.
پرهيز از تندروى در دين .
قرآن .
((اى اهـل كـتـاب در ديـن خـود غلو نكنيد و درباره خدا جز حق نگوييد هر آينه عيسى پسر مريم فرستاده خدا و كلمه اوبود )). ((نـسـزد هيچ بشرى را كه خدا به او كتاب و حكمت و نبوت داده باشد آن گاه به مردم بگويد كه بندگان من باشيد نه بندگان خدا )). ـ پيامبر خدا(ص ) : مرا از حق خودم (و حدى كه دارم ) بالاتر نبريد, خداى تعالى مرا, پيش ازآن كه پيامبر كند, بنده قرار داد. ـ دو دسـتـه انـد كه شفاعت من به آنها نمى رسد :فرمانرواى سركش وستمگروكسى كه در دين غلو ورزد و از دين بيرون رود و از اين عمل خود توبه نكند و دست نكشد. ـ دو مـردنـد كـه شفاعت من به آنها نمى رسد : حكمران ستمكار و سركش و كسى كه در دين غلو ورزد و از محدوده آن بيرون رود. ـ دو گروه از امت من بهره اى از اسلام ندارند : غلات و قدريه .
ـ امـام صـادق (ع ) : مـردى خـدمـت پيامبر خدا(ص ) آمد و عرض كرد : درود بر تو اى پروردگار من !حضرت فرمود: تو را چه شده است ؟ لعنت خدا بر تو باد, پروردگار من و پروردگار تو اللّه است هان ! به خدا قسم كه نمى دانستم , درجنگ ترسويى و در صلح (يا سلام كردن ) پست .
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : اى على ! حكايت تو در ميان امت من حكايت مسيح عيسى بن مريم است كه مردم درباره او سه فرقه شدند : فرقه اى مؤمن ماندند و آنان همان حواريانند, فرقه اى با اودشمنى ورزيدند و آنان يهودند و فرقه اى درباره او غلو كردند و در نتيجه از ايمان خارج شدند. امـت مـن نـيـز بـزودى نـسـبـت بـه تـو سـه فـرقـه خواهند شد : فرقه اى شيعه و پيرو تو هستند وآنـان هـمـان مـؤمـنـانـنـد,فـرقه اى دشمن تو هستند و آنان شك كنندگانند و فرقه اى درباره تو غـلـومـى كـنـنـد و آنـان منكران (خدا) هستند اى على ! تو و شيعيان تو و دوستداران شيعيان تو دربهشت هستيد و دشمن تو و غلو كننده درباره تو در آتشند. ـ اى عـلـى ! حـكـايـت تو در ميان اين امت , حكايت عيسى بن مريم است كه گروهى او رادوست داشـتـنـد و درباره اش غلو كردند و گروهى او را دشمن داشتند و در دشمنى با او افراطورزيدند پس وحى نازل شد كه : ((و چون داستان پسر مريم آورده شد, قوم تو با خنده فريادزدند)). ـ امـام عـلـى (ع ) : در بـاب مـن دو گـروه هـلاك مى شوند, در حالى كه من بى گناهم : دوست افراطى و دشمن افراطى .
ـ در بـاب من دو كس هلاك مى شوند : يكى دوست افراطى كه در ستايش من چيزهايى مى گويد كه در خور من نيست و ديگرى دشمنى كه عداوتش با من او را وا مى دارد, تا به من بهتان زند. ـ در باب من دو كس به هلاكت افتادند : دوست افراطى و دشمن كينه ورز. ـ در باب من دو كس به هلاكت در افتند : دوستدارى كه زياده روى كند و دروغزنى كه افترابندد. ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ), بـه عـلـى (ع ), فـرمـود سـوگـنـد بـه آن كـه جـانـم در دسـت اوسـت , اگـرنـمـى تـرسـيـدم كـه گـروهـهـايى ازامت من درباره تو همان بگويند كه نصارا درباره عيسى بـن مريم گفتند,امروزدرباره تو سخنى مى گفتم كه بر هيچ جماعتى از مردم نگذرى , مگر اين كه اززير پاى تو براى تبرك خاك بردارند. ـ اگـر نـمـى تـرسـيـدم كـه مردم درباره تو همان گويند كه نصارا درباره مسيح گفتند, امروز دربـاره تـو سـخنى مى گفتم كه بر هيچ جماعتى از مسلمانان نگذرى , مگر اين كه خاك كفشها و زيادى آب وضوى تو را براى طلب شفا بردارند اما همين نكته تو را بس كه تو از من هستى و من از توهستم , از من ارث مى برى و من از تو ارث مى برم .
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـار خـدايـا! هـمـچـنـان كه عيسى بن مريم از نصارا بيزارى جست , من نيز از افـراطكـنـنـدگان در حق خود بيزارم , بار خدايا! آنان را براى هميشه تنها و بى ياور گذار و هيچ كدام آنان را يارى مرسان .
ـ امـام صادق (ع ) : به هوش باشيد كه غلات جوانان شما را فاسد نكنند زيرا غلات بدترين خلق خدا هستند عظمت خدا را پايين مى آورند و براى بندگان خدا ادعاى ربوبيت مى كنند به خداقسم كه غـلات از يـهـود و نصارا و مجوس و مشركان بدترند حضرت سپس فرمود : غالى و افراطكننده به سـوى مـا بـرمـى گردد اما ما او را نمى پذيريم و تفريط كننده به ما مى پيوندد و ما او رامى پذيريم عرض شد : علت چيست , يابن رسول اللّه ؟ فرمود : چون فرد غلو كننده به ترك نماز و زكات و روزه و حج عادت كرده و هرگز قادر نيست از عادت خود دست بردارد و به طاعت خداى عزوجل روى آورد, اما تفريط كننده وقتى حقيقت را بشناسد, به عبادات عمل مى كند و از خدافرمان مى برد. ـ امـام رضا(ع ) به ابن خالد فرمود : كسى كه قائل به تشبيه و جبر باشد كافر و مشرك است و مادر دنـيـا و آخـرت از او بـيـزار هستيم اى پسر خالد! اخبارى را كه از قول ما درباره تشبيه و جبرنقل مـى شـود هـمـين غلات ساخته اند كه عظمت خداى تعالى را كوچك مى كنند, پس هر كه آنان را دوست داشته باشد, ما را دشمن دارد. ـ غلات كافرند و قائلان به تفويض مشرك .
ـ كـسـى كـه امـيـرالـمـؤمـنـيـن را از مرز عبوديت خدا فراتر برد, از شمار كسانى است كه مورد خشم خدايند و از گمراهان است .
ـ امـام صادق (ع ) : عده اى نزد اميرالمؤمنين (ع ) آمدند و عرض كردند درود بر تو اى پروردگارما! حضرت از آنها خواست توبه كنند (و از اين عقيده خود دست بردارند) اما آنها توبه نكردندپس , امام گـودالـى كند و در آن آتشى برافروخت و در كنار آن گودال ديگرى كند و ميان آن دوسويى زد وقـتـى آن عده توبه نكردند, حضرت آنان را در گودال انداخت و در گودال ديگرآتش افروخت تا اين كه مردند. ـ امـام عـلـى (ع ) : از غـلـو كـردن دربـاره ما بپرهيزيد و ما را بندگان پروريده بدانيد آن گاه هر چه خواستيد در فضيلت ما بگوييد. ـ ما را از مرز بندگى (خدا) فراتر نبريد آن گاه هر چه خواستيد بگوييد كه كم گفته ايد زنهاركه مانند نصارا غلو كنيد, زيرا من از غلوكنندگان بيزارم .
ـ امـام صـادق (ع ) بـه اسماعيل بن عبدالعزيز فرمود : اى اسماعيل ! در وضوخانه برايم مقدارى آب بـگذار, اسماعيل مى گويد : من برخاستم و مقدارى آب براى ايشان گذاشتم حضرت داخل شد با خـودم گفتم : من درباره او چنين و چنان اعتقادى دارم و با اين حال به وضوخانه مى رود ووضو مـى گـيـرد؟ اسـمـاعـيـل مـى گـويـد : طـولـى نـكـشـيد كه حضرت بيرون آمد و فرمود : اى اسـمـاعيل !ساختمان را بيش از قدرت تحملش بالا مبر كه خراب مى شود, ما را مخلوق بدانيد آن گاه هر چه خواستيد درباره ما بگوييد كه كم گفته ايد و حقيقت مطلب را نرسانده ايد. ـ بـه كامل تمار : اى كامل ! براى ما پروردگارى بگذاريد كه به سوى او رجوع كنيم آن گاه هرچه خواستيد, درباره ما بگوييد. ـ ابـوبـصـيـر : به امام صادق عليه الصلاة و السلام عرض كردم : آنها حرفهايى مى زنند فرمود :چه مى گويند؟ عرض كردم : مى گويند : تعداد قطرات باران و شمار ستارگان و برگهاى درختان و وزن آنـچه در درياهاست و اندازه خاكهاى زمين را مى داند حضرت دستش را به آسمان برداشت و فرمود : سبحان اللّه , سبحان اللّه , نه به خدا قسم , اينها را كسى جز خدا نمى داند. ـ امـام صادق (ع ) به ابوبصير, فرمود اى ابا محمد! من از كسى كه ما را خداوندگار مى داند,بيزارم عرض كردم : خدا از او بيزار باد فرمود : من از كسى كه ما را پيامبر مى پندارد, بيزارم عرض كردم : خدا از او بيزار باد. ـ امـام مـهـدى (ع ) به محمد بن على بن هلال كرخى , فرمود : اى محمد بن على ! خداى عزوجل ازآنـچـه در وصـفـش مـى گـويـند برتر است , پاك است و ستايش همه از آن اوست ما نه در علم اوشريك او هستيم و نه در قدرتش .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 12:53 AM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
خيانت در غنيمت
((25))
. قرآن .
((هـيـچ پيامبرى را نسزد كه در غنايم خيانت كند و هر كه به چيزى خيانت كند آن را روز قيامت با خود بياورد )). ـ امام صادق (ع ) : غلول عبارت است از هر چيزى كه از امام كش رود و خوردن مال يتيم به شبهه و خوردن حرام به شبهه .
ـ امـام بـاقـر(ع ), دربـاره آيـه ((هيچ پيامبرى را نسزد كه در غنايم خيانت كند)), فرمود : خداوند راسـت فـرمـود خدا هيچ گاه شخصى را كه درغنايم خيانت كند,به پيامبرى برنمى گزيند ((و هركه خـيانت كند روز قيامت چيزى را كه به خيانت برده است بياورد)) هر كس از غنايم چيزى بدزدد, روز قـيـامـت آن چـيز را داخل آتش ببيند و او را مكلف كنند كه برود و آن را از داخل آتش بيرون بياورد. ـ امام صادق (ع ) به علقمه , فرمود : مردم را نمى توان راضى كرد و جلو زبان آنها را نمى توان گرفت مـگر در جنگ بدر به پيامبر نسبت ندادند كه رو انداز قرمز رنگى از غنايم را مخفيانه براى خودش بـرداشـتـه اسـت , تا آن كه خداوند عزوجل به پيامبرش نشان داد كه آن رو انداز كجاست واو را از خيانت مبرا ساخت و در اين باره اين آيه را نازل فرمود : ((هيچ پيامبرى نيست كه خيانت كند )). ـ ابن عباس : آيه ((و هيچ پيامبرى نيست كه خيانت كند)) درباره رو انداز قرمز رنگى نازل شدكه روز بـدر نـاپـديـد گـشـت و بـعـضـى افـراد گفتند : شايد پيامبر خدا(ص ) آن را برداشته باشد پس ,خداوند اين آيه را نازل فرمود :((هيچ پيامبرى )). ـ عمر : روز خيبر عده اى از اصحاب پيامبر(ص ) آمدند و عرض كردند : فلان كس شهيد شد,فلان كس شهيد شد, فلان كس شهيد شد, تا آن كه به نام مردى رسيدند و گفتند : فلانى هم شهيدشد در ايـن هنگام پيامبر خدا(ص ) فرمود : نه , من او را به سبب كش رفتن بردى يا عبايى ازغنايم , در آتش مشاهده كردم .
ـ ابـو حـازم : بساطى چرمى از غنايم خدمت پيامبرخدا(ص ) آوردندو عرض كردند: اى پيامبرخدا, ايـن مـال شما باشد تا با آن براى خود سايه بانى كنيد حضرت فرمود : آيا دوست داريد كه پيامبرتان در سايه اى از آتش در آيد؟ .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 12:52 AM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : سـه چيز است كه دل هيچ مرد مسلمانى در آنها خيانت و ناراستى
((24))
روانـمـى دارد : خـالـص گردانيدن عمل براى خدا و خيرخواهى و اندرز به زمامداران و همراهى باجامعه مسلمانان , زيرا دعوت و رسالت آنها, ايشان را از هر سو در ميان گرفته است .
امام صادق (ع ) : پيامبر خدا(ص ) در مراسم مناى حجة الوداع در مسجد خيف ,خطبه ايرادفرمود و ابتدا حمد و ثناى الهى گفت و سپس فرمود : سه كار است كه دل هيچ مرد مسلمانى نسبت به آنها خـيـانـت و نـاراسـتـى روا نـمـى دارد, خـالـص گـردانـيـدن عـمـل بـراى خـداـو دمـح ادتبا وخيرخواهى براى پيشوايان مسلمانان وهمراهى با جماعت آنان , زيرا دعوت و رسالت آنها ازهر سو در ميانشان گرفته است .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 12:50 AM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
كينه .
قرآن .
((و در دلهاى ما نسبت به كسانى كه ايمان آوردند, كينه قرار مده )). ((و كينه اى را كه در سينه هايشان بود, بيرون كشيديم )). ـ امام على (ع ) : كينه , بيمارى دلهاست .
ـ كينه , تخم بدى است .
ـ كينه , كارهاى نيك را از بين مى برد. ـ بد كينه ترين دلها, دل شخص كينه توز است .
ـ عيسى (ع ) : اى بندگان بد! مردم را با گمان (بدى كه نسبت به آنها مى بريد) سرزنش مى كنيدو خـود را بـا يـقـيـن (كـه بـه بـدى خويش داريد)سرزنش نمى كنيد؟ اى بندگان دنيا! سرهايتان رامـى تـراشـيـد و پـيـراهـنـتـان را كـوتـاه مـى كنيد و سرهايتان را به زير مى افكنيد و كينه را از دلهايتان برنمى كنيد؟ . ـ پـيامبر خدا(ص ) : هرگاه امت من نسبت به يكديگر كينه نورزند, هرگز دشمنى در برابر آنهاقد علم نمى كند. ـ امام على (ع ) : بدى را از سينه ديگران درو كن , تا آن را از سينه خودت بركنى .
ـ شـمـا بـر كـيـنـه ورزى بـه يـكـديـگـر, هـمـداسـتـان شـده ايـد و گـيـاهـان و سـبـزه هـا بر روى سـرگـيـنـگاهها ((23)) ( يا كينه هاى ديرينه ) شما روييده است و در دوستى و دلبستگى به آرزوها بايكديگر متفق شده ايد و در به دست آوردن مال و ثروت , با يكديگر دشمنى مى كنيد. ـ امـام بـاقـر(ع ), دربـاره آيـه ((و كـيـنه اى را كه در سينه هاى آنان بود بر كشيديم )), مى فرمايد: يعنى دشمنى را از ميان آنان ريشه كن مى كند. ـ امـام عـلـى (ع ), در وصف فرشتگان , مى فرمايد : كار زشت جدايى و از هم بريدن , آنان راپراكنده نساخته است و كينه ناشى از حسدورزى , بر آنان حكمفرما نشده است .
ـ مـن از آن مـردمى هستم كه سرزنش هيچ سرزنشگرى آنان را از راه خدا باز نمى داردسيمايشان سـيماى راستان است و گفتارشان گفتار نيكان نه گردنفرازى مى كنند, نه برترى مى جويند, نه كينه در دل مى پرورند و نه فساد مى انگيزند.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 12:49 AM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ لـقـمـان (ع ), در انـدرز بـه فـرزنـدش , فـرمـود : پـسـرم ! هـر چيزى را نشانه اى است كه با آن شـنـاخـتـه مـى شود و به وجود آن گواهى مى دهد و غافل را سه نشانه است : سهو و سرگرمى و فراموشى .
ـ امام على (ع ), در وصف شخص غافل , مى فرمايد : او در اين چند صباحى كه خداوند مهلتش داده اسـت , بـا غـافـلان سـرگـرم اسـت و روز خود را باگنهكاران سپرى مى كند بى آن كه راه راستى رابـپـيمايد و پيشوايى راهنما داشته باشد تا آن كه خداوند كيفر گناهانشان را به آنان نشان داد و ازپـس پـرده هاى غفلت بيرونشان آورد,به آنچه بدان پشت كرده بودند(مرگ وآخرت )روى نهادندو به آنچه بدان روى آورده بودند (دنيا) پشت كردند و نه از آنچه طلبيدند و بدان رسيدند سودى بردند و نه از خواسته هاى خود كه به آنها دست يافتند, بهره اى يافتند. ـ نـيز در وصف شخص غافل : گويى مقصود (و مخاطب اوامر و نواهى و وعد و وعيد الهى )چيزى جز دلهاست و گويى بهره مندى و سعادت آنها, در به دست آوردن دنيايشان است .
ـ شخص غافل را عمل نباشد (اعمال توام با غفلت و بى توجهى دل بى ارزش و مردود است ). ـ امام حسن (ع ) : غفلت آن است كه مسجد (رفتن براى نماز) را ترك كنى و از شخص مفسدفرمان برى
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 12:44 AM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امـام سـجـاد(ع ) : واى بر تو اى پسر آدم ! بدان كه سنگينى پرخورى و رخوت و تنبلى برخاسته از انـباشتن معده و مستى سيرى و غفلت حاصل از قدرت , از چيزهايى هستند كه انسان را در زمينه عـمل كند و تنبل مى كنند و ذكر خدا را از ياد او مى برند و از نزديك بودن مرگ ,غافل مى سازند, تا جايى كه شخص گرفتار دوستى دنيا, گويى از مستى شراب ديوانه شده است .
ـ امام على (ع ) : از غفلت بپرهيزيد كه آن ناشى از تباهى حس و دريافت است .
ـ امـام بـاقر يا امام صادق (ع ) : تفاخر به بسيارى مال و فرزند همه مردم را به غفلت كشاند, تاجايى كه به ديدن گورها رفتند. ـ پـيـامبر خدا(ص ) : هر كه باديه نشين شود, بى فرهنگ و خشن شود و هر كه در پى شكار باشد,به غفلت دچار گردد و هر كه ملازمت سلطان اختيار كند, به فتنه و فساد كشيده شود.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 12:43 AM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ پيامبر خدا(ص ) : غافلترين مردم , كسى است كه از دگرگونى احوال دنيا پند نگيرد. ـ امـام عـلـى (ع ) : كـسـى كـه از دگـرگـونـيـهـا و تـغـييرات دنيا عبرت نگيرد, اندرزها در او كارگرنمى افتد. ـ شما به امر روشنى دعوت شده ايد پس از شنيدن آن عاجز نباشد, مگر كسى كه كر باشد و ازديدن آن درمـانده نباشد, مگر كسى كه كور باشد و كسى كه خداوند با بلاها و تجارب سودش نرساند, از هـيچ اندرزى بهره مند نشود
((22))
و نقصان و زيان از پيش رويش به او رسد, تا بدانجاكه زشت را زيبا و زيبا را زشت بپندارد.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 12:41 AM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امام على (ع ) : با پيوسته به ياد خدا بودن است , كه پرده غفلت كنار مى رود. ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : اى اباذر! آهنگ كار نيك كن , هر چند آن را به كار نبندى تا در زمره غافلان نوشته نشوى .
ـ امام على (ع ) : هر كه ايام را شناخت , از آماده شدن (براى آخرت ) غافل نگشت .
ـ بـراى دورى راه , از ترس ممتد مدد گيريد, زيرا بسا غافلى كه به غفلت خود اعتماد كرد ومهلت عـمـر خـود را بـهـانه قرار داد و از اين رو, آرزو را دراز گردانيد و كاخ برافراشت اما نزديك شدن اجلش , درازى آرزويش را كاست و سر رسيدن ناگهانى مرگش , اميد او را قطع كرد. ـ امـام بـاقر(ع ) : هر مؤمنى كه به نمازهاى واجب اهميت دهد و آنها را به وقتش بخواند, ازغافلان نيست .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 12:40 AM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امـام عـلـى (ع ) : هشدار! هشدار! اى شنونده ! بكوش ! بكوش ! اى بى خبر! هيچ كس مانند شخص آگاه ,تو را آگاه و خبردار نمى كند. ـ هـلا! اى صـاحبان ديدگان بينا و گوشهاى شنوا و اى برخورداران از تندرستى و مال و متاع !آيا جـاى گـريـزى يا راه نجاتى يا پناهگاهى يا تكيه گاهى يا راه فرارى و يا طريق بازگشتى هست يا نيست ؟ پس , به كجا باز مى گرديد؟ يا كجا مى رويد؟ يا فريب چه چيز را مى خوريد؟ . ـ باقيمانده ايام عمر خود را دريابيد و جانهاى خود را براى آنها شكيبا سازيد, زيرا اين چندروزه در مقابل روزهاى بسيارى كه در غفلت و رويگردانى از پند و اندرز گذرانيده ايد اندك است .
ـ آيـا شـمـا در جـاهـاى هـمـان كـسـانـى نـيـسـتـيد كه پيش از شما بودند و عمرشان درازتر و آثـارشـان پـاينده تر بود و سپس بى هيچ توشه اى كه آنها را به مقصد رساند و بى هيچ مركبى كه راه رادرنوردد كوچ كردند؟ آيا شنيده ايد كه دنيا خود را فداى آنان كند ؟ و آيا جز گرسنگى توشه اى به آنان داد ؟ آيا چنين دنيايى را بر مى گزينيد؟ . ـ يـاد مرگها از دلهاى شما رخت بربسته است و آرزوهاى دروغين شما را فرا گرفته است و ازاين رو, دنيا بيش از آخرت بر شما تسلط يافته است .
ـ چـه شـده اسـت كـه بـا دسـت يـافـتـن بـه انـدكـى از دنـيـا شـاد مـى شـويـد و بـراى ازــاب ـ دسـت دادن نعمت فراوان آخرت اندوهگين نمى شويد؟ و اندك چيز دنيا كه از كفتان مى رود, شما را نگران مى سازد چندان كه آثار اين نگرانى در چهره هاى شما آشكار مى شود؟ . ـ واى بر فرزند آدم كه چه غافل است و گم كرده راه و سرگشته !. ـ بـعـد از تـلاوت آيـه ((فخر فروشى بر يكديگر شما را به خود مشغول ساخت چندان كه به زيارت گورها رفتيد)), فرمود : چه مقصد بسيار دورى ! و چه زيارت كنندگان غافلى ! و چه افتخاركردن زشت و وحشتناكى !. ـ آن گوشى كه فرياد را نشنيده است , چگونه صداى آهسته را مى شنود؟ . ـ اى دريغا بر هر غافلى كه عمرش بر ضد او حجت باشد و روزهاى عمرش , او را به سوى شوربختى كشاند. ـ اى بـسا غافلى كه پارچه اى مى بافد تا آن را بپوشد, اما كفن او مى شود و خانه اى مى سازد تادر آن بنشيند, اما همان جا قبر او مى شود. ـ از سـخـنـان نـجـوا آمـيـز خداى تعالى با موسى (ع ) : اگر فرو رفتن در خواب غفلت و پيمودن راه بـدبـخـتـى و پـيروى از شهوات نبود, چگونه عده اى مى توانستند لذت زندگى را بچشند! به خاطرنبودن اين امور در صديقان (و مؤمنان راستين ) است كه آنان بى تابى مى كنند.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 12:39 AM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ پيامبر خدا(ص ) : در شگفتم از كسى كه او غافل است و از او غافل نيستند و در شگفتم ازكسى كه در پـى دنـيـاسـت , در صـورتـى كـه مرگ در پى اوست و در شگفتم از كسى كه دهانش را به خنده مى گشايد در حالى كه نمى داند آيا خدا از او خشنود است يا ناخشنود. ـ سـلـمـان فـارسـى : از شـش چـيـز در شگفتم :سه چيز آن مرا مى خنداند و سه ديگر به گريه ام مـى اندازدآن سه چيز كه مرا به گريه مى اندازد, جدايى از دوستان , يعنى محمد(ص ) (و حزب او) است وهراس و وحشت قيامت و ايستادن در پيشگاه خداى عزوجل .
و اما آن سه چيزى كه مرا به خنده وا مى دارد, يكى كسى است كه در پى دنياست حال آن كه مرگ در پـى او مى باشد, ديگرى كسى كه در غفلت به سر مى برد حال آن كه از او غافل نيستند(خداوند ناظر و مراقب اعمال اوست ) و سومى كسى كه دهانش به خنده باز مى شود در صورتى كه نمى داند آيا خداوند از او خشنود است يا ناخشنود. ـ امام على (ع ) : از غافل بودن خردمندان از نيكو طلب كردن (توشه و ذخيره آخرت ) و آماده شدن براى بازگشتگاه تعجب مى كنم .
ـ شـمـا را سفارش مى كنم كه به ياد مرگ باشيد و از آن كمتر غفلت ورزيد, چگونه از چيزى غفلت مى كنيد كه او از شما غافل نيست ؟ . ـ آيـا مـردم دنـيـا را نـمـى بـينيد كه در طى شب و روز دستخوش احوال گونه گون مى شوند؟ يـكـى مـى مـيـرد و بـرايش مى گريند و ديگرى را تسليت مى گويند يكى بيمار و زمينگر است و ديـگـرى بـه عـيادتش مى رود يكى در حال جان كندن است و ديگرى در پى دنياست , حال آن كه مـرگ در پـى اوسـت يـكـى در غـفـلـت به سر مى برد, حال آن كه مورد غفلت نيست و آنچه باقى مانده است در پى آنچه رفته است مى رود!. ـ اى مـردمـى كـه از كـار شـمـا غـافـل نـيستند و اى مردمى كه (خدا و اوامر او را) رها كرده ايد و(هـرچـه داريـد از جـان و مـال و فـرزند) از شما گرفته مى شود,چه شده است كه مى بينم از خدا رويگردان شده ايد و به غير او روى آورده ايد؟ . ـ امـام سـجـاد(ع ) : واى بـر تو اى پسر آدم ! اى غافلى كه مورد غفلت نيستى , اى پسر آدم ! مرگ تو شتابانتر از هر چيز ديگرى به سوى تو مى آيد, سراسيمه سوى تو آمده است و تو را مى جويد.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 12:38 AM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
|