پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

وادي قدس

اصل قصيده 63 بيت.
(حزين لاهيجي)
 
در کالبد مرده دمد جان چو مسيحا
آن لب که زمين‏بوسي درگاه رضا کرد
 
سلطان خراسان که رواق حرمش را
تقدير به خشت زر خورشيد بنا کرد 


 
اين منزل جان است و تجلي‏گه سينا
کز خاک درش چشم ملک کسب ضيا کرد
 
اين محفل قدس است که پروانگيش را
ارواح به صد عجز تمنا ز خدا کرد
 
گلزار سبک‏روحي خلقش به نسيمي‏
خاشاک به جيب و بغل باد صبا کرد
 
قنديل، نخست از دل روح‏القدس آويخت‏
معمار ازل قبه‏ي قصرش چو بنا کرد
 
با روضه‏ي او خلد برين را ثنا گفت‏
با خاک رهش مشک خطا را که بها کرد
 
هر مور ضعيفش هنر آموخت به شهباز
هر صعوه‏ي او سايه‏ي دولت به هما کرد
 
تا مهر سليماني داغش به جبين نيست‏
دل را نرسد عربده با ديو هوا کرد
 
گر نيست گهر بخشي آن دست سخاسنج‏
کز خواست فزون در کف اميد گدا کرد
 
اين گنج به کان دست که افشاند، بگوئيد
اين مايه ببينيد به دريا که عطا کرد
 
شاها! سخني لايق مدح تو ندارم‏
مدح تو نيارد کسي آري به سزا کرد
 
گر دست دم سرد خسان با قلم من‏
آن جور که با شمع فروزنده صبا کرد
 
آهنگ ثنايت که بلند است مقامش‏
نتوان به ني خامه‏ي بي‏برگ و نوا کرد
 
بخشاي، گر پرده به دستان نسرايم‏
شوقت دل پرشور مرا پرده سرا کرد
 
تضمين کنم اين مصرع يکتا ز «نظيري»
«مي‏کوشم و کاري نتوانم به سزا کرد»
 
در دست من خاک‏نشين نيست نثاري‏
مشتاق تو اول دل و جان روي به ما کرد 
 
 مدهوشم و از سختي هجران نخروشم‏
زين سنگ ستم، شيشه ندانم چه صدا کرد
 
گر جسم مرا چرخ ز کوي تو جدا ساخت‏
جان را نتواند ز ولاي تو جدا کرد
 
تقدير چو بسرشت گل دير و حرم را
درگاه تو را کعبه‏ي صدق عرفا کرد
 
از هر دو جهان فارغم و رو به تو دارم‏
جذب تو دل يک جهتم قبله‏نما کرد
 
کوي تو کشد از کف من دامن دل را
با من خس و خارش اثر مهر گيا کرد
 
از جا نرود خاطرش از هول قيامت‏
آسوده کسي کو به سر کوي تو جا کرد
 
خورشيد فلک را نه طلوع و نه غروبست‏
از دور زمين بوس تو هر صبح و مسا کرد
 
از حال «حزين» آگهي و جان اسيرش‏
داني چه جفاها که به وي جسم فنا کرد
 
يکبار هم آواره‏ي خود را به درت خوان‏
در حسرت کوي تو چها ديدو چها کرد
 
آن روز که کردند رخ ذره به خورشيد
اقبال، مرا هم ز غلامان شما کرد
 
يا شاه غريبان! مددي کن که توانم‏
يک سجده‏ي شکرانه به کوي تو ادا کرد
 
معذورم اگر نيست شکيبم به جدايي‏
موسي به چنان قرب تمناي لقا کرد
 
از مطلب ديگر ادبم بسته زبانست‏
دلتنگيم از وسعت آمال حيا کرد
 
چون بر ورق دهر، ني نکته‏سرايان‏
رسمست که انجام سخن را به دعا کرد
 
من خود چه دعا گويمت از صدق که يزدان‏
بر قامت جاه تو طرازي ز بقا کرد 

پنج شنبه 26 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

جلوه‏گاه نور خدا

(محمدعلي رياضي يزدي)
 
حريم توس مگر طور وادي سيناست‏
که روي ماه رضا، جلوه‏گاه نور خداست‏ 


 
چو کعبه ساحت قدسش مطاف اهل يقين‏
رواق صحن نو و کهنه، مروه است و صفاست‏
 
پيمبران به طواف و فرشتگان در سعي‏
يکي به ذکر نماز و يکي به عرض دعاست‏
 
شرف برد ز مقامش مقام ابراهيم‏
غبار او به رخ زمزم آبرو افزاست‏
 
چنان که در عرفاتت گنه ببخشايند
نگاه او قلم محو جرم و عفو خطاست‏
 
به خاک او حجرالاسود استلام کند
که پاره تن پيغمبر خدا، اينجاست‏
 
بگو به موسي عمران به کوه طور، مرو
و گرنه با ارني، لن ترانيت اولي است‏
 
ز کوه طور بيا خدمت رضا در توس‏
که در جمال خدايي او خدا پيداست‏
 
چه اختلاف لطيفي به موقع اعجاز
ميان موسي عمران و زاده‏ي موسي است‏
 
براي خلقت آن اژدهاي هول‏انگيز
هميشه تکيه‏ي موسي بر آن بلند عصاست‏
 
ولي امام نگاهي به نقش پرده نمود
ز هيبت نظرش شير زنده شد، برخاست‏
 
يکي به فيض عصا و يکي به نور نگاه‏
ببين تفاوت ره از کجاي تا به کجاست‏
 
مگر ز تربت پاکش به تاب طره حور
گره زدند که مشکين شميم و غاليه ساست‏
 
غبار خاک قدمهاي زاير حرمش‏
گهي به دوش نسيم و گهي به دست صباست‏
 
يکي برد به چمن تا به گل ببخشد بوي‏
يکي برد به شفاخانه‏ها که عين شفاست‏
 
علي عالي اعلي، که نام اقدس او
ز اسم حضرت حق، سر علم الاسماست‏
 
شعاع نور خدا جلوه‏ي جلال نبي‏
جمال علم علي، نور ديده‏ي زهراست‏
 
به پاره‏هاي جگر، ثاني امام حسن‏
اگر چه خود جگر پاک سيدالشهداست‏ 
 
  
هميشه تا بود اين آفتاب، چشمه‏ي نور
هماره تا به فلک ماه انجمن آراست‏
 
هميشه ملت ايران، به نام او جاويد
هماره پرچم ايران به فر او برپاست‏
 
سزد که بر سر خورشيد سايه اندازيم‏
چنين که سايه شمس الشموس بر سر ماست‏
 
زمين ببوس «رياضي» به تهنيت که امروز
ولادت شه دنيا و دين امام رضاست‏ 

چهارشنبه 25 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

امام ثامن و ضامن‏

کسي که روي نيازش بر آستان رضاست‏
ز بي‏نيازي سلطان ملک استغناست‏

شه سرير امامت علي بن موسي‏
که حاجب در دولتسراي او موسي است‏

امام ثامن و ضامن رضا که در دو جهان‏
رضاي خاطر او موجب رضاي خداست‏
سليل ختم رسل، پيشواي اهل يقين‏
که خاک درگه او توتياي اهل صفاست‏

ولي ايزد منان، وصي ختم رسل‏
سمي بوالحسن و نور ديده‏ي زهراست‏

عليم آل محمد، کتاب ناطق حق‏
که بحر دانش او را کرانه ناپيداست‏

سپهر مجد و شرف، آسمان عز و وقار
محيط فضل و کرم بحر جود و کان سماست‏

دريده پرده‏ي اوهام را تجلي حق‏
چو آفتاب که زايل کن سياهيهاست‏

چنانکه ماه ز خورشيد کسب نور کند
ز نور ايزديش روح را صفا و جلاست‏

بلي جهان همه روشن به نور آل علي است‏
سراي دل همه زين نور جلوه‏گاه خداست‏

دلي که روشني از پرتو ولايت يافت‏
جمال حق را آيينه‏ي تمام نماست‏

به حق حق به ولاي علي که در بر حق‏
قبول ايمان موقوف بر قبول رضاست‏

کمال دين به ولاي علي و حب رضا
به پيشگاه خدا و رسول شرط دعاست‏

احمد شهنا

شنبه 21 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

نشان دادن بهشت و دوزخ ( معجزه ای از علی )

اصحاب على (ع ) گفتند: یا اءمیرالمؤ منین ! اى كاش از آنچه كه از پیغمبر به شما رسیده ، براى اطمینان خاطر به ما چیزى نشان مى دادى ؟
فرمود: اگر یكى از عجایب مرا ببینید كافر مى شوید، و مى گویید ساحر و دروغگو و كاهن است ، و تازه این بهترین سخن شما درباره من است .
گفتند: همه ما مى دانیم كه تو وارث پیغمبرى ، و علم او به تو رسیده
.
فرمود: علم عالم سخت و محكم است ، و جز مؤ منى كه خدا قلبش را براى ایمان آزموده باشد، و به روحى از خود تاءییدش كرده باشد، تاب تحمل آن را ندارد
.
سپس فرمود: شما تا بعضى از عجایب مرا و آنچه از علمى كه خدا به من داده ، نشان ندهم راضى نمى شوید، وقتى نماز عشا را خواندم همراه من بیایید
.
وقتى نماز عشا را خواند، راه پشت كوفه را در پیش گرفت ، و هفتاد نفر كه در نظر خودشان بهترین شیعیان بودند دنبال ایشان رفتند، فرمود: من چیزى به شما نشان نمى دهم تا عهد و پیمان خدا را از شما بگیرم كه به من كافر نشوید، و امر سنگین و نادرستى به من نسبت ندهید، چون كه به خدا قسم به شما چیزى نشان نمى دهم جز آنچه پیغمبر(ص ) به من یاد داده و عهد و پیمانى محكم تر از آنچه خدا از پیغمبرانش گرفته ، از آنها گرفت ، و فرمود: رو از من بگردانید، تا دعایى كه مى خواهم ، بخوانم ، و شنیدند دعاهایى كه مانندش را نشنیده بودند خواند و فرمود: رو بگردانید، و چون روگرداندند، دیدند از یك طرف باغ ها و نهرهایى است و از طرفى آتش فروزانى زبانه مى كشد، به طورى كه در معاینه بهشت و دوزخ هیچ شك نكردند، و آن كه از همه خوش گفتارتر بود گفت : این سحر بزرگى است ، و به جز دو نفر همه كافر برگشتند، و چون با آن دو نفر برگشت فرمود : گفتار اینها را شنیدند؟

 

تا آن جا كه فرمود: و چون به مسجد كوفه رسیدند دعاهایى خواند كه سنگریزه هاى مسجد در و یاقوت شد، و به آن دو نفر فرمود: چه مى بینید؟
گفتند: در و یاقوت است ، فرمود: اگر درباره امرى بزرگتر از این هم خدا را قسم بدهم ، خواسته ام را انجام مى دهد، و یكى از آن دو هم كافر شد، ولى دیگرى ثابت ماند، و حضرت به او فرمود: اگر از این در و یاقوت ها بردارى پشیمان شوى و اگر هم برندارى پشیمان مى شوى ، و حرص او را رها نكرد تا درى برداشت و در آستین گذاشت ، و چون صبح شد دید در سفیدى است كه كسى مثلش را ندیده ، گفت : یا امیرالمؤ منین من یكى از آن درها را برداشتم .
فرمود: براى چه ؟

گفت : مى خواستم بدانم حق است یا باطل ؟
فرمود: اگر آن را به جاى خود برگردانى خدا عوض آن بهشت را به تو مى دهد، اگر برنگردانى خدا جهنم را در عوض به تو مى دهد، و آن مرد برخاست و دُر را به جایى كه برداشته بود برگرداند، و حضرت آن را به سنگریزه مبدل كرد، مانند سابق ، و بعضى گفتند: آن مرد میثم تمار بود، و بعضى گفتند: عمرو بن حمق خزاعى (1)

پی نوشتها:

1- اثبات الهداة ، ج 4، ص 558 - 556

جمعه 20 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

سنگ شدن آب در در زیر پاى امام على علیه السلام

 
در كتاب مفتاح الجنة مرویست كه روزى امیرالمؤ منین علیه السلام با یك نفر مرد خیبرى در راهى همراه شدند و در همه جا با هم بودند تا این كه به رود خانه بزرگى رسیدند، آن حضرت دید مرد خیبرى عباى خود را بر روى آب انداخت و از آب گذشت و پاهایش با آب تر نشد چون خیبرى به آن طرف آب رسید به امیرالمؤ منین على علیه السلام خطاب كرد، و گفت

اى مرد اگر تو نیز مى دانستى آنچه كه من مى دانم و بر زبان جارى مى كردى آنچه كه من جارى كردم هر آینه از آب مى گذشتى ، و قدمت تر نمى شد پس خیبرى دید كه على علیه السلام خطابى به آن كرد كه آب چون سنگ بسته شد و از آن گذشت و پایش تر نشد خیبرى بسیار تعجب كرد پس آن حضرت فرمود: اى خیبرى تو چه چیز مى دانستى كه به زبان جارى كرده و از آب گذشتى خیبرى گفت : من نام وصى حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله را به زبان جرى كردم آن حضرت فرمود: كه اى خیبر وصى حضرت رسالت پناهى من هستم .
چون خیبرى این را شنید به دست و پاى آن حضرت افتاده ایمان آورد و به شرف اسلام مشرف شد

منبع: کتاب داستانهایى از انوار آسمانى

چهارشنبه 18 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

راز برتری 14معصوم(ع)

خداوند همه انسانها را ( كریم ) خلق كرده است . هیچ كس را بدون كرامت نیآفرید . وقتی بخواهد یك گروه خاصی را نام ببرد ؛ با نام (یا أیّها الّذ ین آمنوا)، یا (یا اهل الكتاب) و مانند آن نام می برد . ولی اگر بخواهد از جامعه بشری سخن به میان بیاورد، گاهی به عنوان » ناس »، (یا أیّها النّاس)؛ گاهی به عنوان (بنی آدم) خطاب می كند . وقتی بفرماید : بنی آدم، یعنی این گوهر از هر نژادی، در هر عصر و مصری باشد ؛ این خصوصیّت را دارد . اینكه فرمود : لقد كرّمنا بنی آدم (1)، یعنی انسان با كرامت خلق شده است ؛و اگر ما كریمیم، باید گوهر كرامتمان را حفظ بكنیم .

اولویت حضرت رسول اكرم (ص) بر مال و جان مؤمنین

ولی در سوره مباركه احزاب فرمود : در عین اینكه انسان كریم است، و به استناد كرامت او در نصوص دینی ما آمده است كه النّاس مسلّطون علی اموالهم و انفسهم(2)؛ آزاد است، مستقل است، بر مالش مسلّط است، بر جانش مسلّط است، در جنگ و صلح مختار است ؛ مع ذلك فرمود :النبیّ اولی با لمؤمنین من انفسهم (3)، یعنی اگر انسانها كریمند ؛ آنكه اولی ب الكرامت است، رسول خداست . اگر انسانها بر اموال و أنفس شان مسلّطند، آنكه اولی به سلطنت است، رسول خداست . اگر انسان گوهری دارد كه به استناد آن گوهر می تواند خلیفه خدا باشد، نبی اولی ب الخلافت است . اگر انسان آزاد است، نبی، اولی از آزادی انسان است . و اگر دیگران مستقل اند، به شرح ایضاً .

وجوب حفظ جان پیامبر (ص) در فرهنگ قرآن كریم



به استناد این مطلب دوّم كه از سوره مباركه احزاب بر می آید، آیه سوره مباركه توبه نازل شده است . فرمود : شما باید جانتان را حفظ بكنید، مالتان را حفظ بكنید ؛ حفظ جان واجب است . به قدری حفظ جان واجب است كه اگر روزه گرفتن برای كسی ضرر دارد نباید بگیرد، گفتند : من كان مریضاً أو علی سفر فعدّه من أیام اخر(4). پس حفظ جان واجب است .

فرمود : در عین حال كه حفظ جانتان بر شما واجب است، و تكلیف شرعی خدا بر شما این است كه جانتان را حفظ بكنید ؛ وقتی دیدید وجود مبارك رسول گرامی در خطر است، باید از جان تان صرف نظر كنید . حق ندارید بگوئید : جان من محترم است !ما كان لأهل المدینه و من حولهم من الأعراب ان یتخلّفوا عن رسول الله و لا یرغبوا ب أنفسهم عن نفس ه(5). مبادا در جبهه ها شركت نكنید ؛ یا اگر در جبهه ها شركت كردید، خودتان را كنار بكشید، در یمین و یسار قرار بگیرید ! شما موظّفید سنگر باشید .

حق ندارید پیامبر را تنها بگذارید، یك . حق ندارید با پیامبر با هم وارد صحنه بشوید، دو . همیشه شما باید پیشاپیش باشید ! چون مثل شما فراوان است، امّا مثل پیامبر دیگر نخواهد آمد .اگربخواهید خودتان را حفظ بكنید وتیر به پیامبر بخورد ؛این را حق ندارید . خودتان را باید سپراو كنید .


رازاولویّت حضرت امیر (ع

)


حالا كه روشن شد امت اسلامی در عین حال كه آزاد و مستقل است، در عین حال كه مسلّط بر جان و مال است ؛ نسبت به یكدیگر اینچنین اند، نسبت به رسول گرامی آنچنانند . یعنی رسول گرامی مقدّم بر ماست در كرامت و خلافت ودر جان و مال .

وقتی مقام والای رسول گرامی از مجموعه آیه سوره احزاب و سوره توبه تبیین شد ؛ وجود مبارك رسول گرامی در صحنه غدیر، در حضور هزارها نفر آیه سوره مباركه احزاب را خواندند، از همه ا قرار گرفتند ؛ فرمودند : این آیه در سوره احزاب هست، من مصداق این هستم یا نه ؟ یا أیّها النّاس ! الست اولی بكم من انفسكم ؟ همه عرض كردند : بلی . بعد دست مبارك علی بن أبیطالب را گرفت، فرمود : من كنت مولاه فهذا علی مولاه (6). اگر من بر جان شما، بر مال شما ؛ نسبت به آزادی شما، نسبت به استقلال شما، نسبت به كرامت شما، نسبت به خلافت شما اولایم ؛ این علی هم اولی است! اگر من اولایم، خدا به من فرمود : به مردم بگو : من كنت مولاه فهذا عل یأ مولاه !

تكلیف حمایت همه جانبه از پیامبر و ائمه معصومین

به دلیل زنده بودن نبوّت و ولایت

الآن وظیفه ما چیست ؟وظیفه همه ما، مخصوصاً حوزویان و دانشگاهیان این است كه از « علی » حمایت بكنند . اینكه منظور در سوره مباركه فرمود : النبیّ اولی بالمؤمنین من أنفسهم، اینها (معاذ الله) قضیه شخصیّه و خارجیه نیست كه تاریخ مصرفش گذشته باشد، این مال زمان پیغمبر نبود ! امروز پیامبر زنده است، چون نبوّت زنده است ؛ امروز پیامبر زنده است، چون اسلام زنده است . امروز هم علی زنده است، چون ولایت زنده است . اگر كسی از حریم تشیع دفاع نكند، به این آیه عمل نكرده ! اگر كسی خدای ناكرده بشنود به حریم تشیع اهانت شده، به ولایت اهل بیت اهانت شده، به امامت اینها اهانت شده ؛ عالمانه و محققانه با حفظ وحدت اسلامی دفاع نكند، به این آیه عمل نكرده !

بازگو نشدن بسیاری از احكام در قرآن كریم



حضرت دست علی بن أبیطالب (ع) را گرفت و فرمود : آن آیه ای كه در سوره احزاب به همگان فرمود : النبیّ اولی بالمؤمنین، من آنفسهم . و هركس من بر او اولا هستم این علی هم اولی بر اوست . آیه سوره مباركه توبه چه می گوید؟ می گوید : مبادا خودتان را كنار بگذارید وتیر بخورد به نبوّت و رسالت. اگر به اسلام، به نبوّت، به رسالت، به ولایت اهل بیت (علیهم السّلام) تیری خورد و كسی سینه سپر نكرد، به آیه سوره توبه عمل نكرد ! فرمود :ما كان لاهل ا لمدینه و من حولهم من الأعراب ان یتخلّفوا عن رسول الله و لا یرغبوا بأنفسهم عن نفسه . بسیاری از شمابا این مصطلحات فقهی آشنائید . من كنت مولاه حاكم بر ولایت است . یعنی اگر تا كنون اولی بالمؤمنین من انفسهم و اموالهم یك نفر بود، الآن این 13 نفر با آن 1 نفر ؛ یك نورند، این 14 تا یك حكمند؛ النبیّ و اهل بیت اومی شود .

ما كه دیگر لازم نیست همه احكام را از آیه بگیریم . این نماز ظهر ما 4 ركعت است، این نماز عصر ما 4 ركعت است، این نماز صبح ما 2 ركعت است ؛ ما اینها را از قرآن نگرفتیم ! خود قرآن فرمود : ببینید پیامبر چی گفت.ما آتاكم الرّسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا (7). ما از قرآن بلا واسطه نگرفتیم، ولی مع الواسطه كه گرفتیم ! خود قرآن فرمود : ببینید پیامبر چه می گوید . بسیاری از احكام است كه خدای سبحان به پیامبر فرمود به عنوان حدیث، و در آیه نیست .

بنابراین اگر آیه سوره احزاب دارد : النبیّ اولی بالمؤمنین، و اگر آیه سوره توبه دارد : هیچ كس حق ندارد رسول خدا را تنها بگذارد،به استثنای جریان غدیر و امثال غدیر كه هزارها نفر نقل كرده اند و از آن نوادر احادیث ماست كه سلسله سند تا زمان صدور قطعی و متواتر است ؛ فرمود : منظور از این (النبی )، یعنی النبیّ و اهل بیته ؛ یعنی این 14 نفر . منظور از ما كان لأهل المدینه و من حولهم من الأعراب ان یتخلّفوا عن رسول الله و لا یرغبوا بأنفسهم عن نفسه، یعنی این 14 نفر . اگر خدای ناكرده به نبوّت، به رسالت، به اسلام، به قرآن، به عترت، به ولایت، به تشیع تیری اصابت كند، و یك عالم محققی سینه سپر نكند ؛ این نه به آیه سوره احزاب عمل كرده، نه به آیه سوره مباركه توبه عمل كرده !

بنابراین وظیفه رسمی ما با حفظ وحدت اسلامی این است كه ما همه شبهات را ارزیابی كنیم، محققانه پاسخ بدهیم . نه بگذاریم بیگانه این وحدت اسلامی را آسیب برساند، نه ما اهل تسامح و تساهل باشیم كه معاذ الله این ولایت و امامت آسیب ببیند .

سخنرانی آیت الله جوادی آملی (دامت بركاته) پس از مراسم عمامه گذاری جمعی از طلاب به مناسبت عید سعید غدیر خم ـ قم ؛ بهمن 1384

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) اسراء / 70 (2) بحار الأنوار / 2 / 272 (3) احزاب / 6

(4) بقره / 185 (5) توبه / 120 (6) بحار الأنوار / 27 / 243

(7) حشر / 7
 

یک شنبه 15 آذر 1388  نظرات : 2 بيان انتقادات و پيشنهادات

معجزه شق القمر از سوی پیامبر(ص)

در شب چهاردهم ذی حجّه كه قرص ماه كامل بود، تعدادی از مشركان مكه و یا به روایتی چهارده تن از اصحاب عقبه[افرادی از اهالی یثرب در عقبه منی در مكّه معظمه با پیامبر خدا(ص) پیمان بسته و به طوری پنهانی با او بیعت كرده بودند] از آن حضرت، در خواست معجزه كردند و به وی گفتند:هر پیامبری دا رای معجزه است، معجزه شما در این شب چه می تواند باشد؟ پیامبر(ص)فرمود:شما از من چه معجزه ای می خواهید؟

آنان گفتند:اگر خدا با تواست و تو در نزد او قدرو منزلتی داری،از او بخواه كه قرص قمر [ماه]را دو قطعه كند و آن دو را از هم جدا نماید. پیامبر(ص)در باره پیشنهاد آنان می اندیشید كه جبرئیل امین بر او نازل شد و عرض كرد:ای محمد!خدای سبحان به تو سلام می رساند و می فرماید:هر چیزی در این عالم را به فرمان تو در آوردم، هر چه ازمن بخواهی اجابت كنم. آن گاه،آن حضرت سرش را به سوی آسمان بلند كرد و به ماه دستور داد كه به دو نیم شود. در همان حال ، ماه به دو نیمه شد و معجزه الهی به وقوع پیوست.

پیامبر(ص)و پیروان او به سجده رفته و خدای قادر و سبحان را شكر نمودند. آن گاه، به آن حضرت گفتند: آیا امكان دارد كه دونیمه ماه به هم بپیوندد وهمانند سابق شود؟ پیامبر(ص)اشاره ای به ماه كرد و دستور داد كه به هم بپیوندند. مشركان مكّه[و یا اصحاب عقبه] بار دیگر از آن حضرت درخواست كردند كه وی معجزه كرده و بالای ماه را بشكافد. آن حضرت برای اتمام حجت بر آنان، باردیگر اشاره به ماه كرد و فرمان داد كه در بالایش شكافی پدید آید. در همان لحظه انشقاقی پدید آمد و بالای ماه شكافته شد و معجزه "شق القمر"به وقوع پیوست.

مشركان و كافران كه با چشم خود شاهد این معجزه الهی بودند،به عهدشان وفا نكرده و برای ایمان آوردن به پیامبر(ص)بهانه آوردندو گفتند:ما منتظر بازگشت مسافرانمان از شام و یمن میمانیم،اگر آنان نیزاین معجزه را دیده باشند به تو ایمان می آوریم و در غیر این صورت معلوم می شود كه بر ما سحر و جادو كردی و دشمنی ما نسبت به تو افزون می گردد

پیامبر(ص)و پیروانش سجده شكر كرده و خدای سبحان را كه چنین معجزه ای به پیامبرش عنایت كرد،سپاس گفتند. آن گاه پیامبر(ص)به ماه اشاره كرد كه به حال سابقش برگردد. مشركان و كافران كه با چشم خود شاهد این معجزه الهی بودند،به عهدشان وفا نكرده و برای ایمان آوردن به پیامبر(ص)بهانه آوردندو گفتند:ما منتظر بازگشت مسافرانمان از شام و یمن میمانیم،اگر آنان نیزاین معجزه را دیده باشند به تو ایمان می آوریم و در غیر این صورت معلوم می شود كه بر ما سحر و جادو كردی و دشمنی ما نسبت به تو افزون می گردد.

به هر روی،مشركان با این بهانه از زیر بار عهد و پیمانشان شانه خالی كرده و به آن حضرت ایمان نیاوردند و گفتند كه كار محمد(ص)، سحرو جادو بود.با این كه برخی از علمای اسلامی در اصل معجزه شق القمر تشكیك كرده اند ولی اكثر قریب به اتفاق علما،مفسران و مورخان اسلامی،آن را تأید كرده و شأن نزول سوره قمر(54)قران مجید را در همین رابطه می دانند.(1)

پی نوشت:

1-نك :مجمع البیان[علامه طبرسی]،ج10-9،ص281 ؛ بحارالانوار[علامه مجلسی]،ج71 ،ص352 ؛ وقایع الایام[شیخ عباس قمی]،ص 120

 

یک شنبه 15 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

امام علی(ع) دومین مفسر آگاه به همه معانی قرآن

چکیده

معارف و احکام قرآن در سه سطح و مرتبه قابل فهم و تبیین است و فهم مرتبه کامل آن بدون تبیین نبی اکرم(ص) ممکن نیست و تنها کسانی توانِ تفسیر همه معارف قرآن را دارند که همه تبیین های آن حضرت را دریافت کرده باشند. روایات عامّه و خاصه نشان می دهد که امام علی(ع) همه تنزیل و تأویل و معانی و معارف قرآن را از رسول خدا(ص) دریافت کرده است. بدین جهت، امام علی(ع) دومین مفسر آگاه به همه معانی قرآن بوده است. در این مقاله با توجه به آیات قرآن و روایاتی از عامه و خاصه، علم آن حضرت به همه معانی و معارف و احکام قرآن روشن خواهد شد. آن گاه با استناد به روایات، تفسیرِ آن حضرت از معارف و احکام قرآن و ویژگی های مصحف آن حضرت و دیگر آثار تفسیریِ وی، همراه با نگاهی به اظهارات صاحب نظران، مورد بحث قرار گرفته است.


مقدمه

معارف، علوم و احکامی که قرآن بر آن دلالت یا اشارت دارد، از جهت ظهور و خفای دلالت آیات و سهولت و صعوبت فهم آن از الفاظ و عبارات قرآن، سطوح و مراتب مختلفی دارند. فهم مرتبه ای از آن برای عموم آسان می باشد و آیه «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنُ لِلذّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدّکِّرِ»1 و نظایرش2 گویای این مدعاست. از آیات تحدی3 نیز استفاده می شود که مرتبه ای از معانی و مطالب قرآن حتی برای کافران و مشرکان هم قابل فهم است، زیرا پی بردن به اعجاز قرآن و ناتوانی از آوردن سوره ای مانند آن بدون فهم مرتبه ای از معانی آن امکان ندارد.

مرتبه ای نازل تر از فهم کامل قرآن را کسانی که مقدمات لازم و علوم پیش نیاز تفسیر را تحصیل کرده باشند، می توانند تفسیر و تبیین کنند، تفاسیری که تاکنون برای قرآن کریم نوشته و بخشی از معانی و مطالب قرآن کریم را تبیین و تفسیر کرده اند، این ادعا را ثابت می کند، ولی باید توجه داشت که قرآن کریم کلام پروردگار متعال است و ظاهر و باطن دارد و معانی و معارف و احکام آن، منحصر به آنچه از ظاهر آیات فهمیده می شود، نیست و معارف عمیقی در آن نهفته است که فهمشان نیازمند تبیین نبی اکرم(ص) است و بدون تبیین آن حضرت نمی توان به آنها دست یافت.

از این رو، یکی از شئونات پیامبر اکرم(ص) تعلیم و تبیین معارف قرآن کریم بوده است. آیات «وَاَنْزَلْنَا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَانُزِّلَ اِلَیْهِمْ»4 و «هُوَ الّذِی بَعَثَ فِی الاُمِییّنَ رَسُولاً مِنْهُم یَتْلُوا عَلَیْهِم آیاتِهِ وَ یُزَکِّیِهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ»5 بر این مطلب، دلالت آشکار دارد. پس از آن حضرت نیز، تنها کسانی که همه تبیینهای آن حضرت را فراگرفته باشند، به همه معانی قرآن آگاه هستند و توان تفسیر همه معارف آن را دارند.

تردیدی نیست که پیامبر اکرم(ص) به همه معانی و مقاصد آیات کریمه قرآن آگاه بوده و معانی و معارف و احکامی را که فهمشان بر تبیین آن حضرت توقف داشته، تبیین فرموده است، زیرا در غیر این صورت لازم می آمد که بخش عمده ای از معانی و معارف و احکام قرآن برای همیشه مجهول بماند و این با حکمت خدای متعال سازگار نیست. در نهج البلاغه نیز آمده است که آن حضرت «کتاب پروردگارتان را در بین شما به جای گذاشت، در حالی که حلال و حرام، واجبات و مستحبات، ناسخ و منسوخ، رخصتها و عزیمتها، خاص و عام، عبرتها و مَثَلها، مرسل و محدود و محکم و متشابه آن را بیان فرموده و مجملهای آن را تفسیر نموده و مشکلات آن را تبیین کرده بود».6

بدیهی است در عصر پیامبر اکرم(ص) نیز، افراد از نظر استعداد فراگیری علم، علاقه و اهتمام به آن، فرصت و فراغت و امکانات لازم برای یادگیری آن متفاوت بوده اند و بدیهی است که همه صحابه نتوانند یکسان همه معانی و معارف قرآن را که توسط پیامبر اکرم(ص) بیان می شده است فراگیرند، ولی:

اولاً برای اینکه با رحلت رسول خدا(ص) بخش عمده ای از معانی و معارف قرآن از بین نرود، حکمت خدا اقتضا می کند در بین امت فردی باشد که توان و امکان تلقّی و فهم همه معارفی را که رسول خدا بیان کرده است داشته و همه معانی و معارف قرآن را از آن حضرت فراگرفته باشد. از این رو، قطعی است که چنین فردی در بین صحابه وجود داشته است.

ثانیا روایات بسیاری دلالت دارد که چنین شخصی امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) بوده است. ایشان از کودکی در دامان پیامبر نشو و نما یافته و استعداد و توان فوق العاده و علاقه وافر به فراگیری علوم و معارف وَحْیانی داشته است. نبی اکرم(ص) نیز در تعلیم همه معارف قرآن به ایشان اهتمام شدید داشته است. از این رو، علی(ع) همه معانی و معارف قرآن و تنزیل و تأویل آن را از رسول خدا(ص) فراگرفته و مانند خود آن حضرت به همه معانی و معارف قرآن آگاه بوده و توان تفسیر و تبیین همه معانی و معارف قرآن را داشته و دومین مفسر مصون از خطا و آگاه به همه معانی و معارف و احکام قرآن بوده است. این مقاله عهده دار اثبات این حقیقت است و بحث و تحقیق در مورد آن را با عناوین ذیل پی می گیرد:

الف: امام علی(ع) و تلقی همه معارف قرآن از رسول خدا(ص)؛

ب: آگاهی امام علی(ع) از همه معانی و معارف و احکام قرآن؛

ج: امام علی(ع) و تفسیر همه قرآن؛

د: آثار تفسیری امام علی(ع).



--------------------------------------------------------------------------------


منبع: مجله حوزه ودانشگاه، شماره 27، علی اکبر بابایی(1)
 

یک شنبه 15 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

امام هادي(ع) وعلم كلام

اختلاف آرا موجود در ميان گروههاي شيعه ، كار هدايت آنها را براي امامان (ع) دشوار مي ساخت ، پراكندگي شيعه در بلاد مختلف واين كه گاه وبي گاه تحت تاثير پاره ا ز آرا ي ديگران قرار مي گرفتند مزيد برعلت شده بود در اين گيرودار اصحاب گروههاي غير شيعي ، متعصبان ضد شيعه نيز بردامنه اختلاف افزوده وآن را بسيار عميق تر نشان مي دادند روايتي ا زكشي در دست است كه به طور آشكار نشان مي دهد يكي از اصحاب فرق ، مذاهبي به نامهاي ،زراريه ، عماريه يغفوريه از پيش خود ساخت وهر يك از آنها را به يكي از اصحاب بزرگ امام صادق (ع) زراره عمار ساباطي و ابن ابي يغفور نسبت داده است امامان شيعه (ع) گاهي در برابر پرسشهايي قرار مي گرفتند كه سر چشمه برخي از آنها ، همين اختلافات داخلي ميان دانشوران شيعي بودكه گاه جنبه صوري داشت ودر مواردي عميق تر بود وائمه (ع) در آن مداخله مي كردند يكي از اين مسائل كلامي بحث تشبيه وتنزيه بود .

ائمه شيعه از همان آغاز بر حقانيت نظريه تنزيه تاكيد مي كردند خطبه هاي حضرت امير المؤمنين (ع) كه پس از آن بزرگوار همواره در دسترس ائمه طاهرين (ع) وحتي شيعيان آنها بود بهترين گواه اين مدعا است .

روايات نقل شده از ساير ائمه نيزكه شيخ صدوق باتلاش گسترده اش آنها را در كتاب ”التوحيد“ گردآورده ، بر همين مساله دلالت دارد .

با اين حال ، تهمت تشبيه از تهمتهاي رايجي است كه اصحاب فرق ، همواره آن را به شيعه نسبت داده است البته آنهائي كه تا حدودي منصف بوده اند تنها برخي از فرقه هاي شيعي را بدين امر متهم كرده اند .

در برابر ، ائمه هدى (ع) نهايت سعي خود را براي رفع اين تهمت از دامن شيعه مبذول داشتند چنانكه بعدها علماي شيعه نيز در اين باره كوششهاي امامان خود را دنبال كردند از آن جمله شيخ صدوق است كه انگيزه تاليف كتاب ”التوحيد“ خود را در مقدمه كتابش ”دفع شبهه تشبيه از شيعه“ ياد كرده است .

نكته روشن در اين باره به عنوان يك مثال مهم ، اقوال منسوب به هشام بن حكم و هشام بن سالم است ، اين دو نفر اگر چه اختلافاتي با هم داشته اند وحتي هشام بن حكم رساله اي در رد بر هشام بن سالم نگاشت ولي بايد دانست ، تنها بكار بردن لفظ جسم واطلاق آن برخدا از سوي آنها منشا ايراد تهمت تشبيه وتجسيم بر شيعه شد تا آن حد كه هشام بن حكم ، به عنوان يك رافضي معتقد به تشبيه معرفي شده است.

در اين باره كه آيا هشام بن حكم اعتقاد به تجسيم داشته است يا نه ، اختلاف نظرهائي در ميان برخي از محققان بروز كرده است برخي از محققان عرب ونيز علماي شيعه به خوبي توضيح داده اند كه هشام بابكاربردن لفظ جسم درباره خداوند ، قصد بيان يك نظريه تشبيهي را نداشته بلكه وي ”جسم“ را با ”شئ“ هم معنا وبه اصطلاح مساوق مي دانسته واز آن ، موجود را اراده مي كرده است .

با اين حال ائمه طاهرين (ع) كه متوجه سوء استفاده مخالفان ازاين راي هشام بودند – ودر واقع ميتوان آن را كج سليقگي از جانب هشام دانست – با نظريه ابراز شده از طرف او به مخالفت برخاسته اند هر چند كه در فرصتهاي مناسب ، او را از اعتقاد به تجسيم وتشبيه مبرا كردند .

مطالب ياد شده مقدمه بود براي توضيح روايت از امام هادي (ع) كه در تكذيب عقيدة هشام بن حكم از آن حضرت نقل شده است صقر بن ابي دلف گويد : سألت أبا الحسن علي بن محمد بن موسي الرضا (ع) عن التوحيد وقلت له : اني اقول بقول هشام بن الحكم ، فغضب (ع) ثم قال : مالكم ولقول هشام ، انه ليس منا من زعم ان الله عزوجل جسم ونحن منه براء في الدنيا والآخره ، يا ابن ابي دلف ! ان الجسم محدث والله محدثه ومجسمه .

از امام درباره توحيد پرسيدم وعرض كردم من بر عقيدة هشام بن حكم هستم امام برآشفت وفرمود : شما را با قول هشام چه كار ؟ از ما نيستند كساني كه گمان مي برند خداي عزوجل جسم است وما در دنيا وآخرت از آنها بيزاريم ، اي پسر ابي دلف! جسم ، خود مخلوق است وپديد آورنده آن خدا است واوست كه بدان جسميت بخشيده است.

در روايت ديگري آمده است :

عن محمد بن الفرج الرخجي قال : كتبت الي ابي الحسن (ع) اساله عما قال هشام بن الحكم في الجسم وهشام بن سالم في الصوره :

فكتب(ع) : دع عنك حيره الحيران واستعذ بالله من الشيطان ليس القول ما قال الهشامان .

نامه اي به امام هادي (ع) نوشته ودربارة گفتار هشام بن حكم دربارة جسم وسخن هشام بن سالم درباره صورت از آن حضرت سؤال كردم؟در پاسخ نوشتند:

سرگشتگي سرگشتگان را كنار بگذار واز شيطان به خدا پناه بر ، آنچه را كه هشام بن حكم وهشام بن سالم گفته اند از ما نيست .

از طرف امام صادق وامام كاظم (ع) نيزمخالفت شديدي با اين نظر منسوب به هشام ابراز شده است .

سخنان هشام بن حكم وهشام بن سالم موجب بروز اختلافاتي ميان شيعيان شد وبه طور مرتب امامان (ع) در برابر چنين پرسشهائي قرار مي گرفتند از جمله آنها ابراهيم بن محمد همداني ست در اين باره ، نامه اي اين چنين به امام هادي (ع) نوشت :

سبحان منْ لا يُحَدُّ ولا يوصف ، ليس كمثلهِ شئ وهوالسميع البصير .

منزه است خدائي كه نه حدي مي پذيرد ونه وصف او ممكن است ،او بي همتا وشنوا وبينا ست .مانند همين پرسش را از محمد بن علي كاشاني واشخاصي ديگر نقل كرده اند كه نشان بارزي از بروز اختلاف در ميان شيعيان در اين زمينه است .

در تاييد عدم امكان رؤيت خدا ، اگر چه در روز قيامت ، چنانكه در ميان مشبهه واهل حديث قول به امكان آن را رايج است .

روايتي از امام هادي (ع) نقل شده است كه در آن عدم امكان رؤيت در معرض استدلال ودر روايت ديگري فرود آمدن خدا به آسمان دنيا به شدت مورد انكار امام قرار گرفته است .

در اين باره بيش از بيست ويك روايت كه برخي از آنها بسيار مفصل است از امام هادي (ع) نقل شده وهمة آنها گوياي آن است كه امام در موضع تنزيه قرار گرفته بود .

پيرامون اعتقاد امامان شيعه در بارة مساله جبر واختيار نيز رسالة مفصلي از امام هادي (ع) در دست است در اين رساله بر اساس آيات قرآن ، در شرح واصل حديث ”لا جبر ولا تفويض بل امر بين الامرين“ كه از امام صادق (ع) روايت شده كوشش به عمل آمده ومباني كلامي شيعه ، در مساله جبر وتفويض ، بيان شده است .

امام (ع) در بخشي ازاين رساله ، دربارة اين مسالة چنين فرمود :

لكن نقول : ان الله جل وعز خلق الخلق بقدرته وملكهم استطاعه تعبيرهم بها ، فامرهم ونهاهم بما اراد فقبل منهم اتباع امره ورضي بذلك لهم ، ونهاهم عن معصيته وذم من عصاه وعاقبه عليها ولله الخيره في الامر والنهي يختار ما يريد ويامر به وينهي عما يُكرهُ ويعاقب عليه بالاستطاعه التي ملّكها عباده لاتباع امره واجتناب معاصيه لانه ظاهر العدل والنصفه والحكمه البالغه .

ما مي گوئيم : خدا عز وجل آفريده هاي خود را به قدرت بي پايان آفريد وبه آنها توانائي عبادت وبندگي داد . پس آنان را بدانچه مي خواست امر واز آنچه مي خواست نهي فرمود واز آنان ، پيروي از اوامرش را پذيرفت وبه همين از آنان راضي شد وآنها را از نافرماني خود بازداشت وبرميناي آن ، نافرماني را مورد باز خواست قرار داد .

در امر ونهي ، حق انتخاب واختيار با خداست به آنچه مي خواهد امر واز آنچه اكراه دارد نهي كرده است وبر اساس آن مؤاخذه مي فرمايد ، به خاطر آنكه به بندگان خود توانائي پيروي از اوامر وپرهيز از گناهان را عطا فرمود است ، زيرا او عدالت وانصاف وحكمت بالغه اش آشكار وغير قابل انكار است .

به دنبال آن از شبهاتي كه با استناد از آيات در اثبات جبر استدلال شده ، پاسخ داده شده است . در ميان رواياتي كه به عنوان احتجاجات امام هادي (ع) نقل شده ، بيشترين رقم ، از آن روايات مساله جبر وتفويض است .
 

پنج شنبه 12 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

امام هادي (ع) و استفتائات متوكل

يحيي بن اكثم سؤالاتي را از قبل آمده كرده وآنها را براي آزمودن امام هادي (ع) در نظر گرفته بود به امام (ع) ارائه نموده وخواستار جواب از حضرت شدند.

حضرت سؤالات را گرفتند وبه آنها : پاسخ دادند كه برخي سؤالات وجوابهاي حضرت امام هادي (ع) عبارتند از :

س1: خداوند در قرآن مي فرمايد “ قال الذي عنده علم من الكتاب أنا آتيك به قبل أن يرتد اليك طرفك “ سوره نمل 40

“ آنكه نزدش بهره اي از كتاب بود (به سليمان ) گفت : من عرش (ملكه سبأ ) را قبل از آنكه پلك بزني نزدت حاضر خواهم كرد “

سؤال كننده حضرت سليمان وپاسخ دهنده آصف (بن برخيا ) است آيا سليمان پيامبر به علم آصف نيازمند است ؟

ج- سليمان به انچه (آصف ) مي دانست وفراتر از آن عالم وآگاه بود ليكن مي خواست به امّت خود اعم از جن وانس بفهماند كه حجت پس از او (آ‎صف ) است وآنچه آصف انجام داد از سليمان آموخته بود به امر پروردگار تا در پيشوايي وولايت وي اختلاف بوجود نيايد وحجت بر همگان تمام باشد .

س2- خداوند در قرآن كريم مي فرمايد : (فان كنت في شك ممّا انزلنا اليك فاسئل الّذين يقرؤون الكتاب ) سوره يونس 94

(اگر در آنچه برتو فرو فرستاده ايم شك داري پس از قاريان كتب آسماني بپرس ) اگر مخاطب آيه خود پيامبر باشد پس او نيز شك كرده است ( ودچار ترديد شده است ) واگر مخاطب آيه كسي ديگري است پس قرآن بر چه كسي نازل شده است ؟

ج- مخاطب آيه شخص پيامبر است وكمترين شك وترديدي در باره آنچه بر او نازل شده بود نداشت ليكن جاهلان مي گفتند :(چرا خداوند از ملائكه پيامبري  مبعوث نكرد ؟ وچرا خداوند پيامبر خودش از خوردن , آشاميدن ورفت وآمد در معابر وبازارها بي نياز نساخت )؟

لذا خداوند به رسول اكرم وحي نمود در حضور معترضان جاهل از قاريان كتاب (تورات) بپرسد .

(آيا خداوند تا كنون پيامبري را كه نه بخورد ونه بيا شامد ونه در بازارها رفت وآمد كند فرستاده است ؟( وچون چنين نيست اي محمد تو نيز مانند آنان هستي ودر اين موارد با ديگران فرقي نداري )

واينكه خداوند تعبير :(فإن كنت في شك ؛ اگر شك داري ) را بكار مي برد - با آنكه پيامبر هرگز شك نداشته است - براي رعايت انصاف در گفتگو ومجادله است كه خداوند در آيه مباهله مي فرمايد : (فقل تعالَوا ندع ابنائنا وابنائكم ونسائنا ونسائكم وانفسنا وانفسكم ثمّ نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين ) آل عمران 61

 بگو : (اي كافران ) بياييد همگي فرزندان , همسران وخود را بخوانيم سپس به مباهله بپردازيم ولعنت خدا را به دروغگويان قرار دهيم .

اگر خداوند مي فرمود : بياييد لعنت خدا را بر شما قرار دهيم , آنان دعوت حق را نمي پذيرفتند . لذا با آنكه خداوند مي دانست فرستاده وپيامبرش راستگوست واداي وظيفه كرده است وهمچنين خود پيامبر نيك مي دانست كه در گفته هايش صادق است ليكن ترجيح داد انصاف در گفتار را رعايت كند ودروغگويان را مردد قرار دهد .

س4- خداوند مي فرمايد :(ولو أنّ ما في الارض من شجرة اقلام والبحر يمده من بعده سبعة ابحرٍ ما نفدت كلمات الله “‌ لقمان 26

( اگر تمامي درختان عالم قلم شود ودريا به اضافه هفت درياي ديگر مركب گردد نخواهند توانست كه كلمات الهي را بنگارند وبه پايان رسانند )

اين درياهاي هفتگانه چه نام دارن وكجا هستند ؟

ج- مطلب از همين قرار است واگر تمامي درختان عالم قلم شوند وتمام زمين تبديل به چشمه وديا شود - مانند طوفان نوح - نمي توانند كلمات الهي رابه پايان رسانند .

امّا اين درياها عباتند از : عين الكبريت , عين اليمن , عين برهوت , عين الطبريه , چشمه گرم ماسيدان ( ماسبذان در تحف العقول ) معروف به (سان ) چشمه آب گرم افريقيه معروف به (لسنان) وعين با حوران.

وكلمات الهي كه پايان نپذيرد ماييم كه تمامي فضائل وصفاتمان به قلم نخواهد آمد.

س5- خداوند مي فرمايد :(وفيها ماتشتهيه الانفس وتلذ الاعين , در بهشت آنچه دل خواهد وچشم را خوش آيد يافت شود ) سوره زخرف 71

دل حضرت آدم نيز هواي خوردن گندم كرد پس چرا مجازات گشت واز بهشت رانده شد ؟

ج- در بهشت آنچه دل آدمي بخواهد وچشم ببينند از خوردني ونوشيدني وسر گرمي يافت مي شود وخداوند تمام انها را برحضرت آدم مباح ساخت , امّا درختي كه خداوند آدم وحوا را از نزديك شدن وخوردن ميوه آن منع كرد , درخت (حسد ) بود . خداوند از آدم وهمسرش عهد گرفت كه با چشم حسادت به هيچ يك از مخلوقات ننگرند وبرآنكه از فضل الهي برخوردار است حسد نورزند ليكن آدم فراموش كرد وخداوند عزم او را سست يافت.

پنج شنبه 12 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 287882
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
اسفند 1388
آذر 1388
دی 1388
مهر 1388
آبان 1388
بهمن 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom