به وسیله نماز هدایت شد!
به وسیله نماز هدایت شد!
یکی از علمای ایران قضیه ای که برای خودش اتفاق افتاده چنین نقل می کند:
اوایل قرن اخیر از سفر عتبات عالیات برمی گشتم که در راه کرمانشاه وهمدان گرفتار غارتگران ودزدان گردنه زن شدم. هرچه داشتم از من گرفتند از جمله کتابی بود که چندین سال برای تألیف آن زحمت کشیده بودم وبه صورت دست نویس بود. من به یکی از دزدها گفتم در بین اموالی که از من گرفته اید، کتابی دست نویس دارم که به درد شما نمی خورد، اگر ممکن است آن کتاب را باز گردانید. دزد گفت: ما نمی توانیم کتاب شما را پس بدهیم مگر اینکه رئیس دستور بدهد. پرسیدم: رئیس شما کیست وکجاست ؟ گفت: پشت این کوه. گفتم : ممکناست مرا نزد او ببری؟ گفت: آری سپس مرا همراهی کرد تا رسیدم به دامنه کوه،از دور چشمم افتاد به شخصی که سجاده نماز گسترده وبه نماز خواندن مشغول است، از مشاهده این امر متعجب شدم، تا نزدیک او شدم. دزد راهنما به من گفت:این شخص رئیس ماست . من با شنیدن این جمله بیشتر متعجب شدم که یعنی چه!؟ دزدی با نماز جور در نمی آید!
کسی که نماز می خواند واعتقاد به خدا وقیامت دارد دزدی نمی کند. به هر حال پس از اینکه رئیس دزدها نمازش تمام شد، دزدی که راهنمای من بود قضیه رابه رئیسش گفت: وقتی من با رئیس مواجه شدم قبل از درخواستم به او گفتم : اگر شما دزد گردنه زن وغارتگر هستید، پس برای چه نماز می خوانید؟! واگر اهلنماز، ایمان واعتقاد به خدا وروز رستاخیز هستید چرا دزدی وغارتگری می کنید؟! رئیس دزدها گفت: درست است که ما دزد وغارتگریم ومن رئیس آنها هستم، ولی چیزی که مهم است این است که انسان نبایدتمام درها را به روی خود ببندد وارتباط خود را به طور کامل قطع کند بلی آن کارهای بد من است اما این نماز را که رابطه با خداست قطع نکرده ام. وچون تو راه درازی را پیموده ای تا به این جا رسیدی من دستور می دهم که کتاب وتمام اموالت را به تو پس بدهند.... من اموالم را گرفتم به راهم ادامه دادم تا به وطنم رسیدم. در چند سال آیندهمن دوباره به عتبات عالیات مشرف شدم . در یکی از روزها که من داشتم به زیارت می رفتم فردی را دیدم که با خشوع وخضوع وتضرع زیارت می خواند ودعا میکند. وقتی خوب به او خیره شدم دیدم که او همان رئیس دزدهاست. او مرا به سوی خود طلبید. من جلو رفتم، از من پرسید: مرا می شناسی؟ من همان دزد سر گردنه هستم، چون آن رشته ارتباطم با خدا(نماز خواندن) را قطع نکردم ورابطه خودم را با خداوند حفظ نمودم، به همین علت خداوند به من توفیق توبه کردن راداد. اکنون هم من اموال کسانی را که می شناختم به آنان باز گرداندم واموالکسانی را که نمی شناختم به عنوان رد مظالم پرداختم وحالا آمده ام تا در این مکان مقدس توبه کنم واز خداوند به خاطر کارهای اشتباهم پوزش بطلبم.
منبع: برگرفته از مجله سخن کانون دانشجویی ادب وهنر شماره دهم