بدون توجّه و حضور قلب نماز مقبول نيست
بدون توجّه و حضور قلب نماز مقبول نيست
مرحوم حجّت الاسلام غزالى در «إحياء العلوم» تحقيقى دارد و مى فرمايد كه: بدون توجّه و حضور قلب نماز ابداً مقبول نيست، به دليل آنكه اوّلًا خدا مى فرمايد: «وَ أَقِمِ الصَّلاة لِذِكْرى؛ و نماز را مخصوصاً براى ياد من بپادار.» (سوره طه آيه ۱۴)
و ثانياً مىفرمايد: «وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلين؛ و مباش از كسانى كه (از ياد خداى تعالى) غفلت داشته و آگاه نيستند.» (سوره أعراف آيه ۲۰۷( و ثالثاً مى فرمايد: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاة وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون؛ اى اهل ايمان هنگامى كه (از خمر و مى) مست باشيد نزديك نماز نرويد (نماز نخوانيد) تا آنكه بدانيد چه مى گوييد.» (سوره النّسآء آيه ۴۳)
در آيه اوّل تعليل مى كند وجوب اقامه نماز را به ذكر خدا؛ بنابراين اگر علّت حكم كه آن ياد و توجّه به خداست در نماز نباشد نماز بى فائده است. و امّا در آيه دوّم صريحاً نهى از غفلت مى كند.
و امّا در آيه سوّم بعضى تفسير كرده اند كه مقصود از سُكارى، سُكارى مِن كِثرَة الهَمّ، و قِيلَ: مِن حُبِّ الدُّنيَا [مى باشد]؛ فرض كن همان ظاهرش مراد باشد كه سكارى از خوردن مسكرات، ولكن چون در آيه شريفه علّتش بيان شده كه مى فرمايد: حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون، معلوم مى شود كه كسى كه در اين علّت شريك است گرچه به حبّ دنيا يا كثرت هموم باشد نبايد در نماز داخل شود مگر آنكه اين موانعِ توجّه تامّ را از خود دور كند.
«عن عَائِشَة قالَت: كانَ رَسولُ اللهِ صلّى الله عليه و آله و سلّم يُحَدِّثُنا و نُحَدِّثُهُ، فَإذا حَضَرَتِ الصَّلاة فَكَأنَّهُ لَم يَعرِفنا و لَم نَعرِفهُ اشْتِغالًا بِعَظَمَة اللهِ.» (المحجّة البيضاء، ج ۱، ص ۳۵۰)
«از عايشه نقل شده است: چه بسا اتّفاق مى افتاد كه با رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم مشغول صحبت مى شديم و از مطالب مختلف سخن به ميان مى آورديم تا هنگامى كه وقت نماز مى شد يك مرتبه حال او چنان تغيير مى كرد گويا اصلًا ما را نمى شناسد و ما نيز او را تا بحال نديده ايم بواسطه اشتغال به عظمت پروردگار و نزديكى وقت ملاقات با او.»
از حضرت صادق عليه السّلام روايت است كه: «إنَّهُ سُئِلَ عَلَيهِ السَّلامُ عَن حالَة لَحِقَتهُ فى الصّلاة حَتَّى خَرَّ مَغْشِيًّا عَلَيه، فَلَمّا أفاقَ قِيلَ لَهُ فى ذَلكَ، فَقالَ: ما زِلتُ ارَدِّدُ هَذِه الآية عَلَى قَلبِى حَتَّى سَمِعتُها مِن المُتَكَلِّمِ بِها، فَلَم يَلبَثْ جِسمِى لِمُعَايَنَة قُدرَتِهِ. (نقله المجلسى رحمه الله فى «البحار» من «فلاح السائل» للسيد ابن طاووس؛ المحجّة البيضاء، ج ۱، ص ۳۵۲، به نقل از بحار الأنوار، ج ۱۸، ص ۱۹۷)
«از امام صادق عليه السّلام سؤال شد كه چطور در هنگام نماز و قرائت حمد حالتى بر آن حضرت غالب شد كه بيهوش بروى زمين افتاد، وقتى كه حضرت به حال اعتدال در آمدند فرمودند: پيوسته اين آيه را در قلبم مرور مى كردم تا اينكه از زبان نازل كننده آن آن را شنيدم ديگر جسم من ياراى تحمّل يك چنين عنايت و افاضه اى را نداشت و بر زمين افتاد.»
و ظاهراً مراد از هذه الآية در كلام حضرت إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين است، كما آنكه در «فلاح السائل» به همين قسم از كلينى نقل كرده است.