شاهد باشید که او را آمرزیده ام
شاهد باشید که او را آمرزیده ام
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
هر گاه بنده اى شب هنگام از خواب برخیزد و در حالى که هنوز (آثار) سنگینى خواب در چشمان او باقى است ، براى خشنودى خداوند نمـاز شب بخواند، پروردگـار متعـال به ملائکه اش مباهات مى کند و مى فرماید: آیا نمى بینید بنده مرا که در نیمه شب از بستر خواب برخاست و به خاطر خواندن نمازى که بر او واجب نکرده ام ، خواب شیرین را رها کرد؟ پس شاهد باشید که او را آمرزیده ام .
ارشاد القلوب (دیلمى ): ج 2، ص 15، باب 22
ادامه مطلب
برخیز و ذکر خدا بگو که صبح نزدیک است
برخیز و ذکر خدا بگو که صبح نزدیک است
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
«ای مردم! هیچ کس از شما نیست، مگر اینکه مشکلات و گرفتاریها همچون کمربندی او را محاصره کرده است. پس زمانی که دو سوم از شب گذشته و یک سوم باقی ماند، مَلَکی بر او وارد می شود و به او می گوید: برخیز و ذکر خدا بگو که صبح نزدیک است. پس چنانچه او حرکت کند و ذکر خدا را بگوید، یک گره از گرفتاری هایش گشوده می شود و اگر او بلند شود و وضو بگیرد و داخل نماز شود، همه مشکلات و گرفتاری های او برطرف می شود. پس صبح می کند، در حالی که همچون مردمک چشم (روشن و پاکیزه) گردیده است».
بحارالانوار، ج 82، ص 223
ادامه مطلب
عملی که سختی شب اول قبر را از میت دور می کند

ادامه مطلب
كرامتى از امام راحل رحمه الله علیه

شهید محراب مرحوم صدوقى مى گوید:
((ما مسافرتهایى با امام كرده ایم ، در مسافرت مشهد یك اخلاق پدرانه نسبت به ما مبذول داشتند. وقتى از ارض اقدس بر مى گشتیم در بین راه روسها براى بازرسى جلوى ماشین ما را گرفتند (در آن زمان قسمتهایى از ایران زیر نظر دولتهاى شوروى و آمریكا و انگلستان بود) همگى پیاده شدیم و چون امام از اوّل تكلیف ، مراقب نماز شب بودند و این عمل ، صد در صد از ایشان ترك نشده ، بعد از پیاده شدن خواستند كه نماز شب بخوانند. آن جا كه وسط بیابان بود آبى وجود نداشت . یك وقت نگاه كردیم آبى جارى شده ایشان آستین بالا زد و وضو گرفت . بعداً نفهمیدیم كه تا ایشان نمازش تمام شد آب بود یا نبود. به هر حال ما در آن سفر یك چنین كرامتى از ایشان دیدیم )).(1)
و در اثر همین شب زنده داریهاست كه مى بینیم این مرد بزرگ ، متصّل به ((معدن عظمت )) شده است و در راه خدا از هیچ چیز نمى هراسد.
بنا به نوشته بعضى ، امام خمینى در ضمن بیان ماجراى زندان رفتن خود فرموده اند:
((همان طور كه در آن جاده مستقیم [قم - تهران ] مى رفتیم ، من متوجّه شدم آن دو نفرى كه جلو نشسته بودند، یكى از آنها اشاره كرد به سمت راست [سمت راست آن جادّه دریاچه نمك است ، كه برخى از مؤمنینى را كه علیه دولت فعالیّت شدید داشتند آنجا مى انداختند.] با دست كه به آن طرف اشاره كرد، من فهمیدم مقصودش چیست ولى من از اوّل كه با آنها رفتم هیچ نترسیدم و آن وقت كه اشاره كردند هم واللّه نترسیدم .
ناقل این قضیه ادامه مى دهد: یكى از مراجع كه در آن مجلس بود، وقتى این عبارت را شنید، دگرگون شد و در برابر عظمت این مرد بزرگ الهى انگشت به دندان گرفت .))
1-فرازهائى از ابعاد...: 57.
ادامه مطلب