ذکر در قرآن سه مرحله دارد

ذکر در قرآن سه مرحله دارد

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%D9%88%20%D8%AA%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AD/%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%8702.jpg

پس می توان ذکر در قبال غفلت را سه مرحله دانست: نخستین مرحله، ذکر در محدوده نماز است و آیاتی بر آن دلالت دارد؛ همچون "أقم الصلوة لذکری " "أقم الصلوة إن الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر" - بنابر اضافه به مذکور نه ذاکر- "یأیها الذین ءامنوا إذا نودی للصلوة من یوم الجمعة فاسعوا إلی ذکر الله/ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد چون براى نماز جمعه ندا درداده شد به سوى ذكر خدا بشتابيد."
دومین مرحله، ذکر کثیر است که در آیاتی از قرآن کریم بدان فرمان رفته یا اشاره شده است؛ مانند: "یأیها الذین ءامنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا"  "و اذکر ربک کثیرا/  پروردگارت را بسيار ياد كن " "و الذکرین الله کثیرا و الذکرت/ مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مى‏ كنند." این ذکر کثیر، ممکن است با غفلت قلیل همراه باشد.
مرحله سوم، چنان ذکری است که با غفلت قلیل نیز سازگار نیست و آیاتی چون: "و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین"  و "رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر الله"  و "الذین یذکرون الله قیما و قعودا و علی جنوبهم/  همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى ‏كنند." ممکن است بدین مرتبه عالی از ذکر الهی اشارت داشته باشد که با هیچ میزان از غفلت همراهی ندارد. این مرحله، از انسان وجودی هماره در حال نماز می سازد و همین دوام نماز است که آدمی را از رذیلت های دامنگیر دیگران به دور می دارد: "إن الإنسن خلق هلوعا* إذا مسه الشر جزوعا* و إذا مسه الخیر منوعا* إلا المصلین* الذین هم علی صلاتهم دآئمون/ به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى‏ تاب] خلق شده است. چون صدمه‏اى به او رسد عجز و لابه كند. و چون خيرى به او رسد بخل ورزد. غير از نمازگزاران. همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى مى ‏كنند." و افزون بر مداومت، به محافظت از نماز خویش نیز وا می دارد: "و الذین هم علی صلاتهم یحافظون/ و كسانى كه بر نمازشان مداومت مى ‏ورزند." و این بدان معناست که آنان که همیشه سر بر آستان خدای سبحان نهاده و دائم در نمازند، نه تنها نماز بلکه دعا و سیاست و اقتصاد و مسئولیت و مقام و قدرت و همه شئون زندگی شان نماز به شمار می آید و براین نماز مداوم تا آخرین نفس محافظت می کنند و مشمول"و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین" می شوند و این به معنای بقای حیات انسانی تا ابد است.

خبرگزاری شبستان


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 12 فروردین 1395  ] [ 3:12 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

چرا رنگ رخسار علی بن الحسین (ع) در نماز می پرید

چرا رنگ رخسار علی بن الحسین (ع) در نماز می پرید


img14121197.jpg

 

درک عظمت و بزرگی کسی، بستگی به مقدار شناخت و معرفت به او دارد و هر مقدار این شناخت بیشتر شود بزرگی او بیشتر جلوه گر می شود و هنگامی که خداوند را به بزرگی و عظمت بشناسد، طبعاً در برابرش با نهایت خضوع، حضور و توجه قرار می گیرد، چنانچه در مقابل پادشاه بزرگی صحبت می کند و با حواس متمرکز و زبان کنترل شده و قلبی حاضر، قرار می گیرد و اگر خدا را هم به عظمت و قدرت کامل بشناسد، در حال عبادت، با کمال توجه و حضور قلب در مقابلش قرار می گیرد، چنان که در روایت آمده است:  "ابان بن تغلب قال، قلت لابی عبدالله علیه السلام: انی رایت علی بن الحسین علیه السلام اذا قام فی الصلوة غشی لونه لون اخر. فقال لی: والله ان علی بن الحسین کان یعرف الذی یقوم بین یدیه/ ابان بن تغلب می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: علی بن الحسین علیه السلام را دیدم که در حال نماز رنگ به رنگ می شد! فرمود: آری او معبود را که در برابرش ایستاده بود کاملاً می شناخت. "

کتاب "حضور قلب در نماز، علل و درمان حواس پرتی در نماز" تألیف علی اصغر عزیزی تهرانی به موانع و چالش های بر سر راه نماز با حضور قلب می پردازد. آنچه در ادامه می آید اشاره به این نکته دارد: تا زمانی که انسان متوجه فقر درونی خود نشود، عظمت پروردگار را حس نخواهد کرد اما اگر از سر معرفت به فقر درونی خود پی برد، در آن صورت به حضور قلب خواهد رسید.

شناخت و آگاهی در نماز از نگاه امام صادق (ع)

از اسباب مهم حضور قلب، معرفت و آگاهی نسبت به معبود و عبادت، بعد از معرفت می باشد، چنانچه در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است:  "ما من شی ء بعد المعرفته یعدل هذه الصلوة /بعد از معرفت، عملی وجود ندارد که با نماز رقابت کند."
نماز عالم و عابد یکی نیست / کجا بی عالم با عالم مساوی است؟ / نماز عابدی گر بی شمار است / یکی از عالم، افضل زان هزار است.
چرا که توجه انسان به خدا و درک عظمت حق تعالی بستگی به میزان شناخت و معرفت او از خدا دارد. انسان بر اثر معرفت و شناخت خدای متعال به مسائلی می رسد که آن مسائل در کسب حضور قلب تاثیر فراوانی دارند:

کمال انسان در گرو معرفت او به نیاز درونی است

کمال آدمی بستگی به کمال نیاز او دارد؛ هر مقدار این احساس نیاز بیشتر شود، به کمال و تعالی انسان افزوده می گردد و از طرفی احساس فقرا، احتیاج و نیاز از معرفت و شناخت آدمی ناشی می شود و هر مقدار معرفت انسان به حق تعالی بیشتر شود احساس نیاز بیشتری در او پیدا می شود.
مگر نه این است که انسانهایی که دارای معرفت اندک نسبت به او می باشند، نیازهای اندکی را احساس می کنند و در مقابل، انسانهایی که آگاهی و شناخت بالایی دارند، از احساس جهل و فقر و احتیاج بیشتری برخوردارند؟ در نتیجه، توجه و حضور قلب انسان در مقابل معبود، بستگی به معرفت و شناخت نسبت به او دارد، چرا که هر مقدار این آگاهی افرایش پیدا کند، نیازهای بیشتری در خود احساس می کند و همین امر موجب توجه انسان به نماز می گردد.
ارزش علی علیه السلام با دیگران در مقدار احساس نیاز و فقر آن حضرت نسبت به نماز و عبادت می باشد و از آن جایی که آن حضرت از معرفت بالایی نسبت به صاحب نماز برخوردار است، لذا بالاترین و کاملترین نیازها در حضرتش دیده می شود و به همین جهت است که هنگامی که به عبادت می ایستاد در کمال توجه و حضور قلب قرار داشت و خود را مصداق کامل انتم الفقراء، الی الله احساس می کرد. دلیل آن که ما احساس نیاز به نماز نداریم، معرفت اندکی است که نسبت به حق تعالی و عبادت او داریم. لذا هنگام عبادت با خواسته های کوچک و ناچیز در مقابل او قرار می گیریم و همین امر موجب بی توجهی به نماز و خداوند می گردد و چه بسا با حواسپرتی کامل و بدون هیچ احساس نیاز و احتیاجی، بدن را در مقابل او قرار می دهیم و دل را به بازار می سپاریم.
اگر نه روی دل اندر برابرت دارم / من این نماز را نماز نشمارم / مرا غرض ز نماز آن بود که یک ساعت / غم فراق ترا با تو راز بگذارم / و گرنه این چه نمازی بود که من بی تو / نشسته روی به محراب و دل بیازارم.

احساس عظمت و بزرگی حق تعالی توجه می آورد

درک عظمت و بزرگی کسی، بستگی به مقدار شناخت و معرفت به او دارد و هر مقدار این شناخت بیشتر شود بزرگی او بیشتر جلوه گر می شود و هنگامی که خداوند را به بزرگی و عظمت بشناسد، طبعاً در برابرش با نهایت خضوع، حضور و توجه قرار می گیرد، چنانچه در مقابل پادشاه بزرگی صحبت می کند و با حواس متمرکز و زبان کنترل شده و قلبی حاضر، قرار می گیرد و اگر خدا را هم به عظمت و قدرت کامل بشناسد، در حال عبادت، با کمال توجه و حضور قلب در مقابلش قرار می گیرد، چنان که در روایت آمده است:  "ابان بن تغلب قال، قلت لابی عبدالله علیه السلام: انی رایت علی بن الحسین علیه السلام اذا قام فی الصلوة غشی لونه لون اخر. فقال لی: والله ان علی بن الحسین کان یعرف الذی یقوم بین یدیه/ ابان بن تغلب می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: علی بن الحسین علیه السلام را دیدم که در حال نماز رنگ به رنگ می شد! فرمود: آری او معبود را که در برابرش ایستاده بود کاملاً می شناخت. "
هنگامی که انسان خدا را به عظمت بشناسد، همه چیز در نظرش کوچک جلوه می کند. تشبیه زیبایی در این باره آورده شده که: خلبان هر چه بالاتر می رود و اوج می گیرد، زمین در نظرش کوچکتر جلوه می کند، انسان هم هر چه بیشتر به عظمت خداوند آشنا می شود، غیر خدا در نظرش کوچکتر می شود.
و به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام: "عظم الخالق فی انفسهم فصغر مادونه فی اعینهم/ خدا به عظمت و بزرگی در قلب و روح اهل معرفت و حق جلوه کرده است و از این رو غیر خدا و هر چه هست در نظرشان کوچک است. "
دلیل آن که ما عظمت حق تعالی را درک نمی کنیم، نداشتن شناخت و معرفت نسبت به اوست و به همین جهت است که نزد هر انسانی کوچک و بی لیاقت با نهایت توجه و حضوری می ایستیم.  پس اگر ما در صدد کسب شناخت حق تعالی و صفات او باشیم، به همان اندازه بزرگی و عظمت او در ما جلوه می کند که همین امر موجب تحصیل حضور قلب می گردد.

خبرگزاری شبستان


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 12 فروردین 1395  ] [ 3:05 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

علل عدم اجابت دعاها از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع)

علل عدم اجابت دعاها از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) 
 
http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%D9%88%20%D8%AA%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AD/%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%8703.jpg
 
مردى به حضرت عرض کرد: خداوند می ‏فرماید: «ادعونى استجب لکم» پس چرا ما دعا می ‏کنیم، ولى اجابت نمی ‏شود، حضرت فرمود: چون دل‏هاى شما در هشت مورد خیانت و بى وفایى کرد: 
 
1 - خدا را شناختید، ولى حقش را آن گونه که بر شما واجب بود، ادا نکردید. از این رو آن معرفت به کار شما نیامد. 
2 - به پیامبر خدا ایمان آوردید، ولى در عمل با سنت و روش او مخالفت کردید، پس ثمره ایمان شما چه شد؟ 
3 - کتاب خدا (قرآن) را خواندید، ولى در عمل با آن مخالفت کردید
4 - گفتید ما از آتش دوزخ می ‏ترسیم، ولى در همه حالات به واسطه گناهان خود به سوى جهنم می ‏روید.
5 - گفتید ما به بهشت تمایل و رغبت داریم، ولى کارهایى انجام می ‏دهید که شما را از بهشت دور می ‏سازد. 
6 - نعمت‏هاى خدا را استفاده می ‏کنید، ولى شکر و سپاس گزارى نمی ‏کند. 
7 - خداوند فرمود: شیطان دشمن شما است، شما نیز او را دشمن گیرید.(1) شما به زبان او را لعن می‏کنید، ولى در عمل با او دوستى می‏ نمایید و از او اطاعت مى‏کنید. 
8 - عیب‏هاى مردم را برابر دیدگان‏تان قرار دادید و عیب‏هاى خود را پشت سرانداختید، در نتیجه کسى را ملامت مى‏کنید که خود به ملامت سزاوارتر از او هستید. 
با این وضع چه دعایى از شما مستجاب گردد، در صورتى که شما راه‏ها و درهاى دعا را به روى خود بسته‏اید؟! 
«پس تقوا پیشه کنید؛ کارهایتان را اصلاح کنید؛ امر به معروف و نهى از منکر کنید تا خدا دعایتان را مستجاب کند.(2)
1 - مؤمن (40) آیه 60. 
2 - بحارالانوار، ج 93، ص 376 و 377.

 


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 12 فروردین 1395  ] [ 7:41 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نخستین مسجدی که در تاریخ اسلام ساخته شد

نخستین مسجدی که در تاریخ اسلام ساخته شد

مسجد قبا

مسجد قبا از مهمترین و زیباترین مساجد محدوده فعلی مدینه و اولین مقر عبادتی در جهان اسلام است که ساخت آن همزمان با رسیدن پیامبر(ص) به دو  فرسخی شهر مدینه آغاز شد. مسجد قبا در نزدیکی شهر بنا شده که میعادگاه دیدار با رسول خدا(ص) و چهار امام معصوم و مزاری منسوب به حضرت زهرا(س) است.

داستان ساخت مسجد قبا از این قرار است که پیش از هجرت رسول خدا(ص) از مکه به مدینه، تعدادی از مهاجران به طور موقت در قبا سکونت کردند و سپس پیامبر(ص) به آنجا آمدند و چند روزی در قبا که در جنوب مدینه بود، سکونت کرده تا خانواده ایشان و حضرت علی(ع) به ایشان پیوستند.
 
پیامبر(ص) پس از ورود به مدینه در 12 ربیع‌الاول در توقف چهار روزه‌ با کمک اصحاب و یارانشان اولین مسجد تاریخ اسلام را به نام همان منطقه «قبا» بنا کردند و در اطراف این مسجد دیوارهایی از سنگ حره کشیدند، تا زمان توسعه آن توسط ولید سقفی نداشت، مگر پوششی که از شاخه‌های خرما بود.
 
 پیامبر(ص) در این مدت در منزل «کلثوم بن هدم» مهمان بود و در منزل «سعد بن خیثمه» با مردم ملاقات می‌کرد. این دو منزل در سمت قبله مسجد قبا بوده و در توسعه اخیر مسجد قبا درون مسجد قرار گرفتند.
 
رسول خدا(ص) بعدها که در شهر مدینه سکونت داشت هر هفته و گاه روزهای شنبه یا دوشنبه به قبا می‌آمد و در این مسجد نماز می‌گذارد.
 
در آخرین دهه اول هجری «عمر بن عبدالعزیز» به دستور ولید بنای اولیه مسجد قبا را تخریب کرد و از نو بنایی استوار برپا کرد و برای آن رواق‌هایی نیز ساخت و پس از گذشت سالها این مسجد به دست «جواد اصفهانی» یکی از وزرای حکام موصل در سال 555 هجری قمری بازسازی شد و پس از تغییرات دیگر در سال 1388 قمری ملک فیصل رواق‌های آن را در جهت شرقی مسجد توسعه داد.
 
گفتنی است که در پشت این مسجد منزلی متعلق به امیرالمؤمنین(ع) قرار دارد که جلوی مسجد چاه آب شیرینی وجود داشته است و به دلیل اینکه انگشتر پیامبر(ص) در داخل چاه افتاده بود آن را «چاه انگشتر» نامیده بودند که البته در زمان حال اثری از آن چاه باقی نمانده است. بنابر روایات متعدد مسجد قبا مصداق آیه « لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ» است که این‌ آیه اشاره به این نکته دارد که این مسجد از روز نخست بر پایه تقوا ساخته شده و لذا سزاوار است تا رسول خدا(ص) نه در مسجد ضرار که در این مسجد نماز بگذارد. به دلیل همین نزول همین آیه در آن زمان مسجد قبا را «مسجد التقوی» هم می‌خواندند.
 
رسول گرامی اسلام(ص) در باب پاداش نمازگزاران در قبا فرمودند: «هر کس در مسجد قبا نماز بخواند ثوابش معادل ثواب عمره است و در جایی دیگر اشاره کردند: دو رکعت نماز در مسجد بنا برای من بهتر از آن است که دوباره به بیت‌‌المقدس بروم اگر می دانستند در قبا چیست جگرهای شتران را می‌زدند و به سوی آن می تاختند تا از فضیلت آن بهره‌مند شوند.»

ادامه مطلب


[ پنج شنبه 12 فروردین 1395  ] [ 7:34 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]