ای کاش تو هم جای عبادت، تمام شب را خوابیده بودی!
شبی با پدر سعدی
سعدی شاعر خیلی جالبی است! برای اینکه بعضی وقت ها خاطرات خودش را هم بین شعر و حکایت هاش می نوشته است. مثلا یکی از خاطراتش است:
وقتی نوجوان بودم خیلی به عبادت و شب زنده داری علاقه داشتم.یادم می آید یک شب وقتی همه به خواب رفته بودند کنار پدرم نشستم و تا سحر همراه او قرآن خواندم و عبادت کردم. نزدیک صبح که شد به پدر گفتم: بابا جان این آدم بزرگ ها خجالت نمی کشند! نگاهشان کنید؛ یک طوری غرق خواب شدند که آدم خیال می کند توی قبر خوابیده اند.محض رضای خدا یک نفرشان بلند نمی شود دورکعت نماز بخواند!
پدر وقتی این جمله را از من شنید لبخندی زد و گفت: پسر خوب! ای کاش تو هم جای عبادت، تمام شب را خوابیده بودی اما به همین سادگی در مورد بنده های خدا قضاوت نمی کردی!
از وقتی این خاطره را از سعدی خواندم احساس می کنم جمله ای به گوشم اویزان شده است: در هر حالی خودت را پایین تر از برادران مومنت بدان.
سایت قنوت
ادامه مطلب
تقوا براي عبادات همچون آب است براي درختان
رابطه تقوا با نماز/ تقوا براي عبادات همچون آب است براي درختان
نماز با تقوا در پيشگاه الهي ارزش دارد، هر كس تقوايش بيشتر باشد، نمازش كاملتر است و در همین باره رسول خدا(ص) مي فرمايد: دو ركعت نماز انسان با تقوا برتر از هزار ركعت نماز فرد لاابالي است...
ادامه مطلب
نمازش، نماز نيست
نمازش، نماز نيست
گفتند: يا رسولَ الله، كسي را ميشناسيم كه روزها روزه ميگيرد و شبها را با نماز، به صبح ميرساند؛ اما خُلقي تنگ دارد و تندخو است. گاهي نيز زبان به دشنام ميگشايد و آنچه نبايد گفت، ميگويد. او را چگونه ميبينيد؟
فرمود: نمازي كه زبان را از سخن زشت نبندد و خوي آدمي را نيكو نگرداند، نماز نيست. او اهل دوزخ است، نه اهل نماز.[1]
[1]. بحار الانوار، ج71، ص 394.
رضا بابايي ؛ نماز در حكايتها و داستانها ؛ ص 30
منبع : سایت قنوت نوجوان
ادامه مطلب
فرماندهان بهشت
فرماندهان بهشت
مهدی در هر وضعیتی كه بود به محض رسیدن وقت اذان، آماده ی نماز می شد.
توی سر دشت همرزم بودیم. جاده ها از لحاظ امنیت هیچ تضمینی نداشت. گروهكهای ضد انقلاب روی همه ی جاده ها نفوذ داشتند.یادم هست حتی توی همین جاده ها هروقت كه موقع نماز می شد، خیلی سریع ماشین را نگه می داشت و كنار جاده به نماز می ایستاد.
بعد از شهادت خوابش را دیدم؛ مشغول طواف خانه خدا بود و عده ای هم دنبالش بودند. پرسیدم: شما اینجا چه می کنید؟
گفت: نماز اول وقت کار خودش را کرد! اینجا هم فرمانده شدم.
شهید مهدی زین الدین فرمانده ی مهمانان خدا شده بود.
منبع : سایت قنوت
ادامه مطلب