نماز نافله چیست؟

4.jpg

نماز نافله چیست؟

نماز نافله همان نماز مستحبی است و مراد از نوافل نمازهای مستحبی است؛ یعنی به غیر از نماز هایی که در شبانه روز (هفده رکعت) بر هر مسلمانی واجب است. در روایات به نماز های مستحبی متعددی اشاره و توصیه شده است که ما در این جا تنها به نافله های شبانه روزی که بهخواندن آنها سفارش بیشتری شده است، اشاره می کنیم. این نوافل در غیر روز جمعه 34 رکعت و عبارت اند از: نافله صبح (دو رکعت)، نافله ظهر (هشت رکعت)، نافله عصر (هشت رکعت)، نافله مغرب (چهار رکعت)، نافله عشا (یک رکعت)[1] نافله شب(هشت رکعت) نماز شفع(دو رکعت) و نماز وتر(یک رکعت).[2]

 [1] از آن جا که دو رکعت نماز نافله عشا را بنابر احتیاط واجب باید نشسته خواند، یک رکعت حساب می شود.

 [2] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج ‏1، ص 425، م 746

 


ادامه مطلب


[ جمعه 2 بهمن 1394  ] [ 7:30 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز آرام بخش ترین معجون هستی است

72997304680413296382.jpeg

نماز آرام بخش ترین معجون هستی است

نماز آرام بخش ترین معجون هستی است که روان آدمیان را مشحون از صلابت و رضا می کند. نماز گواراترین شربت آسمانی است که هیچ مائده ای با آن برابری نمی کند.نماز سبزینه ی نیاز است و آبرو که در آن ذره ای از خلش و خفت وجود ندارد.و در یک کلام نماز تابش آفتاب جمال خدا بر کویر هیات انسانی است.از خداوند متعال برایتان آرزوی سعادت و کمال می نمایم و عاجزانه از درگاهش می خواهیم که ما را از نمازگزاران حقیقی قرار دهد.

من ا... التوفیق

بیانات مقام معظم رهبری حضرت آیت ا... خامنه ای


ادامه مطلب


[ جمعه 2 بهمن 1394  ] [ 12:43 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

مدار عبادت، رضای خدا

75515870927786372781.jpg

مدار عبادت، رضای خدا

 همان گونه که کرات آسمانی و زمین در عین حرکت‏های مختلفِ وضعی و انتقالی، همواره مدار ثابتی دارند، عبادات نیز با همه شکلها و صورت‏های مختلفشان بر مدار ثابتی قرار دارند که آن رضای خداوند است، گرچه شرائط زمانی و مکانی، فردی واجتماعی نوعِ حرکت در این مدار را تعیین می‏کنند.

مثلاًمسافرت، نماز را دو رکعتی می‏کند و بیماری، شکل نماز را تغییر می‏دهد، امانماز دو رکعتی و یا شکسته نیز نماز است و بر مدار یاد خدا و رضای او و انجام فرمان او قرار دارد. «وَأَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِی»

منبع : کتاب تفسیر نماز ، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


ادامه مطلب


[ جمعه 2 بهمن 1394  ] [ 11:52 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

حکم آمین گفتن بعد از حمد

99260087110035097467.jpg

حکم آمین گفتن بعد از حمد

* رادیو قرآن عربستان حدیثى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به دینمضمون نقل کرد: هر گاه امام جماعت در پایان سوره حمد (غَیْرِ الْمَغْضُوبِعَلَیْهِمْ وَ‌لاَ الضَّآلِّینَ) مى‌گوید، ملائکه آسمان «آمین» مى‌گویند وهر کس به نحوى «آمین» بگوید که صدایش را تا صف جلو نماز جماعت بشنوند، تمام گناهان گذشته‌اش آمرزیده مى‌شود و راویان حدیث را نیز «عبدالله بن عمرو ابوهریره» گفته‌اند. آیا این حدیث نزد فقهاى شیعه نیز اعتبارى دارد یا خیر؟
* به چند دلیل این حدیث نزد فقهاى شیعه اعتبارى ندارد:
1. از امامان معصوم(علیهم السلام) روایتى بر تأیید گفتن «آمین» بعد از «ولاالضالّین» نمى‌یابیم، بلکه دستور به ترک آن داده‌اند؛ امام صادق(علیه السلام) به جمیل مى‌فرماید: (إذا کنت خلف امام فقرأ الحمد و فرغ من قراءتهافقل أنت «الحمدلله رب العالمین» و لاتقل آمین)؛ هنگامى که پشت سر امام جماعت ایستاده‌اى و او سوره حمد مى‌خواند و آن را به اتمام رسانید بگو: «الحمدلله ربّ العالمین» ولى «آمین» نگو.[12]
2. امام صادق(علیه السلام) گفتن «آمین» بعد از «ولاالضالّین» را از یهود و نصارى مى‌داند.
3. اجماع علماى شیعه در این باره با مستند قرار دادن روایات از امامان معصوم(علیهم السلام) بر بطلان نماز [در صورت گفتن «آمین»] فتوا داده‌اند.
افزون بر آن چه گذشت تکلیف ما در نماز خواندن سوره قرآن و قرآن بودن آیات مى‌باشد و حتى [به قول برخى از فقها] اگر آیات به قصد دعا، خوانده شوند، نماز باطل است[13] و اگر هنگام قرائت سوره حمد در نماز قصد دعا نماید، نمازش باطل است.
از طرفى، احادیثى که اهل تسنن براى جواز آمین گفتن به آن تمسک مى‌کنند، جعلى و ساختگى مى‌باشد و راوى آن (ابوهریره) به اعتراف و اقرار بزرگان اهل تسنن (خلیفه دوم)، انسان دروغ‌گویى بوده است؛ چنان‌که عمر بن خطاب بر ضد ابوهریره شهادت داد که او دشمن خدا و مسلمانان است و او را خیانتکار دانستهو او را ده هزار دینار جریمه و ملزم به پرداخت آن کرد و او را از حاکمیت بحرین کنار گذاشت.[14]
روایت مذکور (غیرمعتبر بودن ابوهریره) در منابع اهل تسنن نیز آمده است.[15]

[12]. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج6، ص67.

[13]. ر.ک: همان; شیخ طوسى(رحمه الله)، التهذیب، ج 2، ص 75; حضرت امام خمینى، توضیح المسائل، ص 155، مسئله 1130.
[14]. ر.ک: علامه حلى، منتهى المطلب، ج 1، ص 281.
[15]. محمد بن سعد، طبقات الکبرى، ج 4، ص 335.

ادامه مطلب


[ جمعه 2 بهمن 1394  ] [ 10:30 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]