پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

الگو دهی

 

قرآن كریم در كنار طرح مسائل نظری و بیان اندیشه های ناب الهی، الگوی عملی نیز معرفی می كند تا دیگر خداجویان، به یاری نمونه هایی كه معرفی می شود، به سر منزل مقصود برسند.

« لقد كان لكم فیهم اسوة حسنة لمن كان یرجواللّه والیوم الاخِر »؛1 قطعا برای شما در (پیروی از) آنان سرمشقی نیكوست (یعنی) برای كسی كه به خدا و روز بازپسین امید می بندد.

« قد كانت لكم اسوة حسنة فی ابراهیم والذین معه »2؛ قطعا برای شما در (پیروی از) ابراهیم و كسانی كه با او هستند، سرمشقی نیكوست.

همین شیوه را ما به روشنی در سیره ی سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام نیز می بینیم.

امام علیه السلام در لحظات آغازین نهضت خود تلاش می كند الگویی بسازد و حتی در سخنان نورانی خویش این اصل را به نمایش می گذارد. او در مقابل پیشنهاد بیعت، به ولیدبن عتبه رو می كند و بعد از معرفی خود می فرماید: «مثلی لایبایع لمثله3»؛ اگر با دقت به این واژه ها بنگریم، الگودهی امام حسین علیه السلام كاری روشن است؛ زیرا امام سخن از فرد به میان نمی آورد؛ بلكه نحوه ی برخورد و تفكر را پیش می كشد و فرهنگ حسینی را قابل بیعت با فرهنگ یزیدی نمی داند؛ حال این روحیات حسینی در هر كجا، هر زمان و هر كس كه باشد، بیعتشان با فرهنگ یزید غیرممكن است. پس الگوی آزاد مردان در مقابل پیشنهاد مروان برای بیعت نیز از اصل الگوسازی استفاده كرد و فرمود: « و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید 4؛ هنگامی امت پیامبر به رهبری چون یزید گرفتار شود، باید با اسلام وداع كرد.»

آری یزید یك فرد است و آنچه مهم به نظر می رسد، تفكر یزیدی است كه امام علیه السلام در لحظات آغازین نهضت خود تلاش می كند الگویی بسازد و حتی در سخنان نورانی خویش این اصل را به نمایش می گذارد.او در مقابل پیشنهاد بیعت، به ولیدبن عتبه رو می كندو بعد از معرفی خود می فرماید: «مثلی لایبایع لمثله»

ممكن است در هر زمان، مكان و انسانی بروز كند.

امام حسین علیه السلام در یكی از منازل بین راه، در مسیر كربلا به نام «بیضه» نیز حركت خود را به شیوه ای «الگویی عملی» معرفی كرد و فرمود:

«فانا حسین بن علی وابن فاطمه بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم نفسی مع انفسكم و اهلی مع اهلكم فلكم فی اسوة 5؛ من حسین فرزند علی و فاطمه دختر رسول خدا هستم خودم با شما و اهل بیتم با خاندان شما است و كار من برای شما الگوست.»

با این وصف، كیست كه ادعا كند كربلا و عاشورا با او پیوند نخورده است و برای او عاشورا بسان آیینه ای است كه آیات قرآن به روشنی در آن منعكس می شود و امام حسین علیه السلام و یاران وفادارش تجسم عینی آن دسته از آیاتند كه سیمای حق جویان، عدالت خواهان و خداباوران را به تصویر می كشد.

الگویی ندارد؟ زن یا مرد، كوچك یا بزرگ، پیر یا شیرخوار، مطیع یاعصیانگر، غنی یا فقیر و خلاصه صاحب هر عقیده و تفكر؛ با كربلا و عاشورا گره می خورد و این حادثه دانشگاهی است به وسعت همه ی زمانها، مكانها و انسانها، برای تمام این گروهها معلم دارد و الگو ارائه می كند.

 

1- ممتحنه / 6.

2- ممتحنه / 4.

3- بحارالانوار، ج 44، ص 312.

4- بحارالانوار، ص 326.

5- مقتل مقرم، ص 185.

 

.

 

a

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

حسین علیه السلام وارث رسول الله

 

امام صادق علیه السّلام فرمود:هر نالیدن و گریه اى مكروه است ، مگر ناله و گریه بر حسین علیه السّلام .بحارالانوار، ج 45، ص 313

حسین علیه السلام وارث رسول الله   
هر دین الهى كههمانند اب زلال و شفاف و بدون هیچ گونه آلودگى به بشر ارزانى مى شود. بعد از این كهدین در دسترس بشر قرار گرفت در خطر آلوده شدن به انواع انحراف ها دارد. بر همیناساس نخله ها یعنى مرام هاى ساخته اوهام بشرى ، همواره در كنار مله هاى یعنى دینهاى آسمانى قرار دارد. عنوان ملل و نحل خاستگاهش همین است كه ملل دین هاى آسمانى ،نحل مرام ها و ساخته هاى اوهام بشرى .
بر این اساس نحله ها همواره دین ها راتهدید مى نمایند و اگر دینى به خواهد جاودانه بماند باید از خطر تحریف مصون و از شرنحله ها در امان باشد .
اساس ادیان دیگر آسمانى را متاسفانه نحله ها واژگون معرفىنموده اند .
دین اسلام تنها دینى است كه از خطر تحریف و نیز از شر نحله ها درامان مانده است . گر چه نحله هاى فراوان و رنگارنگ نیز در جامعه اسلامى پدیدار شدهاند، لیكن توان آنها در ان حد نبوده است ، كه اساس دین را در معرض خطر قرار دهند . بلكه دین اصیل و زلال و شفاف همواره در دسترس ‍ همگان قرار دارد كه حق زلال و شفافاز باطل تیره و تاریك تفكیك شده است ، قد تبین الرشد من الغى .
نقش اصلى در مصونیت دین رسول الله (ص) از خطرتحریف عترت است . عترت رسول الله (ص) در تداوم دین زلال رسول الله (ص) نقش اول راایفا نموده است . كه اگر عترت نبود نحله ها چه بسا دین رسول الله (ص) نیز همانندسایر دین ها دست خوش تحریف مى ساختند .
در میان عترت افزون بر امیر المومنین علیهالسلام حسن و حسین نقش ‍ محورى و برجسته ایفا نموده اند و همان گونه كه در نوشتارامام مجتبى توضیح داده شده صلح حسن مجتبى با نهضت امام حسین علیه السلام همانند دولبه یك قیچى هستند كه ریشه هاى درخت خبیثه حزب عثمانیه و بنى امیه را خشكاندند. دراین میان نقش حسین از همگان برجسته تر است . اگر همان گونه كه در بخش زمینه ها همیننوشتار آمده است سیاست هاى حزب عثانیه و جریان هاى اجتماعى كه بنى امیه به حركتآورده بودند چالشگرى بر علیه دین بود. اگر نبود نهضت حسینى كه پرده نفاق از چهرهآنان افكند و چهره پنهان آنان را آشكار سازد و آنان را رسواى همه جهان اسلام نماید،خطر تحریف اساس دین را تهدید مى نمود .
بر این اساس نقش حسین در تداوم دین رسولالله (ص) نقش محورى است . نهضت حسین دین رسول الله (ص ) جاویدان و پایدار ساخت . از این رو مى توان به مضمون فرمایش رسول الله (ص) بهتر آشنا شد كه فرمود: حسین منىو انا من حسین.حسین از من و من از حسینماین فرمایش ‍ كه كتاب هاى روایى شیعه و سنى را مزین ساخته است نقش محورىنهضت حسینى را شفاف مى سازد كه حسین از رسول الله است .
روشن است كه حسین فرزندرسول الله (ص) است . اما این كه رسول الله (ص) و پایدارى دین حضرت از بركت نهضتحسینى است كه حسین باعث پایدارى دین خدا شد. حسین باعث تداوم یافتن دین زلال محمدىشد .
جامعه همانند اقیانوس است كه انسان ها بر ان شناورند. اقیانوس حركت طوفان هادر اقیانوس باعث خیزش امواج مهیب است كه شنا گران را تهدید مى سازد. در جامعه نیزفرهنگ ها و اندیشه هاى متضاد باعث خیزش ‍ طوفان ها و امواج سهمگین مى شود .
براىرسیدن به ساحل اقیانوس ، چه بسا فن شنا شخص را كفایت نكند، نیاز به كشتى و اب نوردمطمئن است كه در درون ان قرار گرفته با اطمینان و آرامش به ساحل برسد .
در جامعهنیز یك اندیشه كه اندیشه زلال وحیانى است اندیشه آرامش و مطمئن است . اندیشه هاىچالشگر حق كه اگر كاربرد اندیشه درباره آنان گزاف نباشد كه هست . همانند امواجسهمگین طوفان زا هستند كه انسان ها را تهدید مى نمایند. انسان در خطر سر گردانى دراقیانوس و در خطر گرداب ها نیاز به مشعل هدایت و وسیله اى همانند كشتى و اب نوردمطمئن دارد. گمراهى ها در زندگى انسان فرجام نیك وى را تهدید مى نمایند. رهنمونى كهانسان را از این سر گردانى ها راهیابى مى كند و از این گرداب ها نجات مى دهد اندیشهو رفتار عترت رسول الله (ص) است .
مثل اهل بیتى كمثل سفیهنوح من ركبها نجى و من تخلف عنها غرق .
رهنمون هدایت وكشتى نجات در اموج خروشان باطل ، حسین است كه : ان الحسینمصباح الهدى و سفینه النجاه .
آنان كه حسین راامام برگزیدند خطر امواج آنان را تهدید نخواهد كرد زیرا كه روش حسین پیام هاى نهضتحسین در سخت ترین و پیچیده ترین امواج راهگشاى آنان خواهد بود .
زینت عرش ، زینت بهشت  
ان سرا نمود هستى ها و بودهاى اینسر است و هر موجودى به هر مقدار در این سرا موزون و زیبا باشد در آن سرا نیز تجلىهمین زیبایى هاست . چون زیبایى انسان به ارزش هاى انسانى الهى وى است ، كه آنانسانى زیبا و وارسته است كه از ایمان و عقیده و رفتار شایسته بهره ور باشد. كهزیبا به ایمان است كه خداى سبحان ایمان را محبوب و زینت انسان هاى مومن قرار دادهاست : و لكن الله حبب الیكم الایمان و زینه فى قلوبكم .
هر انسان به مقدار ایمانش در ان سرا زیبایى ونور دارد. هنگامى ایمان و باورها مراتب داشت زیبایى ها نیز مراحل خواهد داشت . وچون ایمان اهل بیت برترین ایمان است ، زیبایى آنان نیز برترین و زیباترین زیبایى هاخواهد بود. به همین جهت عترت رسول الله (ص) به ویژه حسن و حسین از ان مقدار زیبایىبهره ورند، كه خداى سبحان به ان افتخار مى كند و عرش خدا و نیز بهشت خدا با زیبایىها و جلوه هاى حسن و حسین ازین بندى مى شود . ان الله عزوجلتزین بهما جنته ، یزین الله بهما عرشه . خداى سبحان بهشت خودرا و نیز عرش خود را با زیبایى حسن و حسین ازین بندى مى نماید. عرش خدا كه زیباتریناست و بهشت خدا كه جلوه جمال خداست ، زیباتر به زینب حسن و حسین جلوه گر مىشود
.

 

a

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

امر به معروف و نهی از منكر

 

 

« یومنون باللّه والیوم الأخر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و یسارعون فی الخیرات و اولئك من الصالحین »18؛ به خدا

و روز قیامت ایمان دارند و به كار پسندیده فرمان می دهند و از كار ناپسند بازمی دارند. و در كارهای نیك شتاب می كنند و آنان از شایستگانند.»

در جامعه اسلامی امر به معروف و نهی از منكر فریضه ای حیاتی است واز دیدگاه قرآن بر همه مسلمانان واجب است، لذا امام حسین علیه السلام در مدینه و در جوار قبر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم به پایین ترین درجه ی امر به معروف و نهی از منكر عمل كرد و فرمود: «اللهم انی احب المعروف و انكر المنكر19».

همچنین زمانی كه در مقابل مروان بن حكم قرار گرفت، به بالاترین درجه ی آن كه همانا براندازی ریشه ی فساد و حكومت ظالمانه و فسادانگیز یزید است، اشاره كرد و فرمود:

«و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید لقد سمعت جدی رسول اللّه یقول: الخلافة محرمة علی آل ابی سفیان20؛ و هنگامی كه اُمت به پیشوایی چون یزید دچار شود، باید با اسلام وداع كرد؛ از جدم رسول خدا شنیدم كه می گفت: حكومت بر آل ابی سفیان مردم است.»

آن حضرت برای تحقق بخشیدن به بالاترین مرحله ی امر به معروف و نهی از منكر در كربلا حاضر شد و با همه ی اصحابش به این آیه ی قرآنی، به بهترین صورت، جامه ی عمل پوشاند.

 

18- آل عمران / 114.

19- مقتل مقرم، ص 133.

20- همان.

.

 

a

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

در فضائل زیارت عاشورا

 

امام صادق علیه السّلام فرمود:هر نالیدن و گریه اى مكروه است ، مگر ناله و گریه بر حسین علیه السّلام .بحارالانوار، ج 45، ص 313

در فضائل زیارت عاشورا:
فضائل زیارت عاشورا; بر حسب آنچه در فرمایش حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام)و حضرت صادق (علیه السلام)در روایت علقمه و صفوان است ، بیست و دو امر است:
اوّل: ثواب دوازده هزار حج.
دوم : ثواب هزار هزار جهاد .
سوّم: ثواب دو هزار هزار عمره ; كه همه آنها را با حضرت رسول (صلى الله علیه وآله)و ائمّه اطهار (علیهم السلام)بجا آورده باشد .
چهارم: ثواب مصیبت هر پیامبرى از اوّلین تا آخرین .
پنجم :ثواب مصیبت هر رسولى  .
ششم: ثواب مصیبت هر وصیّى تا روز قیامت  .
هقتم:ثواب مصیبت هر صدّیقى تا روز قیامت  .
هشتم: ثواب هر شهیدى تا روز قیامت  .
نهم: بلندى مقام او صد هزار هزار درجه .
دهم: نوشته شدن هزار هزار حسنه .
یازدهم: محو شدن هزار هزار گناه .
دوازدهم: رسیدن به درجه شهداى با آنحضرت تا حدّى كه به هیئت آنها محشور شود  ، و در مقامات آنها داخل شود .
سیزدهم: ثواب زیارت هر پیامبرى.
چهاردهم: ثواب زیارت هر رسولى .
پانزدهم: ثواب زیارت هر كسیكه زیارت نموده است آنحضرت را از آن روزى كه شهید شده اند .
شانزدهم: جواب سلام از آنحضرت (علیه السلام) بجهت قبولى زیارت او .
هفدهم: قضاء و بر آورده شدن حوائج هرقدر و هرچند بزرگ باشد .
هجدهم: سرور قلب بر وجه دوام و همیشگى و روشنى چشم بواسطه رسیدن به آنچه طالب باشد .
نوزدهم: فوز به بهشت  .
بیستم: سلامتى از آتش .
بیست و یكم: قبول شدن شفاعت او براى هر كس كه از خویش و بیگانه ، گرچه مستحق آتش جهنّم باشند ، جز دشمنان اهلبیت (علیهم السلام) .
بیست و دوّم: ضمانت مؤكّده از حضرت صادق (علیه السلام) و از حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) و از حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) و از حضرت ابى عبدالله (علیه السلام)و از حضرت مجتبى (علیه السلام)و از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و از حضرت رسول (صلى الله علیه وآله)و از جبرئیل (علیه السلام) و از حضرت احدیّت جلّ شأنه در حقّ زائر به این زیارت آنكه زیارت او مقبول و سعى او مشكور ، یعنى كه هیچ مانعى سبب ردّ آن نشود.

 

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

آخرین مناجات حسین بن على (ع)

 

امام صادق علیه السّلام فرمود:هر نالیدن و گریه اى مكروه است ، مگر ناله و گریه بر حسین علیه السّلام .بحارالانوار، ج 45، ص 313

آخرین مناجات حسین بن على (ع (
متن سخن :
اَللّهُمَّ مُتَعالىَ الْمَكانِ عَظِیمَ الْجَبَرُوتِشَدِیدَ الِْمحالِ عَنِّى غَنِىُّ
عَنِ الْخَلائِقِعَرِیضُ الْكِبْرِیاءِ قادِرٌ عَلى ما تَشاءُ
قَرِیبٌ الرَّحْمَةِ صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُالْبَلاءِ
قَرِیبٌ اِذا دُعیتَ مُحِیطٌ بِماخَلَقْتَ
قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ اِلَیْكَقادِرٌ على ما اَرَدْتَ
تُدْرِكُ ما طَلَبْتَشَكُورٌ اِذا شُكرْتَ ذَكُورٌ اِذا ذُكِرْتَ
اَدْعُوكَ مُحْتاجاً وَاَرْغَبُ اِلَیْكَ فَقِیراً وَاَفْزعُاِلَیْكَ
خائِفاً وَاَبْكِى مَكْرُوباًوَاَسْتَعِینُ بِكَ ضَعِیفاً
وَاَتَوَكَّلُعَلَیْكَ كافِیاً اَللّهُمَّ احْكُمْ بَیْنَنا وَبَیْنَ قَومنا
فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَخَذَلُونا وَغَدَرُوا بِنا وَقَتَلُونا
وَنَحْنُ عِتْرَةُ نَبِیِّكَ وَوُلْدُ حَبِیبِكَمُحَمَّدٍ صلى اللّه علیه و آله الَّذِى اصْطَفَیْتَهُ
بِالرِّسالَةِ وَاءتْمَنْتَهُ الْوَحْىِ عَلَى
فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَمَخْرَجاً یا اَرْحَمَالراحِمینَ .
...
صَبْراً عَلى قَضائِكَ یا رَبِّ لااِلهَ سِواكَ
یا غِیاثَالْمُسْتَغیثین مالِى رَبُّسِواكَ وَلا مَعْبُودٌ غَیْركَ
صَبْراً عَلىحُكْمِكَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ
یا دائِماًلا نَفادَ لَهُ یا مُحْیِى الْمَوتى
یا قائِماًعَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ اُحْكُمْ بَیْنى وَبَیْنَهُمْ
وَاَنْتَ خَیْرُالْحاكِمینَ
ترجمه و توضیح لغات :
مُتَعال : برتر. جَبَرُوت : صیغه مبالغه است : قُدْرَتْ: تسلط. مِحالبه كسر میم: دقت ، تصرف ، عریض : گسترده . كِبْرِیاء: عظمت و بزرگى ، سابِغ : وسیع . شَكُور: شكرگزار و یكى از اسماء خداوند است كه پاداش زیاد در مقابل كم مىدهد.ذكور: یادآورنده ، بسیار یاد كننده . بَلاء: آزمایش . رَغِبَ اِلَیْه : تضرع وزارى نمود. فقیر: نیازمند. فَزَعَ اِلَیْهِ: به سوى او پناه برد. كرْب : اندوه . غَرُّونا (از غَرَّ): گول زد. غَدْر: خیانت كردن . غِیاث : كمك . اِسْتِغاثَة : یارى طلبیدن . نَفاد: تمام شدن .
ترجمه و توضیح :
بنابه نقل شیخ الطائفه ، شیخ طوسى در مصباح المتهجد و مرحوم سیدبنطاووس در اقبال ، حسین بن على علیهما السلام در آخرین دقایق زندگیش ‍ چشمها رابازكرد و به سوى آسمان متوجه گردید و براى آخرین بار با پروردگار خویش ، پروردگارعالمیان چنین مناجات و راز و نیاز نمود
اى خدایى كه مقامت بس بلند، غضبت شدید،نیرویت بالاتر از هر نیرو، تو كه از مخلوقات خویش مستغنى هستى و در كبریا و عظمتفراگیر، به آنچه بخواهى توانا، رحمتت به بندگانت نزدیك ، وعده ات صادق ، نعمتت شامل، امتحانت زیبا، به بندگانت كه تو را بخوانند نزدیك هستى و بر آنچه آفریده اى احاطهدارى و هركس كه از در توبه درآید پذیرایى ، آنچه را كه اراده كنى توانایى ، آنچه راكه بخواهى درك توانى كرد، كسى را كه شكرگزار تو باشد شكرگزارى ، یاد كننده ات رایادآورى ، من تو را خوانم كه نیازمند تواءم و به سوى تو روى آرم كه درمانده تواءم ،ترسان به پیشگاهت فزع مى كنم ، غمگین دربرابرت مى گریم ، از تو مدد مى طلبم كهناتوانم ، خود را به تو وامى گذارم كه بسنده اى ، خدایا! در میان ما و قوم ما داورىكن كه آنان از راه مكر و حیله وارد شدند و دست از یارى ما برداشتند وما را كهفرزندان پیامبر و حبیب تو محمد صلّى اللّه علیه و آله هستیم به قتل رسانیدند،پیامبرى كه به رسالت خویش انتخاب نموده وامین و حیش قرار داده اى ، اى خدا! اىمهربانترین ! در حوادث ، بر ما گشایش و در پیشامدها، برما خلاصى عنایت كن .
امام علیه السلام مناجات خویش را با اینجملات به پایان رسانید :
در مقابلقضا و قدر تو شكیبا هستم اى پروردگارى كه بجز تو خدایى نیست . اى فریادرس دادخواهانكه مرا جز تو پروردگارى و معبودى نیست . برحكم و تقدیر تو صابر و شكیبا هستم . اىفریادرس آنكه فریادرسى ندارد، اى همیشه زنده اى كه پایان ندارد. اى زنده كنندهمردگان . اى خدایى كه هركسى را با اعمالش مى سنجى ، در میان من و این مردم حكم كنكه تو بهترین حكم كنندگانى
وآنگاه كه صورت به خاك مى گذاشت ، گفت بِسْمِاللّه وَبِاللّه وَفِى سَبیلِاللّه وَعَلى مِلَّةِرَسُولِ اللّه

 

a

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

ویژگیهاى روحى سرورمان عباس ( علیه السّلام )

 

امام صادق علیه السّلام فرمود:هر نالیدن و گریه اى مكروه است ، مگر ناله و گریه بر حسین علیه السّلام .بحارالانوار، ج 45، ص 313

ویژگیهاى روحى سرورمان عباس ( علیه السّلام )  
سرورمان عباس ( علیه السّلام ) دنیایى از فضایل و نیكى بود. هر صفتنیك و گرایش والا را كه بتوان تصور كرد، جزء ذاتیات او بود و همین افتخار او را بس كه زاده امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) داراى تمامى فضایل دنیا بود. ابوالفضلهمه فضیلتها و صفات پدر را به ارث برد تا آنكه نزد مسلمانان سَمبل هر فضیلتى و نمادهر ارزشى والا گشت .
در اینجا به اختصار برخى صفات حضرت را یاد مى كنیم :
1 شجاعت  
دلیرى و شجاعت ، گویاترین نشانمردانگى است ؛ زیرا نشانه قوت و استوارى و ایستادگى در برابر حوادث مى باشد . ابوالفضل این صفت والا را از پدرش كه شجاعترین انسان هستى است و داییهایش كه ازدلاوران نامدار عرب بودند و در میان سایر قبایل بدین صفت مشهور بودند، به ارث بردهبود .
ابوالفضل دنیایى از قهرمانیها بود و آنگونه كه مورخان گفته اند در جنگهاىهمراه پدرش هرگز ترسى به خود راه نداد. روز عاشورا نیز آنچنان شجاعتى از خود نشانداد كه زبانزد تاریخ گشت . ابوالفضل در این روز كه از حماسى ترین روزهاى تاریخاسلام است ، در برابر انبوه دشمنان كه دشت را پر كرده بودند آنقدر دلاورى نشان دادكه شجاعان قوم را متزلزل و عامه سپاهیان را هراسان كرد و زمین ، زیر پایشان لرزید ومرگ بر آنان سایه افكند تا آنجا كه به حضرتش پیشنهاد فرماندهى كل سپاه را در صورتكناره گیرى از یارى برادرش دادند. لیكن عباس بر آن تمسخر زد و بر ایمان و عقیده اشو دفاع از آرمان مقدسش افزوده شد .
شجاعت و دلاورى حضرت عباس ( علیه السّلام ) درروز عاشورا براى به دست آوردن سودى مادى از این زندگى نبود، بلكه دفاع ازمقدّسّترین آرمانهاى مجسم در نهضت برادرش سیدالشهداء بزرگترین مدافع حقوق محرومان وستمدیدگان به شمار مى رفت .
باشاعران  
شاعران از شجاعت، دلیرى ، رادمردى حضرت و شكستى كه یك تنه به سپاه اموى وارد كرد، همواره در شگفتبوده اند و شیفته شخصیت والاى او گشته اند. براى مثال ، شمارى از آنان را كه در اینباب داد سخن داده اند مى آوریم .
الف سید جعفر حلى :
شاعر علوىسید جعفر حلىدر قصیده درخشان خود، ترس و هراس ‍ سپاه اموى از پیكارهاى حضرت را چنین تصویر مىكند :
از شیر كارآزموده نبردها، بر سپاهیان اموى ، عذابفرو ریخت . جز هجوم شیرى خشمگین و غرّان كه خواسته اش را نیك آشكار كرده بود، چیزىآنان را هراسان نكرد. ترس از مرگ ، چهره هاى آنان را اندوهگین كرده بود. اما عباسدر آن میانه خندان بود .
میمنه و میسره سپاه را درهم مى ریخت ، آنان را درهم مىكوفت و سرهایشان را درو مى كرد. دلاورى به او حمله نمى كرد مگر آنكه مى گریخت و سرش، پیشاپیش او حركت مى كرد. اسبان را چنان با نیزه اش رنگ آمیزى كرد كه سیاه وسپیدشان یكسان شدند. بر شكارش خشمناكانه هجوم نمى آورد مگر آنكه بلاى محتوم را براو سرازیر مى كرد. پیشروى او رنگى از درنگ و هراس ‍ داشت ، گویى براى تسلیم پیش مىرود. قهرمانى كه شجاعت را از پدرش به ارث برد و بدان ، دماغ پرباد گمراه زادگان رابه خاك مالید
مى بینید چگونهحلىهراس فراگیر امویان را از هجوم قمربنى هاشم ، قهرمان اسلاموصف مى كند و آشفتگى صفوف آنان را تصویر مى نماید .
عباس با قلبى آرام و چهره اىخندان به لشكر دشمن مى تازد و از كشته ، پشته مى سازد و اسبان آنان را با خونشانرنگین مى كند. تا جایى كه مى دانیم هرگز كسى شجاعت و دلیرى را چنین ترسیم نكرده استو بدون گزافگویى ، عباس همانگونه كه مورخان نوشته اند خسارتهاى سنگینى به اهل كوفهوارد كرد .
سید جعفر حلىهمچنان دروصف شجاعت ابوالفضل ، داد سخن مى دهد و مى گوید :
قهرمانىكه هنگام سوار شدن بر اسب بزرگ ، گویى كوهى سرافراز، بر اسب نشسته است و شگفتا كهاسبى ، چنین كوهى را خوب تحمل مى كند و رهوار مى تازد! سوگند به برق شمشیرش و من جزبه آذرخش آسمانى ، سوگند نمى خورم اگر شهادت او مقدّر نبود، با شمشیرش هستى را مىزدود؛ لیكن این خداوند است كه هرچه اراده كند، مقدر مى سازد و بر آن حكم مىراند
تیغ ابوالفضلصاعقه اى ویرانگر بود كه بركوفیان فرود آمد و اگر قضاى الهى نبود، آنان را از صفحهروزگار محو مى كرد .
ب كاشف الغطاء :
اماممحمد كاشف الغطاء )) شیفته شجاعت ابوالفضل شدهو طى قصیده درخشانى او را چنین مى ستاید :
هنگامى كه عباسخندان به رزمگاه پا مى گذاشت ، چهره هاى امویان را هراس از مرگ ، دژم (اندوهگین ( مى كرد .
به مرگ آورى ، آگاه بود و شمشیرش كارآزمودگان را از پا درمىآورد .
وقتى كه تیرگى و سختى جنگ ، چون شبى تاریك به اوج مى رسید، مرگبارترین روزدشمنانش آغاز مى شد
هراس از ابوالفضلچهره هاى امویان را تیره كرده ، زیرا سرهاى قهرمانان آنان را درو كرد و روحیه آنانرا درهم شكست و بارانى از عذاب بر آنان فروبارید .
ج فرطوسى :
شاعر دلباخته اهل بیت ، شیخعبدالمنعم فرطوسىنور به قبرش ببارد در حماسه جاویدان خود، دلیرى و شجاعتابوالفضل در میدان نبرد را چنین مى ستاید :
در هر هجومى درجهاد، كوه است و در استوارى هنگام رویارویى كوهى است . تمامى گُردى و عزت پدرش علىدر او ریشه دواند و بارور گشت . در هر دلى و جانى ، نقشى از خود به یادگار گذاشته ودر هر دیدار، هراسى در روان دشمن افكنده است
سپس همو،شكستهاى سنگین سپاه اموى به وسیله ابوالفضل را چنین ترسیم مى كند :
چون پرچمى برفراز دژى ، بر پشت اسب خود نشست و در تیرگى چون شب جنگ، ماهوار درخشید. دلهاى دلاوران از دیدن هیبت او فرو ریخت و چون هوا از پهلوهایشانبه درآمد و بدنهاى درهم شكسته شان بر زمین افتاد در حالى كه سرهایشان پرّان بود واو انبوه لشكریان را با ید بیضاى خود به سوى مرگ مى راند
شجاعت و دلاورى ابوالفضل ، شاعران بزرگ راشیفته خود كرد و ضرب المثل تاریخ گشت .
آنچه بر اهمیت این شجاعت مى افزایدللّهبودن آن است . حضرت ، شجاعت خود را درراه یارى حق و دفاع از آرمانهاى والاى اسلام به كار گرفت و هرگز دربند دستاوردهاىمادى زندگى زودگذر نبود .
2 ایمان بهخدا  
قوت ایمان به خدا واستوارى در آن ، یكى از بارزترین و بنیادى ترین ویژگیهاى ابوالفضل بود. حضرت دردامان ایمان ، مركز تقوا و آموزشگاه خداپرستى و خداخواهى ، تربیت یافت و پدرش ،پیشواى موحّدان و سرور متقیان ، جانش را با جوهر ایمان و توحید حقیقى پرورش داد وتغذیه كرد. پدر، او را با ایمان مبتنى بر آگاهى و تعمّق در حقایق هستى و رازهاىطبیعت ، تغذیه نمود؛ ایمانى كه خود چنین وصفش كرده بود :
اگر پرده ها برایم كنار زده شوند، بر یقینم افزوده نخواهد شد
این ایمان ژرف و ریشه دار با ذرّات وجود حضرت عباس عجین شد واو را به یكى از بزرگان تقوا و توحید بدل ساخت . و بر اثر همین ایمان پایدار و عظیمبود كه ایشان ، خود، برادران و شمارى از فرزندانش را در راه خدا و تنها براى خداقربانى كرد .
عباس ( علیه السّلام ) با دلاورى به دفاع از دین خدا و حمایت ازعقاید اسلامى كه در آستانه تحریف شدن و نابودى در زمان حكومت امویان قرار گرفتهبود، برخاست و در این كار فقط خداوند و رضاى حق و جایگاه اخروى را مد نظر داشت .
3 خویشتندارى  
یكى دیگر از صفات برجسته ابوالفضل ) علیه السّلام ) عزّت نفس و خویشتندارى بود. حضرت از زندگى خفت بار زیر سایه حكومتاموى ابا داشت ؛ حكومتى كه بندگان خدا را برده خود و اموال بیت المال را دارایىشخصى كرده بود و به دنبال برادرش ، پدر آزادگان كه صلاى عزّت و كرامت در داده بود ومرگ زیر سایه هاى نیزه ها را سعادت و زندگى با ظالمان را اندوهبار اعلام كرده بود،دست به قیامى خونین زد و به میدان نبرد و جهاد پا گذاشت .
ابوالفضل ( علیهالسّلام ) در روز عاشورا عزّت نفس و خویشتندارى را با تمام ابعاد و آفاقش مجسم ساخت . امویان او را به شرط كناره گیرى از برادرش ، وعده فرماندهى كل قوا دادند، لیكنحضرت بر آنان تمسخر زد و فرماندهى سپاه آنان را لگدمال كرد و با شوق و اخلاص ، بهسوى آوردگاه شتافت و در راه دفاع از حرّیت ، دین و آزادگى خود، كُندآوران را به خاكانداخت و سرها را درو كرد .
4 صبر  
یكى از ویژگیهاىابوالفضل ( علیه السّلام ) شكیبایى و بردبارى در برابر حوادث تلخ و دشوار بود . مصایبى كه در روز عاشورا بر سر حضرت آمد، كوهها را مى گداخت ، لیكن ایشان همچناناستوار بودند و كمترین سخنى دالّ بر دردمندى بر زبان نیاوردند. حضرت همچون برادرش ،سیدالشهداء كه صبرش ‍ از صلابت و سنگینى كوههاى سر به فلك كشیده ، بیش بود و بهپیروى از امامش ، خود و اراده اش را تسلیم پروردگار بزرگ كرد و هرچه را بر خود وخاندانش نازل شد با چشم رضامندى نگریست . حضرت ابوالفضل ، ستارگان تابناك و اصحابباوفا را مى دید كه بر دشت سوزان كربلا چون قربانیها به خون تپیده اند و آفتاب ،آنان را مى گدازد، مویه و فریاد كودكان را مى شنید كه بانگالعطشسر داده اند، نوحه بانوان حرم وحى بركشتگان خود را مى شنید، تنهایى برادرش ، سیدالشهداء را در میان كركسهاى كوفه ومزدوران ابن مرجانه كه براى كشتنش بر یكدیگر پیشى مى گرفتند تا به رهبرشان نزدیكشوند، مى دید. آرى ، همه این حوادث سنگین را مى دید، لیكن امر خود را به خداى متعالواگذار كرده بود و بدون كمترین تزلزلى پاداش را از پروردگارش ‍ درخواست مىكرد .
5 وفادارى  
یكى دیگر از صفات ابوالفضل كه ازبرترین و برجسته ترین صفات است ،وفادارىاست . حضرت در این صفت ، گوى سبقت از همگان ربود و ركوردى جاودانىبرجاى گذاشت و به بالاترین حد آن رسید. نمونه هاى وفادارى حضرت را در اینجا مىآوریم .
الف وفادارى به دین :
ابوالفضل العباس ) علیه السّلام ) از وفادارترین كسان به دین خود بود و بشدت از آن دفاع كرد. هنگامىكه اسلام در خطر نابودى قرار گرفت و دشمنان كمر بسته آن امویان با تمام وجود بهانكار آن برخاستند و شبانه روز محو آن را وجهه نظر خود قرار دادند و با آن جنگیدند،ابوالفضل به رزمگاه پاگذاشت و در راه دین خود، مخلصانه جهاد كرد تا آنكه كلمه توحیددر زمین برقرار باشد و در آرمانهاى اعتقادیش دستانش قطع گشت و به خون خوددرغلتید .
ب وفادارى به امت :
سرور ما حضرت عباس ) علیه السّلام ) مى دید كه امت اسلامى در زیر كابوس تیره امویان دست و پا مى زند وزندگى مرگبار سراسر ذلت و خوارى را سپرى مى كند. گروهى از مجرمان اموى سرنوشت آنانرا در دست گرفته ، ثروتهاى آنان را به باد مى دهند، با مقدرات آنان بازى مى كنند وحتى یكى از سپاسگزاران اموى با وقاحت و بدون شرم و حیا اعلام مى كند كهمنطقه سواد؛ باغستان قریش استو چهاهانتى به امت بیش از این .
در برابر وضعیت طاقت فرسا، ابوالفضل وفادارى به امترا در قیام دید. پس همراه با برادرش و گروهى از رادمردان اهل بیت و آزادگان دلباختهآنان بپاخاست و شعار آزادى از یوغ بندگى امویان را سر داد و رهایى امت اسلامى ازبردگى آنان را هدف خود كرد و جهادى مقدّس براى بازگرداندن زندگى كریمانه براى آنانرا آغاز كرد و در راه این هدف والا، خود و تمامى بپاخاستگان به شهادت رسیدند. پسكدام وفادارى به امت مثل این وفادارى است ؟ !
ج وفادارى بهوطن :
سرزمین اسلامى در گرداب محنت و رنجهاى توانفرسا در ایام حكومتامویان ، غوطه ور بود. استقلال و كرامت خود را از دست داده بود و به باغستانى براىامویان ، سرمایه داران قریش و دیگر مزدوران بدل گشته بود .
تهیدستى و فقر، همهگیر و مصلحان و آزادگان خوار شده بودند و مجالى براى آزادى فكر و نظر نمانده بود . حضرت عباس تحت رهبرى برادرش ‍ سیدالشهداء براى درهم شكستن این حكومت سیاه و فروپاشىپایه هاى آن ، قیام كرد و بر اثر فداكاریهاى آنان بود كه طومار حكومت اموى پس ازچندى درهم پیچیده شد؛ در حقیقت بزرگترین وفادارى به وطن اسلامى همین است .
د وفادارى به برادر :
ابوالفضل پیمانى را كه با خداوند براىحفظ بیعت خود با برادرش ریحانه رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) و اولین مدافعحقوق مظلومان و محرومان بسته بود، بدان وفادار ماند. مردمان در طول تاریخ مانند اینوفادارى در حق برادر را ندیده اند و قطعاً زیباتر از این وفادارى در كارنامه وفاىانسانى به ثبت نرسیده است ؛ وفاداریى كه هر آزاده شریفى را به خود جذب مىكند .
6 قوّت اراده  
استوارى وقدرت ارادهاز مهمترین و بارزترین صفات بزرگان جاوید تاریخاست كه در كار خود موفق بوده اند؛ زیرا محال است افراد سست عنصر و ضعیف الارادهبتوانند كمترین هدف اجتماعى را محقق كنند یا كارى سیاسى را به پایانبرند .
ابوالفضل ( علیه السّلام ) در اراده نیرومند و عزم و جزم ، در بالاترینسطح قرار داشت . به اردوگاه حق پیوست و بدون تزلزل یا تردید، پیش رفت و در عرصهتاریخ به عنوان بزرگترین فرمانده بى مانند شناخته شد و اگر این صفت در او نبود،افتخار و جاودانگى در طول تاریخ برایش ثبت نمى شد .
7 مهربانى
محبت و مهربانى به محرومان و ستمدیدگان بر وجود ابوالفضل مستولى بودو این پدیده به زیباترین شكل خود در كربلا آشكار شد و جلوه كرد؛ سپاه امویان آبشخورفرات را بر اهل بیت بستند تا آنان بر اثر تشنگى بمیرند یا تسلیم گردند. ابوالفضل كهلبهاى خشكیده و چهره هاى رنگ پریده فرزندان برادرش ‍ و دیگر كودكان را از شدت تشنگىدید، قلبش فشرده گشت و از عطوفت و مهربانى دلش آتش گرفت . سپس به مهاجمان حمله كرد،راهى براى خود گشود و براى كودكان آب آورد و آنان را سیراب كرد. در روز دهم محرمنیز بانگالعطشكودكان را شنید، دلشبه درد آمد و مهر به آنان ، او را از جا كند. مشكى برداشت و در میان صفوف به همفشرده دشمنان خدا رفت ، با آنان درآویخت و از فرات دورشان ساخت ، مشتى آب برداشت تاتشنگى خود را برطرف كند، لیكن مهربانى او اجازه نداد قبل از برادر و كودكانش سیرابشود، پس آب را فرو ریخت . حال در تاریخ امتها و ملتها بگردید آیا چنین محبت و رحمتىرا جز در قمر بنى هاشم و افتخار عدنان خواهید یافت ؟ !
اینها پاره اى از صفات وفضایل ابوالفضل است كه با داشتن آنها چون پدرش به بالاترین قلّه مجد و كرامت دستیافت .

 

a

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

امام حسین علیه السلام الگوى زندگى

 

امام صادق علیه السّلام فرمود:هر نالیدن و گریه اى مكروه است ، مگر ناله و گریه بر حسین علیه السّلام .بحارالانوار، ج 45، ص 313

امام حسین علیه السلام الگوى زندگى و لكم فى اسوه
اندیشه و رفتار تمام امامان در ابعاد گوناگون اسوه و الگوى دیگران مى باشد. همگان باید تلاش كنند همانند امامان سبز و بالنده بیاندیشند و همانند آنان سترگ و مقاوم و پاك و بدون از هر آلایندگى زندگى نمایند .
لیكن در برهه هاى زندگى امامان شاخص هاى بس درخشنده به چشم مى خورد كه آن برجستگى هاى بیش از سایر ویژگى هاى آنان خودنمایى مى نماید. و باید بیش از سایر محورها مورد توجه قرار گیرد .
در زندگى پربار حسین بن على آزاد اندیشى و سترگى و ظلم ستیزى برجستگى است كه دنیاى بشر هیچ گاه نمى تواند از آن غفلت نماید. در سیره زندگى و رفتار اجتماعى امام همام دو پیام رسا به همه انسان هاى پدیدار است . یك پیام به آنان كه حتى دین باور نیستند، لیكن كرامت انسانى خویش را ارج مى نهند و سلطه پذیر نمى خواهند باشند. آزاد اندیش و رادمرد هستند . پیام حسین علیه السلام به اینان این گونه رسا و شفاف است كه اگر دین باور نیستید . آزاد مرد باشید : ان لم یكن لكم دین و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا الحرارا فى دنیا كم . و كمترین پیام حماسه حسینى به اینان هیهات منا الذله است . انسان كریم نمى پسندد گرد ذلت بر دامنش بنشیند .
و اما به انسان هاى دین باور پیامى بس عمیق و در عین حال شفاف و رسا بیان نموده و این حقیقت را به دین باوران آموخت كه با جان خود باید از دین خود حراست نمایند .
همان اندیشه سبزى كه در گفتار امیر المؤمنین علیه السلام آشكار شده است اگر خطر آبرو و سلامت و جان شما را تهدید نمود مال خویش را سپر آن خطر قرار دهید. اما اگر خطر دین شما را تهدید نمود جان خود را سپر دین خود قرار دهید تا دینتان را حراست نمایید . اذا حضرت بلیه فاجعلوا اموالكم دون انفسكم و اذا نزلت نازله فاجعلوا انفسكم دون دینكم . این حقیقت را امامان در اندیشه و رفتار پایدار ساختند. زندگى خونین آنان بهترین گواه این مدعى است .
لیكن آنچه حسین علیه السلام را از سایرین در این راستا ممتاز مى سازد، این است زندگى با پایان سرخ حسین علیه السلام با سایر امامان تفاوت دارد شرایطى كه بر حسین فراهم شد بسیار توان فرساست . و ایثار و فداكارى به اوج رسیده است .
در ستیز با ستمگران طاغى حسین رفتارى اسوه به یادگار نهاد و خود نیز به همین رفتار اشاره دارد كه هنگام رویارویى با سپاه حزب عثمانیه مى فرماید: و لكم فى اسوه . من الگوى شما هستم . گرچه تمام شؤ ون ، اندیشه و رفتار امام اسوه و الگوى دیگران است ؛ لیكن با توجه به فضاى سخن كه در هنگام رویارویى با دشمن و در فرصت حماسه آفرینى این سخن از امام عنوان شده است ، نظر مبارك امام بیشتر به همان جنبه ظلم ستیزى و ایثار و فداكارى امام است . امام به همگان مى آموزد چگونه آزاد مرد زندگى كنند و چگونه سترگ و مقاوم از دین خود حتى با جان خود حراست نمایند. حسین اینگونه اندیشه سبز و رفتار سترگ از خود یادگار مى نهد، كه این از فضایل برتر سالار شهیدان است .

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

روز دوم محرم - سال 61 هجرى قمرى


حسين بن على عليه السّلام فرمود:چشمان هر كس كه در مصيبتهاى ما قطره اى اشك بريزد، خداوند او را در بهشت جاى مى دهد.احقاق الحق ، ج 5، ص 523

روز دوم محرم - سال 61 هجرى قمرى
 
ورود امام حسين عليه السلام به سرزمين كربلا .
 
امام حسين عليه السلام پس از آن كه با دعوت مردم كوفه و نامه هاى فراوان و پى در پى آنان روبرو شد، تصميم به هجرت از مكه به سوى كوفه گرفت .
 
با اين كه برخى از آشنايان و بزرگان مدينه ، مانند محمد حنفيه ، عبدالله بن عباس ، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عمر، آن حضرت را از سفر به كوفه بر حذر كرده بودند و با دلايلى چند، تلاش كردند كه وى را منصرف كنند، با اين حال امام حسين عليه السلام سفر به كوفه را براى خويش تكليف فرض ‍ كرد و به آن اقدام نمود .
 
امام حسين عليه السلام در روز ذى حجه سال 60 قمرى به قصد كوفه ، از مكه خارج گرديد. قافله امام حسين عليه السلام پس از رسيدن به سرزمين عراق ، در منزلگاه شراف با سپاه يكهزار نفرى حر بن يزيد رياحى كه از سوى عبيدالله بن زياد براى تعقيب و يا نبرد امام حسين عليه السلام ماءموريت يافته بود، مواجه گرديد و از آن پس ، مسير تاريخ به سوى ديگر كشيده شد .
 
حر بن يزيد كه در پى نامه هاى روزانه عبيدالله ، امام حسين عليه السلام را كنترل كرده و در مراقبت كامل خويش داشت ، بنا به فرمان عبيدالله بن زياد، آن حضرت را از مسير اصلى به صحراى خشك و غير آباد كشانيد. تا اين كه در روز پنج شنبه ، دوم ماه محرم سال 61 قمرى در سرزمين كربلا، راه را بر امام حسين عليه السلام بست و از ادامه حركت آن حضرت ، ممانعت به عمل آورد. امام حسين عليه السلام همين كه متوجه شد، آن سرزمين ، كربلا است ، دستور داد آن جا خيمه گاه و منزلگاه دايمى خويش قرار دهند. چون آن حضرت پيش از اين از جدش محمد صلى الله عليه و آله و سلم و پدرش ‍ اميرمؤ منان عليه السلام شنيده بود كه محل شهادتش در كربلا است

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

ماه محرم در قرآن


حسين بن على عليه السّلام فرمود:من كُشته اشكم . هيچ مؤ منى مرا ياد نمى كند مگر آنكه (بخاطر مصيبتهايم ) گريه مى كند.بحارالانوار، ج 44، ص 279


 ماه محرم ، اگر بااين عنوان در قرآن مجيد نيامده است . و ليكن در قرآن ، آيات چندى است كه دربارهماه هاى حرام و لزوم حرمت آن ها نازل شده است . ماهمحرم نيز از جمله ماه هاى حراماست كه در آيات قرآن كريم به آن ها پرداخته شده است .
 در اين جا آيه هايىرا كه درباره ماه هاى حرام وارد شده اند، اشاره كرده و به ترجمه و شرح اجمالى آن ها مىپردازيم :

 
1- جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما للناس و الشهرالحرام و الهدى و ...
 خداوند متعال ، كعبهرا كه خانه حرام است و هم چنين ماه حرام و قربانى را براىبرپايى مردم (و معيشت آنان ) قرار داده است
 دراين آيه ، خداوند متعال فلسفه حرمت حج و ماه حرام را بيان نموده است و آن ، عبارتاستاز معيشت و امنيت مردم در پناه آن ها و تاثير آن ها  بر اصلاح جامعه .
 اگرمردم ، حرمت خانه خدا و ماه هاى حرام را نگه نداند و دائم در جنگ ، تجاوز و حرمتشكنىباشند، همانند اقوام و ملل پيشين به نابودى و هلاكت خواهند رسيد و با دست خود،يكديگر را به فنا و فراموشى مى سپارند.
 امنيت و آسايش مردمدر ماه هاى حرام و ايام حج ، موجب تقويت روابطاجتماعى و انسانى شده و مردم را به هم دلى و هم سويىسوق مى دهد و آنان را از پراكندگىو خوارى ، به عزت و سربلندى مى رساند
.
 
2- يا ايها الذين آمنوا لا تحلوا شعائر الله و لا الشهرالحرام ...
 اى كسانى كه ايمانآورده ايد، شعائر الهى و ماه حرام را بر خود حلال و مباحنسازيد.
 اين آيه ، بنا بهنقل برخى از مفسران در روز فتح مكه ، خطاب بهمسلمانان فاتح نازل شدو به آنان فرمان داد كه پس ازپيروزى بر مشركان ، شعائر الهى و ماه هاى حرام راناديده نگيرند و بسان گذشته ،نسبت به آن ها پاى بند و متعهد باشند.
 بنابراين ،اگر آنان به مشركانى برسند كه آداب جاهليت را در زيارت خانه خدا انجام مى دهند،نسبتبه آنان عصبانى نشده و آنان را به قتل نرسانند. زيرا در خانه امن الهى و درماهحرام قرار دارند.

 
3- فسيحوا فى الارض اربعة اشهر و اعلموا انكم غير معجزى الله و ان الله مخزى الكافرين .
 چهار ماه (به دور ازجنگ و خون ريزى ) در زمين سير و سياحت كنيد (و مراسم حج خودرا به راحتى به جاى آوريد) و بدانيد كه شماها نمىتوانيد بازدارنده از خواست خداباشيد و به درستى كه خداوند متعال ، كافران را خوارمى كند.
 در اين آيه ، خداوندسبحان مردم را در استفاده بهينه از ماه هاى حرام ، از جمله سير و سياحت ، زيارت وانجام مراسم حج فرا خواند و آنان را به اين امرتشويق كرده است و يادآورى نمود كهاگر بدخواهان و كافران بخواهند اين آزادى را ازمردم بگيرند، از سوى خداوند متعالبه خوارى و نابودى مبتلا مى گردند.

4- يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه ، قل قتال فيه كبير و صد عن سبيل الله و كفر و به و المسجد الحرام و اخراج اهله منه اكبر عند الله ، و الفتنه اكبر من القتل ...
 (اى محمد) از تودرباره جنگ در ماه حرام پرسش مى كنند، در پاسخ آنان بگو: جنگ و درگيرى در اين ماه ،( گناهى ) بزرگ و بازدارنده از راه خدا و موجبكفر به (نعمت هاى ) خدا و مسجدالحرام است . (ولى ) اخراج اهالى (مسلمان) اين شهر، در نزد خدا گناهش بزرگتر است و دسيسهكردن مشركان از جهت گناه بزرگتر از قتل است .
 اين آيه ، به صراحتتمام حرمت ماه حرام را بيان كرده است و واجبالاحترام بودن آن را به همه انسان ها گوش فرموده است .
 از سياق آيه دانستهمى شود كه كافران و مشركان قريش نيز براى ماه هاى حرام ، احترام ويژه اى قائل بوده و جنگ ودرگيرى را در آن ها ناروا مى شمردند.
 شاءننزول اين آيه درباره دسته اى از مسلمانان به فرماندهى عبدالله بن جحش اسدى است كهبراىرديابى و تعقيب كاروانى از قريش ، مرتكب كشتن يكى از مشركان در ماه حرامشدند.
 ماجرا از اين قراربود كه دو ماه پيش از جنگ بدر، يك دسته هفت نفرى از مسلمانان براى تعقيب كاروانى ازمشركان كه از شام عازم مكه بود، از سوى پيامبر صلىالله عليه و آله و سلم ماءموريتيافتند.
 آنان ، كاروان رايافته و پنداشته بودند كه در روزهاى آخر جمادى الآخر بسرمى برند و هنوز ماه رجب كه يكى از ماه هاى حراماست ، فرا نرسيده است .
 به همين جهت بامشركان درگير شده و در اين ميان ، يك تن از مشركان به نام عمرو بن حضرمىكشته و دو نفر ديگر به نام هاى حكم بن كيسان و عبدالله بن مغيره ، اسير شدند و يكىاز آنان به نام مغيرة بن عثمان ، از چنگ مسلمانانگريخت و اين خبر ناگوار را بهمشركان مكه رسانيد.
 جنگجويان مسلمان ،اسيران و غنايم را به مدينه منتقل كرده و ماجرا را بهعرض پيامبر صلى الله عليه و آله و سلمرسانيدند. پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم از كردار آنان ناراحت شد و آنان رانكوهش كرد و فرمود: به خدا سوگندمن شما را امر به جنگ با آنان نكرده بودم .
 جنگجويان چونناخرسندى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را ديدند، از كرده خودپشيمان شدند.
 مشركان ، اين حادثهرا دست آويزى قرار داده و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان رامتهم به حرمت شكنى ماه حرام نمودند.
 آنان ، پيكىبه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مدينه اعزام كرده و به صورت اعتراض وانتقادبه آن حضرت گفتند: آيا در ماه حرام ، جنگ و نبرد جايز است ؟
 در پاسخ آنان، نازل شد و جواب آنان را به روشنى بيان كرد.
 خداوند متعال بهآنان پاسخ داد كه جنگ در اين ماه حرام است ولى شمانيز حرمت شكنى كرده و اهالى مكه را به جرم مسلمانىاز خانه و شهرشان كه براى همهبايد محل امن و آسايش باشد، اخراج نموديد. گناه دسيسههاى شما بزرگتر و بيشتر است ازكشته شدن يك نفر مشرك به طور اشتباهى در نبرد بامسلمانان
.
 
 

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

اول محرم:هفته امر به معروف و نهی از منکر


پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:فاطمه جان !روز قيامت هر چشمى گريان است ؛ مگر چشمى كه در مصيبت و عزاى حسين گريسته باشد، كه آن چشم در قيامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى شود.بحارالانوار، ج 44، ص 293

ا ول محرم:
هفته امر به معروف و نهى از منكر
امر به معروف و نهى از منكر از بزرگترين فرائض دينى و مهمترين اهداف نهضت مقدس امام حسين عليه السلام است كه ضامن استقرار و تداوم بخش تمامى واجبات و ارزش هاى اسلامى و محو گناه و پليدى در جامعه است . در روايات درباره اهميت آن آمده است : ( تمامى كارهاى نيك حتى جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهى از منكر، همچون قطره اى در برابر دريايى پهناور است .) براى احياى اين دو فريضه بزرگ و بهره مندى جامعه اسلامى از آثار و بركات آنها، و هفته اول محرم ، هفته امر به معروف نهى از منكر نام گرفته است .
 
امر به معروف و نهى از منكر دو اصلى است در اسلام كه همه چيز را مى خواهد اصلاح كند، يعنى با اين دو اصل مى خواهد تمام قشرهاى مسلمين را اصلاح كند، به همه ماءموريت داده ، به همه ، تمام افراد زير پرچم ماءموريت داده كه بايد وادار كنيد همه را به كارهاى صحيح و جلوگيرى كنيد از كارهاى فاسد
.
صحيفه نور جلد 9، ص 195
  كوشش كنيد كه احكام اسلام را، هم عمل كنيد و هم وادار كنيد كه ديگران عمل كنند .
صحيفه نور جلد 9، ص 285

 
همانطورى كه هر شخص و هر فردى موظف است كه خودش را اصلاح كند، موظف است كه ديگران را هم اصلاح كند. اصل امر به معروف و نهى از منكر براى همين است كه جامعه را اصلاح كند .
صحيفه نور جلد 9، ص
285
 ...
اگر چنانچه شخص يا گروهى بخواهند يك جامعه را تباه كنند، يك حكومتى را كه حكومت عدل است ، تباه كنند، با بينات با آنها بايد صحبت كرد، نشنيدند با موازين ، موازين عقلى ، نشنيدند با حديد
.
صحيفه نور جلد 15، ص 146

 
انبياى عظام ، تا آن جا كه توانستند جديت كردند كه ظلم را از اين بشر ظالم بزدايند؛ به موعظه ، به نصيحت ، به امر به معروف ، به نهى از منكر ، بعد از آنكه موعظه نشد، نصيحت نشد، آخر دوا اين است كه داغش كنند، شمشير، آخر دواست .
صحيفه نور جلد 19، ص 20

 
شما و ما موظفيم كه هم در تمام امورى كه مربوط به دستگاههاى اجرايى است امر به معروف كنيم و اگر اشخاصى پيدا مى شوند كه خلاف مى كنند، معرفى كنيم به مقاماتى كه براى جلوگيرى مهيا هستند .
صحيفه نور جلد 13، ص 245
 
ماه محرم
 
محرم از ماههاى حرام است كه جنگ در آن تحريم شده است و در مكتب تشيع ، يادآور حماسه سرخ سالار شهيدان ابا عبدالله الحسين عليه السلام و يارانش ، و خطابه هاى آتشين امام سجاد عليه السلام و حضرت زينب عليهاالسلام در سال 61 هجرى قمرى مى باشد .
 
اين ماه ، خاطره هاى تلخ بر خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله ، ماه عزادارى بر شهيدان كربلا و بالاخره ، ماه پيروزى خون بر شمشير است
.
 
ماه محرم ، ماه حماسه و شجاعت و فداكارى آغاز شد، ماهى كه خون بر شمشير پيروز شد... ماهى كه بايد مشت گره كرده آزادى خواهان و استقلال طلبان و حق گويان بر تانك ها و مسلسل ها و جنود ابليس غلبه كند و كلمه حق ، باطل را محو نمايد
.
 
صحيفه نور جلد 3، ص 225

 
محرم ماهى است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قيام كرده و به اثبات رسانده است كه در طول تاريخ ، هميشه حق بر باطل پيروز شده است
 
صحيفه نور جلد 4، ص 27
 
محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است .
 
صحيفه نور جلد 15، ص 204

 
بايد محرم و صفر را زنده نگه داريم به ذكر مصائب اهل بيت عليهم السلام با مصائب اهل بيت عليهم السلام زنده مانده است اين مذهب .
 
صحيفه نور جلد 15، ص 203

 
بدانيد كه حيات اين ملت به همين روضه خوانى ها، به همين اجتماعات ، به همين دستجات است .
 
صحيفه نور جلد 15، ص 208

 
روضه سيدالشهدا براى حفظ سيدالشهداست .
 
صحيفه نور جلد 8، ص 69

 
مايك ملتى هستيم كه با همين گريه ها يك قدرت دو هزار و پانصد ساله را از بين برديم .
 
صحيفه نور جلد 16، ص 207 تا 210

 
محرم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت ، تعليم سازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شكست ستمكار رابه فدايى دادن و فدايى شدن دانست و اين خود سرلوحه تعليمات اسلام است براى ملتها تا آخر دهر .
 
صحيفه نور جلد 12، ص 11
 
 

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
- 10 - 11 - 12 - 13 - 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - > -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288306
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom