موفق نمی شوم نماز شب بخوانم
موفق نمی شوم نماز شب بخوانم
مادر شهید رمضانی می گوید: پسرم که برای مرخصی می آمد، شب ها موقع خوابیدن از لحاف و پتوی گرم استفاده نمی کرد.
می گفتم : «پسرم سردت می شود؛ سرما می خوری.»
می گفت : « نه مادر؟ اگر خیلی به خودم برسم، دیگر موفق نمی شوم برای نماز شب بلند شوم. رزمندگان د رجبهه سعی می کنند برای نماز شب بلند شوند.»
نماز شب شهیدان ؛ محمد محمدی ؛ نشر دارخوئین ؛ص 58
ادامه مطلب
برادرم به هیچ وجه نماز نمی خواند و رفیق ناباب دارد
برادرم به هیچ وجه نماز نمی خواند و رفیق ناباب دارد
برادرم به هیچ وجه نماز نمی خواند و رفیق ناباب دارد، هر چه او را موعظه می کنیم گوش نمی دهد، لطفاً یک راه صریح نشان دهید؟
آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه :
بعد از نماز جعفر علیه السلام برای هدایتش دعا کنید و در سجده آخر برای این مقصد دعا نمائید و تباکی کنید.
صدای سخن عشق؛ حکمت ها و حکایت های نماز از زبان آیت الله بهجت؛ ص 106
ادامه مطلب
اقامه نماز بالاتر است یا اعتقاد به ولایت امیرالمومنین علیه السلام؟
اقامه نماز بالاتر است یا اعتقاد به ولایت امیرالمومنین علیه السلام؟
از حدیث «کُلُّ شَی ءٍ مِنْ عَمَلِک تَبَعٌ لِصَلاتِکَ ؛ تمام اعمال تو تابع نمازت میباشد» معلوم میشود که نماز از همه اعمال عبادی بالاتر است.
اگرچه از حدیث « لَمْ ینادَ بِشَیءٍ کَما نُودِی بِالْوِلایةِ ؛ به هیچچیز به اندازه ولایت فرا خوانده نشده است» استفاده میشود که ولایت از بین عبادات خَمْس (نماز، روزه، زکات، حج و ولایت) از همه بالاتر است.
صدای سخن عشق؛ حکمت ها و حکایت های نماز از زبان آیت الله بهجت؛ ص 16
ادامه مطلب
کمتر از بند انگشت
کمتر از بند انگشت
آخه يکي نيست بگه: آدم حسابي! روي آسفالت که کسي شيرجه نمي زنه.
حميد با يک شوت بلند از وسطاي زمين توپ رو به طرف دروازه فرستاد. به راحتي و بدون زحمت مي تونستم بگيرمش. ولي خواستم خودي نشون بدم. توپ که نزديک شد شيرجه زدم طرفش. توپ رو گرفتم ولي بعدش پهن شدم روي آسفالت. همه ي بدنم درد گرفت. کتف راستم هم، بگي نگي خون اومد.
براي نماز مونده بودم چه کنم. حال و حوصله ي شستن نداشتم. حساب که کردم جاهايي که خوني شده بود اندازه يک بند انگشت هم نبود. شنيده بودم اگه خون از اولين بند انگشت سبابه بيشتر نباشه، مي شه باهاش نماز خوند. خيالم راحت شد و رفتم که وضو بگيرم.[1] .
[1] تحريرالوسيله، ج 1، ص 112 الثاني.
«دو رکعت قصه» ؛ رسول نقي ئي؛ صفحه 29
ادامه مطلب