رکوع نماز آیت الله نخودکی یک شب طول کشید

رکوع نماز آیت الله نخودکی یک شب طول کشید

1.jpg

خداوند متعال در قرآن می فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ حج/77

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد

حکایت؛

 آقای نظام التولیه سرکشیک آستان رضوی نقل می کرد: شبی از شبهای زمستان که هوا خیلی سرد بود و برف می بارید نوبت کشیک من بود، اول شب خداّم آستان مبارکه به من مراجعه کردند و گفتند به علت سردی هوا و بارش برف بسیار زیاد، زائری در حرم نیست، اجازه دهید درب حرم را ببندیم، من نیز به آنان اجازه دادم.

مسئولین درب ها را بستند و کلیدها را آوردند و رفتند اما مسئول بام حرم مطهر رضوی آمد و گفت: حاج شیخ حسنعلی اصفهانی(شیخ نخودکی) از اول شب تا کنون بالای بام و در پای گنبد مشغول نماز می باشند و مدتی است که در حال رکوع هستند و چند بار که مراجعه کردیم تا به ایشان بگوییم که قرار است حرم را ببندیم، شیخ را به همان حال رکوع دیدیم، اگر اجازه دهید به ایشان در حال رکوع، عرض کنیم که می خواهیم درب ها را ببندیم.

گفتم: خیر، ایشان را به حال خود بگذارید و مقداری هیزم در اطاق پشت بام که مخصوص مستخدمین است بگذارید که هرگاه از نماز فارغ شدند استفاده کنند و در بام را نیز ببندید، مسئول مربوطه مطابق دستور عمل کرد و همه به منزل رفتیم .

آن شب برف بسیاری بارید و من نگران حاج شیخ شدم تا اینکه هنگام سحر که برای باز کردن درهای حرم مطهر آمدیم، به خادم بام گفتم زودتر برو ببین ایشان در چه حالند، پس از چند دقیقه خادم بازگشت و با بهت و حیرت گفت: ایشان همانطور در حال رکوع هستند و پشت ایشان با سطح برف مساوی شده است.

معلوم شد که ایشان از اول شب تا سحر در حال رکوع بوده اند و سرمای شدید آنشب سخت زمستانی را هیچ احساس نکرده اند و نماز ایشان هنگام اذان صبح به پایان رسید.1

هر کجـا کردم بــه یــاد سجــده‌ات ساز رکــوع              چــون مــه نــو تا فلک رفـــتم به پـــرواز رکوع 2

1.     با اقتباس و ویراست از کتاب نشان از بی نشان ها

2.     بیدل دهلوی

منبع: حوزه نیوز


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 3 تیر 1395  ] [ 2:25 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

خاطره ای از مرحوم علامه امینی (ره)

خاطره ای از مرحوم علامه امینی (ره)

1.jpg

حجت‌الاسلام علی‌اکبر مهدی‌پور با اشاره به این که علامه امینی در چند ماه آخر حیات خود برای استفاده از آب دریاچه ارومیه به بندر شرف‌خانه آمده بود، اظهار داشت: علامه در این مسافرت یکی از خاطرات خود را برای کسبه‌ای در تبریز با نام «حاج حسن سفیدآبیان» نقل کرد که او نیز در همان روز به تبریز آمد و آن را بی‌کم و کاست برای من باز گفت....


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 2 تیر 1395  ] [ 2:30 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

من برای نماز می‌جنگم. چگونه نماز را فراموش كنم؟

من برای نماز می‌جنگم. چگونه نماز را فراموش كنم؟

43450641364922072869.jpg;

 گه‌گاه به كناره ميدان می‌آمد و با دست، سايبانی برای چشم‌های خود می‌ساخت و خورشيد را رصد می‌كرد. سپس شمشيرش را به دست می‌گرفت و به قلب دشمن می‌زد.

 ابن عباس، گفت: ای امير مؤمنان، در ميانه جنگ و خون، در آسمان می‌نگريد؟! سپاه شام، از هر سو بر ما حمله آورده است.

 اميرالمؤمنين گفت: خورشيد به ميانه آسمان رسيده است. می خواهم نمازم را اول وقت بخوانم.

 ابن عباس، حيران و شگفت‌زده گفت: گمان نمي‌كردم كه اكنون به چيزی جز پيروزی در جنگ بينديشيد.

 حضرت فرمودند: من برای نماز می‌جنگم. چگونه نماز را فراموش كنم؟

 رضا بابايی ؛ نماز در حكايت‌ها و داستان‌ها ؛ ص 14


ادامه مطلب


[ دوشنبه 31 خرداد 1395  ] [ 11:01 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

شهید ابراهیم هادی و نماز شب در جبهه

شهید ابراهیم هادی و نماز شب در جبهه

11857092188985533344.jpg;

همان دوران کوتاه سر پل ذهاب ابراهیم معمولا یکی دو ساعت مانده به اذان صبح بیدار میشد و به قصد سر زدن به بچه ها از محل استراحت دور میشد و مشغول نماز شب میشد.

امیرمنجر می گوید: هشتمین روز مهرماه با بچه های معاونت عملیات سپاه راهی منطقه شدیم. در راه مقر سپاه همدان توقف کوتاهی کردیم.
موقع اذان ظهر بود برادر بروجردی، که به همراه نیروهای سپاه راهی منطقه بود را در همان مکان ملاقات کردیم.
ابراهیم مشغول گفتن اذان بود. بچه ها برای نماز آماده می شدتد. حالت معنوی عجیبی در بچه ها ایجاد شده بود. محمد بروجردی گفت: امیر آقا ، این ابراهیم بچه کجاست!؟
گفت: بچه محل خودمونه سمت هفده شهریور و میدان خراسان.
برادر بروجردی ادامه داد: عجب صدایی داره. یکی دو بار تو منطقه دیدمش. جوان پر دل و جراتیه. ببین اگه تونستی بیارش پیش خودمون کرمانشاه.
نماز جماعت برگزار شدو حرکت کردیم.
بار دوم بود که به سر پل ذهاب آمدیم. اصغر وصالی نیرو ها را آرایش داده بود. منطقه به یک ثبات و پایداری رسیده بود. اصغر از فرماندهان بسیار شجاع و دلاور بود. ابراهیم بسیار به او علاقه داشت همیشه میگفت:
چریکی به شجاعت و دلاوری و مدیریت اصغر ندیده ام. اصغر حتی همسرش را به جبهه آورده و با اتومبیل پیکان خودش که شبیه انبار مهماته ، به همه جا سر میزنه.
اصغر هم چنین حالتی نسبت به ابراهیم داشت. یکبار که قصد شناسایی و انجام عملیات داشت به ابراهیم گفت :آماده باش برویم شناسایی.
اصغر وصالی یکی از ساختمانهای پادگان ابوذر را برای نیروهای داوطلب و رزمنده آماده کرده بود و با ثبت نام و مشخصات افراد و تقسیم آنها نظم خاصی در شهر ایجاد کرد.
وقتی شهر کمی آرامش پیدا کرد ابراهیم به همراه دیگر رزمنده ها ورزش باستانی را بر پا کرد. هر روز صبح با یک قابلمه ضرب میگرفت و با صدای گرم خودش میخواند.
اصغر هم میاندار ورزش شده بود. اسلحه ژ3 هم شده بود میل! با پوکه توپ و تعدادی دیگر از سلاح ها ، وسایل ورزشی را درست کرده بودند
امام صادق(ص) می فرماید:
هر کار نیکی که بنده ای انجام دهد در قرآن ثوابی برای آن مشخص است غیر از نماز شب.
همان دوران کوتاه سر پل ذهاب ابراهیم معمولا یکی دو ساعت مانده به اذان صبح بیدار میشد و به قصد سر زدن به بچه ها از محل استراحت دور میشد و مشغول نماز شب میشد.

کتاب سلام بر ابراهیم – ص 83
زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار شهید ابراهیم هادی

خبرگزاری تسنیم


ادامه مطلب


[ دوشنبه 31 خرداد 1395  ] [ 2:15 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]