هروقت میخواست از خدا چیزی بخواهد، متوسل به نماز میشد
حضرت فاطمه (ص) شخصاً به نماز علاقة فراوانی داشت و هروقت میخواست از خدا چیزی بخواهد، متوسل به نماز میشد. حضرت علی (ع) به منزل خود وارد شد، بعد از آنکه سه روز بر حضرت علی (ع) و زهرا (س) گذشت که چیزی به عنوان غذا نخورده بودند؛ علی (ع) وارد منزل شد که رسول خدا (ص) نشسته و فاطمه (س) نماز میخواند و بین این دو نفر چیزی سرپوشیده است. وقتی که فاطمه (س) از نماز فارغ شد، روپوش از آن برداشت، دید که کاسهای بزرگ مملو از نان و گوشتاست.
حضرت علی (ع) فرمود : «یا فاطمه! این از کجا برایت آمده؟»
گفت :« از جانب خدا نازل گردیده؛ خدا به هر که بخواهد روزی میدهد.»
رسول خدا (ص) فرمد: « آیا میخواهید نظیر این را برای شما نقل کنم؟ گفتند: بلی.
فرمود: یا علی! مثال شما مثل زکریا است که هر وقت بر حضرت مریم وارد میشد، میدید که او در محراب عبادت است و در پیشگاه وی خوراک مهیا نهاده است، میفرمود : «ای مریم! این از کجا آمده است؟ مریم در جواب میگفت: از جانب خدا، خدا به هر کس که بخواهد روزی میدهد. آنگاه آن غذا را یک ماه خوردند وآن کاسه همان ظرفی است که حضرت قائم مهدی (عج) در آن غذا خواهد خورد و آن ظرف هم اکنون نزد ما (امام باقر) موجود است.
منبع:بحارالانوار، ج42،ص31
ادامه مطلب
علت عدد دانه های تسبیح چیست؟
علت عدد دانه های تسبیح چیست؟
تسبیح برای به خاطر سپردن تعداد تسبیحات است، اصل این موضوع به هر روشی ممکن است انجام شود.
آنچه از روایات استفاده میشود این است که در زمان ائمه(علیه السلام) تسبیح ۳۴ دانه و ۳۳ دانه وجود داشته است.
1-«وَرَوَى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِیٍّ الْحَلَبِیُّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ لَا یَخْلُو الْمُؤْمِنُ مِنْ خَمْسَةٍ مِسْوَاکٍ وَ مُشْطٍ وَ سَجَّادَةٍ وَ مِسْبَحَةٍ فِیهَا أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ حَبَّةً وَ خَاتَمِ عَقِیقٍ»؛[۱]
امام موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمود: مؤمن از پنج چیز بینیاز نیست؛ مسواک، شانه، سجاده، تسبیح ۳۴ دانه و انگشتر عقیق.
2-«قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) لَا تَسْتَغْنِی شِیعَتُنَا عَنْ أَرْبَعٍ خُمْرَةٍ یُصَلِّی عَلَیْهَا وَ خَاتَمٍ یَتَخَتَّمُ بِهِ وَسِوَاکٍ یَسْتَاکُ بِهِ وَ سُبْحَةٍ مِنْ طِینِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ ع فِیهَا ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ حَبَّةً مَتَى قَلَبَهَا ذَاکِراً لِلَّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَبَّةٍ أَرْبَعِینَ حَسَنَةً وَ إِذَا قَلَبَهَا سَاهِیاً یَعْبَثُ بِهَا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ عِشْرِینَ حَسَنَة»؛[۲]
امام کاظم (علیه السلام) فرموده است: شیعیان ما از چهار چیز بىنیاز نیستند، حصیرى که بر آن نماز بگزارند و انگشترى که در دست کنند و مسواکى کهبا آن مسواک کنند و تسبیح از تربت سید الشهداء(ع) که داراى ۳۳ دانه باشد، هرگاه با آن ذکر بگویند خداوند برایشان در قبال هر دانه آن چهار حسنه مىنویسد و هر گاه بدون اینکه ذکر بگویند، با آن تسبیح بازى کنند، خداوندبراى آنان ۲۰ حسنه مینویسد.
این دو روایت با هم منافاتی ندارند؛ و اگر جایی ۳۴ دانه گفته شده به این جهت بوده که مهره بزرگ رشته تسبیح را که بالای همه مهرهها است، به حساب آوردهاند و آنجایی که ۳۳ دانه ذکر شده، این مهره به حساب نیامده است؛ محمدتقی مجلسی(پدر علامه مجلسی) در اینباره مینویسد: «سى و سه دانه اصل ویکى بر فوق همه و این تسبیح مولاة و واجب الاطاعة و المحبة ما فاطمه زهرا (صلوات اللَّه علیها) است؛ چون حمزه شهید شد آنحضرت از خاک قبر حمزه این تسبیح را ساختند و بعد از هر نمازى به آن تسبیح میکردند».[۳]
آنچه اکنون مرسوم است، تسبیحی است که سه ردیف ۳۳ دانهای در آن وجود داشته و یک سر تسبیح و دو حد فاصل نیز در آن وجود دارد.
پی نوشت ها:
[۱]. شیخ مفید، محمد بن محمد، کتاب المزار(مناسک المزار)، محقق و مصحح: ابطحى، محمد باقر، ص ۱۵۲، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق.
[۲]. شیخ طوسى، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج ۶، ص ۷۵، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق.
[۳]. مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، ج ۳، ص ۴۴۳، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ یوم، ۱۴۱۴ق.
ادامه مطلب
لطایف نماز(کفش و نماز )
لطایف نماز(کفش و نماز )
کفش و نماز
شخصی برای نماز آماده شده بود ؛ متوجه شد دزدی در کمین نشسته تا هنگام نماز کفشهای او را سرقت کند . بنابراین ، با کفش به نماز مشغول شد ! چون نماز را سلام داد ، دزد گفت : « ای مرد ، با کفش نماز درست نیست ، از اول بخوان که نماز نداری ! »
آن مرد گفت : « اگر نماز ندارم ، کفش که دارم !!! »
ادامه مطلب
لطایف نماز(نماز و طفل شش ماهه)
لطایف نماز(نماز و طفل شش ماهه)
یک نفر مسیحی مسلمان شد . قاضی به او گفت : « اکنون چنانی که انگار از مادر متولد شده ای ! » . شش ماه از این قضیه گذشت ، اهل محل او را نزد قاضی بردند و گفتند : « اونماز نمی خواند !» .
قاضی علت را پرسید ، تازه مسلمان پاسخ داد : « جناب قاضی ! مگر آن روز که اسلام آوردم ، شما نفرمودیداکنون چنانی که از مادر متولد شده ای ؟ »
قاضی گفت « آری گفتم ! »
تازه مسلمان گفت « بنابراین شش ماه بیشتر از ولادت من نمی گذرد ، آیا کسی طفل شش ماه را به نماز تکلیف می کند ؟ »
قاضی از این جواب خندید و به او اعتراضی نکرد !!
ادامه مطلب