وَ لَمْ يَكُنْ لُهُ كُفُواً اَحَدٌ

وَ لَمْ يَكُنْ لُهُ كُفُواً اَحَدٌ

49199626029700274683.jpg;

   و هرگز براى او همتا و همانندى نبوده است .

او نه در وجود همانند دارد، نه در كمال و نه در افعال .

او احد است و احدى كفو او نيست . او تنهاست و همسر و فرزندى ندارد! او همانندى ندارد تا همكار و شريك او باشد.

چگونه انسان جرئت مى كند مخلوق او را شريك او بداند و اين ظلم بزرگ را در حقّ او مرتكب شود: (اِنَّ الشِّرْك لَظُلْمٌ عَظيمٌ) [6]

اى نمازگزار! نه در نعمت هايى كه از جانب خدا به تو مى رسد ديگران را دخيل و شريك بدان و نه در كارهايى كه انجام مى دهى ، احدى بجز خدا را منظور بدار. چرا در فكرِ جلب نظر كسانى هستى كه مثل تو هستند، ضعيف و محتاج ، بدنبال جلب نظر خدائى باش كه نه مثلى دارد، نه ضعفى و نه احتياجى .

در پايان سوره اشاره اى گذرا به محتواى بلند آن داريم :

((قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ)) او يكتاست هم در ذات هم در صفات ، پس در شايستگى معبود بودن نيز يكتا و يگانه است .

((اَللّهُ الصَّمَد)) او بى نياز وهمه چيز به او نيازمند و در بى نيازى يكتاست .

((لَمْ يَلِدْ)) توليد مثل نمى كند تا شبيه و نظيرى داشته باشد.

((وَ لَمْ يُولَد)) او ازلى و ابدى است ، نه حادث كه از چيزى پيدا شده باشد.

((وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفواً اَحَدٌ)) نه همتا دارد نه همسر، نه شبيه ونه شريك .

اين سوره تمام رگه هاى شرك ، خرافات ، اوهام و عقايد انحرافى را از ساحت مقدس خدا نفى مى كند وتوحيد خالص ناب را به ما عرضه مى دارد.

[6] - سوره لقمان ، آيه 13.

 


ادامه مطلب


[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 12:16 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ

لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ

37320603201896868812.jpg;

     او نه چيزى را زائيده و نه از هر چيزى زاده شده است .

او خالق موجودات است ، نه زاينده آنها. كار او توليد نيست كه مثلِ خود را بوجود آورد، بلكه آوردن از نيستى به هستى است .

مادرى كه فرزند را مى زايد نوزاد از جنس او و مثل خود او يعنى انسان است ، امّا براى خدا مثل و شبيهى امكان ندارد كه خدا او را بزايد يا از او زاده شود. (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَئْ) [5]

اين جمله در مقابل عقيده مسيحيان است كه عيسى را فرزند خدا مى پندارند و براى او همانند خداوند، خدائى قائلند. همچنين اين آيه اعتقاد مشركان ، كه فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند نفى مى كند و مى گويد: خداوند فرزندى نزائيده است چه پسر و چه دختر!

از چيزى زاده نشده است تا زاينده مقدّم بر او و برتر از او باشد.

وجود او مثل خروج ميوه از گل ، يا درخت از هسته نيست . مثل خروج آب از ابر، يا آتش از چوب نيست . مثل خروج كلام از دهان ، يا نوشته از قلم نيست . مثل خروج بو از گل ، يا طعم از غذا نيست . مثل خروج فكر از عقل ، يا درك از دل نيست . مثل خروج گرما از آتش ، يا سرما از برف نيست . او هست اما شبيه هيچ چيز و هيچكس نيست . نه آو در چيزى است و نه چيزى درون او. رابطه او با اشيا، رابطه والد و مولود نيست ، بلكه رابطه خالق و مخلوق است

[5] - سوره شورى ، آيه 11.

.

 


ادامه مطلب


[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 12:12 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

اَللّهُ الصَّمَدُ

اَللّهُ الصَّمَدُ

63412413294652123821.jpg;

    او خداى بى نياز است .

((صَمَد)) يعنى نفوذناپذير، خلل ناپذير و تغييرناپذير.

او ((صَمَد)) است ، پس نه مادّه است و نه مادّى ، زيرا همه امور مادى در طول زمان دچار تغيير و خلل مى شوند. لذا او نه جسم دارد كه با چشم ديده شود و نه همچون نيروى جاذبه است كه گرچه ديده نمى شود، امّا خواص مادّى دارد.

او ((صَمَد)) است ، قدرتى نفوذناپذير كه اراده اش در همه چيز نافذ و جارى است .

او ((صَمَد)) است ، عزيزى خلل ناپذير كه همه عزّت ها از اوست و هركس هر عزّت و قدرتى دارد از اوست . او به هيچكس و هيچ چيز نياز ندارد ولى همه چيز نيازمند اوست .

او ((صمد)) است ، وجود تامّ كامل ، بلكه اتمِّ اكمل ، كه همه كمالات را در اوج كمال داراست و همه موجودات براى رسيدن به كمال نيازمند نظر لطف اويند، ولى او به هيچ موجودى نياز ندارد. همواره بوده و خواهد بود. فرمانش فوق همه دستورات و اراده اش حاكم بر همه اراده هاست . نه نيازى به خواب دارد و نه در انجام كارهايش به همكار و شريك محتاج است .

او ((صمد)) است و در يك كلام : خداى بى نياز مورد نياز.


ادامه مطلب


[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 12:09 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ

قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ
10961144975091484700.jpg;

   بگو: او خداى يكتاست .

توحيد، اساسى ترين اصلِ همه اديان آسمانى است و انبيا آمده اند تا آثار شرك و كفر و بت پرستى را از ميان بردارند و مردم را بسوى خداى يگانه دعوت كنند.

توحيد، روح و جان همه تعاليم انبياست . نه فقط اعتقادات كه احكام و اخلاق نيز بر محور توحيد استوار است .

توحيد، مرز ميان ايمان و كفر است و ورود به قلعه ايمان بدون پذيرش توحيد ممكن نيست : ((قُولُوا لا اِلهَ اِلا اللّهُ تُفْلِحُوا)) [2] و ((لا اِله اِلا اللّه حِصنى فَمَن دَخَلَ حِصنى اَمِنَ مِنْ عَذابى )) [3]

اين سوره شامل خالص ترين عقايد توحيدى است ، لذا آنرا سوره اخلاص نيز ناميده اند. اين سوره ، هم عقيده مسيحيت را در مورد تثليت رد مى كند، هم شرك يهود را و هم عقيده عرب جاهلى ، كه فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند.

توحيد، يعنى خالص كردن فكر و عمل از هرگونه شريك و همتايى براى خدا. نه شركِ نظرى و نه رياى عملى . بلكه هم انگيزه و هدف تنها خدا باشد، و هم نفس كار، خدايى و الهى .

((قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ)) او يكتايى است كه دوّمى ندارد، شبيه و مثل ندارد، جزء و عضو ندارد.

((قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ))

او معبودى است كه در همه چيز فرد است ، لذا بشر از فهم و دركِ ذات او عاجز.

دليل يكتايى او اينكه اگر خداى ديگرى هم بود، او نيز بايد پيامبرانى مى فرستاد تا مردم او را بشناسند و اطاعتش كنند!

دليل يكتايى او اينكه همه انسانها در موقع خطر، تنها به يك نقطه متوجه مى شوند و دل آنها گواهى مى دهد كه تنها يك نقطه است كه در سختى ها به انسان اميد مى دهد.

دليل يكتايى او، هماهنگى ميان زمين وآسمان ، هستى وانسان و ارتباطى دقيق و منظم ميان همه آفريده هاست . اگر شما به چند نقاش سفارش تصويرى بدهيد، مثلاً به يكى بگوييد: سر خروس بكشد و ديگرى بدن آن را رسم كند و نقاش ‍ سوّمى دُم و پاى خروس را بكشد، وقتى سه نقاشى را كنار هم بگذاريد، ميان سر و تن و پا هماهنگى نيست ، يكى بزرگ است و يكى كوچك ، يكى خوش رنگ و يكى بدرنگ .

آرى هماهنگى ميان خورشيد و ماه و زمين ، آب و باد و خاك ، كوه و دشت و دريا و همه اينها با نيازهاى انسان ، نشان دهنده يكتايى خالق است . انسان اكسيژن مى گيرد و كربن پس مى دهد و گياهان كربن مى گيرند و اكسيژن مى سازند تا نياز انسان و ديگر موجودات زنده را برطرف كنند و اين هماهنگى رمز حياتِ انسان و گياه است .

نيازهاى طفل را با محبت والدين جبران مى كند و خستگى روز را با خواب شب برطرف مى سازد. آب چشم را شور و آب دهان را شيرين آفريده ، تا يكى چشم را كه از پى ساخته شده با آب نمك شستشو دهد و يكى غذا را آماده جويدن و هضم كند.

به نوزاد، بجاى فوت كردن ، مكيدن ياد داده و قبل از تولّد شير را به سينه مادر آورده است . غذاىِ پرنده آسمان را در لابلاى دندانِ نهنگ دريا قرار داده و روزى همه جانداران را به نحو مطلوب مقدّر كرده است .

در جنگ جمل يك عرب بيابانى از حضرت على عليه السلام معناى توحيد را پرسيد، رزمندگان به او اعتراض كردند كه اكنون وقت اين سؤ الات نيست . اما حضرت در همان بحبوحه جنگ ، توحيد را براى او معنى و تفسير كرد و آنگاه فرمود: ما براى همين معنى با مخالفين مى جنگيم . [4]

آرى مبارزه پيروان حق در طول تاريخ بخاطر برافراشتن پرچم توحيد بوده است

[2] - بحار، ج 18، ص 202.

[3] - بحار، ج 3، ص 13.

[4] - تفسير نورالثقلين ، ج 5، ص 709.

 


ادامه مطلب


[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 12:04 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]