من برای نماز میجنگم. چگونه نماز را فراموش كنم؟
من برای نماز میجنگم. چگونه نماز را فراموش كنم؟
گهگاه به كناره ميدان میآمد و با دست، سايبانی برای چشمهای خود میساخت و خورشيد را رصد میكرد. سپس شمشيرش را به دست میگرفت و به قلب دشمن میزد.
ابن عباس، گفت: ای امير مؤمنان، در ميانه جنگ و خون، در آسمان مینگريد؟! سپاه شام، از هر سو بر ما حمله آورده است.
اميرالمؤمنين گفت: خورشيد به ميانه آسمان رسيده است. می خواهم نمازم را اول وقت بخوانم.
ابن عباس، حيران و شگفتزده گفت: گمان نميكردم كه اكنون به چيزی جز پيروزی در جنگ بينديشيد.
حضرت فرمودند: من برای نماز میجنگم. چگونه نماز را فراموش كنم؟
رضا بابايی ؛ نماز در حكايتها و داستانها ؛ ص 14
[ دوشنبه 31 خرداد 1395 ] [ 11:01 PM ] [
فروزان ]