امام خمینی: ما همه انتظار فرج داریم و باید در این انتظار خدمت کنیم ...

سوره طور آیه 31
"قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِینَ"
ای رسول بگو شما در انتظار باشید ؛ و من هم با شما در انتظار هستم ...

اقتدار امام مهدی(عج) در کلام امام(ره) و رهبری مدظله العالی
«ما همه انتظار فرج داریم و باید در این انتظار خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور-انشاء الله- تهیه بشود.»
8- امام خمینی رحمه اللّه، صحیفهٔ نور، ج7 ص255

امام رضا علیه السلام : چقدر شکیبایی و انتظار فرج زیباست که خداوند متعال فرموده:"شما انتظار بکشید و من نیز در انتظارم" , "منتظر بمانید که من نیز با شما منتظر می مانم".پس شکیبایی پیشه کنید که ظهور بعد از ناامیدی از آن محقق می شود و انسان های قبل از شما شکیباتر بودند.
روز رهایی ص 256



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 22 بهمن 1393  ساعت 5:59 AM | نظرات (0)

زائر صاف و ساده...

 گفت کسی:« زائر صاف و ساده

راه دراز است چرا پیاده

عقل چه خوب است بر آدم بوَد

 وسایل سفر فراهم بوَد

گرچه سفر سوی هدف می کنی

عمر عزیز است تلف می کنی»

گفتمش ای عاقل شیرین سخن

 مهر فزایندة هر انجمن

حال بگویم که چرا می روم

 از چه بدین مرکب پا می روم

بندة بی عزم و اراده منم

نفس، سوار است و پیاده منم

 تا که به زیر آوردم این نفس را

پای نهم بر سر و روی هوا

 تا بشود مرکب من نفس دون

 تا که خدا خواهد و گردد زبون

دست تعلق ز سوی الله کشم

جاده شود نفس و بر آن پا کشم

ذائقة نفس پر از   می  کنم

عمر عزیز است تلف کی کنم


العبد...ورچه



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 بهمن 1393  ساعت 1:32 PM | نظرات (0)

*مشق عشق*

و به همراه‌‌ همان ابر که باران آورد
مهربانی خدا در زد و مهمان آورد
باد یک نامه ى بی‌واژه به کنعان آورد
بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد
به سر شعر هوای غزلی زیبا زد
دختر حضرت موسی به دل دریا زد
آمد این گونه ولی هرچه که آمد نرسید
عشق همواره به مقصود و به مقصد نرسید
که اویس قرنی هم به محمد نرسید
عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید
قم کویر است کویری که تلاطم دارد
چادرت را بتکان قصد تیمم دارد
ماند تا پنجره ى باغ ارم وا باشد
و از آن آینه در آینه پیدا باشد
حرمش موجب آرامش دل‌ها باشد
حرم او حرم حضرت زهرا باشد
تا که ما روضهٔ بسیار بخوانیم در آن
روضه‌های در و دیوار بخوانیم در آن
السلام علیک یاحضرت معصومه



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 بهمن 1393  ساعت 1:31 PM | نظرات (0)

این جمله ی آل پاچینو رو باید قاب طلا گرفت

این جمله ی آل پاچینو رو باید قاب طلا گرفت :
ﺑﻌﻀﻰ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ
 ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺠﻢ ﻭﺳﻴﻊ ﺑﻰ ﻋﻘﻠﻰ
 ﻭ ﻧﻔﻬﻤﻰ ﭼﻄﻮﺭ ﺗﻮﻯ ﮐﻠﻪ ﺍﻯ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﻮﭼﮑﻰ ﺟﺎ ﺷﺪﻩ؟



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 بهمن 1393  ساعت 1:29 PM | نظرات (0)

و بدانم که شبی خواهم رفت

من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتماً
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتماً
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم، مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی.
فریدون مشیری



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 بهمن 1393  ساعت 1:27 PM | نظرات (0)

ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ


سهراب سپهری چقدر زیبا گفته:ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭﻱ ﻛﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ ..
ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ ..
ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ ..
ﻳﻜﻲ ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩی ..
ﻳﻜﻲ ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩﻱ ..
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩی ..
یکی ﺍﺯ ﺩﻝ ﻛﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ ..
ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ ..
ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻛﺎﺫﺏ ..
ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ ..
ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ ..
ﭼﻪ ﺯﺷﺘﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ ..
ﭼﻪ ﺗﻠﺨﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ ..
ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﺭﻭﺩ پايين ..
ﭼﻪ ﺍﺳﻔﻠﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﻠﻴﺎ ..
ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ ! ..



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 بهمن 1393  ساعت 1:26 PM | نظرات (0)

جهل......

در قرون وسطا کشيشان بهشت را به مردم مي فروختند
 و مردم نادان هم با پرداخت مقدار زیادی پول قسمتي از بهشت را از آن خود مي کردند.
فرد دانايي که از اين ناداني مردم رنج مي برد
دست به هر عملي زد نتوانست مردم را از انجام اين کار احمقانه باز دارد تا اينکه فکري به
سرش زد…
به کليسا رفت و به کشيش مسئول فروش بهشت گفت:
قيمت جهنم چقدره؟
کشيش تعجب کرد و ...گفت:
جهنم؟!
مرد دانا گفت:
 بله جهنم.
کشيش بدون هيچ فکري گفت
: ۳ سکه.
مرد سراسيمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت:
 لطفاً سند جهنم را هم بدهيد.
کشيش روي کاغذ پاره اي نوشت: سند جهنم .
مرد با خوشحالي آن را گرفت از کليسا خارج شد.
به ميدان شهر رفت و فرياد زد: من تمام جهنم رو خريدم اين هم سند آن است و هيچ کس را به آن راه نمی دهم.
ديگر لازم نيست بهشت را بخريد چون من هيچ کس را داخل جهنم راه نمي دهم.
 اين شخص مارتين لوتر بود که با اين حرکت، نه تنها ضربه اي به کسب و کار کليسا زد، بلکه با پذيرش مشقات فراوان، خود را براي اينکه مردم را از گمراهي رها سازد، آماده کرد.
در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی‌ است.
و تنها یک گناه و آن جهل است.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 بهمن 1393  ساعت 1:24 PM | نظرات (0)

تعداد صفحات :154      20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   >