پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

القاب آفتاب خراسان

عباس كوثري

امام آيينه تمام زيباييهاست جلوه‏هاي جمال و جلال ربوبي در سيماي امام درخششي تام و تمام يافته است. امام نمونه انسان كامل در مسير صعودي و پرواز شكوهمند به سوي نيكيها و خوبيهاست. آنچه در روايات از صفات و القاب گوناگون براي امام بيان شده، هر يك ظهوري از جلوه‏هاي نوراني امامت است كه ابعادي از سيماي معنوي و ملكوتي‏اش را فرا راه حق جويان و عارفان قرار مي‏دهد. بر اين اساس به بخشي از صفات هشتمين امام معصوم(ع) مي‏پردازيم و پرتوي از انوار رضويه را كه در نامهاي آن بزرگوار تجلّي يافته است به نظاره مي‏نشينيم.

شيخ صدوق در كتاب عيون اخبارالرضا مي‏نويسد: امام هشتم(ع) را با القاب زير ياد مي‏كردند: 1. رضا 2. صادق 3. صابر 4. فاضل 5. قرّة‏اعين المؤمنين «نور چشم مؤمنان» 6. غيظ الملحدين «مايه خشم منكران خدا».1 و در بعضي از روايات به آن حضرت «عالم آل محمد(ص)» لقب داده شده است.

چنانكه از حضرت موسي ابن‏جعفر(ع) روايت شده كه پدرم جعفر ابن‏محمد(ص) مكرّر به من مي‏فرمود عالم آل محمد(ص) در نسل توست و كاش من او را مي‏ديدم و او همنام اميرالمؤمنين(ع) است.2

از آنجا كه لقب‏هاي «عالم آل محمد(ص)» و «الرضا» ظهور و شهرتي كامل‏تر داشته و در روايات معصومين نيز ذكر شده است، بيشتر به توضيح دو صفت مذكور مي‏پردازيم.

الف) عالم آل محمد(ص): در كتابهاي روايي بر ويژگي علم و دانش آن حضرت تأكيد شده است كه علاوه بر گفتار پيشين امام صادق(ع) روايات ديگري نيز آن را بيان مي‏كند. چنانكه در روايات ديگري از امام صادق(ع) پس از اينكه امتيازات امام موسي‏بن‏جعفر(ع) را بيان مي‏نمايد مي‏خوانيم: يخرج الله تعالي منه غوث هذه الامّة، و غياثها، و علمها، و نورها و فهمها و حكمها... قوله حكم و صمته علم، يبيّن للنّاس ما يختلفون فيه: خداوند از نسل فرزندم موسي دادرس و فريادرس اين امت و روشني بخش است و فهم و حكمت امت را متجلّي مي‏سازد... سخنش حكم و سكوتش دانش ـ و روشنگر مسائل مورد اختلاف مردم است.3

و در روايت ديگري امام موسي‏ابن‏جفعر مي‏فرمايد: رسول گرامي اسلام را خواب ديدم و فرزندم علي را اينگونه برايم وصف نمود «عليّ ابنك ينظر بنوراللّه ... قد ملئ حكما و علما: پسرت علي با نور الهي مي‏بيند و از دانش و احكام الهي لبريز شده است.4

اكنون سؤال اين است كه تمام امامان از اين صفت به نحو كامل برخوردار بوده‏اند چرا تنها امام رضا(ع) بدان صفت نامگذاري شده است؟

در جواب مي‏توان گفت انتخاب اين صفت بر اساس ويژگي و شرايط اجتماعي فرهنگي بوده است كه امام هشتم با آن روبرو بوده‏اند كه ائمه پيشين با ديد غيبي و اطلاع از آينده آن را براي آن حضرت انتخاب نموده‏اند. زمان امام رضا(ع) زمان اوج روآوري جامعه اسلامي به فلسفه و كلام و متون ترجمه شده فلاسفه يونان بود كه عقيده‏شناسان و دانشمندان زيادي در اين زمينه‏ها وجود داشتند، دكتر ابراهيم حسن مي‏نويسد: «زماني كه دولت عباسي روي كار آمد از آنجا كه اين دولت رو به پارسيان داشت عربان و پارسيان در پايتخت ايشان با هم اختلاط و آميزش يافتند و خلفا به دانستن علوم يونان و ايران رغبت نشان دادند «منصور» فرمان داده بود تا چيزي از كتابهاي بيگانه را ترجمه كنند «حنين بن‏اسحاق» بعضي از كتابهاي «سقراط» و «جالينوس» را براي وي به عربي برگرداند «ابن مقفّع» «كليله» را به عربي درآورد و نيز كتاب «اقليدس» را ترجمه كرد و جز ابن‏مقفّع بسياري ديگر از دانشمندان نيز در كار ترجمه متون به زبان فارسي شهرتي يافتند مانند خاندان نوبختيان و حسن ابن‏سهل «وزير مأمون» و احمد ابن‏يحيي بلاذري «مؤلف فتوح البلدان» و عمرو ابن‏فرخان در دوران هارون ترجمه رواجي ديگر يافت: از بعضي از شهرهاي بزرگ روم كتابهايي به تصرف وي افتاد و او گفت از كتابهاي يونان هر چه بيشتر به دست آمد ترجمه كنند تشويقي نيز كه بر مكيان از مترجمان مي‏كردند و ايشان را عطاهاي خوب مي‏دادند در رواج ترجمه مؤثر بود خود مأمون هم ترجمه مي‏كرد او مخصوصا به ترجمه كتابهاي يوناني و ايراني علاقه داشت و كساني را به «قسطنطنيه» فرستاد تا كتابهاي كمياب فلسفه و هندسه و موسيقي و طب را بياورند «ابن نديم» مي‏گويد: ميان مأمون و پادشاه روم نامه‏هايي رد و بدل شد و از او خواست تا از علوم قديم كه در خزانه روم بود كتابهايي بفرستد و او پس از امتناع پذيرفت و مأمون گروهي را كه «حجاج ابن‏مطر» و «ابن‏طريق» و «سلما» سرپرست «دارالحكمة» از آن جمله بودند فرستاد تا از آن كتابها هر چه خواستند برگرفتند و چون نزد مأمون بردند دستور داد تا آنها را به عربي برگردانند و آنان نيز اين كار را كردند.»5

از طرف ديگر قبول ولايتعهدي از جانب امام رضا(ع) به دلائلي كه در محل خويش بيان شد موجب شهرت و رويارويي حضرت با مكاتب و اديان مختلف در سطحي گسترده گشت. البته آنچه از روايات استفاده مي‏شود اين است كه مأمون اين مناظرات را جهت درهم شكستن شخصيت علمي امام و در نتيجه بي‏اعتمادي شيعيان به امام خودشان تربيت مي‏داد. چنانكه مأمون به «سلمان مِروَزي» متكلم معروف خراسان گفت: «انّما وَجّهتُ اِليك لِمَعْرِفَتي بِقُوَّتِكَ وَ لَيْسَ مُرادي اِلاّ اَنْ تقطعَهُ عَنْ حُجّةٍ واحدة فقط» بدين جهت به تو پيشنهاد مناظره دادم كه قوت علمي ترا مي‏شناسم و قصد من جز اين نيست كه در يكي از استدلالها راه را بر او ببندي6 اما برخلاف نظر مأمون جلوه‏هاي علمي امام(ع) بيشتر مي‏گشت و شايستگي اهل بيت پيامبر(ص) بر مردم و دانشمندان آشكارتر مي‏شد. چنان كه خود امام(ع) به «نوفلي» فرمود: «فَاِذا قَطَعْتُ كُلَّ صنفٍ و دَحَضْتُ حُجَّتَه وَ تَرَكَ مَقالتَه وَ رَجَعَ الي قولي عَلِمَ المأمون اَنَّ المَوضِعَ الّذي هو بسبيله ليس بِمُستَحقٍّ له»

هنگامي كه بر هر گروهي راه استدلال را بربندم و استدلالشان را باطل كنم، مأمون خواهد فهميد كه شايستگي آن جايگاه كه انتخاب كرده است ندارد.7

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

فاطمه زهرا انساني ملكوتي

السلام عليك يا فاطمه بنت محمد رسول الله و رحمه الله و بركاته:

(صلى الله عليك و على روحك و بدنك اشهد انك مضيت على بينه من ربك و ان من سرك فقد سر رسول الله صلى الله عليه و آله و من جفاك فقد جفا رسول الله صلى الله عليه و آله و من اذاك اذى رسول الله صلى الله عليه و آله و من وصلك فقد وصلك فقد وصل رسول الله صلى الله عليه و آله و من

قطعك فقد قطع رسول الله صلى الله عليه و آله لانك بضعه منه و روحه الذى بين جنبيه: اشهد الله و رسله و ملائكه انى راض عمن رضيت عنه ساخط على من سخطت عليه متبرء ممن تبرئت منه موال لمن واليت معاد لمن عاديت مبغض لمن ابغضت محب لمن احببت و كفى بالله شهيدا و حسيبا وجازيا و مثيبا از كتاب مفاتيح الجنان

«مرحوم محدث قمى رضوان الله تعالى عليه»

اينك با اعتراف باين كه بيان فضائل و كمالات نامتناهيه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها از حيطه احصاء خارج است و احدى نمى تواند از عهده بيان نعت و مدح اين بانوى عظيمته الشان برآيد جز اينكه اقرار به عجز خود نمايد

كتاب فضل فاطمه هرگز تمام نتوان كرد كسى كه دم زند از فضل بى نهايت او چو مرغكى است كه از بحرتر كند منقار
اگر مداد شود ابحر و قلم اشجار چو مرغكى است كه از بحرتر كند منقار چو مرغكى است كه از بحرتر كند منقار

فاطمه زهرا انسانى است ملكوتى و جبروتى و لاهوتى صفات و اوست كه ميزان تام انسانيت و الگوى كامل آدميت است

و اوست كه ام ابيها و ام الائمه است به بيانى كه نموديم و بايد بسيار قدر بدانيد.

اكنون چون حال مزاجى اين حقير سراپا تقصير بيش از اين باينجانب اجازه تحرير نميدهد لذا با اعتذار و معذرت خواهى از آن مليكه ملك و ملكوت خاتمه اين كتاب را با توسل به ذيل عنايت آنحضرت اعلام مى نمايد
.

(يا فاطمه الزهرا يا بنت محمد يا قره عين الرسول يا سيد تناومولاتنا توجهنا و استشفعنا بك الى الله و قدمناك بين يدى حاجاتنايا وجيهه عندالله اشفعى لنا عندالله)

- تهران محمدرضا ربانى-
منبع:كتاب آيينه ايزد نما

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

زهرا در حجله گاه پوشيدگى

حجاب و عفاف كامل، دستور و توصيه ى خداوند مهربان به همه ى دختران و زنان باايمان است: يا أيها النبى قل لأزواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلبيبهن ذلك أدنى أن يعرفن فلا يؤذين و كان الله غفورا رحيما؛ [ احزاب (33)، 59. ] اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب هاى (روسرى هاى بلند) خود را بر خويش فروافكنند. اين كار براى اين كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است؛ (و اگر تاكنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) و خداوند همواره آمرزنده ى رحيم است


دستور به حجاب و عفاف نه تنها يك ضرورت اجتماعى براى حفظ عفت جامعه است، بلكه مهم ترين راه كار حفظ عفت، كرامت و شخصيت انسانى زنان در عرصه هاى گوناگون مى باشد.
و پاره ى وجود رسول خدا صلى الله عليه و آله كامل ترين اسوه و الگوى حيا، عفت و حجاب است. سخن از فاطمه است؛ فاطمه اى كه پدرش كانون همه ى حوادث سياسى- اجتماعى آن روزگار بود و او در كنار پدر، چون مادرى مهربان، در همه ى اين صحنه ها حضورى مستمر داشت. آرى فاطمه در تمام عمر در صحنه هاى گوناگون اجتماعى حضور داشت؛ چه در دوران كودكى در شرايط طاقت فرساى مكه و حصر اقتصادى در شعب ابى طالب؛ چه در دوران بعد از هجرت به مدينه و كشاكش جنگ هاى پُرشمار و حوادث بى شمار، و چه در خانه ى على عليه السلام كه محل آمد و شد فراوان اصحاب و ياران خاص رسول بود.
حضرت صديقه ى طاهره در همه ى اين صحنه ها حضور داشت؛ اما با همه ى اين احوال، عفاف و حجاب او در اوج يگانگى و بى مثالى بود
چادر عفتت از، بارقه ى نور خدا پاكى از پاكى تو آيه ى تطهير تو بس عصمت از عصمت تو دست و بنانش به قلم.
پرده ى عصمتت از، اقمشه ى شهر قدم عصمت از عصمت تو دست و بنانش به قلم. عصمت از عصمت تو دست و بنانش به قلم.
[ شعر از مرحوم آقابزرگ قمى ( ميرزا محمود شاطر). اختران ادب: ج 1، ص 81. ]
جلوه هايى بسيار زيبا و ديدنى از رفتار و گفتار فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در عرصه ى حجاب و عفاف گزارش شده است كه حقيقت هر يك از اين رفتارها و گفتارها مى بايد سرمشق دختران و زنان ما در زندگى قرار گيرد
منبع:كتاب در مکتب فاطمه سلام الله عليها

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

درسها از فاطمه

فاطمه عليهاالسلام را معرفى مى كنيم و تاريخ حيات او را از نظر مى گذرانيم، با اين باور و اعتماد كه سراسر زندگى او درس است، درس چگونه زيستن است، چگونه زن بودن، چگونه مبارزه كردن، درس هدفدارى و ايده دارى و بدنبال هدف ارزنده تا پاى جان دويدن و ضربات دردانگيز غلاف شمشير را تحمل كردن و از دفاع دست برنداشتن، درس مسؤوليت و تعهّد، درس وظيفه شناسى، درس نيايش و بندگى خدا، درس همسرى و همسردارى، درس مادرى و فرزندپرورى، درس سنگرسازى خانه، درس مديريت و هدايت، درس رشد و اعتلاء، درس اوج گيرى و پيشرفت، از خاك سر برآوردن و در خاك فانى نشدن، درس صيرورت و شدن، درس جهد جدّى براى وصول به مقام قرب، و پا بر فرق همه ماديات نهادن و ورود به مقام قربى كه در آن ديدار بى پرده يار ابدى ميسر گشتن و در خوان رضوان و جنّت او در عين راضيه و مرضيه بودن داخل شدن


در اين دوران گيجى و بهت زدگى و حيرت فكرى، در اين دوران تصادمات و تعارضات فكرى و بالاخره در عصر جاهليت نو، كه همگان را نياز به شركت در درس و كلاس و تعليم خداوندى است فاطمه عليهاالسلام مى تواند معلمى درس آموز و كتاب درسى بانوان ما تاريخ زندگى فاطمه عليهاالسلام و تصميم جدّى شان در اين راه عامل رشد و سعادت باشد.

منبع:كتاب در مکتب فاطمه سلام الله عليها 

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

وجه تسميه صادق آل محمد

بعد از رحلت حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام ، برادر آن حضرت ، موسوم به جعفر كذاب ادعاى امامت كرد و او را كذاب گفتند در مقابل امام جعفر صادق عليه السلام ، چنانكه ابوخالد كابلى از حضرت امام زين العابدين عليه السلام اسماء ائمه را پرسيد، به نام حضرت صادق عليه السلام رسيد عرض كرد: همه شما صادقيد، چرا او را صادق گويند؟
فرمود: چون پنجمى از اولاد او نيز جعفر ناميده مى شود و دروغ مى گويد در ادعاى امامت .
حضرت امام على نقى عليه السلام در باره او فرمود بود: حذر كنيد از پسر من جعفر، كه به منزله پسر نوح است ! انه ليس من اهلك ، انه عمل غير صالح .
و با برادرش امام حسين عليه السلام حسد مى ورزيد، چنانكه حضرت عليه السلام فرمود: مثل او با من ، مثل هابيل و قابيل است

منبع:كتاب فضائل و سيره چهارده معصوم (ع) در آثار استاد علامه حسن زاده آملي

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

فضايل امام جعفر صادق (ع 1 )

بحر مواج ازلى و عروه الوثقاى حقيقى
شيخ عارف محيى الدين عربى در المناقب ، مى گويد:
صلوات خدا و ملايك و حمله عرش و جميع خلقش در زمين و آسمان ، بر استاد عالم و سند وجود، مرتقاى معارج و منتهاى صعود، بحر مواج ازلى و سراج وهاج ابدى ، ناقد خزاين معرف و علوم ، عقول و نهايت فهوم ، عالم اسما و دليل طرق آسمان ، وجود جامع حقيقى و عروه وثقاى وثيقى ، برزخ و برازخ و جامع اضداد، نود هدايت ارشاد خدا و مستمع قرآن از قايلش ، كاشف اسرار مسايلش ، مطلع شمس ابد، جعفر بن محمد، عليه صلوات الله الملك الاحد

منبع:كتاب فضائل و سيره چهارده معصوم (ع) در آثار استاد علامه حسن زاده آملي

 

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

مناظره امام جعفر صادق (ع ) با ابوحنيفه

در زندگينامه هاى پيشوايان بزرگوار (ع ) سخن از احتجاجات (مناظره هاى ) آنها با دهرى ها (مادى ها) و مردم فرقه هاى ديگر به ميان آمد.
براى نمونه يكى از مناظره هاى قاطع و كوبنده و در عين حال مختصر حضرت صادق (ع ) را نقل مى كنيم تا به درجه قدرت كلام و منطق امام (ع ) تا حدى پى بريد كه (مشت نمونه خروار است ).
روزى ابوحنيفه براى ملاقات با امام صادق (ع ) در خانه امام آمد، و اجازه ملاقات خواست امام اجازه نداد. ابوحنيفه گويد: دم در مقدارى توقف كردم تا اينكه عده اى از مردم كوفه آمدند، و اجازه ملاقات خواستند، به آنها اجازه داد. من هم با آنها داخل خانه شدم وقتى به حضورش رسيدم گفتم : شايسته است كه شما نماينده اى به كوفه بفرستيد و مردم آن سامان را از ناسزا گفتن به اصحاب محمّد نهى كنيد. بيش از ده هزار نفر در اين شهر به ياران پيامبر ناسزا مى گويند.
امام : مردم از من نمى پذيرند.
ابوحنيفه : چگونه ممكن است سخن شما را نپذيرند در صورتى كه شما فرزند پيامبر خدا هستيد؟
امام : تو خودت يكى از همانها هستى كه گوش به حرف من نمى دهى . مگر بدون اجازه من داخل خانه نشدى ؟ و بدون اينكه بگويم نشستى ؟ و بى اجازه شروع به سخن گفتن ننمودى ؟ شنيده ام كه تو بر اساس قياس فتوا مى دهى
ابوحنيفه : آرى .
امام : واى بر تو اولين كسى كه بر اين اساس نظر داد شيطان بود.
وقتى كه خداوند به او دستور داد كه به آدم سجده كند، گفت : من سجده نمى كنم ، زيرا كه مرا از آتش آفريدى و او را از خاك و (آتش گرامى تر از خاك است ).
(سپس امام براى باطل بودن قياس مواردى از قوانين اسلام را كه بر خلاف اين اصل است ذكر نمود) و فرمود:
به نظر تو كشتن كسى به ناحق مهمتر است يا زنا؟
ابوحنيفه گفت : كشتن كسى به ناحق .
امام : بنابراين اگر عمل كردن به قياس صحيح باشد، پس چرا براى اثبات قتل دو شاهد كافى است ولى براى ثابت نمودن زنا چهار شاهد لازم است ؟ آيا اين قانون اسلام با قياس سازگار است ؟
ابوحنيفه : نه .
امام : بول كثيف تر است يا منى ؟
ابوحنيفه : بول .
امام : پس چرا خداوند در مورد اول مردم را به وضو گرفتن امر كرده ، ولى در مورد دوم دستور غسل كردن صادر فرموده ؟ آيا اين حكم با قياس سازگار است ؟
ابوحنيفه : نه .
امام : نماز مهمتر است يا روزه ؟
ابوحنيفه : نماز.
امام : پس چرا بر زن حائض قضاى روزه واجب است ولى قضاى نماز واجب نيست ؟ آيا اين حكم با قياس سازگار است ؟
ابوحنيفه : نه .
امام فرمود: شنيده ام كه اين آيه را (( (ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم ) )) يعنى (در روز قيامت بطور حتم از نعمتها سؤ ال مى شويد) چنين تفسير مى كنى كه : خداوند مردم را از غذاهاى لذيذ و آبهاى خنك كه در فصل تابستان مى خورند مؤ اخذه و بازخواست مى كند.
ابوحنيفه گفت : درست است من اين آيه را اين طور تفسير كرده ام .
امام فرمود: اگر مردى تو را به خانه اش دعوت كند و با غذاى لذيذ و آب خنكى از تو پذيرايى كند و بعد براى اين پذيرايى به تو منت بگذارد، درباره چنين كسى چگونه قضاوت مى كنى ؟
ابوحنيفه گفت : مى گويم آدم بخيلى است .
امام فرمود: آيا خداوند بخيل است تا اينكه در روز قيامت در مورد غذاهايى كه به ما داده ما را بازخواست كند؟
ابوحنيفه گفت : پس مقصود از نعمتهايى كه قرآن مى گويد انسان مؤ اخذه مى شود چيست ؟
امام فرمود: مقصود نعمت دوستى ما خاندان رسالت و اهل بيت است

منبع:كتاب چهارده اختر تابناك

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

سخنان گوهر بار از امام صادق(ع)

1 - بى نيازترين مردم كسى است كه گرفتار حرص نباشد.
2 - بى رغبتى نسبت به دنيا موجب راحتى قلب و سلامت بدن است .
3 - چون خدا خير بنده اى بخواهد او را نسبت به دنيا بى رغبت و نسبت به دين دانشمند كند و او را به عيوبش آگاه گرداند و به هر كه اين خصلتها داده شود خير دنيا و آخرت داده شده است .
4 - پيروان ما كسانى هستند كه در كارهاى نيك پيشقدمند و از انجام اعمال بد خوددارى مى كنند. نيكويى را آشكار مى كنند و به كارهاى خوب پيشى مى گيرند، و براى علاقه اى كه به رحمت خداوند جليل دارند. اينان از ما هستند و هر كجا كه ما باشيم با ما هستند.
5 - براى مؤ من چقدر زشت است خواهشى داشته باشد كه در راه خواستن آن خوار گردد.
6 - مؤ من از آهن سخت تر است ، زيرا اگر آهن در آتش گداخته شود رنگش ‍ تغيير پيدا مى كند، ولى مؤ من اگر كشته شود و دوباره زنده گردد و مجددا او را بكشند، دل او از ايمان بر نمى گردد.
7 - حضرت صادق (ع ) در آخرين لحظه هاى عمر كه همه خويشانش ‍ گرداگردش جمع بودند فرمود: شفاعت ما شامل حال كسى كه نماز را سبك بشمارد نخواهد شد.
منع:كتاب چهاده اختر تابناك

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

عصر امام صادق (ع )

عصر امام صادق (ع ) يكى از طوفانى ترين ادوار تاريخ اسلام است ، كه از يك سو اغتشاش ها و انقلابهاى پياپى گروههاى مختلف ، بويژه از طرف خونخواهان امام حسين (ع ) رخ مى داد، كه انقلاب (ابوسلمه ) در كوفه و (ابومسلم ) در خراسان و ايران از مهمترين آنها بوده است . و همين انقلاب سرانجام حكومت شوم بنى اميه را برانداخت و مردم را از يوغ ستم و بيدادشان رها ساخت . ليكن سرانجام بنى عباس با تردستى و توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حكومت و خلافت را تصاحب كردند. دوره انتقال حكومت هزار ماهه بنى اميه به بنى عباس طوفانى ترين و پر هرج و مرج ترين دورانى بود كه زندگى امام صادق (ع ) را فرا گرفته بود.
و از ديگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مكتبها و ايده ئولوژى ها و عصر تضاد افكار فلسفى و كلامى مختلف بود، كه از برخورد ملتهاى اسلام با مردم كشورهاى فتح شده و نيز روابط مراكز اسلامى با دنياى خارج ، بوجود آمده و در مسلمانان نيز شور و هيجانى براى فهميدن و پژوهش پديد آورده بود.
عصرى كه كوچكترين كم كارى يا عدم بيدارى و تحرك پاسدار راستين اسلام ، يعنى امام (ع )، موجب نابودى دين و پوسيدگى تعليمات حيات بخش اسلام ، هم از درون و هم از بيرون مى شد.
اينجا بود كه امام (ع ) دشوارى فراوان در پيش و مسؤ وليت عظيم بر دوش ‍ داشت . پيشواى ششم در گير و دار چنين بحرانى مى بايست از يك سو به فكر نجات افكار توده مسلمان از الحاد و بدبينى و كفر و نيز مانع انحراف اصول و معارف اسلامى از مسير راستين باشد، و از توجيهات غلط و وارونه دستورات دين بوسيله خلفاى وقت جلوگيرى كند.
علاوه بر اين ، با نقشه اى دقيق و ماهرانه ، شيعه را از اضمحلال و نابودى برهاند، شيعه اى كه در خفقان و شكنجه حكومت پيشين ، آخرين رمقها را مى گذراند، و آخرين نفرات خويش را قربانى مى داد، و رجال و مردان با ارزش شيعه يا مخفى بودند، و يا در كرّ و فرّ و زرق و برق حكومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند، و جراءت ابراز شخصيت نداشتند، حكومت جديد هم در كشتار و بى عدالتى دست كمى از آنها نداشت و وضع به حدى خفقان آور و ناگوار و خطرناك بود كه همگى ياران امام (ع ) را در معرض ‍ خطر مرگ قرار مى داد، چنانكه زبده هايشان جزو ليست سياه مرگ بودند.
(جابر جعفى ) يكى از ياران ويژه امام است كه از طرف آن حضرت براى انجام دادن امرى به سوى كوفه مى رفت . در بين راه قاصد تيز پاى امام به او رسيد و گفت : امام (ع ) مى گويد: خودت را به ديوانگى بزن ، همين دستور او را از مرگ نجات داد و حاكم كوفه كه فرمان محرمانه ترور را از طرف خليفه داشت از قتلش به خاطر ديوانگى منصرف شد.
جابر جعفى كه از اصحاب سر امام باقر (ع ) نيز مى باشد مى گويد: امام باقر (ع ) هفتاد هزار حديث به من آموخت كه به كسى نگفتم و نخواهم گفت ...
او روزى به حضرت عرض كرد مطالبى از اسرار به من گفته اى كه سينه ام تاب تحمل آنرا ندارد و محرمى ندارم تا به او بگويم و نزديك است ديوانه شوم .
امام فرمود: (به كوه و صحرا برو و چاهى بكن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو: (( حدثنى محمّد بن على بكذا و كذا... )) (يعنى امام باقر (ع ) به من فلان مطلب را گفت ، يا روايت كرد).
آرى ، شيعه مى رفت كه نابود شود، يعنى اسلام راستين به رنگ خلفا درآيد، و به صورت اسلام بنى اميه اى يا بنى عباسى خود نمايى كند.
در چنين شرايط دشوارى ، امام دامن همّت به كمر زد و به احياء و بازسازى معارف اسلامى پرداخت و مكتب علمى عظيمى بوجود آورد كه محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص (همانند هشام ، محمّد بن مسلم و...) در رشته هاى گوناگون علوم بودند، و اينان در سراسر كشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند.
هر يك از اينان از طرفى خود، بازگو كننده منطق امام كه همان منطق اسلام است و پاسدار ميراث دينى و علمى و نگهدارنده تشيع راستين بودند، و از طرف ديگر مدافع و مانع نفوذ افكار ضد اسلامى و ويرانگر، در ميان مسلمانان ، نيز بودند.
تاءسيس چنين مكتب فكرى و اين سان نوسازى و احياگرى تعليمات اسلامى ، سبب شد كه امام صادق (ع ) به عنوان رئيس مذهب جعفرى (تشيع ) مشهور گردد.
ليكن طولى نكشيد كه بنى عباس پس از تحكيم پايه هاى حكومت و نفوذ خود، همان شيوه ستم و فشار بنى اميه را پيش گرفتند و حتى از آنان هم گوى سبقت را ربودند.
امام صادق (ع ) كه همواره مبارزى نستوه و خستگى ناپذير و انقلابيى بنيادى ، در ميدان فكر و عمل بوده ، كارى كه امام حسين (ع ) به صورت قيام خونين انجام داد، وى قيام خود را در لباس تدريس و تاءسيس مكتب و انسان سازى انجام داد و جهادى راستين كرد.
منبع:كتاب چهارده اختر تابناك

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

جنبش علمى در زمان امام صادق (ع)

اختلافات سياسى بين امويان و عباسيان و تقسيم شدن اسلام به فرقه هاى مختلف و ظهور عقايد مادى و نفوذ فلسفه يونان در كشورهاى اسلامى ، موجب پيدايش يك نهضت علمى گرديد. نهضتى كه پايه هاى آن بر حقايق مسلم استوار بود. چنين نهضتى لازم بود، تا هم حقايق دينى را از ميان خرافات و موهومات و احاديث جعلى بيرون كشد و هم در برابر زنديق ها و مادى ها با نيروى منطق و قدرت استدلال مقاومت كند و آراء سست آنها را، محكوم سازد. گفتگوهاى علمى و مناظرات آن حضرت با افراد دهرى و مادى مانند (ابن ابى العوجاء) و (ابوشاكر ديصانى ) و حتى (ابن مقفع ) معروف است . بوجود آمدن چنين نهضت علمى در محيط آشفته و تاريك آن عصر، كار هر كسى نبود، فقط كسى شايسته اين مقام بزرگ بود كه ماءموريت الهى داشته باشد و از جانب خداوند پشتيبانى شود، تا بتواند به نيروى الهام و پاكى نفس و تقوا وجود خود را به مبداء غيب ارتباط دهد، حقايق علمى را از درياى بيكران علم الهى بدست آورد، و در دسترس ‍ استفاده گوهر شناسان حقيقت قرار دهد.
تنها وجود گرامى حضرت صادق (ع ) مى توانست چنين مقامى داشته باشد، تنها امام صادق (ع ) بود كه با كناره گيرى از سياست و جنجالهاى سياسى از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانين و احاديث راستين دين مبين و تبليغ احكام و تعليم و تربيت مسلمانان كمر همت بر ميان بست .
زمان امام صادق (ع ) در حقيقت عصر طلايى دانش و ترويج احكام و تربيت شاگردانى بود كه هر يك مشعل نورانى علم را به گوشه و كنار بردند و در (خودشناسى ) و (خداشناسى ) مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدايت مردم كوشيدند.
در همين دوران درخشان - در برابر فلسفه يونان - كلام و حكمت اسلامى رشد كرد و فلاسفه و حكماى بزرگى در اسلام پرورش يافتند.
همزمان با نهضت علمى و پيشرفت دانش بوسيله حضرت صادق (ع ) در مدينه ، منصور خليفه عباسى كه از راه كينه و حسد، به فكر ايجاد مكتب ديگرى افتاد كه هم بتواند در برابر مكتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را سرگرم نمايد و از خوشه چينى از محضر امام (ع ) باز دارد. بدين جهت منصور مدرسه اى در محله (كرخ ) بغداد تاءسيس ‍ نمود.
منصور در اين مدرسه از وجود ابوحنيفه در مسائل فقهى استفاده نمود و كتب علمى و فلسفى را هم دستور داد از هند و يونان آوردند و ترجمه نمودند، و نيز مالك را - كه رئيس فرقه مالكى است - بر مسند فقه نشاند ولى اين مكتب ها نتوانستند وظيفه ارشاد خود را چنانكه بايد انجام دهند.
امام صادق (ع ) مسائل فقهى و علمى و كلامى را كه پراكنده بود بصورت منظم درآورد، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زيادى تربيت فرمود كه باعث گسترش معارف اسلامى در جهان گرديد. دانش گسترى امام (ع ) در رشته هاى مختلف فقه ، فلسفه و كلام ، علوم طبيعى و... آغاز شد. فقه جعفرى همان فقه محمّدى يا دستورهاى دينى است كه از سوى خدا به پيغمبر بزرگوارش از طريق قرآن و وحى رسيده است . بر خلاف ساير فرقه ها كه بر مبناى عقيده و راءى و نظر خود مطالبى را كم يا زياد مى كردند، فقه جعفرى توضيح و بيان همان اصول و فروعى بود كه در مكتب اسلام از آغاز مطرح بوده است . ابوحنيفه رئيس فرقه حنفى درباره امام صادق (ع ) گفت :
من فقيه تر از جعفرالصادق كسى را نديده ام و نمى شناسم .
فتواى بزرگترين فقيه جهان تسنن شيخ محمّد شلتوت رئيس دانشگاه الا زهر مصر كه با كمال صراحت عمل به فقه جعفرى را مانند مذاهب ديگر اهل سنت جايز دانست - در روزگار ما - خود اعترافى است بر استوارى فقه جعفرى و حتى برترى آن بر مذاهب ديگر. و اينها نتيجه كار و عمل آن روز امام صادق (ع ) است .
در رشته فلسفه و حكمت حضرت صادق (ع ) هميشه با اصحاب و حتى كسانى كه از دين و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتى داشته است . نمونه اى از بيانات امام عليه السلام كه در اثبات وجود خداوند حكيم است ، به يكى از شاگردان و اصحاب خود به نام (مفضّل بن عمر) فرمود كه در كتابى به نام (توحيد مفضّل ) هم اكنون در دست است . مناظرات امام صادق (ع ) با طبيب هندى كه موضوع كتاب (اهليلجه ) است نيز نكات حكمت آموز بسيارى دارد كه گوشه اى از درياى بيكران علم امام صادق (ع ) است . براى شناسايى استاد معمولا دو راه داريم ، يكى شناختن آثار و كلمات او، دوم شناختن شاگردان و تربيت شدگان مكتبش .
كلمات و آثار و احاديث زيادى از حضرت صادق (ع ) نقل شده است كه ما حتى قطره اى از دريا را نمى توانيم به دست دهيم مگر (نمى از يمى ).
امّا شاگردان آن حضرت هم بيش از چهار هزار بوده اند، يكى از آنها (جابر بن جيان ) است . جابر از مردم خراسان بود. پدرش در طوس به دارو فروشى مشغول بود كه بوسيله طرفداران بنى اميه به قتل رسيد. جابر بن حيان پس از قتل پدرش به مدينه آمد. ابتدا در نزد امام محمّد باقر (ع ) و سپس در نزد امام صادق (ع ) شاگردى كرد. جابر يكى از افراد عجيب روزگار و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است . در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شيمى تاءليفات زيادى دارد، و در رساله هاى خود همه جا نقل مى كند كه (جعفر بن محمّد) به من چنين گفت يا تعليم داد يا حديث كرد. از اكتشافات او اسيد ازتيك (تيزآب ) و تيزاب سلطانى و الكل است . وى چند فلز و شبه فلز را در زمان خود كشف كرد. در دوران (رنسانس اروپا) در حدود 300 رساله از جابر به زبان آلمانى چاپ و ترجمه شده كه در كتابخانه هاى برلين و پاريس ضبط است
حضرت صادق (ع ) بر اثر توطئه هاى منصور عباسى در سا 148 هجرى مسموم و در قبرستان بقيع در مدينه مدفون شد. عمر شريفش در اين هنگام 65 سال بود. از جهت اينكه عمر بيشترى نصيب ايشان شده است به (شيخ ‌الائمه ) موسوم است .
حضرت امام صادق (ع ) هفت پسر و سه دختر داشت .
پس از حضرت صادق (ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسى كاظم (ع ) منتقل گرديد.
ديگر از فرزندان آن حضرت اسمعيل است كه بزرگترين فرزندان امام بوده و پيش از وفات حضرت صادق از دنيا رفته است . طايفه اسماعيليه به امامت وى قائلند.

منبع:كتاب چهارده اخترتابناك

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288566
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom