آمده ام ، آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ، ز گناهم بده 
 ای حرمت ، ملجأ درماندگان
دور مران  از درو راهم بده 
 
 
 
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از درو راهم بده 
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده 
 
 
 


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در پنج شنبه 6 اسفند 1388  ساعت 10:23 PM نظرات 1 | لينک مطلب
 
 

 

 استاذنت الرضا (علیه السلام) فیالنفقة علی العیال؟

فقال (علیه السلام): بینالمکروهین.

فقلت: جعلت فداک لا والله مااعرف المکروهین.

قال: فقال له:

یرحمک الله اما تعرف ان الله عزو جل کره الاسراف و کره الاقتار (1)

فقال (علیه السلام): والذین اذاانفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواماً. (2)

از امام رضا علیه السلام درباره چگونگی تامین مخارجخانواده جویا شدم، فرمود: (مخارج خانواده) حد وسط است میان دو روش ناپسند. گفتمفدایت شوم: به خدا سوگند نمیدانم این دو روش چیست؟ فرمود: رحمت الهی بر تو باد،آیا نمیدانی که خداوند بزرگ اسراف (زیادهروی) و اقتار (سخت گیری) را ناخوشاینددارد و در قرآن فرموده است: «آنان که هرگاه چیزی ببخشند نه زیادهروی کننده و نهخست ورزند، و میانگین این دو حد را در حد قوامی (مایه پایداری و بقای زندگی) ببخشند

از دیدگاه امام رضا علیه السلام، پس از محدودیتهایگذشته در مسائل مالی و کسب مال، تصرفات در اموال شخصی نیز محدود است، یعنی اموالیکه طبق اصل مالکیت فردی، به شخص تعلق دارد و اختیار آنها در دست اوست و به ظاهرانگاشته میشود که او میتواند در آنها هر گونه که خواست تصرف کند، در واقع اینچنین نیست، و تصرفات در اموال شخصی نیز محدود و مشروط است، و هر کس در مال خود نیزمجاز نیست هر گونه بخواهد تصرف کند، بلکه تصرف او باید در حد میانه و دور از اسرافباشد. هر گونه اسراف و مصرف زیاد در اموال شخصی و برای شخص مالک، ممنوع است. انفاقبالاترین و ارزشمندترین نوع تصرف در اموال شخصی است، و شخصی که مال خود را انفاقمیکند، بهترین نوع تصرف را در آن انجام داده است، به ویژه که برای افراد خانوادهخودش باشد، با این وصف، این تصرف نیز محدود و مشروط است. باید انفاق در حد متعادل ووسط (و حد قوامی) باشد، نه زیاده از مقدار لازم و نه کمتر از آن. چنان که در حدیثامام رضا علیه السلام بدان اشاره شد.

«اسراف» و «اقتار» ، دو حد نامتعادل و نامعقول و غیرقوامی و غیر مشروع مصرف است، حد مشروع و معقول، حد میانه و نظام قوامی قصد، اقتصادو میانهروی است، چنان که در حدیث امام رضا علیهالسلام بدان اشاره رفت. امام درکلامشان فرمودند: پرداخت مخارج خانواده، میان دو مرز قرار دارد: مرز اسراف وزیادهروی (و تجملگرایی و پر مصرفی)، و مرز اقتار (تنگگیری و کمتر از حد لازم خرجکردن) و ایجاد کمبود در زندگی.

با بررسی احادیث دیگری که از امام رضا علیه السلام دراین زمینه رسیده است، به مرزهای دقیقتری از مفهوم اسراف دست مییابیم. درکوچکترین چیزها، حتی آنها که در نظر مردم بی ارزش و دور ریختنی جلوه میکند، اماماسراف را روا نمیداند. لذا فرمودند:

«من الفساد قطع الدرهم و الدینار و طرح النوی (3) ؛تکه تکه کردن درهم و دینار (یا هر پولی دیگر که آنها را از استفاده بیندازد)، و دورافکندن هسته خرما (که ممکن است بذر نخلی شود، یا به مصرف دیگری آید) از جمله کارهایفاسد و نادرست است.

در آشامیدنیها و خوردنیها نیز در نظر امام رعایت حدمیانه لازم است، حد میانه مایه دوام و سلامت مزاج است، و زیادهروی و پرخوری بدن رامیفرساید و عمر را کوتاه میکند، و موجب انواع بیماریها میگردد. لذا ایشان دراین زمینه میفرمایند:

«لو ان الناس قصدوا فی المطعم لاستقامت ابدانهم (4) ؛اگر مردم حد میانه را در خوراک رعایت میکردند بدنهاشان پایدار (و سالم) میماند.

حد میانه در خوردن، متناسب با رشد تن و روان آدمیاست. در پوشیدن نیز، رعایت جانب حد میانه و دوری از تجملگرایی و اسراف لازم شمردهشده است. (5)

 

پینوشتها:

1ـ سفینة البحار، ج 1، ص 615 / الحیاة، ج 4، ص 205 .

2ـ سوره مبارکه فرقان، آیه 67.

3ـ مسند الامام الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 314 .

4ـ الحیاة، ج 4، ص 215.

5ـ این گونه تعالیم در قرنها پیش که موضوع بازیافتزباله و استفاده از زبالهها مطرح نبوده، اعجاز است.

 

منبع:

کتاب امام رضا علیه السلام؛زندگی و اقتصاد ؛ محمد حکیمی

 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در دوشنبه 3 اسفند 1388  ساعت 12:24 AM نظرات 0 | لينک مطلب
ابراهیم بن موسی می‌گوید :

از   حضرت رضا  علیه السلام کمک مالی می‌خواستم و بر آن اصرار می‌کردم. روزی به همراه امام از شهر خارج شدیم. هنگام نماز شد. امام در کنار صخره‌ای نزدیک قصری که در آنجا بود نشست و فرمود اذان بگو

پرسیدم:«آیا منتظر بقیه نمی‌مانید؟
»
امام فرمود:«هرگز بدون دلیل، نماز اول وقت را به تعویق نینداز

من اذان گفتم و با امام نماز خواندیم. سپس عرض کردم:«ای پسر   رسول الله ! هنوز خواسته‌ام را برآورده نکرده‌اید و من به شدت نیازمندم

امام چوبی را به زمین کشید. سپس دست برد و از زیر خاک، یک شمش طلا بیرون کشید و فرمود:«بگیر! خداوند در آن برای تو برکت قرار دهد. از آن بهره مند شو و آنچه را که دیدی، به کسی نگو

آن شمش برای من برکت کرد و من از ثروتمندان منطقه خود شدم
.

منابع
:
بحار الانوار، ج 49، ص 49، ح 49. از الخرائج و الجرائح / 230. و کافی، ج 1، ص 488 .

 

.



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 7 بهمن 1388  ساعت 12:35 AM نظرات 0 | لينک مطلب
فریادرسی امام رضاعلیه السلام از زوّار بحرینی
از حكیم حسنا كه از خدّام حرم حضرت امام رضاعلیه السلام بوده، نقل شده كه گفت:
شبی در آسایشگاه نگهبانان حرم خوابیده بودم، در خواب دیدم درِ حرم باز شد و امام رضاعلیه السلام از حرم بیرون آمدند و به من فرمودند: برخیز و بگو بر بالای منار مشعلی روشن كنند؛ زیرا جمعی از زوّار بحرین راه را گم كرده و بر آنان برف می بارد، و به میرزا شاه تقی (متولی) بگو: چراغهایی روشن كرده با چند نفر دنبال آنان بروند.
می گوید: از خواب بیدار شدم و خوابم را برای سرنگهبان گفتم، و او تعجب كرد و با هم بیرون شدیم، دیدیم برف سنگینی می بارد، پس به مشعلداران دستور داد مشعلی بالای منار ببرند، و آن گاه به خانه متولی رفته، خوابم را برای او نقل كردم، او با گروهی چند، با مشعل بیرون شده به طرف جاده حركت كردیم، ناگهان جماعتی از اهل بحرین را دیدیم كه گفتند: امشب برف سنگینی بر ما بارید و راه را گم كردیم، و دست و پایمان از شدت سرما خشك شد و از زندگی دست شسته آماده مرگ گشتیم، از مركبها پیاده شده و خوابیدیم و فرشهایمان را روی خود انداختیم و بر ما برف می بارید. در میان ما عالِمی درستكار بود، او اندكی به خواب رفت، حضرت امام رضاعلیه السلام را در خواب دید كه به او فرمود: برخیزید، اینك دستور داده ام بالای منار مشعل بگذارند. به جانب مشعل حركت كنید، و متولی را خواهید دید.
پس برخاستیم و روشنایی مشعل را مشاهده كرده اندكی پیش آمدیم و شما را دیدیم.
علامه حاج شیخ محمدتقی شوشتری قدس سرهم، گنجینه رویا، ترجمه آیات بیّنات، ص 227-226


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 30 دی 1388  ساعت 2:01 AM نظرات 3 | لينک مطلب

در روز یازدهم ذیعقده سال 148 هجری در شهر مدینه ستاره فروزانی در آسمان خاندان ولادت طالع و امام هشتم شیعیان حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه‌‌السلام که بزرگ‌ترین اولاد پدرش بود پا به عرصه وجود گذاشت.


آمد آن چشمه فیاض که از فیض دمش
ابر رحمت ز پی ریزش باران خیزد
سرو جان در قدمش ریز که دلداده اوست
به تمنای نگاهی ز سر جان خیزد


صورتش گندمگون و جذاب و به جدش رسول خدا شباهت داشته است، کنیه‌اش ابوالحسن و مشهورترین لقب وی رضا و عناوین دیگری هم مانند صابر، فاضل، وفی و رضی به آن حضرت گفته‌اند و علت این که او را رضا نامیده‌اند این است که آن جناب مورد پسند خدا و رسول و ائمه اطهار بوده است. حضرت مانند سایر ائمه دارای گوهر پاک و اصیل و به زیور فضائل نفسانی و اوصاف حمیده آراسته و از هرگونه زشتی و پلیدی و رذائل اخلاقی منزه بود زیرا خداوند تعالی ساحت پاک پیغمبر و خاندان او را به مدلول آیه تطهیر از هر عیب و نقص دور داشته است و حضرت نیز خود مرواریدی پر ارج از خصال نیک انسانی و فضایل بلند الهی بود که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:


زهد و عبادت:


 امام هشتم در زهد و عبادت و پارسایی مانند اجداد طاهرش بود، از محمدبن عباد روایت شده است که حضرت رضا در تابستان بر روی حصیر می‌نشست و در زمستان برروی پلاس آرام می‌یافت و لباس‌های او از جامه‌های زبر و درشت بود و چون از منزل خود پیش مردم می‌آمد از برای مردم خود را مزین می‌ساخت. حضرت رضا علیه‌‌السلام هرسه روز یک ختم قرآن انجام می‌داد و می‌فرمود اگر بخواهم درکمتر از سه روز هم می‌توانم یک قرآن ختم کنم ولیکن هنگامی که به آیات توجه می‌کنم تفکر و تدبر می‌کنم که این آیه در چه موضوعی فرود آمده و در چه وقتی نازل شده است و لذا قرآن را در هر سه روز یک دور قرائت می‌کنم. همچنین آن حضرت بسیار روزه می‌گرفت و روزه اول و وسط و آخر ماه از وی ترک نمی‌شد و می‌فرمود روزه داشتن در این سه روز مثل این است که انسان همیشه روزه است.


شیخ صدوق از رجاء ابن ابی‌ضحاک که از طرف مأمون برای بردن امام رضا علیه‌‌السلام از مدینه به مرو ماموریت داشت روایت کرده است که گفت من از مدینه تا مرو همراه امام بودم به خدا سوگند کسی را در پرهیزکاری و کثرت ذکر خدا و شدت خوف از حق تعالی مانند او ندیدم و جریان عبادت آن جناب در شبانه‌روز چنان بود که چون صبح می‌شد نماز صبح را ادا می‌کرد و بعد از سلام نماز در مصلای خود می‌نشست تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می‌گفت و صلوات بر حضرت رسول و اولاد او می‌فرستاد تا آفتاب طلوع می‌کرد، پس از آن به سجده می‌رفت و سجده را چندان طول می‌داد تا روز بلند می‌شد سپس سر از سجده برمی‌داشت و با مردم حدیث می‌کرد و تا نزدیکی زوال آفتاب آنان را موعظه می‌فرمود پس از آن تجدید وضو کرده و به مصلای خود برمی‌گشت و چون زوال می‌شد برمی‌خاست و شش رکعت نافله اظهر به جا می‌آورد و چون فارغ می‌شد اذن نماز می‌گفت سپس اقامه نماز می‌گفت و تسبیح و تحمید و تکبیر بسیار می‌گفت.


حضرت در هر شهری که ده روز اقامت می‌کرد روزها روزه می‌گرفت و چون شب می‌شد پس از نماز افطار می‌کرد و نافله نمازهای مغرب و نماز شب و شفع و وتر و نماز صبح را در حضر و سفر ترک نمی‌کرد اما نوافل نمازهای چهاررکعتی را (ظهر و عصر و عشا) در سفر ترک می‌کرد و بعد از بجا آوردن نمازهای مزبور سی‌مرتبه تسبیحات اربعه را می‌خواند و می‌فرمود این به جهت تمامی نماز است و همیشه در موقع دعا چه در نماز و یا غیرنماز اقتدا می‌کرد به رسول الله و اولاد او صلوات زیاد فرستادن و قرآن را بسیار تلاوت می‌نمود و هرگاه به آیه‌ای که در آن ذکر بهشت یا دوزخ شده می‌رسید گریه می‌کرد و از خدا سؤال بهشت می‌نمود و از آتش پناه می‌جست وهرگاه در قرآن یا ایها الذین آمنوا را قرائت می‌کرد آهسته می‌گفت "لبیک اللهم لبیک" و در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم قصد خدمتش می‌نمودند و از معالم دین خود می‌پرسیدند حضرت آنها را جواب می‌فرمود و برای آنها احادیث بسیاری از پدرانش و علی علیه‌‌السلام و رسول خدا می‌گفت ابن ابی‌ضحاک گوید: پس چون آن حضرت را نزد مأمون بردم از من خبر حال او را در بین راه پرسید و من آنچه از آن جناب مشاهده کرده بودم در اوقات شب و روز و حرکت و اقامت به مأمون خبر دادم مأمون گفت بلی یا بن ابی ضحاک، علی‌بن موسی بهترین اهل زمین و اعلم و اعبد آنهاست ولی این مطلب را به کسی مگو چون نمی‌خواهم فضل آن جناب ظاهر شود مگر به زبان من و به خدا استعانت می‌جویم که او را بلند کنم و قدرش را رفیع سازم.


تواضع و فروتنی:


تواضع و فروتنی از صفات حمیده و خصال ستوده انسانی است که مخصوصاً از صاحبان جاه و مقام بسیار مطلوب و پسندیده است زیرا به قول سعدی:


تواضع ز گردن فرازان نکوست
گدا گر تواضع کند خوی اوست


ائمه اطهار علیهم‌السلام که در تمام سجایای اخلاقی و فضائل نفسانی، نمونه و سرمشق دیگران بوده‌اند در این خصلت حمیده نیز گوی سبقت را از همگان ربوده‌اند و با مراجعه به تاریخ زندگانی آنان صحت این موضوع ثابت می‌شود. حضرت ثامن الائمه نیز مودب و متواضع بوده و با طبقات مختلف مردم با فروتنی رفتار می‌نمود. از ابراهیم بن‌عباس روایت شده است که گفت من هرگز ندیدم که حضرت ابوالحسن الرضا در تکلم کردن به کسی ستمی کند و بد بگوید و ندیدم سخن کسی را قطع کند بلکه صبر می‌کرد تا او از سخن گفتن فارغ ‌می‌شد بعد از تکم می‌فرمود و هرگز ندیدم که پیش کسی نشسته باشد و پای خود را دراز کند و هرگز ندیدم که یکی از غلامان و مملوکهای خود را دشنام دهد و هرگز ندیدم که آب دهان بیاندارد و هرگز ندیدم که خندیدن قهقهه کند بلکه خنده او تبسم بود و چون خلوت می‌شد و خوان طعام از برای او حاضر می‌کردند جمیع غلامان و مملوکهای خود حتی دربان و مهتر را بر سر سفره می‌نشانید. شیخ کلینی از مردی بلخی روایت کرده که گفت من در مسافرت خراسان با حضرت رضا علیه‌السلام بودم پس روزی طعام طلبید و موالی خود را نیز بر آن خوان گرد آور گفتم فدایت شوم کاش خوان طعام آنها را جدا می‌کردی فرمود ساکت باش پروردگار ما تبارک و تعالی یکی است و پدر مادر ما یکی است و جزاء با اعمال است.


علم و دانش:


باید دانست که علم امام را با دانش دیگران نمی‌توان مقایسه نمود و اگر کسی در مقام مقایسه برآید چنین قیاسی صحیح نبوده و باصطلاح اهل منطق قیاس مع‌الفارق خواهد بود زیرا علم امام موهبتی و الهامی است و از جانب خداوند افاضه شده است در حالی که علم دیگران ولو بر اثر نبوغ ذاتی هم باشد کسبی و تحصیلی است و ائمه اطهار علیهم‌السلام هم در علم و سایر فضائل نفسانی نسبت به هم فرقی ندارند و با توجه به شرایط زمان و آماده بودن اوضاع و احوال، علم خود را ظاهر بیان فرموده‌اند. در زمان حضرت رضا نیز مناظراتی بین آن حضرت و روسای ادیان و فرق صورت گرفت که تفوق علمی او را بر همگان آشکار نمود مرحوم طبری از ابراهیم‌بن عباس نقل می‌کند که گفت من ندیدم که حضرت رضا از کسی چیزی بپرسد و یا غیر از علم و دانش خود از دیگران چیزی نقل کند و در زمانش اعلم از وی را ندیدم مأمون به عنوان آزمایش همه‌گونه مسائل را از وی می‌پرسد و او هم جواب همه آنها را می‌داد و در همه جوابها از قرآن استشهاد می‌کرد مأمون علمای ادیان و فقهاء شرایع را در مجلسی گردآورد و حضرت رضا را دعوت کرد تا با آنان گفتگو کند حضرت همه آنها را مجاب کرد و همگان فضل و دانش وی را ستودن و عجز و ناتوانی خود را ثابت کردند و باز از اباصلت روایت می‌کند که اسحاق‌بن موسی‌بن جعفر علیهاالسلام می‌گفت پدرم جعفربن محمد علیها‌السلام شنیدم که مکرر به من می‌گفت: عالم آل محمد صلی‌الله علیهم اجمعین در صُلبِ تست، کاش من او را می‌دیدم وی با امیرالمومنین همنام است. ابن شهر آشوب در مناقب خود از سلیمان جعفری نقل می‌کند که گفت من در خدمت ابی‌الحسن علیه‌السلام بودم و خانه پر از مردم را واگذاشتند و رو بمن کرد و فرمود ای سلیمان ائمه حُلما و عُلما باشند که دانایان و بردبارانند و جاهل آنها را پیغمبران گمان کند در صورتی که آنها پیغمبران نباشند.


جود و بخشش:


جود و بخشش سجیه مردمان بزرگوار و کریم الطبع است و دارندگان چنین صفتی مورد پسند خداوند کریم می‌باشند درباره بذل و انفاق حضرت رضا نیز روایاتی نقش شده است از جمله آنها روایات زیر است:


ابن شهر آشوب می‌نویسد که حضرت رضا علیه‌‌السلام در روز عرفه در خراسان تمام اموال خود را در راه خدا بخشید. فضل‌بن سهل عرض کرد که این گونه بخشش غرامت است حضرت فرمود نه! بلکه غنیمت است سپس فرمود هرگز غرامت مشمار آنچه را که به وسیله آن طلب اجر و کرامت می‌کنی.


یعقوب بن اسحاق گوید: مردی خدمت ابی‌الحسن الرضا آمده عرض کرد بقدر مروتت به من عطا فرما حضرت فرمود این اندازه مقدور من نشود پس از آن گفت به اندازه مروت من، فرمود: امادر این صورت ممکن است آنگاه به غلام خود فرمود دویست دینارش ده.


کلماتی قصار از حضرت رضا علیه‌‌السلام:


در خسران و زیانمندی انسان:


از بهره‌مند شدن مردم از لذت‌های مادی جای بسی تعجب است که در کارهایش سرگردان مانده است. وعظ و اندرز، او را بانگ هشیاری می‌زند و او نمی‌پذیرد و بیدار نمی‌شود مانند مرده‌ای که در سکرات مرگ باشد. با خداوند به وسیله نافرمانی و معصیت به مبارزه برمی‌خیزد و در آشکار و خلوت از او نمی‌ترسد و اگر در سختی و گرفتاری افتد تضرع و زاری می‌کند و چون رهایی یابد به عادت اولی خود برمی‌گردد.


در تسلیم شدن به مقدرات الهی:


حیله و چاره‌اندیشی نصیب و بهره را جلب نمی‌کند در این صورت چگونه مرد از جدا بودن آن می‌ترسد، آنچه امروز از دست رفته فردا به زودی می‌آید در آن چیزی که مقدر شده چاره‌ای نیست.
قضای خداوند در میان آفریدگانش حتمی است و حکم و فرمانش هم با قدرتی که دارد بر هر چیزی نافذ و غالب است.


در فوائد خاموشی:


زبانت را نگهدار و نطقش را محفوظ کن و از لغزش آن بر جان خود بیمناک باش.
پس خاموشی زینت و وقار است و گاهی انسان از یک لفظ به شدت و سختی افتد.
آن که بدون تأمل حرف و سخنش را رها سازد شکی نیست که در اثر عجله و شتاب لغزش پیدا کند.
کسی که خاموشی را ملزم باشد نجات یابد و سالم می‌ماند و مرد بر سکوتش پشیمان نمی‌شود.


در دوستی و معاشرت با مردم:


با سفله و خسیس همنشینی مکن که به هلاکت افتی زیرا در آدم خسیس و صحبت او خیری نیست.
کسی که در جنس و حال او شکی برای تو عارض شود پس نگاه کن به خوی و عادت او.


در قناعت و سپاسگزاری:


بدانچه خداوند از فضلش به تو بخشیده است قانع باش و برای مولایت بپاس نعمت‌های او سپاسگزاری کن.


در نکوهش مردم آزاری:


خداوند حال آنکس را مبارک نسازد که مانند کژدم گزنده مردم را نیش می‌زند.
نیکویی و احسان را از شخص فریبکار و حیله‌گر مجو که او مانند روباه حیله‌گر مردم را فریب می‌دهد.


 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 30 دی 1388  ساعت 12:54 AM نظرات 2 | لينک مطلب

چشمه های خروشان تو را می شناسند


موجهای پریشان تو را می شناسند


پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی


ریگهای بیابان تو را می شناسند


نام تو رخصت رویش است و طراوت


زین سبب برگ و باران تو را می شناسند


از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی


ای که امواج طوفان تو را می شناسند


اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد


چون تمام غریبان تو را می شناسند


کاش من هم عبور تو را دیده بودم


کوچه های خراسان تو را می شناسند

قیصر امین پور




 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 30 دی 1388  ساعت 12:51 AM نظرات 0 | لينک مطلب
امام رضا علیه السلام فرمود:
هر كس كه دورى سفر را بر خود بپذیرد و به زیارت من آید، من در روز قیامت در سه جایگاه به نزد او خواهم شتافت تا او را از تنگنا به در آورم: آن جایى كه نامه اعمال دست به دست مى‌شود، در صراط، و هنگام سنجش اعمال.
( خصال، ج1، ص 109/ امالى صدوق، ص 121. 6- عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج2، ص 136)


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در یک شنبه 27 دی 1388  ساعت 12:02 AM نظرات 0 | لينک مطلب
 

 

شهر «مرو» مرکز خلافت مأمون بود. به دستور مأمون، امام هشتم شیعیان را از مدینه به بصره و از آن جا به اهواز و سپس از مسیر فارس به نیشابور و بعد به خراسان آوردند و حضرت را از طریق کوفه نیاوردند21. در بعضی از کتب تاریخی آمده است که امام از طریق «قم» آورده شد.22

امام رضا علیه‏السلام در مسیر خود به نیشابور رسید جمعیّت بسیاری از حضرت استقبال کردند هنگام عزیمت به سوی «مرو» جمعی از دانشمندان اهل سنت از امام خواستند تا حدیثی از آباء گرامش نقل کند، امام دستور داد پرده‏ی کجاوه را کنار زدند، مردم در حال هجوم بودند و سروصدا می‏کردند، امام از مردم خواست تا ساکت شوند، آنگاه فرمود:

پدرم از پدرش تا امیر المؤمنین علی علیه‏السلام و او از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و او از جبرئیل نقل کرد که خداوند فرمود: کَلَمِةُ لا إِله الاَّ اللّه‏ حِصْنی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنی أَمِنَ مِنْ عَذابی.23

«کلمه توحید، سنگر محکم من است، پس هر کس داخل آن گردید، از عذاب من در امان است».

امام رضا علیه‏السلام بعد از اندک تأملی، به آن‏ها فرمود: این موضوع شروطی دارد.

وَأَنَا مِنْ شُروُطِها.24

«پذیرش امامت من، از جمله‏ی شروط آن است».25

بیست هزار و به قولی بیست و چهار هزار نفر. این سخن را نوشتند.26

به این ترتیب، حضرت ثامن الائمه علیهم‏السلام ، شرط توحید را، ولایت و امامت آل علی علیه‏السلام را پذیرا بودن، دانست.

از دیگر موضع‏گیری‏های آشکار امام علیه‏السلام در خصوص امامت، فرمایش آن حضرت است در کنار مأمون ـ موقعی که مسئله‏ی ولایتعهدی را مطرح کرد ـ امام چنین فرمود: «مأمون حقی را به ما داد که دیگران آن را نپذیرفتند».27

تا قبل از موضع گیری شفاف امام علیه‏السلام در مورد امامت، این موضوع فقط در میان خواص مطرح بود؛ ولی پس از طرح این مطلب مهم، در میان عامه‏ی مردم نیز گسترش پیدا کرد. اثبات این مسئله که «امامت، حق علویون است» از نکاتی است که حرکت تبلیغی ایشان در توضیح معنای امامت و مناظرات آن حضرت تأثیر منحصر به فردی در آن داشته است




 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در پنج شنبه 24 دی 1388  ساعت 1:06 AM نظرات 0 | لينک مطلب

امامان پاک ما در میان مردم و با مردم مى زیستند،و عملا به مردم درس زندگى و پاکى و فضیلت مى آموختند،آنان الگو و سرمشق دیگران بودند،و با آنکه مقام رفیع امامت آنان را از مردم ممتاز مى ساخت،و برگزیده ى خدا و حجت او در زمین بودند در عین حال در جامعه حریمى نمى گرفتند،و خود را از مردم جدا نمى کردند،و به روش جباران انحصار و اختصاصى براى خود قائل نمى شدند،و هرگز مردم را به بردگى و پستى نمى کشاندند و تحقیر نمى کردند...

«ابراهیم بن عباس »مى گوید:«هیچگاه ندیدم که امام رضا علیه السلام در سخن بر کسى جفا ورزد،و نیز ندیدم که سخن کسى را پیش از تمام شدن قطع کند،هرگز نیازمندى را که مى توانست نیازش را بر آورده سازد رد نمى کرد،در حضور دیگرى پایش را دراز نمى فرمود، هرگز ندیدم به کسى از خدمتکاران و غلامانشان بدگوئى کند،خنده ى او قهقهه نبود بلکه تبسم بود،چون سفره ى غذا به میان مى آمد همه ى افراد خانه حتى دربان و مهتر را نیز بر سفره ى خویش مى نشاند و آنان همراه با امام غذا مى خوردند.شبها کم مى خوابید و بیشتر بیدار بود،و بسیارى از شبها تا صبح بیدار مى ماند و به عبادت مى گذراند،بسیار روزه مى داشت و روزه ى سه روز در هر ماه را ترک نمى کرد (6) ،کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت، وبیشتر در شبهاى تاریک مخفیانه به فقرا کمک مى کرد. (7) «محمد بن ابى عباد»مى گوید:فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسى بود لباس او-در خانه-درشت و خشن بود،اما هنگامیکه در مجالس عمومى شرکت مى کرد (لباسهاى خوب و متعارف مى پوشید) و خود را مى آراست. (8) شبى امام میهمان داشت،در میان صحبت چراغ نقصى پیدا کرد،میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند،امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود:ما گروهى هستیم که میهمانان خود را بکار نمى گیریم. (9) یکبار شخصى که امام را نمى شناخت در حمام از امام خواست تا او را کیسه بکشد،امام علیه السلام پذیرفت و مشغول شد،دیگران امام را بدان شخص معرفى کردند،و او با شرمندگى به عذرخواهى پرداخت ولى امام بى توجه به عذر خواهى او همچنان او را کیسه مى کشید و او را دلدارى مى داد که طورى نشده است. (10) شخصى به امام عرض کرد:به خدا سوگند هیچکس در روى زمین از جهت برترى و شرافت پدران به شما نمى رسد.

امام فرمود:تقوى به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگارآنان را بزرگوار ساخت. (11) مردى از اهالى بلخ مى گوید:در سفر خراسان با امام رضا علیه السلام همراه بودم،روزى سفره گسترده بودند و امام همه ى خدمتگزاران و غلامان حتى سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه او غذا بخورند.

من به امام عرض کردم:فدایتان شوم.بهتر است اینان بر سفره یى جداگانه بنشینند.فرمود: ساکت باش،پروردگار همه یکى است،پدر و مادر همه یکى است،و پاداش هم باعمال است. (12) «یاسر»خادم امام مى گوید:امام رضا علیه السلام به ما فرموده بود اگر بالاى سرتان ایستادم (و شما را براى کارى طلبیدم) و شما به غذا خوردن مشغول بودید برنخیزید تا غذایتان تمام شود.بهمین جهت بسیار اتفاق مى افتاد که امام ما را صدا مى کرد،و در پاسخ او مى گفتند به غذا خوردن مشغولند،و آن گرامى مى فرمود بگذارید غذایشان تمام شود. (13) یکبار غریبى خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت:من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم،از حج باز گشته ام و خرجى راه تمام کرده ام،اگر مایلید مبلغى به من مرحمت کنید تا خود را بوطنم برسانم،و در آنجا از جانب شما معادل همان مبلغ را به مستمندان صدقه خواهم داد،زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده ام.

امام برخاست و به اطاقى دیگر رفت،و دویست دینار آورد و از بالاى در دست خویش را فراز آورد،و آن شخص را خواند و فرمود:این دویست دینار را بگیر و توشه ى راه کن،و به آن تبرک بجوى،و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه بدهى...

آن شخص دینارها را گرفت و رفت،امام از آن اطاق به جاى اول بازگشت،از ایشان پرسیدند چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟

 


 


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در پنج شنبه 24 دی 1388  ساعت 12:34 AM نظرات 0 | لينک مطلب

پرسیدند:خدا چگونه و کجاست؟ امام فرمود:اساسا این تصورى غلط است،زیرا خداوند مکان را آفرید و خود مکان نداشت،و چگونگى ها را خلق کرد و خود از چگونگى (و ترکیب) بر کنار بود،پس خدا با چگونگى و مکان شناخته نمى شود،و به حس در نمى آید،و به چیزى قیاس و تشبیه نمى گردد.

-چه زمانى خدا بوجود آمده است؟ امام-بگو چه زمانى نبوده تا بگویم چه وقت بوجود آمده است.

-چه دلیلى بر حدوث جهان (یعنى اینکه جهان قبلا نبوده و مخلوق است) وجود دارد؟ امام-نبودى سپس بوجود آمدى،و خود مى دانى که خود را نیافریده یى و کسى که مانند توست نیز ترا بوجود نیاورده است.

-ممکن است خدا را براى ما توصیف کنید؟ -امام-آنکه خدا را با قیاس توصیف کند همیشه در اشتباه و گمراهى است و آنچه مى گوید ناپسند است،من خدا را به آنچه خود تعریف و توصیف فرموده است تعریف مى کنم بدون آنکه از او رؤیتى یا صورتى در ذهن داشته باشم:«لا یدرک بالحواس »خدا با حواس آفریدگان درک نمى شود،«و لا یقاس بالناس »به مردم قیاس نمى شود،«معروف بغیر تشبیه »بدون تشبیه شناخته مى شود،در عین علو مقام به همه نزدیک است،بدون آنکه بتوان همانندى براى او معرفى کرد،به مخلوقات خود مثال زده نمى شود،«و لا یجور فى قضیته »در حکم و قضاوت خود بر کسى ستم نمى کند...به آیات و نشانه ها شناخته مى گردد. (74) -آیا ممکن است زمین بدون حجت و امام بماند؟ امام-اگر یک چشم بر هم زدن زمین از حجت خدا وامام خالى بماند همه ى زمینیان را فرو خواهد برد.

-ممکن است در باره ى فرج (امام عصر عج) توضیح بدهید؟ امام-آیا نمى دانى که انتظار فرج جزو فرج است؟ -نه نمى دانم مگر به من بیاموزى!

امام-آرى،انتظار فرج از فرج است. (75) -ایمان و اسلام چیست؟ امام-حضرت باقر العلوم فرمودند:ایمان مرتبه یى بالاتر از اسلام،و تقوى مرتبه یى برتر از ایمان و یقین مرتبه یى برتر از تقوى است،و چیزى کمتر از یقین میان مردم تقسیم نشده است. (76) -یقین چیست؟ امام-توکل به خداى متعال و تسلیم در برابر اراده و خواست او،و رضایت به قضاى الهى،و واگذارى امور خویش به خدا (و از او مصلحت خواستن) (77) -عجب (خود بینى و خود پسندى) که عمل را از بین مى برد چیست؟ امام-عجب درجاتى دارد،از جمله آنکه کار زشت در نظر بنده جلوه مى کند و آن را نیکو مى پندارد و از آن خشنود مى شود و گمان مى کند کار خوبى انجام داده است،و از جمله آنکه بنده به خداى خود ایمان مى آورد آنگاه بر خدامنت مى گذارد،در حالیکه منت گذاشتن حق خداست. (78) -آیا حضرت ابراهیم که گفت:«و لکن لیطمئن قلبى »در دل خود تردیدى داشت؟ امام-نه ابراهیم یقین داشت،و منظورش این بود که خدا بر یقین او بیافزاید. (79) -چرا مردم از امیر مؤمنان على علیه السلام دورى کردند و به غیر او روى آوردند با آنکه سابقه ى فضائل آن حضرت و مقام و منزلت او نزد پیامبر صلى الله علیه و آله براى مردم معلوم و آشکار بود؟ امام-چون امیر مؤمنان (ع) از پدران و برادران و عموها و دائى ها و بستگان آنان که با خدا و رسول (ص) او در جنگ و ستیز بودند تعداد بسیارى کشته بود،و این باعث دشمنى و کینه ى آنان شد،و دوست نداشتند امیر مؤمنان (ع) ولى و رهبر آنان گردد و نسبت به غیر آن حضرت این احساس و دشمنى را نداشتند،زیرا غیر او در پیشگاه پیامبر (ص) و جهاد با دشمن مقام امیر مؤمنان را دارا نبود بهمین جهت مردم از امیر مؤمنان دور شدند و به غیر او رو آوردند




 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در پنج شنبه 24 دی 1388  ساعت 12:33 AM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :2
  •    
  • 1  
  • 2  
Powered By Rasekhoon.net