به استهزا او . این برادر عزیزمان هم فریاد زد "یا ابوالفضل (ع)" به طوریکه با شنیدن این فریاد و اسم مبارک حضرت ابوالفضل  (ع)عراقیها ترسیده و آسایشگاه را ترک کردند.

ما هم که بیش از پیش به هیجان آمده بودیم، تا مدتی بعد و باشوری خاص عزاداری کردیم. آن شب برای ما یکی از خاطره انگیزترین شب های اسارت بود، چرا که همراه با عزاداری، یکی دیگر از کرامت های حضرت را با افکندن ترس در دل عراقی ها از نام مبارک حضرت ابوالفضل  (ع)به چشم دیده بودیم.





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

در شب عاشورای سال 1347 در شهر زارچ نوزاد پسری دیده به جهان گشود که مادرش به علت همزمانی تولدش با شهادت حضرت عباس علیه السلام او را عباس نامید . وی در کودکی بسیار پرجنب و جوش بود و در نقاشیهای کودکانه اش همیشه نقش سرو دست جدا شده میکشید . در نوجوانی و در حالیکه وارد مدرسه راهنمایی شده بود ندای «هل من ناصر»حسین زمان به گوشش رسید و خیلی زود با پیوستن به بسیج ، عازم جبهه های نور علیه ظلمت گردید . برای او که دنیای مادی و همه تعلقاتش بی ارزش بود ، جبهه جایگاه گرانقدری برای پرورش روح وجان به حساب میآمد . در برابر سختی ها روحیه ای خستگی  ناپذیر داشت وسد مشکلات پیش رویش را با ابتکار و نوآوری میشکست . عباس سه سال ونیم از عمر با برکتش را در جبهه ها و شرکت در عملیات مختلف گذراند .


در سال 1365 در جبهه غرب مدتی در بیابان گم شد و پس از چند روز تلاش و مجاهدت و با توسل به ائمه اطهار ( علیهم السلام ) توانست به جمع همرزمانش بپیوندد . وی هنگامیکه به پایگاه خویش برگشت در مراسم ختمی که به یاد او گرفته شده بود ! شرکت کرد و آن مجلس را به بزم وشادی و سرور و شکر گزاری تبدیل کرد . عباس در جبهه جنوب مدتی به عنوان سکانچی فعالیت داشت و در انجا از ناحیه دست زخمی شد و پس از مداوای مختصر به جمع برادران واحد تخریب پیوست و به عنوان مربی آموزش فعالیت نمود . مرخصی هایش کوتاه بود . اگر چه چند روز ی را دور از محیط معنوی سنگرها و سنگر نشینها میگذراند ، برای جبهه دلتنگ میشد . سرانجام عباس در 19 سالگی مزد همه تلاشها و فداکاریها و دلاوریهایش را در عرصه ها ی نبرد گرفت . او سرباز جان بر کف و لایق امام زمان ( ارواحنا له الفدا ه )بود و در انتظار شهادت روز شمار ی میکرد و سرانجام در 24/12/1366 در منطقه عملیاتی بیت المقدس به شهادت رسید و دریای وجودش که در ارزوی رسیدن به ساحل وصل بود آرامش یافت و نقاشی های کودکانه اش پس از شهادتش تفسیر شد ، چون تقدیر این بود که او با سر ودست جداشده خدایش را ملاقات کند . او شهید بزرگوار عباسعلی صادقی بود .

http://www.khatshekanan.ir/images/stories/moharram/mo%204.jpg

 





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

عاشورا و دفاع مقدس

عاشورا و دفاع مقدس



پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، آنچه ملّت را در مقابل استکبار جهانی ، مقاوم و بی باک ساخت و امت انقلابی و رهبری انقلاب ، تن به سازش ندادند ، همان درس عزتی بود که از // هیهات منّا الذّله // ابا عبداللّه آموخته بودند و آنچه که در سالهای دفاع مقدس ، جبهه ها را گرم نگه می داشت و سیل نیروی عظیم انسانی به جبهه ها سرازیر می شد و فتح الفتوح ها می آفرید ، درسهای آموخته از کربلا و مکتب شهادت بود . امام امت فرمود : // انقلاب اسلامی ایران ، پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است .// (صحیفه نور ج 18 ص12 ) و فرمود : // این خون سیدالشهدا است که خونهای همه ملتهای اسلامی را به جوش می آورد // . (صحیفه نور ج 15 ص 204)
آنچه عاشورا داشت ، یک بار ایدئولوژیکی و انگیزه مکتبی برای مبارزه بود . این محتوا در ذهن رهبر انقلاب و در دل پیروان او شکل گرفت و نهضت را پدید آورد و پس از پیروزی هم در 8 سال دفاع خونین از انقلاب را اداره و تغذیه کرد . فرهنگ عاشورا و الهام از اسوه های کربلایی ، حتّی در وصیّت نامه ها ، پیشانی بندها ، شعارها ، سرودها ، نوحه ها ، تابلوهای جبهه ، رمز عملیات ، مجالس ختم شهدا متجلی بود . وقتی فرماندهی می گفت : ما یک بار حسین را در کربلا تنها گذاشتیم و چهارده قرن ، تحقیر و تازیانه و توهین و شکنجه چشیدیم ، هرگز مبادا این بار حسین ع را تنها بگذاریم . (چکیده مقالات کنگره امام خمینی و فرهنگ عاشورا ص 104) این عمق تاثیر عاشورا را در دفاع مقدس ما نشان می دهد .
رزمندگان اسلام ، به عشق حسین ع در جبهه ها تشنه جان می دادند ، انتظار و امید حضور اباعبداللّه ع را بر بالین خود داشتند . آنچه به پیشانی بندها یا پشت لباسهای رزم خود می نوشتند ، پیوند جبهه و کربلا را می رساند ، از قبیل : مسافر کربلا ، زائر کربلا ، یا زیارت یا شهادت ، هیهات منّا الذّله ، یا قمر بنی هاشم ، یا ثارالله ، یا حسین شهید ، یا سید الشهدا ، عاشقان کربلا ، کل یوم عاشورا ، یا ابا عبداللّه ، لبیک یا حسین و ... تابلوهای جاده های جبهه نیز الهام از فرهنگ عاشورا داشت . غیر از تعبیرات یاد شده که گاهی در تابلو نوشته ها هم دیده می شد ، عباراتی این چنین نیز ، گویای این حقیقت است : هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله ، اگر خسته جانی بگو یا حسین ، وعده گاه حزب اللّه صحن اباعبداللّه ، رزمندگان تا کربلا راهی نمانده ، راه قدس از کربلا می گذرد ، پیش بسوی حرم حسینی ، بسیجی مسافر جاده های پر پیچ و خم کربلا و ... دهها جمله دیگر . (فرهنگ جبهه مهدی فخیمی)
نامگذاری برخی از عملیاتها نیز با الهام از نهضت عاشورا بود . عملیات محرم ، مسلم بن عقیل ، عاشورا ، ثاراللّه ، کربلای 1 تا 10 و ... از این نمونه هاست . رمز عملیات نیز گاهی از اسامی مبارک حماسه سازان کربلا بود که رزمندگان ، شوری عاشورایی پدید می آورد ، همچون : یا حسین فرماندهی ، یا ابالفضل العباس ، یا زینب ، یا اباعبداللّه الحسین ، همین که رزمندگان خود را در مسیر اهداف عاشورا می دیدند ، شور می گرفتند و همین که خانواده های آنان به جبهه حسینی سرباز می فرستادند ، صبور و مقاوم می شدند ، شهیدان جبهه ها را مسافران باز گشته از کربلا می دانستند ( این گل پرپر از کجا آمده ؟ از سفر کرب و بلا آمده ) و عزیمت به جبهه را حرکت به سوی حرم حسینی می دیدند ( گرفته ایم جان به کف و به کربلا می رویم ، پیش به سوی حرم حسینی ) جانبازان بی دست را ، اقتدا کنندگان به قمر بنی هاشم می دانستند و مادران و خواهران و دختران شهدا را درس آموخته از زینب و سکینه ع می یافتند و مادر چند شهید را به // ام البنین // تشبیه می کردند و در حمایت از رهبری انقلاب و اطاعت فرمان جهاد او ، شعار // ما اهل کوفه نیستیم حسین تنها بماند // سر می دادند . شبهای حمله ، با نوحه خوانی و سینه زنی و عزاداری برای امام حسین ع روحیه می گرفتند .

 





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 14 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

نهضت عاشورا به دليل ماهيت اسلام‏ خواهى، اصلاح ‏طلبى و ستم ‏ستيزى‏اش همواره الهام ‏بخش انقلابيون و حركت‏هاى اصلاحى بوده است. انقلاب اسلامى ايران نيز از آن سرچشمه، سيراب شد و از محتواى عاشورا الهام گرفت. اين الهام‏ گيرى، هم از سوى رهبر انقلاب بود و هم از ناحيه مردم. امام امت با الهام از عاشورا، روح حماسه و غيرت دينى را در كالبد مردم دميد و آنها را به حكومت اسلامى و حاكميت ارزش‏هاى قرآنى فرا خواند.


در اين فصل برآنيم، پس از بيان ديدگاه بيان‏گذار كبير انقلاب اسلامى و رهبر معظم انقلاب و نيز برخى از شهيدان انقلاب درباره امام حسين عليه ‏السلام و عاشورا، به رابطه عاشورا و انقلاب اسلامى در پيدايش پيروزى و تداوم انقلاب بپردازيم و سپس تحليل تطبيقى از آسيب‏ هاى جامعه اسلامى در زمان قيام امام حسين عليه‏السلام و امام‏خمينى رحمه ‏الله ارائه دهيم.


عاشورا و امام حسين عليه‏السلام در كلام روح الله رحمه ‏الله 

- امام حسين عليه‏السلام با خون خود، اسلام را زنده كرد. شما به تبعيت از او، انقلاب و اسلام را ضمانت نماييد. 
- عاشورا را زنده نگه‏داريد كه در صورت زنده نگه داشتن عاشورا، كشور شما آسيب نخواهد خورد. 
- درحالى ‏كه شهادت حضرت سيد الشهدا عليه‏السلام از همه خسارت‏ها بالاتر بود، ولى چون او مى ‏دانست كه چه مى ‏كند، كجا مى‏ رود و هدفش چيست، فداكارى كرد و شهيد شد. ما هم بايد روى آن فداكارى ‏ها حساب كنيم كه سيد الشهدا عليه ‏السلام چه كرد و چه بساط ظلمى را به هم زد و ما هم چه كرديم. 
- اين خون سيد الشهدا است كه خون‏ هاى همه ملت‏هاى اسلام را به جوش مى ‏آورد و اين دسته‏ جات عزيز عاشورا است كه مردم را به هيجان مى ‏آورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهيا مى ‏كند. 
- حسين عليه‏السلام ، شخصيت عظيمى است كه از عصاره وحى الهى تغذيه و در خاندان سيد رسل، محمد مصطفى (ص) و سيد اوليا، على مرتضى عليه‏السلام ، و در دامن صديقه طاهره عليهاالسلام بزرگ شده بود، قيام كرد و با فداكارى بى ‏نظير و نهضت الهى خود، واقعه بزرگى را به وجود آورد كه كاخ ستمگران را فرو ريخت و مكتب اسلام را نجات بخشيد. 
- ماه محرم براى مذهب تشيع ماهى است كه پيروزى در متن فداكارى و خون به دست آمده است.
- محرم، ماهى است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قيام كرده و به اثبات رسانده است كه در طول تاريخ هميشه حق بر باطل پيروز شده است.
- محرم چه ماه مصيبت ‏زا و چه ماه سازنده و كوبنده ‏اى است. ماه محرم نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياى خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شكستن ستم‏كار را به فدايى دادن و فدايى شدن دانست كه خود سر لوحه تعليمات اسلام براى ملت ما تا آخر دهر.
- اگر فداكارى پاسداران عظيم الشأن اسلام و شهادت جوان‏مردانه پاسداران و اصحاب فداكار او نبود، اسلام در خفقان رژيم بنى‏ اميه، وارونه معرفى مى ‏شد و زحمات نبى‏اكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله و اصحاب فداكارش به هدر مى ‏رفت.

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 14 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 برخى از تأثیرات حماسه عاشورا از این قرار است:

1ـ قطع نفوذ دینى بنى امیه بر افكار مردم‏

2ـ احساس گناه و شرمسارى در جامعه،بخاطر یارى نكردن حق و كوتاهى در اداى تكلیف‏

3ـ فرو ریختن ترسها و رعبها از اقدام و قیام بر ضد ستم‏

4ـ رسوایى یزیدیان و حزب حاكم اموى‏

5ـ بیدارى روح مبارزه در مردم‏

6ـ تقویت و رشد انگیزه‏هاى مبارزاتى انقلابیون‏

7ـ پدید آمدن مكتب جدید اخلاقى و انسانى(ارزشهاى نوین عاشورایى و حسینى)

8ـ پدید آمدن انقلابهاى متعدد با الهام از حماسه كربلا

9ـ الهام بخشى عاشورا به همه نهضتهاى رهایى بخش و حركتهاى انقلابى تاریخ‏

10ـ تبدیل شدن«كربلا»به دانشگاه عشق و ایمان و جهاد و شهادت،براى نسلهاى انقلابى شیعه‏

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 14 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 انسان‌‌ها بیش از حرف‌‌ها و نوشته‌‌ها، از اشخاص و عملكردها الگو می‌‌گیرند. تأثیرگذاری یك حادثه یا الگوی رفتاری بر اندیشه‌‌ها و عمل‌‌های مردم، بیشتر از گفتار است. از این رو در قرآن كریم، كسانی به عنوان «اسوه» معرفی شده‌‌اند تا مردم در ایمان و عمل از آنان سرمشق بگیرند. حادثه‌‌های هم كه از پیشینیان در قرآن آمده است، بویژه بخش‌‌هایی كه به نیكی‌‌ها، ایمان‌‌ها، صبرها، مجاهدت‌‌ها و اطاعت‌‌ها ...

و ایثارهای فرزانگان اشاره شده، همه برای معرفی الگوست. تاریخ اسلام و شخصیّت‌‌های برجستة اسلامی نیز برای مسلمانان در همة دوره‌‌ها الگو بوده است و تعالیم دین ما و اولیاء مكتب نیز توصیه كرده‌‌اند كه از نمونه‌‌های متعالی و برجسته در زمینه‌‌های اخلاق و كمال، سرمشق بگیریم. در میان حوادث تاریخ، «عاشورا» و «شهدای كربلا» از ویژگی خاصّی برخوردارند و صحنه صحنة این حماسه ماندگار و تك‌‌تك حماسه‌‌آفرینان عاشورا، الگوی انسان‌‌های حق‌‌طلب و ظلم‌‌ستیز بوده و خواهد بود، همچنان كه «اهل‌‌بیت» بصورت عام‌‌تر، در زندگی و مرگ، در اخلاق و جهاد، در كمالات انسانی و چگونه زیستن و چگونه مردن، برای ما سرمشق‌‌اند. از خواسته‌‌های ماست كه حیات و ممات ما چون زندگی و مرگ محمد و آل محمّد باشد: «اَللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مَحَمَّدٍ».[1] امام حسین ـ علیه السّلام ـ حركت خویش را در مبارزه با طاغوت عصر خودش، برای مردم دیگر سرمشق می‌‌داند و می‌‌فرماید: «فَلَكُمْ فیَّ اُسوَةٌ»[2] نهضت عاشورا، الهام گرفتة از راه انبیا و مبارزات حقجویان تاریخ و در همان راستاست. استشهادی كه امام حسین ـ علیه السّلام ـ به كار پیشینیان می‌‌كند، نشان‌‌دهندة این الگوگیری است. هنگامی كه می‌‌خواست از مدینه خارج شود، این آیه[3] را می‌‌خواند: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ»،[4] كه اشاره به خروج خائفانة حضرت موسی از شهر و گریز از سلطة طاغوتیِ فرعون و ظلم اوست و نشان می‌‌دهد كه آن اقدام موسای كلیم، می‌‌تواند الگو به حساب آید كه حضرت، آیه‌‌مربوط به او را خواند. قبل از حركت نیز در وصیتنامه‌‌ای كه به برادرش محمد حنفیّه نوشت و مبنا و هدف و انگیزة خروج را بیان كرد، از جمله تكیة آن حضرت بر عمل به سیره جدّ و پدرش و پیمودن همان راه بود و نهضت خود را در همان خطّ سیر معرفی كرد: «وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی و اَبی عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبٍ»[5] و سیرة پیامبر و علی ـ علیه السّلام ـ را الگوی خویش در این مبارزه با ظلم و منكر دانست.

 

این شیوه، تضمینی بر درستی راه و انتخاب است كه انسان مبارز، از اولیائ دین و معصومین الگو بگیرد و برای كار خود حجّت شرعی داشته باشد. در سخنی دیگر، آن حضرت فرموده است: «وَلی وَ لَهُمْ و لِكُلِّ مُسلمٍ بِرَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ»[6] و پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را اسوة خود و هر مسلمان دیگر قلمداد كرده است. پیامبر اكرم، دو فرزندش امام حسن و امام حسین ـ علیهم السّلام ـ را «امام» معرفی كرده است، چه قیام كنند، چه بنشینند: «اِبْنایَ هذا اِمامانِ، قاما اَوْ قَعَدا».[7] پس از قیام عاشورا نیز در همان خطّ امام و اسوه و الگو بودن امام حسین ـ علیه السّلام ـ بود و عمل آن حضرت برای امّت می‌‌توانست سرمشق و سرخط باشد و مبنای مشاركت پیروان امامت در مبارزه با حكومت یزیدی باشد، مبارزه‌‌ای كه ریشه در جهاد همة پیامبران ربّانی و همة جهادهای مقدّس مسلمانان صدر اسلام در ركاب حضرت رسالت داشت. در زیارت مسلم بن عقیل، می‌‌خوانیم كه: گواهی می‌‌دهم كه تو بر همان راهی رفتی كه مجاهدانِ بدر، در راه خدا رفتند و با دشمنان خدا پیكار كردند.[8] این جمله نشان می‌‌دهد كه «شهدای بدر» به عنوان الگویند و شهیدان نهضت امام حسین ـ علیه السّلام ـ نیز در تأسی به آنان در خون خویش غلتیده‌‌اند. در زیارت شهدای كربلا می‌‌خوانیم: سلام بر شما ربّانیان، شما برای ما پیشتاز و پیشاهنگ هستید و ما هم پیرو و یاور شماییم: «اَنْتُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ وَ اَنْصارٌ».[9] هم‌‌خطی و هم‌‌سویی جهاد رزمندگان با اسوه‌‌های خداپسند كه از سوی مكتب، معرّفی شده است، به آن جهاد، مشروعیّت و قداست می‌‌بخشد. چون عاشورا «الگو» بود، هم كسانی كه به هر دلیلی در آن شركت نكردند، بعدها حسرت و افسوس می‌‌خوردند، و هم كوتاهی كنندگان نسبت به یاری امام،‌‌ جزو توّابین شدند و در فكر جبران گذشته برآمدند. این حاكی از شاخص بودن حركت امام است.

در تاریخ اسلام نیز، بسیاری از قیام‌‌های ضد ستم و نهضت‌‌های آزادی‌‌بخش، با الهام از حركت عزّت‌‌آفرین عاشورا شكل گرفت و به ثمر رسید. حتّی مبارزات اسقلال‌‌طلبانة هند به رهبری مهاتما گاندی، ثمرة این الگوگیری بود؛ همچنانكه خود گاندی گفته است: «من زندگی امام حسین ـ علیه السّلام ـ ، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده‌‌ام و توجّه كافی به صفحات كربلا نموده‌‌ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد یك كشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین ـ علیه السّلام ـ پیروی كند».[10] قائد اعظم پاكستان، محمدعلی جناح نیز گفته است: «هیچ نمونه‌‌ای از شجاعت، بهتر از آن‌‌كه امام حسین ـ علیه السّلام ـ از لحاظ فداكاری و تهوّر نشان داد، در عالم پیدا نمی‌‌شود. به عقیدة من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی كه خود را در سرزمین عراق قربان كرد، پیروی نمایند.»[11] عاشورا، هم این پیام را می‌‌دهد كه باید از این «الگو» كه در زمینه‌‌هایی همچون: شجاعت، ایثار، اخلاص، مقاومت، بصیرت،‌‌ ظلم‌‌ستیزی، دشمن‌‌شناسی، فداكاری، اطاعت از پیشوا، عشق به شهادت و زندگی ابدی، سرمشق است، پیروی كرد، هم ماهیّت خود نهضت عاشورا، الهام گرفته از سیرة اولیاء خدا و عمل پیامبر و علی ـ علیه السّلام ـ است، هم به شهادت تاریخ، خود این حادثه الگوی مبارزات حق‌‌طلبانه بوده است. بارزترین نمونة آن، انقلاب اسلامی ایران بود كه درس‌‌ها و الگوهای عاشورا، قوی‌‌ترین دستمایة جهاد مردم بر ضدّ طاغوت و دفاع رزمندگان در جبهة نبرد هشت ساله به شمار می‌‌رفت. نبرد و شهادت مظلومانه برای رسوا ساختن ظالم، عمل به تكلیف در شدیدترین حالاتِ تنهایی و بی‌‌یاوری، رها نكردن هدف حتّی با كمبود نفرات و شهادت یاران، همه و همه از ثمرات الگوگیری از عاشورا بود. امام امّت، در اسوه بودن عاشورا برای نهضت پانزده خرداد می‌‌فرماید: «ملّت عظیم‌‌الشأن، در سالروز شوم این فاجعة انفجارآمیزی كه مصادف با پانزده خرداد 42 بود، با الهام از عاشورا آن قیام كوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع می‌‌شد. واقعة عظیم عاشورا از 61 هجری تا خرداد 42 و از آن تا قیام عالمی بقیة الله اروحنا لمقدمه الفداء در هر مقطع انقلاب‌‌ساز است.»[12] از عاشورا، حتی در زمینة تاكتیك‌‌ها و كیفیّت مبارزه و سازماندهی نیروها و خط مشی مبارزه و بسیاری از موضوعات دیگر هم می‌‌توان الهام گرفت. در این زمینه هم رهنمود امام خمینی (ره) چنین است: «حضرت سیدالشهداء ـ علیه السّلام ـ از كار خودش به ما تعلیم كرد كه در میدان وضع باید چه جور باشد و در خارجِ میدان وضع چه جور باشد و باید آنهایی كه اهل مبارزة مسلّحانه هستند چه جور مبارزه كنند و باید آنهایی كه در پشت جبهه هستند چطور تبلیغ كنند. كیفیّت مبارزه را، كیفیّت این‌‌كه مبارزه بین یك جمعیت كم با جمعیت زیاد باید چطور باشد، كیفیّت این‌‌كه قیام در مقابل یك حكومت قلدری كه همه جا را در دست دارد با یك عدّة معدود باید چطور باشد، اینها چیزهایی است كه حضرت سیدالشهدا به ملّت ما آموخته است...»[13] سزاوار است كه نهضت عاشورا از ابعاد مختلف، مورد بازنگری دقیق قرار گیرد و شیوه‌‌های مبارزه، خطوط اصلی تبلیغ، عوامل ماندگاری یك حركت انقلابی و ثمربخشی آن در طول سالیان متمادی، و درس‌‌هایی كه برای به حركت درآوردن ملّت‌‌های خفته و خمود در آن نهفته است، تبیین گردد و عاشورا به یك «مكتب» و «دانشگاه» تبدیل گردد.

منبع:telavatha.ir 





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 14 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
.: Weblog Themes By Rasekhoon:.