بسم الله الرحمن الرحیم
قبلا در مورد غربت ولایی پیامبر صل الله علیه و آله و بعد از اون غربت امیرالمومنین علیه السلام مطالبی از سخنرانی های استاد پناهیان در پست های وبلاگ گذاشتم و الان در امتداد مطالعه کتاب در جست و جوی جانشین پیامبر صل الله علیه و آله به این داستان تاریخی رسیدم که داخل کتاب منبع و مصدر اون رو کتاب بحارالانوار معرفی کرده ، تقدیم شما
روزی عده ای از اصحاب اطراف رسول خدا صل الله علیه و آله نشسته بودند ، ایشان فرمودند :
« اینک مردی می آید که از اهل بهشت است و پرسشی دارد که برای او مهم است و مدتیست که ذهنش را مشغول داشته است »
کوتاه زمانی گذشت مردی آمد شبیه به مردم مصر. وارد شد و سلام کرد و بر رسول خدا صل الله علیه و آله درود و تحیت فرستاد و در مقابل ایشان نشست و گفت : « یا رسول خدا این ریسمانی که خدا به ما فرمان داده تا به آن چنگ بزنیم و پراکنده نشویم ( واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا ) چیست؟ »
پیامبر صل الله علیه و آله پس از اندکی درنگ و سکوت سر بلند کرد و دست بر شانه علی علیه السلام زد و قرمود:
« من پیامبر خدا هستم و علی ریسمان استوار اوست. هرکس به او بپیوندد و به او تمسک جوید ، در دنیا از گناه و لغزش و در آخرت از گمراهی و آتش در امان باشد و تو ای مرد عرب دست از دامان علی مدار. »
مرد بی درنگ به سوی امام علی علیه السلام رفت و او را برگرفت و گفت : « بار الها ! من تو را شهادت می طلبم که به ریسمان تو و ریسمان رسولت چنگ زدم و خویشتن را در پناه او قرار دادم » و خداحافظی کرد و رفت و از مسجد خارج شد.
در این هنگام عمر گفت : یا رسول الله شما گفتید این مرد از اهل بهشت است ، اجازه بدهید تا بروم و از او بخواهم که برای من طلب آمرزش و مغفرت کند ؟ پیامبر صل الله علیه و آله فرمودند : اگر چنین کنی بی بهره نخواهی ماند.
عمر به سرعت از مسجد خارج شد و دقایقی بعد به او رسید و از او خواست که برایش استغفار کند و از خدا آمرزش بخواهد. مرد عرب نگاهی به او انداخت و گفت : شنیدی من از پیامبر صل الله علیه و آله چه پرسیدم و ایشان چه پاسخ دادند؟ عمر گفت : آری شنیدم.
مرد گفت : « پس چرا از من می خواهی برایت طلب مغفرت کنم؟ اگر به آن ریسمان الهی چنگ بزنی و از او پیروی کنی بی تردید خدا تورا می آمرزد و اگر چنین نکنی آمرزشی درمیان نخواهد بود »
کتاب در جست و جوی پیامبر - دکتر نادر فضلی