تسليم شدن در برابر نماز
تسليم شدن در برابر نماز
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
بچّه ها داشتند منطقه را پاكسازى مىكردند. صبح عمليّات (قدس پنج) بود. نماز نخوانده بودم. رفتم و وضو گرفتم. ايستادم به نماز، كنار پاسگاه اليچ. هنوز ركعت اوّل را تمام نكرده بودم كه دو نفر عراقى از توى آب بيرون آمدند. نتوانستم باقى نماز را بخوانم. حفظ جان واجب بود. با اسلحه به طرفشان رفتم. لباسهايشان خيس بود. مىلرزيدند. اسلحه نداشتند. رفتم برايشان لباس آوردم. به عربى پرسيدم: «شما زير آب چكار مىكرديد؟»
گفتند: «ديشب وقت عمليّات، قايقهاى ما را عقب بردند تا نتوانيم فرار كنيم. از ترس رفتيم توى نيزارها. وقتى ديديم دارى نگاهمان مىكنى، از ترس خود را تسليم كرديم.»
امّا من اصلا به نيزار نگاه نكردم، فقط نماز مىخواندم.(1)
(1). غلامرضا لطفى، مسؤول گردان در هورالعظيم از ميبد يزد، مقاله در روزنامه اطلاعات مهر 72.
منبع:چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران (یدالله بهتاش)
ادامه مطلب
بانوى بداخلاق
بانوى بداخلاق
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
عصر رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم بود. بانوى مسلمانى همواره روزه مىگرفت و به نماز اهميت بسيار مىداد؛ حتى شب را با عبادت و مناجات بسر مىبرد ولى بداخلاق بود و با زبان خود همسايگانش را مىآزرد. شخصى به محضر رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله آمد و عرض كرد: «فلان بانو همواره روزه مىگيرد و شب زنده دارى مىكند، ولى بداخلاق است و با نيش زبانش همسايگان را مىآزارد.»
رسول اكرم صلّى اللّه عليه وآله فرمود:
لاخير فيها هى من اهل النّار.
در چنين زنى خيرى نيست و او اهل دوزخ است.(1)
(1). بحارالانوار، ج 71، ص 394.
منبع:چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران (یدالله بهتاش)
ادامه مطلب
دين بى خير
دين بى خير
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
سال نهم هجرت، رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله در مدينه بود. مردم گروه گروه به مدينه مىآمدند و در محضر آن حضرت مسلمان مىشدند. از جمله گروهى از طايفه «ثقيف»، ساكن طائف آمدند. پس از گفتگو، پيامبر صلّى اللّه عليه وآله به آنها فرمود: «يكى از دستورهاى اسلام نماز است و بايد نماز بخوانيد.»
آنها گفتند: «ما خم نمى شويم، زيرا اين كار براى ما يك نوع ننگ و عار است.»
پيامبر صلّى اللّه عليه وآله فرمود:
«لا خير فى دين ليس فيه ركوع و لا سجود».
دينى را كه در آن ركوع و سجود نباشد، خيرى ندارد.
به گفته بعضى از مفسّران آيه 48 سوره مرسلات در ردّ پيشنهاد آنها با اين تعبير نازل شد:
«و اذا قيل لهم اركعوا لايركعون».
و چون به آنها گويند ركوع كنيد، ركوع نكنند.(1)
(1). داستان دوستان، ج 1، ص 270.
منبع:چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران (یدالله بهتاش)
ادامه مطلب
عبادت اين سرباز را ببينيد
عبادت اين سرباز را ببينيد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله با سربازان مسلمان براى سركوبى جمعيتى از اهل كتاب كه هنوز قبول جزيه نكرده بودند، حركت كرد. در اين پيكار زنى تازه عروس اسير شد. حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله هنگام مراجعت، شبى در بين راه خوابيد و نگهبانى آن شب را به عمّار ياسر و عباد بن بشر واگذار فرمود. اين دو سرباز ارجمند، يك شب نگهبانى را بين خود تقسيم كردند: نيمه اول نگهبانى نصيب عبادبن بشر گرديد و در نصف آخر شب قرار شد عمّار ياسر پاسبانى كند. عمار به خواب رفت و عبادبن بشر وقت را غنيمت شمرد و به نماز مشغول شد.
از طرفى، مرد يهودى كه زنش اسير مسلمانان شده بود در تعقيب زن خود از پى لشكر اسلام آمد و در فكر شد به هر وسيله اى كه هست آسيبى به پيغمبر صلّى اللّه عليه وآله برساند و زن خود را فرارى دهد. او خيال مىكرد كه نگهبانان لشكر همه به خواب رفته اند، چون هيچ كس را در حال نگهبانى نمى ديد. عبادبن بشر را نيز كه در نماز ايستاده بود، تشخيص نمى داد كه انسان است يا درخت يا حيوان. براى اينكه از طرف او نيز مطمئن شود، تيرى به جانبش پرتاب كرد. تير بر پيكر عباد نشست، ولى اين سرباز خداپرست اهميّتى نداد و نماز را ادامه داد. تير ديگرى آمد و براى مرتبه دوم پيكر عباد را مجروح ساخت، ولى او باز نمازش را قطع نكرد. تير سوم كه به بدن عباد وارد آمد، نماز خود را كوتاهتر كرد و آن را به پايان برد و عمّار ياسر را بيدار ساخت. همين كه عمار بيدار شد، ديد سه تير بر بدن عباد وارد شده است. او را مورد عتاب و سرزنش قرار داد كه چرا در تير اول بيدارم نكردى گفت: «آنوقت من در نماز، سوره كهف را شروع كرده بودم و ميل نداشتم آن سوره را ناتمام بگذارم. اگر نمى ترسيدم از اينكه دشمن بر سرم بتازد و صدمه اى به پيغمبر برساند و در اين نگهبانى كه به من واگذار شده كوتاهى كرده باشم، هرگز نمازم را كوتاه نمى كردم اگر چه جانم را از دست مىدادم.»(1)
(1). سفينة البحار، ج 2، ص 145.
منبع:چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران (یدالله بهتاش)
ادامه مطلب