اگر قرار بود ما در روي زمين عبادت كنيم، سه كار ميكرديم
اگر قرار بود ما در روي زمين عبادت كنيم، سه كار ميكرديم
قال الجبرئيل ـ عليه السّلام ـ : يا محمّد، لو كانت عبادتنا علي وجه الأرض لعملنا ثلاث خصال: سقي الماء للمسلمين، و اغاثة أصحاب العيال. و ستر الذّنوب[1].
جبرئيل ـ عليه السّلام ـ : اي محمد!! اگر قرار بود ما در روي زمين عبادت كنيم، سه كار ميكرديم، آب دادن به مسلمانان، كمك كردن به مردان عيالوار و پوشاندن گناهان (عيب پوشي).
[1]. تنبيه الخواطر: 1 / 39 و ص 65.
ادامه مطلب
برادرت از تو عابدتر است
برادرت از تو عابدتر است
قال المسيح ـ عليه السّلام ـ ـ لرجل: ما تصنع؟ قال: أتعبّد، قال: فمن يعود عليك؟ قال: أخي، قال: أخوك أعبد منك[1].
مسيح ـ عليه السّلام ـ به مردي فرمود: چه كار ميكني؟ عرض كرد: عبادت پيشه كرده ام. فرمود: پس چه كسي مخارج تو را تأمين ميكند؟ عرض كرد: برادرم. فرمود: برادرت از تو عابدتر است.
[1]. تنبيه الخواطر: 1 / 39 و ص 65.
ادامه مطلب
توصیف اصحاب محمد (ص)
توصیف اصحاب محمد (ص)
لقد رأیت أصحاب محمدصلی الله علیه و آله فما أری أحداً یشبههم منکم! لقد کانوا یصبحون شعثا غبراً، و قد باتوا سجداً و قیاماً، یراو حون بین جباههم و خدودهم و یقفون علی مثل الجمر من ذکر معادهم! کأن بین أعینهم رکب المعزی من طول سجودهم! ادا ذکر الله هملت أعینم حتی تبل جیوبهم، و مادوا کما یمید الشجر یوم الریح العاصف
من اصحاب محمد صلی الله علیه و آله را دیدم و یکی از شما را نمیبینم که مانند ایشان باشید؛ زیرا آنان صبح، ژولیده مو و غبارآلوده بودند و شب را بیدار به سجده و قیام میگذراندند. میان پیشانیها و رخسارهاشان نوبت گذاشته بودند (گاهی پیشانی و گاه رخسار روی خاک مینهادند) و از یاد بازگشت مانند اخگر و آتشپاره سوزان میایستادند. گویا پیشانیهایشان بر اثر طول سجده مانند زانوهای بزها (پینه بسته) بود، هر گاه ذکر خداوند سبحان به میان میآمد، از ترس عذاب و کیفر و امید به پاداش، اشک چشمانشان میریخت، به طوری که گریبانهاشان تر میگشت و میلرزیدند، چنان که درخت در روز وزیدن تندباد میلرزد. (1)
1) نهج البلاغه خطبه 96.
ادامه مطلب
علی علیهالسلام در محراب نیایش
علی علیهالسلام در محراب نیایش
من خبر ضرار بن حمزة الضبائی عند دخوله علی معاویه و مسألته له عن أمیرالمؤمنین علیهالسلام و قال: فأشهد لقد رأیته فی بعض مواقفه و قد أرخی اللیل سدوله و هو قائم فی محرابه قابض علی لحیته یتململ تململ السلیم، و یبکی بکاء الحزین، و یقول:
یا دنیا! یا دنیا! ألیک عنی. أبی تعرضت؟أم الی تشوقت؟لا حان حینک هیهات! غری غیری، لا حاجة لی فیک، قد طلقتک ثلاثا لا رجعة فیها! فعیشک قصیر، و خطرک یسیر، و أملک حقیر. آه من قلة الزاد، و طول الطریقت و بعد السفر، و عظیم المورد
گفتهاند: ضرار بن حمزه ضبایی بر معاویه وارد شد و معاویه درباره امیرمؤمنان علی علیهالسلام از او پرسید، او گفت: گواهی میدهم که او را در جایی دیدم که شب پرده سیاهش را آویخته بود و او در محراب عبادتش ایستاده و محاسن خود را به دست گرفته و همچون مار گزیده به خود میپیچید، و همانند دردمندان از سر خوف میگریست و میفرمود:
ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو و دست از دامنم بردار! آیا برای فریفتن من این چنین در برابر من جلوه میکنی یا آرزومند منی؟هنگام فریبت نزدیک مباد! چه دور است آرزوی تو! دیگری را بفریب؛ زیرا مرا به تو نیازی نیست.
من تو را سه طلاقه کردم که رجوعی نداشته باشد. زندگی در تو کوتاه و ارزش تو اندک و آرزو در تو حقیر است. وای از کمی توشه و درازی راه و دوری سفر و بزرگی حسابگاه (1)
1) نهج البلاغه خطبه 96.
ادامه مطلب