اگر استثنایی تامّ، متّصل و غیرموجب باشد میتوان اسم ما بعد از «إلاّ» را منصوب کرد بر اساس مستثنی بودن، یا بدل کرد برای مستثنیمنه و از نظر اعرابی تابع باشد از مستثنیمنه خود.
آخرین حالت در اعراب مستثنی به «إلاّ»، اعراب آن بر حسب عوامل است، یعنی با توجه به اینکه عامل قبل از «إلاّ» به چه معمولی نیاز دارد، همان نقش و حالت اعرابی را به کلمۀ ما بعد «إلاّ» میدهیم، و نوع این استثناء استثنای مفرّغ است و از آنجا که استثنای مفرّغ فقط در کلام غیرموجب امکانپذیر است، جمله باید با نفی، نهی یا استفهام شروع شود.
سه کلمۀ «خلا، عَدا و حاشا» هم میتوانند حرف جر شبه زائد به حساب آیند و معلوم است که در این حالت کلمۀ بعد از آن مجرور خواهد بود، و نیز میتوان این سه کلمه را افعال استثناء به حساب آورد، که در این صورت فعل ماضی و مبنی بر فتح تقدیری خواهند بود و کلمه ما بعد آنها براساس مفعولٌبه بودن، منصوب میشود، اما اگر حرف «ما»ی مصدریه بر سر «عدا و خلا» بیاید، این دو کلمه را نمیتوان حرف جر به حساب آورد و حتما فعل محسوب میشوند.
نکته
1. گفتیم که فاعل «خَلا، عَدا و حاشا» ضمیری وجوباً مستتر است که تقدیر آن «هو» است. حال سؤال این است که مرجع این ضمیر چه واژهای است و ضمیر «هو» به چه واژهای بر میگردد؟ در این زمینه سه دیدگاه مطرح شده است که هر سه دیدگاه پذیرفتنی و به مفهوم جمله نزدیک است:
الف) برخی بر این باورند که ضمیر «هو» به واژۀ «بَعض»، که از مضمون جمله دریافت میشود، بر میگردد؛ برای نمونه گویا عبارت «ذَهَبَ الطُّلاّبُ خَلا زیداً» اینگونه بوده است: «ذَهَبَ الطُّلاّبُ خَلا البَعضُ زیداً»؛ دانشجویان رفتند، اما بخشی از دانشجویان که رفتند، زید را شامل نمیشوند.
ب) برخی دیگر بر آناند که ضمیر مستتر به اسم فاعلی بر میگردد که از فعل پیشین دریافت میشود؛ برای نمونه گویا عبارت «ذَهَبَ الطُّلاّبُ خَلا زیداً» چنین بوده است: «ذَهَبَ الطُّلاّبُ خَلا الذّاهِبُ زیداً»؛ یعنی، «زید» مصداق «الذّاهب» نیست.
ج) دیدگاه سوم این است که ضمیر مستتر به مصدری بر میگردد که از فعل «ذَهَبَ» دریافت میشود؛ گویا میگوییم: «ذَهَبَ الطُّلاّبُ خَلا الذَّهابُ زیداً»؛ یعنی، عمل «رفتن» شامل «زید» نمیشود.
2. نکتۀ دوم در بارۀ نقش جملۀ «خَلا زیداً» نسبت به جملۀ پیش از آن (ذَهَبَ الطُّلاّبُ) است. دیدگاه مشهور این است که جملۀ استثناء (خَلا زیداً) در محلّ نصب و حال برای مستثنیمنه است؛ یعنی، دانشجویان رفتند در حالی که زید را شامل نمیشدند: (ذَهَبَ الطّلاّبُ حالَ کَوْنِهِم خالِینَ عَن زیدٍ). دیدگاه دیگری نیز وجود دارد و آن این است که این جمله استینافیه است و محلّی از اعراب ندارد.
گفتنی است که در حالتی که «مای مصدریه» بر «عَدا و خَلا» وارد شود، این دو واژه را نمیتوان حرف جرّ دانست، بلکه باید آنها را فعل به شمار آورد و اسم پس از آنها را مفعولٌبه و منصوب دانست. در این حالت مصدر مؤوّل از عبارت «ما خَلا زیداً» یا «ما عَدا زیداً» به مشتق تأویل میشود و برای مستثنیمنه حال به شمار میرود؛ برای نمونه در عبارت «ذَهَبَ الطّلاّبُ ما خَلا زیداً»، مصدر مؤوّل از «ما خَلا زیداً» به مشتق تأویل میشود و حال برای «الطّلاّب» محسوب میشود. تقدیر این عبارت چنین است: «ذَهَبَ الطّلاّبُ خالینَ عَن زیدٍ».
ادامه مطلب