پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

داستان غدیر ( قسمت دوم و پایانی ) ( داستان غدیر )

تنها سرابهاى پهناورى در چشم اندازهاى دور كه همان موج ریگهاى تفتیده در برابر آفتاب است ، با چند درخت پر سایه صحرایى نظرها را به خود جلب مى كند. حرارت آفتاب هر آن بر سرعت كاروان مى افزاید. مسافران شتاب دارند كه هر چه زودتر به منزلگاهى فرود آیند، تا خود را از رنج راه و گرماى توانفرساى ریگزار برهانند .
اینك به ناحیه اى رسیده اند در جحفه نزدیك غدیر خم و اینجا محلى است كه راه اهل مدینه و مصریان و عراقیان از یكدیگر جدا مى شود. پیغمبر اكرم همچنان سرگرم اندیشه هاى خویش است ، دل بر مبدا وحى گمارده و چشم به سوى آسمان دوخته است و با دیدگان جذاب خود - كه دنیایى از عواطف بشر - دوستى و آثار جهان بینى در بر دارد - به دامنه ابهام آمیز افق خیره مى نگرد و گویى از مشرق انوار وحى الاهى منتظر فرمانى بزرگ و امرى خطیر است . آرى چنین است .
انتظار محمد(ص ) چندان نمى پاید. خداوند خواسته حبیبش را بر آورده آخرین و مهمترین موضوع اساسى اسلام را - كه پیامبرش مدتهاست چشم به راه اعلام آن از جانب خداست - با فرستادن وحى آشكار مى كند .
در این لحظات ، اطرافیان پیامبر نیك مى بینند كه ناگهان چهره گردآلود او بر افروخته مى شود، پلكهایش را بر هم گذارده سنگینى مخصوصى بر او چیره مى گردد، دانه هاى عرق از پیشانى بلندش فرو مى چكد و بیكباره چون كوهى در جاى خود مى ایستد و در این حال كلماتى زیر لب زمزمه مى كند؛ این حالت نزول وحى است كه به رسول خدا دست داده است .
به اشاره او شترش را مى خوابانند. صدایش كم كم بلند مى شود. اطرافیانش ‍ به خوبى مى شنوند كه این نغمه آسمانى را - كه جبرئیل امین ، فرشته وحى بر او نازل كرده است - با لهجه گیرا و محكم خویش تلاوت مى كند :
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمك من الناس (1)...
- اى پیامبر! آنچه از پروردگارت به تو نازل شده است تبلیغ كن ، كه اگر ابلاغ كنى رسالت خداوندى را به انجام نرسانده اى ، و (در این كار از كسى پروا مكن كه ) خدا تو را از مردم حفظ مى كند .
فرشته وحى به امر خداوند به پیامبر مى گوید كه آنچه در باره ولایت و امامت و خلافت بلافصل على (ع ) و واجب بودن پیرویش بر هر فرد مسلمان ، بر او نازل شده است به همه بگوید و به دستور خداوند بزرگ ، على را فرد شاخص و پایگاه عالى دین و رهبر مطلق مسلمانان جهان - بعد از خود - بگرداند .
توقف پیامبر همهمه اى در میان كاروانیان بر پا ساخته است ؛ هیاهویى كه با شیهه اسبهاى عربى و زنگ شتران قوافل آمیخته است . سرما از هر سو كشیده شده جملاتى بین افراد رد و بدل میشود :
-
چه اتفاق افتاده است ؟
-
اینجا؟ اینجا كه جاى فرود آمدن نیست !
این بیابان آتشزا كه از تابش آفتاب سراسر آن زبانه مى كشد؟ !
-
در كنار این كوه تفتیده ! در این بیابان بى آب و علف !
- در اینجا چه مى خواهند بكنند؟ براى چه توقف كرده اند؟
-
كاش زودتر به راه ادامه دهیم ، شاید از نسیم دشتهایى كه در پیش است آسایشى یابیم و به منزلگاه مناسبى برسیم !
-
آیا چه پیش آمد كه محمد مهربان را وادار كرده است ما را در این سرزمین ملتهب و ظهر گرما بار امر به توقف دهد؟
-
آیا باز چه فرمانى از خداوند بر محمد نازل گشته است ؟
در این هنگام ، از جمعیتى كه با پیغمبر اكرم همراهند، جلودارانشان مسافتى از صحراى جحفه را پیموده اند و عده اى نیز هنوز به نقطه توقف او نرسیده اند . به فرمان پیامبر، آنان را كه جلو رفته اند باز مى گردانند و آنان را كه از عقب مى رسند نگاه مى دارند و محل اجتماع ، نزدیك بركه (غدیر) معین مى گردد. این آبگیر معروف - كه اطراف آن را چند درخت تنومند پر سایه احاطه كرده است - مسافران خسته و گرمازده را به سایه هاى اطراف خودش كه هنوز مقدارى از لطافت نسیم صبحگاهى را در خود نگاه داشته است فرا مى خواند، اما با اشاره پیامبر كسى به آنجا نزدیك نمى شود تا همه بیایند و این سایبانهاى طبیعى ، محلى براى اقامه نماز باشد. زیرا هنگام نماز باید از هر جهت آمادگى داشت . سپس عده اى ماءمور مى شوند كه زیر درختان را از خار و خاشاك پاك كنند، تا ابتدا نماز ظهر كه هنگام آن فرارسیده است در آنجا برگزار گردد .
نبى اكرم نماز ظهررا با افراد كاروان از مرد و زن به جاى مى آورد و پس از پایان نماز براى ابلاغ امر مهمى - كه خداوند او را براى آن به توقف در این سرزمین مامور كرده است - به وسیله منادیانى چند، مردم را خبر مى دهد كه همگى گرد او جمع شوند .
روز بسیارى گرمى است و حرارت آفتاب به منتها درجه شدت رسیده است ، به طورى كه مردم از جامه خویش سایبانهایى بر روى سرشان درست كرده و رداهاى خود را به دور پا پیچیده اند. با این وصف در زیر اشعه آفتاب ، انبوه متراكم جمعیت سراسر صحرا را فرا گرفته است .
در مكان مرتفعى روى تخته سنگهاى دامنه كوهستان از چند جهاز شتر منبرى بلند بنا كرده اند كه از فراز آن ، پیامبر بزرگ اسلام بتواند به صورتى در برابر این اجتماع وسیع قرار گیرد كه همگى او را ببینند و سخنش را بشنوند. در این هنگام پیامبر مهربان بر فراز منبر میرود. با اشاره او غوغا و همهمه مردم یكباره خاموش مى شود، نفسها در سینه حبس مى گردد، بر سراسر جمعیت سكوتى محض مستولى مى شود و صحرا آرامش یكنواخت خود را باز مى یابد. گویى سراپاگوش شده اند كه صداى مقتداى گرامى خود را از جان و دل بشنوند .

محمد(ص ) بر جهاز شتران مى ایستد و در برابر دیدگان هزاران تن مسلمان چنین آغاز سخن مى كند :
سپاس و ستایش مخصوص خداوند است . ما از او كمك مى خواهیم . به او ایمان مى آوریم و بر او توكل مى كنیم ... ما از بدیهاى نفس و زشتیهاى كردارمان به پروردگار خود پناه مى بریم . او خداوندى است كه اگر كسى را (به دلیل گناه كردن و نیب بد خود او) گمراه كند آن كس رهنمایى نمى یابد و اگر كسى را هدایت فرماید آن كس گمراه كننده اى نخواهد داشت . من گواهى مى دهم كه معبودى نیست جز آفریدگار یكتا كه بخشنده و مهربان است و شهادت مى دهم كه محمد بنده و فرستاده اوست .
بارى ، اى مردم ! خداى مهربان آگاه مرا خبر داده است كه عمر هر پیغمبر طبق سنتى است كه از آن رو مى دانم نزدیك است مرا داعى الاهى و پیك اجل در رسد. من مسئولم و شما نیز مسئولیت دارید... از شما سؤ ال مى كنم : در پیشگاه خداوند درباره من چه خواهید گفت ؟ آیا وظیفه رسالت را ادا كرده ام و شما را به راه راست و دین خدا فراخوانده ام ؟
مردم یك آواز جواب مى دهند :
ما گواهى مى دهیم كه تو همانا تبلیغ كردى و اندرز گفتى و فراوان كوشیدى . خداوند به تو پاداش خیر دهاد .
بار دیگر براى توضیح و تاكید مى فرماید :
آیا شما شهادت نمى دهید كه معبودى جز خداى یكتاى بیهمتا نیست ، و محمد بنده و رسول اوست و بهشت و دوزخ و مرگ و قیامت حق و مسلم است و بدون شك و تردید خواهد آمد؟
باز همگى مى گویند :
آرى ، به اینها گواهى مى دهیم .
پیامبر در آن حال مى فرماید :
خداوند، گواه باش !
سپس گفتارش را چنین ادامه میدهد :
-
همگى سخن مرا مى شنوند؟
-
آرى !
-
بدانید من در رستاخیز پیش از شما كنار حوض كوثر مى رسم و شما بر من وارد خواهید شد. و آن حوضى است پهناور كه بر لب آن جامهاى بیشمارى است .
اكنون كه داستان چنین است و روز پاداشى در پیش ، و مى باید در روز قیامت به پیامبر خود ملحق شوید، ببینید! نگاه كنید! كه در مورد دو شى ء گرانقدر و دو جانشینى كه میان شما مى گذارم چگونه رفتار مى كنید؟
در این هنگام از میان انبوه جمعیت ، شخصى فریاد مى كشد :
اى رسول خدا! این دو جانشین كه مى گویى كدامند؟

 


پیامبر اكرم پاسخ مى دهد :
كتاب خداوند كه رشته اى است پیوسته ، از یك سر به دست اوست و از یك سر به دست شما. پس به كتاب خدا چنگ در زنید .
و عترت و خانواده من . پروردگار مهربان آگاه ، مرا خبر داده است كه این دو شى ء گران ارج (قرآن مجید، خاندان نبوت ) هرگز از یكدیگر جدا نخواهند گشت تا در رستاخیز در كنار كوثر بر من وارد شوند. و من نیز همین را آرزو داشته و از خداوند بزرگ درخواست كرده ام . پس به شما سفارش مى كنم كه این دو امانت گرانمایه و پر ارج را پشت سر مگذارید كه به هلاكت و شقاوت خواهید رسید و از آن - دو فاصله هم مگیرید كه سرانجامى بد خواهید داشت .
كلام گرم نبى اكرم و طنین آهنگ محكم و رساى او در فضاى غدیر همچون نواهاى آسمانى ، دلها را مى لرزاند و مانند آب زلالى جانهاى ملتهب را خنك و شادمان مى ساخت .

خطبه آن حضرت نزدیك چهار ساعت طول كشید. در فاصله این مدت امور مختلفى را یادآور شد و آیات بسیارى از كتاب آسمانى مسلمانان را به مناسبت مطالب خود قرائت كرد. سپس اندكى درنگ نمود و در حالى كه به اطراف خود در میان توده مردم مى نگریست ، به آوازى بلند على را نزد خود فراخواند و او را ابتدا یك پله پایین تر از خویش بر فراز منبر نشایند و به جمعیت خطاب كرده چنین فرمود :
اى گروه مسلمانان ! تاكنون سه نوبت جبرئیل امین از جانب خداوند به من وحى آورد كه تمام انبیاى پیش از تو خلفا و جانشینان خود را معرفى كرده اند. و چون در این روز ولایت و امامت على از طرف آفریدگار كائنات بر تمام موجودات عالم عرضه شده است . تو نیز باید ولایت و پیشوایى او را به مردم ابلاغ كنى .

ولى ... چون مى دانم كه برخى منافقند و مؤ من یكدل كم است ، در اجراى این فرمان خداوند سه مرتبه عذر آوردم ، تا این آیه : یاایها الرسول بلغ ما انزل الیك ... هم اكنون بر من نازل شده و مرا بر آن داشت تا شما را آگاه كنم كه خلیفه و مولا و امیر بعد از من این مرد - اشاره به على (ع ) - یعنى پسر عم و داماد من است .
سپس پیشواى سالخورده اسلام ، در آن اجتماع بزرگ و روز داغ و بیابان تفتیده براى اینكه كمترین ابهامى نماند، دست على را گرفت وبلند كرد، چنانكه سپیدى زیر بغل آن دونمایان شد، آنگاه به دنبال سخنان خود چنین افزود :
اى مردم ! مى پرسم از شما: نسبت به مؤ منان حتى از خودشان سزاواتر به تصرف در امور و سنجش مصلحتها كیست ؟
مردم یك آواز جواب دادند : خدا و رسول او داناترند .
-
آیا من سزاوارتر به شما از خود شما نیستم ؟
-
چنین است .
آنگاه منشور آسمانى خلافت را خواند :
من كنت مولاه فهذا على مولاه (2)
اللهم وال من والاه ، و عاد من عاداه
و انصر من نصره ، و اخذل من خذله ...
هر كه من مولاى اویم ، این على مولاى اوست .
پروردگارا !
دوستى كن با آن كس كه على را دوست و پیرو باشد !
دشمن بدار آن را كه على را دشمن بدارد !
یارى كن هر كس یاریش كند !
یارى مكن كسى را كه بى یارش گذارد !
دوستار آن باش كه دوست على باشد !
كیفر ده آن را كه با وى بستیزد !
حق را بر محور وجودش بچرخان ؛ هرگونه كه او باشد !
هان ! هر حاضرى به غایبان ابلاغ كند .
پیامبر عظیم الشاءن ، زمانى دراز دست على (ع ) را همچنان بلند نگاه داشت و با تمام خصوصیات و مشخصات به مردم معرفیش كرد. آن حضرت ضمن بیاناتش در حدود هفتاد و سه مرتبه مردم را به عنوان معاشر الناس ( 3 ) مورد خطاب قرار داد و آنان را از مخالفت با على (ع ) ترسانید، و پى در پى مخالفان او را به عذاب دردناك ابدى و قهر و خشم خداوندى بیم داد و براى دوستانش سعادت جاودانى و بهشت موعود را ضمانت كرد و همى یادآور شد كه : در پیروزى از على (ع ) بزرگى و سیادت مسلمانان مصون مى ماند و اعتلاى جهانى دین اسلام مسلم است و گرنه جز تباهى و فساد اجتماع ، و روشهاى غلط، و دورى از علوم قرآن و محرومیت از تربیت صحیح ، چیزى دیگر عایدشان نخواهد گشت .

طى این سخنرانى چند ساعته ، حجت بر امت تمام شد و موضوع خطیر خلافت و امامت از جانب خداوند به مردم ابلاغ گردید. هنوز دریاى جمعیت ، رسول خدا(ص ) را احاطه كرده بود كه فرشته وحى فرود آمد و از سوى خدا او را ماءمور ساخت كه این آیه را براى مردم بخواند. پیامبر خدا با لهجه روح پرور خود چنین خواند :
الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا
-
امروز دینتان را كامل و نعمتم را بر شما تمام كردم ، و اسلام را برگزیدم تا آیین شما باشد .
سپس با صدایى كه گویى از اعماق طبیعت برمى خاست فریاد كشید :
الله اكبر !!
دین كامل گشت ، نعمت خداوند اتمام پذیرفت ، و پروردگار به رسالت من و امامت على پس از من خوشنود شد .
آنگاه در برابر گروهى متجاوز از صد و بیست هزار مسلمان از منبر فرود آمد، در حالتى كه به قول یكى از فصحاى عرب كه در آن روز حاضر بود، (حضرت ) محمد در حال پایین آمدن به قدرى شادمان و فرحناك بود كه گفتى مهمترین وظیفه را انجام داده و بزرگترین فرمان الاهى را ابلاغ كرده است .
بدین ترتیب فصل نوینى در تاریخ اسلام گشوده مى شود، زیرا با شخصیت ترین مرد نامى دنیاى اسلام ، یعنى فاتح جنگهاى خیبر و بدر و خندق و...، یار وفادار و شجاع رسول خدا و پسر عم و داماد او، در شهر علم نبوى و مجسمه تمام نماى اخلاق نبى معظم ، از امروز به فرمان پروردگار عالمیان و به ابلاغ رسولش ، به مقام والاى امامت و جانشینى پیامبر خدا مى رسد، و منبر و محراب پیغمبر بدو تفویض مى گردد. آرى او شایسته ترین انسانى است كه سزاوار است بر كرسى جانشینى نبى اكرم جاى گیرد و بر مسند رهبرى مسلمانان تكیه زند .
على (ع ) به پیشوایى اسلام برگزیده شد، چه مژده اى بزرگ ! و چه انتخابى شایسته !
با فرود آمدن پیامبر اكرم از منبر، هلهله شادى از میان انبوه مردم برخاست و اشك شوق از دیدگان اصحاب او و دوستداران اسلام جارى گشت ، احساسات گرم و پر شورى كه صد و بیست هزار مسلمان ، بلكه بیشتر، نسبت به على (ع ) ابراز مى داشتند و فریادهاى شعفى كه به آسمان بلند مى گشت ، شكوه و ابهت بیمانندى به این اجتماع وسیع مى بخشید .
على آن بزرگ پیشواى پرهیزگاران در حالتى كه پشت سر پیغمبر به آهستگى گام بر مى داشت ، از میان افرادى كه او را احاطه كرده بودند به طرف سراپرده اى كه برایش ساخته بودند و محل بستن پیمان و اجراى مراسم بیعت بود، پیش مى رفت .
در این هنگام دسته دسته مردم به حضورش مى رسیدند و دست مردانه او را به عنوان پیشوایى خویش مى فشردند. رؤ ساى قبایل ، سران عشایر و طوایف و بزرگان مهاجر و انصار به خدمتش مى رسیدند و رهبریش را تهنیت و تبریك مى گفتند: از میان این جمع بسیار، كسانى از همه بیشتر از امامتش ‍ اظهار خوشوقتى مى كردند. از اینان ابوبكر بن ابى قحافه ، طلحه ، زبیر و عمر بن خطاب را مى توان اسم برد. مخصوصا ابوبكر و عمر، به وى چنین اظهار مى كردند :
به به اى پسر ابوطالب ! تهنیت باد تو را كه مولاى ما و مولاى هر مرد و زن مؤ من شدى .
ابن عباس كه از قبیله بنى هاشم و از بزرگان اصحاب بود، گفت :
به خدا قسم این پیمان در گردن مردم ثابت شد .
حسان ، شاعر معروف پیغمبر مى گفت : اى بزرگان قریش ! من پس از بیعت در حضور پیغمبر گواهى مى دهم كه ولایت و امامت على ثابت شد. آنگاه به عرض پیغمبر رسانید كه اجازه دهید اشعارى درباره على بگویم و شما بشنوید. با كسب اجازه از پیغمبر قصیده شیوایى همان هنگام به مباركى آن روز فرخنده سروده در برابر جمع خواند و در آن گفت :
پیامبر مسلمانان ، در روز غدیر با آواز رسا آنان را فراخواند. و شگفتا! چگونه گفتارش را به گوش همگان رسانید. همانا فرشته وحى به امر خداوند بر او نازل شد كه تو در پناه آفریدگارى . از دشمنان مترس و امر ولایت را كه خدا بر تو نازل كرده است ابلاغ كن .
او در كنار بركه غدیر به پا ایستاد و دست على را گرفت و بلند كرد و به آوازى بلند، از مردم پرسید :
سرپرست شما، و سزاوارتر از شما به شما كیست ؟ و پیشوا و راهنمایتان چه كسى است ؟
در آنجا همه بدون هیچ گونه ابهامى گفتند: خداى تو مولاى ماست ، و تو پیغمبر و رهبر ما هستى و هرگز كسى نسبت به تو عصیان نخواهد ورزید و از گفته امروز تو سرباز نخواهد زد .
آن گاه به على خطاب كرد و گفت : برخیز و در برابر مردم بایست . چون همانا دوست دارم و خوشنودم كه تو بعد از من امام و رهبر باشى . پس هر كس من مولاى اویم همانا این على مولا و ولى اوست ، و شما اى مسلمانان ! نسبت به على یارانى وفادار و صادق باشید و از سر صدق و دوستى او را یارى كنید !
و در آنجا دعا كرد كه : خداوندا! دوست على را دوست بدار و با آن كس كه با على دشمنى كند دشمن باش !
پروردگارا! یاران على را كمك كن ؛ آن كسانى كه یارى مى كنند پیشواى رستگارى و هدایت را؛ همو را كه چون ماه شب چهارده با تابش فروغ خود تاریكیهاى جهل و گمراهى را مى زداید و شاهراه مستقیم را با پرتو جمال خویش روشن مى كند .(4)

پی نوشتها:

1- سوره مائده (5)، آیه 67 .

2 - این جمله را نبى اكرم - صلى الله علیه و آله - سه مرتبه بازگفتند. و به روایت احمد حنبل شیبانى پیشواى مذهب حنبلى در كتاب مسند، چهار بار تكرار كردند . الغدیر ج 1، ص ‍ 11 .
3 - گویا كلمه معشر با قوم و طایفه و امثال آن ، با در نظر گرفتن سایر مشتقات این ماده ، این فرق را دارد كه به مردمى كه اهل معاشرتند، معشر گفته مى شود؛ در برابر آنها كه از هم مى رمند (متوحش ). بنابراین مى شود گفت : معشر یعنى : مردم تربیت یافته و متمدن . و معاشر الناس یعنى : اى متمدنان ، اى تربیت یافتگان .
4 - الغدیر، ج 2، ص 39، چاپ دوم .

پنج شنبه 14 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صحت واقعه غدیر از نظر تاریخ ( نگاهی به حدیث غدیر )

غـدیـر چـشـمـه اى است كه زلال اسلام ناب از آن مى جوشد هركس به این حقیقت اعتراف كند و جـان خویش , در زلال حقیقتش شستشو دهد, به پیشگاه باعظمت اسلام ناب بار مى یابد و آن كس كـه به هرعذر و بهانه , چشم از دیدن و گوش از شنیدن فرو بندد, جز صداى جرسى از دور نصیب نخواهد برد.
غـدیـر نخستین موقف و منزلى نیست كه پیامبراكرم (ص ) جانشین خود را به مردم شناسانده است آن گـرامى بارها به هر مناسبت با بیانهاى گونه گون و شیوه هاى مختلف این حقیقت را به مردم یـادآور شده وایشان را با رهبر آینده خود آشنا كرده است همه كسانى كه با حضرتش حشر و نشرى داشـتـنـد و از اتـفـاقـات حـكومت اسلامى بى خبر نبودند, مى دانستند كه على (ع ) خلیفه بلافصل پیامبر(ص ) و محبوبترین مردم ,و نزدیكترین اصحاب به رسول خداست
خـلافـت مـسـاله اى نبود كه تا سال دهم هجرت مسكوت مانده باشد خلیفه پیامبر از همان روزى معلوم شد كه نبوت در مكه آشكار شد(1)
پـس از آن مـخـصـوصا در سالهاى بعد از هجرت به قدرى این مطلب تكرار شد كه تقریبا همه اهل مدینه با آن آشنا بودند همه حدیث منزلت, حدیث رایت  و حدیث طیر (2) را شنیده بودند حدیث ثقلین (3) مكرر بر آنها خوانده شده بود نزول آیاتى چون آیه مودت (4) آیـه مـبـاهـله (5) و آیه ولایت (6) باعث شده بود, خورشید شخصیت امیرالمؤمنین درخششى روزافزون داشته باشد.

بـا ایـن هـمـه حـدیـث غـدیر از شهرتى به سزا برخوردار است همه احادیثى كه در این زمینه وارد شده صحیح و مشهور و بعضى متواترند, ولى حدیث غدیر از مرز تواتر نیز گذشته است .
مرحوم علم الهدى سید مرتضى , در این باره مى فرماید
:
كـسـى كـه بـراى صـحـت ایـن خبر دلیل بخواهد, همانند كسى است كه براى صحت خبر غزوات وحالات معروف رسول خدا دلیل بخواهد و چنان است كه گویى در اصل حجة الوداع شك داردزیرا اینها همه از جهت شهرت در یك رتبه اند.
چرا كه همه علماى شیعه این حدیث را روایت كرده و اهل حدیث با اسناد خود آن را نقل نموده اند و مـورخان و سیره نویسان همان طور كه حوادث معروف را نقل مى كنند, بدون سندمخصوصى نسل در نـسـل از هـم روایـتش مى كنند و محدثان آن را در زمره احادیث صحیح درج كرده اند این خبر مزیتى دارد كه هیچ خبر دیگرى از آن برخوردار نیست چرا كه اخبار بر دوگونه اند:.
یك دسته اخبارى است كه به سند متصل نیاز ندارند, مانند خبر جنگ بدر و خیبر و جمل وصفین و همه وقایع معروفى كه مردم نسل در نسل بدون سند از آن آگاهند دسته دیگر اخبارى است كه به سند متصل نیاز دارند, مثل اخبارى كه در باب احكام شرعى وارد شده است .

خبر غدیر به هر دو صورت نقل شده است , یعنى در عین آنكه در كمال شهرت و از سندبى نیاز است , داراى سند متصل نیز مى باشد.
افـزون بـر اینكه اخبارى كه در باب احكام شرعى نقل شده همگى خبر واحد هستند, ولى خبرغدیر راویان فراوانى دارد (7)
مـا در این مقال بر آن نیستیم كه راویان حدیث غدیر را نام ببریم , چون نه مقام را گنجایش است و نـه حـاجـتى به آن هست مرحوم علامه امینى نام راویان این حدیث را به ترتیب زمان زندگى ذكر كـرده اسـت مـا بـه ذكر شمار راویان حدیث غدیر در هر قرن بسنده كرده , علاقه مندان را به كتاب ارزشمند الغدیرراهنمایى مى كنیم (8)
در میان اصحاب رسول خدا (ص ) 110 نفر

در میان تابعین 84 نفر
در میان علماى قرن دوم هجرى 56 نفر
در میان علماى قرن سوم هجرى 92 نفر
در میان علماى قرن چهارم هجرى 43 نفر
در میان علماى قرن پنجم هجرى 24 نفر
در میان علماى قرن ششم هجرى 20 نفر
در میان علماى قرن هفتم هجرى 21 نفر
در میان علماى قرن هشتم هجرى 18 نفر
در میان علماى قرن نهم هجرى 16 نفر
در میان علماى قرن دهم هجرى 14 نفر
در میان علماى قرن یازدهم هجرى 12 نفر
در میان علماى قرن دوازدهم هجرى 13 نفر
در میان علماى قرن سیزدهم هجرى 12 نفر
در میان علماى قرن چهاردهم هجرى 19 نفر
وهمو مى نویسد
:

 ایـن حـدیـث را احـمد بن حنبل با چهل سند, ابن جریر طبرى با هفتاد و اندى سند, جزرى مقرى بـاهـشـتاد سند, ابن عقده با صد و پنج سند, ابوسعد مسعود سجستانى با 120 سند و ابوبكر جعابى با125 سند روایت كرده است (9)
ابـن حـجـر در كـتـاب صـواعـق نوشته است : (این حدیث را سى نفر صحابى از پیامبر اكرم (ص ) روایت كرده اند و بسیارى از اسناد آن صحیح یا حسن است ) (10)
ابن مغازلى در مناقب مى نویسد:.
حـدیث غدیر حدیث صحیحى است كه حدود صد نفر صحابى كه عشره مبشرة نیز از آن جمله است آن را از رسـول خـدا(ص ) روایـت كـرده انـد این حدیث ثابت است و ایرادى بر آن وارد نیست واین فضیلتى است كه فقط على (ع ) حائز آن شده و هیچ كس در این فضیلت با او شریك نیست (11)
سید بن طاوس از علماى امامیه در كتاب شریف اقبال الاعمال نوشته است :.
ابـوسـعـد مـسـعـودبـن نـاصـر سـجـستانى از علماى اهل سنت كتابى در هفده جز به نام الدرایه فى حدیث الولایه تالیف كرده و این حدیث را از صد و بیست صحابى نقل كرده است .

مـحـمدبن جریر طبرى در كتابى كه به نام الردعلى الحرقوصیه نوشته , حدیث ولایت را از هفتاد و پنج طریق روایت كرده است .
ابوالقاسم عبداللّه حسكانى در این باب كتاب مستقلى به نام دعاالهداة الى ادا حق الولاة تالیف نموده اسـت ابوالعباس احمد بن سعید بن عقده نیز كتابى به نام حدیث الولایه تالیف كرده و این حدیث را از صد و پنجاه طریق روایت كرده است وى پس از نقل عبارات راویان مى نویسد:.
هـمـه ایـن كتابها جز كتاب طبرى در كتابخانه من موجود است , مخصوصا كتاب ابن عقده كه در زمان حیات خودش (330 هجرى قمرى ) نسخه بردارى شده است (12)
طرفه آنكه از قرن دوم به بعد كه مرز مذاهب مشخص مى شود, هیچ یك از این راویان شیعه نیستند درمیان شیعیان نیز كمتر عالمى را مى توان یافت كه این حدیث را با اسناد مختلف نقل نكرده باشد.
اهـمـیـت حـدیـث غـدیـر بـه پـایه اى رسیده است كه بسیارى از دانشیان جهان اسلام , درباره آن كـتابهاى مستقل نگاشته اند به تحقیق علامه عالیقدر امینى در الغدیر, تا زمان ایشان بیست و شش كـتـاب مستقل توسط عالمان برجسته در اثبات تواتر حدیث غدیر یا تحقیق مفاد آن به رشته تحریر درآمده است (13)

ایـن قـضـیه آن چنان روشن و واضح و در نزد همگان مسلم بوده است كه اهل بیت (ع ) و معتقدان بـه ایـشـان بـه مـنـاسبت هاى مختلف بدان استدلال و احتجاج كرده اند در روایات به موارد زیادى بـرمـى خـوریـم كـه امـیرالمؤمنین (ع ) در طول سالهاى پس از وفات پیامبر اكرم (ص ) در مجالس مـختلف , اصحاب رسول خدا(ص ) را سوگند مى دادند كه آیا شما به خاطر ندارید رسول خدا(ص ) در روز غدیر فرمود: من كنت مولاه و ایشان سوگند مى خوردند كه آن را به خاطر دارند (14)
بـنـابـر آنـچـه گذشت , حدیث غدیر واقعیتى است كه دست تبهكار انكار از ساحت قدس آن كوتاه اسـت و چـنـد و چون تعداد انگشت شمارى از جاهلان عالم نما نمى تواند بر دامن كبریایش گردى بـنـشـاند, چه رسد كه خورشید روشن حقیقتش را بپوشاند از همین روست كه نویسنده دانشمند كتاب امام على (ع )عبدالفتاح عبدالمقصود مصرى , در ضمن تقریظ كتاب الغدیر مى نویسد:.
حدیث غدیر بدون شك , حقیقتى است كه دستخوش باطل نمى شود, فروزان و درخشان است ,چون روشـنـایـى روز و آن یكى از حقایق خروشنده الهام است كه از سینه پیامبر(ص ) پراكنده گشته تا ارزش دست پرورده , برادر و برگزیده خویش در میان امتش را معلوم كند (15)

پی نوشتها:

1- كـنزالعمال , ج 13, ص 114, حدیث 36371 و 129, حدیث 36407 و ص 131, حدیث 36419, و فرائدالسحطین , ج 1, ص 85, باب 16,حدیث 65.
2-  ر ك : فصل دوم :.
3-  ینابیع الموده , ص 39: پیامبر اكرم فرمود: من در میان شما دو چیز گرانبها به ارث مى گذارم : كـتـاب خـدا و عترتم را, این دو از هم جدانمى شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند و شما اگر به این دو تمسك كنید هرگز گمراه نمى شوید.
4- سوره شورى , آیه 23.
5-  سوره آل عمران , آیه 61.
6- سوره مائده , آیه 55.
7- تلخیص الشافى , مجلد اول , ص 168.
8-  الغدیر, ج 1, ص 14 تا 151.
9-  الغدیر, ج 1, پاورقى ص 14.
10- الصواعق المحرقة , ص 188, حدیث 4.
11- ـ مناقب ابن مغازلى ص 27, حدیث 39.
12-  اقبال الاعمال , ص 453.
13- الغدیر, ج 1, ص 152 تا 158.
14- به زودى آدرس احادیث وارده در این باب ذكر خواهد شد.
15- الغدیر, مقدمه ج 6, ص (و , ز).

پنج شنبه 14 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

پاسخ به شبهات دوست سنی ( پاسخ به شبهات اهل سنت درباره غدیر )

یکی از دوستان اهل سنت در نظرات این وبلاگ نظری اینگونه داده بودند: 

قسمت اول سوال: حتما بخوانید.........آقا شما خجالت نمیکشید. از اینکه غیرت حضرت علی و امام حسن و حسین را زیر سوال میبرید شما از خدا نمیترسید که تمام صحابه به جز 4 نفر را مرتد میدانید بله جناب. اصحاب پیامبر را فقط کافرها و مسیحی ها و یهودیها و شیعه ها مرتد می دانند. شما تا حالا از خودتون سوال کردید که اگر عمر قاتل فاطمه بود بس چرا حضرت علی دخترش را بنام ام الکثوم را به عقد عمر در میآورد. ایا انسان دخترش را به قاتل دختر بیامبر میدهد لابد ازترس یا از روی تقیه بود.از خدا و رسولش بترس بله حضرت علی پسرهایی با نام عمر و ابوبکر و عثمان هم دارد. اگه باور نداری برو کتابهای خودتو تحقیق کن ببین اسم فرزندان علی چیست. آیا این ها از روی تقیه بود ..ما اهل سنت دوستار اهل بیت هستیم ما اهل سنت دوستار شاگردان حضرت محمد هستیم.فقط از شما میخوام در مورد اهل سنت لا اقل از کتب معتبر معتبر معتبر یعنی صحاح سته تحقیق کنید.خداوند همه ما را هدایت کند. درضمن در مورد شهادت حضرت فاطمه تقویم های 15 سال گذشته را نگاه کن ببین که نوشته فاطمه وفات یافته است و این 2 حالت ندارد یا شما دروغگو هستید که میگویید فاطمه شهید شده یا گذشتگان شیعه دروغگو هستند که میگویند حضرت فاطمه وفات یافته. به امید روزی که همه ی ما مسلمانان متحد باشیم

پنج شنبه 14 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

غدیر در كتاب خدا ( داستان غدیر )

قرآن و خاندان نبوت
در سراسر قرآن كریم ، آیات بسیارى - و گاه سوره اى - وجود دارد كه درباره امیرالمؤ منین ابوالحسن على بن ابیطالب (ع ) نازل شده است و دانشمندان تفسیر، از شیعه و سنى ، در تفسیرهاى خود با ذكر مدرك بیان كرده اند. این آیات ، بعضى مربوط به خود آن حضرت و پاره اى مربوط به خاندان نبى اكرم (ص ) است ، كه وى بزرگ و سرور آنان مى باشد. این گونه آیات بسیار است ، كه اگر بخواهیم تنها به نام بردن آنها هم اكتفا كنیم ، باز سخن به درازا خواهد كشید. از این رو سه مورد را با شرح مختصرى ذكر مى كنیم.
آیه ولایت
انما ولیكم الله و رسوله والذین آمنوا، الذین یقیمون الصلاة و یؤ تون الزكوة و هم راكعون
-
همانا جز این نیست كه ولى امر شما خداوند است و رسول او، و كسانى كه گرویدند و نماز مى گزارند و زكات (صدقه ) مى دهند، در حالتى كه در ركوع باشند . (1)
این آیه به نقل 66 نفر از مفسران و فقیهان بزرگ اهل تسنن ، درباره على (ع ) نازل گشته است ، و حتى دانشمندان سنى ، اشعارى را كه حسان بن ثابت در این موقع در ستایش امام سروده و این موضوع را به روشنى تشریح كرده است ، نگاشته اند
. (2)
این آیه ، صرف نظر از اصل خلقت و نزول آن درباره امیرالمؤ منین ، بر امامت و ولایت او پس از نبى اكرم دلالت مى كند؛ آن هم ولایت و سرپرستیى كه در ردیف ولایت خداوندى و ولایت رسول اكرم است ، مخصوصا با این اسلوب ادبى محكم و جمله بندى مؤ كد و بلیغ ، و صراحت تمام و آغاز كردن آیه به انما كه انحصار را مى رساند. و از اینجاست كه امامت بلافصل و خلافت او، در متن كتاب آسمانى ما به خوبى دیده مى شود .

سوره هل اتى
این سوره نیز به نقل 34 دانشمند و مفسر از اهل تسنن ، درباره خاندان نبى گرامى نازل شده كه سه شب پیاپى ایثار كردند و غذاى افطار خویش را به مسكین و یتیم و اسیر دادند (3) . این فضیلت به قدرى اشتهار یافت كه شعراى تازى ، قصیده ها و اشعار بسیارى ، از جمله این مصرع لطیف وفى غیرهم هل اءتى هل اءتى ؟ را سرودند. و شافعى گفت :
انا عبد لفتى  انزل فیه هل اءتى

-
من بنده جوانمردى هستم كه سوره هل اتى در باره اش شده است .

 نامگذارى شیعه
در میان آیاتى كه در مدح على (ع ) نازل گشته است ، اینآیه :
ان الذین آمنوا و عملوا الصالحاتاولئك هم خیر البریة
.
-
همانا كسانى كهگرویدند، و كردار شایسته انجام دادند، خود بهترین آفریدگان هستند
.
و حدیث پیغمبراكرم (ص ) درباره آن ، كه در كتابهاى تفسیر و تاریخ اسلامى مذكور است ، بسیار جلبنظر مى كند. چون علماى اهل تسنن در شاءن نزول آن ، از جابر بن عبدالله انصارى ،صحابى جلیل ، روایت كرده اند كه مى گفت
:
در حضور پیغمبر بودیم كه على بنابیطالب رسید. پیغمبر فرمود: برادرم بر شما وارد شد. آنگاه دست به كعبه زد وفرمود
:
به خدایى كه جانم در دست اوست : ان هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیامة: همانا فقط این مرد و شیعیانش در روز پاداشرستگارند. او نخستین كسى است كه به من گرویده و از همه شما در پیمان خدا پایدارتر ودر امر خدا استوارتر است ، و نسبت به مردم عادلتر و در تقسیم ، مساوات جوتر، ومزیتش پیش خداوند از همگان افزونتر است

آنگاه آیه مذكورنازل گشت(4)
نیز روایت كرده اند كه هنگام فرود آمدن اینآیه ، پیامبر بزرگ فرمود
:
انت یا علىوشیعتك
.
-
این كسان كه گرویدند، و كردارشایسته انجام دادند، و بهترین آفریدگانند، تو و شیعیانت هستید(5)

محدثان و مفسران اهل تسنن كه این حدیث را دربیان نزول آیه مذكور نقل كرده اند، نامها و كتابهایشان درالغدیر یاد شده است . براى اطلاع بیشتر بهآن كتاب ، و كتاباصل الشیعة و اصولها(6)و كتاباعیان الشیعة(7)و كتابالمراجعات((8مراجعه كرد.
نتیجه
شیعه (پیروان على ) راخود پیامبر اكرم و بانى اعظم اسلام ، به این اسم نامیده است . و حتى مدتها پیش ازصحنه فروزان غدیر، شیعه وجود داشته ، و در زمان حیات پیغمبر به این نام خوانده مىشده اند. و تا آنجا مورد لطف خاص وى بوده اند كه نتیجه اصلى و منظور نهایى دین را - كه رستگارى در جهان جاوید و روز پاداش است - بدانان منحصر كرده است . و از اینجا بهتاریخ پیشینیان شیعه و نامگذارى آنان كاملا آگاه مى شویم ، و هم به غرض ‍ ورزى برخىاز نویسندگان و بى اطلاعى برخى دیگر پى مى بریم ، كه این حقایق را درست مطرح نكردهاند.
تذكر اخلاقى
شیعیان على كه رستگارى و سعادت ، ویژه آنان خواهد بود،همان كسانى هستند كه پس از ایمان به خدا، جز به كردار نیك و اعمال شایسته ، مبادرتنورزند و امیرالمؤ منین - آن نمونه عالى تربیت اسلامى و پیشواى مقدس ‍ انسانى - وگفتار و كردارش را سرمشق خود قرار دهند.

پی نوشتها:

1- سوره مائده (5)، آیه 55 .
2- الغدیر، ج 3، ص
156-167.
3- الغدیر، ج 3،ص 107-111
.
4- الغدیر، ج 2،ص 57-58
.
5- الغدیر، ج 2،ص 57-58
.
6- ص 45 19 از چاپ صیدا، و از ترجمه فارسى آن با نام ریشه شیعه و پایه هاى آن ص 25 به بعد؛ و هم رجوع شود به كتاب فایده و لزوم دین ص 137-153
.
7- جلد دوم
.
8- ص 43، چاپ سوم ؛ و از ترجمه فارس آن مناظرات ص 62؛ و نیز رجوع شود به كتاب الفصول المهمة فى تالیف الامة ص 38-44 ، چاپ دوم .

منبع : كتاب داستان غدیر  

پنج شنبه 14 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

عید غدیر ( داستان غدیر )

از امورى كه در جاودان ماندن و انتشار داستان غدیر اثر داشته و آن را ثابت و محرز ساخته آن است كه از نخستین سال پیدایش واقعه غدیر، این روز را عید مى گرفتند و جشنها بر پا كرده در آن روز به خوشى و شادمانى به یكدیگر تبریك مى گفتند؛ به دیدن هم ، به ویژه به دیدن سادات و علما مى رفتند؛ نیز به دعا و زیارت و كارهاى نیك و دلجویى مستمندان و دستگیرى ناتوانان و اطعام بینوایان مى پرداختند؛ و بر خویشتن و خانواده شان وسعت بیشترى داده جامه هاى نو مى پوشیدند .
پس هرگاه توده هاى متدین ، در روزى مخصوص ، با شوقى فراوان ، بدین كارها اشتغال ورزند، طبعا اشخاص دیگر در صدد پرسش برمى آیند كه علت و سبب چیست و این روز را چه خصوصیت و امتیازى است ؟ بدیهى است گفتگوها و مذاكراتى كه در این گونه اوقات در انجمنها و اجتماعات پیش مى آید و سخنرانیهایى كه مى شود و خطبه ها و اشعار و قصایدى كه در مساجد و مجالس مذهبى خوانده مى گردد، انسان را به علت پیدایش این عید و چگونگى مراسم آن رهنمایى مى كند
.
صفحات تاریخ اسلام را كه بنگرم ، شواهد بسیارى از احادیث نبوى و روایات رهبران دینى و آثار سخنوران برجسته و دانشمندان بزرگ و شعراى معروف مى بینیم كه هر كدام خود دلیل زنده اى است كه روز غدیر از اعیاد بزرگ اسلامى است
.
پس با گذشت زمان و سپرى شدن قرنها و دوره ها، هر سال این عید سعید، داستان خود را تازه تر جلوه گر مى سازد و توجه جهانیان را به واقعه مهمى كه در خود گنجانده دارد، جلب مى كند؛ و بدین وسیله این یادگار اسلام ، و سفارش و تاءكید صریح پیامبر عزیز بر امامت حضرت على ، و روشن ساختن وظیفه مسلمانان نسبت به او، از دستبرد فراموشى محفوظ مانده ، غبار گذشت زمان از چهره سترده مى گردد
.
آنچه از سراسر این پیشامد و تجدید عید غدیر در هر سال براى ما آشكار مى شود، دو چیز است
:
1- این عید، تنها به شیعیان اختصاص ندارد . نظرى اجمالى به تاریخ ، معلوم مى كند كه در ادوار قبل ؛ تمام مسلمانان در برگزارى مراسم آن شركت مى جستند؛ اگرچه ما شیعیان را علاقه ویژه اى به این عید و برپاداشتن هرچه باشكوهتر آن مى باشد
.
ابوریحان بیرونى ، دانشمند ایرانى قرن پنجم (م : 440 ق ) در كتاب الاثار الباقیة (1) غدیر را از عیدهایى شمرده است كه همه مسلمانان آن را بر پا مى داشتند و جشن مى گرفتند
.
ابن طلحه شافعى در كتاب مطالب السؤ ول مى گوید
:
روز غدیر خم را على در شعرش یاد كرده است ، و آن روز، عید است و یادگار تاریخى است . زیرا روزى است كه پیغمبر(ص ) در آن ، آشكارا و صریح ، على را به مقام ارجمند امامت و پیشوایى بعد از خود معرفى كرد و با آن موقعیت رفیع ، او را بر دیگر مسلمانان فضیلت بخشید (2)

در كتابهاى تاریخ ، شواهد زیادى بر این موضوع ملاحظه مى شود كه عید غدیر در بین همه مسلمانان جهان ، در خاور و باختر، مورد قبول و احترام بوده است . مصریان به آن توجه مى كردند و مسلمانان غرب و آسیاى صغیر و عراق و هندوستان نیز كاملا آن را به پا مى داشتند؛ و آن روزى بسیار مشهود بوده است كه در آن به ویژه به عبادت و پرستش خداى توانا مى پرداختند و انجمنهاى سخنرانى و وعظ تشكیل مى دادند و شعرا ترانه ها مى سرودند .
دانشمندان معروفى از اهل تسنن ، در كتب خود روز غدیر را عید نامیده اند و به مناسبت ، ذكر كرده اند كه در آن روز نبى اكرم ، على بن ابیطالب را در بیابان غدیر خم ، جانشین و وصى خود قرار داد و همه اصحاب و همراهان را امر كرد كه به وى تبریك بگویند (3) و چون تهنیت و تبریك گفتن ، از اعمال مخصوص عیدها و روزهاى شادمانى است ، تایید مى كند كه روز غدیر عیدى است اسلامى كه به دست بانى و مؤ سس عالیقدر اسلام پایه گذارى شده است و هیچ گاه اختصاص به شیعه ندارد
.
اشتها روز غدیر، مخصوصا در میان ملتهاى عربى زبان به اندازه اى بوده است كه در خلال آثار ادبى و اشعار شعراى آنان ، تشبیهات زیبایى كه به شبهاى جشن عید غدیر شده است ملاحظه مى شود، و هم از زبان ترانه ، بهجت و فرحناكى روزهاى غدیر را با بیانى شیرین مى شنویم (4)

ابومنصور ثعالبى ، (5) ادیب و دانشمند معروف ، در كتاب ثمارالقلوب (6) از اضافه هاى مشهور، یكى لیلة الغدیر را (مانند لیلة القدر، مثلا) نام برده است .
2- ابتداى پیدایش این روز فرخنده و اهمیت آن در اسلام از تاریخ هیجدهم ماه ذى حجه سال دهم هجرت است ؛ و چنانكه گذشت ، پیامبر اكرم در بازگشت از حجة الوداع ، در این روز، در دامنه بیابان غدیر، مقام جانشین خود را آشكار و به جمعیتهاى انبوهى كه در آن سفر همراهش بودند ابلاغ كرد كه وظیفه امر و نهى و رهبرى در امور دین و حفظ نظام دنیاى اسلام با على بن ابیطالب (ع) است . از این رو این روز در تاریخ اسلام ، روزى بس درخشان گشت . زیرا در آن روز، با معین شدن سرپرست مسلمین بعد از رسول اكرم ، دین كامل شد و صراط مستقیم الاهى نمودار گردید و تابشگاه حقایق قرآن پدیدار گشت ؛ تا مسلمانان در پرتو مشعل هدایت به پیشرویهاى خود ادامه دهند و به پرتگاههاى جهل و انحطاط نیفتند و مقام علمى و عملى جانشینان حقیقى پیغمبر را شناخته از آنان حداكثر استفاده را بكنند
.
پس كدام روز را از غدیر بزرگتر مى توانیم بدانیم ؟ با آنكه در این روز وظیفه بزرگ مسلمانان نسبت به بعد از درگذشت پیامبر عزیزشان واضح شد و نعمت هدایت از طرف خداوند به سر حد اتمام رسید، و در این باره چنانكه در پیش گفتیم آیاتى چند از جانب خداوند نازل گشت ؛ كه از جمله این آیه كریمه است

الیوم اكملت لكم دینكم و اتمتت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا
در تواریخ آورده اند كه روزى یكى از مسیحیان به نام طارق ابن شهاب در اجتماع مسلمانان در آمد و گفت :
اگر در كتاب ما این آیه - الیوم اكملت لكم دینكم ...- وجود داشت ، كه خداوند گفته بود : دین شما را كامل كردم ما روز نزول آن را عید مى گرفتیم و بدین نوید شادمانى مى كردیم(7)

 حدیثتهنیت
پیشواى اسلام در آن روز، براى به آخررساندن وظیفه گران خویش و اتمام حجت بر همگان و محكم كردن این پیمان دینى و مسلمقرار دادن امامت براى وصى خویش و رفع هر گونه ابهام ، به همه مردمى كه در آن انجمنپرشكوه صحرایى حاضر بودند؛ بزرگان ، سران مهاجر و انصار، بانوان و سایر مسلمانان ،امر كرد كه به حضور على (ع ) برسند و او را بر نائل شدن به مقام عالى امامت تبریك وتهنیت گویند. مسلمین اطاعت كرده به طرف مردى كه قهرمان پیروزیها و مایه امید ونشاطشان بود، شتافتند. این مراسم به طول انجامید، تا جایى كه نماز را (از جهت مقدارفاصله بین نمازها) قدرى تغییر دادند (8)
داستان تهنیت نیزهمدوش اصل ماجراى غدیر اشتهار یافت ، و تهنیت ابوبكر و عمر را به حضرت على شصت نفراز دانشمندان بزرگ سنى روایت كردند، كه تفصیل موضوع با نام آنان و اسامى كتب ومداركشان در صفحات 272-283 جلد اولالغدیر مذكور است .
در این مورد طبرى مى گوید: پیغمبر در پایان خطابهخود فرمود: اى گروههاى مردم ! بگویید
:
ما بر این سفارش و انتصاب با تو پیمانبستیم و از دل و جان پذیرفتیم و به زبان اقرار كردیم و دست بیعت دادیم و عهد مىكنیم كه این امر به فرزندان و خانواده هاى خود ابلاغ كنیم و تغییرش ندهیم . تو گواهما هستى ؛ و بس ‍ است كه خدا گواه و شاهد ما باشد. این سخنان را بگویید و به على بهعنوانامیرالمؤ منینسلام بدهید و اورا امیرمؤ منان بخوانید و بگویید: خداوندى را سپاس كه ما را به این پیشوا و هادىرهبرى كرد. اگر او ما را رهنمون نشده بود، راه را نمى دانستیم و حق را تشخیص نمىدادیم ؛ و همانا خداوند گفتار و پیمان شكنى و خیانت هر كس را مى داند. پس هر كس اینپیمان را بشكند، به ضرر خویش رفتار كرده است ؛ و هر آن كه عهدى را كه با خدا بستهاست استوار بدارد؛ ایزد متعال پاداش بزرگ به او دهد. این گفتار را كه باعث خشنودىخدا از شماست ، بر زبان بیاورید
!
به روایت طبرى ، زید بن ارقم كه از اصحاب مشهورپیغمبر(ص ) است مى گوید
:
مردم در این هنگام ریختند و بر سر پیغمبر و على ازدحامكردند و مى گفتند: آرى شنیدیم و به جان و دل ، امر خدا و رسول را اطاعت مى كنیم ونخستین كسانى كه با پیغمبر و على دست بیعت دادند و پیمان بستند، ابوبكر، عمر و طلحهو زبیر بودند، سپس بقیه مهاجران و انصار، بعد دیگر مردم تا اینكه برگزارى این مراسم، سه روز طول كشید (9)

عیدغدیر، اسلامى است 
از توضیحات بالا كه ازاصیلترین مدارك تاریخى و حدیثى اهل تسنن نقل شده است ، نتیجه مى گیریم كه : عیدغدیر اسلامى است ، یعنى به دست بانى اعظم اسلام تاءسیس شده است ، و روزى بس بزرگاست . پس وظیفه مسلمانان جهان است كه در بزرگداشت چنین روزى بكوشند و از این شعارمقدس حمایت كنند و در نگهداشت آن همت گمارند؛ و در این روز، منظور پیغمبر ارجمند رابه جوانان و نوجوانان اسلام یادآور شوند و در انجام این وظیفه بزرگ دینى و تظاهراسلامى و اجراى منویات رسول خدا(ص ) شیعیان را تنها نگذارند؛ چنانكه مسلمانانقرنهاى اول چنین بوده اند و این گونه رفتار مى كرده اند.
و هم در این روز بایدبه سایر تعلیمات اسلام توجه كرد و در انجام كارهاى نیك و پیروى از روش على (ع ) كوشید و خداوند را بر این نعمت كه دین را كامل ساخته سپاس گزارد
.
و در حدیث استكه پیغمبر گرامى فرمود
:
بهترین عیدهاى امت من روز غدیر است ؛ و آن روزى است كهخداوند امر مرا كرد كه على را راهنماى مسلمین قرار دهم ؛ تا بعد از من به وسیله اوهدایت جویند؛ و آن روزى است كه خداوند دین را كامل كرد (10)

پی نوشتها:

1- ص 334، ترجمه الاثار الباقیة ص 95، الغدیر، ج 1، ص 267 .
2- الغدیر، ج 1، ص
267.
3- الغدیر، ج 1، ص 270 به بعد
.
4- الغدیر، ج 1، ص 269، كتاب عیدالغدیر فى عهد الفاطمین اثرى از دكتر محمد هادى امینى كه توسط نشر آفاق به چاپ رسیده مستقلا پیرامون همین مبحث به رشته تحریر درآمده است
.
5- م : 429 ق ، نویسنده تذكره معروف یتیمة الدهر و كتاب فقه اللغة

6- ص 511، به نقل از الغدیر، ج 1، ص 268 .
7- الغدیر، ج 1، ص
283.
8- الغدیر، ج 1، ص
271.
9- الغدیر، ج 1، ص
270.
10- الغدیر، ج 1، ص 283.

منبع: كتاب داستان غدیر

پنج شنبه 14 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

ضرورت غدیر ( پیام غدیر )

پس از انتصاب مولاى متقیان على (ع ) به امامت و پدید آمدن خجسته روز غدیر، براى هر كس به طور طبیعى ، سوالهایى كه در خصوص مبانى عقلى ، اجتماعى و سیاسى این انتصاب به وجود مى آید كه براى روشن شدن آنها این بحث را به طور خلاصه و گذرا، طرح مى كنیم .
از وقتى كه بشر خود را شناخت براى تامین خوشبختى و سعادت خود، همواره دنبال شناخت عوامل و ریشه هاى آن بود. او مى خواست بداند، كه چه وسایلى لازم است ، تا یك جامعه سالم ، زنده ، فعال ، آگاه ، آزاد، شجاع ، نیرومند، مستقل و مترقى تحقق یابد، این آرزو و عقیده ، براى جامعه بشرى به شكل رویا در آمده بود. افلاطون این جامعه رویایى را مدینه فاضله نام گذاشت

 اندیشمندان ،متفكران و جامعه شناسان از زمانهاى دور، هر كدام در این مورد، عقیده خاصى داشتندبعضى از فلاسفه مانند افلاطون معتقد بودند كه حكومت باید به دست افراد صلاحیت دارباشد و به همین منظور، لازم مى دانستند كه حكومت و سرپرستى جامعه به عهده حكما،علما و عقلا باشد(1). عده اى كه معتقد به حكومت فلاسفه بودند، مى گفتند: قوانین بى روح و بى جان نمىتواند جامعه را به سرمنزل مقصود برسانند. گروهى دیگز عقیده داشتند كه اگر جامعه اىپاك ، شایسته و وظیفه شناس ‍ مى خواهیم ، لازم است كه قوانین جامع ، عادلانه ومترقى داشته باشیم تا به وسیله آن ، جامعه برتر و ایده آل محقق شود. ارسطو (معلماول ) از طرفداران این نظریه بود.

پی نوشتها:

1- سیر حكمت در اروپا، ص 27

منبع: كتاب پیام غدیر

پنج شنبه 14 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

اهمیت غدیر در تاریخ ( داستان غدیر )

دانشمند بزرگ و محقق ، نویسنده الغدیر، در ابتداى نخستین جلد كتاب جهانى خود، بحثى علمى و جالب زیر عنوان اهمیت غدیر در تاریخ مطرح كرده است كه ما خلاصه آن را با بیانى ساده و توضیحى كوتاه در اینجا مى آوریم :
در نظر خردمندان ، ارج و شرف دو چیز وابسته به نتیجه آن است و به اندازه ثمره اى است كه مى بخشد. بنابراین در دامنه پهناور تاریخ و موضوعات آن ، مهمترین مطلبى كه با توجه به نتیجه اش ، داراى موقعیت شایانى است ، آن بخشهایى است كه پیدایش ادیان را نشان مى دهد و مذاهب بر آنها پایه گذارى شده است و سرچشمه عقاید ملتها و جمعیتهایى قرار گرفته است . از این رو، این بخش از تاریخ - كه مبدا پیدایش اعتقادات و مقدسات ملت هاست - به ابدیت راه جسته است و هیچ گاه تاریخ جهان آن را فراموش نمى كند و با جاودانى و همیشگى در سراسر دوران آینده تاریخ توام است
.
به این ملاحظه است كه مى بینیم دانشمندان بزرگ و امین تاریخ ، در ضبط و صحیح نگاشتن مبادى تاریخ ادیان و آغاز مذاهب ، به خود رنجهاى فراوان مى دهند و در این راه كوشش بسیار مى كنند. سپس به گزارش موجبات نشر تعالیم آنها پرداخته خصوصیاتش را با دقت تمام مى نگارند. و اگر مورخ ، این موضوع را اهمیت ندهد در تاریخ خود رخنه اى التیام ناپذیر ایجاد كرده و مطالبى ناقص و بى ارج نوشته است و خواننده كتاب خود را گمراه كرده است . چون خواننده نمى تواند از این نوشته بفهمد كه ابتداى آن دین چه بوده و دورانش چگونه سپرى شده و در مراحل بعدى به كجا گراییده است

توضیح : اگر در نوشتن تاریخ ، شرح حال پادشاهان ، شاعران ، هنرمندان و مخترعان ضرورى است ، و بحث و تحقیق درباره منشا علوم و محیط تربیتى متفكران و امثال اینها بسیار جالب و مفید است ، پس چگونه مى توان نسبت به تاریخ دین و مذهبى كه ملتهاى زنده اى به آن اعتقاد دارند سهل انگارى كرد؟ مخصوصا در مورد دینى كه پیروانش سنن و آداب آن را هر روز از صمیم قلب برگزار مى كنند و در تشكیل مراسم ملى و رسمى خود نیز مدخلیت مى دهند و هماره با سازمان فكرى و روحى آنان آمیخته بوده و هست .

 سپس مؤلف عالیقدر چنین مىنویسد:
داستان غدیر از با اهمیت ترین موضوعات این بخش از تاریخ است . زیرا مذهبآن ملتها و طوایفى كه آل رسول را پیروى كردند بر این واقعه - و بسیارى از دلیلهاىمحكم دیگر - پایه گذارى شده است . و آنان كه پیروى خاندان رسول كردند، تعدادشان بهمیلیونها نفر مى رسد، كه از نظر كیفیت همیشه پیشرو كاران دانش و عظمت و فرهنگ بودهاند و همواره در میانشان حكیمان و عالمان ، زبدگان جهان انسانیت ، نابغه هایى درعلوم و فنون مختلف ، مصلحان و رهبران ، پادشاهان و سیاستمداران وجود داشته اند. وهم آنان داراى ادبیاتى سرشار، و فضل و دانشى فراوان بوده و كتابهایى گرانبها و نیكودر هر فن نگاشته اند
.
روى این حساب ، نویسنده تاریخ از هر ملت و مذهبى كه باشد،نمى تواند در بیان پیدایش و مبداء این ملت كوتاهى كند. به ویژه در مورد داستانسراسر اهمیت غدیر كه صحنه حساسى از صحنه هاى نزول وحى و قیام تبلیغى بانى اسلامبوده است
.
اگر مورخى از روى تعصب جاهلانه ، از بیان این داستان و حقایق وابستهبه آن چشم بپوشد، نسبت به دین اسلام و نبى بزرگوار آن خیانتى بزرگ كرده و هم درصفحات تاریخ خود، جنایتى مرتكب شده كه جبران ناپذیر است . زیرا حدیث غدیر و آنچه كهپیامبر گرامى ما در آن روز فرخنده و با شكوه ابلاغ كرده و صحنه تبلیغیى را كهبرگزار نموده است . وظیفه اى بوده كه به ماءموریت وحى انجام شده است . و هیچ كستردید ندارد كهروز غدیردر تاریخاسلام موجى افكنده است كه هیچ گاه از ارتعاشات آن كاسته نمى شود
.
از اینجا كه مىبینیم مورخین ، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ضبط حوادث بزرگ به بررسى درباره حدیث غدیرو جمع آورى مآخذش همت گماشته اند، همین عظمت كه براى آن در علم تاریخ دیده مى شود،در علم حدیث نیز وجود دارد. چون محدثین به هر طرف مى نگرند احادیث صحیح فراوانى درمورد داستان غدیر مى بینند كه این افتخار را براى ولى امر دین ، على (ع ) ثابت مىكند؛ احادیثى كه با فروغ خیره كننده اى در همه ادوار اسلامى به چشم مى خورد، و مردمهر عصرى ، آن را از گذشتگان خود یاد گرفته اند، تا برسد به اصحاب كه از خود پیغمبراكرم (ص ) شنیدند و فراگرفتند
.
بنابراین اگر حدیث دانى از چنین حدیثى غفلت ورزد،حق امت را پایمال و به مسلمانان ظلم كرده و آنان را از عنایت و احسانى كه پیغمبررحمت كرد و بهره وافرى كه از خیرخواهى و صلاح اندیشى وسیعش بخشید، محروم داشته ورهنمایى امت را به شایسته ترین راه ، كتمان كرده است
.
همین طور مفسران نیزآیاتى پیش چشمشان است كه در این موضوع نازل گشته است ، و بر مفسر است كه مورد نزولآیه و تفسیر آن را بنگارد و به حدیث غدیر اشاره كند؛ تا زحماتش بى اثر و كوشش اوناقص ‍ نماند
.
عقایدشناسان اهل تسنن نیز از ذكر حدیث غدیر گزیرى نداشتند و بهعنوان نقل دلیل شیعیان آن را نگاشته اند، تا جایى كه فرهنگ نویسان نیز هنگامى كه بهواژه هایى مانند: غدیر، خم ، ولى ، مولى رسیده اند، به حدیث غدیر اشاره كردهاند
.
پس به طور كلى دانشمندان مطلع و بى غرض اهل تسنن ، از مورخان و محدثان ومفسران و عقایدشناسان ، این واقعه را با مدارك و سندهاى فراوانى در كتابهاى خودآورده اند.


منبع : كتاب داستان غدیر

پنج شنبه 14 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

معناى مولى ( معنای مولی )

شاید با توجه به بحثهاى انجام گرفته درباره سند حدیث غدیر، شكى باقى نمانده باشد كه حدیث ، از زبان مبارك حضرت رسول (ص ) صادر شده است .
اما دلالت آن بر امامت امیرالمؤ منین (ع ) قطعى است . ما در هر چیز هم شك كنیم ، تردیدى نداریم كه لفظ مولى ازنظر وضع لغت ، چه در معناى مورد نظر ما (امامت ) نص و صریح باشد، یا به خاطر مشترك بودنش ‍ با معانى متعدد، مجمل باشد، و چه از قرائنى كه اثبات كننده معناى امامت و رهبرى است خالى باشد، یا همراه این قرائن ، در این مورد خاص ، قطعا جز معناى رهبرى و پیشوایى را نمى رساند، چرا كه همه آن جمعیت انبوه كه در آن جا حضور داشتند و چه كسانى كه خبر را بعدا دریافت كردند و اشخاصى اند كه در لغت به نظر آنان ارزش مى نهند، همه از مولى ، همان امامت را فهمیدند و كسى هم آن را رد نكرد .
از آن پس نیز، این فهم و برداشت ، از سوى شاعران و ادیبان تا زمان حاضر تداوم یافته است . این دلیل روشنى است كه مقصود از مولى ، امام و رهبر است .
در طلیعه اینان ، خود امیرالمؤ منین (ع ) است كه در پاسخ نامه معاویه ، ابیاتى نوشت كه این مضمون در آنهاست : پیامبر خدا در روز غدیر خم ، ولایت خویش را بر شما، درباره من حتمى ساخت(1)
حسان بن ثابت نیز كه در صحنه غدیر حضور داشت ، از پیامبر خدا اجازه گرفت كه حدیث غدیر را به نظم بسراید و ابیاتى گفت ، از جمله این كه : پیامبر خدا به على فرمود: یا على ! برخیز، كه من تو را پس از خودم امام و راهنما قرار دادم (2)
قیس بن سعد بن عباده هم ، از جمله صحابیانى است كه در سرورده خویش ، به استناد حدیث پیامبر در روز غدیر، على (ع ) را امام خود و امام همگان بر شمرده كه امامتش را قرآن كریم بیان كرده است .
كسانى دیگر همچون محمد بن عبدالله حمیرى ، عمرو بن عاص صحابى ، كمیت بن زید اسدى ، سید اسماعیل حمیرى ، عیدى كوفى ، ابوتمام ، همه در سروده هاى خویش ، بر اساس واقعه غدیر خم و حدیث حضرت رسول (ص )، امیرالمؤ منین را پیشوایى منصوب از سوى پیامبر، صاحب ولایت و امارت ، راهنماى خلایق پس از رسول الله و... دانسته اند و به بیعت مردم با آن حضرت اشاره كرده اند(3)
هوشمندان و فرزانگانى در قلمرو دانش و ادب و لغت شناسانى بى غرض ‍ نیز، كه جز كاربرد درست واژه ها را در اشعار و تركیبهاى ادبى خود در نظر ندارند، همین فهم و برداشت را داشته و در آثار خویش ، همین معنا را بیان كرده اند (4) اینان هر كدام در جاى خود، از استوانه هاى لغت و ادبیات بوده اند و پیوسته تا امروز، دیدگاهشان در ادبیات مورد توجه بوده است و یك پژوهشگر نمیتواند همه اینان را به خطا و كجروى متهم سازد، در حالى كه همه ازچهره هاى برجسته و مورد اعتماد در وادى ادبند .
گروههایى از مردم نیزاز لفظ مولى همین معنى را فمیده اند و با صراحت به آن اشاره كرده اند، یا از لابه لاى گفته هایشان چنین بر مى آید .
از جمله آنان ، ابوبكر و عمر است ، كه همان روز خدمت على (ع ) آمده و به او تبریك گفتند و با وى بیعت كردند و بر اینكه او مولاى هر زن و مردم مؤ من شده است ، تهنیت گفتند .

 راستى !كدام یك از معانى مولىبود كه قابل تطبیق بر حضرت بود، تا آن روز مطرح نگشته بود، تا آن كه دوباره مطرحشود و آن دو به خاطر آن ، به حضرت تبریك بگویند و تصریح كنند كه آن روز، برخورداراز آن سمت گشت ؟ آیا معناىیارىومحبتبود؟ حضرتعلى (ع ) از روزى كه از پستان ایمان شیر خورد، یار و دوستدار محمد (ص ) بود. یامعناى دیگرى داشت كه در این مورد، نمى توانست مقصود باشد؟ نه به خدا، نه آن بود ونه این . آن دو، معنایى را اراده كردند كه همه حاضران فهمیده بودند، یعنى اولى وسزاوارتر نسبت به آن دو و همه مسلمانان از خودشان ، و بر همین معنا نیز تبریك گفتندو بیعت كردند.
از جمله آنانحادث بننعمانبود كه گرفتار كیفر سریع خدا شد. وقتى رسول خدا (ص ) آن سخنان را در غدیرخم فرمود، وى به پیامبر گفت : اى محمد! مارا به شهادتین و نماز و زكات و حج فرمان دادى و به اینها اكتفا نكردى تا آن كهبازوهاى پسرعمویت را گرفته بلند كردى و او را بر ما برترى دادى و گفتىمن كنت مولاه فعلى مولاه(5)معناى این تفضیل وبرترى دادن ، كه آن كافر حسود، نمى توانست تحملش كند و به شك افتاده بود كه آیا ازسوى خداوند است ، یا به نظر پیامبر، چه مى توانست باشد، جزولایت و پیشوایى !اینقضاوت وجدان آزاد شماست كه آن ولایت ، همان ولایت مطلقه اى است كه قریش ، هرگز زیربار آن نرفت ، مگر پس از غلبه آیات روشن الهى و دلائل دندان شكن و جنگهاى خونین ،تا آن كه نصرت الهى رسید و مردم گروه گروه به دین خدا گرویدند. این ولایت مطلقه درمورد على (ع ) براى آنان سنگین تر بود، آن چه در دل دیگران بود، حارث بن نعمانآشكارا گفت و خداى توانا او را به كیفر رساند.
از جمله آنان ، گروهى بودند كه دركوفه با امیرالمؤ منین (ع ) ملاقات كردند و هنگام دیدار، گفتند: السلام علیك یا مولانا.حضرت ، براى آگاهى شنوندگان ازمعناى صحیح آن ، از آنانتوضیح خواست كهمن چگونه مولاى شمایم ،كه گروهى از عرب هستید؟پاسخ دادند: مااز رسول خدا (ص ) در روز غدیر خم شنیده ایم كه فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه
خواننده گرامى توجه دارد كه آنمولىبودنى كهنزد عرب بسیار مهم بود و به مولویت هركسى براحتى سر فرود نمى آوردند،نصرت و محبت یامعانى دیگرمولىنبود، بلكه آن ریاست بزرگى بود كه جز با دلیلى روشن و محكم، به آن گردن نمى نهادند. این بود كه امیرالمؤ منین هم در حضور دیگران از آنانتوضیح خواست و پاسخشان این بود كه آن را از سخن پیامبر فهمیده اند. این معنى حتى برزنان پرده نشین نیز پنهان نبود. معاویه از زنى به نامدارمیه حجونیهپرسید: چرا على (ع ) را دوست مى دارى و مرا دشمن ؟آن زن دلایلى آورد، از جمله اینكهپیامبر در صحنه غدیر خم ، براى او ولایت را قرار داد. براى دشمنى اش با معاویه نیزاستدلال به این كرد كه او با كسى جنگیده كه براى حكومت ، شایسته تر از معاویه بود ودر پى چیزى رفت كه حقش نبود، معاویه هم سخن او را رد نكرد!
پیش از همه اینها،خود على (ع ) در میدانگاه كوفه با مردم كه سخن مى گفت ، پس ازآن كه در مورد خلافتشبرخى نزاع داشتند و آن چه را وى از پیامبر اكرم در مورد برترى خویش روایت مى كرد،نمى پذیرفتند، حضرت به این حدیث استشهاد فرمود، تا پاسخى بر منازعان باشد.
بااین حال آیا براى مولى معنایى جز ولایت و رهبرى قابل قبول است ؟ خود حضرت و شاهدانغدیر خم نیز همان رافهمیدند. كسانى هم كه دانسته پنهان كردند، به بلاى رسواگرگرفتار شدند. اگر مقصود از مولى ، یاور و دوستدار بود، چگونه حضرت على (ع )در آنجمع ، براى پاسخگویى به منازعه مخالفان به حدیث غدیر استناد مى كرد؟ با اینكهمسلمانان دیگر نیز باور و دوستدار پیامبر بودند. روشن مى شود كه معناى مقصود، همانولایت مطلقه و اولویت به تصرف بوده است . هر كسكه ازموارد بحث و مجادله افراد امتدر اجتماعات و در لابه لاى كتابها از دیر زمان تاكنون آگاه باشد، خوب مى داند كهمردم ، جز معناى پیشوایى و امامت مطلقه از آن نفهمیده اند، ولایتى كه براى پیامبرخدا (ص ) بود. اگر پژوهنده ، اهل تحقیق و اطلاع باشد، نیازى به بر شمردن موارد نیست.

پی نوشتها:

1- و اوجب لى ولایته علیكم رسول الله یوم غدیر خم

2- فقال له : قم یا على فاننى رضیتك من بعدى اماما و هادیا

3- در متن كتاب ، سروده هاى این بزرگان آمده است . (مترجم)
4- كسانى همچون : دعبل خزاعى ، حمانى كوفى ، ابوفراس ، سید مرتضى ، سید رضى ، حسین بن حجاج ، ابن رومى ، كشاجم ، صنوبرى ، مفجع ، صاحب بن عباد، ناشى صغیر، تنوخى ، زاهى ، ابوالعلاء، سروى ، جوهرى ، ابن علویه ، ابن حماد، ابن طباطبا، ابوالفرج ، مهیار، صولى نیلى ، فنجكردى و ...
5- عذابى از سوى خدا نازل شد و او را به هلاكت رساند. سوره معارجمهورى اسلامى ایران سئل سائل بعذاب واقع نیز دراین باره نازل شده است .

پنج شنبه 14 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صحنه تاریخى غدیر ( غدیر در آیینه اشعار )

مى رسد از خم ندایى دلپذیر

 

كز ره آمد كاروانى با بشیر

 

از دراى كاروان ، خم در خروش

 

و زخروش خم جهانى در صغیر

 

دست افشان از نشاط افلاكیان

 

پاى كوبان از طرب برنا و پیر

 

از سفارتخانه كبراى حق

 

با همایون نامه نازل شد سفیر

 

از حریم كبریا آمد سروش

 

تا گشاید پرده از رازى خطیر

 

كرد روشن صحنه اسلام را

 

صحنه تاریخى عید غدیر

 

از وداع كعبه چون شد رهسپار

 

خواجه لولاك با جمعى كثیر

 

در غدیر خم به ختم انبیا

 

گشت فرمان صادر از حى قدیر

 

كاى محمد! كن رسالت را تمام

 

كن فضا را روشن از مهر منبر

 

بر على امر ولایت را سپار

 

كاو بود شایسته تاج و سریر

 

از جهاز اشتران آماده ساخت

 

منبرى پیغمبر روشن ضمیر

 

خواند بر منبر پس از حمد خداى

 

خطبه اى غرا و نغز و دلپذیر

 

كاین على باشد ولى كردگار

 

بعد من بر خلق ، مولا و امیر

 

نور او سرگشتگان را رهنما

 

لطف او افتادگان را دستگیر

 

در شجاعت شهسوارى بى قرین

 

در عدالت شهریارى بى نظیر

 

رهبر آزادگان كز روى لطف

 

بند غم بگشاید از پاى اسیر

 

بار ذلت گیرد از دوش گدا

 

گرد محبت شوید از روى فقیر

 

جملگى دادند با دست خداى

 

دست بیعت از صغیر و از كبیر

 

اى رساخوش سفت این رخشنده در

 

خامه شیواى استاد شهیر

 

از امینى گوش كن این داستان

 

در كتاب مستطاب الغدیر

شعر از: دكتر قاسم رسا

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 3 بيان انتقادات و پيشنهادات

عنایت خدا و رسول خدا به غدیر ( غدیر در اسلام )

خداى سبحان عنایتى فراوان داشت كه حدیث و ماجراى غدیر خم علنى و آشكار باشد، تا زبانها و نقلهاى راویان پیوسته بر مدار آن بچرخد، تا آن كه حجت و دلیلى آشكار براى حمایتگر بزرگوار دینش حضرت امام على (ع ) گردد .
از این رو، ابلاغ این ماموریت را هنگامى به پیامبرش داد، كه همراه جمعیت انبوهى از حج اكبر بازمى گشت . پیامبر خدا (ص ) نیز در حالى این دعوت را ابلاغ كرد كه توده هاى وسیعى از مردم از شهرها و آبادیهاى مختلف بر گرد او بودند. فرمان داد تا جلو رفتگان برگردند و عقب ماندگان برسند، آن گاه پیام را به همه گوشها رساند و به حاضران فرمان داد تا به غایبان برسانند، تا همگان راوى این حدیث باشند، در حالى كه حاضران بیش از صد هزارنفر بودند
.
خداوند به این مقدار بسنده نكرد، بلكه در این باره آیاتى نازل فرمود، تا پیوسته و با گذشت روز و شب ، تلاوت شود، تا مسلمانان هر لحظه به یاد این ماجرا باشند و راه و پیشوایى را كه باید به او روى آورند و دین خود را از او فرا گیرند، بشناسند
.
این عنایت و توجه خاص را رسول خدا (ص ) نیز داشت ، آن حضرت در آن سال ، گروههاى مختلف مردم را به حج فرا خواند و مردم ، دسته دسته به او پیوستند و پیامبر اكرم (ص ) مى دانست كه در پایان این سفر، آن خبر بزرگ را به آنان خواهد داد؛ خبرى كه قوام بخش بناى مكتب و مایه سرورى امت اسلام برامتهاى دیگر و سیطره حكومت اسلام بین خاور و باختر مى شد، اگر به مصالح امت مى اندیشیدند و راه روشن هدایت را مى دیدند و مى پذیرفتند (1)

به خاطر همین هدف بود كه امامان (ع ) پیوسته یادآور این واقعه بودند و براى اثبات امامت امیرالمؤ منین (ع ) به آن احتجاج و استدلال مى كردند. خود حضرت امیر (ع ) نیزدر طول حیاتش به آن استدلال مى كرد و در اجتماعات و جلساتى كه مردم دور هم بودند، از كسانى كه در صحنه غدیر حضور داشتند مى خواست كه آن را بازگو كنند و شهادت دهند. همه اینها به این جهت بود كه داستان غدیر، على رغم گذشت دورانها و سالها، همچنان تر و تازه و شاداب بماند
از این رو به پیروان خود دستور مى دادند كه روز غدیر را عید گرفته ، دور هم جمع شوند، به یكدیگر تبریك و شادباش گویند، تا آن حادثه بزرگ یاد شود (كه اشاراتى به این مساله خواهد آمد (


در روز غدیر، شیعیان در كنار مرقد مقدس علوى ، اجتماع شكوهمندى دارند كه بزرگان قبایل و چهره هاى برجسته شهرهاى دور و نزدیك ، براى گرامیداشت این خاطره گرامى جمع مى شوند و به نقل از پیشوایان دین ، زیارت بلندى را روایت و تكرار مى كنند كه متضمن دلائل امامت و حجتهاى استوارى از قرآن و حدیث در اثبات خلافت و به ویژه حدیث غدیر است . هر یك از آن هزاران نفر را مى بینى كه با شادى و مسرت ، الفاظ آن را بر زبان جارى مى سازد و خدا را سپاس مى گوید كه او را بر این راه روشن ولایت ، رهنمون شده است و خود را راوى آن فضیلت و اثبات كننده آن مى بیند كه به مفاد آن حدیث ، ایمان دارد. كسانى هم كه توفیق حضور در آن گردهمایى مقدس را ندارند، در شهرهاى دوردست ، هر جا هستند آن زیارت را تلاوت كرده و از همانجا به قبر شریف مولى اشاره مى كنند .
روز غدیر، برنامه هایى از قبیل روزه ، نماز و دعا دارد كه همه ، احیاگر یاد آنند و شیعیان در شهرهاى كوچك و بزرگ و دور و نزدیك و روستاها و آبادیها به آن مى پردازند. میلیونها نفر شیعه كه به یك سوم یا یك دوم مسلمانان تخمین زده مى شوند، راوى این حدیث و معتقد به آنند و آن را دین و آیین خویش قرار داده اند
.
و اما كتب حدیث ، تفسیر، تاریخ و كلام شیعه ، بر هر كدام كه دست بگذارى ، مى بینى كه در اثبات داستان غدیر و استدلال به مفهوم حدیث غدیر، استوار و پرمطلب است ، چه كتبى كه احادیث را با سلسله سند تا به حضرت رسول (ص ) نقل كرده ، چه آن ها كه به خاطر اتفاقى بودن حدیث میان همه فرقه هاى اسلامى ، سند را نیاورده و احادیث را به صورت مرسل ، نقل كرده است
.
فكر نمى كنم كه اهل سنت ، در اثبات این حدیث و پذیرش صحت آن و گرایش به مفاد آن و صحیح شمردن احادیث غدیر و ادعاى تواتر آن ، خیلى كمتر و عقب تر از شیعیان باشند! البته به جز عده اى كه بیراهه رفته اند و تعصب كوركورانه ، آنان رابه گفتار بى پایه واداشته است . آنان تنها خودشان را عالم و اندیشمند مى پندارند. وگرنه ، محققان برجسته و آگاه و خبره ، هیچ شكى در اعتبار سلسله سند حدیث غدیر ندارند و سند آن را به صورت تواتر، به صحابه و تابعین مى رسانند (2)

پی نوشتها:

1- حدیثهاى متعددى به این مضمون از رسول خدا (ص ) روایت شده است كه : اگر على (ع ) را به امارت و پیشوایى بپذیرید - كه فكر نمى كنم چنین كنید! - او را هدایت گرى هدایت شده خواهید یافت كه شما را به راه راست ، رهنمون مى گردد. (علامه امینى متن حدیثها و نشانیهاى آن ها را از كتب : مسند احمد، تاریخ خطیب بغدادى ، حلیة الاولیاء ابونعیم ، كنزالعمال هندى ، مناقب خطیب خوارزمى ، البدایة و النهایة ابن كثیر نقل كرده است (
2- علامه در اینجا به نقل دهها و صدها نفر از صحابه ، تابعین و راویانى كه حدیث غدیر را نقل كرده و آن را صحیح دانسته اند، پرداخته است .

منبع: كتاب عید غدیر در اسلام

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
1 - 2 - 3 - 4 -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 287973
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom