داستان نماز یا مال دنیا؟

87983187540169490362.jpg
داستان نماز یا مال دنیا؟
خدمت حضرت رسول خدا (ص) آمد، حضرت فرمود با گوسفندات چه کردی؟
عرضکرد ای رسول خدا داستان شگفت آوری برای آن هاست ،حضرت فرمود :چه قصه ای؟ عرض کرد ای رسول خدا در آن میان که به نماز ایستاده بودم ناگاه گرگی بر گوسفندان حمله کرد، به خود گفتم پروردگارا نمازم، گوسفندانم، شیطان به دلم افکند که ای اباذر کجایی تو؟ اگر گرگ ها بر گوسفندانت حمله کنند تو در نمازباشی، تمام آن ها را نابود کنند و چیزی برای زندگی تو در دنیا به جا نمی ماند .

بهشیطان گفتم توحید خدا و ایمان به محمد رسول خدا (ص) و دوستی برادرش آقای مردم ُعلی بن ابی طالب و دوستی امامان طاهرین و پاکیزگان از نسل علی  و دشمنی دشمنانشان برای من باقی می ماند و هر چه که از دنیا از دست برود بعد از این باطل است، سپس مشغول نماز شدم، گرگ آمد و گوسفندی را گرفت و رفت به طوری که من می دیدم ناگاه شیری به گرگ رو آورد و او را پاره کرد و دو نیم کرد و گوسفند را خلاص کرد و بلکه برگرداند.

بعدفریاد زد ای اباذر سرگرم نمازت شو که همانا خدای سبحان مرا مامور نگهداری گوسفندان تو کرده تا زمانی که نمازت را بخوانی، من مشغول نماز شدم. شگفتی مرا فرا گرفت که جز خدای سبحان کسی نمی دانست سپس شیر آمد و گفت برو به سویمحمد (ص) و از طرف من به او سلام برسان و به او خبر ده که همراه و صحابه ات را خدا گرامی داشت. شیری را موکل کرد برای نگهداری گوسفندانش، سپس رسول خدا شادمان شد و اطرافیانش از شنیدن این قصه تعجب کرند.

"کتاب درسنامه تبلیغی احکام | مولفین:حسن هرمز و محمود محمدی"

 


ادامه مطلب


[ جمعه 25 دی 1394  ] [ 7:07 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

مرگ امام جماعت از خبر گناه ماموم

41745211080685604909.jpg

مرگ امام جماعت از خبر گناه ماموم

در اوایل حکومت قاجاریه،شخصی را برای استانداری شیراز انتخاب کردند.استاندار عده ای از رجال مملکت را در جشنی دعوت کرد و یهودیان محل را نیز دعوت نمود و مجلس عیشو نوش و رقص و ساز و آوازی تشکیل داد. یکی دو نفر از افرادی که در نماز جماعت آیت الله میرزا حسین یزدی شرکت می کردند در آن جلسه شرکت نمودند.وقتیاین خبر را به میرزا حسین رسانیدند،روز جمعه پس از نمالز ظهر روی پله منبرنشست وگریست و  

گفت:شنیدم عده ای از مسجدی ها در جاسه عیّاشی یهودیان شرکت نموده اند،اگر شما مسلمان هستید چرا خلاف دستور خدا رفتار می کنید؟شما جان مرا به خطر انداختید و از دیب خوابم نبردهاست.دیگر طاقت نداشت نماز عصر را بخواند از مسجد بیرون رفت به بستر بیماریافتاد.

طبیب را به بالینش آووردند،گفت:خوب است او را به باغی از باغ های اطراف ببرند.آقا خیلی لفسردهاند.این مرد الهی از وشتی که در مورد گناه مامومین به جانش افتاده بود بعداز اندکی با آن حال از دنیا رحلت نمود.

      صاحبدلی به مدرسه آمد زخانقاه

                                         بشکست صحبت اهل طریق را

     گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود؟

                                           تا اختیار کردی از آن این طریق را 

     گفت:آن گلیم خویش برون می کشد ز آب 

                                           و آن سعی می کند که بگیرد غریق را.

                کتاب:نماز خوبان                                                                                               مولف:علی-احمد پور ترکمانی


ادامه مطلب


[ جمعه 25 دی 1394  ] [ 7:05 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز اول وقت در لندن

15465489460893935634.jpg

نماز اول وقت در لندن

حدودپانزده سال پیش ، مقاله ای از استاد محمّد علی حومانی خواندم که خلاصه آن ،این بود : هنگام ظهر بود که در یکی از خیابانهای شهر لندن به پیرمردی برخوردم که جلوی در خانه خود ایستاده بود و برای نماز ظهر اذان می گفت . منآنجا ایستادم تا اذانش به پایان رسید ، سپس گفتم : «السّلام علیکم.» پاسخ داد : «و علیکم السّلام و رحمۀ اللّه و برکاته» تا به آیه شریفه «و اذا حیّتم بتحیّۀ ...» عمل کرده باشد. سپس به من تعارف کرد و از من خواهش نمود که داخل خانه اش شوم . من داخل شدم ، دیدم او و همسرش به نماز ظهر مشغول شدند . پس از نماز ظهر ، بر سر سفره نشستند و با اصرار زیاد مرا هم به خوردن غذا واداشتند. ملاحظه کردم که با گفتن «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» مشغول خوردن شدند و پس از صرف غذا گفتند «الحمدللّه ربّ العالمین». و یکی از اساتید دانشگاه لندن بود که بر اثر تحقیق و تتبّع و کنجکاوی های فراوان ،به آیین اسلام گرویده بود و امثال (او در دنیای غرب زیاد به چشم می خورند).

منبع : کتاب چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران، یدالله بهتاش


ادامه مطلب


[ جمعه 25 دی 1394  ] [ 7:05 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز امام رضا (ع) در زندان

90848302246400355187.jpg

نماز امام رضا (ع) در زندان

اباصلت هروى یکى از علاقه مندان و خدمت گذاران بهامام مى گوید: وقتى که امام رضا (ع) درسرخسزندانى بود به آن جا مسافرت کردم. و در جلوزندان رفتم تا براى ملاقات با آن حضرت اجازه بگیرم و احوال پرسى کنم.زندانیان به من اجازه ندادند و گفتند: ممکن نیست که با امام ملاقات کنید. گفتم: چرا ممکن نیست که من با امام ملاقات کنم؟گفتند: براى این که امام (علیه السلام) در شبانه روز هزاررکعت نماز مى خواند، تنها ساعتى اول روز و قبل از ظهر وهنگام غروب در محل نمازش مى نشیند و با خداى خود مناجات مى کند.

منبع: کتاب داستان ها و حکایت های نماز، ج 1، ص 31.


ادامه مطلب


[ جمعه 25 دی 1394  ] [ 7:03 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]