جنگ بخاطر نماز است
ابن عباس مى گويد: در روز جنگ ديدم حضرت على عليه السلام به آسمان نگاه مى كند، گفتم : ((چه مى بينيد يا اميرالمومنين ؟)) حضرت فرمود: ((مى بينيم كه آيا ظهر داخل شده كه نماز بخوانم يا نه )) گفتم : ((در اين وقت جنگ ؟ )) حضرت فرمود: ((ما با آنها براى اقامه نماز، جنگى مى كنيم ،چرا خود در اول وقت از عبادت الهى (نماز) غافل شويم .(1) ))
باز در روايت ديگر مى خوانيم : سيدالشهداء در شب عاشوار به ابوالفضل عليه السلام فرمود: به اين قوم بگو امشب عاشورا است به من مهلت بدهند براى اينكه خداى سبحان مى داند ((اين احب الصلوه ))، كه من نماز براى رضاى خدا را دوست دارم ، نماز محبوب من است ،به اينكه نماز خوانم . اين اعمال صورى و ظاهرى را كه همه دارند، آداب نماز هم كه ميسور خيلى ها است ،آن باطن و حقيقت نماز محبوب من است ، من نماز را دوست دارم ، و مى خواهم از دوستم وداع كنم ، حضرت عباس عليه السلام آنچه را كه قوم (سپاه عمر سعد) به او گفته بودند خدمت برادرش امام حسين عليه السلام ايراد كرد، حضرت امام حسين عليه السلام فرمود برو به آنها بگو: كه امشب را به ما مهلت دهند، تا فردا، تا اين كه ما امشب را در پيشگاه خدا مناجات كنيم و دعا بخوانيم و استغفار كنيم ، همانا خداوند مى داند كه من نماز و تلاوت قرآن دعاى بسيار و استغفار را دوست دارم .(2)
1- حديقه الشيعه ، ص 186
2- مقتل الحسين مقرم ص 256
منبع : کتاب نماز راز دوست
ادامه مطلب
چگونه نماز بخوانيم
حماد بن عيسى گفت : در محضر امام صادق عليه السلام بودم ، به من فرمود: ((آيا مى توانى نماز را خوب بخوانى ؟))عرض كردم چگونه نمى توانم و حال آنكه كتاب ((حرير )) را كه درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم . حضرت فرمود: (( اى تو ضرر ندارد،برخيز و نمازى بخوان تا من ببينم كه چگونه مى خوانى )) حسب الامر حضرت رو به قبله ايستادم و شروع به خواندن نماز كردم را از نظر ركوع و سجودهاى بجاى آوردم ،اما حضرت آن را نپسنديد ...........
ادامه مطلب
نماز تاج صالح و انفاق به فقيران
مرجع عاليقدر شيعه ،آيت الله شيخ جعفر كاشف الغطاء از علماى طراز اول قرن دوازدهم هجرى در يكى از مساجد نجف اشرف اقامه نماز جماعت مى نمود.
يك روز ظهر، مسلمين به مسجد آمدند و در صفوف جماعت در انتظار تشريف آوردن علامه به سر مى برند، ولى آمدن ايشان طول كشيد و آنها از آمدن او مايوس شدند و بر خاستند و نماز خود را فرادا خواندند.
در اين وقت ، شيخ جعفر به مسجد آمد.و ديد مردم فرادا نماز مى خوانند بسيار ناراحت شد و آنها را سرزنش كرد و گفت : ((آيا در ميان شما يك نفر مورد اطمينان نيست كه هر گاه من به مسجد نرسيدم ،به او اقتدا كنيد و نماز را به جماعت بخوانيد؟ ))مردم از شرم چيزى نگفتند .
در بين ،چشم ايشان به مرد تاجر نيكوكار و موثق و صالحى افتاد كه در گوشه اى از مسجد نماز مى خواند شيخ جعفر نزد وى رفت و به او اقتدا كرد.
مردم نيز به پيروى از شيخ ، صفها را منظم نموده و به آن تاجر صالح اقتدا كردند و دستها به نشانه نيت بالا رفت آن تاجر دريافت كه شيخ و مردم به او اقتدا كرده اند ،بسيار شرمنده شد. و از طرفى شرعا نمى توانست نماز خود را قطع كند، و از سوى ديگر خويش را لايق امام جماعتى نمى دانست .
در حالى كه عرق شرم از سر و رويش مى باريد، نماز را با جماعت به پايان رساند. بعد از نماز، فورا برخاست كنار برود شيخ جعفر دست او را گرفت و اصرار كرد كه بايد نماز عصر را نيز بخوانى . وى هر چه اظهار شرمندگى مى كرد،فايده اى نداشت .
تاجر گفت : ((مرا چه به امام جماعت ! مرا كشتيد؟ )) شيخ جعفر به او گفت :((حتما بايد نماز عصر را بخوانى )) تاجر قبول نمى كرد سرانجام شيخ گفت :((يا بايد نماز جماعت را تو بخوانى و ما اقتدا كنيم ،يا بايد دويست دست لباس برى فقيران به اينجا بياورى ! بازرگان گفت ((حاضرم آن لباسها را اينجا بياورم ، و امامت نماز جماعت را قبول نكنم ! )) شيخ گفت :((بايد قبل ازنماز، آن لباسها را بياورى ! ))
او پذيرفت و شخصى را به حجره اش فرستاد تا آن لباسها را به مسجد بياورد شيخ تمام لباسها را بين فقرا و تهيدستان تقسيم كرد صداى مكبر شنيده شد:((مومنين نیز چهار ركعت نماز عصر،به امامت آيت الله شيخ جعفر كاشف الغطاء..))(1)
1- سفينة البحار ج 1 ص 162 - 161
منبع : کتاب نماز راز دوست
ادامه مطلب
پاداش همه صالحين در نماز عطا مى شود
يكى از مسلمين با شتاب به سوى مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد، تا در نماز جماعت آن حضرت شركت كند وقتى كه به در مسجد رسيد،ديد كه مردم از مسجد بيرون مى آيند، از يكى پرسيد:(( چرا زمسجد بيرون مى آيد؟ )) او گفت :((نماز جماعت تمام شد به كجا مى روى ؟ )) آن مرد عقب مانده ، در اعماق قلب ،آهى كشيد و افسوس خورد كه چرا موفق به درك جماعت نشده است .
مردى از مسلمين به او گفت : (( تو، آن آه سوزان را به من ببخش و من نماز جماعتم را به تو مى بخشم )). مرد عقب مانده گفت : ((بسيار خوب من آه خودم را به تو دادم و تو نمازت را به من بده . )) عقب مانده اين را گفت و به مسجد رفت .
همان شب در عالم خواب ديد كه هاتفى به او گفت :(( خوشا به حالت روحانى تو، كه آه سوزان و آب حيات و شفا يافتى و سپس به خاطر گذشت از مقام روحانى ، آن آه ،در مقابل نماز شخص ديگر،نماز همه آنها كه در مسجد بودند ،قبول درگاه خدا شد. ))(1)
آرى گر انسان نيكوكار و شايسته خداوند نيت خودش را خالص كند و براى نماز حركت كند خداوند هم به هر طريقى پاداش او را اعطاء مى فرمايد و در ثواب نمازگزاران واقعى نائل مى آيد.
1- داستانهاى مثنوى ج 2 ص 17- 16
منبع : کتاب نماز راز دوست
ادامه مطلب