اثرات سجده حقیقی

اثرات سجده حقیقی

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/24408252677841337963_thumb.png

عن مصباح الشریعة، قال الصادق - علیه‏السلام -:
ما خسر و الله من اتی بحقیقة السجود و لو کان فی العمر مرة واحدة.و ما افلح من خلا بربه فی مثل ذلک الحال تشبیها بمخادع نفسه غافلا لاهیا عما اعده الله للساجدین من انس العاجل و راحة الاجل. و لا بعد عن الله ابدا من احسن تقربه فی السجود.و لا قرب الیه ابدا من اساء ادبه و ضیع حرمته بتعلق قلبه بسواه فی حال سجوده.فاسجد سجود متواضع لله تعالی ذلیل، علم انه خلق من تراب یطاه الخلق.و انه اتخذک من نطفة یستقذرها کل احد؛ و کون و لم یکن.و قد جعل الله معنی السجود سبب التقرب الیه بالقلب و السر و الروح فمن قرب منه بعد من غیره ؛ الاتری فی الظاهر انه لا یستوی حال السجود الا بالتواری عن جمیع الاشیاء و الاحتجاب عن کل ما تراه العیون؟کذلک امر الباطن.فمن کان قلبه متعلقا فی صلوته بشی‏ء دون الله تعالی، فهو قریب من ذلک الشی‏ء بعید عن حقیقة ما اراد الله منه فی صلوته.قال الله - عز و جل -: ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه.و قال رسول الله - صلی‏الله‏علیه‏وآله - قال الله تعالی: لا اطلع علی قلب عبد فاعلم فیه حب الاخلاص لطاعتی لوجهی و ابتغاء مرضاتی، الا لولیت تقویمه و سیاسته. و من اشتغل بغیری فهو من المستهزئین بنفسه ؛ و مکتوب اسمه فی دیوان الخاسرین ؛ ‏
به خدا سوگند!آن کس که هر چند یک بار در تمام عمر، حقیقت سجده را به جای آورد، زیان نبرد ؛ و آن کس که همانند کسی که خود را می‏فریبد، با حالت غفلت و بازیچه گرفتن آن چه خدا برای سجده کنندگان فراهم نموده است، یعنی انس (با او) در حال (دنیا)، و راحت و آسایش در آینده (آخرت)، با پروردگار خود خلوت کند، رستگار نشد.و کسی که در سجده به خدا نیکو تقرب جست، از خدا دور نشد.و کسی که به خدا سوء ادب کرد و با دلبستگی به غیر او در سجده، حرمت او را از بین برد، به مقام قرب او نرسد؛ پس سجده کن (همانند) سجده کسی که در برابر خداوند تعالی متواضع و خوار است و می‏داند که از خاکی آفریده شده که خلق بر آن پا می‏نهند و خدا او را از نطفه‏ای که همه آن را کثیف و نجس می‏دانند آفریده ؛ و می‏داند که نبود، و (به دست آفریدگار) به وجود آمد.و همانا خداوند معنای (حقیقت) سجده را سبب نزدیکی جستن به او با قلب و باطن و جان قرار داد ؛ پس کسی که به او نزدیک شود، از غیر او دور گردد.آیا نمی‏بینی که در ظاهر سجده شکل نمی‏گیرد مگر با آن که همه چیز از نظرت پنهان گردد و هر چه دیدگان می‏بینند از تو محجوب شود؟ همچنین است امر باطن ؛ پس هر کس در نماز ؛ دلبستگی به چیزی جز خدا داشته باشد، به همان چیز نزدیک، و از حقیقت آن چه خداوند در نماز او از او خواسته، دور است.خداوند عز و جل فرموده است: خداوند برای احدی دو قلب در باطنش قرار نداده است.و رسول الله (ص) فرمود: خداوند تعالی فرموده است: بر قلب بنده‏ای واقف نشوم که در آن حب طاعت مخلصانه برای من و جهت کسب رضای من بدانم (بیابم)، مگر آن‏که (خود) تنظیم و تدبیر امور او را متصدی شوم. و هر کس به غیر من دل مشغول دارد از آنهاست که خویشتن را به مسخره گرفته‏اند، و نامش در دفتر زیانکاران نوشته و ثبت است.
(مصباح الشریعه، باب 16.بحارالانوار، ج 82، ص 136)


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 10 دی 1394  ] [ 4:35 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

اسرار بلند شدن رکوع‏

اسرار بلند شدن رکوع‏

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/222.jpeg

قال الصادق - علیه‏السلام -:
فقال: ارفع راسک.فرفعت راسی ؛ فنظرت الی شی‏ء ذهب منه عقلی ؛ فاستقبلت الارض بوجهی و یدی فالهمت ان قلت: سبحان ربی الاعلی و بحمده لعلو ما رایت.فقلتها سبعا، فرجعت الی نفسی.کلما قلت واجدة منها، تجلی عنی الغشی ؛ فقعدت فصار السجود فیه سبحان ربی الاعلی و بحمده.و صارت القعدة بین السجدتین استراحة من الغشی و علو ما رایت.فالهمنی ربی - عز و جل - و طالبتنی نفسی ان ارفع راسی ؛ فرفعت فنظرت الی ذلک العلو فغشی علی، فخررت لوجهی و استقبلت الارض بوجهی و یدی و قلت: سبحان ربی الاعلی و بحمده.فقلتها سبعا ؛ ثم رفعت راسی فقعدت قبل القیام لاثنی النظر فی العلو.فمن اجل ذلک صارت سجدتین و رکعة و من اجل ذلک صار القعود قبل القیام قعدة خفیفة ؛ ‏
پس فرمود: سربردار سر برداشتم، چیزی دیدم که‏از آن عقلم از سر رفت، و به صورت و دو دست بر زمین قرار گرفتم؛ پس الهام شده به سبب علو آن چه دیدم گفتم: سبحان ربی الاعلی و بحمده (منزه است پروردگار برتر من و سپاس او راست).این را هفت بار گفتم ؛ پس به خود آمدم. هر بار که می‏گفتم حالت غشوه از من باز می‏شد، آن گاه نشستم: از این رو ذکر سبحان ربی الاعلی و بحمده در سجده قرار داده شد.و نشستن بین دو سجده، استراحتی شد از آن غشوه و عظمت و والایی آن چه دیدم. پس پروردگارم عز و جل به من الهام فرمود و خود نیز خواستم سربلند کنم، سربرداشتم و به آن علو و عظمت نگریستم و بیهوش شدم و بر زمین افتادم و با صورت و دو دست رو به زمین کردم و گفتم: سبحان ربی الاعلی و بحمده این را هفت مرتبه گفتم، آن گاه سر برداشتم و پیش از ایستادن نشستم تا بار دیگر به آن علو و عظمت نظر کنم از این رو (در هر رکت نماز) دو سجده و یک رکوع مقرر شد و نیز نشستن قبل از قیام، نشستنی کوتاه مقرر گردید.
(علل الشرایع، ج 2، ص 312)


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 10 دی 1394  ] [ 4:33 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

فلسفه رکوع‏

فلسفه رکوع‏

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/2222.jpeg

عن مصباح الشریعة، قال الصادق - علیه‏السلام -:
لایرکع عبدالله رکوعا علی الحقیقة، الا زینة الله تعالی بنور بهائه و اظله فی ظلال کبریائه و کساه کسوة اصفیائه.و الرکوع اول و السجودثان، فمن اتی بمعنی الاول صلح للثانی.و فی الرکوع ادب و فی السجود قرب، و من لایحسن الادب لایصلح للقرب.فارکع رکوع خاضع لله بقلبه متذلل وجل تحت سلطانه ؛ خافض له بجوارحه خفض خائف حزن علی ما یفوته من فائدة الراکعین.و حکی ان الربیع ابن خثیم کان یسهر باللیل الی الفجر فی رکعة واحدة ؛ فاذا هو اصبح رفع (خ ل: تزفر) و قال: اه!سبق المخلصون و قطع بنا.و استوف رکوعک باستواء ظهرک، و انحط عن همتک فی القیام بخدمته الا بعونه، و فر بالقلب من وساوس الشیطان و خدائعه و مکائدة ؛ فان الله تعالی یرفع عباده بقدر تواضعهم له و یهدیهم الی اصول التواضع و الخضوع بقدر اطلاع عظمته علی سرائرهم ؛ ‏
از کتاب مصباح الشریعه نقل است که امام صادق (ع) فرمود: هیچ بنده‏ای برای خدا به حقیقت رکوع نکند مگر آن که خداوند تعالی او را به نور جمال خویش بیاراید و در سایه کبریایش درآورد و جامه برگزیدگانش بپوشاند.رکوع (مرحله) اول است و سجود (مرحله) دوم؛ هرکس معنی و حقیقت اولی را به جای آورد، شایستگی دومی را یافته است.در رکاب ادب (عبودیت) است و در سجود قرب (به معبود) است ؛ و کسی که به نیکی، ادب نگزارد، قربت را نشاید.پس رکوع کن همانند رکوع کسی که قلبا خاضع برای خداست و تحت سلطه او ذلیل و بیمناک می‏باشد ؛ و چون راکعی از بیم و اندوه از دست دادن بهره راکعان (حقیقی) تن فرود آورد، اعضای خود را فرود بیاور.و از ربیع بن خثیم حکایت شده است که با یک رکوع شب را به صبح می‏رساند و چون به صبح میرسید (صبح می‏کرد) قامت راست می‏کرد (نسخه: ناله می‏کرد) و می‏گفت: آه!مخلصان پیشی گرفتند و ما از راه ماندیم.و رکوع خود را کامل انجام ده به اینکه پشت خود را هموار کنی ؛ و از این (پندار) که به (قدرت و) همت خود به خدمت او قیام کنی فرود آی (که این امکان ندارد) جز به یاری او.و قلب را از وسوسه‏های شیطان و فریبها و نیرنگهایش فراری ده که خداوند تعالی بندگان خود را به میزانی که در برابر او کرنش کنند بلند می‏کند ؛ و آنان را به هر اندازه که عظمتش بر باطنهایشان پرتو افکنده، به حقیقت فروتنی و کرنش (در برابرخود) هدایت می‏فرماید.
(مصباح الشریعه، باب 15. بحارالانوار، ج 82، ص 108)


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 10 دی 1394  ] [ 4:32 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

اسرار تکبیرة الاحرام

اسرار تکبیرة الاحرام

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/2.jpg

عن الصادق - علیه‏السلام -:
اذا کبرت فاستصغر ما بین العلا و الثری دون کبریائه ؛ فان الله اذا اطلع علی قلب العبد و هو یکبر و فی قلبه عارض عن حقیقة تکبیره قال: یا کاذب، اتخدعنی؟و عزتی و جلالی لاحرمنک‏حلاوة ذکری و لاحجبنک عن قربی و المسارة بمناجاتی.فاعتبر انت قلبک حین صلوتک فان کنت تجد حلاوتها و فی نفسک سرورها و بهجتها و قلبک مسرورا بمناجاته ملتذ بمخاطباته، فاعلم انه قد صدقک فی تکبیرک له ؛ و الا فقد عرفت من سلب لذة المناجاء و حرمان حلاوة العبادة، انه دلیل علی تکذیب الله لک و طردک عن بابه ؛ ‏
چون تکبیر (نماز) را گفتی، آن چه را ما بین آسمان و زمین است، درمقابل کبریاء خدا کوچک و ناچیز شمار که اگر خداوند بر قلب بنده، زمانی که تکبیر می‏گوید، بنگرد و در دل او چیزی باشد که از حقیقت معنای تکبیر بازش می‏دارد، به او گوید: ای دروغگو آیا مرا می‏فریبی؟به عزت وجلالم سوگند که از شیرینی یاد خود محرومت کنم و از قرب به خود و شادمانی مناجاتم محجوبت سازم. پس به هنگام نمازگزاردنت دل خود را بیازما، اگر شیرینی نماز را و در (عمق) جان، سرور و بهجت (حاصل از) آن را می‏یابی و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت می‏برد، بدان که خداوند، تو را در تکبیری که برزبان رانده‏ای، تصدیق فرموده است ؛ و گرنه، بدان که فقدان لذت مناجات و محرومیت از شیرینی عبادت دلیل بر این است که خداوند تو را(در تکبیرت) دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است.
(مصباح الشریعة، باب 13. بحارالانوار، ج 81، ص 230)


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 10 دی 1394  ] [ 4:31 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]