منظور از دین چیست؟

منظور از «دین» که باید آن را برای خدا خالص کنند به عقیده بعضی از مفسران همان «عبادت» است، و جمله «الالیعبدوا الله» که قبل از آن ذکرشده نیز همین معنی را تأیید میکند.
ولیاین احتمال وجود دارد که منظور مجموعه دین و شریعت میباشد، یعنی آنها مأمور شده بودند که خدا را پرستش کنند و دین و آیین خود را در تمام جهات خالص گردانند این معنی با گستردگی مفهوم «دین» سازگارتر است و جملهی بعد «و ذلک دین القیمة» که دین را به معنی وسیع مطرح کرده همین معنی را تأیید میکند.
جملهی «وذلک دین القیّمة» اشاره به آن است که این اصول یعنی توحید خالص و نماز توجه به خالق و زکات (توجه به خلق) از اصول ثابت و پا برجای همهی ادیان است. بلکه میتوان گفت اینها در متن فطرت آدمی قرار دارد.[1]
[1] . نمونه، ج27، ص203 تا 205.
ادامه مطلب
عبادت مأموریت انسان

«و ما امروا الاّ لیعبدوا الله مخلصین له الدّین حنفاء و یقیموا الصَّلوة و یؤتوا الزّکوة و ذلک دین القیمَّةِ»[1]
«درحالی که به آنها دستوری داده نشده بود جز اینکه خدا را پرستش کنند با کمالاخلاص، و از شرک به توحید بازگردند، نماز را برپا دارند، و زکات را ادا کنند، و این است آئین مستقیم و صحیح و پایدار.»
«اهل کتاب» و به تبع آنها «مشرکان» را مورد ملامت قرار داده میگوید: چرا در این آیین جدید اختلاف کردند، بعضی مؤمن و بعضی کافر شدند «در حالی که در این آیین دستوری به آنها داده نشده است جز اینکه خدا را پرسش کنند، و عبادت او را از عبادت غیر او خالص سازند، و از هر گونه شرک باز گردند و متمایل به توحید شوند. نماز را برپا دارند و زکات را ادا کنند.»
سپس میافزاید: «و این است آیین مستقیم و پایدار» (و ذلک دین القیمة).
دراین که منظور از «و ما امروا»... در اینجا چیست جمعی گفتهاند منظور این است که اهل کتاب در آیین خودشان مسالهی توحید و نماز و زکات وجود داشته و اینها مسائلی است ثابت، ولی آنها به دستورات نیز وفادار نماندهاند.
دیگراینکه در آیین اسلام دستوری جز توحید خالص و نماز و زکات و مانند آن نیامده. و اینها اموری هستند شناخته شده چرا از قبول آن سرباز میزنند و درپذیرش آن اختلاف میکنند.
معنی دوم نزدیکتر به نظر میرسد، زیرا به دنبال آیهی قبل که سخن از اختلاف آنها در پذیرش آیین جدید میگفت مناسب همین است که «امروا» ناظر به آیین جدید باشد.
از این گذشته معنی اول تنها دربارهی اهل کتاب صادق است و مشرکان را شامل نمیشود در حالی که معنی دوم همگان را شامل میشود.
[1] . بیّنه/4.
ادامه مطلب
از عبادت او تکبر نورزید
از عبادت او تکبر نورزید
«انّ الّذین عند ربّک لایستکبرون عن عبادته و یسبّحونه و له یسجدون»[1]
«آنها که (در مقام قرب) نزد پروردگار تواند هیچگاه از عبادتش تکبر نمیورزند و او را تسبیح میگویند و برایش سجده میکنند.»
اینآیه اشاره دارد به این که نه تنها شما باید در همه حال به یاد خدا باشید، فرشتگان مقرب پروردگار و آنها که در مقام قرب نزد پروردگار تواند هیچگاه ازعبادت او تکبر نمیورزند و همواره تسبیح او میگویند و ذات پاکش را از آنچه شایسته مقام او نیست منزه میشمارند و در پیشگاه او سجده مینمایند «ان الذین عند ربک لایستکبرون عن عبادته و یسبحونه و له یسجدون».
کلمهی«عند ربک» (آنها که نزد پروردگار تواند) به معنی قرب مکانی نیست زیرا خداوند مکانی ندارد بلکه اشاره به قرب مقامی است یعنی آنها با آن همه موقعیت و مقام، باز در بندگی و یاد خدا و سجده و تسبیح کوتاهی ندارند شما هم باید کوتاهی نکنید. به هنگام تلاوت آیهی فوق سجده کردن مستحب است ولی بعضی از اهل تسنن مانند پیروان «ابو حنیفه» آن را واجب میشمارند.[2]
[1] . اعراف/206.
[2] . نمونه، ج7، ص73.
ادامه مطلب
خداوند شایستگی برای عبادت
خداوند شایستگی برای عبادت
«یا ایّها الّذین امنوا ارکعوا و اسجدوا و اعبدوا ربّکم و افعلوا الخیر لعلّکم تفلحون»[1]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید رکوع کنید و سجود بجا آورید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید.»
ابتداء آیه خطاب به افراد با ایمان است.
یک سلسله دستورات کلی و جامع را که حافظ دین و دنیا و پیروزی آنها در تمام صحنهها است برای مؤمنین بیان میکند.
نخستبه چهار دستور مهم اشاره کرده میگوید: ای کسانی که ایمان آوردهاید 1ـ رکوع کنید، 2ـ سجده بجا آورید، 3ـ پروردگارتان را عبادت کنید، 4ـ کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید.
بیان دو رکن رکوع و سجود از میان تمام ارکان نماز به خاطر اهمیت فوقالعاده آنها در این عبادت بزرگ است.
دستور عبودیت به طور مطلق که بعد از این دو بیان شده هر گونه عبادت و بندگی خدا را شامل میشود.
تعبیربه «ربکم» (پروردگار شما) در حقیقت اشارهای است به شایستگی او برای عبودیت و عدم شایستگی غیر او، زیرا تنها مالک و صاحب و تربیت کننده او است.[2]
دستور به فعل خیرات هر گونه کار نیکی را بدون هیچ قید و شرط شامل میشود.
[1] . حج/77.
[2] . نمونه، ج14، ص180.
ادامه مطلب