نماز خواندنش طوری بود که انگار کاری مهم‌تر از آن ندارد

نماز خواندنش طوری بود که انگار کاری مهم‌تر از آن ندارد

http://uupload.ir/files/hha4_index.jpg

🌷 مسجدِ آبادی نه امام جماعت داشت و نه نماز جماعت در آن اقامه می‌شد. عبدالحسین برونسی کاری به این حرف‌ها نداشت. خودش راه می‌افتاد و به مسجد می‌رفت. گاهی فقط خودش بود و خدای خودش؛ اما چراغ مسجد روشن می‌شد. عبدالحسین گوشه‌ای می‌ایستاد و با خدا به راز و نیاز می‌پرداخت.

🌷 شور و حالش در نماز تماشایی بود. من گاهی کشیک می‌کشیدم، فقط برای اینکه او بیاید، گوشه‌ای بایستد و قامت ببندد. آن‌وقت تماشای حال‌وهوای او لذتی وصف‌ناشدنی داشت. باز بودن درِ مسجد و روشن بودن چراغ آن، بعضی وقت‌ها عده‌ای را کنجکاو می‌کرد و به آن سمت می‌کشاند. گاهی چند نفری آستین بالا می‌زدند و وضویی می‌ساختند و به نماز می‌ایستادند.

🌷 عبدالحسین خودش را با نماز وفق داده بود. فرقی هم برایش نمی‌کرد؛ وسط عملیات و آتش دشمن وقتی می‌فهمید وقت نماز شده، بی‌اعتنا به آنچه دوروبرش می‌گذرد، به نماز می‌ایستاد. نماز خواندنش طوری بود که انگار کاری مهم‌تر از آن ندارد.

📚 سعید عاکف، خاک‌های نرم کوشک، ص34


ادامه مطلب


[ شنبه 23 بهمن 1395  ] [ 10:54 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

شهادت بانوی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد

http://uupload.ir/files/dxe8_1.jpg


ادامه مطلب


[ شنبه 23 بهمن 1395  ] [ 10:35 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

مردم خانواده من هستند...

http://uupload.ir/files/pkz9_9.jpg


ادامه مطلب


[ شنبه 23 بهمن 1395  ] [ 10:27 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

بلا برای دوستان است

http://uupload.ir/files/c6wv_5.jpg


ادامه مطلب


[ شنبه 23 بهمن 1395  ] [ 10:25 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]