حالات امام على بن الحسين عليه السّلام هنگام وضو و اقامه نماز

حالات امام على بن الحسين عليه السّلام هنگام وضو و اقامه نماز

57963417053619785610.jpg;

«رُوى عَن عَلِىُّ بنُ الحُسَينِ عَلَيهِما السَّلامُ إنّه كانَ إذَا تَوَضَّأ اصفَرَّ لَونُهُ، فَيَقُولُ لَهُ أهلُهُ: ما هَذا الَّذى يَعْتارَكَ عِندَ الوُضوءِ؟ فَيَقُولُ: أ تَدرُونَ بَينَ يَدى مَن اريدُ أقومُ؟» (علل الشرايع، عن أبان بن تغلب على ما روى عنه فى المحجّة البيضاء، ج ۱، ص ۳۵۱.)

«وكانَ الحَسَنُ عَلَيه السّلامُ إذَا فَرَغَ مِن وُضُوئِهِ تَغَيَّرَ لَونُهُ فَقِيلَ لَهُ فى ذَلِكَ، فَقالَ: حَقٌّ عَلَى مَن أرادَ أن يَدخُلَ عَلَى ذِى العَرشِ أن يَتَغَيَّرَ لَونُهُ! و يُروَى مِثلُ هَذا عَن زَينِ العابِدِينَ عَلَيه السّلامُ.» (المحجّة البيضاء، ج ۱، ص ۳۵۱)

«امام حسن مجتبى عليه السّلام هنگام وضوء براى نماز منقلب مى‏ شدند و رنگ چهره مبارك دگرگون مى‏ شد. بعضى از اهل منزل به ايشان گفتند: چرا يك چنين حالتى براى شما هنگام وضو عارض مى‏ شود؟

حضرت فرمود: كسى كه آماده ملاقات و ورود بر يك چنين ذات با عظمت و كبريا است سزاوار است كه چنين انقلاب و تغييرى در او حاصل شود، و نظير اين حالت از امام سجّاد عليه السّلام نيز نقل شده است.»

در كتاب «تهذيب» عَن أبِى حَمزَة الثُّمالِىِّ، قالَ: «رَأيتُ عَلِىَّ بنَ الحُسَينِ عليهما السّلام يُصَلِّى فَسَقَطَ رِداهُ عَن مَنكِبِهِ فَلَم يُسَوِّهِ حَتَّى فَرَغَ مِن صَلاتِهِ؛ قالَ: فَسَألتُهُ عَن ذَلِكَ، فَقالَ: وَيحَكَ أ تَدرِى بَينَ يَدَى مَن كُنتُ؟

 

إنَّ العَبدَ لا تُقبَلُ مِنهُ صَلاة إلّا ما أقبَلَ فيهَا. فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ! هَلَكنا. فَقالَ: كَلّا! إنَّ اللهَ تَعالَى يَتِمُّ [يُتَمِّمُ‏] ذَلِكَ بِالنَّوافِلِ.» (على ما نقل عنه فى المحجّة البيضاء، ج ۱، ص ۳۵۲)

«از أبى حمزه ثمالى نقل است كه روزى على بن الحسين عليهما السّلام را در حال نماز ديدم كه عبا از دوشش افتاده بود و او آن را بر نداشت تا اينكه از نماز فارغ گرديد. پس به آن حضرت عرض كردم اين چه حالت است؟

فرمود: واى بر تو، آيا مى‏ دانى در پيشگاه چه كسى قرار گرفتى؟ به تحقيق كه بنده به همان مقدار نماز از او پذيرفته مى‏ شود كه او براى نماز اهتمام نشان داده است. عرض كردم: فدايت گردم، پس ما با اين توصيف هلاك شديم.

حضرت فرمود: خير! مطلب اينطور نيست، خداى متعال اين كاستى و سستى را با خواندن نوافل جبران مى‏ كند.»

«و فى الصَّحيحِ عَن الصَّادق عَلَيه السَّلام: كانَ عَلِىُّ بنُ الحُسَينِ عليهما السّلام إذا قامَ فى الصَّلاة تَغَيَّرَ لَونُهُ، و إذا سَجَدَ لَم يَرفَع رَأسَهُ حَتَّى يَرفَضَّ عَرَقًا.» (المحجّة البيضاء، ج ۱، ص ۳۵۲؛ و نقلًا فى تعليقته عن الكافى)

«در خبر صحيح از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه: حضرت امام سجّاد على بن الحسين عليهما السّلام هنگامى كه به نماز مى‏ ايستاد رنگ چهره‏ اش تغييير مى‏ كرد و هنگامى كه به سجده مى ‏رفت سرش را بر نمى‏ داشت تا اينكه عرق در اطرافش جارى مى‏ گشت.»

و همچنين از حضرت صادق عليه السّلام روايت است كه قال: «كانَ أبِى عليه السّلام يَقُولُ: كانَ عَلِىُّ بنُ الحُسَينِ عليهما السّلام إذا قامَ إلى الصَّلاة كَأنَّهُ ساقُ شَجَرَة لا يَتَحَرَّكُ مِنهُ شَى‏ءٌ إلّا ما حَرَّكَت الرِّيحُ مِنهُ.» (المحجّة البيضاء، ج ۱، ص ۳۵۲؛ و فى تعليقته نقلًا عن الكافى)

«در خبر صحيح از امام صادق عليه السّلام نقل شده است: امام سجّاد على بن الحسين عليهما السّلام هر وقت به نماز برمى‏ خاست مانند ساقه درخت هيچ حركتى از او سر نمى‏ زد مگر به همان مقدار كه باد برگها را به حركت در مى‏ آورد. (مانند چوب خشك بر جاى خود استقرار داشت.» 

منبع: انوار الملکوت ج ۱/ تالیف: علامه آیه الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی /مقدمه و ترجمه: سید محمد محسن حسینی طهرانی / ناشر: مکتب وحی 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 9 فروردین 1395  ] [ 5:43 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

بدون توجّه و حضور قلب نماز مقبول نيست‏

بدون توجّه و حضور قلب نماز مقبول نيست‏

http://file.tebyan.net/a433b6090c/44277659026589564995_thumb.jpg.png

مرحوم حجّت الاسلام غزالى در «إحياء العلوم» تحقيقى دارد و مى‏ فرمايد كه: بدون توجّه و حضور قلب نماز ابداً مقبول نيست، به دليل آنكه اوّلًا خدا مى‏ فرمايد: «وَ أَقِمِ الصَّلاة لِذِكْرى؛ و نماز را مخصوصاً براى ياد من بپادار.» (سوره طه آيه ۱۴)  

و ثانياً مى‏فرمايد: «وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلين؛ و مباش از كسانى كه (از ياد خداى تعالى) غفلت داشته و آگاه نيستند.» (سوره أعراف آيه ۲۰۷(   و ثالثاً مى‏ فرمايد: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاة وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون؛ اى اهل ايمان هنگامى كه (از خمر و مى) مست باشيد نزديك نماز نرويد (نماز نخوانيد) تا آنكه بدانيد چه مى‏ گوييد.» (سوره النّسآء آيه ۴۳)

در آيه اوّل تعليل مى ‏كند وجوب اقامه نماز را به ذكر خدا؛ بنابراين اگر علّت حكم كه آن ياد و توجّه به خداست در نماز نباشد نماز بى‏ فائده است. و امّا در آيه دوّم صريحاً نهى از غفلت مى‏ كند.

و امّا در آيه سوّم بعضى تفسير كرده ‏اند كه مقصود از سُكارى، سُكارى مِن كِثرَة الهَمّ، و قِيلَ: مِن حُبِّ الدُّنيَا [مى‏ باشد]؛ فرض كن همان ظاهرش مراد باشد كه سكارى از خوردن مسكرات، ولكن چون در آيه شريفه علّتش بيان شده كه مى ‏فرمايد: حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون، معلوم مى‏ شود كه كسى كه در اين علّت شريك است گرچه به حبّ دنيا يا كثرت هموم باشد نبايد در نماز داخل شود مگر آنكه اين موانعِ توجّه تامّ را از خود دور كند.

«عن عَائِشَة قالَت: كانَ رَسولُ اللهِ صلّى الله عليه و آله و سلّم يُحَدِّثُنا و نُحَدِّثُهُ، فَإذا حَضَرَتِ الصَّلاة فَكَأنَّهُ لَم يَعرِفنا و لَم نَعرِفهُ اشْتِغالًا بِعَظَمَة اللهِ.» (المحجّة البيضاء، ج ۱، ص ۳۵۰)

«از عايشه نقل شده است: چه بسا اتّفاق مى‏ افتاد كه با رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم مشغول صحبت مى‏ شديم و از مطالب مختلف سخن به ميان مى‏ آورديم تا هنگامى كه وقت نماز مى‏ شد يك مرتبه حال او چنان تغيير مى‏ كرد گويا اصلًا ما را نمى‏ شناسد و ما نيز او را تا بحال نديده‏ ايم بواسطه اشتغال به عظمت پروردگار و نزديكى وقت ملاقات با او.»

از حضرت صادق عليه السّلام روايت است كه: «إنَّهُ سُئِلَ عَلَيهِ السَّلامُ عَن حالَة لَحِقَتهُ فى الصّلاة حَتَّى خَرَّ مَغْشِيًّا عَلَيه، فَلَمّا أفاقَ قِيلَ لَهُ فى ذَلكَ، فَقالَ: ما زِلتُ ارَدِّدُ هَذِه الآية عَلَى قَلبِى حَتَّى سَمِعتُها مِن المُتَكَلِّمِ بِها، فَلَم يَلبَثْ جِسمِى لِمُعَايَنَة قُدرَتِهِ. (نقله المجلسى رحمه الله فى «البحار» من «فلاح السائل» للسيد ابن طاووس؛ المحجّة البيضاء، ج ۱، ص ۳۵۲، به نقل از بحار الأنوار، ج ۱۸، ص ۱۹۷)

«از امام صادق عليه السّلام سؤال شد كه چطور در هنگام نماز و قرائت حمد حالتى بر آن حضرت غالب شد كه بيهوش بروى زمين افتاد، وقتى كه حضرت به حال اعتدال در آمدند فرمودند: پيوسته اين آيه را در قلبم مرور مى‏ كردم تا اينكه از زبان نازل كننده آن آن را شنيدم ديگر جسم من ياراى تحمّل يك چنين عنايت و افاضه‏ اى را نداشت و بر زمين افتاد.»

و ظاهراً مراد از هذه الآية در كلام حضرت إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين است، كما آنكه در «فلاح السائل» به همين قسم از كلينى نقل كرده است.


ادامه مطلب


[ دوشنبه 9 فروردین 1395  ] [ 5:40 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

چرا ما سر نماز به جاي "الله اکبر"، "الله رحمن" نمي گوييم؟

چرا ما سر نماز به جاي "الله اکبر"، "الله رحمن" نمي گوييم؟
خدا مي فرمايد: من خودم انسان را خلق كردم. من نخواستم اينها بيايند از چهارده سالگي عارفانه نماز بخوانند؛ عاشقانه نماز بخوانند...
خدايي كه مي داند ما با نماز عشق نمی کنیم، چرا اين نماز را براي ما واجب كرده است؟ آيا بهتر نبود خدا صبر كند، ما عاشق بشويم ما عارف بشويم آنگاه بفرمايند نماز بخوانيد؟ 

خدایا! تو كه مي داني بندگان تو عموماً توجّه سر نماز پيدا نمي كنند، چرا بر آنان نماز را واجب كردي؟ 

خدا مي فرمايد: من خودم انسان را خلق كردم. من نخواستم اينها بيايند از چهارده سالگي عارفانه نماز بخوانند؛ عاشقانه نماز بخوانند؛ من خواستم اينها مؤدبانه نماز بخوانند. نماز در قدم اول رعايت ادب است، نه ابراز محبت به پروردگار عالم.

چرا ما سر نماز به جاي "الله اکبر"، "الله رحمن" نمي گوييم؟ آيا بهتر نبود بگوييم خداي مهربان. دل ها بيشتر جذب نمي شد براي نماز؟ تا اينکه اول نماز از کبريايي خدا حرف مي زنيم.

چرا در مقابل کبريايي خدا سر به تربت و خاک مي گذاريم؟ چرا در هر رکعت يک رکوع و دو سجده داريم؟ براي اينکه نماز مي خواهد عظمت خداوند را در دل ما بنشاند.

(چکیده ای از کتاب منبر و محراب ؛ از صفحه  49 تا 96 )

 

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 9 فروردین 1395  ] [ 5:34 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

10 کار برای علاقمند کردن فرزندان به نماز

10 کار برای علاقمند کردن فرزندان به نماز
 

نماز 10 کار برای علاقمند کردن فرزندان به نماز

یکی از وظایف والدین آشنایی و علاقمند کردن فرزندان به نماز بعنوان ستون دین است.

 1.تهیه لباس مخصوص و سجاده و تسبیح زیبا و یا برای دختر بچه ها مقنعه و چادر زیبا

 2.نقل داستان های شیرین در حد فهم آنان از نماز بزرگان

 3.نقل اشعار و احادیث زیبا در باره نماز

 4.ترک مستحبات در ابتدای کار، طول ندادن نماز و رعایت توانایی کودکان و نوجوانان

 5.رعایت نظافت محل نماز و بردن آنها در مساجدی که نظیف است و جلب توجه می کند

 6.آنها را از مصاحبت با افراد بی نماز و یا آنانی که به نماز اهمیت نمی دهند دور نگاه داشتن

 7.تشویق کلامیِ آنان هنگامی که نماز می خوانند.

 8.تشکیل نماز جماعت در منزل یا بردن بچه ها به مساجد

 9.دادن مسئولیت در مسجد مثل پخش چای و گفتن تکبیر نماز و...

 10.حضور و همراهي با دوستانشان در برنامه هاي مذهبی مساجد.

منبع: جام نیوز

 

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 9 فروردین 1395  ] [ 11:56 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]