دلیل این که نماز جمعه دو قنوت دارد چیست؟
دلیل این که نماز جمعه دو قنوت دارد چیست؟
در خصوصخواندن دو قنوت قبل و بعد از رکوع نماز جمعه نیز روایات متعدّدى وجود دارد، از جمله روایت امام صادق علیه السلام که فرموده اند: «کُلُّ الْقُنُوتِ قَبْلَ الرُّکُوعِ إِلاَّ الْجُمُعَةَ فَإِنَّ الرَّکْعَةَ الْأُولَى الْقُنُوتُ فِیهَا قَبْلَ الرُّکُوعِ وَ الْأَخِیرَةَ بَعْدَ الرُّکُوعِ»1؛ «قنوت ها - در تمام نمازها - قبل از رکوع مى باشد مگر قنوت نماز جمعه که رکعت اوّل آن، قنوت قبل از رکوع مى باشد و رکعت دیگر قنوت بعداز رکوع مى باشد».
به هر صورت علاوه بر تعبّدى بودن این دو قنوت، یکى از نکاتى که در این دستور دینى مشاهده مى شود ایجاد تنوّع در احکام مى باشدو همین تنوّع علاوه بر این که مانع خستگى ناشى از تکرار و همسانى مى شود دو مزیّت دیگر نیز به همراه دارد:
الف. نشاط بیشتر به آن جهت که از بعد روان شناختى، انسان ها در انجام کارهاى جدید با یک انگیزه و هیجان بیشترى اقدام به عمل مى کنند.
ب.به یادماندن و برجسته شدن و ممتاز شدن این عبادت از عبادت هاى مشابه. ببینید فرم نماز جمعه به گونه اى است که در ذهن نقش مى بندد و لذا حتى اگر نحوه برگزارى آن را فراموش کند اما مى داند این یک نماز معمولى نیست. نماز جمعه نیز به دلایل مختلف از جمله حکمت فوق الذکر متفاوت از نمازهاى معمولى وداراى دو قنوت است.
پی نوشت:
1. الإستبصار، ج1، ص 418.
ادامه مطلب
فلسفه نمازهاى مستحبّى مانند نماز شب چیست؟
فلسفه نمازهاى مستحبّى مانند نماز شب چیست؟
به جز نمازهاى واجب و یومیه، نمازهاى دیگرى هم وجود دارد که انجام دادن آنها مستحبّ است. از آن جایى که این نمازها، اضافه بر نمازهاى واجب است، بهآنها نافله یا نوافل گفته مى شود (به معناى زیادى و افزون). اساس و اهمیت نافله هاى مستحبّى، به این است که جبران کننده نواقص و کمبودهاى نمازهاى واجب است و همچون صدقه اى است که انسان مى پردازد. در حدیث است «نمازهاى نافله به منزله هدیه است و در هر صورت پذیرفته مى شود».1
نمازهاى نافله داراى اقسام متعدّدى مى باشد.
برخى از آنها داراى زمان خاصى هستند مانند نافله هاى نمازهاى واجب، نمازغفیله، نمازهاى شب هاى ماه مبارک رمضان، نماز شب و...
برخى از آنها براى کار خاصى خوانده مى شوند مثل نماز استخاره، نماز شکر، نماز زیارت و...
برخى از آنها نیز داراى هدف خاصى مى باشند مانند نماز براى طلب رزق، نماز طلب باران، نماز حاجت و...2.
در روایات و احادیث براى نمازهاى نافله فلسفه و علّت هایى ذکر گردیده از جمله:
الف. تکمیل نماز واجب با نماز مستحبّى
امامباقر علیه السلام در روایتى فرموده اند: «نمازى که بنده بجا مى آورد، گاهىنصف و گاهى یک سوم و گاهى یک چهارم و گاهى یک پنجم آن بالا برده مى شود، زیرا بالا برده نمى شود مگر آن نمازى که با توجّه و حضور قلب باشد، مردم مأمور به انجام نمازهاى مستحبّ شده اند تا نقص نمازهاى واجب آنان توسّط مستحبّات جبران شود»3.
ب. رسیدن به بالاترین درجات کمال
در حدیثى بهنام حدیث «قرب نوافل» آمده است: راوى از حضرت صادق علیه السلام و ایشان ازجد بزرگوار خود پیامبر صلى الله علیه و آله و پیامبر از خداوند عزّ و جل چنین نقل نموده: «به درستى که بنده من با نافله و کارهاى مستحبّى قرب را مىجوید تا این که او را دوست بدارم و هنگامى که او را دوست داشتم گوش او مى شوم که با آن مى شنود و چشم او مى شوم که با آن مى بیند و زبان او مى گردم که با آن سخن مى گوید و دست او مى گردم که با آن قهر خود را ابراز مى کند»4.
پی نوشت:
1. مجتبى کلباسى، یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، پاییز 1380، چاپ نهم، ج 2، ص 123.
2. هر یک از نمازهاى مستحبّ داراى دستورالعمل خاصى مى باشد که در کتب ادعیه همچون مفاتیح الجنان ذکر گردیده.
3. بحارالانوار، ج 87، ص 28.
4. اصول کافى، ج 2، ص 352، ح 7.
منبع: www.porseman.org
ادامه مطلب
مراتب هفت گانه ذکر ونماز

1 ـ ذکر یا صلات بدنى: زبان وبقیه اعضا وجوارح با طهارت وادب وتحت فرمان حق، اجزاء و ارکان نماز را به جاى آورند.
2 ـ ذکر یا صلات نفس: نفس تحت فرمان عقل وعالَم اله، با رغبتى صادق با تفکّر وعلم وعمل، مراتب تخلیه، تجلیه، تحلیه وفنا را طى کند تا «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکّیها»(1)، تحقق یابد؛ یعنى رستگار شد هر کس جان خود را پاکداشت.
3 ـ ذکر یا صلات قلب:
پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب *** تا در این پرده جز اندیشه اونگذارم
"حافظ"
قلب مقام حضور وسیر در اسما وصفات وتفکّر در عالم ملکوت ومطالعه عالم جبروت وجاى حبّ اللّه والهام و وحى وبه فرمایش صادق آل محمد (صلّى الله علیه وآله وسلّم): «القَلبُ حَرَمُ اللّه فلا تُسکِنْ حَرَمَ اللّهِ غیرَاللّه»(2)؛ یعنى قلب حَرَم خداست، پس بیگانه را در حرم خدا جاى مده.
پس قلب سلیم به مقام تسلیم ورضا رسیده که، هر چه آن سلطان کند نیکو بُوَد ودر مقام صدق وصفا در نماز وذکر خداست وغیر از او نمىشناسد. پس بنده با اینذکر به فناى در حق رسیده وشاهد اوست.
4 ـ ذکر یا صلات سرّ: که مقام مناجات وراز گفتن با خداى خویش است. که مُصَلّى در مقام سِرّ به رؤیت ولقاء رسیده، قال النّبى (صلّى الله علیه وآله وسلّم): «لوعَلِمَ المُصَلّىمَن یُناجى ما التفت»؛ پیامبر (صلّى الله علیه وآله وسلّم) فرمود: اگر نمازگزار مىدانست با که مناجات مىکند، چنان محو بود که رونمىگرداند؛ یعنى از خود وماسوى سفر کرده تا به فناى فى اللّه رسیده، تا به سفر دوم سیر در اسما وصفات مشرّف گشته وبا شهود، ذمایم اخلاق را محوکرده ومتحقّق به اخلاق اللّه شده وبقاى حقّانى یافته، دگر دل از دلبر نتواند گرفت.
5 ـ ذکر یا صلات روح: که مصلّى با شهود در مقام روح که وادى مقدس است، «نفخت فیه من روحى» که ذکرِ روح با شهود حضرت حق در این وادى مقدّس، از کثرت اسماومظاهرش گذشته، دویى رفته وبه وحدت رسیده: «ذکر الروح بالتفرید والمحبّة؛ فَاذْکُرونى بِالتَفریدِ والمَحَبّة، أَذْکُرکم بِالتَوحید والقُرْبةِ والحِیْرة».
ز بس بستم خیال تو تو گشتم پاى تا سر من *** تو آمد رفته رفته، رفت من آهسته آهسته
6 ـ ذکر یا صلات خَفى: (به فرمایش استادم جناب حسن زاده آملى روحى فداه:) انسان داراى یک کانال سرّى است بین خود وخداى خود، که هیچ کس بدان آگاه نیست وتمام اسرار ومناجات پنهانى اش از این کانال سرّى ردّ و بدل مىشود و رزق معنوى اونیز از این کانال سرّى جارى است. آب زلال ومائده آسمانى از اینکانال است، اگر از هر آلودگى پاکش نگاهدارند، همه طیّبات است، مثل روزى رُسُل اللّه که مىخورند وبه عمل صالح تبدیل مىشود: «یا أیُها الرُسل کُلُوامِنَ الطَیّبات وَاعْمَلوا صالِحا»(3).
بعضى از اهل معرفت این کانال را اسم اعظم خدا دانستند که مصلّى به شهود غیبِ (وهو الباطن) رسیده، لااله الاّ هو وصلاتش باطنى واز این کانال است.
7 ـ ذکر ذات احدى در مقام فناى عبد و بقاى باللّه: صلات حقّانى در این مقام رخ مىدهد که مصلىهیچ نمىبیند، حتى خود ونمازش را و شاهد ذات احدى است ونماز در این مقام، ذکرُاللّه اکبر است که حق خود ذاکر است وخود مذکور؛ لا هو إلاّ هو.
لقَد کُنتُ دَهرا قَبل أَن تُکشف الغِطاء *** إِخالک إِنى ذاکر لَکَ شاکرٌ
فَلمَّا تَجَلّى اللّیلُ أَصْبَحْتُ موقنا *** بِأَنّکَ مذکُورٌ وذکرٌ وذاکر؛
خدایا روزگارى که در حجاب ظلمت بودم، گمان مىکردم که من ذاکر و شاکر توام،ولى وقتى حق در این ظلمتکده تجلّى کرد، شبم به صبح صادقِ شهود، مبدّل شد ودانستم که، ذکر و ذاکر و مذکور همه تویی؛ یعنى تو تجلّى مىکنى و قلب و سرّبه تصرّف تو ذاکر تواند وچشم بنده که عین اللّه است جز تو نمىبیند و زبان بنده که به طهارت رسید، جز وصف جمال دوست نمىداند.
واین مراتب هفت گانه، همه مراتب وجود است وقرآن وانسان وذکر(4).
(1). شمس (91) آیه 9.
(2). بحار الانوار، ج 70، ح 27؛ جامع الاخبار، ص 28.
(3). مؤمنون (23) آیه 51.
(4). مستدرک الوسائل، ج 1، ص 404؛ تفسیر منسوب به شیخ اکبر، ج 1، ص 642 وج 2، ص 248 و واردات قلبى.
ادامه مطلب
در قرائت نماز، مردم سه دسته اند:

1 ـ زبان حرکت می کند وقلب غافل ومشغول دنیا؛ «أصحاب الشمال».
2 ـ زبان حرکت می کند وقلب تابع زبان است، آنچه زبان می گوید، قلب مىفهمد؛ «أصحاب الیمین».
3 ـ قلب معلم است ومعانى را ایجاد می کند وزبان تابع وترجمان قلب است؛ «والسّابِقُون السّابِقُون أُولئک المُقَرّبُون»(1).
اینان بر حقّند، که در سرّشان جز خدا نمی یابى(2).
(1). واقعه (56) آیه 10 و11.
(2). صدرالمتألهین، شرح اصول کافى، ص 90.
ادامه مطلب