چرا در نماز چنين مى كنيد؟
چرا در نماز چنين مى كنيد؟
قحطى و كمبود غذا مدينه را فرا گرفته بود گرسنگى و تهى دستى فشار سختى بر مردم مدينه وارد ساخته بود در اين صورت اگر كاروانى آذوقه و غذا به مدينه مى آورد روشن بود كه مردم از هر سو هجوم مى آوردند تا براى خود غذا تهيه كنند و معمول بود وقتى كاروان تجارتى مى آمد مردم مشتاق طبل كوبان به استقبال آن مى رفتند.و دختران از خانه ها بيرون آمده صف مى كشيدند و طبل ها را به صدا در مى آوردند. روز جمعه بود مسلمانان براى نماز جمعه پيش پيامبر اسلام(ص) جمع شدند و پيامبر(ص) مشغول ايراد خطبه هاى نماز جمعه شد.خبر آمد كه يك قافله تجارتى به مدينه آمده است (يا (دِحْيَه كَلْبى) از سفر تجارتى شام به مدينه آمده است) (دحيه كلبى) تاجرى بود كه به شام مى رفت گندم و آرد و جو و... به مدينه مى آورد. و وقتى كاروان او به مدينه مى آمد طبل مى كوبيد تا مردم مدينه از آمدن كاروان مطلع گردند.مسلمانان براى تهيّه طعام از مسجد بيرون آمدند و تنها چند نفر(8 يا 11 يا 12 يا 40 نفر) با پيامبر(ص) ماندند مسلمانان فكر مى كردند كه اگر دير بجنبند ديگران طعام را تمام كرده و براى آنها چيزى باقى نمى ماند پيامبر(ص) فرمود:(سوگند به خدائى كه جانم در اختيار اوست اگر شما چند نفر هم از مسجد مى رفتيد و كسى در مسجد نمى ماند آتش (قهر الهى) سراسر بيابان را فرا مى گرفت و شما را به كام خود فرو مى كشيد) و به نقل ديگر فرمود: (اگر اينها نمى ماندند ازآسمان سنگ بر سر آنها مى باريد).در اين وقت بود كه آيه 11 سوره جمعه نازل گرديد:واذا رَأَوْاْ تجارة او لهوا انفضّواليها وتركوك قائما قل ما عنداللّه خير من الهو ومن التّجارة واللّه خير الرّازقين.يعنى: (و چون تجارتى ببينند يا آهنگ (طبلى بشنوند) به سوى آن بشتابند و تو را (اى پيامبر) تنها ايستادهبگذارند بگو آنچه نزد خدا است از آن آهنگ و از آن تجارت بهتر است و خداوند بهترين روزى دهندگان مى باشد)(1).
(1)اقتباس از تفسير كشّاف ج4 ص536 (ذيل آيه) ـ نورالثقلين ج5 ص329 (بايد توجه داشت كه هنگام اين جريان هنوز (دحيه كلبى) مسلمان نشده بود).
ادامه مطلب
تخفيف نماز
تخفيف نماز
زيد فرزند دلاور امام سجاد(ع) گويد: از پدرم امام سجاد(ع) پرسيدم: (چرا پيامبر اسلام(ص) در شب معراج در مورد تخفيف نماز (از پنجاه نماز به پنج نماز) از خداوند تقاضا نكرد تا اينكه حضرت موسى بن عمران از پيامبر اسلام(ص) خواست كه اين تقاضا را بكند آنگاه پيامبر(ص) از خداوند تقاضاى تخفيف نماز كرد؟!) امام سجّاد(ع) در پاسخ فرمود: (پسرم! رسول خدا(ص) بعد از آنكه خداوند امرى كرد چيزى از خدا نمى پرسد (در نهايت تسليم محض امر خدا است) ولى چون حضرت موسى از آن حضرت خواست تا تقاضاى تخفيف نماز از خدا كند پيامبر اسلام(ص) روا ندانست كه تقاضا و شفاعت موسى(ع) را در مورد امّت اسلام رد كند و همان تقاضا را از درگاه خداوند نمود و خداوند پنجاه نماز را به نمازهاى پنجگانه (17 ركعت) تخفيف داد.زيد گويد: به پدرم عرض كردم: چرا در مورد پنج نماز تقاضاى تخفيف نكرد با اينكه حضرت موسى تخفيف در مورد نماز پنجگانه را (نيز) از پيامبر(ص) خواسته بود؟امام سجّاد(ع) فرمود: پيامبر(ص) از خداوند خواست كه همان پاداش انجام پنجاه نماز را به انجام دهنده پنج نماز بدهد و خداوند درخواست پيامبر(ص) را اجابت فرمود چنانكه در قرآن مى فرمايد:من جاء بالحسنة فله عشر امثالها:كسى كه يك كار نيك انجام دهد براى او ده برابر آن پاداش هست.(بنابراين با توجه به پاداش تقاضاى موسى(ع) نيز برآورده مى شود زيرا پاداش پنج نماز به پاداش پنجاه نماز موجب كاهش سختى پنج نماز مى شود).آيا توجه ندارى كه وقتى پيامبر(ص) از معراج به زمين بازگشت جبرئيل بر او وارد شد و عرض كرد: (خداوند متعال بر تو سلام مى رساند و مى فرمايد:(نمازهاى پنجگانه بجاى نمازهاى پنجاه گانه) (و نيز در آيه 19 سوره ق مى فرمايد) ما يبدّل القول لدّى وما انا بظلاّم للعبيد:(سخن من تغيير پذير نيستو من هرگز به بندگان ستم نمى كنم).به اين ترتيب طبق روايت فوق نمازهاى پنجاه گانه به نمازهاى پنجگانه در شبانه روز مبدل شد و خداوند پاداش آن را تغيير نداد و مسلمانان كه نمازهاى پنجگانه را در شبانه روز مى خوانند پاداش پنجاه نماز را دارند(1).
(1)من لايحضره الفقيه ط جديد ج1 ص198.
ادامه مطلب
آخرين نماز
آخرين نماز
با اينكه مكرر از طرف فرزندان على و يارانش تقاضا شده بود كه اجازه دهد تا برايش گارد محافظ تشكيل دهند اما امام اجازه نداده بود او تنهامى آمد و تنها مى رفت در شب 19 ماه رمضان نيز اين تقاضا تجديد شد باز هم مورد قبول واقع نشد.على وارد مسجد شد و فرياد كرد: (ايها الناس نماز! نماز!) در همين وقت دو برق شمشير كه به فاصله كمى در تاريكى درخشيد و فرياد الْحُكْمُ لِلّهِ يا عَلى لالَكَ همه را تكان داد. شمشير اوّل را شبيب زد
امّا به ديوار خورد وكارگر نشد. شمشير دوّم را ابن ملجم فرود آورد و به فرق سر على وارد شد. از آن طرف حَجَر با شتاب به طرف مسجد برگشت اما وقتى رسيد كه فرياد مردم بلند بود:(اميرالمؤمنين شهيد شد اميرالمؤمنين شهيد شد).سخنى كه از على پس از ضربت خوردن بلافاصله شنيده شد يكى اين بود كه فرمود: (قسم به پروردگار كعبه رستگار شدم) ديگر اينكه گفت: (اين مرد در نرود).ابن ملجم و شبيب و وردان هر سه فرار كردند وردان چون جلو نيامده بود شناخته نشد. شبيب همچنان كه فرار مى كرد به دست يكى از اصحاب على گرفتار شد او شمشير شبيب را گرفت و روى سينه اش نشست كه او را بكشد.ولى چون دسته دسته مردم مى رسيدند ترسيد نشناخته او را به جاى شبيب بكشند از اين جهت از روى سينه اش برخاست و شبيب فرار كرد و به خانه خود رفت. پسر عمويش چون فهميد شبيب در قتل على شركت داشته فوراً رفت و شمشير خود را برداشت و آمد به خانه شبيب و او را كشت.ابن ملجم را مردم گرفتند و دست بسته به طرف مسجد آوردند. آنچنان خشمى در مردم پديد آمده بود كه مى خواستند هر لحظه به دندانهاى خود گوشتهاى بدن او را قطعه قطعه كنند.على فرمود: (عبدالرحمن (ابن ملجم) را پيش من بياوريد!) وقتى او را آوردند به او فرمود:(آيا من به تو نيكيها نكردم؟!) ـ (چرا؟) ـ (پس چرا اين كار را كردى؟) ـ (به هرحال اين شمشير را چهل صباح مرتب با زهر آب دادم و از خدا خواستم بدترين خلق خدا با اين شمشير كشته شود).ـ (اين دعاى تو مستجاب است زيرا عنقريب خودت با همين شمشير كشته خواهى شد).آنگاه على به خويشاوندان و نزديكانش كه دور بسترش بودند رو كرد و فرمود:(فرزندان عبدالمطلب! مبادا در ميان مردم بيفتيد و قتل مرا بهانه قرار دهيد و افرادى را به عنوان شريك جرم يا عنوان ديگر متهم سازيد وخونريزى كنيد!) به فرزندش حسن فرمود:(فرزندم! من اگر زنده ماندم خودم مى دانم با اين مرد چه كنم. و اگر مُردم شما بيش از يك ضربت به او نزنيد زيرا او فقط يك ضربت به من زده است. مبادا او را مثله كنيد گوش يا بينى يا زبان او را نبريد زيرا پيغمبر فرمود: (از مثله بپرهيزيد ولو درباره سگ گزنده). با اسيرتان (يعنى: ابن ملجم) مدارا كنيد.مواظب غذا و آسايش او باشيد!(1)
(1)مقاتل الطالبين 44 ـ 28; كامل ابن اثير جلد3 197 ـ 194; مروج الذهب مسعودى جلد2 ص 44 ـ 40; اسد الغابه جلد4 وبحارالانوار جلد9 چاپ تبريز.
ادامه مطلب
فلسفه نماز
فلسفه نماز
هشام بن حكم گويد: از امام موسى بن جعفر(ع) سؤال كردم چرا در آغاز نماز هفت تكبير مستحب است و چرا در ركوع نماز مى گوئيم: سبحان ربى العظيم وبحمده و در سجده مى گوئيم: سبحان ربى الاعلى وبحمده.فرمود: خداوند آسمانهاى هفتگانه آفريد و زمين را هفت طبقه كرد و پرده ها را هفت عدد قرار داد وقتى كه رسول خدا(ص) در شب معراج به آخرين نقطه اصلى رسيد يكى از پرده ها به رويش گشوده شد حضرت تكبير گفت ... پرده دوّم برداشته شد حضرت تكبير گفت ... پرده سوّم و چهارم و پنجم و ششم تا هفتم به همين ترتيب پس از گشودن هر پرده اى تكبير گفت وقتى پس از گشودن پرده هفتم عظمت خدا را مشاهده نمود لرزه بر اندامش افتاد و خم گرديد و دستها را بر زانو گذاشت و گفت: سبحان ربى العظيم و بحمده: (پاك و منزه است پروردگار بزرگ من و حمد و سپاس مى كنم او را) وقتى كه از حال ركوع برخاست و ايستاد عظمتى ديگر بالاتر از عظمت اوّل از خدا ديد به سجده افتاد و گفت: سبحان ربى الاعلى وبحمده (پاك و منزه است پروردگار اعلى و با عظمت و من او را حمد و سپاس مى گويم) تا هفت بار كه اين جمله را گفت: لرزه از اندامش رفع شد(1).
(1)علل الشرايع ص371.
ادامه مطلب