پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

با امام حسين(ع) در سايه قرآن

 

نگارش یافته توسط سيدعليرضا جعفرى
پيامبـر اكرم(ص) فرمـود: ((مـن دو چيز گرانمايه در ميان شما به يادگار مى نهم:
كتاب خدا و خاندانـم. ايـن دو هرگز از يكديگر جدا نمـى شـوند تا آنكه در قيامت كنار حوض كوثر بر مـن وارد آيند.)) ايـن حديث به حـديث ثقليـن معروف شـد و تمـام فـرقه هاى مسلميـن آن را در كتب معتبر خويـش نقل كردند; اما به فرموده خمينى كبير ((خودخـواهان و طاغوتيان قرآن كريـم را وسيله اى ساختند براى تداوم بخشيدن به حكومتهاى غاصب و ضد قرآنى خويـش و مفسران حقيقى قرآن و آشنايان به حقايق آن را, كه سراسـر قـرآن را از پيامبـر اكرم(ص) دريافت كرده بـودند, با بهانه هاى گونه گـون عقب زدنـد و با تـوطئه كثيف خـود, در حقيقت قـرآن را از صحنه خـارج كـردنـد.)) ممكـن است بپرسيد: آيا فهم قرآن تنها در تـوان معصومان (عليهم السلام) است و ديگـر مردم حق ندارنـد, بـدون مـراجعه به روايات اهل بيت, از قـرآن بهره گيـرنـد؟ در پاسخ بايـد گفت: ما ماننـد اخبـارىها نيستيـم كه فهم قـرآن را يكسـره مخصــوص اهل بيت (عليهم السلام) بدانيـم; بخشى از آيات محكمات و بينات ناميده مى شـود و هر كـس, به شرطـى كه با زبان عربـى و شاءن نزولها و يك سلسله مباحث لازم ديگر به طـور صحيح آشنايى كافى داشته باشد مى تـواند از آن بهره گيـرد; امـا مـى دانيـم كه آيـات قـرآن دو دسته انـد: محكمــات و متشابهات. براى فهم آيات متشابه جز تمسك به راسخان در علـم اهل بيت (عليهم السلام) راهى نيست.
طبق تصريح شيعه و سنـى, قرآن كريـم در مـوارد متعددى به مقام و مـوقعيت اهل بيت (عليهم السلام) و عصمت و طهارت و ولايت آنها اشاره كرده است. در ايـن فرصت, آن دسته از روايات سالار شهيـدان حضرت ابى عبدالله الحسيـن(ع) در باره برخى از آيات قرآن كريـم, كه در خصـوص اهل بيت عصمت (عليهم السلام) وارد شده, مـورد تـوجه قرار مى دهيم و جانهاى خـود را با كلمات نـورانى آن فاتح اقليـم وجود جلايى ديگر مى بخشيم. 1زبان مـن زبون و خامه ام خام1چه گويـم در مقام آن دلارام1 بايـد تـوجه داشت كه در برخـى از روايات, آن حضـرت تنها راوى حـديث است كه از پيـامبـر اكـرم(ص) يــا اميـرمـومنان(ع) نقل مـى كنـد; ولـى ما تنها به رواياتـى اشـاره مى كنيـم كه در آن امام(ع) خـود سخنى فرمـوده يا پرده از حقيقتى بـرداشته است. البته ايـن سخـن با نقل مـواردى كه آن حضرت از رسـول اكرم يا اميرمومنان مطلبى پرسيده و سپـس پرسـش و پاسخ را باز گفته است, منافات ندارد; زيرا به هر حال خـود حضرت در متـن جريان حضـور داشته است. به هر ترتيب امام حسين(ع) در ايـن دسته از روايات به تبييـن بطنـى از بطـون قرآن پـرداخته, از تاءويل, تفسيـر يا شـاءن نزول آيات پـرده بـرمـى دارد و گـاه بـراى بيان حقيقتى به آيه استدلال مى كند.
توسل به اهل بيت

در ذيل آيه 62 سـوره بقره امام(ع) فرمود: اگر آنها[ يهوديان]با نيتـى صادق و عقيده اى درست از عمق جان خـداى را به ((محمد و آل پاكـش)) مى خواندند تا نگاهشان دارد ... حتما خداوند با كرمش به آنها پـاسخ مـى داد; امـا كـوتـاهـى كـردنـد ...
سرزنش دشمنان اهل بيت

در ذيل آيه 97 سـوره بقره امام(ع) مى فرمايد: همانگونه كه يهود را به جهت دشمنـى با جبـرئيل(ع), مـورد مذمت قرار داده; دشمنان ((اهل بيت)) را نيز مشمول سرزنـش خـويـش گردانيده است. زيرا به اعتقـاد آنان نيز جبـرئيل(ع) و فـرشتگان مقـرب خـدا بـراى يارى رسـانـدن به محمـد(ص) و علـى(ع) فـرود مـىآمـدنـد ...
پيروى از اهل بيت

امـام(ع) به اشـاره پـدر گـرامـى اش حضـرت اميـرمـومنــان(ع) در تـوضيح مراد از ((ناس)), در آيه 199 سوره بقره مى فرمايد: مقصود از آن, ما اهل بيت هستيـم و به هميـن جهت, خداوند مى فرمايد: از همان جايـى كه مردم (ناس) كوچ مـى كنند, كـوچ كنيد[ .و پيروى از اهل بيت را پيشه خويـش سازيد] در آيه 75 سوره انفال مى خوانيـم: ... و خـويشاوندان نسبت به يكديگر در احكامى كه خدا مقرر داشته [از ديگران] سزاوارترنـد. امام(ع) فرمـود: هنگامـى كه ايـن آيه نازل شـد, از رسـول خـدا(ص) در باره تاءويل آن پـرسيـدم. رسـول خدا(ص) فرمـود: به خـدا سـوگند, جز شما كـس ديگرى را قصد نكرده است و شما همان خـويشاونـدان من هستيد. پـس هر گاه مـن از دنيا رفتـم, پدرت علـى(ع) نسبت به من و جانشينى مـن سزاوارتر است; و هر گاه پدرت از دنيا برود, برادرت حسـن(ع) بـدان سزاوارتر است; و آنگاه كه حسـن(ع) از دنيا بـرود, تـو بـدان مقام سزاوارتـرى. گفتـم: اى رسـول خـدا, بعد از مـن چه كسـى شايسته آن مقام است؟ فرمـود: پسرت على. به هميـن ترتيب نام يكايك ائمه اطهار (عليهم السلام) را بـرشمرد; هر كـدام را بعد از ديگرى شايسته تر به خلافت دانست و در پايان فرمـود: غيبت در زمان نهميـن فرزندت به وقـوع مى پيوندد. ايـن ائمه نسل تواند, خداوند علم و فهم مرا به ايشان عطا كرده است و سرشت آنها از سرشت مـن است. خدايا ايـن مردم را چه مى شود كه با آزار خاندانم مرا مىآزارند؟! خداوند شفاعتـم را نصيب ايشان نگرداند.
پاداش پيروى از اهل بيت

در آيه 29 سوره رعد مى خـوانيـم: ((آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادنـد, طـوبـى و بهتـريـن سـرانجامها در انتظارشان است.)) امام(ع) مـى فرمايـد: ايـن آيه در مورد اميرمـومنان نازل شده است. ((طـوبى)) درختى است در خانه وى در بهشت و هيچ ميوه اى در هيچ خانه اى از خانه هاى بهشت نيست; مگـر آنكه شاخه اى از ايـن درخت در آن وجـود دارد. خداوند در آيه 71 سوره اسراء مى فرمايد: ((روزى كه هر گروهى را با پيشوا و امام خويـش مى خـوانيـم ...)) امام(ع) فرمـود: آرى, پيشـوايان دو دسته اند; امامـى كه مردم را به هـدايت دعوت مى كند و مـردم از وى پيروى مـى كننـد و به سعادت مى رسند و امامى كه مردم را به گمراهى فرا مـى خـواند و مردم نيز از وى پيروى مى كنند[.و در تباهـى غوطه ور مـى گردنـد] 2پـرسـش از ولايت اهل بيت در قيـامت2 خـداونـد در آيه 36 سـوره اســراء مـى فـرمايـد: ((چشـم و گـوش و دل, تمامـى اينها مـورد پـرسـش و بازخـواست قـرار مـى گيرنـد.)) امام(ع) فـرمـود[ :رسـول خـدا(ص) فرمـود]: ... به عزت پروردگارم سـوگنـد, تمامـى امت مـن در روز قيامت باز داشته مـى شـونـد و از ولايت اميرمـومنان(ع) بازخـواست مى گردند.
احترام به اهل بيت

در آيه 82 سـوره كهف مـى خـوانيـم: ((... و امـا آن ديــوار, از آن دو يتيـم در آن شهر بـود و زير آن گنجـى متعلق بدانها وجـود داشت و پدرشان مردى نيكـوكار بـود. پروردگارت مى خـواست آنها به حد بلـوغ برسند و گنج خـود را بيرون آورند...)) امام به يكى از منحرفان مى فرمايد: به خاطر احترام چه كسـى آن ديـوار براى ايـن دو يتيـم محفـوظ مانـد؟ مرد گفت: پدرشان امام فرمـود: آيا پـدر آنها بهتر بود يا رسول خدا؟ آن مرد بديـن وسيله به مقام و عظمت آن خـانـدان پـى بـرد و سـرافكنـده و شـرمسـار گـرديـد.
جدال ميان اهل بيت و بنى اميه

شخصـى از آن حضـرت در بـاره آيه 19 سـوره حج پـرسيــد. خداوند در اين آيه مى فرمايد: ((اينان دو گروهند (دشمـن يكديگر) كه در باره پروردگارشان به جـدال و نزاع برخاستند.)) امام پاسخ داد: ما و بنى اميه هستيـم كه در باره خداى ـ عزوجل ـ به جدال و مخـاصمه پـرداخته ايـم; مـا مـى گـوييـم خـداى راست گفت; و آنـان مـى گـويند: خـداى دروغ گفت: پـس ما و ايشان تا روز قيامت[ نيز] دشمن يكديگريم.
اهل بيت, حكمرانان الهى

در آيه 41 سوره حج مى خوانيم: [))ياران خدا] كسانى هستند كه اگر در زميـن بدانها قدرت و مكنت بخشيـم, نماز را بـرپا داشته و زكات را مـى پـردازنـد و امـر به معروف و نهى از منكر مـى كنند و ...)) امام(ع) فرمـود: ايـن آيه در شـاءن مـا اهل بيت فـرو فـرستـاده شـده است.
طهارت و عصمت اهل بيت

خداوند در آيه 33 سـوره احزاب مـى فرمايد: ((خـداوند اراده كرده است كه پليـدى و گناه را تنها از شما اهل بيت دور سـازد و شمـا را پاك گرداند[ .و به مقام عصمت رساند])) آن حضرت فرمود: رسـول خـدا(ص) در منزل ام سلمه بـود كه بـرايـش[ غذايـى به نام] حريره آوردند. آن حضرت على و فاطمه و حسـن و حسيـن(ع) را فرا خواند و همگى از آن خـوردند. سپـس عباى خيبرى بر آنها افكند و آيه فـوق را تلاوت فرمود.
اهل بيت منبع علوم

خـداونـد در آيه 12 سـورء يـس مـى فـرمـايـد: ((و همه چيز را در امام آشكار كننـده اى برشمرده ايـم.)) آن حضرت فرمود: ... حضرت رسـول خـدا(ص) فرمـود: مراد از ((امام مبيـن)) اميرالمـومنيـن(ع) است, بـى ترديد او همان امامـى است كه خداى ـ تبارك و تعالـى ـ در وى علـم هر چيزى را به شماره درآورده است.
پيـوستـن به اهل بيت و دوستـى بـا ايشان

در آيه 23 سوره شورى مى خوانيم:
[((اى رسول ما, به امت] بگو: مـن از شما اجرى نمى خواهم جز دوست داشتـن نزديكانـم. )) امام حسيـن(ع) فرمـود: آن خـويشاونـدى كه خداوند پيـوند بدانها را فرمان داده و حق آنان را گرامـى داشته و خـوبـى را در ايشان نهاده است, خـويشـاونـدى ما اهل بيت است. خـداونـد حق مـا را بـر هـر مسلمـانـى واجب كـرده است.
اهل بيت هماره در حال عبادت

خـداونـد در آيه 29 سـوره فتح مـى فـرمـايــد: ((... آنان[ كسانـى كه با رسـول خـدا(ص) در برابر كفار سرسخت و در ميان خـود مهربانند] را مـى بينـى كه پيـوسته در حال ركـوع و سجـودنـد ...)) امام(ع) فرمـود: ايـن آيه در باره علـى بـن ابـى طالب(ع) نازل شده است.
اهل بيت سرچشمه روشنايى ها

در آيات آغازيـن سوره شمس مى خوانيـم: ((سوگند به خورشيد و تابش و گسترش نـور آن در هنگام بالا آمـدن ...; و سـوگنـد به ماه, آن هنگام كه در پى خورشيد برآيد و سوگند به روز آن هنگام كه زميـن را روشنايـى مـى بخشد.)) امام(ع) فرمـود: مراد از خـورشيد, محمد رسـول خدا است; و مراد از ماه اميرمومنيـن على است كه به دنبال محمد(ص) مـىآيد و مراد از روز قائم آل محمد است كه زميـن را از قسط و عدل پر مى سازد.
نعمت ديندارى و ولايت اهل بيت

در آيه 11 سوره ضحى مى خوانيـم: ((... و اما نعمت پروردگارت را, پس بازگو كـن.)) امام(ع) فرمود: مراد از نعمت, دين و اعتقاد به ولايت اهل بيت (عليهم السلام) است.
اهل بيت و آگـاهـى از رويـدادهـاى آينـده

اميرالمومنين(ع) سـوره قـدر را تلاوت مـى فرمـود. حسيـن(ع) گفت: پدر, گـويا ايـن سـوره[ كه]از دهان شما[ شنيده مـى شـود] شيرينى خاصـى دارد! حضرت فرمـود: اى فرزند رسـول خدا و فرزندم, مـن از اين سوره چيزى مى دانم كه تو نمى دانى. هنگامى كه ايـن سوره نازل شد, جـدت رسـول خـدا(ص) مرا فرا خـواند. وقتـى به محضرش شرفياب شدم] آن را برايـم قرائت فرمود; سپـس بر شانه راستـم زد و گفت: اى برادر من و وصـى من و سرپرست و والى امتـم بعد از مـن, و اى دشمن دشمنان مـن تا روزى كه همگان برانگيخته شـوند, ايـن سـوره بعد از مـن براى تـو است و بعد از تـو بـراى فـرزنـدانت[ .آرى] جبرئيل(ع) برادر فرشته ام, حـوادث امتـم را در سنت خويـش برايـم گفته است و همانها را براى تـو نيز بازگو خواهد كرد. ايـن سوره در جان قدسى تو و جانشينان[ مـن و تو] تا آن هنگام كه طلوع فجر قـائم(ع) سـرزنـد همـاره نـوربخـش خـواهـد بــود.
اللهم عجل فرج قائم آل محمد(ع)

برگرفته شده از كوثر - ش 21

 

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

سيماشناسي سيدالشهداء(ع) در آينه زيارت ناحيه مقدسه

آيينه‏اي از نور و حضور
آن‏چه مرا از ميان زيارات گوناگون شيفته خود ساخته است، زيارتي است از فرزند او؛ قائمي به پاناخاسته و منتظري آشفته كه هر صبح و شام بر او خون مي‏
گريد و پايان اندوهش را در ظهور مي‏جويد. آن‏چنان زيارتي كه علامه گرانپايه، مجلسي(ره) آن را به نقل از چندين نفر از بزرگوارترين فقهاي شيعه در كتاب
ارزشمندش بحارالأنوار آورده است.1 و در پايان پس از نقل سخن مؤلف المزار الكبير، مبني بر خروج اين زيارت از ناحيه مقدسه امام عصر(ع) مي‏نويسد:
و ظهر أنّ هذه الزياره منقوله مرويّه.
روشن و آشكار است كه اين زيارت دارنده سند روايتي و نقل از امام معصوم است.2
باري، پيش از ورود، اين نكته بايسته يادآوري است كه اين گنج معنوي و درياي خروشان معرفت، عرصه غواصاني خبره و چيره دست است كه با نگاه تيزخويش،
عيار سخن را باز شناسند و آن را با صيقل معرفت خويش شفاف سازند. اين‏جاست كه جاي دارد دست استدعا به پيشگاه حقيقت‏يابان خبره دراز نماييم و پاسدار
حضور و ورود مؤثر ايشان در اين وادي شويم كه اين عرصه ساحتي است بس غريب، شگرف، شريف و شايسته توجه. از اين‏رو با بلم ادراكمان و ياري جستن از
ستارگان درخشان قرآن، سيره و حديث بر اين اقيانوس معنا شناور مي‏شويم تا شايد به قدر وسع خويش از عهده تكليف برآييم كه:
لا يكلّف الله نفساً إلاّ وسعها.3

مناظر گوناگون
بي‏گمان آن زمان كه سخن از مردان بزرگ همت و عالي‏درجه پيش مي‏آيد، سكان قلم مضطرب مي‏شود؛ چرا كه جهات شخصيتي آنان به تعداد شعاعهاي
دايره، گاه بي‏شمار مي‏شود. حال در كرانه شخصيت اكرم المستشهدين، حسين بن علي(ع) چگونه بايستي قلم راند؟ اين نكته‏اي است سخت گران. زواياي
پنهان و آشكار زندگاني وي، دوران امامتش و قيام گرانقدرش و... براي او وسعتي كم‏نظير فراهم مي‏سازد و از اين وسعت كه در گذريم، عمق اين اقيانوس عمود
بر زمين به راستي براي ما بسيار مبهم مي‏نمايد. از اين رو، گريزي نداريم جز آن‏كه با مصباح زبانش گام بر كيهان معرفتش بگذاريم و همتمان تنها شناسايي و تأمل
در جنبه‏هايي محدود و كوتاه از سيماي او باشد. از همين منظر به مشاهده سيماي سياسي، اجتماعي حضرت سيدالشهداء(ع) در زيارت ناحيه مقدسه مي‏
پردازيم.

سيماي سياسي - اجتماعي
پس از روزگاران پر آشوب عثمان، نوبت به امير مؤمنان(ع) رسيد. از او خواسته شد تا افسار شتر خلافت را به دست گيرد و آن را در مسير اصلي‏اش براند. اما
در همان روزهاي آغازين سفره دردها و حسرتها را برگشود و در برابر مسلمانان از گذشته‏ها سخن راند:
بندگان خدا در زماني واقع شده‏ايد كه خير و نيكويي به آن پشت كرده و شرّ و بدي بدان روي‏آور شده است و ابليس هر روز بيش از گذشته در كار گمراهي مردم
طمع مي‏ورزد و... كجايند خوبانتان و وارستگان از شما، آنان كه در كسبشان از حرام مي‏گريختند و در كردار و انديشه پاكي برمي‏گزيدند.4
و پس از پدر اندكي بعد ريشه حيات سبط اكبر نيز در آتش جهالتها مي‏سوزد و خونهاي به دل برگرفته را در طشت فراغ از دردها مي‏ريزد و اينك نوبت حسين
است. امروز دوران فتنه‏ها و بدعتها است. زمانه‏اي ناامن است كه در نامه دردناك و پر شور امام به معاويه اين چنين انعكاس مي‏يابد:
آيا تو قاتل حجر و ياران او نيستي كه اهل پرهيزگاري و بندگي بودند و براي از ميان برداشتن بدعت و امر به معروف و نهي از بديها قيام كردند؟... آيا تو كشنده
عمر بن حمق كه از بسياري عبادت چهره و تن فرسوده بود، نيستي؟ آيا تو ادعاي فرزندي زياد براي ابوسفيان نكردي... و سپس او را بر مردمان سلطه بخشيدي
تا بر مسلمانان سخت گرفته، دست و پاي آنان بريده، بر شاخه‏هاي نخل به دار آويزد.5
او از جدش به يادگار داشت كه: هر آن كس چنين احوالي ببيند و بر آن نخروشد و با كردار و گفتارش بر نياشوبد همان شايسته كه خداوند وي را به جايگاه
ظالمان و بدعت‏گزاران بيندازد.6
اما او حافظ حقوق ضعيفان بود و بهار يتيمان و پناهگاه مردمان به شمار مي‏آمد:
و تأخذ للدنيّ من الشريف... كنت ربيع الأيتام و عصمه الأنام7.
و در برابر ديدگانش دارا و ندار يكسان بودند:
تساوي في‏الحكم بين القوي والضعيف8.
و نسبت به اسلام و مسلمين مهربان بود:
للإسلام والمسلمين راحماً9.
مگر مي‏شد چنين شخصي در برابر اين طغيانها در گوشه‏اي زانوي سكوت در بغل بگيرد؟ پس بايستي به‏پا مي‏خاست. سنتها را برپا، فتنه‏ها را خاموش، و
راههاي محكم حقيقت را باز مي‏گفت و حق جهاد را ادا مي‏نمود:
و سننت السنن و أطفأت الفتن و أوضحت سبل السداد و جاهدت في‏الله حق الجهاد10.
از اين رو او مي‏بايست ريشه مستكبران را بسوزاند و گردن گردنكشان را بشكند و بر سرشان بكوبد تا ستون دين پابرجا و استوار بماند:
و لعماد الدين رافعاً و للطغيان قامعاً و للطفاه مقارعاً11.

مبارزه، شيوه‏ها و روشها
از جمله ويژگيهاي زيباي زيارت ناحيه، سيماشناسي تاريخي نهضت حسيني است. براساس اين متن حماسه «ثارالله» تنها به قيام عاشورا خلاصه نمي‏شود
بلكه قامت اين حماسه به درازاي مدت امامت حضرت است. به همين بهانه به روشهاي مولا در طول اين دوران نگاهي گذرا خواهيم انداخت.
الف) سكوت فعال: پس از برادر، او نيز در كناره امن حرم پيامبر آرام گرفت و جليس بيت و محراب گشت و ترك لذات گفت:
و أنت في حرم جدّك قاطن... جليس البيت و المحراب. معتزل عن اللذات والشهوات12.
امابين او و ظالمان خط پر رنگي از تفاوت است.
و للظالمين مباين13.
او اگر چه بنا بر مصالح دست بر قبضه جهاد و شهادت ندارد، اما بر انكار قلبي و زباني تا حدي ممكن پاي مي‏فشارد؛ چرا كه او عابدي زنداني در كنج سجاده
نيست:
و تنكر المنكرات بقلبك و لسانك علي حسب طاقتك14.
و از آن جمله مي‏توان برشمرد:
اول، نامه‏اش به حكومت فتنه: در آن نامه نوشت:
به خدا سوگند من فتنه‏اي براي مردم بزرگ‏تر از حكومت تو نمي‏بينم... به خدا قسم من جهاد با تو را برترين كارها مي‏دانم و به آن سبب تقرب خدايم را مي‏
جويم.15
دوم، بيان كننده منزلت خاندان وحي: در مجلس بر عليه معاويه مي‏شورد و خود را فرزند كسي كه در پاكي به مانند آب آسمان است برمي‏شمرد. اهل و تبار
خويش را نيكنام و شريف معرفي مي‏كند و همه اينها را نه براي كسب افتخار و امتياز جاهلي، بلكه در پيوندي با خدا به ارزيابي مي‏نشيند:
من فرزند كسي هستم كه خشنوديش، رضاي خداي رحمان و خشمش غضب خداست.16
سوم، كنگره حج: در آن كنگره در صحراي مني و در جمع تابعين و فرزندان صحابه مي‏خروشد و معاويه را ستمكار و همه را به حق فراموش شده‏اش مي‏
خواند.17
چهارم، مرزكشي بين خاندان ولايت و حكومت ظلمت: در ميان سنتهاي رايج قبيله‏اي كه ازدواج خود مي‏توانست راهي براي پيوند باشد، امام مبارزه‏اي ظريف را
برمي‏گزيند و خواستگاري معاويه را از دختر عبدالله بن جعفر، براي فرزندش يزيد ناكام مي‏گذارد تا دستاويزي در دستان آن پير زخم خورده قرار نگيرد و وسيله
كسب اعتبار او و فرزندش فراهم نشود.18
پنجم، كنايه از كفر: در مجلسي در پاسخ به آنچه معاويه از كشتار شيعيان بيان مي‏دارد و قصدش تضعيف موقعيت و تهديد امام است، مي‏فرمايد:
اما اگر ما پيروانت را بكشيم آنان را نه كفن و دفن مي‏كنيم و نه بر آنان نماز مي‏گزاريم.19
و اين همان حمايت سكوت فعالي است كه او بر حسب طاقت و امكانش بدان پرداخت.
ب) انكار كامل: مرگ دژخيم حيله‏گر اموي و فرا رسيدن ايام حكمراني فرزند سبكسر او، شرايط را به گونه‏اي ديگر تغيير داد و اين احوال راهي ديگر را مي‏طلبد:
ثم اقتضاك العلم للإنكار و لزمك أن تجاهد الفجّار20.
و اينك زمان عمل بود و انكار عملي. اوضاع آن زمان از زبان امام اين‏گونه شفاف گشته است:
مردم آگاه باشيد! اينان فرمانبري از خدا را ترك و پيروي از شيطان را بر خويشتن واجب نموده‏اند. فساد و تباهي را ترويج و حدود خدا را به تعطيلي كشانده‏اند و
سرمايه‏هاي اقتصادي را - كه ويژه خاندان پيامبر است - به خود مخصوص گردانيده‏اند.21
و در اين زمان آيا جاي هيچ سكوت است؟ پس با دليري در برابر خواست وليد در بيعت با يزيد، قد علم كرده از بيعتش سرباز مي‏زند و خطاب مي‏كند:
اي فرماندار حكومت، ماييم خاندان نبوت و معدن رسالت. ما خاندان، محل آمد و شد فرشتگان و جايگاه نزول رحمت حقيم. خداوند اسلام را از ما آغاز كرده و با ما
به پيش خواهد برد. و يزيد فردي شرابخواره و كشنده بي‏گناهان است كه حرمت تكاليف الهي نگاه نداشته و آشكارا فسق و فجور روا مي‏دارد.22
بدين‏سان امام گام در آخرين مرحله امر كردن به معروف و نهي كردن از پليديها مي‏گذارد تا هم‏اينك مصداق گفتار پدر شود:
و منهم المنكر للمنكر بيده و لسانه و قلبه23.
چرا كه او به نيكي مي‏داند كارهاي نيك همگي و نيز جهاد در راه خداوند در برابر وظيفه امر به معروف و نهي از منكر همچون قطره‏اي است برابر درياي خروشان
و گسترده اعمال محبوب:
و ما أعمال البرّ كلّها والجهاد في سبيل‏الله عند الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر إلاّ كنفثه في بحر لجّي24.
پس در كنار امر جدش زبان به اين كلام مترنم مي‏سازد و خداي را مخاطب مي‏سازد:
أللّهمّ و إنّي أحبّ المعروف و أكره المنكر.25
خداوندا! من معروف را دوست دارم و از منكر بيزارم.
ج) دعوت با حكمت: جوّ مدينه سخت ملتهب است. امام مي‏داند كه از او در نخواهند گذشت. پس با خاندان و پيروانش راه سفر پيش مي‏گيرد و به سوي مكه
مي‏راند:
فسرت في اولادك و أهاليك و شيعتك و مواليك26.
هدف او نه فرار و گريز از چنگال مرگ، بلكه تكميل برنامه خويش است. همان كه بارها و بارها گفته بود: «اصلاح» در تمام جنبه‏ها. و حال او به مكه رسيده
است. در مني خواص را مي‏يابد، زبان به حكمت مي‏گشايد و لب به شكايت؛ چرا كه تا خواص از مسير حق منحرف نگردند، عوام بر پل راستي استقامت خواهند
كرد:
و صدعت بالحقّ والبيّنه و دعوت إلي الله بالحكمه... و أمرت بإقامه الحدود والطاعه للمعبود27.
و اين چنين مي‏گويد با آن خواص:
مجاري كارها و احكام به دست عالمان به دين خداست كه بر حلال و حرام خدا آگاه و امينند و از شما اين منزلت ربوده شد، و آن از كفتان نرفت مگر به دوريتان از
حق و اختلافتان در سنت پيامبر با اين كه دليل روشن بر آن داشتيد و اگر بر آزارها شكيبايي مي‏كرديد و هزينه‏هايش به جان مي‏خريديد، زمام امور خدا با شما بود
و از جانبتان جاري. شمايان، ظالمان را در جاي خود نشانديد و امور خدا را به آنان واگذاشتيد تا به شبهه بپردازند و در شهوت دلخواه خود راه بپيمايند... مي‏بينيد
كه پيمانهاي خدا شكسته مي‏شود و پريشان نمي‏گرديد... نابينايان، از كارافتادگان و بي‏زبانان در شهرها رها شده‏اند و رحم نمي‏كنيد و به مسئوليت خويش سر
نمي‏سپاريد و به متعهدان و آن كسان كه در اين راه كوشايند وقعي نمي‏گذاريد و خود به سازش با ستمكاران آسوده‏ايد.28
د) دعوت به رشد و هدايت: حسين خويش را خواستار هدايت مي‏دانست و در هنگامه به ياري‏اش مي‏شتافت:
تحوط الهدي و تنصر29.
وي هدايت را در كمال مي‏يافت و همگي را به «سبيل رشاد» مي‏خواند؛ چرا كه وي علت العلل جهالتها و دور افتادگي از حق و فرو رفتن در منجلاب بدعتها را
در نبود رشد معنوي و اسلامي جامعه جست‏وجو مي‏كرد. پس دعوت به راه رشد و رستگاري را در پيش گرفت و به هر بهانه اين كلام را باز گفت:
دعوت إلي الرشاد و أوضحت سبل السداد.
و در نامه‏اي به مردمان بصره نوشت:
شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش مي‏خوانم. شرايط چنان است كه مرگ سنت را در بر گرفته و بدعت سر برآورده است. اگر سخنم را بشنويد به راه كمال و
نيك‏بختي رهنمونتان خواهم گشت.30
ه’) اندرز با تكرار: با اندك كاوشي در وقايع حماسه جاودانه حسين اين حقيقت به راحتي آشكار مي‏شود كه مولا در هر جا و با كم‏تر بهانه‏اي به وعظ و اندرز
مي‏پردازد. اين ماجرا به ويژه در آخرين لحظات زندگاني ايشان رنگ و بويي ديگر مي‏گيرد. او امام است، مرهم زخمها و راحم مردمان. او فرزند كسي بود كه قرآن
در حقش فرموده بود:
عزيز عليه ما عنتّم.
پس لب به اندرز مي‏گشايد:
هان اي مردم! به سخنم گوش فرا دهيد و در پيكارم نشتابيد تا حق اندرزتان را كه بر دوش من است، ادا نمايم و عذر آمدنم را بيان... به درستي كه وليّ من
خداي نازل كننده قرآن است. اوست كه صالحان را سرپرستي مي‏كند. اما بعد، اينك نسبم را بررسي كنيد و بنگريد من كيستم؟ آنگاه به خود آييد و خويشتن را
نكوهش كنيد و بنگريد آيا شما را رواست كه مرا كشته، حرمتم را هتك كنيد؟31
و تو اي مولاي ما، تا آخرين دم بر اين راه اصرار ورزيدي و باران پر رحمت اندرزت را بر آن خاك‏نشينان بي‏حاصل باريدي و دريغ از آن همهمه‏ها، هنوز فريادت را به
گوش داريم كه فرمودي:
واي بر شما، شما را چه شده است كه سكوت اختيار نمي‏كنيد تا سخنانم را شنوده به رشد و سعادت و كاميابي رهسپار شويد. هر آن‏كس از من پيروي كند از
راه يافتگان است و آن‏كس كه نه، از هلاك شدگان.32
و پس از اين اندرز بسيار و تأكيد بر آن، رهسپار ميدان مجاهدت گشتي:
فجاهدتهم بعد الإيعاز لهم و تأكيد الحجه عليهم.33
و) جهاد: آن‏گاه كه اندرزهايت بر ديواره سنگي قلبهايشان اثري نكرد رجز خوانان به صفوفشان تاختي.
الموت أولي من ركوب العار
والعار أولي من دخول النار34
در دل آن گرد وغبار، مردانه مي‏رزميدي و ناملايمات را به جان مي‏خريدي؛ آن‏چنان كه فرشتگان از صبر تو به شگفت درآمدند:
و أنت مقدم في‏الهبوات. و محتمل للأذيات، قد عجبت من صبرك ملائكه السموات35.
در آخرين رمق، حقاً كه عالمي از آن مناجاتت به عجب آمد:
صبراً علي قضائك يا ربّ لا إله سواك يا غياث المستغيثين مالي ربّ سواك ولا معبود غيرك، صبراً علي حكمك.36
و صد لعن و نفرين بر آنان باد كه اسلام زنده را سر بريدند و مجسمه نماز و روزه و تنديس راهنما به سوي سنتها و احكام را برخاك افكندند.
فالويل للعصاه الفساق لقد قتلوا بقتلك الإسلام، و عطّلوا الصلوه والصيام، و نقضوا السنن والأحكام.37

رهبري و عدالت
آنچه آمد، تنها روشنگر برخي اهداف و روشها در طول دوران حماسه و امامت بود. اما هدف مهم و ارزشمند امام، بسط عدالت اجتماعي و نشر آن بود:
و تبسط العدل و تنشره38.
و اين مهم جز با به دست گرفتن رهبري جامعه نه ممكن بود و نه ميسور. به همين دليل در متن گفتار حضرت سيدالشهداء در مناجاتي با پروردگار خويش ضمن
برائت جستن از بازي قدرت بر سرسراي دنيا، اهداف خود را به روشني باز مي‏گويد:
پروردگارا! تو مي‏داني اين حركت نه براي رقابت بر سر حكومت و قدرت و نه به مقصود كسب مال بي‏مقدار دنياست، بلكه به خاطر نماياندن نشانه‏هاي دين توبه
مردم و اجراي اصلاح در سرزمينهاي تو است تا بندگان ستمديده‏ات از چنگال ظالمان برهند و واجبات و احكامت و سنتهاي تعطيل گشته‏ات دوباره جاري شوند.39
خطكش و ترازهاي او حتي براي رهبري خودش نيز سخت بي‏گذشت است:
فلعمري ما الإمام إلاّ العامل بالكتاب والآخذ بالقسط والدائن للحق والحابس نفسه علي ذات الله.40
به جانم سوگند پيشواي راستين آن‏كس است كه كارگزار كتاب الهي باشد و پيشه‏ور عدل و قسط بوده از حق پيروي كرده، هستي‏اش را وقف خدا و فرمانش
كند.
و مگر پژوهش در آغاز و انتهاي زندگاني و حماسه‏اش از او جز اين معرفي مي‏كند:
و كنت... للحق ناصراً... و للدين كالئاً، و عن حوزته مرامياً... و تنصرالدين و تظهره.41
ياري دهنده حق، مدافع دين و پاسدار مرزهايش بودي، به ياري دين شتافتي و آن را آشكار ساختي.



پي‏نوشتها:

× بخشي از مقاله منتشر شده در مجله معرفت شماره 64، فروردين 1387.

1 . مانند سيد شريف مرتضي، شيخ مفيد در المزار و شيخ محمد در المزار الكبير.

2 . بحارالانوار، ج98، ص328.

3 . سوره بقره(2)، آيه 286.

4 . نهج‏البلاغه، خطبه 129.

5 . الإمامه والسياسه، ج1، ص203.

6 . موسوعه كلمات الإمام الحسين، ص360.

7 تا 14. زيارت ناحيه مقدسه.

15. الامامه والسياسه، ص203.

16. موسوعه كلمات الامام الحسين، ص242.

17. الاحتجاج، ج2، ص19.

18. بحارالانوار، ج44، ص207. همچنين موسوعه كلمات الامام الحسين، ص242 به بعد.

19. بحارالانوار، ج44، ص129.

20. زيارت ناحيه.

21. تاريخ الامم والملوك (الطبري)، ج4، ص304.

22. موسوعه كلمات الامام الحسين، ص283.

23 تا 24. نهج‏البلاغه، حكمت 374، ص720.

25. موسوعه كلمات الامام الحسين، ص285.

26 تا 27. زيارت ناحيه.

28. تحف العقول، ص238.

29. زيارت ناحيه.

30. تاريخ الامم والملوك (الطبري)، ج4، ص266.

31. موسوعه كلمات الامام الحسين، 419.

32. تحف العقول، ص240.

33. زيارت ناحيه.

34. موسوعه كلمات الامام الحسين، ص499.

35. زيارت ناحيه ص50.

36. موسوعه كلمات الامام الحسين، ص510.

37 تا 38. زيارت ناحيه.

39. تحف‏العقول، ص239.

40 تا 41. تاريخ الامم والملوك (الطبري)، ج4، ص262.



علي اقليدي‏نژاد

ماهنامه موعود شماره 51

 

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

تربت كربلا

در زمان حضرت صادق عليه السلام زن زانيه اى بود كه هر وقتى بچه اى از طريق نا مشروع مى زائيد به تنور مى انداخت . و آنها را مى سوزاند، تا اين كه اجلش رسيد و مرد.
اقربا و خويشان او زن را غسل و كفن كردند و نماز برايش خواندند و به خاكش سپردند، ولى يك وقت متوجّه شدند زمين جنازه اين زن بد كاره را قبول نمى كند و به بيرون انداخت ، آن عده كه در جريان دفن اين زن بد كاره شركت داشتند احساس كردند شايد اشكال از زمين و خاك باشد جنازه را در جاى ديگرى دفن كردند، دوباره صحنه قبل تكرار شد، يعنى زمين جسد را نپذيرفت و اين عمل تا سه مرتبه تكرار شد.
مادرش متعجب شد آمد محضر مقدّس آقا امام صادق عليه السلام و گفت : اى فرزند پيامبر به فريادم برس ...
و جريان را براى حضرت بازگو كرد و متمسك و ملتجى به حضرت گرديد، وجود مقدّس آقا امام صادق عليه السلام وقتى جريان را از زبان مادرش ‍ شنيد متوجّه شد كار آن زن زنا و سوزاندن بچه هاى حرام زاده بود، فرمود:
هيچ مخلوقى حقّ ندارد مخلوق ديگر را بسوزاند، و سوزاندن به آتش فقط به دست خالق است .
مادر آن زن بد كاره به امام عرض كرد: حالا چه كنم . حضرت فرمود: مقدارى از تربت جدّم سيدالشهداء ابى عبداللّه الحسين عليه السلام را همراه جنازه اش در قبر بگذاريد زيرا تربت جدّم حسين عليه السلام مشكل گشاى همه امور است مادر زن زانيه مقدارى تربت كربلا تهيه نمود و همراه جنازه گذاشت ، و ديگر تكرار نشد.

كشكول النور ج 2 ص 18
داستانهايى از زمين كربلا
ر - يوسفى

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

حضرت نوح و كربلا

در كتاب شريف المشاهد شيخ شبسترى (ره )
روايت كرده كه چون حضرت نوح عليه السلام كشتى را بنا نمود و صد هزار مسمار به كشتى زد تا اينكه پنج مسمار ماند حضرت نوح عليه السلام يكى از آن پنج مسمار را برداشت .
فاَ شرَقَ بِيَدِهِ وَ اَضاءَ كَما يَضئ الكَواكِبَ الدُّريه فى اُفُق السَّماء.
پس آن مسمار در دست نوح روشن شد چنانكه ستاره رخشان در افق آسمان درخشنده مى شود. فتحيّر نوح فانطق الله المسمار بلسان طلق ذلق فقال انا باسم خير الانبياء محمّد بن عبّداللّه ((ص ))
پس نوح از درخشندگى مسمار حيران شد و خداوند عالم مسمار را بنطق و تكلم آورد با زبان كشاده و فصيح عرض كرد: كه يا نوح من بر اسم نامى خاتم انبياء محَّمد بن عبدالله مقرَّر شده ام و درخشندكى من از بركت اسم آن بزرگوار است . پس جبرئيل نازل شد و حضرت نوح عليه السلام از جبرئيل سؤ ال كرد يا جبرئيل اين چه مسمارى است كه من هرگز مثل او را در درخشندگى نديده ام .
جبرئيل گفت : اين مسمار بر اسم حضرت رسو ل اللّه (ص ) است پس ‍ حضرت نوح (على نبيّينا و آله و عليه السلام ) سه مسمار ديگر از آنها را برداشت و هر يك را به طرفى از كشتى زد، و هر يك در درخشندگى مثل سابق بودند، چون نوبت مسمار پنجم رسيد حضرت نوح عليه السلام آن را برداشت و ديد فَزَهر و انارَ و اَ ظهَر النِداوة
پس درخشان و منوّر گرديد، در دستش ، و رطوبت سرخى از آن مسمار ظاهر شد، حضرت نوح عليه السلام متعجّب ماند از جبرئيل سؤ ال كرد!
جبرئيل عرض كرد: كه اين مسمار پنجم مسمار حسين عليه السلام است و بنام اوست ، آنرا بجانب مسمار پدرش بزن ، حضرت نوح پرسيد كه اين چه رطوبت است كه از اين مسمار ظاهر مى شود؟ جبرئيل عرض كرد: كه اين خون است و احوالات و وقايع كربلا را به حضرت نوح عليه السلام بيان كرد و حضرت نوح عليه السلام گريست و بر قاتلين آن حضرت لعن نمود.

كشكول النور ج 1 ص 64.
داستانهايى از زمين كربلا
ر - يوسفى

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

احادیث عاشورایی

1- آزاد کردن اسیر برکسانی واجب است که این اسیر برای منافع آنها جنگیده است .
دعائم الاسلام ج 1 ص 377

2- ای مردم ! هرکدام از شما که می‌تواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزه‌ها صبر کند با ما قیام کند وگرنه از میان ما بیرون رود و خود را نجات دهد .
 
ینابیع المودة 406

3- اگر مردم مرگ را باور می كردند و آنرا به همانگونه كه هست به نظر می آوردند دنیا ویران می گشت

4- ای مردم ! با ارزشهای والای اخلاقی زندگی کنید ، و برای بدست آوردن سرمایه‌های سعادت شتاب کنید ، کار خوبی را که برای آن شتاب نکردید به حساب نیاورید ، ستایش را با کمک کردن به دیگران بدست آورید .
کشف الغمة ج 2 ص 29

5- ای مردم ! کسی که انفاق و بخشش کند بزرگوار است ، و کسی که بخل ورزد پست است ، و همانا بخشنده ترین مردم کسی است که به انسانی کمک کند که به او امیدی نداشته باشد و با گذشت ترین انسانها کسی است که به هنگام قدرت عفو کند .
کشف الغمة ج 2 ص 29

6- کسی که با مردم خوشرفتار باشد ، خدا نسبت به او خوشرفتار است و خدا نیکوکاران را دوست می دارد .
کشف الغمة ج 2 ص 29

7- هرکس در نیکی کردن به برادران خود شتاب کند فردا نتیجة آن را خواهد دید و کسی که برای خدا به برادر خود کمک کند خدا او را به هنگام نیازمندی پاداش می دهد و پیش از آنچه به دیگران کمک کرده بلاها را از او دور می سازد .
کشف الغمة ج 2 ص 29

8- کسی که در مشکلات سرگردان شده و نداند چه باید بکند ، و راه چاره‌ای ندارد، کلید حل مشکلات او ، نرمی و مهربانی و مدارا کردن با مردم است .
اعلام الدین ص 298

9- کسی که دوست دارد و خوشحال است تا عمر او طولانی گردد ، و روزی او فراوان شود ، پس با خویشاوندان خود ارتباط داشته باشد .
عیون اخبار الرضا ج 2 ص 48 حدیث 157 , بحار الانوار ج 74 ص 91 حدیث 15
10- آن است که وقتی از منزل خود بیرون رفتی هر کس را که مشاهده کردی او را از خود بهتر بدانی .
دیوان امام حسین (ع) ص 99 ( به نقل از جمال الخواطر ج 2 ص 75 (

11- ای مردم تقوای الهی داشته باشید ، خداوند بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند . آنگاه که او را شناختند، پرستش کنند ، وقتی که پرستش کردند با پرستش او از پرستش دیگران بی نیاز شوند .
علل الشرائع ص 9 حدیث 1
12- شناخت خداوند به این است که مردم هر زمان رهبر خودشان را بشناسند «امامی که اطاعت او واجب است »  تا بوسیله رهبر ، خدا را بشناسند .
بحارالانوار ج 5 ص 312 حدیث 1 و 23 و ص 83 حدیث 22 و ص 9 حدیث 40

13- اگر دنیا جز یک روز باقی نماند ، پروردگار قدرتمند و بزرگ ، آن روز را چنان طولانی خواهد کرد تا مردی از فرزندان من قیام کند و جهان را پر از عدل و داد نماید چنانکه پر از فساد و ستمکاری خواهد شد . من این چنین از رسول خدا (ص) شنیده‌ام .
 
کمال الدین ص 317 حدیث 4

14- قائم این امّت از فرزندان من است او صاحب غیبت است و میراثش در حالیکه زنده می‌باشد تقسیم می‌گردد .
 
بحار الانوار ج 51 ص 133 حدیث 3

15-   این مردم برده‌های دنیا هستند و دین بازیچة زبانشان می باشد ، حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجا است که زندگیشان در رفاه باشد ، (اما آنگاه که در بوتة امتحان قرار گیرند دینداران کم خواهند بود ( بحار الانوار ج 78 ص 117
 

16- هر کس با ما دوستی کند با رسول خدا (ص) دوستی کرده است و هر کسی با ما دشمنی کند با رسول خدا (ص) دشمنی ورزیده است .
ینابیع المودة ص 330

17- هرکس حق برترین پدران خود حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) را بشناسد و به شایستگی از آنها اطاعت کند در روز قیامت به او گفته می‌شود گوارا باد بر تو انتخاب هر کدام از منازل بهشت برین  .
تفسیر امام عسگری (ع) ص 330 حدیث 193

18- هیچ بنده‌ای نیست که در مصیبت ما قطره‌ای اشک ریزد و با چشمانش گریان شود ، مگر آنکه خدا او را به خاطر ما به سبب آن گریه همیشه و ابدی در بهشت جای دهد .
بحار الانوار ج 44 ص 280 حدیث 8

19- بدترین صفت فرمانروایان ، ترس از دشمنان ، سنگدلی به ناتوانان و از پا افتادگان و تنگ چشمی و بخل در وقت بخشش و احسان است .
مناقب ابن شهر آشوب مازندرانی ج 4 ص 65

20- به هیچ پادشاهی راه درمان نگوئید ، زیرا اگر مفید افتد از تو تشکر نمی‌کند و اگر زیان‌آور باشد تو را متهم می‌سازد .
بحار الانوار ج 75 ص 382 حدیث 47 و ج 78 ص 127 حدیث 11

21- کسی که خدا را پرستش کند آنگونه که سزاوار است ، خداوند بزرگ بیشتر از آنکه آرزو دارد و بیشتر از آنچه که نیاز دارد به او خواهد داد .
بحار الانوار ج 71 ص 184 حدیث 44
22- کسی که لباس مسخره بپوشد ، در روز قیامت خدا از او روی بر می‌گرداند .
فرهنگ سخنان امام حسین (ع) ص 181 حدیث 119

23- بپرهیزید از تکرار خطا و پوزش طلبی ، زیرا مؤمن نه بد می‌کند و نه پوزش می‌‌‌طلبد ، اما منافق ، هر روز بد می‌کند و همواره پوزش می‌طلبد .
بحار الانوار ج 78 ص 120 حدیث 16

24- در روز قیامت در امان نیست جز کسی که در دنیا از خدا بترسد .
بحار الانوار ج 44 ص 192 حدیث 5

25- گریه از ترس خدا وسیله نجات از آتش است ، گریه چشمها و ترس دلها ، از نشانه‌های رحمت پروردگار است .
جامع الاخبار ص 259 حدیث 689 و ص 259 حدیث 690

26- هر كس این پنج چیز را نداشته باشد از زندگی بهره ای نمی برد: عقل، دین، ادب، شرم و خوش خلقی

27- عزت و بی نیازی (از جایگاه خود) بیرون آمده به گردش پرداخته اند، چون با توكّل برخورد نمودند (خود را جلوه هایی از آن دیده) در آن مقیم گشتند

28- سلام هفتاد حسنه دارد، شصت و نُه حسنه از آنِ سلام كننده و یكی از آن جوابگو است .
بحارالانوار، ج78،ص120

29- به امام حسین(ع) عرض شد بیم تو از پروردگارت چه فراوان است؟ فرمود: در روز قیامت جز آنكس كه در دنیا خوفِ خدا داشته، كسی ایمن نیست

30- هر كه از تدبیر بازماند و از چاره ها ناتوان گردد، مدارا (كلید) مشكلات اوست  

جمعه 15 آبان 1388  نظرات : 1 بيان انتقادات و پيشنهادات

نكوهش مردم كوفه در پیام امام حسین (ع)

حسین بن على علیه السلام در چند فراز از سخنانش ، مردم كوفه را مورد ملامت و نكوهش قرار داده ، حالت تزلزل و نوسان روحى ، پیمان شكنى و عدم ثبات فكرى - عقیدتى آنان را كه یكى از عوامل مهم آن ، تغذیه از حرام و استفاده از هدایاى غیر مشروع حكام و فرمانداران معاویه بود، مطرح نموده است ، آنگاه به ثمره تلخ و نتیجه خطر ناك این وضع نابسامان عقیدتى آنان اشاره كرده است و آن حمایت بى دریغشان آنان از بنى امیه دشمنان سرسخت اسلام و قرآن و عداوت و دشمنى با امام و رهبرشان و با فرزند پیامبرشان مى باشد كه با علم و آگاهى و شناختى كه از او دارند، به جنگ با وى آماده شده و جنایاتى كه در تاریخ بشریت بى سابقه است ، مرتكب گردانیده اند .
این درسى است براى همه مسلمانان در طول تاریخ كه ممكن است افرادى به همان علل و عواملى كه موجب انحراف مردم كوفه گردید، منحرف گردند و در عین ادعاى اسلام و پیروى از قرآن ، عملا در اختیار دشمنان اسلام و حركتشان در مسیر تحقق اهداف و آرمان آنان باشد و حتى گاهى سكوتشان موجب تقویت جبهه دشمن و تایید و تثبیت حكومت نااهلان و بنى امیه هاى دوران گردد .
1- و قد اتتنى كتبتكم و قدمت على رسلكم ببیعتكم ، انكم لا تسلمونى و لا تخذلونى ، فان اتممتم على بیعتكم تصیبوا رشدكم ... و ان لم تفعلوا و نقضتم عهد كم و خلعتم بیعتى من اعناقكم فلعمرى ما هى لكم بنكر، لقد فعلتموها بابى و اخى و ابن عمى مسلم ، فالمغرور من اغتربكم ، فحظكم اخطاتم ، و نصیبكم ضیعتم ، و من نكث فانما ینكث على نفسه ...
و به سیله نامه ها و پیام پیكهایى كه به من فرستادید، با من بیعت نمودید و پیمان بستید كه در مقابل دشمن ، مرا تنها نخواهید گذاشت و دست از یاریم نخواهید كشید، اینك اگر بر این پیمان وفادار و باقى بودید، به سعادت و ارزش انسانى خود دست یافته اید... و اگر با من پیمان شكنى كنید و بر بیعت خود باقى نمانید، به خدا سوگند! این عمل شما بى سابقه نیست كه با پدرم و برادرم و پسر عمویم مسلم هم این چنین رفتار نمودید، پس كسى گول خورده است كه به حرف شما اعتماد كند شما مردمانى هستید كه در به دست آوردن نصیب اسلامى خود، راه خطا پیموده و سهم خود را به رایگان از دست داده اید و هر كس پیمان شكنى كند، خود متضرر خواهد گردید .

این جملات ، بخشى از سخنرانى حسین بن على علیه السلام است كه در منزل بیضه به سپاهیان حر بن یزید ریاحى ایراد فرمود .
2- الناس عبید الدنیا، و الدین لعق السنتهم ، یحوطونه ما درت معائشهم ، فاذا محصورا بالبلاء قل الدیانون  (1)
این مردم (مردم كوفه ) برده و اسیر دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان ، پیروى نمودن آنان از دین تا آنجاست كه زندگیشان در رفاه باشد و آنگاه كه در بوته امتحان قرار بگیرند، دینداران ، كم خواهند بود
این فراز، آخرین جمله در خطبه حسین بن على بن على علیه السلام است كه پس از ورود به كربلا در میان اهل بیت و یاران خویش ایراد فرمود .
توضیح اینكه : منظور از الناس با قرینه صدر و ذیل خطبه و شرایط موجود، مردم كوفه مى باشد و الف و لام نه براى جنس بلكه براى عهد خارجى است .

3- و اراكم قد اجتمعتم على امر قد اسخطتم الله فیه علیكم ، و اعرض بوجهه الكریم عنكم ، و احل بكم نقمته ، فنعم الرب ربنا، و بئس العبید انتم ، اقررتم بالطاعة و امنتم بالرسول محمد صل الله علیه و آله وسلم ثم انكم زحفتم الى ذریته و عترته تریدون قتلهم ، لقد استحوذ علیكم الشیطان فانساكم ذكر الله العظیم فتبا لكم و لما تریدون   (2)
مى بینم كه شما (مردم كوفه ) براى امرى اجتماع كرده اید كه خشم خدا را بر علیه خود بر انگیخته اید و موجب اعراض خدا از شما گردیده و غضبش را بر شما فرو فرستاده است . چه نیكوست خداى ما و چه بندگانى هستید شماها كه به فرمان خدا گردن نهادید و به پیامبرش ایمان آوردید و سپس گردیده و خداى بزرگ را از یاد شما برده است ، ننگ بر شما بر آنچه اراده كرده اید
این فراز، بخشى از اولین سخنرانى حسین بن على علیه السلام در روز عاشوراست كه خطاب به سپاهیان عمر سعد، ایراد فرموده است .

4- و انما ادعوكم الى سبیل الرشاد، فمن اطاعنى كان من المرشدین و من عصانى كان من المهلكین ، و كلكم عاص لامرى غیر مستمع لقولى ، قد انخزلت عطیاتكم من الحرام و ملئت بطونكم من الحرام فطبع الله على قلوبكم ، و یلكم الا تنصتون ؟ ! الا تسمعون (3)
من شما (مردم كوفه ) را به رشد و سعادت فرا مى خوانم ، هر كس را من پیروى كند، از رشد یافتگان است و هر كس ‍ مخالفت ورزد، از هلاك شدگان است . اینك همه شما سركشى و عصیان و با دستور من مخالفت مى كنید كه گفتار مرا نمى شنوید، آرى در اثر هدایاى حرام كه به دست شما رسیده و در اثر غذاهاى حرام كه شكمهاى شما از آنها انباشته شده ، خداوند این چنین بر دلهاى شما مهر زده است واى بر شما ! چرا ساكت نمى شوید؟! چرا به سخنانم گوش فرا نمى دهید؟
و این فراز و دو فراز آینده ، از دومین سخنرانى حسین بن على علیه السلام در روز عاشوراست ما مشروح این دو سخنرانى را با ذكر منابع ، در سخنان حسین بن على علیه السلام نقل نموده ایم .

5- فقبحا لكم فانما انتم من طواغیت الامة و شذاذ الاحزاب و نبذة الكتاب و نفثة الشیطان و عصبة الاثام و محرفى الكتاب و مطفئى السنن و قتله اولاد الانبیاء و مبیرى عترة الاوصیاء و ملحقى العهار بالنسب و موذى المومنین و صراخ ائمة المستهزئین الذین جعلوا القران عضین   (4)
رویتان سیاه باد! شما از سركشان امت و از بازماندگان احزاب مشرك هستید كه قرآن را به دور انداخته اید و از دماغ شیطان افتاده اید. شما از گروه جنایتكاران و تحریف كنندگان كتاب و خاموش كنندگان سنن هستید كه فرزندان پیامبر را مى كشید و نسل اوصیا را ریشه كن مى كنید. شما پیروان كسانى هستید كه زنازادگان را به نسب ملحق كردند و اذیت كنند گان مومنان و فریاد رس پیشوایان استهزا كنندگان مى باشید كه قرآن را بخشهایى نامفهوم و بى محتوا تصور مى كنند
6- اجل و الله ! الخذل فیكم معروف ، و شجت علیه عروقكم ، و توراثته اصولكم و فروعكم ، و نبتت علیه قلوبكم ، و غشیت به صدوركم فكنتم اخبث ثمرة شجى للناس و اكلة للغاصب   (5)
آرى ، به خدا سوگند! مكر و فریب ، از صفات بارز شماست كه رگ و ریشه شما بر آن استوار و تنه و شاخه شما آن را به ارث برده و دلهایتان با این عادت نكوهیده ، رشد نموده و سینه هایتان با آن مملو گردید، است به آن میوه نامبارك شبیه هستید كه در گلوى باغبان رنج دیده اش ، گیر كند، و در كام سارق ستمگر شیرین و گوارا باشد .

پی نوشتها: 

1- مقتل مقرم / 193. طبرى 6 / 229 . تحف العقول / 174 و خوارزمى 1 / 237 .
2- مقتل مقرم / 227 - 228 و مقتل خوارزمى 1 / 253 .
3- مقتل خوارزمى 2 / 6 .
4- همان مدرك 2 / 7 .
5- تحف العقول / 241 .

منبع: کتاب پیام عاشورا


جمعه 15 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

اگر زینب نبود

سِرّ نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود     كربلا در كربلا می ‌ماند اگر زینب نبود

چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ پشت ابری از ریا میماند اگر زینب نبود

چشمه ی فریاد مظلومیّتِ لب تشنگان  در كویر تفته جا می‌ماند اگر زینب نبود

زخمهء زخمی‌ترین فریاد در چنگ سكوت  از طراز نغمه وا می‌ماند اگر زینب نبود

در طلوع داغ اصغر، استخوان اشك سرخ در گلوی چشمها می‌ماند اگر زینب نبود

ذوالجناح دادخواهی بی‌سوار و بی‌لگام در بیابان ها رها می‌ماند اگر زینب نبود

در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب  پشت كوه فتنه جا می‌ماند اگر زینب نبود

منبع: سایت معروف یاران  

جمعه 15 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

سیدالشهداء رهبر بى تردید نهضت عاشورا

در هر نهضتى مى بایست ، شخصیت اول و رهبر آن ، فردى باشد كه نه تنها داراى هیچ نقطه ضعفى نباشد، بلكه مى باید داراى امتیازات و خصوصیات علمى و روحى بلند نیز باشد، چرا كه یك قیام احتیاج به شور و عشق و هیجان دارد، و این هیجان و فداكارى ، به وسیله فرد عادى و یا شخصى كه داراى نقاط ضعف باشد ایجاد نمى شود، معمولا در هر نهضتى حزب حاكم سعى مى كند تا از مخالفین خود مخصوصا رهبر نهضت ضعفى ببیند و آن را بزرگ كند، مخصوصا در انقلابهاى مكتبى كه باید پایدار بماند.
اما در نهضت حسینى ، دشمن این آرزو را به گور برد، چرا كه سیدالشهداء داراى آنچنان شخصیت روشن و بى تردیدى بود كه حتى براى مخالفین او نیز همچنانكه خواهیم گفت ، ابهامى در آن وجود نداشت .
منبع: كتاب اسرار عاشورا ج 1 و 2
 

جمعه 15 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

معرفی كتاب امام حسین (ع) از زبان استاد شهید مرتضی مطهری (ره)

عزیزی، عباس، قم، انتشارات صلاة، چاپ اول، 1381، 415ص .
نویسنده کتاب با الهام از این سخن فقیه فرزانه حضرت امام خمینی (ره) که آثار استاد شهید مطهری را از مهم‏ترین آثار اسلامی دانسته، استخراج نظرات آن استاد شهید و تدوین و تبویب مجموعه آثار ایشان در باره امام حسین (ع) را سرلوحه کار خویش قرار داده است .

 این اثر از بیست و پنج فصل تشکیل شده که عناوین آن عبارت‏اند از:

فضایل امام حسین (ع)، فلسفه قیام امام حسین (ع) آگاهی و اشتیاق امام حسین (ع) به جهاد و شهادت، شخصیت‏حماسی امام حسین (ع)، کربلا تجلیگاه فضائل اخلاقی، نماز و عبادت امام حسین (ع)، خصایص و فضایل اصحاب و یاران امام حسین (ع)، فضایل و مصایب خاندان ابی‏عبدالله الحسین (ع)، ویژگی‏های پیام و شعارهای نهضت‏حسینی، مقایسه شرایط زمانی امام حسن (ع) با امام حسین (ع)، مقایسه مقتضیات و شرایط زمان امام حسین (ع) با سایر ائمه، مقایسه نهضت امام حسین (ع) با سایر نهضت‏ها، تحلیل ماهیت نهضت و حادثه عاشورا، ویژگی‏های مکتب حسینی، درس‏های نهضت عاشورا، رمز جاودانگی نهضت‏حسینی، فلسفه گریستن بر مصایب حسین (ع)، تاثیر خون در اشاعه نهضت‏حسین (ع)، تاثیر و نقش زنان در حادثه کربلا، نقش امام سجاد در تبلیغ نهضت عاشورا، جنبه‏های گوناگون تبلیغ در نهضت‏حسین، بررسی شخصیت پلید قاتلین حسین بن علی (ع)، آثار و نتایج نهضت‏حسین (ع)، تحریفات عاشورا، و فلسفه احیاء فرهنگ عاشورا و اقامه سنت عزاداری .

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی ، شماره 27، سلمان حبیبی

جمعه 15 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

آداب زیارت امام حسین(ع)

تشرف به دیدار امام معصوم‏«ع‏»چه در حال حیات و چه پس از شهادت و هنگام ‏زیارت قبور ائمه‏«ع‏»آدابى دارد كه آن را از دیدارهاى معمولى جدا مى‏كند.رعایت‏طهارت،ادب،متانت، توجه،حضور قلب از جمله این آداب است. (1 )

زیارت قبر سید الشهدا«ع‏»آداب ویژه‏ترى دارد، از قبیل:نماز خواندن،حاجت‏خواستن،بى آلایش وغمگین و غبار آلود،راه زیارت را پیمودن،پیاده رفتن،غسل زیارت كردن،تكبیر گفتن، وداع كردن. (2) شهید ثانى در كتاب‏«دروس‏»،چهارده آداب براى زیارت مى‏شمارد كه ‏خلاصه آنها چنین است :
اول:غسل،پیش از ورود به حرم،با طهارت بودن و با لباس تمیز و خشوع وارد شدن‏

دوم:بر آستانه حرم ایستادن،دعا خواندن و اذن ورود طلبیدن

‏سوم:كنار ضریح مطهر ایستادن و خود را به قبر نزدیك ساختن

‏چهارم:رو به حرم و پشت به قبله ایستادن در حال زیارت،سپس صورت بر قبر نهادن‏سپس به بالاى سر رفتن

‏پنجم:زیارتهاى وارده را خواندن و سلام گفتن

‏ششم:پس از زیارت،دو ركعت نماز خواندن

‏هفتم:پس از نماز،دعا كردن و اجت‏خواستن

‏هشتم:كنار ضریح مقدارى قرآن خواندن و ثواب آن را هدیه به امام كردن

‏نهم: در همه حال،حضور قلب داشتن و استغفار كردن از گناه

‏دهم:به نگهبانان و خادمان حرم احسان و احترام كردن

‏یازدهم:پس از باز گشت به خانه،دوباره به حرم و زیارت رفتن و در آخرین زیارت،دعاى وداع خواندن‏

دوازدهم:پس از زیارت،بهتر از قبل از زیارت بودن

‏سیزدهم: بعد از تمام شدن زیارت،زود از حرم بیرون آمدن تا شوق،افزون‏تر شود،وهنگام خروج،عقب عقب بیرون آمدن‏

چهاردهم:صدقه دادن به نیازمندان آن شهر و آستانه،بویژه به تنگدستان از دودمان‏رسول خدا احسان كردن. (3) رعایت این آداب،قرب روحى و معنوى مى‏آورد و سازندگى زیارت را افزون‏مى‏سازد و فلسفه تشریع زیارت نیز،همین بهره‏ورى از معنویات مزارات اولیاء خداست. (4)

پی نوشتها:

1- ر.ك:«بحار الانوار»،ج 97،ص 124 .
2- ر.ك:«بحار الانوار»،ج 98،ص 140 به بعد .
3- همان،ج 97،ص 134 .
4- در این زمینه :«زیارت‏»،به قلم مؤلف،نشر سازمان حج و زیارت .

جمعه 15 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 292195
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom