بيني بر خاک
بيني بر خاک
چهار چشمي مراقبشون بودم. نماز مي خوندند، اون هم چه نمازي. مي دونستم هر عملي که انجام مي دهند، حکمتي داره. بهترين پيامبر خداست. مگه مي شه بدون دليل کاري انجام بده؟ سجده که مي رفتند، اصرار داشتند که علاوه بر پيشاني، بيني مبارکشون هم روي خاک قرار بگيره.
نمي دونم، شايد مي خواستند گوشه اي از خشوع وصف ناپذيرشون رو اين طوري پيش خدا نشون بدهند.
وسائل الشيعة، ج 6، 343.
[ «دو رکعت قصه» ؛ رسول نقي ئي؛ صفحه 102]
ادامه مطلب
تسلیم نگاه شیدایی!
تسلیم نگاه شیدایی!
یك ساعتى مانده به اذان صبح، جلسه تمام شد، آمدیم گردان. قبل از جلسه همه رفته بودیم شناسایى. عبدالحسین طرف شیر آب رفت و وضو گرفت. فشار كار، بیشتر روى او بود و احتمالاً از همة ما خستهتر؛ اما بعد از اینكه وضو گرفت شروع به خواندن نماز كرد.
ما همه به سنگر رفتیم تا بخوابیم. فكر نمیكردیم او حالى براى نماز شب داشته باشد؛ اما او نماز شب را خواند. اذان صبح همه را براى نماز بیدار كرد: بلند شین نمازه. بلند شدیم؛ پلكهایمان را به هم مالیدیم؛ چند لحظه طول كشید. صورتش را نگاه كردم؛ مثل همیشه میخندید. انگار دیشب هم نماز باحالى خوانده بود. دیگر رویمان نشد که به خوابمان ادامه دهیم!
سعيد عاكف، خاکهای نرم کوشک
ادامه مطلب
یک حدیث قدسی هست که اصلا آدم را از خجالت آب میکند....
یک حدیث قدسی هست که اصلا آدم را از خجالت آب میکند....
خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
يا مُطْلَقاً فِي وِصٰالِنا، اِرْجِع؛ وَ يا مُحلفا عَلِيِّ هجرنا، كَفَر؛ أَنَّما ابعَدنا اِبْليس لِانَه لَمْ يَسْجُدُ لَكَ، فَواعَجَبا كَيْفَ صَالَحَتْه وَ هَجَرتَنا؛
ای كسی كه وصال ما را ترك كردهای، برگرد.
و ای كسی كه بر جدايی از ما سوگند خوردهای، سوگند خود را بشكن.
ما ابليس را برای اين از خود رانديم كه بر تو سجده نكرد،
پس چقدر عجیب است كه تو او را دوست خود گرفتهای و ما را ترك كردهای...
بحرألمعارف، جلد ۲، فصل ۶۲
ادامه مطلب