ثواب نماز جعفر بن ابیطالب (ع) (جعفر طیار)
ثواب نماز جعفر بن ابیطالب (ع) (جعفر طیار)
«عن إبراهیم بن أبی البلاد قال قلت لأبی الحسن ع أی شی ء لمن صلى صلاة جعفر قال لو کان علیه مثل رمل عالج و زبد البحر ذنوبا لغفرها الله له قلت هذه لنا قال فلمن هی إلا لکم خاصة قال قلت فأی شی ء یقرأ فیها من عرض القرآن قال لا اقرأ فیها إذا زلزلت و إذا جاء نصر الله و إنا أنزلناه فی لیلة القدر و قل هو الله أحد؛ ابراهیم بن ابى البلاد نقل مى کند که از امام رضا (ع) ثواب نماز جعفر را پرسیدم، فرمود: اگر گناهان او (خواننده این نماز) به اندازه شنهاى بیابان عالج (کنایه از زیاد بودن) و کف دریا (کنایه از گناهان بیشمار) باشد، خداوند آنها را مى آمرزد. گوید که باز پرسیدم: این آمرزش، اختصاص به شیعیان دارد؟ فرمودند: بلى! اختصاص به شما دارد. عرض کردم: در این نماز چه سوره اى از قرآن باید تلاوت شود؟ فرمودند: سوره زلزله و سوره نصر و سوره قدر و سوره توحید».
منـابـع
شیخ صدوق- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال- صفحه 41
محمدبن علی ابن بابویه- پاداش نیکیها و کیفر گناهان- صفحه 121
ادامه مطلب
ثواب نماز شب
ثواب نماز شب
1- «عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله ع قال شرف المؤمن صلاة اللیل و عز المؤمن کفه عن الناس؛ عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) روایت کرده است: نماز شب، مایه شرافت و والائى انسان مؤمن است، و عزت انسان باایمان در خوددارى او از دریوزگى کردن از مردم مى باشد».
2- «عن معاویة بن عمار عن بعض أصحابه عن أبی عبد الله ع قال علیکم بصلاة اللیل فإنها سنة نبیکم و دأب الصالحین قبلکم و مطردة الداء عن أجسادکم؛ معاویه بن عمار به نقل یکى از اصحاب روایت کرده است که امام صادق (ع) فرمود: بر شماست که نماز شب بخوانید، زیرا نماز شب، سنت پیامبر شما و شیوه مردان نیکوکارى است که پیش از شما مى زیسته اند، و نیز باعث دورى بیماریها از بدنهاى شماست».
3- «و بهذا الإسناد قال قال أبو عبد الله ع صلاة اللیل تبیض الوجوه و صلاة اللیل تطیب الریح و صلاة اللیل تجلب الرزق؛ و به همین سند از امام صادق (ع) روایت کرده است: نماز شب، چهره ها را سفید و نورانى و بدن آدمى را معطر مى سازد و نیز موجب فراوانى روزى است».
4- «عن إبن عمر عمن حدثه عن أبی عبد الله ع قال إن کان الله عز و جل قد قال- المال و البنون زینة الحیاة الدنیا إن الثمان رکعات التی یصلیها العبد آخر اللیل زینة الآخرة؛ محمدبن عمر به نقل از یکى از راویان حدیث، از امام صادق (ع) روایت کرده است: همان گونه که خداوند متعال (در سوره کهف آیه 46) مى فرماید: زینت زندگانى دنیا، مال و اولاد آدمى است؛ زینت آخرت هم در هشت رکعت نمازى است که بنده خدا در آخر شب مى خواند».
5- «و بهذا الإسناد عن أبی عبد الله ع أنه جاءه رجل فشکا إلیه الحاجة فأفرط فی الشکایة حتى کاد أن یشکو الجوع فقال له أبو عبد الله ع یا هذا أ تصلی باللیل قال فقال الرجل نعم قال فالتفت أبو عبد الله ع إلى صاحبه فقال کذب من زعم أنه یصلی باللیل و یجوع بالنهار إن الله عز و جل ضمن بصلاة اللیل قوت النهار؛ و باز به همین سند از امام صادق (ع) نقل شده است که آن حضرت به کسى که از تنگدستى و فقر شکایت بسیار مى کرد تا جایى که نزدیک بود اظهار گرسنگى کند، فرمود: اى مرد! نماز شب مى خوانى؟! عرض کرد: بلى! راوى مى گوید که آن حضرت به یکى از اصحاب خود رو کرد و فرمود: کسى که نماز شب مى خواند اگر ادعا کند گرسنه است سخن به گزاف رانده و دروغ گفته است، زیرا خداوند متعال در ازاى نماز شب او، ضامن روزى آن روز او شده است».
6- «عن أبی بصیر عن أبی عبد الله ع قال حدثنی أبی عن جده عن آبائه عن علی بن أبی طالب ع قال قیام اللیل مصحة للبدن و رضاء الرب و تمسک بأخلاق النبیین و تعرض لرحمة الله تعالى؛ ابوبصیر از امام صادق (ع)، و آن حضرت از پدران بزرگوارش، از امیر مؤمنان على (ع) روایت کرده است که فرمود: نماز شب، بدن را سلامت مى بخشد، موجب خشنودى پروردگار مى گردد و مقید بودن به اخلاق پسندیده پیامبران الهى و خود را در معرض رحمت خداوندى قرار دادن است».
7- «عن علی بن محمد النوفلی قال سمعته یقول إن العبد لیقوم فی اللیل فیمیل به النعاس یمینا و شمالا و قد وقع ذقنه على صدره فیأمر الله تبارک و تعالى أبواب السماء فتفتح ثم یقول للملائکة انظروا إلى عبدی ما یصیبه فی التقرب إلی بما لم أفترض علیه راجیا منی لثلاث خصال ذنبا أغفره له أو توبة أجددها له أو رزقا أزیده فیه فأشهدکم ملائکتی أنی قد جمعتهن له؛ على بن محمد نوفلى روایت کرده است: از او شنیدم که: گاه مى شود که بنده اى براى نماز شب برخیزد و خواب بر او غلبه مى کند و به سمت راست و چپ مى غلطد (و از خستگى و شدت خواب) چانه او به روى سینه اش مى چسبد، در این حال خداوند متعال فرمان مى دهد که: درهاى آسمانها را بگشائید، و به فرشتگان فرماید که: به این بنده من نظر کنید که براى نزدیک شدن به من، چه سختى هایى را بر خود روا مى دارد در حالى که من این عمل را بر او واجب نکرده ام، و او از من سه چیز مى طلبد: اول آنکه گناهانش را بیامرزم، دوم آنکه توفیق توبه را به او ارزانى دارم، سوم آنکه روزى او را فراوان کنم؛ و من اى فرشتگان! شما را گواه مى گیرم که هر خواسته او را برآورده کردم».
8- «عن معاویة بن عمار الدهنی عن أبی عبد الله ع قال صلاة اللیل تحسن الوجه و تحسن الخلق و تطیب الریح و تدر الرزق و تقضی الدین و تذهب بالهم و تجلو البصر؛ معاویه بن عمار دهنى از امام صادق (ع) نقل کرده است: نماز شب، چهره را زیبا، اخلاق را نیکو، بوى بدن را خوش، روزى را فراوان، بدیها را ادا، غصه اندوه را برطرف و قدرت بینائى را افزون کند».
9- «عن الحسین بن الحسن الکندی عن أبی عبد الله ع قال إن الرجل لیکذب الکذبة فیحرم بها رزقه قلت و کیف یحرم رزقه فقال یحرم بها صلاة اللیل فإذا حرم صلاة اللیل حرم الرزق؛ حسین بن حسن کندى از امام صادق (ع) روایت کرده است: گاهى انسان دروغ مى گوید و موجب آن مى گردد که از روزى مقدرش محروم شود. عرض مى کند: چگونه از روزى مقدر خود محروم مى شود؟! (کنایه از اینکه دروغ گفتن چه ارتباطى با محروم شدن از روزى مقدر دارد؟!)، حضرت مى فرماید: یکى از آثار سوء دروغ، محروم شدن از (فیض) نماز شب است، و چون آدمى از نماز شب محروم ماند، از روزى مقدر (که نتیجه خواندن نماز شب است) بى نصیب گردد».
10- «عن فضیل عن أبی عبد الله ع قال إن البیوت التی یصلى فیها باللیل بتلاوة القرآن تضی ء لأهل السماء کما تضی ء نجوم السماء لأهل الأرض؛ فضیل از امام صادق (ع) روایت کرده است: خانه هائى که شبها در آنها نماز و قرآن تلاوت مى شود، در نظر اهل آسمان مى درخشند همان گونه که ستارگان آسمانى براى اهل زمین مى درخشند».
11- «عن إبراهیم بن عمر رفعه إلى أبی عبد الله ع فی قول الله عز و جل- إن الحسنات یذهبن السیئات قال صلاة المؤمن باللیل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار؛ ابراهیم بن عمر بدون ذکر اسامى راویان پیش از خود، از امام صادق (ع) نقل مى کند که آن حضرت در معنى این آیه مبارکه: همانا خوبیها، بدیها را از بین مى برند، فرمود: نماز شبى که انسان مؤمن بجاى مى آورد، گناهانى را که در روز مرتکب شده است، از بین مى برد».
منـابـع
شیخ صدوق- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال- صفحه 41
محمدبن علی ابن بابویه- پاداش نیکیها و کیفر گناهان- صفحه 121
ادامه مطلب
اهمیت اذان به عنوان شعار بزرگ اسلام
اهمیت اذان به عنوان شعار بزرگ اسلام
هر ملتى در هر عصر و زمانى براى برانگیختن عواطف و احساسات افراد خود و دعوت آنها به وظائف فردى و اجتماعى شعارى داشته است و این موضوع در دنیاى امروز به صورت گسترده ترى دیده مى شود. مسیحیان در گذشته و امروز با نواختن صداى ناموزون ناقوس پیروان خود را به کلیسا دعوت مى کنند، ولى در اسلام براى این دعوت از شعار اذان استفاده مى شود، که به مراتب رساتر و مؤثرتر است، جذابیت و کشش این شعار اسلامى به قدرى است که بقول نویسنده تفسیر المنار، بعضى از مسیحیان متعصب هنگامى که اذان اسلامى را مى شنوند، به عمق و عظمت تاثیر آن در روحیه شنوندگان اعتراف مى کنند.
سپس نامبرده نقل مى کند که در یکى از شهرهاى مصر جمعى از نصارى را دیده اند که به هنگام اذان مسلمین اجتماع کرده تا این نغمه آسمانى را بشنوند. چه شعارى از این رساتر که با نام خداى بزرگ آغاز مى گردد و به وحدانیت و یگانگى آفریدگار جهان و گواهى به رسالت پیامبر او اوج می گیرد و با دعوت به رستگارى و فلاح و عمل نیک و نماز و یاد خدا پایان مى پذیرد، از نام خدا، الله شروع مى شود و با نام خدا، الله پایان مى پذیرد، جمله ها موزون، عبارات کوتاه، محتویات روشن، مضمون سازنده و آگاه کننده است. اذان، شعار توحیدى مسلمانان است. اذان، اعلام یکتایى خدا، رسالت حضرت محمد (ص) ولایت امام على (ع)، رستگارى در سایه نماز، و «تکبیر» خداوند است. اذان، فریاد بر ضد معبودهاى خیالى، معرفى عقیده اسلامى، و شعار اسلام است. نحستین مؤذن اسلام، بلال حبشى بود که با اذان او، مردم به نماز حاضر مى شدند و مؤذن شدن او، دلیل اعتبار «تقوا» و «ایمان» در دیدگاه اسلام است، نه رنگ و قیافه و نژاد و ثروت! اذان، هم فرا خواندن امت اسلام به شرکت در نماز جماعت است، هم آماده سازى جان و دل براى ورود به «نماز». وقتى طنین ملکوتى اذان در فضا مى پیچد، دل مؤمنان را به سوى خدا مى کشد و بر وحشت و خشم کافران مى افزاید. در حدیثى آمده است که با صداى بلند اذان، شیطان عصبانى مى شود و فرار مى کند. (کنز العمال، ج 2، ص 692)، اذان، شعار باطل کوب و دشمن شکن توحید است.
ما معمولا در فارسی به جای کلمه "اذن" کلمه "اجازه" و یا "جواز" را به کار می بریم که تا اندازه زیادی با هم فرق دارند و در قرآن به جای کلمه اذن، ماده جواز به کار رفته نرفته است. اذن یعنی چه؟ ریشه این لغت را این چنین بیان می کنند، می گویند اذن اعلام رخصت است. کسی می خواهد کاری انجام دهد و احتیاج دارد که شخص دیگری موافقت یا عدم مخالفت خود را اعلام کند. این را "اذن" می گویند. "این کار را به اذن پدرم کردم" یعنی پدرم اعلام کرد که من مخالف نیستم. در مفهوم اذن، اعلام خوابیده است. اصلا این لغت در زبان عربی هر جا به کار برده می شود، به معنای اعلام است: «ثم اذن مؤذن ایتها العیر انکم لسارقون» (یوسف/آیه 70)؛ که در داستان یوسف است: «اعلام کننده ای اعلام کرد (که ای اهل قافله هر آینه شما سارق هستید)». به اذان به همین جهت که اعلام است "ذان" می گویند.
خداوند در قرآن می فرماید: «یأیها الذین ءامنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین أوتوا الکتب من قبلکم و الکفار أولیاء و اتقوا الله إن کنتم مؤمنین و إذا نادیتم إلى الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا ذلک بأنهم قوم لا یعقلون» (مائده/آیه 58)؛ «اى کسانیکه ایمان آورده اید، افرادى که آئین شما را بباد استهزاء و بازى مى گیرند از اهل کتاب و مشرکان، دوست و تکیه گاه خود انتخاب نکنید، و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید. آنها هنگامى که (اذان مى گوئید و مردم را)، به نماز مى خوانید آن را به مسخره و بازى مى گیرند، این بخاطر آن است که آنها جمعى هستند که درک نمى کنند». نادی و نودى از ماده نداء به معنى بانگ برآوردن است، و در اینجا به معنى اذان است، زیرا در اسلام ندائى براى نماز جز اذان نداریم، چنانکه در آیه 9 سوره جمعه نیز به آن اشاره شده و خداوند در آنجا می فرماید:« یا أیها الذین ءامنوا إذا نودى للصلوة من یوم الجمعة فاسعوا إلى ذکر الله و ذروا البیع ذلکم خیر لکم إن کنتم تعلمون(جمعه/آیه 9)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! هنگامى که براى نماز روز جمعه اذان گفته مى شود به سوى ذکر خدا بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید که این براى شما بهتر است اگر مى دانستید». به این ترتیب هنگامى که صداى اذان نماز جمعه بلند مى شود مردم موظفند کسب و کار را رها کرده به سوى نماز که مهمترین یاد خدا است بشتابند. در روایات اهلبیت (ع) وارد شده است اذان از طریق وحى به پیامبر (ص) تعلیم داده شد. امام صادق (ع) مى فرماید: هنگامى که جبرئیل اذان را آورد، سر پیامبر (ص) بر دامان على (ع) بود، جبرئیل اذان و اقامه را به پیامبر (ص) تعلیم داد، هنگامى که پیامبر (ص) سر خود را برداشت، از على (ع) سؤال کرد آیا صداى اذان جبرئیل را شنیدى؟ عرض کرد: آرى. پیامبر (ص) بار دیگر پرسید آیا آن را به خاطر سپردى؟ گفت: آرى، پیامبر (ص) فرمود: بلال را (که صداى رسائى داشت) حاضر کن، و اذان و اقامه را به او تعلیم ده، على (ع) بلال را حاضر کرد و اذان را به او تعلیم داد.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 7- صفحه 161-160
مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج 4- صفحه 439-435
محسن قرائتی- راز نماز- صفحه 16
ادامه مطلب
مسأله وجوب نماز شب بر پیامبر اکرم (ص)
مسأله وجوب نماز شب بر پیامبر اکرم (ص)
قسمت اول سوره مبارکه مزمل مربوط به مسئله شب خیزی پیغمبر اکرم (ص) و بالتبع شب خیزی مؤمنین و مسلمین است. البته مخاطب فقط شخص رسول اکرم (ص) بود «یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا» (مزمل/آیه 1)؛ «هان، ای جامه به خود پیچیده! شب را جز اندکی به عبادت برخیز». ولی هرگز این خطابها اختصاص به رسول اکرم (ص) ندارد و مؤمنین و مسلمین هم از این جمله ها هرگز اختصاص استفاده نکرده اند بلکه از باب اینکه ایشان پیشوای قافله اهل ایمانند دستوری که خطاب به پیشوا هست دیگران هم می فهمند که این چنین باید بود. قسمت بعدش که از آیه 11 شروع شود اشاره است به وضعی که کفار در مقابل پیغمبر اکرم (ص) به وجود آورده بودند؛ دستورات صبر و استقامت به پیغمبر اکرم (ص) و مطالبی در این زمینه. قسمت سوم همین آیه 20 سوره مزمل است که بازگشت به مسئله شب خیزی است.
از این آیه مطلبی استفاده می شود. آن مطلب این است: با اینکه در قسمت اول آیه مخاطب شخص پیامبر اکرم (ص) است چون می فرماید: «یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا» (مزمل/آیه 1)؛ «بپاخیز، نه بپاخیزید شما ای مردم مؤمن و ای مسلمانان». ولی همان طوری که عرض کردم مؤمنین و مسلمین هرگز از این آیه استفاده نکرده اند که این دستور منحصر به پیغمبر (ص) است، دستوری بود که مؤمنین و مسلمین می دانستند که این، کار بسیار نیکی است و باید چنین کرد، نه «باید» به معنی اینکه واجب است. بعضی از مفسرین این چنین تفسیر کرده اند که اول نماز شب بر مؤمنین واجب بود، به این نحو که حداقل ثلث شب بیدار باشند، بعد این نسخ شد به اینکه لزومی ندارد که حتی ثلث شب بیدار باشند، یک قسمتی از آخر شب را بیدار باشند، بعد این هم نسخ شد به همین که پنج نماز واجب را بخوانند. مسلم این حرف درست نیست و منشأ آن هم اشتباه بوده که از مضمون آیات کرده اند؛ در صورتی که خود آیات کاملا می رساند. حتی من در این مسئله هم که می گویند نماز شب بر پیغمبر (ص) واجب بود به این معنا که اگر نمی خواند گناه کرده بود مثل فریضه های یومیه که اگر کسی این فریضه را بجا نیاورد گناه بزرگی را مرتکب شده است به شدت تردید دارم. پیغمبر اکرم (ص) هرگز چنین نبود که حتی یک شب ولو اتفاق بیفتد شب خیز و سحرخیز نباشند. به اختلاف، همان گونه که قرآن کریم می گوید: گاهی قریب دو ثلث شب یعنی در حدود یک ثلث شب و کمی بیشتر را استراحت می کرد اعم از خوابیدن یا غذا خوردن و نزدیک به دو ثلث شب را بیدار بود و شب خیزی می کرد و گاهی نیمی از شب را و گاهی ثلثی از شب را. ولی نه به معنی این است که برایش واجب بود و چون واجب بود الزام داشت چنین کاری بکند؛ بلکه او در مقامی بود (که به طبع خود چنین می کرد)، آیا هیچ وقت اتفاق افتاده است که بر یکی از ما 24 ساعت بگذرد و غذا نخوریم؟ (مگر در یک حال غیرعادی، مثلا بیهوش باشیم یا چیزی گیرمان نیاید)، ما که اسیر و دارای این شکم هستیم خود گرسنگی (موجب می شود که غذا بخوریم)، لازم نیست بر ما واجب کرده باشند. آیا ما که غذا می خوریم، چون واجب است غذا بخوریم غذا می خوریم؟ شک ندارد اگر غذا نخوریم و سبب تلف شدن خودمان بشویم کار حرامی کرده ایم، ولی آیا ما که غذا می خوریم برای این است که بر ما واجب است؟ یا خود همان گرسنگی کافی است؟ خود همان طبیعت ما، ما را می کشاند.
ضرورت روحی شب خیزی برای پیغمبر (ص) صد درجه بیشتر است از ضرورت غذا خوردن برای ما. همین طور که برای ما عملا اتفاق نمی افتد که 24 ساعت چیزی نخوریم یعنی خودمان به طبع خودمان دنبال غذا می رویم یعنی نیاز بدنی، ما را به سوی این کار می کشاند، پیغمبر اکرم (ص) هم (نیاز روحی، او را به سوی شب خیزی سوق می دهد). مگر امام علی (ع) در عمرش اتفاق افتاد که یک شب نماز شب نخواند؟ می دانیم که در شب نوزدهم ماه رمضان وقتی که رفت بالای مأذنه مسجد کوفه و اذان گفت که خودش احساس می کرد آخرین اذانی است که دارد می گوید رو می کند به سپیده صبح؛ "ای سپیده صبح! تا حالا هیچ وقت شده است از وقتی که علی به این دنیا آمده است که تو طلوع بکنی و چشم علی خواب باشد؟ ولی آیا این برای این بود که بر علی واجب بود، چون واجب بود و اگر چنین نمی کرد گناه کرده بود اجبارا بیدار می شد؟ علی دیگر نمی تواند علی باشد و سحر، نیمه های شب خواب باشد"، خصوصا که در تعبیر قرآن هم "نافلة لک" دارد: «و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا»؛ و پاسی از شب را زنده بدار که نافله ای مخصوص تو است، باشد که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند.» (اسراء/آیه 79)؛ گو اینکه بعضی خواسته اند کلمه نافله را به یک معنی دیگری توجیه کنند.
غرضم این است که این مطلب هم (که نماز شب بر پیغمبر اکرم (ص) واجب بود)، تازه برای من محل بحث است. همین که خطاب به پیغمبر اکرم (ص) بود، کافی بود که گروهی از مسلمین (البته نمی گویم همه مسلمین؛ همه مسلمین در یک سطح نبودند)، عینا عملشان همین عمل بود؛ نه خدا بر آنها واجب کرده بود بلکه گویی خود بر خود واجب کرده بودند یعنی آنچنان ملتزم به این کار بودند که برای آنها مانند یک امر واجب بود و لهذا قرآن می فرماید: «ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل طائفة من الذین معک». (مزمل/آیه 20)؛ «پروردگار تو می داند که تو نزدیک به دو ثلث شب را و نصف شب را و ثلث شب را یعنی به اختلاف، در این بینها بر می خیزی و عبادت می کنی و تو و گروهی از کسانی که با تو هستند، نمی گوید همه مؤمنین». این دلیل بر این است که این کار بر همه مؤمنین واجب نبوده، اگر واجب می بود پس آیا مؤمنین صدر اسلام غیر از یک گروهی باقی دیگرشان تارک الصلاة بودند؟ این خودش بهترین دلیل است. قرآن هم می فرماید: "و طائفة من الذین معک".
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 10- صفحه 75-72
ادامه مطلب