به وسیله نماز هدایت شد!

94050656040137119721.jpg

به وسیله نماز هدایت شد!

یکی از علمای ایران قضیه ای که برای خودش اتفاق افتاده چنین نقل می کند:

 اوایل قرن اخیر از سفر عتبات عالیات برمی گشتم که در راه کرمانشاه وهمدان گرفتار غارتگران ودزدان گردنه زن شدم. هرچه داشتم از من گرفتند از جمله کتابی بود که چندین سال برای تألیف آن زحمت کشیده بودم وبه صورت دست نویس بود. من به یکی از دزدها گفتم در بین اموالی که از من گرفته اید، کتابی دست نویس دارم که به درد شما نمی خورد، اگر ممکن است آن کتاب را باز گردانید. دزد گفت: ما نمی توانیم کتاب شما را پس بدهیم مگر اینکه رئیس دستور بدهد. پرسیدم: رئیس شما کیست وکجاست ؟ گفت: پشت این کوه. گفتم : ممکناست مرا نزد او ببری؟ گفت: آری سپس مرا همراهی کرد تا رسیدم به دامنه کوه،از دور چشمم افتاد به شخصی که سجاده نماز گسترده وبه نماز خواندن مشغول است، از مشاهده این امر متعجب شدم، تا نزدیک او شدم. دزد راهنما به من گفت:این شخص رئیس ماست . من با شنیدن این جمله بیشتر متعجب شدم که یعنی چه!؟ دزدی با نماز جور در نمی آید!

کسی که نماز می خواند واعتقاد به خدا وقیامت دارد دزدی نمی کند. به هر حال پس از اینکه رئیس دزدها نمازش تمام شد، دزدی که راهنمای من بود قضیه رابه رئیسش گفت: وقتی من با رئیس مواجه شدم قبل از درخواستم به او گفتم : اگر شما دزد گردنه زن وغارتگر هستید، پس برای چه نماز می خوانید؟! واگر اهلنماز، ایمان واعتقاد به خدا وروز رستاخیز هستید چرا دزدی وغارتگری می کنید؟! رئیس دزدها گفت: درست است که ما دزد وغارتگریم ومن رئیس آنها هستم، ولی چیزی که مهم است این است که انسان نبایدتمام درها را به روی خود ببندد وارتباط خود را به طور کامل قطع کند بلی آن کارهای بد من است اما این نماز را که رابطه با خداست قطع نکرده ام. وچون تو راه درازی را پیموده ای تا به این جا رسیدی من دستور می دهم که کتاب وتمام اموالت را به تو پس بدهند.... من اموالم را گرفتم به راهم ادامه دادم تا به وطنم رسیدم. در چند سال آیندهمن دوباره به عتبات عالیات مشرف شدم . در یکی از روزها که من داشتم به زیارت می رفتم فردی را دیدم که با خشوع وخضوع وتضرع زیارت می خواند ودعا میکند. وقتی خوب به او خیره شدم دیدم که او همان رئیس دزدهاست. او مرا به سوی خود طلبید. من جلو رفتم، از من پرسید: مرا می شناسی؟ من همان دزد سر گردنه هستم، چون آن رشته ارتباطم با خدا(نماز خواندن) را قطع نکردم ورابطه خودم را با خداوند حفظ نمودم، به همین علت خداوند به من توفیق توبه کردن راداد. اکنون هم من اموال کسانی را که می شناختم به آنان باز گرداندم واموالکسانی را که نمی شناختم به عنوان رد مظالم پرداختم وحالا آمده ام تا در این مکان مقدس توبه کنم واز خداوند به خاطر کارهای اشتباهم پوزش بطلبم.

منبع: برگرفته از مجله سخن کانون دانشجویی ادب وهنر شماره دهم


ادامه مطلب


[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 2:49 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

کنیز در سلول امام (ع)

کنیز در سلول امام (ع)

47679477180157158709.jpeg

 امام کاظم (ع) در طول 35 سال امامت ، به زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه مسلمین توجه ، عمیق داشت ، همواره تلاش می کرد که مسلمانان را از زیر یوغ طاغوت ها نجات بدهد، و حقوق از دست رفته آنها را به آنها بازگرداند آن بزرگمرد آزاده ، در این راستا بسیار صدمه دید، بخصوص در عصر حکومت طاغوتی هارون همواره در زندانهای تاریک و سخت ، تحت شکنجه و فشار بود، سرانجام بدستور هارون او را در زندان مسموم نموده و به شهادت رساندند. در آن هنگام که امام کاظم (ع) در زندان سندی بن شاهک (در بغداد) بود، هارون کنیز خوش قامت و زیبا چهره ای را به عنوان خدمتگزار به زندان فرستاد. امام کاظم (ع) آن کنیز را نپذیرفت ، و به عامری (شخصی که واسطه رساندن کنیز شده بود) فرمود: به هارون بگو: بل انتم بهدیتکم تفرحون : بلکه شما هستید که به هدایاتان شاد هستید من نیازی به آن هدیه ندارم . عامری بازگشت و جریان را به هارون گزارش نمود، هارون خشمگین شد و به او گفت : به زندان برو و به موسی بن جعفر (ع) بگو: نه ما با رضایت تو، ترا زندانی کرده ایم و نه با رضایت تو، تو را دستگیر نموده ایم ، قطعا باید کنیز در زندان باشد. به این ترتیب کنیز را در زندان باقی گذاشتند هارون جاسوسی را بر او گماشت ، تا چگونگی کار کنیز را به او گزارش دهد. کنیز در زندان ، آنچنان تحت تاءثیر معنویت امام (ع) قرار گرفت که همواره به سجده می رفت و می گفت : قدوس ، سبحانک سبحانک ...ای خدای پاک و بی عیب ، که از هر گونه عیب ، منزه و پاک هستی جاسوس ، ماجرا را به هارون گزارش داد، هارون گفت : به خدا سوگند موسی بن جعفر (ع) کنیز را با جادوی خود سحر، زده کرد، برو آن کنیز را نزد من بیاور. کنیز در حالی که لزره بر اندام و بهت زده بود نزد هارون آمد، هارون احوال او را پرسید. کنیز گفت : امام (ع) را دیدم ، شب و روز سرگرم نماز و عبادت و تسبیح بود، به او گفتم : ای آقای من ، من برای خدمتگزاری تو به اینجا آمده ام ، چه حاجت داری تا تو را یاری کنم . فرمود: اینها(هارون و اطرافیانش) درباره من چه فکر می کنند؟ ناگهان به سوئی متوجه ، شد، من نیز به آن سو نگریستم ، باغی شاداب و پر درخت و باصفا با حوریان و غلمان دیدم ،بی اختیار به سجده افتادم تا اینکه این غلام شما آمدو مرا به اینجا آورد. هارون گفت : ای زن خبیث ، تو در سجده به خواب رفته ای و آن چیزها را دیده ای ، سپس دستور داد آن کنیز را تحت نظر قرار دادند تا وقایع زندان را به کسی نگوید، او همچنان تحت نظر مشغول عبادت بود تا از دنیا رفت.
 داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)/ محمد محمدی اشتهاردی


ادامه مطلب


[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 2:48 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

ابلیس و حضرت یحیی

28776846394606602286.jpg
ابلیس و حضرت یحیی
 
امام صادق(ع) برای حفص بن غیاث حکایت فرمودند: روزی ابلیس بر حضرت یحیی(ع) ظاهر شد در حالیکه ریسمان های فراوانی بر گردنش آویخته بود. حضرت یحیی(ع) پرسید: این ریسمانها چیست؟ ابلیس کفت: اینها شهوات و خواستهای نفسانی بنی آدم است که با آنها گرفتارشان می کنم. حضرت یحیی(ع) از او پرسید: آیا چیزی از این ریسمانها برای من هم هست؟ ابلیس گفت:بعضی اوقات پرخوری کرده ای و تو را از نماز و یاد خدا غافل کرده ام. حضرت یحیی(ع) فرمود: به خدا قسم از این به بعد هیچگاه شکمم را از غذا سیر نخواهم کرد. ابلیس گفت: به خدا قسم من هم از این به بعد به هیچ موحدی نصیحت نمی کنم.
بحار الانوار - ج 63 - ص 216

ادامه مطلب


[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 2:47 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

لطایف نماز (داناتر از مُلاّ)

72510806263243028239.jpeg

 لطایف نماز (داناتر از مُلاّ)

روزی از ملا نصرالدین پرسیدند که : «در علم داناتر از خود یافته ای؟» گفت: بلی! نماز عصر در سفر بودم تحقیق می کردم که نماز عصر و عشا را هر یک باید دو رکعت خواند و نماز صبح را یک رکعت ولی در نماز مغرب شک داشتم و بهتر دیدم که از عالمی سؤال کنم. در جواب گفت: ای احمق! آیا تا به حال ندانسته ای که باید یک رکعت نشسته و یک رکعت ایستاده به جا آوری؛ زیرا که یک رکعت نشسته نصف رکعت حساب می شود و روی هم رفته یک رکعت و نیم می شود که نصف سه رکعت باشد و من از علم زیاد او حیران بودم و او را داناتر از خود یافتم.(1)

1. به صورت مصاحبه ای.


ادامه مطلب


[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 2:45 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]