مادر دعا کرد که عاقبت به خیر شود.
مادر دعا کرد که عاقبت به خیر شود.
یادی از شهدا
شهناز، لباس های تمیز و نوی خود را پوشید.
مادرش با تعجب به او نگاه کرد و گفت: به سلامتی کجا تشریف میبرید؟!
شهناز که مادرش را خیلی دوست داشت با لبخندی پر از محبت به او گفت:
مادر جان! مگر شما وقتی به دیدار یک دوست میروید لباس نو نمیپوشید و سر و وضع خودتان را مرتب نمیکنید؟ من هم با خدای مهربان، وقت ملاقات و گفتگو دارم، آیا نباید به سر و وضعم برسم؟
مادر نگاهی پر از شوق و محبت به دخترش انداخت و از صمیم قلب برایش دعا کرد که عاقبت به خیر شود.
اینکار همیشگی او هنگام ملاقات با محبوبش بود.
وقتی جنازه شهیده «شهناز حاجی شاهی» را آوردند مادرش به یاد دعایش افتاد و خدا را شکر کرد
کتاب پر پرواز ؛ اصغر آیتی و حسن محمودی ؛ ص ۹۸
ادامه مطلب
يا نماز يا گناه
يا نماز يا گناه
چگونه ممكن است كسي روزها نماز بخواند و شبها دزدي كند؟! مگر قرآن نفرموده است كه «وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ؛ نماز بگزار كه نماز تو را از زشتيها بازميدارد و ياد بزرگ خدا است. و خدا ميداند كه شما چه ميكنيد؟» چرا نماز، اين مرد را از زشتي بازنميدارد؟ چرا هم نماز ميخواند و هم دزدي ميكند؟
خبر را به گوش پيامبر(صلی الله علیه و آله) رساندند. فرمود: «او بهزودي، يكي را ترك خواهد كرد. يا نماز را يا دزدي را.»
چندي گذشت. روزي مسلمانان، آن مرد را ديدند كه در مسجد نشسته است و خدا را عبادت ميكند، اما سخت رنجور و نحيف شده است. پرسيدند: تو را اينگونه نديده بوديم. آيا بيمار شدهاي؟
گفت: نه. من از هر چه زشتي و گناه است توبه كردهام، و آنچه از مردم ربودهام، بازگرداندهام. اكنون نيز خود را كيفر ميدهم تا گوشتهايي كه بهحرام در بدنم روييده است، آب شود.
--------------------
رضا بابايي ؛ نماز در حكايتها و داستانها ؛ ص 55
سوره عنكبوت، آية 45.
بحار الانوار، ج82، ص58.
ادامه مطلب
گیوه دزد و نمازگزار
گیوه دزد و نمازگزار
شخصی از امام جماعتی پرسید ،که امروز در مسجد مشغول نماز بودم
دیدم دزدی میخواهد کفشهایم را ببرد.
من نماز را قطع نمودم و او را مانع شدم .
آیا به جهت این نماز چیزی بر من هست ؟
امام گفت کفشهای تو به چه مقدار ارزش داشت ؟
او گفت : دو قران می ارزید.
امام گفت: نماز تو دو پول هم نمی ارزید !!
منبع -لطیفه ها و داستانهای حکیمانه – حبیب اله اکبرپور
ادامه مطلب