اودرجواني ودرعصر هشام،بهمراه پدر به مکه رفت .درآن سال هشام به مکه آمده بود تابراي خود تبليغاتي راه اندازد وجمع رامتوجه خودسازد. شا يسته است که يادآور شويم امام باقر(عليه السلام) واما صادق(عليه السلام) نيز براي زيارت بيت الله به مکه رفتند ودرعين حال کوشيدند تبليغات ناصواب هشام رادرامر رسميت بخشيدن بخود خنثي سازند.
عده اي ازمتملقان به دور هشام گرد آمده وازشأن وفضيلت او!!وهم رتبت ومقام بني اميه وخاندان او!!سخنها مي گفتند واين امر براي هشام امتيازي به حساب مي آمد وبدان سبب خود رامفتخر مي ديد.
امام صادق(عليه السلام) دربين جمعي عظيم به سخنراني پرداخت وفرمود:
اَلحَمدُ لِلّهِ اللَّذي بَعَثَ مُحَمَّداً بالحَقِّ نَبِيِّاً وَاَکرَمَنابِهِ و...
حمد وسپاس مخصوص خداوندي است که محمد (صلي الله عليه وآله) رابحق مبعوث فرمودواوراپيامبرقرارداد و ما را به وجود و انتساب به اوگرامي داشت .وبدين سان ما برگزيده خدا برخلق اوئيم و بهترين ها از بندگان وخلفاي اوئيم. سعادتمند آن کسي است که ازماتبعيت کند، وبدبخت آن فردي است که بامادشمني ورزد وازراه وروش ما مخالفت نمايد و..
وبدين سان بافته هاي هشام راازهم گسست واو را دربين جمع رسوا ساخت .اودرضمن سخنانش به مردم فهماند که بني اميه خليفه بحق رسول الله (صلي الله عليه وآله) نيستند ومقام وموقعيت شان درجامعه سست وحکومت شان پوشالي است و...
احضار به شام
برادر هشام خبراین سخنراني را به گوش هشام رساند. اوازشنیدن آن شرمنده وناراحت شد وتصميم به انتقام گرفت. پس از بازگشت به دمشق پیکی به سوی والی مدینه فرستاد وامام باقر(عليه السلام) رابهمراه فرزندش امام صادق(عليه السلام) به دمشق احضارنمود.
امام باقر(عليه السلام) ناگزير با فرزندش به سوي دمشق حرکت کردند. اما بدنيست بدانيم جو حکومت جوفشار، جو خودکامگي وغرور ، جو زرق وبرق دربار وچشم پرکني برای عامه مردم بود. بني اميه به تقليد ازدستگاه سلطنتي روم وايران قبل ازاسلام براي خود درباري وبارگاهي تشکيل دادند ودرحضورخود براي ارعاب مردم ونشان دادن هيمنه وجلال خود ، سپاهيان مسلح رادربرابر خود برپامي داشتند.
امام وارد دمشق شد وبه دربار هشام رفت. ولي به مدت سه روزآنهارابه حضورهشام راه ندادند. وبعدهم که راه دادند هشام سعي به تحقير امام داشت.
امام باقر(عليه السلام) رابه تيراندازي دعوت کرد واورابه اين امرمجبور نمود که البته نتيجه امربه نفع امام وبه سرشکستگي هشام انجاميد.
درهمين سفر بود که آوازه علم وفضل اين خاندان درهمه جا پيچيد و حتي درعلماي يهود و مسيحي مؤثرواقع شد وهشام براي جلوگيري ازتوسعه نفوذ آنها درشام ناگزير شد آنان رابه سوي مدينه برگرداند.
امام ودستگاه زمامدار
قدرت دردست بني اميه بود وآنها انواع ظلم وفشاروتعدي ها وتحميل نابخردانه رابرمردم ومخصوصاً برخاندان پيامبر(صلي الله عليه وآله) روا مي داشتند .دستگاه زمامدار،تشکيلات اطلاعاتي نيرومندي دراختيار داشت که آن خود بلائي براي جان مردم بود.بااستفاده ازقدرت جاسوسي آنها افراد مظنون راازگوشه وکنار پيدا کرده وازميان برمي داشتند.
اودردوران کودکي وجواني شاهد اين مسأله بود که دستگاه حکومت به اسم خلافت رسول الله (صلي الله عليه وآله) بيديني مي کند وخاندان پيامبر(صلي الله عليه وآله) رامورد طعن وآزار خود قرارمي دادندتاحدي که امام باقر(عليه السلام) وامام صادق(عليه السلام)هم ازاين آزارها در امان نبودند .اودردوران حيات جد وپدر شاهد تاکتيکهاي مبارزاتي آنان بود.
ازآنها راه وروش هاوتعليماتي را اخذ مي کرد که بعدها بابهره گيري وتلفيق هاتوانست ازآن براي اداره امورشيعيان وحفظ وپاسداري اسلام استفاده کند.