کنار چشمه نماز ایستاده ایم و همچنان تشنه ایم

کنار چشمه نماز  ایستاده ایم و همچنان تشنه ایم

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/20460216588725328737_thumb.png

چند نکته مهم و درس آموز در این عبارات وجود دارد.  نکته مهم اول این است که اگر می خواهیم بدانیم ما هم به عقل محض نزدیک می شویم یا نه باید ببینیم چگونه از سلاحی به نام نماز بهره می بریم و استفاده می کنیم.

بارها از بزرگان اخلاق شنیده ایم که فی المثل وقتی نماز می خوانید،  سریع از سر جانماز بلند نشوید. نافله های نماز را جدی بگیرد و از نمازتان بهره ببرید. کسانی که چشمان شان به عالم ملکوت باز شده است، می دانند که در عالم چه خبر است. آن ها می دانند وقتی ما به سمت نماز می رویم در حقیقت به سمت آب می رویم و می خواهیم روح تشنه مان را سیراب کنیم. کدام آدم تشنه ای می رود به سمت آب و آب زلال را می بیند و سیراب نشده برمی گردد. اما بسیاری از ما با نمازهایمان رفتار مشابهی داریم. به این معنا که می رویم به سمت تشنه آب را می بینیم و نخورده برمی گردیم. این که سفارش می شود وقتی سر نماز می ایستید، یاد دنیا را برای دقایقی از سر بیرون کنید و به نوافل مشغول باشید به خاطر این است که روح تان فرصت کند و از این چشمه های معنوی بنوشد. این خسران بزرگی است که ما روح تشنه را سر نماز ببریم و تشنه هم برگردانیم.

آیت‌الله العظمی بهاءالدینی


ادامه مطلب


[ دوشنبه 16 فروردین 1395  ] [ 5:53 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

معنویت و روحانیت ایشان در نماز فوق العاده مرا مجذوب می كرد

معنویت و روحانیت ایشان در نماز فوق العاده مرا مجذوب می كرد

66591388928430334488.jpg;

من بچه كه بودم، مكبر مرحوم آیت الله العظمی شاه آبادی در مسجد جامع بازار بودم، ایشان به قدری در خواندن حمد و سوره در نماز حالت روحانی و ملكوتی پیدا می كردندكه من با همان عالم كودكی كه داشتم جذب این حمد و سوره خواندن ایشان می شدم و معنویت و روحانیت ایشان در نماز فوق العاده مرا مجذوب می كرد، به گونه ای كه یادم می رفت تكبیر را بگویم.(1)

1. به نقل از حاج مهدی فداقی، مكبر مسجد جامع بازار


ادامه مطلب


[ یک شنبه 15 فروردین 1395  ] [ 6:38 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

قبل از اذان صبح برای نماز شب به مسجد می آمد

قبل از اذان صبح برای نماز شب به مسجد می آمد

66591388928430334488.jpg;

همیشه آقای شاه آبادی قبل از اذان صبح برای نماز شب به مسجد می آمدند، یك شب كه برف زیادی آمده بود، آقای شاه آبادی پشت در می مانند و همان جا برف های پشت در مسجد را كنار می زدند و تا اذان صبح به نماز شب می ایستند. موقع اذان كه خادم در را باز می كند و می بیند آقا نماز را پشت در خوانده، عذرخواهی می كند، آقا می گوید تو خواب بودی و تكلیفی بر تو نیست. (1)

1. به نقل از محمود میثم قناد از كسبه مسجد جامع بازار


ادامه مطلب


[ یک شنبه 15 فروردین 1395  ] [ 6:36 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

مردی روستایی و آیت الله شاه آبادی

مردی روستایی و آیت الله شاه آبادی

66591388928430334488.jpg;

یك روز بعد از نماز جماعت مردی روستایی به خدمت آیت الله شاه آبادی رسید و گفت: هر وقت من نمازم را به شما اقتدا می كنم، سیدی را می بینم كه جلوتر از شما به نماز می ایستند. آقا از او پرسید شغل شما چیست؟ مرد گفت: كشاورزی هستم كه از یكی از روستاهای ورامین محصولات خود رابه شهر آورده و می فروشم.
آقا پرسیدند غذا چه می خوری؟ روستایی پاسخ داد از محصولات خودم. روز بعد همان مرد خدمت آقای شاه آبادی رسید و عرض كرد كه من امروز آن سید را ندیدم، آقای شاه آبادی پرسیدند: امروز غذا چه خورده ای؟ مرد روستایی پاسخ داد كه از بازار تهیه كرده ام. آقای شاه آبادی فرمود، به همین دلیل است كه آن سید را ندیدی.(1)

1. به نقل از آقای محمدرضا خوشدل، خادم مسجدجامع بازار


ادامه مطلب


[ یک شنبه 15 فروردین 1395  ] [ 6:32 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]