ایمان افزایی نماز
از مهمترین کارکردهای نماز، ایمانافزایی و ترفیع درجات، ایمان[1]است. ایمان را میتوان دارای دو بعد درونی و بیرونی دانست. حقیقت ایمان، ارتباط قلبی و مبتنی بر معرفت، با خالق جهان است و اثر بیرونی و ظاهری آن عمل براساس آن ارتباط است.[2] قلب، منبع معارف و عواطف و موطن اصلی ایمان است.[3]در بعد درونی و قلبی ایمان است که مؤمن به فطرت توحیدی خویش باز میگردد؛ به ربوبیت الهی و عبودیت خویش اقرار میکند؛ آرامش قلبی مییابد؛ عبادت غیرخدا را کنار میزند؛ به مقام اخلاص و توکّل دست مییابد؛ امور خود را بهخدا وامیگذارد و در برابر قضای او راضی و تسلیم محض میگردد. مرکز تغییر وتحول انسان قلب او است. در قلب است که نور حق تابیده، دل به یاد خدا زنده میشود.
[1]. رسول خداd:"بِالصَّلَاة یَبْلُغُ الْعَبْدُ إِلَى الدَّرَجَةِ الْعُلْیَا لِأَنَّ الصَّلَاةَ تَسْبِیحٌ وَ تَهْلِیلٌ وَ تَحْمِیدٌ وَ تَکْبِیرٌ وَ تَمْجِیدٌوَ تَقْدِیسٌ وَ قَوْلٌ وَ دَعْوَة"؛ بنده بهوسیله نماز به بالاترین درجه میرسد؛ زیرا نماز یاد کردن خدا است به پاکى و یگانگى و سپاس و بزرگداشت و آقائى و پاکیزگى و گفتگو با خدا و دعا نمودن است(شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص 522 ).
[2]. گرچه عمل جزیی از ایمان نیست؛ اما همان ارتباط شناختی و عاطفی کافی است تا خود انگیزه عمل گردد. امام صادقjمیفرمایند: "الایمان لایکون الا بعمل و العمل منه و لا یثبت الایمان الا بعمل"؛ ایمان جز به عمل نیست، و عمل بخشى از آن است. و ایمان جز به عمل ثابت نمىشود(محمدبن یعقوببناسحاق کلینى، الکافی، دار الحدیث قم، چاپ اول، 1429ق. ج2، ص 38).
[3]."قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ"؛ عربهاى بادیهنشین گفتند: «ایمان آوردهایم» بگو: «شما ایمان نیاوردهاید، ولى بگویید اسلام آوردهایم؛ امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است. (حجرات: 14).
ادامه مطلب
نماز، درمان و پاکسازی گناه

" کسی که نماز را بجا آورد، در حالی که حقّ آن را بشناسد، آمرزش الهی شامل حال او خواهد شد."1
حضرتj از پیامبر خداdنقل میفرمایند که ایشان نماز را به چشمه آب گرمی تشبیه فرمودند که بر در خانه شخصی باشد و او روزی پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد. یقیناً چیزی ازآلودگی بر بدن آن شخص باقی نخواهد ماند.2
بنابر فرمایش امام صادقj هر کس دو رکعت نماز بگزارد در حالى که بداند چه مىگوید، از نماز که فارغ شد، خدا هر گناهى را که میان او و خودش بوده مىبخشد.3] تشبیهی زیبا از پیامبر نقل شده که:
"ابوعثمان نقل میکند که من با سلمان فارسى زیر درختى نشسته بودم، او شاخة خشکى را گرفت و تکان داد تا تمام برگهایش فرو ریخت. سپس رو به من کرد و گفت: سؤال نکردى چرا این کار را کردم! گفتم: بگو منظورت چه بود؟ گفت: این همان کارى بود که پیامبرd انجام داد، هنگامى که خدمتش زیر درختى نشسته بودم. سپس پیامبرd این سؤال را از من کرد و گفت: سلمان نمىپرسى چرا چنین کردم؟ من عرض کردم بفرمائید چرا؟ فرمود: "إنّ المسلم إذا توضأ فاحسن الوضوء ثم صلى الصلوات الخمس تحاتت خطایاه کما تحات هذا الورق ثم قرء هذه الآیة و أقم الصلاة... "4؛هنگامى که مسلمان وضو بگیرد و خوب وضو بگیرد، سپس نمازهاى پنجگانه را اقامه نماید، گناهان او فرو مىریزد؛ همانگونه که برگهاى این شاخه فرو ریخت. سپس این آیه را تلاوت فرمود: "نماز را در دو طرف روز و اوایل شب برپادار، زیرا نیکیها، گناهان را برطرف میسازند."5
[1].(حرانى، تحف العقول عن آل الرسول، ص 117).
[2]. (نهجالبلاغۀ، خطبه 199).
[3].(مجلسی، بحار الأنوار، ج79، ص319).
[4] . هود: 114.
[5] . مکارم شیرازى، ناصر، تفسیرنمونه، ج 9، ص 268.
ادامه مطلب
نماز و پیشگیری از گناه
ریشه گرفتاریها و بلاهای ما گناهان ماست؛ چنانچه در فقرات متعددِ دعای کمیل، این امر تأکید شده است. ما در این دعا از خدا میخواهیم که گناهان بلاآفرین ما را ببخشد. نماز میتواند بخش عمدهای از بلاها و مشکلات ما را برطرف کند؛ زیرا نماز از گناه جلوگیری میکند از طرفی گناه، بلاآفرین و مشکل ساز است.
چگونه نماز چنین اثری در پی دارد؟ پاسخ آنکه چنانکه بیان شد نماز تمرین ادب عبودیت و مبارزه با نفس است و این امر در مبارزه با گناه مؤثر است. بهعلاوه نماز سبب ابهت یافتن خدا در دل میشود. این احساس ابهتالهی، برکاتی دارد از جمله آنکه انسان را از گناه باز میدارد؛ بنابراین کسی که میگوید "نمیتوانم برای خدا، گناه را ترک کنم" نشان از آن دارد که خدا در دلش عظیم نیست و عظمت خدا را آنگونه که باید درک نکرده است!
گاهی از برخی افراد که نماز نمیخوانند سؤال میشود که چرا نماز نمیخوانید، در جواب میگویند: وقتی نماز میخوانم از برخی اعمالی که انجام میدهم عذاب وجدان میگیرم، برای همین نماز نمیخوانم تا راحت بتوانمکارهایم (گناهانم) را انجام دهم! هرچند این حرف، برداشت اشتباه آنها را نشان میدهد؛ اما گویای این است که نماز حداقلی این افراد نیز نهی کننده ازگناه و بدی است. هرچند به این نهی توجه نمیکنند و یا این نهی را خاموش میکنند.
نماز بهتدریج بر احساس ابهت خدا در دل میافزاید و بهتناسبآن از گناه جلوگیری میکند. ادامه این احساس، سبب میشود که از میزان مکروه هم بکاهد و در انجام مستحبات هم کوشا باشد. در روایتی آمده است که بهپیامبرd گفتند: فلان شخص روزها نماز مىخواند و شبها دزدى مىکند. پیامبر فرمود: "قطعا نمازش او را از این کار باز خواهد داشت."1همچنین در جای دیگری به حضرت گفتند: فلان جوانِ از انصار که با آن حضرت نماز میگزارد، مرتکب فواحش نیز میشود. ایشان در جواب فرمود: " روزی نمازشاو را از این عمل باز خواهد داشت."2 سخنان پیامبرdدلیلی است بر این مطلب است که اثرات شگرف گناه ستیزی نماز، بهتدریج آشکار میشود. از طرفی نیز اگر نماز ما را از گناه باز نمیدارد باید نماز خود را بهبود بخشیم!
با توجه به اینکه گناه بلاآفرین و نماز مانع گناه است، اگر گرفتاری در زندگی ما فراوان است یک راهکار احتمالی مهم، اصلاح نماز است. باید نماز خود را بازنگری کنیم.
احساس ابهت الهی در دل نه تنها ما را از گناه باز میدارد؛ بلکه سبب تقویت توجه ما در نماز میشود. هر اندازه عظمت و ابهت خدا، بیشتر در قلب ما جایگیر شود، هنگام سخن گفتن و مناجات با او، توجه بیشتری خواهیم داشت!
[1]. عَنْ جَابِرٍ قَالَ قِیلَ لِرَسُولِ اللَّهِ d إِنَّ فُلَاناً یُصَلِّی بِالنَّهَارِ وَ یَسْرِقُ بِاللَّیْلِ فَقَالَd : "إِنَّ صَلَاتَهُ لَتَرْدَعُهُ"( مجلسی، بحارالانوار، ج79، ص198).
[2]. رُوِیَ اَنَّ فَتیً مِنَ الاَنصارَ کانَ یُصَّلیِ الصَّلاةَ مَعَ رَسُولِ اللهِd وَ یَرتَکِبُ الفَواحِشَ، فَوُصِفَ ذالِکَ لِرَسُولِ اللهِ d فَقالَ : "اِنَّ صَلاتَهُ تَنهاهُ یَوماً ما"(مجلسی، بحارالانوار، ج79، ص 198).
ادامه مطلب
نماز و نیل به قرب الهی
نماز و نیل به قرب الهی
از جمله ثمرات برجسته نماز، نیل به قرب الهی است. در ابتدا لازم است بدانیم منظور از نزدیک شدن به خدا چیست. آیا قرب مکانی و زمانی مراد است؟ روشن است که چنین نیست. خداوند در محل خاصی ننشسته که ما به آنجانزدیک شویم؛ زیرا او آفریننده زمان و مکان و محیط بر همه زمانها و مکانهاست. خدا با هیچ موجودى نسبت زمانى و مکانى ندارد: "هُوَ الاْوَّلُ وَ الاْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ"؛[1] اوست اول و آخر و ظاهر و باطن. "وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ..."؛[2] هرجا باشید او با شماست! "وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ..."؛[3] مشرق و مغرب از آن خداست، و به هر سو رو کنید خدا آنجاست.
دو نوع قرب در مورد خدا معنا دارد: یک. قرب غیر اختیاری و تکوینی همه موجودات؛ دو. قرب اختیاری انسان
به معنای اول همه موجودات تکوینا به او نزدیک هستند؛ چون او خالق جهانیان است؛ بر آنها احاطه دارد و همه به اراده او وابستهاند. چنانچه به سخن قرآن: "أَلاَ إِنَهُ بِکُلِّ شَىْء مُحِیطٌ"؛[4] آگاه باشید که خداوند به هر چیز احاطه دارد! بر همین اساس در آیه دیگری میخوانیم که او از رگ گردن به شما نزدیکتر است: "وَ لَقَدْ خَلَقْنَآ الإنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ"؛[5] ما انسان را آفریدیم و از وسوسههاى نفسانی او هم آگاهیم، و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم!
نوع دوم قربی است که حاصل رفتار اختیاری انسان است. هر کس در این مسیر تلاش بیشتری داشته باشد قرب فزونتری برای وی حاصل میشود. منظور از قرب الهی که از راه نماز حاصل میشود، نوع دوم است. این نوع نزدیکی همانقرب معنوی به خداوند است؛ چون خداوند موجودی مجرد است نه مادی. بنابراین نوع تقرب به او هم نه تقرب مادی، بلکه تقرب ماورای مادی یا معنوی است که بادل انسان پیوند دارد. بدین روی منظور از قرب الهی، اتصال معنوی به خداوند است.
[1] حدید:3.
[2] . همان.
[3] . بقره: 115.
[4] فصلت: 54.
[5] ق:16.
ادامه مطلب